یک بیمار مبتلا به سرطان در فرآیند روان درمانی میگفت: «سرطان، اختلالات روانی را درمان میکند.»
گویی ابتلا به يک بیماری سخت مثل سرطان باعث میشود جزئیات رفتار سایرین و به طور کلی «جزئیات زندگی»، اهمیت خود را از دست بدهد.
چون افراد، خود را در تقابل و رویارو با مرگ میبینند، پس عمیقا درک میکنند که فرصت کم است.
آنها به جای درگیر کردن خود با جزئیات رفتار سایرین و اتفاقات روزمره و متعاقبا دچار اختلالات روانی شدن، کلیت و معنای کلی زندگی را میبینند. چون فکر میکنند فرصتی برای پرداختن به جزئیات ندارند.
گویی درک گذرا و کوتاه بودن زندگی باعث میشود بیماران دریابند که حیف است زمان کوتاهی که دارند را صرف جزئیات بیارزش کنند.
چقدر از اضطرابها و افسردگیها و استرسهای ما ناشی از پرداختن به جزئیات رفتار اطرافیانمان است؟!
تنها تفاوت بیمار مبتلا به سرطان و فرد سالم در این است که شخص بیمار، واقعیت گذرا و کوتاه بودن زندگی را عمیقا باور کرده، چون در بدنش دلیلی برای تایید آن وجود دارد؛ اما فرد سالم این حقیقت را عمیقا باور ندارد.
حتی اگر به زبان آن را تایید کند.
پس فرد سالم چنان با جزئیات خود را درگیر میکند که انگار هزاران هزار سال دیگر برای پرداختن به مسائل مهمتر فرصت دارد.
اروین یالوم
گویی ابتلا به يک بیماری سخت مثل سرطان باعث میشود جزئیات رفتار سایرین و به طور کلی «جزئیات زندگی»، اهمیت خود را از دست بدهد.
چون افراد، خود را در تقابل و رویارو با مرگ میبینند، پس عمیقا درک میکنند که فرصت کم است.
آنها به جای درگیر کردن خود با جزئیات رفتار سایرین و اتفاقات روزمره و متعاقبا دچار اختلالات روانی شدن، کلیت و معنای کلی زندگی را میبینند. چون فکر میکنند فرصتی برای پرداختن به جزئیات ندارند.
گویی درک گذرا و کوتاه بودن زندگی باعث میشود بیماران دریابند که حیف است زمان کوتاهی که دارند را صرف جزئیات بیارزش کنند.
چقدر از اضطرابها و افسردگیها و استرسهای ما ناشی از پرداختن به جزئیات رفتار اطرافیانمان است؟!
تنها تفاوت بیمار مبتلا به سرطان و فرد سالم در این است که شخص بیمار، واقعیت گذرا و کوتاه بودن زندگی را عمیقا باور کرده، چون در بدنش دلیلی برای تایید آن وجود دارد؛ اما فرد سالم این حقیقت را عمیقا باور ندارد.
حتی اگر به زبان آن را تایید کند.
پس فرد سالم چنان با جزئیات خود را درگیر میکند که انگار هزاران هزار سال دیگر برای پرداختن به مسائل مهمتر فرصت دارد.
اروین یالوم
زندگي مثل يہ سفر طولاني ميمونہ، ميتوني تو اين سفر آهنگ شاد بزاري و لذت ببري، ميتوني هِي غر بزني كہ چرا نميرسي♡~~~♡
مویرز : من چگونه آن اژدها را در خودم میکشم؟ سفری که هر یک از ما باید انجام دهیم و شما آن را ماجرای عالی روح می نامید کدام است؟
کمبل : فرمول کلی من برای دانشجویان این است که سعادت خود را دنبال کنید. ببینید کجا است و از دنبال کردن آن هراس نداشته باشید.
مویرز : کار من است یا زندگی من؟
کمبل : اگر کاری را که انجام میدهید خود انتخاب کرده اید و از آن لذت می برید، خودش است. اما اگر فکر میکنید «آه نه من نمیتوانم این کار را بکنم همان اژدهایی است. که در چنگش اسیر شده اید. «نه نه من نمیتوانم نویسنده باشم»، یا «نه، نه، احتمالاً نمی توانم کاری را که فلانی و فلانی انجام می دهند انجام دهم.
#قدرت_اسطوره
#جوزف_کمبل
کمبل : فرمول کلی من برای دانشجویان این است که سعادت خود را دنبال کنید. ببینید کجا است و از دنبال کردن آن هراس نداشته باشید.
مویرز : کار من است یا زندگی من؟
کمبل : اگر کاری را که انجام میدهید خود انتخاب کرده اید و از آن لذت می برید، خودش است. اما اگر فکر میکنید «آه نه من نمیتوانم این کار را بکنم همان اژدهایی است. که در چنگش اسیر شده اید. «نه نه من نمیتوانم نویسنده باشم»، یا «نه، نه، احتمالاً نمی توانم کاری را که فلانی و فلانی انجام می دهند انجام دهم.
#قدرت_اسطوره
#جوزف_کمبل
کسی که آواز بخواند هنوز زنده است
و کسی که گرسنه شود و از خوردن غذا لذت ببرد،
هنوز از دست نرفته است ...!
📘 #عقاید_یک_دلقک
#هاینریش_بل
و کسی که گرسنه شود و از خوردن غذا لذت ببرد،
هنوز از دست نرفته است ...!
📘 #عقاید_یک_دلقک
#هاینریش_بل
آب، نان، آواز !
ور فزونتر خواهی از آن
گاه گه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن شادی آغاز
ور فزونتر، باز هم خواهی ...
بگویم، باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود…
"شفیعی کدکنی"
ور فزونتر خواهی از آن
گاه گه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن شادی آغاز
ور فزونتر، باز هم خواهی ...
بگویم، باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود…
"شفیعی کدکنی"
#مادران_بدانند
پسرانی که از کنترل ها و نگرانی های مداوم مادرانشان شاکی هستند غالبا در رابطه به دنبال دخترانی ساده ، حرف گوش کن و سر بزیر می باشند تا بدین ترتیب خودشان رابطه را تحت کنترل داشته باشند.
اغلب اوقات اگر در رابطه چیزی از سوی دختر بشنوند یا ببینند که نشانی از کنترل گری باشد یا با واکنشی تند و خشن سعی می کنند از ادامه آن رفتار جلوگیری کنند یا خودشان رابطه را ترک می کنند و یا آنقدر حساسیت و انتقاد های خود را بالا می برند که دختر عاصی شده و رابطه را ترک کند.
پسرانی که از کنترل ها و نگرانی های مداوم مادرانشان شاکی هستند غالبا در رابطه به دنبال دخترانی ساده ، حرف گوش کن و سر بزیر می باشند تا بدین ترتیب خودشان رابطه را تحت کنترل داشته باشند.
اغلب اوقات اگر در رابطه چیزی از سوی دختر بشنوند یا ببینند که نشانی از کنترل گری باشد یا با واکنشی تند و خشن سعی می کنند از ادامه آن رفتار جلوگیری کنند یا خودشان رابطه را ترک می کنند و یا آنقدر حساسیت و انتقاد های خود را بالا می برند که دختر عاصی شده و رابطه را ترک کند.
توصیههای سلامتی
تربچه، یکی از صیفیجات بدون چربی و کلسترول است. فیبر یکی از مهمترین مواد موجود در تربچه است. همچنین تربچه دارای ویتامین c, k, B6، نیاسین و فولات است.
برگهای این گیاه ۶ برابر بیشتر از ریشه آن دارای ویتامین C است. این برگها برای درمان زردی مفید هستند.
علاوه بر این تربچه حاوی کلسیم، پتاسیم، مس، اسید فولیک و آنتوسیانین (Anthocyanin) نوعی آنتی اکسیدان قوی است. مصرف مداوم تربچه، باعث حرکت آسان روده می شود، در نتیجه منجر به بهبود تدریجی اشتها میشود.
تربچه، یکی از صیفیجات بدون چربی و کلسترول است. فیبر یکی از مهمترین مواد موجود در تربچه است. همچنین تربچه دارای ویتامین c, k, B6، نیاسین و فولات است.
برگهای این گیاه ۶ برابر بیشتر از ریشه آن دارای ویتامین C است. این برگها برای درمان زردی مفید هستند.
علاوه بر این تربچه حاوی کلسیم، پتاسیم، مس، اسید فولیک و آنتوسیانین (Anthocyanin) نوعی آنتی اکسیدان قوی است. مصرف مداوم تربچه، باعث حرکت آسان روده می شود، در نتیجه منجر به بهبود تدریجی اشتها میشود.
هیچکس به اندازهی آنی که همیشه عاقلانه رفتار میکند، دیوانه نیست. چنین شخصی همچون پُلی فولادی و بدون انعطاف است؛ که سرنوشتش سختماندنی بدون نرمش و در نهایت شکستن است.
#آلن_واتس
#آلن_واتس
#تلنگر
دو فروشنده کفش برای فروش کفشهای فروشگاه شان به جزیرهای اعزام شدند. فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچکس کفش نمیپوشد. فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت: فردا برمیگردم. اینجا هیچکس کفش نمیپوشد.
فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد. فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا 1000 جفت کفش بفرستید. اینجا همه کفش لازم دارند.
فرق بین مانع و فرصت چیست؟ نگرش ما نسبت به آن.
👤جان سی مکسول
دو فروشنده کفش برای فروش کفشهای فروشگاه شان به جزیرهای اعزام شدند. فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچکس کفش نمیپوشد. فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت: فردا برمیگردم. اینجا هیچکس کفش نمیپوشد.
فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد. فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا 1000 جفت کفش بفرستید. اینجا همه کفش لازم دارند.
فرق بین مانع و فرصت چیست؟ نگرش ما نسبت به آن.
👤جان سی مکسول
کودکانی که آرزوهای خودآگاه و ناخودآگاه والدین شان را برآورده می کنند عنوان "بچه خوب" می گیرند; ولی اگر سرپیچی کنند یا آرزوهای خودشان را عنوان کنند, که بر خلاف آرزوهای والدینشان است, عنوان "خودخواه و بی ملاحظه" خواهند گرفت.
برگرفته از کتاب زندانیان کودکی
نوشته آلیس میلر
@arameshdron🌱
برگرفته از کتاب زندانیان کودکی
نوشته آلیس میلر
@arameshdron🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عصر بخیر
تهران سال 1354❤️
تهران سال 1354❤️
اگر هر روز صبح روغن زیتون مصرف کنید چه اتفاقی می افتد؟
مصرف منظم روغن در صبح به تحریک هضم و محافظت بالا از کبد کمک می کند.
اسید اولئیک موجود در روغن ، سطح کلسترول بد را که برای قلب مضر است، کاهش می دهد . این محصول همچنین سرشار از بیوتین است که باعث تقویت ناخن و مو می شود.
مقدار توصیه شده روغن زیتون برای مصرف با معده خالی 1 قاشق چایخوری است.
مصرف منظم روغن در صبح به تحریک هضم و محافظت بالا از کبد کمک می کند.
اسید اولئیک موجود در روغن ، سطح کلسترول بد را که برای قلب مضر است، کاهش می دهد . این محصول همچنین سرشار از بیوتین است که باعث تقویت ناخن و مو می شود.
مقدار توصیه شده روغن زیتون برای مصرف با معده خالی 1 قاشق چایخوری است.
حکایت در باب تربیت، گلستان سعدی
مال، از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گِرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت: نیکبخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آن که مُرد و هِشت.
مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
سعدی
@arameshdron🌱
مال، از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گِرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت: نیکبخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آن که مُرد و هِشت.
مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
سعدی
@arameshdron🌱
وقتی که کودک در خانه گستره عواطفش را آزادانه ابراز نکند یا این عواطف تنها از طرف والدینی بیان شود که از کنترل خارج هستند و وقتی که مادر به کودکش یاد ندهد چطور احساساتش را تنظیم و منتقل کند ، آن کودک در بخش مهمی از زندگی اش دچار خلا می شود. برای بسیاری از این افراد درمان اصلی این است که به جای انجام رفتارهای اعتیاد گونه یاد بگیرند که احساساتشان را تشخیص دهند. کسانی که جلوی احساساتشان را می گیرند باید بیاموزند که چطور مجال بروز و گردش عواطف را بدهند.
#مادری_که_کم_داشتم
#جاسمین_لی_کوری
@arameshdron🌱
#مادری_که_کم_داشتم
#جاسمین_لی_کوری
@arameshdron🌱
#تلنگر
سندرم بازگشت به خانه!!
ما دوست داریم هر شب در سمت مشخصی از رختخوابمان بخوابیم یا در محل کار، ماشین مان را در همان جای همیشگی پارک کنیم.
یا تعطیلاتمان را در همان جایی که همیشه برای تعطیلات می رفتیم، بگذرانیم. بازگشت به شبیه؛ یک غریزه اساسی است که به زندگیمان در این دنیای گیج کننده و دائماً درحال تغییر، یک حس استمرار و ایمنی می دهد. متأسفانه این غریزه ممکن است، به ضرر ما به کار بیفتد ما غالباً درجستجوی موقعیت های احساسی مشابه آن چه در کودکی داشتهایم، هستیم. صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند. سندرم بازگشت به خانه چنین عمل می کند: وقتی بچه کوچکی بودید، خانه تان منبع اصلی عشق و ایمنی بود. حتی اگر پر از خشونت و یا هرج و مرج بود، هنوز هم خانه بود. جایی که شکم تان سیر میشد، جایی برای خوابیدن داشتید و به نوعی توجه دریافت میکردید. بنابراین عشق در ذهن شما، خانه را تداعی میکند. به عبارتی، این دو در ذهن شما به هم مربوط هستند. به عنوان مثال، اگر پدر و مادرتان مرتب دعوا میکردند، شما در ذهن خود این معادله را خواهید ساخت که:
خانه =هرج و مرج.
اگربه شما محبت و توجه زیادی نشان داده نمیشد، ممکن است معادله شما چیزی نظیر این می شد:
خانه = تنهایی.
اگر یکی از والدین شما آزار دهنده بود، ممکن بود به این فرم تغییر یابد:
خانه = ترس.
چیزی را که از ریاضیات پایه در مدرسه یاد گرفته اید. هنوز به یاد دارید؟
A=C آنگاه B=C و A=B اگر
بیایید همین اصل را در به تصویرکشیدن سندرم بازگشت به خانه به کار ببریم.
اگر عشق = خانه و خانه = هرج و مرج ، پس آن گاه عشق = هرج و مرج.
اگر عشق = خانه و خانه = تنهایی، پس عشق = تنهایی.
اگر عشق = خانه و خانه = ترس، پس عشق = ترس.
ذهن شما هرگونه تداعی معانی را که شما از خانه دارید برابر با عشق گرفته و این طور نتیجه میگیرد که عشق نیز باید چنین احساسی باشد. اگر خانه برای شما به معنای احساس هرج و مرج بود. آنگاه ممکن است اشخاص بیثباتی را جستجو کنید تا شما را در خلق یک رابطهی دراماتیک و پر هرج و مرج کمک کنند. اگر خانه به معنای تنهایی بود، ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق، محبت و توجه کافی ندهد تا این که بتوانید مجداً در خود احساس تنهایی تولید کنید. اگر خانه به معنای ترس بود، ممکن است جذب کسی شوید که از شما انتقاد کند یا تهدید کند که ترکتان خواهد کرد و یا کاری کند که همیشه در ترس به سر برید.
«ایماگوتراپی»، رویکرد درمانی است که به افراد کمک می کند تا این الگوی تکراری و آزاردهنده را در روابط خود شناسایی کنند و با افزایش خودآگاهی، این دور باطل را خاتمه دهند.
سندرم بازگشت به خانه!!
ما دوست داریم هر شب در سمت مشخصی از رختخوابمان بخوابیم یا در محل کار، ماشین مان را در همان جای همیشگی پارک کنیم.
یا تعطیلاتمان را در همان جایی که همیشه برای تعطیلات می رفتیم، بگذرانیم. بازگشت به شبیه؛ یک غریزه اساسی است که به زندگیمان در این دنیای گیج کننده و دائماً درحال تغییر، یک حس استمرار و ایمنی می دهد. متأسفانه این غریزه ممکن است، به ضرر ما به کار بیفتد ما غالباً درجستجوی موقعیت های احساسی مشابه آن چه در کودکی داشتهایم، هستیم. صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند. سندرم بازگشت به خانه چنین عمل می کند: وقتی بچه کوچکی بودید، خانه تان منبع اصلی عشق و ایمنی بود. حتی اگر پر از خشونت و یا هرج و مرج بود، هنوز هم خانه بود. جایی که شکم تان سیر میشد، جایی برای خوابیدن داشتید و به نوعی توجه دریافت میکردید. بنابراین عشق در ذهن شما، خانه را تداعی میکند. به عبارتی، این دو در ذهن شما به هم مربوط هستند. به عنوان مثال، اگر پدر و مادرتان مرتب دعوا میکردند، شما در ذهن خود این معادله را خواهید ساخت که:
خانه =هرج و مرج.
اگربه شما محبت و توجه زیادی نشان داده نمیشد، ممکن است معادله شما چیزی نظیر این می شد:
خانه = تنهایی.
اگر یکی از والدین شما آزار دهنده بود، ممکن بود به این فرم تغییر یابد:
خانه = ترس.
چیزی را که از ریاضیات پایه در مدرسه یاد گرفته اید. هنوز به یاد دارید؟
A=C آنگاه B=C و A=B اگر
بیایید همین اصل را در به تصویرکشیدن سندرم بازگشت به خانه به کار ببریم.
اگر عشق = خانه و خانه = هرج و مرج ، پس آن گاه عشق = هرج و مرج.
اگر عشق = خانه و خانه = تنهایی، پس عشق = تنهایی.
اگر عشق = خانه و خانه = ترس، پس عشق = ترس.
ذهن شما هرگونه تداعی معانی را که شما از خانه دارید برابر با عشق گرفته و این طور نتیجه میگیرد که عشق نیز باید چنین احساسی باشد. اگر خانه برای شما به معنای احساس هرج و مرج بود. آنگاه ممکن است اشخاص بیثباتی را جستجو کنید تا شما را در خلق یک رابطهی دراماتیک و پر هرج و مرج کمک کنند. اگر خانه به معنای تنهایی بود، ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق، محبت و توجه کافی ندهد تا این که بتوانید مجداً در خود احساس تنهایی تولید کنید. اگر خانه به معنای ترس بود، ممکن است جذب کسی شوید که از شما انتقاد کند یا تهدید کند که ترکتان خواهد کرد و یا کاری کند که همیشه در ترس به سر برید.
«ایماگوتراپی»، رویکرد درمانی است که به افراد کمک می کند تا این الگوی تکراری و آزاردهنده را در روابط خود شناسایی کنند و با افزایش خودآگاهی، این دور باطل را خاتمه دهند.
از مِهر دوستان ریاکار خوشتر است،
دشنام دشمنی که چو آیینه راستگوست!
اعتصامی
دشنام دشمنی که چو آیینه راستگوست!
اعتصامی
حکایت در باب تربیت، گلستان سعدی
مال، از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گِرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت: نیکبخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آن که مُرد و هِشت.
مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
سعدی
مال، از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گِرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت: نیکبخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آن که مُرد و هِشت.
مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
سعدی