bootg.com »
United States »
👣چندقدم مانده....❣شعر و ترانه;مطالب انگیزشی ودلنوشته های خودم🎼📝M.a.T❤ » Telegram Web
شاید یه جایی همین نزدیکیاس، اون راهی که واسه نجات دنبالش میگردیم ، شاید تو یه رها کردنه یا یه گذشت یا یکم تلاش کردن یا حتی یه بلند شدن کوچیک ، فقط باید درست تر نگاه کنیم ، همین اطرافه ، ذهنتو از گره ها خلاص کن چشماتو رو تاریکی ببند و رو به روشنی و چیزای خوب باز کن ، پیداش میشه ،میبینیش.
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
بهترین جایگزین ها برای عادت های بد
- به جای اکسپلورگردی پادکست
- به جای نشستن و دعا کردن تلاش
- به جای خوردن خوابیدن ورزش
- به جای ناامیدی خدارو پیدا کردم
- به جای استرس گرفتن قدم بزنم
- به جای ناآگاهی آموزش ببینم
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
- به جای اکسپلورگردی پادکست
- به جای نشستن و دعا کردن تلاش
- به جای خوردن خوابیدن ورزش
- به جای ناامیدی خدارو پیدا کردم
- به جای استرس گرفتن قدم بزنم
- به جای ناآگاهی آموزش ببینم
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
Telegram
「دژاوو」
برای بهترشدن رابطتت و خودت به این کانال نیاز داری! 🤍🌱.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدم اگر عاشق باشد
برای دوست داشتنش دلیل نمیآورد
چرتکه نمیاندازدحدو مرز نمیگذارد ...
آدم اگر عاشق باشدتمام قد دل میدهد ...
#لیلا_مقربی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
برای دوست داشتنش دلیل نمیآورد
چرتکه نمیاندازدحدو مرز نمیگذارد ...
آدم اگر عاشق باشدتمام قد دل میدهد ...
#لیلا_مقربی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
جمعه تکرار دردی عمیق ست
و تمدید تنهایی بزرگی که
به جانت می افتد
و تو جایی
میان کوچه پس کوچه های شعر
به دنبال التیامی...
#س_ونوس
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
و تمدید تنهایی بزرگی که
به جانت می افتد
و تو جایی
میان کوچه پس کوچه های شعر
به دنبال التیامی...
#س_ونوس
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
محمود دولت آبادی | از کتاب سلوک:
پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الا نوعی لجاجت با خود و حتی لجاجت در تداوم نوعی عادت
عجیبترین خوی آدمی اینست که میداند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام میدهد و به کرات هم.
هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت با خود به سر میبرد, و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود آدمی نسبت به خودش نیست.
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الا نوعی لجاجت با خود و حتی لجاجت در تداوم نوعی عادت
عجیبترین خوی آدمی اینست که میداند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام میدهد و به کرات هم.
هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت با خود به سر میبرد, و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود آدمی نسبت به خودش نیست.
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام،
کجایی دلبر من؟
"آدمها بعد تو خیلی زیاد شدهاند،آدمها هر روز به من سر میزنند اما من نمیدانم برای چه؟،هیچ آدمی جای تو را برای من نمیتواند پر کند، وقتی تو باشی غمی در زندگیام ندارم،تو همان قهوهی سردی هستی که میتوانم در طول شبانه روز از آن بنوشم،تو هیچوقت برایم سرد نمیشوی،هیچوقت فراموش نمیشوی،لازم نیست دیگران جای تو را برایم پر کنند،روح تو در من است،روح تو همیشه مال من بوده است،قلب تو همیشه برای من مانند گنجشک کوچکی میتپد،قرار نیست هیچوقت از تپش بیوفتد،هيچوقت..."
#مبینا_راستی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
کجایی دلبر من؟
"آدمها بعد تو خیلی زیاد شدهاند،آدمها هر روز به من سر میزنند اما من نمیدانم برای چه؟،هیچ آدمی جای تو را برای من نمیتواند پر کند، وقتی تو باشی غمی در زندگیام ندارم،تو همان قهوهی سردی هستی که میتوانم در طول شبانه روز از آن بنوشم،تو هیچوقت برایم سرد نمیشوی،هیچوقت فراموش نمیشوی،لازم نیست دیگران جای تو را برایم پر کنند،روح تو در من است،روح تو همیشه مال من بوده است،قلب تو همیشه برای من مانند گنجشک کوچکی میتپد،قرار نیست هیچوقت از تپش بیوفتد،هيچوقت..."
#مبینا_راستی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
.
و یاد میگیری...
که میتوانی تحمل کنی...
که محکم هستی که خیلی میارزی....
و میآموزی و میآموزی....
با هر خداحافظی....
یاد میگیری...!
#خورخه_لوییس_بورخس
#کانال_چندقدم مانده....👣✨
و یاد میگیری...
که میتوانی تحمل کنی...
که محکم هستی که خیلی میارزی....
و میآموزی و میآموزی....
با هر خداحافظی....
یاد میگیری...!
#خورخه_لوییس_بورخس
#کانال_چندقدم مانده....👣✨
+ مسئله ایمان نیست؛ مثل عقله!
- ایمان یعنی باور داشتن به چیزایی که عقل سلیم بهت میگه باور نداشته باشه
🎥 Miracle on 34th Street
#کانال_چندقدم مانده....👣✨
- ایمان یعنی باور داشتن به چیزایی که عقل سلیم بهت میگه باور نداشته باشه
🎥 Miracle on 34th Street
#کانال_چندقدم مانده....👣✨
.
میگفت قلب هر آدمی
به وسعت
و حجم مشت دست همان آدم است
نه یک ذره کمتر و نه کمی بیشتر...
میگفت تپشهای قلب ،
از همان نخستین ثانیه های پیدایش انسان
توی بطن مادرش شروع میشود
و آنقدر کار میکند
تا پیمانه در این جهان
لبریز بودن و ماندن
سرریز بشود
اما همین مساحت کوچک، گاهی
به نام تنها وطن یک نفر دیگر از نسل آدمیزاد
سند میخورد آرام میگیرد
تندتر میزند
و گویی با هر ضرباهنگ رفت و برگشت
شعر تازه ای به دنیا میآید
راستش را بخواهید
جنس قلب ، از گوشت و رگ و پی نیست
داغ و تابستانی هم نیست
تمام قلبها
شبیه نقاشی های روزگار کودکی،
قرمز نیستند
میگفت جوانی را یک غروب پاییز
کنج ایستگاه قطار دیده،
که نمیدانست مسافری در راه دارد
یا اشتباهی منتظر آمدن مانده
رنگ قلبش ، بیشتر خاکستری بود تا قرمز
دخترکی هم که پشت ویترین
لباس تور عروس را یواشکی دید میزد
بخش بزرگی از قلبش
سنگ ترک خورده ای بود ماهیچه نداشت
سنگین نفس میکشید
و نمیدانست چرا زنده ماندن،
به شعور سلولهای بدنش نمی آید؟!
میگفت گاهی ،
پای چشمهای یک نفر وسط میآید
و جهان مردگان، بر مدار زندگی میچرخد
گاهی هم نه ، یک نفر ،
جل و پلاسش را
از خاطرات فردایت جمع میکند
و دنیا با تمام شلوغی اش
به انجماد سکوت تلخی میرسد
بهگمانت او که رفته
قلب تو را هم توی چمدانش گذاشته،
و برده معلوم نیست کجا...؟!
میگفت قلمروی انسان
شهر و دیاری نیست
که توی شناسنامه مینویسند
خانه ات هم نیست
نشانی پستی که این روزها مد شده،
نشان حضور آدمی نیست...!
قلمروی انسان،
همین مساحت اندازه ی یک مشت است،
پشت استخوان های قفس سینه،
که وقتی اشتیاق سرانگشتان کسی را
در شبانه روزهای تنهایی،
برای بافتن موهایت نداشته باشی،
و یک نفر نباشد که دلش پر بکشد
برای نوشیدن فنجانی دمنوش زعفران
یا هوایی که عطر تو در آن پیچیده،
میشکند ، سیاه میشود
خودش را فراموش میکند
و کم کم
دلیل تپیدن های از سر شوق،
از حافظه اش پاک میشود
میگفت آدم دل شکسته
شبیه بشقاب های گل سرخی قدیم است
بند میخورد اما دیگر
هیچوقت نمیتوانی توی آن نوبرانه بچینی،
جلوی میهمان بگذاری
و تعارفش کنی که:
"بفرمایید"
قلب ترک خورده
شاید گوش دکترهای شهر را گول بزند
اما حتما صاحبش میداند
که آخرین بار
کجا ، چرا یک نفر را
خیلی دوست داشته بود...؟!
و تپشهای چپ سینه اش
کدام شب برای آخرین بار
ترانه ی منتظرت بودم را،
برای کدام از خدا بی خبری،
خوانده بودند...؟!
#آزاده_رمضانی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
میگفت قلب هر آدمی
به وسعت
و حجم مشت دست همان آدم است
نه یک ذره کمتر و نه کمی بیشتر...
میگفت تپشهای قلب ،
از همان نخستین ثانیه های پیدایش انسان
توی بطن مادرش شروع میشود
و آنقدر کار میکند
تا پیمانه در این جهان
لبریز بودن و ماندن
سرریز بشود
اما همین مساحت کوچک، گاهی
به نام تنها وطن یک نفر دیگر از نسل آدمیزاد
سند میخورد آرام میگیرد
تندتر میزند
و گویی با هر ضرباهنگ رفت و برگشت
شعر تازه ای به دنیا میآید
راستش را بخواهید
جنس قلب ، از گوشت و رگ و پی نیست
داغ و تابستانی هم نیست
تمام قلبها
شبیه نقاشی های روزگار کودکی،
قرمز نیستند
میگفت جوانی را یک غروب پاییز
کنج ایستگاه قطار دیده،
که نمیدانست مسافری در راه دارد
یا اشتباهی منتظر آمدن مانده
رنگ قلبش ، بیشتر خاکستری بود تا قرمز
دخترکی هم که پشت ویترین
لباس تور عروس را یواشکی دید میزد
بخش بزرگی از قلبش
سنگ ترک خورده ای بود ماهیچه نداشت
سنگین نفس میکشید
و نمیدانست چرا زنده ماندن،
به شعور سلولهای بدنش نمی آید؟!
میگفت گاهی ،
پای چشمهای یک نفر وسط میآید
و جهان مردگان، بر مدار زندگی میچرخد
گاهی هم نه ، یک نفر ،
جل و پلاسش را
از خاطرات فردایت جمع میکند
و دنیا با تمام شلوغی اش
به انجماد سکوت تلخی میرسد
بهگمانت او که رفته
قلب تو را هم توی چمدانش گذاشته،
و برده معلوم نیست کجا...؟!
میگفت قلمروی انسان
شهر و دیاری نیست
که توی شناسنامه مینویسند
خانه ات هم نیست
نشانی پستی که این روزها مد شده،
نشان حضور آدمی نیست...!
قلمروی انسان،
همین مساحت اندازه ی یک مشت است،
پشت استخوان های قفس سینه،
که وقتی اشتیاق سرانگشتان کسی را
در شبانه روزهای تنهایی،
برای بافتن موهایت نداشته باشی،
و یک نفر نباشد که دلش پر بکشد
برای نوشیدن فنجانی دمنوش زعفران
یا هوایی که عطر تو در آن پیچیده،
میشکند ، سیاه میشود
خودش را فراموش میکند
و کم کم
دلیل تپیدن های از سر شوق،
از حافظه اش پاک میشود
میگفت آدم دل شکسته
شبیه بشقاب های گل سرخی قدیم است
بند میخورد اما دیگر
هیچوقت نمیتوانی توی آن نوبرانه بچینی،
جلوی میهمان بگذاری
و تعارفش کنی که:
"بفرمایید"
قلب ترک خورده
شاید گوش دکترهای شهر را گول بزند
اما حتما صاحبش میداند
که آخرین بار
کجا ، چرا یک نفر را
خیلی دوست داشته بود...؟!
و تپشهای چپ سینه اش
کدام شب برای آخرین بار
ترانه ی منتظرت بودم را،
برای کدام از خدا بی خبری،
خوانده بودند...؟!
#آزاده_رمضانی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
آدمها هستن که زندگی رو پیچیده میکنن؛ خود زندگی به طرز عجیبی ساده ست...
Late Spring
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
Late Spring
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
برای اینکه بتوانم این زندگی را دو قدم پیش ببرم باید دستکم دهنفر باشم
اما من سه نفر بیشتر نیستم
یکی که دوستت دارد
یکی که رفته کمک بیاورد
و دیگری که زیر دستوپا ماندهاست
-حسین شکربیگی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
اما من سه نفر بیشتر نیستم
یکی که دوستت دارد
یکی که رفته کمک بیاورد
و دیگری که زیر دستوپا ماندهاست
-حسین شکربیگی
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
پیروزیهای چشمگیری ندارم.
ولی میتوانم با شکستهایی که زنده از آن بیرون آمدهام، غافلگیرت کنم.
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
ولی میتوانم با شکستهایی که زنده از آن بیرون آمدهام، غافلگیرت کنم.
#کانال_چندقدم مانده...👣✨
قدردان باشید، قدردان هر آدمی که تو زندگی واسه یک ساعت هم که شده از تاریکی نجاتتون داده.
#کانال_چندقدم مانده....👣✨
#کانال_چندقدم مانده....👣✨