Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اپیزود بیستم پادکست "صدای کانون" کار ایفما (کانون فیلمسازان مستقل ایران) با عنوان "سینما در دام انتخابات" به زودی منتشر می‌شود

شناسنامه‌ی پادکست:
نویسنده و منتقد: امیر پوریا
تهیه‌کننده و سردبیر: کامران ملک مطیعی
تدوین: کامبیز فرح‌اندوز
تیزر: سمیه حق‌نگهدار
مجری: نسیم معصومی


صفحات ایفما در شبکه‌های اجتماعی

کست‌باکس:
https://castbox.fm/va/5494211


یوتوب:
https://youtube.com/@iifmainfo?si=7oTbv972V5gQvie1


اینستاگرام:
https://www.instagram.com/iifma_official?igsh=MW1hdG9kcWZyaHZyag==


@amiropouria
Audio
عنوان قسمت بیستم پادکست "صدای کانون" گویای موضوع آن است:
"سینما در دام انتخابات". از سینماگران و مهمانان این قسمت، درباره‌ی واکنش مردم به حضور هنرمندان در تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری در ایرن پرسیده‌ایم تا ببینیم آیا مردم دیگر تشویق اهل سینما برای رأی دادن به این یا آن کاندیدا را تحمل می‌کنند؟
مهمانان این قسمت:
کامران ملک مطیعی، کاوه فرنام، احسان کرمی
نقل قول کوتاه حمید فرخ نژاد: برگرفته از گفتگوی علیرضا امیرقاسمی با او در برنامه‌ی "آنکات"/شبکه‌ی تپش
هماهنگی و اجرا: نسیم معصومی
منتقد و نویسنده: امیر پوریا
سردبیر و تهیه کننده : کامران ملک‌ مطیعی
صداگذاری و میکس: کامبیز فرح‌اندوز
تیزر : سمیه حق نگهدار
بعد از شنیدن این پادکست در اینستاگرام، یوتیوب یا کست باکس، درباره‌ی آن اظهارنظر کنید یا به نشانی [email protected] ما را از نظرها و پیشنهادها و انتقادهای خود، بهره‌مند سازید.

@iifma2022
به مناسبت شانزدهمین سالگرد فقدان خسرو شکیبایی: تحلیلی از امیر پوریا درباره‌ی بازی‌های او برای داریوش مهرجویی


از بیان دور از استاندارد تا پای بساط تریاک!

امشب در کانال یوتوب امیر پوریا

https://youtu.be/N92H7tfScLU


@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ادامه‌ی برنامه‌ی قدیمی‌ام برای قدردانی از آنها که "هستند": گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران

گفتگو با سیروس نصیری بازیگر نقش وجدانی، همکار مدبر (داریوش فرهنگ) در فیلم "شاید وقتی دیگر" بهرام بیضایی

در کانال یوتوب امیر پوریا

https://youtu.be/Ai6oQ4xLIEQ

@amiropouria

#سیروس_نصیری #بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #نیلوفر_بیضایی #شاید_وقتی_دیگر #محمد_علی_کشاورز #خامنه_ای #کانال_یوتوب_امیر_پوریا
دو فیلم با یک مهشید!- ۱: «هارولد و ماد» ساخته‌ی هال اشبی و «بیتل جوس» ساخته‌ی تیم برتون/ گفتگو با مهشید زمانی منتقد و محقق سینما ، پلی‌لیست جدید کانال یوتوبی امیر پوریا

https://youtu.be/wI6Lt2CeN1A

در این ویدئو به بسیاری سبک‌های هنری، موسیقی، مسائل اجتماعی، نظرات منتقدان سینمایی دیگر از کامبیز کاهه تا حمیدرضا صدر تا حسن حسینی، جریان فمینیسم و نقش پیشگام خانم روث گوردون در سینمای کلاسیک و همچنین فیلمسازانی همچون داریوش مهرجویی، آلفرد هیچکاک، رومن پولانسکی، جرج کیوکر و بسیاری دیگر اشاره می‌شود.

@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌
به سوتی وزیر ورزش نخندیم، ریشه‌ی ذهنی‌اش را پیدا کنیم: یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی "کیمیا" صدا زدن ناهید کیانی توسط کیومرث هاشمی

@amiropouria

#خمینی #وزیر_ورزش #ناهید_کیانی #کیمیا_علیزاده #المپیک_پاریس #المپیک_۲۰۲۴

متن در ادامه می‌آید 👇
درباره‌ی رویارویی ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، همه‌جور اظهارنظر و تحلیل خواندیم. غمنامه‌های وطن‌دوستانه، گاه اشک‌ و آهمان را برآورد. گاه نوشته‌های خشمگین دیدیم درباره‌ی وضع زندگی در کشوری که ماندن در آن بیش از "ایران‌دوستی"، به "طاقت" نیاز دارد و در بهترین حالت، صبر تا رخ دادن تغییر بزرگی که هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هر روز و شبش را به فکر آن می‌گذراند.

اما گیر من به یک نکته‌ی ظاهراً جزئی و کوچک است: کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت ابراهیم رئیسی که هنوز بر سر کار است، چرا به ناهید کیانی بعد از برنده شدن مقابل کیمیا علیزاده، به او به اشتباه می‌گوید "کیمیا خانوم"؟! سال ۲۰۱۶ وقتی کیمیا در المپیک ریودوژانیرو اولین زن ایرانی شد که مدال المپیک به گردن آویخت، وزیر ورزش محمود گودرزی بود. در دی ۹۸ وقتی نهادها و خبرگزاری‌های داخلی بر سر اخبار مهاجرت کیمیا خودشان را شرحه شرحه می‌کردند، مسعود سلطانی‌فر وزارت ورزش را به عهده داشت.
این هاشمیِ پَلاس در رختكن‌های اردوی کاروان ورزشی جمهوری اسلامی در پاریس که اساساً از شهریور پارسال "متصدی" وزارت است، چرا باید ذهنش این قدر درگیر کیمیا علیزاده باشد که به عضو تیم خودش بگوید کیمیا؟ البته او در زمان برنز کیمیا در ریو، رئیس کمیته ملی المپیک بود؛ ولی همه‌ی ما و شما خوب می‌دانیم دلیل این سوتی‌اش، این نیست که تا لباس تکواندو را بر تن دختری می‌بیند، بی‌اختیار بگوید "اِ، کیمیا!"!!
دلیلش به سادگی به این خصلت جمهوری اسلامی و صدر تا ذیل زمامداران و مدیرانش برمی‌گردد که اگر "دشمن"ی برای خودشان تعریف نکنند و تمام ذهن و زبانشان را برای زدن "مشت محکمی بر دهان" آن دشمن به کار نگیرند، هیچ چیز در نظرشان معنا ندارد.
در نتیجه، ذهن یارو آن قدر بر این متمرکز است که "کیمیا علیزاده‌ی مهاجرت‌کرده‌ی کشف‌‌حجاب‌کرده را ببریم" که حتی برنده‌ی مبارزه با او را کیمیا صدا می‌زند!! این یک سوتی تصادفی نیست. ریشه‌ی ذهنی دارد.

گنده‌اش نمی‌کنم. اما فقط برای شناخت این عادت مرضیه‌ی هر آدم جمهوری اسلامی یادتان می‌آورم که بنیان‌گذارشان بعد از این که با فشارهای بین‌المللی ناچار شد صلح با عراق را بپذیرد، حتی یک سال هم زنده نماند: اگر بناست دشمنی و مخاصمه‌ای در کار نباشد، برای زنده بودن هم "احساس خاصی ندارم"

@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو با مهدی رازی برنده‌ی جایزه‌ی «گیلاس طلا»ی اولین فستیوال بین‌المللی فیلم کوتاه کیارستمی برای فیلم «همراه با باد» در کانال یوتوب امیر پوریا


https://youtu.be/U6waM9bWuXc

@amiropouria
امروز ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ درست ۱۰ ماه از کاردآجین‌شدن داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر می‌گذرد. برای پرهیز از «مشمول مرور زمان شدن»، بعد از ۱۱ ویدئوی بلند و ۵ ویدئوی کوتاه درباره‌ی قتل یا زندگی یا فیلم‌های آنها در کانال یوتوبی‌ام، جدیدترین ویدئوی این کانال با عنوان "یادگار ماندگار مهرجویی و محمدی‌فر" منتشر شد.
اصرار به این فراموش نکردن در شرایطی‌ست که طی آخرین اظهارنظر قابل توجه، امیر موسی‌خانی وکیل کریم متهم ردیف اول پرونده‌ی قتل، در گفتگوی چندی پیش خود با روزنامه‌ی "اعتماد" گفته بارها و مدت‌هاست به این نتیجه رسیده که موکلش تحت فشار بوده تا قتل را گردن بگیرد اما بعد از آن، بارها جزییات پر از تناقض پرونده به رخ همگان کشیده شده.
۸ ماه پیش هم حرف‌های دکتر اکبر محمدی‌فر برادر وحیده محمدی‌فر در گفتگو با مهدی طاهباز در رادیو فردا، به روشنی از عملکرد گروهی می‌گفت که به طور موازی و همزمان با اخبار رسمی پرونده، در حال انتشار اخبار دیگری بوده‌اند.
ویدئوی تازه‌ی کانال یوتوبی بنده درباره‌ی مهم‌ترین همکاری هنری دو مقتول است اما با اشاره به عملکرد همین گروه مخفی و موازی‌کار، به پايان می‌رسد. عملکردی که به هیچ وجه در ابعاد شایعه‌پردازی صرف نبود، به انتشار رذیلانه‌ی عکس جسد محدود نشد و حتی بر روی کیفرخواست هم تأثیر گذاشت!
تلخ این است که ته دل‌مان همه می‌دانیم نه‌تنها این روزها و ماه‌ها، بلکه حتی در آينده‌ی اميدوارم نزدیک و در صورت سقوط این حکومت هم بعید است هرگز بشود - و بگذارند - به واقعیت اصلی و نهایی و جزئیات این خشونت‌بارترین فاجعه‌ی تاریخ هنر معاصر، دست پيدا کنیم. پس یادآوری به سیاق همین نوع تولیدها، تنها کاری‌ست که از من و ما برمی‌آید و شخصاً از آن دست نخواهم کشید

https://youtu.be/bqB6lQ-YmWc

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم «دانه انجیر معابد» یکشنبه شب در میدان معروف پیاتزا گراندۀ شهر لوکارنو برای ۸ هزار نفر از تماشاگران جشنواره معروف و معتبر این شهر به نمایش درآمد. این بخشی از صحبت‌های محمد رسول‌اف در جریان نمایش فیلمش در جشنواره لوکارنوست.
@babakgha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احتمالات پیش روی "دانه‌ی انجیر معابد": از نمایندگی آلمان در اسکار ۲۰۲۵ تا جایزه‌ی تلفیق هنر و صنعت در فستیوال لوکارنو

@amiropouria

متن خبر و توضیحات در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
احتمالات پیش روی "دانه‌ی انجیر معابد": از نمایندگی آلمان در اسکار ۲۰۲۵ تا جایزه‌ی تلفیق هنر و صنعت در فستیوال لوکارنو @amiropouria متن خبر و توضیحات در ادامه می‌آید 👇
اینجا ظاهراً دو خبر را که به گمانم رسانه‌ها از آنها غافل مانده‌اند، می‌آورم اما هر دو از منظری شخصی و تحلیلی هم برایم مهم‌اند. دو خبر درباره‌ی فیلم "دانه‌ی انجیر معابد" ساخته‌ی محمد رسول‌اف که درست پیش از خروج او از کشور به طور مخفیانه در ایران فیلمبرداری شد.
فیلم در میدان پیاتزاگرانده‌ی لوکارنو با حضور بیش از ۸۰۰۰ تماشاگر، نمایش موفقی داشت و شانس حضورش در بین برندگان جوایز Letterboxd که چهارشنبه ۱۴ اوت ۲۰۲۴ معادل ۲۴ مرداد اهدا می‌شود، بالا رفت.
این جایزه که از امسال به فستیوال لوکارنو اضافه شده، به فیلم‌های جدیدی که در پیاتزاگرانده به نمایش درمی‌آید، تعلق می‌گیرد و مبنای آن، رسیدن به ترکیبی از ویژگی‌های ارزشمند هنری و قابلیت صنعتی/تجاری برای ایجاد جذابیت نزد مخاطب است.
برای من این وجه مشخص درباره‌ی فیلمی مثل "دانه‌ی انجیر معابد" بسیار بامعناست. فیلمی که انواع گوناگون تعلیق در آن جریان دارد؛ از تعلیق اخلاقی/وجدانی تا تعقیب و گریز؛ و از تغییر آدمی که با او همذات‌پنداری می‌کنیم تا مشارکت دادن ما در بازی بین شخصیت‌ها. در نتیجه، به نظر می‌رسد جذابیت و اثرگذاری دراماتیک فیلم در کنار حرف و نگاهش برای رسول‌اف اهمیت داشته و حالا توجه به فیلم از این زاویه، می‌تواند دستاوردی به حساب آید.

از طرف دیگر، در فهرست ۱۳ فیلمی که آلمان آنها را از بین تولیدات سینمایی امسال خود (حتی به صورت مشترک) انتخاب کرده تا نماینده‌ی این کشور در مراسم اسکار نود و هفتم را از بین آنها برگزیند، نام "دانه‌ی انجیر معابد" نیز به چشم می‌خورد.
این اتفاق هم برای من از این زاویه وجدآور است که برای فیلمسازان مستقل و بی‌اعتنا به مجوز و ملزومات مضحکی همچون حجاب اجباری، این نوید را به همراه دارد که موفقيت اقتصادی این نوع سینما با وجود اکران نشدن در ابران نیز نتیجه‌ای قابل دسترسی‌ خواهد بود.
همان طور که خبر اول یعنی شرکت فیلم در بخش متمرکز بر تلفیق هنر و صنعت در فستیوال لوکارنو هم در همین زمینه نویدبخش است.
بعد از اعلام جوایز Letterboxd در لوکارنو، در ویدئویی در کانال یوتوبی‌ام به این وجه فیلم و حضورش در لوکارنو بیشتر خواهم پرداخت

#دانه_انجیر_معابد #محمد_رسول_اف #میثاق_زارع #سهیلا_گلستانی #مهسا_رستمی #ستاره_ملکی #لوکارنو #فستیوال_لوکارنو #اسکار۲۰۲۵
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدئو، برشی از شروع فیلم ِ تا ابد رمزآمیز ملویل یعنی «سامورایی»‌ست.

متن را در ادامه بخوانید
@amiropouria
Amir Pouria
ویدئو، برشی از شروع فیلم ِ تا ابد رمزآمیز ملویل یعنی «سامورایی»‌ست. متن را در ادامه بخوانید @amiropouria
با فقدان آلن دلون، نه فقط بازیگر بزرگی به‌جامانده از دوران بی‌بازگشت سینمای فرانسه و اروپا، جاودان‌شده در تصاویر فیلم‌هایی از ژان پی‌یر ملویل، میکل آنجلو آنتونیونی، لوکینو ویسکونتی، رنه کلمان، جوزف لوزی، والریو زورلینی، لویی مال و بسیاری غول‌های دیگر از این دنیا رفت، بلکه مهم‌ترین جلوه‌ی مردانه‌ی «زیبایی رمزآمیز» در سینما، تسلیم تقدیر و مرگ شد. این همنشینی راز و رمز نهان در پس چشم‌ها و چهره با زیبایی عمیق حضور شمایل‌وار یا
iconic
او، مهم‌ترین مشخصه‌اش به شمار می‌رفت.

در این عبارت من‌درآوردی‌ام دقیق شویم: «زیبایی ِ عمیق»! به‌واقع یعنی چه؟ نه می‌شود تعریفش کرد، نه می‌توان با قطعیت گفت چنین چیزی وجود ندارد. به ویژه وقتی در وصف چهره، نگاه، مکث و وزن حضور دلون به کار رفته باشد. اما این که می‌گویم مهمر‌ترین شمایل مردانه‌ی این کیفیت بود، به این برمی‌گردد که در زنان بازیگر، به خصوص در همان دوران، جلوه‌ی این زیبایی رمزآمیز ، کم نبود. از کاترین دونوو تا کیم نوواک تا رومی اشنایدر تا همین جینا رولندز که فقدانش درست پیش از دلون رخ داد، زنانی بودند که به محض سکوت، حس می‌کردی نمی‌توانی به آن چه در ذهن و ضمیرشان جاری‌ست، راه پیدا کنی. رازی که انگار با خود حمل می‌کردند، پیچیده‌تر از پنهان‌کاری یا سردی یا ژست نارضایتی به نظر می‌رسید. بار دیگر همین جمله‌ها را روی رخسار دلون بخوانید. درست سرجایش می‌نشیند.

در ویدئو(ها)ی کانال یوتوبی‌ام درباره‌ی او، سراغ این ویژگی و خیلی‌های دیگر می‌روم. از جمله آن چه با عنوان «بازی سرد» توصیف می‌شود و آقای دلون در کنار خانم دونوو استادش بود و معتقدم با بی‌حس و حالی بازیگرانی که توهم بازی سرد را با «بِت» بودن اجرا می‌کنند، فرق ماهیتی دارد،؛ و البته از آن چه که نگرش اسنوبیستی بهش صفت «سطحی» می‌دهد هم غافل نخواهم بود: آنان که به دلون دل باختند.

@amiropouria
۹ فیلم ِ - در ایران - کمتر مورد توجه با بازی آلن دلون

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
۹ فیلم ِ - در ایران - کمتر مورد توجه با بازی آلن دلون @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
در کارگاه‌های بازیگری جاهای مختلف که «شناخت و تحلیل بازیگری» می‌گفتم، در همان معارفه‌ی جلسه‌ی اول از همه می‌خواستم اگر به اسمی غیر از اسم شناسنامه‌ای خودشان صدایشان می‌زنند، همان را بگویند تا بنویسم. یک بار یکی که گمانم اسمش علی بود گفت دوستانم همه «اَل» صدام می‌‌کنند. چون عشق و زندگی‌ام آل پاچینوست. دردسر اینجا بود که نه‌تنها فیلم‌ها و نقش‌های مهجورتر و بسیار درس‌آموز پاچینو مثل
Two Bits
یا حتی فیلم «دنی کالینز» که آن موقع «فیلم روز» بود را نمی‌شناخت، بلکه حتی فیلم‌های معروفی مثل «... و عدالت برای همه» یا «فرانکی و جانی» را هم ندیده بود و مثلاً چیزی تحت عنوان «توانایی طنازی پاچینو» چنان برایش غریب بود که نمی‌توانست گریم و رقص و تا ته ِ خط مسخرگی رفتنِ او در «دیک ترِیسی» را باور کند. این چه جور
fan
بود که از «در جستجوی ریچارد»، مکاشفه‌ی بسیار هوشمندانه‌ی پاچینو در امروزی کردن شکسپیر که اولین تجربه‌ی کارگردانی‌ او در سینما بود هم خبری نداشت؟

این قصه‌ی «ایرونی» بس آشنایی‌ست. درست مثل علاقه به پاچینو با شیفتگی نسبت به یکی از بدترین بازی‌هایش (یعنی «صورت‌زخمی» برایان دی‌پالما بدون دیدن یا حتی شناختن فیلم هاوارد هاکز که دی‌پالما بازسازی کرده و بازی به‌قاعده‌ی بازیگر نقش تونی یعنی پل مونی، بازی پاچینو را مضحک جلوه می‌دهد). اما اصلش کلی‌تر از این حرف‌هاست: حتی چیزی را که ادعا می‌کنیم به آن علاقه‌مندیم هم درست دنبال نمی‌کنیم و اگر هم فیلم‌هایی چند از بازیگر(های) مورد علاقه‌مان ببینیم، امکان ندارد احساس نیاز کنیم که چیزی درباره‌شان بخوانیم (مگر در حد همین دو سه سطری‌های اینستاگرامی). در حالی که یک
fan
در هر جای دیگر دنیا، ته ِ تمام تحلیل‌های مربوط به آرتیست محبوبش را درمی‌آورد و از دورترین منابع هم برای دانستن درباره‌ی او و دستاوردهای کارش غافل نمی‌ماند.

با این مقدمه‌، چند فیلم را فهرست کرده‌ام که در بین دوستداران یا مدعیان دوستداری ِ آلن دلون تازه‌فقید، شهرتی همپای «سامورایی» و «یوزپلنگ» و «روکو و برادرانش» و «دایره‌ی سرخ» و «بورسالینو» ندارند. بی آن که بخواهم بگویم الزاماً تمامشان فیلم‌های خیلی خوبی هستند:


۱. دختر موتورسوار/ جک کاردیف/ ۱۹۶۸

۲. ارواح مردگان یا داستان‌های اسرار و اوهام/ اپیزود دوم به نام «ویلیام ویلسن»/ لویی مال/ ۱۹۶۸

۳. تابستان در پاییز یا تابستان ِ دیرهنگام (در اکران جهانی و در ایران: اولین شب آرامش)/ والریو زورلینی/ ۱۹۷۲

۴. آقای کلاین/ جوزف لوزی/ ۱۹۷۶

۵. هشدار! بچه‌ها دارند نگاه می‌کنند (در ایران: بیگانه‌ای که شب آمد)/ سرژ له‌روآ/ ۱۹۷۸

۶. تهران سال ۱۹۴۳ (در برخی کشورها به نام: تلاش برای ترور)/ آلکساندر آلوف و ولادیمیر نائوموف/ ۱۹۸۰

۷. کشتن یک پلیس (در خود فرانسه به نام: برای قایم کردن پلیس)/ آلن دلون/ ۱۹۸۱

۸. سوآن ِ عاشق یا عشقِ سوآن/ فولکر شلندروف/ ۱۹۸۴

۹. نیمچه‌شانس/ ژولیان وینیال/ ۱۹۹۸

توضیح مختصری درباره‌ی هر فیلم در یک ویدئو عرض می‌کنم که فردا در کانال یوتوبی‌ام تقدیم می‌شود.


@amiropouria
فیلم "دانه‌ی انجیر معابد" آخرین ساخته‌ی محمد رسول‌اف، فیلمبرداری شده در ایران (نه در سینمای زیر مجوز وزارت ارشاد و جمهوری اسلامی) به عنوان نماینده‌ی آلمان به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا معرفی شد. دلایل سینمایی اهميت این فیلم را که پیشتر و بعد از نمایش افتتاحیه‌ی آن در فستیوال کن امسال در ویدئویی در کانال یوتوبی‌ام آورده بودم.
اما در ابعاد فرامتن، چندی پیش که خبر رسید فیلم به فهرست ۱۳ فیلمی ِ انتخاب به عنوان نماینده‌ی آلمان در اسکار ۲۰۲۵ راه پیدا کرده، اهل سینما اغلب انتخابش را بعید می‌دانستند؛ چون زبانش آلمانی نبود و به‌ندرت پیش می‌آید که کشوری صاحب تولیدات جدی سینمایی، فیلمی به زبانی غیر از زبان رسمی خودش را در جایگاه نماینده‌ی سینمای خود بنشاند.
اما این اتفاق، حالا رخ داده است. خاک بر سر و پیکر سازمان سینمایی و وزارتخانه‌ی حاکم بر آن که کار خود را "ارشاد" مردم و سینماگران می‌داند، تبریک به سینمای مستقل و زیرزمینی و ضدزورگویی و خطاب به هر کسی در صدر و ذیل نظام جمهوری اسلامی که از این انتخاب، می‌سوزد: بیییییییا 👍

@amiropouria
سر صبحی، دوست آمریکانشینی اواخر شب خودشان خبر داد که ویدئوی مسعود فراستی به یاد آلن دلون را دیده (طبعاً بابت دلون) و در آن، حضرتش با اشاره‌ی چندباره به لینو ونتورا و کنار هم نشاندن او و دلون و تأکيد بر این که ونتورا خیلی مهم است، در نهایت برای ونتورا آرزو کرد که "حالاحالاها زنده باشد"! برای بازیگری که ۳۷ سال است از دنیا رفته!! از بازیگری که به قول همان دوستم، برایش مهم است، این قدر خبر ندارد که بداند سال‌ها و -بدتر از آن- دهه‌هاست مرحوم شده.
این فقط یک "سوتی" نیست

@amiropouria

متن کامل یادداشت👇
2024/11/16 12:24:02
Back to Top
HTML Embed Code: