دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔹 خانم مهتاب: من طبق تجربهی خودم بعنوان کسی که در حوزهی کوچینگ روابط و آزارها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت، کار کرده استدلالی در مورد موضوع مورد بحث دارم. در حوزهی خشونت خانگی ما یک چرخه داریم به این شکل: فاز اول - تنش: فرد مهاجم عصبانی شده،…
#گفتگو_کنیم
🔹 آقای حسن:
چرا پینوکیو بارها و بارها از این دو گول میخورد؟
طرح اين پرسش در روزهاي منتهي به عوامفريبي انتخابات-گونهی حكومت ايران، هوشمندانه و بجاست. من بهخاطر شغلم با جوانهايي اغلب در سنين بيست تا سي سال در ارتباطم. چند وقت پيش در وقت استراحت بين كار از ايشان پرسيدم كداميك ميداند دوم خرداد چه روزيست. در كمال ناباوري هيچكدام نميدانستند و برخي حتي خاتمي را نميشناختند. يعني اين نسل رويدادهاي قبل از تاريخ تولدش را نميداند، درست مثل نسل ما و نسلهاي قبل از ما. جامعهی ما فقط از تاريخي كه خود ديده و لمس كرده خبر دارد نه تاريخي كه بر كشور و پيشينيانش گذشته است؛ چون ما ملت اهل مطالعهی كتاب و تحقیق نيستيم، چه تاريخ باشد يا جغرافي يا هر زمينهي فكري ديگر. اين اولين دليل براي آنكه بارها و بارها گول بخوريم و از يك سوراخ گزيده شويم. با یک خودروی پراید زن و بچه را برمیدارد ببرد شمال، هوایی به کلهشان بخورد، هشت ساعت ترافیک که هر کجا قفل می شود بساط قلیان پهن میشود کنار جاده و مردم میزنند و میرقصند و همین است تا شمال. لب دریای خزر ساحل به شدت آلوده، بی هیچ امکاناتی و مردمی که توی هم وول میخورند و با موجهای دریا خاطره میسازند. منقلی و جوجهکبابی و توی همون آلودگیها تا فردا که باز پشت ماشینهای دیگر قطاری کلاچ و ترمز برگردد به شهرش. و اینها تازه برای خیلیها آرزوست. میتوانست اینگونه باشد که طرف سوار بنز آخرین مدلش بشود به همراه خانواده از اتوبانی چند بانده دو ساعته برود شمال در یکی از هتلهای هفت ستاره در کنار ساحلی تمیز یک شب را با خانواده بگذراند و خاطره بسازد و برگردد. یکی از کارهای این حکومت این بوده که آرزوهای ملت را کوچک کرده. مردمی که آرزوها و توقعات کوچک دارند هم کمهزینهترند و هم راحتتر و عمیقتر هر بار گول می خورند. چرا؟ چون هر بار میشود وعدهی بخش کوچکی از آنچه را باید به تمامی برایشان فراهم کرد، به آنها داد و در آخر حتی همان را هم به تمامی اجرا نکرد. ما مردم دنیایمان کوچک و کم توقع شده است. حقوق واقعی و مسئولیتهای خود را درست نمیشناسیم و این دلیل دیگریست تا هر که رسید گفت سلام من آمدم درست کنم و بقیه خراب کردند، حرفش به دلمان مینشیند؛ چون نه درست میدانیم معنی آن خراب چیست نه معنی این درست.
#گفتوگو_کنیم
@drsargolzaei
🔹 آقای حسن:
چرا پینوکیو بارها و بارها از این دو گول میخورد؟
طرح اين پرسش در روزهاي منتهي به عوامفريبي انتخابات-گونهی حكومت ايران، هوشمندانه و بجاست. من بهخاطر شغلم با جوانهايي اغلب در سنين بيست تا سي سال در ارتباطم. چند وقت پيش در وقت استراحت بين كار از ايشان پرسيدم كداميك ميداند دوم خرداد چه روزيست. در كمال ناباوري هيچكدام نميدانستند و برخي حتي خاتمي را نميشناختند. يعني اين نسل رويدادهاي قبل از تاريخ تولدش را نميداند، درست مثل نسل ما و نسلهاي قبل از ما. جامعهی ما فقط از تاريخي كه خود ديده و لمس كرده خبر دارد نه تاريخي كه بر كشور و پيشينيانش گذشته است؛ چون ما ملت اهل مطالعهی كتاب و تحقیق نيستيم، چه تاريخ باشد يا جغرافي يا هر زمينهي فكري ديگر. اين اولين دليل براي آنكه بارها و بارها گول بخوريم و از يك سوراخ گزيده شويم. با یک خودروی پراید زن و بچه را برمیدارد ببرد شمال، هوایی به کلهشان بخورد، هشت ساعت ترافیک که هر کجا قفل می شود بساط قلیان پهن میشود کنار جاده و مردم میزنند و میرقصند و همین است تا شمال. لب دریای خزر ساحل به شدت آلوده، بی هیچ امکاناتی و مردمی که توی هم وول میخورند و با موجهای دریا خاطره میسازند. منقلی و جوجهکبابی و توی همون آلودگیها تا فردا که باز پشت ماشینهای دیگر قطاری کلاچ و ترمز برگردد به شهرش. و اینها تازه برای خیلیها آرزوست. میتوانست اینگونه باشد که طرف سوار بنز آخرین مدلش بشود به همراه خانواده از اتوبانی چند بانده دو ساعته برود شمال در یکی از هتلهای هفت ستاره در کنار ساحلی تمیز یک شب را با خانواده بگذراند و خاطره بسازد و برگردد. یکی از کارهای این حکومت این بوده که آرزوهای ملت را کوچک کرده. مردمی که آرزوها و توقعات کوچک دارند هم کمهزینهترند و هم راحتتر و عمیقتر هر بار گول می خورند. چرا؟ چون هر بار میشود وعدهی بخش کوچکی از آنچه را باید به تمامی برایشان فراهم کرد، به آنها داد و در آخر حتی همان را هم به تمامی اجرا نکرد. ما مردم دنیایمان کوچک و کم توقع شده است. حقوق واقعی و مسئولیتهای خود را درست نمیشناسیم و این دلیل دیگریست تا هر که رسید گفت سلام من آمدم درست کنم و بقیه خراب کردند، حرفش به دلمان مینشیند؛ چون نه درست میدانیم معنی آن خراب چیست نه معنی این درست.
#گفتوگو_کنیم
@drsargolzaei
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان
چرا بازیگران زمین بازی را ترک میکنند؟
فاطمه علمدار
۱/دونفر دارند شطرنج بازی میکنند.آنکه مهره هایش سفید است،اسبش را از دست میدهد و عصبانی خطاب به حریفش میگوید در قانون این بازی،مهره اسب را نمیشود زد!و حریفش مجبور است که بپذیرد چون بازی این دونفر،هیچ قانون از پیش تعریف شده ای ندارد!اسمش شطرنج است ولی قوانین بازی را آنکه مهره های سفید دارد،با سلیقه خودش حین بازی تعیین میکند و حتی این قوانین را هم مدام تغییر میدهد!میتواند و میکند و اهمیتی هم به اعتراضهای هم بازی اش نمیدهد.
۲/بعضی روابط اینطورند.هیچ اصل ثابت و قابل اتکایی در آنها وجود ندارد.طرف قدرتمند رابطه میتواند قوانین را در وضعیتهای مختلف،هرطور خواست تفسیر کند و حقوقدانهای معترض را هم توبیخ!قوانین دینی و اصول اخلاقی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی را هم.طرف ضعیفتر رابطه هم دائما سرگرم مقایسه رفتار امروز با گفتار دیروز او میشود و شنیدن توجیهاتش درمورد اینکه چرا حرف امروزش هیچ تناقضی با گفته دیروزش ندارد و هرکس نمیتواند این را بفهمد مشکل از نافهمی خودش است!در این دست روابط هیچ زمین بازی ثابتی وجود ندارد که آدمها بتوانند در چارچوب قواعد آن رابطه شان را با صاحبان قدرت مدیریت کنند.
۳/وقتی زمین بازی ثابتی وجود نداشته باشد،کم کم بازي بیمعنا میشود.آنکه مهره های سیاه را دارد ممکن است از پشت صفحه شطرنج بلند شود و بگوید من بازي نمیکنم،به این امیدکه حریف متوجه اعتراضش بشود و تلاش کند با پذیرفتن حقوق او،امکان بازي دونفره را فراهم کند.البته که چون در این وضعيت خیالی،قوانین اين شبه شطرنج را آنکه مهره هاي سفید دارد تعیین میکند،دور از ذهن نیست حریفی که صحنه را ترک کرده متحیرانه ببیند که آن دیگری اصلا رهاکردن بازي از طرف او را انکار میکند و وانمود میکند که او هنوز دارد به بازي ادامه میدهد!یا حتی خودش را پیروز قلمداد میکند و رجز میخواند و قانونگذاریهای خودمحورانه اش را در نبود اعتراضهای حریف بی پرواتر انجام میدهد.میتواند و میکند.
۴/کسیکه زمین بازي را ترک میکند،میخواهد پیامی را به مخاطبی منتقل کند.تا وقتی این مخاطب حریفی باشد که به هیچ قانون از پیش تعیین شده ای پایبند نیست،طبیعتا نوع مواجهه او با اين انتخاب و نشنیده گرفتنش یا حمل بر پیروزی خود کردنش یا بی محاباتر شدنش در وضع قوانین ناعادلانه میتواند بر بازگشتن حریف معترض به زمین بازي يا بازنگشتنش اثرگذار باشد.معترضی که با هدف شنیده شدن توسط همبازی خودمحورش زمین بازي را ترک کرده،بالای صفحه شطرنج میایستد تا نتیجه برخاستنش را برروی حریف ببیند و حرص بخورد و پاسخ بدهد.او هنوز درحال بازي است،هرچند از صندلی بلند شده.هنوز بازي برایش جدی و معنادارست و هرلحظه ممکن است متاثر از رجزخوانیهای حریف به صندلی برگردد.او بیهودگی اين بازي را باور نکرده.
۵/گاهی ولی آنکه مهره سیاه دارد،از کنار صفحه شطرنج بلند میشود،نه به طمع آنکه حریف صدای اعتراض او را بشنود.مخاطب این ترک کردن زمین بازی،اصلا دیگر آن حریفی نیست که هرطور بخواهد میتواند این حرکت را تفسیر کند و براساسش قوانین جدید برای بازی تعریف کند.آنها که با مهره سیاه بازی میکنند،از صندلیهاشان بلند میشوند و به جای نگاه کردن به حریفانی که مهره سفید دارند و منتظر واکنش آنها ماندن،سر میچرخانند که همدیگر را پیدا کنند و به همدیگر نگاه کنند.که ببینند چندنفرشان متوجه بیمعنا بودن این بازی شده اند و از صندلیهاشان بلند شده اند.ترک کردن بازی درواقع شیوه سنجش تعداد و میزان همبستگی بیقدرتانیست که باور کرده اند نباید به بازی ای که حریف در آن قانون را مدام تغییر میدهد تن داد چون این بازی از اساس بیهوده است.پیامی است که بیقدرتان به بیقدرتان میدهند،صاحبان مهره های سیاه به صاحبان مهره های سیاه و این پيام تبدیل میشود به سرمایه روانی و نمادینشان.آنها با بلندشدن از صندلیهاشان به همدیگر این پیام را میدهند که من هم مانند تو،مطمئن شده ام که ادامه بازی در این وضعیت بیمعناست.میتوانی روی من حساب کنی.با بلندشدن از صندلی و دل کندن از شنیده شدن پیامشان توسط صاحبان مهره های سفید،اعتمادشان به همدیگر بیشتر میشود و قدرت و اعتمادبه نفس تن ندادن به قوانین متغیر را و تعیین کردن قوانین خودشان را پیدا میکنند.صاحبان مهره های سیاه،درکنار همدیگر،وقتی به قدرت و انسجام خودشان باور کنند،میتوانند قوانین خودشان را خلق کنند.بلندشدن از صندلی،نوعی تجدید پیمان بیقدرتان معترض با خودشان است.
۶/بلندشدن از صندلی یا دوباره نشستن بر آن،بستگی دارد به فهمی که بازیکن از حریف دارد.رفتارهای اجتماعی،فارغ از کارآمد یا ناکارآمد بودنشان منطقهایی دارند که تا وقتی فهمیده نشوند،نمیشود مواجهه مناسبی با آنها داشت.گاهی این منطقها آنقدر تلخند و نتایجشان آنقدر خطرناک است که حتی تحلیلگران اندیشمند هم ترجیح میدهند نادیده شان بگیرند.ولی هیچ دردی با انکار کردنش درمان نمیشود.
فاطمه علمدار
۱/دونفر دارند شطرنج بازی میکنند.آنکه مهره هایش سفید است،اسبش را از دست میدهد و عصبانی خطاب به حریفش میگوید در قانون این بازی،مهره اسب را نمیشود زد!و حریفش مجبور است که بپذیرد چون بازی این دونفر،هیچ قانون از پیش تعریف شده ای ندارد!اسمش شطرنج است ولی قوانین بازی را آنکه مهره های سفید دارد،با سلیقه خودش حین بازی تعیین میکند و حتی این قوانین را هم مدام تغییر میدهد!میتواند و میکند و اهمیتی هم به اعتراضهای هم بازی اش نمیدهد.
۲/بعضی روابط اینطورند.هیچ اصل ثابت و قابل اتکایی در آنها وجود ندارد.طرف قدرتمند رابطه میتواند قوانین را در وضعیتهای مختلف،هرطور خواست تفسیر کند و حقوقدانهای معترض را هم توبیخ!قوانین دینی و اصول اخلاقی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی را هم.طرف ضعیفتر رابطه هم دائما سرگرم مقایسه رفتار امروز با گفتار دیروز او میشود و شنیدن توجیهاتش درمورد اینکه چرا حرف امروزش هیچ تناقضی با گفته دیروزش ندارد و هرکس نمیتواند این را بفهمد مشکل از نافهمی خودش است!در این دست روابط هیچ زمین بازی ثابتی وجود ندارد که آدمها بتوانند در چارچوب قواعد آن رابطه شان را با صاحبان قدرت مدیریت کنند.
۳/وقتی زمین بازی ثابتی وجود نداشته باشد،کم کم بازي بیمعنا میشود.آنکه مهره های سیاه را دارد ممکن است از پشت صفحه شطرنج بلند شود و بگوید من بازي نمیکنم،به این امیدکه حریف متوجه اعتراضش بشود و تلاش کند با پذیرفتن حقوق او،امکان بازي دونفره را فراهم کند.البته که چون در این وضعيت خیالی،قوانین اين شبه شطرنج را آنکه مهره هاي سفید دارد تعیین میکند،دور از ذهن نیست حریفی که صحنه را ترک کرده متحیرانه ببیند که آن دیگری اصلا رهاکردن بازي از طرف او را انکار میکند و وانمود میکند که او هنوز دارد به بازي ادامه میدهد!یا حتی خودش را پیروز قلمداد میکند و رجز میخواند و قانونگذاریهای خودمحورانه اش را در نبود اعتراضهای حریف بی پرواتر انجام میدهد.میتواند و میکند.
۴/کسیکه زمین بازي را ترک میکند،میخواهد پیامی را به مخاطبی منتقل کند.تا وقتی این مخاطب حریفی باشد که به هیچ قانون از پیش تعیین شده ای پایبند نیست،طبیعتا نوع مواجهه او با اين انتخاب و نشنیده گرفتنش یا حمل بر پیروزی خود کردنش یا بی محاباتر شدنش در وضع قوانین ناعادلانه میتواند بر بازگشتن حریف معترض به زمین بازي يا بازنگشتنش اثرگذار باشد.معترضی که با هدف شنیده شدن توسط همبازی خودمحورش زمین بازي را ترک کرده،بالای صفحه شطرنج میایستد تا نتیجه برخاستنش را برروی حریف ببیند و حرص بخورد و پاسخ بدهد.او هنوز درحال بازي است،هرچند از صندلی بلند شده.هنوز بازي برایش جدی و معنادارست و هرلحظه ممکن است متاثر از رجزخوانیهای حریف به صندلی برگردد.او بیهودگی اين بازي را باور نکرده.
۵/گاهی ولی آنکه مهره سیاه دارد،از کنار صفحه شطرنج بلند میشود،نه به طمع آنکه حریف صدای اعتراض او را بشنود.مخاطب این ترک کردن زمین بازی،اصلا دیگر آن حریفی نیست که هرطور بخواهد میتواند این حرکت را تفسیر کند و براساسش قوانین جدید برای بازی تعریف کند.آنها که با مهره سیاه بازی میکنند،از صندلیهاشان بلند میشوند و به جای نگاه کردن به حریفانی که مهره سفید دارند و منتظر واکنش آنها ماندن،سر میچرخانند که همدیگر را پیدا کنند و به همدیگر نگاه کنند.که ببینند چندنفرشان متوجه بیمعنا بودن این بازی شده اند و از صندلیهاشان بلند شده اند.ترک کردن بازی درواقع شیوه سنجش تعداد و میزان همبستگی بیقدرتانیست که باور کرده اند نباید به بازی ای که حریف در آن قانون را مدام تغییر میدهد تن داد چون این بازی از اساس بیهوده است.پیامی است که بیقدرتان به بیقدرتان میدهند،صاحبان مهره های سیاه به صاحبان مهره های سیاه و این پيام تبدیل میشود به سرمایه روانی و نمادینشان.آنها با بلندشدن از صندلیهاشان به همدیگر این پیام را میدهند که من هم مانند تو،مطمئن شده ام که ادامه بازی در این وضعیت بیمعناست.میتوانی روی من حساب کنی.با بلندشدن از صندلی و دل کندن از شنیده شدن پیامشان توسط صاحبان مهره های سفید،اعتمادشان به همدیگر بیشتر میشود و قدرت و اعتمادبه نفس تن ندادن به قوانین متغیر را و تعیین کردن قوانین خودشان را پیدا میکنند.صاحبان مهره های سیاه،درکنار همدیگر،وقتی به قدرت و انسجام خودشان باور کنند،میتوانند قوانین خودشان را خلق کنند.بلندشدن از صندلی،نوعی تجدید پیمان بیقدرتان معترض با خودشان است.
۶/بلندشدن از صندلی یا دوباره نشستن بر آن،بستگی دارد به فهمی که بازیکن از حریف دارد.رفتارهای اجتماعی،فارغ از کارآمد یا ناکارآمد بودنشان منطقهایی دارند که تا وقتی فهمیده نشوند،نمیشود مواجهه مناسبی با آنها داشت.گاهی این منطقها آنقدر تلخند و نتایجشان آنقدر خطرناک است که حتی تحلیلگران اندیشمند هم ترجیح میدهند نادیده شان بگیرند.ولی هیچ دردی با انکار کردنش درمان نمیشود.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم 🔹 آقای حسن: چرا پینوکیو بارها و بارها از این دو گول میخورد؟ طرح اين پرسش در روزهاي منتهي به عوامفريبي انتخابات-گونهی حكومت ايران، هوشمندانه و بجاست. من بهخاطر شغلم با جوانهايي اغلب در سنين بيست تا سي سال در ارتباطم. چند وقت پيش در وقت استراحت…
#گفتگو_کنیم
🔹 خانم مهتا:
فرد رأیدهنده دقیقا گول چه چیزی را میخورد و چه چیزی را از دست میدهد؟
به نظر میرسد برای تحمل درد ظلمی که روا داشته میشود و درماندگی در برابر آن، دست به دامان این مکانیسم دفاعی شدهاید که به خودتان بقبولانید که «رأی ندادن» هم کاری است و فایدهای دارد. درواقع این شما هستید که دارید خودتان را گول میزنید! رأی ندادن صرفا چشم پوشیدن از همان سهم ناچیزتان در قدرت است تا بدین وسیله بر زخم غرورتان مرهمی گذاشته باشید.
اما سیاست همیشه همیشه همیشه انتخاب بین بد و بدتر است. چرا؟ چون:
اولا طبقهٔ قدرتمند همهجای دنیا به فرودستان ستم میکند. تا جایی که زورش میرسد میخورد. چرا نخورد؟
ثانیا، هیچ نامزدی نیست و نمیتواند باشد که گزینهٔ ایدهآل چندین میلیون نفر باشد. این چندین میلیون نفر امکان ندارد در جهانبینی و منافع اقتصادی و فرهنگی و چیزهای دیگر یکی باشند.
بنابراین همیشه و در همه جای دنیا مردم ناگزیرند میان بد و بدتر دست به انتخاب بزنند تا از سهم ناچیزشان در سیاست محافظت کنند.
🔹 خانم فاطمه:
فکرمیکنم مخاطب این سؤال درحقیقت افرادی هستند که نمیخواهند رأی بدهند یا مجاب شدند که به اصلاحطلبها رأی بدهند.
چند گزاره هست که قبل آن باید بررسی شود
اصلا اصلاحطلب چیست یا کیست؟؟
ما سالهاست ازاین کلمه استفاده میکنیم اما هرکدام دروقع داریم ازمفهوم و تعریف متفاوتی سخن میگوییم.
طی این سالها اصلاحطلب ها نه دفتر حزب دارند، نه رئیس حزب، نه منشورنامه دارند، نه افراد عضو حزب کاملا مشخص هستند و نه آرمانهایشان معلوم است. ما از یک طرف آقای تاجزاده راداریم که مستقیما رهبری را بازخواست میکند، ازطرفی آقای جواد ظریف را داریم که دوسر سود بازی میکند، آقای پزشکیان رامیبینیم که درقدم اول سخنرانیش الگویش را "فرمایشات رهبر" میداند، درطرف دیگر خاتمی را داریم که درجنبش مهسا منفعل و بلکه سمت نظام بوده و موسوی را داریم که نیمه قیامی داشته. یعنی ما رسما نمیدانیم با چه حزبی طرف هستیم.
این چندپرسش در ذهن من بیجواب مانده:
۱- آیا هدف اصلاحات بهتر کردن صرف اوضاع است؟
۲- آیا هدفش پیشرفت گام به گام تا براندازی نظام است؟
۳- آیا اصلاحطلب همان بدنهی نظام است که رنگ و لعاب شده و حکم سوپاپ اطمینان بقای نظام را دارد برای ایجاد مشارکت وجلب رضایت مردمی؟ وخود بخشی ازمافیای نفتی نظام است؟
۴- آیا اصلا گزینهٔ اصلاح طلبی مارا به اهدافمان نزدیک میکند؟ آیا گزینهٔ درستی برای مبارزات مدنی است؟ آیا این شیوهٔ اصلاح گام به گام درحکومت توتالیتر بدرد میخورد؟
۵- واقعا اصلاحات محدود سود بیشتری برای ما ایجاد میکند یا منفعت بزرگتر برای بقای نظام؟ یا برعکس دارد به نظام موجود مشروعیت بیشتری میدهد؟ (با مجاب کردن مردم برای انتخابات) و درنهایت سود اصلی نصیب نظام آپارتاید فاشیستی جمهوری اسلامی میشود؟
ما عملا وقتی ماهیت اصلاحطلبی رانمیدانیم، هیچ شفافیتی در کارنامهٔ اعضایش و منشور حزبش وجود ندارد، پس آیا انتخاب گزینهٔ بین بد و بدتر وجود خارجی دارد؟
اما چه کسانی دراین شرایط پای صندوق رأی میروند؟
۱- اصولگرایان
۲- اصلاحطلبانی که عضویت در این جریان برایشان فقط معنای هویتی دارد و صرفا به دلیل ترس از بیهویتی با جریان اصلاحطلبها همراهند.
۳- کسانی که فقط خواهان اصلاحات کوچک هستند و بااصل نظام مشکلی ندارند.
۴- کسانی که معتقدند اصلاحطلبی و تغییر کوچک بهتر از هیچ است.
۵- کسانی که فکر میکنند قطعا اصلاحات تا براندازی رژیم پیش میرود.
تنها چیزی که میتوان به یقین گفت این است که ابهام در همهٔ ارکان اصلاحطلبی وجود دارد. به طور قطع دوره اصلاحات بهتر از دوره اصولگرایان بوده اما آیا این مغالطهی انتخاب بین بد و بدتر رژیم رو نشده؟ رژیم خوب میداند که چگونه مسیر اصلاحات اساسی را ببندد و مگر خود رژیم نیست که اجازه میدهد به صورت ادرواری کمی جامعه کم تنش تر شود؟ این تاکتیک بقای رژیم را تضمین نمیکند؟ تا زمانی که اصلاح طلبها خط مشی ندارند رسما گزینه بد و بدتر هم معنایی ندارد.
#گفتوگو_کنیم
@drsargolzaei
🔹 خانم مهتا:
فرد رأیدهنده دقیقا گول چه چیزی را میخورد و چه چیزی را از دست میدهد؟
به نظر میرسد برای تحمل درد ظلمی که روا داشته میشود و درماندگی در برابر آن، دست به دامان این مکانیسم دفاعی شدهاید که به خودتان بقبولانید که «رأی ندادن» هم کاری است و فایدهای دارد. درواقع این شما هستید که دارید خودتان را گول میزنید! رأی ندادن صرفا چشم پوشیدن از همان سهم ناچیزتان در قدرت است تا بدین وسیله بر زخم غرورتان مرهمی گذاشته باشید.
اما سیاست همیشه همیشه همیشه انتخاب بین بد و بدتر است. چرا؟ چون:
اولا طبقهٔ قدرتمند همهجای دنیا به فرودستان ستم میکند. تا جایی که زورش میرسد میخورد. چرا نخورد؟
ثانیا، هیچ نامزدی نیست و نمیتواند باشد که گزینهٔ ایدهآل چندین میلیون نفر باشد. این چندین میلیون نفر امکان ندارد در جهانبینی و منافع اقتصادی و فرهنگی و چیزهای دیگر یکی باشند.
بنابراین همیشه و در همه جای دنیا مردم ناگزیرند میان بد و بدتر دست به انتخاب بزنند تا از سهم ناچیزشان در سیاست محافظت کنند.
🔹 خانم فاطمه:
فکرمیکنم مخاطب این سؤال درحقیقت افرادی هستند که نمیخواهند رأی بدهند یا مجاب شدند که به اصلاحطلبها رأی بدهند.
چند گزاره هست که قبل آن باید بررسی شود
اصلا اصلاحطلب چیست یا کیست؟؟
ما سالهاست ازاین کلمه استفاده میکنیم اما هرکدام دروقع داریم ازمفهوم و تعریف متفاوتی سخن میگوییم.
طی این سالها اصلاحطلب ها نه دفتر حزب دارند، نه رئیس حزب، نه منشورنامه دارند، نه افراد عضو حزب کاملا مشخص هستند و نه آرمانهایشان معلوم است. ما از یک طرف آقای تاجزاده راداریم که مستقیما رهبری را بازخواست میکند، ازطرفی آقای جواد ظریف را داریم که دوسر سود بازی میکند، آقای پزشکیان رامیبینیم که درقدم اول سخنرانیش الگویش را "فرمایشات رهبر" میداند، درطرف دیگر خاتمی را داریم که درجنبش مهسا منفعل و بلکه سمت نظام بوده و موسوی را داریم که نیمه قیامی داشته. یعنی ما رسما نمیدانیم با چه حزبی طرف هستیم.
این چندپرسش در ذهن من بیجواب مانده:
۱- آیا هدف اصلاحات بهتر کردن صرف اوضاع است؟
۲- آیا هدفش پیشرفت گام به گام تا براندازی نظام است؟
۳- آیا اصلاحطلب همان بدنهی نظام است که رنگ و لعاب شده و حکم سوپاپ اطمینان بقای نظام را دارد برای ایجاد مشارکت وجلب رضایت مردمی؟ وخود بخشی ازمافیای نفتی نظام است؟
۴- آیا اصلا گزینهٔ اصلاح طلبی مارا به اهدافمان نزدیک میکند؟ آیا گزینهٔ درستی برای مبارزات مدنی است؟ آیا این شیوهٔ اصلاح گام به گام درحکومت توتالیتر بدرد میخورد؟
۵- واقعا اصلاحات محدود سود بیشتری برای ما ایجاد میکند یا منفعت بزرگتر برای بقای نظام؟ یا برعکس دارد به نظام موجود مشروعیت بیشتری میدهد؟ (با مجاب کردن مردم برای انتخابات) و درنهایت سود اصلی نصیب نظام آپارتاید فاشیستی جمهوری اسلامی میشود؟
ما عملا وقتی ماهیت اصلاحطلبی رانمیدانیم، هیچ شفافیتی در کارنامهٔ اعضایش و منشور حزبش وجود ندارد، پس آیا انتخاب گزینهٔ بین بد و بدتر وجود خارجی دارد؟
اما چه کسانی دراین شرایط پای صندوق رأی میروند؟
۱- اصولگرایان
۲- اصلاحطلبانی که عضویت در این جریان برایشان فقط معنای هویتی دارد و صرفا به دلیل ترس از بیهویتی با جریان اصلاحطلبها همراهند.
۳- کسانی که فقط خواهان اصلاحات کوچک هستند و بااصل نظام مشکلی ندارند.
۴- کسانی که معتقدند اصلاحطلبی و تغییر کوچک بهتر از هیچ است.
۵- کسانی که فکر میکنند قطعا اصلاحات تا براندازی رژیم پیش میرود.
تنها چیزی که میتوان به یقین گفت این است که ابهام در همهٔ ارکان اصلاحطلبی وجود دارد. به طور قطع دوره اصلاحات بهتر از دوره اصولگرایان بوده اما آیا این مغالطهی انتخاب بین بد و بدتر رژیم رو نشده؟ رژیم خوب میداند که چگونه مسیر اصلاحات اساسی را ببندد و مگر خود رژیم نیست که اجازه میدهد به صورت ادرواری کمی جامعه کم تنش تر شود؟ این تاکتیک بقای رژیم را تضمین نمیکند؟ تا زمانی که اصلاح طلبها خط مشی ندارند رسما گزینه بد و بدتر هم معنایی ندارد.
#گفتوگو_کنیم
@drsargolzaei
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
خطاب به مردم شریف سرزمینم ایران
قدرت جمعی شما در فضای مدنی جامعه برای تحقق اهداف انسانی و اخلاقی تان کافیست.
مردم شریف سرزمینم،قدرت واقعی قدرت شما، آگاهی تاریخی واقعی آگاهی تاریخی شما و منازعه واقعی هم منازعه قدرت جمعی شما با اقتدارگرایانی است که در معنای دقیق آن قدرت را در دست دارند. شما نیازی به هیچ میانجی از جمله نیروهایی به اصطلاح اصلاح طلب میان خود و هسته سخت قدرت ندارید و باید منازعه خود با قدرت و تحقق اهداف و آرمان ها و خواسته هایتان را مستقیم و در قالب اشکال متفاوت جنبش مدنی دنبال کنید که بسیار کارساز بوده و چنان که در مساله حجاب یا رفتن زنان به استادیوم یا آشکارکردن فساد سیستماتیک موجود در نظام سیاسی یا جلوگیری کردن از پدیده های نادرستی چون قطع کردن درختان یا به عقب راندن گشت ارشاد نشان داده اید، توانسته اید مفهوم "مردم" و " قدرت جمعی مردم" را عینیت ببخشید. به آگاهی تاریخی ساده خود که آن را در قالب گزاره های روشن و شفافی چون " اینجوری چیزی عوض نمی شود" یا " اینا فقط فکر خودشونن" یا.....بیان می کنید ایمان داشته باشید و با تکیه بر همین آگاهی در پیوند با یکدیگر قرار گیرید و با گره زدن وجودتان به یکدیگر از خود یک نیروی متحد بسازید.
بنده به عنوان فرزند این سرزمین، خاضعانه به شما پیشنهاد میکنم قدرت خود را به هیچ نیرویی از قبیل اصلاح طلبان واگذار نکنید. اینکار هم باعث حذف قدرت شما و جامعه مدنی خلق شده توسط شما و هم از میان رفتن یاد و خاطره و حقیقت جان های پاک جوانان و زنان و مردان شهید جنبش های سال های ۹۶ و ۹۸ و جنبش عظیم زن، زندگی، آزادی می شود. با شرکت شما در انتخابات و پیروزی احتمالی نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، اقتدارگرایان بار دیگر به پشت صحنه قدرت باز گردانده می شوند تا با پرهیز از رودرویی مستقیم با مردم و تکیه دوباره به همان مشروعیتی که شما با رای خود به آنها بخشیده اید، بار دیگر بتوانند منافع شما را در بازی های قدرت خود و اصلاح طلبان گم سازند.
با نه گفتن به انتخابات و حفظ فضای سیاسی فعلی کشور یعنی فضای منازعه مستقیم مردم فهیم و آزادیخواه و شریف کشور با اقتدارگرایان و نگه داشتن اقتدارگرایان در صحنه مدیریت کشور که صحنه رسوایی آن ها و آشکار کننده ناتوانی آن ها در اداره امور کشور است آرام آرام دامنه تلاش برای تحقق منافع و آرزوها و آرمانهای خود را گسترش دهید و فضای تنفس قدرت را تنگ تر و تنگ تر سازید. امیدوارم با دوری از آفات تاریخی "استبداد دولت"، " استبداد حقیقت"، استبداد تاریخ"، و با در پیش گرفتن سیاست "صبوری، جدیت، انضباط" و " آمادگی بی پایان برای پذیرفتن رنج های مسیر"، "وجود" تک تک خود را تبدیل به "زندگی" و زندگی خود را تبدیل به " رخداد" و رخداد خود را تبدیل به " جاودانگی" کنید تا بار دیگر با هم ایران را تبدیل به لحظه ای آبرومند از تاریخ انسان بر این کره خاکی سازیم.
فرزند ملت ایران
مصطفی مهرآیین
http://www.tg-me.com/mostafamehraeen
قدرت جمعی شما در فضای مدنی جامعه برای تحقق اهداف انسانی و اخلاقی تان کافیست.
مردم شریف سرزمینم،قدرت واقعی قدرت شما، آگاهی تاریخی واقعی آگاهی تاریخی شما و منازعه واقعی هم منازعه قدرت جمعی شما با اقتدارگرایانی است که در معنای دقیق آن قدرت را در دست دارند. شما نیازی به هیچ میانجی از جمله نیروهایی به اصطلاح اصلاح طلب میان خود و هسته سخت قدرت ندارید و باید منازعه خود با قدرت و تحقق اهداف و آرمان ها و خواسته هایتان را مستقیم و در قالب اشکال متفاوت جنبش مدنی دنبال کنید که بسیار کارساز بوده و چنان که در مساله حجاب یا رفتن زنان به استادیوم یا آشکارکردن فساد سیستماتیک موجود در نظام سیاسی یا جلوگیری کردن از پدیده های نادرستی چون قطع کردن درختان یا به عقب راندن گشت ارشاد نشان داده اید، توانسته اید مفهوم "مردم" و " قدرت جمعی مردم" را عینیت ببخشید. به آگاهی تاریخی ساده خود که آن را در قالب گزاره های روشن و شفافی چون " اینجوری چیزی عوض نمی شود" یا " اینا فقط فکر خودشونن" یا.....بیان می کنید ایمان داشته باشید و با تکیه بر همین آگاهی در پیوند با یکدیگر قرار گیرید و با گره زدن وجودتان به یکدیگر از خود یک نیروی متحد بسازید.
بنده به عنوان فرزند این سرزمین، خاضعانه به شما پیشنهاد میکنم قدرت خود را به هیچ نیرویی از قبیل اصلاح طلبان واگذار نکنید. اینکار هم باعث حذف قدرت شما و جامعه مدنی خلق شده توسط شما و هم از میان رفتن یاد و خاطره و حقیقت جان های پاک جوانان و زنان و مردان شهید جنبش های سال های ۹۶ و ۹۸ و جنبش عظیم زن، زندگی، آزادی می شود. با شرکت شما در انتخابات و پیروزی احتمالی نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، اقتدارگرایان بار دیگر به پشت صحنه قدرت باز گردانده می شوند تا با پرهیز از رودرویی مستقیم با مردم و تکیه دوباره به همان مشروعیتی که شما با رای خود به آنها بخشیده اید، بار دیگر بتوانند منافع شما را در بازی های قدرت خود و اصلاح طلبان گم سازند.
با نه گفتن به انتخابات و حفظ فضای سیاسی فعلی کشور یعنی فضای منازعه مستقیم مردم فهیم و آزادیخواه و شریف کشور با اقتدارگرایان و نگه داشتن اقتدارگرایان در صحنه مدیریت کشور که صحنه رسوایی آن ها و آشکار کننده ناتوانی آن ها در اداره امور کشور است آرام آرام دامنه تلاش برای تحقق منافع و آرزوها و آرمانهای خود را گسترش دهید و فضای تنفس قدرت را تنگ تر و تنگ تر سازید. امیدوارم با دوری از آفات تاریخی "استبداد دولت"، " استبداد حقیقت"، استبداد تاریخ"، و با در پیش گرفتن سیاست "صبوری، جدیت، انضباط" و " آمادگی بی پایان برای پذیرفتن رنج های مسیر"، "وجود" تک تک خود را تبدیل به "زندگی" و زندگی خود را تبدیل به " رخداد" و رخداد خود را تبدیل به " جاودانگی" کنید تا بار دیگر با هم ایران را تبدیل به لحظه ای آبرومند از تاریخ انسان بر این کره خاکی سازیم.
فرزند ملت ایران
مصطفی مهرآیین
http://www.tg-me.com/mostafamehraeen
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
Forwarded from در پوست خود (زهره خضراییمنش)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ﺗﻌﺎﻣﻞ، ﺗﺄﻣﻞ و ﺗﺤﻤﻞ - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک مهارتهای زندگی (مقالهها)
https://drsargolzaei.com/%EF%BA%97%EF%BB%8C%EF%BA%8E%EF%BB%A3%EF%BB%9E%D8%8C-%EF%BA%97%EF%BA%84%EF%BB%A3%EF%BB%9E%D8%8C-%EF%BA%97%EF%BA%A4%EF%BB%A4%EF%BB%9E/
https://drsargolzaei.com/%EF%BA%97%EF%BB%8C%EF%BA%8E%EF%BB%A3%EF%BB%9E%D8%8C-%EF%BA%97%EF%BA%84%EF%BB%A3%EF%BB%9E%D8%8C-%EF%BA%97%EF%BA%A4%EF%BB%A4%EF%BB%9E/
ارمایل و گرمایل: نه سیخ بسوزد نه کباب - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
https://drsargolzaei.com/%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%88-%DA%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%86%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%AE-%D8%A8%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%AF-%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%A8%D8%A7%D8%A8/
https://drsargolzaei.com/%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%88-%DA%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%86%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%AE-%D8%A8%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%AF-%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%A8%D8%A7%D8%A8/
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
ارمایل و گرمایل: نه سیخ بسوزد نه کباب
ارمایل و گرمایل: نه سیخ بسوزد نه کباب داستان ضحاک (اژدهاک) یکی از جالبترین قصههای «شاهنامه» «حکیم ابوالقاسم فردوسی» است:
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ هگل: زیستی شایستهی انتخاب کردن نویسنده: سوسن مدنی 🔹 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در سن پنجاه سالگی کتاب فلسفهی حق خود را منتشر ساخت. این کتاب بیانگر کوششی فراگیر برای تبیین جایگاه بازار در تاریخ و اهمیت آن برای بشریت است. درک هگل از بازار نمایانگر قرائت…
⭕️ ادامه نظرات هگل:
جامعهی مدنی و ناخرسندیهای آن
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 هگل سخت منتقد این تلقی بود که اخلاقی بودن یعنی عمل به یک نوع برداشت فردی از فضیلت. به نوشتهٔ او در یک جامعه اخلاقی، فضیلتمند بودن به معنای عمل کردن به تکالیف اجتماعی است که بر اساس تعلق به نهادهای اجتماعی عقلانی ترسیم شدهاند. آن قواعد، فرد را به منظومههای بزرگتری از مردم که فرد بخشی از آنهاست وصل میکند: به خانواده به همکاران به دولت و به بشریت؛ بدین ترتیب آنها «وساطتها»یی بین امر فردی و امر جهانشمول ایجاد میکنند.
🔹از نظر هگل، اهمیت فراوانی که مالکیت خصوصی به لحاظ اخلاقی دارد از جهت امکاناتی است که برای بیان فردیتمان خلق میکند. این واقعیت که چیزی به من تعلق دارد نه به همگان، درک من از خودم به عنوان یک فرد خاص را افزایش میدهد. از نظر هگل این حس خاصبودگی فردی، ذاتی نظم اخلاقی مدرن است.
🔹 هگل برخلاف اسمیت دریافته بود که کارآفرینان نیروی عمدهای در گسترش خواستههای تخیل شدهی مصرف کنندگان هستند. به عبارتی بازار فقط خواستهها را برآورده نمیسازد، آنها را خلق هم میکند.
میل به فردیت انسان منجر به خلق محصولات تازه شد تا از این راه هرکس بتواند فردیت خود را با متمایز کردن خود از تودهی مردم بیان کند و بازار همانجایی است که ما خاص بودگی و فردیت خود را از طریق امکان انتخاب کردن بیان میکنیم. حاصل کار، چرخهی توقف ناپذیری از ابداع و تقلید است.
بازار از یک طرف فرصت بروز فردیت را از طریق مصرف ایجاد میکرد و از طرف دیگر سبب فزون طلبی و میل بی مهار انسانی میشود که اگر هیچ نقشه زیستی و درک مناسبی از مصرف نداشته باشد به بازیچهای در دست خواستهها و ارادههای کسان دیگر غیر از خودش تبدل میشود.
🔹 مشکل دیگری که به گمان هگل ذاتی جامعهی مدرن است شکل جدیدی از فقر بود. این مکانیسم ذاتی بازار بود که عدم اشتغال در بین کسانی ایجاد میکرد که نمیتوانستند نوآوری و کارآفرینی پیشه کنند. از طرفی رشد اقتصاد سرمایهداری با رشد جمعیت همراه است و از طرفی ماشینی شدن تولید، منجر به کاهش مشاغل میشود. بنابراین جامعهی مدرن خطری را ایجاد میکند که هگل به آن «مسکنت» “the rabble” ( der Pöbel ) میگوید. این نوع فقر با فقری که مصداق محرومیت مادی مطلق است فرق دارد، همهٔ مسکینان فقیر نیستند آنان با وضع روحیشان توصیف میشوند. مسکینان فاقد حس منزلت و اعتمادپذیری هستند، آنان دل به بخت و اقبال بستهاند، از کار کردن میپرهیزند و بوالهوساند، و از آنجا که به کار منظم عادت ندارند فاقد روحیه سخت کوشیاند. «مصیب مسکینان آن است که منزلت کافی برای آنکه معاش خود را از طریق کار خود بدست آورند ندارند با این حال مدعیاند که حق گرفتن آن معاش را دارند.» آنان گروهی هستند که دائما رنجیده خاطرند و خطری هستند برای جامعهی مدرن.
🔹 ادامه دارد...
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
جامعهی مدنی و ناخرسندیهای آن
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 هگل سخت منتقد این تلقی بود که اخلاقی بودن یعنی عمل به یک نوع برداشت فردی از فضیلت. به نوشتهٔ او در یک جامعه اخلاقی، فضیلتمند بودن به معنای عمل کردن به تکالیف اجتماعی است که بر اساس تعلق به نهادهای اجتماعی عقلانی ترسیم شدهاند. آن قواعد، فرد را به منظومههای بزرگتری از مردم که فرد بخشی از آنهاست وصل میکند: به خانواده به همکاران به دولت و به بشریت؛ بدین ترتیب آنها «وساطتها»یی بین امر فردی و امر جهانشمول ایجاد میکنند.
🔹از نظر هگل، اهمیت فراوانی که مالکیت خصوصی به لحاظ اخلاقی دارد از جهت امکاناتی است که برای بیان فردیتمان خلق میکند. این واقعیت که چیزی به من تعلق دارد نه به همگان، درک من از خودم به عنوان یک فرد خاص را افزایش میدهد. از نظر هگل این حس خاصبودگی فردی، ذاتی نظم اخلاقی مدرن است.
🔹 هگل برخلاف اسمیت دریافته بود که کارآفرینان نیروی عمدهای در گسترش خواستههای تخیل شدهی مصرف کنندگان هستند. به عبارتی بازار فقط خواستهها را برآورده نمیسازد، آنها را خلق هم میکند.
میل به فردیت انسان منجر به خلق محصولات تازه شد تا از این راه هرکس بتواند فردیت خود را با متمایز کردن خود از تودهی مردم بیان کند و بازار همانجایی است که ما خاص بودگی و فردیت خود را از طریق امکان انتخاب کردن بیان میکنیم. حاصل کار، چرخهی توقف ناپذیری از ابداع و تقلید است.
بازار از یک طرف فرصت بروز فردیت را از طریق مصرف ایجاد میکرد و از طرف دیگر سبب فزون طلبی و میل بی مهار انسانی میشود که اگر هیچ نقشه زیستی و درک مناسبی از مصرف نداشته باشد به بازیچهای در دست خواستهها و ارادههای کسان دیگر غیر از خودش تبدل میشود.
🔹 مشکل دیگری که به گمان هگل ذاتی جامعهی مدرن است شکل جدیدی از فقر بود. این مکانیسم ذاتی بازار بود که عدم اشتغال در بین کسانی ایجاد میکرد که نمیتوانستند نوآوری و کارآفرینی پیشه کنند. از طرفی رشد اقتصاد سرمایهداری با رشد جمعیت همراه است و از طرفی ماشینی شدن تولید، منجر به کاهش مشاغل میشود. بنابراین جامعهی مدرن خطری را ایجاد میکند که هگل به آن «مسکنت» “the rabble” ( der Pöbel ) میگوید. این نوع فقر با فقری که مصداق محرومیت مادی مطلق است فرق دارد، همهٔ مسکینان فقیر نیستند آنان با وضع روحیشان توصیف میشوند. مسکینان فاقد حس منزلت و اعتمادپذیری هستند، آنان دل به بخت و اقبال بستهاند، از کار کردن میپرهیزند و بوالهوساند، و از آنجا که به کار منظم عادت ندارند فاقد روحیه سخت کوشیاند. «مصیب مسکینان آن است که منزلت کافی برای آنکه معاش خود را از طریق کار خود بدست آورند ندارند با این حال مدعیاند که حق گرفتن آن معاش را دارند.» آنان گروهی هستند که دائما رنجیده خاطرند و خطری هستند برای جامعهی مدرن.
🔹 ادامه دارد...
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
@drsargolzaei
Forwarded from كانون نگرش نو
@drsargolzaei
دورهی
تحلیل رفتار متقابل TA
▪️دوشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
پنجم ماه اگوست
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
تلفن رزرو در واتساپ
001-416 879 7357
دورهی
تحلیل رفتار متقابل TA
▪️دوشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
پنجم ماه اگوست
@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
تلفن رزرو در واتساپ
001-416 879 7357
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📝 درسگفتار: دوگانههای جامعه شناسی دین
دکتر حسن محدثی
جامعه شناس، مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
ثبتنام:
۱- از طریق سایت: https://toakademi.com/djd
۲-از طریق تلگرام: @toAkademi
نحوهی برگزاری: حضوری / آنلاین
🔻ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
مبلغ کلاس حضوری: ۵۰۰ هزار تومان
🔻ظرفیت آنلاین: نامحدود
مبلغ کلاس آنلاین: ۳۵۰ هزار تومان
تعداد جلسات: ۵ جلسه
روز برگزاری: یکشنبهها
تاریخ شروع: ۱۰ تیر ۱۴۰۳
ساعت: ۱۸ تا ۲۰
کلاس آنلاین: پلتفرم اسکای روم
آدرس کلاس حضوری: تهران، خیابان کلاهدوز (دولت) ، نبش خیابان یارمحمدی ، پلاک ۶۸ ، طبقه ۴ ، واحد ۱۷
پشتیبانی آکادمی پاسخگوی شماست:
تلفن: 09391796923
تلگرام: @toAkademi
شبکههای اجتماعی آکادمی:
تلگرام: www.tg-me.com/toAkademi_channel
یوتیوب: https://www.youtube.com/@toAkademi
اینستاگرام: instagram.com/toAkademi
@drmohaddesi
#جامعه_شناسی_دین
#دوگانههای_جامعه_شناسی_دین
#دین #جامعه #انواع_دین
دکتر حسن محدثی
جامعه شناس، مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
ثبتنام:
۱- از طریق سایت: https://toakademi.com/djd
۲-از طریق تلگرام: @toAkademi
نحوهی برگزاری: حضوری / آنلاین
🔻ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
مبلغ کلاس حضوری: ۵۰۰ هزار تومان
🔻ظرفیت آنلاین: نامحدود
مبلغ کلاس آنلاین: ۳۵۰ هزار تومان
تعداد جلسات: ۵ جلسه
روز برگزاری: یکشنبهها
تاریخ شروع: ۱۰ تیر ۱۴۰۳
ساعت: ۱۸ تا ۲۰
کلاس آنلاین: پلتفرم اسکای روم
آدرس کلاس حضوری: تهران، خیابان کلاهدوز (دولت) ، نبش خیابان یارمحمدی ، پلاک ۶۸ ، طبقه ۴ ، واحد ۱۷
پشتیبانی آکادمی پاسخگوی شماست:
تلفن: 09391796923
تلگرام: @toAkademi
شبکههای اجتماعی آکادمی:
تلگرام: www.tg-me.com/toAkademi_channel
یوتیوب: https://www.youtube.com/@toAkademi
اینستاگرام: instagram.com/toAkademi
@drmohaddesi
#جامعه_شناسی_دین
#دوگانههای_جامعه_شناسی_دین
#دین #جامعه #انواع_دین
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️نگاهی دانشپژوهانه به دین: دورهای برای شناخت بیطرفانهی دین
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۰ تیر ۱۴۰۳
امروز آغاز میکنیم: بحث از ۱۶ دو گانه برای شناخت دانشپژوهانه و بیطرفانهی دین برای مخاطبان عام و همهی کسانی که بهنحوی با دین درگیر بوده و دلمشغول آن بوده اند.
این دوره برای همهی علاقهمندان و بهویژه دانشجویان و طلاب توصیه میشود. این دوره آموزش میدهد که نگاه دینی به دین با نگاه دانشپژوهانه و بیطرفانه به دین چه فرقهایی دارد.
هم دینداران و هم منتقدان دین میتوانند در این دوره پاسخ برخی از مهمترین پرسشهای خود را در بارهی دین دریافت کنند.
پنج جلسهی دو ساعته، و هر جلسه یک ساعت و نیم بحث مدرس و نیم ساعت پرسش و پاسخ و از امروز ساعت شش تا هشت غروب.
#دین
#دینپژوهی
#جامعهشناسی_دین
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۰ تیر ۱۴۰۳
امروز آغاز میکنیم: بحث از ۱۶ دو گانه برای شناخت دانشپژوهانه و بیطرفانهی دین برای مخاطبان عام و همهی کسانی که بهنحوی با دین درگیر بوده و دلمشغول آن بوده اند.
این دوره برای همهی علاقهمندان و بهویژه دانشجویان و طلاب توصیه میشود. این دوره آموزش میدهد که نگاه دینی به دین با نگاه دانشپژوهانه و بیطرفانه به دین چه فرقهایی دارد.
هم دینداران و هم منتقدان دین میتوانند در این دوره پاسخ برخی از مهمترین پرسشهای خود را در بارهی دین دریافت کنند.
پنج جلسهی دو ساعته، و هر جلسه یک ساعت و نیم بحث مدرس و نیم ساعت پرسش و پاسخ و از امروز ساعت شش تا هشت غروب.
#دین
#دینپژوهی
#جامعهشناسی_دین
@NewHasanMohaddesi
🔹 شعر دریافتی
سراینده: خانم "پرواز"
تلخی نیش زبانت
و کرامات کلامت
شبنم یخزده از سردی دیروز
به پرچینهی شبرنگ تحولْ شبِ سالت
و خیانت، لغت حک شده بر قهوهی فالت
غرش میغ در آن چلچلهی رقص سماعت
و نگینهای نشسته به رکوع شرف قبلهی عالم
و نه مردیست، متعدد شدن گور زنانت
و سخاوت، طعمهی سلطهٔ آن مار گرسنه
که چنان ناز بخفته به سر شانهی ضحاک زمانت
و نباشد خبری از قدم نحس شجاعت ته آن دفتر مغموم لغاتت
و به باغات ایلات کلانت
آفتی سمزده از شور قیامت
و نبینند دمی همکفنانت
سایهی تخت شبی خواب به راحت
🔹 طرح و فوتوشاپ:
Maya Zbrush, Xgen and Arnold
https://www.zbrushcentral.com/t/zahhak/368345
بر اساس افسانهی ضحاک
@drsargolzaei
سراینده: خانم "پرواز"
تلخی نیش زبانت
و کرامات کلامت
شبنم یخزده از سردی دیروز
به پرچینهی شبرنگ تحولْ شبِ سالت
و خیانت، لغت حک شده بر قهوهی فالت
غرش میغ در آن چلچلهی رقص سماعت
و نگینهای نشسته به رکوع شرف قبلهی عالم
و نه مردیست، متعدد شدن گور زنانت
و سخاوت، طعمهی سلطهٔ آن مار گرسنه
که چنان ناز بخفته به سر شانهی ضحاک زمانت
و نباشد خبری از قدم نحس شجاعت ته آن دفتر مغموم لغاتت
و به باغات ایلات کلانت
آفتی سمزده از شور قیامت
و نبینند دمی همکفنانت
سایهی تخت شبی خواب به راحت
🔹 طرح و فوتوشاپ:
Maya Zbrush, Xgen and Arnold
https://www.zbrushcentral.com/t/zahhak/368345
بر اساس افسانهی ضحاک
@drsargolzaei
🟢 این که آیا دانش، صرفا محصول تجربه است یا امری پیشینی (پیشتجربی، فطری، وجدانی) در شناخت دخالت میکند اختلاف نظر اصلی بین فیلسوفان تجربهگرا (empiricist) مانند دیوید هیوم و فیلسوفان خردگرا (rationalist) مانند رنه دکارت بود.
پژوهشهای اخیر علوم شناختی تلاش میکنند با روششناسی علمی به این پرسش پاسخ دهند.
این ویدیو اولین بخش از مجموعه ویدیوهایی است در این زمینه که بر اساس دورهی The Human Brain تهیه شدهاند که در بهار ۲۰۱۹ در MIT توسط Prof. Nancy Kanwisher ارائه شده است.
ترجمه و گویش:
صالح سرگلزایی
دانشجوی رشتهی هوش مصنوعی
🟢 لینک ویدیو:
https://www.tg-me.com/prefrontalclub/144
@prefrontalclub
#human_brain
#منشا_دانش
#علوم_شناختی
#باشگاه_پریفرونتال
@drsargolzaei
پژوهشهای اخیر علوم شناختی تلاش میکنند با روششناسی علمی به این پرسش پاسخ دهند.
این ویدیو اولین بخش از مجموعه ویدیوهایی است در این زمینه که بر اساس دورهی The Human Brain تهیه شدهاند که در بهار ۲۰۱۹ در MIT توسط Prof. Nancy Kanwisher ارائه شده است.
ترجمه و گویش:
صالح سرگلزایی
دانشجوی رشتهی هوش مصنوعی
🟢 لینک ویدیو:
https://www.tg-me.com/prefrontalclub/144
@prefrontalclub
#human_brain
#منشا_دانش
#علوم_شناختی
#باشگاه_پریفرونتال
@drsargolzaei