Forwarded from پیمان
غزه و کودکان فردا
-----
صحنه طوری آراسته شده که همه چیز به گردن نتانیاهو بیافتد. آمریکا و اروپا گه گاه چیزی در مخالفت با ادامه جنگ غزه میگویند و کشورهای عربی نیز گاهی اظهار نارضایی میکنند. حتی جناحهایی در درون اسرائیل با نتانیاهو مخالفت میکنند. اما مثل روز روشن است همه منتظرند نتانیاهو بالاخره کار خود را به انجام برساند. نیروی نظامی حماس را در غزه به صفر برساند و نبرد غزه با پیروزی تام و تمام اسرائیل به انجام برسد.
به محض تحقق این هدف نتانیاهو به عنوان یک جنایتکار جنگی از همه سو مورد شماتت قرار خواهد گرفت. از صحنه سیاست اسرائیل به حاشیه خواهد رفت تا همراه او همه آنچه این روزها در غزه میگذرد به بوته فراموشی سپرده شود.
امید به فراموشی صحنه گردان بسیاری از جنایتهای بزرگ در دوران مدرن بوده است.
قدرت مسلط به محض آنکه خود را در معرض یک خطر ببیند، کلماتی مثل قانون، انصاف، عقل، عدالت، دگرپذیری، انساندوستی و دهها نام از این سنخ رویاروی او صف میکشند. هر کدام موازینی روی میز میگذارند و دفاع از خود را به رعایت موازینی مشروط میکنند. خطر اما عاجلتر از این حرفها و کلمات است. برای دفاع عاجل از خود هر کاری مجاز است. هر اندازه جنایت و سرکوب که ضروری باشد به کار میافتد. کلمات اگر موجه کننده خشونت و سرکوب باشند، به کار گرفته میشوند و اگر مانع کار محسوب شوند، موقتاً زیر خاک مدفون میشوند تا کار به انجام برسد.
قدرتهای مسلط بر این باورند که امروز کار را تمام میکنیم و القابی مثل جنایتکار و خونریز را به جان میخریم اما اطمینان داریم پس از فتح و غلبه بر حریف، همه فراموش میکنند. یکسال و دو سال نه اما ده سال که از ماجرا بگذرد، همه به کسی مینگرند که در این صحنه غلبه کرده است نه آنکس که امروز کشته و سرکوب شد. آنگاه دوباره کلمات دفن شده را فرامیخوانند و انسان دوستی و دگرپذیری و عدالت و انصاف را بر گردن میآویزند.
غرب با همه هیمنه خود به همین فراموشی دل بسته است.
اشتباه نمیکنند. زمان بیرحم است. تیغ تیز فریاد معصومانه هزاران هزار کودک و زن بیگناه را زمان به گور خواهد سپرد.
اما فراموشی یک سر دیگر هم دارد. فقط مردم فراموشکار نیستند. خود جنایتکاران نیز چیزی را فراموش میکنند و آن مرگ و نابودی نیروی موثر کلمات است. پس از پایان جنایت، همه آنها که صبر میکنند تا پس از انجام کار، کلمات مدفون شده انسان دوستی و دگرپذیری و عدالت وصلح را بر گردن بیاویزند، فراموش کردهاند برای این مفاهیم هیچ قدرت اثربخشی باقی نمانده است. هیچکس آنها را باور نخواهد کرد. آنها به بیبنیاد سازی اساس خود و مدرنیته مشغولند. امروز غلبه میکنند اما میراثشان برای نسلهای بعدی جز خلاء و نیستی و ویرانی نخواهد بود.
کودکان فردا چشمهایشان به جهانی گشوده میشود که دیگر اثری از ارزشهای انسانی باقی نمانده است. حتی اگر چیزی از ماجرای جنایتهای امروز غزه به خاطر نیاورند.
دکتر جواد کاشی
-----
صحنه طوری آراسته شده که همه چیز به گردن نتانیاهو بیافتد. آمریکا و اروپا گه گاه چیزی در مخالفت با ادامه جنگ غزه میگویند و کشورهای عربی نیز گاهی اظهار نارضایی میکنند. حتی جناحهایی در درون اسرائیل با نتانیاهو مخالفت میکنند. اما مثل روز روشن است همه منتظرند نتانیاهو بالاخره کار خود را به انجام برساند. نیروی نظامی حماس را در غزه به صفر برساند و نبرد غزه با پیروزی تام و تمام اسرائیل به انجام برسد.
به محض تحقق این هدف نتانیاهو به عنوان یک جنایتکار جنگی از همه سو مورد شماتت قرار خواهد گرفت. از صحنه سیاست اسرائیل به حاشیه خواهد رفت تا همراه او همه آنچه این روزها در غزه میگذرد به بوته فراموشی سپرده شود.
امید به فراموشی صحنه گردان بسیاری از جنایتهای بزرگ در دوران مدرن بوده است.
قدرت مسلط به محض آنکه خود را در معرض یک خطر ببیند، کلماتی مثل قانون، انصاف، عقل، عدالت، دگرپذیری، انساندوستی و دهها نام از این سنخ رویاروی او صف میکشند. هر کدام موازینی روی میز میگذارند و دفاع از خود را به رعایت موازینی مشروط میکنند. خطر اما عاجلتر از این حرفها و کلمات است. برای دفاع عاجل از خود هر کاری مجاز است. هر اندازه جنایت و سرکوب که ضروری باشد به کار میافتد. کلمات اگر موجه کننده خشونت و سرکوب باشند، به کار گرفته میشوند و اگر مانع کار محسوب شوند، موقتاً زیر خاک مدفون میشوند تا کار به انجام برسد.
قدرتهای مسلط بر این باورند که امروز کار را تمام میکنیم و القابی مثل جنایتکار و خونریز را به جان میخریم اما اطمینان داریم پس از فتح و غلبه بر حریف، همه فراموش میکنند. یکسال و دو سال نه اما ده سال که از ماجرا بگذرد، همه به کسی مینگرند که در این صحنه غلبه کرده است نه آنکس که امروز کشته و سرکوب شد. آنگاه دوباره کلمات دفن شده را فرامیخوانند و انسان دوستی و دگرپذیری و عدالت و انصاف را بر گردن میآویزند.
غرب با همه هیمنه خود به همین فراموشی دل بسته است.
اشتباه نمیکنند. زمان بیرحم است. تیغ تیز فریاد معصومانه هزاران هزار کودک و زن بیگناه را زمان به گور خواهد سپرد.
اما فراموشی یک سر دیگر هم دارد. فقط مردم فراموشکار نیستند. خود جنایتکاران نیز چیزی را فراموش میکنند و آن مرگ و نابودی نیروی موثر کلمات است. پس از پایان جنایت، همه آنها که صبر میکنند تا پس از انجام کار، کلمات مدفون شده انسان دوستی و دگرپذیری و عدالت وصلح را بر گردن بیاویزند، فراموش کردهاند برای این مفاهیم هیچ قدرت اثربخشی باقی نمانده است. هیچکس آنها را باور نخواهد کرد. آنها به بیبنیاد سازی اساس خود و مدرنیته مشغولند. امروز غلبه میکنند اما میراثشان برای نسلهای بعدی جز خلاء و نیستی و ویرانی نخواهد بود.
کودکان فردا چشمهایشان به جهانی گشوده میشود که دیگر اثری از ارزشهای انسانی باقی نمانده است. حتی اگر چیزی از ماجرای جنایتهای امروز غزه به خاطر نیاورند.
دکتر جواد کاشی
Forwarded from Soo
✴❇ چرخهی ابتذال
🔻جامعهی ما و اساسا هر جامعهای برای افتادن در مسیر تغییر درست باید از پنج موضوع مبتذل عبور کند.:
🔻ابتذال اهمیت
جامعهی ما در نقطهای قرار دارد که جای مسائل مهم با مسائل بیاهمیت تغییر کرده است! مواردی که نیاز به واکنش دارد، جامعه واکنش درستی نشان نمیدهد و مواردی که نیاز به واکنش ندارد، بیشترین واکنش را دریافت میکند. هر فرد، رسانه، کانال، صفحه، تبدیل به خبرگزاری شده است. هر موردی در روز، تبدیل به خبر میشود. جامعه با انبوهی از موضوعات مختلف روبرو میشود که در مورد آنها کُلی بحث شکل میگیرد و این دایره دائم بزرگتر میشود و افراد بیشتری درگیر این ابتذال میشوند.
🔻ابتذال جزئیات
[وقتی جامعه به "ابتذال اهمیت" رسید، از دل آن به "ابتذال جزئیات" میرسد. حالا نه تنها ما با چیزهای "بیاهمیتی" که "مهم شده" طرف هستیم، بلکه وارد موشکافی این موارد شدیم و چسبیدیم به جزئیات بیارزش و داستانها و حاشیههای مختلف از آن بیرون میکشیم.
🔻ابتذال غرزدن
هر آدمی به بعضی از مسائل زندگیاش غر میزند و چیز عجیبی نیست. اتفاقی که در جامعهی ما افتاده است، غرزدن تبدیل به رفتار و فعالیت همیشگی شده است! ما سالهاست هدایت شدهایم به سمت این رفتار و این عادت، آسیب زیادی به ما زده است؛ انرژی ما تخلیه میشود، جای اعتراض با غرزدن عوض شده است، شرایطی بهوجود آمده است که بدترین اتفاقات با غرزدنهای بیشتر دفن میشود. امکان ندارد دو نفر در این جامعه باهم گفتگو کنند و غرزدنی در کار نباشد! این یک فرهنگ شده است و سالهاست از حالت عادی خارج شده است!
🔻ابتذال خنده
سالهاست که ما مهمترین مسائل جامعه را با طنز دریافت میکنیم و همچنین هدایت شدهایم به سمت تولید این موارد! تقریبا چیزی نیست که در دایرهی این لودگی و خندیدن، قرار نگرفته باشد!
🔻ابتذال تفکر
چیزی که همهی موارد بالا را کنار هم قرار میدهد، ابتذال تفکر است. به چیزهایی فکر میکنیم که نیاز به فکر کردن ندارند و به چیزهایی که نیاز به تفکر دارند، بیتوجه هستیم و در کل، جامعه با چنین چیزی روبرو شده است: طنزی که "طنز" نیست. خندهای که "خنده" نیست. خبری که "خبر" نیست. تفکری که "تفکر" نیست. تحلیلی که "تحلیل" نیست. مسئلهای که "مسئله" نیست. آگاهی که "آگاهی" نیست. علمی که "علم" نیست. مشکلی که "مشکل" نیست.
🔻تمام این پنج مورد، "چرخهی ابتذال" را تشکیل میدهند. اگر هر فردی بتواند از این چرخهی مخرب دوری کند، گام مهمی هم برای خودش هم برای جامعه برداشته است و آنجاست که تغییر اساسی دیده میشود.
✅ #سیاست_شناسی
@Politicology
🔻جامعهی ما و اساسا هر جامعهای برای افتادن در مسیر تغییر درست باید از پنج موضوع مبتذل عبور کند.:
🔻ابتذال اهمیت
جامعهی ما در نقطهای قرار دارد که جای مسائل مهم با مسائل بیاهمیت تغییر کرده است! مواردی که نیاز به واکنش دارد، جامعه واکنش درستی نشان نمیدهد و مواردی که نیاز به واکنش ندارد، بیشترین واکنش را دریافت میکند. هر فرد، رسانه، کانال، صفحه، تبدیل به خبرگزاری شده است. هر موردی در روز، تبدیل به خبر میشود. جامعه با انبوهی از موضوعات مختلف روبرو میشود که در مورد آنها کُلی بحث شکل میگیرد و این دایره دائم بزرگتر میشود و افراد بیشتری درگیر این ابتذال میشوند.
🔻ابتذال جزئیات
[وقتی جامعه به "ابتذال اهمیت" رسید، از دل آن به "ابتذال جزئیات" میرسد. حالا نه تنها ما با چیزهای "بیاهمیتی" که "مهم شده" طرف هستیم، بلکه وارد موشکافی این موارد شدیم و چسبیدیم به جزئیات بیارزش و داستانها و حاشیههای مختلف از آن بیرون میکشیم.
🔻ابتذال غرزدن
هر آدمی به بعضی از مسائل زندگیاش غر میزند و چیز عجیبی نیست. اتفاقی که در جامعهی ما افتاده است، غرزدن تبدیل به رفتار و فعالیت همیشگی شده است! ما سالهاست هدایت شدهایم به سمت این رفتار و این عادت، آسیب زیادی به ما زده است؛ انرژی ما تخلیه میشود، جای اعتراض با غرزدن عوض شده است، شرایطی بهوجود آمده است که بدترین اتفاقات با غرزدنهای بیشتر دفن میشود. امکان ندارد دو نفر در این جامعه باهم گفتگو کنند و غرزدنی در کار نباشد! این یک فرهنگ شده است و سالهاست از حالت عادی خارج شده است!
🔻ابتذال خنده
سالهاست که ما مهمترین مسائل جامعه را با طنز دریافت میکنیم و همچنین هدایت شدهایم به سمت تولید این موارد! تقریبا چیزی نیست که در دایرهی این لودگی و خندیدن، قرار نگرفته باشد!
🔻ابتذال تفکر
چیزی که همهی موارد بالا را کنار هم قرار میدهد، ابتذال تفکر است. به چیزهایی فکر میکنیم که نیاز به فکر کردن ندارند و به چیزهایی که نیاز به تفکر دارند، بیتوجه هستیم و در کل، جامعه با چنین چیزی روبرو شده است: طنزی که "طنز" نیست. خندهای که "خنده" نیست. خبری که "خبر" نیست. تفکری که "تفکر" نیست. تحلیلی که "تحلیل" نیست. مسئلهای که "مسئله" نیست. آگاهی که "آگاهی" نیست. علمی که "علم" نیست. مشکلی که "مشکل" نیست.
🔻تمام این پنج مورد، "چرخهی ابتذال" را تشکیل میدهند. اگر هر فردی بتواند از این چرخهی مخرب دوری کند، گام مهمی هم برای خودش هم برای جامعه برداشته است و آنجاست که تغییر اساسی دیده میشود.
✅ #سیاست_شناسی
@Politicology
Forwarded from Soo
♡ اقبال به انتخابات مقدم است یا نامزد مورد قبول؟
✍ محمدرضا جوادی یگانه
در وضعیت دوجامعهایشده ایران، جامعه دوم، انتخابات را رها کرده است. نشانههای این رها کردن و بیاعتنایی از ۱۳۹۸ مشخص بود و در انتخاباتهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به اوج خود رسید. دستاورد این رها کردن چه بود؟ آیا معترضین به هدف مورد نظر خود، که فاصلهگذاری با نظام سیاسی و ایجاد یک جامعه از آن خودشان بود، رسیدند؟ احتمالا خیر.
یکی از دلایل آنها برای عدم حضور این بود که معتقد بودند کسی نیست که بتواند نظرات آنها را در نظام سیاسی نمایندگی و دنبال کند و لذا رای دادن فایدهای ندارد: «۷۶ تا ۹۶ که رای دادیم چه فرقی کرد؟»
ولی امروز، با دولتی که علاوه بر تورم افسارگسیخته، در کارنامه خود بدتر شدن وضعیت اینترنت و طرح نور را هم دارد، میتوان حدس زد که اگر حضور در انتخابات، باعث بهتر شدن وضعیت از نظر معترضین نمیشود، عدم حضورشان مطمئنا باعث بدتر شدن وضعیت زندگی آنها خواهد شد.
فاصله سه ساله ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ این ویژگی را هم داشت که چهره واقعی براندازان بر معترضین آشکار شد، که به تنها چیزی که فکر نمیکنند خواست مردم ایران و رفاه و سعادت آنها است. و لذا تغییر در ایران، راهی جز اصلاحات تدریجی و تعامل با نظام سیاسی ندارد.
منظورم از تعامل، تجربه تعامل نادرست اصلاحطلبان نیست، که در نهایت، ماندن در قدرت، برایشان مهمتر شد تا پیگیری وعدههایی که بخاطر آن مردم به آنها رای داده بودند.
اما امروز، بخشی از معترضین، بر اساس اعتمادی که به نظام سیاسی در اعلام آرای دو انتخابات گذشته پیدا کردهاند و نیز رای آوردن برخی از چهرههای متفاوت در شهرستانها، بیمیل به حضور در انتخابات نیستند، به شرط آنکه نامزد مورد قبولی وجود داشته باشد. برخی نظرسنجیهای اخیر نیز حاکی از افزایش تمایل به مشارکت است.
اما نکته مهم، تقدم و تاخر این شرط است. کدام مقدم است: مشارکت معترضین منوط است به داشتن نامزد مورد قبول، یا برعکس، تایید نامزدها منوط است به عزم مردم برای مشارکت؟
به نظر من خطایی رخ داده و جای علت و معلول عوض شده است. نتیجهگیری نادرستی است که مردم معترض در ۱۴۰۰ شرکت نکردند چون نامزد مناسب نداشتند؛ بلکه برعکس، چون قصد نداشتند در انتخابات شرکت کنند، نامزدهای نزدیک به آنها هم تایید نشد. (بدیهی است که منظورم رویههای حقوقی نیست، بلکه در باره شرایط اجتماعی و توصیههای موثر در تصمیمگیریها صحبت میکنم.)
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی در کتاب «قواعد روش جامعهشناسی» شرح میدهد که «پدیده اجتماعی، چون عام است اجباری است، نه چون اجباری است عام است». یعنی ما مجبور به عمل به هنجارهای اجتماعی هستیم چون بقیه آن را مراعات می کنند، نه اینکه چون اجباری است، مردم به آن عمل میکنند. قدرت هنجارها، از قدرت مردم حاصل میشود. تصمیم نهادهای سیاسی هم، در هر حال و با نسبتهای متفاوتی، تابع اراده مردم است.
سیاست عرصه چانهزنی است نه ناز کردن. اگر معترضین، متمایل به حضور شدهاند یا سیاست عدم حضور را بیفایده میدانند و امیدوارند افرادی تایید صلاحیت شوند که بتوانند تغییری در وضعیت ایجاد کنند، راهش انتظار تا زمان اعلام اسامی نامزدهای تاییدشده یا زمان مناظرات و تصمیمگیری بر اساس فهرست نامزدهای نهایی نیست. آنها امروز باید تمایل خود برای مشارکت را اعلام کنند و بگویند اگر نامزد مناسبی باشد حتما شرکت خواهند کرد. و البته اعلام هم بکنند که انتظار دارند نامزدهای نزدیک به نظرات آنها، تایید بشوند.
نگاه به تندروها نکنید، آنها آرزوهای خود را به صورت خواست نظام سیاسی مطرح میکنند. برای نظام هنوز مشارکت بالا در انتخابات مهم است. از آنطرف از طعنه براندازان هم نترسید، آنها هیچ برنامهای برای زندگی در ایران ندارند، ویرانی ایران برایشان آنقدر مهم نیست که سرنگونی نظام سیاسی.
@javadimr
💢
✍ محمدرضا جوادی یگانه
در وضعیت دوجامعهایشده ایران، جامعه دوم، انتخابات را رها کرده است. نشانههای این رها کردن و بیاعتنایی از ۱۳۹۸ مشخص بود و در انتخاباتهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به اوج خود رسید. دستاورد این رها کردن چه بود؟ آیا معترضین به هدف مورد نظر خود، که فاصلهگذاری با نظام سیاسی و ایجاد یک جامعه از آن خودشان بود، رسیدند؟ احتمالا خیر.
یکی از دلایل آنها برای عدم حضور این بود که معتقد بودند کسی نیست که بتواند نظرات آنها را در نظام سیاسی نمایندگی و دنبال کند و لذا رای دادن فایدهای ندارد: «۷۶ تا ۹۶ که رای دادیم چه فرقی کرد؟»
ولی امروز، با دولتی که علاوه بر تورم افسارگسیخته، در کارنامه خود بدتر شدن وضعیت اینترنت و طرح نور را هم دارد، میتوان حدس زد که اگر حضور در انتخابات، باعث بهتر شدن وضعیت از نظر معترضین نمیشود، عدم حضورشان مطمئنا باعث بدتر شدن وضعیت زندگی آنها خواهد شد.
فاصله سه ساله ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ این ویژگی را هم داشت که چهره واقعی براندازان بر معترضین آشکار شد، که به تنها چیزی که فکر نمیکنند خواست مردم ایران و رفاه و سعادت آنها است. و لذا تغییر در ایران، راهی جز اصلاحات تدریجی و تعامل با نظام سیاسی ندارد.
منظورم از تعامل، تجربه تعامل نادرست اصلاحطلبان نیست، که در نهایت، ماندن در قدرت، برایشان مهمتر شد تا پیگیری وعدههایی که بخاطر آن مردم به آنها رای داده بودند.
اما امروز، بخشی از معترضین، بر اساس اعتمادی که به نظام سیاسی در اعلام آرای دو انتخابات گذشته پیدا کردهاند و نیز رای آوردن برخی از چهرههای متفاوت در شهرستانها، بیمیل به حضور در انتخابات نیستند، به شرط آنکه نامزد مورد قبولی وجود داشته باشد. برخی نظرسنجیهای اخیر نیز حاکی از افزایش تمایل به مشارکت است.
اما نکته مهم، تقدم و تاخر این شرط است. کدام مقدم است: مشارکت معترضین منوط است به داشتن نامزد مورد قبول، یا برعکس، تایید نامزدها منوط است به عزم مردم برای مشارکت؟
به نظر من خطایی رخ داده و جای علت و معلول عوض شده است. نتیجهگیری نادرستی است که مردم معترض در ۱۴۰۰ شرکت نکردند چون نامزد مناسب نداشتند؛ بلکه برعکس، چون قصد نداشتند در انتخابات شرکت کنند، نامزدهای نزدیک به آنها هم تایید نشد. (بدیهی است که منظورم رویههای حقوقی نیست، بلکه در باره شرایط اجتماعی و توصیههای موثر در تصمیمگیریها صحبت میکنم.)
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی در کتاب «قواعد روش جامعهشناسی» شرح میدهد که «پدیده اجتماعی، چون عام است اجباری است، نه چون اجباری است عام است». یعنی ما مجبور به عمل به هنجارهای اجتماعی هستیم چون بقیه آن را مراعات می کنند، نه اینکه چون اجباری است، مردم به آن عمل میکنند. قدرت هنجارها، از قدرت مردم حاصل میشود. تصمیم نهادهای سیاسی هم، در هر حال و با نسبتهای متفاوتی، تابع اراده مردم است.
سیاست عرصه چانهزنی است نه ناز کردن. اگر معترضین، متمایل به حضور شدهاند یا سیاست عدم حضور را بیفایده میدانند و امیدوارند افرادی تایید صلاحیت شوند که بتوانند تغییری در وضعیت ایجاد کنند، راهش انتظار تا زمان اعلام اسامی نامزدهای تاییدشده یا زمان مناظرات و تصمیمگیری بر اساس فهرست نامزدهای نهایی نیست. آنها امروز باید تمایل خود برای مشارکت را اعلام کنند و بگویند اگر نامزد مناسبی باشد حتما شرکت خواهند کرد. و البته اعلام هم بکنند که انتظار دارند نامزدهای نزدیک به نظرات آنها، تایید بشوند.
نگاه به تندروها نکنید، آنها آرزوهای خود را به صورت خواست نظام سیاسی مطرح میکنند. برای نظام هنوز مشارکت بالا در انتخابات مهم است. از آنطرف از طعنه براندازان هم نترسید، آنها هیچ برنامهای برای زندگی در ایران ندارند، ویرانی ایران برایشان آنقدر مهم نیست که سرنگونی نظام سیاسی.
@javadimr
💢
هم میهنان عزیز! سلام. خرسندم که به همه عزیزانی که در کارزار «نجات یک جوان از قصاص چشم، پرهیز از خشونت» شرکت جسته، به شیوه های گوناگون مالی و رسانه ای و حقوقی به این کارزار یاری رساندند، اطلاع دهم که خوشبختانه با مساعدت شما همیهنان عزیز این کارزار سرانجام به پیروزی رسید و جوان شهرکردی، اقای سید مهدی موسوی با گذشت نیروی انتظامی محترم از قصاص چشم نجات یافت و سرانجام امروز جمعه، 11 خرداد ماه 1403 از زندان آزاد گردید. تجربه این کارزار نشان داد که بر اساس پیوند و انسجام اجتماعی میان نیروهای نقاد اجتماعی و مردم انقلابی و مسلمان می توان بسیاری از مطالبات مشروع و بر حق مردم شریف ایران را متحقق ساخت.
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری
انتخابات
شش سال از خروج آمریکا از برجام و فشار شدید اقتصادی غرب بر ایران میگذرد.
تصور ترامپ و مقامات وقت آمریکا این بود که تحریمها باعث فروپاشی اقتصادی و اجتماعی ایران شده و ایران را مجبور به حضور در پای میز مذاکره و تن دادن به شرایط نان در برابر نفت (عراق دهه هفتاد شمسی) و خلع تسلیحاتی و موشکی و تبدیل شدن به کشوری گرسنه و توسری خور خواهد کرد.
در این شش سال سردار سلیمانی ترور شد، اسرائیل بارها به مواضع ایران در سوریه حمله کرد و غرب تمام توان و انرژی خود را روی اپوزسیون وابسته و پروژه ززآ با هدف به آشوب و سوریهای کردن ایران به کار گرفت.
جمهوری اسلامی حالا پس از شش سال (البته با دادن هزینههای فراوان از جمله نارضایتی اجتماعی گسترده، کاهش مشارکتهای مردمی به زیر پنجاه درصد، کشته شدن صدها نفر در اعتراضات، تورم شدید و...) نه تنها سقوط نکرد، بلکه پس از عملیات وعده صادق به غرب و اسرائیل این پیغام را داد که پس از این دیگر خویشتنداری نخواهد کرد و آمادگی جنگ تمام عیار را هم دارد.
حالا جمهوری اسلامی پس از دو دهه «همه گزینههای روی میز است» را از ادبیات حاکمان غرب حذف کرده و پس از عملیات طوفان الاقصی تا حدود بسیار زیادی اعتبار از بین رفته خود در میان جهان اسلام (به واسطه حضور در جنگ سوریه و حملات شدید رسانهای علیه ایران) را احیا کرده است.
در این شرایط انتخابات پیش روی ایران از این لحاظ دارای اهمیت است که نظام سیاسی میتواند با باز کردن نسبی فضا و تایید صلاحیت چهرههای مهم سیاسی زمینه برگزاری انتخاباتی با مشارکت بیش از شصت درصد مردم را فراهم کند و در این زمینه نیز بخش زیادی از اعتبار از دست رفته عمومی خود را بازگرداند و اپوزسیون حامی اسرائیل را از صحنه اجتماعی کشور بیرون براند.
به همین دلیل هر آنکه کمی بیشتر از نوک دماغش را نگاه میکند و درکی درست از واقعیتهای ملی و جهانی دارد و منافع ایران را به منافع جناحی و فرقه ای خود ترجیح میدهد، نه تنها نباید دنبال رد صلاحیت و حذف صداهای مختلف در انتخابات باشد، بلکه باید از حضور همه جناحها و سلایق سیاسی استقبال کرده و بفهمد که در انتخابات پیش رو مشارکت حداکثری مردم اهمیت به مراتب بیشتری از اینکه چه کسی رای میآورد، دارد.
@kharmagaas
انتخابات
شش سال از خروج آمریکا از برجام و فشار شدید اقتصادی غرب بر ایران میگذرد.
تصور ترامپ و مقامات وقت آمریکا این بود که تحریمها باعث فروپاشی اقتصادی و اجتماعی ایران شده و ایران را مجبور به حضور در پای میز مذاکره و تن دادن به شرایط نان در برابر نفت (عراق دهه هفتاد شمسی) و خلع تسلیحاتی و موشکی و تبدیل شدن به کشوری گرسنه و توسری خور خواهد کرد.
در این شش سال سردار سلیمانی ترور شد، اسرائیل بارها به مواضع ایران در سوریه حمله کرد و غرب تمام توان و انرژی خود را روی اپوزسیون وابسته و پروژه ززآ با هدف به آشوب و سوریهای کردن ایران به کار گرفت.
جمهوری اسلامی حالا پس از شش سال (البته با دادن هزینههای فراوان از جمله نارضایتی اجتماعی گسترده، کاهش مشارکتهای مردمی به زیر پنجاه درصد، کشته شدن صدها نفر در اعتراضات، تورم شدید و...) نه تنها سقوط نکرد، بلکه پس از عملیات وعده صادق به غرب و اسرائیل این پیغام را داد که پس از این دیگر خویشتنداری نخواهد کرد و آمادگی جنگ تمام عیار را هم دارد.
حالا جمهوری اسلامی پس از دو دهه «همه گزینههای روی میز است» را از ادبیات حاکمان غرب حذف کرده و پس از عملیات طوفان الاقصی تا حدود بسیار زیادی اعتبار از بین رفته خود در میان جهان اسلام (به واسطه حضور در جنگ سوریه و حملات شدید رسانهای علیه ایران) را احیا کرده است.
در این شرایط انتخابات پیش روی ایران از این لحاظ دارای اهمیت است که نظام سیاسی میتواند با باز کردن نسبی فضا و تایید صلاحیت چهرههای مهم سیاسی زمینه برگزاری انتخاباتی با مشارکت بیش از شصت درصد مردم را فراهم کند و در این زمینه نیز بخش زیادی از اعتبار از دست رفته عمومی خود را بازگرداند و اپوزسیون حامی اسرائیل را از صحنه اجتماعی کشور بیرون براند.
به همین دلیل هر آنکه کمی بیشتر از نوک دماغش را نگاه میکند و درکی درست از واقعیتهای ملی و جهانی دارد و منافع ایران را به منافع جناحی و فرقه ای خود ترجیح میدهد، نه تنها نباید دنبال رد صلاحیت و حذف صداهای مختلف در انتخابات باشد، بلکه باید از حضور همه جناحها و سلایق سیاسی استقبال کرده و بفهمد که در انتخابات پیش رو مشارکت حداکثری مردم اهمیت به مراتب بیشتری از اینکه چه کسی رای میآورد، دارد.
@kharmagaas
Forwarded from عمادالدین باقی
مادر و پدر و خواهر موسویان
Forwarded from عمادالدین باقی
بیژن عبدالکریمی
Video
🌗ضرورت تغییر و راه آزادی
✍از خبرهای شادی بخش این روزها این است که ️سید مهدی موسویان، محکوم به قصاص چشم پس از ۶ سال و نیم از زندان آزاد شد(که تصاویر آزادی اش را در بالا می بینید). او شهروندی خیلی عادی و جوانی ۲۵ ساله بود و به اتهام پرتاب سنگی که در درگیریهای سال ۹۶ در شهرکرد موجب نابینا شدن چشم یک مامور انتظامی شد محکوم گردید.
جزییات پرونده و آزادی را تا جایی که مصلحت اجازه دهد وکلای محترم بازگو خواهند کرد. در رسانهها معمولا خبری در مورد بازداشت و خبری در مورد آزادی افراد میآید اما برای مثال در پشت پرده این شش سال و نیم، غیر از فرد آسیب دیده، بر او و خانواده و دهها نفری که درگیر پرونده اش بوده اند تا اینکه شرایط آزادیاش فراهم شود چه گذشت، قصه پر غصه و داستانی است پر آب چشم، که دیده نمی شود. مشابه این قصه ها و غصه ها برای صدها و بل هزاران تن دیگر هم رخ داده است اما نه حکومت برای جان و سلامت شهروندان غیر حامی اهمیتی قایل است نه ان دسته از مخالفانی که از بیرون گود بر تنور خشونت میدمند، افرادی که یا خود طعم مرارتها را نچشیده اند یا مرارت دیگران برایشان اهمیت ندارد یا خود در جای امن و گرم نشستهاند و فرمان خشونت میدهند.
ما که از نفی خشونت می گوییم بیشتر به مصائب پشت صحنه نظر داریم که قربانی های بسیار دارد و دیده نمی شوند.
شرایط نامطلوب و ناهنجار و ناقض حقوق بشر حتما باید دگرگون شود اما نه به هزینه دیگران و به قیمت اعدام و زندان برای دیگران. هرکس حق دارد درباره خودش تصمیم بگیرد و به اندازه ظرفیت خودش عمل کند.
بهترین راه تغییر آن است که رنج کمتری به انسان ها تحمیل کند و چشم انداز کامیابی بیشتری داشته باشد.
📡 کانال گفتارهای باقی
https://www.tg-me.com/emadbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
✍از خبرهای شادی بخش این روزها این است که ️سید مهدی موسویان، محکوم به قصاص چشم پس از ۶ سال و نیم از زندان آزاد شد(که تصاویر آزادی اش را در بالا می بینید). او شهروندی خیلی عادی و جوانی ۲۵ ساله بود و به اتهام پرتاب سنگی که در درگیریهای سال ۹۶ در شهرکرد موجب نابینا شدن چشم یک مامور انتظامی شد محکوم گردید.
جزییات پرونده و آزادی را تا جایی که مصلحت اجازه دهد وکلای محترم بازگو خواهند کرد. در رسانهها معمولا خبری در مورد بازداشت و خبری در مورد آزادی افراد میآید اما برای مثال در پشت پرده این شش سال و نیم، غیر از فرد آسیب دیده، بر او و خانواده و دهها نفری که درگیر پرونده اش بوده اند تا اینکه شرایط آزادیاش فراهم شود چه گذشت، قصه پر غصه و داستانی است پر آب چشم، که دیده نمی شود. مشابه این قصه ها و غصه ها برای صدها و بل هزاران تن دیگر هم رخ داده است اما نه حکومت برای جان و سلامت شهروندان غیر حامی اهمیتی قایل است نه ان دسته از مخالفانی که از بیرون گود بر تنور خشونت میدمند، افرادی که یا خود طعم مرارتها را نچشیده اند یا مرارت دیگران برایشان اهمیت ندارد یا خود در جای امن و گرم نشستهاند و فرمان خشونت میدهند.
ما که از نفی خشونت می گوییم بیشتر به مصائب پشت صحنه نظر داریم که قربانی های بسیار دارد و دیده نمی شوند.
شرایط نامطلوب و ناهنجار و ناقض حقوق بشر حتما باید دگرگون شود اما نه به هزینه دیگران و به قیمت اعدام و زندان برای دیگران. هرکس حق دارد درباره خودش تصمیم بگیرد و به اندازه ظرفیت خودش عمل کند.
بهترین راه تغییر آن است که رنج کمتری به انسان ها تحمیل کند و چشم انداز کامیابی بیشتری داشته باشد.
📡 کانال گفتارهای باقی
https://www.tg-me.com/emadbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
Forwarded from نهضت آزادى ايران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸منتشر شده در توییتر محمد توسلی
🔹دبیرکل نهضت آزادی ایران
@nehzatazadiiran
بغض صدای اذان صبح در #رفح پس از حمله دولت آپارتاید اسرائیل به اردوگاه آوارگان فلسطینی در رفح، گویی بغض رسای وجدان بیدار همه آزادگان جهان در حمایت از مظلومیت و ایستادگی مردم فلسطین است.
هرچه سریعتر جنگ متوقف و حقوق مردم مظلوم #فلسطین برای تشکیل یک دولت مستقل به رسمیت شناخته شود.
🔹دبیرکل نهضت آزادی ایران
@nehzatazadiiran
بغض صدای اذان صبح در #رفح پس از حمله دولت آپارتاید اسرائیل به اردوگاه آوارگان فلسطینی در رفح، گویی بغض رسای وجدان بیدار همه آزادگان جهان در حمایت از مظلومیت و ایستادگی مردم فلسطین است.
هرچه سریعتر جنگ متوقف و حقوق مردم مظلوم #فلسطین برای تشکیل یک دولت مستقل به رسمیت شناخته شود.
Forwarded from کانال مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
Forwarded from یاسر عرب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 امتگرایی علیه ملیگرایی؟
🔶مناظره بیژن عبدالکریمی و حاتم قادری
🔻حاتم قادری: حاکمیت کنونی دورترین نسبت را با امر ملی دارد. تعابیری نظیر «امت اسلامی»، «نظام شیعی»، «نظام ولایی»، «ولایت فقهی» و... بهکلی مغایر با امر ملیاند. طبیعی است که اکثر مردم وقتی ببینند در یک صورتبندی داخل نیستند، خودشان را از آن وضعیت بیرون میکشند.
🔻بیژن عبدالکریمی: خدمات متقابل اسلام و ایران مطهری یک نمونه از آثار گفتمان انقلاب است که با امر ملی تناسب دارد، اما تفسیر حاکمیت از امر ملی متفاوت است. بچههای گفتمان انقلاب فاقد تئوریاند و به همین دلیل، گاهی مغایر با امر ملی عمل میکنند، ولی به هیچ وجه ذاتا بهدنبال ضدیت با امر ملی نیستند.
🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/6hLt_Dz6eP0
🎞 فیلم کامل این گفتگو در پلتفرم آزاد:
🌐 A Z A D. im
🆔@AzadSocial
🔶مناظره بیژن عبدالکریمی و حاتم قادری
🔻حاتم قادری: حاکمیت کنونی دورترین نسبت را با امر ملی دارد. تعابیری نظیر «امت اسلامی»، «نظام شیعی»، «نظام ولایی»، «ولایت فقهی» و... بهکلی مغایر با امر ملیاند. طبیعی است که اکثر مردم وقتی ببینند در یک صورتبندی داخل نیستند، خودشان را از آن وضعیت بیرون میکشند.
🔻بیژن عبدالکریمی: خدمات متقابل اسلام و ایران مطهری یک نمونه از آثار گفتمان انقلاب است که با امر ملی تناسب دارد، اما تفسیر حاکمیت از امر ملی متفاوت است. بچههای گفتمان انقلاب فاقد تئوریاند و به همین دلیل، گاهی مغایر با امر ملی عمل میکنند، ولی به هیچ وجه ذاتا بهدنبال ضدیت با امر ملی نیستند.
🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/6hLt_Dz6eP0
🎞 فیلم کامل این گفتگو در پلتفرم آزاد:
🌐 A Z A D. im
🆔@AzadSocial
بیژن عبدالکریمی
لینک گروه علم و الهیات مشکات: https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat لینک کانال: https://www.tg-me.com/elm_em لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی : www.instagram.com/bijan.abdolkarimi لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی : @bijanabdolkarimi
🔴اطلاعیه
عزیزان و گرامیان
متاسفانه برنامه امشب، جلسه دوم پلورالیسم دینی، به هفته بعد موکول شد.
#بیژن_عبدالکریمی
@bijanabdolkarimi
عزیزان و گرامیان
متاسفانه برنامه امشب، جلسه دوم پلورالیسم دینی، به هفته بعد موکول شد.
#بیژن_عبدالکریمی
@bijanabdolkarimi
Telegram
بیژن عبدالکریمی
لینک کانال YouTube یوتیوب :
youtube.com/@bijan_abdolkarimi_Official
لینک پیج اینستاگرام :
Instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک گروه نو :
https://www.tg-me.com/+9aOzGShzea1mMDI0
پیام مستقیم به دکتر عبدالکریمی: @abdolkarimi12
youtube.com/@bijan_abdolkarimi_Official
لینک پیج اینستاگرام :
Instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک گروه نو :
https://www.tg-me.com/+9aOzGShzea1mMDI0
پیام مستقیم به دکتر عبدالکریمی: @abdolkarimi12
Forwarded from ساختارهای ایرانی Iranian structures
🌐 ضرورتِ داوریاندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: او به ما آموخت که باید به جهان، زمان و تاریخ خود و به جایگاه و موقعیت جامعۀ خود در جهان و شرایط کنونی بیندیشیم
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاستنامه 292
🔹ضرورت داوریاندیشی ایرانیان؛ بخش پنجم
🔸عدم دعوت به خویش
همه کسانی که داوری را کم و بیش از نزدیک میشناسند میدانند که او از ادبی سرشار، حسنِ سلوک کریمانه، جانی عاری از خشم، نفرت و کینه توزی و وجودی مملو از لطف برخوردار است. اما برخلاف باور رایج در روزگار کنونی اخلاق نه صرفاً امری فردی و روانشناختی بلکه واقعیتی وجودشناختی و معرفت شناختی نیز است.
🔸همگان در مواجهه با جهان میکوشند بر پدیدارها چیره شوند، اما متفکران به این حقیقت به خوبی آگاهند که در مواجهه با جهان باید بر خود و نه بر پدیدارها چیره شد. تسلط بر خویشتن شرط آغاز تفکر اصیل است.
🔸تفکر نوعی فرارَوی از خویش است و انسان متفکر با این فرارَوی به ساحت تفکر گام میگذارد. تفکر فراروی است این فراروی با فرو شدن آغاز میشود. با چنین آغازی راه وی قطعی میشود. تفکر حاصل مواجهه انسان با جهان است. در مواجهه با جهان دو امکان بنیادین در برابر انسان وجود دارد. این دو امکان عبارتند از: (الف) خودبنیادی یا اراده معطوف به قدرت، و (ب) دگربنیادی یا اراده معطوف به حقیقت.
🔸نامتفکر یا سوبژه خودبنیاد، پدیدارها و هر آنچه هست را به مثابه چیزها و وضعیتهای متعلق به خویش تلقی کرده آنها را متوقف و مسدود میسازد. او پدیدارها را در ذات خودشان رها نمیکند، بلکه میکوشد هر آنچه هست را تا سطح فهم خویش فروکاهد و سپس به تجزیه و تحلیل و ارزیابی آن بپردازد. سوبژه خودبنیاد به صورتبخشهای آزادانه و خودانگیخته خویش از هستی پدیدارها بیش از خودِ هستی پدیدارها ارزش و اعتبار میبخشد. اراده او معطوف به خویش و بسط قدرت خویشتن است. اما تا فرد خود را تحت امر خویش قرار نداده، در برابر پدیدارها و آنچه هست به خوارداشت خویش نپردازد، نمیتواند به ساحت تفکر اصیل گام گذارد.
🔸متفکران با مهمیز زدن بر اراده معطوف به قدرت خویش و خوارداشت آن میکوشند اراده خود را بر رویدادگی تاریخ هستی هماهنگ و سازگار سازند و بدین وسیله، آزادی، اقتدار و معنا را در بالاترین حد ممکن تجربه کنند. دوری از دعوت به خویش عدم تلاش برای بزرگنمایی و برای خود ارزشی بیش از آن چیزی که هست، قائل نشدن، شاگردپروری و شاگردنوازی و تفسیرهای کریمانه از تلاشهای دانشجویانی که در پرتاب اندیشههای وی میاندیشند، همه و همه نشانههایی از تعلق خاطر به حقیقتی است که داوری کمتر از آن سخن گفته اما جانش لبریز از آن بوده است. بر اساس دریافتی که بنده از سرشت فلسفه و تفکر دارم «خوارداشت خویش و عدم دعوت به خویشتن» عنصری اجتنابناپذیر از تفکر فلسفی است. این اوصاف در داوری به وضوح دیده میشود.
🔸تفکر تاریخی و غیرانتفاعی
داوری برخلاف اغلب صاحبنظران، روشنفکران و سنتگرایان ما، درباره مسائل جامعۀ ایران، هرگز نه در فضایی ذهنی، انتزاعی، اثیری، توهمی، رمانتیک و در یک کلمه غیر تاریخی، بلکه همواره بر اساس نگرش تاریخی و در فضایی واقعی و با توجه به امکانات و تقدیر تاریخی ما در عالم تجدد و در جهان کنونی سخن گفته است.
🔸او به ما آموخت که باید به جهان، زمان و تاریخ خود و به جایگاه و موقعیت جامعه خود در جهان و شرایط کنونی بیندیشیم. با این تلقی است که وی دهههاست به وضع یا به تقدیر توسعه نیافتگی ما میاندیشد و وضع کنونی ما و همه مسائل و بحرانهای آن را نه صرفاً امور سطحی و گذرای سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی بلکه به منزله موقعیتی تاریخی و بسیار دشوار میفهمد که به سهولت و با امکانات کنونیمان به سادگی نمیتوان بر آن فائق آمد.
🔸او بر اساس نگرشی تاریخی کوشید نسبت ما با گذشته، حال و آیندهمان را مورد تأمل قرار دهد. او ساده اندیشانه از سنت و گذشتمان سخن نگفت، زیرا در شرایط تاریخی کنونی از سنت تاریخی ما چیز زیادی باقی نمانده است و جهان تجدد تمام شرق و سنت ما را تحت سیطرۀ خویش درآورده است.
🔸او بر اساس درکی تاریخی و انضمامی و نه در چارچوب تفکری انتزاعی و توهمی به خوبی به این امر واقع شده است که هرچه در هر جا هست، به غرب تعلق دارد و رنگ غربی به خود گرفته است. حتی ناسزایی هم که به غرب میدهیم محتوا و مضمونش را وامدار غرب هستیم. او از عدالتخواهان و آزادیخواهان میخواهد که مفاهیم عدالت و آزادی را نیز به گونهای تاریخی و در شرایط تاریخ اکنونی ما درک کنند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
🆔@Iranianstructures
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاستنامه 292
🔹ضرورت داوریاندیشی ایرانیان؛ بخش پنجم
🔸عدم دعوت به خویش
همه کسانی که داوری را کم و بیش از نزدیک میشناسند میدانند که او از ادبی سرشار، حسنِ سلوک کریمانه، جانی عاری از خشم، نفرت و کینه توزی و وجودی مملو از لطف برخوردار است. اما برخلاف باور رایج در روزگار کنونی اخلاق نه صرفاً امری فردی و روانشناختی بلکه واقعیتی وجودشناختی و معرفت شناختی نیز است.
🔸همگان در مواجهه با جهان میکوشند بر پدیدارها چیره شوند، اما متفکران به این حقیقت به خوبی آگاهند که در مواجهه با جهان باید بر خود و نه بر پدیدارها چیره شد. تسلط بر خویشتن شرط آغاز تفکر اصیل است.
🔸تفکر نوعی فرارَوی از خویش است و انسان متفکر با این فرارَوی به ساحت تفکر گام میگذارد. تفکر فراروی است این فراروی با فرو شدن آغاز میشود. با چنین آغازی راه وی قطعی میشود. تفکر حاصل مواجهه انسان با جهان است. در مواجهه با جهان دو امکان بنیادین در برابر انسان وجود دارد. این دو امکان عبارتند از: (الف) خودبنیادی یا اراده معطوف به قدرت، و (ب) دگربنیادی یا اراده معطوف به حقیقت.
🔸نامتفکر یا سوبژه خودبنیاد، پدیدارها و هر آنچه هست را به مثابه چیزها و وضعیتهای متعلق به خویش تلقی کرده آنها را متوقف و مسدود میسازد. او پدیدارها را در ذات خودشان رها نمیکند، بلکه میکوشد هر آنچه هست را تا سطح فهم خویش فروکاهد و سپس به تجزیه و تحلیل و ارزیابی آن بپردازد. سوبژه خودبنیاد به صورتبخشهای آزادانه و خودانگیخته خویش از هستی پدیدارها بیش از خودِ هستی پدیدارها ارزش و اعتبار میبخشد. اراده او معطوف به خویش و بسط قدرت خویشتن است. اما تا فرد خود را تحت امر خویش قرار نداده، در برابر پدیدارها و آنچه هست به خوارداشت خویش نپردازد، نمیتواند به ساحت تفکر اصیل گام گذارد.
🔸متفکران با مهمیز زدن بر اراده معطوف به قدرت خویش و خوارداشت آن میکوشند اراده خود را بر رویدادگی تاریخ هستی هماهنگ و سازگار سازند و بدین وسیله، آزادی، اقتدار و معنا را در بالاترین حد ممکن تجربه کنند. دوری از دعوت به خویش عدم تلاش برای بزرگنمایی و برای خود ارزشی بیش از آن چیزی که هست، قائل نشدن، شاگردپروری و شاگردنوازی و تفسیرهای کریمانه از تلاشهای دانشجویانی که در پرتاب اندیشههای وی میاندیشند، همه و همه نشانههایی از تعلق خاطر به حقیقتی است که داوری کمتر از آن سخن گفته اما جانش لبریز از آن بوده است. بر اساس دریافتی که بنده از سرشت فلسفه و تفکر دارم «خوارداشت خویش و عدم دعوت به خویشتن» عنصری اجتنابناپذیر از تفکر فلسفی است. این اوصاف در داوری به وضوح دیده میشود.
🔸تفکر تاریخی و غیرانتفاعی
داوری برخلاف اغلب صاحبنظران، روشنفکران و سنتگرایان ما، درباره مسائل جامعۀ ایران، هرگز نه در فضایی ذهنی، انتزاعی، اثیری، توهمی، رمانتیک و در یک کلمه غیر تاریخی، بلکه همواره بر اساس نگرش تاریخی و در فضایی واقعی و با توجه به امکانات و تقدیر تاریخی ما در عالم تجدد و در جهان کنونی سخن گفته است.
🔸او به ما آموخت که باید به جهان، زمان و تاریخ خود و به جایگاه و موقعیت جامعه خود در جهان و شرایط کنونی بیندیشیم. با این تلقی است که وی دهههاست به وضع یا به تقدیر توسعه نیافتگی ما میاندیشد و وضع کنونی ما و همه مسائل و بحرانهای آن را نه صرفاً امور سطحی و گذرای سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی بلکه به منزله موقعیتی تاریخی و بسیار دشوار میفهمد که به سهولت و با امکانات کنونیمان به سادگی نمیتوان بر آن فائق آمد.
🔸او بر اساس نگرشی تاریخی کوشید نسبت ما با گذشته، حال و آیندهمان را مورد تأمل قرار دهد. او ساده اندیشانه از سنت و گذشتمان سخن نگفت، زیرا در شرایط تاریخی کنونی از سنت تاریخی ما چیز زیادی باقی نمانده است و جهان تجدد تمام شرق و سنت ما را تحت سیطرۀ خویش درآورده است.
🔸او بر اساس درکی تاریخی و انضمامی و نه در چارچوب تفکری انتزاعی و توهمی به خوبی به این امر واقع شده است که هرچه در هر جا هست، به غرب تعلق دارد و رنگ غربی به خود گرفته است. حتی ناسزایی هم که به غرب میدهیم محتوا و مضمونش را وامدار غرب هستیم. او از عدالتخواهان و آزادیخواهان میخواهد که مفاهیم عدالت و آزادی را نیز به گونهای تاریخی و در شرایط تاریخ اکنونی ما درک کنند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
🆔@Iranianstructures
Forwarded from sadjad
اپوزوسیون نه به دنبال حقیقت است و نه با واقعیت اجتماعی نسبتی دارد/ این مواضع، آنها را از جامعه ایرانی منفک میکند
بعد از حمله اسرائیل به رفح، شاهد واکنش گروههای مختلفی در سراسر جهان بودیم. در میان طیف گسترده کسانی که در این مدت از فلسطین حمایت کردند، گروههایی مانند دانشجویان اروپایی و آمریکایی، یهودیان و حتی همجنسبازان هم وجود دارند. چه میشود که در چنین وضعیتی اپوزوسیون جمهوری اسلامی، برخلاف دنیا از جنایتهای رژیم صهیونیستی دفاع میکند؟
اپوزیوسیون ایران واکنشی عمل میکند؛ به همین دلیل اپوزوسون ایران شدیدا در بحران قرار دارد. هم بحران فکری، هم بحران فرهنگی و هم بحران اخلاقی. اپوزوسیون در این دههها در مبتذلترین دوره خودش قرار دارد و هیچ زمان اینگونه مبتذل نشده بوده بود که کاملا برخلاف منافع ملی حرکت بکند. به همین دلیل اپوزسیون در حال حاضر در بحرانی ترین حالت خود قرار دارد.
- چطور اپوزوسیون جمهوری اسلامی به نقطهای رسید که بر خلاف تفکر و فطرت بشری از کشته شدن انسانهای مظلوم و بیگناه حمایت میکند؟
جامعه ما باید به این پختگی برسد که با مسائل اجتماعی نرم برخورد کند. از اوایل انقلاب کشور درگیر جنگ و فضای پلیسی و امنیتی بود. در کنار اینها بیتجربگی سیاسی و اجتماعی هم بود. در حال حاضر تمام نیروهای واسطه حذف شدهاند و این باعث رادیکالیزه شدن و شکلگیری دوقطبی شدید در جامعه شده است. منتقدین فرهیخته، ملی و ارزشی را حذف کردهایم و در مقابل لمپنها، پوپولیستها، نافرهیختگان و بیمایگان به میدان آمدهاند. با منتقدی مانند من و دیگران چگونه برخورد شده است؟ در ازای این کسانی پیدا شدهاند که از ناتو میخواهند به ایران حمله بکند؛ کسانی که از غرب میخواهند که تحریمها را ادامه بدهد. کسانی که از اسرائیل دفاع میکنند. یکی از دلایلی که باعث شد این جریان بوجود بیاید، ناپختگی جریان انقلاب بود. این را نباید نادیده گرفت.
سوال) در حال حاضر از جریان اپوزوسیون چیزی جز جنگافروزی مشاهده نمیشود؛ چه در اقدامات علیه ایران و چه در جنگ غزه. سوال اینجا است که امروز جریان اپوزوسیون چه نسبتی باعقلانیت، تفکر و فطرت دارد؟
امروز جامعه ما شدیدا دوقطبی شده است و تندروهای هر دو قطب نسبتی با عقلانیت ندارند. در این شرایط نیروهای واسط میتوانند از غلبه احساسات و خشونت در جامعه جلوگیری کنند. عقلای جامعه بسیار نادر هستند و فضای جامعه به شدت دچار عواطف گرایی و احساسات گرایی شده است. گفتمان انقلاب هم از احساسگرایی و بسیج عواطف و احساسات استفاده زیادی میکند. در طرف مقابل هم اپوزوسیون به طغیان عواطف و احساسات میپردازد و عقلانیت تعطیل میشود. هر دو گروه باید بکوشند تا عقلانیت در جامعه بسط پیدا کند. عقلای جامعه، هم کسانی که از قدرت سیاسی بخوردارند و هم کسانی که جزو منتقدین منصف هستند، باید بکوشند تا عقلانیت را بسط بدهند؛ واگرنه در پس طغیان احساسات و عواطف، خطرات بسیاری وجود دارد. البته من میپذیرم که طغیان احساسات در اپوزوسیون بیشتر است. مدافعان احساسی آرمان انقلاب نیز برای جامعه خطرناک هستند.
- قبل از انقلاب محمدرضا پهلوی علیرغم روابط پنهانی که با رژیم جعلی اسرائیل داشت ولی گاهی به طور صریح علیه اسرائیل موضع میگرفت. مثلا محمدرضا پهلوی در جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل گفته بود: «ما به کشورهای عربی در حا ل جنگ با اسراییل کمک میکنیم». یا در جای دیگری گفته بود:«ایران موضع قاطعی برای احقاق حقوق فلسطین دارد». چه میشود که اپوزوسیون جمهوری اسلامی از محمدرضا پهلوی هم عبور میکند و به شکل عریان به عنوان مدافع رژیم صهیونیستی ظاهر میشود؟
پهلوی و مشاورانش، هرچند به نحوی بسیار ضعیف، نیمنگاهی هم به نیروهای سنتی، مذهبی و ملی داشتند. آنها میدانستند که موضع مدافع نسبت به اسرائیل پایگاه اجتماعیشان را در میان مردم، تضعیف خواهد کرد. اما نیروهای اپوزوسیون جمهوری اسلامی، دچار نابخردی شدهاند و رابطهشان را با واقعیت و جامعه از دست دادهاند. آنها نه تنها به حقیقت نمیاندیشند و به این قائل نیستند که مقاومت در برابر اسرائیل امر حقی است، به لحاظ عقل عملی هم این شعور را ندارند که اینگونه مواضع آنها را از جامعه منفک خواهد کرد. به همین دلیل مواضع اپوزوسیون و برخی روشنفکران سیاسی و اجتماعی، در خصوص اسرائیل برگ برندهای در اختیار قدرت سیاسی در ایران بود و خیلیها را از بدنه اپوزوسیون جدا کرد و آنها را به دامن گفتمان انقلاب برگرداند. کسانی که نسبت به قدرت سیاسی نگاه تندی داشتند، پس از روبرو شدن با مواضع احمقانه و غیر اخلاقی اپوزوسیون، با گفتمان انقلاب و جبهه مقاومت همسو شدند.
بعد از حمله اسرائیل به رفح، شاهد واکنش گروههای مختلفی در سراسر جهان بودیم. در میان طیف گسترده کسانی که در این مدت از فلسطین حمایت کردند، گروههایی مانند دانشجویان اروپایی و آمریکایی، یهودیان و حتی همجنسبازان هم وجود دارند. چه میشود که در چنین وضعیتی اپوزوسیون جمهوری اسلامی، برخلاف دنیا از جنایتهای رژیم صهیونیستی دفاع میکند؟
اپوزیوسیون ایران واکنشی عمل میکند؛ به همین دلیل اپوزوسون ایران شدیدا در بحران قرار دارد. هم بحران فکری، هم بحران فرهنگی و هم بحران اخلاقی. اپوزوسیون در این دههها در مبتذلترین دوره خودش قرار دارد و هیچ زمان اینگونه مبتذل نشده بوده بود که کاملا برخلاف منافع ملی حرکت بکند. به همین دلیل اپوزسیون در حال حاضر در بحرانی ترین حالت خود قرار دارد.
- چطور اپوزوسیون جمهوری اسلامی به نقطهای رسید که بر خلاف تفکر و فطرت بشری از کشته شدن انسانهای مظلوم و بیگناه حمایت میکند؟
جامعه ما باید به این پختگی برسد که با مسائل اجتماعی نرم برخورد کند. از اوایل انقلاب کشور درگیر جنگ و فضای پلیسی و امنیتی بود. در کنار اینها بیتجربگی سیاسی و اجتماعی هم بود. در حال حاضر تمام نیروهای واسطه حذف شدهاند و این باعث رادیکالیزه شدن و شکلگیری دوقطبی شدید در جامعه شده است. منتقدین فرهیخته، ملی و ارزشی را حذف کردهایم و در مقابل لمپنها، پوپولیستها، نافرهیختگان و بیمایگان به میدان آمدهاند. با منتقدی مانند من و دیگران چگونه برخورد شده است؟ در ازای این کسانی پیدا شدهاند که از ناتو میخواهند به ایران حمله بکند؛ کسانی که از غرب میخواهند که تحریمها را ادامه بدهد. کسانی که از اسرائیل دفاع میکنند. یکی از دلایلی که باعث شد این جریان بوجود بیاید، ناپختگی جریان انقلاب بود. این را نباید نادیده گرفت.
سوال) در حال حاضر از جریان اپوزوسیون چیزی جز جنگافروزی مشاهده نمیشود؛ چه در اقدامات علیه ایران و چه در جنگ غزه. سوال اینجا است که امروز جریان اپوزوسیون چه نسبتی باعقلانیت، تفکر و فطرت دارد؟
امروز جامعه ما شدیدا دوقطبی شده است و تندروهای هر دو قطب نسبتی با عقلانیت ندارند. در این شرایط نیروهای واسط میتوانند از غلبه احساسات و خشونت در جامعه جلوگیری کنند. عقلای جامعه بسیار نادر هستند و فضای جامعه به شدت دچار عواطف گرایی و احساسات گرایی شده است. گفتمان انقلاب هم از احساسگرایی و بسیج عواطف و احساسات استفاده زیادی میکند. در طرف مقابل هم اپوزوسیون به طغیان عواطف و احساسات میپردازد و عقلانیت تعطیل میشود. هر دو گروه باید بکوشند تا عقلانیت در جامعه بسط پیدا کند. عقلای جامعه، هم کسانی که از قدرت سیاسی بخوردارند و هم کسانی که جزو منتقدین منصف هستند، باید بکوشند تا عقلانیت را بسط بدهند؛ واگرنه در پس طغیان احساسات و عواطف، خطرات بسیاری وجود دارد. البته من میپذیرم که طغیان احساسات در اپوزوسیون بیشتر است. مدافعان احساسی آرمان انقلاب نیز برای جامعه خطرناک هستند.
- قبل از انقلاب محمدرضا پهلوی علیرغم روابط پنهانی که با رژیم جعلی اسرائیل داشت ولی گاهی به طور صریح علیه اسرائیل موضع میگرفت. مثلا محمدرضا پهلوی در جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل گفته بود: «ما به کشورهای عربی در حا ل جنگ با اسراییل کمک میکنیم». یا در جای دیگری گفته بود:«ایران موضع قاطعی برای احقاق حقوق فلسطین دارد». چه میشود که اپوزوسیون جمهوری اسلامی از محمدرضا پهلوی هم عبور میکند و به شکل عریان به عنوان مدافع رژیم صهیونیستی ظاهر میشود؟
پهلوی و مشاورانش، هرچند به نحوی بسیار ضعیف، نیمنگاهی هم به نیروهای سنتی، مذهبی و ملی داشتند. آنها میدانستند که موضع مدافع نسبت به اسرائیل پایگاه اجتماعیشان را در میان مردم، تضعیف خواهد کرد. اما نیروهای اپوزوسیون جمهوری اسلامی، دچار نابخردی شدهاند و رابطهشان را با واقعیت و جامعه از دست دادهاند. آنها نه تنها به حقیقت نمیاندیشند و به این قائل نیستند که مقاومت در برابر اسرائیل امر حقی است، به لحاظ عقل عملی هم این شعور را ندارند که اینگونه مواضع آنها را از جامعه منفک خواهد کرد. به همین دلیل مواضع اپوزوسیون و برخی روشنفکران سیاسی و اجتماعی، در خصوص اسرائیل برگ برندهای در اختیار قدرت سیاسی در ایران بود و خیلیها را از بدنه اپوزوسیون جدا کرد و آنها را به دامن گفتمان انقلاب برگرداند. کسانی که نسبت به قدرت سیاسی نگاه تندی داشتند، پس از روبرو شدن با مواضع احمقانه و غیر اخلاقی اپوزوسیون، با گفتمان انقلاب و جبهه مقاومت همسو شدند.
Forwarded from منصور گودرزی
🔷مردم و روشنفکران
✍️سید عطاءالله مهاجرانی
🔹با توجه به تجربهام در سفر یک ماهه به نجف اشرف و عراق، در مقالهای به این نکته اشاره کردم که میتوان میان دنیای مجازی به معنای همین فضای توییتر و اینستاگرام و... و دنیای حقیقی تفاوت قائل شد؛ اجتماعات میلیونی مردم ایران در سوگ و فقدان شهیدان خدمت، شاهدی بود که از راه رسید و این دوگانگی و تفاوت را بیشتر نشان داد.
🔹در فضای مجازی گفته میشد که مردم ایران از فقدان ابراهیم رییسی و همراهان در فاجعهی سقوط بالگرد نه تنها متأسف نیستند، بلکه خوشحالند. نشانههایی از خوشحالی مانند رقص و پایکوبی و برهنگی که البته معلوم نبود کی و کجاست، منتشر کردند. اما در دنیای حقیقی در تبریز و قم و تهران و مشهد، حکایت دیگری جاری بود. دریایی از مردم در خیابانها و میدانها جاری شده بود. خوشبختانه نمایندگان رسانههای جهانی که هوشمندانه دعوت شده بودند، گوشههایی از واقعیت دنیای حقیقی را منتشر کردند.
🔹میخواهم به تجربهی بسیار مهم داستایفسکی در«دفتر یادداشت روزانه یک نویسنده» اشاره کنم. این کتاب با ترجمهی«ابراهیم یونسی» و در سه جلد و 1500 صفحه به زبان فارسی ترجمه شده است. کتاب بی مانندی است و در تاریخ ادبیات و فرهنگ بینظیر، داستایفسکی درست در نیمهی دوم دههی پنجاه سالگی خود، در اوج آفرینندگی و کمال شخصیتی، در سالهای 1876 تا 1880، یادداشت روزانه را نوشته و به بررسی و تحلیل مهمترین مسائل آن روزگار روسیه پرداخته است. در تمام یادداشتها، موضوع دوگانگی مردم روسیه و روشنفکران یا نخبگان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی تکرار می شود. وقتی نوشتهی داستایفسکی را با دقت میخوانیم، میبینیم، گویی ما در ایران امروز با چنان دوگانهای رویارو هستیم.
🔹روشنفکرانی که حال و هوا و ارزشها و زبانِشان با مردم متفاوت است. مردم را دست کم میگیرند و بلکه تحقیر میکنند. نگاهِشان به ارزشهای آن سوی مرزهاست. سکولار از دهان شان نمیافتد! باورهای دینی و اخلاقی مردم را طرد میکنند. امر مقدس نداریم! به توانایی ملی باور ندارند. اما در مواجهه با واقعیت مردم سرگشته میشوند. البته این شهامت و صراحت را ندارند که اقرار کنند مردم را درست نشناخته بودند. برعکس وقتی با واکنش مردم رویارو میشوند، به تحریف واقعیت میپردازند. مردم را ناآگاه تلقی میکنند.
🔹روشنفکران روسی خود را در برابر اروپا به معنی آلمان و انگلستان و فرانسه ناچیز و بلکه زبون احساس میکردند، رمانهای تولستوی، آینهی این استحاله به ویژه در تشبث روشنفکران و نخبگان به فرانسه دانی و فرانسه پرانی است. داستایفسکی نوشته است:«میگفتند(روشنفکران) که ما کشوری ناچیز و فقیر و بی اهمیت هستیم. با تمسخر به همه اطمینان میدادند که ما چیزی به نام«روح ملی» نداریم، زیرا ملت و مردمی نداریم و بین رهبری سیاسی و مردم وحدتی نیست. نیهیلیسم همه چیز را جویده است و سربازان تفنگهای شان را زمین میاندازند و مثل گله گوسفند فرار میکنند و مهمات و تدارکات نداریم و خودمان خوب میدانیم که توپ میزنیم! و پا را زیادتر از حدمان دراز کردهایم.»
🔹ببینید چقدر این حرفها آشناست! گفتند آمریکا ظرف یک ساعت میتواند تمام توان دفاعی ایران را نابود کند. عینالاسد اتفاق افتاد. گفتند ایران جرأت مقابله با اسراییل را ندارد، «وعدهی صادق» اتفاق افتاد. گفتند مردم علیه نظام هستند و نظام 8 درصد بیشتر طرفدار ندارد. دریای جمعیت مردم به تکاپو درآمد. گفتند رهبری کاریزمایش با خاک یکسان شده است! دیدند با یک جمله آیتالله خامنهای و آرامشی که در کلام ایشان بود، ملت و کشوری که نه مجلس داشت و نه رییس جمهور، مثل سرو ایستاد و قامت خم نکرد و کمترین اختلالی در اداره کشور پیش نیامد و عمق اقتدار ملت و کشور و نظام بیشتر شد.همسایگان و دیگر کشورها پررنگتر از همیشه، با حضور در مراسم فقدان شهدای خدمت اشتیاق خود را برای توسعه روابط یا بازسازی روابط با ایران نشان دادند.
📝منبع: «روزنامه اعتماد»
✍️سید عطاءالله مهاجرانی
🔹با توجه به تجربهام در سفر یک ماهه به نجف اشرف و عراق، در مقالهای به این نکته اشاره کردم که میتوان میان دنیای مجازی به معنای همین فضای توییتر و اینستاگرام و... و دنیای حقیقی تفاوت قائل شد؛ اجتماعات میلیونی مردم ایران در سوگ و فقدان شهیدان خدمت، شاهدی بود که از راه رسید و این دوگانگی و تفاوت را بیشتر نشان داد.
🔹در فضای مجازی گفته میشد که مردم ایران از فقدان ابراهیم رییسی و همراهان در فاجعهی سقوط بالگرد نه تنها متأسف نیستند، بلکه خوشحالند. نشانههایی از خوشحالی مانند رقص و پایکوبی و برهنگی که البته معلوم نبود کی و کجاست، منتشر کردند. اما در دنیای حقیقی در تبریز و قم و تهران و مشهد، حکایت دیگری جاری بود. دریایی از مردم در خیابانها و میدانها جاری شده بود. خوشبختانه نمایندگان رسانههای جهانی که هوشمندانه دعوت شده بودند، گوشههایی از واقعیت دنیای حقیقی را منتشر کردند.
🔹میخواهم به تجربهی بسیار مهم داستایفسکی در«دفتر یادداشت روزانه یک نویسنده» اشاره کنم. این کتاب با ترجمهی«ابراهیم یونسی» و در سه جلد و 1500 صفحه به زبان فارسی ترجمه شده است. کتاب بی مانندی است و در تاریخ ادبیات و فرهنگ بینظیر، داستایفسکی درست در نیمهی دوم دههی پنجاه سالگی خود، در اوج آفرینندگی و کمال شخصیتی، در سالهای 1876 تا 1880، یادداشت روزانه را نوشته و به بررسی و تحلیل مهمترین مسائل آن روزگار روسیه پرداخته است. در تمام یادداشتها، موضوع دوگانگی مردم روسیه و روشنفکران یا نخبگان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی تکرار می شود. وقتی نوشتهی داستایفسکی را با دقت میخوانیم، میبینیم، گویی ما در ایران امروز با چنان دوگانهای رویارو هستیم.
🔹روشنفکرانی که حال و هوا و ارزشها و زبانِشان با مردم متفاوت است. مردم را دست کم میگیرند و بلکه تحقیر میکنند. نگاهِشان به ارزشهای آن سوی مرزهاست. سکولار از دهان شان نمیافتد! باورهای دینی و اخلاقی مردم را طرد میکنند. امر مقدس نداریم! به توانایی ملی باور ندارند. اما در مواجهه با واقعیت مردم سرگشته میشوند. البته این شهامت و صراحت را ندارند که اقرار کنند مردم را درست نشناخته بودند. برعکس وقتی با واکنش مردم رویارو میشوند، به تحریف واقعیت میپردازند. مردم را ناآگاه تلقی میکنند.
🔹روشنفکران روسی خود را در برابر اروپا به معنی آلمان و انگلستان و فرانسه ناچیز و بلکه زبون احساس میکردند، رمانهای تولستوی، آینهی این استحاله به ویژه در تشبث روشنفکران و نخبگان به فرانسه دانی و فرانسه پرانی است. داستایفسکی نوشته است:«میگفتند(روشنفکران) که ما کشوری ناچیز و فقیر و بی اهمیت هستیم. با تمسخر به همه اطمینان میدادند که ما چیزی به نام«روح ملی» نداریم، زیرا ملت و مردمی نداریم و بین رهبری سیاسی و مردم وحدتی نیست. نیهیلیسم همه چیز را جویده است و سربازان تفنگهای شان را زمین میاندازند و مثل گله گوسفند فرار میکنند و مهمات و تدارکات نداریم و خودمان خوب میدانیم که توپ میزنیم! و پا را زیادتر از حدمان دراز کردهایم.»
🔹ببینید چقدر این حرفها آشناست! گفتند آمریکا ظرف یک ساعت میتواند تمام توان دفاعی ایران را نابود کند. عینالاسد اتفاق افتاد. گفتند ایران جرأت مقابله با اسراییل را ندارد، «وعدهی صادق» اتفاق افتاد. گفتند مردم علیه نظام هستند و نظام 8 درصد بیشتر طرفدار ندارد. دریای جمعیت مردم به تکاپو درآمد. گفتند رهبری کاریزمایش با خاک یکسان شده است! دیدند با یک جمله آیتالله خامنهای و آرامشی که در کلام ایشان بود، ملت و کشوری که نه مجلس داشت و نه رییس جمهور، مثل سرو ایستاد و قامت خم نکرد و کمترین اختلالی در اداره کشور پیش نیامد و عمق اقتدار ملت و کشور و نظام بیشتر شد.همسایگان و دیگر کشورها پررنگتر از همیشه، با حضور در مراسم فقدان شهدای خدمت اشتیاق خود را برای توسعه روابط یا بازسازی روابط با ایران نشان دادند.
📝منبع: «روزنامه اعتماد»
روزنامه اعتماد
مردم و روشنفكران(۱)
سيد عطاءالله مهاجراني
Forwarded from خبرفوری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM