Forwarded from BaharCharity_UofT
در پنجمین جلسه چای و دغدغه در سال ۲۰۲۴، مهمان دکترسرگلزایی @drsargolzaei ، روانپزشک، نویسنده، و فعال اجتماعی هستیم تا با نگاهی به فیلم Radical, درباره ارتباط خلاقیت با محرومیت توضیح دهند!
مشتاقانه منتظر حضور شما در این جلسه هستیم! 🌸
شنبه ۶ جولای ساعت ۱۱ صبح به وقت تورنتو
https://utoronto.zoom.us/j/83306623118
password: 791737
مشتاقانه منتظر حضور شما در این جلسه هستیم! 🌸
شنبه ۶ جولای ساعت ۱۱ صبح به وقت تورنتو
https://utoronto.zoom.us/j/83306623118
password: 791737
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ ادامه نظرات هگل: جامعهی مدنی و ناخرسندیهای آن 🔹 نویسنده: سوسن مدنی 🔹 هگل سخت منتقد این تلقی بود که اخلاقی بودن یعنی عمل به یک نوع برداشت فردی از فضیلت. به نوشتهٔ او در یک جامعه اخلاقی، فضیلتمند بودن به معنای عمل کردن به تکالیف اجتماعی است که بر اساس…
⭕️ بخش آخر از نظرات هگل: فراسوی جامعهی مدنی
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 نقشهایی که هگل برای حکومت قائل بود تا حد زیادی همان نقشهایی بود که آدام اسمیت هم قبلا مشخص کرده بود: حفظ حاکمیت قانون و صیانت از دارایی، تأمین زیرساختهای فیزیکی و وسایل رفاه عمومی مانند پلها و راهها و سلامت عمومی، و تعلیم و تربیت کودکان. اما هگل مدافع حکومتی بود که فراتر از اینها، کارهایی انجام دهد که مشکلات ذاتی آفریدهی بازار را هم کم کند. مقامات حکومت میبایست با نظارت بر روی مواد غذایی و دارو و دخالت در قیمت مواد غذایی اولیه، اثرات سوء تجارت بینالملل و فراز و فرودهای بازار را تعدیل کند. در نظر هگل به این قبیل کارکردهای حکومتی (که او از آنها به سیاست عمومی تعبیر میکرد)، باید چون بخشی از جامعهی مدنی اندیشید تا چارچوبی فراهم شود که تعقیب نفع شخصی از طریق بازار امکان پذیر باشد.
🔹 به گمان هگل، در اندیشهٔ لیبرالی درک درستی از دولت وجود ندارد، زیرا به دولت بمثابه سازمانی برای حفاظت منفعت طلبانه از حقوق و داراییهای فردی نگاه میکند.
میهنپرستی در معنای مدرن کلمه حاصل احساس یگانگی با دولت مدرن است. این یگانگی ممکن است عادت شده یا عاطفی باشد، اما مهمترین هدف هگل در فلسفهی حق، عقلانی کردن آن است، آن هم از طریق تبیین این مطلب که چگونه دولت مدرن در خدمت نیازهای افراد است تا بعنوان اعضای جمعیتهای مختلف، هم خاص بودگی خود را تحقق بخشند و هم عام بودگی خود را. هگل کارکرد سامانههای سیاسی را در وهلهی نخست کارکرد آموزشی میداند، آنها شهروندانی مطلع و به لحاظ سیاسی آگاه را پرورش میدهند، شهروندانی آگاه به اصولی که حیات سیاسی جامعه مبتنی بر آنهاست.
⭕️ طبقه عام و نقش فیلسوف
🔹 از نظر هگل عامل حیاتی که متعادل کننده و تکمیل کنندهی نیروی بازار است دستگاه کشوری است؛ زیرا در جامعهای که در آن بیشتر مردمانش منافع خاص خود و خانوادهاشان یا انجمن حرفهایشان را مدنظر داشته باشند لازم است گروهی وجود داشته باشد که همهی توان خود را صرف منفعت عام جامعه کنند. به همین دلیل هگل از دستگاه کشوری به «طبقه عام» تعبیر میکند.
🔹 یکی از اهداف دانشگاه بنا به تصوری که هگل از آن داشت نه فقط فراهم کردن دانش تخصصی، بلکه ارائهٔ دیدگاهی گرانبار از تاریخ و فرهنگ نسبت به حال بود. امری که به طبقهٔ عام این امکان را بدهد که نیازهای کلانتر جامعه را پیش بینی کند.
🔹 هگل در « فلسفهٔ حق» عنوان کرده بود که چگونه افراد با مشارکتشان در نهادهای جامعهی مدنی، با جامعهی مدنی مدرن به آشتی میرسیدند؛ در این نهادها آنان هنجارها و انتظاراتی را میآموختند که از آنها انسانهایی مسئول و خودآئین میساخت، بهطوریکه آنها از طریق درک عقلانی کارکردهای مختلف آن نهادها (آنگونه که در فلسفهٔ حق تشریح شده بود) با جامعهی مدنی به نحوی آگاهانهتر مواجه میشدند.
🔹هگل در آثار خود کوشیده بود بسیاری از تنش های ویژهی عصر را آشتی دهد؛ تنش بین مسیحیت و درکی عقلانی از جهان، تنش بین سنت و انقلاب، تنش بین فرد و بازار و دولت. از این رو فلسفهٔ هگل توانست تاثیر عظیمی بر نسلهای بعدی روشنفکران آلمانی بگذارد و به ورای اروپای آلمانیزبان هم برسد، بهطوریکه کارل مارکس پیش از آنکه از تلاش هگل برای آشتی دادن فرد با نهادهای جهان کاپیتالیستی و لیبرالی رویگردان شود، فلسفهآموزیاش را با هگل آغاز کرد.
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 نقشهایی که هگل برای حکومت قائل بود تا حد زیادی همان نقشهایی بود که آدام اسمیت هم قبلا مشخص کرده بود: حفظ حاکمیت قانون و صیانت از دارایی، تأمین زیرساختهای فیزیکی و وسایل رفاه عمومی مانند پلها و راهها و سلامت عمومی، و تعلیم و تربیت کودکان. اما هگل مدافع حکومتی بود که فراتر از اینها، کارهایی انجام دهد که مشکلات ذاتی آفریدهی بازار را هم کم کند. مقامات حکومت میبایست با نظارت بر روی مواد غذایی و دارو و دخالت در قیمت مواد غذایی اولیه، اثرات سوء تجارت بینالملل و فراز و فرودهای بازار را تعدیل کند. در نظر هگل به این قبیل کارکردهای حکومتی (که او از آنها به سیاست عمومی تعبیر میکرد)، باید چون بخشی از جامعهی مدنی اندیشید تا چارچوبی فراهم شود که تعقیب نفع شخصی از طریق بازار امکان پذیر باشد.
🔹 به گمان هگل، در اندیشهٔ لیبرالی درک درستی از دولت وجود ندارد، زیرا به دولت بمثابه سازمانی برای حفاظت منفعت طلبانه از حقوق و داراییهای فردی نگاه میکند.
میهنپرستی در معنای مدرن کلمه حاصل احساس یگانگی با دولت مدرن است. این یگانگی ممکن است عادت شده یا عاطفی باشد، اما مهمترین هدف هگل در فلسفهی حق، عقلانی کردن آن است، آن هم از طریق تبیین این مطلب که چگونه دولت مدرن در خدمت نیازهای افراد است تا بعنوان اعضای جمعیتهای مختلف، هم خاص بودگی خود را تحقق بخشند و هم عام بودگی خود را. هگل کارکرد سامانههای سیاسی را در وهلهی نخست کارکرد آموزشی میداند، آنها شهروندانی مطلع و به لحاظ سیاسی آگاه را پرورش میدهند، شهروندانی آگاه به اصولی که حیات سیاسی جامعه مبتنی بر آنهاست.
⭕️ طبقه عام و نقش فیلسوف
🔹 از نظر هگل عامل حیاتی که متعادل کننده و تکمیل کنندهی نیروی بازار است دستگاه کشوری است؛ زیرا در جامعهای که در آن بیشتر مردمانش منافع خاص خود و خانوادهاشان یا انجمن حرفهایشان را مدنظر داشته باشند لازم است گروهی وجود داشته باشد که همهی توان خود را صرف منفعت عام جامعه کنند. به همین دلیل هگل از دستگاه کشوری به «طبقه عام» تعبیر میکند.
🔹 یکی از اهداف دانشگاه بنا به تصوری که هگل از آن داشت نه فقط فراهم کردن دانش تخصصی، بلکه ارائهٔ دیدگاهی گرانبار از تاریخ و فرهنگ نسبت به حال بود. امری که به طبقهٔ عام این امکان را بدهد که نیازهای کلانتر جامعه را پیش بینی کند.
🔹 هگل در « فلسفهٔ حق» عنوان کرده بود که چگونه افراد با مشارکتشان در نهادهای جامعهی مدنی، با جامعهی مدنی مدرن به آشتی میرسیدند؛ در این نهادها آنان هنجارها و انتظاراتی را میآموختند که از آنها انسانهایی مسئول و خودآئین میساخت، بهطوریکه آنها از طریق درک عقلانی کارکردهای مختلف آن نهادها (آنگونه که در فلسفهٔ حق تشریح شده بود) با جامعهی مدنی به نحوی آگاهانهتر مواجه میشدند.
🔹هگل در آثار خود کوشیده بود بسیاری از تنش های ویژهی عصر را آشتی دهد؛ تنش بین مسیحیت و درکی عقلانی از جهان، تنش بین سنت و انقلاب، تنش بین فرد و بازار و دولت. از این رو فلسفهٔ هگل توانست تاثیر عظیمی بر نسلهای بعدی روشنفکران آلمانی بگذارد و به ورای اروپای آلمانیزبان هم برسد، بهطوریکه کارل مارکس پیش از آنکه از تلاش هگل برای آشتی دادن فرد با نهادهای جهان کاپیتالیستی و لیبرالی رویگردان شود، فلسفهآموزیاش را با هگل آغاز کرد.
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
⭕️ شعر دریافتی
🔹 شاعر: آقای حسن
دست و پا میزنی، ولی دیگر
ورق روزگار برگشته
آن زمستان سرد و طوفانی
رفته، حس بهار برگشته
مردم از بازی تو بيزارند
خستهاند از شعار تو خالی
نه فقط ارتشی كنارت نيست
نظر پاسدار برگشته
انقلاب از تو ديو ديگر ساخت
تشنهی قدرت و خدا بودن
هر كسی رفت از اين مسير پليد
عاقبت شرمسار برگشته
چشم سردارهای دور و برت
جانب برج ديدهبانی نيست
برجهای فرشته را ديدهست
اينكه شب از قمار برگشته
آن بسيجی كه روی مين میرفت
پشت آن خاكريز جا ماندهست
به بهشت تو اعتقادش نيست
اين كه از آن قطار برگشته
اينكه بيرون بيت صف بسته
تا بيايد به دست و پابوسی
عقب جنس خوب میآيد
نشئه رفته خُمار برگشته
گرچه با ترسهای خود رفتی
پشت ديوارهای بیروزن
مرگت ای پادشاه نزديكست
ورق روزگار برگشته
@drsargolzaei
🔹 شاعر: آقای حسن
دست و پا میزنی، ولی دیگر
ورق روزگار برگشته
آن زمستان سرد و طوفانی
رفته، حس بهار برگشته
مردم از بازی تو بيزارند
خستهاند از شعار تو خالی
نه فقط ارتشی كنارت نيست
نظر پاسدار برگشته
انقلاب از تو ديو ديگر ساخت
تشنهی قدرت و خدا بودن
هر كسی رفت از اين مسير پليد
عاقبت شرمسار برگشته
چشم سردارهای دور و برت
جانب برج ديدهبانی نيست
برجهای فرشته را ديدهست
اينكه شب از قمار برگشته
آن بسيجی كه روی مين میرفت
پشت آن خاكريز جا ماندهست
به بهشت تو اعتقادش نيست
اين كه از آن قطار برگشته
اينكه بيرون بيت صف بسته
تا بيايد به دست و پابوسی
عقب جنس خوب میآيد
نشئه رفته خُمار برگشته
گرچه با ترسهای خود رفتی
پشت ديوارهای بیروزن
مرگت ای پادشاه نزديكست
ورق روزگار برگشته
@drsargolzaei
⭕️ فایل صوتی این وبینار در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی قرار گرفت:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1221
🔹 سرفصلها:
🔸 آنچه کنشگران عرصهی محرومیتزدایی باید از پیتر دراکر، پیتر سینگر و استفان کارپمن بیاموزند
🔸 نگاهی به فیلم سینمایی رادیکال ساختهٔ کریستوفر زالا (مکزیک- ۲۰۲۳)
🔸 مثلث توانمندسازی در مقابل مثلث کارپمن
⭕️ لطفا به اشتراک بگذارید
@drsargolzaei
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1221
🔹 سرفصلها:
🔸 آنچه کنشگران عرصهی محرومیتزدایی باید از پیتر دراکر، پیتر سینگر و استفان کارپمن بیاموزند
🔸 نگاهی به فیلم سینمایی رادیکال ساختهٔ کریستوفر زالا (مکزیک- ۲۰۲۳)
🔸 مثلث توانمندسازی در مقابل مثلث کارپمن
⭕️ لطفا به اشتراک بگذارید
@drsargolzaei
Forwarded from كانون نگرش نو
وبینار
💠موضوع:
نمودهای خودمحوری
(ایگوسنتریسم)
💠دکتر محمد رضا سرگلزایی روانپزشک
💠روز یکشنبه چهاردهم ماه جولای
💠ساعت یازده صبح تورنتو
💠به مدت دو ساعت
💠در پلتفورم زوم
💠هزینهی جلسه چهل دلار کانادایی
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
جهت ثبت نام در واتزاپ به شمارهی ذیل پیام دهید.
001 416 879 7357
💠موضوع:
نمودهای خودمحوری
(ایگوسنتریسم)
💠دکتر محمد رضا سرگلزایی روانپزشک
💠روز یکشنبه چهاردهم ماه جولای
💠ساعت یازده صبح تورنتو
💠به مدت دو ساعت
💠در پلتفورم زوم
💠هزینهی جلسه چهل دلار کانادایی
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
جهت ثبت نام در واتزاپ به شمارهی ذیل پیام دهید.
001 416 879 7357
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ بخش آخر از نظرات هگل: فراسوی جامعهی مدنی 🔹 نویسنده: سوسن مدنی 🔹 نقشهایی که هگل برای حکومت قائل بود تا حد زیادی همان نقشهایی بود که آدام اسمیت هم قبلا مشخص کرده بود: حفظ حاکمیت قانون و صیانت از دارایی، تأمین زیرساختهای فیزیکی و وسایل رفاه عمومی مانند…
⭕️ کارل مارکس: نقد سرمایهداری
نویسنده : سوسن مدنی
🔹 کارل ماركس (۱۸۸۳ - ۱۸۱۸) و دوست و همکارش، فریدریش انگلس (۱۸۹۵-۱۸۲۰)، را باید شناخته شده ترین منتقدان جامعهی بازار دانست. ما امروز معروفیت و فراگیری اصطلاح «کاپیتالیسم» را مرهون آنهاییم، اصطلاحی که مترادفی است برای آنچه اسمیت «جامعهی تجاری» و هگل «جامعهی مدنی» مینامید.
مارکسیسم بهعنوان منبعی برای تحلیل و نقد بازار همچنان جذابیت دارد، زیرا از نخستین روزهای خود، جاذبهای دوگانه داشته است. جاذبهی نخست آن برای طبقهی به فقر کشیدهای از کارگران صنعتی بود که به محرومیت مادی درافتاده بودند، و جاذبهی دوم آن، انتقادهای فرهنگی از نظام سرمایهداری که از نظر آنها رقابت ذاتی موجود در بازار، از حیث اخلاقی منزجر کننده و عامل فروکاسته شدن روابط انسانی به سطح حیوانیت است.
🔹 پدر مارکس از عقلگرایی روشنگری فرانسه و آلمان زیاد میدانست و باوجود اینکه یک خداباور اخلاق گرا بود، نویسندگان محبوبش ولتر و روسو بودند و برای پسرش نه کتاب مقدس بلکه آثار ولتر را میخواند. در آنزمان آرمان جدیدی در حال شکلگیری بود مبنی بر پرورش فردیتی چند بعدی که در فلسفه و ادبیات، در تئاتر و موسیقی و در هنرهای تجسمی تبیین مییافت. تصویر آرمانی مارکس از انسان، عمیقا تحت تأثیر این آرمان فرهنگی و تلقی رمانتیک او از هنرمند بهمثابه آفرینندهی واقعیت بود، تصویری که او آن را دمکراتیزه و جهان شمول کرد.
🔹از مدتها پیش، یوستوس موز (۱۷۸۰) نسبت به موج مردم فقیرشدهای که از مناطق روستایی به شهرها مهاجرت میکردند و در عین حال نمیتوانستند درون اصناف جذب شوند هشدار داده بود. هگل نیز به مشکل لاینحل « مسکنت» اشاره کرده بود ، در فرانسه و بعد در آلمان اصطلاح «پرولتاریا» به کسانی گفته میشد که بدون زمین و سرمایه و حرفهای ثابت در ناامنی دائم زندگی میکردند و تهدیدی برای نظم اجتماعی بودند. گسترش فقر و رشد ناچیز کار در کارخانهها در حالی رخ میداد که نرخ تولید سیر صعودی داشت، از این رو در حالیکه فقر رو به افزایش بود جمع کل ثروت اجتماعی رو به زیاد شدن داشت. افزایش جمعیت و افزایش فقر و تشکیل تودهای از پرولتارینهای دچار سوءتغذیه از نظر بعضی روشنفکران یک معضل اجتماعی جدی بود که به رشد تولید صنعتی نسبت داده میشد و معتقد بودند نظم اقتصادی سرمایهدارانه به معنای به فلاکت انداختن تودهی مردم است.
🔹 از آنجا که بینش اجتماعی مارکس وامدار هگل بود، خواندن آثار هگل او را برآن داشت تا برای خود شغلی دانشگاهی در مقام یک فیلسوف بیابد. او همزمان با تدریس، بر روی کتابی بعنوان نقد مذهب کار میکرد که با واکنش مقامات پروس بعنوان ملحد روبرو شد و از منصب دانشگاهیاش کنارهگیری کرد و به حرفهی روزنامهنگاری بازگشت. وی در یکی از مقالات روزنامهایاش برداشت هگل در خصوص دولت ونهادهای معرف دولت را نقد کرد. بر طبق نظر او دولت در جهت راهبری به نمایندگی از منفعت عام عمل نمیکرد. مارکس در طی سیر مطالعاتی آثار منتقدان و روشنفکران آلمانی و فرانسوی که برخی از آنها سوسیالیست هم بودند، با مفهوم کار در مقابل مفهوم سرمایه آشنا شد و اینکه سرمایهداران همواره در پی کاستن مزدهای طبقهٔ کارگر بودند و افزایش ثروت اجتماعی با ظهور پرولتاریایی فقیر شده قرین میگشت، اما آنچه بیش از همهی اینها مسیر نقد بعدی مارکس از جامعهی بازار را تعیین کرد، نوشتهی هموطن مهاجر و رادیکالش فریدریش انگلس بود.
🔹 به زعم انگلس آنچه به لحاظ اخلاقی شرمآور بود آدام اسمیت و پیروان او در هالهای از ابهام قرار داده بودند «اینکه سرمایهداری بر آزمندی و بر خودخواهی بنا شده است». اگر اسمیت پیشتر گفته بود که در جامعهی تجاری هر کس تا حدی به یک بازرگان تبدیل میشود، انگلس اکنون تأکید داشت که هرکس به یک سوداگر تبدیل میشود که از شرط بستن روی بدبختی دیگران متنفع میشود. از نظر انگلس جنگ و فعالیت بازاری نقاط اشتراک بسیاری داشتند زیرا هردوی آنها انسانها را در رقابت با یکدیگر قرار میدادند. او رقابت را واژهی دوستانهای برای عداوت میدانست و بازار به معنی جنگ با وسایل و ادوات دیگر.
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
ادامه دارد....
@drsargolzaei
نویسنده : سوسن مدنی
🔹 کارل ماركس (۱۸۸۳ - ۱۸۱۸) و دوست و همکارش، فریدریش انگلس (۱۸۹۵-۱۸۲۰)، را باید شناخته شده ترین منتقدان جامعهی بازار دانست. ما امروز معروفیت و فراگیری اصطلاح «کاپیتالیسم» را مرهون آنهاییم، اصطلاحی که مترادفی است برای آنچه اسمیت «جامعهی تجاری» و هگل «جامعهی مدنی» مینامید.
مارکسیسم بهعنوان منبعی برای تحلیل و نقد بازار همچنان جذابیت دارد، زیرا از نخستین روزهای خود، جاذبهای دوگانه داشته است. جاذبهی نخست آن برای طبقهی به فقر کشیدهای از کارگران صنعتی بود که به محرومیت مادی درافتاده بودند، و جاذبهی دوم آن، انتقادهای فرهنگی از نظام سرمایهداری که از نظر آنها رقابت ذاتی موجود در بازار، از حیث اخلاقی منزجر کننده و عامل فروکاسته شدن روابط انسانی به سطح حیوانیت است.
🔹 پدر مارکس از عقلگرایی روشنگری فرانسه و آلمان زیاد میدانست و باوجود اینکه یک خداباور اخلاق گرا بود، نویسندگان محبوبش ولتر و روسو بودند و برای پسرش نه کتاب مقدس بلکه آثار ولتر را میخواند. در آنزمان آرمان جدیدی در حال شکلگیری بود مبنی بر پرورش فردیتی چند بعدی که در فلسفه و ادبیات، در تئاتر و موسیقی و در هنرهای تجسمی تبیین مییافت. تصویر آرمانی مارکس از انسان، عمیقا تحت تأثیر این آرمان فرهنگی و تلقی رمانتیک او از هنرمند بهمثابه آفرینندهی واقعیت بود، تصویری که او آن را دمکراتیزه و جهان شمول کرد.
🔹از مدتها پیش، یوستوس موز (۱۷۸۰) نسبت به موج مردم فقیرشدهای که از مناطق روستایی به شهرها مهاجرت میکردند و در عین حال نمیتوانستند درون اصناف جذب شوند هشدار داده بود. هگل نیز به مشکل لاینحل « مسکنت» اشاره کرده بود ، در فرانسه و بعد در آلمان اصطلاح «پرولتاریا» به کسانی گفته میشد که بدون زمین و سرمایه و حرفهای ثابت در ناامنی دائم زندگی میکردند و تهدیدی برای نظم اجتماعی بودند. گسترش فقر و رشد ناچیز کار در کارخانهها در حالی رخ میداد که نرخ تولید سیر صعودی داشت، از این رو در حالیکه فقر رو به افزایش بود جمع کل ثروت اجتماعی رو به زیاد شدن داشت. افزایش جمعیت و افزایش فقر و تشکیل تودهای از پرولتارینهای دچار سوءتغذیه از نظر بعضی روشنفکران یک معضل اجتماعی جدی بود که به رشد تولید صنعتی نسبت داده میشد و معتقد بودند نظم اقتصادی سرمایهدارانه به معنای به فلاکت انداختن تودهی مردم است.
🔹 از آنجا که بینش اجتماعی مارکس وامدار هگل بود، خواندن آثار هگل او را برآن داشت تا برای خود شغلی دانشگاهی در مقام یک فیلسوف بیابد. او همزمان با تدریس، بر روی کتابی بعنوان نقد مذهب کار میکرد که با واکنش مقامات پروس بعنوان ملحد روبرو شد و از منصب دانشگاهیاش کنارهگیری کرد و به حرفهی روزنامهنگاری بازگشت. وی در یکی از مقالات روزنامهایاش برداشت هگل در خصوص دولت ونهادهای معرف دولت را نقد کرد. بر طبق نظر او دولت در جهت راهبری به نمایندگی از منفعت عام عمل نمیکرد. مارکس در طی سیر مطالعاتی آثار منتقدان و روشنفکران آلمانی و فرانسوی که برخی از آنها سوسیالیست هم بودند، با مفهوم کار در مقابل مفهوم سرمایه آشنا شد و اینکه سرمایهداران همواره در پی کاستن مزدهای طبقهٔ کارگر بودند و افزایش ثروت اجتماعی با ظهور پرولتاریایی فقیر شده قرین میگشت، اما آنچه بیش از همهی اینها مسیر نقد بعدی مارکس از جامعهی بازار را تعیین کرد، نوشتهی هموطن مهاجر و رادیکالش فریدریش انگلس بود.
🔹 به زعم انگلس آنچه به لحاظ اخلاقی شرمآور بود آدام اسمیت و پیروان او در هالهای از ابهام قرار داده بودند «اینکه سرمایهداری بر آزمندی و بر خودخواهی بنا شده است». اگر اسمیت پیشتر گفته بود که در جامعهی تجاری هر کس تا حدی به یک بازرگان تبدیل میشود، انگلس اکنون تأکید داشت که هرکس به یک سوداگر تبدیل میشود که از شرط بستن روی بدبختی دیگران متنفع میشود. از نظر انگلس جنگ و فعالیت بازاری نقاط اشتراک بسیاری داشتند زیرا هردوی آنها انسانها را در رقابت با یکدیگر قرار میدادند. او رقابت را واژهی دوستانهای برای عداوت میدانست و بازار به معنی جنگ با وسایل و ادوات دیگر.
⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
ادامه دارد....
@drsargolzaei
⭕️ برای سعيد زينالی
دانشجويی كه بعد از ١٨ تير ۱۳۷۸ ناپديد شد!
من ناپدید شدهام
در همین حوالی
سالهاست
ربع قرن.
کسی مرا گردن نگرفت.
عکسی شدم در دستان لرزان مادری
جلوی بیدادسراها.
صورت مسئلهام را پاک کردند
تر و تمیز
به اسم ناپدیدسازی قهری.
نامم سعید بود
قبل از هجدهم تیر هفتاد و هشت
حالا مرا
به ناپدید شده كوی دانشگاه
میشناسند.
من ناپديد شدهام…
@drsargolzaei
دانشجويی كه بعد از ١٨ تير ۱۳۷۸ ناپديد شد!
من ناپدید شدهام
در همین حوالی
سالهاست
ربع قرن.
کسی مرا گردن نگرفت.
عکسی شدم در دستان لرزان مادری
جلوی بیدادسراها.
صورت مسئلهام را پاک کردند
تر و تمیز
به اسم ناپدیدسازی قهری.
نامم سعید بود
قبل از هجدهم تیر هفتاد و هشت
حالا مرا
به ناپدید شده كوی دانشگاه
میشناسند.
من ناپديد شدهام…
@drsargolzaei
⭕️ بخش نهم و آخر از کتاب صوتی
نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک
در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی قرار گرفت:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1223
🔹 تهیهی کتاب چاپی از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:
+989125520882
🔹 تهیه در کانادا: کانون نگرش نو- تورنتو
+14168797357
🔹️ تهیهی ترجمهی انگلیسی کتاب از سایت آمازون:
https://www.amazon.com/dp/B0BPWHH9WP
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک
در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی قرار گرفت:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1223
🔹 تهیهی کتاب چاپی از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:
+989125520882
🔹 تهیه در کانادا: کانون نگرش نو- تورنتو
+14168797357
🔹️ تهیهی ترجمهی انگلیسی کتاب از سایت آمازون:
https://www.amazon.com/dp/B0BPWHH9WP
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
⭕️ این کتاب تأملی است بر چندپارگی ذاتی روان انسانی در قالب داستان و گفتگو؛ و مروری است بر فلسفهی اگزیستانسیالیسم، روانشناسی تحلیلی یونگ و روانکاوی لکان.
⭕️ ابتدا نام کتاب "قصهها و غصههای اتاق درمان" بود. به آن کتاب مجوز ندادند. بخشی از محتوا و نام کتاب را تغییر دادم تا مجوز بگیرد و به دست شما برسد. کتاب دیگری شد با نام "نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک".
⭕️ چرا واژهی جدیدی خلق کردم و واژهی ابتدای عنوان کتاب را "نا-ناخودآگاه" گذاشتم؟ برای این که نشان دهم خودآگاهی، یک اتوپیای غیرقابل دسترس و یک موقعیت فرار و گذرا است، ما با خروج از یک ناخودآگاهی، به ناخودآگاهی دیگری وارد میشویم!
🔴 فهرست کتاب صوتی:
🔹 بخش اول:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1177
🔹 بخش دوم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1180
🔹 بخش سوم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1182
🔹 بخش چهارم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1192
🔹️ بخش پنجم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1195
🔹️ بخش ششم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1204
🔹 بخش هفتم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1214
🔹بخش هشتم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1220
🔹 بخش نهم و آخر:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1223
🔹 تهیهی کتاب چاپی از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:
+989125520882
🔹 تهیه در کانادا: کانون نگرش نو- تورنتو
+14168797357
🔹️ تهیهی ترجمهی انگلیسی کتاب از سایت آمازون:
https://www.amazon.com/dp/B0BPWHH9WP
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
⭕️ ابتدا نام کتاب "قصهها و غصههای اتاق درمان" بود. به آن کتاب مجوز ندادند. بخشی از محتوا و نام کتاب را تغییر دادم تا مجوز بگیرد و به دست شما برسد. کتاب دیگری شد با نام "نا-ناخودآگاه آقای روانپزشک".
⭕️ چرا واژهی جدیدی خلق کردم و واژهی ابتدای عنوان کتاب را "نا-ناخودآگاه" گذاشتم؟ برای این که نشان دهم خودآگاهی، یک اتوپیای غیرقابل دسترس و یک موقعیت فرار و گذرا است، ما با خروج از یک ناخودآگاهی، به ناخودآگاهی دیگری وارد میشویم!
🔴 فهرست کتاب صوتی:
🔹 بخش اول:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1177
🔹 بخش دوم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1180
🔹 بخش سوم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1182
🔹 بخش چهارم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1192
🔹️ بخش پنجم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1195
🔹️ بخش ششم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1204
🔹 بخش هفتم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1214
🔹بخش هشتم:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1220
🔹 بخش نهم و آخر:
https://www.tg-me.com/drsargolzaeipodcast/1223
🔹 تهیهی کتاب چاپی از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:
+989125520882
🔹 تهیه در کانادا: کانون نگرش نو- تورنتو
+14168797357
🔹️ تهیهی ترجمهی انگلیسی کتاب از سایت آمازون:
https://www.amazon.com/dp/B0BPWHH9WP
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
8.3 MB
🔹 نسخهی الکترونیک کتاب
ما دوباره سبز میشویم.
🔹 گزارش خشونت سیستماتیک
حکومت ایران
🔹 نوشتهی دکتر محمدرضا سرگلزایی
🔹 لطفا به اشتراک بگذارید.
ما دوباره سبز میشویم.
🔹 گزارش خشونت سیستماتیک
حکومت ایران
🔹 نوشتهی دکتر محمدرضا سرگلزایی
🔹 لطفا به اشتراک بگذارید.
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز میشویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
⭕️ ما دوباره سبز میشویم
🔹 بخشی از پیشگفتار کتاب:
من از سال ۱۳۷۶ وارد دورهی تخصصی روانپزشکی شدم و از سال ۱۳۷۹ (یعنی ۲۵ سال پیش) به عنوان متخصص روانپزشکی در بیمارستانهای دانشگاهی، کلینیکهای دانشگاهی، مراکز مشاوره و رواندرمانی و مطب خصوصی خودم طبابت و رواندرمانی انجام دادهام؛ ولی از سال ۱۳۸۸ بود که مکررا با مراجعانی مواجه شدم که قربانی خشونت حکومت ایران بودند؛ مراجعانی که در زندانهای جمهوری اسلامی شکنجه را تجربه کرده بودند یا عزیزانشان اعدام شده بودند. در سال ۱۳۸۹ شدت تألمات و همدردی با این قربانیان باعث شد که داستانی بنویسم به نام "سوگند به انجیر" که طبعا در ایران قابل چاپ نبود بنابراین آن را در فضای مجازی و در وبلاگی که داشتم منتشر کردم. سال ۱۳۹۲ با شکایت وزارت اطلاعات به دادگاه انقلاب احضار شدم. اتهامات من در آن احضاریه توهین به مقدسات، تهدید امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی بود. در جریان بازجوییهایم متوجه شدم یکی از موارد اتهامی من نوشتن و انتشار همان داستان "سوگند به انجیر" بوده است.
اما کتاب "ما دوباره سبز میشویم" داستان نیست، گزارش است.
پس از قتل حکومتی مهسا امینی و شروع انقلاب ۱۴۰۱ ایران (انقلاب مهسا) مجددا به وزارت اطلاعات احضار شدم. ترجیح دادم به جای رفتن به زندان، ایران را ترک کنم و بیرون از ایران به انقلاب کمک کنم. پس از خروج از ایران شبکهای از درمانگران متبحر و شجاع (روانشناسان و روانپزشکان) را سازماندهی کردم که به صورت داوطلبانه به درمان آسیبدیدگان خشونت حکومتی ایران بپردازند. این شبکه از درمانگران صدها ساعت به درمان قربانیان شکنجه و داغدارانی که عزیزانشان توسط نیروهای حکومتی به قتل رسیده بودند پرداختند و این جلسات را با دقت ثبت کردند. گزارش کامل این جلسات را به کمیتهٔ حقیقتیاب سازمان ملل و سازمان جهانی علیه شکنجه ارائه کردهایم. این کتاب، فقط قطرهای از آن دریای درد است.
تمام مراجعان این کتاب واقعی هستند. چارهای نبود جز اینکه برای محرمانگی اتاق درمان و حفظ امنیت درمانجویان، نامها تغییر کنند؛ اما هیچ اغراق و تحریفی در شرححالها وجود ندارد. خشونتهای سیستماتیک حکومت غاصب در ایران به همین اندازه شرورانه و وقیحانه است و من بین دهها مراجع فقط این چند مراجع را انتخاب کردم.
محمدرضا سرگلزایی
اردیبهشت ۱۴۰۳- ماه می ۲۰۲۴
#زن_زندگی_آزادی
@drsargolzaei
🔹 بخشی از پیشگفتار کتاب:
من از سال ۱۳۷۶ وارد دورهی تخصصی روانپزشکی شدم و از سال ۱۳۷۹ (یعنی ۲۵ سال پیش) به عنوان متخصص روانپزشکی در بیمارستانهای دانشگاهی، کلینیکهای دانشگاهی، مراکز مشاوره و رواندرمانی و مطب خصوصی خودم طبابت و رواندرمانی انجام دادهام؛ ولی از سال ۱۳۸۸ بود که مکررا با مراجعانی مواجه شدم که قربانی خشونت حکومت ایران بودند؛ مراجعانی که در زندانهای جمهوری اسلامی شکنجه را تجربه کرده بودند یا عزیزانشان اعدام شده بودند. در سال ۱۳۸۹ شدت تألمات و همدردی با این قربانیان باعث شد که داستانی بنویسم به نام "سوگند به انجیر" که طبعا در ایران قابل چاپ نبود بنابراین آن را در فضای مجازی و در وبلاگی که داشتم منتشر کردم. سال ۱۳۹۲ با شکایت وزارت اطلاعات به دادگاه انقلاب احضار شدم. اتهامات من در آن احضاریه توهین به مقدسات، تهدید امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی بود. در جریان بازجوییهایم متوجه شدم یکی از موارد اتهامی من نوشتن و انتشار همان داستان "سوگند به انجیر" بوده است.
اما کتاب "ما دوباره سبز میشویم" داستان نیست، گزارش است.
پس از قتل حکومتی مهسا امینی و شروع انقلاب ۱۴۰۱ ایران (انقلاب مهسا) مجددا به وزارت اطلاعات احضار شدم. ترجیح دادم به جای رفتن به زندان، ایران را ترک کنم و بیرون از ایران به انقلاب کمک کنم. پس از خروج از ایران شبکهای از درمانگران متبحر و شجاع (روانشناسان و روانپزشکان) را سازماندهی کردم که به صورت داوطلبانه به درمان آسیبدیدگان خشونت حکومتی ایران بپردازند. این شبکه از درمانگران صدها ساعت به درمان قربانیان شکنجه و داغدارانی که عزیزانشان توسط نیروهای حکومتی به قتل رسیده بودند پرداختند و این جلسات را با دقت ثبت کردند. گزارش کامل این جلسات را به کمیتهٔ حقیقتیاب سازمان ملل و سازمان جهانی علیه شکنجه ارائه کردهایم. این کتاب، فقط قطرهای از آن دریای درد است.
تمام مراجعان این کتاب واقعی هستند. چارهای نبود جز اینکه برای محرمانگی اتاق درمان و حفظ امنیت درمانجویان، نامها تغییر کنند؛ اما هیچ اغراق و تحریفی در شرححالها وجود ندارد. خشونتهای سیستماتیک حکومت غاصب در ایران به همین اندازه شرورانه و وقیحانه است و من بین دهها مراجع فقط این چند مراجع را انتخاب کردم.
محمدرضا سرگلزایی
اردیبهشت ۱۴۰۳- ماه می ۲۰۲۴
#زن_زندگی_آزادی
@drsargolzaei