⚫ حسینیه مجازی بُکاء ⚫
❌ تکفیر امام حسین علیه السّلام توسّط عالِم سَلفی معاصر 🔥 "شُعیب الأرنَؤوط" محقّق سلفی که حدود دویست اثر از تراث سُنّیان را تصحیح و تحقیق کرده و شیخ زمان خودش محسوب میشود، تصریح میکند: «اگر من در کربلا بودم، در سپاه إبن سعد قرار میگرفتم، زیرا حسین خروج…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#عاشورا_در_عامه #مقتل
❌ دستگیری و قتل نوحهخوانها
✍🏻 استاد مهدی صدری مینویسد:
«عدّهای سعی در تکذیب روایات مقتل نمودند که بسیاری از دیگر مخالفین عزاداری نیز در این جهت مشترک هستند. و برخی از آنها بخشی از مقتل را نقل کردند و عذر آوردند که: نقل ما موجب بیاحترامی صحابه نمیشود. این وعّاظ نادان هستند که حاضر نیستند رفتار صحابه را حمل به صحّت کنند و موجب تنقیص صحابه میشوند.
(وَ مَا ذكره من حُرْمَة رِوَايَة قتل الْحُسَيْن وَ مَا بعْدهَا لَا يُنَافِي ماذكرته فِي هَذَا الْكتاب لِأَن هَذَا الْبَيَان الْحق الَّذِي يجب اعْتِقَاده من جلالة الصَّحَابَة وبراءتهم من كل نقص بِخِلَاف مَا يَفْعَله الوعاظ الجهلة فَإِنَّهُم يأْتونَ بالأخبار الكاذبة الْمَوْضُوعَة وَ نَحْوهَا وَلَا يبينون المحامل وَالْحق الَّذِي يجب اعْتِقَاده فيوقعون الْعَامَّة فِي بغض الصَّحَابَة و تنقيصهم، بِخِلَاف مَا ذَكرْنَاهُ فَإِنَّهُ لغاية إجلالهم و تنزيههم. الصواعق المحرقة، إبن حجر، ج٢ ص۶۴٠)
➖و لذا شیعه مجبور شد گاهی عزاداری را مخفیانه برپا کند؛ زیرا دشمن عزاداری را ممنوع کرده بود؛ در حاشیه ترجمه فقیه مالکی علی نورالدّين الأجهوری (متوفّی (۱۰۶۶) از کتاب او: «مقدّمة في يوم عاشوراء» نقل شده که در وجوب جلوگیری از عزاداری، بر حاکمان چنین فتوا داده:(والقاصّ الذى يذكر للناس قصة القتل يوم عاشوراء، و يخرق ثوبه، و يكشف رأسه، و يأمرهم بالقيام والتشنيع تأسفا على المصيبة يجب على ولاة الامر أن يمنعوه _ الأعلام، الزرکلي، ج۵ ص١۴)
و در صورت قدرت، دستور قتل نوحه خوان ـ حتّی بانوان - را نیز صادر میکرد. رئیس حنابله بغداد در مورد زنی که برای سیّدالشهداء علیه السّلام نوحهگری میکرد دستور داد که: "اطلبوها فاقتلوها" یعنی او را پیدا کنید و به قتل برسانید.» (نشوارالمحاضره، ج٢ ص٢٣٣)
📙 عزاداری رمز محبّت، ج٢ ص۵٣
@ashkvareh
❌ دستگیری و قتل نوحهخوانها
✍🏻 استاد مهدی صدری مینویسد:
«عدّهای سعی در تکذیب روایات مقتل نمودند که بسیاری از دیگر مخالفین عزاداری نیز در این جهت مشترک هستند. و برخی از آنها بخشی از مقتل را نقل کردند و عذر آوردند که: نقل ما موجب بیاحترامی صحابه نمیشود. این وعّاظ نادان هستند که حاضر نیستند رفتار صحابه را حمل به صحّت کنند و موجب تنقیص صحابه میشوند.
(وَ مَا ذكره من حُرْمَة رِوَايَة قتل الْحُسَيْن وَ مَا بعْدهَا لَا يُنَافِي ماذكرته فِي هَذَا الْكتاب لِأَن هَذَا الْبَيَان الْحق الَّذِي يجب اعْتِقَاده من جلالة الصَّحَابَة وبراءتهم من كل نقص بِخِلَاف مَا يَفْعَله الوعاظ الجهلة فَإِنَّهُم يأْتونَ بالأخبار الكاذبة الْمَوْضُوعَة وَ نَحْوهَا وَلَا يبينون المحامل وَالْحق الَّذِي يجب اعْتِقَاده فيوقعون الْعَامَّة فِي بغض الصَّحَابَة و تنقيصهم، بِخِلَاف مَا ذَكرْنَاهُ فَإِنَّهُ لغاية إجلالهم و تنزيههم. الصواعق المحرقة، إبن حجر، ج٢ ص۶۴٠)
➖و لذا شیعه مجبور شد گاهی عزاداری را مخفیانه برپا کند؛ زیرا دشمن عزاداری را ممنوع کرده بود؛ در حاشیه ترجمه فقیه مالکی علی نورالدّين الأجهوری (متوفّی (۱۰۶۶) از کتاب او: «مقدّمة في يوم عاشوراء» نقل شده که در وجوب جلوگیری از عزاداری، بر حاکمان چنین فتوا داده:(والقاصّ الذى يذكر للناس قصة القتل يوم عاشوراء، و يخرق ثوبه، و يكشف رأسه، و يأمرهم بالقيام والتشنيع تأسفا على المصيبة يجب على ولاة الامر أن يمنعوه _ الأعلام، الزرکلي، ج۵ ص١۴)
و در صورت قدرت، دستور قتل نوحه خوان ـ حتّی بانوان - را نیز صادر میکرد. رئیس حنابله بغداد در مورد زنی که برای سیّدالشهداء علیه السّلام نوحهگری میکرد دستور داد که: "اطلبوها فاقتلوها" یعنی او را پیدا کنید و به قتل برسانید.» (نشوارالمحاضره، ج٢ ص٢٣٣)
📙 عزاداری رمز محبّت، ج٢ ص۵٣
@ashkvareh
Audio
🔊فایل صوتی
حجتالاسلاموالمسلمین علی خادمی
◀️موضوع: مشترکات امام حسن و امام حسین علیهما السلام
جلسه اول
🕘زمان: ۳۳ دقیقه
📆یکشنبه، ۶ صفر
🕌تهران، مسجد غدیر خم
آدرس کانال در ایتا و تلگرام
🌷 @alikhademi110 🌷
حجتالاسلاموالمسلمین علی خادمی
◀️موضوع: مشترکات امام حسن و امام حسین علیهما السلام
جلسه اول
🕘زمان: ۳۳ دقیقه
📆یکشنبه، ۶ صفر
🕌تهران، مسجد غدیر خم
آدرس کانال در ایتا و تلگرام
🌷 @alikhademi110 🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زیارت
🎥 براستی، آیا ما نماینده امام حسین علیه السّلام هستیم که در این مورد اظهار نظر کنیم؟!
✍🏻 ذریح مُحاربی گوید: به امام صادق عليه السّلام عرض کردم: وقتی به خانوادهام از آثار زیارت امام حسین عليه السّلام خبر میدهم، مرا تکذیب میکنند و میگویند تو بر جعفر بن محمّد (علیهما السّلام) دروغ میبندی! حضرت فرمودند:
مردم را رها کن تا به هر سوی که میخواهند بروند! بخدا قسم، خداوند متعال به زائران حسین علیه السّلام بر ملائکۀ مقرّبین و حاملین عرش، مباهات میکند و به آنان میفرماید: آیا زوّار قبر حسین را نمیبینید که از روی اشتیاق به او و محبّت فاطمه به سویش میآیند؟ به عزّت و جلال و عظمتم سوگند که کرامتم را بر ایشان واجب میکنم و آنان را به بهشتی که برای اولیاء و انبیاء و رسولانم آماده کردهام، داخل خواهم نمود...الحدیث.
📗 کامل الزیارات، باب ۵۶ ح ۵
@ashkvareh
🎥 براستی، آیا ما نماینده امام حسین علیه السّلام هستیم که در این مورد اظهار نظر کنیم؟!
✍🏻 ذریح مُحاربی گوید: به امام صادق عليه السّلام عرض کردم: وقتی به خانوادهام از آثار زیارت امام حسین عليه السّلام خبر میدهم، مرا تکذیب میکنند و میگویند تو بر جعفر بن محمّد (علیهما السّلام) دروغ میبندی! حضرت فرمودند:
مردم را رها کن تا به هر سوی که میخواهند بروند! بخدا قسم، خداوند متعال به زائران حسین علیه السّلام بر ملائکۀ مقرّبین و حاملین عرش، مباهات میکند و به آنان میفرماید: آیا زوّار قبر حسین را نمیبینید که از روی اشتیاق به او و محبّت فاطمه به سویش میآیند؟ به عزّت و جلال و عظمتم سوگند که کرامتم را بر ایشان واجب میکنم و آنان را به بهشتی که برای اولیاء و انبیاء و رسولانم آماده کردهام، داخل خواهم نمود...الحدیث.
📗 کامل الزیارات، باب ۵۶ ح ۵
@ashkvareh
⚫ حسینیه مجازی بُکاء ⚫
#شاعراناهلبیتعصمت 📢 قابل توجه شاعران و مرثیه خوانان امام حسین علیه السلام 👈🏻 راوی گوید در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام بودم كه دربانِ آن حضرت آمد اجازه خواست براى سيد حميرى، حضرت فرمود بيايد و خانواده خود را نشاند پشت پرده. يعنى پرده زد و اهل…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#آداب_مداحی
✍🏻 حاج حمید منتظر، ذاکر، مداحزاده و رئیس کانون مداحان تهران در یادداشت ارسالی به «گروه رسانهای پیرغلامان» نوشته است: مداحی شغل نیست و کسی که مداحی را دکّان خودش میبیند، خسرالدنیا والآخرة میشود:
https://www.tg-me.com/pirgholaman/3952
✍🏻 حاج حمید منتظر، ذاکر، مداحزاده و رئیس کانون مداحان تهران در یادداشت ارسالی به «گروه رسانهای پیرغلامان» نوشته است: مداحی شغل نیست و کسی که مداحی را دکّان خودش میبیند، خسرالدنیا والآخرة میشود:
https://www.tg-me.com/pirgholaman/3952
Telegram
پیرغلامان | Pirgholaman
✅ منتظر: خسرالدنیا والاخره نشوید
حاج حمید منتظر، ذاکر، مداحزاده و رئیس کانون مداحان تهران در یادداشت ارسالی به «گروه رسانهای پیرغلامان» نوشته است: مداحی شغل نیست و کسی که مداحی را دکان خودش میبیند، خسرالدنیا والاخره میشود.
متن کامل یادداشت او را بخوانید:…
حاج حمید منتظر، ذاکر، مداحزاده و رئیس کانون مداحان تهران در یادداشت ارسالی به «گروه رسانهای پیرغلامان» نوشته است: مداحی شغل نیست و کسی که مداحی را دکان خودش میبیند، خسرالدنیا والاخره میشود.
متن کامل یادداشت او را بخوانید:…
#نفی_غلو
❌ به این افراد در نماز اقتدا مکنید
🔹وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام ثَلَاثَةٌ لَا یُصَلَّی خَلْفَهُمُ الْمَجْهُولُ وَ الْغَالِی وَ إِنْ کَانَ یَقُولُ بِقَوْلِکَ وَ الْمُجَاهِرُ بِالْفِسْقِ وَ إِنْ کَانَ مُقْتَصِدا.
✍🏻 امام صادق علیه السلام فرمودند: سه دستهاند که نباید در نماز به آنان اقتدا نمود:
١_ شخص مجهولی که عقیده و مذهب و عدالتش مشخّص نیست
٢_ و شخص غالی (غلوکننده) حتّی اگر خود را شیعه امامیه نشان دهد
٣_ و كسى كه آشكار مرتكب فسق مىشود، اگر چه خوشعقيده باشد و به غلو يا بدبينى نسبت به اهل بیت علیهم السّلام متّهم نباشد.
📚 کتاب من لا یحضره الفقیه، نشر الإسلامية، ج ١ ص ٢٤٦
@ashkvareh
❌ به این افراد در نماز اقتدا مکنید
🔹وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام ثَلَاثَةٌ لَا یُصَلَّی خَلْفَهُمُ الْمَجْهُولُ وَ الْغَالِی وَ إِنْ کَانَ یَقُولُ بِقَوْلِکَ وَ الْمُجَاهِرُ بِالْفِسْقِ وَ إِنْ کَانَ مُقْتَصِدا.
✍🏻 امام صادق علیه السلام فرمودند: سه دستهاند که نباید در نماز به آنان اقتدا نمود:
١_ شخص مجهولی که عقیده و مذهب و عدالتش مشخّص نیست
٢_ و شخص غالی (غلوکننده) حتّی اگر خود را شیعه امامیه نشان دهد
٣_ و كسى كه آشكار مرتكب فسق مىشود، اگر چه خوشعقيده باشد و به غلو يا بدبينى نسبت به اهل بیت علیهم السّلام متّهم نباشد.
📚 کتاب من لا یحضره الفقیه، نشر الإسلامية، ج ١ ص ٢٤٦
@ashkvareh
#نفی_غلو
💥 دو مطلب مهم در این روایت را توجّه نمایید:
الف) شیطانی زیبا، که از سر تا کمر ظاهر میشود!
ب) آیا میتوانیم بگوئیم اهل بیت علیهم السّلام خدای زمینند؟!
👈🏻 امام صادق علیه السّلام درباره چندتن از غلات و منحرفین فرمودند: خداوند متعال بُنان و سَریّ و بزيع را لعنت کند! شیطان از سر تا ناف، بصورت زیباترین انسان برای این سه نفر، نمایان میشد.❗️
(سَعْدٌ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ): قَالَ: إِنَّ بيانا [ بُنَاناً ] وَ اَلسَّرِيَّ وَ بَزِيعاً لَعَنَهُمُ اَللَّهُ تَرَاءَى لَهُمُ اَلشَّيْطَانُ فِي أَحْسَنِ مَا يَكُونُ صُورَةُ آدَمِيٍّ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى سُرَّتِهِ.)
حقير مدتی قبل مستندی ديدم درباره افرادی که در غرب مدعیِ ارتباط وحیانی بودند و گمان میکردند با فرشتگان در ارتباطند. آنجا فرشته را به همین شکلی که در روایت آمده ترسیم میکردند. یعنی از سر تا کمر با چهرهای زیبا.
💠 در ادامه همین روایت، به نکتهای مهم اشاره شده؛ راوی به امام عرض میکند که "بنان"میگوید: خدائی که در آسمان است غیر از خدائی است که در زمین میباشد، و خدای آسمانها بزرگتر از خدای زمین است و اهل زمین فضیلت خدای آسمان را میشناسند و او را مورد تعظیم و تکریم قرار میدهند. امام فرمودند: بخداوند سوگند، جز خداوند آسمان و زمین خداوند دیگری نیست، و در زمین و آسمان یک خدا بیشتر وجود ندارد، بنان دروغ میگوید، خداوند او را لعنت کند، او عظمت خداوند را تحقیر کرده و خداوند را کوچک شمرده است.
(قَالَ فَقُلْتُ إِنَّ بُنَاناً یَتَأَوَّلُ هَذِهِ الْآیَةَ وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ أَنَّ الَّذِی فِی الْأَرْضِ غَیْرُ إِلَهِ السَّمَاءِ وَ إِلَهَ السَّمَاءِ غَیْرُ إِلَهِ الْأَرْضِ وَ أَنَّ إِلَهَ السَّمَاءِ أَعْظَمُ مِنْ إِلَهِ الْأَرْضِ وَ أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ یَعْرِفُونَ فَضْلَ إِلَهِ السَّمَاءِ وَ یُعَظِّمُونَهُ فَقَالَ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ إِلَهٌ فِی الْأَرَضِینَ کَذَبَ بُنَانٌ عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ لَقَدْ صَغَّرَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ صَغَّرَ عَظَمَتَه.)
📚 رجال الكشي، ط_مشهد، ص ٣٠٤
پینوشت:
١) شیطان بر غلات نیز نازل میشود و مطالبی به آنان تلقین میکند. و هدفِ غلات طبق فرمایش امام علیه السّلام، تحقیر خداوند متعال است. روایات دیگری نیز به این مضمون وجود دارد.
٢) ما اجازه نداریم در اشعار و مطالبمان حتّی به کنایه و تعبیر بگوییم: "اهل بیت علیهم السّلام خدای در زمینند." و طبق تصریح امام علیه السّلام، یک خدا بیشتر وجود ندارد. جلّ جلاله.
(#آداب_مداحی)
@ashkvareh
💥 دو مطلب مهم در این روایت را توجّه نمایید:
الف) شیطانی زیبا، که از سر تا کمر ظاهر میشود!
ب) آیا میتوانیم بگوئیم اهل بیت علیهم السّلام خدای زمینند؟!
👈🏻 امام صادق علیه السّلام درباره چندتن از غلات و منحرفین فرمودند: خداوند متعال بُنان و سَریّ و بزيع را لعنت کند! شیطان از سر تا ناف، بصورت زیباترین انسان برای این سه نفر، نمایان میشد.❗️
(سَعْدٌ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ): قَالَ: إِنَّ بيانا [ بُنَاناً ] وَ اَلسَّرِيَّ وَ بَزِيعاً لَعَنَهُمُ اَللَّهُ تَرَاءَى لَهُمُ اَلشَّيْطَانُ فِي أَحْسَنِ مَا يَكُونُ صُورَةُ آدَمِيٍّ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى سُرَّتِهِ.)
حقير مدتی قبل مستندی ديدم درباره افرادی که در غرب مدعیِ ارتباط وحیانی بودند و گمان میکردند با فرشتگان در ارتباطند. آنجا فرشته را به همین شکلی که در روایت آمده ترسیم میکردند. یعنی از سر تا کمر با چهرهای زیبا.
💠 در ادامه همین روایت، به نکتهای مهم اشاره شده؛ راوی به امام عرض میکند که "بنان"میگوید: خدائی که در آسمان است غیر از خدائی است که در زمین میباشد، و خدای آسمانها بزرگتر از خدای زمین است و اهل زمین فضیلت خدای آسمان را میشناسند و او را مورد تعظیم و تکریم قرار میدهند. امام فرمودند: بخداوند سوگند، جز خداوند آسمان و زمین خداوند دیگری نیست، و در زمین و آسمان یک خدا بیشتر وجود ندارد، بنان دروغ میگوید، خداوند او را لعنت کند، او عظمت خداوند را تحقیر کرده و خداوند را کوچک شمرده است.
(قَالَ فَقُلْتُ إِنَّ بُنَاناً یَتَأَوَّلُ هَذِهِ الْآیَةَ وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ أَنَّ الَّذِی فِی الْأَرْضِ غَیْرُ إِلَهِ السَّمَاءِ وَ إِلَهَ السَّمَاءِ غَیْرُ إِلَهِ الْأَرْضِ وَ أَنَّ إِلَهَ السَّمَاءِ أَعْظَمُ مِنْ إِلَهِ الْأَرْضِ وَ أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ یَعْرِفُونَ فَضْلَ إِلَهِ السَّمَاءِ وَ یُعَظِّمُونَهُ فَقَالَ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ إِلَهٌ فِی الْأَرَضِینَ کَذَبَ بُنَانٌ عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ لَقَدْ صَغَّرَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ صَغَّرَ عَظَمَتَه.)
📚 رجال الكشي، ط_مشهد، ص ٣٠٤
پینوشت:
١) شیطان بر غلات نیز نازل میشود و مطالبی به آنان تلقین میکند. و هدفِ غلات طبق فرمایش امام علیه السّلام، تحقیر خداوند متعال است. روایات دیگری نیز به این مضمون وجود دارد.
٢) ما اجازه نداریم در اشعار و مطالبمان حتّی به کنایه و تعبیر بگوییم: "اهل بیت علیهم السّلام خدای در زمینند." و طبق تصریح امام علیه السّلام، یک خدا بیشتر وجود ندارد. جلّ جلاله.
(#آداب_مداحی)
@ashkvareh
#معاجزالإمامالحسین علیه السّلام
✨ میخواست قبر مطهّر امام حسین علیه السّلام را خراب کند، ولی در نهایت شهید شد
✍🏻 ابن شهر آشوب رحمه الله نقل کرده:
«گروهی از موثّقین نقل کردهاند که وقتی متوکّل ملعون دستور داد تا قبر امام حسین علیه السّلام را کشت و زرع نمایند و آب را از نهر علقمه به آن قبر ببندند، زید و بهلول که (در ظاهر به مجنون معروف بودند) متوجّه کربلا شدند. ناگاه دیدند قبر امام حسین علیه السّلام به قدرت خداوند در هوا معلّق است! زید گفت: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ- وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون. {دشمنان در نظر دارند نور خداوند را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خداوند نمیگذارد، مگر اینکه نور خود را کامل نماید. و لو این که در نظر کفّار ناپسند باشد.} زیرا آن کشاورز هفده مرتبه قبر امام حسین علیه السّلام را شخم کرد و قبر آن حضرت همچنان به حال اولیّه خود باز میگشت. هنگامی که آن کشاورز به این معجزه نظر کرد، به خداوند متعال ایمان آورد و گاوها را رها نمود. وقتی متوکّل از این جریان آگاه شد، دستور داد تا او را شهید کردند.»
📚 بحارالانوار، ج۴۵ ص۴٠١، به نقل از: المناقب، ج۴ ص۶۴
@ashkvareh
✨ میخواست قبر مطهّر امام حسین علیه السّلام را خراب کند، ولی در نهایت شهید شد
✍🏻 ابن شهر آشوب رحمه الله نقل کرده:
«گروهی از موثّقین نقل کردهاند که وقتی متوکّل ملعون دستور داد تا قبر امام حسین علیه السّلام را کشت و زرع نمایند و آب را از نهر علقمه به آن قبر ببندند، زید و بهلول که (در ظاهر به مجنون معروف بودند) متوجّه کربلا شدند. ناگاه دیدند قبر امام حسین علیه السّلام به قدرت خداوند در هوا معلّق است! زید گفت: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ- وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون. {دشمنان در نظر دارند نور خداوند را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خداوند نمیگذارد، مگر اینکه نور خود را کامل نماید. و لو این که در نظر کفّار ناپسند باشد.} زیرا آن کشاورز هفده مرتبه قبر امام حسین علیه السّلام را شخم کرد و قبر آن حضرت همچنان به حال اولیّه خود باز میگشت. هنگامی که آن کشاورز به این معجزه نظر کرد، به خداوند متعال ایمان آورد و گاوها را رها نمود. وقتی متوکّل از این جریان آگاه شد، دستور داد تا او را شهید کردند.»
📚 بحارالانوار، ج۴۵ ص۴٠١، به نقل از: المناقب، ج۴ ص۶۴
@ashkvareh
#امام_حسن_مجتبی علیه السّلام
⚠️ چرا از دفن حسن (علیه السّلام) در کنار رسول الله (صلی الله علیه و آله) جلوگيری میکنی؟!
➖قَالَ ابْنُ أَبِی الْحَدِیدِ: رَوَی أَبُو الْحَسَنِ الْمَدَائِنِیُّ: أَنَّ مَرْوَانَ لَمَّا مَنَعَ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ عِنْدَ جَدِّهِ فَاجْتَمَعَ بَنُو هَاشِمٍ وَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ أَعَانَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَ جَاءُوا بِسِلَاحٍ فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ لِمَرْوَانَ أَ تَمْنَعُ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ وَ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
✍🏻 ابن ابی الحدید از ابو الحسن مدائنی نقل نموده که: وقتی مروان (لعنه الله) از دفن حسن بن علی (علیهما السّلام) نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ممانعت کرد، بنی هاشم و بنی امیّه اجتماع کردند و هر کدام قبیله خویش را تقویت نموده و اسلحه آوردند. ابو هریره به مروان بن حکم گفت: آیا رواست تو مانع شوی که حسن بن علی در این مکان دفن شود، در صورتی که من از رسول خدا شنیدم که میفرمود: حسن و حسین، آقای جوانان اهل بهشت هستند.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۴ ص ١۴٢
🔻در نقل دیگری آمده مروان لعین، به عایشه گفت:
«إِنْ دُفِنَ مَعَهُ لَیَذْهَبَنَّ فَخْرُ أَبِیکَ وَ صَاحِبِهِ عُمَرَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»
بخدا قسم اگر حسن بن علی نزد رسول الله (علیهم السّلام) دفن شود، افتخار همجواری پدرت ابوبکر و عمر با پیامبر خدا، تا روز قیامت از بین خواهد رفت. (همان، ج ۴۴ ص ١۴١)
@ashkvareh
⚠️ چرا از دفن حسن (علیه السّلام) در کنار رسول الله (صلی الله علیه و آله) جلوگيری میکنی؟!
➖قَالَ ابْنُ أَبِی الْحَدِیدِ: رَوَی أَبُو الْحَسَنِ الْمَدَائِنِیُّ: أَنَّ مَرْوَانَ لَمَّا مَنَعَ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ عِنْدَ جَدِّهِ فَاجْتَمَعَ بَنُو هَاشِمٍ وَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ أَعَانَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَ جَاءُوا بِسِلَاحٍ فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ لِمَرْوَانَ أَ تَمْنَعُ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ وَ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
✍🏻 ابن ابی الحدید از ابو الحسن مدائنی نقل نموده که: وقتی مروان (لعنه الله) از دفن حسن بن علی (علیهما السّلام) نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ممانعت کرد، بنی هاشم و بنی امیّه اجتماع کردند و هر کدام قبیله خویش را تقویت نموده و اسلحه آوردند. ابو هریره به مروان بن حکم گفت: آیا رواست تو مانع شوی که حسن بن علی در این مکان دفن شود، در صورتی که من از رسول خدا شنیدم که میفرمود: حسن و حسین، آقای جوانان اهل بهشت هستند.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۴ ص ١۴٢
🔻در نقل دیگری آمده مروان لعین، به عایشه گفت:
«إِنْ دُفِنَ مَعَهُ لَیَذْهَبَنَّ فَخْرُ أَبِیکَ وَ صَاحِبِهِ عُمَرَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»
بخدا قسم اگر حسن بن علی نزد رسول الله (علیهم السّلام) دفن شود، افتخار همجواری پدرت ابوبکر و عمر با پیامبر خدا، تا روز قیامت از بین خواهد رفت. (همان، ج ۴۴ ص ١۴١)
@ashkvareh
#امام_حسن_مجتبی علیه السّلام
▪️مسمومیّت شدید امام حسن علیه السّلام
⭕️ گزارشاتی که از نحوه شهادت امام حسن علیه السّلام رسیده، دال بر این است که آن حضرت را چندین بار مسموم کردند، که آخرین بار شدّت بیشتری داشت و منجر به شهادت ایشان شد.
١ - حافظ (ابو نعیم) در کتاب "حلیة الأولیاء" از عمیر بن اسحاق نقل میکند که گفت: من با مرد دیگری برای عیادت حسن بن علی علیهما السّلام به حضور آن حضرت مشرّف شدیم. حضرت به آن شخص فرمودند: بگو هرچه میخواهی. گفت: نه به خدا، من از تو درخواستی نمیکنم تا اینکه خداوند تو را شفا دهد، آنگاه درخواست خواهم کرد. حضرت از روی درد برای قضای حاجت، رفت و بازگشت، و فرمود: از من طلب کن قبل از اینکه دیگر نتوانی از من طلب کنی. وی گفت: ان شاء اللّه که عافیت بتو خواهد رسید. حضرت فرمود: من قسمتی از کبد خود را از دست دادهام، تا بحال چندین بار مسموم شدهام، ولی تاکنون مثل این بار مسموم نشده بودم! ( أُلْقِیَتْ طَائِفَةٌ مِنْ کَبِدِی وَ إِنِّی قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً فَلَمْ أُسْقَ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ _ ج٢ ص٣٨)
٢ - از جنادة بن ابیامیه نقل است که گفت: در آن بیماری که حسن بن علی (علیهما السّلام) به واسطه آن از دنیا رفت، به حضور آن حضرت مشرّف شدم. جلوی آن بزرگوار طشتی بود، خون از دهان مبارکش در میان آن طشت میریخت، و نیز قطعات کبدش که به وسیله آن زهری که از طرف معاویه به آن بزرگوار داده شده، بود خارج میشد. (دَخَلْتُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِيَة _ کفایة الأثر، ص ٢٢۶)
٣ - ابن ابی الحدید از مدائنی نقل میکند که گفت: امام حسن چهار مرتبه مسموم شد. در مرتبه آخر فرمود: من چند بار مسموم شدهام، ولی هیچ مرتبهای به اندازه این بار سختی نکشیدم. (سُقِیَ الْحَسَنُ السَّمَّ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَقَدْ سُقِیتُهُ مِرَاراً فَمَا شَقَّ عَلَیَّ مِثْلَ مَشَقَّتِهِ هَذِهِ الْمَرَّةِ _ شرح نهج البلاغه، ج١۶ ص١٠)
۴ - راوی گوید: مشغول گفتگو با امام حسن علیه السّلام بودم که ناگاه خون بالا آورد و طشتی را طلب کرد که قبلا از خون دهانش پر شده بود. من گفتم: یا ابن رسول اللّه! این خونها چیست؟ من تو را در حال درد کشیدن میبینم. فرمود: آری، معاویه ستمکار، شخصی را تحریک نموده و مرا مسموم کرده است، همان طور که میبینی جگرم قطعهقطعه خارج میشود. گفتم: پس چرا معالجه نمیکنی؟ فرمود: دو مرتبه مرا مسموم نموده و این مرتبه سوّم است که دوایی برایش پیدا نمیکنم.
به من اطّلاع داده شد که معاویه برای پادشاه روم نوشته و تقاضا کرده بود: مقداری زهر کُشنده که آشامیدنی باشد برای وی بفرستد. پادشاه روم در جوابش نوشت: دین و مذهب ما جایز نمیداند که برای کشتن کسی که سر جنگ با ما ندارد تو را یاری کنیم. معاویه دوباره نوشت: این مرد، پسر همان مردی است که در تهامه شورش کرده بود، وی شورش کرده و سلطنت پدرش را درخواست میکند❗️من قصد دارم که شخصی را تحریک کنم تا این زهر آشامیدنی را به خورد او دهد و بدین وسیله مردم و شهرها را از دست او راحت نمایم!!! آنگاه معاویه هدایایی برای پادشاه روم فرستاد. پادشاه روم یک شربت زهر آشامیدنی را برای معاویه فرستاد که من به خاطر دسیسهای که کرده آن را آشامیدهام و پادشاه برای وی شروطی گذاشته است. (...وَ هُوَ یُکَلِّمُنِی إذا [إِذْ] تَنَخَّعَ الدَّمَ فَدَعَا بِطَسْتٍ فَحُمِلَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ مَلْئَانُ مِمَّا خَرَجَ مِنْ جَوْفِهِ مِنَ الدَّمِ فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَرَاکَ وَجِعاً قَالَ أَجَلْ دَسَّ إِلَیَّ هَذَا الطَّاغِیَةُ مَنْ سَقَانِی سَمّاً فَقَدْ وَقَعَ عَلَی کَبِدِی فَهُوَ یَخْرُجُ قِطَعاً... إحتجاج، ص١۴٩)
۵ - علی بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: پدرم امام حسین (علیه السّلام) در اوایلی که امام حسن (علیه السّلام) مسموم شده بود نزد ایشان رفت. امام حسن (علیه السّلام) برای روا کردن حاجت شخصی برخاست و رفت؛ هنگامی که بازگشت فرمودند: من چند مرتبه مسموم شدهام، ولی هرگز اینگونه نبودم، زیرا قسمتی از کبد خود را از دست دادهام و احساس میکنم آن را با چوبی زیر و رو میکنم! (دَخَلَ الْحُسَیْنُ عَلَی عَمِّی الْحَسَنِ حِدْثَانَ مَا سُقِیَ السَّمَّ فَقَامَ لِحَاجَةِ الْإِنْسَانِ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ سُقِیتُ السَّمَّ عِدَّةَ مَرَّاتٍ وَ مَا سُقِیتُ مِثْلَ هَذِهِ لَقَدْ لَفَظْتُ طَائِفَةً مِنْ کَبِدِی وَ رَأَیْتُنِی أَقْلِبُهُ بِعُودٍ فِی یَدِی _ مروج الذهب، ج٢ ص۴٢٧)
▪️مسمومیّت شدید امام حسن علیه السّلام
⭕️ گزارشاتی که از نحوه شهادت امام حسن علیه السّلام رسیده، دال بر این است که آن حضرت را چندین بار مسموم کردند، که آخرین بار شدّت بیشتری داشت و منجر به شهادت ایشان شد.
١ - حافظ (ابو نعیم) در کتاب "حلیة الأولیاء" از عمیر بن اسحاق نقل میکند که گفت: من با مرد دیگری برای عیادت حسن بن علی علیهما السّلام به حضور آن حضرت مشرّف شدیم. حضرت به آن شخص فرمودند: بگو هرچه میخواهی. گفت: نه به خدا، من از تو درخواستی نمیکنم تا اینکه خداوند تو را شفا دهد، آنگاه درخواست خواهم کرد. حضرت از روی درد برای قضای حاجت، رفت و بازگشت، و فرمود: از من طلب کن قبل از اینکه دیگر نتوانی از من طلب کنی. وی گفت: ان شاء اللّه که عافیت بتو خواهد رسید. حضرت فرمود: من قسمتی از کبد خود را از دست دادهام، تا بحال چندین بار مسموم شدهام، ولی تاکنون مثل این بار مسموم نشده بودم! ( أُلْقِیَتْ طَائِفَةٌ مِنْ کَبِدِی وَ إِنِّی قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً فَلَمْ أُسْقَ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ _ ج٢ ص٣٨)
٢ - از جنادة بن ابیامیه نقل است که گفت: در آن بیماری که حسن بن علی (علیهما السّلام) به واسطه آن از دنیا رفت، به حضور آن حضرت مشرّف شدم. جلوی آن بزرگوار طشتی بود، خون از دهان مبارکش در میان آن طشت میریخت، و نیز قطعات کبدش که به وسیله آن زهری که از طرف معاویه به آن بزرگوار داده شده، بود خارج میشد. (دَخَلْتُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِيَة _ کفایة الأثر، ص ٢٢۶)
٣ - ابن ابی الحدید از مدائنی نقل میکند که گفت: امام حسن چهار مرتبه مسموم شد. در مرتبه آخر فرمود: من چند بار مسموم شدهام، ولی هیچ مرتبهای به اندازه این بار سختی نکشیدم. (سُقِیَ الْحَسَنُ السَّمَّ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَقَدْ سُقِیتُهُ مِرَاراً فَمَا شَقَّ عَلَیَّ مِثْلَ مَشَقَّتِهِ هَذِهِ الْمَرَّةِ _ شرح نهج البلاغه، ج١۶ ص١٠)
۴ - راوی گوید: مشغول گفتگو با امام حسن علیه السّلام بودم که ناگاه خون بالا آورد و طشتی را طلب کرد که قبلا از خون دهانش پر شده بود. من گفتم: یا ابن رسول اللّه! این خونها چیست؟ من تو را در حال درد کشیدن میبینم. فرمود: آری، معاویه ستمکار، شخصی را تحریک نموده و مرا مسموم کرده است، همان طور که میبینی جگرم قطعهقطعه خارج میشود. گفتم: پس چرا معالجه نمیکنی؟ فرمود: دو مرتبه مرا مسموم نموده و این مرتبه سوّم است که دوایی برایش پیدا نمیکنم.
به من اطّلاع داده شد که معاویه برای پادشاه روم نوشته و تقاضا کرده بود: مقداری زهر کُشنده که آشامیدنی باشد برای وی بفرستد. پادشاه روم در جوابش نوشت: دین و مذهب ما جایز نمیداند که برای کشتن کسی که سر جنگ با ما ندارد تو را یاری کنیم. معاویه دوباره نوشت: این مرد، پسر همان مردی است که در تهامه شورش کرده بود، وی شورش کرده و سلطنت پدرش را درخواست میکند❗️من قصد دارم که شخصی را تحریک کنم تا این زهر آشامیدنی را به خورد او دهد و بدین وسیله مردم و شهرها را از دست او راحت نمایم!!! آنگاه معاویه هدایایی برای پادشاه روم فرستاد. پادشاه روم یک شربت زهر آشامیدنی را برای معاویه فرستاد که من به خاطر دسیسهای که کرده آن را آشامیدهام و پادشاه برای وی شروطی گذاشته است. (...وَ هُوَ یُکَلِّمُنِی إذا [إِذْ] تَنَخَّعَ الدَّمَ فَدَعَا بِطَسْتٍ فَحُمِلَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ مَلْئَانُ مِمَّا خَرَجَ مِنْ جَوْفِهِ مِنَ الدَّمِ فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَرَاکَ وَجِعاً قَالَ أَجَلْ دَسَّ إِلَیَّ هَذَا الطَّاغِیَةُ مَنْ سَقَانِی سَمّاً فَقَدْ وَقَعَ عَلَی کَبِدِی فَهُوَ یَخْرُجُ قِطَعاً... إحتجاج، ص١۴٩)
۵ - علی بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: پدرم امام حسین (علیه السّلام) در اوایلی که امام حسن (علیه السّلام) مسموم شده بود نزد ایشان رفت. امام حسن (علیه السّلام) برای روا کردن حاجت شخصی برخاست و رفت؛ هنگامی که بازگشت فرمودند: من چند مرتبه مسموم شدهام، ولی هرگز اینگونه نبودم، زیرا قسمتی از کبد خود را از دست دادهام و احساس میکنم آن را با چوبی زیر و رو میکنم! (دَخَلَ الْحُسَیْنُ عَلَی عَمِّی الْحَسَنِ حِدْثَانَ مَا سُقِیَ السَّمَّ فَقَامَ لِحَاجَةِ الْإِنْسَانِ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ سُقِیتُ السَّمَّ عِدَّةَ مَرَّاتٍ وَ مَا سُقِیتُ مِثْلَ هَذِهِ لَقَدْ لَفَظْتُ طَائِفَةً مِنْ کَبِدِی وَ رَأَیْتُنِی أَقْلِبُهُ بِعُودٍ فِی یَدِی _ مروج الذهب، ج٢ ص۴٢٧)
۶ - شیخ کلینی از امام صادق عليه السّلام روايت کرده: جعده ملعونه، امام حسن علیه السّلام و کنیزی از کنیزان ایشان را زهر داد، آن کنیز زهر را قِی کرد شفا یافت، امّا زهر در شکم آن حضرت ماند تا جگر مبارکش را پارهپاره کرد. ( إِنَّ جَعْدَةَ بِنْتَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیَّ سَمَّتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ سَمَّتْ مَوْلَاةً لَهُ فَأَمَّا مَوْلَاتُهُ فَقَاءَتِ السَّمَّ وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَاسْتَمْسَکَ فِی بَطْنِهِ ثُمَّ انْتَفَطَ بِهِ فَمَاتَ _ الکافی، ج١ ص۴۶٢)
٧ - جعده لعنها الله، طلاریزههایی را سمّی کرد و در نوعی شیرینی جای داد و به امام حسن علیه السّلام خوراند، زمانی که سم در شکم مبارک آن حضرت جای گرفت، کبد را متلاشی کرد. (وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَمَّهُ سَبْعِينَ مَرَّةً، فَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ السَّمُّ، فَأَرْسَلَ إِلَى امْرَأَتِهِ جَعْدَةَ ابْنَةِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ الْكِنْدِيِّ، وَ بَذَلَ لَهَا عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ، وَ إِقْطَاعَ عَشْرِ ضِيَاعٍ مِنْ شِعْبِ سُورَا، وَ سَوَادِ الْكُوفَةِ، وَ ضَمِنَ لَهَا أَنْ يُزَوِّجَهَا يَزِيدَ ابْنَهُ، فَسَقَتِ الْحَسَنَ السُّمَّ فِي بُرَادَةِ الذَّهَبِ فِي السَّوِيقِ الْمُقَنَّدِ، فَلَمَّا اسْتَحْكَمَ فِيهِ السُّمُّ قَاءَ كَبِدَهُ _ دلائل الإمامة، ص ١۶٠)
@ashkvareh
٧ - جعده لعنها الله، طلاریزههایی را سمّی کرد و در نوعی شیرینی جای داد و به امام حسن علیه السّلام خوراند، زمانی که سم در شکم مبارک آن حضرت جای گرفت، کبد را متلاشی کرد. (وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَمَّهُ سَبْعِينَ مَرَّةً، فَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ السَّمُّ، فَأَرْسَلَ إِلَى امْرَأَتِهِ جَعْدَةَ ابْنَةِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ الْكِنْدِيِّ، وَ بَذَلَ لَهَا عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ، وَ إِقْطَاعَ عَشْرِ ضِيَاعٍ مِنْ شِعْبِ سُورَا، وَ سَوَادِ الْكُوفَةِ، وَ ضَمِنَ لَهَا أَنْ يُزَوِّجَهَا يَزِيدَ ابْنَهُ، فَسَقَتِ الْحَسَنَ السُّمَّ فِي بُرَادَةِ الذَّهَبِ فِي السَّوِيقِ الْمُقَنَّدِ، فَلَمَّا اسْتَحْكَمَ فِيهِ السُّمُّ قَاءَ كَبِدَهُ _ دلائل الإمامة، ص ١۶٠)
@ashkvareh
#امام_حسن_مجتبی علیه السّلام
❌ کینه عثمانیان، در تشییع پیکر مطّهر امام حسن علیه السّلام
از ابن عباس روایت شده که در جریان تشییع امام حسن علیه السّلام، مروان و خاندان بنیسفیان و فرزندان عثمان راه را گرفته و گفتند: آیا امیر مؤمنان عثمانِ شهید که از روی ستم کشته شد، در بدترین مکان در بقیع به خاک سپرده شود، و حسن با رسول خدا دفن گردد؟! بخدا سوگند این امر واقع نشود تا آنکه شمشیرها درمیان ما شکسته شود و نیزهها درهم شکَند و تیرها پایان یابد.
(فَحَالَ دُونَ ذَلِكَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ وَ مَنْ حَضَرَ هُنَاكَ مِنْ وُلْدِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ، وَ قَالُوا: أَ يُدْفَنُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عُثْمَانُ الشَّهِيدُ الْقَتِيلُ ظُلْماً بِالْبَقِيعِ بِشَرِّ مَكَانٍ وَ يُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)! وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى تُكْسَرَ السُّيُوفُ بَيْنَنَا وَ تَنْقَصِفَ الرِّمَاحُ وَ يَنْفَدَ النَّبْلُ _ أمالی، طوسی، ص١۶٠)
در کربلا نیز پیراهن عثمان سر دست گرفته شد و عثمانیان در آن جنایت بیسابقه نقش پررنگی داشتند.
@ashkvareh
❌ کینه عثمانیان، در تشییع پیکر مطّهر امام حسن علیه السّلام
از ابن عباس روایت شده که در جریان تشییع امام حسن علیه السّلام، مروان و خاندان بنیسفیان و فرزندان عثمان راه را گرفته و گفتند: آیا امیر مؤمنان عثمانِ شهید که از روی ستم کشته شد، در بدترین مکان در بقیع به خاک سپرده شود، و حسن با رسول خدا دفن گردد؟! بخدا سوگند این امر واقع نشود تا آنکه شمشیرها درمیان ما شکسته شود و نیزهها درهم شکَند و تیرها پایان یابد.
(فَحَالَ دُونَ ذَلِكَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ وَ مَنْ حَضَرَ هُنَاكَ مِنْ وُلْدِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ، وَ قَالُوا: أَ يُدْفَنُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عُثْمَانُ الشَّهِيدُ الْقَتِيلُ ظُلْماً بِالْبَقِيعِ بِشَرِّ مَكَانٍ وَ يُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)! وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى تُكْسَرَ السُّيُوفُ بَيْنَنَا وَ تَنْقَصِفَ الرِّمَاحُ وَ يَنْفَدَ النَّبْلُ _ أمالی، طوسی، ص١۶٠)
در کربلا نیز پیراهن عثمان سر دست گرفته شد و عثمانیان در آن جنایت بیسابقه نقش پررنگی داشتند.
@ashkvareh
🔥 #إحراق_بيت_وحی 1⃣
➖ دهلوی در "تحفه اثناعشریة" مینویسد:
«شیعیان در یکی از مطاعن عمر بن خطّاب گویند: "عمر خانه حضرت سیدة النساء (علیها السلام) را بسوخت، و بر پهلوی مبارک آن معصومه به شمشیر خود صدمه رسانید که موجب اسقاط حمل گردید."
و این قصّه سراسر واهی و بهتان و افتراست و هیچ اصلی ندارد، و لهذا اکثر امامیّه قائل این قصّه نیستند و گویند که: "قصد سوختن آن خانه مبارک کرده بود، لیکن به عمل نیاورد."
و قصد از امور قلبی است که بر آن غیر از خدای تعالی دیگری مطّلع نمیتواند شد! و اگر مراد از قصد، تخویف (ترساندن) و تهدید زبانی است و گفتنِ اینکه: "من خواهم سوخت" پس وجهش آن است که این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا (علیها السلام) را ملجأ و پناه هرصاحب خیانت دانسته، حکم حرم مکّه معظّمه داده، در آنجا جمع میشدند، و فتنه و فساد منظور میداشتند، و بر هم زدن خلافت خلیفه اول به کنکاشها و مشورتهای فسادانگیز قصد میکردند، و حضرت زهرا (علیها السلام) هم از این نشست و برخاست آنها مکدّر و ناخوش بود، لیکن به سبب کمال حسن خُلق، به آنها بیپرده نمیفرمود
که: "در خانه من نیایید." عمر بن الخطّاب چون دید که حال بر این منوال است، آن جماعت را تهدید نمود که: خانه را بر شما خواهم سوخت.
و تخصیص سوختن در این تهدید، مبنی بر استنباط دقیق است از حدیث پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] که آن حضرت نیز در حقّ کسانی که در جماعت حاضر نمیشدند و با امام اقتدا نمیکردند، همین قسم ارشاد فرموده بود که: "این جماعت اگر از ترک جماعت باز نخواهند آمد، من خانهها را بر ایشان خواهم سوخت."
و چون ابوبکر نیز امامِ منصوب کرده پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم بود در نماز، و آنها ترک اقتدای آن امامِ به حق به خاطر خودشان میاندیشیدند، و رفاقت جماعت مسلمین در این باب نمیکردند، مستحقّ همان تهدید پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم شدند، پس این قول عمر مشابه است به فعل پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم که چون روز فتح مکّه به حضور او عرض نمودند که ابن حنظل - که یکی از شُعرای کفّار بود، و بارها به هَجو حضرت پیغمبر در اشعار خود، روی خود را سیاه کرده - پناه به خانه خدا یعنی کعبه معظّمه برده، و در پردههای آن خانه تجلّی آشیانه خود را پنهان ساخته، در باب او چه حکم است؟
فرمود که: "او را همان جا بکُشید و پاس حرم نکنید." و هرگاه این قِسم مردودان جناب الهی را در خانه خدا پناه نباشد، در خانه حضرت زهرا (علیها السلام) چرا پناه باید داد؟ و حضرت زهرا (علیها السلام) چرا از سزادادن اشرار فسادپیشه مکدّر گردد؟ که "تَخَلّقوا بأخلاق الله" شیوه آن پاک طینت بود. و مع هذا روی اخبار صحیحه ثابت است که حضرت زهرا (علیها السلام) نیز آن مردم را از این اجتماع منع فرموده بود. و نیز قول عمر در اینجا بسیار کمتر از فعل حضرت امیر (علیه السلام) است که چون بعد از شهادت عثمان، خلافت بر آن حضرت (علیه السلام) قرار گرفت، کسانی را که داعیه برهم زدن این منصب عظیم به خاطر آورده، از مدینه برآمده به مکّه شتافتند و در پناه سایه حرم محترم رسول - یعنی اُمّ المؤمنین عایشه صدیقه - آمدند و طلب قصاص عثمان از قتله او نموده و آماده جنگ و پیکار گشتند، به قتل رسانید، و اصلا پاس حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و رعایت ادب مادر خود - و مادر جمیع مؤمنین - به موجب نصّ قرآن نفرمود، اگر چه در این بین آسیبی به حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و اهانتی و ذلّتی که رسید أظهر من الشمس است، و فیالواقع هر چه حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود، عین صواب و محض حق بود که در این قِسم امور عظام - که موجب فتنه و فساد عام باشد - به مراعات مصالح جزئیه، مبادی و مقدمات فتنه را واگذاشت و به تدارک آن نرسیدن، باعث کمال بی انتظامی امور دین و دنیا میباشد. چنانچه خانه حضرت زهرا (علیها السلام) واجبالتعظیم و الاحترام بود، امّ المؤمنین و حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و زوجه و محبوبه او - که محبوب الهی بود - نیز واجبالتعظیم و الاحترام بود، بلکه از عمر محض قول و تخویف (ترساندن) بنابر تهدید و ترهیب به
وقوع آمده، نه فعل آن، و حضرت امیر (علیه السلام) فعل را هم به اقصیالغایه رسانید، پس در این مقام زبان طعن در حق عمر گشادن - حال آنکه قول عمر به مراتب کمتر از فعل حضرت امیر (علیه السلام) است - مبنی بر تعصّب و عناد است، لا غير؛ و (شیعیان) در مقابله با اهل سنّت فرق گذاردند که: "خلافت حضرت امیر (علیه السلام) حق بود، پس حفظ انتظام او ضرور افتاد، و پاس اُمّ المؤمنین و تعظیم حرم حضرت رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم ساقط گشت، ولی خلافت ابوبکر صدیق ناحق بود، پس برای حفظ انتظام آن خلافت فاسده، پاس خانه حضرت زهرا (علیها السلام) بنت الرسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم نکردن، وبال بر وبال است." این ادّعا کمال نادانی و بیعقلی است 👇🏻
➖ دهلوی در "تحفه اثناعشریة" مینویسد:
«شیعیان در یکی از مطاعن عمر بن خطّاب گویند: "عمر خانه حضرت سیدة النساء (علیها السلام) را بسوخت، و بر پهلوی مبارک آن معصومه به شمشیر خود صدمه رسانید که موجب اسقاط حمل گردید."
و این قصّه سراسر واهی و بهتان و افتراست و هیچ اصلی ندارد، و لهذا اکثر امامیّه قائل این قصّه نیستند و گویند که: "قصد سوختن آن خانه مبارک کرده بود، لیکن به عمل نیاورد."
و قصد از امور قلبی است که بر آن غیر از خدای تعالی دیگری مطّلع نمیتواند شد! و اگر مراد از قصد، تخویف (ترساندن) و تهدید زبانی است و گفتنِ اینکه: "من خواهم سوخت" پس وجهش آن است که این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا (علیها السلام) را ملجأ و پناه هرصاحب خیانت دانسته، حکم حرم مکّه معظّمه داده، در آنجا جمع میشدند، و فتنه و فساد منظور میداشتند، و بر هم زدن خلافت خلیفه اول به کنکاشها و مشورتهای فسادانگیز قصد میکردند، و حضرت زهرا (علیها السلام) هم از این نشست و برخاست آنها مکدّر و ناخوش بود، لیکن به سبب کمال حسن خُلق، به آنها بیپرده نمیفرمود
که: "در خانه من نیایید." عمر بن الخطّاب چون دید که حال بر این منوال است، آن جماعت را تهدید نمود که: خانه را بر شما خواهم سوخت.
و تخصیص سوختن در این تهدید، مبنی بر استنباط دقیق است از حدیث پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] که آن حضرت نیز در حقّ کسانی که در جماعت حاضر نمیشدند و با امام اقتدا نمیکردند، همین قسم ارشاد فرموده بود که: "این جماعت اگر از ترک جماعت باز نخواهند آمد، من خانهها را بر ایشان خواهم سوخت."
و چون ابوبکر نیز امامِ منصوب کرده پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم بود در نماز، و آنها ترک اقتدای آن امامِ به حق به خاطر خودشان میاندیشیدند، و رفاقت جماعت مسلمین در این باب نمیکردند، مستحقّ همان تهدید پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم شدند، پس این قول عمر مشابه است به فعل پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم که چون روز فتح مکّه به حضور او عرض نمودند که ابن حنظل - که یکی از شُعرای کفّار بود، و بارها به هَجو حضرت پیغمبر در اشعار خود، روی خود را سیاه کرده - پناه به خانه خدا یعنی کعبه معظّمه برده، و در پردههای آن خانه تجلّی آشیانه خود را پنهان ساخته، در باب او چه حکم است؟
فرمود که: "او را همان جا بکُشید و پاس حرم نکنید." و هرگاه این قِسم مردودان جناب الهی را در خانه خدا پناه نباشد، در خانه حضرت زهرا (علیها السلام) چرا پناه باید داد؟ و حضرت زهرا (علیها السلام) چرا از سزادادن اشرار فسادپیشه مکدّر گردد؟ که "تَخَلّقوا بأخلاق الله" شیوه آن پاک طینت بود. و مع هذا روی اخبار صحیحه ثابت است که حضرت زهرا (علیها السلام) نیز آن مردم را از این اجتماع منع فرموده بود. و نیز قول عمر در اینجا بسیار کمتر از فعل حضرت امیر (علیه السلام) است که چون بعد از شهادت عثمان، خلافت بر آن حضرت (علیه السلام) قرار گرفت، کسانی را که داعیه برهم زدن این منصب عظیم به خاطر آورده، از مدینه برآمده به مکّه شتافتند و در پناه سایه حرم محترم رسول - یعنی اُمّ المؤمنین عایشه صدیقه - آمدند و طلب قصاص عثمان از قتله او نموده و آماده جنگ و پیکار گشتند، به قتل رسانید، و اصلا پاس حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و رعایت ادب مادر خود - و مادر جمیع مؤمنین - به موجب نصّ قرآن نفرمود، اگر چه در این بین آسیبی به حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و اهانتی و ذلّتی که رسید أظهر من الشمس است، و فیالواقع هر چه حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود، عین صواب و محض حق بود که در این قِسم امور عظام - که موجب فتنه و فساد عام باشد - به مراعات مصالح جزئیه، مبادی و مقدمات فتنه را واگذاشت و به تدارک آن نرسیدن، باعث کمال بی انتظامی امور دین و دنیا میباشد. چنانچه خانه حضرت زهرا (علیها السلام) واجبالتعظیم و الاحترام بود، امّ المؤمنین و حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و زوجه و محبوبه او - که محبوب الهی بود - نیز واجبالتعظیم و الاحترام بود، بلکه از عمر محض قول و تخویف (ترساندن) بنابر تهدید و ترهیب به
وقوع آمده، نه فعل آن، و حضرت امیر (علیه السلام) فعل را هم به اقصیالغایه رسانید، پس در این مقام زبان طعن در حق عمر گشادن - حال آنکه قول عمر به مراتب کمتر از فعل حضرت امیر (علیه السلام) است - مبنی بر تعصّب و عناد است، لا غير؛ و (شیعیان) در مقابله با اهل سنّت فرق گذاردند که: "خلافت حضرت امیر (علیه السلام) حق بود، پس حفظ انتظام او ضرور افتاد، و پاس اُمّ المؤمنین و تعظیم حرم حضرت رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم ساقط گشت، ولی خلافت ابوبکر صدیق ناحق بود، پس برای حفظ انتظام آن خلافت فاسده، پاس خانه حضرت زهرا (علیها السلام) بنت الرسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم نکردن، وبال بر وبال است." این ادّعا کمال نادانی و بیعقلی است 👇🏻