خطابهای با آسمان
سید عبدالجواد موسوی
#رادیو_کرگدن
• خطابهای با آسمان که همواره به کام مخنثان است
• صدا و کلام: #سید_عبدالجواد_موسوی
👇
@kargadanmagazine
• خطابهای با آسمان که همواره به کام مخنثان است
• صدا و کلام: #سید_عبدالجواد_موسوی
👇
@kargadanmagazine
ترانهای برای قمر بنیهاشم(ع)
سید عبدالجواد موسوی
#رادیو_کرگدن
• ترانهای برای بلندبالاتر از هر بلندبالایی (قمر بنیهاشم علیه السلام)
• صدا و کلام: #سید_عبدالجواد_موسوی
• موسیقی از آلبوم نینوا اثر #حسین_علیزاده
👇
@kargadanmagazine
• ترانهای برای بلندبالاتر از هر بلندبالایی (قمر بنیهاشم علیه السلام)
• صدا و کلام: #سید_عبدالجواد_موسوی
• موسیقی از آلبوم نینوا اثر #حسین_علیزاده
👇
@kargadanmagazine
خون و خاطره
سید عبدالجواد موسوی
#رادیو_کرگدن
• خون و خاطره
• تقدیم به خاطرهٔ خونین شورشی زیبا ارنستو چه گوارا
• صدا و کلام #سید_عبدالجواد_موسوی
👇
@kargadanmagazine
• خون و خاطره
• تقدیم به خاطرهٔ خونین شورشی زیبا ارنستو چه گوارا
• صدا و کلام #سید_عبدالجواد_موسوی
👇
@kargadanmagazine
Forwarded from هفتهنامهٔ کرگدن
➿ کلیپ مانيفست مجله «کرگدن» در آپارات 👇
http://www.aparat.com/v/8pBUb
⭕️ کانال رسمی هفتهنامه «کرگدن»
@kargadanmagazine
http://www.aparat.com/v/8pBUb
⭕️ کانال رسمی هفتهنامه «کرگدن»
@kargadanmagazine
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
کلیپ مانیفست هفته نامه «کرگدن»
ممنونیم از رفیقان ارجمندمان جواد موسوی، برادر هنرمند و خوش ذوقش حمید و برادر جنگی مان "جان اسنو" که یک تنه در برابر زمستان ایستاده است. ترانه جواد موسوی، مانیفست کردگدن هم هست.
تجربهٔ تفکر
ایلیاد، سرود ١۶، مصاريع ۶٣٠-۶٣١: ἐν γὰρ χερσὶ τέλος πολέμου, ἐπέων δ’ ἐνὶ βουλῇ· زيرا غایت جنگ در دستان، ولی از سخنان در شوراست τὼ οὔ τι χρὴ μῦθον ὀφέλλειν, ἀλλὰ μάχεσθαι. پس نباید چیزی بر سخن افزود، بلکه باید به جنگ شد.
چون فعل μάχεσθαι (ماخِسْثای) حالت مجهول-میانه از فعل μάχομαι (ماخُمای): جنگیدن است درست این است که به «به جنگ شدن» ترجمه شود.
Forwarded from فرزانآگاهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جوانان ...
ایران را تنها نگذارید ..
ایران تنهاست
🌱دکتر ژاله آموزگار
🍃شب فردوسی و شاهنامه
https://www.tg-me.com/farzan_agahi
ایران را تنها نگذارید ..
ایران تنهاست
🌱دکتر ژاله آموزگار
🍃شب فردوسی و شاهنامه
https://www.tg-me.com/farzan_agahi
تجربهٔ تفکر
جوانان ... ایران را تنها نگذارید .. ایران تنهاست 🌱دکتر ژاله آموزگار 🍃شب فردوسی و شاهنامه https://www.tg-me.com/farzan_agahi
کاش خانه بودم این بخش یادگار زریران را نقل لفظی میکردم.
یادم هست بار اول که متن را خواندم شدید تحت تأثیر قرار گرفتم و اشک ریختم.
یادم هست بار اول که متن را خواندم شدید تحت تأثیر قرار گرفتم و اشک ریختم.
تجربهٔ تفکر
به نام خدا من با برخی از اصلاحطلبان اهل فرهنگ دوست ام و برایم درمجموع قابل تحمل اند گرچه سخت است و متناقض اند اما به هر حال حسابشان از اصلاحطلبان سیاسی جداست. اما تازگی یافته ام که تنفرآورتر از اصلاحطلبان سیاسی، برخی طرفداران قالیباف اند. بسیار تنفرآور…
الحمد لله این را نوشته ام و در سوابقم ثبت شده.
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
Intentionality/ Intentionalität
دقیقاً به چه معناست؟
مناقشات زیادی بر سر این واژه است که حالا چون اصطلاحی کلیدی در سنت پدیدارشناسی است نزاعهای تعصبیای هم در گرفته است، مانند "حیث التفاتی" و "قصدیت" و "رویآورندگی". خود من بدون حالا تعصبی از معادل «رویآورندگی» در ترجمههایم استفاده کردهام. اما اخیرا مباحث برگسون و شلر و دیگران باعث شد که درک دقیقی از آن بیابم. معمولاً ازآنجاکه بر چیزی چونان «اتیمولوژیسم» نقد دارم چندان بیجهت بحث اتیمولوژیک نمیکنم اما این مورد به دلیل عدم ارتجال معنای ریشهای تصور میکنم بسیار کمککننده خواهد بود.
سه رکن این واژه عبارتند از قید حالت -ality که معنای پیچیدهای ندارد. اما پیشوند in- در آن مهم است و خاصه ریشهی آن یعنی tention. پیشوند in- در لسانهای فلسفی خاصه پدیدارشناسی به معنای فقط «درون» نیست بلکه معنای «از-درون» را میدهد. چیزی چونان از درون به بیرون را در نظر بگیرید.
حالا tention مشتق از فرم لاتین یک واژهی هندواروپایی است که معنایی زیر را در زبانهای هندواروپایی میدهد:
در لاتین: از ریشهی tensio خاصه در حالت tendere به معنای «کشیدگی» است
در فرانسوی: tension به معنلی «کشیدگی»
در انگلیسی: tention به معنای «تنش»
در یونانی باستان: teino به معنای «کشیدن»
در سانسکریت: tanuti «کشیدن»، «گسترش دادن»
در فارسی باستان: tar «ریسمان» «نخ»
و در فارسی جدید نیز واژهی «تنش» و «تنیدن» را داریم.
بنابراین، مشخصاً ما با معانیِ کشیدگی و تنیدگی طرفیم پس معنای دقیق تحتالفظیِ اصطلاح ما intentionality «حالت از درون به بیرون کشیده شدن و تنیده شدن با چیزی» است. پس بحث فقط متوجه شدن و التفات یافتن و قصد کردن نیست اینها بار «روانشناختیای» به اصطلاح ما میدهند. "رویآوردن" نیز اگرچه اندکی بهتر است اما باز در همان حال و هواست و چندان رسانندهی جان معنای آن نیست. بُعد اراده و قصد و نیت و التفات معنایی ثانویه دارد (یعنی به سمت چیزی کشیده شوی یعنی متوجه آن هم شدهای دیگر) که معادل باید اول معنای اول و بعد اشارتی به معنای ثانویه داشته باشد. چون واژهی Absichtlichkeit [=تعمدی بودن و قصد و نیت داشتن] در آلمانی مترادف این کلمه گرفته شده است بار اضافی معنای این واژه، بعد تنیدگیِ واژهی اصلی را تحتالشعاع قرار داده است. تنیدگی قلب معنای آن است که در نتیجه برای هوسرل این همپیوندی و تضایف یعنی correlation دوسویه ابژکتیو و سوبژکتیو بین کنشهای نوئتیک و دادگیهای نوئماتیک است جان معنای intentionality است. یعنی کشیدگی از درون به بیرون و در همتنیدن با رفرنسی که حالا ضرورتاً رفرنت هم نداشته باشد. یعنی حتی اوهام ما هم تنیدگی با «چیزی» را دارند ولو این چیز وجود نداشته باشد یعنی «شیء» نباشد. بنابراین، یکی از مهمترین نکاتی که مترجم آثار هوسرل باید حواسش را جمع کند این است که «sache» و «Ding» را هممعنا ترجمه نکند یعنی هردو را «شیء یا چیز» ترجمه کند. زیرا زاخه رفرنس است بیآنکه ضرورتاً رفرنت باشد یعنی نیاز به وجود فاکتوار داشته باشد اما Ding یک فرض ابژکتیویستی است که وجودش برای بازگشت به زاخه «اپوخه» میشود. پس من ترجیح میدهم زاخه را «چیز» و دینگ را «شیء» ترجمه کنم.
این اشتباه را منطقاً کسی میکند که از دنیای تحلیلی آمده باشد زیرا در فضای تحلیلی چنین تقسیمی قائل نیستند و درک این تمایز پایهای هوسرل برایشان بسیار دشوار میشود که اساسیترین کلید برای فهم هوسرل است زیرا همین تقسیم نشان میدهد فرق تجربه با تجربهی زیسته چیست و چرا دومی بر اولی مقدم است. یعنی از خودشان میپرسند یعنی چه که زاخه همان شیء نباشد؟! این دیگر پیچ پدیدارشناسی هوسرل است که هوسرل پیچید فرگه نپیچید.
علینجات غلامی
دقیقاً به چه معناست؟
مناقشات زیادی بر سر این واژه است که حالا چون اصطلاحی کلیدی در سنت پدیدارشناسی است نزاعهای تعصبیای هم در گرفته است، مانند "حیث التفاتی" و "قصدیت" و "رویآورندگی". خود من بدون حالا تعصبی از معادل «رویآورندگی» در ترجمههایم استفاده کردهام. اما اخیرا مباحث برگسون و شلر و دیگران باعث شد که درک دقیقی از آن بیابم. معمولاً ازآنجاکه بر چیزی چونان «اتیمولوژیسم» نقد دارم چندان بیجهت بحث اتیمولوژیک نمیکنم اما این مورد به دلیل عدم ارتجال معنای ریشهای تصور میکنم بسیار کمککننده خواهد بود.
سه رکن این واژه عبارتند از قید حالت -ality که معنای پیچیدهای ندارد. اما پیشوند in- در آن مهم است و خاصه ریشهی آن یعنی tention. پیشوند in- در لسانهای فلسفی خاصه پدیدارشناسی به معنای فقط «درون» نیست بلکه معنای «از-درون» را میدهد. چیزی چونان از درون به بیرون را در نظر بگیرید.
حالا tention مشتق از فرم لاتین یک واژهی هندواروپایی است که معنایی زیر را در زبانهای هندواروپایی میدهد:
در لاتین: از ریشهی tensio خاصه در حالت tendere به معنای «کشیدگی» است
در فرانسوی: tension به معنلی «کشیدگی»
در انگلیسی: tention به معنای «تنش»
در یونانی باستان: teino به معنای «کشیدن»
در سانسکریت: tanuti «کشیدن»، «گسترش دادن»
در فارسی باستان: tar «ریسمان» «نخ»
و در فارسی جدید نیز واژهی «تنش» و «تنیدن» را داریم.
بنابراین، مشخصاً ما با معانیِ کشیدگی و تنیدگی طرفیم پس معنای دقیق تحتالفظیِ اصطلاح ما intentionality «حالت از درون به بیرون کشیده شدن و تنیده شدن با چیزی» است. پس بحث فقط متوجه شدن و التفات یافتن و قصد کردن نیست اینها بار «روانشناختیای» به اصطلاح ما میدهند. "رویآوردن" نیز اگرچه اندکی بهتر است اما باز در همان حال و هواست و چندان رسانندهی جان معنای آن نیست. بُعد اراده و قصد و نیت و التفات معنایی ثانویه دارد (یعنی به سمت چیزی کشیده شوی یعنی متوجه آن هم شدهای دیگر) که معادل باید اول معنای اول و بعد اشارتی به معنای ثانویه داشته باشد. چون واژهی Absichtlichkeit [=تعمدی بودن و قصد و نیت داشتن] در آلمانی مترادف این کلمه گرفته شده است بار اضافی معنای این واژه، بعد تنیدگیِ واژهی اصلی را تحتالشعاع قرار داده است. تنیدگی قلب معنای آن است که در نتیجه برای هوسرل این همپیوندی و تضایف یعنی correlation دوسویه ابژکتیو و سوبژکتیو بین کنشهای نوئتیک و دادگیهای نوئماتیک است جان معنای intentionality است. یعنی کشیدگی از درون به بیرون و در همتنیدن با رفرنسی که حالا ضرورتاً رفرنت هم نداشته باشد. یعنی حتی اوهام ما هم تنیدگی با «چیزی» را دارند ولو این چیز وجود نداشته باشد یعنی «شیء» نباشد. بنابراین، یکی از مهمترین نکاتی که مترجم آثار هوسرل باید حواسش را جمع کند این است که «sache» و «Ding» را هممعنا ترجمه نکند یعنی هردو را «شیء یا چیز» ترجمه کند. زیرا زاخه رفرنس است بیآنکه ضرورتاً رفرنت باشد یعنی نیاز به وجود فاکتوار داشته باشد اما Ding یک فرض ابژکتیویستی است که وجودش برای بازگشت به زاخه «اپوخه» میشود. پس من ترجیح میدهم زاخه را «چیز» و دینگ را «شیء» ترجمه کنم.
این اشتباه را منطقاً کسی میکند که از دنیای تحلیلی آمده باشد زیرا در فضای تحلیلی چنین تقسیمی قائل نیستند و درک این تمایز پایهای هوسرل برایشان بسیار دشوار میشود که اساسیترین کلید برای فهم هوسرل است زیرا همین تقسیم نشان میدهد فرق تجربه با تجربهی زیسته چیست و چرا دومی بر اولی مقدم است. یعنی از خودشان میپرسند یعنی چه که زاخه همان شیء نباشد؟! این دیگر پیچ پدیدارشناسی هوسرل است که هوسرل پیچید فرگه نپیچید.
علینجات غلامی
تجربهٔ تفکر
Intentionality/ Intentionalität دقیقاً به چه معناست؟ مناقشات زیادی بر سر این واژه است که حالا چون اصطلاحی کلیدی در سنت پدیدارشناسی است نزاعهای تعصبیای هم در گرفته است، مانند "حیث التفاتی" و "قصدیت" و "رویآورندگی". خود من بدون حالا تعصبی از معادل «رویآورندگی»…
اینهمه گفته اما این را که حتی در منابع فارسی هم هست نگفته که خود intentio در زبان لاتینی ترجمهٔ «معنی» (مخصوصا در ابنسینا) است و شاید از آن چیزی که بدان عنایت میشود مراد میکرده اند.
فلسفه، تاریخ فلسفه است.
کاش فرصت کنم این کتاب را ترجمه کنم.
فلسفه، تاریخ فلسفه است.
کاش فرصت کنم این کتاب را ترجمه کنم.
تجربهٔ تفکر
فیلم راکی یک را دیدم. خیلی ساده تبلیغ آمریکا را کرد و رؤیای آمریکایی. سال ١٩٧۶ در کنار راننده تاکسی برنده اسکار بهترین فیلم شده بود. با یک میلیون هزینه بیش از دویست میلیون دلار فروش داشت. دویست برابر سود. 😐 بعد از فیلم جوگیر شدم رفتم ورزش کردم و دچار بدندرد…
و این آغاز راهی بود که هنوز میپیمایمش.
ریشهشناسی #طلسم در فرهنگ ریشهشناختی فارسی محمد حسندوست
دربارهٔ ریشهٔ این کلمه و نظر مرحوم فردید مطالبی جالب توجهی فراهم کرده ام که روزی نشرشان خواهم داد.
دربارهٔ ریشهٔ این کلمه و نظر مرحوم فردید مطالبی جالب توجهی فراهم کرده ام که روزی نشرشان خواهم داد.
به نام خدا
این نوشته سیاسی است.
دو نوع #کاسب_تحریم داریم:
یکی که از فرصت تحریم استفاده میکند و کالاهای تحریمی را وارد و نفت و اقلام دیگر را میفروشد و سود خودش را برمیدارد و دزدی هم گاهی میکند.
دومی برای رسیدن به اغراض سیاسی از تحریم بهره میبرد و با وعدهٔ رفع تحریم رای میآورد و با ورشکسته نشان دادن یا کردن کشور، همسو با دشمنان کشور به دنبال ایجاد تغییراتی باب هواهای دشمن است و برای همین نه انگیزهای برای بهبود اوضاع داخلی دارد و نه بالتبع تلاشی برای آن میکند.
به نظر من هر دو گروه بد اند ولی دومی اصلاحطلب است.
این نوشته سیاسی است.
دو نوع #کاسب_تحریم داریم:
یکی که از فرصت تحریم استفاده میکند و کالاهای تحریمی را وارد و نفت و اقلام دیگر را میفروشد و سود خودش را برمیدارد و دزدی هم گاهی میکند.
دومی برای رسیدن به اغراض سیاسی از تحریم بهره میبرد و با وعدهٔ رفع تحریم رای میآورد و با ورشکسته نشان دادن یا کردن کشور، همسو با دشمنان کشور به دنبال ایجاد تغییراتی باب هواهای دشمن است و برای همین نه انگیزهای برای بهبود اوضاع داخلی دارد و نه بالتبع تلاشی برای آن میکند.
به نظر من هر دو گروه بد اند ولی دومی اصلاحطلب است.
Forwarded from عیدگاه
تصرّف در شعر فردوسی
دست بردن در سخن فردوسی و به سلیقهی خود آن را تغییر دادن از همه کس ناپسند است، از بزرگترین شاهنامهشناس و مصحّح بهترین تصحیح شاهنامه ناپسندتر.
از نمونههای دخالت دکتر خالقی مطلق در متن شاهنامه، تصحیح سه بیت زیر است با افزودن واژهٔ «زلیفن» (به معنای تهدید) به متن، بی آن که در هیچ نسخهای بوده باشد:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است بیم و زلیفنت و بند
(چاپ سخن، بخش ۱، ص ۶۲۴)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
ز خشم و زلیفنش پیچان شوم
(همان، بخش ۲، ص ۲۹۳)
۳. هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(همان، بخش ۲، ص ۸۰۳).
سه بیت مورد نظر را در هیچ نسخهای با لغت «زلیفن» نمیبینیم. ضبط اغلب نسخههای کهن این است یا نزدیک به این:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است این بیم و تهدید و بند
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
بپیچم ز تهدید و پیچان شوم
(بر خلاف هر دو تصحیح دکتر خالقی)
۳. هر آن کس که تهدید ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
تغییر این صورتهای درست با تصرّفات غیر علمی که تعدادشان در تصحیح دوم دکتر خالقی فزونی گرفته است، گاه سخن فردوسی را دچار عیبهایی میکند که ممکن است در نگاه نخست، هر کسی متوجّه آنها نباشد. اطّلاع از این عیبها شاید میتوانست باعث خودداری از برخی از تصرّفها شود. برای نمونه، اگر دقّت میشد که فردوسی «هر آن کس» را با «که» یا «کجا» (= که) به کار میبرده است، نویسش خام و ساختگیِ «هر آن کس زلیفن» به متن شاهنامه راه نمییافت. کسانی که در مورد این نکتهی دستوری تردید دارند یا از قاعدهی مورد نظر تا کنون بیخبر بودهاند، میتوانند به بیتیاب شاهنامه رجوع بفرمایند و تمام موارد کاربرد «هر آن کس» را در آن به چشم خود ببینند.
تنها موردی که پس از «هر آن کس» کلمهی ربط «که» یا «کجا» به کار نرفته است، همین بیتی است که صورت کنونی آن از قریحهی مصحّح ارجمند شاهنامه تراویده است و بخش مورد نظر در آن، کوچکترین ارتباطی با سخن فردوسی ندارد:
هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار...
چنانکه اشاره شد، دو بیت دیگر باید مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی مطلق، اصلاح شود.
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
@vahididgah
دست بردن در سخن فردوسی و به سلیقهی خود آن را تغییر دادن از همه کس ناپسند است، از بزرگترین شاهنامهشناس و مصحّح بهترین تصحیح شاهنامه ناپسندتر.
از نمونههای دخالت دکتر خالقی مطلق در متن شاهنامه، تصحیح سه بیت زیر است با افزودن واژهٔ «زلیفن» (به معنای تهدید) به متن، بی آن که در هیچ نسخهای بوده باشد:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است بیم و زلیفنت و بند
(چاپ سخن، بخش ۱، ص ۶۲۴)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
ز خشم و زلیفنش پیچان شوم
(همان، بخش ۲، ص ۲۹۳)
۳. هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(همان، بخش ۲، ص ۸۰۳).
سه بیت مورد نظر را در هیچ نسخهای با لغت «زلیفن» نمیبینیم. ضبط اغلب نسخههای کهن این است یا نزدیک به این:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است این بیم و تهدید و بند
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
بپیچم ز تهدید و پیچان شوم
(بر خلاف هر دو تصحیح دکتر خالقی)
۳. هر آن کس که تهدید ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
تغییر این صورتهای درست با تصرّفات غیر علمی که تعدادشان در تصحیح دوم دکتر خالقی فزونی گرفته است، گاه سخن فردوسی را دچار عیبهایی میکند که ممکن است در نگاه نخست، هر کسی متوجّه آنها نباشد. اطّلاع از این عیبها شاید میتوانست باعث خودداری از برخی از تصرّفها شود. برای نمونه، اگر دقّت میشد که فردوسی «هر آن کس» را با «که» یا «کجا» (= که) به کار میبرده است، نویسش خام و ساختگیِ «هر آن کس زلیفن» به متن شاهنامه راه نمییافت. کسانی که در مورد این نکتهی دستوری تردید دارند یا از قاعدهی مورد نظر تا کنون بیخبر بودهاند، میتوانند به بیتیاب شاهنامه رجوع بفرمایند و تمام موارد کاربرد «هر آن کس» را در آن به چشم خود ببینند.
تنها موردی که پس از «هر آن کس» کلمهی ربط «که» یا «کجا» به کار نرفته است، همین بیتی است که صورت کنونی آن از قریحهی مصحّح ارجمند شاهنامه تراویده است و بخش مورد نظر در آن، کوچکترین ارتباطی با سخن فردوسی ندارد:
هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار...
چنانکه اشاره شد، دو بیت دیگر باید مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی مطلق، اصلاح شود.
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
@vahididgah
شركت ملي گاز ايران
نام: مسكن مهر64
اشتراك:... 53397
سريال كنتور:... 21867
از: 1403/09/01 تا 1403/10/10
مصرف:366
پاداش صرفه جویی 1402:-146145
مبلغ قبض: 90000
مهلت پرداخت:1403/10/29
ش قبض:... 06338
ش پرداخت:.. 830
http://egas.ir/
تلفن گويا 1594
نام: مسكن مهر64
اشتراك:... 53397
سريال كنتور:... 21867
از: 1403/09/01 تا 1403/10/10
مصرف:366
پاداش صرفه جویی 1402:-146145
مبلغ قبض: 90000
مهلت پرداخت:1403/10/29
ش قبض:... 06338
ش پرداخت:.. 830
http://egas.ir/
تلفن گويا 1594
به نام خداوند جان و خرد
متن زیر نوشتهٔ آقای سامان روستایی است:
Sāmān:
اسطوره بهطور کلّی به عنوان یک داستان یا روایتی سنّتی تعریف میشود که به تبیین و توضیح پدیدههای طبیعی، اجتماعی یا انسانی از طریق عناصر نمادین میپردازد. اسطورهها معمولاً با یک فرهنگ و یا دینی خاصّ مرتبطاند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. این روایتها در اصل باورها، ارزشها و آداب و رسوم یک جامعه را بازتاب میدهند و حاوی معانی عمیق فرهنگی و اخلاقی هستند و بهعنوان ابزارهایی برای انتقال ارزشها، باورها و هنجارهای جامعه عمل میکنند که میتوانند در زمینههای مذهبی، فلسفی یا اجتماعی پدیدار شوند.
اسطورهشناسی بهعنوان یک رشتهی علمی، به مطالعه و تحلیل اسطورهها و داستانهای اسطورگی در فرهنگها و جوامع گوناگون میپردازد. این حوزه به بررسی ساختار، محتوا، کارکرد و معانی اسطورهها میپردازد و میکوشد تا روابط میان آنها و تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و روانشناختیشان را شناسایی کند. مطالعات اسطورهشناسی در دوران مدرن، بهویژه در سدههای نوزدهم و بیستم با پژوهشهای دانشمندان بزرگی در این زمینه گسترش یافت و به صورت سامانمندتری به بررسی اسطورهها پرداخت.
ادامه در:
https://denkenserfahrung.blogfa.com/post/341
متن زیر نوشتهٔ آقای سامان روستایی است:
Sāmān:
اسطوره بهطور کلّی به عنوان یک داستان یا روایتی سنّتی تعریف میشود که به تبیین و توضیح پدیدههای طبیعی، اجتماعی یا انسانی از طریق عناصر نمادین میپردازد. اسطورهها معمولاً با یک فرهنگ و یا دینی خاصّ مرتبطاند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. این روایتها در اصل باورها، ارزشها و آداب و رسوم یک جامعه را بازتاب میدهند و حاوی معانی عمیق فرهنگی و اخلاقی هستند و بهعنوان ابزارهایی برای انتقال ارزشها، باورها و هنجارهای جامعه عمل میکنند که میتوانند در زمینههای مذهبی، فلسفی یا اجتماعی پدیدار شوند.
اسطورهشناسی بهعنوان یک رشتهی علمی، به مطالعه و تحلیل اسطورهها و داستانهای اسطورگی در فرهنگها و جوامع گوناگون میپردازد. این حوزه به بررسی ساختار، محتوا، کارکرد و معانی اسطورهها میپردازد و میکوشد تا روابط میان آنها و تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و روانشناختیشان را شناسایی کند. مطالعات اسطورهشناسی در دوران مدرن، بهویژه در سدههای نوزدهم و بیستم با پژوهشهای دانشمندان بزرگی در این زمینه گسترش یافت و به صورت سامانمندتری به بررسی اسطورهها پرداخت.
ادامه در:
https://denkenserfahrung.blogfa.com/post/341
تجربۀ تفکر
اسطوره (نوشتهٔ سامان روستایی)
به نام خداوند جان و خرد متن زیر نوشتهٔ آقای سامان روستایی است: Sāmān: اسطوره بهطور کلّی به عنوان یک داستان یا روایتی سنّتی تعریف میشود که به تبیین و