جاهلی درعرصه سیاست
۳۰ دی ماه سالروز درگذشت اولین نخست وزیر انقلاب است. مهدی بازرگان جز اولین محصلینی بود که رضاشاه برای کسب تخصص به فرنگ فرستاد. اگرچه دررشته مهندسی فارغ التحصیل شد، ولی دستاوردش از فرنگ خلاصه شد در اثبات وجود خدا با قوانین ترمودینامیک! جز پایه گذاران انجمن اسلامی در دانشگاه تهران بود. درزمان مصدق معاون وزیر فرهنگ شد. فریدون آدمیت نقل میکند که مصدق باگماردن وی به وزارت فرهنگ مخالف بود چرا که معتقد بود بر سر دانش آموزان دختر لچک خواهد گذاشت! گو اینکه رفیقش، یدالله سحابی در مدارس تحت امرش سخت گیریهای مذهبی شدیدی اعمال نمود. از موسسین نهضت آزادی بود و با طرح انقلاب سفید که شامل حق رای به زنان و اصلاحات ارضی بود به مخالفت برخاست که همین امر باعث بازداشتش شد. شهره است که وی مخالفی مسالمت جو بود ولی این گفته چندان دقیق نیست. عزت الله سحابی، یار و همراه بازرگان نقل میکند که درزندان برازجان طرح تشکیل جنبشی مسلحانه را پی ریخت که خروجی این طرح، سازمان مجاهدین خلق شد. در طول فعالیتهایش علیه رژیمپیشین کسب و کارش به راه بود و کسی مزاحمتی برایش ایجاد نکرد. درهنگام انقلاب اگرچه دوست و یارقدیمی بختیار بود ولی نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفت. ازاقدامات مشعشع وی در زمان دولتش لغو خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا بود که پول آن قبلا پرداخت شده بود! دولتش، دولت مستعجل بود و بالاخره زور مومنان خداجوی اول انقلاب بر وی چربید و در۱۳ آبان ۵۸ استعفا داد. چندی بعد نماینده مجلس شد و درسال ۶۴ هم برای ریاست جمهوری اسم نوشت که ردصلاحیت شد. مسعود رجوی که به پاریس گریخته بود و نهضت مقاومت ملی رابنیان نهاده بود به وی پیشنهاد همکاری داد که بازرگان درجواب گفته بود: من هنوز زنم را دوست دارم!(کنایه به جدایی مریم عضدانلو ازابریشمچی و عقد وی توسط رجوی) پس از عمری سیاست ورزی مومنانه درآخر عمر درسخنرانی خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء به این نتیجه رسید اصولا اسلام برنامهای برای حکومت کردن ندارد. یعنی چند دهه فعالیتش نقش برآب بود! پس از انقلاب گفت ما باران میخواستیم ولی سیل آمد. درصدد امتزاج همه چیز با اسلام بود و همینطور اثبات اسلام با علوم دقیقه. ازهمین روی باستانی پاریزی وی را مؤمن آل هندسه نامیده بود. افکار ارتجاعی در زمینه آزادی های اجتماعی داشت.با موسیقی سر ستیز داشت و نسبت به حجاب زنان سخت گیر بود. پیروانش همیشه پیشوند مهندس را قبل ازاسمش میآورند ولی درهمان مهندسی هم شهرت خوبی نداشت. دربانک ملی به دلیل محاسبات اشتباه افتضاح به بارآورد که مجبور به استعفا شد.
نادانی سادهل بود.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
۳۰ دی ماه سالروز درگذشت اولین نخست وزیر انقلاب است. مهدی بازرگان جز اولین محصلینی بود که رضاشاه برای کسب تخصص به فرنگ فرستاد. اگرچه دررشته مهندسی فارغ التحصیل شد، ولی دستاوردش از فرنگ خلاصه شد در اثبات وجود خدا با قوانین ترمودینامیک! جز پایه گذاران انجمن اسلامی در دانشگاه تهران بود. درزمان مصدق معاون وزیر فرهنگ شد. فریدون آدمیت نقل میکند که مصدق باگماردن وی به وزارت فرهنگ مخالف بود چرا که معتقد بود بر سر دانش آموزان دختر لچک خواهد گذاشت! گو اینکه رفیقش، یدالله سحابی در مدارس تحت امرش سخت گیریهای مذهبی شدیدی اعمال نمود. از موسسین نهضت آزادی بود و با طرح انقلاب سفید که شامل حق رای به زنان و اصلاحات ارضی بود به مخالفت برخاست که همین امر باعث بازداشتش شد. شهره است که وی مخالفی مسالمت جو بود ولی این گفته چندان دقیق نیست. عزت الله سحابی، یار و همراه بازرگان نقل میکند که درزندان برازجان طرح تشکیل جنبشی مسلحانه را پی ریخت که خروجی این طرح، سازمان مجاهدین خلق شد. در طول فعالیتهایش علیه رژیمپیشین کسب و کارش به راه بود و کسی مزاحمتی برایش ایجاد نکرد. درهنگام انقلاب اگرچه دوست و یارقدیمی بختیار بود ولی نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفت. ازاقدامات مشعشع وی در زمان دولتش لغو خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا بود که پول آن قبلا پرداخت شده بود! دولتش، دولت مستعجل بود و بالاخره زور مومنان خداجوی اول انقلاب بر وی چربید و در۱۳ آبان ۵۸ استعفا داد. چندی بعد نماینده مجلس شد و درسال ۶۴ هم برای ریاست جمهوری اسم نوشت که ردصلاحیت شد. مسعود رجوی که به پاریس گریخته بود و نهضت مقاومت ملی رابنیان نهاده بود به وی پیشنهاد همکاری داد که بازرگان درجواب گفته بود: من هنوز زنم را دوست دارم!(کنایه به جدایی مریم عضدانلو ازابریشمچی و عقد وی توسط رجوی) پس از عمری سیاست ورزی مومنانه درآخر عمر درسخنرانی خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء به این نتیجه رسید اصولا اسلام برنامهای برای حکومت کردن ندارد. یعنی چند دهه فعالیتش نقش برآب بود! پس از انقلاب گفت ما باران میخواستیم ولی سیل آمد. درصدد امتزاج همه چیز با اسلام بود و همینطور اثبات اسلام با علوم دقیقه. ازهمین روی باستانی پاریزی وی را مؤمن آل هندسه نامیده بود. افکار ارتجاعی در زمینه آزادی های اجتماعی داشت.با موسیقی سر ستیز داشت و نسبت به حجاب زنان سخت گیر بود. پیروانش همیشه پیشوند مهندس را قبل ازاسمش میآورند ولی درهمان مهندسی هم شهرت خوبی نداشت. دربانک ملی به دلیل محاسبات اشتباه افتضاح به بارآورد که مجبور به استعفا شد.
نادانی سادهل بود.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
ترامپ و آینده محافظه کاری آمریکا
چهارشنبه شب در خدمت دکتر امین نایب پور هستیم تا پیرامون آینده محافظهکاری آمریکا و نسبتش با اندیشه و اقدامات ترامپ گفت وگو کنیم. دکتر نایب پور از دانش آموختگان اندیشه سیاسی است و تاملات و مصاحبههایی هم در حوزه محافظه کاری داشته اند. پیشتر ایشان با فیلسوف شهیر، هاروی منسفیلد درباره محافظهکاری گفت وگویی داشته اند که فایل آن را پیوست خواهیم کرد تا علاقهمندان به این موضوع استفاده کنند. بیشک گفت وشنود مفیدی خواهد بود.
چهارشنبه شب
ساعت ۹:۳۰ شب
در اینستاگرام عیارنقد.
نشانی اینستاگرام:
Instagram.com/ayarenaghd
@ayarenaghd
چهارشنبه شب در خدمت دکتر امین نایب پور هستیم تا پیرامون آینده محافظهکاری آمریکا و نسبتش با اندیشه و اقدامات ترامپ گفت وگو کنیم. دکتر نایب پور از دانش آموختگان اندیشه سیاسی است و تاملات و مصاحبههایی هم در حوزه محافظه کاری داشته اند. پیشتر ایشان با فیلسوف شهیر، هاروی منسفیلد درباره محافظهکاری گفت وگویی داشته اند که فایل آن را پیوست خواهیم کرد تا علاقهمندان به این موضوع استفاده کنند. بیشک گفت وشنود مفیدی خواهد بود.
چهارشنبه شب
ساعت ۹:۳۰ شب
در اینستاگرام عیارنقد.
نشانی اینستاگرام:
Instagram.com/ayarenaghd
@ayarenaghd
Pages from جهان اشراقی-10-سایت(1).pdf
2.6 MB
فایل گفت وگو دکتر نایب پور با هاروی منسفیلد پیرامون محافظهکاری
@ayarenaghd
@ayarenaghd
آه از آن رفتگان بی برگشت ...
خبر تلخ بود و جانکاه. استاد دکتر جلال متینی با هفت هزارسالگان سر به سر شد. دکتر متینی یکی از آخرین افراد نسلی بود که هر کدام به تنهایی آبرو و اعتبار ایران بودند. جلال متینی در تهران زاده شد. تحصیلات لیسانس تا دکتری را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در نزد بزرگانی چون ملک الشعرا بهار، جلال الدین همایی و عبدالعظیم خان قریب با درجه عالی به اتمام رساند. مدتی در دبیرستان البرز مشغول به کار شد و مدتی هم در دانشکده نفت آبادان. درسال ۳۹ به مشهد رفت و استاد تمام وقت دانشگاه فردوسی شد. تا سال ۵۷ که مجبور به مهاجرت اجباری شد سمت هایی چون معاونت و ریاست دانشگاه را برعهده داشت. پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود که به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی مشغول شد. دکتر متینی ایرانشناس و ادیبی برجسته بود. بنیانگذار و سردبیر دو نشریه ایران شناسی و ایران نامه در خارج ازکشور بود که هر دو از پربارترین نشریات ایران شناسی سده اخیر بودند. شاگردان بسیاری تربیت نمود،چون شفیعی کدکنی و سعیدی سیرجانی. نثری پاکیزه و تمیز داشت و در راه ایران و دفاع از کیان آن، جانانه قلم میزد. یکی از اولین کسانی بود که به خطر پان ترکیسم اشاره کرد و با مقالاتی حکیمانه و مستند و مستدل به مهملات جواد هیئت و دیگر حضرات پان ترک جواب میداد. بهترین و جامع ترین اثر تحقیقی درباره شخصیت مصدق را نگاشت و برای اولین بار او بود که اسطوره پردازی ها درباره مصدق را به چالش کشید. درسالهای غربت کتابی کوچک و کم حجم درباره شریعتی نگاشت و پنبه این شخصیت پوشالی تاریخ معاصر زد! اگرچه پس از انقلاب مورد بی مهری قرار گرفت ولی در یکایک سرمقالههای ایران شناسی درد وطنش هویداست و پیرامون خطرات پیرامونی ایران هشدار میداد. نثر وی نمونه اعلای نثر فارسی معاصر است گو اینکه خودش کتابی به همین نام منتشر کرده است در میانه دهه ۳۰. آبرو و اعتبار ایران بود در محافل دانشگاهی و با نوشتههایش هماره نام مقدس ایران را زنده نگاه میداشت ولی مافیای آکادمیک دراین چند دهه ترجیح میداد کمتر نامی از وی در میان باشد! خواندن یک به یک شماره های ایران شناسی به زعممن بر هر دوستدار ایران واجب است. فقدانش ضایعهای است جبران ناپذیر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
خبر تلخ بود و جانکاه. استاد دکتر جلال متینی با هفت هزارسالگان سر به سر شد. دکتر متینی یکی از آخرین افراد نسلی بود که هر کدام به تنهایی آبرو و اعتبار ایران بودند. جلال متینی در تهران زاده شد. تحصیلات لیسانس تا دکتری را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در نزد بزرگانی چون ملک الشعرا بهار، جلال الدین همایی و عبدالعظیم خان قریب با درجه عالی به اتمام رساند. مدتی در دبیرستان البرز مشغول به کار شد و مدتی هم در دانشکده نفت آبادان. درسال ۳۹ به مشهد رفت و استاد تمام وقت دانشگاه فردوسی شد. تا سال ۵۷ که مجبور به مهاجرت اجباری شد سمت هایی چون معاونت و ریاست دانشگاه را برعهده داشت. پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود که به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی مشغول شد. دکتر متینی ایرانشناس و ادیبی برجسته بود. بنیانگذار و سردبیر دو نشریه ایران شناسی و ایران نامه در خارج ازکشور بود که هر دو از پربارترین نشریات ایران شناسی سده اخیر بودند. شاگردان بسیاری تربیت نمود،چون شفیعی کدکنی و سعیدی سیرجانی. نثری پاکیزه و تمیز داشت و در راه ایران و دفاع از کیان آن، جانانه قلم میزد. یکی از اولین کسانی بود که به خطر پان ترکیسم اشاره کرد و با مقالاتی حکیمانه و مستند و مستدل به مهملات جواد هیئت و دیگر حضرات پان ترک جواب میداد. بهترین و جامع ترین اثر تحقیقی درباره شخصیت مصدق را نگاشت و برای اولین بار او بود که اسطوره پردازی ها درباره مصدق را به چالش کشید. درسالهای غربت کتابی کوچک و کم حجم درباره شریعتی نگاشت و پنبه این شخصیت پوشالی تاریخ معاصر زد! اگرچه پس از انقلاب مورد بی مهری قرار گرفت ولی در یکایک سرمقالههای ایران شناسی درد وطنش هویداست و پیرامون خطرات پیرامونی ایران هشدار میداد. نثر وی نمونه اعلای نثر فارسی معاصر است گو اینکه خودش کتابی به همین نام منتشر کرده است در میانه دهه ۳۰. آبرو و اعتبار ایران بود در محافل دانشگاهی و با نوشتههایش هماره نام مقدس ایران را زنده نگاه میداشت ولی مافیای آکادمیک دراین چند دهه ترجیح میداد کمتر نامی از وی در میان باشد! خواندن یک به یک شماره های ایران شناسی به زعممن بر هر دوستدار ایران واجب است. فقدانش ضایعهای است جبران ناپذیر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترامپ و آینده محافظهکاری آمریکایی
گفت وگو با دکتر امین نایب پور پیرامون محافظهکاری و پیشینه این مفهوم و نسبت آن با اندیشهها و اقدامات ترامپ.
@ayarenaghd
گفت وگو با دکتر امین نایب پور پیرامون محافظهکاری و پیشینه این مفهوم و نسبت آن با اندیشهها و اقدامات ترامپ.
@ayarenaghd
اخیرا جناب مرتضی مردیها که از نویسندههای شناخته شده و یکی از مدعیان لیبرالیسم در ایران هستند اقدام به انتشار سلسله استوری ها درباره علم پزشکی کردند و ناباوارانه اظهارنظرهایی کردند که نه در تخصص ایشان است و نه صلاحیتی برای ابراز آن دارند و نکته مهمتر اینکه این اظهارات ایشان میتواند پیامدهای جدی برای سلامت عمومی جامعه داشته باشد. ازهمین روی یکی از مخاطبان همیشگی عیارنقد، دکتر محمدعلی صنعتی در یادداشت مختصری به اظهارات ایشان پاسخ دادند. اصل استوری های جناب مردیها را در زیر مطلب قرارخواهیم داد. و اما مطلب دکتر صنعتی:
👇👇👇
👇👇👇
ذکری درباب یکی ازمریدان حاج فرج دباغ:
ارسطو را عمدتا به عنوان دومین نسل از فیلسوفان پساسقراطی و تاثیرگذارترین فرد در اندیشههای فلسفی عهد قدیم میشناسند. اما او فراتر از فلسفه و منطق رسالات بسیاری در علوم دیگر منجمله فیزیک و زیستشناسی دارد. وی معتقد بود که تحلیل عقلی مسائل طبیعت جامع و مانع خواهد بود و ما را از آزمون نظریهای که عقل تاییدش میکند حذر میدارد. سایه سنگین و بازدارنده او از طریق نفوذ عقایدش در آیین مسیحیت قرنهای متمادی کابوس علم در دنیای غرب گردید. اما از دوران رنسانس به این سو به همت نامداران علم جهان رنگ و بویی تازه یافت و امروزه ما میوه شیرین علم تحقیقگر و آزماینده را در زندگی مدرن میچشیم. علوم طبیعی طی ۲۳ قرن از زمان حیات ارسطو تا به عصر حاضر دگرگون شدهاند و نشانی از دگماتیسم کهن در خود ندارند. اما متاسفانه علوم انسانی و در راس همه آنها فلسفه خود را از تغییر در محور زمان به دور نگاه داشته است. همچنان در دنیای مدرن شاهد آن هستیم که فلان استاد برجسته و فیلسوف شهیر پای خود را از گلیمش فراتر گذاشته و صرفا با تحلیلهای ذهنی در گوشه تاریک کتابخوانه شخصی سعی در بطلان اصول ثابت شده علمی دارد.
آنچه که نگارنده را در ثبت این نوشته تهییج نمود، مشاهده ترهات مکتوب فردی در شبکههای مجازی پارسی زبان در رد اصول بدیهی چرخه بیماری است. نامبرده که بسیجی سابق و از شاگردان حاج فرج دباغ ملقب به سروش بوده و همینطور درعصر موسوم به بهار اصلاحات( کذا فی الاصل) ستون نویس روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب نیز بوده است و گویا به لطایف الحیلی به هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درآمده است و اخیرا صورت خود را با تیغ ژیلت آشنا ساخته مرا بر آن داشت که چند سطری در این مضمون بگویم.
زمانیکه بوعلی سینا در اوج شیوع بیماری وبا با خود اندیشید که هرچه است از این آب میباشد که مردم مینوشند، نمیدانست که این نظریه وی بنیانگذار علمی در قرون آینده خواهد شد که بزرگترین خدمت را به تحول سلامت و زیست بشری خواهد کرد، علم اپیدمیولوژی.
اپیدمیولوژی در واقع یکی از شاخههای پزشکی نوین است که به شناخت ذات بیماریها و ارتباط آن با عوامل ایجادکنندهاش میپردازد. مسلما نه صرفا با تخیلات و تحلیلهای ذهنی، بلکه با آزمون و خطا و مطالعه.
شرح کامل مطالعات اپیدمیولوژیک از حوصله خوانندگان این نوشته خارج است، اما به صورت خلاصه بر اساس نوع بیماری، مطالعه میتواند گذشتهنگر، مقطعی یا آیندهنگر باشد. در طراحی مطالعه که خود علمی گسترده میباشد، دو گروه از جمعیتی که بصورت تصادفی از میان جامعه مورد مطالعه انتخاب شدهاند با یکدیگر مقایسه میگردند. عوامل مخدوش کننده حذف میشوند و تا بالاترین حد ممکنه هر دو گروه از نظر تمامی خصوصات، الا ابتلا به بیماری، همسنگ هستند. به مدد علم اپیدمیولوژی است که امروزه عوامل اصلی بسیاری از بیماریها و همچنین فاکتورهای خطر اصلی اختلالات چند عاملیتی را میشناسیم. از جهت مثال، میدانیم که عامل بیماری وبا نوعی باکتری است که با تولید سم در دستگاه گوارش افراد را در آستانه مرگ میکشاند، یا ابتلا به بدخیمیهای دستگاه تنفس (نکته مهم این است که امروزه میدانیم فقط یک نوع سرطان جهاز تنفسی وجود ندارد، بلکه دستهجات مختلف) عوامل خطر یا ریسک فاکتورهایی دخیلند که مهمترین آنها کشیدن سیگار میباشد، اما ریسک فاکتور یعنی اینکه شما را در معرض بیماری قرار میدهد، اما الزاما تنها عامل ایجاد آن نیست. مثالهای ثابت شده بسیاری وجود دارد، مانند ارتباط مصرف بیرویه فست فود و بدخیمیهای دستگاه گوارش، توکسینهای محیطی و سرطانهای مثانه و ....
در این میان پامنبری سابق سروش و فیلسوف خودخوانده علم امروزه با استدلالهای مستخرج از پیژامه گشادش به جنگ علم و اصول بدیهی اپیدمیولوژی برخاسته. ترهات و مهملاتي که وی در فضای مجازی مینویسد برای جامعه خطرناک است. اراجیف مکتوب وی دست کمی از سخنان منبری کاشف روغن بنفشه و اسپانسر بول شتر و عنبرنسا ندارد. در ممالک متمدن غربی نگارش چنین ترهاتی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت، اما شوربختانه در کشور ما، در سرزمینی که میراث دار بوعلی سیناست، نگارش این دست مزخرفات نه تنها آزاد است، بلکه پامنبریهای خوبی هم دارد!
#محمدعلی_صنعتی
متخصص جراحی مغز و اعصاب و متخصص تراماتولوژی
@ayarenaghd
ارسطو را عمدتا به عنوان دومین نسل از فیلسوفان پساسقراطی و تاثیرگذارترین فرد در اندیشههای فلسفی عهد قدیم میشناسند. اما او فراتر از فلسفه و منطق رسالات بسیاری در علوم دیگر منجمله فیزیک و زیستشناسی دارد. وی معتقد بود که تحلیل عقلی مسائل طبیعت جامع و مانع خواهد بود و ما را از آزمون نظریهای که عقل تاییدش میکند حذر میدارد. سایه سنگین و بازدارنده او از طریق نفوذ عقایدش در آیین مسیحیت قرنهای متمادی کابوس علم در دنیای غرب گردید. اما از دوران رنسانس به این سو به همت نامداران علم جهان رنگ و بویی تازه یافت و امروزه ما میوه شیرین علم تحقیقگر و آزماینده را در زندگی مدرن میچشیم. علوم طبیعی طی ۲۳ قرن از زمان حیات ارسطو تا به عصر حاضر دگرگون شدهاند و نشانی از دگماتیسم کهن در خود ندارند. اما متاسفانه علوم انسانی و در راس همه آنها فلسفه خود را از تغییر در محور زمان به دور نگاه داشته است. همچنان در دنیای مدرن شاهد آن هستیم که فلان استاد برجسته و فیلسوف شهیر پای خود را از گلیمش فراتر گذاشته و صرفا با تحلیلهای ذهنی در گوشه تاریک کتابخوانه شخصی سعی در بطلان اصول ثابت شده علمی دارد.
آنچه که نگارنده را در ثبت این نوشته تهییج نمود، مشاهده ترهات مکتوب فردی در شبکههای مجازی پارسی زبان در رد اصول بدیهی چرخه بیماری است. نامبرده که بسیجی سابق و از شاگردان حاج فرج دباغ ملقب به سروش بوده و همینطور درعصر موسوم به بهار اصلاحات( کذا فی الاصل) ستون نویس روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب نیز بوده است و گویا به لطایف الحیلی به هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درآمده است و اخیرا صورت خود را با تیغ ژیلت آشنا ساخته مرا بر آن داشت که چند سطری در این مضمون بگویم.
زمانیکه بوعلی سینا در اوج شیوع بیماری وبا با خود اندیشید که هرچه است از این آب میباشد که مردم مینوشند، نمیدانست که این نظریه وی بنیانگذار علمی در قرون آینده خواهد شد که بزرگترین خدمت را به تحول سلامت و زیست بشری خواهد کرد، علم اپیدمیولوژی.
اپیدمیولوژی در واقع یکی از شاخههای پزشکی نوین است که به شناخت ذات بیماریها و ارتباط آن با عوامل ایجادکنندهاش میپردازد. مسلما نه صرفا با تخیلات و تحلیلهای ذهنی، بلکه با آزمون و خطا و مطالعه.
شرح کامل مطالعات اپیدمیولوژیک از حوصله خوانندگان این نوشته خارج است، اما به صورت خلاصه بر اساس نوع بیماری، مطالعه میتواند گذشتهنگر، مقطعی یا آیندهنگر باشد. در طراحی مطالعه که خود علمی گسترده میباشد، دو گروه از جمعیتی که بصورت تصادفی از میان جامعه مورد مطالعه انتخاب شدهاند با یکدیگر مقایسه میگردند. عوامل مخدوش کننده حذف میشوند و تا بالاترین حد ممکنه هر دو گروه از نظر تمامی خصوصات، الا ابتلا به بیماری، همسنگ هستند. به مدد علم اپیدمیولوژی است که امروزه عوامل اصلی بسیاری از بیماریها و همچنین فاکتورهای خطر اصلی اختلالات چند عاملیتی را میشناسیم. از جهت مثال، میدانیم که عامل بیماری وبا نوعی باکتری است که با تولید سم در دستگاه گوارش افراد را در آستانه مرگ میکشاند، یا ابتلا به بدخیمیهای دستگاه تنفس (نکته مهم این است که امروزه میدانیم فقط یک نوع سرطان جهاز تنفسی وجود ندارد، بلکه دستهجات مختلف) عوامل خطر یا ریسک فاکتورهایی دخیلند که مهمترین آنها کشیدن سیگار میباشد، اما ریسک فاکتور یعنی اینکه شما را در معرض بیماری قرار میدهد، اما الزاما تنها عامل ایجاد آن نیست. مثالهای ثابت شده بسیاری وجود دارد، مانند ارتباط مصرف بیرویه فست فود و بدخیمیهای دستگاه گوارش، توکسینهای محیطی و سرطانهای مثانه و ....
در این میان پامنبری سابق سروش و فیلسوف خودخوانده علم امروزه با استدلالهای مستخرج از پیژامه گشادش به جنگ علم و اصول بدیهی اپیدمیولوژی برخاسته. ترهات و مهملاتي که وی در فضای مجازی مینویسد برای جامعه خطرناک است. اراجیف مکتوب وی دست کمی از سخنان منبری کاشف روغن بنفشه و اسپانسر بول شتر و عنبرنسا ندارد. در ممالک متمدن غربی نگارش چنین ترهاتی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت، اما شوربختانه در کشور ما، در سرزمینی که میراث دار بوعلی سیناست، نگارش این دست مزخرفات نه تنها آزاد است، بلکه پامنبریهای خوبی هم دارد!
#محمدعلی_صنعتی
متخصص جراحی مغز و اعصاب و متخصص تراماتولوژی
@ayarenaghd
چریکها و مسئله کودکان.
۱۹ بهمن سالروز دو حادثه مهم است. اولین آن به حادثه سیاهکل درسال ۴۹ باز میگردد. عدهای متشکل از چند تیم که بعدها چریکهای فدایی نام گرفتند برای تمرینات چریکی به دامنه کوههای گیلان رفتند. یکی از آنها، هادی لنگرودی به طور تصادفی توسط افراد محلی بازداشت وتحویل پاسگاه شد. دیگر رفقایش که مطلع شدند مسلحانه به پاسگاه یورش برده و افراد آنجا را قتل عام کردند و پاسگاه را خلع سلاح. حکومت وقت هم به سرکوب آنها پرداخت و عدهای از آنها را در همان عملیات کشت و عدهای دیگر از رهبرانشان چون صفایی فراهانی را چند وقت بعد اعدام نمود. دراین میان حمید اشرف که رابط گروه روستا و شهر بود رهبر چریکها شد. شخصیتی کاریزماتیک و جسور و توانمند در زدوخوردهای خیابانی.
ساواک پس ازچند سال رد وی را دریکی ازخانه های تیمی زد. به هنگام یورش به آنجا با جسد دوطفل و نوجوان به نام ناصر و ارژنگ شایگان روبرو شدند که بنا برگفته پزشکی قانونی با گلوله اشرف به قتل رسیده بودند و بنا بر روایت دیگر در درگیری های ساواک با گروه اشرف کشته شدند.
دومین آن به سال ۶۰ برمیگردد. سپاه پاسداران به خانه تیمی زعفرانیه مجاهدین خلق هجوم برد. درآنجا رهبر عملیاتی مجاهدین، موسی خیابانی به همراه همسرش و همینطور اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی و مصطفی رجوی، پسر خردسال رجوی حضور داشتند. دراین عملیات تمام مجاهدین کشته شدند جز مصطفی رجوی فرزند خردسال رجوی که بعدها عکس وی در آغوش اسدالله لاجوردی خبرساز شد. موسی خیابانی نفر دوم سازمان بود و از یاران نزدیک طالقانی. پس از آزادی از زندان طالقانی به دیدار وی و رجوی رفت و گفت: وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب ساواکیها بههم میریخت. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند!
خیابانی فردی مذهبی بود که مرید حنیف نژاد، از بنیانگذاران سازمان شد. اصل زندگی را برمبارزه میدانست و به همین دلیل تحصیلاتش را نیمه کاره تمام کرد و به فلسطین رفت برای آموزش چریکی. خیابانی هم به مانند اشرف تنومند و ورزیده بود و همینطور شخصیتی کاریزماتیکی داشت. ولی وجه تشابه هر دو آنها، جنایت در حق کودکان بود! نگاه داشتن طفلان معصومی که میانهای با دنیای بزرگسالان نداشتند در خانههای تیمی که هر لحظه امکان درگیری مسلحانه وجود داشت و از بین رفتن آنها. پرورش این کودکان در فضای بشدت امنیتی و سرد وخشک خانههای تیمی. این مبارزان خودخوانده راه آزادی درصدد ساختن آیندهای بهتر بودند ولی قبل ازهرچیز زندگی را از صاحبان آینده، یعنی همان کودکان ستاندند!
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
۱۹ بهمن سالروز دو حادثه مهم است. اولین آن به حادثه سیاهکل درسال ۴۹ باز میگردد. عدهای متشکل از چند تیم که بعدها چریکهای فدایی نام گرفتند برای تمرینات چریکی به دامنه کوههای گیلان رفتند. یکی از آنها، هادی لنگرودی به طور تصادفی توسط افراد محلی بازداشت وتحویل پاسگاه شد. دیگر رفقایش که مطلع شدند مسلحانه به پاسگاه یورش برده و افراد آنجا را قتل عام کردند و پاسگاه را خلع سلاح. حکومت وقت هم به سرکوب آنها پرداخت و عدهای از آنها را در همان عملیات کشت و عدهای دیگر از رهبرانشان چون صفایی فراهانی را چند وقت بعد اعدام نمود. دراین میان حمید اشرف که رابط گروه روستا و شهر بود رهبر چریکها شد. شخصیتی کاریزماتیک و جسور و توانمند در زدوخوردهای خیابانی.
ساواک پس ازچند سال رد وی را دریکی ازخانه های تیمی زد. به هنگام یورش به آنجا با جسد دوطفل و نوجوان به نام ناصر و ارژنگ شایگان روبرو شدند که بنا برگفته پزشکی قانونی با گلوله اشرف به قتل رسیده بودند و بنا بر روایت دیگر در درگیری های ساواک با گروه اشرف کشته شدند.
دومین آن به سال ۶۰ برمیگردد. سپاه پاسداران به خانه تیمی زعفرانیه مجاهدین خلق هجوم برد. درآنجا رهبر عملیاتی مجاهدین، موسی خیابانی به همراه همسرش و همینطور اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی و مصطفی رجوی، پسر خردسال رجوی حضور داشتند. دراین عملیات تمام مجاهدین کشته شدند جز مصطفی رجوی فرزند خردسال رجوی که بعدها عکس وی در آغوش اسدالله لاجوردی خبرساز شد. موسی خیابانی نفر دوم سازمان بود و از یاران نزدیک طالقانی. پس از آزادی از زندان طالقانی به دیدار وی و رجوی رفت و گفت: وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب ساواکیها بههم میریخت. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند!
خیابانی فردی مذهبی بود که مرید حنیف نژاد، از بنیانگذاران سازمان شد. اصل زندگی را برمبارزه میدانست و به همین دلیل تحصیلاتش را نیمه کاره تمام کرد و به فلسطین رفت برای آموزش چریکی. خیابانی هم به مانند اشرف تنومند و ورزیده بود و همینطور شخصیتی کاریزماتیکی داشت. ولی وجه تشابه هر دو آنها، جنایت در حق کودکان بود! نگاه داشتن طفلان معصومی که میانهای با دنیای بزرگسالان نداشتند در خانههای تیمی که هر لحظه امکان درگیری مسلحانه وجود داشت و از بین رفتن آنها. پرورش این کودکان در فضای بشدت امنیتی و سرد وخشک خانههای تیمی. این مبارزان خودخوانده راه آزادی درصدد ساختن آیندهای بهتر بودند ولی قبل ازهرچیز زندگی را از صاحبان آینده، یعنی همان کودکان ستاندند!
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
یک عمر خیانت!
تاریخ حزب توده را میتوان تاریخ یک عمر خیانت دانست. حزب توده از بقایای گروه ۵۳ نفر درتاریخ ۱۳۲۰ تشکیل شد. اسم اولیهای که برایش درنظر گرفته بودند حزب کمونیست ایران بود که به دلیل حساسیتهای مذهبی جامعه آن را به کنار نهاده و توده را برگزیدند. درجامعه عقب افتاده آن زمان باشعارهای فریبندهای چون عدالت در ابتدا توانستند اقبال عمومی را به خود جلب کنند ولی هر چه به پیش رفتند، ریزشها از این حزب بیشتر شد. درابتدا با پافشاری بر اعطا امتیاز نفت شمال به شوروی عیارخودشان را نشان دادند و بعد با حمایت از فرقه تجزیهطلب پیشهوری باعث استعفا شمار بسیاری از اعضا شدند، کسانی چون خلیل ملکی. یکی از سمپاتهای حزب در سال ۲۷ اقدام به ترور شاه کرد و پس از آن حزب غیرقانونی شد. حزب بنیان گذار ترور شخصیت درفضای سیاسی ایران بود. منتقدینشان و حتی دوستان سابقشان را چون ملکی آماج سخیف ترین حملات قرار میدادند و آنجا که ترور شخصیت کارساز نبود، دست به حذف فیزیکی آنها میزدند! خسرو روزبه در اعترافاتش به قتل محمد مسعود و چهارتن دیگر اعتراف کرد و این درحالی بود که سالها روزنامههای حزب چون روزنامه مردم این قتل را متوجه دربار میکرد. حزب سازمان نظامی داشت که پس از ۲۸ مرداد مشخص شد ۶۰۰ افسر درآن عضو هستند و هرلحظه مترصد فرصتی بودند برای کودتا و تقدیم ایران به شوروی. حسین فاطمی، وزیرخارجه فراری مصدق هم درخانه یکی ازهمین افسران تودهای بازداشت شد. حزب در انقلاب ۵۷ حمایت تام و تمامی ازاسلام گرایان کرد به طوری که نورالدین کیانوری دبیرکل حزب میگفت: تودهای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام! حزب در تهییج انقلابیون برای اعدام افسران ارتش و پاکسازی آنها نقش بسزایی ایفا نمود. پس از طرح حجاب اجباری مریم فیروز که همسرکیانوری بود و ازاعضا ارشد حزب و دیگراعضا از این طرح حمایت کرده و خواستار حفظ حجاب توسط تمام زنان شدند. حزب همچنین از حمله به سفارت آمریکا استقبال نمود. درانتخابات اولین دوره مجلس کاندیدای حزب صادق خلخالیِ قاضی شرع بود! بنابرگفتهها طرح کودتای نوژه را هوشنگ اسدی، یکی ازاعضا حزب و همسر نوشابه امیری به مقامات وقت لو داد. این حزب همینطور همکاری تام وتمامی با دولت انقلابی در سرکوب دیگر احزاب وگروههای چپ داشت. ولادیمیرکوزیچیکین، افسر فراری K.G.B درخاطراتش به فرمانبری کیانوری و حزب از شوروی اشاره میکند. بالاخره تاریخ مصرف حزب توده هم به سر آمد و نیروهای انقلابی در دو نوبت سران آنها را دستگیر و آنهارا مجبور به اعتراف در اوج حقارت کرد! نتیجه وطن فروشی چیزی جز حقارت وزبونی نیست...
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
تاریخ حزب توده را میتوان تاریخ یک عمر خیانت دانست. حزب توده از بقایای گروه ۵۳ نفر درتاریخ ۱۳۲۰ تشکیل شد. اسم اولیهای که برایش درنظر گرفته بودند حزب کمونیست ایران بود که به دلیل حساسیتهای مذهبی جامعه آن را به کنار نهاده و توده را برگزیدند. درجامعه عقب افتاده آن زمان باشعارهای فریبندهای چون عدالت در ابتدا توانستند اقبال عمومی را به خود جلب کنند ولی هر چه به پیش رفتند، ریزشها از این حزب بیشتر شد. درابتدا با پافشاری بر اعطا امتیاز نفت شمال به شوروی عیارخودشان را نشان دادند و بعد با حمایت از فرقه تجزیهطلب پیشهوری باعث استعفا شمار بسیاری از اعضا شدند، کسانی چون خلیل ملکی. یکی از سمپاتهای حزب در سال ۲۷ اقدام به ترور شاه کرد و پس از آن حزب غیرقانونی شد. حزب بنیان گذار ترور شخصیت درفضای سیاسی ایران بود. منتقدینشان و حتی دوستان سابقشان را چون ملکی آماج سخیف ترین حملات قرار میدادند و آنجا که ترور شخصیت کارساز نبود، دست به حذف فیزیکی آنها میزدند! خسرو روزبه در اعترافاتش به قتل محمد مسعود و چهارتن دیگر اعتراف کرد و این درحالی بود که سالها روزنامههای حزب چون روزنامه مردم این قتل را متوجه دربار میکرد. حزب سازمان نظامی داشت که پس از ۲۸ مرداد مشخص شد ۶۰۰ افسر درآن عضو هستند و هرلحظه مترصد فرصتی بودند برای کودتا و تقدیم ایران به شوروی. حسین فاطمی، وزیرخارجه فراری مصدق هم درخانه یکی ازهمین افسران تودهای بازداشت شد. حزب در انقلاب ۵۷ حمایت تام و تمامی ازاسلام گرایان کرد به طوری که نورالدین کیانوری دبیرکل حزب میگفت: تودهای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام! حزب در تهییج انقلابیون برای اعدام افسران ارتش و پاکسازی آنها نقش بسزایی ایفا نمود. پس از طرح حجاب اجباری مریم فیروز که همسرکیانوری بود و ازاعضا ارشد حزب و دیگراعضا از این طرح حمایت کرده و خواستار حفظ حجاب توسط تمام زنان شدند. حزب همچنین از حمله به سفارت آمریکا استقبال نمود. درانتخابات اولین دوره مجلس کاندیدای حزب صادق خلخالیِ قاضی شرع بود! بنابرگفتهها طرح کودتای نوژه را هوشنگ اسدی، یکی ازاعضا حزب و همسر نوشابه امیری به مقامات وقت لو داد. این حزب همینطور همکاری تام وتمامی با دولت انقلابی در سرکوب دیگر احزاب وگروههای چپ داشت. ولادیمیرکوزیچیکین، افسر فراری K.G.B درخاطراتش به فرمانبری کیانوری و حزب از شوروی اشاره میکند. بالاخره تاریخ مصرف حزب توده هم به سر آمد و نیروهای انقلابی در دو نوبت سران آنها را دستگیر و آنهارا مجبور به اعتراف در اوج حقارت کرد! نتیجه وطن فروشی چیزی جز حقارت وزبونی نیست...
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
هنرمند متعهد
هنرمند واقعی از دید من، نادرنادرپور بود. بدون آنکه ادعایی در زمینه تعهد داشته باشد، به قول خویش، ذاتا متعهد بود چرا که تعهد از دید وی، یعنی صداقت در بیان. صداقت در بیان آنچه فکر میکرد و حس. و باز بنا به گفته خودش، پروای آن نداشت که گفتهاش باب روز و زمانه نباشد. به قول بیژن مفید، شعر نادرپور واجد خصلت premonition یا همان احساس قبل از وقوع است. نمونههایی از این احساس در شعر قم، که در اسفندماه سال سیویک سروده نمایان است:
قم
چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زن ها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک لکان پیر
یک باغ بیصفا
با چند تک درخت
از خنده ها تهی
وز گفتهها خموش
یک حوض نیمه پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
بر تودههای سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم به راه
عمامهها سفید
رخساره ها سیاه
"نادر نادرپور، اسفند1331"
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
هنرمند واقعی از دید من، نادرنادرپور بود. بدون آنکه ادعایی در زمینه تعهد داشته باشد، به قول خویش، ذاتا متعهد بود چرا که تعهد از دید وی، یعنی صداقت در بیان. صداقت در بیان آنچه فکر میکرد و حس. و باز بنا به گفته خودش، پروای آن نداشت که گفتهاش باب روز و زمانه نباشد. به قول بیژن مفید، شعر نادرپور واجد خصلت premonition یا همان احساس قبل از وقوع است. نمونههایی از این احساس در شعر قم، که در اسفندماه سال سیویک سروده نمایان است:
قم
چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زن ها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک لکان پیر
یک باغ بیصفا
با چند تک درخت
از خنده ها تهی
وز گفتهها خموش
یک حوض نیمه پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
بر تودههای سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم به راه
عمامهها سفید
رخساره ها سیاه
"نادر نادرپور، اسفند1331"
#بهروز_حسینی@ayarenaghd