Telegram Web Link
Forwarded from کاوش پلاس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این اخلاق مدارترین ارتش دنیا است که درحال تجاوز به زندانیان می‌باشد...

☑️ @Kavoshplus
Forwarded from هم‌میهن
ایران یعنی همین آغوش

✍🏻 فرزاد نعمتی خبرنگار فرهنگ

🔹وقتی خبر قرعه تکواندوی زنان المپیک را شنیدم و دانستم که باز ناهید کیانی و کیمیا علیزاده باید به مصاف هم بروند، دلم پر از غصه شد که آخر خدایا این چه مصیبتی است که بر ما می‌رود؟ چرا چنین چندپاره شده‌ایم؟ این را باید نشانه چه گرفت که از ۳۶ ورزشکار تیم پناهندگان المپیک، ۱۴ نفر ایرانی هستند؟ شاید از نظر برخی اینها طبیعی باشد و بگویند آخر، دیگر چه جایی برای این حرف‌ها باقی مانده؟ دانته نخوانده‌ای: «سراسر جهان وطن من است»؟

🔹 من هم هیچ مشکلی با صورت‌های معقول جهان‌وطنی ندارم. نه نژادپرستم و نه فکر می‌کنم ایرانیان ملت برتر جهانند. اجازه بدهید اما نکته‌ای را درباره ما ایرانی‌ها خدمت‌تان عرض کنم. حرف اصلی مهمترین طرفداران ایده‌های جهان‌وطنی این است که ملت و ملیت مفاهیمی جدیدند که در دو، سه قرن گذشته «برساخته» شده‌اند. روی این کلمه «برساخته» هم خیلی تاکید می‌کنند. منظورشان این است که ملت‌های مدرن را ادامه طبیعی و بدیهی هیچ امری از جهان قدیم نظیر نژاد و قومیت ندانید. خیر، نوعی برنامه‌ریزی انسانی برای مدیریت سیاسی جوامع و جهان است که می‌توانست چنین نیز نباشد. تا حد زیادی هم حق با آنهاست.اکثر کشورهای جهان، آنگونه که نظریه‌پردازان ناسیونالیسم می‌گویند، به‌مرور از پس صلح وستفالی ۱۶۴۸ پدید آمده‌اند و شاید بشود گفت «ساختگی» هستند.

🔹این صحبت‌ها لااقل درباره ما ایرانی‌ها اما درست از آب درنمی‌آید. نه اینکه من بگویم، خیر. همان نظریه‌پردازانی که مخالف دیدگاه نژادی درباره ملیت هستند، کسانی مثل اریک هابسبام، نوشته‌اند که وضعیت برخی از جوامع با این تعاریف مدرن فرق دارد و آنها از هزاران سال پیش، درکی از هویت جمعی خود داشته‌اند که کاملاً شبیه ناسیونالیسم مدرن نیست، اما با وضع غیرملی غالب جوامع جهان قدیم نیز متفاوت است.یکی از این «ملل تاریخی»، ایران است. فقط هم البته ایران نیست. چین و کره هم چنین‌اند. نیاکان ما خیلی پیش‌تر دست به ابداع این مفهوم ملی زده‌اند و از این نظر در جهان پیشگام‌اند.

🔹جراردو نیولی ایتالیایی هم در کتاب «ایده ایران»، همین را مطرح می‌کند. ریشه‌های پایداری ایران از پس چندین تهاجم بزرگ تمدنی و نظامی، از بطن همین پیوستگی هویتی ممکن شده و برای همین می‌گویم وضع‌مان با بقیه فرق دارد. حال دلمان خون نشود وقتی می‌بینیم ایرانی‌ها باید با همدیگر مبارزه ‌کنند؟ واقعاً باید گفت چه جنگ نابرابری! آن‌هم در دنیایی که باز می‌بینیم به‌طور تاریخی، ایران چونان چهارراه جهان همواره مورد طمع، حسد و تهاجم دشمنانی عیان و نهان بوده. وقتی گاه چنین تنها هستیم، حیف نیست که خودزنی کنیم؟

🔹گروتیوس زمانی نوشت: «اگر میهنم من را نمی‌خواهد، من هم او را نمی‌خواهم؛ جهان فراخ است.» بله دنیا فراخ است، اما آدمیزاد گاهی حریف قرعه مسابقات المپیک هم نمی‌شود. شاید بگویید یک مسابقه ورزشی که این‌همه حدیث ندارد؟ می‌گویم کاش نداشت، اما بنگرید به غوغای این روزهای مردمان. این وضع چونان استخوان لای زخم دارد روح‌مان را می‌خراشد و چه بهتر که فکری برای آن بکنیم. پدران‌مان البته بدان اندیشیده بودند و رسیده بودند به الگوی «وحدت در کثرت»؛ روشی مداراجویانه که ایرانیان را خودی و غیرخودی نمی‌کرد، به مرام و مذهب و مشرب ساکنان ایرانشهر احترام می‌گذاشت و به‌دلیل همین آزادمنشی‌ها، ستایش هگل را برانگیخته بود.


🔹«ایران» هرگاه چنین بود، به شکوه رسید و هرگاه از آن تخطی کرد، دچار زوال شد. هنوز هم راه پیش‌روی ما برای اتحاد قلوب، همین است و مصداقش می‌شود همان کاری که ناهید و کیمیا در لحظه اهدای جوایز در پیش گرفتند؛ آغوش گشودن. ایران یعنی همین آغوش. ایران یعنی همان نفس راحتی که کیمیا بعد از آن آغوش کشید. ایران یعنی خداحافظی صباح شریعتی از کشتی روی شانه¬های امین میرزازاده. شاهرخ مسکوب زمانی نوشته بود: «وطن یعنی بودن با «کسان» معینی در «جا»ی معینی که تنها در همان‌جا آن احساس شعف به آنها دست می‌دهد.» آن «جای معین» گاهی «خاک» نیست، «آغوش» است، «شانه» است. شاید مسکوب عزیز این را نخوانده بود. ما این را نیز چشیدیم.

https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-19292

@hammihanonline
سعید سلمان:
سلام جناب استاد، آشنایی با شما و پیگیری سخنرانی هایتان افق های بسیار شگفت انگیزی را در زندگیم گشود.
جسارتا می توانم سوال کنم چقدر با تعریف "تعقل" در مکتب تفکیک و کلا نظریات علامه حکیمی (وصی دکتر علی شریعتی) آشنا هستید؟
تفکیکیان معتقدند عقل خود بنیان سره معصوم است و تنها مأمن انسان برای پیدا کردن راه می باشد که با عرفان و فلسفه متفاوت است، منتها انسان باید این عقل را در خود وجدان کند و بیابد.
در جایی استاد حکیمی می فرمایند:
تعقل اعم از استدلال است، و استدلال اعم از فلسفه، یعنی هر تعقلی لزوما استدلال نیست و هر استدلالی لزوما فلسفه نیست، پس به طریق اولا معلوم می شود تعقل اعم از فلسفه هست.
سعید سلمان
18 مردادماه 1403

پاسخ بیژن عبدالکریمی:

آقای سلمان عزیز! سلام. از ارسال پیام محبت آمیزتان سپاسگزارم. بین اندیشه های بنده با تفکیکی ها دو وجه اشتراک لیک با یک دنیا فاصله وجود دارد. بنده نیز پیرو تفکر تاریخی معتقدم تفکر مفهومی، عقلی، منطق محور و فلسفی که با یونان متأخر (یعنی با سقراط و افلاطون و ارسطو) آغاز شد صرفا یک شیوه تفکر است لیکن یگانه شیوه تفکر نیست. یعنی محمد و مسیح و بودا و لائوتسه و مولانا و حافظ و هولدرلین و.... متفکر بودند اما فیلسوف نبودند، یعنی با مفاهیم و مقولات متافیزیک یونانی نمی اندیشیدند. ثانیاً بنده نیز همچون تفکیکی ها برای تفکر دینی و معنوی شأنی بالاتر از تفکر فلسفی قائلم و تفکر متافیزیک یونانی را منتهی به نیهیلیسم و بی معنایی و مرگ انسان می دانم. لیکن اندیشه تفکیکی ها مبتنی بر برخی باورهای تئولوژیک و فرقه گرایانه است . تفکر تفکیکی درکی از تفکر تاریخی ندارد. لیکن بنده با تکیه بر تفکر تاریخی و نوعی پدیدارشناسی تاریخی و هرمنوتیکی از تمایز تفکر متافیزیکی و تفکر شرقی سخن می گویم و از تفکر شرقی و معنوی دفاع می کنم و این تفکر معنوی را نیز منحصر در یک مذهب خاص، مثل شیعه نمی کنم هر چند تجربه معنویت شیعی را یکی از زیباترین ظهورات تفکر دینی و معنوی در کنار برخی باورهای نهادینه شده تاریخی می دانم. نقد رادیکال بنده به تفکر تئولوژیک در سیاه مشق دو جلدی ام با عنوان «پایان تئولوژی» شاید به کارتان آید.
بیژن عبدالکریمی
18 مردادماه 1403
Audio
♦️سخنان دکتر محمدحسن علایی در آغاز جلسه رونمایی کتاب "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"


باشگاه اندیشه
۴ مرداد ۱۴۰۳

#نیهیلیسم
#علی_شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسن_محدثی
#سیدجواد_میری
#رحیم_محمدی
#محمدحسن_علایی

@sociologicalperspectives
Audio
♦️سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی در جلسه رونمایی کتاب "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"


باشگاه اندیشه
۴ مرداد ۱۴۰۳

#نیهیلیسم
#علی_شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسن_محدثی
#سیدجواد_میری
#رحیم_محمدی
#محمدحسن_علایی

@sociologicalperspectives
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش اول)

به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۱ از ۳

🔸برکت (۱۳۹۵)، بیروط (۱۴۰۱)، سیاگالش (۱۴۰۰)، سه گانۀ داستانی ابراهیم اکبری دیزگاه، درباره وحدت گرایی دینی است که راقم این سطور آن را «تریلوژی مونیسم» یا «سه گانۀ وحدت گرایی دینی» می‌نامد. سیاگالش هرچند به دلایلی پیش از بیروط انتشار یافت، اما نگارش آن پس از پایان نگارش بیروط بوده است و لذا می‌توان سیاگالش را آخرین موقف از تریلوژی مونیستی اکبری دیزگاه دانست. هر یک از این کتاب‌ها به قطعه‌ای از سبک تابلوهای سه لتی (سه بخشی) فرانسیس بیکن (۱۹۰۹-۱۹۹۲) نقاش اکسپرسیونیست ایرلندی می‌ماند. در یکی از مشهورترین نقاشی‌های بیکن با نام سه مطالعه بر پیکره‌های پای صلیب (۱۹۴۴) با پیکرهایی نیمه‌انسان و نیمه‌حیوان مواجه می‌شویم که به عنوان نمادی از اروپای پس از جنگ جهانی دوم، در وضعیتی شبیه به اسارت و شکنجه، تنها و مسخ شده به نظر می‌آیند. اکبری دیزگاه نیز پیکرۀ جهان اسلام را در برکت و بیروط چنین می‌بیند و توصیف می‌کند، اما در سیاگالش از نگاه صرفا توصیفی بیکن فراتر رفته و راه رهایی را نیز ترسیم می‌کند. البته در برکت و به خصوص بیروط نیز اشاراتی مستقیم و غیرمستقیم به امام موسی صدر به عنوان بخشی از راه حل شده است، اما شیخ یونس برکت در گذر زیباشناختی و یحیی ربانی در گذر فلسفی خود، گمگشته تر از آن هستند که توصیه‌ای برای ما داشته باشند، هر چند هر دو در پایان سوررئال برکت و بیروط، با نوعی تجربۀ دینی مواجه می‌شوند که در سیاگالش نیز البته وجود دارد و بدین وسیله تا حدودی از تضادهای هنری و فلسفی رها می‌شوند. شیخ یوسف نیز اعتراف می‌کند، «گم شدن همیشه زجرآورتر و سهمگین‌تر است از مرگ» (ص ۱۸۵)، اما حتی گم شدن شیخ یوسف رستمی نیز با شیخ یونس و یحیی متفاوت است و از جنس شک و تعلیق نیست، بلکه از جنس حیرتی است که آدمی در فضای گرگ و میش جنگل مه آلود و پر شاخ و برگ اشعار حافظ و سحر سخن و جهان پررمز و راز او تجربه می‌کند.

🔸توصیۀ نویسندۀ سیاگالش برای راه رهایی یا فروکاستن از مصائب فرهنگ دینی، همچون جهل مقدّس، خرافات، فرقه‌گرایی، اختلافات قومی و مذهبی، خشونت و افراطی‌گری، بازگشت به اندیشه‌های امام موسی صدر و نیز عرفان اسلامی است. توجه به ظرفیت نهفته در عرفان اسلامی برای اندیشۀ تقریب و وحدت گرایی دینی، وجه مایز سیاگالش با برکت و بیروط است. عرفان اسلامی علاوه بر وحدت وجود نهفته در مذاهب عرفانی شرقی از دیدار جمال پروردگار در تجلیات او نیز سخن گفته است که البته، غیر از گزارش مبتذل، عامیانه و انحرافی متداول از این واقعه عظیم در جریان‌های سلفی جهان اسلام تحت عنوان تجسد و حلول است.

🔸شیخ یوسف رستمی سیاگالش، نسخۀ تکامل یافته‌ای از شخصیت شیخ یونس رمان برکت و یحیی ربانی بیروط است که پس از روایت دیالکتیک هنری شیخ یونس و گسست او از شهر شریعت (قم) در شکل طنزی خردمندانه و فرارش به طبیعت روستای میان‌رود، و نیز روایت تعلیق ایمانی و دیالکتیک فلسفی یحیی و گسست او از ایران و شریعت شهر، نویسنده به سراغ روایت قصۀ او می‌رود. شیخ یوسف که در فرار از شریعت شهر، در موقف حیرت به سر می‌برد و بر دیالکتیک های هنری و فلسفی فائق آمده و به بلوغی فکری دست یازیده است، در احوالات شخصی خویش است. برای شیخ یوسف تفکر از حیرت آغاز می‌شود، چرا که آدمی وقتی در معرض حیرت قرار می‌گیرد، مجبور است ساکت شود و فقط خودش را تماشا کند. راوی سیاگالش بر این باور است که «تفکّر هم در واقع تماشای خود است» (ص ۱۵۲). اما جامعۀ چند پاره شده و درگیر انواع بدفهمی ها و تضادها و دوقطبی ها، حتی این موقف تماشاگری شیخ را برنتابیده و به تدریج او را در مسیر دیالکتیک جدیدی تعریف می‌کند؛ دیالکتیک فساد و اصلاح و او را در نهایت به غار رؤیاهایش تبعید می‌سازد. به بیان اگزیستانسیالیستیِ کارل یاسپرس (۱۸۸۳-۱۹۶۹) در کتاب <تراژدی کافی نیست> می‌توان گفت، شیخ یوسف در پایان رمان سیاگالش و فرار از رجم و سنگسار اهالی میانکوه و پناه بردن به غار تنهایی خویش، به نوعی ترنسدانس و تعالی عرفانی می‌رسد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش دوم)

به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۲ از ۳

🔸مفاهیم بنیادین رمان سیاگالش را نباید به یک سری عناصر نمادین و تشابهات صوری با نظام اندیشه عرفانی ابن عربی فروکاست، ازدواج اسمايی در رمان سیاگالش از متن ابن عربی در تبیین رابطۀ وحدت و کثرت یا نحوۀ نشئت کثیر از واحد، فراتر رفته و اشارتی است به فرصت‌ها و چالش‌های تکثر و درهم آمیختگی فرهنگی موجود در زیست-جهان ایرانی- اسلامی میان اقوام و مذاهب مختلف. الگوی راهبردی و آرمانی سیاگالش برای تقریب و تعایش ادیان و مذاهب و فرق، ایدۀ «وحدت متعالی ادیان» امام موسی صدر و نظریۀ وحدت وجود ابن عربی است. البته شیخ یوسف سیاگالش، برخلاف پیامبران ادیان سامی تمایلی به برپایی مدینه جدید و ورود به سیاست و بنیادگزاری شهر خدا ندارد و همچون بودا و سایر پیامبران ادیان غیرابراهیمی اهل تأسیس مدینه نیست. او فقط انذار می‌دهد به فرار از شریعت شهر (اشباع سنت) به دامن عرفان طبیعت (انکشاف سنت).

🔸در عصر اسارت انسان ماشینی در دام تکنولوژی، در دوره‌ای که باورمندان شریعت های مذاهب سامی دچار بحران معنا شده‌اند و جهان اسلام به طور خاص گرفتار سلفی گری و خطر گسترش افراط گرایی دینی است، وحدت گرایی دینی شیخ یوسف سیاگالش همچون باطن گرایی خودجوش بودا، به ما می‌آموزد که چگونه می-توان با ترک زندگی، به زندگی، با ترک شریعت، به شریعت، با ترک لذت، به لذت و با ترک تمامیت خود، به خود رسید.

🔸نویسنده با انتخاب روحانی مجرد و وسیع المشرب به عنوان راوی داستان که طبق عرف طلاب، در دهۀ اول محرم برای تبلیغ، به روستایی به نام صوفی‌ده می‌رود، این امکان را برای راوی فراهم آورده است که سر از مکان‌های مختلف از جمله مسجد، مدرسه دخترانه، دانشگاه، هلال احمر، سازمان دیانت (سازمان تبلیغات)، باغ، محفل فرقه‌ای، درآورد و روایتگر فضا و مسائل و مصائب انسان امروز ایرانی از جمله چالش‌های عصری پیش آمده در زمینۀ آموزش و تبلیغ دین حتی در محیط‌های روستایی باشد.

🔸بازتاب تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی نیز از نکات قابل تأمل سیاگالش است. حجت الاسلام دکتر اسکندر کاینات، نماد روحانیت سیاسی و جاه طلبی است که پیوند اصحاب قدرت و ثروت با سازمان دیانت (بازوی تبلیغی ایدئولوژی رسمی دینی) را نمایندگی می‌کند و وسعت مشرب امثال شیخ یوسف را تا زمانی تحمل می‌کنند که در خدمت آنها باشد. شیخ‏ مهدی (روحانیت شیعه) و شیخ حامد فرقانی (روحانی اهل تسنن) نمودی از اسلام سنتی و انحصارگرایان دینی مخالف تقریب هستند که رویکرد تقابل مذهبی را پیش گرفته و تقویت می‌کنند. قوتاز موغانی، در شمایل یک مدّاح کاسبکار، نمادی است از آنچه مرحوم شریعتی کسبه دین و حمله تعصب و ارتجاع می‌نامد. موغانی مداح و روحانیت سیاسی و سنتی، همراه با اهالی روستا در مقابل دشمن مشترک (شیخ یوسف) صف آرایی می‌کنند و مناسک عاشورا صحنه رجم و سنگسار روحانی آگاهی می‌شود که هر چیزی را نشانه‌ای می‌داند (ص ۱۷۳) به حقیقتی دیگر و فارغ از تعلقات عقیدتی و مذهبی‌اش، وحدت گرایی دینی را نمایندگی می‌کند.

🔸علاوه بر آسیب‌شناسی تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی، آسیب‌شناسی سلسله‌های درویشی و فرقه‌های عرفانی نیز از جمله مسائلی است که این رمان با طرح ماجرای دکتر توفیق (از نوادگان شیخ روزبهان بقلی) و گران تاج خانم و دخترشان سارا بدان پرداخته است. دکتر توفیق که به دنبال جانشین پدر و رهبر فرقه است، با شنیدن ماجرای دیدار شیخ یوسف با سیاگالش، تصمیم می‌گیرد، در ازای پذیرش رهبری فرقه، دو صندوقچۀ ارزشمند خانوادگی، شامل خرقه و کتاب شیخ روزبهان که نسل به نسل گشته و به دست آنها رسیده است را به شیخ یوسف تحویل دهد. این نوع طریقت سلسله‌ای و عرفان‌های تخدیری در نقطۀ مقابل عرفان اصلاحی شیخ یوسف قرار دارد که به عاشورا ختم می‌شود و صف آرایی کامل همۀ قدرت‌های فاسد دینی (زر و زور و تزویر) در برابر ایمان و تنهایی مظلومانۀ روحانی عارف مشرب رمان را به نمایش می‌گذارد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش سوم)

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۳ از ۳

🔸در میانه‌های کتاب (صص ۲۰۰ و ۲۰۱)، آنجا که شیخ یوسف در دل جنگل مه آلود میانکوه، با سیاگالش افسانه‌ای ملاقات می‌کند، و یک کاسه شیر آهو از دست او می‌نوشد، مشخصا یادآور زندگی و شخصیت بوداست که پس از شش سال ریاضت و سیر در انواع دستورالعمل‌های سنت برهمایی و هندویی، ترک ریاضت گفت و از زنی روسپی درخواست کرد که «مرا دریاب و زندگی بخش» و از دست او کاسه‌ای شیر نوشید، و بدین ترتیب آن زن چیزی را به بودا عطا کرد که همۀ آن متون سنت شرعی و کهن برهمایی و آداب سلوک و ریاضت های طاقت فرسای هندویی فاقد آن بودند و آن تذکار به خود زندگی بود، همانطور که شیخ یوسف در دیدار با شخصیت خضرگونۀ سیاگالش (نگهبان حیوانات در اساطیر بومی تالشی) گویی به آروزی خود که دیدار خدا در تجلی خاکی اش بود دست یازید. بودا دست آن زن روسپی را بوسید و نهایتا این دیدار معنوی منجر به توبۀ آن زن شد، اما دیدار شیخ یوسف با سیاگالش وجهی فرازمینی و سوررئال دارد.


🔸حضور و سخنرانی و پرسش و پاسخ متفاوت شیخ یوسف رمان سیاگالش در جمع های دانش آموزی و دانشجویی و مذهبی در مسیری متفاوت از محتوای ایدئولوژیک تدریس شده در مدارس و دانشگاه‌ها پیش می‌رفت و داشت یخ‌های رابطه میان نسل جدید و دین را آب می‌کرد که با توطئۀ دو طیف اصحاب قدرت و ثروت و کارگزاران سنت دینی که دین را صرفا محل ارتزاق خود ساخته‌اند و با گفتمان وحدت گرایی شیخ یوسف، منافع طبقاتی خود را در خطر می‌دیدند، همچون یوسف پیامبر (ع)، او را تهمت زدند و طرد ساختند، اما مجازات شیخ یوسف به جای زندان، رجم و سنگسار بود.

🔸سیاگالش تکرار هیچ واقعه یا سنت دینی و تاریخی نیست، بلکه بازخوانی و تأویل داستانی قصص انبیاء (یوسف، خضر، موسی، اصحاب کهف) و واقعۀ عاشورا در بستری متفاوت و امروزی است. عاشورا در سیاگالش، عرصۀ دیالکتیک فساد و اصلاح و صف آرایی دین مرده (اتحاد فسادانگیز شریعت و طریقت و قدرت) در برابر دین زنده (عرفان اصلاحگر متعالی) است.

🔸اکبری دیزگاه از طریق ارجاع به یکی از شخصیت‌های اساطیری سرزمین پدری‌اش تالش (سیاگالش)، در جهت بومی‌سازی‌ دو سرمایۀ وحدت بخش جهان اسلام؛ یعنی ایدۀ وحدت متعالی ادیان (امام موسی صدر) و نظریۀ وحدت وجود (ابن عربی) گام برمی‌دارد. قهرمان داستان هرچند در مسیر اصلاح خود و جامعه با تهمت و افتراء، خشونت و طرد شدن مواجه می‌شود، در غار تنهایی خویش شکوفایی و انکشافی معنوی را تجربه می‌کند. درحقیقت نویسنده، اصلاح را نه در کنشگری سیاسی و انقلابی، بلکه در قلبی شدن و در فرار از شریعت شهر و شهر شریعت به سوی خداشناسی طبیعی قرآن می‌داند و با دیدار موسایی فصل پایانی رمان، این امیدواری را به مخاطب می‌دهد که «تاریکی هر چقدر غلیظ و طولانی باشد، بالاخره در پایان سیطره با نور است» (ص ۱۳۸)، و برخلاف ضرب المثل مشهور، با یک گل هم بهار می‌شود.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef
Forwarded from یوسف شیخی
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش اول)

به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۱ از ۳

🔸برکت (۱۳۹۵)، بیروط (۱۴۰۱)، سیاگالش (۱۴۰۰)، سه گانۀ داستانی ابراهیم اکبری دیزگاه، درباره وحدت گرایی دینی است که راقم این سطور آن را «تریلوژی مونیسم» یا «سه گانۀ وحدت گرایی دینی» می‌نامد. سیاگالش هرچند به دلایلی پیش از بیروط انتشار یافت، اما نگارش آن پس از پایان نگارش بیروط بوده است و لذا می‌توان سیاگالش را آخرین موقف از تریلوژی مونیستی اکبری دیزگاه دانست. هر یک از این کتاب‌ها به قطعه‌ای از سبک تابلوهای سه لتی (سه بخشی) فرانسیس بیکن (۱۹۰۹-۱۹۹۲) نقاش اکسپرسیونیست ایرلندی می‌ماند. در یکی از مشهورترین نقاشی‌های بیکن با نام سه مطالعه بر پیکره‌های پای صلیب (۱۹۴۴) با پیکرهایی نیمه‌انسان و نیمه‌حیوان مواجه می‌شویم که به عنوان نمادی از اروپای پس از جنگ جهانی دوم، در وضعیتی شبیه به اسارت و شکنجه، تنها و مسخ شده به نظر می‌آیند. اکبری دیزگاه نیز پیکرۀ جهان اسلام را در برکت و بیروط چنین می‌بیند و توصیف می‌کند، اما در سیاگالش از نگاه صرفا توصیفی بیکن فراتر رفته و راه رهایی را نیز ترسیم می‌کند. البته در برکت و به خصوص بیروط نیز اشاراتی مستقیم و غیرمستقیم به امام موسی صدر به عنوان بخشی از راه حل شده است، اما شیخ یونس برکت در گذر زیباشناختی و یحیی ربانی در گذر فلسفی خود، گمگشته تر از آن هستند که توصیه‌ای برای ما داشته باشند، هر چند هر دو در پایان سوررئال برکت و بیروط، با نوعی تجربۀ دینی مواجه می‌شوند که در سیاگالش نیز البته وجود دارد و بدین وسیله تا حدودی از تضادهای هنری و فلسفی رها می‌شوند. شیخ یوسف نیز اعتراف می‌کند، «گم شدن همیشه زجرآورتر و سهمگین‌تر است از مرگ» (ص ۱۸۵)، اما حتی گم شدن شیخ یوسف رستمی نیز با شیخ یونس و یحیی متفاوت است و از جنس شک و تعلیق نیست، بلکه از جنس حیرتی است که آدمی در فضای گرگ و میش جنگل مه آلود و پر شاخ و برگ اشعار حافظ و سحر سخن و جهان پررمز و راز او تجربه می‌کند.

🔸توصیۀ نویسندۀ سیاگالش برای راه رهایی یا فروکاستن از مصائب فرهنگ دینی، همچون جهل مقدّس، خرافات، فرقه‌گرایی، اختلافات قومی و مذهبی، خشونت و افراطی‌گری، بازگشت به اندیشه‌های امام موسی صدر و نیز عرفان اسلامی است. توجه به ظرفیت نهفته در عرفان اسلامی برای اندیشۀ تقریب و وحدت گرایی دینی، وجه مایز سیاگالش با برکت و بیروط است. عرفان اسلامی علاوه بر وحدت وجود نهفته در مذاهب عرفانی شرقی از دیدار جمال پروردگار در تجلیات او نیز سخن گفته است که البته، غیر از گزارش مبتذل، عامیانه و انحرافی متداول از این واقعه عظیم در جریان‌های سلفی جهان اسلام تحت عنوان تجسد و حلول است.

🔸شیخ یوسف رستمی سیاگالش، نسخۀ تکامل یافته‌ای از شخصیت شیخ یونس رمان برکت و یحیی ربانی بیروط است که پس از روایت دیالکتیک هنری شیخ یونس و گسست او از شهر شریعت (قم) در شکل طنزی خردمندانه و فرارش به طبیعت روستای میان‌رود، و نیز روایت تعلیق ایمانی و دیالکتیک فلسفی یحیی و گسست او از ایران و شریعت شهر، نویسنده به سراغ روایت قصۀ او می‌رود. شیخ یوسف که در فرار از شریعت شهر، در موقف حیرت به سر می‌برد و بر دیالکتیک های هنری و فلسفی فائق آمده و به بلوغی فکری دست یازیده است، در احوالات شخصی خویش است. برای شیخ یوسف تفکر از حیرت آغاز می‌شود، چرا که آدمی وقتی در معرض حیرت قرار می‌گیرد، مجبور است ساکت شود و فقط خودش را تماشا کند. راوی سیاگالش بر این باور است که «تفکّر هم در واقع تماشای خود است» (ص ۱۵۲). اما جامعۀ چند پاره شده و درگیر انواع بدفهمی ها و تضادها و دوقطبی ها، حتی این موقف تماشاگری شیخ را برنتابیده و به تدریج او را در مسیر دیالکتیک جدیدی تعریف می‌کند؛ دیالکتیک فساد و اصلاح و او را در نهایت به غار رؤیاهایش تبعید می‌سازد. به بیان اگزیستانسیالیستیِ کارل یاسپرس (۱۸۸۳-۱۹۶۹) در کتاب <تراژدی کافی نیست> می‌توان گفت، شیخ یوسف در پایان رمان سیاگالش و فرار از رجم و سنگسار اهالی میانکوه و پناه بردن به غار تنهایی خویش، به نوعی ترنسدانس و تعالی عرفانی می‌رسد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش دوم)

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۲ از ۳

🔸مفاهیم بنیادین رمان سیاگالش را نباید به یک سری عناصر نمادین و تشابهات صوری با نظام اندیشه عرفانی ابن عربی فروکاست، ازدواج اسمايی در رمان سیاگالش از متن ابن عربی در تبیین رابطۀ وحدت و کثرت یا نحوۀ نشئت کثیر از واحد، فراتر رفته و اشارتی است به فرصت‌ها و چالش‌های تکثر و درهم آمیختگی فرهنگی موجود در زیست-جهان ایرانی- اسلامی میان اقوام و مذاهب مختلف. الگوی راهبردی و آرمانی سیاگالش برای تقریب و تعایش ادیان و مذاهب و فرق، ایدۀ «وحدت متعالی ادیان» امام موسی صدر و نظریۀ وحدت وجود ابن عربی است. البته شیخ یوسف سیاگالش، برخلاف پیامبران ادیان سامی تمایلی به برپایی مدینه جدید و ورود به سیاست و بنیادگزاری شهر خدا ندارد و همچون بودا و سایر پیامبران ادیان غیرابراهیمی اهل تأسیس مدینه نیست. او فقط انذار می‌دهد به فرار از شریعت شهر (اشباع سنت) به دامن عرفان طبیعت (انکشاف سنت).

🔸در عصر اسارت انسان ماشینی در دام تکنولوژی، در دوره‌ای که باورمندان شریعت های مذاهب سامی دچار بحران معنا شده‌اند و جهان اسلام به طور خاص گرفتار سلفی گری و خطر گسترش افراط گرایی دینی است، وحدت گرایی دینی شیخ یوسف سیاگالش همچون باطن گرایی خودجوش بودا، به ما می‌آموزد که چگونه می-توان با ترک زندگی، به زندگی، با ترک شریعت، به شریعت، با ترک لذت، به لذت و با ترک تمامیت خود، به خود رسید.

🔸نویسنده با انتخاب روحانی مجرد و وسیع المشرب به عنوان راوی داستان که طبق عرف طلاب، در دهۀ اول محرم برای تبلیغ، به روستایی به نام صوفی‌ده می‌رود، این امکان را برای راوی فراهم آورده است که سر از مکان‌های مختلف از جمله مسجد، مدرسه دخترانه، دانشگاه، هلال احمر، سازمان دیانت (سازمان تبلیغات)، باغ، محفل فرقه‌ای، درآورد و روایتگر فضا و مسائل و مصائب انسان امروز ایرانی از جمله چالش‌های عصری پیش آمده در زمینۀ آموزش و تبلیغ دین حتی در محیط‌های روستایی باشد.

🔸بازتاب تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی نیز از نکات قابل تأمل سیاگالش است. حجت الاسلام دکتر اسکندر کاینات، نماد روحانیت سیاسی و جاه طلبی است که پیوند اصحاب قدرت و ثروت با سازمان دیانت (بازوی تبلیغی ایدئولوژی رسمی دینی) را نمایندگی می‌کند و وسعت مشرب امثال شیخ یوسف را تا زمانی تحمل می‌کنند که در خدمت آنها باشد. شیخ‏ مهدی (روحانیت شیعه) و شیخ حامد فرقانی (روحانی اهل تسنن) نمودی از اسلام سنتی و انحصارگرایان دینی مخالف تقریب هستند که رویکرد تقابل مذهبی را پیش گرفته و تقویت می‌کنند. قوتاز موغانی، در شمایل یک مدّاح کاسبکار، نمادی است از آنچه مرحوم شریعتی کسبه دین و حمله تعصب و ارتجاع می‌نامد. موغانی مداح و روحانیت سیاسی و سنتی، همراه با اهالی روستا در مقابل دشمن مشترک (شیخ یوسف) صف آرایی می‌کنند و مناسک عاشورا صحنه رجم و سنگسار روحانی آگاهی می‌شود که هر چیزی را نشانه‌ای می‌داند (ص ۱۷۳) به حقیقتی دیگر و فارغ از تعلقات عقیدتی و مذهبی‌اش، وحدت گرایی دینی را نمایندگی می‌کند.

🔸علاوه بر آسیب‌شناسی تقابل‌های موجود در صنف روحانیت یا کارگزاران دینی، آسیب‌شناسی سلسله‌های درویشی و فرقه‌های عرفانی نیز از جمله مسائلی است که این رمان با طرح ماجرای دکتر توفیق (از نوادگان شیخ روزبهان بقلی) و گران تاج خانم و دخترشان سارا بدان پرداخته است. دکتر توفیق که به دنبال جانشین پدر و رهبر فرقه است، با شنیدن ماجرای دیدار شیخ یوسف با سیاگالش، تصمیم می‌گیرد، در ازای پذیرش رهبری فرقه، دو صندوقچۀ ارزشمند خانوادگی، شامل خرقه و کتاب شیخ روزبهان که نسل به نسل گشته و به دست آنها رسیده است را به شیخ یوسف تحویل دهد. این نوع طریقت سلسله‌ای و عرفان‌های تخدیری در نقطۀ مقابل عرفان اصلاحی شیخ یوسف قرار دارد که به عاشورا ختم می‌شود و صف آرایی کامل همۀ قدرت‌های فاسد دینی (زر و زور و تزویر) در برابر ایمان و تنهایی مظلومانۀ روحانی عارف مشرب رمان را به نمایش می‌گذارد.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef

ادامه در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇
♦️دیالکتیک فساد و اصلاح در آخرین موقف از تریلوژی مونیسم؛ تحلیلی دربارۀ رمان عاشورایی سیاگالش ( بخش سوم)

✍️به قلم یوسف شیخی

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

▫️ص۳ از ۳

🔸در میانه‌های کتاب (صص ۲۰۰ و ۲۰۱)، آنجا که شیخ یوسف در دل جنگل مه آلود میانکوه، با سیاگالش افسانه‌ای ملاقات می‌کند، و یک کاسه شیر آهو از دست او می‌نوشد، مشخصا یادآور زندگی و شخصیت بوداست که پس از شش سال ریاضت و سیر در انواع دستورالعمل‌های سنت برهمایی و هندویی، ترک ریاضت گفت و از زنی روسپی درخواست کرد که «مرا دریاب و زندگی بخش» و از دست او کاسه‌ای شیر نوشید، و بدین ترتیب آن زن چیزی را به بودا عطا کرد که همۀ آن متون سنت شرعی و کهن برهمایی و آداب سلوک و ریاضت های طاقت فرسای هندویی فاقد آن بودند و آن تذکار به خود زندگی بود، همانطور که شیخ یوسف در دیدار با شخصیت خضرگونۀ سیاگالش (نگهبان حیوانات در اساطیر بومی تالشی) گویی به آروزی خود که دیدار خدا در تجلی خاکی اش بود دست یازید. بودا دست آن زن روسپی را بوسید و نهایتا این دیدار معنوی منجر به توبۀ آن زن شد، اما دیدار شیخ یوسف با سیاگالش وجهی فرازمینی و سوررئال دارد.


🔸حضور و سخنرانی و پرسش و پاسخ متفاوت شیخ یوسف رمان سیاگالش در جمع های دانش آموزی و دانشجویی و مذهبی در مسیری متفاوت از محتوای ایدئولوژیک تدریس شده در مدارس و دانشگاه‌ها پیش می‌رفت و داشت یخ‌های رابطه میان نسل جدید و دین را آب می‌کرد که با توطئۀ دو طیف اصحاب قدرت و ثروت و کارگزاران سنت دینی که دین را صرفا محل ارتزاق خود ساخته‌اند و با گفتمان وحدت گرایی شیخ یوسف، منافع طبقاتی خود را در خطر می‌دیدند، همچون یوسف پیامبر (ع)، او را تهمت زدند و طرد ساختند، اما مجازات شیخ یوسف به جای زندان، رجم و سنگسار بود.

🔸سیاگالش تکرار هیچ واقعه یا سنت دینی و تاریخی نیست، بلکه بازخوانی و تأویل داستانی قصص انبیاء (یوسف، خضر، موسی، اصحاب کهف) و واقعۀ عاشورا در بستری متفاوت و امروزی است. عاشورا در سیاگالش، عرصۀ دیالکتیک فساد و اصلاح و صف آرایی دین مرده (اتحاد فسادانگیز شریعت و طریقت و قدرت) در برابر دین زنده (عرفان اصلاحگر متعالی) است.

🔸اکبری دیزگاه از طریق ارجاع به یکی از شخصیت‌های اساطیری سرزمین پدری‌اش تالش (سیاگالش)، در جهت بومی‌سازی‌ دو سرمایۀ وحدت بخش جهان اسلام؛ یعنی ایدۀ وحدت متعالی ادیان (امام موسی صدر) و نظریۀ وحدت وجود (ابن عربی) گام برمی‌دارد. قهرمان داستان هرچند در مسیر اصلاح خود و جامعه با تهمت و افتراء، خشونت و طرد شدن مواجه می‌شود، در غار تنهایی خویش شکوفایی و انکشافی معنوی را تجربه می‌کند. درحقیقت نویسنده، اصلاح را نه در کنشگری سیاسی و انقلابی، بلکه در قلبی شدن و در فرار از شریعت شهر و شهر شریعت به سوی خداشناسی طبیعی قرآن می‌داند و با دیدار موسایی فصل پایانی رمان، این امیدواری را به مخاطب می‌دهد که «تاریکی هر چقدر غلیظ و طولانی باشد، بالاخره در پایان سیطره با نور است» (ص ۱۳۸)، و برخلاف ضرب المثل مشهور، با یک گل هم بهار می‌شود.

#سیاگالش
#رمان_عاشورایی
#امام_موسی_صدر
#ابن_عربی
#بودا
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#یوسف_شیخی

@sheykhi_yusef
Forwarded from کانال مشکات
لینک گروه علم و الهیات مشکات:
https://www.tg-me.com/elm_elahiat_meshkat
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/elm_em

لینک پیج اینستاگرام بیژن عبدالکریمی :

www.instagram.com/bijan.abdolkarimi

لینک کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی :

@bijanabdolkarimi
Live stream scheduled for
Live stream started
Live stream finished (6 minutes)
♦️خطر سقوط سرمایه اجتماعی دولت وفاق!
دکترمحمدحسن علایی
(جامعه‌شناس)



سرمایه‌ی اجتماعی دولت وفاق از چند سو در معرض تهدید هست و اگر مراقبت نشود حتی با خطر سقوط مواجه است. با وجود توفیق نظام و مردم برای تحقق دولت وفاق ملی، تا همین مرحله؛ هنوز آن دو جریان دوقطبی‌ساز که به مثابه دو لبه‌ی قیچی عمل می‌کنند می تواند در مقاطع حساس بحران‌زا باشند. لذا هر گونه فرصت‌سوزی در شرایط خطیر امروز می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری برجای بگذارد. مردمی که چه با رأی اعتراضی و چه حتی با عدم مشارکت به نحوی چشم انتظار برآمدن انتظارات خویش از شعار تغییر و بهبود وضعیت اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هستند در کمپین تبلیغاتی دکتر پزشکیان به برخی چهره‌ها بیشتر از دیگران توجه داشتند و امروز ایجاد کمترین شکاف در آن به اعتماد ایشان بیشترین صدمه و ثلمه را وارد می کند.

با این مقدمه کوتاه لازم است توجه داشته باشیم بی تردید جرثومه‌های فساد در همین شکاف های اجتماعی لانه می‌کنند فلذا با تمام توش و توان رسانه‌ای خویش به دنبال مأیوس کردن مردمی هستند که به این وفاق اعتماد کرده‌اند حقیقتا جای نگرانی‌ست که این جماعت در این زمان کم حتی قبل از تشکیل کابینه دولت در فضای مجازی مردم را از "برای ایران" به "پشیمانم" سوق می دهند چرا که حیات خویش را به شدت وابسته‌ی ناامیدی مردم می دانند.

مع الاسف این میان برخی شبه‌روشنفکران هم در طرف دیگر این داستان تلاش می‌کنند به همین شکاف‌ها دامن بزنند و با انواع بهانه‌جویی‌ها از برخی حوادث اجتماعی و سیاسی سود جسته، مردم را به اثبات پیشگویی‌ها و مواضع مششع خویش باورمند سازند. بازندگان در دوسوی ماجرا خود را شکست‌خورده‌ی شخص یا جریان خاصی تلقی نمی‌کنند بلکه ایشان از اساس مغلوب "ایده‌ی وفاق برای ایران" شده‌اند‌. و به دنبال به هم زدن و آلودن فضای نسبتا تعاملی جامعه هستند، فلذا از همین آغاز هیچ تصمیم و اقدام ناسنجیده‌ای از جانب دولتی که به نام "دولت وفاق ملی" بر سر کار می آید نبایستی به افول سرمایه‌ی اجتماعی دولت و کاهش امید و اعتماد اجتماعی بیانجامد چرا که سرمایه‌ی اجتماعی به عنوان مهمترین سرمایه‌ی دولت جدید بایستی با تمام قوا حراست شود و در هر اقدامی، بایسته است گام‌های هماهنگ برای اقناع افکار عمومی برداشته شود‌.
Forwarded from Khaled
انا لله وانا الیه راجعون

من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی حفظه الله
سلام علیکم

پیام تسلیت و همدردی جنابعالی و جمعی از روشنفکران، اساتید و کنشگران فرهیخته ایران عزیز به مناسبت شهادت رهبر مجاهد استاد اسماعیل هنیه موجب دلگرمی و قوت قلب اینجانب، برادران و خواهرانم در جنبش مقاومت اسلامی حماس و ملت ستمدیده و مقاوم فلسطین گردید. 

شهید هنیه نیز به قافله بیش از چهل هزار شهید از ملت خود و ۷۹ نفر از بستگان شهیدش پیوست و خون پاک ایشان با خون دهها هزار کودک و نوزاد بی‌گناه و بی‌دفاع عجین گشت و این گونه بهترین شکل اتحاد عملی و واقعی رهبران مقاومت فلسطین با مردم مظلوم اما نستوه و مقتدر غزه به نمایش گذاشته شد؛ رهبرانی که از متن جامعه خود برخاسته و در درد و رنج آن‌ها تا پای جان و پایام حیات مبارک‌شان سهیم بوده و هستند؛ در کنار آن‌ها زندگی می‌کنند و درد اشغالگری و آوارگی را چشیده و همراشان در سنگر مبارزه جان خود را تقدیم می‌کنند.

این خون‌های پاک تنها در راه آزادی فلسطین و مقابله با اشغالگران بی‌رحم ریخته نشده است؛ بلکه در راه دفاع از انسانیت و علیه بربریت و نازیسم جدید قربانی شده است. در واقع آنچه امروز در غزه می‌گذرد، تقابل تاریخی انسانیت و مدافعان آن با بربریت مدرن متوحشان جنایتکار سنگدلی است که آنلاین به چنین نسل کشی بی‌سابقه ملتی محاصره شده، تحت اشغال از هشت دهه قبل در باریکه‌ای کوچک و محصور در برابر دیدگان جهانیان دست می‌زند.

در واقع، همدردی و همبستگی روشنفکران و نخبگان عزیز ایرانی از هر سلیقه و مکتب فکری با مردم فلسطین در این بزنگاه تاریخی از سر ادراک عمیق معنای انسانیت و مسئولیت‌پذیری در حمایت از رهروان و مبارزان مدافع آن است.

ما در فلسطین این حس انساندوستی، دینی و دغدغه‌مندی شما سروران ارجمند در کنار دیگر آزادگان جهان از هر ملت و آیینی را گرامی و پاس می‌داریم و آن را در مسیر رسیدن به آزادی سرزمین فلسطین و در کل رهایی انسانیت دربند در آن از این ستم تاریخی، ارزشمند و پیشران دانسته و نهایت تشکر و قدردانی خود را ابراز می‌داریم.

ارادتمند
خالد قدومی
نماینده جنبش مقاومت اسلامی
فلسطین - حماس
Forwarded from Amir hosein
فرهاد قنبری
روشنفکران هپروتی

روشنفکر ایرانی قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و...، را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است، پا بر روی چه خاکی دارد و نسبتش با تاریخ و سنت های سرزمینش چگونه است.
روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ و فلسفه غرب، باید تاریخ و اندیشه، سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از شناخت هنر و فکر و اندیشه در غرب باید موسیقی و معماری و شعر و خطاطی و سایر هنرهای سرزمین خود را بشناسد.
روشنفکر ایرانی تنها پس از این شناخت است که با دریچه ذهنی بازتر و اعتماد به نفس و خودباوری بیشتر و با درکی عمیقتر از «جهان خویش» می تواند بفهمد که چه نسبتی با هنر و علم و فلسفه جهان غرب دارد و چگونه می تواند از علم و فلسفه و جریان های فکری و هنری و سیاسی مدرن غرب برای جامعه خود و باز کردن گره های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده نماید، وگرنه به صرف اینکه طرف صبح تا شب کانت و هگل و هایدگر و مارکس و...، بخواند، اما متوجه نباشد که این اطلاعات برای چه است و به چه دردش می خورد و چه نسبتی با جامعه اش دارد و قرار است چه باری از روی دوشش بردارد، که فایده ای ندارد. این چنین روشنفکری در بهترین حالت می شود تفنن و سرگرمی یا عامل فخرفروشی برای دیگران و یا استادی با حقوق و مزایای خوب واحد درسی کانت و هگل و هایدگر در فلان دانشکده است که اصولا نه مسئله و دغدغه ای دارد و نه با سوالی مواجه است.

باید به خاطر داشت که ارسطو و هگل و کانت و مارکس و دیگر بزرگان تاریخ اندیشه زمانی مهم و معتبرند و آشنایی به جهان فکری آنها لازم است که بتوان از طریق آنها نسبتی با زیست جهان خویش برقرار کرد و با فکر کردن از دریچه اندیشگانی آنها گره کوری از حیات اجتماعی و سیاسی خویش باز کرد وگرنه هگل و مارکس خواندن به صرف اینکه من «هگل و مارکس خونم بالاست» که ارزشی ندارد و اصولا فلسفه و اندیشه شلوار و پیراهن مارک دار برای پز دادن و دلبری کردن در «دانشکده های فوکو و دریدا دوست» نیست.

این ما «فوکویی ها» و ما «دیلوزی ها» و ما «مارکسیست- لنینیست» کردن های دانشجویانی که تا فیها خالدون دیلوز و دریدا و آدورنو و لنین و پلخانف و.. را می کاوند و برای صدسالگی و صد و دوسالگی انقلاب روسیه نشست برگزار می کنند، اما از درک ساده ترین مسائل فرهنگی و تاریخی سرزمین خود عاجزند، شاید برای دورهمی ها و بزم های شبانه و کشیدن چند بست تریاک و چند پیک ویسکی جواب بدهد، اما نه تنها هیچ دردی از هزاران درد این مملکت را دوا نخواهد کرد، بلکه خود درد دیگری بر دردهای جامعه افزوده و نسلی از بهترین جوانان این سرزمین را در هپروت غرق خواهد کرد.

بسیاری از این «مارکسیست-هگلی» هایی که صبح تا شب در حیاط دانشکده ها و کافه ها و کف گروهها و کانالهای تلگرامی و تویتری و اینستاگرامی پلاسند و از دانه دانه ریش های مارکس و انگلس تا کله کچل فوکو را تحلیل می کنند، در عمل از چگونگی برقراری یک رابطه ساده اجتماعی ناتوانند و الواتی و رکیک گویی و دریدگی و بددهنی را با فلسفه و اندیشه اشتباه گرفته اند.

باید به‌خاطر داشت این سرزمین بیشتر از ناله‌های غمناک و یأس‌آمیز مبلغانِ نیستی و «تروریست های شیفته خلق!» و گنگسترهای «گروپ‌باز نئوچپ» و فحاشی‌های سیبل کلفت‌کرده‌های کلاه چگوارایی و بیشتر از شیفتگان لولهٔ تفنگ سربازان آمریکایی که دل در گرو ویرانی این سرزمین دارند و بیشتر از کاسبان فلاکت و خشونت، به انسان‌هایی نیازمند است که آرام و بی‌حاشیه در گوشه‌ای چراغ فرهنگ و هنر و تاریخ این سرزمین را زنده نگه داشته‌اند. انسان‌هایی که دنبال قهرمان شدن نیستند، کلید زبان‌شان به زیپ شلوار و حساب بانکی‌شان وصل نیست، سر در آخور هیچ قدرت بیگانه‌ای ندارند، منادیان نیستی و تباهی و پوچی نیستند، از لعن و نفرین و "هو" شدن و توهین هراس چندانی ندارند و تنها برای ساختن جامعه‌ای بهتر تلاش کرده و زبان به سخن می‌گشایند.
@kharmagaas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تذکار شدید به همۀ عاشقان حسین:
این همه ریا و بی ریشگی را نمی توان دید و بغض نکرد. از همه شیعیان راستین حسین، ایرانیان عاشق حسین و طلبه ها و نیروهای فکور انقلاب به نحوی بسیار جدی خواهانم که در برابر تهی شدگی روزافزون فرهنگ عظیم عاشورایی در این کشور بی تفاوت نبوده، به مقابله و مقاومت برخیزند.
بیژن عبدالکریمی

25 مردادماه 1403

ایکس (توئیتر)
2024/10/02 22:35:05
Back to Top
HTML Embed Code: