🔻جایگاه زنان در انجمن جامعه شناسی ایران
(پاسخ به اقتراح درباره انجمن جامعه شناسی ایران)
✍ سیمین کاظمی
🔸ارزیابی فعالیت های انجمن جامعه شناسی از جنبه های گوناگون قابل بررسی است اما من می خواهم به طور مشخص به جایگاه زنان در انجمن جامعه شناسی ایران بپردازم.
🔸 قابل اعتنا ندانستن زنان و قرار دادن آنها در مرتبه ای فرودست سابقه ای طولانی تر از تأسیس علوم اجتماعی دارد و در واقع از فلسفه آغاز شده و تاکنون تداوم یافته است؛ چنانکه فمینیست های غربی ریشه آن را در سنت نظری و فلسفی غرب می دانند. جایگاه فرودست زنان در جامعه شناسی جهان بی سابقه نیست، اما با انتقادهای جامعه شناسان فمینیست، اندک تغییری در سنت علوم اجتماعی حاصل شد و به لحاظ نظری و روش شناختی دیدگاه فمینیستی تا حدودی به علوم اجتماعی راه یافت اما در ایران به نظر می رسد علوم اجتماعی همچنان خصلت مردانه بودن و برای مردان بودن را حفظ کرده است. در ایران جامعه شناسی از بدو تأسیس، علم مذکر، برای مذکر و درباره مذکر بوده است. زنان علیرغم انگیزه و تلاش شان برای ورود به علوم اجتماعی، مطرود و در حاشیه هستند و در هیأت علمی دانشگاهها و موسسات علوم اجتماعی حضوری نسبتاً کم تعداد دارند. ساختار آموزشی با رویکردی جنسیت زده مانع از حضور و مشارکت زنان در فرایند تولید علم شده و چنین رویکردی در خارج از نظام آموزش عالی نیز دنبال می شود که نهایتاً به ضعف و بی اعتباری علوم اجتماعی در ایران منجر می شود.
🔸 در انجمن جامعه شناسی ایران هم که انتظار می رود به دور از سیاست دولتیِ نادیده انگاری و طرد زنان حرکت کند، زنان سهم اندکی در جایگاه مدیریت و تصمیم گیری دارند و کمتر به مسائل زنان پرداخته می شود. سهم زنان در ده دوره هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی (تا سال 1398)، مجموعاً 20.8 درصد بوده، و در تمام ادوار آن ریاست انجمن با مردان بوده است. علاوه بر این در شوراهای مدیریت 36 گروه علمی-تخصصی انجمن جامعه شناسی، 75 درصد مدیران گروه ها مرد هستند. مناسبات پدرسالاری انجمن به همین محدود نمی شود و در سخنرانی ها و نشست هایی که آگهی آنها در کانال تلگرام انجمن جامعه شناسی ایران منتشر شده است، نیز این طرد زنان مشهود است به طوری که زنان تنها در 17.6 درصد از موارد به عنوان سخنران یا دبیر نشست مشارکت داشته اند و در دوره های آموزش های تخصصی و جامعه محور این انجمن فقط 7.3 درصد از اساتید و آموزشگران دعوت شده، زن بوده اند. در آگهی یکی از مهمترین همایش های جامعه شناسی ایران که با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن های علمی جامعه شناسی چند دانشگاه به مناسبت روز علوم اجتماعی سال 1400 برگزار شد، نام هیچ زنی به چشم نمی خورد. این وضعیت نادیده گرفتن و طرد زنان آنجا اهمیت دارد و معنی دار می شود که هدف اول انجمن جامعه شناسی ایران، تولید و ترویج دانش جامعهشناختی اعلام شده است، و وقتی این انجمن به حضور زنان بی اعتناست، دانشی که دعوی تولید و ترویج آن را دارد و از آن دفاع می کند، بی طرف نیست و اعتبار آن می تواند مورد تردید قرار گیرد. علاوه بر این، انجمن مذکور هدف دوم خود را تدوین و تصریح قواعد (هنجارهای رویهای و هنجارهای اجتماعی یا اخلاق علمی) برای کنشگران حوزة جامعهشناسی اعلام می کند، و با طرد و بی اعتنایی نسبت به زنان، یکی از همین قواعد و هنجارهای رویه ای که عملاً برای کنشگران حوزه جامعه شناسی تصریح می کند، مردانه بودن جامعه شناسی است.
🔸کوتاه سخن اینکه، آنچه تاکنون در عملکرد و مناسبات انجمن جامعه شناسی ایران مشهود بوده، سیطره مردانه و دنبال کردن رویه ای مردمحور و تسلط مناسبات پدرسالارانه بر آن است که منجر به طرد و حاشیه نشین شدن زنان شده است. معدود زنان فعال در این انجمن به مثابه سوژه مطیع فعالیت داشته اند و اکثراً با اخذ یک نگرش کورجنسیت، خود را با خط کلی انجمن هماهنگ و منطبق کرده اند. از این رو می توان گفت چنین شکلی از حضور زنان، حضوری کمرنگ، تزیینی و برای رفع تکلیف بوده است.
🔸رویه کنونی انجمن جامعه شناسی نیازمند تغییر و بازاندیشی درباره جایگاه زنان است. انجمن جامعه شناسی اگر بخواهد از رویه مردمحور و مناسبات پدرسالارانه رهایی یابد، لازم است به بازاندیشی فمینیستی در دیدگاه و نیز عملکرد خود دست یابد و با نگرشی برابری خواهانه در صدد جبران بر آید. حضور زنان در انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن های علمی جامعه شناسی در دانشگاه ها نه تنها به لحاظ کمی می تواند افزایش یابد بلکه لازم است به لحاظ کیفی نیز ارتقاء باید و به جای آنکه حضوری تزیینی و نمایشی باشد، به حضوری خلاقانه، فعالانه، مستقلانه و برای گسترش هدف برابری جنسیتی در جامعه تبدیل شود.
@drsiminkazemi
(پاسخ به اقتراح درباره انجمن جامعه شناسی ایران)
✍ سیمین کاظمی
🔸ارزیابی فعالیت های انجمن جامعه شناسی از جنبه های گوناگون قابل بررسی است اما من می خواهم به طور مشخص به جایگاه زنان در انجمن جامعه شناسی ایران بپردازم.
🔸 قابل اعتنا ندانستن زنان و قرار دادن آنها در مرتبه ای فرودست سابقه ای طولانی تر از تأسیس علوم اجتماعی دارد و در واقع از فلسفه آغاز شده و تاکنون تداوم یافته است؛ چنانکه فمینیست های غربی ریشه آن را در سنت نظری و فلسفی غرب می دانند. جایگاه فرودست زنان در جامعه شناسی جهان بی سابقه نیست، اما با انتقادهای جامعه شناسان فمینیست، اندک تغییری در سنت علوم اجتماعی حاصل شد و به لحاظ نظری و روش شناختی دیدگاه فمینیستی تا حدودی به علوم اجتماعی راه یافت اما در ایران به نظر می رسد علوم اجتماعی همچنان خصلت مردانه بودن و برای مردان بودن را حفظ کرده است. در ایران جامعه شناسی از بدو تأسیس، علم مذکر، برای مذکر و درباره مذکر بوده است. زنان علیرغم انگیزه و تلاش شان برای ورود به علوم اجتماعی، مطرود و در حاشیه هستند و در هیأت علمی دانشگاهها و موسسات علوم اجتماعی حضوری نسبتاً کم تعداد دارند. ساختار آموزشی با رویکردی جنسیت زده مانع از حضور و مشارکت زنان در فرایند تولید علم شده و چنین رویکردی در خارج از نظام آموزش عالی نیز دنبال می شود که نهایتاً به ضعف و بی اعتباری علوم اجتماعی در ایران منجر می شود.
🔸 در انجمن جامعه شناسی ایران هم که انتظار می رود به دور از سیاست دولتیِ نادیده انگاری و طرد زنان حرکت کند، زنان سهم اندکی در جایگاه مدیریت و تصمیم گیری دارند و کمتر به مسائل زنان پرداخته می شود. سهم زنان در ده دوره هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی (تا سال 1398)، مجموعاً 20.8 درصد بوده، و در تمام ادوار آن ریاست انجمن با مردان بوده است. علاوه بر این در شوراهای مدیریت 36 گروه علمی-تخصصی انجمن جامعه شناسی، 75 درصد مدیران گروه ها مرد هستند. مناسبات پدرسالاری انجمن به همین محدود نمی شود و در سخنرانی ها و نشست هایی که آگهی آنها در کانال تلگرام انجمن جامعه شناسی ایران منتشر شده است، نیز این طرد زنان مشهود است به طوری که زنان تنها در 17.6 درصد از موارد به عنوان سخنران یا دبیر نشست مشارکت داشته اند و در دوره های آموزش های تخصصی و جامعه محور این انجمن فقط 7.3 درصد از اساتید و آموزشگران دعوت شده، زن بوده اند. در آگهی یکی از مهمترین همایش های جامعه شناسی ایران که با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن های علمی جامعه شناسی چند دانشگاه به مناسبت روز علوم اجتماعی سال 1400 برگزار شد، نام هیچ زنی به چشم نمی خورد. این وضعیت نادیده گرفتن و طرد زنان آنجا اهمیت دارد و معنی دار می شود که هدف اول انجمن جامعه شناسی ایران، تولید و ترویج دانش جامعهشناختی اعلام شده است، و وقتی این انجمن به حضور زنان بی اعتناست، دانشی که دعوی تولید و ترویج آن را دارد و از آن دفاع می کند، بی طرف نیست و اعتبار آن می تواند مورد تردید قرار گیرد. علاوه بر این، انجمن مذکور هدف دوم خود را تدوین و تصریح قواعد (هنجارهای رویهای و هنجارهای اجتماعی یا اخلاق علمی) برای کنشگران حوزة جامعهشناسی اعلام می کند، و با طرد و بی اعتنایی نسبت به زنان، یکی از همین قواعد و هنجارهای رویه ای که عملاً برای کنشگران حوزه جامعه شناسی تصریح می کند، مردانه بودن جامعه شناسی است.
🔸کوتاه سخن اینکه، آنچه تاکنون در عملکرد و مناسبات انجمن جامعه شناسی ایران مشهود بوده، سیطره مردانه و دنبال کردن رویه ای مردمحور و تسلط مناسبات پدرسالارانه بر آن است که منجر به طرد و حاشیه نشین شدن زنان شده است. معدود زنان فعال در این انجمن به مثابه سوژه مطیع فعالیت داشته اند و اکثراً با اخذ یک نگرش کورجنسیت، خود را با خط کلی انجمن هماهنگ و منطبق کرده اند. از این رو می توان گفت چنین شکلی از حضور زنان، حضوری کمرنگ، تزیینی و برای رفع تکلیف بوده است.
🔸رویه کنونی انجمن جامعه شناسی نیازمند تغییر و بازاندیشی درباره جایگاه زنان است. انجمن جامعه شناسی اگر بخواهد از رویه مردمحور و مناسبات پدرسالارانه رهایی یابد، لازم است به بازاندیشی فمینیستی در دیدگاه و نیز عملکرد خود دست یابد و با نگرشی برابری خواهانه در صدد جبران بر آید. حضور زنان در انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن های علمی جامعه شناسی در دانشگاه ها نه تنها به لحاظ کمی می تواند افزایش یابد بلکه لازم است به لحاظ کیفی نیز ارتقاء باید و به جای آنکه حضوری تزیینی و نمایشی باشد، به حضوری خلاقانه، فعالانه، مستقلانه و برای گسترش هدف برابری جنسیتی در جامعه تبدیل شود.
@drsiminkazemi
دسترسی به سلامت، رویای تحقق نیافته از گذشته تا حال/ سیمین کاظمی
پنجمین همایش کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، پنل جامعه شناسی مردممدار
چهارشنبه ۲۵ خرداد، حدود ساعت ۱۸:۴۵
در این لینک:
www.skyroom.online/ch/a14011402/kankash5
پنجمین همایش کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، پنل جامعه شناسی مردممدار
چهارشنبه ۲۵ خرداد، حدود ساعت ۱۸:۴۵
در این لینک:
www.skyroom.online/ch/a14011402/kankash5
تلخی های روابط شکرین
تآملی بر پدیده شوگر ددی/مامی در ایران
✍سیمین کاظمی
🔸 شوگرمامی یا شوگرددی اصطلاحاتی هستند که اگرچه هنوز بهطور رسمی معادلی برای آنها ساخته نشده اما پدیدهای در روابط بین مردان و زنان است که بهخصوص در فضای مجازی تقریبا شناختهشده است. در ایران واکنش به چنین پدیدهای عمدتا یا در قالب طنز بوده یا مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته است. دامنه واکنش به این پدیده به تولیدات سینمایی و سریالها و رسانهها هم کشیده شده که بازهم خارج از آن دو قالب طنز و ذم نیست. اما شکلگیری رابطهای که میان یک شخص میانسال/ مسن با فردی جوانتر از خودش که تفاوت سنیشان میتواند به اندازه والد و فرزند باشد، نیاز به تأمل و مداقه بیشتری دارد. دوستیابی شکرین پدیدهای است که در آن افراد مسنتر و از طبقه اجتماعی-اقتصادی بالاتر با افراد جوانتر که از طبقه اجتماعی-اقتصادی پایینتر هستند، رابطه برقرار میکنند. این رابطه متمرکز بر دو محور پول/قدرت و رابطه جنسی است و طی آن شخص مسنتر به اعتبار ثروتش، قدرت و توان آن را پیدا میکند که به رؤیاهایش جامه عمل بپوشاند و بر ممنوعیتهای اجتماعی رابطه با اشخاص جوانتر از خود فائق شود. در این مبادله طرف مسنتر در ازای رابطه جنسی/عاطفی طرف مقابل را که شخصی جوان و فقیر است، از نظر مالی حمایت میکند. طرف جوان رابطه، نیز برای رفع حوائج مالیاش به چنین رابطهای تن میدهد و از سایر ملزومات رابطه چشمپوشی میکند.
ادامه یادداشت در لینک:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-848761
تآملی بر پدیده شوگر ددی/مامی در ایران
✍سیمین کاظمی
🔸 شوگرمامی یا شوگرددی اصطلاحاتی هستند که اگرچه هنوز بهطور رسمی معادلی برای آنها ساخته نشده اما پدیدهای در روابط بین مردان و زنان است که بهخصوص در فضای مجازی تقریبا شناختهشده است. در ایران واکنش به چنین پدیدهای عمدتا یا در قالب طنز بوده یا مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته است. دامنه واکنش به این پدیده به تولیدات سینمایی و سریالها و رسانهها هم کشیده شده که بازهم خارج از آن دو قالب طنز و ذم نیست. اما شکلگیری رابطهای که میان یک شخص میانسال/ مسن با فردی جوانتر از خودش که تفاوت سنیشان میتواند به اندازه والد و فرزند باشد، نیاز به تأمل و مداقه بیشتری دارد. دوستیابی شکرین پدیدهای است که در آن افراد مسنتر و از طبقه اجتماعی-اقتصادی بالاتر با افراد جوانتر که از طبقه اجتماعی-اقتصادی پایینتر هستند، رابطه برقرار میکنند. این رابطه متمرکز بر دو محور پول/قدرت و رابطه جنسی است و طی آن شخص مسنتر به اعتبار ثروتش، قدرت و توان آن را پیدا میکند که به رؤیاهایش جامه عمل بپوشاند و بر ممنوعیتهای اجتماعی رابطه با اشخاص جوانتر از خود فائق شود. در این مبادله طرف مسنتر در ازای رابطه جنسی/عاطفی طرف مقابل را که شخصی جوان و فقیر است، از نظر مالی حمایت میکند. طرف جوان رابطه، نیز برای رفع حوائج مالیاش به چنین رابطهای تن میدهد و از سایر ملزومات رابطه چشمپوشی میکند.
ادامه یادداشت در لینک:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-848761
شرق
تلخیهای روابط شکرین
شوگرمامی یا شوگرددی اصطلاحاتی هستند که اگرچه هنوز بهطور رسمی معادلی برای آنها ساخته نشده اما پدیدهای در روابط بین مردان و زنان است که بهخصوص در فضای مجازی تقریبا شناختهشده است.
افسانه عدالت در کنکور
✍سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔻عدالت در دسترسی به فرصت های تحصیلی، یکی از وظایف دولت هاست. نظام آموزشی موظف است شرایطی را فراهم کند که افراد فارغ التحصیل از دبیرستان در صورت تمایل بتوانند در یک رقابت برابر وارد دانشگاه شوند و در رشته مورد نظرشان تحصیل کنند. سازوکاری که برای دسترسی عادلانه به تحصیلات عالیه تعبیه شده کنکور سراسری است که سال هاست داوطلبان ورود به دانشگاه ها در آن شرکت می کنند و این طور به نظر می رسد که این آزمون بی طرفانه برگزار می شود و نتیجه آن براساس سواد و دانش شخص نسبت به هم ترازانش تعیین می شود؛ اما این تنها وجه آشکار قضیه است و عموما وجوهی دیگر از قضیه که موجب می شود افراد در کنکور برابر نباشند پنهان می ماند. با توجه به این وجه پنهان و عوامل تاثیرگذار بر موفقیت در کنکور است که می توان دریافت بی طرفانه و عادلانه بودن کنکور افسانه ای است که هیچ قرابتی با واقعیت ندارد. واقعیت آن است که کسانی در کنکور موفق می شوند و جایگاه های کمیاب و ارزشمند دانشگاه ها را تصرف می کنند که توانسته باشند به اندازه کافی برای این آزمون ورزیده و آماده شوند. کلاس های آمادگی کنکور، دبیرستان های درجه یک، دبیران کارکشته و کتاب های کنکور تنها بخشی از آمادگی برای کنکور هستند. بهره مندی از آرامش و فراغت، نداشتن دغدغه مالی و حمایت خانوادگی بخش دیگری از پیش نیازهای شرکت در این مسابقه بزرگ ملی هستند که همگان به یک نسبت از آن برخوردار نیستند. در جامعه طبقاتی ایران، دسترسی به امکانات آموزشی بر حسب طبقه اجتماعی افراد ممکن می شود. آنهایی که بتوانند در مدارس گران قیمت تحصیل کنند و هزینه های آموزشگاه های معتبر و موفق کنکور را بپردازند، عملا شانس بیشتری برای قبولی در دانشگاه خواهند داشت.
🔻روند کالایی شدن آموزش که آموزش با کیفیت بهتر و موثرتر را به عنوان یک امتیاز در اختیار کسانی قرار می دهد که قادر به پرداختن بهای آن باشند، مسابقه ورود به دانشگاه ها را در بر گرفته و به این ترتیب طبقات زحمتکش جامعه که در تامین نیازهای اولیه شان درمانده اند، قادر به فراهم کردن پیش نیازهای شرکت در کنکور برای فرزندانشان نیستند و داوطلبان طبقه فرودست در رقابتی نابرابر و ناعادلانه رویاها و آینده شان بر باد می رود.
🔻نابرابری در کنکور تنها به تبعیض طبقاتی محدود نمی شود و تبعیض جنسیتی جلوه دیگری از نابرابری های اجتماعی پیرامون کنکور است. در کنکور سراسری تبعیض جنسیتی به طور نظام مند اعمال می شود و دختران از ورود به برخی رشته ها منع می شوند. علاوه بر آن در رشته های پرطرفدار که دختران در آن توفیق بیشتری داشته اند، سهمیه بندی جنسیتی اعمال شده تا دختران با وجود شایستگی و نمره بالاتر جایشان را به پسران بدهند. این تبعیض به نفع مردان، متکی به باور برتری مردانه در کسب فرصت ها و موقعیت ها و امتیازهای اجتماعی است. برای توجیه چنین تبعیضی، تحصیلات دختران را بی اعتبار و غیرضروری جلوه می دهند و نیاز به نیروی کار مذکر را دلیل آن عنوان می کنند. در واقع به جای فراهم کردن بازار کار برای زنان و حذف تبعیض های جنسیتی در حوزه اشتغال، تبعیض در کنکور و تحصیلات عالیه علیه زنان اعمال می شود. علاوه بر این زنان با صور دیگری از تبعیض جنسیتی مواجه هستند. فشارهای اجتماعی و کلیشه های جنسیتی درباره قابلیت ها و توانایی های زنان و نقش های جنسیتی، ممکن است دختران را از رقابت برای برخی رشته ها منصرف کند و به رشته هایی سوق دهد که جامعه مردسالار آن را برای زنان مناسب تر می داند.
🔻به همین ترتیب تبعیض در کنکور بر حسب جغرافیا هم قابل ردیابی است. چنان که افراد ساکن مناطق محروم و کمتر برخوردار نه کیفیت مدارسشان در حد شهرهای توسعه یافته است و نه به امکانات آموزشی برای آمادگی کنکور دسترسی دارند. اگرچه سهمیه ای برای داوطلبان مناطق محروم تعیین شده است اما چنین سهمیه محدودی، محرومیت های عمیق و مزمن دانش آموزان ساکن این مناطق را جبران نمی کند. حال باید در نظر داشت که تبعیض مضاعف و چندلایه علیه کسانی است که در تلاقی این تبعیض های طبقاتی، جنسیتی و جغرافیایی ایستاده اند و سهم شان از آموزش با هرکدام از این تبعیض ها کاهش می یابد. زنان فقیر مناطق محروم بازندگان اصلی رقابت کنکور هستند و کمترین سهم را از رشته های مهم دانشگاهی خواهند برد.
▪️متن کامل، روزنامه شرق، ۱۱ تیر ۱۴۰۱، صفحه آخر
✍سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔻عدالت در دسترسی به فرصت های تحصیلی، یکی از وظایف دولت هاست. نظام آموزشی موظف است شرایطی را فراهم کند که افراد فارغ التحصیل از دبیرستان در صورت تمایل بتوانند در یک رقابت برابر وارد دانشگاه شوند و در رشته مورد نظرشان تحصیل کنند. سازوکاری که برای دسترسی عادلانه به تحصیلات عالیه تعبیه شده کنکور سراسری است که سال هاست داوطلبان ورود به دانشگاه ها در آن شرکت می کنند و این طور به نظر می رسد که این آزمون بی طرفانه برگزار می شود و نتیجه آن براساس سواد و دانش شخص نسبت به هم ترازانش تعیین می شود؛ اما این تنها وجه آشکار قضیه است و عموما وجوهی دیگر از قضیه که موجب می شود افراد در کنکور برابر نباشند پنهان می ماند. با توجه به این وجه پنهان و عوامل تاثیرگذار بر موفقیت در کنکور است که می توان دریافت بی طرفانه و عادلانه بودن کنکور افسانه ای است که هیچ قرابتی با واقعیت ندارد. واقعیت آن است که کسانی در کنکور موفق می شوند و جایگاه های کمیاب و ارزشمند دانشگاه ها را تصرف می کنند که توانسته باشند به اندازه کافی برای این آزمون ورزیده و آماده شوند. کلاس های آمادگی کنکور، دبیرستان های درجه یک، دبیران کارکشته و کتاب های کنکور تنها بخشی از آمادگی برای کنکور هستند. بهره مندی از آرامش و فراغت، نداشتن دغدغه مالی و حمایت خانوادگی بخش دیگری از پیش نیازهای شرکت در این مسابقه بزرگ ملی هستند که همگان به یک نسبت از آن برخوردار نیستند. در جامعه طبقاتی ایران، دسترسی به امکانات آموزشی بر حسب طبقه اجتماعی افراد ممکن می شود. آنهایی که بتوانند در مدارس گران قیمت تحصیل کنند و هزینه های آموزشگاه های معتبر و موفق کنکور را بپردازند، عملا شانس بیشتری برای قبولی در دانشگاه خواهند داشت.
🔻روند کالایی شدن آموزش که آموزش با کیفیت بهتر و موثرتر را به عنوان یک امتیاز در اختیار کسانی قرار می دهد که قادر به پرداختن بهای آن باشند، مسابقه ورود به دانشگاه ها را در بر گرفته و به این ترتیب طبقات زحمتکش جامعه که در تامین نیازهای اولیه شان درمانده اند، قادر به فراهم کردن پیش نیازهای شرکت در کنکور برای فرزندانشان نیستند و داوطلبان طبقه فرودست در رقابتی نابرابر و ناعادلانه رویاها و آینده شان بر باد می رود.
🔻نابرابری در کنکور تنها به تبعیض طبقاتی محدود نمی شود و تبعیض جنسیتی جلوه دیگری از نابرابری های اجتماعی پیرامون کنکور است. در کنکور سراسری تبعیض جنسیتی به طور نظام مند اعمال می شود و دختران از ورود به برخی رشته ها منع می شوند. علاوه بر آن در رشته های پرطرفدار که دختران در آن توفیق بیشتری داشته اند، سهمیه بندی جنسیتی اعمال شده تا دختران با وجود شایستگی و نمره بالاتر جایشان را به پسران بدهند. این تبعیض به نفع مردان، متکی به باور برتری مردانه در کسب فرصت ها و موقعیت ها و امتیازهای اجتماعی است. برای توجیه چنین تبعیضی، تحصیلات دختران را بی اعتبار و غیرضروری جلوه می دهند و نیاز به نیروی کار مذکر را دلیل آن عنوان می کنند. در واقع به جای فراهم کردن بازار کار برای زنان و حذف تبعیض های جنسیتی در حوزه اشتغال، تبعیض در کنکور و تحصیلات عالیه علیه زنان اعمال می شود. علاوه بر این زنان با صور دیگری از تبعیض جنسیتی مواجه هستند. فشارهای اجتماعی و کلیشه های جنسیتی درباره قابلیت ها و توانایی های زنان و نقش های جنسیتی، ممکن است دختران را از رقابت برای برخی رشته ها منصرف کند و به رشته هایی سوق دهد که جامعه مردسالار آن را برای زنان مناسب تر می داند.
🔻به همین ترتیب تبعیض در کنکور بر حسب جغرافیا هم قابل ردیابی است. چنان که افراد ساکن مناطق محروم و کمتر برخوردار نه کیفیت مدارسشان در حد شهرهای توسعه یافته است و نه به امکانات آموزشی برای آمادگی کنکور دسترسی دارند. اگرچه سهمیه ای برای داوطلبان مناطق محروم تعیین شده است اما چنین سهمیه محدودی، محرومیت های عمیق و مزمن دانش آموزان ساکن این مناطق را جبران نمی کند. حال باید در نظر داشت که تبعیض مضاعف و چندلایه علیه کسانی است که در تلاقی این تبعیض های طبقاتی، جنسیتی و جغرافیایی ایستاده اند و سهم شان از آموزش با هرکدام از این تبعیض ها کاهش می یابد. زنان فقیر مناطق محروم بازندگان اصلی رقابت کنکور هستند و کمترین سهم را از رشته های مهم دانشگاهی خواهند برد.
▪️متن کامل، روزنامه شرق، ۱۱ تیر ۱۴۰۱، صفحه آخر
نافرمانی دربرابر الزامات حکومت همیشه وجود داشته است
@drsiminkazemi
رویداد ۲۴: چرا نسل دهه هشتاد و نود تا این حد نسبت به الزامات حکومتی مقاومت دارد و آیا برخوردهای گشت ارشاد می تواند نتیجه ای داشته باشد؟ سیمین کاظمی جامعه شناس به این سوال پاسخ داده است.
🔹کاظمی به رویداد۲۴ میگوید: در برابر الزاماتی که حکومت تعیین کرده و باید و نبایدهایی که درباره رفتار و روابط شهروندان تعیین شده، همیشه مقاومت وجود داشته ؛ از دهه ۶۰ تا کنون مقاومت به اشکال مختلف وجود داشته، اما به نظر میرسد در بین نوجوانان این سالها اندکی نوع مقاومت متفاوت است و شاید بشود گفت جسارت آنها نسبت به نوجوانان دهههای گذشته بیشتر شده و دلیل آن تغییراتی است که در جامعه رخ داده است.
🔹او ادامه میدهد: در گذشته تکنولوژیهای ارتباطی و امکان حضور به این شکل در عرصه عمومی کمتر بود. در مدارس که پوشش یا ارتباطات بچهها را کنترل میکردند، باز هم از این نافرمانیها دیده میشد، اما در حال حاضر به نظر میرسد شکل و میزان آن قدری تغییر کرده است. به هر حال مقاومت به طور روزمره و در اشکال مختلف وجود داشته و پدیده جدید و عجیبی نیست.
🔹این جامعهشناس اضافه میکند: در ایران در معرض دو نوع جامعهپذیری هستیم؛ یکی جامعهپذیری به شکل رسمی و دیگری جامعهپذیری به شکل غیر رسمی. روند جامعهپذیری رسمی همان چیزی است که قرار است افراد را مطابق استانداردها، هنجارها و ارزشهای حکومت بار بیاورد. جامعهپذیری غیر رسمی اما الزاما با هنجارها و ارزشهای رسمی مطابقت ندارد. جامعهپذیری غیر رسمی بیشتر در خانواده، رسانههای غیر رسمی و فضای عمومی جامعه وجود دارد و افراد نوع دیگری از ارزشها و هنجارها را فرا میگیرند.
🔹کاظمی میگوید: نوجوانان هم بعد از ۱۵-۱۶ سال زندگی در این جامعه در می یابند که در کجا هنجارها رسمی برایشان اجباری است مثل مدارس؛ اما جاهای دیگری هست که ارزشها و هنجارهای غیر رسمی برایشان لازمالاجراتر است تا در گروههای همسالانشان پذیرفته شوند و بنابراین مطابق استانداردهای گروههای همسال عمل میکنند.
🔹او ادامه میدهد: وقتی تجلیات جامعهپذیری غیر رسمی را در عرصه عمومی مثل یکی از میادین شهر میبینیم ممکن است برای دستگاه حاکم که کلی هزینه کرده تا افراد را مطابق ارزشها و هنجارهای خودش جامعه پذیر کند اندکی غیر قابل قبول باشد و واکنشهای شدیدی نشان دهد، تا این حد که میخواهد با این نوجوانان برخورد قضایی کنند. اما اگر قرار باشد چنین پدیدهای به مسئله ما تبدیل نشود لازم است دو روند جامعهپذیری رسمی و غیر رسمی به هم نزدیک شود؛ یعنی یک نوجوان بداند که چه چیزی ارزش و هنجار واقعی است و این دوگانگی رفع شود. اما این اتفاق نیفتاده و شکاف بین ارزشها و هنجارهای رسمی و ارزشها و هنجارهای غیر رسمی وجود دارد و تا وقتی این شکاف پر نشود شاهد این قبیل پدیدهها خواهیم بود.
🔹او در پاسخ به این پرسش که آیا این شکاف پرخواهد شد، میگوید: به نظر نمیرسدکه این شکاف قابل پر شدن باشد. چون در حال حاضر ارادهای برای اینکه کنترل بر پوشش و روابط افراد به عنوان امر شخصی و خصوصی کاهش یابد و تجدید نظری صورت بگیرد دیده نمیشود. بلکه ساختار صلب و سخت رسمی همچنان در پی استقرار ارزشها و هنجارهای خودش با ابزارهای نظارتی و سختگیری بیشتر است. این تضاد و تعارض ادامه خواهد یافت و هر از گاهی به شکلی خودش را نشان خواهد داد.
▪️این گفتگو در گزارشی با عنوان چالش دهه هشتاد و نودیها با هنجارهای حاکمیتی/ از جشن آبپاشی تا اسکیت با چادر! در سایت رویداد ۲۴ منتشر شده است.
https://www.rouydad24.ir/fa/amp/news/311531#amp_tf=%D8%A7%D8%B2%20%251%24s&aoh=16569939533305&referrer=https%3A%2F%2Fwww.google.com
@drsiminkazemi
رویداد ۲۴: چرا نسل دهه هشتاد و نود تا این حد نسبت به الزامات حکومتی مقاومت دارد و آیا برخوردهای گشت ارشاد می تواند نتیجه ای داشته باشد؟ سیمین کاظمی جامعه شناس به این سوال پاسخ داده است.
🔹کاظمی به رویداد۲۴ میگوید: در برابر الزاماتی که حکومت تعیین کرده و باید و نبایدهایی که درباره رفتار و روابط شهروندان تعیین شده، همیشه مقاومت وجود داشته ؛ از دهه ۶۰ تا کنون مقاومت به اشکال مختلف وجود داشته، اما به نظر میرسد در بین نوجوانان این سالها اندکی نوع مقاومت متفاوت است و شاید بشود گفت جسارت آنها نسبت به نوجوانان دهههای گذشته بیشتر شده و دلیل آن تغییراتی است که در جامعه رخ داده است.
🔹او ادامه میدهد: در گذشته تکنولوژیهای ارتباطی و امکان حضور به این شکل در عرصه عمومی کمتر بود. در مدارس که پوشش یا ارتباطات بچهها را کنترل میکردند، باز هم از این نافرمانیها دیده میشد، اما در حال حاضر به نظر میرسد شکل و میزان آن قدری تغییر کرده است. به هر حال مقاومت به طور روزمره و در اشکال مختلف وجود داشته و پدیده جدید و عجیبی نیست.
🔹این جامعهشناس اضافه میکند: در ایران در معرض دو نوع جامعهپذیری هستیم؛ یکی جامعهپذیری به شکل رسمی و دیگری جامعهپذیری به شکل غیر رسمی. روند جامعهپذیری رسمی همان چیزی است که قرار است افراد را مطابق استانداردها، هنجارها و ارزشهای حکومت بار بیاورد. جامعهپذیری غیر رسمی اما الزاما با هنجارها و ارزشهای رسمی مطابقت ندارد. جامعهپذیری غیر رسمی بیشتر در خانواده، رسانههای غیر رسمی و فضای عمومی جامعه وجود دارد و افراد نوع دیگری از ارزشها و هنجارها را فرا میگیرند.
🔹کاظمی میگوید: نوجوانان هم بعد از ۱۵-۱۶ سال زندگی در این جامعه در می یابند که در کجا هنجارها رسمی برایشان اجباری است مثل مدارس؛ اما جاهای دیگری هست که ارزشها و هنجارهای غیر رسمی برایشان لازمالاجراتر است تا در گروههای همسالانشان پذیرفته شوند و بنابراین مطابق استانداردهای گروههای همسال عمل میکنند.
🔹او ادامه میدهد: وقتی تجلیات جامعهپذیری غیر رسمی را در عرصه عمومی مثل یکی از میادین شهر میبینیم ممکن است برای دستگاه حاکم که کلی هزینه کرده تا افراد را مطابق ارزشها و هنجارهای خودش جامعه پذیر کند اندکی غیر قابل قبول باشد و واکنشهای شدیدی نشان دهد، تا این حد که میخواهد با این نوجوانان برخورد قضایی کنند. اما اگر قرار باشد چنین پدیدهای به مسئله ما تبدیل نشود لازم است دو روند جامعهپذیری رسمی و غیر رسمی به هم نزدیک شود؛ یعنی یک نوجوان بداند که چه چیزی ارزش و هنجار واقعی است و این دوگانگی رفع شود. اما این اتفاق نیفتاده و شکاف بین ارزشها و هنجارهای رسمی و ارزشها و هنجارهای غیر رسمی وجود دارد و تا وقتی این شکاف پر نشود شاهد این قبیل پدیدهها خواهیم بود.
🔹او در پاسخ به این پرسش که آیا این شکاف پرخواهد شد، میگوید: به نظر نمیرسدکه این شکاف قابل پر شدن باشد. چون در حال حاضر ارادهای برای اینکه کنترل بر پوشش و روابط افراد به عنوان امر شخصی و خصوصی کاهش یابد و تجدید نظری صورت بگیرد دیده نمیشود. بلکه ساختار صلب و سخت رسمی همچنان در پی استقرار ارزشها و هنجارهای خودش با ابزارهای نظارتی و سختگیری بیشتر است. این تضاد و تعارض ادامه خواهد یافت و هر از گاهی به شکلی خودش را نشان خواهد داد.
▪️این گفتگو در گزارشی با عنوان چالش دهه هشتاد و نودیها با هنجارهای حاکمیتی/ از جشن آبپاشی تا اسکیت با چادر! در سایت رویداد ۲۴ منتشر شده است.
https://www.rouydad24.ir/fa/amp/news/311531#amp_tf=%D8%A7%D8%B2%20%251%24s&aoh=16569939533305&referrer=https%3A%2F%2Fwww.google.com
پايگاه خبری تحلیلی رویداد۲۴
چالش دهه هشتاد و نودیها با هنجارهای حاکمیتی | رویداد24
در شیراز نوجوانان معترض به بازداشت اسکیتسواران که به زعم مسئولان حجاب درستی نداشتند، دست به اقدام خاصی زدند و با چادر اسکیتسواری کردند. برخی جامعهشناسان چنین
واقعیت تغییرپذیری جامعه
(شکستن هنجارهای رسمی: گسست نسلی یا مقاومت مداوم؟)
✍سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔸یکی از ارزشهایی که بعد از انقلاب برای جامعه ایران تعریف شد، زن طراز انقلاب اسلامی بود و آنچه برای برساخت چنین زنی ضروری به نظر میرسید پردهنشینی و مستوری و جلوگیری از اختلاط زن و مرد بود. متناسب با این ارزش نوین، پوشش زنان تحت عنوان حجاب اسلامی تعیین شد و در عرصه عمومی زنان و مردان از هم جدا شدند. برای شکلگیری این ارزش و هنجارهای جدید ضمانتهای اجرایی رسمی و غیررسمی به کار افتادند و از جمله قوانینی تدوین شد که سرپیچی از آنها مستوجب مجازات شناخته شد. در دهههای اول بعد از انقلاب، ضمانت اجرایی شکلگیری زن طراز انقلاب اسلامی، فقط قوانین نبودند بلکه نوعی ضمانت اجرایی غیررسمی هم برای تقویت و تثبیت چنین ارزشی وجود داشت؛ چون بر مبنای فرهنگ مردسالار و سنتی جامعه ایران که زن را به عنوان ناموس و تحت مالکیت مرد میشناخت، مستوری و پردهنشینی زنان و جدایی زن و مرد ارزشی قابل دفاع بهشمار میرفت. بنابراین در آن دهههای اول اگر پوشش زنی با حجاب اسلامی مطابقت نداشت، ممکن بود با برچسب انحراف طرد شود و به همین منوال، هرگونه ارتباط مردان و زنان نامحرم غیرقابل تحمل تلقی میشد.
🔸با وجود این ضمانتهای اجرایی رسمی و غیررسمی، ارزشها و هنجارهای حکومت انقلابی بهطور کامل مورد پذیرش جامعه واقع نشد و در تمام سالیان گذشته مقاومتهایی در برابر آن شکل گرفت. این مقاومتها که به شکل تغییراتی در لباس زنان و در فضاهای جمعی خصوصی هویدا میشد، به تدریج به عرصه عمومی راه یافت. در آغاز که مقاومتها محدود و پنهان بود، کنترل آنها برای دستگاه سیاسی آسانتر بود، اما به تدریج شیوههای کنترلی سختگیرانه کارایی خود را از دست داد و مقاومت در برابر ارزشها و هنجارهای تعیینشده، افزایش پیدا کرده و ابعاد جدیدی یافت. زنان در دهه 60 علاوه بر قانون با فشارها و الزامات فرهنگی و اجتماعی خانهنشینی و حجاب و پرهیز از تعامل با مردان نیز مواجه بودند، اما در سالهای اخیر ضمانتهای اجرایی غیررسمی رعایت هنجارهای مورد تایید حکومت، سست و تقریباً محو شده و جامعه در این موارد با تسامح و تساهل بیشتری رفتار میکند.
🔸این یک واقعیت جامعهشناختی است که ارزشها و هنجارهای فرهنگی با گذشت زمان تغییر میکنند و شیوه اندیشه و احساس و رفتار ثابت نمیماند. در جامعه ایران هم با گذشت زمان و با تغییراتی که جامعه از سر گذرانده است نمیتوان انتظار داشت، جامعه، همان جامعه 40 سال پیش باشد. جامعهای که دچار تغییر و دگرگونی نشود و قدرت بازاندیشی و تجدیدنظر نداشته باشد، جامعه مرده است. بنابراین عجیب نیست که جامعه ایران به عنوان یک جامعه زنده و پویا دیگر همان مشخصات و دغدغههای فرهنگی چهار دهه پیش را نداشته باشد و پذیرای ارزشهای جدید و نوین باشد.
🔸 اگر مدافعان ارزشها و هنجارهای حاکم، واقعیتِ تغییرپذیر بودن جامعه را نپذیرند، مجبور میشوند برای حفظ و تحمیل این ارزشها و هنجارها به شیوههای کنترلی سختتر روی بیاورند و همچنان با برچسب انحراف و ابزار قانون و مجازات، جامعه را در مسیر مورد نظرشان حفظ و هدایت کنند. بدیهی است این بیاعتنایی به جامعه و مختصات و تغییرات آن، تنها حاصلش مجرمسازی روزافزون از شهروندان و دامن زدن به تضاد و تعارض در جامعه خواهد بود. تجربیات گذشته نشان داده است که ارزشها و هنجارهایی که بقا و دوامشان به نظارت و کنترل بر حریم خصوصی افراد بستگی دارد و با حقوق و آزادیهای فردی مغایرت دارند، کمتر شانس پایداری و پذیرش حتی با ابزار قانون و زور دارند و بروز مقاومت در برابر آنها گریزناپذیر و حتمی است. بنابراین به نظر میرسد به منظور احتراز از تعارض و مجرمسازی بیوقفه، آنچه ضرورت دارد، تجدیدنظر در ارزشها و هنجارهای رسمی و مطابقت دادن آنها با شرایط و روح زمانه و نیازها و خواستهای جامعه باشد.
▪️هفته نامه تجارت فردا، شماره ۴۵۹
متن کامل در لینک:
https://www.tejaratefarda.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-19/41642-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87
(شکستن هنجارهای رسمی: گسست نسلی یا مقاومت مداوم؟)
✍سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔸یکی از ارزشهایی که بعد از انقلاب برای جامعه ایران تعریف شد، زن طراز انقلاب اسلامی بود و آنچه برای برساخت چنین زنی ضروری به نظر میرسید پردهنشینی و مستوری و جلوگیری از اختلاط زن و مرد بود. متناسب با این ارزش نوین، پوشش زنان تحت عنوان حجاب اسلامی تعیین شد و در عرصه عمومی زنان و مردان از هم جدا شدند. برای شکلگیری این ارزش و هنجارهای جدید ضمانتهای اجرایی رسمی و غیررسمی به کار افتادند و از جمله قوانینی تدوین شد که سرپیچی از آنها مستوجب مجازات شناخته شد. در دهههای اول بعد از انقلاب، ضمانت اجرایی شکلگیری زن طراز انقلاب اسلامی، فقط قوانین نبودند بلکه نوعی ضمانت اجرایی غیررسمی هم برای تقویت و تثبیت چنین ارزشی وجود داشت؛ چون بر مبنای فرهنگ مردسالار و سنتی جامعه ایران که زن را به عنوان ناموس و تحت مالکیت مرد میشناخت، مستوری و پردهنشینی زنان و جدایی زن و مرد ارزشی قابل دفاع بهشمار میرفت. بنابراین در آن دهههای اول اگر پوشش زنی با حجاب اسلامی مطابقت نداشت، ممکن بود با برچسب انحراف طرد شود و به همین منوال، هرگونه ارتباط مردان و زنان نامحرم غیرقابل تحمل تلقی میشد.
🔸با وجود این ضمانتهای اجرایی رسمی و غیررسمی، ارزشها و هنجارهای حکومت انقلابی بهطور کامل مورد پذیرش جامعه واقع نشد و در تمام سالیان گذشته مقاومتهایی در برابر آن شکل گرفت. این مقاومتها که به شکل تغییراتی در لباس زنان و در فضاهای جمعی خصوصی هویدا میشد، به تدریج به عرصه عمومی راه یافت. در آغاز که مقاومتها محدود و پنهان بود، کنترل آنها برای دستگاه سیاسی آسانتر بود، اما به تدریج شیوههای کنترلی سختگیرانه کارایی خود را از دست داد و مقاومت در برابر ارزشها و هنجارهای تعیینشده، افزایش پیدا کرده و ابعاد جدیدی یافت. زنان در دهه 60 علاوه بر قانون با فشارها و الزامات فرهنگی و اجتماعی خانهنشینی و حجاب و پرهیز از تعامل با مردان نیز مواجه بودند، اما در سالهای اخیر ضمانتهای اجرایی غیررسمی رعایت هنجارهای مورد تایید حکومت، سست و تقریباً محو شده و جامعه در این موارد با تسامح و تساهل بیشتری رفتار میکند.
🔸این یک واقعیت جامعهشناختی است که ارزشها و هنجارهای فرهنگی با گذشت زمان تغییر میکنند و شیوه اندیشه و احساس و رفتار ثابت نمیماند. در جامعه ایران هم با گذشت زمان و با تغییراتی که جامعه از سر گذرانده است نمیتوان انتظار داشت، جامعه، همان جامعه 40 سال پیش باشد. جامعهای که دچار تغییر و دگرگونی نشود و قدرت بازاندیشی و تجدیدنظر نداشته باشد، جامعه مرده است. بنابراین عجیب نیست که جامعه ایران به عنوان یک جامعه زنده و پویا دیگر همان مشخصات و دغدغههای فرهنگی چهار دهه پیش را نداشته باشد و پذیرای ارزشهای جدید و نوین باشد.
🔸 اگر مدافعان ارزشها و هنجارهای حاکم، واقعیتِ تغییرپذیر بودن جامعه را نپذیرند، مجبور میشوند برای حفظ و تحمیل این ارزشها و هنجارها به شیوههای کنترلی سختتر روی بیاورند و همچنان با برچسب انحراف و ابزار قانون و مجازات، جامعه را در مسیر مورد نظرشان حفظ و هدایت کنند. بدیهی است این بیاعتنایی به جامعه و مختصات و تغییرات آن، تنها حاصلش مجرمسازی روزافزون از شهروندان و دامن زدن به تضاد و تعارض در جامعه خواهد بود. تجربیات گذشته نشان داده است که ارزشها و هنجارهایی که بقا و دوامشان به نظارت و کنترل بر حریم خصوصی افراد بستگی دارد و با حقوق و آزادیهای فردی مغایرت دارند، کمتر شانس پایداری و پذیرش حتی با ابزار قانون و زور دارند و بروز مقاومت در برابر آنها گریزناپذیر و حتمی است. بنابراین به نظر میرسد به منظور احتراز از تعارض و مجرمسازی بیوقفه، آنچه ضرورت دارد، تجدیدنظر در ارزشها و هنجارهای رسمی و مطابقت دادن آنها با شرایط و روح زمانه و نیازها و خواستهای جامعه باشد.
▪️هفته نامه تجارت فردا، شماره ۴۵۹
متن کامل در لینک:
https://www.tejaratefarda.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-19/41642-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87
هفته نامه تجارت فردا
واقعیت تغییرپذیری جامعه
سیمین کاظمی / جامعهشناس
برخی ممکن است جامعه آرمانی را جامعهای بدانند که همه اعضای آن ارزشهای مشترک دارند و هنجارهای
سلب اختیار از پزشکان در صدور مجوز سقط جنین درمانی
▪️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔹برای سقط جنین به دلایل پزشکی به ویژه به علت ناهنجاریهای جنینی روند تشخیص طولانی و زمان برای ختم بارداری محدود و تا هفته نوزدهم است. یعنی زنی که بچه اش معلول است باید تا هفته نوزدهم بارداری هم تشخیص ناهنجاری جنین توسط پزشک محرز شده باشد و هم مجوز را کسب کند تا بتواند سقط را انجام دهد. اضافه کردن نظر و دستور قاضی این روند کسب مجوز را بیشتر از قبل طولانی و فرصت قانونی سقط جنین را کاهش می دهد و ممکن است با از دست رفتن فرصت، امکان سقط جنین از زن سلب شود و مجبور به حفظ جنین ناسالم شود.
🔹این تصمیمات و سختگیری ها درباره سقط جنین ناسالم، زنان را در تنگنا و فشار بیشتری قرار می دهد و در صورت ناهنجاری جنین و نداشتن مجوز قانونی، ممکن است یا مجبور به ادامه بارداری و حفظ جنین معلول شوند یا اینکه به شیوه های مخفیانه و زیرزمینی سقط جنین متوسل شوند که سلامت و جان آنها را ممکن است به خطر بیندازد.
🔹سقط جنین به دلایل پزشکی، یک موضوع پزشکی است و بر اساس تقسیم کار تخصصی در جوامع مدرن، پزشکان وظیفه تشخیص ناهنجاری و بیماری و اقدامات مرتبط با آن را به عهده دارند، ورود قضات به این موضوع نقض استقلال حرفه پزشکی و به نوعی دخالت و کنترل سیاسی بر پزشکی است. قبلا سقط جنین به دلایل پزشکی با نظر سه پزشک متخصص و همچنین پزشکی قانونی امکان پذیر بود که درواقع دو وجه پزشکی و حقوقی موضوع پوشش داده می شد و نیازی به ورود قضات نبود اما حالا با قانون جوانی جمعیت، ظاهرا قضات برای سختگیری بیشتر وارد این عرصه می شوند و تصمیم نهایی با آنان است.
🔹تشخیص ناهنجاری جنینی نیاز به دانش پزشکی دارد و بر اساس علم و نظر پزشکان صورت می گیرد. اندیکاسیون های سقط جنین قانونی هم سالهاست که در قانون مشخص شده و پزشکان و پزشکی قانونی بر اساس آن عمل می کنند. منطقاً قضات چون پزشکی نمی دانند نمی توانند در این مورد تصمیم گیری کنند یا نظر بدهند. اینکه آنها در جایگاه ارزیابی و تصمیم گیری نهایی قرار گرفته اند، بر خلاف همان تقسیم کار تخصصی در جوامع مدرن و امروزی است.
🔹به علت طولانی شدن روند تشخیص و کم بودن زمان برای سقط و واگذار شدن تصمیم گیری به قاضی ممکن است مواردی که لازم است بارداری ختم شود، موفق به کسب مجوز قانونی نشوند و منجر به تولد فرزند معلول شود. به یاد داشته باشیم که غربالگری از سطح یک مراقبت هم حذف شده و در واقع غربالگری ناهنجاریهای جنینی مثل سابق انجام نمی شود و تنها به درخواست والدین و نظر پزشک متخصص انجام می شود که همین شرایط تشخیص ناهنجاریها را کاهش می دهد و با سپردن تصمیم گیری به قضات حتی اگر مواردی از ناهنجاری تشخیص داده شود، کسب مجوز سقط دشوارتر می شود. بنابراین احتمال افرایش ناهنجاریها و معلولیت ها در آینده را باید جدی گرفت.
گفتگو با جهان صنعت، ۲۸ تیر ۱۴۰۱
▪️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔹برای سقط جنین به دلایل پزشکی به ویژه به علت ناهنجاریهای جنینی روند تشخیص طولانی و زمان برای ختم بارداری محدود و تا هفته نوزدهم است. یعنی زنی که بچه اش معلول است باید تا هفته نوزدهم بارداری هم تشخیص ناهنجاری جنین توسط پزشک محرز شده باشد و هم مجوز را کسب کند تا بتواند سقط را انجام دهد. اضافه کردن نظر و دستور قاضی این روند کسب مجوز را بیشتر از قبل طولانی و فرصت قانونی سقط جنین را کاهش می دهد و ممکن است با از دست رفتن فرصت، امکان سقط جنین از زن سلب شود و مجبور به حفظ جنین ناسالم شود.
🔹این تصمیمات و سختگیری ها درباره سقط جنین ناسالم، زنان را در تنگنا و فشار بیشتری قرار می دهد و در صورت ناهنجاری جنین و نداشتن مجوز قانونی، ممکن است یا مجبور به ادامه بارداری و حفظ جنین معلول شوند یا اینکه به شیوه های مخفیانه و زیرزمینی سقط جنین متوسل شوند که سلامت و جان آنها را ممکن است به خطر بیندازد.
🔹سقط جنین به دلایل پزشکی، یک موضوع پزشکی است و بر اساس تقسیم کار تخصصی در جوامع مدرن، پزشکان وظیفه تشخیص ناهنجاری و بیماری و اقدامات مرتبط با آن را به عهده دارند، ورود قضات به این موضوع نقض استقلال حرفه پزشکی و به نوعی دخالت و کنترل سیاسی بر پزشکی است. قبلا سقط جنین به دلایل پزشکی با نظر سه پزشک متخصص و همچنین پزشکی قانونی امکان پذیر بود که درواقع دو وجه پزشکی و حقوقی موضوع پوشش داده می شد و نیازی به ورود قضات نبود اما حالا با قانون جوانی جمعیت، ظاهرا قضات برای سختگیری بیشتر وارد این عرصه می شوند و تصمیم نهایی با آنان است.
🔹تشخیص ناهنجاری جنینی نیاز به دانش پزشکی دارد و بر اساس علم و نظر پزشکان صورت می گیرد. اندیکاسیون های سقط جنین قانونی هم سالهاست که در قانون مشخص شده و پزشکان و پزشکی قانونی بر اساس آن عمل می کنند. منطقاً قضات چون پزشکی نمی دانند نمی توانند در این مورد تصمیم گیری کنند یا نظر بدهند. اینکه آنها در جایگاه ارزیابی و تصمیم گیری نهایی قرار گرفته اند، بر خلاف همان تقسیم کار تخصصی در جوامع مدرن و امروزی است.
🔹به علت طولانی شدن روند تشخیص و کم بودن زمان برای سقط و واگذار شدن تصمیم گیری به قاضی ممکن است مواردی که لازم است بارداری ختم شود، موفق به کسب مجوز قانونی نشوند و منجر به تولد فرزند معلول شود. به یاد داشته باشیم که غربالگری از سطح یک مراقبت هم حذف شده و در واقع غربالگری ناهنجاریهای جنینی مثل سابق انجام نمی شود و تنها به درخواست والدین و نظر پزشک متخصص انجام می شود که همین شرایط تشخیص ناهنجاریها را کاهش می دهد و با سپردن تصمیم گیری به قضات حتی اگر مواردی از ناهنجاری تشخیص داده شود، کسب مجوز سقط دشوارتر می شود. بنابراین احتمال افرایش ناهنجاریها و معلولیت ها در آینده را باید جدی گرفت.
گفتگو با جهان صنعت، ۲۸ تیر ۱۴۰۱
آزار جنسی کودکان دانش آموز
▪️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔘 وقوع آزار جنسی را نمی توان فقط به مشکلات روانی افراد تقلیل داد، چون واقعیت این است که بسیاری از آزارگران مشکل یا اختلال روانی قابل توجهی ندارند. وقوع آزار و سوءاستفاده جنسی از دانش آموزان نشان می دهد، سیستم آموزشی در پیشگیری از آزار جنسی برنامه موثری ندارد و از دو جهت ضعیف عمل کرده است. یکی آموزش دادن به والدین و کودکان درباره آزار جنسی و توانمندسازی آنها است به طوری که بدانند چگونه از خودشان محافظت کنند و مواجهه با آزار را به مسوولان مدرسه و والدین شان گزارش کنند؛ و دیگری پیش بینی سیستم نظارتی برای حمایت از قربانیان آزار جنسی و برخورد با متخلفین و حذف زمینه ها و شرایط مساعد کننده آزار است. وقتی هر دو اینها نادیده گرفته می شود، وقوع آزار جنسی کودکان دور از انتظار نخواهد بود.
🔘 آزار جنسی در مدارس نه تنها در بُعد فردی به سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کودکان آسیب می زند بلکه در بعد اجتماعی نیز پیامد مهم اش بازماندگی از تحصیل به خصوص در مناطق محروم و در میان تهیدستان است. وقوع ازار جنسی در مدارس، اعتماد والدین و دانش آموزان به سیستم آموزشی را مخدوش می کند، و ممکن است به خصوص در مناطق محروم به افزایش بازماندگی از تحصیل منجر شود. می دانیم که ترک تحصیل خود منشا مشکلات اجتماعی دیگر است.
🔘 درباره مسئله آزار جنسی، رویکرد رسمی، سنتی و توسعه نیافته است و اساس مواجهه با این مسئله سکوت و انکار است. این در حالی است که سکوت و انکار به تداوم و تشدید این مساله می انجامد. با همین رویکرد سکوت و انکار است که یا برنامه ای برای پیشگیری یا حمایت از قربانیان وجود ندارد. عموماً آزار جنسی مساله ای بین دو فرد تلقی می شود و دولت خود را از آن کنار می کشد و وجه عمومی موضوع اغلب نادیده گرفته می شود. علاوه براین بعد اقتصادی را هم باید در نظر داشت که برای حمایت از قربانیان (مثلا مشاوره روانشناسی) نیاز به بودجه وجود دارد و دولت که به فکر صرفه جویی و کاستن از هزینه هایش است، بودجه ای برای چنین حمایت هایی اختصاص نمی دهد و آن را به عنوان اقدام لوکس و غیرضروری کنار می گذارد.
🔘 رسانه ای شدن اخبار آزار جنسی، تلنگری می شود برای به یادآوردن ضرورت مقابله با آزارجنسی در محیط های آموزشی و کاری. در واقع با رسانه ای شدن موضوع است که ممکن است مطالبه عمومی برای اتخاذ سیاست ها و برنامه های پیشگیرانه شکل بگیرد. آگاه شدن جامعه از موضوع و فشار افکار عمومی می تواند دولت را به صرافت مقابله با آزارجنسی بیندازد. سکوت و بی خبری صرفا به تداوم و تشدید این مساله منجر می شود و به نفع آزارگران است. البته اگر رسانه ای شدن موضوع به اقدام پیشگیرانه منجر نشود، ممکن است ترس و بی اعتمادی به سیستم آموزشی قوت بگیرد و خانواده های مناطق محروم و نابرخوردار به علت عدم احساس امنیت، از تحصیل فرزندان شان ممانعت کنند.
گفتگو با جهان صنعت، ۳۰ تیر ۱۴۰۱
▪️سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
🔘 وقوع آزار جنسی را نمی توان فقط به مشکلات روانی افراد تقلیل داد، چون واقعیت این است که بسیاری از آزارگران مشکل یا اختلال روانی قابل توجهی ندارند. وقوع آزار و سوءاستفاده جنسی از دانش آموزان نشان می دهد، سیستم آموزشی در پیشگیری از آزار جنسی برنامه موثری ندارد و از دو جهت ضعیف عمل کرده است. یکی آموزش دادن به والدین و کودکان درباره آزار جنسی و توانمندسازی آنها است به طوری که بدانند چگونه از خودشان محافظت کنند و مواجهه با آزار را به مسوولان مدرسه و والدین شان گزارش کنند؛ و دیگری پیش بینی سیستم نظارتی برای حمایت از قربانیان آزار جنسی و برخورد با متخلفین و حذف زمینه ها و شرایط مساعد کننده آزار است. وقتی هر دو اینها نادیده گرفته می شود، وقوع آزار جنسی کودکان دور از انتظار نخواهد بود.
🔘 آزار جنسی در مدارس نه تنها در بُعد فردی به سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کودکان آسیب می زند بلکه در بعد اجتماعی نیز پیامد مهم اش بازماندگی از تحصیل به خصوص در مناطق محروم و در میان تهیدستان است. وقوع ازار جنسی در مدارس، اعتماد والدین و دانش آموزان به سیستم آموزشی را مخدوش می کند، و ممکن است به خصوص در مناطق محروم به افزایش بازماندگی از تحصیل منجر شود. می دانیم که ترک تحصیل خود منشا مشکلات اجتماعی دیگر است.
🔘 درباره مسئله آزار جنسی، رویکرد رسمی، سنتی و توسعه نیافته است و اساس مواجهه با این مسئله سکوت و انکار است. این در حالی است که سکوت و انکار به تداوم و تشدید این مساله می انجامد. با همین رویکرد سکوت و انکار است که یا برنامه ای برای پیشگیری یا حمایت از قربانیان وجود ندارد. عموماً آزار جنسی مساله ای بین دو فرد تلقی می شود و دولت خود را از آن کنار می کشد و وجه عمومی موضوع اغلب نادیده گرفته می شود. علاوه براین بعد اقتصادی را هم باید در نظر داشت که برای حمایت از قربانیان (مثلا مشاوره روانشناسی) نیاز به بودجه وجود دارد و دولت که به فکر صرفه جویی و کاستن از هزینه هایش است، بودجه ای برای چنین حمایت هایی اختصاص نمی دهد و آن را به عنوان اقدام لوکس و غیرضروری کنار می گذارد.
🔘 رسانه ای شدن اخبار آزار جنسی، تلنگری می شود برای به یادآوردن ضرورت مقابله با آزارجنسی در محیط های آموزشی و کاری. در واقع با رسانه ای شدن موضوع است که ممکن است مطالبه عمومی برای اتخاذ سیاست ها و برنامه های پیشگیرانه شکل بگیرد. آگاه شدن جامعه از موضوع و فشار افکار عمومی می تواند دولت را به صرافت مقابله با آزارجنسی بیندازد. سکوت و بی خبری صرفا به تداوم و تشدید این مساله منجر می شود و به نفع آزارگران است. البته اگر رسانه ای شدن موضوع به اقدام پیشگیرانه منجر نشود، ممکن است ترس و بی اعتمادی به سیستم آموزشی قوت بگیرد و خانواده های مناطق محروم و نابرخوردار به علت عدم احساس امنیت، از تحصیل فرزندان شان ممانعت کنند.
گفتگو با جهان صنعت، ۳۰ تیر ۱۴۰۱
Forwarded from خبرگزاری خبرآنلاین
🔸شرم از آموزش جنسی به کودکان در خانه و مدرسه؛ تکرار حادثه آزار جنسی از سوی یک معلم
▫️برای آموزش رفته بودند اما مورد آزار جنسی قرار گرفتند، کودکانی که یا به دلیل آگاه نبودن خانوادهها یا به دلیل ضعف آموزش در نهاد متولی، باید لحظه تلخ آزار و خاطره سنگین آن را تحمل کنند.
سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس در گفتگو با #خبرآنلاین :
▫️لازم است به کودکان و والدین درباره آزار جنسی، آموزش مناسب و موثر داده شود که بدانند برای محافظت چه کنند.
جزئیات بیشتر در #خبرآنلاین👇
https://www.khabaronline.ir/news/1653421/
@KhabarOnline_IR
▫️برای آموزش رفته بودند اما مورد آزار جنسی قرار گرفتند، کودکانی که یا به دلیل آگاه نبودن خانوادهها یا به دلیل ضعف آموزش در نهاد متولی، باید لحظه تلخ آزار و خاطره سنگین آن را تحمل کنند.
سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس در گفتگو با #خبرآنلاین :
▫️لازم است به کودکان و والدین درباره آزار جنسی، آموزش مناسب و موثر داده شود که بدانند برای محافظت چه کنند.
جزئیات بیشتر در #خبرآنلاین👇
https://www.khabaronline.ir/news/1653421/
@KhabarOnline_IR
خبرآنلاین
شرم از آموزش جنسی به کودکان در خانه و مدرسه؛ حادثه آزار جنسی تکرار شد
یک جامعهشناس گفت: ابتدا باید والدین خودشان آگاهی کافی درباره موضوع آزار جنسی داشته باشند و بدانند که چگونه درباره این موضوع با فرزندان شان صحبت کنند. عموما به دلیل احساس شرم و خجالت و ترس از تاثیر منفی بر کودکان، والدین از صحبت درباره این مسایل اجتناب می…
بازار کار و کنترل وضعیت تاهل زنان
✍سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
بازار کار ایران بر مبنای جنسیت سازمان یافته و اشتغال زنان با دشواریها و موانع متعددی همراه است. بخشی از تبعیض جنسیتی در اشتغال به طور آشکار و قانونی اعمال میشود، از جمله اینکه زنان از کارکردن در برخی مشاغل، اماکن و زمانها منع میشوند، یا اینکه کارکردن زنان متأهل مشروط به اجازه و موافقت همسر است. بخش دیگری از تبعیض به طور پنهان اعمال میشود که این نوع تبعیضها اغلب نامرئی هستند و حتی ممکن است به عنوان تبعیض جلوه نکنند. از این جمله است تبعیض بر اساس وضعیت تأهل که در استخدام زنان در بخش دولتی و خصوصی اعمال میشود. درحالیکه در بخش دولتی و بهویژه بعد از تصویب قانون جوانی جمعیت، تأهل یک امتیاز محسوب میشود، در بخش خصوصی تجرد به یک شرط مهم برای استخدام تبدیل شده است. در بخش دولتی زنان به فرزندآوری تشویق میشوند و در بخش خصوصی شاغلان زن در صورت بارداری و زایمان با خطر اخراج مواجه هستند.
شرق، ۴ مرداد ۱۴۰۱
متن کامل در :
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-851637
✍سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
بازار کار ایران بر مبنای جنسیت سازمان یافته و اشتغال زنان با دشواریها و موانع متعددی همراه است. بخشی از تبعیض جنسیتی در اشتغال به طور آشکار و قانونی اعمال میشود، از جمله اینکه زنان از کارکردن در برخی مشاغل، اماکن و زمانها منع میشوند، یا اینکه کارکردن زنان متأهل مشروط به اجازه و موافقت همسر است. بخش دیگری از تبعیض به طور پنهان اعمال میشود که این نوع تبعیضها اغلب نامرئی هستند و حتی ممکن است به عنوان تبعیض جلوه نکنند. از این جمله است تبعیض بر اساس وضعیت تأهل که در استخدام زنان در بخش دولتی و خصوصی اعمال میشود. درحالیکه در بخش دولتی و بهویژه بعد از تصویب قانون جوانی جمعیت، تأهل یک امتیاز محسوب میشود، در بخش خصوصی تجرد به یک شرط مهم برای استخدام تبدیل شده است. در بخش دولتی زنان به فرزندآوری تشویق میشوند و در بخش خصوصی شاغلان زن در صورت بارداری و زایمان با خطر اخراج مواجه هستند.
شرق، ۴ مرداد ۱۴۰۱
متن کامل در :
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-851637
شرق
بازار کار و کنترل وضعیت تأهل زنان
بازار کار ایران بر مبنای جنسیت سازمان یافته و اشتغال زنان با دشواریها و موانع متعددی همراه است. بخشی از تبعیض جنسیتی در اشتغال به طور آشکار و قانونی اعمال میشود، از جمله اینکه زنان از کارکردن در برخی مشاغل، اماکن و زمانها منع میشوند، یا اینکه کارکردن…
پیشگیری از بارداری، بیماری نیست
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
با تغییر سیاست جمعیتی و تصویب قانون جوانی جمعیت، توزیع اقلام پیشگیری از بارداری در مراکز، پایگاهها و خانههای بهداشت متوقف شد و تهیه این اقلام از داروخانهها نیز مشروط به نسخه و تجویز پزشک است. در واقع شرط تجویز پزشک، محدودیتی برای استفاده زنان از وسایل پیشگیری از بارداری است که دارای پیامدهای گوناگونی خواهد بود.
تعیین شرط تجویز پزشک برای تهیه قرص و آمپول پیشگیری از بارداری، در واقع این دلالت ضمنی را دارد که پیشگیری از بارداری نوعی بیماری، ناهنجاری و انحراف است که نیازمند مداخله پزشک شناخته میشود. زنی که میخواهد از بارداری پیشگیری کند، مجبور میشود در نقش مریضی که یک بیماری مزمن دارد، به پزشک مراجعه کند و از او نسخه بخواهد. بنابراین محولکردن وظیفه تجویز اقلام پیشگیری از بارداری به پزشکان را باید اقدامی در راستای پزشکیشدن فرایندهای طبیعی زندگی زنان به شمار آورد که در آن پیشگیری از بارداری بیماریانگاری شده است. سیاست رسمی دولت برای واداشتن زنان به بارداری، برچسب بیماری زدن بر زنانی است که تمایل به بارداری ندارند و برای این منظور به پزشکان بهعنوان ابزار کنترل جامعه متوسل شده است. زنی که به پزشک مراجعه میکند، در زمره بیماران قرار میگیرد و خواسته او صرفا از طریق پزشک امکان برآوردهشدن دارد. از این منظر، پزشک که نقشش در نظام سلامت، دروازهبان دریافت خدمات سلامت تعریف شده است، مأموریت یافته به عنوان مانعی بر سر راه دستیابی زنان به وسایل پیشگیری از بارداری عمل کند و به کسانی که خود تشخیص میدهد، اجازه پیشگیری از بارداری بدهد.
▪️متن کامل یادداشت در لینک
شرق ۹ مرداد ۱۴۰۱
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-852016
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
با تغییر سیاست جمعیتی و تصویب قانون جوانی جمعیت، توزیع اقلام پیشگیری از بارداری در مراکز، پایگاهها و خانههای بهداشت متوقف شد و تهیه این اقلام از داروخانهها نیز مشروط به نسخه و تجویز پزشک است. در واقع شرط تجویز پزشک، محدودیتی برای استفاده زنان از وسایل پیشگیری از بارداری است که دارای پیامدهای گوناگونی خواهد بود.
تعیین شرط تجویز پزشک برای تهیه قرص و آمپول پیشگیری از بارداری، در واقع این دلالت ضمنی را دارد که پیشگیری از بارداری نوعی بیماری، ناهنجاری و انحراف است که نیازمند مداخله پزشک شناخته میشود. زنی که میخواهد از بارداری پیشگیری کند، مجبور میشود در نقش مریضی که یک بیماری مزمن دارد، به پزشک مراجعه کند و از او نسخه بخواهد. بنابراین محولکردن وظیفه تجویز اقلام پیشگیری از بارداری به پزشکان را باید اقدامی در راستای پزشکیشدن فرایندهای طبیعی زندگی زنان به شمار آورد که در آن پیشگیری از بارداری بیماریانگاری شده است. سیاست رسمی دولت برای واداشتن زنان به بارداری، برچسب بیماری زدن بر زنانی است که تمایل به بارداری ندارند و برای این منظور به پزشکان بهعنوان ابزار کنترل جامعه متوسل شده است. زنی که به پزشک مراجعه میکند، در زمره بیماران قرار میگیرد و خواسته او صرفا از طریق پزشک امکان برآوردهشدن دارد. از این منظر، پزشک که نقشش در نظام سلامت، دروازهبان دریافت خدمات سلامت تعریف شده است، مأموریت یافته به عنوان مانعی بر سر راه دستیابی زنان به وسایل پیشگیری از بارداری عمل کند و به کسانی که خود تشخیص میدهد، اجازه پیشگیری از بارداری بدهد.
▪️متن کامل یادداشت در لینک
شرق ۹ مرداد ۱۴۰۱
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-852016
شرق
پیشگیری از بارداری، بیماری نیست
با تغییر سیاست جمعیتی و تصویب قانون جوانی جمعیت، توزیع اقلام پیشگیری از بارداری در مراکز، پایگاهها و خانههای بهداشت متوقف شد و تهیه این اقلام از داروخانهها نیز مشروط به نسخه و تجویز پزشک است. در واقع شرط تجویز پزشک، محدودیتی برای استفاده زنان از وسایل…
Forwarded from جامعه شناسی پزشکی، فمینیسم و ...
untitled record(26).mp3
18.9 MB
ملاحظات جامعه شناختی شیردهی و اخلاق مادری
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
چکیده- پزشکی قویا" از تغذیه باشیر مادر حمایت می کند، اما سیاست ترویج تغذیه با شیر مادر یک سیاست کاملا موفق نبوده و همه زنان از آن تبعیت نمی کنند. امتناع مادران از شیردهی عموما" به عنوان یک مساله فردی تحلیل شده، در حالیکه این مساله دلایل اجتماعی-اقتصادی دارد که نادیده گرفته می شوند. حقوق جنسی مردانه، پزشکی بیمارستانی، فقدان حمایت اجتماعی و زمینه های نامساعد اجتماعی از مهمترین عوامل صرفنظر از شیردهی هستند... مادران در هنگام تصمیم گیری برای شیردهی یا امتناع از آن با فشار اجتماعی و یک رویکرد اخلاقی با دسته بندی مادرخوب/ فداکار و مادر بد/خودخواه مواجه هستند...
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
چکیده- پزشکی قویا" از تغذیه باشیر مادر حمایت می کند، اما سیاست ترویج تغذیه با شیر مادر یک سیاست کاملا موفق نبوده و همه زنان از آن تبعیت نمی کنند. امتناع مادران از شیردهی عموما" به عنوان یک مساله فردی تحلیل شده، در حالیکه این مساله دلایل اجتماعی-اقتصادی دارد که نادیده گرفته می شوند. حقوق جنسی مردانه، پزشکی بیمارستانی، فقدان حمایت اجتماعی و زمینه های نامساعد اجتماعی از مهمترین عوامل صرفنظر از شیردهی هستند... مادران در هنگام تصمیم گیری برای شیردهی یا امتناع از آن با فشار اجتماعی و یک رویکرد اخلاقی با دسته بندی مادرخوب/ فداکار و مادر بد/خودخواه مواجه هستند...
دیر است ، گالیا!
در گوش من فسانهٔ دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان
عشق من و تو ؟ ...آه
این هم حکایتی ست
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
شاد و شکفته در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک
امشب هزار دختر همسال تو ولی
خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک
زیباست رقص و ناز سرانگشتهای تو
بر پردههای ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان
جان می کنند در قفس تنگ کارگاه
از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن
پرتاب می کنی تو به دامان یک گدا
وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست
از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ
در تار و پود هر خط و خالش، هزار رنج
در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ
اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار کودک شیرین بی گناه
چشم هزار دختر بیمار ناتوان ...
ه.ا. سایه
در گوش من فسانهٔ دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان
عشق من و تو ؟ ...آه
این هم حکایتی ست
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
شاد و شکفته در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک
امشب هزار دختر همسال تو ولی
خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک
زیباست رقص و ناز سرانگشتهای تو
بر پردههای ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان
جان می کنند در قفس تنگ کارگاه
از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن
پرتاب می کنی تو به دامان یک گدا
وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست
از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ
در تار و پود هر خط و خالش، هزار رنج
در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ
اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار کودک شیرین بی گناه
چشم هزار دختر بیمار ناتوان ...
ه.ا. سایه
کسب و کار جعل و تقلب در دانشگاه
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
یکی از پدیده های عجیب و غریب و تاسف آور و البته خطرناک در نظام آموزش عالی، عادی سازی تقلب و جعل است، از هر قسمی. شناخته شده ترین آن افراد یا گروههایی هستند که در بیرون دانشگاه، مقاله و تز و تحقیق و ترجمه تحویل می دهند و بابتش پول می گیرند. اما تقلب و جعل در دانشگاه ابعاد گسترده تری یافته و به همین مورد ختم نمی شود.
اکنون بعضی از استادان و اعضای هیات علمی و کارمندان کسب و کار تقلب را به دانشگاه وارد کرده اند و حالا تقلب و جعل به جزیی از روند تحصیل، فارغ التحصیلی و برخورداری از امتیازات پس از فارغالتحصیلی تبدیل شده است.
در یکی از دانشگاههای علوم پزشکی مثلا معتبر و پرآوازه ایران استاد، پایان نامه ی دانشجو را خودش می نویسد و بابت آن چند میلیون تومان از دانشجو می گیرد. این پایان نامه البته تضمینی و بدون دردسر است. کارمندان در ازای مبلغی انواع گواهی های واجد امتیاز را برای دانشجو صادر می کنند. ثبت اختراع، تالیف کتاب و هر محصول علمی به راحتی قابل خرید است. بعضی اینترن های پزشکی، بدون یک روز حضور در بیمارستان پزشک یا دانشجوی دیگری را اجیر می کنند که دوره را به جای شان بگذراند.
در این کسب و کار تقلب، که جلوه ای از فساد در دانشگاههای ایران است، نه تنها دانشجو بدون زحمت و صلاحیت فارغ التحصیل می شود بلکه امکان تولید نخبگان جعلی هم فراهم شده است. نخبگانی که حتی ممکن است اسم اختراع یا نام کتاب شان را به خاطر نیاورند اما نخبه اند. از این دانشگاه ها پزشکانی فارغ التحصیل می شوند که از طبابت چیزی نمی دانند اما دکتر هستند.
مشخص نیست نهادهای نظارتی تا چه حد از این فساد و بساط تقلب مطلعند و آیا تمهیدی برای مقابله با آن اندیشیده اند یا خیر. اما همین که روز به روز فساد دانشگاهی گسترده تر می شود علامتی است از بی توجهی و ولنگاری. کالایی شدن آموزش و طبقاتی شدن حق تحصیل چنین تبعاتی هم دارد. وقتی پایگاه طبقاتی،عامل تعیین کننده برای تصرف موقعیت های بهتر (رشته هایی مثل پزشکی) در دانشگاه باشد روابط پولی به دانشگاه هم کشیده می شود و هر چیزی قابل به دست آوردن است فقط اگر بهایش را بپردازید!
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
سیمین کاظمی
@drsiminkazemi
یکی از پدیده های عجیب و غریب و تاسف آور و البته خطرناک در نظام آموزش عالی، عادی سازی تقلب و جعل است، از هر قسمی. شناخته شده ترین آن افراد یا گروههایی هستند که در بیرون دانشگاه، مقاله و تز و تحقیق و ترجمه تحویل می دهند و بابتش پول می گیرند. اما تقلب و جعل در دانشگاه ابعاد گسترده تری یافته و به همین مورد ختم نمی شود.
اکنون بعضی از استادان و اعضای هیات علمی و کارمندان کسب و کار تقلب را به دانشگاه وارد کرده اند و حالا تقلب و جعل به جزیی از روند تحصیل، فارغ التحصیلی و برخورداری از امتیازات پس از فارغالتحصیلی تبدیل شده است.
در یکی از دانشگاههای علوم پزشکی مثلا معتبر و پرآوازه ایران استاد، پایان نامه ی دانشجو را خودش می نویسد و بابت آن چند میلیون تومان از دانشجو می گیرد. این پایان نامه البته تضمینی و بدون دردسر است. کارمندان در ازای مبلغی انواع گواهی های واجد امتیاز را برای دانشجو صادر می کنند. ثبت اختراع، تالیف کتاب و هر محصول علمی به راحتی قابل خرید است. بعضی اینترن های پزشکی، بدون یک روز حضور در بیمارستان پزشک یا دانشجوی دیگری را اجیر می کنند که دوره را به جای شان بگذراند.
در این کسب و کار تقلب، که جلوه ای از فساد در دانشگاههای ایران است، نه تنها دانشجو بدون زحمت و صلاحیت فارغ التحصیل می شود بلکه امکان تولید نخبگان جعلی هم فراهم شده است. نخبگانی که حتی ممکن است اسم اختراع یا نام کتاب شان را به خاطر نیاورند اما نخبه اند. از این دانشگاه ها پزشکانی فارغ التحصیل می شوند که از طبابت چیزی نمی دانند اما دکتر هستند.
مشخص نیست نهادهای نظارتی تا چه حد از این فساد و بساط تقلب مطلعند و آیا تمهیدی برای مقابله با آن اندیشیده اند یا خیر. اما همین که روز به روز فساد دانشگاهی گسترده تر می شود علامتی است از بی توجهی و ولنگاری. کالایی شدن آموزش و طبقاتی شدن حق تحصیل چنین تبعاتی هم دارد. وقتی پایگاه طبقاتی،عامل تعیین کننده برای تصرف موقعیت های بهتر (رشته هایی مثل پزشکی) در دانشگاه باشد روابط پولی به دانشگاه هم کشیده می شود و هر چیزی قابل به دست آوردن است فقط اگر بهایش را بپردازید!
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
Forwarded from خبرگزاری خبرآنلاین
🔸جعل و تقلب در دانشگاه گسترش یافته/«برخی استادان راهنما خودشان پایاننامه مینویسند و از دانشجو پول میگیرند»
سیمین کاظمی، پژوهشگر، پزشک و جامعهشناس:
▫️در یک دانشگاه معتبر و مشهور برخی استادان راهنما خودشان به جای دانشجو پایاننامه مینویسند و بابتش از دانشجو پول میگیرند.
▫️در واقع دانشجو بدون هیچ زحمتی و صرفا در ازای پرداخت مبلغی صاحب یک پایان نامه حاضر و آماده می شود که صفر تا صدش را استاد انجام داده است. جالب است که این کار چندان مخفیانه هم نیست.
▫️پیشتر هم تقلب صورت میگرفته ولی حالا به نظر میرسد عمومیت و شیوع آن بیشتر شده و حتی عادی شده است.
▫️جزئیات بیشتر:👇
https://www.khabaronline.ir/news/1661360
@KhabarOnline_IR
سیمین کاظمی، پژوهشگر، پزشک و جامعهشناس:
▫️در یک دانشگاه معتبر و مشهور برخی استادان راهنما خودشان به جای دانشجو پایاننامه مینویسند و بابتش از دانشجو پول میگیرند.
▫️در واقع دانشجو بدون هیچ زحمتی و صرفا در ازای پرداخت مبلغی صاحب یک پایان نامه حاضر و آماده می شود که صفر تا صدش را استاد انجام داده است. جالب است که این کار چندان مخفیانه هم نیست.
▫️پیشتر هم تقلب صورت میگرفته ولی حالا به نظر میرسد عمومیت و شیوع آن بیشتر شده و حتی عادی شده است.
▫️جزئیات بیشتر:👇
https://www.khabaronline.ir/news/1661360
@KhabarOnline_IR
خبرآنلاین
گسترش جعل و تقلب در دانشگاه/«برخی استادان راهنما خودشان پایاننامه مینویسند و از دانشجو پول میگیرند»
سیمین کاظمی: «در یک دانشگاه معتبر و مشهور برخی استادان راهنما خودشان به جای دانشجو پایاننامه مینویسند و بابتش از دانشجو پول میگیرند. در واقع دانشجو بدون هیچ زحمتی و صرفا در ازای پرداخت مبلغی صاحب یک پایان نامه حاضر و آماده می شود که صفر تا صدش را استاد…
Forwarded from Social Problem Solving
گفتگوهای فرهنگ و پزشکی
جامعهشناسی درمانگری
دکتر سیمین کاظمی
پزشک و جامعهشناس
طراح و کارگردان: جعفر قوام دوست
تهیهکننده و اجرا: حمید کرمی
تابستان ۱۴۰۰
#جامعه_شناسی_پزشکی #سیمین_کاظمی #درمانگری #طب_سنتی #طب_مدرن
#پویش_شهر_سالم
جامعهشناسی درمانگری
دکتر سیمین کاظمی
پزشک و جامعهشناس
طراح و کارگردان: جعفر قوام دوست
تهیهکننده و اجرا: حمید کرمی
تابستان ۱۴۰۰
#جامعه_شناسی_پزشکی #سیمین_کاظمی #درمانگری #طب_سنتی #طب_مدرن
#پویش_شهر_سالم
Forwarded from خبرگزاری خبرآنلاین
🔸مرخصی استعلاجی در ایران برای زنانی که علایم شدید PMS دارند، تخیلی و لوکس است
سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس:
▫️مرخصی استعلاجی برای زنانی که علایم شدید PMS را تجربه میکنند میتواند کمککننده باشد. اما اعطای چنین مرخصی به طور منظم و ماهانه، بستگی به شرایط کار و اشتغال در کشور دارد.
▫️یعنی این مرخصی را میشود در قانون کار پیشبینی کرد. مثل اقدامی که دولت سوسیالیست اسپانیا اخیراً انجام داد. اما در کشورهایی مثل ایران که ثبات شغلی وجود ندارد، نرخ بیکاری زنان فوق العاده بالاست و زنان تحت هیچ قرارداد مشخصی کار نمیکنند و هر آن در خطر اخراج قرار دارند، بدیهی است که صحبت از مرخصی استعلاجی در دوره سندرم پیش از قاعدگی تخیلی و لوکس به نظر میرسد.
▫️جزئیات بیشتر:👇
https://www.khabaronline.ir/news/1667178
@KhabarOnline_IR
سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس:
▫️مرخصی استعلاجی برای زنانی که علایم شدید PMS را تجربه میکنند میتواند کمککننده باشد. اما اعطای چنین مرخصی به طور منظم و ماهانه، بستگی به شرایط کار و اشتغال در کشور دارد.
▫️یعنی این مرخصی را میشود در قانون کار پیشبینی کرد. مثل اقدامی که دولت سوسیالیست اسپانیا اخیراً انجام داد. اما در کشورهایی مثل ایران که ثبات شغلی وجود ندارد، نرخ بیکاری زنان فوق العاده بالاست و زنان تحت هیچ قرارداد مشخصی کار نمیکنند و هر آن در خطر اخراج قرار دارند، بدیهی است که صحبت از مرخصی استعلاجی در دوره سندرم پیش از قاعدگی تخیلی و لوکس به نظر میرسد.
▫️جزئیات بیشتر:👇
https://www.khabaronline.ir/news/1667178
@KhabarOnline_IR
خبرآنلاین
سندرم پیش از قاعدگی؛ سکوت زنان، ناآگاهی مردان
سیمین کاظمی: «بسیاری از مردها از تغییرات فیزیولوژیک زنان اطلاع کافی ندارند، چون در این مورد آموزشی ندیدهاند و این تغییرات فیزیولوژیک برای آنها رازگونه باقی میمانند. از طرف دیگر انتظارات اجتماعی از زنان و مردان جنسیتزده هستند. از زنان انتظار میرود که آرام،…
بریدن مو، واکنش زنان در سوگ مهسا امینی
▪️سیمین کاظمی (گفتگو با جهان صنعت)
@drsiminkazemi
🔹آنچه بر سر مهسا امینی آورده اند، وجدان جمعی را به شدت آزرده کرده و احساساتی مثل اندوه و خشم را در جامعه برانگیخته است. به طوری که بسیاری سکوت دربرابر مرگ او را همدستی با مسببان می دانند از این رو به آن واکنش نشان می دهند. یکی از واکنش ها بریدن مو توسط زنان است که نشان دهنده بزرگی این درد و مصیبت جمعی و تاثیر آن بر روح و وجدان جامعه است. بریدن گیس یا مو در مناطقی از ایران و بخصوص فرهنگ های کردی و لری بخشی از آیین سوگ بوده که زنان در مرگ عزیزان به جا می آورده اند و به تدریج و احتمالا بعد از اصلاحات ارضی منسوخ شد. این کنش سنتی دلالت بر اندوه و ناامیدی شدید بعد از مرگ متوفی داشت. گیس بریدن زنان بعد از مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه حجاب، دو معنای همزمان دارد: از طرفی اندوه عمیق و ناامیدی زنان را نشان می دهد که شباهتی با همان کنش سنتی دارد، از طرفی کنشی از سر خشم و اعتراض به ستمی است که بر سر موضوع حجاب بر زنی مظلوم و بیگناه روا داشته شده است. این کنش را می توان یک کنش اعتراضی سیاسی زنان به مداخله حکومت در حق انتخاب پوشش تلقی کرد.
🔹مداخله حکومت در پوشش، تنها یکی از اشکال ستم جنسیتی است که بر زنان اعمال می شود. اما عیان ترین و آشکارترین شکل تبعیض جنسیتی هم هست. یعنی در حالیکه سایر اشکال تبعیض ممکن است پنهان باشند ولی مداخله و کنترل پوشش زنان به شکل آشکار و گاه به شیوه های خشن و تحقیرآمیز جلوی چشم جامعه صورت می گیرد. در واقع حجاب به معیاری برای تقسیم بندی زنان از نگاه حکومت تبدیل شده و میزان اطاعت و تسلیم سوژه زنانه نسبت به حکومت با آن سنجیده می شود. حکومت حجاب را به معیار امتیاز دادن به زنان تبدیل کرده و بر اساس حجاب و اطاعت به زنان پاداش می دهد یا آنها را محروم می کند. چنین سیاستی برای بخش بزرگی از جامعه کنونی ایران تبعیض آمیز و غیر قابل قبول و است و در مقابل آن مقاومت می شود. حذف قانون حجاب اجباری به بخش آشکار تبعیض جنسیتی پایان می دهد که قطعا از منظر حقوق زنان یک گام به جلو خواهد بود، اما تضمینی وجود ندارد که صرفاً حذف این قانون حجاب، به رفع سایر اشکال تبعیض و ستم جنسیتی کمک کند. از این رو مطالبه حق پوشش اختیاری باید با مطالبه بزرگتر زنان یعنی رفع تمام اشکال تبعیض و ستم بر زنان پیوند بخورد.
▪️سیمین کاظمی (گفتگو با جهان صنعت)
@drsiminkazemi
🔹آنچه بر سر مهسا امینی آورده اند، وجدان جمعی را به شدت آزرده کرده و احساساتی مثل اندوه و خشم را در جامعه برانگیخته است. به طوری که بسیاری سکوت دربرابر مرگ او را همدستی با مسببان می دانند از این رو به آن واکنش نشان می دهند. یکی از واکنش ها بریدن مو توسط زنان است که نشان دهنده بزرگی این درد و مصیبت جمعی و تاثیر آن بر روح و وجدان جامعه است. بریدن گیس یا مو در مناطقی از ایران و بخصوص فرهنگ های کردی و لری بخشی از آیین سوگ بوده که زنان در مرگ عزیزان به جا می آورده اند و به تدریج و احتمالا بعد از اصلاحات ارضی منسوخ شد. این کنش سنتی دلالت بر اندوه و ناامیدی شدید بعد از مرگ متوفی داشت. گیس بریدن زنان بعد از مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه حجاب، دو معنای همزمان دارد: از طرفی اندوه عمیق و ناامیدی زنان را نشان می دهد که شباهتی با همان کنش سنتی دارد، از طرفی کنشی از سر خشم و اعتراض به ستمی است که بر سر موضوع حجاب بر زنی مظلوم و بیگناه روا داشته شده است. این کنش را می توان یک کنش اعتراضی سیاسی زنان به مداخله حکومت در حق انتخاب پوشش تلقی کرد.
🔹مداخله حکومت در پوشش، تنها یکی از اشکال ستم جنسیتی است که بر زنان اعمال می شود. اما عیان ترین و آشکارترین شکل تبعیض جنسیتی هم هست. یعنی در حالیکه سایر اشکال تبعیض ممکن است پنهان باشند ولی مداخله و کنترل پوشش زنان به شکل آشکار و گاه به شیوه های خشن و تحقیرآمیز جلوی چشم جامعه صورت می گیرد. در واقع حجاب به معیاری برای تقسیم بندی زنان از نگاه حکومت تبدیل شده و میزان اطاعت و تسلیم سوژه زنانه نسبت به حکومت با آن سنجیده می شود. حکومت حجاب را به معیار امتیاز دادن به زنان تبدیل کرده و بر اساس حجاب و اطاعت به زنان پاداش می دهد یا آنها را محروم می کند. چنین سیاستی برای بخش بزرگی از جامعه کنونی ایران تبعیض آمیز و غیر قابل قبول و است و در مقابل آن مقاومت می شود. حذف قانون حجاب اجباری به بخش آشکار تبعیض جنسیتی پایان می دهد که قطعا از منظر حقوق زنان یک گام به جلو خواهد بود، اما تضمینی وجود ندارد که صرفاً حذف این قانون حجاب، به رفع سایر اشکال تبعیض و ستم جنسیتی کمک کند. از این رو مطالبه حق پوشش اختیاری باید با مطالبه بزرگتر زنان یعنی رفع تمام اشکال تبعیض و ستم بر زنان پیوند بخورد.