سلام. قبلا آقای عبدالکریمی سه شنبه ها در این گروه سخنرانی داشتند. دیگه از اون نشستها ندارند؟
سلام. خیر. بنده در سه شنبه ها برنامه دارم. منتهی میهمان گروه الهیات مشکات هستم. هر بار تلاش کردم با سه device یکی برای گروه خودمان و یکی برای گروه الهیات مشکات و دیگری برای اینستاگرام به نحو توأمان رنشست ها را اجرا کنم در گروه خودمان با مشکل مواجه شده ام. الا برنامه های سه شنبه شب ها برگزار شده اما فایل ضبط شده اش در کانال و گروه هایمان قرار داده شده است.
با سپاس
عبدالکریمی
31 مردادماه 1403
سلام. خیر. بنده در سه شنبه ها برنامه دارم. منتهی میهمان گروه الهیات مشکات هستم. هر بار تلاش کردم با سه device یکی برای گروه خودمان و یکی برای گروه الهیات مشکات و دیگری برای اینستاگرام به نحو توأمان رنشست ها را اجرا کنم در گروه خودمان با مشکل مواجه شده ام. الا برنامه های سه شنبه شب ها برگزار شده اما فایل ضبط شده اش در کانال و گروه هایمان قرار داده شده است.
با سپاس
عبدالکریمی
31 مردادماه 1403
Forwarded from سیدجواد میری مینق
مراسم خاکسپاری
روز چهارشنبه ۳۱ مرداد از ساعت ۱۱ در سالن عروجیان در بهشتزهرا
و مجلس ختم روز جمعه ۲ شهریور در مسجدالرضا در خیابان شهید عشقیار میدان نیلوفر از ساعت ۱۵.۳۰ الی ۱۷
@seyedjavadmiri
روز چهارشنبه ۳۱ مرداد از ساعت ۱۱ در سالن عروجیان در بهشتزهرا
و مجلس ختم روز جمعه ۲ شهریور در مسجدالرضا در خیابان شهید عشقیار میدان نیلوفر از ساعت ۱۵.۳۰ الی ۱۷
@seyedjavadmiri
Forwarded from مهرداد مهر
مرگ مذهب در آیندهٔ نزدیک !!! ( حتمی است )
حجتالاسلام محمد زکایی
استاد حوزهٔ علمیهٔ قم
در آیندهای نه چندان دور و با مرگ نسلهای دههٔ ۴۰ به پایین، دیگر چیزی به نام مذهب و اعتقاد ، در بین نسلهای جوان، دیده نخواهد شد !
مردم، عامل فقر، بیچارگی و گرفتاری خود را ، در ایدئولوژی میبینند و با مرگ هر روحانی، به ویژه مرگ مسؤولان، شادی خود را بروز میدهند !
به نظر میرسد سیاست ، آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته است و هر کدام از ما، متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شدهایم.
تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر ، خروج روحانیت از پستهای حکومتی و سیاسی و پرداختن به مسائل اعتقادی جامعه است که البته خیلی دیر شده و نسلهای ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب هستند.
در صداوسیما، فقط مردم متدین و جامعهٔ دیندار نشان داده میشوند، ولی در زیر پوست شهر ، همهٔ ما میدانیم که دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم، موضوعیت و اهمیت ندارد و پنهان کردن صورت مسأله نیز ، دردی از بیمذهبی ، دوا نمیکند.
ما نتوانستیم در ۴۵سال ، بر اعتقادات مردم بیفزاییم و یا حداقل آن را حفظ کنیم ۰ با تمام بودجههای چندین هزار میلیاردی ، دهها نهاد دینی و حوزههای علمیه، عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است !!!
متأسّفانه ، ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح دادیم.
اگر در خانواده، اقوام، همکاران و دوستان خود بنگریم، متوجه میشویم که به جز چند پیرزن و پیرمرد که آنها هم تربیت شدهٔ سالیان بسیار دورند، اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی، حتی نماز نمیخوانند که هیج، تمام مظاهر دین را تمسخر میکنند!
بنابراین آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد ۰
نشانههای این تغییر بنیادی، در رفتارها و دهنکجیهای جوانان و مردم ، به آنچه مسؤولان میگویند مشخص است.
استقبال میکردیم، بیشتر به نتیجه میرسیدیم.
حجتالاسلام محمد زکایی
استاد حوزهٔ علمیهٔ قم
در آیندهای نه چندان دور و با مرگ نسلهای دههٔ ۴۰ به پایین، دیگر چیزی به نام مذهب و اعتقاد ، در بین نسلهای جوان، دیده نخواهد شد !
مردم، عامل فقر، بیچارگی و گرفتاری خود را ، در ایدئولوژی میبینند و با مرگ هر روحانی، به ویژه مرگ مسؤولان، شادی خود را بروز میدهند !
به نظر میرسد سیاست ، آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته است و هر کدام از ما، متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شدهایم.
تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر ، خروج روحانیت از پستهای حکومتی و سیاسی و پرداختن به مسائل اعتقادی جامعه است که البته خیلی دیر شده و نسلهای ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب هستند.
در صداوسیما، فقط مردم متدین و جامعهٔ دیندار نشان داده میشوند، ولی در زیر پوست شهر ، همهٔ ما میدانیم که دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم، موضوعیت و اهمیت ندارد و پنهان کردن صورت مسأله نیز ، دردی از بیمذهبی ، دوا نمیکند.
ما نتوانستیم در ۴۵سال ، بر اعتقادات مردم بیفزاییم و یا حداقل آن را حفظ کنیم ۰ با تمام بودجههای چندین هزار میلیاردی ، دهها نهاد دینی و حوزههای علمیه، عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است !!!
متأسّفانه ، ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح دادیم.
اگر در خانواده، اقوام، همکاران و دوستان خود بنگریم، متوجه میشویم که به جز چند پیرزن و پیرمرد که آنها هم تربیت شدهٔ سالیان بسیار دورند، اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی، حتی نماز نمیخوانند که هیج، تمام مظاهر دین را تمسخر میکنند!
بنابراین آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد ۰
نشانههای این تغییر بنیادی، در رفتارها و دهنکجیهای جوانان و مردم ، به آنچه مسؤولان میگویند مشخص است.
استقبال میکردیم، بیشتر به نتیجه میرسیدیم.
Forwarded from مهرداد مهر
مرگ مذهب در آیندهٔ نزدیک !!! ( حتمی است )
حجتالاسلام محمد زکایی
استاد حوزهٔ علمیهٔ قم
در آیندهای نه چندان دور و با مرگ نسلهای دههٔ ۴۰ به پایین، دیگر چیزی به نام مذهب و اعتقاد ، در بین نسلهای جوان، دیده نخواهد شد !
مردم، عامل فقر، بیچارگی و گرفتاری خود را ، در ایدئولوژی میبینند و با مرگ هر روحانی، به ویژه مرگ مسؤولان، شادی خود را بروز میدهند !
به نظر میرسد سیاست ، آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته است و هر کدام از ما، متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شدهایم.
تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر ، خروج روحانیت از پستهای حکومتی و سیاسی و پرداختن به مسائل اعتقادی جامعه است که البته خیلی دیر شده و نسلهای ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب هستند.
در صداوسیما، فقط مردم متدین و جامعهٔ دیندار نشان داده میشوند، ولی در زیر پوست شهر ، همهٔ ما میدانیم که دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم، موضوعیت و اهمیت ندارد و پنهان کردن صورت مسأله نیز ، دردی از بیمذهبی ، دوا نمیکند.
ما نتوانستیم در ۴۵سال ، بر اعتقادات مردم بیفزاییم و یا حداقل آن را حفظ کنیم ۰ با تمام بودجههای چندین هزار میلیاردی ، دهها نهاد دینی و حوزههای علمیه، عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است !!!
متأسّفانه ، ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح دادیم.
اگر در خانواده، اقوام، همکاران و دوستان خود بنگریم، متوجه میشویم که به جز چند پیرزن و پیرمرد که آنها هم تربیت شدهٔ سالیان بسیار دورند، اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی، حتی نماز نمیخوانند که هیج، تمام مظاهر دین را تمسخر میکنند!
بنابراین آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد ۰
نشانههای این تغییر بنیادی، در رفتارها و دهنکجیهای جوانان و مردم ، به آنچه مسؤولان میگویند مشخص است.
استقبال میکردیم، بیشتر به نتیجه میرسیدیم.
حجتالاسلام محمد زکایی
استاد حوزهٔ علمیهٔ قم
در آیندهای نه چندان دور و با مرگ نسلهای دههٔ ۴۰ به پایین، دیگر چیزی به نام مذهب و اعتقاد ، در بین نسلهای جوان، دیده نخواهد شد !
مردم، عامل فقر، بیچارگی و گرفتاری خود را ، در ایدئولوژی میبینند و با مرگ هر روحانی، به ویژه مرگ مسؤولان، شادی خود را بروز میدهند !
به نظر میرسد سیاست ، آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته است و هر کدام از ما، متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شدهایم.
تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر ، خروج روحانیت از پستهای حکومتی و سیاسی و پرداختن به مسائل اعتقادی جامعه است که البته خیلی دیر شده و نسلهای ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب هستند.
در صداوسیما، فقط مردم متدین و جامعهٔ دیندار نشان داده میشوند، ولی در زیر پوست شهر ، همهٔ ما میدانیم که دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم، موضوعیت و اهمیت ندارد و پنهان کردن صورت مسأله نیز ، دردی از بیمذهبی ، دوا نمیکند.
ما نتوانستیم در ۴۵سال ، بر اعتقادات مردم بیفزاییم و یا حداقل آن را حفظ کنیم ۰ با تمام بودجههای چندین هزار میلیاردی ، دهها نهاد دینی و حوزههای علمیه، عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است !!!
متأسّفانه ، ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح دادیم.
اگر در خانواده، اقوام، همکاران و دوستان خود بنگریم، متوجه میشویم که به جز چند پیرزن و پیرمرد که آنها هم تربیت شدهٔ سالیان بسیار دورند، اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی، حتی نماز نمیخوانند که هیج، تمام مظاهر دین را تمسخر میکنند!
بنابراین آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد ۰
نشانههای این تغییر بنیادی، در رفتارها و دهنکجیهای جوانان و مردم ، به آنچه مسؤولان میگویند مشخص است.
استقبال میکردیم، بیشتر به نتیجه میرسیدیم.
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه هشتم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۳۰مرداد
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه هشتم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۳۰مرداد
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نیاز به حرکتی فراجناحی برای تغییر فساد ساختاری اقتصاد کشور
گفتگوی دکتر حسین راغفر (اقتصاددان) با تلویزیون اینترنتی جدال
گفتگوی دکتر حسین راغفر (اقتصاددان) با تلویزیون اینترنتی جدال
Forwarded from هاتفی
درنگ
دولت وفاق ملى، همراهى مجلس
راى اعتماد اكثريت نمايندگان مجلس به دولت نخست پزشكيان اتفاقى مهم و مبارك و نويد آينده روشن هماهنگى و همكارى دولت و مجلس است. پزشكيان به سبك خود و با نطق بسيار تأثير گذار و صميمانه قبل از رآى اعتماد موفق شد نظر اكثريت مجلس را جلب كند. چند نكته:
١- پزشكيان بيش از همه رؤساى جمهور سابق سابقه نمايندگى دارد و مجلس را بسيار خوب مى شناسد. سابقه رفاقت و صميميت با نمايندگان با تجربه مجلس دارد، كه سرمايه مهمى براى دولت أست.
٢- با رآى كامل به دولت پزشكيان پروژه دوگانه سازى دوقطبى انتخابى- انتصابى از بنياد منتفى شد. پزشكيان به صراحت و روشنگرانه گفت، فهرست وزيران پيشنهادى با هماهنگى و توافق و حتى اعمال نظر آيت الله خامنه اى( مثل انتخاب وزير محترم فرهنگ كه نمى خواستند وزارت را بپذيرند، ) انجام شده أست. دو گروه ظاهرا متقابل و بلكه كاملا متضاد با زاويه نگاه مشترك پزشكيان را نقد كرده اند:
الف: نمايندگان افراطى وابسته به جريان پايدارى، نوشته اند: " پزشكيان به نحو بى سابقه اى از رهبرى هزينه كرده است!"
نمىگويند كه اين جماعت محترم در مخالفت و بلكه ضديت با آقايان عراقچى، ظفرقندى، ميدرى و صالحى ميراث، هر چه توانستند از رهبرى مايه گذاشتند تا نشان دهند كه اين چهار تن با ملاك هاى ١٢ كانه رهبرى در تشخيص صلاحيت وزيران، ناهماهنگند و مجلس به آنها به روايت حميد رسايى: " قطعا رأى نمى دهد!"
پزشكيان گفت نامزدها با توافق وهماهنگى با رهبرى انتخاب شده اند. لابد رهبرى به سخنان خود و معيارهايى كه بيان كرده بودند، بيش ازنمايندگان توجه داشته اند. رويكرد پزشكيان در واقع اسلحه مخالفت با رهبرى را از دست نمايندگان افراطى
گرفت
ب:
شبكه هاى فارسى برانداز در خارج ايران، به ويژه شبكه صهيونيستى ايران- نشنال بسيار از رويكرد پزشكيان شكارشده اند. براى اينكه اينان ازپروژه دوقطبى تغذيه مدام مى كرده و مى كنند. به قول مسعود رجوى نه زنده نه مرده! در شكاف زندگى مى كنند. پزشكيان بازى را بر هم زده و فرش را از زير پايشان كشيده أست. حالا مى گويند. پس انتخابات نمايشى بود. پزشكيان نماينده رهبرى در دولت است! انان خوب مى دادنند كه دولت وفاق ملى شرط تحقق اقتدار ملى است. دوگانه دوقطبى و يا روايت ديپلماسى - ميدان موضوعا منتفى شده است دولت در يك فضاى وفاق ميتواند به حل مشكلات كشور و ملت كه برخى مشكلات مزمن شده أست، بپردازد. لروما ديگر فضايى و مجالى براى دوگانه سازى دولت و يا حكومت و مردم ايران باقى نمى ماند.
بايست ازاين فضاى مبارك حفاظت كرد. به ويژه برخى چهره هاى سياسى كه هميشه آيه ياس مى خوانند و جز سياهى نمى بينند. به روايت نيچه كسى كه به قعر مغاك و سياهى مى نكرد، به مغاك و سياهى شباهت پيدا مى كند. در فضاى سياسى و اجتماعى كشور حلاوت اميد و روشنايى ديده مى شود. با تاكيد بر دشوارى ها و مسائل فضا را تاريك و غبارآلود نكنيم. تا دولت و مجلس فرصت حل همان مشكلات را بيابند. به عنوان مثال، آقاى محترمى با اقتباس از يك گزاره نوشته بود، پزشكيان انتخابات را برد و لى مشروطيت را باخت! پيداست نه مشروطيت را مى شناسد. نه به تاريخ انقلاب توجه دارد و نه آن گزاره جنگ و نبرد را درست فهميده است در باره اين گزاره و تحريف آن در موقعيت فعلى كشور و انتخابات و دولت وفاق ملى خواهم نوشت. .
****
سید عطاءالله مهاجرانی
روزنامه اعتماد، شنبه ٣ شهريور ١٤٠٣
دولت وفاق ملى، همراهى مجلس
راى اعتماد اكثريت نمايندگان مجلس به دولت نخست پزشكيان اتفاقى مهم و مبارك و نويد آينده روشن هماهنگى و همكارى دولت و مجلس است. پزشكيان به سبك خود و با نطق بسيار تأثير گذار و صميمانه قبل از رآى اعتماد موفق شد نظر اكثريت مجلس را جلب كند. چند نكته:
١- پزشكيان بيش از همه رؤساى جمهور سابق سابقه نمايندگى دارد و مجلس را بسيار خوب مى شناسد. سابقه رفاقت و صميميت با نمايندگان با تجربه مجلس دارد، كه سرمايه مهمى براى دولت أست.
٢- با رآى كامل به دولت پزشكيان پروژه دوگانه سازى دوقطبى انتخابى- انتصابى از بنياد منتفى شد. پزشكيان به صراحت و روشنگرانه گفت، فهرست وزيران پيشنهادى با هماهنگى و توافق و حتى اعمال نظر آيت الله خامنه اى( مثل انتخاب وزير محترم فرهنگ كه نمى خواستند وزارت را بپذيرند، ) انجام شده أست. دو گروه ظاهرا متقابل و بلكه كاملا متضاد با زاويه نگاه مشترك پزشكيان را نقد كرده اند:
الف: نمايندگان افراطى وابسته به جريان پايدارى، نوشته اند: " پزشكيان به نحو بى سابقه اى از رهبرى هزينه كرده است!"
نمىگويند كه اين جماعت محترم در مخالفت و بلكه ضديت با آقايان عراقچى، ظفرقندى، ميدرى و صالحى ميراث، هر چه توانستند از رهبرى مايه گذاشتند تا نشان دهند كه اين چهار تن با ملاك هاى ١٢ كانه رهبرى در تشخيص صلاحيت وزيران، ناهماهنگند و مجلس به آنها به روايت حميد رسايى: " قطعا رأى نمى دهد!"
پزشكيان گفت نامزدها با توافق وهماهنگى با رهبرى انتخاب شده اند. لابد رهبرى به سخنان خود و معيارهايى كه بيان كرده بودند، بيش ازنمايندگان توجه داشته اند. رويكرد پزشكيان در واقع اسلحه مخالفت با رهبرى را از دست نمايندگان افراطى
گرفت
ب:
شبكه هاى فارسى برانداز در خارج ايران، به ويژه شبكه صهيونيستى ايران- نشنال بسيار از رويكرد پزشكيان شكارشده اند. براى اينكه اينان ازپروژه دوقطبى تغذيه مدام مى كرده و مى كنند. به قول مسعود رجوى نه زنده نه مرده! در شكاف زندگى مى كنند. پزشكيان بازى را بر هم زده و فرش را از زير پايشان كشيده أست. حالا مى گويند. پس انتخابات نمايشى بود. پزشكيان نماينده رهبرى در دولت است! انان خوب مى دادنند كه دولت وفاق ملى شرط تحقق اقتدار ملى است. دوگانه دوقطبى و يا روايت ديپلماسى - ميدان موضوعا منتفى شده است دولت در يك فضاى وفاق ميتواند به حل مشكلات كشور و ملت كه برخى مشكلات مزمن شده أست، بپردازد. لروما ديگر فضايى و مجالى براى دوگانه سازى دولت و يا حكومت و مردم ايران باقى نمى ماند.
بايست ازاين فضاى مبارك حفاظت كرد. به ويژه برخى چهره هاى سياسى كه هميشه آيه ياس مى خوانند و جز سياهى نمى بينند. به روايت نيچه كسى كه به قعر مغاك و سياهى مى نكرد، به مغاك و سياهى شباهت پيدا مى كند. در فضاى سياسى و اجتماعى كشور حلاوت اميد و روشنايى ديده مى شود. با تاكيد بر دشوارى ها و مسائل فضا را تاريك و غبارآلود نكنيم. تا دولت و مجلس فرصت حل همان مشكلات را بيابند. به عنوان مثال، آقاى محترمى با اقتباس از يك گزاره نوشته بود، پزشكيان انتخابات را برد و لى مشروطيت را باخت! پيداست نه مشروطيت را مى شناسد. نه به تاريخ انقلاب توجه دارد و نه آن گزاره جنگ و نبرد را درست فهميده است در باره اين گزاره و تحريف آن در موقعيت فعلى كشور و انتخابات و دولت وفاق ملى خواهم نوشت. .
****
سید عطاءالله مهاجرانی
روزنامه اعتماد، شنبه ٣ شهريور ١٤٠٣
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
🔴 ملاحظالتی پیرامون نیهیلیسم!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۳ شهریور ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2485&page=8
بخش اول
این ملاحظات از آن جهت حائز اهمیت است که نگارنده در تتبعات خویش پیرامون نیهیلیسم موارد مطروحه در درسگفتارهای مراد فرهادپور در این باب را بسیار سودمند یافته است در این جستار تلخیص مجملی از این درسگفتارها تقدیم می گردد.
♦️نیهیلیسم ، مفهومی است که جدا از دلالتهای فلسفی و پیچیدگیهای نظریاش، در تجربهی روزمره و شخصی افراد نیز معنادار است. به بیان ساده، و همانطور که نیچه اظهار میکند، میتوان نیهیلیسم را بیارزش شدن ارزشها تعریف کرد. ️اتمیزهشدن افراد، سرد شدن روابط، دخالت نیروهای انتزاعی (دولت و سرمایه) در حیات شخصی انسانها، شکاف نسلها، ازدست رفتن ارزشها و راه و رسم گذشته، همگی نمونههایی از تجربهی نیهیلیسم در مفهوم فراگیر کلمه هستند، و بدین ترتیب با مفهومی انتزاعی سروکار داریم که باید برای بخشیدن تعین بیشتر به آن، مباحث تاریخی و فلسفی در خصوص نیهیلیسم را مطرح کرد؛
♦️مهمترین نکتهای که باید در خصوص نیهیلیسم متذکر شد آن است که بیارزش شدن ارزشها، بیمعنایی و فقدان، صرفاً یکی از دو وجهِ نیهیلیسم است، وجه دیگر آن ازقضا نوعی انفجار و تکثیر همان چیزهای از دست رفته است؛ عصری که دچار بیمعنایی و فقدان ارزشهاست، ازقضا همان عصرِ انفجار معنا و ارزشهای گوناگون است. این انفجار سبکهای مختلف زندگی، فرهنگهای جورواجور، تلنبار معنا، و اصولاً آنچه تحت عنوان پستمدرنیته و تکثرفرهنگی میشناسیم، رویِ دیگر همین فقدان نیهیلیستی است.
♦️نسبیگرایی که تقریباً به گرایش مسلط زمانهی ما بدل شده است، مبین همین وضعیت نیهیلیستی است که در آن هیچ نظام ارزشی و هیچ فرهنگ و سنت خاصی قادر نیست خود را در مقام چارچوبی سفت و سخت پیش بگذارد. برخورد فرهنگها و نظامهای ارزشی متفاوت، مواجهه با دیگری، بیپایگی نظامهایِ ارزشیِ خود ما را آشکار میکند، نظامی (مثلاً کلیسا) که پیشتر همه چیز را تعیین میکرد و ارزشها و عقاید گوناگون را انسجام میبخشید اکنون اقتدار خود را از دست داده است.
♦️محتوا بخشیدن به مفهوم نیهیلیسم، درگرو درک آن به عنوان مقولهای تاریخی و روشن ساختن پیوند آن با مدرنیته است. دوگانگی و تناقض درونیای که از آن نام بردیم، خصلت مدرنیته نیز هست. مدرنیته را میتوان در ارتباط با دو معنای کلمهی critical تبیین کرد؛ critical در یک معنا به مفهوم بحران (crisis) و در معنای دیگر به مفهوم نقد (criticism) به کار گرفته میشود. نقدی که تمام چیزهای سفت و سخت را به چالش میکشد و هیچ پایگاه محکمی برجای نمیگذارد، و بدین ترتیب به بحران میانجامد. دیالکتیک میان دوسویه ی سازنده و تخریبی، تاجایی پیش میرود که آدمی درمییابد که گویی نقد سازنده همان نقد تخریبی است، به بیان دیگر نمیتوان مدرنیته را به یکی از دو وجه ساختن یا تخریب فروکاست، بلکه با دیالکتیک میان این دو طرفیم بطوریکه هر ساختنی دربردارنده ی نوعی تخریب است و هیچ تخریبی صرفاً جنبه ی سلبی ندارد.
♦️اگر بخواهیم، ارتباط نیهیلیسم را با زندگی صورتبندی کنیم، باید بگوییم که نیهیلیسم تؤامان مبین نوعی فقدان و مازاد در زندگی است. درواقع باید از سویی با فقدان نیهیلیستی سرکرد و از سوی دیگر بر آن فائق آمد، این فائق آمدن همیشه مستلزم نوعی افراط است؛ آدمی پیوسته میان سرخوردگی خلأ ناشی از این فقدان و کنشهای افراطی برای چیره شدن بر آن دست و پا میزند. توگویی زندگی نیهیلیستی از سویی نیازمند مخدر و مسکن است تا بتوان انبوه نشانه ها و تصاویر و معانی متکثر را تاب آورد و به طریقی از جهان فاصله گرفت و نیروی زندگی را رام کرد و از سوی دیگر نیازمند روانگردان و محرک است تا بتوان آن مازاد را به زندگی افزود، گویی زندگی کردن و لذت بردن همواره نیازمند نوعی فراتر رفتن از مرزهای واقعیت موجود و به دست آوردن یک تجربه ی افراطی و خارج از حدود عادی زندگی است.
♦️نیهیلیسم مفهومی نیست که بتوان بدان کلیتی ایجابی بخشید، حتی در متون خود نیچه، در مقام فیلسوفی که اصولاً نظریه پردازی در باب نیهیلیسم را به او منتسب میکنند، نمیتوان چیزی تحت عنوان یک نظریهی منسجم نیهیلیسم یافت. در واقع نیهیلیسم بیشتر حاکی از یک گسست است، که هرچند بطور خاص به مدرنیته مربوط میشود اما به طریقی کل تاریخ را دربرمیگیرد، آن هم بدین معنی که مبین استثنای برسازندهی واقعیت است. مارکس، فروید و نیچه هریک نوعی خلأ و تنش و گسست در دنیای مدرن را ردیابی میکنند، و شکاف و خلأ را در تاریخ ردیابی میکنند. نیهیلیسم را نمیتوان نظریهای کلی و فراتاریخی به مفهوم ایجابی کلمه دانست، بلکه نیهیلیسم در هیئت نوعی نقطهی دردناک و تاریک در واقعیت است، نوعی گسست.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۳ شهریور ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2485&page=8
بخش اول
این ملاحظات از آن جهت حائز اهمیت است که نگارنده در تتبعات خویش پیرامون نیهیلیسم موارد مطروحه در درسگفتارهای مراد فرهادپور در این باب را بسیار سودمند یافته است در این جستار تلخیص مجملی از این درسگفتارها تقدیم می گردد.
♦️نیهیلیسم ، مفهومی است که جدا از دلالتهای فلسفی و پیچیدگیهای نظریاش، در تجربهی روزمره و شخصی افراد نیز معنادار است. به بیان ساده، و همانطور که نیچه اظهار میکند، میتوان نیهیلیسم را بیارزش شدن ارزشها تعریف کرد. ️اتمیزهشدن افراد، سرد شدن روابط، دخالت نیروهای انتزاعی (دولت و سرمایه) در حیات شخصی انسانها، شکاف نسلها، ازدست رفتن ارزشها و راه و رسم گذشته، همگی نمونههایی از تجربهی نیهیلیسم در مفهوم فراگیر کلمه هستند، و بدین ترتیب با مفهومی انتزاعی سروکار داریم که باید برای بخشیدن تعین بیشتر به آن، مباحث تاریخی و فلسفی در خصوص نیهیلیسم را مطرح کرد؛
♦️مهمترین نکتهای که باید در خصوص نیهیلیسم متذکر شد آن است که بیارزش شدن ارزشها، بیمعنایی و فقدان، صرفاً یکی از دو وجهِ نیهیلیسم است، وجه دیگر آن ازقضا نوعی انفجار و تکثیر همان چیزهای از دست رفته است؛ عصری که دچار بیمعنایی و فقدان ارزشهاست، ازقضا همان عصرِ انفجار معنا و ارزشهای گوناگون است. این انفجار سبکهای مختلف زندگی، فرهنگهای جورواجور، تلنبار معنا، و اصولاً آنچه تحت عنوان پستمدرنیته و تکثرفرهنگی میشناسیم، رویِ دیگر همین فقدان نیهیلیستی است.
♦️نسبیگرایی که تقریباً به گرایش مسلط زمانهی ما بدل شده است، مبین همین وضعیت نیهیلیستی است که در آن هیچ نظام ارزشی و هیچ فرهنگ و سنت خاصی قادر نیست خود را در مقام چارچوبی سفت و سخت پیش بگذارد. برخورد فرهنگها و نظامهای ارزشی متفاوت، مواجهه با دیگری، بیپایگی نظامهایِ ارزشیِ خود ما را آشکار میکند، نظامی (مثلاً کلیسا) که پیشتر همه چیز را تعیین میکرد و ارزشها و عقاید گوناگون را انسجام میبخشید اکنون اقتدار خود را از دست داده است.
♦️محتوا بخشیدن به مفهوم نیهیلیسم، درگرو درک آن به عنوان مقولهای تاریخی و روشن ساختن پیوند آن با مدرنیته است. دوگانگی و تناقض درونیای که از آن نام بردیم، خصلت مدرنیته نیز هست. مدرنیته را میتوان در ارتباط با دو معنای کلمهی critical تبیین کرد؛ critical در یک معنا به مفهوم بحران (crisis) و در معنای دیگر به مفهوم نقد (criticism) به کار گرفته میشود. نقدی که تمام چیزهای سفت و سخت را به چالش میکشد و هیچ پایگاه محکمی برجای نمیگذارد، و بدین ترتیب به بحران میانجامد. دیالکتیک میان دوسویه ی سازنده و تخریبی، تاجایی پیش میرود که آدمی درمییابد که گویی نقد سازنده همان نقد تخریبی است، به بیان دیگر نمیتوان مدرنیته را به یکی از دو وجه ساختن یا تخریب فروکاست، بلکه با دیالکتیک میان این دو طرفیم بطوریکه هر ساختنی دربردارنده ی نوعی تخریب است و هیچ تخریبی صرفاً جنبه ی سلبی ندارد.
♦️اگر بخواهیم، ارتباط نیهیلیسم را با زندگی صورتبندی کنیم، باید بگوییم که نیهیلیسم تؤامان مبین نوعی فقدان و مازاد در زندگی است. درواقع باید از سویی با فقدان نیهیلیستی سرکرد و از سوی دیگر بر آن فائق آمد، این فائق آمدن همیشه مستلزم نوعی افراط است؛ آدمی پیوسته میان سرخوردگی خلأ ناشی از این فقدان و کنشهای افراطی برای چیره شدن بر آن دست و پا میزند. توگویی زندگی نیهیلیستی از سویی نیازمند مخدر و مسکن است تا بتوان انبوه نشانه ها و تصاویر و معانی متکثر را تاب آورد و به طریقی از جهان فاصله گرفت و نیروی زندگی را رام کرد و از سوی دیگر نیازمند روانگردان و محرک است تا بتوان آن مازاد را به زندگی افزود، گویی زندگی کردن و لذت بردن همواره نیازمند نوعی فراتر رفتن از مرزهای واقعیت موجود و به دست آوردن یک تجربه ی افراطی و خارج از حدود عادی زندگی است.
♦️نیهیلیسم مفهومی نیست که بتوان بدان کلیتی ایجابی بخشید، حتی در متون خود نیچه، در مقام فیلسوفی که اصولاً نظریه پردازی در باب نیهیلیسم را به او منتسب میکنند، نمیتوان چیزی تحت عنوان یک نظریهی منسجم نیهیلیسم یافت. در واقع نیهیلیسم بیشتر حاکی از یک گسست است، که هرچند بطور خاص به مدرنیته مربوط میشود اما به طریقی کل تاریخ را دربرمیگیرد، آن هم بدین معنی که مبین استثنای برسازندهی واقعیت است. مارکس، فروید و نیچه هریک نوعی خلأ و تنش و گسست در دنیای مدرن را ردیابی میکنند، و شکاف و خلأ را در تاریخ ردیابی میکنند. نیهیلیسم را نمیتوان نظریهای کلی و فراتاریخی به مفهوم ایجابی کلمه دانست، بلکه نیهیلیسم در هیئت نوعی نقطهی دردناک و تاریک در واقعیت است، نوعی گسست.
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
🔴 ملاحظالتی پیرامون نیهیلیسم!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۳ شهریور ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2485&page=8
بخش دوم
این ملاحظات از آن جهت حائز اهمیت است که نگارنده در تتبعات خویش پیرامون نیهیلیسم موارد مطروحه در درسگفتارهای مراد فرهادپور در این باب را بسیار سودمند یافته است در این جستار تلخیص مجملی از این درسگفتارها تقدیم می گردد.
♦️حال اجازه بدهیم با پرداختن به مشهورترین کتاب نیچه، چنین گفت زرتشت، به بحث ادامه دهیم. خود عنوان کتاب، مبین تلاش برای سخن گفتن در وضعیتی نیهیلیستی است، آیا هنوز امکان سخن گفتن وجود دارد؟ آیا هنوز میتوان آموزهای ارائه داد؟ آیا در دوران مابعد نیهیلیسم میتوان از ارزشهای جدید سخن گفت و ارزشهای جدیدی را بنیان گذاشت؟ نیچه این کتاب را «کتابی برای همه کس و هیچکس» میداند، چنین گفت زرتشت از یکسو کتابی است برای همهکس چون همه به نوعی با نیهیلیسم درگیر هستند و از سوی دیگر کتابی است برای هیچکس چون هیچ پیدا نیست که آیا اصلاً هنوز امکان فهم و سخن گفتن به طور ایجابی وجود دارد یا نه. پیداست که امکان نشر ارزشها به شکلی پیامبرگونه وجود ندارد، زرتشت در این کار شکست میخورد و روند سخنان او درونی میشود و با خود حرف میزند. کتاب با نوعی آریگویی بدین وضعیت پایان مییابد، بازگشت جاودان همان، اینکه آدمی باید هرآنچه اراده میکند را تا ابد اراده کند.
♦️حال چرا در اینجا سخن گفتن اینقدر اهمیت دارد؟ سخن گفتن را در اینجا باید به مفهوم ایجاد گفتارهای جدید در نظر گرفت، سخن گفتنی ورای نیهیلیسم. در مرحلهی اول، همانطور که گفتیم، زرتشت در هیئت نوعی پیامبر ظاهر میشود، پیامبری که مردمان را جمع میکند و آموزههایش را برای آن ها بازگو میکند، اما به نظر میرسد نمیتوان با فراموش کردن گذشته و سنتی که پیشتر وجود داشته است، از آموزههای جدید سخن گفت. امر مسئله برانگیز در اینجا، همان جدا کردن وجود از زمان است، یک جور جهش کیرکگوری برای پشت سر گذاشتن گذشته ممکن نیست، و این گذشته همچنان حضور دارد، به بیان دیگر باید روحیهی کینه توزی را در خصوص گذشته کنار بگذاریم، تاجایی پیش برویم که چنان بودگی گذشته را خواست و ارادهی خودمان بدانیم و اینگونه است که میتوانیم از سنگینی آن خلاصی یابیم. آنچه در بازگشت جاودان همان، باز میگردد، برخلاف تصور هایدگر، چیزی یکسان به معنی دقیق کلمه نیست. آنچه باز میگردد، خود حدوث و contingency محض است و اینگونه است که میتوان با زمان کنار آمد و حدوث آن را پذیرا شد.
♦️غلبه بر نیهیلیسم جایی است که آن لحظهی حادث و تکین، آن موضوع خاص اراده و خواستمان، را جاودانه میسازیم، آن لحظهای که آن را برای ابدیت میخواهیم. اینجاست که بیمعنایی به اوج خود میرسد، همین امر حادث و تصادفی، همین فقر و بیچیزیای که سوژه با آن روبرو میشود ابدی و جاودانه ساخته میشود، غلبه بر نیهیلیسم مستلزم خواست ابدی همین لحظهی خاص و همین امرجزئی است. این را میتوان نوعی قمار کردن دانست، نوعی تاس ریختن.
اما بدون غلبه بر کینتوزی، بدون غلبه بر روحیهی انتقام از گذشته، چنین آری گوییای ممکن نمیشود. ما باید فعالانه بپذیریم که تمام ارزشها، «حقایق» و … همگی محصولات تاریخی هستند.
نکتهی دیگری را باید در خصوص زمان متذکر شد. دیدیم که خلق ارزشهای نو از رهگذر فراموش کردن ارزشهای گذشته امکانناپذیر است، اما شکل دیگر آن است که در عوض کنار نهادن گذشته، با نوعی نوستالژیا و سنتگرایی به آن چنگ بزنیم، کاری که متضمن نوعی کینه نسبت به آینده و حال و توهم نسبت به گذشتهای از دست رفته است، گذشتهای که ماهیت اصلیاش جز از دسترفتهبودن و بازیابیناپذیری، چیز دیگری نیست.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۳ شهریور ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2485&page=8
بخش دوم
این ملاحظات از آن جهت حائز اهمیت است که نگارنده در تتبعات خویش پیرامون نیهیلیسم موارد مطروحه در درسگفتارهای مراد فرهادپور در این باب را بسیار سودمند یافته است در این جستار تلخیص مجملی از این درسگفتارها تقدیم می گردد.
♦️حال اجازه بدهیم با پرداختن به مشهورترین کتاب نیچه، چنین گفت زرتشت، به بحث ادامه دهیم. خود عنوان کتاب، مبین تلاش برای سخن گفتن در وضعیتی نیهیلیستی است، آیا هنوز امکان سخن گفتن وجود دارد؟ آیا هنوز میتوان آموزهای ارائه داد؟ آیا در دوران مابعد نیهیلیسم میتوان از ارزشهای جدید سخن گفت و ارزشهای جدیدی را بنیان گذاشت؟ نیچه این کتاب را «کتابی برای همه کس و هیچکس» میداند، چنین گفت زرتشت از یکسو کتابی است برای همهکس چون همه به نوعی با نیهیلیسم درگیر هستند و از سوی دیگر کتابی است برای هیچکس چون هیچ پیدا نیست که آیا اصلاً هنوز امکان فهم و سخن گفتن به طور ایجابی وجود دارد یا نه. پیداست که امکان نشر ارزشها به شکلی پیامبرگونه وجود ندارد، زرتشت در این کار شکست میخورد و روند سخنان او درونی میشود و با خود حرف میزند. کتاب با نوعی آریگویی بدین وضعیت پایان مییابد، بازگشت جاودان همان، اینکه آدمی باید هرآنچه اراده میکند را تا ابد اراده کند.
♦️حال چرا در اینجا سخن گفتن اینقدر اهمیت دارد؟ سخن گفتن را در اینجا باید به مفهوم ایجاد گفتارهای جدید در نظر گرفت، سخن گفتنی ورای نیهیلیسم. در مرحلهی اول، همانطور که گفتیم، زرتشت در هیئت نوعی پیامبر ظاهر میشود، پیامبری که مردمان را جمع میکند و آموزههایش را برای آن ها بازگو میکند، اما به نظر میرسد نمیتوان با فراموش کردن گذشته و سنتی که پیشتر وجود داشته است، از آموزههای جدید سخن گفت. امر مسئله برانگیز در اینجا، همان جدا کردن وجود از زمان است، یک جور جهش کیرکگوری برای پشت سر گذاشتن گذشته ممکن نیست، و این گذشته همچنان حضور دارد، به بیان دیگر باید روحیهی کینه توزی را در خصوص گذشته کنار بگذاریم، تاجایی پیش برویم که چنان بودگی گذشته را خواست و ارادهی خودمان بدانیم و اینگونه است که میتوانیم از سنگینی آن خلاصی یابیم. آنچه در بازگشت جاودان همان، باز میگردد، برخلاف تصور هایدگر، چیزی یکسان به معنی دقیق کلمه نیست. آنچه باز میگردد، خود حدوث و contingency محض است و اینگونه است که میتوان با زمان کنار آمد و حدوث آن را پذیرا شد.
♦️غلبه بر نیهیلیسم جایی است که آن لحظهی حادث و تکین، آن موضوع خاص اراده و خواستمان، را جاودانه میسازیم، آن لحظهای که آن را برای ابدیت میخواهیم. اینجاست که بیمعنایی به اوج خود میرسد، همین امر حادث و تصادفی، همین فقر و بیچیزیای که سوژه با آن روبرو میشود ابدی و جاودانه ساخته میشود، غلبه بر نیهیلیسم مستلزم خواست ابدی همین لحظهی خاص و همین امرجزئی است. این را میتوان نوعی قمار کردن دانست، نوعی تاس ریختن.
اما بدون غلبه بر کینتوزی، بدون غلبه بر روحیهی انتقام از گذشته، چنین آری گوییای ممکن نمیشود. ما باید فعالانه بپذیریم که تمام ارزشها، «حقایق» و … همگی محصولات تاریخی هستند.
نکتهی دیگری را باید در خصوص زمان متذکر شد. دیدیم که خلق ارزشهای نو از رهگذر فراموش کردن ارزشهای گذشته امکانناپذیر است، اما شکل دیگر آن است که در عوض کنار نهادن گذشته، با نوعی نوستالژیا و سنتگرایی به آن چنگ بزنیم، کاری که متضمن نوعی کینه نسبت به آینده و حال و توهم نسبت به گذشتهای از دست رفته است، گذشتهای که ماهیت اصلیاش جز از دسترفتهبودن و بازیابیناپذیری، چیز دیگری نیست.
Forwarded from وحید احسانی
وفاق ملّی؛ راهِ نرفته!
میگویند «همۀ راهها را رفتهایم؛ جواب ندادهاند» و نتیجه میگیرند که «جز تغییر نظام سیاسی هیچ چارهای باقی نمانده است».
راههای رفته
راههایی (یا شاید «بیراههایی») که رفتهایم، همگی در فضای مطلقنگری (صفر و یکی دیدن امور) و آرمانگرایی و نوعی ستیزِ حذفی بودهاند.
تلاشها و جهتگیریهایی که اگرچه در ظاهر متّضاد بودهاند امّا در یک نگاه تاریخی، گویی بهشکلی همافزا چرخههای نحس بازتولید خشونت و استبداد را گرداندهاند.
ما برای «حل منازعه با دیگری» و فراهم آوردن امکان زیست جمعی با او، جز حذف دیگری راهی را نیازمودهایم.
متأسفانه، در فرهنگ ما واژهها و مفاهیم «سازش» و «سازشگر» بار معنایی بسیار منفیای (چیزی معادل خفّت و خیانت، خائن و خیانتکار) داشتهاند. این در حالی است که نهتنها «سیاست» و «سیاستورزی»، بلکه «گفتگو» (گفتگوی ناظر بر تصمیمسازی جمعی) و «دموکراسی» نیز مبتنی با «سازش با دیگری» هستند.
مبنای نظری راههای رفته
در نگرش ما، همواره یکسوی اختلاف باید سپاه یزید (پلید محض، سیاه مطلق، نجس، آنچه باید حذف شود) و سویدیگر سپاه حسین (ع) (حق خالص، سفیدی مطلق) محسوب شوند و این محدود به متدیّنانمان نیز نیست. در حالی که در عالم واقع، همۀ اشخاص و گروهها خاکستری هستند و عملکردشان تحت تأثیر موضع و موقعیت متفاوتشان.
راهِ نرفته
در تاریخ آکنده از «تضاد دولت و ملّت» [۱] ایران، «وفاق ملّی» راهی است که تقریباً هیچگاه در آن گام برنداشتهایم؛ اگر سیاستمداران و روشنفکرانی هم چنین دیدی داشتهاند (که حتما چنین بوده است)، بستر سیاسی فراهم نبوده و جامعه نیز آمادگی و همراهی لازم را نداشته است.
بهنظر میآید که این بار، در بستر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آمادگی برای گامبرداشتن در مسیر گفتگو، سازش و وفاق تاحدی حاصل شده باشد.
بههرحال، این راهی است که تاکنون نرفتهایم و لااقل با توجه به هزینه و عدماطمینانهای سایر راهها، منطقی است که با تمام توان به حرکت در آن کمک کنیم و آن را بیآزماییم.
وفاق واقعی
میگویند این «وفاق میلی است، و نه ملّی!» و وقتی میپرسی «وفاق ملّی مورد نظر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» میبینی آنها تحت عنوان «وفاق» هم به چیزی کمتر از «حذف دیگری» راضی نیستند؛ رضایت طرف مقابل را نشانۀ خطا بودن مسیر میدانند و میزان رضایتشان بهاندازهایست که تخریب و حقارت طرف مقابل را ببینند!
وفاق مطلوب آنها، وفاقی آرمانگرایانه است؛ وفاق واقعی ما (جامعۀ ایران) دقیقاً همین چیزی است که از دل تضاد منافع گروههای ذینفع و از کوتاهآمدنهای آنها (با هر نیّتی که بوده باشد) حاصل شده است.
دستاورد وفاق ملی
به نظرم، به اندازهای که در جهت وفاق گام برداریم، امکانهایی برای بهبود وضعیت فراهم میآید.
امّا در بدبینانهترین حالت، حتّی اگر از هیچیک از این امکانها استفاده نشود، همچنین، در همین دورهای که در آغاز آزمودن وفاق هستیم، دستاورد آن کشیدهشدن ترمز خالصسازی فزاینده بوده است.
کسانی که یادگرفته و عادت کردهبودند که با افزودن موضعگیریهای تند، بهسرعت از سلسلهمراتب رانت و قدرت بالا بروند، باید به فکر کسب مهارتهای جدیدی باشند!
از یک زاویه، وفاق ملّی معامله و همکاریایست میان حکومت و بخشی از بدنۀ جامعه برای کنترل «تندروی و خالصسازی فزاینده». تلخی و هزینۀ این اتّفاق بیشازهمه، برای کسانی است که از شکافها، قطبیتها، تقابلها و ستیزها تغذیه میکنند یا هویت میگیرند.
کشته ندادیم که سازش کنیم؟!
میگویند «همۀ این حرفها تا قبلاز آن که خونی ریخته شود، درست بود».
در یادداشت دیگری [۲] توضیح دادهام که بر مبنای این باور، برای رسیدن به زمان «قبل از ریختهشدن خون» که در آن امکان گفتگو، مدارا، سازش، مصالحه و وفاق با دیگری فراهم باشد، باید آن قدر در تاریخ به عقب برگردیم که بتوانیم دست قابیل را بگیریم که از ریختهشدن خون هابیل جلوگیری کرده باشیم!
همچنین، به این نیز بیندیشیم که در آینده، در کدامیک از مسیرهای پیشِ رو احتمالاً خونهای بیشتری به زمین ریخته خواهد شد، راهِ «کشته ندادیم که سازش کنیم» یا راه «وفاق»؟!
به بیان دیگر، کدامیک از مسیرهای پیشِ رو ظرفیت پایاندادن به چرخۀ خشونت و خونریزی را دارند و کدامها در بهترین حالت، به تعویض جای زندانی و زندانبان منتهی میشوند؟!
البته، امیدوارم با گامبرداشتن در مسیر وفاق و بازسازی سرمایۀ اجتماعی، امکانهای خوبی نیز برای حمایت شایسته از آسیبدیدگان دوران پیشاوفاق (اخراجشدگان، زندانیان سیاسی، محصورین و ...) فراهم آید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها
[۱] اشاره به نظریه و کتابی با همین عنوان از دکتر همایون کاتوزیان
[۲] فراخوان اصلاح؛ از رؤیا تا واقعیت
کانال وحید احسانی
vahidehsani_vh
notesofvahidehsani
میگویند «همۀ راهها را رفتهایم؛ جواب ندادهاند» و نتیجه میگیرند که «جز تغییر نظام سیاسی هیچ چارهای باقی نمانده است».
راههای رفته
راههایی (یا شاید «بیراههایی») که رفتهایم، همگی در فضای مطلقنگری (صفر و یکی دیدن امور) و آرمانگرایی و نوعی ستیزِ حذفی بودهاند.
تلاشها و جهتگیریهایی که اگرچه در ظاهر متّضاد بودهاند امّا در یک نگاه تاریخی، گویی بهشکلی همافزا چرخههای نحس بازتولید خشونت و استبداد را گرداندهاند.
ما برای «حل منازعه با دیگری» و فراهم آوردن امکان زیست جمعی با او، جز حذف دیگری راهی را نیازمودهایم.
متأسفانه، در فرهنگ ما واژهها و مفاهیم «سازش» و «سازشگر» بار معنایی بسیار منفیای (چیزی معادل خفّت و خیانت، خائن و خیانتکار) داشتهاند. این در حالی است که نهتنها «سیاست» و «سیاستورزی»، بلکه «گفتگو» (گفتگوی ناظر بر تصمیمسازی جمعی) و «دموکراسی» نیز مبتنی با «سازش با دیگری» هستند.
مبنای نظری راههای رفته
در نگرش ما، همواره یکسوی اختلاف باید سپاه یزید (پلید محض، سیاه مطلق، نجس، آنچه باید حذف شود) و سویدیگر سپاه حسین (ع) (حق خالص، سفیدی مطلق) محسوب شوند و این محدود به متدیّنانمان نیز نیست. در حالی که در عالم واقع، همۀ اشخاص و گروهها خاکستری هستند و عملکردشان تحت تأثیر موضع و موقعیت متفاوتشان.
راهِ نرفته
در تاریخ آکنده از «تضاد دولت و ملّت» [۱] ایران، «وفاق ملّی» راهی است که تقریباً هیچگاه در آن گام برنداشتهایم؛ اگر سیاستمداران و روشنفکرانی هم چنین دیدی داشتهاند (که حتما چنین بوده است)، بستر سیاسی فراهم نبوده و جامعه نیز آمادگی و همراهی لازم را نداشته است.
بهنظر میآید که این بار، در بستر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آمادگی برای گامبرداشتن در مسیر گفتگو، سازش و وفاق تاحدی حاصل شده باشد.
بههرحال، این راهی است که تاکنون نرفتهایم و لااقل با توجه به هزینه و عدماطمینانهای سایر راهها، منطقی است که با تمام توان به حرکت در آن کمک کنیم و آن را بیآزماییم.
وفاق واقعی
میگویند این «وفاق میلی است، و نه ملّی!» و وقتی میپرسی «وفاق ملّی مورد نظر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» میبینی آنها تحت عنوان «وفاق» هم به چیزی کمتر از «حذف دیگری» راضی نیستند؛ رضایت طرف مقابل را نشانۀ خطا بودن مسیر میدانند و میزان رضایتشان بهاندازهایست که تخریب و حقارت طرف مقابل را ببینند!
وفاق مطلوب آنها، وفاقی آرمانگرایانه است؛ وفاق واقعی ما (جامعۀ ایران) دقیقاً همین چیزی است که از دل تضاد منافع گروههای ذینفع و از کوتاهآمدنهای آنها (با هر نیّتی که بوده باشد) حاصل شده است.
دستاورد وفاق ملی
به نظرم، به اندازهای که در جهت وفاق گام برداریم، امکانهایی برای بهبود وضعیت فراهم میآید.
امّا در بدبینانهترین حالت، حتّی اگر از هیچیک از این امکانها استفاده نشود، همچنین، در همین دورهای که در آغاز آزمودن وفاق هستیم، دستاورد آن کشیدهشدن ترمز خالصسازی فزاینده بوده است.
کسانی که یادگرفته و عادت کردهبودند که با افزودن موضعگیریهای تند، بهسرعت از سلسلهمراتب رانت و قدرت بالا بروند، باید به فکر کسب مهارتهای جدیدی باشند!
از یک زاویه، وفاق ملّی معامله و همکاریایست میان حکومت و بخشی از بدنۀ جامعه برای کنترل «تندروی و خالصسازی فزاینده». تلخی و هزینۀ این اتّفاق بیشازهمه، برای کسانی است که از شکافها، قطبیتها، تقابلها و ستیزها تغذیه میکنند یا هویت میگیرند.
کشته ندادیم که سازش کنیم؟!
میگویند «همۀ این حرفها تا قبلاز آن که خونی ریخته شود، درست بود».
در یادداشت دیگری [۲] توضیح دادهام که بر مبنای این باور، برای رسیدن به زمان «قبل از ریختهشدن خون» که در آن امکان گفتگو، مدارا، سازش، مصالحه و وفاق با دیگری فراهم باشد، باید آن قدر در تاریخ به عقب برگردیم که بتوانیم دست قابیل را بگیریم که از ریختهشدن خون هابیل جلوگیری کرده باشیم!
همچنین، به این نیز بیندیشیم که در آینده، در کدامیک از مسیرهای پیشِ رو احتمالاً خونهای بیشتری به زمین ریخته خواهد شد، راهِ «کشته ندادیم که سازش کنیم» یا راه «وفاق»؟!
به بیان دیگر، کدامیک از مسیرهای پیشِ رو ظرفیت پایاندادن به چرخۀ خشونت و خونریزی را دارند و کدامها در بهترین حالت، به تعویض جای زندانی و زندانبان منتهی میشوند؟!
البته، امیدوارم با گامبرداشتن در مسیر وفاق و بازسازی سرمایۀ اجتماعی، امکانهای خوبی نیز برای حمایت شایسته از آسیبدیدگان دوران پیشاوفاق (اخراجشدگان، زندانیان سیاسی، محصورین و ...) فراهم آید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها
[۱] اشاره به نظریه و کتابی با همین عنوان از دکتر همایون کاتوزیان
[۲] فراخوان اصلاح؛ از رؤیا تا واقعیت
کانال وحید احسانی
vahidehsani_vh
notesofvahidehsani
Forwarded from کانال مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه هفتم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۲۳ مرداد
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه هفتم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۲۳ مرداد
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه هشتم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۳۰مرداد
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه هشتم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۳۰مرداد
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
پلورالیسم دینی
گروه علم و الهیات مشکات
ویس چت
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه نهم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۶ شهریور
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
موضوع:پلورالیسم دینی (جلسه نهم)
با حضور جناب دکتر بیژن عبدالکریمی
سه شنبه ۶ شهریور
گروه علم و الهیات مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em
لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :
www.instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :
@bijanabdolkarimi
Forwarded from انبارستان🎧
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینها با یک حقیقتی نسبت داشتند...
گویی اتصال با حقیقت رمز جاودانگیست.
شاعران بزرگ ایرانی و غرور افرین برای دنیا
🔰انبارستان @anbar100
گویی اتصال با حقیقت رمز جاودانگیست.
شاعران بزرگ ایرانی و غرور افرین برای دنیا
🔰انبارستان @anbar100
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
♦️"تفکر معنوی" و ضرورت مواجهه اصیل با وجود!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
در این جستار مهم به تلخیص پاره ای ملاحظات ایراد شده توسط دکتر بیژن عبدالکریمی می پردازیم که در جلسه نهم نشست تلگرامی پلورالیسم دینی در تاریخ ۶ شهریور در گروه علم و الهیات مشکات ارائه شده است. با این امید که امکاناتی برای اندیشیدن در باب تفکر معنوی برای مخاطبان دغدغهمند فراهم آورد.
التفات شخص به موقعیتمندی تاریخی و وجود متناهی خويش و پرتاپشدگی در جهان برای نیل به نحوهی بودن اصیل ضرورت دارد تنها مواجهه با وجود و تعیین نسبت با جهان تجربهی اصیلی برای فرد فراهم می کند. توسل به امری ازلی و ابدی بدون توجه به موقعیت مندی تاریخی نسبت شخص را با زمان دچار اختلال می کند و فرد نسبت موقعیت خویش با گذشته، حال و آینده را از دست می دهد.
مومنان دین نااصیل از اندیشیدن به آنچه که به اندیشه نیامده است می هراسند، تنها در مواجهه گشوده با وجود و نه با توسل به اعتقاداندیشی میتوان سدی بر تفکر نیهیلیستی ایجاد کرد.
دینی که شخص را با مسئله وجود درگیر نمیکند صرفا تلاشیست برای تقدس بخشیدن به پاره ای امور فرهنگی برای نیل به نوعی ایمان کاذب. چرا که توان مواجهه با وجوه در اختفا ماندهی وجود را ندارد.
تکیه بر اطمینان و ایمان کاذب آنچه را که اساسا باز و گشوده است و در دوره های تاریخی به نحوی بروز و ظهور می یابد یا به تعبیر دیگری حقیقت زنده ای که با تاریخ و زمان نسبت دارد را تبدیل به امری مرده می کند.
درگیری اصیل با وجود؛ ساحت قدس و حقیقت منوط به توجه به موقعیت مندی تاریخی فرد می باشد التفات به نسبت هستی و زمان از آن جهت اهمیت پیدا می کند.
متفکران بزرگ با برقرار کردن نسبت با خاستگاه و سرچشمه و سرآغاز ما را به حقیقتی زنده دعوت می کنند. تنها با قیام در ساحت قدس امکانات سنت در قلمرو گشوده ی آغازین آن برای فرد ظهور می یابد و کشف وجوه ناگفته ی آن و فهم نسبت حقیقت آن با زمان برای متفکر ممکن می گردد.
پیام ادیان از نظر متفکران هنوز می تواند ظهورات تازه ای داشته باشد از همین رو متفکران بزرگ نیروی سنت را ارج می نهند و به جای توسل به حقیقت متصلب شدهی نظامات تئولوژیک و در عوض باور به پارهای گزارههای متصلب به باز کشف حقیقت گشوده هستند. گفتگوی پرسشگرانه با انبیا تنها زمانی امکان پذیر است که ما به تفاوت موقعیت های تاریخی خویش با این معلمان بزرگ تاریخ بشر التفات داشته باشیم و آن را به رسمیت بشناسیم تا با توجه به نسبت حقیقت و زمان امکانات سنت برای ما در موقعیت مندیمان و با توجه به محدوديتهايمان آشکار شود. به این شرط که ادعای حقیقت و موضع اعتقادی جایگزین تفکر اصیل نگردد.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
در این جستار مهم به تلخیص پاره ای ملاحظات ایراد شده توسط دکتر بیژن عبدالکریمی می پردازیم که در جلسه نهم نشست تلگرامی پلورالیسم دینی در تاریخ ۶ شهریور در گروه علم و الهیات مشکات ارائه شده است. با این امید که امکاناتی برای اندیشیدن در باب تفکر معنوی برای مخاطبان دغدغهمند فراهم آورد.
التفات شخص به موقعیتمندی تاریخی و وجود متناهی خويش و پرتاپشدگی در جهان برای نیل به نحوهی بودن اصیل ضرورت دارد تنها مواجهه با وجود و تعیین نسبت با جهان تجربهی اصیلی برای فرد فراهم می کند. توسل به امری ازلی و ابدی بدون توجه به موقعیت مندی تاریخی نسبت شخص را با زمان دچار اختلال می کند و فرد نسبت موقعیت خویش با گذشته، حال و آینده را از دست می دهد.
مومنان دین نااصیل از اندیشیدن به آنچه که به اندیشه نیامده است می هراسند، تنها در مواجهه گشوده با وجود و نه با توسل به اعتقاداندیشی میتوان سدی بر تفکر نیهیلیستی ایجاد کرد.
دینی که شخص را با مسئله وجود درگیر نمیکند صرفا تلاشیست برای تقدس بخشیدن به پاره ای امور فرهنگی برای نیل به نوعی ایمان کاذب. چرا که توان مواجهه با وجوه در اختفا ماندهی وجود را ندارد.
تکیه بر اطمینان و ایمان کاذب آنچه را که اساسا باز و گشوده است و در دوره های تاریخی به نحوی بروز و ظهور می یابد یا به تعبیر دیگری حقیقت زنده ای که با تاریخ و زمان نسبت دارد را تبدیل به امری مرده می کند.
درگیری اصیل با وجود؛ ساحت قدس و حقیقت منوط به توجه به موقعیت مندی تاریخی فرد می باشد التفات به نسبت هستی و زمان از آن جهت اهمیت پیدا می کند.
متفکران بزرگ با برقرار کردن نسبت با خاستگاه و سرچشمه و سرآغاز ما را به حقیقتی زنده دعوت می کنند. تنها با قیام در ساحت قدس امکانات سنت در قلمرو گشوده ی آغازین آن برای فرد ظهور می یابد و کشف وجوه ناگفته ی آن و فهم نسبت حقیقت آن با زمان برای متفکر ممکن می گردد.
پیام ادیان از نظر متفکران هنوز می تواند ظهورات تازه ای داشته باشد از همین رو متفکران بزرگ نیروی سنت را ارج می نهند و به جای توسل به حقیقت متصلب شدهی نظامات تئولوژیک و در عوض باور به پارهای گزارههای متصلب به باز کشف حقیقت گشوده هستند. گفتگوی پرسشگرانه با انبیا تنها زمانی امکان پذیر است که ما به تفاوت موقعیت های تاریخی خویش با این معلمان بزرگ تاریخ بشر التفات داشته باشیم و آن را به رسمیت بشناسیم تا با توجه به نسبت حقیقت و زمان امکانات سنت برای ما در موقعیت مندیمان و با توجه به محدوديتهايمان آشکار شود. به این شرط که ادعای حقیقت و موضع اعتقادی جایگزین تفکر اصیل نگردد.
Forwarded from NAHID
خدا در اندیشه غرب [خدا در تاریخ و تفکر تئولوژیک]
۱.خدای سنتی، خدایی ماورای طبیعی است.به این معنا که کاملا متعالی از طبیعت و خارج از آن است.اما در دوران مدرن، جنبه ماورای طبیعی خدا رنگ می بازد و خدا دیگر نه به منزله امری ماورای طبیعت، بلکه بیشتر به منزله عنصر نظم دهنده خود طبیعت درک می گردد; یعنی خداوند، دیگر خارق مسیر عادی طبیعت نیست،بلکه خود مکانیسم درونی طبیعت و جهان، در کلیت آن، می باشد . در مرحله دوم مدرنیته، یعنی در قرون 18 و 19 و دهه های نخستین قرن 20، دریافته شد که اساسا چه نیازی به وجود چنین خدایی هست; پس طبیعت را به کمک همان مکانیسم ها و قوانین علمی اش تبیین کردند و متفکرانی چون فویرباخ و مارکس مفهوم خدا را کنار نهادند و خود طبیعت و مکانیسم های آن را به منزله آن واقعیت نهایی و بنیادی تلقی کردند.
۲.به تعبیر دیگر، دستان خدای سنتی برای انجام هرکاری باز بود; اما در دوران مدرن و با حاکمیت جهان بینی علمی، دیگر دستان خدا همچون گذشته باز نیست . بر همین اساس، جهان گذشته مملو از معجزات، کرامات و خرق عادات است.
۳.در تصویر سنتی، خداوند قادر مطلق و همه توان است; زیرا او به عنوان خالقی در ماورای طبیعت، خالق طبیعت و واضع قوانین طبیعی است و اوست که می تواند به دلخواه خود، همین قوانین عادی ورایج عالم را زیر پا گذارد تا خود را به وسیله معجزات و کرامات بر خلایق آشکار سازد . اما در دوران مدرن، قدرت خدا، نه مطلق، بلکه در چارچوب قوانین طبیعی و علمی عالم است و به تعبیری، فاعلیت و قدرت خدا از طریق همان قوانین طبیعی، خود را آشکار می کند.
۴.خدای سنتی، خدایی متشخص و شخص گونه، و برخوردار از صفاتی انسان گونه است; لیکن در دوران مدرن این خدای متشخص و شخص وار جای خود را به خدایی بدون تشخص می دهد که نه همچون موجودی ماورا و متعالی از طبیعت، بلکه همچون حقیقتی است که حال در طبیعت است.
۵.خدای سنتی به سبب قدرت مطلق خود، تابع هیچ اصل و قاعده و عقلانیتی نبود . او همچون امپراطور یا پادشاه قدرتمندی بود که در سرتاسر ملک خویش حکم می راند و بندگان را یارای هیچ گونه پرسش و سؤالی نبود . گویی تناظری میان نظام های سیاسی و اجتماعی گذشته با خدای گذشتگان وجود داشت.اما در دوران مدرن، خداوند همراه با تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی، گویی دموکرات تر شده و قدرت خود را به اصول و مبانی عقلی و منطقی محدود می سازد.
همچون امپراطور یا پادشاه قدرتمندی بود که در سرتاسر ملک خویش حکم می راند و بندگان را یارای هیچ گونه پرسش و سؤالی نبود . گویی تناظری میان نظام های سیاسی و اجتماعی گذشته با خدای گذشتگان وجود داشت.اما در دوران مدرن، خداوند همراه با تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی، گویی دموکرات تر شده و قدرت خود را به اصول و مبانی عقلی و منطقی محدود می سازد .
۶.خدای سنتی، خدایی توتالیتر بود و در همه حوزه ها، اعم از خصوصی و اجتماعی، برای بشر احکامی صادر می کرد; اما در دوران مدرن، این خدا به حوزه های خلوت و خصوصی رانده می شود و عرصه های سیاست، جامعه، حقوق و اقتصاد را به خود بشر وامی گذارد.سکولاریسم یعنی اینکه خدای لیبرال جانشین خدای توتالیتر می گردد.
بیژن عبدالکریمی.مجله بازتاب اندیشه ۱۳۸۹
پ.ن:افزوده داخل قلاب از من است.
۱.خدای سنتی، خدایی ماورای طبیعی است.به این معنا که کاملا متعالی از طبیعت و خارج از آن است.اما در دوران مدرن، جنبه ماورای طبیعی خدا رنگ می بازد و خدا دیگر نه به منزله امری ماورای طبیعت، بلکه بیشتر به منزله عنصر نظم دهنده خود طبیعت درک می گردد; یعنی خداوند، دیگر خارق مسیر عادی طبیعت نیست،بلکه خود مکانیسم درونی طبیعت و جهان، در کلیت آن، می باشد . در مرحله دوم مدرنیته، یعنی در قرون 18 و 19 و دهه های نخستین قرن 20، دریافته شد که اساسا چه نیازی به وجود چنین خدایی هست; پس طبیعت را به کمک همان مکانیسم ها و قوانین علمی اش تبیین کردند و متفکرانی چون فویرباخ و مارکس مفهوم خدا را کنار نهادند و خود طبیعت و مکانیسم های آن را به منزله آن واقعیت نهایی و بنیادی تلقی کردند.
۲.به تعبیر دیگر، دستان خدای سنتی برای انجام هرکاری باز بود; اما در دوران مدرن و با حاکمیت جهان بینی علمی، دیگر دستان خدا همچون گذشته باز نیست . بر همین اساس، جهان گذشته مملو از معجزات، کرامات و خرق عادات است.
۳.در تصویر سنتی، خداوند قادر مطلق و همه توان است; زیرا او به عنوان خالقی در ماورای طبیعت، خالق طبیعت و واضع قوانین طبیعی است و اوست که می تواند به دلخواه خود، همین قوانین عادی ورایج عالم را زیر پا گذارد تا خود را به وسیله معجزات و کرامات بر خلایق آشکار سازد . اما در دوران مدرن، قدرت خدا، نه مطلق، بلکه در چارچوب قوانین طبیعی و علمی عالم است و به تعبیری، فاعلیت و قدرت خدا از طریق همان قوانین طبیعی، خود را آشکار می کند.
۴.خدای سنتی، خدایی متشخص و شخص گونه، و برخوردار از صفاتی انسان گونه است; لیکن در دوران مدرن این خدای متشخص و شخص وار جای خود را به خدایی بدون تشخص می دهد که نه همچون موجودی ماورا و متعالی از طبیعت، بلکه همچون حقیقتی است که حال در طبیعت است.
۵.خدای سنتی به سبب قدرت مطلق خود، تابع هیچ اصل و قاعده و عقلانیتی نبود . او همچون امپراطور یا پادشاه قدرتمندی بود که در سرتاسر ملک خویش حکم می راند و بندگان را یارای هیچ گونه پرسش و سؤالی نبود . گویی تناظری میان نظام های سیاسی و اجتماعی گذشته با خدای گذشتگان وجود داشت.اما در دوران مدرن، خداوند همراه با تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی، گویی دموکرات تر شده و قدرت خود را به اصول و مبانی عقلی و منطقی محدود می سازد.
همچون امپراطور یا پادشاه قدرتمندی بود که در سرتاسر ملک خویش حکم می راند و بندگان را یارای هیچ گونه پرسش و سؤالی نبود . گویی تناظری میان نظام های سیاسی و اجتماعی گذشته با خدای گذشتگان وجود داشت.اما در دوران مدرن، خداوند همراه با تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی، گویی دموکرات تر شده و قدرت خود را به اصول و مبانی عقلی و منطقی محدود می سازد .
۶.خدای سنتی، خدایی توتالیتر بود و در همه حوزه ها، اعم از خصوصی و اجتماعی، برای بشر احکامی صادر می کرد; اما در دوران مدرن، این خدا به حوزه های خلوت و خصوصی رانده می شود و عرصه های سیاست، جامعه، حقوق و اقتصاد را به خود بشر وامی گذارد.سکولاریسم یعنی اینکه خدای لیبرال جانشین خدای توتالیتر می گردد.
بیژن عبدالکریمی.مجله بازتاب اندیشه ۱۳۸۹
پ.ن:افزوده داخل قلاب از من است.
دختر گلم! سرکار خانم معصومه قدکپور گرامی!
سلام. اولاً بسیار خوشحالم که دختر نوجوانی در سن و سال شما (در سن 14 سالگی) با مسائل فلسفی و مسئله خدا درگیر شده است. ثانیاً عذرخواهم که دیروز شما بارها تماس گرفتید و من نتوانستم پاسخ دهم. اما شما نیز اگر می خواهید یک روزی فیلسوف شوید و شاید نخستین فیلسوف زن ایران، باید صبور باشید. تفکر با صبر و حوصله نسبت دارد. اما در مورد پرسش شما:
الف. پرسش از وجود خدا یک پرسش فلسفی است و نظریه کوانتوم یک نظریه علمی و فیزیکی. هیچ نظریه علمی ای نمی تواند یک نظریه فلسفی را اثبات یا انکار کند. فیزیک ارسطویی، فیزیک نیوتنی، فیزیک انیشتین و فیزیک کوانتوم هر یک تفسیری از جهان طبیعت هستند. لذا شما می توانید به فیزیک کوانتوم اعتقاد داشته باشید به خدا هم اعتقاد داشته باشید. همچنین می توانید مخالف فیزیک کوانتوم باشید به خدا نیز اعتقاد داشته باشید و همچنین می توانید فیزیک کوانتوم را بپذیرید اما وجود خدا را قبول نداشته باشید. پس بین این دو یعنی بین فیزیک کوانتوم و وجود خدا رابطه ضروری و منطقی وجود ندارد.
ب. به همین دلیل بسیاری از دانشمندان بسیار بسیار بزرگ مثل نیوتن، داروین، انیشتین و ماکس پلانک در همان حال که دانشمندان بسیار بزرگی بودند و خودشان از بنیانگذران علم جدید هستند شدیدا نیز به خداوند اعتقاد داشتند. پس بین رویکرد علمی با جهان و اعتقاد به خداوند تعارض و تناقضی وجود ندارد.
به امید روزی که شما را در سر کلاس های فلسفه در یکی از دانشگاه های کشور ببینم.
با سپاس
بیژن عبدالکریمی
9 شهریورماه 1403
سلام. اولاً بسیار خوشحالم که دختر نوجوانی در سن و سال شما (در سن 14 سالگی) با مسائل فلسفی و مسئله خدا درگیر شده است. ثانیاً عذرخواهم که دیروز شما بارها تماس گرفتید و من نتوانستم پاسخ دهم. اما شما نیز اگر می خواهید یک روزی فیلسوف شوید و شاید نخستین فیلسوف زن ایران، باید صبور باشید. تفکر با صبر و حوصله نسبت دارد. اما در مورد پرسش شما:
الف. پرسش از وجود خدا یک پرسش فلسفی است و نظریه کوانتوم یک نظریه علمی و فیزیکی. هیچ نظریه علمی ای نمی تواند یک نظریه فلسفی را اثبات یا انکار کند. فیزیک ارسطویی، فیزیک نیوتنی، فیزیک انیشتین و فیزیک کوانتوم هر یک تفسیری از جهان طبیعت هستند. لذا شما می توانید به فیزیک کوانتوم اعتقاد داشته باشید به خدا هم اعتقاد داشته باشید. همچنین می توانید مخالف فیزیک کوانتوم باشید به خدا نیز اعتقاد داشته باشید و همچنین می توانید فیزیک کوانتوم را بپذیرید اما وجود خدا را قبول نداشته باشید. پس بین این دو یعنی بین فیزیک کوانتوم و وجود خدا رابطه ضروری و منطقی وجود ندارد.
ب. به همین دلیل بسیاری از دانشمندان بسیار بسیار بزرگ مثل نیوتن، داروین، انیشتین و ماکس پلانک در همان حال که دانشمندان بسیار بزرگی بودند و خودشان از بنیانگذران علم جدید هستند شدیدا نیز به خداوند اعتقاد داشتند. پس بین رویکرد علمی با جهان و اعتقاد به خداوند تعارض و تناقضی وجود ندارد.
به امید روزی که شما را در سر کلاس های فلسفه در یکی از دانشگاه های کشور ببینم.
با سپاس
بیژن عبدالکریمی
9 شهریورماه 1403
Forwarded from کاوش پلاس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅ فعالان غربی:
📍اسرائیل با داستانهای ساختگی، راه را برای جنایت خود در غزه هموار کرد، داستانهایی که هیچ سندی نداشتند!/بسیاری به هریس و دموکراتها امید دارند، اما آنها اجازه ندادند فلسطینی-آمریکاییها حتی برای دو دقیقه در همایش حزب دموکرات صحبت کنند...
☑️ @Kavoshplus
📍اسرائیل با داستانهای ساختگی، راه را برای جنایت خود در غزه هموار کرد، داستانهایی که هیچ سندی نداشتند!/بسیاری به هریس و دموکراتها امید دارند، اما آنها اجازه ندادند فلسطینی-آمریکاییها حتی برای دو دقیقه در همایش حزب دموکرات صحبت کنند...
☑️ @Kavoshplus