Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎


مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

👤سعدی


@delkadesher 🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎



در میان اشکها پرسیدمش:
‌《 خوش ترین لبخند چیست؟ 》
شعله ای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونه اش آتش فشاند،
گفت:
《 لبخندی که عشقِ سربلند، وقتِ مُردن بر لبِ مردان نشاند 》
‌من ز جا برخاستم، بوسیدمش!

👤هوشنگ ابتهاج

@delkadesher 🌿
🍎

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می‌بینم
بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا
آیا همین رنگ است...؟

👤 اخوان ثالث

@delkadesher 🌿
Forwarded from مریم
🍎

یادم هست پیش از ازدواج‌، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشش بیاید. ناگفته هم نماند؛ خودم بدم نمی‌آمد که او این قدر شیفته‌ی یک آدمِ فراواقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده!
ما با هم ازدواج کردیم. سالِ اول را پشت سر گذاشتیم و مثلِ همه‌ی زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جدایی‌مان، چراغِ راهِ آینده‌ رفتارهایم شده؛
-«منو باش که خیال می‌کردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی!...ولی می‌بینم الآن هیچ‌چی نیستی!... یه آدمِ معمولی!»

امروز که دقت می‌کنم، می‌بینم تقریبا همه‌ ما در طولِ زندگی، به لحظه‌یی می‌رسیم که آدم‌های خاص و افسانه‌ ای مان، تبدیل به آدمی واقعی و معمولی می‌شوند. و درست در همان لحظه، آن آدمی که همیشه برایمان بُت بوده، به طرزِ وحشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد.
ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوش‌مان می‌آید، بُت درست کنیم و از آن‌ها #ابر_انسان بسازیم
و وقتی آن شخصیتِ ابرانسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم.
واقعیت آن است که همه، آدم‌ها معمولی‌ هستند. حتی آن‌هایی که ما ابرانسان می‌پنداریم هم وقتی دست‌شویی می‌روند....،
وقتی می‌خوابند، آبِ دهن‌شان روی بالش می‌ریزد
آن‌ها هم دچار اسهال و یبوست می‌شوند، می‌ترسند، دروغ می‌گویند، عرقِ‌شان بوی گند می‌دهد و دهن‌شان سرِ صبح، بوی خُسفه‌ی خَر!
بعدها که فرصتی شد تا به هنرجویانِ ادبیات و تآتر آموزش بدهم، احساس کردم هنرجویانم ناخواسته و از روی لطف، دوست داشتند بگویند که مربی‌ ما، آدمِ خیلی عجیب و غریبی ست!
اولین چاره‌ی کار این بود که از آن‌ها بخواهم «استاد» خطابم نکنند. چون اصولا این لفظ برای منی که سطحِ علمی و آکادمیکِ لازم را ندارم، عنوانِ اشتباهی است. در قدم بعد، سعی کردم بهشان نشان دهم که من هم مثلِ همه‌ی آدم‌های دیگر، نیازهای طبیعی دارم. عصبانی می‌شوم، غمگین می‌شوم، گرسنه می‌شوم، ادرار میکنم ، دست و بالم درد می‌گیرد و هزار و یک چیزِ دیگر که همه‌ی آدم‌ها دارند.
اما به نظرم، دو چیز خیلی مهم هست که باید هر کس به خودش بگوید و نگذارد دیگران از او تصویری فراانسانی و غیرواقعی بسازند:

اول؛ احترام:
حتا جلوی پای یک پسربچه‌ی ۷ ساله هم باید بلند شد و یا بعد از یک دخترِ ۵ ساله از در عبور کرد. باید آن قدر به دیگران احترام گذاشت که بدانند نه تنها از تو چیزی کم ندارند که به مراتب از تو با ارزش‌تر و مهم‌ترند.

و بعد؛ راست‌گویی!
به عقیده‌ی من هیچ ارزشی و خصلتی بزرگ‌تر و انسانی‌تر از راست‌گویی نیست. اعترافِ به «ندانستن» و «نتوانستن» یکی از بزرگ‌ترین سدهایی ست که ما در طولِ عمرمان باید از آن بگذریم.
اطرافیان اگر بدانند که ما هم مثلِ همه‌ی آدم‌های دیگر، یک آدمِ با نیازهای عادی هستیم، هرگز تصورشان از ما، تصوری فراواقعی نخواهد شد.
اینهایی که گفتم، فقط مخصوصِ هنرجو و مربی نیست. خیلی به کارِ عاشق و معشوق‌ها هم می‌آید.

به یک دل‌داده‌ی شیفته باید گفت:
-«کسی که تو امروز در بهترین لباس و عطر و قیافه می‌بینی، در خلوتش، یک شامپانزه‌ی تمام‌عیار می‌شود!... تو با یک آدمِ معمولی طرفی، نه یک ابرقهرمانِ سوپراستار!»
همه‌ی ما آدم‌ایم. آدم‌های خیلی معمولی...

منسوب به  دالتون ترومبو

@delkadesher 🌿
🍎
ای نگاهت خنده مهتاب‌ها
بر پرندِ رنگْ رنگِ خواب‌ها

ای صفای جاودانِ هرچه هست
باغ‌ها، گل‌ها، سحرها، آب‌ها


ای نگاهت جاودان افروخته
شمع‌ها، خورشيدها، مهتاب‌ها

ای طلوعِ بی زوالِ آرزو
در صفای روشنِ محراب‌ها


نازِ نوشينِ تو و ديدارِ توست
خنده مهتاب در مرداب‌ها

👤محمدرضا شفیعی کدکنی

@delkadesher 🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎

پاییز پشت پنجره 
استوار ایستاده است 
مرا نظاره می‌کند 
که چرا من 
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام 
من که قلبِ فرسوده دارم.


👤احمدرضا احمدی

@delkadesher 🌿
🍎
از تو دمی اجازه ی صحبت گرفته ام
وین صید با کمند محبّت گرفته ام

در جنگ سرنوشت دمی صحبت تو را
از چنگ روزگار غنیمت گرفته ام

👤حسین منزوی

@delkadesher 🌿
🍎

‏اگر ميليون‌ها نفر دوستت داشتند، من یکی از آنها بودم
اگر یک نفر دوستت داشت، من او بودم
و اگر هيچكس دوستت نداشت، من مرده‌ام.

👤فرانتس كافكا

@delkadesher 🌿
🍎

    آن یار که عهدِ دوست‌داری بِشکَست
         می‌رَفت و مَنَش گِرفته دامَن دَر دست

    می‌گُفت دِگَر باره به خوابَم بینی
         پِنداشت که بعد اَزو مَرا خوابی هست!


              👤ابوسعید ابوالخیر

@delkadesher 🌿
🍎

عالم همه محنت است و ایام غم است
گردون همه فانی است و گیتی ستم است

فی‌الجمله چو در کارِ جهان می‌نگرم
آسوده کسی نیست، وگر هست کم است

👤اوحدالدین کرمانی

@delkadesher 🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎

عشق عینه جنگ میمونه
شروع کردنش آسونه. تموم کردنش سخت
فراموش کردنش محال...


@delkadesher 🌿
🍎
… با گریه می نویسم:

از خواب ، با گریه پا شدم.
دستم هنوز
در گردن بلند تو آویخته ست.
و عطر گیسوان سیاه تو
با لبم آمیخته ست
دیدار شد میّسر و
با گریه پا شدم ...

👤هوشنگ ابتهاج
@delkadesher 🌿
🍎
لاله‌ی صبح بهارم که درین دامن صحرا
آتش داغ گلی شعله کشد از دم سردم

جلوه‌ی صبح جوانی به همه عمر ندیدم
با خزان زاده‌ام آری گل زردم، گل زردم

👤شفیعی کدکنی


@delkadesher 🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎
کاش آن به‌خشم‌رفته‌ی ما آشتی‌کنان
بازآمدی که دیده‌ی مشتاق بر در است

👤سعدی


@delkadesher 🌿

شب؛ به گلستان تنها… منتظرت بودم …باده‌ی ناکامی در؛ هجـــرِ تو پیمودم …منتظرت بـودم… منتظرت بــودم …
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎
یک بار است زندگانی...
یک بار!
همان یک بار که نسیم صبح را ...
به سینه فرو می دهیم، ...
همان یک بار که عطش خود را ...
با قدحی آب خنک فرو می نشانیم، ...
همان یک بار که سوار بر اسب ...
در دشت تاخت می کنیم، ...
یک بار.. یک بار و نه بیشتر!
بعد از آن دیگر تمام عمر را ...
ما دنبال همان چیزها می دویم، ..
بعد از آن دیگر تمام مدت را ...
به دنبال همان طعم اولینِ زندگانی هستیم. ...
در پی لذت اول. ...
سیب را به دندان می کشیم ...
تا طعم بار اول را در آن بیابیم...
آب را سر می کشیم ...
تا لذت رفع عطش بار اول را پیدا کنیم...
در آب غوطه می زنیم ...
تا به شوق بار اول برسیم ...
و نسیم را می بلعیم ...
تا نشانی از آن اولین نسیم بیابیم. ...
زندگانی یک بار است، در هر فصل...
تو چه می پنداری، ...
ستار، تو درباره ی زندگانی چه فکر می کنی؟
شیرینی زندگانی ...
بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند، ...
اما تلخی هایش هر بار تازه اند،...
هر بار تازه تر....

👤محمود دولت‌آبادی

@delkadesher 🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍎

امروز که پاییز به من تاخته؛
و پنجره‌هایم را گرفته،
نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم.
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم،
به بارانی؛
و به تو...
ای ردای بافته‌شده از
شکوفه‌ی پرتقال و گل‌های شب‌بو!

                                                         
👤نزار قبانی

@delkadesher 🍊
🍎

ای عجب خوب دو دیوانه بهم ساخته اند؛
زلف آشفته ی تو،
با دل سودایی ما..!


#سنایی 🌿
@delkadesher
🍎

بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی، نه پیامی، نه نشانی
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم
زانکه دیگر تو نه آنی، تو نه آنی

👤فروغ فرخزاد

@delkadesher 🌿
🍎

من و نقش تو که هم صورت و هم معنایی
من و وصل تو که هم جانی و هم جانانی


👤فروغی بسطامی


@delkadesher 🍂
🍎

براى هر دقيقه
كه چشمانت
به عمرِ بى بهره ى من،
اجازه ى ادامه داد!
براى همه ى زمان هايى كه
جسور بودم
و رقابت كردم
و ناممكن را
به دست آوردم…!!!
از تو متشكرم…

👤نزار قبانی

@delkadesher 🌿
2024/09/21 17:47:23
Back to Top
HTML Embed Code: