سیاستمداری خلاف آمد جامعه ایران
١٦ اسفند سالروز ترور تیمسار حاجعلی رزم آرا به دست طهماسبی، از اعضای فدائیان اسلام است. رزم آرا از نخستین نظامیان تحصیلکرده زمان رضاشاه بود. درسرکوب غائله جنگل نقش داشت وتوجه رضاشاه را به خود جلب نمود. سپس برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه نظامی سن سیر فرانسه رفت. سیساله بود که درجه سرهنگی گرفت و فرمانده تیپ لرستان شد. به دلیل لیاقتش در ٣٨ سالگی امیر و در ٤٣ سالگی سپهبد شد. در سال ١٣١٦ اداره جغرافیایی ارتش را تاسیس نمود که یکی از خدمات درخشان وی است. از همان عنفوان جوانی فردی واقع نگر بود و ذهنی تحلیل گر داشت. در وقایع حمله متفقین به ایران، گويا تنها افسرى بود كه در شوراى عالى جنگ با آمار و ارقام و استدلال نظامى، مقاومت ارتش ايران را در برابر نيروهاى متفقين بى ثمر خواند و ترك مخاصمه را توصيه كرد. باوجود بازنشستگی دوباره در دهه بیست به کارفراخوانده شد و نقش مهمی در آزادسازی آذربایجان داشت. در زمان دولتش سعی در حل و فصل قضیه نفت داشت و نقل قولی منتسب به وی است مبنی بر اینکه ما وقتی توان ساخت لولهنگ نداریم از اداره تاسیسات نفت ناتوانیم که اوج درایت و واقع نگری وی را نشان میداد. همین واقع نگری و دوری از عوام زدگی، در فضای سیاسی ایران دشمن جانش شد. مصدق بارها از تریبون مجلس وی را به دزدی و وطن فروشی و خیانت متهم کرد. آیتالله کاشانی هم رزم آرا را نوکر استعمار میدانست. در زمان حکمرانیش قوانینی وضع کرد که به مذاق جامعه سنت زده و قانون گریز آن زمان خوش نیامد. پوشیدن پیژامه در معابر عمومی را ممنوع کرد، جریمهای گذاشت برای رانندگانی که بوق بیجا بزنند. همین بود که زمان ترور وی و پخش خبر آن، رانندگان تهرانی همه به نشانه شادی بوق زدند! مصدق از تریبون مجلس وی را تهدید به قتل کرد و چندی بعد توسط همراهان سیاسی مصدق درآن زمان، ترور شد! طرفه اینکه قاتل رزم آرا در دولت مصدق از زندان آزاد شد! تقریبا تمام جناح های سیاسی آن زمان با وی سر ستیز داشتند. رزم آرا فردی بود سخت کوش، باانضباط، باهوش، باسواد و مسلط به چندزبان. کارش را از ساعت ٥ صبح شروع وتا پاسی از شب ادامه میداد. مولف کتب ارزشمند جغرافیای سیاسی ایران است که هنوز پس از چند ده سال جز کتب مرجع است. شوهرخواهر صادق هدایت بود و به همین واسطه با اهل قلم موانست داشت. ذهنی دقیق و توسعهگرا داشت ولی قد وقامتش برای جامعه آن روز ایران، بیش از حد بلند بود! گو اینکه پس از ترور وی تمام جناحها وافراد شادی کردند و قاتلش را چندسال بعد بر سر و کول ملیون به دیدار مصدق بردند!
یاد رزم آرا گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
١٦ اسفند سالروز ترور تیمسار حاجعلی رزم آرا به دست طهماسبی، از اعضای فدائیان اسلام است. رزم آرا از نخستین نظامیان تحصیلکرده زمان رضاشاه بود. درسرکوب غائله جنگل نقش داشت وتوجه رضاشاه را به خود جلب نمود. سپس برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه نظامی سن سیر فرانسه رفت. سیساله بود که درجه سرهنگی گرفت و فرمانده تیپ لرستان شد. به دلیل لیاقتش در ٣٨ سالگی امیر و در ٤٣ سالگی سپهبد شد. در سال ١٣١٦ اداره جغرافیایی ارتش را تاسیس نمود که یکی از خدمات درخشان وی است. از همان عنفوان جوانی فردی واقع نگر بود و ذهنی تحلیل گر داشت. در وقایع حمله متفقین به ایران، گويا تنها افسرى بود كه در شوراى عالى جنگ با آمار و ارقام و استدلال نظامى، مقاومت ارتش ايران را در برابر نيروهاى متفقين بى ثمر خواند و ترك مخاصمه را توصيه كرد. باوجود بازنشستگی دوباره در دهه بیست به کارفراخوانده شد و نقش مهمی در آزادسازی آذربایجان داشت. در زمان دولتش سعی در حل و فصل قضیه نفت داشت و نقل قولی منتسب به وی است مبنی بر اینکه ما وقتی توان ساخت لولهنگ نداریم از اداره تاسیسات نفت ناتوانیم که اوج درایت و واقع نگری وی را نشان میداد. همین واقع نگری و دوری از عوام زدگی، در فضای سیاسی ایران دشمن جانش شد. مصدق بارها از تریبون مجلس وی را به دزدی و وطن فروشی و خیانت متهم کرد. آیتالله کاشانی هم رزم آرا را نوکر استعمار میدانست. در زمان حکمرانیش قوانینی وضع کرد که به مذاق جامعه سنت زده و قانون گریز آن زمان خوش نیامد. پوشیدن پیژامه در معابر عمومی را ممنوع کرد، جریمهای گذاشت برای رانندگانی که بوق بیجا بزنند. همین بود که زمان ترور وی و پخش خبر آن، رانندگان تهرانی همه به نشانه شادی بوق زدند! مصدق از تریبون مجلس وی را تهدید به قتل کرد و چندی بعد توسط همراهان سیاسی مصدق درآن زمان، ترور شد! طرفه اینکه قاتل رزم آرا در دولت مصدق از زندان آزاد شد! تقریبا تمام جناح های سیاسی آن زمان با وی سر ستیز داشتند. رزم آرا فردی بود سخت کوش، باانضباط، باهوش، باسواد و مسلط به چندزبان. کارش را از ساعت ٥ صبح شروع وتا پاسی از شب ادامه میداد. مولف کتب ارزشمند جغرافیای سیاسی ایران است که هنوز پس از چند ده سال جز کتب مرجع است. شوهرخواهر صادق هدایت بود و به همین واسطه با اهل قلم موانست داشت. ذهنی دقیق و توسعهگرا داشت ولی قد وقامتش برای جامعه آن روز ایران، بیش از حد بلند بود! گو اینکه پس از ترور وی تمام جناحها وافراد شادی کردند و قاتلش را چندسال بعد بر سر و کول ملیون به دیدار مصدق بردند!
یاد رزم آرا گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
یکشنبه شب در خدمت #بابک_مینا هستیم تا به بررسی وجوه عرفانی انقلاب ٥٧ بپردازیم. موضوعی بدیع که تقریبا تا به حال درباره آن کار جدی صورت نپذیرفته است. بابک مینا از پژوهشگران جوان فلسفه سیاسی است که مقالات متعددی در این حوزه به رشته تحریر درآورده است. این برنامه مهم را از دست ندهید.
@ayarenaghd
@ayarenaghd
بازخوانی اولین تظاهرات زنان پس از انقلاب:
از اواسط دهه پنجاه کم کم نشانههایی از تغییر ساختار جامعه قابل دیدن بود. عَلم از حضور دختران چادری دانشجو در دانشگاه شیراز میگوید. در ١٧ اسفند ٥٦ جمع کوچکی از زنان علیه بیحجابی در مشهد تظاهرات کردند. چندی بعد خبرهایی مبنی بر اسیدپاشی بر روی زنان بیحجاب مخابره شد و تمام این حوادث مصادف بود با قدرت گرفتن گروههای مخالف نظام. در دمادم انقلاب و دربهمن ماه، آیتالله شریعتمداری که از معتدلین بود در مصاحبه باصدای آمریکا بر محرومیت زنان از قضاوت تاکید نمود. قانون حمایت از خانواده توسط استفتایی که حاج ناصر زرکوب از آیتالله خمینی کرد لغو شد. حجاب اجباری پس از انقلاب به تدریج در ادارات برقرار شد. تنگ کردن عرصه بر زنان و ستاندن حقوق آنها فقط مختص به اسلامیون نبود. نشریه کتاب جمعه به سردبیری شاملو در حمایت از لغو قانون حمایت ازخانواده نوشت:طرح قانون حمایت ازخانواده از طرف رژیم وابسته شاه درجهت تحکیم بنای سرمایه داری بود! و یا روزنامه بامداد به مدیریت شهرام همایون و جمشید چالنگی در دفاع از حجاب اجباری نوشت: مگر نه این است هروقت تن ها باهم رابطه بگیرند مغزها ازکار میمانند؟! بخاطر همین اثر رابطه تن به تن درمتوقف کردن مغز و زایل کردن نیروی اراده است که اسلام کم و کیف پوشش را معین میکند! همین محدودیتها بود که زنان و مردان از ١٧ تا ٢١ اسفند ٥٧ چهار تظاهرات بزرگ برعلیه حجاب اجباری درچند شهر برگزار کردند به طوری که جمعیت تظاهرات تهران ١٥ هزارنفر برآوردشد. ولی وجه آیرونیک قضیه اینجا بود که تمام گروهها و احزاب سیاسی به مخالفت و تقبیح این تظاهرات پرداختند و چپها معتقد به اینکه حجاب مسئله فرعی درمبارزه است. مریم فیروز به ستایش از آ.خمینی پرداخت. نورعلی تابنده، قطب بعدی دراویش نعمتاللهی گفت زن ایرانی بایست نشان دهد با آن زن-عروسک سالهای گذشته فرق دارد. تظاهراتی در٢٥ اسفند همان سال با سخنرانی گوهرالشریعه دستغیب درحمایت ازحجاب اجباری برگزار شد ولی این بار جمعیت صدهزار نفری به میدان آمدند! نتیجه دفاع روشنفکران و گروههای سیاسی چپ از ستاندن حق زنان، که خیلی از خود زنان دراین تضییع آزادی دخیل بودند، این بود که در ٢ تیرماه ١٣٥٩ وزارت کشور با صدور اطلاعیهای حجاب اجباری را اعلام کرد!
از کشف حجاب تا برقراری حجاب اجباری، راه درازی طی شد. راهی که میتوان آن را نقشه راه سقوط نامید! به تاسی از شاملو، همان کسی که در نشریهاش در توجیه حجاب اجباری قلم زده شد، بایست گفت:
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست!
روز زن مبارک.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
از اواسط دهه پنجاه کم کم نشانههایی از تغییر ساختار جامعه قابل دیدن بود. عَلم از حضور دختران چادری دانشجو در دانشگاه شیراز میگوید. در ١٧ اسفند ٥٦ جمع کوچکی از زنان علیه بیحجابی در مشهد تظاهرات کردند. چندی بعد خبرهایی مبنی بر اسیدپاشی بر روی زنان بیحجاب مخابره شد و تمام این حوادث مصادف بود با قدرت گرفتن گروههای مخالف نظام. در دمادم انقلاب و دربهمن ماه، آیتالله شریعتمداری که از معتدلین بود در مصاحبه باصدای آمریکا بر محرومیت زنان از قضاوت تاکید نمود. قانون حمایت از خانواده توسط استفتایی که حاج ناصر زرکوب از آیتالله خمینی کرد لغو شد. حجاب اجباری پس از انقلاب به تدریج در ادارات برقرار شد. تنگ کردن عرصه بر زنان و ستاندن حقوق آنها فقط مختص به اسلامیون نبود. نشریه کتاب جمعه به سردبیری شاملو در حمایت از لغو قانون حمایت ازخانواده نوشت:طرح قانون حمایت ازخانواده از طرف رژیم وابسته شاه درجهت تحکیم بنای سرمایه داری بود! و یا روزنامه بامداد به مدیریت شهرام همایون و جمشید چالنگی در دفاع از حجاب اجباری نوشت: مگر نه این است هروقت تن ها باهم رابطه بگیرند مغزها ازکار میمانند؟! بخاطر همین اثر رابطه تن به تن درمتوقف کردن مغز و زایل کردن نیروی اراده است که اسلام کم و کیف پوشش را معین میکند! همین محدودیتها بود که زنان و مردان از ١٧ تا ٢١ اسفند ٥٧ چهار تظاهرات بزرگ برعلیه حجاب اجباری درچند شهر برگزار کردند به طوری که جمعیت تظاهرات تهران ١٥ هزارنفر برآوردشد. ولی وجه آیرونیک قضیه اینجا بود که تمام گروهها و احزاب سیاسی به مخالفت و تقبیح این تظاهرات پرداختند و چپها معتقد به اینکه حجاب مسئله فرعی درمبارزه است. مریم فیروز به ستایش از آ.خمینی پرداخت. نورعلی تابنده، قطب بعدی دراویش نعمتاللهی گفت زن ایرانی بایست نشان دهد با آن زن-عروسک سالهای گذشته فرق دارد. تظاهراتی در٢٥ اسفند همان سال با سخنرانی گوهرالشریعه دستغیب درحمایت ازحجاب اجباری برگزار شد ولی این بار جمعیت صدهزار نفری به میدان آمدند! نتیجه دفاع روشنفکران و گروههای سیاسی چپ از ستاندن حق زنان، که خیلی از خود زنان دراین تضییع آزادی دخیل بودند، این بود که در ٢ تیرماه ١٣٥٩ وزارت کشور با صدور اطلاعیهای حجاب اجباری را اعلام کرد!
از کشف حجاب تا برقراری حجاب اجباری، راه درازی طی شد. راهی که میتوان آن را نقشه راه سقوط نامید! به تاسی از شاملو، همان کسی که در نشریهاش در توجیه حجاب اجباری قلم زده شد، بایست گفت:
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست!
روز زن مبارک.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
پدر ایران نوین
٢٤ اسفند زادروز مردی است که به درستی لقب پدر ایران نوین به وی دادند. عظمت کاری که وی در مدت محدود حکومت و سلطنتش انجام داد مشخص نمیشود مگر با مقایسه با گذشته آن. زمانی که وی به قدرت رسید تعداد افراد باسواد (تحصیلات جدید) در کل کشور تنها ٧٩٦ بودند و جمعیت آن زمان نه ملیون و هفتصدهزار نفر بود. یعنی تعداد باسوادان چیزی حدود ٠.٠٠٨ درصد. این درحالی است که زمان ترک ایران توسط رضاشاه جمعیت باسواد ایران به مرز ١٨.٥ درصد رسیده بود. تا پیش از وی کل راه های شوسه کشور که عمدتا خراب و متروک بودند ٣٢٠ کیلومتر بود ولی در آخر دوره وی بالغ بر ٢٠٠٠٠ کیلومتر جاده در ایران کشیده شده بود. پیش از رضاشاه هیچ شهری در کشور دارای برق و روشنایی به طور کامل نبود ولی در سال ١٣١٤ گزارش شده است همه شهرهای بزرگ از روشنایی برق برخوردارند. بدون احتساب تاسیسات نفت در سال ١٣٠٤ در ایران تنها ٢٠ کارخانه وجود داشت که تنها پنج تای آنها بالای پنجاه کارگر داشتند ولی در سال ١٣٢٠ بالغ بر ٣٨٢ کارخانه به وجود آمده بود که در این میان بیست و هشت کارخانه بالای ٥٠٠ کارگر داشتند. در بعد امنیت تا پیش از روی کار آمدن رضاخان و رضاشاه بعدی، کل اقتدار حکومت به زحمت به پشت دروازه ها وخندقهای تهران میرسید ودرهر کوی و برزنی خانی و یا راهزنی برای خود دولتی تشکیل داده بود. ولی رضاشاه کمر به سرکوب تمام این متمردین بست. از میرزاکوچک خان که نشانده شوروی بود گرفته تا اسماعیل سمیتقو و شیخ خزعل و... افسانهها بافتند درباره عامل انگلیس بودی وی. ولی زمانی که خود رضاشاه شخصا برای سرکوب شیخ خزعل به خوزستان مراجعت کرد، سفیر انگلیس دوبار اخطار و اولتیماتوم داد که شیخ تحت الحمایه ما است و برخود با وی برای شما گران تمام میشود ولی رضاشاه اعتنایی نکرد و شیخ خزعل را تحت الحفظ به تهران آورد و امنیت رادوباره در خوزستان برقرار نمود. در بعد اجتماعی بزرگترین خدمت وی، کشف حجاب بود که نیمی از جامعه را وارد اجتماع کرد به طوری که پس از اجرای این قانون در جلسه هیئت دولت گفت: از امروز ملت ایران در صف ملل متمدن داخل شد. لقب بیسواد به وی دادند ولی بزرگترین رویدادهای فرهنگی معاصر در دوره وی رقم خورد. کنگره جهانی فردوسی، تاسیس فرهنگستان، تاسیس دانشگاه تهران و...
سربازی بیآلایش و وطن پرستی دلیر بود. ساده زیست بود. همیشه بر روی رختخوابی ساده در کف زمین میخُسبید. قوت روزانهاش برنج ساده و اندکی مرغ آب پز و گهگاهی جوجه کباب بود. سخت گیر و منضبط و وقت شناس بود واین خصلتش، خلاف آمدجامعه آن زمان بود. یاد وی گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
٢٤ اسفند زادروز مردی است که به درستی لقب پدر ایران نوین به وی دادند. عظمت کاری که وی در مدت محدود حکومت و سلطنتش انجام داد مشخص نمیشود مگر با مقایسه با گذشته آن. زمانی که وی به قدرت رسید تعداد افراد باسواد (تحصیلات جدید) در کل کشور تنها ٧٩٦ بودند و جمعیت آن زمان نه ملیون و هفتصدهزار نفر بود. یعنی تعداد باسوادان چیزی حدود ٠.٠٠٨ درصد. این درحالی است که زمان ترک ایران توسط رضاشاه جمعیت باسواد ایران به مرز ١٨.٥ درصد رسیده بود. تا پیش از وی کل راه های شوسه کشور که عمدتا خراب و متروک بودند ٣٢٠ کیلومتر بود ولی در آخر دوره وی بالغ بر ٢٠٠٠٠ کیلومتر جاده در ایران کشیده شده بود. پیش از رضاشاه هیچ شهری در کشور دارای برق و روشنایی به طور کامل نبود ولی در سال ١٣١٤ گزارش شده است همه شهرهای بزرگ از روشنایی برق برخوردارند. بدون احتساب تاسیسات نفت در سال ١٣٠٤ در ایران تنها ٢٠ کارخانه وجود داشت که تنها پنج تای آنها بالای پنجاه کارگر داشتند ولی در سال ١٣٢٠ بالغ بر ٣٨٢ کارخانه به وجود آمده بود که در این میان بیست و هشت کارخانه بالای ٥٠٠ کارگر داشتند. در بعد امنیت تا پیش از روی کار آمدن رضاخان و رضاشاه بعدی، کل اقتدار حکومت به زحمت به پشت دروازه ها وخندقهای تهران میرسید ودرهر کوی و برزنی خانی و یا راهزنی برای خود دولتی تشکیل داده بود. ولی رضاشاه کمر به سرکوب تمام این متمردین بست. از میرزاکوچک خان که نشانده شوروی بود گرفته تا اسماعیل سمیتقو و شیخ خزعل و... افسانهها بافتند درباره عامل انگلیس بودی وی. ولی زمانی که خود رضاشاه شخصا برای سرکوب شیخ خزعل به خوزستان مراجعت کرد، سفیر انگلیس دوبار اخطار و اولتیماتوم داد که شیخ تحت الحمایه ما است و برخود با وی برای شما گران تمام میشود ولی رضاشاه اعتنایی نکرد و شیخ خزعل را تحت الحفظ به تهران آورد و امنیت رادوباره در خوزستان برقرار نمود. در بعد اجتماعی بزرگترین خدمت وی، کشف حجاب بود که نیمی از جامعه را وارد اجتماع کرد به طوری که پس از اجرای این قانون در جلسه هیئت دولت گفت: از امروز ملت ایران در صف ملل متمدن داخل شد. لقب بیسواد به وی دادند ولی بزرگترین رویدادهای فرهنگی معاصر در دوره وی رقم خورد. کنگره جهانی فردوسی، تاسیس فرهنگستان، تاسیس دانشگاه تهران و...
سربازی بیآلایش و وطن پرستی دلیر بود. ساده زیست بود. همیشه بر روی رختخوابی ساده در کف زمین میخُسبید. قوت روزانهاش برنج ساده و اندکی مرغ آب پز و گهگاهی جوجه کباب بود. سخت گیر و منضبط و وقت شناس بود واین خصلتش، خلاف آمدجامعه آن زمان بود. یاد وی گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
نوروز یکی از نشانههای ملّیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است، نوروز برهان این دعوی است که ایران، با همهء سالخوردگی، هنوز جوان و نیرومندست. در این روز باید دعا کنیم.همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد.
منش نیک پیروز شود.
دروغ شکست بیابد.
راستی بر آن پیروز شود.
خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند.
بر گرسنگی و تشنگی.
اهریمن بدکنش ناتوان شود.
و رو به گریز نهد».
"دکتر ناتل خانلری"
روح فرهنگ ایرانی در همین جوانی درعین پیری است. فرهنگ ایران زاینده است و هر روز، درحال زایش اندیشه نو. راز ماندگاری ایران در پی تاخت و تازهای متعدد همین پویایی و زایش فرهنگ آن است و نوروز مظهر تام و تمام این فرهنگ دیرپای. نوروز در طی سالیان سال، سنگر مقاومت مردمان ایران زمین بوده است در برابر دیو و دد و اهریمن خارجی و داخلی! پس با شکوه هرچه تمام تر به برگزاری این آئین ملی خواهیم پرداخت و آن را گرامی خواهیم داشت.
نوروز پیروز.
@ayarenaghd
«منش بد شکست بیابد.
منش نیک پیروز شود.
دروغ شکست بیابد.
راستی بر آن پیروز شود.
خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند.
بر گرسنگی و تشنگی.
اهریمن بدکنش ناتوان شود.
و رو به گریز نهد».
"دکتر ناتل خانلری"
روح فرهنگ ایرانی در همین جوانی درعین پیری است. فرهنگ ایران زاینده است و هر روز، درحال زایش اندیشه نو. راز ماندگاری ایران در پی تاخت و تازهای متعدد همین پویایی و زایش فرهنگ آن است و نوروز مظهر تام و تمام این فرهنگ دیرپای. نوروز در طی سالیان سال، سنگر مقاومت مردمان ایران زمین بوده است در برابر دیو و دد و اهریمن خارجی و داخلی! پس با شکوه هرچه تمام تر به برگزاری این آئین ملی خواهیم پرداخت و آن را گرامی خواهیم داشت.
نوروز پیروز.
@ayarenaghd
هفت سین.pdf
312.4 KB
در طی سالهای اخیر سخنان نادرستی درباره پیشینه هفت سین و علل قراردادن عناصر آن بر سر سفره گفته شده است. #مجید_دهقانی که یکی ازنویسندگان مجموعه عیار است در مقالهای عالمانه به پیشینه هفت سین پرداخته و با تکیه بر منابع کهن تاریخ آن را بررسیده است. شما را به خواندن این مقاله دعوت میکنیم.
@ayarenaghd
@ayarenaghd
امروز زادروز استاد احسان یارشاطر است و مطالب بسیاری در رثای آن مرحوم و وطنپرستیاش در صفحات مجازی نگاشته شد. آن مرحوم خدمات بسیاری به ایران کردند و تا ابد ما را مدیون خویش قرار دادند ولی حقیقت تلخ این است که ایشان را به هیچ روی وطنپرست نبایست نامید و حتی خودشان ابا داشتند از بکاربردن آن و به شیوه دینی که بدان باور داشتند(بهائیت) خود را جهان وطن میدانستند. ایشان مقالهای درباره وطنپرستی دارند که در کتاب حکمت تمدنی هم تجدید چاپ شده است. این نوشته سراسر مغشوش و آشفته است و وطن دوستی را با قبیلهگرایی و دیگرستیزی یکی میدانند و در آخر چنین بیان میکنند:
جهان دوستی نیز مرحله تکامل یافتهای از وطنپرستی است. میتوان آن را ترویج کرد و عشق آن را در دل ها نشاند و امیدوار بود... روزی پیروز شود رنج جنگ و زبان ستیزه و کشتار به تدریج از میان برخیزد. روزی برسد که وطن پرست بدون دغدغه خاطر جهان پرست شود و همه عالم را خانه خود بشمارد!
یاد ایشان گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
جهان دوستی نیز مرحله تکامل یافتهای از وطنپرستی است. میتوان آن را ترویج کرد و عشق آن را در دل ها نشاند و امیدوار بود... روزی پیروز شود رنج جنگ و زبان ستیزه و کشتار به تدریج از میان برخیزد. روزی برسد که وطن پرست بدون دغدغه خاطر جهان پرست شود و همه عالم را خانه خود بشمارد!
یاد ایشان گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
به مناسبت سالروز اعدام جاویدنام #امیرعباس_هویدا قصد داشتیم در تارنمای عیارنقد مطلبی درباره آن مرحوم بنگاریم ولی دیدیم هیچ مطلبی مفیدتر و جامع تر و شیرین تر از مطلب دکتر صدرالدین الهی درباره هویدا نیست. شرح اولین دیدار ایشان با مرحوم هویدا و توصیفی که از شخصیت ایشان کرده. درنتیجه سخن کوتاه میکنیم و به بازنشر این نوشته قدیمی مرحوم استاد صدرالدین الهی میپردازیم.
#امیرعباس_هدیدا
#صدرالدین_الهی
@ayarenaghd
👇👇👇👇👇
#امیرعباس_هدیدا
#صدرالدین_الهی
@ayarenaghd
👇👇👇👇👇
به یاد مردی که اعتبار ایران بود.
٢٢ فروردین ماه سالروز اعدام یکی از شریف ترین ولایقترین افسران نظامی ایران است. تیمسار حسن پاکروان، افسری که تحصیلات عالیه را ابتدا در مصر و سپس در فرانسه در مدرسه نظامی پوآتیه و فونتن بلو پی گرفت و پس از رجعت به وطن به خدمت ارتش درآمد. چندصباحی به عنوان مربی دانشکدهی افسری وفرماندهی پادگان بوشهر خدمت کرد و درسالهای پرالتهاب ٣٠ تا ٣٣ ریاست رکن دو ارتش را برعهده گرفت. وی را بایست بنیان گذار ساواک دانست. سرهنگ عیسی پژمان ازجلسه مخفیانه خود با تیمسارپاکروان میگوید که برای اولین بار پاکروان به وی امر میکند چارت سازمانی ساواک را ترسیم کند. درزمان ریاستش برساواک،حتی به گفته مخالفین، هیچ شکنجهای وجود نداشت. ایشان با افسری که چکیدهای به گوش متهم خوابانده بود برخورد شدید میکند و آن افسر را تبعید. درجلسهای که با شاه برای قبول مسئولیت ساواک برگزار شد دکترین امنیتی خویش را چنین بیان میکند: بارعب و وحشت امنیت را نمیتوان برقرارکرد.برای ایجاد امنیتی پایدار، کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد امنیت برای اقشار ضعیف بایست دردستور کار ما باشد. در زمان ریاستش بر ساواک کتابخانه مجهزی ساخت و مصر بود تمام کارمندان از آن استفاده کنند. همچنین همه آنها را ملزم کرد درموضوعاتی چون تاریخ، فلسفه و امنیت آموزش ببینند. پاکروان پس ازچندی از ریاست ساواک برکنار و تا زمان انقلاب به سفارت و وزارت مشغول شد. با وجودی که وی در خلاصی یافتن آ.خمینی از اعدام نقش مهمی داشت ولی پس از انقلاب توسط انقلابیان دستگیر و در ٢٢ فروردین ٥٨ اعدام شد. خلخالی بعدها گفت دو مرد در بین رجال سابق دیدم. یکی ربیعی و دیگری تیمسار پاکروان. پاکروان درمحاکمه فرمایشیش با صلابت و اقتدار گفت هرآنچه در دوران خدمتم کردم مسیولیتش متوجه من است و ارتباطی با شخص شاه ندارد و هرآنچه کردم از سر ایمان به مملکتم بود! به گفته داریوش همایون اگر کسی پاکروان را نمیشناخت ممکن بود وی را با یک استاد دانشگاه اشتباه بگیرد.دکترعالیخانی در مورد او میگوید:از هر نظر آبرومند بود و واقعاً در اشل جهانی، این هیچ بحث ندارد؛ یعنی من با یکی از دیپلماتهای آمریکا آشنا شدم که به من گفت که یکی از دو سه نفر درخشانترین آدمی که در تمام زندگیش دیده پاکروان بود.به گفته هوشنگ نهاوندی تمام نظامیها به هنگام شرفیابی بایست ایستاده میبودند و تنها یک اسثتنا وجود داشت و آن پاکروان بود که ناشی ازاحترام شخص شاه برای وی بود. پس ازترک ساواک به همسرش گفته بود: در سه هزارسال گذشته-درقاره آسیا-من تقریبا تنها احمقی بودم که کسی راشکنجه نکردم!
یادش گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
٢٢ فروردین ماه سالروز اعدام یکی از شریف ترین ولایقترین افسران نظامی ایران است. تیمسار حسن پاکروان، افسری که تحصیلات عالیه را ابتدا در مصر و سپس در فرانسه در مدرسه نظامی پوآتیه و فونتن بلو پی گرفت و پس از رجعت به وطن به خدمت ارتش درآمد. چندصباحی به عنوان مربی دانشکدهی افسری وفرماندهی پادگان بوشهر خدمت کرد و درسالهای پرالتهاب ٣٠ تا ٣٣ ریاست رکن دو ارتش را برعهده گرفت. وی را بایست بنیان گذار ساواک دانست. سرهنگ عیسی پژمان ازجلسه مخفیانه خود با تیمسارپاکروان میگوید که برای اولین بار پاکروان به وی امر میکند چارت سازمانی ساواک را ترسیم کند. درزمان ریاستش برساواک،حتی به گفته مخالفین، هیچ شکنجهای وجود نداشت. ایشان با افسری که چکیدهای به گوش متهم خوابانده بود برخورد شدید میکند و آن افسر را تبعید. درجلسهای که با شاه برای قبول مسئولیت ساواک برگزار شد دکترین امنیتی خویش را چنین بیان میکند: بارعب و وحشت امنیت را نمیتوان برقرارکرد.برای ایجاد امنیتی پایدار، کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد امنیت برای اقشار ضعیف بایست دردستور کار ما باشد. در زمان ریاستش بر ساواک کتابخانه مجهزی ساخت و مصر بود تمام کارمندان از آن استفاده کنند. همچنین همه آنها را ملزم کرد درموضوعاتی چون تاریخ، فلسفه و امنیت آموزش ببینند. پاکروان پس ازچندی از ریاست ساواک برکنار و تا زمان انقلاب به سفارت و وزارت مشغول شد. با وجودی که وی در خلاصی یافتن آ.خمینی از اعدام نقش مهمی داشت ولی پس از انقلاب توسط انقلابیان دستگیر و در ٢٢ فروردین ٥٨ اعدام شد. خلخالی بعدها گفت دو مرد در بین رجال سابق دیدم. یکی ربیعی و دیگری تیمسار پاکروان. پاکروان درمحاکمه فرمایشیش با صلابت و اقتدار گفت هرآنچه در دوران خدمتم کردم مسیولیتش متوجه من است و ارتباطی با شخص شاه ندارد و هرآنچه کردم از سر ایمان به مملکتم بود! به گفته داریوش همایون اگر کسی پاکروان را نمیشناخت ممکن بود وی را با یک استاد دانشگاه اشتباه بگیرد.دکترعالیخانی در مورد او میگوید:از هر نظر آبرومند بود و واقعاً در اشل جهانی، این هیچ بحث ندارد؛ یعنی من با یکی از دیپلماتهای آمریکا آشنا شدم که به من گفت که یکی از دو سه نفر درخشانترین آدمی که در تمام زندگیش دیده پاکروان بود.به گفته هوشنگ نهاوندی تمام نظامیها به هنگام شرفیابی بایست ایستاده میبودند و تنها یک اسثتنا وجود داشت و آن پاکروان بود که ناشی ازاحترام شخص شاه برای وی بود. پس ازترک ساواک به همسرش گفته بود: در سه هزارسال گذشته-درقاره آسیا-من تقریبا تنها احمقی بودم که کسی راشکنجه نکردم!
یادش گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
به یاد مردی با اصول.
نهم اردیبهشت ماه سالروز درگذشت زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی است. صدیقی از نسل اول دانشجویانی بود که رضاشاه به فرنگ فرستاد برای تحصیل علم. از سوربن دکترای خویش را در روانشناسی و جامعه شناسی با نمره برتر اخذ نمود. پس ازبازگشت به ایران به تدریس مکاتب جامعه شناسی در دانشگاه تهران پرداخت. وی را پدر علم جامعه شناسی ایران دانستهاند. با روی کار آمدن مصدق به وزارت کشور رسید. اگرچه از یاران نزدیک مصدق بود ولی استقلال شخصیتش را هماره حفظ نمود. از مخالفان طرح غیرقانونی رفراندوم مصدق بود. یکی از معدود افراد جبهه ملی بود که با شورش های سال ٤٢ مخالفت نمود و معتقد به این بود که مش و مرام ما لائیسیته است و این حرکت مخالف باورهای ماست. به هنگام فوت آیتالله بروجردی درسال ١٣٤٠ عزت الله سحابی از طرف انجمنهای اسلامی به نزد صدیقی رفت تا بلکه بتواند پیام تسلیتی از طرف وی بگیرد. ولی صدیقی معتقد به این بود مذهب و سیاست را بایست ازهم جدا نگه داشت و با استناد به مسائل انقلاب مشروطه بایست نهضت ملی را از روحانیون مستقل نگه داریم. به دلیل تندروی ها و عوامزدگی جبهه ملی، از میانه دهه چهل از سیاست کناره گرفت و به ریاست مدرسه تحقیقات و علوم اجتماعی رسید که شاگردان بسیاری تربیت نمود. به هنگامهی قضایای سال ٥٧ شاه فقید به سراغ وی رفت برای نخست وزیری. صدیقی شروطی را تعیین کرد که مهمترینش ماندن شاه درکشور بود چرا که معتقد بود با خروج شاه شیرازه ارتش و کشور از هم پاشیده خواهد شد. شاه با شرط وی موافقت نکرد. به هنگام مذاکرات با شاه، ناصر تکمیل همایون به همراه داریوش فروهر نامهای را از طرف سنجابی برای صدیقی میبرند که وی را منصرف کنند از پذیرفتن نخست وزیری. صدیقی نامه را میخواند و میگوید به آقایان بفرمایید(دارودسته سنجابی) شما درحدی نیستید به من نامه بنویسید. من خودم میدانم چکارکنم! در روایتی دیگر داریوش و پروانه فروهر درصد منصرف کردن وی برمیآیند و میگویند آبرویتان رابا قبول پیشنهاد شاه فدا میکنید! که صدیقی درجواب میگوید آبرویم را برای سنگ مزارم نمیخواهم اگر آبرویی است خرج وطن بایست شود. صدیقی با انقلاب مخالف بود و پس ازانقلاب هم پیشنهادهای بازرگان برای همکاری را نپذیرفت. فردی منصف وبا اخلاق وقضاوتهایش به دور ازحب و بغضهای مرسوم بود. سیرجانی نقل میکندچندماه پس ازانقلاب به اتفاق دوستی به منزل صدیقی رفته بود. آن دوست شروع به بدگویی از شاه کرد. صدیقی دستهایش به رعشه افتاد و باعتاب به آن شخص گفت: من خودم درزندان شاه بودهام و سختیهای فراوان کشیدهام ولی بالکل نمیتوان خدمات آنها رانادیده گرفت.
دوست و دشمن بر سلامت اخلاقی و شرافتش تاکید میکردند. شاه احترام عمیقی برای وی داشت. تیمسار علوی کیا از جوانمردی های وی سخن گفته است. پرویز ثابتی به نیکی از وی یاد میکند و دکتر هوشنگ نهادندی هم وی را ستوده است.
یادش گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
نهم اردیبهشت ماه سالروز درگذشت زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی است. صدیقی از نسل اول دانشجویانی بود که رضاشاه به فرنگ فرستاد برای تحصیل علم. از سوربن دکترای خویش را در روانشناسی و جامعه شناسی با نمره برتر اخذ نمود. پس ازبازگشت به ایران به تدریس مکاتب جامعه شناسی در دانشگاه تهران پرداخت. وی را پدر علم جامعه شناسی ایران دانستهاند. با روی کار آمدن مصدق به وزارت کشور رسید. اگرچه از یاران نزدیک مصدق بود ولی استقلال شخصیتش را هماره حفظ نمود. از مخالفان طرح غیرقانونی رفراندوم مصدق بود. یکی از معدود افراد جبهه ملی بود که با شورش های سال ٤٢ مخالفت نمود و معتقد به این بود که مش و مرام ما لائیسیته است و این حرکت مخالف باورهای ماست. به هنگام فوت آیتالله بروجردی درسال ١٣٤٠ عزت الله سحابی از طرف انجمنهای اسلامی به نزد صدیقی رفت تا بلکه بتواند پیام تسلیتی از طرف وی بگیرد. ولی صدیقی معتقد به این بود مذهب و سیاست را بایست ازهم جدا نگه داشت و با استناد به مسائل انقلاب مشروطه بایست نهضت ملی را از روحانیون مستقل نگه داریم. به دلیل تندروی ها و عوامزدگی جبهه ملی، از میانه دهه چهل از سیاست کناره گرفت و به ریاست مدرسه تحقیقات و علوم اجتماعی رسید که شاگردان بسیاری تربیت نمود. به هنگامهی قضایای سال ٥٧ شاه فقید به سراغ وی رفت برای نخست وزیری. صدیقی شروطی را تعیین کرد که مهمترینش ماندن شاه درکشور بود چرا که معتقد بود با خروج شاه شیرازه ارتش و کشور از هم پاشیده خواهد شد. شاه با شرط وی موافقت نکرد. به هنگام مذاکرات با شاه، ناصر تکمیل همایون به همراه داریوش فروهر نامهای را از طرف سنجابی برای صدیقی میبرند که وی را منصرف کنند از پذیرفتن نخست وزیری. صدیقی نامه را میخواند و میگوید به آقایان بفرمایید(دارودسته سنجابی) شما درحدی نیستید به من نامه بنویسید. من خودم میدانم چکارکنم! در روایتی دیگر داریوش و پروانه فروهر درصد منصرف کردن وی برمیآیند و میگویند آبرویتان رابا قبول پیشنهاد شاه فدا میکنید! که صدیقی درجواب میگوید آبرویم را برای سنگ مزارم نمیخواهم اگر آبرویی است خرج وطن بایست شود. صدیقی با انقلاب مخالف بود و پس ازانقلاب هم پیشنهادهای بازرگان برای همکاری را نپذیرفت. فردی منصف وبا اخلاق وقضاوتهایش به دور ازحب و بغضهای مرسوم بود. سیرجانی نقل میکندچندماه پس ازانقلاب به اتفاق دوستی به منزل صدیقی رفته بود. آن دوست شروع به بدگویی از شاه کرد. صدیقی دستهایش به رعشه افتاد و باعتاب به آن شخص گفت: من خودم درزندان شاه بودهام و سختیهای فراوان کشیدهام ولی بالکل نمیتوان خدمات آنها رانادیده گرفت.
دوست و دشمن بر سلامت اخلاقی و شرافتش تاکید میکردند. شاه احترام عمیقی برای وی داشت. تیمسار علوی کیا از جوانمردی های وی سخن گفته است. پرویز ثابتی به نیکی از وی یاد میکند و دکتر هوشنگ نهادندی هم وی را ستوده است.
یادش گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd