Telegram Web Link
روحانیِ خلاف آمد جامعه روحانیت.
امروز سالروز ناپدید شدن قهری امام موسی صدر است. موسی صدر جوان رعنا و با معلوماتی بود که توسط ساواک‌و تیموربختیار برای انجام‌ماموریت‌های به لبنان فرستاده شد. به دلیل جنم ذاتیش خودی نشان داد و فراتر از یک مامور ظاهر شد و با خوشرویی و سخنان شیوا و جذاب، دل از شیعه و سنی ربود. به قول شیرازی ها خَرمَردِرند بود. در عین زرنگی و فراستش، ساده دلی های عجیبی داشت. هم حمایت شاه و ساواک را میخواست و هم با مخالفین سیاسی شاه چون گروه‌های چریکی مسلح نرد عشق می‌باخت و هم با دول مخالف ایران چون لیبیِ قذافی همکاری داشت! سادگی او در اینجا بود که گمان میکرد می‌تواند همه این دولت‌ها را با آن دستگاه های عریض و طویل امنیتیشان به بازی گیرد! سه عنصر اساسی پاشنه آشیل موسی صدر شدند: پول، قدرت و زن. شرح عشق‌بازی های موسی صدر در لبنان نقل محافل عام و خاص بود حتی شهره شد که با سفیر ایران در لبنان (سرلشکر منصور قدر) بر سر بانویی متاهل وارد دوئل عشقی شده و کار از رختخواب به سیاست کشیده شده است. وقتی که شاه زیگزاگ های صدر را دید دیگر روی خوشی به وی نشان نداد وصدر دوباره به سراغ قذافی رفت. قذافی چند ملیون دلار در اختیار صدر قرار داد برای مقاصد خاص. ولی صدر این پول را خرج مقاصد دیگری کرد و هیچگاه به لیبی جواب روشنی درباره هزینه کرد آن نداد. اواخر نه تنها شاه و ساواک و قذافی، بلکه حتی انقلابیون‌مسلمان هم از در دشمنی با وی درآمدند. پس از فوت آیت الله حکیم، صدر پیام تسلیتی خطاب به آیت الله خویی و نه آقای خمینی فرستاد که خشم انقلابیون را برانگیخت.(تسلیت گفتن به مرجع، یعنی پذیرش مرجعیت وی در عالم شیعه) از سوی دیگر مصطفی چمران را دست راست خویش قرار داد. چمرانی که نه تنها انقلابی نبود، بلکه انقلاب ایران را کاری عبث می‌پنداشت و اصولا روی خوشی به مرجعیت آقای خمینی نداشت. در جبهه‌ای دیگر با ساف و یاسر عرفات به مشکل خورد چرا که معتقد بود این گروه باعث کشتار مردم لبنان می‌شوند. بالاخره قذافی برنامه‌ای برای وی چید. وی را به لیبی دعوت و سپس وی را به قتل رساند. البته قذافی در این راه تنها نبود. کسانی چون فخرالدین حجازی و محمد منتظری هم که دشمن صدر بودند به عنوان شریک قذافی در ناپدیدسازی قهری صدر در این سالها معرفی شدند. صدر آخوندی متجدد بود. پیانو می‌نواخت، به چند زبان مسلط و دارای تساهل مذهبی بود.با تمام طوایف و رهبران مذهبی لبنان از در دوستی درآمد. روابط اجتماعی فوق العاده‌ای داشت و دارای کاریزمایی قابل ستایش بود. ولی حد خویش ندانست و وارد بازی شد که در اندازه و قدوقامت وی نبود!
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بحثی درباره پان ترکیسم، به مناسبت غوغای حق تحصیل به زبان مادری!
اخیرا و باشروع سال تحصیلی موجی هماهنگ و هدایت شده شکل گرفت مبنی بر خاطره‌گویی از اینکه به واسطه عدم‌تحصیل به زبان مادری مشکلاتی برای آموزش افراد شکل گرفته است. اتاق فکر این موج آشکارا جریانات پان ترک بود. فقط به ذکرچند نکته مهم درباره پان ترکیسم میپردازم. جریانات پان ترکیسم از دوران خلافت عثمانی و با رهبری انورپاشا، طلعت پاشا و جمال پاشا نضج گرفت. پس از فروپاشی خلافت این جریانات ادامه یافت و حتی سازمان ترک اجاقی به رهبری دوشنی بیک آذربایجان ایران رابخشی ازجهان ترک دانست که درهمان زمان روشنفکران ایران جواب محکمی به آنها دادند. براساس اسناد محرمانه آلمان نازی، نوری پاشا، درجریان ملاقاتی با نمایندگان‌نازی در ۱۹۴۱، ایجاد جمهوری های ترک درآذربایجان ایران و شمال عراق را به نازیها پیشنهاد داد.(احمدی، ۲۴۰). ولی مهمترین ضربه‌ای که زدند چیز دیگری بود. محافل پان ترک بخشی ازتلاش خود را بر روی سرمایه‌گذاری برروی دانشجویان ایرانی در ترکیه متمرکز کردند که نتیجه مطلوبی گرفتند. درجریان سفر رضاشاه به ترکیه توافقی مبنی بر دادن بورسیه به دانشجویان ایرانی در ترکیه صورت گرفت که این امر به دلیل حساسیت نخبگان درزمان رضاشاه انجام نپذیرفت ولی پس ازسقوط رضاشاه، از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ حدود ۱۲۰ دانشجو برای تحصیل به ترکیه رفتند. که مهمترین پان ترکهای چند دهه اخیر، محصول همان طرح هستند. جواد هیئت و حمید نطقی که نشریه پان ترکی وارلیق را به زبان ترکی و فارسی منتشر کردند‌ و همچنین نظام الدین تبریزی، پان ترک معروف از زمره دانشجویان آن طرح کذایی بودند. درهمان زمان کسی مثل تقی زاده به اعتراض شدید به این طرح پرداخت ودرنامه ای شدیدالحن به دولت وقت میگوید: در صورتی که دولت محض رودرواسی صد نفر محصل آن هم غالباً ترکی زبانان را مجاناً به خرج خود ترکها به ترکیه فرستاد میتوان به جرات قسم خورد که ضرر هریکی ازآنهابه ایران صدبرابر بیشتر از طبع و نشر هزاران مقاله موهوم ترکی علیه ایران است! او درادامه میگوید: به جای رودرواسی باید به ترکها جواب میدادند ما محصلین خود را به همان ممالکی میفرستیم که شما هم طلاب خود را به آن جا می فرستید! شوربختانه پیش بینی تقی زاده درست از آب درآمد و دکتر جلال متینی هم در ویژه نامه ایرانشناسی که به مناسبت آذربایجان انتشار داد به این مسئله اشاره میکند. غرض از اینکه بعضی اوقات با تصمیمات نابخردانه و سیاستهای نادرست، تیشه به ریشه خودمان میزنیم!
احمدی، حمید. گرایشهای سیاسی درخاورمیانه و امنیت ملی ایران، ۱۴۰۳
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
ذکری از آزادگی میرزاحسن رشدیه، بنیان‌گذار مدارس جدید:
روز جمعه پنجم رمضان المبارک ۱۲۷۸ در تبریز متولد شده در هیجده سالگی بخواهش اهل محله باذن پدرم در مسجد امام زاده چرنداب بمحراب و از محراب بمنبر میرفتم
در ۱۲ رمضان ۱۲۹۶ در منبر از حرمت محاکمه در پیش ظالم سخن میگفتم. مظفر الدین شاه در زمان ولایت عهدیش در ماه رمضان عصرها بباغ شمال میرفت ودر مراجعت از راههای مختلف برمیگشت و سه سوار بیشتر با خود حرکت نمیداد. ناگاه ولیعهد بقصد زیارت امام زاده وارد مسجد شد من برای اینکه او بدش نیاید فوری طرز
سخن را تغییر دادم. پس از لمحه ئی ملتفت شدم که مشرک تر از من کسی پیدا نمیشود که برای خاطر یکنفر از ظلمه حکم الهی را مسکوت عنه و سخن را بریده بحرف دیگر بپردازم.
اطراف سخن را در هم پیچیده از منبر بپائین آمده بحال بسیار بدی بمنزل رفته ترک معاشرت و محراب و منبر گفته در بروی خود بسته در قعر خانه نشستم. اهل محله نزد پدرم آمده درخواست کردند که امر رفتن بمسجد صادر کنند. پدرم قبول نکرده جواب داد که خود ابصر بر حال خویش
است. زنها مادرم را در پیش پدرم واسطه قرار دادند پدرم بوالده فرمود که مؤمنه تازه دارد آدم میشود مزاحمش نشوید.
@ayarenaghd
یکبار خوب یادم است نامه محرمانه ای نوشتم به دانشگاه که دکتر شریعتی فارغ التحصیل آنجا بود به آن شعبه خاص دانشگاه سوربن و نوشتم ما سوابق تحصیلی ایشان را میخواهیم البته يك عنوانی کردم مثل اینکه میخواهم استخدامش کنیم یا ارتقاء مقام که من خوب یادم است که دانشگاه فتوکپی ورقه کاغذی که استادان عضو ژوری به خط خودشان هر کدام نوشته بودند برای من فرستادند که حاصل آن این بود که این رساله قابل دفاع نیست ، ولی چون این شخص بورسیه دولت ایران است و پول دیگر ندارد باید برگردد رساله مورد قبول قرار می گیرد. استاد راهنمای رساله تاریخ هم آقای ژیلبر لازار بود که زبان شناس است و استادی ارجمند است.
"خاطرات دکتر جلال متینی، رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد در گفت وگو با بنیاد مطالعات ایران"
@ayarenaghd
امروز سالروز عزل احمدشاه قاجار و انحلال سلطنت قاجاریه است. در سالهای اخیر عده‌ای مغرض درصدد ساختن چهره‌ای باژگونه از احمدشاه به عنوان فردی دموکرات و دلسوز ملت ایران بودند و به طریق اولی به دنبال تطهیر چهره خاندان قاجار. بخشی از گفت وگوی مسعود لقمان با عباس میلانی را درباره احمدشاه با شما مخاطبان به اشتراک میگذاریم. از قضا جناب میلانی از مخالفین شناخته شده پهلوی ها بوده و است و مطالبش از حب خاندان پهلوی و بعض قاجاریه مطمئنا نیست. و اما این گفت وگو:
احمدشاه قمارخانه های اروپا را به سلطنت در ایران ترجیح میداد و رسماً رشوه خوارِ دولت انگلستان بود. سندی یافته ام که در آن احمدشاه بر سر میزان رشوه ماهیانه‌اش با دولت انگلستان چانه میزند! در سندی دیگر که سفارت انگلستان در ایران به وزیر امورخارجه خود نوشته است، آمده که احمدشاه میگوید: ما باخت زیاد داشته ایم و این ماه مواجب ما را زیاد کنید! وزیرخارجه انگلیس-لردکرزن- نیز زیر آن نوشته است: ما حاضریم پول بدهیم، ولی باختِ قمار را نمیتوانیم تأمین کنیم و جوابِ نه به احمدشاه داده است. این فضاحتِ مملکت است واقعاً
@ayarenaghd
چند نکته درباره ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و اشغال سفارت آمریکا:
اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان در واقع دومین اقدام به این کار بود. اولین آن مربوط به چند روز پس از پیروزی انقلاب بود که چریکهای فدایی خلق با حمله به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن، سفارت را اشغال کردند. درآن زمان کمیته ماشالله قصاب به دستور ابراهیم یزدی به آنجا اعزام و مسئول بیرون راندن چریکها از سفارت شد و غائله ختم به خیر شد. دو اینکه در کمیته بررسی اشغال سفارت عده‌ای از دانشجویان و تیم دانشگاه علم و صنعت به رهبری محمود احمدی نژاد به جد معتقد بودند بایست سفارت شوروی اشغال شود چرا که مرکز تمام فتنه‌ها این سفارتخانه است و نه آمریکا. سه اینکه همزمان با اشغال سفارت آمریکا عده‌ای دیگر از دانشجویان برای اشغال سفارت انگلیس اقدام کردند که انقلابیان به طور جدی با آنها برخورد و آنها را بازداشت نمودند و اجازه حمله به سفارت انگلیس به آنها داده نشد! و نکته آخر به نقش رهبری و میدان‌داری حجت الاسلام موسوی خوئینی ها در این زمینه بایست اشاره کرد که در واقع رهبر دانشجویان پیروخط امام بود و مغز متفکر حمله به سفارت.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
چند نکته در مورد " #کتاب_تنهایی_استراتژیک_ایران؛ از مخمصه ژئوپولیتک تا بحران هسته‌ای"
۱-کتاب جمع‌آوری و ترجمه دکتر علی نعمت‌پور از مقالات و یک مصاحبه دکتر محی‌الدین مصباحی‌است که #نشر_پیله منتشر کرده‌است ظاهراً قبلا دکتر #آرش_رئیسی_نژاد کتاب را ترجمه کرده و همین انتشارات هم برای آن فیپا دریافت کرده‌است، اما به دلیل یا علتی منتشر نشده است.
۲-کتاب سه مقاله و یک مصاحبه‌است: "رها و دربند: ایران و نظام بین‌الملل، انتشار سال ۲۰۱۱"، "اعتماد و روابط ایران با ایالات متحده معمای زندانیان و بازی برای اطمینان، انتشار سال ۲۰۱۳"، "چین و رژیم بین المللی منع گسترش تسلیحات هسته‌ای: مورد ایران، با همکاری محمدهمایون‌وش، انتشار سال ۲۰۱۶ "، و "مصاحبه سید صادق حقیقت با سید محی‌الدین مصباحی، ۱۳۹۵ـ۱۳۹۶"، همه حدفاصل ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸ میلادی تنظیم و تکمیل شده‌اند.
۳-ایده تنهایی استراتژیک کم و بیش ترجمه‌ای از نتایج همان شعار نه شرقی نه غربی‌است. به این معنی که تا پیش از انقلاب، ایران بخشی از محور سیاسی غرب بود با رهبری آمریکا، پس از انقلاب عملاً از این محور خارج شد و به محور سیاسی شرقی هم نپیوست و حتی اسلامگرایی انقلاب ایران تهدیدی هم برای محور شرقی به حساب می‌آمد و می‌توانست موجب فعال شدن هسته‌های اسلامگرایی در محور شرقی خصوصاً جمهوری های شوروی باشد.
هرچند نویسنده هم معترف است که نهایتاً ملاحظات سیاسی جمهوری اسلامی به سمتی رفت که با محور شرقی به رهبری روسیه جدید و چین همسویی یافت.
۴-نکته جالب دیگری که نویسنده شرح می‌دهد آن است که جمهوری اسلامی "قوانین و قواعد بین المللی را به عنوان "عرصه کنش‌گری" دیده است و نه "به عنوان یک سری قواعد لازم الاجرا که تخطی از آن مجازات‌های بین‌المللی درپی دارد"
در نتیجه تابع مقررات بین المللی نبوده و تصور کرده‌اند مجازات‌های احتمالی تخطی از آنها، جدی نیست. یادش بخیر دکتر احمدی نژاد می‌فرمود "آنقدر قطع‌نامه بدهید تا قطع نامه‌دانتان پاره بشود".
۵ـ نویسنده به اثار برخی نویسندگان ایرانی هم مکرراً ارجاع داده است از جمله فرهنگ رجایی، محسن میلانی، ولی نصر، یرواند آبراهیمیان، تریتا پارسی، و...
باری
در مجموع دو سه نکته در مورد کتاب می‌توان گفت نخست آنکه بیشتر کتابسازی است تا آفرینش یک اثر یکپارچه تحقیقی که آن هم نتیجه زحمت مترجمی‌است که از آنچه گفته شد کتابی ساخته‌است و دوم برغم رویکرد کلی نویسنده که کم و بیش مجموعه اقدامات منجر به چیزی که "تنهایی استراتژیک" می‌نامد را با نگاهی توام با تحسین یا لااقل امری ناگزیر توصیف می‌کند، از جمله عدم تمکین به مقررات بین‌الملل و دعوی استقلال در وضعیت دو محوری جهان (محور شرق در مقابل محور غرب)، می‌توان از مجموعه کتاب عجز سیاست‌گذاران مملکت از درک واقعیت جهان و منطق قدرت را دریافت.
فی‌المثل نویسنده شرح می‌دهد "بعد از انقلاب ایران از معاهده سه جانبه با ترکیه و پاکستان که هدف از آن مقابله با نفوذ شوروی به جنوب بود خارج شد، چرا که این معاهده اهداف و منافع آمریکا را تامین می‌کرد" اما ما می‌دانیم که سی سال است برای خط انتقال انرژی هند و پاکستان به هر دری زده‌ایم راه به جایی نبرده است یا مسیرریلی کویته بصره حتی اگر روزی تکمیل شود عراق گفته‌است اجازه ایجاد ظرفیت تجاری به آن را نمی‌دهد یا هند علی‌رغم وعده سرمایه‌گذاری در چابهار اقدامی نمی‌کند تا جایی که طالبان افغانستان پیشنهاد سرمایه‌گذاری داده‌اند و ما استقبال کرده‌ایم و....
نکته آخر این که تحرکات چند سال اخیر برای قراردادهای استراتژیک با چین و روسیه و تصریح به سیاست‌های شرق‌گرا نشان می‌دهد گرایشی به عدول رسمی از شعار نه شرقی نه غربی درکار است، تا از وضعیت تنهایی استراتژیک خارج شویم، هرچند آن شعار هم دهه‌ها‌است در حد شعار مانده و در عمل متروک بوده‌است، اما نکته دردناک آن است که چنین راهکاری نیز اگر روزی مثلاً چند دهه قبل سودمند بود، امروز عین بی‌تدبیری‌است، امروز چین و آمریکا بزرگترین شرکاء تجاری هستند و آمریکا در زمینه نفت و گاز بیشترین منافع را با روسیه دارد، در موضوع اسراییل روسیه همان‌قدر حامی و مدافع اسراییل است که آمریکا و اروپا و در باره جزایر سه‌گانه خلیج فارس بعد از آن همه شرق‌گرایی، مواضع چین و روسیه و اتحادیه اروپا همسو با اتحادیه عرب و علیه ما است. خلاصه آنکه نتیجه شرق‌گرایی فعلی هم هرچه باشد موجب تشدید بحران‌هایی است که نویسنده کتاب موجب یا نتیجه "تنهایی استراتژیک" ما توصیف می‌کند.
#محمد_شعله_سعدی
@ayarenaghd
یکی از مخاطبان عیار نقد که در کار امور فرهنگی است و ازمسیولین موسسه آکادمی حکمت، پوستر دوره‌های فلسفه اسلامی را برای ما فرستادند تا با شما به اشتراک بگذاریم. اساتیدی که برای این دوره از آنها دعوت به عمل آوردند از اساتید بنام این حوزه هستند و دارای تالیفات متعددی. فرصت خوبی است برای علاقه‌مندان به فلسفه اسلامی.
و اما شرح دوره:
🧠 دوره فشرده آکادمیک فلسفه اسلامی 🌍
(سیری در مهم‌ترین موضوعات فلسفه اسلامی با حضور اساتید برجسته بین‌المللی)

🖥 نوع دوره: آنلاین
🌐 زبان دوره: انگلیسی
🖇 تعداد جلسات: ۱۲ جلسه | ۲۴ ساعت
🔖 همراه با گواهی پایان دوره
🛑 ۹۰ درصد تخفیف تا ۱۵ آبان

#ظرفیت_محدود

🔻 جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید:
https://hekmat.academy/islamic-philosophy/
@ayarenaghd
روغن ریخته و نذر حاج خانم؛ سوخت مایع نیروگاه‌ها کم است یا شما دستور توقف مازوت‌سوزی دادید؟

در همان روزی که خبر خالی‌بودن ۶۰ درصد از ظرفیت سوخت مایع نیروگاه‌ها توسط خبرگزاری دانشجو منتشر شد (لینک خبر)، رییس سازمان محیط‌زیست با لحنی اطمینان‌بخش و قاطع اعلام کرد که با کمک رییس جمهور، دستور توقف مازوت‌سوزی در نیروگاه‌ها صادر شده تا سلامت جامعه به خطر نیفتد.

این جمله در ظاهر شاید نشان از توجه به سلامت و آسایش عمومی داشته باشد، اما واقعیت پیچیده‌تر از این است. در شرایطی که کمبود شدید گاز و سوخت پاک، نیروگاه‌ها را به سوی استفاده از مازوت و گازوییل پرگوگرد به‌عنوان تنها گزینه‌ی موجود برای تولید برق مصرفی جامعه در ماه‌های سرد سال سوق داده، دستوری مبنی بر توقف مصرف این سوخت آلاینده، بیشتر شبیه یک وعده برای آرام‌کردن افکار عمومی و کاهش انتقادات است تا یک اقدام عملی و اثرگذار.

اگرچه در واقعیت به‌نظر می‌رسد وعده داده‌شده سرپوشی برای یک مشکل بزرگ‌تر است، اما این چنین تصمیماتی مانند تجویز استامینوفن برای بیماری است که درمان آن نیازمند اقدامات جدی‌تر و بنیادی‌تر است؛ به جای ریشه‌یابی مشکل و ارائه راه‌حلی پایدار، تنها تلاش می‌شود تا درد و آثار آن به صورت مقطعی و ظاهری کاهش یابد.

از سویی، دستور توقف مازوت‌سوزی در حالی صادر می‌شود که نیروگاه‌ها به دلیل ناترازی انرژی، چاره دیگری جز سوزاندن این سوخت سنگین و آلاینده برای تولید برق مصرفی کشور ندارند. در نتیجه، این دستورات در عمل تبدیل به وعده‌هایی می‌شود که امکان تحقق واقعی آن‌ها وجود ندارد، و بحران آلودگی هوا و تخریب محیط‌زیست به شکلی مداوم ادامه می‌یابد و بدتر هم می‌شود.

در حقیقت، بحران فعلی به رویکردها و سیاست‌های بلندمدت و حکمرانی درستی نیاز دارد که تنها به کاهش موقتی آلودگی فکر نکنند، بلکه به دنبال تامین منابع پایدار، جایگزین‌های واقعی و سرمایه‌گذاری‌های اصولی در بخش انرژی باشند.

تصمیمات سطحی و دستورات بدون پشتوانه اجرایی، تنها باعث می‌شود که شرایط کشور پیچیده‌تر شده و بحران‌ها عمیق‌تر و مردم آسیب‌پذیرتر شوند. حل بحران آلودگی هوا و تاثیرات مخرب مازوت‌سوزی بر محیط‌زیست و سلامت عمومی نیازمند تغییرات ساختاری در حکمرانی و سیاست‌گذاری‌های کلان، منسجم و مبتنی بر واقعیت است.

از سوی دیگر، صحبت از توقف مازوت‌سوزی و نگرانی برای سلامت جامعه بدون زیرساخت‌های جایگزین و برنامه‌ریزی دقیق، تنها یک شعار خواهد بود. مردم انتظار دارند به جای اظهاراتی که به سرعت رنگ باخته و در عمل هم قابلیت اجرایی ندارند، برنامه‌هایی دیده شود که به بهبود کیفیت هوا، کاهش بیماری‌های ناشی از آلودگی هوا و حفاظت از محیط‌زیست منجر شوند.

⬅️ مدیریت کاهش آلودگی هوا مستقیما مرتبط به نوع حکمرانی و مدیریت کلان کشور است. تا زمانی که ساختار حکمرانی بر مبنای عقلانیت نباید و حاکمیت موضوعات محیط‌زیست و تغییراقلیم را به‌رسمیت نشناسد معضل همچنان باقی است و بدتر هم می‌شود. حتی تصمیمات مقطعی باید در راستای یک برنامه‌ریزی کلان باشد وگرنه آسیب‌های زیان‌بارتری در بلندمدت خواهد داشت!

⁉️و سوال همچنان باقی است، سوخت مایع نیروگاه‌ها کم است یا شما به فکر سلامت مردم هستید؟!
#محمدرضا_مومنی

#آلودگی_هوا
#مازوت
#گازوییل
@ayarenaghd
به مناسبت سالروز وفات دانشمند عصرما، ذکاءالملک بزرگ(محمد علی فروغی):
بخش زیر گزیده‌ای از نوشته ایشان درباره تقلید و ابتکار است:

"شیوه سخنرانی که مخصوص ایرانیان بود سهل است، انواعی از شعر و منظومه هایی ابتکار کردند که هیچگاه میان عرب معمول نبوده قصیده سرایی را از عرب آموختند اما مثنوی و رباعی و دوبیتی و غزل نتیجه فکر ایرانی است. آیا در سراسر ادبیات عرب یک اثر مانند شاهنامه فردوسی یا گرشاسب نامۀ اسدى و حديقة الحقيقه سنائی و خمسۀ نظامی و منطق الطیر شیخ عطار و مثنوی مولوی و بوستان سعدی و گلشن راز شیخ شبستری یافت میشود؟ مقصودم تحقیر شعر عرب
نیست و البته آنهم مقامی عالی دارد غرض اینست که انواع و اقسام شعر و مضامین و افکار و خیالات شاعرانه ایرانیان همه مخصوص خودشان است و از کسی تقلید نکرده اند.
اینجانب هم چنانکه در متعلقات شخصی هیچگاه حماسه نمیکنم در خصوصیات ملی ایرانی هم برای رجزخوانی سخنی نمیگویم و هر وقت از این مقوله چیزی بنگارم منظوری دارم و اینک خواهم گفت که چه نتیجه میخواهم بگیرم. فعلاً کسانی که ایرانیان را مقلد صرف خوانده اند به شرحی که اشاره اجمالی کردم و تفصیلش را به دانشمندان اصلح از خود میگذارم به عقیده من باید در حکم خود تجدید نظر کنند و در مسائل بیشتر تأمل فرمایند زیرا چنانکه در
آغاز گوشزد کردم در اتخاذ نظر شتاب کرده و توجه نداشته اند به اینکه هرگاه بخواهند در احوال یک نفر و ده نفر و صدنفر باید قیاس کنند و نه اوضاعی را که در ظرف بیست سی سال از عمر خود مشاهده کرده اند باید مناط اعتبار قرار دهند. هیچ قومی در ظرف بیست سی سال در امور
زندگانی خود ابتکارهای مهم نمیکند و در اقتباس از دیگران هم روز اول تصرف نمی نماید امور مرهون به اوقات است و سالها باید که تا یک سنگ اصل از آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن. اما غرض اینجانب از تذکر دادن این مطلب این است که به هموطنان مقام ایرانیان
را در عالم فرهنگ و تمدن یادآوری کنم که همیشه در جمع کمال شمع اصحاب بوده اند و فکر وطبع و ذوقشان در جهان علم و هنر تأثیر کلی داشته است. گذشته از اینکه در سراسر آسیای غربی و بسیاری از کشورهای دورتر عامل و نگاهبان تمدن و فرهنگ بوده اند هر اقتباس هم از بیگانگان
کرده اند به زودی آن را به رنگ ذوق و فهم خود درآورده و مهر ایرانی بر آن زده‌اند. امروز پس از یک دوره انحطاطی که عارض این کشور و این ملت شده بود و اینک امید است که باز ایرانیان بتوانند درانجمن ارباب دانش و هنر داخل شوند البته از آغاز باید از اقوام دیگر که خوشبخت تر از ما بوده و پیش قدم واقع شده‌اند تقلید و اقتباس کنیم اما باید بدانیم که حیثیت گذشتگان خود را از دست نباید بدهیم و اقتباسمان را به صورت ابداع درآوریم بلکه در موقع خود به راستی ابتکار نیز بنماییم."
@ayarenaghd
سو تفاهمی به نام روز دانشجو
روز ۱۶ آذر، روز کشته شدن سه دانشجو توده ای و جبهه ملی
را بنام روز دانشجو نام گذاری کرده اند. اولین بار این نام گذاری توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که گروهی مارکسیستی بود انجام پذیرفت. افسانه غالب دراین باره اعتراض دانشجویان به حضور نیکسون، معاون رییس جمهوری آمریکا و شلیک سربازان به دانشجویان معترض به این سفر است. از همین گام اول، جنبش دانشجویی ایران با دروغ زاده شد. بنا بر روایت مطلعین و شاهدان آن موقع، دانشجویان به تمسخر افراد گارد که بیرون از محوطه دانشگاه بودند پرداختند و عده‌ای از سربازان بدون دستور مافوق به تعقیب دانشجویان میپردازند و وارد صحن دانشکده فنی می‌شوند ودرشلوغی آنجا درگیر شده و تیراندازی میکنند که سه دانشجو کشته شدند. این روایت را هم عزت الله سحابی که آن زمان دانشجوی متمایل به نهضت ملی بود تایید میکند و هم دکتر علی اکبرسیاسی، رئیس وقت دانشگاه تهران که درسلامت نفس و استقلال شخصیتش تردیدی نبوده است. ولی دسته‌جات سیاسی و در راس آنها بقایای حزب توده و جبهه ملی و در راس آنها کنفدراسیون دانشجویی با خلق روایتی باژگونه درصدد قهرمان سازی از این دانشجویان و تخطئه حکومت وقت برآمدند. درسالهای پیش از انقلاب جنبش دانشجویی مامن گروه‌های چریکی بود و یکی دوجین تروریست تحویل جامعه داد. اگرچه ازدل نسخه غربی آن هم در جنبش ۶۸، گروه تروریستی بادرماینهوف بیرون آمد! پس ازانقلاب دریکی دوسال اول که دانشگاه خانه احزاب شده بود و پس از آن هم جنبش دانشجویی مُجاز، درصدد تحکیم وحدت خویش با حوزه برآمد که از دل آن انجمنهای اسلامی سر برآوردند. این دانشجویان خداجوی در دهه هفتاد جامه منتقد به تن کردند و کسانی با بوی عطر گلاب مشهد و جامه چرک سخن از جامعه مدنی کرده و درصدد تعمیق دموکراسی برآمدند! در دهه هشتاد و نود هم که زمان ترکتازی گروه‌های چپ دردانشگاه بود.روزی حسین بشیریه گفته بود بخش اعظم فعالیتهای جنبش دانشجویی به دلیل محرومیت جنسی دانشجویان است که این نیروی عظیم جنسی در فعالیت های پرخاشگرانه متبلور می شود. یکی از انحرافات اصلی نهاد دانشگاه، جنبش دانشجویی است. دانشجویان به دلیل سنشان دچار غلیان احساسات و غلبه شور بر شعورند. دخالتشان در سیاست در اغلب اوقات فاجعه آفریده است. هماره بازیچه دست احزاب می‌شوند و مطامع آنها را پیگیر می‌شوند. این مسئله مختص به ایران هم نیست. کافی است به فضای فعلی دانشگاه های اروپا و آمریکا نظری بیفکنیم.
مرگ آن سه آذراهورایی به قول شریعتی، یکی ازآن سه دانشجو( شریعت رضوی) برادرزن وی بود، سرآغاز سنت نامیمونی در ایران شد!
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
نوشته‌‌ی یکی از مخاطبان:
نوشته زیر، ارسالی از طرف یکی از مخاطبان همیشگی عیارنقد است که به قصد انتشار برای ما ارسال کردند. اگرچه با خیلی از دیدگاه‌های ایشان در این نوشته همراه نیستیم ولی به منظور نشر دیدگاه‌های گوناگون اقدام به انتشار آن میکنیم. همانطور که پیش‌تر چنین کاری را انجام داده بودیم.
@ayarenaghd
از ازون‌برون تا متالیکا

به گمان بسیاری، من جمله نگارنده این سطور، آنچه که در ۵۷ خورشیدی بر ایران‌زمین حادث گشت بی‌دلیل‌ترین و در عین حال یکی از بی‌دردسرترین انقلاب‌های سیاسی تاریخ بود. چند و چون و ادله علیه و له از مجال این بحث خارج است.
اما عده‌ای یاغی سرمست از تئوری‌های مارکسیستی، و البته قریب به اتفاق با چاشنی‌های التقاطی، بلوایی به‌پا نمودند، ولی فردای پیروزی‌شان عمامه‌دارانی که عمدتا لختی پیش تماشاچی بودند قدرت را قبضه کرده و مارکسیستها چوب دوسر نجس شدند. تکیه زدن عمامه‌داران بر اریکه قدرت حکایت از سنبه پر زور پیمانکار غربی انقلاب و صدالبته ذهنیت دین‌زده مردم داشت. به مثابه تمامی انقلابهای قرن پیشین یکباره آسمان و زمین خاکستری شده و حتی آزادی‌های فردی اولیه هم سلب می‌شوند. چه خورم صیف و چه پوشم شتا رنگ می‌بازد و هرآنچه که دولت انقلابی صلاح بداند آزاد است. این میان تفاوت ماهوی فقه شیعه که بیش از پنج قرن تجربه اندوخته و استخوان ترکانده بود با دگماتیسم آئین نوظهور مارکسیسم هویدا می‌گردد. ابتدا ماهی بی‌فلس، که خوردن آن از کتاب لاویان تا مراجع اربعه شیعه بر بندگان خاص خدا ممنوع بود، حلال می‌شود. ازون‌برون را قدرت اول حکومت انقلابی و مرجع شیعیان آزاد اعلام می‌کند. تجارت سودآور خاویار اجازه امتداد ممنوعیت این ماهی را نمی‌داد.
بعد از آنکه به زعم رهبر اول انقلاب "نعمت" جنگ به پایان رسید و نگاه‌ها از مرزها به سوی داخل برگشت، نیاز به گشایشی دگر بود. شطرنج و اندکی موسیقی آزاد می‌شود. بعد از فوت روح‌الله خمینی وارثان حکومت مذهبی وی، جهت بقای خود قطره‌چکانی سیاست گشایش حداقلی را ادامه می‌دهند. قضیه پوشش، خصوصا برای مردان، آزادتر میشود، اجازه واردات خوراکی‌ها و اتومبیل‌های غربی صادر میگردد، فیلم‌های اکران شده در سینماها با تم‌های خشک انقلابی فاصله می‌گیرند و ... آرام آرام فاز دروغ بزرگ اصلاحات کلید می‌خورد. اما هماره چماق بر سر ملت حی و حاضر وجود دارد. حکومت تکه نان خشکی به مردم مرحمت فرموده، ولی هرگز نباید خشم نمایندگان قاسم جبارین را فراموش کنند.
دوران دبیرستان و سال‌های ابتدایی دانشگاه، دهه ۷۰ خورشیدی، موسیقی سنتی ایرانی و اندکی کلاسیک غربی بلامانع بود. اما گوش دادن به هرگونه موسیقایی که خارج از محدوده فوق بود با تنبیهاتی جدی روبرو بود. حتی تا حد اخراج از دبیرستان و محرومیت از شرکت در کنکور. هرچند که روند اعطا قطره‌چکانی آزادی‌های حداقلی آرام ادامه می‌یابد. کمتر از دو دهه و درست پیش از تبعید خودخواسته از سرزمین مادری شاهد آن بودم که دستفروشان بیرون مجتمعات تجاری پوسترهای متالیکا و حتی سی‌دی‌های آنها را می‌فروشند.
آری، تمامی آزادی‌های فردی و اجتماعی را سلب نمودند و با گشودن دریچه‌هایی بسیار باریک اما فضا را تا حد امکان به نفع خود آرام می‌سازند. فرستادگان و صادرات غیرنفتی روزنامه‌نگار و حقوق‌بشری هم وظایف خود را به نحو احسن به انجام می‌رساند. آزادی‌های یواشکی و روسری بر سر چوبه و حضور در استادیوم را سقف مطالبات مردم ترسیم میکند، بی آنکه قدمی در راه اصلاح جدی و یا مواجه با نظامی بردارند که هستی و تاریخ و طبیعت و فرهنگ این سرزمین کهن را به چوب حراج گذاشته.
دو نوجوان گمنام که تار و تمبک دردست گیرند و گوشه‌ای در خیابان مردم را شاد سازند، سریعا گزمه‌های حکومت بساطشان را برمی‌چینند، اما خودی‌ها جهت گریم چهره حکمرانی فعلی بسیار سانتی‌مانتال و با کلیه امکانات فیلمبرداری کنسرت بی‌تماشاچی برگزار می‌کنند، تا شاید بشود اذهان را مشغول کرد و چند صباحی دیگر بدون بیم و هراس به تخریب ایران پرداخت.
#علی_صنعتی
@ayarenaghd
یکی از شیرین‌ترین این اسطوره‌ها درباره شب یلدا، روایت مردم لرستان درباره دلباختگی ماه به خورشید است. «بنابر این اسطوره، ماه که دلباخته خورشید است، هر شب سراسر پهنه آسمان را در تعقیب خورشید و رسیدن به او در می‌نوردد. ولیکن هر شب در سحرگاهان وقتی که به خورشید نزدیک می‌شود، خواب او را می‌رباید و به خوابی سنگین فرو می‌رود و خورشید از چنگش می‌گریزد و سپیده می‌دمد و از پس آن، روز فرا می‌رسد و او را از گام نهادن به قلمرو خورشید باز می‌دارد. سرانجام، ماه دبیری می‌اندیشد و از ستاره‌ای که در کنار و نزدیک او است (ظاهراً عُطارد: تیر)، می‌خواهد تا او را به هنگام نزدیک شدن خورشید بیدار کند. ستاره گماشته او، در سحرگاه شبی از شب‌ها، وقتی خورشید به ماه نزدیک می‌شود، او را بیدار می‌کند. ماه به استقبال خورشید خانم می‌رود و راز دلباختگی، سرگردانی و آسمان‌گردی خود در یک سال را برای او بازگو می‌کند و خورشید را در برمی‌گیرد و آن دو در کنار هم می‌آرامند. همبستری ماه با خورشید به درازا می‌کشد و خورشید از وظیفه هر روزه خود باز می‌ماند و دیرتر از همیشه طلوع می‌کند. به همین سبب شب اول زمستان که همین شب یلدا است، از همه شب‌ها طولانی‌تر می‌شود.»
از کتاب شب یلدا، اثر استاد علی بلوکباشی.

یلدا بر شما مبارک.
@ayarenaghd
شیخی ساده لوح.
شیخ حسینعلی منتظری نوجوانی بود که پس از تحصیلات مقدماتی به قم رفت و به تحصیل نزد آیات بروجردی وخمینی پرداخت‌. در برکشیدن مرجعیت استادش، روح الله خمینی جد و جهد فراوان نمود. پیش از انقلاب بارها بازداشت شد و به مبارزه علیه رژیم پیشین‌پرداخت. اما پس از انقلاب ستاره اقبالش طلوع کرد و یکی دوجین مسئولیت کسب نمود. ازعضویت درشورای انقلاب گرفته تا ریاست مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه درامور قضایی. ایشان بود که اولین بار بطور جدی به همراه پسرش طرح کمک به نهضتهای آزادی بخش درسراسر جهان را پیش کشید و دفتر ودستکی به راه انداخت. همان چیزی که بعدها استحاله یافت و امروز از محور مقاومت از آن یادمیکنند. راهپیمایی روز قدس و اسرائیل ستیزی سفت و سخت از ابتکارات ایشان بود که این اسراییل ستیزی را در ماجرای مک فارلین هم‌نشان داد. اولین بار بند ولایت فقیه در قانون اساسی را گنجاند و استدلالش این بود که همانطور که درشوروی یک ایدئولوگ را رهبر میکنند تا مارکسیسم را رواج دهد ما هم بایست یک فقیه را رهبر کنیم. اصل الزام شیعه بودن رئیس جمهور هم از ابتکارات ایشان بود. ایشان به درخواست عبدالکریم سروش که جزشورای انقلاب فرهنگی بود، احمد جنتی و محمدی گیلانی را به عنوان نماینده ولی فقیه دردانشگاه ها منصوب کرد که تسمه از گرده دانشگاهیان کشیدند. همینطور تاسیس دانشگاه امام صادق برای تربیت نیروی انقلابی از اقدامات ایشان بود. منتظری به همراه مشکینی تمام قضات عالی اول انقلاب را منصوب نمود.اطرافیان و بیت ایشان متشکل از خشک‌مذهبیانی دگم و مسئله دار بود. سید مهدی هاشمی، برادر داماد ایشان قاتلی وحشی بود که پیش ازانقلاب چندین فقره قتل داشت و پس ازانقلاب از مسئولین شورای عالی سپاه بود که پس از افشای سفر مک‌فارلین به تهران دستگیر و اعدام شد. منتظری در حمایت از هاشمی چیزی فروگذار نکرد! همینطور یکی از روحانیون نزدیک به ایشان و از باند مخوف سیدمهدی هاشمی، شخصی بود بنام امیدنجف آبادی که از پیروان شریعتی بود و پس ازانقلاب قاضی شد و احکام‌اعدام بسیاری صادر نمود ولی بالاخره به دلیل لواط و همینطور ارتباط با سیدمهدی هاشمی اعدام شد. دراین سالها عده‌ای اصلاح طلب که خودشان در سرکوب و خانه نشینی مرحوم منتظری نقش برجسته‌ای داشتند، نغمه‌ای کوک کردند که اگرایشان به رهبری می‌رسید اوضاع متفاوت از امروز بود. منتظری شیخی ساده لوح بود محصور شده در حلقه نزدیکان خطرناکش. همین ساده لوحیش مایه طنز شده بود و امثال ایرج پزشکزاد به وی لقب گربه نره داده بودند. رهبری ایشان با این حلقه اطرافیان چه بسا کار ایران را خرابتر میکرد.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
در دفاع از اصولگرایی!
اول. رضاشاه پس از رسیدن به قدرت دریکی از نخستین فرمانهایش، دستور داد جنازه کریم خان زند را از زیرپله های کاخ گلستان که آغامحمدخان برای بی‌احترامی آن را آنجا دفن کرده بود، خارج و با احترام فراوان برای دفن به شیراز برده شود. در مراسم تشییع تیمورتاش وزیر دربار هم حضور داشت.
دوم. میرزا کوچک خان که جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشکیل و عملا بیرق تجزیه برافراشته بود، در میان نبرد با نیروهای رضاشاه فوت کرد. یکی از افراد لشکر رضاشاه سر وی را برید و آن را به نزد رضاشاه برد. رضاشاه از این عمل برآشفته شد و دستور توبیخ آن مامور و همینطور تشییع محترمانه سر و جنازه میرزا را صادر نمود.
سوم. مصدق پس از کارشکنی های بسیار در کار سیاست آن روز و اینکه حکم دستگیری سپهبد زاهدی را صادر کرده بود و نمایندگان دولتش از آزار و اذیت زاهدی و خانواده‌اش فروگذار نکردند، بالاخره روز پس از ۲۸ مرداد خودش را به دولت زاهدی تسلیم نمود. به هنگام رویارویی با زاهدی گفت حالا من در دستان شما اسیرم. زاهدی سخن وی را قطع کرد و گفت شما مهمان ما هستید وحکم به احترام ومراقبت تام و تمام از مصدق داد. شخصی ازمیان جمعیت توهینی نثار مصدق کرد که سپهبد باتمانقلیچ که دشمن قسم خورده مصدق بود، برافروخته شد و دستور بازداشت شخص توهین کننده داد.
چهارم. پس ازانقلاب سیرجانی به همراه رندی به خانه دکترصدیقی می‌رود.آن شخص شروع به بدگویی از شاه فقید میکند. دکترصدیقی بادستانی لرزان برافروخته می‌شود و می‌گوید من خودم طعم زندان شاه را چشیدم. ولی آن‌پدروپسر به این مملکت خدمت نمودند.
پنجم. دوستی که عزیزترازجان می‌دارمش و ازخوانین است نقل میکند پس از فوت شاه مادرش شیون و زاری سر داده بود. دوستم به مادرش گفته بود تو دیگرچرا؟! تو که برادرانت توسط شاه دراصلاحات ارضی اعدام شدند. مادرنازنینش جواب داده بود: می‌توان‌پدرکشته بود ولی پدرکشتگی نداشت! شاه خدمت کرد به این مملکت.
ششم. پس از کشتن بن لادن، بزرگترین تروریست قرن که چندهزارآمریکایی را به قتل رسانده بود، آمریکا پیکر وی را با احترام فراوان و بنابرسنت اسلامی تشییع و جنازه‌اش را به آب انداخت.
احترام اهل قبور از دیرباز جز فرهنگ ایرانیان بوده است. توهین و تعرض به اهل قبور توسط ملایان میراث دارِ خلفای عباسی باب شد که ۱۴ تن ازخلفای اموی را از قبر بیرون کشیدند و شلاق زدند. میراث داران این عمل امثال آغاخان قاجار و خلخالی بودند. تعرض به مزار افراد، حتی فرومایه‌ترین آنها عملی است شنیع. بایست بر سر اصول خویش پای فشریم چرا که فردا نوبت ماست...
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
مردی ایلیاتی در عرصه سیاست
۱۶ دی ماه سالروز تشکیل کابینه مستعجل بختیار است. بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود. زمانی تشکیلات صنعت نفت در خوزستان را مدیریت کرد و در زمان مصدق، معاون وزیر راه شد. پس از قضایای ۲۸ مرداد از قبول پست دولتی اجتناب کرد. در دهه ۴۰ و ۵۰ اگرچه راهی به دالان‌های قدرت نداشت ولی کسب و کارش سرجای خویش بود و کسی متعرض وی نمی‌شد. به طوری که همراه عبدالرحمان برومند در شرکت برادران رشیدیان(جاسوسان انگلیس) کارمی‌کرد، تا اینکه با روی کارآمدن کارتر تحرکات سیاسی‌اش را شدت بخشید. درهنگامه انقلاب، زمانی که مذاکرات شاه و صدیقی به دلیل رد پیشنهاد صدیقی ازسوی شاه شکست خورد، نخست وزیری را پذیرفت و خواستارخروج شاه ازکشور شد.(برخلاف پیشنهادصدیقی که خواستارماندن شاه درکشور و استقرار درجزیره کیش بود. چرا که به فراست دریافته بود اگرشاه ازکشور خارج شود بنیان امور ازهم گسسته خواهدشد) به گفته هوشنگ شهاوندی زمینه چینی نخست وزیری بختیار را رضا قطبی و ملکه فراهم نمودند. پس از قبول نخست وزیری، توسط همکاران گذشته‌اش طرد شد. بختیار در یکی ازاولین اقداماتش، ساواک را منحل نمود که بالواقع میخ آخری بود برتابوت رژیم پیشین. مطبوعات را آزاد و عده کثیری از محکومین امنیتی و نه سیاسی را آزادکرد(ازجمله تروریست هایی چون مسعود رجوی و اعضا سازمانهای چریک های فدایی خلق) بالواقع بختیار با اقدامات خویش سقوط پهلوی هارا تسریع نمود. وقتی که تقریبا قافیه را باخته بود سخن از دیکتاتوری نعلین کرد. حاضر بود در مقام نخست وزیری با آیت الله خمینی دیدار و در حکومت پس ازپهلوی ها مقام خویش را حفظ کند ولی سعایت و کارشکنی های بنی صدر مانع این دیدارشد. برخلاف نظر طرفدارانش که وی را نخست وزیری وفادار به مشروطه سلطنتی میدانند در خاطرات شفاهی‌اش عنوان کرده است که حاضربود برای فرم و شکل حکومت رفراندوم برگزارکند. بالاخره دولت مستعجلش در ۲۲ بهمن به واسطه اعلام بی‌طرفی ارتش سقوط کرد. پس ازانقلاب به فرانسه مهاجرت نمود و تلاشی نافرجام برای سرنگونی نظامی رژیم انقلابی کرد.به هنگام تجاوز عراق به ایران، باصدور بیانیه ای حمله عراق را محکوم کرد ولی چندی بعد به همکاری با صدام روی آورد. درنهایت در اوایل دهه هفتاد به طرزفجیعی به قتل رسید.
مدام ازپایبندی به اصول سخن میگفت ولی چندان به آن پایبند نبود. بعداز ۲۸ مرداد اگرچه درجلوت سنگ مصدق به سینه می‌زد ولی درخلوت و درمذاکراتش با سفیرآمریکا آمادگیش را برای عبور ازوی اعلام نمود. در۵۷ به شاه قول حراست ازقانون اساسی داد ولی بعدحاضر به تغییر نظام و اعلام جمهوری شد.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
2025/02/22 07:15:37
Back to Top
HTML Embed Code: