Telegram Web Link
در صورت واقعی بودن خبر کمک و فروش تسلیحات به #ارمنستان از سوی ایران
این اقدام را میتوان یکی از بهترین کارهای دکترین دفاعی ایران در چهل سال اخیر دانست
@bestdiplomacy
🔵🔴دیکتاتوری در شیلی چگونه پایان یافت ؟

اکونومیست فارسی

برگی از تاریخ

آگوستو پینوشه (Augusto Pinochet) در 11 سپتامبر 1973 طی یک کودتای نظامی به قدرت رسید. این کودتا منجر به سرنگونی حکومت دموکراتیک سالوادور آلنده شد. پس از کودتا، پینوشه به عنوان رئیس‌جمهور نظامی شیلی حکومت کرد و تا سال 1990 در قدرت بود.

دوران حکومت پینوشه به دلیل نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب مخالفان سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. بر اساس گزارش‌ها، در طول حکومت وی، هزاران نفر کشته، ناپدید و یا تحت شکنجه قرار گرفتند

در سال 1989، مردم شیلی توانستند با انتخاب پتریسیو آیلوین (Patricio Aylwin) به عنوان رئیس‌جمهور، سرنوشت سیاسی خود را تغییر دهند و به دوران حکومت نظامی آگوستو پینوشه پایان دهند. این اتفاق به‌وسیله یک روند دموکراتیک و انتخابات آزاد ممکن شد که نتیجه چندین سال تلاش و مبارزه سیاسی بود.

🔻زمینه و شرایط تاریخی

1. رفراندوم 1988: اولین قدم مهم در تغییر سرنوشت سیاسی شیلی، رفراندومی بود که در اکتبر 1988 برگزار شد. در این رفراندوم، مردم شیلی باید تصمیم می‌گرفتند که آیا پینوشه باید برای یک دوره هشت ساله دیگر در قدرت بماند یا خیر. نتیجه رفراندوم با اکثریت آرا "نه" بود، که به معنی عدم تمدید حکومت پینوشه بود.

2. ائتلاف سیاسی: اپوزیسیون ضد پینوشه، با تشکیل یک ائتلاف گسترده به نام "کنسرتاسیون دموکراتیک" موفق به متحد کردن نیروهای مختلف سیاسی از جمله سوسیالیست‌ها، مسیحیان دموکرات و دیگر احزاب میانه‌رو و چپ شد. این ائتلاف توانست با ارائه یک برنامه سیاسی جامع، اعتماد مردم را جلب کند.

🔻انتخابات 1989

پس از رفراندوم 1988، حکومت نظامی مجبور به برگزاری انتخابات آزاد شد. انتخابات ریاست‌جمهوری در دسامبر 1989 برگزار شد و پتریسیو آیلوین، نامزد ائتلاف کنسرتاسیون، توانست با کسب بیشترین آرا به پیروزی برسد.

📌عوامل موفقیت

1. مشارکت مردمی: یکی از کلیدهای موفقیت، مشارکت گسترده مردم در فرآیند دموکراتیک بود. آگاهی عمومی از اهمیت انتخابات و تمایل برای تغییر، موجب شد تا نرخ مشارکت بالایی در انتخابات داشته باشند.

2. تاکتیک‌های مسالمت‌آمیز: اپوزیسیون با استفاده از روش‌های مسالمت‌آمیز و قانونی، توانست به اهداف خود برسد. مبارزات انتخاباتی با تاکید بر اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر انجام شد.

3. فشار بین‌المللی: فشارهای بین‌المللی نیز نقشی اساسی در پایان دادن به حکومت پینوشه داشت. جامعه بین‌المللی از طریق سازمان‌های حقوق بشری و دولت‌های خارجی، بر حکومت نظامی شیلی فشار آورد تا به دموکراسی بازگردد.

📌نتیجه گیری

انتخاب پتریسیو آیلوین به عنوان رئیس‌جمهور، آغازگر دوره جدیدی از دموکراسی در شیلی بود.در آن دوره مهم ترین عامل یعنی اتحاد مردم و مشارکت بالا توانست به دیکتاتوری پینوشه پایان دهد ،

مردم شیلی مشارکت در انتخابات را به معنی تایید سیاست حاکم  بر جامعه و مشارکت خود در کشتن جوانهای کشور نمی دانستند

مردم شیلی برای تغییرات به جای قهر و انفعال و امید به قدرت ها یا شخصیت های خارجی در یک روش مسالمت آمیز موفق به تغییر ساختار حکومت دیکتاتوری خود شدند.

مردم شیلی به جای خط کشی بین خود و دوستانشان و زدن انگ و ننگ به خاطر طرفداری از کاندیدها  و دعوت به مشارکت در انتخابات برای نتیجه گیری از هر خط فکری که بودند با هم متحد شدند و  نه یک شبه بلکه طی یک مبارزه ۱۷ ساله موفق به ایجاد تغییرات شدند.

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴خودکفایی تا کجا



قبل از هر چیزی بگذارید دو تجربه موفق را با هم مرور کنیم. شرکت سامسونگ در سال 1938 تاسیس شد. این شرکت رشد کرد و بزرگ شد. «هی لی» پسر بنیانگذار شرکت در سال 1987 جای پدرش را گرفت، این مدیر جدید علاقه مند به شیوه ژاپنی ها بود و از نوآوری های اخیر ژاپنی ها حرف هایی شنیده بود. سری به ژاپن زد و فهمید که فناوری آینده متعلق به نیمه رساناهاست و فرصت خوبی است برای ورود سامسونگ. لی فهمید که سامسونگ از این پس مجبور است در بازارهایی رقابت کند که غیرکره ای ها در آن فعال اند و اگر می خواهد دنباله رو شرکت های ژاپنی نباشد، باید تحولی جدی صورت دهد. فرهنگ بسته مبتنی بر نگاه «بومیِ کره ای» یکی از بزرگترین موانع بود. مدیر جوان فهمید نیاز به فهم راه و رسم جهان خارج از مرزهای کشورش دارد.

لی در سال 1993 برنامه تحول بزرگش را اعلام کرد، شعار جالبی هم داشت «همه چیز جز زن و بچه هایتان را عوض کنید!» می خواست شرکتی در کلاس جهانی با فرهنگی متفاوت از فرهنگ «بسته و بومی» کره ای بسازد و سراغ تجربه های برتر جهانی و فراتر از خاک کره رفت. کار ساده ای نبود و مقاومت ها زیاد بود. او تصمیم گرفت در شرکتش را به روی خارجی ها باز کند و بسیاری از کارشناس زبده غیرکره ای را به خدمت گرفت؛ همچنین بسیاری از کره ای ها را هم به خارج فرستاد تا با تجربه های جدید جهانی آشنا شوند. از خرید شرکت های خارجی هم غافل نشد.

تجربه رشد خودروسازان چینی که سالها بعد از ما به صورت جدی وارد صنعت‌خودروسازی شدند نیز جالب است. آن ها این 5 اقدام را به خوبی انجام دادند:

  کسب دانش و مهارت فنی از طریق بکارگیری متخصصان و مهندسان خارجی

  توسعه رابطه با مراکز تحقیقاتی محلی و بین المللی

  یادگیری از طریق تحقیق و توسعه مشترک با شرکت های خارجی از کشورهایی نظیر ایتالیا و آلمان

  سرمایه گذاری های مشترک با شرکت های خارجی انگلیسی و ...

  خرید شرکت های خارجی نظیر شرکت دی.اس.آی. استرالیایی بزرگترین شرکت تولید کننده گیربکس (برگرفته از نوشته امیرحسین خالقی کانال راهبرد)


تجویز راهبردی:


هم چینی ها و هم کره ای ها استقلال و خودکفایی را مهم می دانستند. اما این دو را به گونه ای تعریف کردند که باعث انزوا و ایزوله شدن نشود. صادقانه از خود هفت سوال بپرسیم: 

1.  آخرین باری که ایران یک شرکت خارجی را به قصد انتقال تکنولوژی خریده است کی بوده است؟

2.  آخرین باری که جرات کرده ایم برای صنعت، مدیر خارجی بیاوریم کی بوده است؟

3.  چرا برای توسعه ورزش و در فوتبال از کی روش استفاده می کنیم اما برای برای مدیریت بازار بخش گردشگری نه؟

4. چرا آنقدر میزان سرمایه لازم برای تاسیس بانک توسط خارجی ها را بالا برده ایم که هر خارجی می شنود خنده اش می گیرد؟

5. چرا رییس بانک مرکزی انگلستان می تواند یک خارجی باشد اما رییس یک بانک درجه دوم ما نمی تواند یک کانادایی باشد؟

6. چرا مدیر عامل بنز به عنوان نماد آلمان می تواند یک غیرآلمانی باشد اما مدیر عامل ایران خودرو نمی تواند یک آلمانی باشد؟

7. چرا محصولات شرکت های آلمانی، کره ای و ژاپنی و چینی در ایران به وفور یافت می شود و از بازار شیرین هشتاد میلیونی ما لذت می برند اما نمی توانیم شرکت مشترک در ایران با آنان تاسیس کنیم تا هاب بازار 400 میلیونی منطقه باشیم؟

خواهش می کنم بلافاصله من را به غرب زدگی و خودباختگی متهم نکنید این اتهام ها را قبلا بارها و بارها زده ایم و به نتیجه نرسیده ایم، زمان آن است که تجربه ده های اخیر را صادقانه مرور کنیم و نتایج آن هر مقدار که دردناک بود بپذیریم. بهتر نیست به جای آن که بگوییم نه شرقی نه غربی، بگوییم برای رشد کشور شرق و غرب را به خدمت می گیریم؟ دریچه های جهان به سوی ایران حتی در زمان تحریم می تواند گشوده شود اگر بیش از هر چیزی و پیش از هر کاری، دریچه های ذهن مان را بگشاییم.رمز پیشرفت ترکیب درست درون زایی و برون گرایی یا به عبارت دیگر ترکیب مناسب بومی گرایی و جهان پذیری است.



دکتر مجتبی لشکربلوکی

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴فاجعه در نمره آزمون نهایی

عطیه وحیدمنش، عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران در یک گزارش تحقیقی از وضعیت عدالت آموزشی در فرهیختگان نوشت:

آمارهای جسته و گریخته‌ای که هر از گاهی درباره وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان منتشر می‌شود، نشان می‌دهد سیستم آموزشی اوضاع مناسبی ندارد.

همان‌طور که می‌بینید، در سال تحصیلی ۹۸-۹۹ بهترین استان‌ها، خراسان جنوبی، یزد و اصفهان بوده‌اند که البته با اینکه بالاترین استان‌ها هستند اما باز میانگین اصلا عدد قابل قبولی نیست. مثلا در خراسان جنوبی که بهترین استان بوده، میانگین نمره دیپلم بچه‌ها ۱۴.۴۳ است. در بدترین استان‌ها ( خوزستان، آذربایجان غربی و سیستان‌وبلوچستان) میانگین معدل بچه‌های کلاس دوازدهم حدود ۱۱ بوده. این عدد خیلی فاجعه است. این میانگین است، یعنی تعداد خیلی زیادی از دانش‌آموزان معدل‌های زیر ۱۰ داشتند.

این میانگین مربوط به کلاس دوازدهم و امتحان نهایی دیپلم است. بسیاری از دانش‌آموزانی که از لحاظ تحصیلی ضعیف‌تر بودند یا به هر دلیلی از لحاظ علمی نمی‌توانستند پایه را بگذرانند، یا ترک تحصیل کردند یا از سیستم آموزشی خارج شدند و ادامه تحصیل ندادند/اسکان نیوز

@bestdiplomacy
🔵🔴آینده مبهم دولت سایه

سمیه متقی در گزارشی به آینده گروه شکست خورده در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخته و به این نتیجه رسیده است که سعید جلیلی، نماینده جریانی ضدتوسعه (به مفهوم جهانی آن) و بنیادگراست که توانسته پایگاه قدرتمندی در نهادهای مختلف برای خود دست‌وپا کند.

چکیده گزارش:

🔹سعید جلیلی از جمله چهره‌های سیاسی است که نامش با جبهه پایداری و اندیشه‌اش با رهبر معنوی این جریان یعنی محمدتقی مصباح‌‌یزدی گره خورده است.

🔹جلیلی در طول مناظره‌ها بارها درباره دولت در سایه سخن گفت. مطابق آنچه در مناظره‌ها دیدیم، شمار زیادی از طرفداران سعید جلیلی در دولت ابراهیم رئیسی حضور داشتند و پست‌های مهم گرفتند.

🔹دولت سایه در مهم‌ترین مسائل کشور مداخله می‌کرد و حتی آن‌گونه که در مناظره‌ها افشا شد، جلیلی و یارانش موفق شدند روابط ایران با غرب را به هم بزنند و مقابل برجام و... بایستند.

🔹تا پیش از انتخابات اخیر گمان می‌کردیم سعید جلیلی در نهایت پنج میلیون رای دارد اما انتخابات اخیر نشان داد که او موفق شده جریانی قدرتمند را ایجاد کند.

🔹آیا شکست‌های پی‌درپی جلیلی در سه دوره انتخابات ریاست جمهوری باعث حذف او از فضای سیاسی و کنار گذاشتن او در اردوگاه اصول‌گرایی می‌شود؟

🔹یا با توجه به نفوذی که طی همه سال‌های فعالیتش در عرصه سیاسی در نهادهای مختلف داشته است، مسیر را با همین دست فرمان ادامه می‌دهد؟


🔹دولت سایه در جوامع با احزاب قدرتمند شکل می‌گیرد و تا حدودی اصطلاحی سیاسی در نظام‌های پارلمانی است.

🔹در نظام‌های دموکراتیک و پارلمانی اغلب بزرگ‌ترین حزب مخالف دولت مستقر، خود را دولت سایه می‌نامد.

🔹رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی، گروه جلیلی را دولت سایه تلقی نمی‌کند و بر این نظر است که: «بیشتر مسائل در ایران با تعاریف علمی تفاوت دارد و باید از آنها پرسید چرا زیر بار مسائل علمی نمی‌روند. دولت در سایه بر اساس تعاریف علمی، دولتی است که زمانی که حزبی در دولت حضور ندارد، برنامه تدوین کرده و کادر تربیت کند که اگر نوبت دولت به آنها رسید، بتوانند سیاست‌ها را پیش ببرند.

🔹محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی اصولگرا، گفته است: « دولت سایه به نظر من فی‌النفسه خطری ندارد و کارشکنی حساب نمی‌شود. مهم آن جریان پشت‌سر دولت سایه است که از اطلاعات آنها به منظور تخریب دولت مستقر بهره‌برداری می‌کند. این کار را با آقای روحانی هم کردند و الان هم همان را تکرار می‌کنند.»

🔹جلال میرزایی، از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس دهم، درباره این تشکیلات می‌گوید: «در کشور ما آنچه تحت عنوان دولت سایه مطرح می‌شود، بیشتر شبیه به گروه فشار است که این گروه فشار اعضا و افراد تشکیل‌دهنده‌اش نامشخص هستند».

🔹بخت‌آزمایی جلیلی در چند دوره انتخابات ریاست جمهوری اگرچه نشان داد او در سطح جامعه طرفداران قابل توجهی دارد، اما عدم پیروزی می‌تواند به مرور به پایان عمر سیاسی او ختم شود و همفکرانش را به دنبال تعیین جایگزینی برای او در رقابت‌ها سوق دهد.

🔹با این حال، چنین به نظر می رسد که پایان عمر سیاسی این چهره بنیادگرا به معنای پایان فعالیت تشکیلات و جریانی که او آن را نمایندگی می‌کند، نخواهد بود.


🔦منبع: تجارت فردا، شماره ۵۵۳

T.me/bestdiplomacy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴استاد #محمود_سریع_القلم :

ما در کشور خود بعد از 170 سال هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم که با غرب چگونه برخورد کنیم؟ هنوز تصمیم گرفته نشده که فرهنگ مهم است یا اقتصاد؟ یا آنکه جایگاه دولت در اقتصاد کجاست و راه حل این چالش دست چه کسی است؟

او با استفاده از تجربه سایر کشورها راهکار عبور از این چالش را بیان کرده است.

@bestdiplomacy
حافظ ششصد سال پیش گفت:
"عقابِ ظلم گشوده است بال بر سرِ شهر"،
یعنی همیشه ظلم بوده است، ولی تفاوتِ زمان با زمان را باید در نظر گرفت؛
در زمانِ حافظ بشر ادّعایی نداشت، آن همه دستگاهِ تربیّتی و دانشگاه و مجامعِ فرهنگی و حقوق بشر و سازمان ملل نبود، و علم و فن آن همه پیشرفت نکرده بود که امروز کرده، ولی می‌بینیم که در چنین زمانی یعنی دنیای امروز، مردم در یک کشورِ بی‌دفاع، با پیشرفته‌ترین اسلحه روبرو می‌شوند، و تازه سازمان ملل بعد از ماه‌ها به فکر می‌افتد که به رایزنی بنشیند یا ننشیند!
نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب، و بازارِ گرمِ حرف و ادّعا.

                #شهرزاد_قصه‌گو

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن


@bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیمسار_رستمی یکی از بهترین خلبانان جنگنده F14 در دنیا میباشد که سابقه شکار سه فروند میراژ F1 ، یک فروند میگ بیست و یک و شاهکار ایشان شکار یک فروند میگ ۲۵ میباشد.

او از تفاوت های #استخدام نیروها در پیش و پس از انقلاب می گوید
صحبتهای دردناک او بسیار قابل تامل است

@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملتی که ادبش قناعت را فضیلت می داند
هرساله دچار #قحطی است
#هزاردستان

@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شادروان هما روستا از برخوردهای زننده نیروهای انقلابی در پس از انقلاب با #هنرمندان میگوید....
#شنیدنی
#بخشی_ازتاریخ

@bestdiplomacy
🔵🔴اصلاحات اقتصادی #آموزگار چگونه تنش‌آفرین شد؟


✍️نوید رئیسی/ مشاور علمی هفته‌نامه تجارت‌فردا


فراز و فرود دولت مستعجل جمشید آموزگار (مرداد 1356-شهریور 1357) روایتی آموزنده است از اینکه چگونه ریاضت ناگزیر می‌تواند در همراهی با بحران‌های اجتماعی-سیاسی، آتشفشان نیمه‌خاموش خواسته‌های انباشت‌شده عمومی را فعال کرده و به فوران درآورد.
سال 1356 در حالی آغاز شد که حکومت پهلوی با اعتراض‌های بخشی از طبقه متوسط جدید برآمده از فرآیند مدرنیزاسیون مانند دانشگاهیان، وکلا، روشنفکران و هنرمندان دست و پنچه نرم می‌کرد. در همین حال، اعتماد به نفس جنون‌آمیز ناشی از دلارهای نفتی و رویاهای سرخوشانه فشار بزرگ برای صنعتی‌ شدن و گذار شتابان به  «تمدن بزرگ» ابتدای دهه 1350 با دیوار مستحکم واقعیت‌های سرد و خشن اقتصادی برخورد کرده و آثار «نفتی‌ شدن» فضای سیاستگذاری خود را به شکل تنگاهای بی‌سابقه در ظرفیت جذب اعتبارات و پیشبرد طرحها و پروژههای دولتی، کاهش تولید کشاورزی و کمبود نیروی کار ماهر نشان داده بود.

بیش از همه، برهم خوردن تعادل ساختار اقتصادی و «بیماری هلندی»، موتور مهم‌ترین محرک نارضایتی‌های عمومی یعنی تورم، به‌ویژه در مسکن و موادغذایی را روشن کرده بود. بی‌میلی به ترک رویاپردازی موجب شد تا سیاستهای ضدتورمی در سالهای 55-1352 به‌جای تمرکز بر کاهش تدریجی مخارج، در قالب برنامه‌های اضطراری پرهزینه، کمپین‌های مبارزه با گران‌فروشی و سودجویی، تخصیص گسترده یارانه‌ها و طرح‌های رفاهی اجرا شود.
در نتیجه، نه تنها امواج تورمی تا سال 1356 تعدیل نشده بود بلکه دایره نارضایتی‌ها به بخشهایی از بازار  مانند اصناف، مغازه‌داران و تجار (طبقه متوسط سنتی) نیز گسترش یافته بود.
در چنین شرایطی، شاه در سال 1356 همگام با اعلام فضای باز سیاسی، جمشید آموزگار، تکنوکرات باسابقه، را با هدف تغییر مسیر نادرست اقتصاد به جای امیرعباس هویدا، به عنوان نخستوزیر منصوب کرد.

آموزگار یک برنامه ریاضت اقتصادی را که یادآور برنامه‌ای مشابه در اوایل دهه 1340 بود، به اجرا گذاشت و در جهت بهبود روابط غیردوستانه دولت با بخش خصوصی حرکت کرد. او برای مقابله با تورم،کنترل قیمتها را کنار گذاشت و به سیاست  مبارزه با گرانفروشی پایان داد. با این حال، برخی اهداف اعلام شده او در تناقض با یکدیگر قرار داشت. برای نمونه، گرچه آموزگار کنترل قیمتها را لغو کرد اما به‌طور همزمان از تثبیت دستمزدها حمایت کرد. در نتیجه، در حالی که سیاست آزادسازی قیمتها موجب افزایش تورم شد، قدرت خرید طبقات حقوق‌بگیر کاهش یافت تا جایی که وی ناچار به تغییر این سیاست  شد. در واقع، آموزگار بین چاره‌جویی برای نارضایتی‌های بخش خصوصی و طبقه متوسط سنتی از سویی و پاسخگویی به مطالبات کارگران و طبقه متوسط مدرن حقوق‌بگیر از سوی دیگر در نوسان بود و از همین رو، نه تنها نتوانست شرایط رو به وخامت اقتصادی را بهبود بخشد، بلکه در عمل دایره بازندگان اقتصادی را گسترده‌تر کرد.
از همه مهمتر، برنامه‌های تورم‌زدایی آموزگار با تمرکز بر محدودسازی سریع طرح‌ها و پروژه‌های دولتی و اعتبارات و وام‌ها به بخش خصوصی، رکود را در بخش مسکن، حاکم کرد و افزایش ناگهانی بیکاری، به ویژه بین کارگران نیمه‌ماهر و غیرماهر، را کلید زد.


آنچه ناآرامی‌های انتهای دولت آموزگار را از اعتراض‌های پیش از آن متمایز می‌کرد حضور طبقات فرودست‌تر شهری به‌ویژه کارگران کارخانه‌ها در کنار طبقه متوسط بود که نه تنها اعتراض‌های چند ده‌هزار نفری را به اعتراض‌های چند صدهزار نفری گسترش داد بلکه با روی آوردن کارگران به اعتصاب، حکومت را زمین‌گیر کرد.
در سال 1357، رویای سرخوشانه «تمدن بزرگ» دیگر در عمل چندان بزرگ به‌نظر نمی‌رسید. سیاست‌های ریاضت اقتصادی آموزگار در کنار اشتباهات پیشین، با فراهم کردن موجبات به‌هم پیوستن بازندگان اقتصادی و بازندگان اجتماعی-سیاسی، به یک وضعیت کلاسیک پیشاانقلابی منتهی شده بود.
برخی از تحلیلگران، اجرای سیاست‌های ریاضت اقتصادی با ریسک سیاسی بالا در دوره آموزگار را به تکنوکرات بودن و نه سیاستمدار بودن او نسبت می‌دهند. درس اقتصاد سیاسی آموزگار این است که اصلاحات اقتصادی سریع و ناگهانی در پاسخ به بحران‌های اقتصادی می‌تواند با افزودن رنج اقتصادی به نارضایتی‌های اجتماعی-سیاسی، به‌سرعت به ضد خود تبدیل شود.

#تجارت_فردا

@tejaratefarda


T.me/bestdiplomacy
🔵🔴در مقایسه با جیمی کارتر و لیندون جانسون رؤسای‏‌جمهور تک‏‌دوره‏ ای آمریکا
جو بایدن با دست پر کنار رفت
اکبر مختاری، کارشناس‌ارشد روابط بین‌الملل

دهه شصت قرن بیستم میلادی دهه ترور شخصیت‌های برجسته در تاریخ آمریکاست. از ترور جان‌اف‌کندی تا ترور رابرت کندی و مارتین لوترکینگ تنها پنج سال زمان برد. ترور جان.اف.کندی محبوب و کاریزماتیک معاونی را برسر کار آورد که رویاهای بزرگی داشت؛ اما شکست بزرگ در سیاست خارجی او در جنگ ویتنام بخش مهمی از آن رویاها را بر باد داد. جانسون دموکرات وقتی از معاونت رئیس‌جمهور کندی به ریاست‌جمهوری رسید؛ تعداد سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام را از شانزده هزار نفر به پانصدهزار نیروی نظامی ارتقا داد. افزایش تلفات در جنگ ویتنام با نزدیک به پنجاه هزار کشته دستاوردهای نسبی دیگر او در داخل از جمله ایده جامعه بزرگ را که دنبال‌کننده رفاه بیشتر برای شهروندان آمریکایی و برابری حقوق سیاهان و سفیدپوستان بود را به محاق برد.
جانسون با افزایش تلفات جنگ ویتنام باز هوس کاندیداتوری دوباره را داشت اما شکست اولیه در نیوهمپشایر به او فهماند که استعفا بهترین کار است و از رویای دوباره رئیس‌جمهور شدن دست کشید. پس از او نیکسون با شعار ارتقای امنیت برد پرقدرتی را به‌دست آورد؛ برد پرقدرتی که در دور دوم خیره‌کننده بود.
جیمی کارتر دموکرات دیگری بود که یک‌دوره‌ای شد. شکست سیاست خارجی او در مورد گروگانگیری ۴۴۴ روزه دیپلمات‌ها در ایران و عدم توانایی در بازگرداندن گروگان‌ها ازیک‌سو و تورم دورقمی و افزایش قیمت بنزین که برآمده از افزایش قیمت نفت بود، کار اورا در برابر ریگان یکسره کرد. بسیاری نخبگان سیاسی آمریکا چه در حزب دموکرات و چه جمهوریخواه او را در عرصه سیاست خارجی جزو ضعیف‌ترین رؤسای‌جمهور آمریکا می‌دانند. اگرچه صلح اعراب و اسرائیل در زمان وی دستاورد ملموسی داشت؛ اما گروگانگیری در سفارت آمریکا در ایران تیرخلاص را به ریاست‌جمهوری او زد.
اگر کارتر در دور دوم شکست خورد و جانسون در پی ترکش‌های جنگ ویتنام فهمید که نمی‌تواند دوباره نامزد دموکرات‌ها شود؛ اما حالا آمریکا رئیس‌جمهور کهنسالی دارد که خود عطای ریاست‌جمهوری دوباره را به لقایش بخشید. اگر زمان کارتر و جانسون شبکه‌های اجتماعی بودند و حملات بیشتری از سوی این رسانه‌ها نصیب آنها می‌شد؛ اما جو بایدن در برابر حملات پرقدرت رسانه‌ها و نخبگان رسانه‌ای در حالی انصراف داد که نه ضعف پرقدرت کارتر در سیاست داخلی و خارجی را داشت و نه در جنگ بزرگی بود که خط مقدمش کشته شدن سربازان آمریکایی بود.
جو بایدن پیر می‌تواند به خود ببالد که توانست رئیس‌جمهور مدعی خواب‌آلودگی او، دونالد ترامپ را شکست دهد. دولت وی بزرگترین بیماری فراگیر جهانی در پس از جنگ جهانی دوم را با کمک متخصصان و پخش واکسن زمین‌گیر کرد. تورم نزدیک به دورقمی شدن بر اثر یارانه‌های کرونا را تا سه‌ونیم درصد کاهش داد و بورس آمریکا نیز در زمان او ثبات خوبی را تجربه کرد.
جو بایدن در سیاست خارجی اگر نتوانست برجام را زنده کند و یا به تعبیری نخواست برجام قبلی زنده شود؛ اما روسیه را در برابر حمله جهت تصرف اوکراین زمین‌گیر کرد. زمین‌گیر کردن روسیه پشت دروازه‌های کیف آن‌هم بدون کشته شدن سربازان آمریکایی را می‌توان مهمترین دستاورد سیاست خارجی جو بایدن دانست.
رقیب او دونالد ترامپ بارها اعلام کرد اگر من بودم جنگ اوکراین اتفاق نمی‌افتاد؛ این درحالی است که برای ترامپ اساساً حمایت اقتصادی-نظامی از ناتو محلی از اعراب ندارد و به همین دلیل است که حتی برخی از نخبگان حزب جمهوریخواه را از ریاست‌جمهوری دوباره او نگران می‌کند. تفکر جنگ سردی نسبت به روس‌ها هنوز در ذهن بسیاری از آمریکایی‌ها جریان دارد و این همانی است که دونالد ترامپ قائل به پذیرش آن نیست و با سخن از دوستی با پوتین می‌کوشد ضربات خردکننده واردشده به روسیه پوتین در زمان بایدن را کمرنگ سازد.
جو بایدن هرچقدر در برابر روس‌ها خوب عمل کرد در خروج شتابزده از افغانستان بد عمل کرد. نکته جالب توجه این است که اتفاقاً بایدن در افغانستان همان راهی را پی گرفت که تیم ترامپ به‌دنبال آن بودند و آن راه خروج از افغانستان و کاستن از هزینه و بار اضافی اقتصادی در مورد دولتی بود که از نظر آمریکایی‌ها هیچ‌گاه به معنای واقعی دولتی قوی نشد. اگر تصویر حملات اوکراینی‌ها به روسیه برای بایدن دستاورد آفرید؛ در برابرش آویزان شدن افغان‌ها به هواپیمای غول‌پیکر نظامی درحال خروج از افغانستان ضعف آفرید.
ادامه در کامنت👇👇👇
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%DB%8C%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-14/18803-%D8%AC%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9

@bestdiplomacy
دیپلماسی pinned «🔵🔴در مقایسه با جیمی کارتر و لیندون جانسون رؤسای‏‌جمهور تک‏‌دوره‏ ای آمریکا جو بایدن با دست پر کنار رفت اکبر مختاری، کارشناس‌ارشد روابط بین‌الملل دهه شصت قرن بیستم میلادی دهه ترور شخصیت‌های برجسته در تاریخ آمریکاست. از ترور جان‌اف‌کندی تا ترور رابرت کندی…»
🔵🔴باز هم کج سلیقگی در لباس ورزشکاران ایران در مراسمی جهانی

معلوم نیست چه کسی نظر می دهد اما هر فردی پشت تایید چنین لباسهایی هست دنبال بدنام کردن ایران و ملت ایران است

این بار اول نیست و نبوده و بار آخر هم نیست

آهای مقامات ورزشی و دولتی و حاکمیتی شما
بطرز هدفمندی کج سلیقه اید بطرز هدفمند!

#المپیک_پاریس

@bestdiplomacy
اگر انقلاب بهمن ۵۷ به پیروزی نرسیده بود، شاید تهران میزبان المپیک ۱۹۸۴ می‌شد. تهران تنها رقیب لس‌آنجلس برای کسب میزانی بود اما پایتخت ایران با وجود شانس بیشتر از لس‌آنجلس، به خاطر پیروزی انقلاب اسلامی از لیست نامزدها کنار گذاشته شده بود و لس‌آنجلس بدون رقیب دیگری به عنوان میزبان المپیک انتخاب شد.

تهران در تابستان ۱۹۷۴ میزبانی آبرومند برای بازی‌های آسیایی بود تا میزبانی #المپیک ۱۹۸۴ را تمرین کرده باشد، اما ایران در سال ۱۹۸۴ نه تنها میزبان المپیک نبود که حتی در لیست کشورهای تحریم‌کننده قرار گرفت. البته بازی‌های سیاسی در حاشیه مسابقات المپیک چهار سال قبل آغاز شده بود. در ۱۹۸۰ دولت آمریکا با هدف اعتراض به عملیات نیروهای نظامی شوروی در افغانستان، بازی‌های المپیک مسکو را تحریم کرد. پس از این اقدام واشنگتن بود که بیشتر دولت‌های بلوک غرب دست به تحریم المپیک مسکو زدند که تابستان آن سال برگزار شد. این تحریم، سیاست را علنی‌تر از همیشه وارد دنیای ورزش کرده بود. المپیک به عنوان جریانی ورزشی به دور از بازی‌های سیاسی و بهره‌برداری دیپلماتیک، در سال ۱۹۸۰ درگیر سیاست شد و در سال ۱۹۸۴ که این بار آمریکا میزبان مسابقات بود، باید لیست بلند بالایی از کشورهای تحریمی را به خود می‌دید؛ از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا جمهوری اسلامی ایران./تاریخ ایرانی

 T.me/bestdiplomacy
🔵🔴چقدر خوش‌خیال تشریف دارید که فکر می‌کنید بساط افراطی‌ها برچیده خواهد شد!!!


دیدم جناب زیدآبادی در تحلیلی ابراز امیدواری کرده حالا که یک رئیس جمهور اصلاح طلب سر کار آمده مقام رهبری هم پا پیش بگذارد نماینده خود در روزنامه کیهان (آقای شریعتمداری) را بازنشسته کند و فرد معتدلی را جایگزین وی کند زیرا «منبع تغذیه بسیاری از افراط گرایان داخلی» همین روزنامه کیهان و شریعتمداری است.اقای عباس عبدی هم به این نتیجه رسیده که آوردن یک رئیس جمهور اصلاح‌طلب میل و خواسته خود نظام(یعنی آقای خامنه‌ای) بوده و این دفعه قضیه با دفعات پیش فرق دارد و بساط افراطی ها به زودی جمع خواهد شد(نقل به مضمون).

خوشخیالی هم حد و مرزی دارد.واقعا چگونه ممکن است بساط این اقلیت افراطی که حامیان اصلی نظام و رهبر نظام هستند برچیده شود؟نظامی که خودش افراطی محسوب می‌شود مگر مغز خر خورده که خود را از حمایت این نیروی چند میلیونی وفادار و پا در رکاب محروم کند.فردا روزی که نظام دچار دردسر شود و اعتراض‌های خیابانی شکل بگیرد تنها نیروی حمایتی نظام که به کف خیابان ‌ها خواهد آمد همین «افراطی» هایی هستند که حسین شریعتمداری ها آن‌ها را تغذیه فکری می‌کنند.راس نظام هم خوب می‌داند که پایگاه اصلی‌ حامیانش همین نیروهای «افراطی» هستند و نه نیروهای اصلاح‌طلب.اصلا مگر اصلاح‌طلب ها نیروی آماده خدمت به نظام هم دارند؟ دوستان تحلیل‌گر اصلاح‌طلب باید بدانند که این «اقلیت افراطی» تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی برقرار است حذف‌شدنی نیستند و هرگز هم به محاق نخواهند رفت.این‌ها پایه و اساس نظام را تشکیل می‌دهند.این‌ها در همه ارکان و اعضای نظام حضور دارند و صاحب قدرت و پول و نفوذند.این‌ها یک اهرم فشار حیاتی در بازی قدرتند، و می‌توانند توازن بخش یا برهم‌زننده توازن قدرت باشند بر حسب آنچه راس نظام خواهانش است .اینها ده‌ها نقش حیاتی دیگر برای نظام دارند و از همین رو نه تنها حذف‌شدنی نیستند بلکه وجودشان برای نظام حیاتی‌ست . حداکثر چیزی که می‌توان انتظار داشت ، در خوشبینانه‌ترین حالت، اندکی کاسته شدن از شدت فشار آنهاست ، آن هم برای مدتی محدود و بر حسب صلاح‌دید و خواست راس نظام.که البته از ظواهر امر پیداست که حتی بروز چنین احتمالی بسیار اندک است.

بیژن اشتری/مترجم و نویسنده

T.me/bestdiplomacy
🔵🔴چرا هر چه زمان می‌گذرد دیکتاتورها بدتر می‌شوند؟

🔻رهبران زیادی در طول تاریخ با نیتِ خیر برای جامعه به قدرت رسیده‌اند، اما خود به فردی جبار و مستبد تبدیل شده‌اند. چرا به سختی می‌شود دیکتاتوری را در جهان پیدا کرد، که با گذر زمان رفتارش بهتر و ملایم‌تر شده باشد؟ چرا استبداد او در طول زمان همواره رو به وخامت می‌گذارد؟

🔻 مثلا، دانیل اورتگا سال‌ها به عنوان رهبر جبهه‌ی آزادی‌بخش ملی ساندینیستا علیه دیکتاتوری فاسد ساموزا در نیکاراگوئه مبارزه کرد و بالاخره آن را سرنگون کرد. او در سال ۲۰۰۷، به مقام ریاست‌جمهوری دست یافت اما از آن زمان تمام تلاشش را کرده تا با سرکوب مخالفان در قدرت باقی بماند.

🔻کاشیک باسو، استاد اقتصاد بین‌الملل در دانشگاه کرنل، در مقاله‌‌اش می‌پرسد چگونه اورتگایی که برای برانداختن رژیم ستمگر و فاسد ساموزا مبارزه کرد و رنج‌ها کشیده بود به یکی مانند او تبدیل شد؟ آیا این دگرگونی به شخصیت آدم و روانشناسی او بر می‌گردد یا چیزی است نهفته در فرآیند اقتدارگرایی که اصولاً با گذر زمان بد و بدتر می‌شود؟

🔻 رهبر تازه‌به‌قدرت‌رسیده، حتی وقتی که دارد کمکی به بهتر‌شدن اوضاع مملکت می‌کند، به‌زودی باید با پرسش مهمی مواجه شود: بیش‌تر در قدرت بماند یا نه؟ و اگر به‌هر دلیلی – چه حب جاه باشد، چه قصد خدمت – تصمیم بگیرد که می‌خواهد در قدرت بماند، ناچار باید به این فکر کند که تا چه حد حاضر است دسیسه‌ کند، دست به شرارت بزند، و بی‌رحمی نشان دهد تا در قدرت بماند.

🔻 محاسباتی که رهبر برای گرفتن چنین تصمیمی انجام می‌دهد دستخوش «ناسازگاری زمانی» هستند. ناسازگاری زمانی به موقعیتی اطلاق می‌شود که در آن کسی برای آینده تصمیمی می‌گیرد، تصمیمی که در زمان حال به نظر می‌رسد که بهترین تصمیم برای آینده به شمار می‌رود، اما با گذر زمان و وقتی که آن آینده فرا می‌رسد چنین تصمیمی دیگر بهینه و مناسب نیست اما تصمیم‌گیرنده باید با تبعاتش دست‌و‌پنجه نرم کند.

🔻رهبر مستبد در زمان حال برای آینده تصمیم می‌گیرد. فرض کنیم رهبر سیاسی به زور یا با تقلب در انتخابات توانست یک دوره‌ی دیگر هم در قدرت باقی بماند. باز وقتی به پایان دوره‌اش نزدیک می‌شود، دلایل تازه‌ای دارد که از قدرت کنار نرود. شرارت‌هایی که قبلاً برای حفظ قدرت به خرج داده به معنای این است که هزینه‌ی از‌دست‌دادن قدرت برایش بیش‌تر شده است.
 
🔻 دیکتاتور با معمایی روبروست: دیکتاتور سالخورده می‌خواهد از قدرت کناره‌گیری کند، اما از پیگرد قانونی می‌ترسد. تنها تضمین مؤثر او در برابر پیگرد قانونی، حفظ همان قدرتی است که می‌خواهد از آن دست بکشد. ناچار رهبر اقتدارگرا دست به شرارت‌های بیش‌تر و بیش‌تری می‌زند تا در قدرت بماند. برای همین هر‌چه بخواهد طولانی‌تر در قدرت بماند، باید بیش‌تر شرارت کند و هر چه بیش‌تر شرارت می‌کند، هزینه‌ها و ریسک کناره‌گیری از قدرت برایش بیش‌تر می‌شود و چاره‌ای ندارد جز اینکه به هر طریقی قدرت را در چنگ خود نگه دارد. 

🔻 باسو توجه‌ی ما را به نکته‌ی مهمی جلب می‌کند: «مهم نیست یک رهبر اقتدارگرا از کجا شروع می‌کند، رفتارهای مستبدانه‌ی چنین رهبری در طول زمان رو به وخامت خواهد داشت.» ممکن است که رهبر از تصمیم‌های قبلی‌اش و شرارت‌هایی که ورزیده، پشیمان باشد (این پشیمانی لازم نیست اخلاقی باشد، بلکه ناشی از عقل سرد محاسباتی است) اما بار این تصمیم‌ها حالا چنان سنگین شده‌ و او را در چنان مخمصه‌ای گرفتار کرده که دیگر راه برگشتی ندارد. برایش صرف نمی‌کند تا شرارت‌ورزی را متوقف کند و از قدرت کناره بگیرد. تلخ‌ترین بیان این مصیبت غم‌انگیزِ انسانی در نمایشنامه‌ی مکبث اثر شکسپیر آمده است، آنجا که مکبث به همسرش می‌گوید:
«چنان خود را در دریای خون کشانده‌ام که واپس‌کشیدنم همان اندازه جانفرسا است که پیش‌خزیدنم.»

🔻 از دید باسو، معمولاً افراد، از جمله رهبران، گزینه‌هایی را انتخاب می‌کنند که عزت نفس آنها را افزایش دهد. اگر باقی‌ماندن در قدرت موجب افزایش عزت نفس رهبر شود، او تلاش می‌کند تا در قدرت باقی بماند. اگر هم خروج از قدرت چنین نتیجه‌ای داشته باشد، رهبر به کناره‌گیری تمایل خواهد داشت. اما مشکل اینجاست که هنوز یک گزینه‌ی خروج جذاب که عملی و مناسب باشد یافت نشده است.

📌خلاصه‌ای از مقاله باسو را در زیر بخوانید: 

https://daneshkadeh.org/global/13400/


@bestdiplomacy
🔵🔴احیای برجام در وقت اضافه؟!

در ساعات اخیر در فضای مجازی گفته شده است که دولت بایدن برای احیای سریع برجام «پیام مهمی» برای رئیس جمهور منتخب فرستاده است و هدف از این اقدام هم افزایش شانس پیروزی کامالا هریس در مقابل دونالد ترامپ عنوان شده است. متعاقب انتشار این اخبار پرسش‌هایی از نگارنده درباره صحت و سقم آن و امکان احیای برجام در همین سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مطرح شده است.

در پاسخ می‌توان گفت که اولا اطلاعی از صحت و سقم این پیام ندارم، اما احتمال ارسال پیامی مبنی بر آمادگی دولت بایدن برای مذاکره با دولت جدید ایران وجود دارد و این اتفاق تازه و عجیبی هم نیست؛ با این حال، بعید است که این پیام حاوی تاکید واشنگتن مبنی بر ضرورت احیای سریع برجام در همین فاصله زمانی اندک تا انتخابات نوامبر باشد.

ثانیا آنچه باعث می‌شود که در ارسال پیامی با این مضمون تردید جدی کرد، این که برجام اساسا مساله جامعه آمریکا نیست تا احیای آن تاثیری شگرف بر انتخابات بر جای بگذارد و شانس پیروزی یک نامزد را افزایش و موجب باخت دیگری شود. به طور کلی، مسائل سیاست خارجی جزو اولویت‌های رای دهندگان آمریکا نیست و تاثیر آنها در انتخابات معمولا غیر مستقیم است. مسائل داخلی اولویت نخست آمریکایی‌هاست. اما در این دوره انتخاباتی، جنگ غزه مهم‌ترین مساله خارجی تاثیرگذار بر جهت دهی انتخاباتی بخشی از جامعه رای دهنده آمریکا است. تقریبا می‌توان گفت که در این چند دهه اخیر عاملی خارجی این چنین وارد متن انتخابات آمریکا نشده است.

اهمیت نقش این عامل هم در ایالت‌های کلیدی است که دو نامزد جمهوری‌خواه و دموکرات رقابت بسیار نزدیکی دارند و اکثرا رنگ انتخاباتی این ایالت‌ها میان آبی و قرمز در نوسان بوده است.

اما برجام با وجود این که جزو پرونده‌های خارجی مهم آمریکا در سال‌های اخیر بوده است، عملا تاثیر مستقیم خاصی بر جهت دهی انتخاباتی در این کشور ندارد. تاثیر جنگ اوکراین نظر به هزینه‌های هنگفت آمریکا در کمک به کییف بیشتر از مسائلی چون برجام است. البته ناگفته نماند که آنچه درباره برجام تا حدود کمی بر بخشی از رای دهندگان آمریکا «احتمالا» اثرگذار بوده است، وعده خروج از این توافق در جریان رقابت‌های انتخاباتی 2015 بود و یکی از دلایلی (و نه همه آن‌ها) که باعث شد دونالد ترامپ در آن سال چنین وعده‌ای بدهد، کسب رضایت اوانجلیست‌های تندروی  طرفدار اسرائیل در جریان مسیحی صهیونیستی بود.

اگر واقعا چنان که گفته شده است احیای برجام این اندازه در انتخابات آمریکا می‌تواند اثرگذار باشد که شانس هریس را افزایش دهد و آمریکا به خاطر آن بخواهد سریعا به این توافق بازگردد، لزوما ابتدا خود بایدن از قبل و سپس هریس از چند روز پیش می‌بایست وعده احیای برجام را در فعالیت انتخاباتی خود علم می‌کردند.

اما به نظر نگارنده، اتفاقا احیای برجام و رفع تحریم‌ها در این شرایط منطقه‌ای حساس نتیجه معکوس و منفی برای دولت بایدن دارد و در این وضعیت که اسرائیل درگیر مهم‌ترین جنگ تاریخ خود است، امضای این توافق می‌تواند به جنجالی داخلی در آمریکا تبدیل ‌شود که قبل از جمهوری‌خواهان، اعتراض شدید بخشی از دموکرات‌ها را به دنبال خواهد داشت. به هر حال بعید است که مذاکرات میان آمریکا و ایران قبل از انتخابات آمریکا به توافقی ختم شود.
#صابر_گل_عنبری
T.me/bestdiplomacy
2024/09/22 16:25:59
Back to Top
HTML Embed Code: