Voice 002
<unknown>
سخنرانی دوست عزیز و مولف و مترجم دانشور، #هومن_قاسمی در مرکز مطالعات صلح خاورمیانه پیرامون: تجدید مطلعی درباب
روشنفکری.
@ayarenaghd
روشنفکری.
@ayarenaghd
سوتفاهمی بنام روز دانشجو:
روز دانشجو از آغاز برپایه یک دروغ بنا شد. استعمار واستکبارستیزی دانشجویان! ولی واقع امر این بود چند دانشجو که از قضا تودهای و عضو جبهه ملی بودند به سخره سربازان پرداختند. آن سربازان هم بدون اجازه مافوق وارد صحن دانشکده فنی شدند و درکشمکش با دانشجویان و در ازدحام تعطیلی کلاسها، بیهوا تیراندازی کردند و سه دانشجو کشته شدند. (بنگرید به خاطرات دکترعلی اکبرسیاسی، رئیس وقت دانشگاه تهران و همینطور خاطرات عزت سحابی) از آن روز تا به امروز هرساله این روز را بنام روز دانشجو نامگذاری کردند و موجود عجیب الخلقهای به وجود آمد تحت عنوان جنبش دانشجویی! این موجود در پیش از انقلاب دربست دراختیار چپها بود و پس از انقلاب نه تنها گروههای چپ، بلکه مومنان خداترس دفتر تحکیم و وحدت و بعدتر اصلاح طلبان سیاس آن را به زیر سیطره خود درآوردند و دانشجویان جوان و خام را بازیچه سیاسی خویش قرار دادند! اصولا جوانانی بین ١٨ تا حداکثر ٢٤ سال نمیتوانند درک صحیحی از مناسبات پیچیده سیاسی داشته باشند و تنها آرمانی که بایست پیگیری کنند کسب تخصص است و لاغیر. وگرنه از دل جنبش دانشجویی در آلمان گروه تروریستی بادرماینهوف درآمد و از دل جنبش دانشجویی در ایران تروریستهای مجاهدین و چریکهای فدایی.
به قول حسین بشیریه و درنگاهی فرویدی، جنبش دانشجویی را میتوان غلیان هورمون های جنسی جوانی نامید که تصعید شده و درقالب تظاهرات سیاسی نمود یافته. نبایست بهای چندانی به آن داد.
#بهروز_حسینی
#روز_دانشجو
#١٦_آذر
@ayarenaghd
روز دانشجو از آغاز برپایه یک دروغ بنا شد. استعمار واستکبارستیزی دانشجویان! ولی واقع امر این بود چند دانشجو که از قضا تودهای و عضو جبهه ملی بودند به سخره سربازان پرداختند. آن سربازان هم بدون اجازه مافوق وارد صحن دانشکده فنی شدند و درکشمکش با دانشجویان و در ازدحام تعطیلی کلاسها، بیهوا تیراندازی کردند و سه دانشجو کشته شدند. (بنگرید به خاطرات دکترعلی اکبرسیاسی، رئیس وقت دانشگاه تهران و همینطور خاطرات عزت سحابی) از آن روز تا به امروز هرساله این روز را بنام روز دانشجو نامگذاری کردند و موجود عجیب الخلقهای به وجود آمد تحت عنوان جنبش دانشجویی! این موجود در پیش از انقلاب دربست دراختیار چپها بود و پس از انقلاب نه تنها گروههای چپ، بلکه مومنان خداترس دفتر تحکیم و وحدت و بعدتر اصلاح طلبان سیاس آن را به زیر سیطره خود درآوردند و دانشجویان جوان و خام را بازیچه سیاسی خویش قرار دادند! اصولا جوانانی بین ١٨ تا حداکثر ٢٤ سال نمیتوانند درک صحیحی از مناسبات پیچیده سیاسی داشته باشند و تنها آرمانی که بایست پیگیری کنند کسب تخصص است و لاغیر. وگرنه از دل جنبش دانشجویی در آلمان گروه تروریستی بادرماینهوف درآمد و از دل جنبش دانشجویی در ایران تروریستهای مجاهدین و چریکهای فدایی.
به قول حسین بشیریه و درنگاهی فرویدی، جنبش دانشجویی را میتوان غلیان هورمون های جنسی جوانی نامید که تصعید شده و درقالب تظاهرات سیاسی نمود یافته. نبایست بهای چندانی به آن داد.
#بهروز_حسینی
#روز_دانشجو
#١٦_آذر
@ayarenaghd
اولمک وار، دونمک یوخ
مرگ هست، بازگشت نیست!(پیشهوری)
دراواسط دهه بیست سیدجعفر پیشه وری به دستور شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست غائلهای را درآذربایجان به راه انداخت برای جدایی آن از ایران. وقتی که استالین توسط باقروف فرمان تشکیل حرکت های تجزیهطلبانه در شمال ایران را داد عمال و ایادی برای این کار برگزیدند. پیشه وری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان. پیشهوری ابتدا مجلس ملی آذربایجان را تشکیل داد و زبان ترکی را زبان رسمی کرد و سپس به خلع سلاح پادگانهای تبریز و ارومیه پرداخت(پادگان تبریز به فرمان سرهنگ درخشانی خلع سلاح شد ولی ارومیه به دستور سرهنگ زنگنه تاآخرین فشنگ مقاومت کرد) درزمان یکساله حکومت فرقه جنایتهای بیشماری مرتکب شدند. در این مدت تلاشهای سیاسیون و ارتشیانی چون حکیم الملک، حسین علا، تقی زاده، سپهبدرزم آرا، قوام و محمدرضاشاه بود که آزادسازی آذربایجان صورت گرفت. علا و تقی زاده نقش مهمی درعرصه دیپلماسی فعال ایفا کردند و قوام به عنوان نخست وزیر مذاکرات سازندهای با استالین داشت و شاه هم به عنوان رئیس کشور خود فرماندهی عملیات آزادسازی را برعهده گرفت. از همان زمان و سالهای بعد بود که مفاهیمی چون ستم قومی، تحمیل زبان واحد، کثیرالمله بودن ایران و... برسر زبان ها افتاد. مرتضی اکتشافی از افسران فراری سازمان نظامی حزب توده بیان میکند برای اولین بار احمد قاسمی و احسان طبری به دستور مقامهای شوروی مفهوم کثیرالمله بودن ایران را مطرح کردند. به هنگام تشکیل فرقه، حزب توده که کاملا مطیع اوامر شوروی بود به دستور آنها کمیته محلی آذربایجان حزب را منحل و به تمام اعضا دستور داد که به فرقه بپیوندند. کسی مثل جهانشاهلو افشار که معاون پیشهوری شد بدین صورت عضو فرقه شده بود. حزب ایران به رهبری الهیارصالح هم درآن زمان پیمان مودت با حزب توده بست که سالها بعد شاه به طعنه به آنهامیگفت: کسانی که به سلامتی پیشهوری شراب نوشیدند! پس از کشمکش بسیار و کسب موافقت شوروی برای خروج نیروهایش از ایران، قوام اولتیماتوم تندی به پیشهوری و فرقه داد مبنی بر عدم تمرد. ولی جواب پیشهوری این بود: مرگ هست، بازگشت نیست! ارتش ایران به سوی آذربایجان حرکت کرد و چند روز قبل از ٢١ آذر، روز نجات آذربایجان، جلسهای درتبریز باحضور نماینده شوروی و کابینه فرقه تشکیل شد که به دستور قلیاف پیشهوری و دو معاونش(بادگان و جهانشاهلو) میبایست خاک ایران را ترک کنند! و پیشهوری که قراربود تاپای جان مقاومت کند فرار رابر قرار ترجیح داد و چندی بعد درتصادفی ساختگی درآذربایجان شوروی فوت شد.
گرامی باد این روز فرخنده
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
مرگ هست، بازگشت نیست!(پیشهوری)
دراواسط دهه بیست سیدجعفر پیشه وری به دستور شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست غائلهای را درآذربایجان به راه انداخت برای جدایی آن از ایران. وقتی که استالین توسط باقروف فرمان تشکیل حرکت های تجزیهطلبانه در شمال ایران را داد عمال و ایادی برای این کار برگزیدند. پیشه وری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان. پیشهوری ابتدا مجلس ملی آذربایجان را تشکیل داد و زبان ترکی را زبان رسمی کرد و سپس به خلع سلاح پادگانهای تبریز و ارومیه پرداخت(پادگان تبریز به فرمان سرهنگ درخشانی خلع سلاح شد ولی ارومیه به دستور سرهنگ زنگنه تاآخرین فشنگ مقاومت کرد) درزمان یکساله حکومت فرقه جنایتهای بیشماری مرتکب شدند. در این مدت تلاشهای سیاسیون و ارتشیانی چون حکیم الملک، حسین علا، تقی زاده، سپهبدرزم آرا، قوام و محمدرضاشاه بود که آزادسازی آذربایجان صورت گرفت. علا و تقی زاده نقش مهمی درعرصه دیپلماسی فعال ایفا کردند و قوام به عنوان نخست وزیر مذاکرات سازندهای با استالین داشت و شاه هم به عنوان رئیس کشور خود فرماندهی عملیات آزادسازی را برعهده گرفت. از همان زمان و سالهای بعد بود که مفاهیمی چون ستم قومی، تحمیل زبان واحد، کثیرالمله بودن ایران و... برسر زبان ها افتاد. مرتضی اکتشافی از افسران فراری سازمان نظامی حزب توده بیان میکند برای اولین بار احمد قاسمی و احسان طبری به دستور مقامهای شوروی مفهوم کثیرالمله بودن ایران را مطرح کردند. به هنگام تشکیل فرقه، حزب توده که کاملا مطیع اوامر شوروی بود به دستور آنها کمیته محلی آذربایجان حزب را منحل و به تمام اعضا دستور داد که به فرقه بپیوندند. کسی مثل جهانشاهلو افشار که معاون پیشهوری شد بدین صورت عضو فرقه شده بود. حزب ایران به رهبری الهیارصالح هم درآن زمان پیمان مودت با حزب توده بست که سالها بعد شاه به طعنه به آنهامیگفت: کسانی که به سلامتی پیشهوری شراب نوشیدند! پس از کشمکش بسیار و کسب موافقت شوروی برای خروج نیروهایش از ایران، قوام اولتیماتوم تندی به پیشهوری و فرقه داد مبنی بر عدم تمرد. ولی جواب پیشهوری این بود: مرگ هست، بازگشت نیست! ارتش ایران به سوی آذربایجان حرکت کرد و چند روز قبل از ٢١ آذر، روز نجات آذربایجان، جلسهای درتبریز باحضور نماینده شوروی و کابینه فرقه تشکیل شد که به دستور قلیاف پیشهوری و دو معاونش(بادگان و جهانشاهلو) میبایست خاک ایران را ترک کنند! و پیشهوری که قراربود تاپای جان مقاومت کند فرار رابر قرار ترجیح داد و چندی بعد درتصادفی ساختگی درآذربایجان شوروی فوت شد.
گرامی باد این روز فرخنده
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
به مناسبت روز ملی ٢١ آذر و نجات آذربایجان در روز جمعه ساعت ٨:٣٠ شب گفت وگویی خواهیم داشت با استاد دکتر #عباس_جوادی پیرامون غائله فرقه دموکرات و نقش شوروی در حمایت از آنها و چگونگی بازپس گیری آذربایجان. دکتر جوادی از پژوهشگران نام آشنای تاریخ معاصر هستند که تالیفات متعددی در حوزه عثمانی شناسی و تاریخ ترکان به رشته تحریر درآوردند و همینطور بخشی از اسناد شوروی سابق درباره فرقه دموکرات را برای نخستین بار به فارسی برگرداندند. این برنامه مهم را از دست ندهید.
#٢١آذر
#عباس_جوادی
@ayarenaghd
#٢١آذر
#عباس_جوادی
@ayarenaghd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفت وگو با دکتر عباس جوادی:
پیرامون غائله فرقه دموکرات و بازپسگیری آذربایجان.
دکترجوادی دراین گفت وگو با تکیه بر اسناد حزب کمونیست شوروی که نخستین بار ایشان زحمت ترجمهشان را برعهده گرفتند بر افسانه مستقل بودن پیشهوری و فرقه خط بطلان کشیدند و وابستگی تام وتمام آنها به استالین و شوروی را نشان دادند.
#عباس_جوادی
@ayarenaghd
پیرامون غائله فرقه دموکرات و بازپسگیری آذربایجان.
دکترجوادی دراین گفت وگو با تکیه بر اسناد حزب کمونیست شوروی که نخستین بار ایشان زحمت ترجمهشان را برعهده گرفتند بر افسانه مستقل بودن پیشهوری و فرقه خط بطلان کشیدند و وابستگی تام وتمام آنها به استالین و شوروی را نشان دادند.
#عباس_جوادی
@ayarenaghd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از گفت وگو با دکتر جوادی پیرامون نامه وفرمان بیسابقه استالین درباره راهاندازی حرکت های تجزیه طلبانه در شمال ایران
#عباس_جوادی
@ayarenaghd
#عباس_جوادی
@ayarenaghd
یکی از شیرینترین این اسطورهها درباره شب یلدا، روایت مردم لرستان درباره دلباختگی ماه به خورشید است. «بنابر این اسطوره، ماه که دلباخته خورشید است، هر شب سراسر پهنه آسمان را در تعقیب خورشید و رسیدن به او در مینوردد. ولیکن هر شب در سحرگاهان وقتی که به خورشید نزدیک میشود، خواب او را میرباید و به خوابی سنگین فرو میرود و خورشید از چنگش میگریزد و سپیده میدمد و از پس آن، روز فرا میرسد و او را از گام نهادن به قلمرو خورشید باز میدارد. سرانجام، ماه دبیری میاندیشد و از ستارهای که در کنار و نزدیک او است (ظاهراً عُطارد: تیر)، میخواهد تا او را به هنگام نزدیک شدن خورشید بیدار کند. ستاره گماشته او، در سحرگاه شبی از شبها، وقتی خورشید به ماه نزدیک میشود، او را بیدار میکند. ماه به استقبال خورشید خانم میرود و راز دلباختگی، سرگردانی و آسمانگردی خود در یک سال را برای او بازگو میکند و خورشید را در برمیگیرد و آن دو در کنار هم میآرامند. همبستری ماه با خورشید به درازا میکشد و خورشید از وظیفه هر روزه خود باز میماند و دیرتر از همیشه طلوع میکند. به همین سبب شب اول زمستان که همین شب یلدا است، از همه شبها طولانیتر میشود.»
از کتاب شب یلدا، اثر استاد علی بلوکباشی.
یلدا بر شما مبارک.
@ayarenaghd
از کتاب شب یلدا، اثر استاد علی بلوکباشی.
یلدا بر شما مبارک.
@ayarenaghd
در ادامه نشستهای عیارنقد این بار پای صحبتهای خانم دکتر #آرمینا_آرم خواهیم نشست تا به بررسی روابط ایران و روسیه بپردازیم و فرصت ها و تهدیدهای آن را مورد بررسی و مداقه قرار دهیم. خانم دکتر آرم از متخصصین حوزه روابط بین الملل است و تالیفات متعددی در این حوزه به رشته تحریر درآوردند. فایل این گفت وگو جمعه در کانال بارگذاری خواهد شد.
@ayarenaghd
@ayarenaghd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفت و گو با خانم دکتر #آرمینا_آرم پیرامون روابط استراتژیک ایران و روسیه و بررسی امکان یا امتناع چنین روابطی. و همینطور در این گفت و شنود به بررسی نظریه تنهایی استراتژیک ایران پرداختیم.
#روسیه
#ایران
@ayarenaghd
#روسیه
#ایران
@ayarenaghd
گلوبالیسم؛ تظاهر سرمایهداری به چپ
مدتهااست گروهی از ابرسرمایهداران جهان به موضوعی دامن میزنند که به گلوبالیزم یا گرایش به جهانیسازی مشهوراست، این ابرسرمایهداران با گروه بزرگی از دانشگاهیان و به اصطلاح روشنفکران چپگرا نیز همدل و همسخناند.
از منظر نقد مارکسی این جهانیسازی در سطح روساخت ماهیت چپ دارد و متضمن به رسمیت شناختن دگرباشی جنسی، زبانهای قومی، قومیتها، حمایت از استقلالطلبی، آزادی مذاهب یعنی رویکردهایی که اغلب به مارکسیسم فرهنگی یا چپ فرهنگی مشهوراند و در یک کلام آنگونه که لیوتار میخواست شنیدن صداهای سرکوب شده یا درحقیقت رفع تبعیضی همه جانبهاست.
از جمله موضوعاتی که مورد مخالفت مدعیان جهانیسازیاست انواع رویکردهای میهنپرستانه است(که برای چپگرایان هم بسیار خوشآینداست)، برای مثال دربحث تراز تجاری آمریکا و دیگر کشورها تعرفهگذاری ترامپ بر کالاهای وارداتی از چین و ترکیه و فرانسه و... یا اصرار ترامپ به فعالیت بنگاههای اقتصادی امریکایی از جمله اپل در امریکا به جای چین یا هند مورد مخالفت مدعیان این رویکرد قرارداشت.
علیالظاهر این رویکرد متضمن مخالفت با هرگونه تبعیضیاست، که اصل غیر قابل مذاکره و معنوی مارکسیسماست حتی تبعیض به بهانه ملیگرایی. (البته مارکسیسم ذاتا نیز در مقابل ملیگراییاست.)
اما در عمل آنچه روی میدهد موضوع دیگریاست و از روساخت که بگذریم دیگر اثری از توافق با مارکسیسم باقی نمیماند.
درحقیقت در این رویکرد ما مخالفت با حمایتهای میهنپرستانه از بنگاههای اقتصادی داخلی میبینیم برای آنکه از بنگاههای اقتصادی فراملیتی و چند ملیتی حمایت صورتگیرد.
به عبارت روشنتر شالوده این رویکرد متضمن مخالفت با سرمایهداری نیست بلکه سرمایهداری ملی را سرکوب میکند تا سرمایهداری فراملی فرصت بیشتری داشتهباشد، اینکه اپل به عنوان یک هلدینگ بزرگ اقتصادی به جای آنکه در چین فعالیت کند در آمریکا فعالیت کند، ضد ارزشاست چرا که این تقاضای ظاهراً میهن پرستانه تبعیضآمیزاست (ترجیح آمریکایی ها به چینیها یا هندیها) اما زیر لوای این مخالفت با تبعیض و حمایت از آزادی فعالیتهای اقتصادی، ایده دیگری خفتهاست
فعالیت اپل در چین یا هند متضمن پرداخت دستمزد کمتریاست چرا که کارگر چینی یا هندی دستمزد کمتری به نسبت کارگر امریکایی طلب میکند
پس در اینجا میهنپرستی ادعایی ترامپ موجب سود کمتر اپل میشود و مخالفت با تبعیض یا حمایت از آزادی تبادل اقتصادی، که سرشار از ملاحظات اخلاقی بشردوستانه یا عدالت خواهانه است، منافع سرشار اقتصادی هم دارد خصوصاً برای همان اپل.
در نتیجه اینجا با روساختی چپ مواجهیم که مخالف با سرمایهداری ملی و همه مظاهر و ارزشهای مرتبط با آن است، اما درعمل شالوده آن حامی نوعی سرمایهداری فراملیتیاست که شدیدتر، گسترده و چهبسا بسیار بیرحمتر از سرمایهداری ملیاست.
در حالی که سرمایهداری ملی متضمن بهبود اقتصاد داخلی، تقویت قدرت ملی و ایجاد رفاه ملتاست، بدون آنکه مخالف یا مانع روابط اقتصادی خارجی شود، سرمایهداری فراملیتی به قیمت نابودی اقتصاد داخلی کشورها، منفعت کمپانیهای بزرگ اقتصادی چند ملیتی را دنبال میکند
نکته آخر اینکه با توجه به حمایتهای همهجانبه ابرسرمایهداران جهان از رویکردهای گلوبالیستی باید توجه داشت که حمایت به اصطلاح روشنفکران و دانشگاهیان چپگرا از این رویکرد، درافتادن در دام کسانیاست که نه فقط حامی سرسخت مالکیت خصوصی هستند حتی حمایتشان از سرمایهگذاری در کشورهای جهان سومی نیز کاملاً تاکتیکی و منفعتطلبانهاست
کافیست به خاطر بیاوریم هرجا مرگ ارزان و جنگ فراواناست تسلیحات مورد نیاز را از جنگهای خلیج فارس و افغانستان تا حملات تروریستی گروههای معارض و مافیا در پاکستان و هند و فیلیپین و آمریکای لاتین و آفریقا را همین کمپانیهای چند ملیتی تأمین میکنند در نتیجه اگر گلوبالیسم در هند و چین و بنگلادش با سرمایهگذاری موجب بهبود معیشتیاست در افغانستان و پاکستان و آمریکای لاتین و افریقا خانه خرابی دارد و همان قدر که فروش سلاح به طالبان و داعش و بوکوحرام و احرارالشام برای این کمپانیها جذاباست
فروش سلاح به دولتها برای سرکوب همین گروهها نیز جذاب است چرا که کاسبی کاسبیاست
Business is business
و فرقی ندارد فروشنده یا مشتری چه کسیباشد یا چه کالایی مبادله شود
پس نه فقط نیت و ذهنیت کمپانیهای چند ملیتی منفعتطلبانهاست در عمل نیز موجب نابودی و خانه خرابی همان کسانی هستند که چپگرایان و خودروشنفکر پنداران رسالتشان را حمایت از آنها توصیف میکنند
حال آنکه با هیچ معیاری خصوصاً با نقد مارکسیستی کمپانیهای چند ملیتی را نه میتوان حامی فرودستان و نابرخورداران توصیف کرد و نه همگرا با مارکسیسم. و این وسط همبستگی جالب میان سرمایهداری و مارکسیستها از عجایب روزگار است.
#محمد_شعله_سعدی
#عیار_نقد
مدتهااست گروهی از ابرسرمایهداران جهان به موضوعی دامن میزنند که به گلوبالیزم یا گرایش به جهانیسازی مشهوراست، این ابرسرمایهداران با گروه بزرگی از دانشگاهیان و به اصطلاح روشنفکران چپگرا نیز همدل و همسخناند.
از منظر نقد مارکسی این جهانیسازی در سطح روساخت ماهیت چپ دارد و متضمن به رسمیت شناختن دگرباشی جنسی، زبانهای قومی، قومیتها، حمایت از استقلالطلبی، آزادی مذاهب یعنی رویکردهایی که اغلب به مارکسیسم فرهنگی یا چپ فرهنگی مشهوراند و در یک کلام آنگونه که لیوتار میخواست شنیدن صداهای سرکوب شده یا درحقیقت رفع تبعیضی همه جانبهاست.
از جمله موضوعاتی که مورد مخالفت مدعیان جهانیسازیاست انواع رویکردهای میهنپرستانه است(که برای چپگرایان هم بسیار خوشآینداست)، برای مثال دربحث تراز تجاری آمریکا و دیگر کشورها تعرفهگذاری ترامپ بر کالاهای وارداتی از چین و ترکیه و فرانسه و... یا اصرار ترامپ به فعالیت بنگاههای اقتصادی امریکایی از جمله اپل در امریکا به جای چین یا هند مورد مخالفت مدعیان این رویکرد قرارداشت.
علیالظاهر این رویکرد متضمن مخالفت با هرگونه تبعیضیاست، که اصل غیر قابل مذاکره و معنوی مارکسیسماست حتی تبعیض به بهانه ملیگرایی. (البته مارکسیسم ذاتا نیز در مقابل ملیگراییاست.)
اما در عمل آنچه روی میدهد موضوع دیگریاست و از روساخت که بگذریم دیگر اثری از توافق با مارکسیسم باقی نمیماند.
درحقیقت در این رویکرد ما مخالفت با حمایتهای میهنپرستانه از بنگاههای اقتصادی داخلی میبینیم برای آنکه از بنگاههای اقتصادی فراملیتی و چند ملیتی حمایت صورتگیرد.
به عبارت روشنتر شالوده این رویکرد متضمن مخالفت با سرمایهداری نیست بلکه سرمایهداری ملی را سرکوب میکند تا سرمایهداری فراملی فرصت بیشتری داشتهباشد، اینکه اپل به عنوان یک هلدینگ بزرگ اقتصادی به جای آنکه در چین فعالیت کند در آمریکا فعالیت کند، ضد ارزشاست چرا که این تقاضای ظاهراً میهن پرستانه تبعیضآمیزاست (ترجیح آمریکایی ها به چینیها یا هندیها) اما زیر لوای این مخالفت با تبعیض و حمایت از آزادی فعالیتهای اقتصادی، ایده دیگری خفتهاست
فعالیت اپل در چین یا هند متضمن پرداخت دستمزد کمتریاست چرا که کارگر چینی یا هندی دستمزد کمتری به نسبت کارگر امریکایی طلب میکند
پس در اینجا میهنپرستی ادعایی ترامپ موجب سود کمتر اپل میشود و مخالفت با تبعیض یا حمایت از آزادی تبادل اقتصادی، که سرشار از ملاحظات اخلاقی بشردوستانه یا عدالت خواهانه است، منافع سرشار اقتصادی هم دارد خصوصاً برای همان اپل.
در نتیجه اینجا با روساختی چپ مواجهیم که مخالف با سرمایهداری ملی و همه مظاهر و ارزشهای مرتبط با آن است، اما درعمل شالوده آن حامی نوعی سرمایهداری فراملیتیاست که شدیدتر، گسترده و چهبسا بسیار بیرحمتر از سرمایهداری ملیاست.
در حالی که سرمایهداری ملی متضمن بهبود اقتصاد داخلی، تقویت قدرت ملی و ایجاد رفاه ملتاست، بدون آنکه مخالف یا مانع روابط اقتصادی خارجی شود، سرمایهداری فراملیتی به قیمت نابودی اقتصاد داخلی کشورها، منفعت کمپانیهای بزرگ اقتصادی چند ملیتی را دنبال میکند
نکته آخر اینکه با توجه به حمایتهای همهجانبه ابرسرمایهداران جهان از رویکردهای گلوبالیستی باید توجه داشت که حمایت به اصطلاح روشنفکران و دانشگاهیان چپگرا از این رویکرد، درافتادن در دام کسانیاست که نه فقط حامی سرسخت مالکیت خصوصی هستند حتی حمایتشان از سرمایهگذاری در کشورهای جهان سومی نیز کاملاً تاکتیکی و منفعتطلبانهاست
کافیست به خاطر بیاوریم هرجا مرگ ارزان و جنگ فراواناست تسلیحات مورد نیاز را از جنگهای خلیج فارس و افغانستان تا حملات تروریستی گروههای معارض و مافیا در پاکستان و هند و فیلیپین و آمریکای لاتین و آفریقا را همین کمپانیهای چند ملیتی تأمین میکنند در نتیجه اگر گلوبالیسم در هند و چین و بنگلادش با سرمایهگذاری موجب بهبود معیشتیاست در افغانستان و پاکستان و آمریکای لاتین و افریقا خانه خرابی دارد و همان قدر که فروش سلاح به طالبان و داعش و بوکوحرام و احرارالشام برای این کمپانیها جذاباست
فروش سلاح به دولتها برای سرکوب همین گروهها نیز جذاب است چرا که کاسبی کاسبیاست
Business is business
و فرقی ندارد فروشنده یا مشتری چه کسیباشد یا چه کالایی مبادله شود
پس نه فقط نیت و ذهنیت کمپانیهای چند ملیتی منفعتطلبانهاست در عمل نیز موجب نابودی و خانه خرابی همان کسانی هستند که چپگرایان و خودروشنفکر پنداران رسالتشان را حمایت از آنها توصیف میکنند
حال آنکه با هیچ معیاری خصوصاً با نقد مارکسیستی کمپانیهای چند ملیتی را نه میتوان حامی فرودستان و نابرخورداران توصیف کرد و نه همگرا با مارکسیسم. و این وسط همبستگی جالب میان سرمایهداری و مارکسیستها از عجایب روزگار است.
#محمد_شعله_سعدی
#عیار_نقد
یکشنبه شب در خدمت دوتن از دوستان و اساتید گرامی هستیم تا به آسیب شناسی فکر انتزاعی و عرفانی در سپهرسیاسی و اجتماعی ایرانیان بپردازیم. موضوع مهمی که کمتر بدان پرداخته شده است. دکتر #محمدامین_نایبپور از پژوهشگران بنام اندیشه سیاسی است و دکتر #محمد_شعله_سعدی از پژوهشگران و مدرسان فلسفه و همینطور یکی از موسسین و نویسندگان مجموعه عیار.
این برنامه مهم را ازدست ندهید.
@ayarenaghd
این برنامه مهم را ازدست ندهید.
@ayarenaghd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل گفت وگو با دکتر محمد شعله سعدی و دکتر امین نایب پور پیرامون: آسیب شناسی تفکر انتزاعی و عرفانی در حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان
#محمد_شعله_سعدی
#امین_نایب_پور
@ayarenaghd
#محمد_شعله_سعدی
#امین_نایب_پور
@ayarenaghd
فروغ جاودانه!
امروز سالروز درگذشت فروغ است. به تحقیق فروغ را میتوان یکی از پیشگامان شعر نو دانست. شخصیتی با سویههای کاملا متضاد و درعین حال نبوغ آمیز. فروغی که پایبند رابطهاش با همسرش، پرویز شاپور نبود و به وی خیانت کرد و با ناصر خدایار، سردبیر مجله روشنفکر طرح دوستی ریخت، دوقطبی(Bipolar) بود،از افسردگی شدید رنج میبرد، هرویین مصرف میکرد، چندبارخودکشی کرده بود، بین مهرمادری و شعر، دومی را برگزید، با گلستانی که زن و بچه داشت وارد رابطه شد و بسیارلجوج و عصبی مزاج و فوق العاده حسود بود. ولی همین
فروغ، فروغی بود سنت شکن و تابو شکن! برای اولین با درشعر،از زبان یک زن، سخن ازتمایلات طبیعی جنسی
و تنانگی کرد، آنهم در جامعهای سنت زده دهه سی:
گنه کردم، گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینهجوی و آهنین بود
...
تن من در بستر نرم
به روی سینهاش مستانه لرزید.
پس از همین شعر بود که به گفته فریدون مشیری از قم اعتراضهای شدید بلند شد و اخطار دادند دیگر از این کارها نکنید! اولین دفتر شعرش به همت و با مقدمه شجاع الدین شفا چاپ شد. نبوغی خارق العاده داشت، انسانی پرشقفت و مهربان بود و درمواقعی فعل انسانیت را بهتر از هرکس دیگری صرف میکرد. مستند خانه سیاه است وی که درباره جذامیان تبریز بود گواه این روحیه لطیفش بود.
عصیانگر بود ولی این روحیهاش جاهایی تنه به گستاخی و رادیکالیسم کور میزد. زمانی با ابراهیم گلستان به مهمانی رفته بودند و خانم اشرف پهلوی وارد میشود و با آنها به مصافحه مشغول میشود ولی فروغ حتی از روی مبل تکان نخورد!
به دلیل جسارتش در تابوشکنی و صدالبته شعرهای قویاش، خیلی از نامداران هم عصرش دل در گرو او داشتند. از نادرپور گرفته تا گلستان و ف.م استاد نامدار ایرانشناسی! همین مورد توجه بودن نزد دیگران حسادت خیلیها را برانگیخت. به طوری که آیدا، زن شاملو، وی را تخطئه کرد. تابحال کتب بسیاری درباره وی چاپ شده است ولی تحقیق فرزانه میلانی به زعم من یکی از بهترین هاست دراین باره.
رمزجاودانگی فروغ دراین است که فروغ، فروغ بود. درمنتهای
استقلال شخصیتش. چه درهنر و چه درزندگی شخصيش.
آن کلاغی که پرید
از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشه آشفته ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزه کوتاهی، پهنای افق را پیمود
خبر ما را باخود خواهد برد به شهر
...
همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنه سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخه بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند، اما من و تو
به چراغ و آب و آیینه پیوستیم
و نترسیدیم.
یادش گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
امروز سالروز درگذشت فروغ است. به تحقیق فروغ را میتوان یکی از پیشگامان شعر نو دانست. شخصیتی با سویههای کاملا متضاد و درعین حال نبوغ آمیز. فروغی که پایبند رابطهاش با همسرش، پرویز شاپور نبود و به وی خیانت کرد و با ناصر خدایار، سردبیر مجله روشنفکر طرح دوستی ریخت، دوقطبی(Bipolar) بود،از افسردگی شدید رنج میبرد، هرویین مصرف میکرد، چندبارخودکشی کرده بود، بین مهرمادری و شعر، دومی را برگزید، با گلستانی که زن و بچه داشت وارد رابطه شد و بسیارلجوج و عصبی مزاج و فوق العاده حسود بود. ولی همین
فروغ، فروغی بود سنت شکن و تابو شکن! برای اولین با درشعر،از زبان یک زن، سخن ازتمایلات طبیعی جنسی
و تنانگی کرد، آنهم در جامعهای سنت زده دهه سی:
گنه کردم، گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینهجوی و آهنین بود
...
تن من در بستر نرم
به روی سینهاش مستانه لرزید.
پس از همین شعر بود که به گفته فریدون مشیری از قم اعتراضهای شدید بلند شد و اخطار دادند دیگر از این کارها نکنید! اولین دفتر شعرش به همت و با مقدمه شجاع الدین شفا چاپ شد. نبوغی خارق العاده داشت، انسانی پرشقفت و مهربان بود و درمواقعی فعل انسانیت را بهتر از هرکس دیگری صرف میکرد. مستند خانه سیاه است وی که درباره جذامیان تبریز بود گواه این روحیه لطیفش بود.
عصیانگر بود ولی این روحیهاش جاهایی تنه به گستاخی و رادیکالیسم کور میزد. زمانی با ابراهیم گلستان به مهمانی رفته بودند و خانم اشرف پهلوی وارد میشود و با آنها به مصافحه مشغول میشود ولی فروغ حتی از روی مبل تکان نخورد!
به دلیل جسارتش در تابوشکنی و صدالبته شعرهای قویاش، خیلی از نامداران هم عصرش دل در گرو او داشتند. از نادرپور گرفته تا گلستان و ف.م استاد نامدار ایرانشناسی! همین مورد توجه بودن نزد دیگران حسادت خیلیها را برانگیخت. به طوری که آیدا، زن شاملو، وی را تخطئه کرد. تابحال کتب بسیاری درباره وی چاپ شده است ولی تحقیق فرزانه میلانی به زعم من یکی از بهترین هاست دراین باره.
رمزجاودانگی فروغ دراین است که فروغ، فروغ بود. درمنتهای
استقلال شخصیتش. چه درهنر و چه درزندگی شخصيش.
آن کلاغی که پرید
از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشه آشفته ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزه کوتاهی، پهنای افق را پیمود
خبر ما را باخود خواهد برد به شهر
...
همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنه سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخه بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند، اما من و تو
به چراغ و آب و آیینه پیوستیم
و نترسیدیم.
یادش گرامی.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
هما و کرکس؛ نوشتهای پیرامون شایعه دیده شدن همای سعادت:
تصاویرِ اساطیر را علاوه بر گزارشاتِ معمول، باید همزمان در مفاهیم و کنایات و صفاتِ نیک و بدِ به ظاهر گذرا نیز جستجو کرد. استخراجِ اینچنینِ تصاویر نه تنها بازسازی اساطیر را دقیقتر میکند، بلکه سبب میشود اندیشههای اصیلِ آنها نیز بهتر فهم شود. در این کوتهنوشته قصد ورود به این مقوله را ندارم و صرفاً از این جهت عرض شد که بگویم «هما»، صفتی برای سیمرغ بود که به مرور با خودِ سیمرغ یکی پنداشته شد و بعد از اسلام در میان انبوهی جعل و انکار، نزد نویسندگان و شعرایی که چند قرن از تصویر اصیل فرهنگ ایران دور افتاده بودند، به پرندهای استخوانخوار که صرفاً حامل سعادت بود فروکاسته گشت. در آن میان، معدودی شعرا چون فردوسی، مولوی (در غزلیات)، عطار و اندکی حسن غزنوی، حامل تصاویرِ درستی از هما هستند که پرداختن به آنها موضوع بحثِ پیشِ رو نیست.
در میان متون قدیمی که ذکر پرندگان رفته، عجایبنامهها را باید در دستهٔ مهمترینها دانست. در هیچکدام از آنان، هما و کرکس یکی نیستند، بلکه برای توصیفِ هر کدام بخشی جداگانه در نظر گرفتهاند. عجایبالمخلوقات طوسی ص ۵۱۶ (تصویر۲)
در نسخهٔ خطی عجایبالمخلوقات قزوینی(کمبریج)، علاوه بر حفظ این فاصله، دو تصویر از کرکس نیز نقاشی شده که میتوان شباهتهای زیادی با کرکسِ ایرانی را در آنها دید. این مهم در طبقهبندی کرکسهای بومی مفید است. (تصاویر ۳ و ۴) قزوینی نام این پرندگان را به عربی «رحمه» و «نسر» ضبط کرده و میگوید نوعی کرکس هستند. البته در نسخه عربی به صورت صحیح «رخمه» ضبط شده.
(ارزشِ این نسخه به ظرافتهای نقاشیهای آن است. از این کتاب نسخههای خطی و سنگیِ دیگری نیز وجود دارد که نقاشیهای هیچکدام ظرافتهای این یکی را ندارند)
بنابر آنچه تا کنون توانستهام بیابم، کرکس و هما در متون فارسی تا اواخر قاجار همواره دو پرندهٔ جدا بودهاند و در هیچ متنی این دو را یکی ندانستهاند. برای روشنتر شدن مطلب، چند نمونه را میآورم:
مَرو راهی که دیگر کس نرفته
هما نگذشته و کرکس نرفته (سلمان ساوجی)
از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی آنک
هرگز از کاشانهٔ کرکس، همایی برنخاست (خاقانی)
نظر بر جیفهٔ دنیا و لاف از اوج استغنا؟
به طبعِ کرکسی، اما پر و بالِ هما داری (صائب تبریزی)
همنشین زاغ شد طاووس باغ کبریا
یا که عنقا و هما، با کرکس و شاهین قرین (غروی اصفهانی)
صریحتر از همهٔ این مثالها، هلالی جغتایی در دیوان خود منظومهای دارد که مباحثهٔ کرکس است و هما:
کرکسی ژاژخایِ بیمعنی
با همایی فتاد در دعوی...
اینکه پس از چندین قرن، در دورهٔ معاصر هما با کرکس یکی پنداشته میشود، صرفاً به دلیل این اشتباه بود که برخی اُدبا و شعرای قدیم گمان میکردند خوراک هما، استخوان بوده. شعرایی چون سوزنی، سعدی، صائب، بیدل و...
این موضوع باعث شد نویسندگان و پژوهشگرانِ سازمان محیط زیست در دورهٔ پهلوی دوم، در نامگذاری کرکسِ ایرانی دچارِ این خطای فاحش شوند. کرکسِ ایرانی همان است که قزوینی در عجایبالمخلوقات با نامهای «رخمه» و «نسر» معرفی میکند. لازم به ذکر است که کرکس در هیچ متنِ قدیم و جدیدی به عنوان پرندهٔ سعادت و نیک معرفی نشده، خاصه آنکه شوم و بد نیز بوده است:
ننگ دارم که شَوَم کرکسطبع
کز خرد نامْ همای است مرا (خاقانی)
توصیفاتِ قُدما از سیمرغ و هما و روایتهای سینه به سینهٔ، باعث شد زمانی که سرستونِ مشهور به شیر_دال (گریفین) در دههٔ سی توسط علی سامی در تختجمشید کشف شود (تصویر ۵)، برخی آن را «هما» بدانند که به دنبالِ آن چند هتل و همچنین شرکت هواپیمایی ایران از آن تصویر برای ساخت آرم خود استفاده کردند.
#مجید_دهقانی
@ayarenaghd
تصاویرِ اساطیر را علاوه بر گزارشاتِ معمول، باید همزمان در مفاهیم و کنایات و صفاتِ نیک و بدِ به ظاهر گذرا نیز جستجو کرد. استخراجِ اینچنینِ تصاویر نه تنها بازسازی اساطیر را دقیقتر میکند، بلکه سبب میشود اندیشههای اصیلِ آنها نیز بهتر فهم شود. در این کوتهنوشته قصد ورود به این مقوله را ندارم و صرفاً از این جهت عرض شد که بگویم «هما»، صفتی برای سیمرغ بود که به مرور با خودِ سیمرغ یکی پنداشته شد و بعد از اسلام در میان انبوهی جعل و انکار، نزد نویسندگان و شعرایی که چند قرن از تصویر اصیل فرهنگ ایران دور افتاده بودند، به پرندهای استخوانخوار که صرفاً حامل سعادت بود فروکاسته گشت. در آن میان، معدودی شعرا چون فردوسی، مولوی (در غزلیات)، عطار و اندکی حسن غزنوی، حامل تصاویرِ درستی از هما هستند که پرداختن به آنها موضوع بحثِ پیشِ رو نیست.
در میان متون قدیمی که ذکر پرندگان رفته، عجایبنامهها را باید در دستهٔ مهمترینها دانست. در هیچکدام از آنان، هما و کرکس یکی نیستند، بلکه برای توصیفِ هر کدام بخشی جداگانه در نظر گرفتهاند. عجایبالمخلوقات طوسی ص ۵۱۶ (تصویر۲)
در نسخهٔ خطی عجایبالمخلوقات قزوینی(کمبریج)، علاوه بر حفظ این فاصله، دو تصویر از کرکس نیز نقاشی شده که میتوان شباهتهای زیادی با کرکسِ ایرانی را در آنها دید. این مهم در طبقهبندی کرکسهای بومی مفید است. (تصاویر ۳ و ۴) قزوینی نام این پرندگان را به عربی «رحمه» و «نسر» ضبط کرده و میگوید نوعی کرکس هستند. البته در نسخه عربی به صورت صحیح «رخمه» ضبط شده.
(ارزشِ این نسخه به ظرافتهای نقاشیهای آن است. از این کتاب نسخههای خطی و سنگیِ دیگری نیز وجود دارد که نقاشیهای هیچکدام ظرافتهای این یکی را ندارند)
بنابر آنچه تا کنون توانستهام بیابم، کرکس و هما در متون فارسی تا اواخر قاجار همواره دو پرندهٔ جدا بودهاند و در هیچ متنی این دو را یکی ندانستهاند. برای روشنتر شدن مطلب، چند نمونه را میآورم:
مَرو راهی که دیگر کس نرفته
هما نگذشته و کرکس نرفته (سلمان ساوجی)
از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی آنک
هرگز از کاشانهٔ کرکس، همایی برنخاست (خاقانی)
نظر بر جیفهٔ دنیا و لاف از اوج استغنا؟
به طبعِ کرکسی، اما پر و بالِ هما داری (صائب تبریزی)
همنشین زاغ شد طاووس باغ کبریا
یا که عنقا و هما، با کرکس و شاهین قرین (غروی اصفهانی)
صریحتر از همهٔ این مثالها، هلالی جغتایی در دیوان خود منظومهای دارد که مباحثهٔ کرکس است و هما:
کرکسی ژاژخایِ بیمعنی
با همایی فتاد در دعوی...
اینکه پس از چندین قرن، در دورهٔ معاصر هما با کرکس یکی پنداشته میشود، صرفاً به دلیل این اشتباه بود که برخی اُدبا و شعرای قدیم گمان میکردند خوراک هما، استخوان بوده. شعرایی چون سوزنی، سعدی، صائب، بیدل و...
این موضوع باعث شد نویسندگان و پژوهشگرانِ سازمان محیط زیست در دورهٔ پهلوی دوم، در نامگذاری کرکسِ ایرانی دچارِ این خطای فاحش شوند. کرکسِ ایرانی همان است که قزوینی در عجایبالمخلوقات با نامهای «رخمه» و «نسر» معرفی میکند. لازم به ذکر است که کرکس در هیچ متنِ قدیم و جدیدی به عنوان پرندهٔ سعادت و نیک معرفی نشده، خاصه آنکه شوم و بد نیز بوده است:
ننگ دارم که شَوَم کرکسطبع
کز خرد نامْ همای است مرا (خاقانی)
توصیفاتِ قُدما از سیمرغ و هما و روایتهای سینه به سینهٔ، باعث شد زمانی که سرستونِ مشهور به شیر_دال (گریفین) در دههٔ سی توسط علی سامی در تختجمشید کشف شود (تصویر ۵)، برخی آن را «هما» بدانند که به دنبالِ آن چند هتل و همچنین شرکت هواپیمایی ایران از آن تصویر برای ساخت آرم خود استفاده کردند.
#مجید_دهقانی
@ayarenaghd