Telegram Web Link
Forwarded from دیپلماسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیمسار_رستمی یکی از بهترین خلبانان جنگنده F14 در دنیا میباشد که سابقه شکار سه فروند میراژ F1 ، یک فروند میگ بیست و یک و شاهکار ایشان شکار یک فروند میگ ۲۵ میباشد.

او از تفاوت های #استخدام نیروها در پیش و پس از انقلاب می گوید
صحبتهای دردناک او بسیار قابل تامل است

@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملتی که ادبش قناعت را فضیلت می داند
هرساله دچار #قحطی است
#هزاردستان

@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شادروان هما روستا از برخوردهای زننده نیروهای انقلابی در پس از انقلاب با #هنرمندان میگوید....
#شنیدنی
#بخشی_ازتاریخ

@bestdiplomacy
🔵🔴اصلاحات اقتصادی #آموزگار چگونه تنش‌آفرین شد؟


✍️نوید رئیسی/ مشاور علمی هفته‌نامه تجارت‌فردا


فراز و فرود دولت مستعجل جمشید آموزگار (مرداد 1356-شهریور 1357) روایتی آموزنده است از اینکه چگونه ریاضت ناگزیر می‌تواند در همراهی با بحران‌های اجتماعی-سیاسی، آتشفشان نیمه‌خاموش خواسته‌های انباشت‌شده عمومی را فعال کرده و به فوران درآورد.
سال 1356 در حالی آغاز شد که حکومت پهلوی با اعتراض‌های بخشی از طبقه متوسط جدید برآمده از فرآیند مدرنیزاسیون مانند دانشگاهیان، وکلا، روشنفکران و هنرمندان دست و پنچه نرم می‌کرد. در همین حال، اعتماد به نفس جنون‌آمیز ناشی از دلارهای نفتی و رویاهای سرخوشانه فشار بزرگ برای صنعتی‌ شدن و گذار شتابان به  «تمدن بزرگ» ابتدای دهه 1350 با دیوار مستحکم واقعیت‌های سرد و خشن اقتصادی برخورد کرده و آثار «نفتی‌ شدن» فضای سیاستگذاری خود را به شکل تنگاهای بی‌سابقه در ظرفیت جذب اعتبارات و پیشبرد طرحها و پروژههای دولتی، کاهش تولید کشاورزی و کمبود نیروی کار ماهر نشان داده بود.

بیش از همه، برهم خوردن تعادل ساختار اقتصادی و «بیماری هلندی»، موتور مهم‌ترین محرک نارضایتی‌های عمومی یعنی تورم، به‌ویژه در مسکن و موادغذایی را روشن کرده بود. بی‌میلی به ترک رویاپردازی موجب شد تا سیاستهای ضدتورمی در سالهای 55-1352 به‌جای تمرکز بر کاهش تدریجی مخارج، در قالب برنامه‌های اضطراری پرهزینه، کمپین‌های مبارزه با گران‌فروشی و سودجویی، تخصیص گسترده یارانه‌ها و طرح‌های رفاهی اجرا شود.
در نتیجه، نه تنها امواج تورمی تا سال 1356 تعدیل نشده بود بلکه دایره نارضایتی‌ها به بخشهایی از بازار  مانند اصناف، مغازه‌داران و تجار (طبقه متوسط سنتی) نیز گسترش یافته بود.
در چنین شرایطی، شاه در سال 1356 همگام با اعلام فضای باز سیاسی، جمشید آموزگار، تکنوکرات باسابقه، را با هدف تغییر مسیر نادرست اقتصاد به جای امیرعباس هویدا، به عنوان نخستوزیر منصوب کرد.

آموزگار یک برنامه ریاضت اقتصادی را که یادآور برنامه‌ای مشابه در اوایل دهه 1340 بود، به اجرا گذاشت و در جهت بهبود روابط غیردوستانه دولت با بخش خصوصی حرکت کرد. او برای مقابله با تورم،کنترل قیمتها را کنار گذاشت و به سیاست  مبارزه با گرانفروشی پایان داد. با این حال، برخی اهداف اعلام شده او در تناقض با یکدیگر قرار داشت. برای نمونه، گرچه آموزگار کنترل قیمتها را لغو کرد اما به‌طور همزمان از تثبیت دستمزدها حمایت کرد. در نتیجه، در حالی که سیاست آزادسازی قیمتها موجب افزایش تورم شد، قدرت خرید طبقات حقوق‌بگیر کاهش یافت تا جایی که وی ناچار به تغییر این سیاست  شد. در واقع، آموزگار بین چاره‌جویی برای نارضایتی‌های بخش خصوصی و طبقه متوسط سنتی از سویی و پاسخگویی به مطالبات کارگران و طبقه متوسط مدرن حقوق‌بگیر از سوی دیگر در نوسان بود و از همین رو، نه تنها نتوانست شرایط رو به وخامت اقتصادی را بهبود بخشد، بلکه در عمل دایره بازندگان اقتصادی را گسترده‌تر کرد.
از همه مهمتر، برنامه‌های تورم‌زدایی آموزگار با تمرکز بر محدودسازی سریع طرح‌ها و پروژه‌های دولتی و اعتبارات و وام‌ها به بخش خصوصی، رکود را در بخش مسکن، حاکم کرد و افزایش ناگهانی بیکاری، به ویژه بین کارگران نیمه‌ماهر و غیرماهر، را کلید زد.


آنچه ناآرامی‌های انتهای دولت آموزگار را از اعتراض‌های پیش از آن متمایز می‌کرد حضور طبقات فرودست‌تر شهری به‌ویژه کارگران کارخانه‌ها در کنار طبقه متوسط بود که نه تنها اعتراض‌های چند ده‌هزار نفری را به اعتراض‌های چند صدهزار نفری گسترش داد بلکه با روی آوردن کارگران به اعتصاب، حکومت را زمین‌گیر کرد.
در سال 1357، رویای سرخوشانه «تمدن بزرگ» دیگر در عمل چندان بزرگ به‌نظر نمی‌رسید. سیاست‌های ریاضت اقتصادی آموزگار در کنار اشتباهات پیشین، با فراهم کردن موجبات به‌هم پیوستن بازندگان اقتصادی و بازندگان اجتماعی-سیاسی، به یک وضعیت کلاسیک پیشاانقلابی منتهی شده بود.
برخی از تحلیلگران، اجرای سیاست‌های ریاضت اقتصادی با ریسک سیاسی بالا در دوره آموزگار را به تکنوکرات بودن و نه سیاستمدار بودن او نسبت می‌دهند. درس اقتصاد سیاسی آموزگار این است که اصلاحات اقتصادی سریع و ناگهانی در پاسخ به بحران‌های اقتصادی می‌تواند با افزودن رنج اقتصادی به نارضایتی‌های اجتماعی-سیاسی، به‌سرعت به ضد خود تبدیل شود.

#تجارت_فردا

@tejaratefarda


T.me/bestdiplomacy
🔵🔴در مقایسه با جیمی کارتر و لیندون جانسون رؤسای‏‌جمهور تک‏‌دوره‏ ای آمریکا
جو بایدن با دست پر کنار رفت
اکبر مختاری، کارشناس‌ارشد روابط بین‌الملل

دهه شصت قرن بیستم میلادی دهه ترور شخصیت‌های برجسته در تاریخ آمریکاست. از ترور جان‌اف‌کندی تا ترور رابرت کندی و مارتین لوترکینگ تنها پنج سال زمان برد. ترور جان.اف.کندی محبوب و کاریزماتیک معاونی را برسر کار آورد که رویاهای بزرگی داشت؛ اما شکست بزرگ در سیاست خارجی او در جنگ ویتنام بخش مهمی از آن رویاها را بر باد داد. جانسون دموکرات وقتی از معاونت رئیس‌جمهور کندی به ریاست‌جمهوری رسید؛ تعداد سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام را از شانزده هزار نفر به پانصدهزار نیروی نظامی ارتقا داد. افزایش تلفات در جنگ ویتنام با نزدیک به پنجاه هزار کشته دستاوردهای نسبی دیگر او در داخل از جمله ایده جامعه بزرگ را که دنبال‌کننده رفاه بیشتر برای شهروندان آمریکایی و برابری حقوق سیاهان و سفیدپوستان بود را به محاق برد.
جانسون با افزایش تلفات جنگ ویتنام باز هوس کاندیداتوری دوباره را داشت اما شکست اولیه در نیوهمپشایر به او فهماند که استعفا بهترین کار است و از رویای دوباره رئیس‌جمهور شدن دست کشید. پس از او نیکسون با شعار ارتقای امنیت برد پرقدرتی را به‌دست آورد؛ برد پرقدرتی که در دور دوم خیره‌کننده بود.
جیمی کارتر دموکرات دیگری بود که یک‌دوره‌ای شد. شکست سیاست خارجی او در مورد گروگانگیری ۴۴۴ روزه دیپلمات‌ها در ایران و عدم توانایی در بازگرداندن گروگان‌ها ازیک‌سو و تورم دورقمی و افزایش قیمت بنزین که برآمده از افزایش قیمت نفت بود، کار اورا در برابر ریگان یکسره کرد. بسیاری نخبگان سیاسی آمریکا چه در حزب دموکرات و چه جمهوریخواه او را در عرصه سیاست خارجی جزو ضعیف‌ترین رؤسای‌جمهور آمریکا می‌دانند. اگرچه صلح اعراب و اسرائیل در زمان وی دستاورد ملموسی داشت؛ اما گروگانگیری در سفارت آمریکا در ایران تیرخلاص را به ریاست‌جمهوری او زد.
اگر کارتر در دور دوم شکست خورد و جانسون در پی ترکش‌های جنگ ویتنام فهمید که نمی‌تواند دوباره نامزد دموکرات‌ها شود؛ اما حالا آمریکا رئیس‌جمهور کهنسالی دارد که خود عطای ریاست‌جمهوری دوباره را به لقایش بخشید. اگر زمان کارتر و جانسون شبکه‌های اجتماعی بودند و حملات بیشتری از سوی این رسانه‌ها نصیب آنها می‌شد؛ اما جو بایدن در برابر حملات پرقدرت رسانه‌ها و نخبگان رسانه‌ای در حالی انصراف داد که نه ضعف پرقدرت کارتر در سیاست داخلی و خارجی را داشت و نه در جنگ بزرگی بود که خط مقدمش کشته شدن سربازان آمریکایی بود.
جو بایدن پیر می‌تواند به خود ببالد که توانست رئیس‌جمهور مدعی خواب‌آلودگی او، دونالد ترامپ را شکست دهد. دولت وی بزرگترین بیماری فراگیر جهانی در پس از جنگ جهانی دوم را با کمک متخصصان و پخش واکسن زمین‌گیر کرد. تورم نزدیک به دورقمی شدن بر اثر یارانه‌های کرونا را تا سه‌ونیم درصد کاهش داد و بورس آمریکا نیز در زمان او ثبات خوبی را تجربه کرد.
جو بایدن در سیاست خارجی اگر نتوانست برجام را زنده کند و یا به تعبیری نخواست برجام قبلی زنده شود؛ اما روسیه را در برابر حمله جهت تصرف اوکراین زمین‌گیر کرد. زمین‌گیر کردن روسیه پشت دروازه‌های کیف آن‌هم بدون کشته شدن سربازان آمریکایی را می‌توان مهمترین دستاورد سیاست خارجی جو بایدن دانست.
رقیب او دونالد ترامپ بارها اعلام کرد اگر من بودم جنگ اوکراین اتفاق نمی‌افتاد؛ این درحالی است که برای ترامپ اساساً حمایت اقتصادی-نظامی از ناتو محلی از اعراب ندارد و به همین دلیل است که حتی برخی از نخبگان حزب جمهوریخواه را از ریاست‌جمهوری دوباره او نگران می‌کند. تفکر جنگ سردی نسبت به روس‌ها هنوز در ذهن بسیاری از آمریکایی‌ها جریان دارد و این همانی است که دونالد ترامپ قائل به پذیرش آن نیست و با سخن از دوستی با پوتین می‌کوشد ضربات خردکننده واردشده به روسیه پوتین در زمان بایدن را کمرنگ سازد.
جو بایدن هرچقدر در برابر روس‌ها خوب عمل کرد در خروج شتابزده از افغانستان بد عمل کرد. نکته جالب توجه این است که اتفاقاً بایدن در افغانستان همان راهی را پی گرفت که تیم ترامپ به‌دنبال آن بودند و آن راه خروج از افغانستان و کاستن از هزینه و بار اضافی اقتصادی در مورد دولتی بود که از نظر آمریکایی‌ها هیچ‌گاه به معنای واقعی دولتی قوی نشد. اگر تصویر حملات اوکراینی‌ها به روسیه برای بایدن دستاورد آفرید؛ در برابرش آویزان شدن افغان‌ها به هواپیمای غول‌پیکر نظامی درحال خروج از افغانستان ضعف آفرید.
ادامه در کامنت👇👇👇
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%DB%8C%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-14/18803-%D8%AC%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9

@bestdiplomacy
دیپلماسی pinned «🔵🔴در مقایسه با جیمی کارتر و لیندون جانسون رؤسای‏‌جمهور تک‏‌دوره‏ ای آمریکا جو بایدن با دست پر کنار رفت اکبر مختاری، کارشناس‌ارشد روابط بین‌الملل دهه شصت قرن بیستم میلادی دهه ترور شخصیت‌های برجسته در تاریخ آمریکاست. از ترور جان‌اف‌کندی تا ترور رابرت کندی…»
🔵🔴باز هم کج سلیقگی در لباس ورزشکاران ایران در مراسمی جهانی

معلوم نیست چه کسی نظر می دهد اما هر فردی پشت تایید چنین لباسهایی هست دنبال بدنام کردن ایران و ملت ایران است

این بار اول نیست و نبوده و بار آخر هم نیست

آهای مقامات ورزشی و دولتی و حاکمیتی شما
بطرز هدفمندی کج سلیقه اید بطرز هدفمند!

#المپیک_پاریس

@bestdiplomacy
اگر انقلاب بهمن ۵۷ به پیروزی نرسیده بود، شاید تهران میزبان المپیک ۱۹۸۴ می‌شد. تهران تنها رقیب لس‌آنجلس برای کسب میزانی بود اما پایتخت ایران با وجود شانس بیشتر از لس‌آنجلس، به خاطر پیروزی انقلاب اسلامی از لیست نامزدها کنار گذاشته شده بود و لس‌آنجلس بدون رقیب دیگری به عنوان میزبان المپیک انتخاب شد.

تهران در تابستان ۱۹۷۴ میزبانی آبرومند برای بازی‌های آسیایی بود تا میزبانی #المپیک ۱۹۸۴ را تمرین کرده باشد، اما ایران در سال ۱۹۸۴ نه تنها میزبان المپیک نبود که حتی در لیست کشورهای تحریم‌کننده قرار گرفت. البته بازی‌های سیاسی در حاشیه مسابقات المپیک چهار سال قبل آغاز شده بود. در ۱۹۸۰ دولت آمریکا با هدف اعتراض به عملیات نیروهای نظامی شوروی در افغانستان، بازی‌های المپیک مسکو را تحریم کرد. پس از این اقدام واشنگتن بود که بیشتر دولت‌های بلوک غرب دست به تحریم المپیک مسکو زدند که تابستان آن سال برگزار شد. این تحریم، سیاست را علنی‌تر از همیشه وارد دنیای ورزش کرده بود. المپیک به عنوان جریانی ورزشی به دور از بازی‌های سیاسی و بهره‌برداری دیپلماتیک، در سال ۱۹۸۰ درگیر سیاست شد و در سال ۱۹۸۴ که این بار آمریکا میزبان مسابقات بود، باید لیست بلند بالایی از کشورهای تحریمی را به خود می‌دید؛ از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا جمهوری اسلامی ایران./تاریخ ایرانی

 T.me/bestdiplomacy
🔵🔴چقدر خوش‌خیال تشریف دارید که فکر می‌کنید بساط افراطی‌ها برچیده خواهد شد!!!


دیدم جناب زیدآبادی در تحلیلی ابراز امیدواری کرده حالا که یک رئیس جمهور اصلاح طلب سر کار آمده مقام رهبری هم پا پیش بگذارد نماینده خود در روزنامه کیهان (آقای شریعتمداری) را بازنشسته کند و فرد معتدلی را جایگزین وی کند زیرا «منبع تغذیه بسیاری از افراط گرایان داخلی» همین روزنامه کیهان و شریعتمداری است.اقای عباس عبدی هم به این نتیجه رسیده که آوردن یک رئیس جمهور اصلاح‌طلب میل و خواسته خود نظام(یعنی آقای خامنه‌ای) بوده و این دفعه قضیه با دفعات پیش فرق دارد و بساط افراطی ها به زودی جمع خواهد شد(نقل به مضمون).

خوشخیالی هم حد و مرزی دارد.واقعا چگونه ممکن است بساط این اقلیت افراطی که حامیان اصلی نظام و رهبر نظام هستند برچیده شود؟نظامی که خودش افراطی محسوب می‌شود مگر مغز خر خورده که خود را از حمایت این نیروی چند میلیونی وفادار و پا در رکاب محروم کند.فردا روزی که نظام دچار دردسر شود و اعتراض‌های خیابانی شکل بگیرد تنها نیروی حمایتی نظام که به کف خیابان ‌ها خواهد آمد همین «افراطی» هایی هستند که حسین شریعتمداری ها آن‌ها را تغذیه فکری می‌کنند.راس نظام هم خوب می‌داند که پایگاه اصلی‌ حامیانش همین نیروهای «افراطی» هستند و نه نیروهای اصلاح‌طلب.اصلا مگر اصلاح‌طلب ها نیروی آماده خدمت به نظام هم دارند؟ دوستان تحلیل‌گر اصلاح‌طلب باید بدانند که این «اقلیت افراطی» تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی برقرار است حذف‌شدنی نیستند و هرگز هم به محاق نخواهند رفت.این‌ها پایه و اساس نظام را تشکیل می‌دهند.این‌ها در همه ارکان و اعضای نظام حضور دارند و صاحب قدرت و پول و نفوذند.این‌ها یک اهرم فشار حیاتی در بازی قدرتند، و می‌توانند توازن بخش یا برهم‌زننده توازن قدرت باشند بر حسب آنچه راس نظام خواهانش است .اینها ده‌ها نقش حیاتی دیگر برای نظام دارند و از همین رو نه تنها حذف‌شدنی نیستند بلکه وجودشان برای نظام حیاتی‌ست . حداکثر چیزی که می‌توان انتظار داشت ، در خوشبینانه‌ترین حالت، اندکی کاسته شدن از شدت فشار آنهاست ، آن هم برای مدتی محدود و بر حسب صلاح‌دید و خواست راس نظام.که البته از ظواهر امر پیداست که حتی بروز چنین احتمالی بسیار اندک است.

بیژن اشتری/مترجم و نویسنده

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴چرا هر چه زمان می‌گذرد دیکتاتورها بدتر می‌شوند؟

🔻رهبران زیادی در طول تاریخ با نیتِ خیر برای جامعه به قدرت رسیده‌اند، اما خود به فردی جبار و مستبد تبدیل شده‌اند. چرا به سختی می‌شود دیکتاتوری را در جهان پیدا کرد، که با گذر زمان رفتارش بهتر و ملایم‌تر شده باشد؟ چرا استبداد او در طول زمان همواره رو به وخامت می‌گذارد؟

🔻 مثلا، دانیل اورتگا سال‌ها به عنوان رهبر جبهه‌ی آزادی‌بخش ملی ساندینیستا علیه دیکتاتوری فاسد ساموزا در نیکاراگوئه مبارزه کرد و بالاخره آن را سرنگون کرد. او در سال ۲۰۰۷، به مقام ریاست‌جمهوری دست یافت اما از آن زمان تمام تلاشش را کرده تا با سرکوب مخالفان در قدرت باقی بماند.

🔻کاشیک باسو، استاد اقتصاد بین‌الملل در دانشگاه کرنل، در مقاله‌‌اش می‌پرسد چگونه اورتگایی که برای برانداختن رژیم ستمگر و فاسد ساموزا مبارزه کرد و رنج‌ها کشیده بود به یکی مانند او تبدیل شد؟ آیا این دگرگونی به شخصیت آدم و روانشناسی او بر می‌گردد یا چیزی است نهفته در فرآیند اقتدارگرایی که اصولاً با گذر زمان بد و بدتر می‌شود؟

🔻 رهبر تازه‌به‌قدرت‌رسیده، حتی وقتی که دارد کمکی به بهتر‌شدن اوضاع مملکت می‌کند، به‌زودی باید با پرسش مهمی مواجه شود: بیش‌تر در قدرت بماند یا نه؟ و اگر به‌هر دلیلی – چه حب جاه باشد، چه قصد خدمت – تصمیم بگیرد که می‌خواهد در قدرت بماند، ناچار باید به این فکر کند که تا چه حد حاضر است دسیسه‌ کند، دست به شرارت بزند، و بی‌رحمی نشان دهد تا در قدرت بماند.

🔻 محاسباتی که رهبر برای گرفتن چنین تصمیمی انجام می‌دهد دستخوش «ناسازگاری زمانی» هستند. ناسازگاری زمانی به موقعیتی اطلاق می‌شود که در آن کسی برای آینده تصمیمی می‌گیرد، تصمیمی که در زمان حال به نظر می‌رسد که بهترین تصمیم برای آینده به شمار می‌رود، اما با گذر زمان و وقتی که آن آینده فرا می‌رسد چنین تصمیمی دیگر بهینه و مناسب نیست اما تصمیم‌گیرنده باید با تبعاتش دست‌و‌پنجه نرم کند.

🔻رهبر مستبد در زمان حال برای آینده تصمیم می‌گیرد. فرض کنیم رهبر سیاسی به زور یا با تقلب در انتخابات توانست یک دوره‌ی دیگر هم در قدرت باقی بماند. باز وقتی به پایان دوره‌اش نزدیک می‌شود، دلایل تازه‌ای دارد که از قدرت کنار نرود. شرارت‌هایی که قبلاً برای حفظ قدرت به خرج داده به معنای این است که هزینه‌ی از‌دست‌دادن قدرت برایش بیش‌تر شده است.
 
🔻 دیکتاتور با معمایی روبروست: دیکتاتور سالخورده می‌خواهد از قدرت کناره‌گیری کند، اما از پیگرد قانونی می‌ترسد. تنها تضمین مؤثر او در برابر پیگرد قانونی، حفظ همان قدرتی است که می‌خواهد از آن دست بکشد. ناچار رهبر اقتدارگرا دست به شرارت‌های بیش‌تر و بیش‌تری می‌زند تا در قدرت بماند. برای همین هر‌چه بخواهد طولانی‌تر در قدرت بماند، باید بیش‌تر شرارت کند و هر چه بیش‌تر شرارت می‌کند، هزینه‌ها و ریسک کناره‌گیری از قدرت برایش بیش‌تر می‌شود و چاره‌ای ندارد جز اینکه به هر طریقی قدرت را در چنگ خود نگه دارد. 

🔻 باسو توجه‌ی ما را به نکته‌ی مهمی جلب می‌کند: «مهم نیست یک رهبر اقتدارگرا از کجا شروع می‌کند، رفتارهای مستبدانه‌ی چنین رهبری در طول زمان رو به وخامت خواهد داشت.» ممکن است که رهبر از تصمیم‌های قبلی‌اش و شرارت‌هایی که ورزیده، پشیمان باشد (این پشیمانی لازم نیست اخلاقی باشد، بلکه ناشی از عقل سرد محاسباتی است) اما بار این تصمیم‌ها حالا چنان سنگین شده‌ و او را در چنان مخمصه‌ای گرفتار کرده که دیگر راه برگشتی ندارد. برایش صرف نمی‌کند تا شرارت‌ورزی را متوقف کند و از قدرت کناره بگیرد. تلخ‌ترین بیان این مصیبت غم‌انگیزِ انسانی در نمایشنامه‌ی مکبث اثر شکسپیر آمده است، آنجا که مکبث به همسرش می‌گوید:
«چنان خود را در دریای خون کشانده‌ام که واپس‌کشیدنم همان اندازه جانفرسا است که پیش‌خزیدنم.»

🔻 از دید باسو، معمولاً افراد، از جمله رهبران، گزینه‌هایی را انتخاب می‌کنند که عزت نفس آنها را افزایش دهد. اگر باقی‌ماندن در قدرت موجب افزایش عزت نفس رهبر شود، او تلاش می‌کند تا در قدرت باقی بماند. اگر هم خروج از قدرت چنین نتیجه‌ای داشته باشد، رهبر به کناره‌گیری تمایل خواهد داشت. اما مشکل اینجاست که هنوز یک گزینه‌ی خروج جذاب که عملی و مناسب باشد یافت نشده است.

📌خلاصه‌ای از مقاله باسو را در زیر بخوانید: 

https://daneshkadeh.org/global/13400/


@bestdiplomacy
🔵🔴احیای برجام در وقت اضافه؟!

در ساعات اخیر در فضای مجازی گفته شده است که دولت بایدن برای احیای سریع برجام «پیام مهمی» برای رئیس جمهور منتخب فرستاده است و هدف از این اقدام هم افزایش شانس پیروزی کامالا هریس در مقابل دونالد ترامپ عنوان شده است. متعاقب انتشار این اخبار پرسش‌هایی از نگارنده درباره صحت و سقم آن و امکان احیای برجام در همین سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مطرح شده است.

در پاسخ می‌توان گفت که اولا اطلاعی از صحت و سقم این پیام ندارم، اما احتمال ارسال پیامی مبنی بر آمادگی دولت بایدن برای مذاکره با دولت جدید ایران وجود دارد و این اتفاق تازه و عجیبی هم نیست؛ با این حال، بعید است که این پیام حاوی تاکید واشنگتن مبنی بر ضرورت احیای سریع برجام در همین فاصله زمانی اندک تا انتخابات نوامبر باشد.

ثانیا آنچه باعث می‌شود که در ارسال پیامی با این مضمون تردید جدی کرد، این که برجام اساسا مساله جامعه آمریکا نیست تا احیای آن تاثیری شگرف بر انتخابات بر جای بگذارد و شانس پیروزی یک نامزد را افزایش و موجب باخت دیگری شود. به طور کلی، مسائل سیاست خارجی جزو اولویت‌های رای دهندگان آمریکا نیست و تاثیر آنها در انتخابات معمولا غیر مستقیم است. مسائل داخلی اولویت نخست آمریکایی‌هاست. اما در این دوره انتخاباتی، جنگ غزه مهم‌ترین مساله خارجی تاثیرگذار بر جهت دهی انتخاباتی بخشی از جامعه رای دهنده آمریکا است. تقریبا می‌توان گفت که در این چند دهه اخیر عاملی خارجی این چنین وارد متن انتخابات آمریکا نشده است.

اهمیت نقش این عامل هم در ایالت‌های کلیدی است که دو نامزد جمهوری‌خواه و دموکرات رقابت بسیار نزدیکی دارند و اکثرا رنگ انتخاباتی این ایالت‌ها میان آبی و قرمز در نوسان بوده است.

اما برجام با وجود این که جزو پرونده‌های خارجی مهم آمریکا در سال‌های اخیر بوده است، عملا تاثیر مستقیم خاصی بر جهت دهی انتخاباتی در این کشور ندارد. تاثیر جنگ اوکراین نظر به هزینه‌های هنگفت آمریکا در کمک به کییف بیشتر از مسائلی چون برجام است. البته ناگفته نماند که آنچه درباره برجام تا حدود کمی بر بخشی از رای دهندگان آمریکا «احتمالا» اثرگذار بوده است، وعده خروج از این توافق در جریان رقابت‌های انتخاباتی 2015 بود و یکی از دلایلی (و نه همه آن‌ها) که باعث شد دونالد ترامپ در آن سال چنین وعده‌ای بدهد، کسب رضایت اوانجلیست‌های تندروی  طرفدار اسرائیل در جریان مسیحی صهیونیستی بود.

اگر واقعا چنان که گفته شده است احیای برجام این اندازه در انتخابات آمریکا می‌تواند اثرگذار باشد که شانس هریس را افزایش دهد و آمریکا به خاطر آن بخواهد سریعا به این توافق بازگردد، لزوما ابتدا خود بایدن از قبل و سپس هریس از چند روز پیش می‌بایست وعده احیای برجام را در فعالیت انتخاباتی خود علم می‌کردند.

اما به نظر نگارنده، اتفاقا احیای برجام و رفع تحریم‌ها در این شرایط منطقه‌ای حساس نتیجه معکوس و منفی برای دولت بایدن دارد و در این وضعیت که اسرائیل درگیر مهم‌ترین جنگ تاریخ خود است، امضای این توافق می‌تواند به جنجالی داخلی در آمریکا تبدیل ‌شود که قبل از جمهوری‌خواهان، اعتراض شدید بخشی از دموکرات‌ها را به دنبال خواهد داشت. به هر حال بعید است که مذاکرات میان آمریکا و ایران قبل از انتخابات آمریکا به توافقی ختم شود.
#صابر_گل_عنبری
T.me/bestdiplomacy
‌‌🔴

✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران:

"ایران، یک نام نیست، بلکه واقعیتی نام‌بخش است"


@IranDel_Channel

💢
🔵🔴آزادی اسلحه و هزینه دموکراسی امریکا
✍️ #محمدرضا_تهمک

پیش‌تر در یادداشت "اعتراضات امریکا در سایه آزادی اسلحه" تشریح شد که باوجود هزینه‌های آزادی سلاح گرم در امریکا آنها منافع بلندمدت آزادی اسلحه را ترجیح داده‌اند و پاسداری از دموکراسی این ناموس جامعه امریکا تا چه اندازه اهمیت دارد. آمد که تفسیرهایی چون تقلیل علل آن به نفوذ کمپانی‌های اسلحه و خشونت‌طلبی جامعه امریکا و جمهوری‌خواهان سطحی و دور از دلایل اصلی واقعیت‌اند. اینجا فقط به لیست ترورهای روسای جمهور و کاندیداهای آن در امریکا اشاره می‌شود تا روشن‌تر شود که آزادی اسلحه برای حفظ دموکراسی و پایداری امنیت را بسیار حیاتی‌تر از آن دانسته‌اند که حتی مرگ روسای جمهور نیز سبب لغو آن شود.

۱) اندرو جکسون، ژانویه ۱۸۳۵، دو تیر به او شلیک شد. تیرها در تپانچه گیر می‌کند و زنده می‌ماند.
۲) به آبراهام لینکلن در حین تماشای تئاتر در بهار ۱۸۶۵ شلیک و کشته شد.
۳) در تابستان ۱۸۸۱ بود که پرزیدنت گارفیلد با دو گلوله زخمی شد و جان داد.
۴) سپتامبر ۱۹۰۱ یک آنارشیست ناراضی دو تیر به مک‌کینلی شلیک کرد و او هفته بعد جان سپرد.
۵) در ۱۹۱۲ گلوله‌ای به قلب تئودور روزولت شلیک شد، وسایلی که داخل جیبش بود به‌طرز معجزه‌آسایی ضرب گلوله را گرفت و زنده ماند.
۶) در فوریه ۱۹۳۳ گلوله‌های متعددی به فرانکلین روزولت شلیک شد. مانند پسرخاله‌اش تئودور خوش‌شانس بود و تیرها جان شهردار بیچاره شیکاگو در مجاورتش را گرفت.
۷) در اواخر ۱۹۵۰ دو ناسیونالیست پورتوریکویی خواهان استقلال از امریکا به اقامتگاه هری ترومن در نزدیکی کاخ سفید حمله مسلحانه کردند. ترومن جان سالم به در بر برد.
۸) در اواخر ۱۹۶۳ ترور کندی در خودرویی در حال گذر رخ داد. چندین گلوله به او خورد و کشته شد.
۹) در مبارزات انتخاباتی ۱۹۶۸ بود که رابرت کندی برادر جان کندی و کاندیدای ریاست جمهوری در لس‌آنجلس به ضرب گلوله کشته شد.
۱۰) در ۱۹۷۲ کاندیدای دیگر ریاست جمهوری جورج والاس در رقابتهای انتخاباتی مورد شلیک گلوله قرار گرفت و قطع نخاع شد.
۱۱) ۲ عملیات تروریستی مسلحانه برای حذف جرالد فورد در ۱۹۷۵ انجام شد، ترورها ناموفق بود.
۱۲) رونالد ریگان مورد سوءقصد تروریستی قرار گرفت. گلوله‌ها او را تا نزدیکی مرگ بردند، اما زنده ماند. این ترور در ۱۹۸۱ رخ داد.
۱۳) ترور ناموفق دانلد ترامپ در جولای ۲۰۲۴

افزودن چند مثال کوتاه خالی از لطف نیست. در سوئیس که معمولا هر سال یکی از بهترین کشورهای جهان برای زندگی معرفی می‌شوند نیز سلاح گرم آزاد است. مردم در رفراندوم سال ۲۰۰۷ مجددا به آزادی اسلحه رای دادند و ۴۶ درصد جمعیت سوئیس مسلح‌اند؛ تقریبا ۲ اسلحه به ازای هر خانوار ۴نفره. همچنین در فنلاند افراد حداقل ۲۰ ساله که تمرین کار با اسلحه را در باشگاههای تیراندازی گذرانده باشند می‌توانند سلاح گرم داشته باشند. طبق آمارهای تخمینی در کشورهای شاد و امن فنلاند ۳۳ درصد و کانادا ۳۵ درصد جمعیت سلاح گرم دارند؛ یعنی حدودا هر خانوار سه‌نفره یک اسلحه دارد.


🌏جامعه‌شناسی

@bestdiplomacy
پس از نزدیک به نه سال تازه علی باقری کنی از خواب بیدار شد

امثال او دیر از خواب بیدار شدند
دیگر آمریکا توافقی در سطح #برجام را با ایران انجام نخواهد داد
توافقی که از قابلیت برگشت پذیری برخوردار بود
توافقی که حداقل طی دوسال سطح تولید نفت ایران را به بالاترین سطح رساند
توافقی که خسارات چندین میلیارد دلاری تحریمها را حداقل طی دوسال از ایران دور کرد

اما افکار امثال باقری کنی و رییسش جلیلی نگذاشتند برجام به نتیجه لازم رسد

همانطور که افکار طرف تندرو آمریکایی هم معتقد بود که برجام بیش از آمریکا به نفع ایران بوده است!

اما این توافق دیگر مثل سابق احیا نخواهد شد و هر توافق دیگری رخ دهد، توافقی جدید خواهد بود
تازه اگر شکل گیرد..‌.
#اکبرمختاری

@bestdiplomacy
🔵🔴سناریوهای دولت پزشکیان

امیر ناظمی


زندگی پر است از اتفاقات و رویدادهایی که وضعیت ما را دچار تغییر می‌کنند. به این ترتیب آینده، بیش از آن‌که پیش‌بینی‌پذیر باشد، پر است از عدم‌قطعیت.

برای قرن‌ها بشر تلاش می‌کرد تا پیش‌بینی بهتری از آینده داشته باشد و به اتکاء آن پیش‌بینی بتواند، هم تصمیم‌های بهتری بگیرد و هم منافع خود را افزایش دهد. اما این تلاش‌ها به بشر نشان داد تا به جای پیش‌بینی، بهتر است خود را برای آینده‌های باورپذیر آماده کند، به همین دلیل مفهوم «برنامه‌ریزی پابرجا» شکل گرفت، یعنی آمادگی برای آینده.

برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در دنیای امروز یعنی آمادگی برای سناریوهایی که می‌توانند شکل بگیرند، و هر یک از آن سناریوها می‌تواند وضعیت ما را متفاوت از امروز کنند.

به همین دلیل ابتدا باید سناریوهای مختلفی که ممکن است رخ دهند، شناسایی و چارچوب‌بندی شوند.

⭕️سناریوهای آینده دولت پزشکیان
آینده این دولت و کارنامه آن را می‌توان تابع دو عدم‌قطعیت کلیدی زیر دانست:

1️⃣همراهی یا تقابل داخلی: این‌که آیا دولت پزشکیان حمایت یا تقابل حاکمیت و به دنبال آن نیروهای سیاسی پرنفوذ در ساختار حاکمیت را داشته باشد یا نه، نقطه شروع شکل‌گیری یک همراهی یا تقابل خواهد بود. اگر دولت پزشکیان بتواند همراهی حاکمیت را کسب کند (برخلاف روحانی) می‌تواند نقطه شروع یک آشتی ملی باشد.

2️⃣انزوا یا تعامل خارجی: تحریم‌ها و فشارهای خارجی دولت ایران را در نقطه‌ای شکننده قرار داده است. شکل‌گیری یک توافق خارجی با بازیگران جهانی  یا عدم آن،‌ عدم‌قطعیت دیگر است.

به این ترتیب ۴سناریو ساخته می‌شود (تصویر زیر). فراموش نکنید که سناریوها وضعیت‌هایی از آینده هستند که تابع تصمیم‌های شما نیستند، بلکه بر شما تحمیل می‌شوند.

✳️سناریوی دوباره برجام
در این سناریو مشابه با تجربه برجام، دولت یک توافق جهانی را پیش می‌برد، اما فقدان همراهی حاکمیت و سنگ‌اندازی در برابر آن، امکان بهره‌برداری از نتایج آن را نمی‌یابد.

تجربه تلخ برجام منجر به تحریک سرمایه‌گذاری خارجی (FDI) در ایران نخواهد شد. به این ترتیب افزایش فشارهای اقتصادی منجر به شکست کامل دولت خواهد شد.

✳️سناریوی مرگ تدریجی
افزایش درگیری‌ها و تقابل داخلی از یک سو و انزوای جهانی از سوی دیگر، منجر به وضعیت اقتصادی بحرانی و افزایش فقر می‌شود. همچنین گسترش ناکارآمدی منجر به نارضایتی عمومی می‌شود.

با توجه به تجربه‌های پس از ۸۸، سیاست سرکوب شدید در دستور کار دولت و حاکمیت قرار می‌گیرد. سرکوب‌هایی که ایران را وارد یک مرگ تدریجی می‌کند. در افراطی‌ترین حالت تلاش برای سرنگونی دولت توسط سایر رقبای سیاسی‌اش (مانند آبان۹۸) روی میز این رقبا قرار می‌گیرد.


✳️سناریوی چپ‌کوک
دولت پزشکیان علی‌رغم داشتن همراهی حاکمیت، به دلیل عدم‌استقبال آمریکا، اروپا و ژاپن از مذاکره، نمی‌تواند خود را از انزوا خارج کند. به این ترتیب ایران به مرور زمان تبدیل ایران به حیاط خلوت روسیه و بعد از آن چین خواهد شد.

دولت با مشکلات شدید اقتصادی، به سمت سیاست‌های بازتوزیعی حرکت می‌کند. عدالت‌خواهی در یک فضای همدلی میان دولت و حاکمیت، به سمت تعارض با غرب و گسترش تفکرات چپ‌گرایانه در ایران می‌شود. در چنین فضایی درون‌گراها در مقابل جهان‌گراها برتری می‌یابند.

نتیجه چنین وضعیتی، گسترش پوپولیسم برای ایران و در بازه‌ای بلندمدت است.

✳️سناریوی گذار
حاکمیت که نتیجه انزوای جهانی و ناکارآمدی نیروهای افراطی را در سال‌های اخیر دیده است، از دولت پزشکیان حمایت می‌کند تا به توافقی فراتر از برجام دست یابد.

این توافق غیر از بازیگران جهانی شامل مذاکرات منطقه‌ای و حتی نزدیکی به هند نیز شده است.

اگرچه کابینه تبدیل به کابینه آشتی ملی شده است، اما منجر به شکل‌گیری نیروی محرکه سیاسی جدیدی شده است که شامل نیروهای جوان، توانمند و غیرایدئولوژیک ولی دارای خاستگاه‌های سیاسی مختلف هستند.

به منظور انجام این کار، نوعی از تمرکز امنیتی، به‌خصوص در حوزه ضداطلاعات شده است، تا سنگ‌اندازی‌ها به کمترین میزان برسد.

⭕️کدام سناریو؟
هر ۴ سناریو امروزه باورپذیر هستند. برای هر کدام نیز نشانه‌هایی در ماه‌های گذشته مشاهده شده است. اما شاید نشانه‌های کم‌سوی سناریوی گذار نیز در این روزها قابل توجه است و این سناریو را باورپذیر کرده است:
محدود کردن گروه‌های خودسر یا آتش به اختیار (رائفی‌پورها)
هم‌سو کردن جریان‌های مذهبی (هیات‌های مذهبی) با دولت
همراهی نیروهای مسلح

این‌که کدام سناریو روی می‌دهد، در روزهای آینده مشخص‌تر خواهد شد. اما آن‌چه قطعی است این است:
دولت پزشکیان در ۳ سناریو شکست خواهد خورد و در یک سناریو (گذار) می‌تواند کارنامه‌ای قابل توجه بگذارد. اما شکست پزشکیان یعنی شکست حاکمیت و یعنی آخرین شانس جمهوری اسلامی است.


T.me/bestdiplomacy
ایران کشوری است که نمی‌شود درباره‌اش بلند حرف زد، و نیز نمی‌شود درباره‌اش سرسری حرف زد؛ بارِ آبگینه است، نه می‌توان او را گناه‌کار شمرد و نه بی‌گناه. در توصیفِ روشنی نمی‌گنجد، هرچه از او بگویی کم گفته‌ای.
در طیّ این زمانِ دراز چه بوده است؟ جنگاور، عرفانی، سازِش‌کار، خیّامی، رند، خرافی، آب زیرِ کاه، گوشه‌نشین، روشن‌بین و سرکش...؟
همه‌ی اینها قدری بوده و هیچ یک به تمامی نبوده. گویی بر سر تپّه‌ای خیمه زده بوده که باد نمی‌گذاشته است آرام بگیرد.

                 #باران_نه_رگبار

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن


T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴 اخبار تکان دهنده از افغانستان و  خواب‌های شومی که برای ایران در ۳ استان مرزی تدارک دیده‌اند!

🔦طالبان سه تجزیه‌طلب بلوچ ایرانی عضو گروهک ریگی را به عنوان همه کاره امنیتی سه استان مرزی با ایران منصوب کرد/تحکیم ملت


خطر #طالبان را جدی بگیریم بارها گفتیم بازهم میگوییم و خواهیم گفت

@bestdiplomacy
در اتحاد جماهیر شوروی «روشنفکری خودش، خودش را نابود کرد و با نابود کردن خویش هر آن‌چه را که در تغایر با کیش پرستش قدرت بود نیز نابود کرد... ما خودمان کورکورانه برای تحمیل وحدت کلمه مبارزه کردیم زیرا هر عدم موافقت و هر تفاوت عقیده‌ای را مقدمه‌ای بر شروع یک آشوب و هرج‌ومرج تازه تلقی می‌کردیم. ما خودمان، با سکوت یا با اعلام رضایت، به رژیم کمک کردیم تا قوی‌تر شود و از خودش در برابر عیب‌جویان... محافظت کند»

از کتاب
👈امید علیه امید (روشنفکران روسیه در دوره وحشت استالینی)
نادژدا ماندلشتام

🌏جامعه شناسی

@bestdiplomacy
2024/09/23 07:20:44
Back to Top
HTML Embed Code: