Telegram Web Link
تجربهٔ تفکر
سلام ادل خوانندهٔ معروف یه آهنگی داره شبیه به مضمون این ترانه که ابی خوانده است: اگه نرفتی بودی، جاده پر از ترانه کوچه پر از غزل بود به سوی تو روانه... کسی اسمش را می‌داند؟
(Tears are gonna fall, rolling in the deep)
اشکهام دارن میبارن، دارم به اعماق میرم

We could have had it all
می تونستیم همشو داشته باشیم

[Breakdown]

(You’re gonna wish you never had met me)
تو باید دعا میکردی که هیچ وقت من رو نمیدیدی

It all, it all, it all
همشو، همشو، همشو

(Tears are gonna fall, rolling in the deep)
اشکهام دارن میبارن، دارم به اعماق میرم

We could have had it all
می تونستیم همشو داشته باشیم

(You’re gonna wish you never had met me)
تو باید دعا میکردی که هیچ وقت من رو نمیدیدی

Rolling in the deep
دارم به اعماق میرم

(Tears are gonna fall, rolling in the deep)
اشکهام دارن میبارن، دارم به اعماق میرم

You had my heart inside of your hands
تو قلب من رو توو دستات داشتی

(You’re gonna wish you never had met me)
تو باید دعا میکردی که هیچ وقت من رو نمیدیدی

And you played it to the beat
و تو به بازیش گرفتی تا به من غلبه کنی

(Tears are gonna fall, rolling in the deep)
اشکهام دارن میبارن، دارم به اعماق میرم

[Chorus]

We could have had it all
می تونستیم همشو داشته باشیم

(You’re gonna wish you never had met me)
تو باید دعا میکردی که هیچ وقت من رو نمیدیدی

Rolling in the deep
دارم به اعماق میرم

(Tears are gonna fall, rolling in the deep)
اشکهام دارن میبارن، دارم به اعماق میرم

You had my heart inside of your hands
تو قلب من رو توو دستات داشتی

(You’re gonna wish you never had met me)
تو باید دعا میکردی که هیچ وقت من رو نمیدیدی

But you played it
اما به بازیش گرفتی

You played it
به بازیش گرفتی

You played it
به بازیش گرفتی

You played it to the beat
تو به بازیش گرفتی تا بتونی من رو شکست بدی
https://magerta.ir/entertainment/music/rolling-in-the-deep-adele-lyrics-translation/
As far as the famous song’s title, the literal meaning is more obvious than you might think. Adele informed Rolling Stone that the phrase is an “adaptation of a kind of slang, slur phrase in the UK called ‘roll deep,’ which means to have someone, always have someone that has your back, and you’re never on your own if you’re ever in trouble you’ve always got someone who’s going to come and help you fight it or whatever like that. And that’s how I felt in the relationship that the record’s about, especially ‘Rolling in the Deep.’ That’s how I felt, you know, I thought that’s what I was always going to have, and um, it ended up not being the case.”
https://americansongwriter.com/rolling-in-the-deep-adele-behind-song-lyrics-meaning/
عنوان آهنگ معروف است و معنی تحت‌اللفظی آن واضحتر از آن چیزی است که خیال می‌کنید. ادل به مجلهٔ «رولینگ استون» اطلاع داد که این عبارت اقتباسی از یک نوع عبارت عامیانه و کنایه‌آمیز بعید در بریتانیا به نام "Roll deep" است، به این معنی که کسی را داشته باشید، همیشه کسی را داشته باشید که پشت شما باشد، و شما هرگز به خود واگذاشته نیستید. اگر زمانی به دردسر افتادید، همیشه کسی را دارید که می‌آید و به شما کمک می‌کند تا با آن دردسر مبارزه کنید یا هر چیز دیگری. و این همان چیزی است که من در رابطه‌ای که مضمون این کار ضبط‌شده است، به خصوص آهنگ "Rolling in the Deep" احساس کردم.

این همان چیزی بود که من احساس می‌کردم (متوجه هستید؟)، فکر می‌کردم این چیزی است که همیشه قرار است داشته باشم، و آه! درنهایت اینطور نبود.»
تجربهٔ تفکر
As far as the famous song’s title, the literal meaning is more obvious than you might think. Adele informed Rolling Stone that the phrase is an “adaptation of a kind of slang, slur phrase in the UK called ‘roll deep,’ which means to have someone, always have…
درنهایت این rolling in the deep را به فارسی چه بگوییم؟
تعابیری عاميانه و ادبی داریم مثل:
مثل کوه پشت هم بودن
رفیق شیش بودن
چینگ تو چینگ بودن
دو روح در یک بدن بودن
و غیره
اما درنهایت چه می‌توان گفت؟
پشت و پناه هم می‌گوییم.
https://tarsanj.com/

وبگاه نقد ترجمه
[... ]
ترسنج دست یاری‌جویی به سوی مترجمان و منتقدان زبان‌دان و زبان‌شناس دراز می‌کند اما خود را نیازمند یاری همگان می‌داند حتی آنها که ترجمه‌هایی عرضه کرده‌اند سخت بدخوان و بسیار ضعیف. قصد تخطئه‌ای در کار نیست و همه در معرض بازبینی و محک خوردنیم. هدف بهتر شدن همگی ما و کمک به تاریخ و فرهنگ کشور ایران و زبان فارسی است.
مجید پروانه‌پور
5- صفحه 21: «در اینجا دو گزینه در پیش رو داریم: یا طنز و کنایه‌های {ironies} بی اندازه ژرف است … یا از مقوله لاطائلات است، یکی از آن لحظه‌های بی‌مایه سقراط که الاهه کینه‌توزی {ironic nemesis} او را وامی‌دارد …»

از آن جهت که نویسنده در عنوان کتاب «irony» را ترجمه نکرده و همچنین در مقدمه نیز متذکر شده است که: «خواننده به احتمال قوی با مترجم همداستان خواهد شد که irony را نمی‌توان به فارسی برگرداند» (صفحه 11)، فرض ما بر این خواهد بود که مترجم «irony» و مشتقاتش را در سرتاسر متن ترجمه نکرده است. بالتبع اگر قرار است برای لفظ «irony» و مشتقات آن در متن کرکگور معادل فارسی ذکر نشود، باید وحدت در سرتاسر متن حفظ شود. حال باید از مترجم پرسید با چه توجیهی در جملات فوق «irony» یا مشتقات آن را ترجمه کرده است؟ آیا احیاناً کرکگور در آنها از واژه‌ای دیگر برای بیان مدعای خود بهره برده است؟ اگر مترجم فارسی با توجه به سیاق متن تشخیص داده است که معادل‌هایی چون «طنز و کنایه» و امثالهم مراد و منظور کرکگور را انتقال می‌دهند، باید حتماً برای چنین مواردی پانویس بنویسد تا خواننده فارسی متوجه شود کرکگور در این بخش واژه «irony» یا مشتقات آن را به کار برده است{البته مترجم گاه در کنار معادل‌‎هایی چون «طنز» و «کنایه» واژه «آیرونی» را نیز آورده است که نمونه‌هایی از آنها را در ادامه خواهید دید}. شایان ذکر است در جمله بالا در عبارت «ironic nemesis»، وصف «ironic» اصلاً ترجمه نشده است.

نمونه‌های دیگر: صفحه 24: «تسخر و تعریضی {irony} بر احوال جهان»؛ صفحه 35: «… مسلماً طنز کلام {irony} را نه عمیق‌ترین بلکه سرزنده‌تر می‌کند»؛ صفحه 56: «سقراط خطابه‌اش را با قسمی آیرونی آغاز می‌کند، اما این صرفاً به معنای مهارت در به کارگیری طنز و کنایه در مقام سخن {an ironic figure (formulation)} نیست، زیرا او شایسته عنوان آیرونی نبود اگر یگانه ویژگی متمایزکننده‌اش این بود که درست به همانگونه که دیگران پرت و پلا می‌گفتند او مهارتی مثال‌زدنی در طنازانه سخن‌گفتن {speaking ironically} داشت» {به واقع نمی‌دانم مترجم بر چه اساس گاه به این نتیجه می‌رسد که آیرونی را باید به «طنز و کنایه» و قید آن را به «طنازانه» برگرداند؟ روشن است که منظور کرکگور از عبارات فوق این است که «آیرونی» را نباید صرفاً وصفی برای شیوه سخن‌گفتن سقراط دانست}؛ صفحه 75: «اگر بتوان گفت پروتاگوراس و فایدروس از آن روی که وجه تقلیدگرانه و طعن‌آمیز ]=آیرونیک[ {the ironical} در آنها غلبه دارد و متمایل به کمدی‌اند، آنگاه به طور قطع فایدون اکیداً تراژیک است…» {در این مورد مترجم «آیرونیک» را در قلاب نوشته است؛ همچنین در صفحه 146}؛ صفحه 65: «آیرونی با طنزپردازی خستگی‌ناپذیر» {the tireless irony}؛ می‌توانید نمونه‌های دیگر را در صفحات 77 و 141 و 143 و 148 و 149 و 153 و 154 و 155 و 191 و 195 و 262 ببینید.

نکته درخور توجه دیگر این است که مترجم در پانویس صفحه 80 «his sense of comic» را «روحیه شوخ‌طبع و طنزپرداز سقراط» ترجمه کرده است. خواننده فارسی‌زبانْ در پرتو برخی انتخاب معادل‌های مترجم برای آیرونی و مشتقات آن، تصور می‌کند که در اینجا نیز کرکگور از آیرونی سقراطی سخن می‌گوید.
https://tarsanj.com/irony/
صفحه 24: «کسنوفون در عمل سقراط را آدمی سراپا یاوه‌سرا می‌شناساند، چه بسا به تلافیِ آنکه سقراط همین‌کار را اغلب با دیگران می‌کرد»

‘By eliminating all that was dangerous in Socrates, Xenophon actually reduced him totally in absurdum, in recompense, probably, for Socrates’ having done this so often to others’ (16)

نکته اول: « By eliminating all that was dangerous in Socrates» اصلاً ترجمه نشده است.

نکته دوم: مترجم نتوانسته است ترجمه مناسبی برای «reduced him totally in absurdum» ارائه دهد. این عبارت اشاره به «reductio at absurdum» دارد که یکی از اَشکال استدلال است. این استدلال را «برهان خلف» ترجمه می‌کنند. روشن است که مترجم نمی‌تواند از تعبیر «برهان خلف» در ترجمه عبارت بالا استفاده کند، منتها با کمی تأمل درباره «برهان خلف» و مدعای کرکگور در جملات بالا می‌توان مدعی شد که ترجمه بهتر و دقیق‌تر عبارت مذکور بدین قرار است: «کسنوفون سقراط را با تناقض مواجه می‌سازد». با وجود این ترجمه، مترجم موظف است در پانویس به اصل عبارت کرکگور نیز اشاره کند تا خواننده اصل عبارت را ببیند و دریابد که کرکگور به چه معنا به ربط و نسبت این استدلال با تقریر کسنوفون از اندیشه سقراط می‌پردازد.
https://tarsanj.com/irony/
ترجمهٔ پیشنهادی من:
«کسنُفُن با حذف همهٔ وجوه خطرناک [اندیشه‌ورزی جدلی] سقراط درواقع او را احاله به پوچی کرد (اندیشهٔ او را هیچ و پوچ ساخت)، احتمالاً چون خود سقراط هم این کار را اغلب با دیگران انجام می‌داد.»
به نظر من اینجا reduced in absurdum نه به معنی فنی بلکه لفظی آمده است.
تجربهٔ تفکر
صفحه 24: «کسنوفون در عمل سقراط را آدمی سراپا یاوه‌سرا می‌شناساند، چه بسا به تلافیِ آنکه سقراط همین‌کار را اغلب با دیگران می‌کرد» ‘By eliminating all that was dangerous in Socrates, Xenophon actually reduced him totally in absurdum, in recompense, probably…
در کل از این نقد مشخص می‌شود که صالح نجفی شاید مترجم خوبی برای متون ادبی و عمومی باشد اما برای متون فلسفی یا دارای ارجاعات و درونمایه‌های فلسفی اصلاً مناسب نیست.

پی‌نوشت:
جالب توجه اینکه با نگاه به فهرست ترجمه‌های او مشخص شد او بسیار علاقه‌مند ترجمهٔ متون فلسفی و با ارجاعات فلسفی است. 😩
تأملاتی در امکان فلسفۀ دین در اندیشۀ هایدگر
@varastegi_ir وارستگی
‌ ‌
🎧 تاملاتی در امکان فلسفه دین در اندیشۀ هایدگر
🎙 دکتر احمد رجبی
زمان: ۱۵۱ دقیقه

🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی

‌ ‌
#خدا #هایدگر #تئولوژی #تمایز_هستی_شناسانه #الهیات_سلبی
#فلسفه_خدا_ندارد
‌ ‌
تجربهٔ تفکر
@varastegi_ir وارستگی – تأملاتی در امکان فلسفۀ دین در اندیشۀ هایدگر
مدیر اینجا هم تجربهٔ تفکر را ترک کرد.
رو به انحطاط ایم 🤓
به نام خدا
شاید کم‌اهمیت به نظر برسد اما طبق زبان عربی ما «معني» داریم با یای ملفوظ آخر و نوشتن و تلفظ آن به صورت «معنا» درست نیست.

چند مثال از لغتنامهٔ دهخدا:
ز راه خرد بنگری اندکی
که معنی مردم چه باشد یکی .
فردوسی .

همه میران را دعوی است ملک را معنی
همه شاهان را عجز است ملک را اعجاز.
فرخی .

زین فروتر شاعران دعوی و زو معنی پدید
وین حکیمان دگر یک فن و او بسیار فن .
منوچهری .

رزبان گفت که مهر دلم افزودی
و آن همه دعوی را معنی بنمودی .
منوچهری .
به نام خداوند پریروز و پس‌فردای تاریخ

در موضوع رحلت حضرت فاطمه - بضعة الرسول- نکات و مباحث بسیار است، چه سیاسی و چه اعتقادی و چه فقهی و غیره.
اما یک نکته را دقایقی پیش تصادفی دیدم که برایم جالب نظر آمد.
گویا رسم شایع عرب این بود که جسد درگذشته را بر تخته‌ای می‌گذاشته اند و رویش را پارچه‌ای می‌انداخته اند و تا محل دفع تشییع می‌کرده اند.
این سنت شرکت در تشییع مسلمان بسیار سفارش شده است.
به هر حال حضرت فاطمه در بستر بیماری منجر به درگذشت ضمن سخن‌گفتن با اسماء بنت عميس* اظهار نگرانی می‌کنند که نمای پیکرشان با آنگونه حمل به چشم مردان بیگانه می‌آید و از این ناراحت بودند.
اسماء که در هجرت مسلمانان به حبشه شرکت داشته می‌گوید آنجا دیده ام که مردگان را در چیزی شبیه صندوق (اما روباز) می‌گذارند و حضرت فاطمه این را می‌پسندند.
دقایقی پیش ديدم مسلمانی از اهل سنت متنی با این عنوان نوشته: «نموذج الحياء في فاطمة الزهراء» و این داستان را آورده و بعد گفته است: فلماذا تتبرج النساء؟ (پس چرا زنان خودنمایی می‌کنند؟)
https://midad.com/article/201907/%D9%86%D9%85%D9%88%D8%B0%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D8%A1-%D9%81%D9%8A-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A1
*) اسماء هاشمی ابتدا همسر جعفر بن ابی‌طالب بود و سپس همسر ابوبکر و بعد همسر امیرالمؤمنین شد. محمد بن ابی‌بکر شهید فرزند اوست که در خانهٔ امیرالمؤمنین پرورش یافته بود.
سلام و درود
دوستان گرامی!
در متونی که خوانده اید با اصطلاح «پانارشی» مواجه شده اید؟
Panarchie
panarchy
طبق ویکی‌پدیا این اصطلاح يعنی امکان انتخاب بین نظام‌های حقوقی حوزه‌های سیاسی مختلف بدون اقامت در آن حوزهٔ سیاسی.
مثلاً فرد خود را تابع قوانین چین بداند ولی ساکن عربستان باشد.
#پدیدارشناسی_حیات_دینی
تجربهٔ تفکر
سلام و درود دوستان گرامی! در متونی که خوانده اید با اصطلاح «پانارشی» مواجه شده اید؟ Panarchie panarchy طبق ویکی‌پدیا این اصطلاح يعنی امکان انتخاب بین نظام‌های حقوقی حوزه‌های سیاسی مختلف بدون اقامت در آن حوزهٔ سیاسی. مثلاً فرد خود را تابع قوانین چین بداند…
In dieser Panarchie des Verstehens kommt das historische Bewußtsein der Gegenwart zu seinem schärfsten Ausdruck.
ترجمهٔ سیدجمال سامع:
آگاهی تاریخی در عصر حاضر به شدیدترین وجه، در این همه‌سالاری فهم و عقیده بروز یافته است.

ترجمهٔ من:
در این پانارشی فهم است که آگاهی تاریخی عصر حاضر به حادترین بیان/ تعبیرش می‌رسد.

اینجا پانارشی با توجه به عبارت‌های قبل و بعدش، حدوداً معنی تمامیت‌خواهی (میل به سروری بر هر چه هست) می‌دهد پس شاید بشود آن را برهمه‌سروری معادل گذاشت.
#پدیدارشناسی_حیات_دینی
به نام خدا
یک لطیفه
رفیقی متنی دربارهٔ حضرت فاطمه با ذکر حضرت زینب - سلام الله علیهما- نوشته بود و در آن نوشته بود «شیر و شمیر».
من برايش نوشتم مأجور باشید. در متن خطایی نگارشی دارید و آن را به «تیر و شمشیر» اصلاح کنید.
حس می‌کنم دست کم ناگهان لجباز شد و جواب داد می‌خواستم بنویسم «شر».
خب باشد، اما شر و شمیر؟
شر و شرارت یا شیطنت یا سبعیت یکی چیزی اما «شر و شمشیر»؟ 😐
#لجاجت
سلام
درست یادم نیست سال ١٣٩٣ بود یا قبل یا بعدش اما همان حوالی بود.
در دفتر شعر حوزهٔ هنری تهران بودم. شاعر نسبةً بنامی پشت رایانه داشت اخبار را رصد می‌کرد ناگهان با ناراحتی گفت دمشق سقوط کرد.
ربطی به اوضاع الان ندارد و فقط برایم تداعی شد.
رفقا سلام
یک نکته را هم از یاد نبریم. شخص حافظ اسد یا بشار اسد ممکن است منافعی در برخی برهه‌ها مثلاً جنگ تحمیلی به علت‌هایی که دقیق مشخص نیست (شاید رقابت با دیگر حاکمان عرب و شاید هم واقعاً صدق دل و خوش‌ذاتی) برای ما داشته بوده باشند اما چنانکه در فیلم به وقت شام هم نمایش داده شد چندان حاکمان علیه‌السلام و نمونه‌ای نبوده اند و کار شاقی در مدیریت کشور چندقومی خودشان نکرده اند.
پس رفتن یا ماندنشان فی‌نفسه برای ما اهمیتی ندارد بلکه جایگاهشان در جبههٔ مقاومت ضد نظام صهیونی و دست‌درازی‌های استکبار جهانی در منطقهٔ ما و نسبتشان با اقلیت مظلوم مقاوم شیعه و غیرشیعه بوده است‌ که‌ برای‌ ما اهمیت داشته است.
الان هم نگرانی ما بابت از دست رفتن این پایگاه است و نه شخص اسد و غیر اسد.
نکند اشتباهی به جای سوگواری برای مقاومت، سوگوار اشخاص یا نظام شویم.
2025/02/24 15:08:38
Back to Top
HTML Embed Code: