Telegram Web Link
شرح غزل شماره ۱۷۹


وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن  فع لان
بحر غزل: مجتث مخبون اصلم مسبغ
*
به غير از  غزلهايي كه در خلال صفحات ۶۴-۹۸ زير عنوان ( چرا حافظ به يزد تبعيد  شد) آمده ، مفاد و حال وهواي چند غزل ديگر نيز در نويسنده  اين سطور اين شبهه را به وجود مي آورد كه آنها نيز در خلال دوره تبعيد شاعر آسماني  به يزد سروده شده اند كه يكي از آنها همين غزل است.

تصور ذهني من براين است كه تحولاتي  در سال ۷۷۲  هجري در بار شاه شجاع و اوضاع عمومي شهر شيراز بوجودآمده بوده كه خبر آن به حافظ رسيده و اواين دگرگوني ها را با نگاه مثبت ارزش يابي كرده بود و به اين موضوع دل بسته كه دوران  غم و تبعيدبه پايان خواهد رسيد و به همين سبب همه نظريات و خواسته هاي خود را در مطلع غزلي گنجانيده و گفته است : 

رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند
چنان نماندو چنين نيز نخواهد ماند

و بلافاصله  به ياد ماجراهاي گذشته خود افتاده ، در بيت دوم مي فرمايد هر چند من  از نظر شاه شجاع افتادم اما ايمان دارم  كه عاملان  اين فتنه انگيزي  كه رقيبان   من هستند   مانند حال محترم نخواهند ماند.

مفاد ابيات سوم تا ششم ، اين نظريه  را تقويت مي كند كه  حافظ به هنگام سرودن اين ابيات هنوز مورد عفو و لطف شاه شجاع قرار نگرفته بود و شاعر خود را به بي اعتنايي و شكيبايي دعوت مي كند  و در بيت هفتم  و هشتم ايهامي به شاه يحيي حاكم يزد و اين عنصر بخيل و منافق دارد. در بيت مقطع ، خطاب به خود مي گويد :

از لطف  ومهرباني شاه شجاع نوميد  مباش چرا كه آن جور وستمها و آن جابران و ظالمان هميشه پا برجا نيستند.

در پايان مفاد بيت چهارم تلميحي  است به آيه ۸۸ آخر سوره قصص:  وَلاتَدعُ مَعَ اللِه اِلهاً آخَرَ لااِلهَ اِلا هُوَ كُلُّ شي  هالِكَ اَلّا وَجهَهُ لَهُ الحُكمُ  وَاِلَيه تُرجَعُونَ ۸۸ ( به غير از  خداي يكتا  خدايي را مخوان ، خدايي جز او نسيت.

همه چيز دات يكتاي او  فنا شدني است. فرمان از اوست وهمه به سوي او باز مي گردند.) و مضمون بيت هشتم اين غزل را ابن يمين چنين سروده است.
ديـد مبـر ايـن رواق زبـرجدي كتابتي
بر لوح لاجورد نوشته به زر ناب

هر خانه يي كه داخل اين طاق ازرق است
گر صد هزار سال بماند شود خراب

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
روح غزل و رهنمود فال

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۱۷۹
با صدای استاد موسوی گرما رودی
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۱۷۹
با صدای مهربانو فرزانه جمشیدی
Qazal 179 Hafez
Modares Zadeh
فایل صوتی غزل شماره ۱۷۹
با صدای مهربانو مدرس زاده
Audio
غزل شماره ۱۷۹ حضرت حافظ

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند..

#فاطمه_زندی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️


۲۶ دی سالروز درگذشت رکن‌الدین خسروی

(زاده ۱۶ اسفند ۱۳۰۸ تهران – درگذشته ۲۶ دی ۱۳۹۵ انگلستان) نویسنده، مترجم و کارگردان تئاتر

او در سال ۱۳۲۷ از دبیرستان البرز تهران دیپلم ادبیات گرفت و سال بعد به‌دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و در سال ۱۳۲۹ این رشته را ترک کرد و مشغول تحصیل در رشته ادبیات در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد.
در سال ۱۳۳۴ در دوره ۶ ماهه کلاسهای تئاتر پروفسور دیوید سون شرکت کرد و به فراگیری هنرهای نمایشی پرداخت. وی همچنین در سال ۱۳۳۵ در کلاسهای هنرپیشگی و کارگردانی محمدی فروغی شرکت کرد و از نخستین دانشجویان در این رشته بود.
در سال ۱۳۳۶ با همکاری دکتر فروغ، اقدام به تاسیس اداره هنرهای دراماتیک کرد و در سال ۱۳۳۷ با کارگردانی و به روی صحنه آوردن "جایی که صلیب گذاشت شد" در اداره هنرهای دراماتیک و ضبط تلویزیونی این نمایش قدم بر این عرصه نهاد.
وی همچنین در این مدت در اداره هنرهای دراماتیک توانست چند تئاتر دیگر را کارگردانی و اجرا کند مانند:
سایه دره، نوشته: ویلیام سینگ
خاموشی دریا، نوشته: ورکور
پیک نیک در میدان جنگ، نوشته: فرناندو آرابال.
او در سال ۱۳۴۲ شروع به همکاری با گروه تئاتر دانشگاه تهران کرد و مشغول کارگردانی این گروه و اجرای نمایش‌هایی در آنجا شد و در همین سال از سوی اداره هنرهای دراماتیک برای شرکت در دوره‌های آموزشی بازیگری و کارگردانی کانون تئاتر انگلیس عازم لندن شد. وی در سال ۱۳۴۹ برای تحصیل در رشته کارگردانی تئاتر در مدرسه دراماسنتر با ریاست افتخاری پیتر بروک عازم لندن شد و در سال ۱۳۵۲ به تهران بازگشت و لبخند باشکوه آقای گیل نوشته اکبر رادی را به روی صحنه برد.
او در سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با گروه تئاتر دانشگاه صنعتی شریف به‌عنوان کارگردان گروه آغاز کرد. در سال ۱۳۶۰ دعوت به پذیرش استعفا و بازنشستگی شد و سال ۱۳۷۵ میهن را به مقصد لندن ترک گفت.
وی تا پایان سال ۱۳۷۱ نیز در آموزشکده هنر "فرهنگسرای نیاوران" به‌تدریس "بازیگری" "کارگردانی" و "تاریخ نمایش در ایران" اشتغال داشت.  نمایش‌های "کوهولین" "ادیپوس "ادیپ شهریار" و "باغ آلبالو" حاصل همکاری بسیاری از دانشجویان این آموزشکده بود.
او علاوه بر اجرای آثار نمایشنامه‌نویسانی چون آنتون چخوف، ژان پل‌سارتر، آگوست استریندبرگ کارهایی دیگر از نویسندگان ایرانی از جمله اکبر رادی و غلامحسین ساعدی نیز بر روی صحنه برد.
کتاب خسروی در سال ۱۳۸۶ به‌کوشش محمد ایوبی از سوی نشر تجربه منتشر شد. این کتاب به‌بررسی آثار اجرایی وی و نقدها و نظرات منتشر شده در مورد نمایش‌های او می‌پردازد.
یکی از سالن‌های تماشاخانه سه نقطه در تهران به نام رکن‌الدین خسروی نام‌گذاری شده‌ است. این تماشاخانه در ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ با پیامی از او افتتاح شد.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#رکن_الدین_خسروی
برگی از تقویم تاریخ

۲۶ دی سالروز درگذشت محمد کوثر

(زاده سال ۱۳۲۳ پاکستان -- درگذشته ۲۶ دی ۱۳۹۶ تهران) کارگردان نمایش و استاد دانشگاه‌های ایران و آمریکا

او در دانشگاه کرنل، دکتری در هنرهای نمایشی گرفت و از اوایل دهه ۱۳۵۰ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به واسطه عمویش، مهدی کوثر و با تأییدِ بهرام بیضایی، استاد شد.
پس از انقلاب فرهنگی،  به آمریکا رفت و تا پایان زندگی‌اش به استادی و کارگردانی نمایش در دانشگاه ایالتی سان‌فرانسیسکو پرداخت.
وی سال ۱۳۹۶ همراه همسرش یاسمن آرامی، به ایران بازگشت و آپارتمانی در یوسف‌آبادِ تهران خرید و از بالکن همین خانه افتاد و درگذشت. بیضایی در سوگش او را «گنج دانش» نامید.

نمایش‌شناسی:
او در دهه ۱۳۵۰ لورنزاچیو و اتللو و انسان خوب سچوان و جادوگران شهر سیلم و هانری چهارم و در اعماق و اقتباسی از تسخیرشدگان فیودور داستایفسکی را در تهران کارگردانی کرد و بر صحنه برد. پس از ترک ایران هم فعال بود و نمایشنامه‌های چون دن ژوان یا عشق به هندسه و سفر اسب پنجم و در اعماق و قضیه رابرت اوپنهایمر و ادوارد دوم و مدرسه برای همسران و جنگ و صلح و شیاطین و مادام دو ساد و حیف که فاحشه‌ای بیش نیست و ولگرد (فیلم ۱۳۳۱) و بالکن و پروژه ایبسن/استریندبرگ و هانری چهارم و دایی وانیا و تروی: دروازه‌های دوزخ و در تنهایی پنبه‌زارها را در سان فرانسیسکو به نمایش درآورد.

کتاب‌شناسی:
Kowsar, Mohammad (1991). The Critical Panopticon: Essays in the Theatre and Contemporary Aesthetics. New York: P. Lang. ISBN 0-8204-1561-8.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#محمد_کوثر
برگی از تقویم تاریخ

۲۶ دی سالروز درگذشت مرتضی عبدالرسولی

(زاده سال ۱۲۸۴ فیروزکوه -- درگذشته ۲۶ دی ۱۳۷۳ تهران) خوشنویس، آهنگساز‌ و استاد ادبیات دانشگاه تهران

او مدتی علوم قدیمه را خواند و بعد به خوشنویسی روی آورد و در اثر پیشرفت و زیبایی خط شهرت یافت و آثارش مورد پسند خط‌شناسان شد. پس از پایان دوره تحصیل، بنا به ذوق فراوانش به هنر خط، ابتدا به راهنمایی پدرش، علی عبدالرسولی که او نیز از خوشنویسان روزگارش بود به فراگرفتن خط شکسته مشغول شد. سپس نزد عبدالحمید ملک‌الکلامی معروف به امیرالکتاب که استاد خوشنویسی بود، به یادگیری خطوط نسخ و ثلث پرداخت و به‌زودی آن‌چنان موفق شد که استادش او را از شاگردی معاف داشت. وی چون از آن استاد گذشت برای یادگیری اصول و قواعد خط نستعلیق نزد علی منظوری حقیقی که از خوشنویسان بنام بود رفت و به مشق پرداخت و سپس به مکتب استادان دیگری راه یافت که خود از خطاطان ارزنده آن زمان شد.
او در موسیقی نیز شاگرد حبیب سماعی، استاد و نوازنده سنتور بود.

عماد خراسانی درباره وی چنین سروده‌است:
تو درون دل آشفته ما جا داری
کانچه دل می‌طلبد از تو، مهیا داری
خط دلجوی تو چون سرخط آزادی جان 
پنجه‌ای زنده کن روح نکیسا داری
آرامگاه وی در مزار سلطانی بیدخت گناباد است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مرتضی_عبدالرسولی
برگی از تقویم تاریخ

۲۶ دی سالروز درگذشت "مهوش"

(زاده زمستان ۱۲۹۹ بروجرد – درگذشته ۲۶ دی ۱۳۳۹ تهران) خواننده کوچه‌بازاری

او که نام اصلی‌اش معصومه عزیزی بروجردی بود، در روستای «گوشه» بروجرد در استان لرستان زاده شد و با وجود تهیدستی خانواده، به مدرسه رفت. در کلاس درس گاهی برای همشاگردی‌ها و یا در جشن‌های مدرسه آواز می‌خواند و بعضی اوقات در نمایشنامه‌های دبستان شرکت می‌کرد. در کودکی، پدرش را از دست داد و همراه با مادرش که تار می زد ساکن تهران شد. در تهران، دو زن همسایه‌اش در کافه آواز می‌خواندند، آنها مهوش را به کافه تهران‌نو در لاله‌زارنو بردند، صاحب کافه او را پسندید تا در آنجا مشغول شود و این آغاز ورود مهوش به عرصه هنر بود.
در ۱۵ سالگی، برای شرکت در فعالیت‌های هنری به آبادان رفت و در یک تئا‌تر غیرمعروف شروع به کار کرد.
اولین موفقیت حرفه‌ای‌اش، اجرای برنامه در رادیو تهران بود و نخستین ترانه‌ای که در رادیو خواند «واویلا» نام داشت.
بعد به رادیو نیروی هوایی رفت و با خواندن ترانه‌های «مینا ناز داره» «گل بهرام» «ساغر و پیمانه» و «مهوش جونم» به تدریج مشهور شد.
مجله تهران مصور در هفتم بهمن ۱۳۳۹ نوشت: «شهرت اصلی مهوش از وقتی شروع شد که در کافه کنتینانتال شروع به اجرای برنامه کرد و تصنیف معروف «کی میگه کجه» را خواند؛ این تصنیف که از ترانه‌های معروف دماوندی است، توسط حسن‌زاده تنظیم شد. از آن پس، یعنی پس از خواندن ترانه «کجه» به عنوان یک خواننده کوچه بازاری مورد توجه قرار گرفت.»
وی در بسیاری از فیلم‌های فارسی نیز شرکت کرد و تنها هنرپیشه‌ای بود که شرکتش در یک فیلم احتیاجی به سناریو و کارگردان نداشت، چون صاحبان استودیوهای فیلمبرداری با او برای خواندن چند تصنیف و آواز قرارداد می‌بستند و او بدون اینکه بداند این رقص و آواز در کجای فیلم جا داده خواهد شد، برنامه‌اش را اجرا می‌کرد.
او در یک حادثه رانندگی درگذشت و مجله ترقی در سوم بهمن ۱۳۳۹ نوشت: «مهوش در زندگی طرفداران و دوستداران زیادی داشت، به‌طور کلی تمام هنرمندان برای او اشک ماتم ریختند.
خبر درگذشت مهوش  رکورد جدیدی از فروش روزنامه در ایران آن زمان را به‌جای گذاشت. بزرگترین مراسم تشییع  در تاریخ اجتماعی ایران قبل از انقلاب، مراسم بدرقه مهوش بود که جمعیت عظیم و قابل توجهی از مردم در آن شرکت داشتند.
آرامگاه وی در گورستان ابن‌بابویه است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مهوش
برگی از تقویم تاریخ

۲۶ دی سالروز درگذشت سرور لاهیجانی

(زاده ۵ مهر ۱۲۹۱ لاهیجان -- درگذشته ۲۶ دی ۱۳۵۷ تهران) شاعر، فرهنگی و فعال جنبش زنان

او فرزند "احمد مستوفی محصص‌" و مادرش "ساره سلطان" هنرمند خط و نقاشی بود و این برای سرور امتیاز بزرگ به‌شمار می‌رفت که از کودکی توانست نزد استاد باشد.
برای آموزش او معلم سرخانه گرفتند و سرور در درسهایش موفق بود. به‌گفته "علی‌اکبر مشیرسلیمی" او در ۹ سالگی پنج هزار بیت شعر حفظ بود و از ۱۰سالگی به سرایندگی و سخنرانی پرداخت.
در ۱۵ سالگی به‌رشت رفت و به تدریس ادبیات در دارالمعلمات پرداخت و همزمان به جمعیت‌های جنبش زنان ایران پیوست و با چاپ اشعاری درباره حقوق زنان و آزادی زنان، در رشت پرآوازه شد.
او در زمانی که هیئت آمریکایی، همه تاسیساتش را به‌دولت ایران واگذار کرد و دبیرستان دخترانه «فروغ» رشت هم یکی از آنها بود، به‌مدیریت آن دبیرستان منصوب شد.
شاید در همان روزها بود که حضور پروین اعتصامی در رشت، نخستین دیدار این دو زن ادیب در محل دبیرستان رخ داد. به نظر می‌رسد پروین قبلاً از سروده‌های سرور در رسانه‌ها با او آشنا شده و سپس به دیدار او آمده بود. دیداری که منجر به‌دوستی این دو زن ادیب تا پایان عمر شد. نامه‌های این دو تن به یکدیگر معروف است، به‌ویژه قطعه غم‌انگیزی که سرور در سوگ پروین اعتصامی سرود و در مجله ایران‌شناسی چاپ شد.
سرور درسال ۱۳۰۷ با پسرعمویش "عباسعلی محصص" ازدواج کرد
زمانی که فرزندان سرور برای تحصیلات دانشگاهی به‌تهران رفتند، خود وی نیز به‌ناچار به‌تهران مهاجرت کرد.
سرور در سال ۱۳۱۳ در مسابقه انجمن ادبی ایران برای هزاره استاد سخن فردوسی شرکت کرد و رتبه ممتاز را به‌خود اختصاص داد. در نخستین انجمن ادبی گیلان با این که همه اعضا حتی سخنور بزرگ «اسماعیل دهقان» دوست داشتند سمت ریاست انجمن به او واگذار شود، ولی سرور با احترام به استاد، نیابت ریاست را پذیرفت و با مدیریت خاص خود اداره انجمن را به‌عهده گرفت.
در نخستین کنگره شعرا و نویسندگان ایران نیز در ردیف «ملک الشعرای بهار» و دیگر نامداران شعر و ادب ایران بر کرسی هیئت رئیسه جای گرفت. از این شاعر خوش قریحه پنج هزار بیت شعر باقی مانده است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#سرور_لاهیجانی
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۲۶ دی سالروز درگذشت علی دشتی

(زاده ۱۱ فروردین ۱۲۷۶ کربلا -- درگذشته ۲۶ دی ۱۳۶۰ تهران) نویسنده، مترجم و سیاستمدار

او پژوهشگر، نویسنده، مترجم، منتقد ادبی، روزنامه‌نگار، دیپلمات و از اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنای ایران در دوره‌ای از سلسله پهلوی بود. وی همچنین در دوره‌ای سفیر دولت شاهنشاهی ایران در مصر شد.
آثار وی بالغ بر ۴۰ جلد کتاب است.
او تحصیلاتش را در فقه تا مقطع سطح به‌پایان برد و مدتی دروس خارج را نزد حسین فشارکی و عبدالکریم حائری یزدی فراگرفت.
وی در کوران جنگ جهانی اول به‌همراه پدر و برادران، از عراق به ایران آمد و در فضایی پرآشوب به دنیای سیاست و مطبوعات وارد شد. فعالیت روزنامه‌نگاری را در شهر شیراز و در روزنامه فارس، به مدیریت «فضل‌ اله بنان شیرازی» آغاز کرد ولی‌ اندکی بعد مقاله‌ای از او منتشر شد که به نوشته «رکن‌ زاده آدمیت» عامه نپسندیدند و هیاهویی راه‌ انداخته، اراده قتلش را کردند. ناچار در منزل «عبدالحسین میرزا فرمانفرما» که در آن وقت والی فارس بود، پناهنده شد و فرمانفرما به حمایت او برخاست و پنهانی روانه اصفهانش کرد. اقامت وی در اصفهان نیز چون شیراز کوتاه بود و او پس از پنج ماه راهی تهران شد.
او در تهران به کار نگارش و توزیع شب‌نامه‌ها و مقالات تند علیه دولت «وثوق ‌الدوله» پرداخت. «وثوق الدوله» تکاپوی پرهیاهوی این شیخ جوان دشتستانی را برنتافت و دستور اخراج او از ایران و بازگشتش به عتبات را صادر کرد، اما پس از چندی دولت وثوق‌‌الدوله سقوط کرد و «حسن‌ مشیرالدوله» زمام دولت را به دست گرفت. در آن زمان «غلامرضا رشید یاسمی» که بعدها به عنوان ادیب و محقق شهرت فراوان یافت، با دشتی  دوست و محشور شد و مقدمات زبان فرانسه را نزد وی فراگرفت. «رشید یاسمی»‌ اندکی بعد، همکار او در روزنامه «شفق سرخ» شد. چندی دیگر دولت سپه‌سالار اعظم «محمدولی‌ تنکابنی» زمام امور را به دست گرفت.
و چندی بعد با کودتای ۳ اسفند وی به فعالیت‌های سیاسی خود در تهران ادامه داد اما او و بسیاری دیگر از فعالان سیاسی بازداشت شدند و تا پایان کار دولت «ضیاءالدین طباطبایی» در  زندان ماندند. او در این دوره یادداشت‌هایی فراهم آورد که در اواخر ۱۳۰۰ و اوائل ۱۳۰۱ در شماره‌های اول تا ۱۵ «شفق سرخ» به نام «ایام محبس «درج شد
در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ آرزوی دشتی ۲۸ ساله تحقق یافت و انتشار «شفق سرخ» را آغاز کرد. نویسندگان جوانی چون غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی، نصراله فلسفی و ... با او همکاری کردند.
وی در سال ۱۳۲۰ به همراه جمال امامی‌خوئی، عبدالرحمن فرامرزی، ابراهیم خواجه نوری و... «حزب عدالت» را تشکیل دادند.
در سال ۱۳۲۸ اولین دوره مجلس سنا تشکیل شد و دشتی به آن راه یافت و تا پایان سلطنت پهلوی سناتور بود و در  سال ۱۳۲۹ به عنوان وزیر مشاور، به دولت «علا» راه یافت و در سال ۱۳۴۱ سفیر ایران در لبنان شد.
پس از انقلاب، وی ۲ بار بازداشت شد. نخستین بار کمتر از یک ماه در زندان ماند. بار دوم در آذر ۱۳۶۰ به اتهام نگارش کتاب ۲۳ سال دستگیر شد. او این بار نیز مدت زیادی در زندان نماند و به دلیل کهولت و بیماری و شکستگی پا آزاد شد.

🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#علی_دشتی
#ریشه_شناسی_واژه
#آسیا_یا_آسیاب

✳️ شكل صحيح كلمه «آسيا»

❇️ آسيا به جايي و به عملي گفته مي‌شود كه در آن غلات را آرد مي‌كنند يا موادي را مي‌سايند. دو سنگ به هم ساييده مي‌شود و دانه‌هايي مثل گندم و جو مي‌شكند و آرد مي‌شود. به جهت مقاومت و استحكام سنگ‌هاي آسيا، گذشتگان ما ضرب‌المثل ساخته‌اند كه «مرد آن است كه در كشاكش دهر/ سنگ زيرين آسيا باشد.»

❇️ آسيا معمولا در قديم به سه روش صورت مي‌گرفت:

در بعضي نقاط با كمك نيروي باد اين كار را مي‌كردند و به آن آسياي بادي مي‌گفتند.

در بعضي جاها با دست سنگ رويين را به گردش درمي‌آوردند و به آن دستاس (دست + آس) مي‌گفتند.

اما در ايران آسياي آبي فراگيرتر بوده و به كمك جريان آب سنگ‌هايي گاه به بزرگي يك خانه را به گردش درمي‌آوردند. براي همين از تركيب آسيا و آب، كلمه آسياب را ساخته‌اند.

❇️ آسياب يعني آسيايي كه با آب كار مي‌كند. ديده‌ايم و خوانده‌ايم كه بعضي‌ها به اشتباه مي‌نويسند «آسياب بادي».

❇️ الان هم كه نيروي برق ، آسياسنگ‌ها را به گردش درمي‌آورد، به اشتباه مي‌گويند و مي‌نويسند آسياب برقي...

❇️ اما شايد به جهت استفاده زياد از آسياب بتوان آن را در زمره اغلاط مصطلح به حساب آورد و چندان سختگيري نكرد. اما اگر به آثار ادبي گذشتگان نگاه كنيد مي‌بينيد كه هيچ‌كدام از شاعران و نويسندگان به غلط مصطلح تن نداده‌اند و هركجا كه مطلقِ آسيا را در نظر داشته‌اند آسيا نوشته‌اند نه آسياب.

❇️ مولوي در يكي از غزل‌هاي شيرينش گفته: بر آب ديده ما صدجاي آسيا كن. يعني من گريه مي‌كنم و تو مي‌تواني به كمك جريان آب چشم من صدجا آسيا بسازي و يقين كني كه هر صدتا به گردش درآيد.

❇️ سعدي هم آنجا كه منظورش آسياي آبي بوده آسياب نوشته: دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي/ عجب است اگر نگردد كه بگردد آسيابي.

❇️ يك نكته ديگر هم بد نيست اضافه كنم كه ما در دهان‌مان دندانِ آسيا داريم نه آسياب. يعني دنداني كه دانه‌هاي درشت را خرد مي‌كند.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#عاشقانه_های_ادب_پارسی
#وامق_و_عذرا

✳️ وامق و عذرا از عشاق مشهور ادب پارسی هستند. داستان عشق این دو، سرچشمهٔ یونانی دارد.

❇️ عنصری ملک الشعرای دربار غزنوی، قدیمی‌ترین شاعر پارسی گویی ست که در سدهٔ پنجم هجری، وامق و عذرا را در بحر متقارب به قالب مثنوی منظوم درآورده است. بیرونی منظومه عنصری را به عربی ترجمه کرده‌است. در سده‌های بعد دیگران نیز از جمله قتیلی بخارایی، شعیب‌جوشفانی، صلحی خراسانی، نامی اصفهانی به پیروی از عنصری منظومه‌های با همین عنوان سروده‌اند.

❇️ این داستان از یونانی به سریانی و بعدها در زمان خسروانوشیروان به پارسی میانه برگردانده شده بوده‌است. تواریخ از دستور امیر عبدالله بن طاهر فرماندار خراسان در دوران عباسیان، برای به آب انداختن نسخه‌ای از آن اشاره می‌کنند. اثر عنصری برای مدت‌ها، حتی به اذعان جامی، مفقود شده بود. تا اینکه در پاکستان محمد شفیع، ۳۷۲ بیت ازین مثنوی را در چند برگ لابلای کتابی دربارهٔ وقف در قرآن، پیدا کرد و با ضمیمه کردن ۱۴۲ بیت دیگر از اشعار پراکنده که در فرهنگ‌ها آمده بود و سعید نفیسی آنها را در اختیار وی قرار داد، به طبع آن پرداخت. سعدی نیز در غزل ۶۱۳ خود از این داستان نام می‌برد.

❇️ عذرا، دختر پادشاهِ جزیره‌یِ شامس (Samos), در معبد شهر، به جوان زیبارویی به نام وامق برمی‌خورد که از ترس نامادری خود به شامس گریخته‌است. به وساطت عذرا، وامق میهمان دربار ملک می‌شود؛ از او در بزمی پرسش‌ها می‌شود و توانایی‌های او را می‌سنجند. این دو دلباختهٔ هم می‌شوند. شبی از شدت عشق، وامق به نزدیکی سرای عذرا می‌رود، اما تنها آستان در را می‌بوسد و بر می‌گردد. آموزگار عذرا این خبر را به پادشاه می‌دهد و او برمی‌آشوبد میان این دو فراق می‌افتد. دشمنان به تاخت و تاز به شهر می‌پردازند، پادشاه کشته می‌شود و عذرا اسیر. عاقبت بازرگانی که حال عذرا را در می‌یابد، به او قول می‌دهد که او را به وصال وامق برساند. دیدار نخستینِ عذرا و وامق در معبد را عنصری اینگونه می‌سراید:

نگه کرد بدان روی وامق درنگ
کزو خیره شد آن بت آرای گنگ

سر و زلف مشکین او چون گره
فکنده بگل کرده بر بر زره

همی کرد عذرا به وامق نگاه
یکی شاه دید از در و گاه

دل هر دو برنا برآمد بجوش
تو گفتی تهی ماند جانشان ز هوش

ز دیدار خیزد همه رستخیز
بر آید بمغز آتش مهر تیز


https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#ریشه_شناسی_اصطلاح
#گور_دخمه_!

در باور نیاکان باستانی ما، تن بی‌جان، هیچ ارزشی نداشته و ناپاک بود. از این‌رو، نحوه‌ی از بین رفتن جسد نیز چندان اهمیتی نداشت و فقط تنها قاعده‌ی ضروری در باب تدفین اموات این بود که از بین رفتن جسد آن‌ها موجب آلودگی مکان زندگی نشود. تحت تاثیر همین باور، صخره‌ها و بلندی‌های دور از آبادی‌ها را برای تدفین اموات انتخاب می‌کردند. این تدفین‌ها به روش‌های مختلفی انجام می‌شد که نتیجه‌ی اعمال این روش‌ها، باقی ماندن ابنیه‌ی کهن بی‌شماری مانند گوردخمه‌ها و دخمه‌ها در این سرزمین است.


گوردخمه، آرامگاهی به شکل یک اتاق مستطیل دارای یک یا چند محل دفن بوده که در دل کوه‌ها و صخره‌ها کنده می‌شد و گاهی آنقدر بزرگ بود که برای نشستن،قرار دادن اشیا و حتی برگزاری مراسم تدفین، جای کافی داشته است.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#ریشه_شناسی_اصطلاح
#معنی_مانیفست_چیست_و_به_چه_معناست_؟

❇️ مانیفست که در زبان انگلیسی به صورت Manifesto نوشته می‌شود، مانند بسیاری دیگر از واژه‌‌های انگلیسی، ریشه‌ی لاتین دارد.

❇️ کاربرد قدیمی واژه‌ی Manifestus، شواهد انکارناپذیر قابل استناد در دادگاه بوده است (Man به معنای دست است و مانیفستوس یعنی مجرم را در حالی که دست‌اندرکار انجام جرم بوده دیده و دستگیر کرده‌اند).

اما پس از مدتی معنی کلمه مانیفست و کاربرد آن در زبان لاتین، از مباحث حقوقی فراتر رفت و مانیفست به یک صفت عمومی تبدیل شد. صفتی که معنای شفاف بودن، انکارناپذیر بودن و آشکار بودن را در دل خود داشت.

در زبان انگلیسی هم صفت معنی مانیفست به همین مفاهیم (شفاف و آشکار و صریح بودن) نزدیک است.

❇️ مانیْفِسْت (به فرانسوی: Manifeste) یا بیانیه[۱] متنی است که یک شخص یا گروه از آن برای بیان اصول، عقاید و اهداف خود خطاب به مردم استفاده می‌کند. رسمیت بیانیه‌ها، با توجه به بیان‌کنندهٔ آن‌ها و مطالب بیان‌شده، به دو دستهٔ رسمی و غیررسمی طبقه‌بندی می‌گردد.

❇️ به گفتهٔ فرهنگ عمید، مانیفست یک نوشتار است که در آن، یک گروه یا حزب، نظریه سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فلسفی، هنری یا ادبی خود را اعلام می‌کنند.[۲]

مانیفست هنری توسط بنیانگذاران یک سبک یا مکتب جدید هنری، خطاب به هنرمندان دیگر و همچنین مردم است. این مانیفست‌ها معمولاً تعیین کنندهٔ خط مشی‌ها و اصول و عقاید پیشروان یک سبک یا مکتب به‌شمار می‌آیند.

❇️ معنی مانیفست در ادبیات سیاسی

اما در ادبیات سیاسی، مانیفست کمونیست در سال ۱۸۴۸ بود که اصطلاح مانیفست را در سراسر جهان فراگیر کرد.

آن مانیفست چنین شروع می‌شد: شبحی بر سراسر اروپا سایه افکنده است؛ شبح کمونیسم.

بقیه‌ی متن هم، یک بیانیه‌ی سیاسی در شرح ایده‌ی کمونیسم و دعوت کارگران به اتحاد بود.

امروزه کاربرد مانیفست به بیانیه‌های سیاسی محدود نیست و هر شکلی از اظهار آشکار و بیان صریح، با اصطلاح مانیفست توصیف می‌شود.

❇️ معمولاً از یک مانیفست انتظار نمی‌رود ادعاهای محکم و قطعی و مستدل داشته باشد؛ بلکه جنبه‌ی شعارگونه و رتوریک متن، پررنگ‌تر است.

❇️ امروزه علاوه بر حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و ادبی، برخی از اظهارنامه‌های اقتصادی هم (مثلاً در صنعت حمل و نقل) مانیفست نامیده می‌شوند.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#نکته‌_های_نگارشی
#تصحیف_و_تحریف

تصحیف در لغت به معنای خطا در صحیفه و تحریف به معنای منحرف ساختن است، با توجه به معنای لغوی و استعمالات این دو واژه نزد قدما، تحریف اعم از تصحیف است و هر گونه تغییر در کلام را شامل می‌گردد، اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییر واژه از یکسانی یا شباهت لفظی یا کتبی دو کلمه ناشی می‌شود.

به طور کلی، تصحیف را به تصحیف لفظی و تصحیف معنوی تقسیم کرده‌اند به نظر می‌رسد که می‌توان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف، و نه تصحیف، به شمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمۀ غیر مشابه جای داد.

تحریفِ متن و به تبع آن تصحیفِ متن را گاه مؤلِف همان متن یا گویندۀ سخن پدید می‌آورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی ناقلان و مؤلفان مصادر کلام وی و گاه افراد پس از وی یعنی ناسخان آن متن و در هر سه صورت تحریف ‌کننده را محرّف و تصحیف ‌کننده را مصحّف یا صَحَفی گویند.

تحریف و تصحیف یا عمدی است یا سهوی. تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون تعصب مذهبی ناسخان و اعمال سلیقه آنان ناشی می‌شود.

عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است: گروه نخست عبارت است از کسالت و خستگی راوی هنگام نگارش، تساهل و بی‌دقتی وی، تندنویسی و ناهم‌خوانی سرعت کتابت با سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش.

گروه دوم عبارت است از ساختار خط عربی، ناخوانا بودن متن اصلی، آسیب دیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و گرد و غبارگرفتگی و آب‌دیدگی، اصلاحات و تغییرات نسخۀ قبلی و در هم آمیختگیِ نسخۀ اصلی بر اثر کم فاصله بودن سطرها.

ساختار خط عربی بر اثر ویژگی‌هایی چون اتصال حروف به یکدیگر و شباهت زیاد حروف با یکدیگر، به‌ خصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز می‌گردند و وجود دندانه در کتابت برخی حروف زمینه‌ساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطه‌ها و دندانه‌ها صورت می‌گیرد. حذف الف میانیِ اسم‌هایی چون ابراهیم، خالد و عثمان و نگارش برخی از حروف به شکلی مشابه حرف دیگر هم چون «ر» شبیه به «و»، «ل» شبیه به «ک» یا «د»، «ک» شبیه به «ع» و «ن» شبیه به «ر» و نیز عکس این حالات، تصحیفات شگفتی را پدید می‌آورد.

گروه سوم عبارت است از: نامأنوس بودن متن، ناآشنایی کاتب یا راوی با رسم‌الخط متن، فاصل‍ه زیاد یا بسیار کم ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده، اتکای ناقل به حافظۀ خویش و عدم مراجعه مجدد به مصدر اصلی هنگام، نقل به معنا، اشتباه در فهم متن، ذهنیات راوی و تداعی معانی‌ای که هنگام مطالعه برای وی پیش می‌آید.

در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است: سقط (نقیصه)، زیاده، قلب، تبدیل به کلمه مشابه (تصحیف) و تبدیل به کلمه غیرمشابه. از عوامل ایجاد سقط یا زیاده، وجود الفاظ مشابه در یک صفحه است که می‌تواند موجب پرش چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ افتادن سطر در مواردی که حد فاصل کلمات مشابه نیست هم رخ می‌دهد، افتادن یک برگ از یک نسخه، در نسخۀ بعدی نیز نمونه‌ای از سقط است.

وجود الفاظ متلازم نیز می‌تواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً، با توجه به تکرار «علی‌بن ابراهیم عن‌ابیه» در اسناد، گاه عبارت «عن‌ابیه» پس از «علی‌بن ابراهیم» افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است.

وارد کردن حاشیه در متن به گمان حذف آن از نسخۀ اصلی، از دیگر عوامل زیاده در نسخه‌های متأخر است.

قلب (= جابجایی) را می‌توان چهار نوع دانست: قلب حرف، قلب کلمه، قلب عبارت و قلب صفحه. قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی قلم هنگام نگارش ناشی می‌شود. قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی می‌شود. قلب صفحه نیز از جابجایی اوراق نسخۀ خطی و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی می‌گردد، که گاه موجب درهم آمیختن دو باب می‌شود، مثل باب اصحاب‌الکاظم و با اصحاب‌الرضا در رجال برقی. جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ می‌دهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد.

برای کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه مقابله کرد. قرائت کتاب بر مشایخ یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است. شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که احتمال وقوع آن بیشتر است، هم‌چون الفاظ غریب و بویژه اعلام، در پیش‌گیری از تحریف و کشف آن بسیار مؤثر است. مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور تألیف شده‌اند.

❇️ منابع :
دانش‌نامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اوّل، ج7، ص 353.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#نکته‌_های_آرایه_ی_ی
#ادماج_یا_دماج

ساده لوحان که می از خم به مدارا نوشند
از بخیلی به قلم آب ز دریا نوشند
صائب تبریزی

❇️ صائب صنعتی ملیح و البته کم کاربرد را درین بیت بکار برده است و آن صنعت بدیعی معنوی #ادماج است

ادماج یا دماج در لغت به معنای پیچیدن چیزی به جامه هست(الادماج من ادمج الشی من الثوب..)

و مراد از آن محکم و استوار کردن چیزی است و در صناعت شعر آنرا گویند که شاعر و متکلم ضمن بیان مطلب و مدعایی ،ادعای و مطلب دیگر را نیز بیان کند از مدح و ذم‌گرفته تا موضوعات دیگر و ادماج از استتباع اعم تر است (رجوع شود به جرجانی و کشاف فنون)

مثلا میخواهد بگوید معشوقش زیباست در آن بین هم به کریم بودنش اشاره کند یا میخواهد بگوید رقیبش زشت سیماست در ضمن به حسد او نیز اشاره کند و بدین ترتیب کلامش محکم و استوار گردد و به کلام نیکو قرین....
صائبنا درین بین علی رغم ادعای ساده لوحی گریزی نیز به بخل و امساک و خست هم میزند...
به جرات میتوان گفت اندک صنعت ادبی هست که در دیوان سراسر لطافت صائب بدان اشارت نشده باشد.

#صائب_تبریزی
#صنایع_ادبی

❇️ تدوین و گردآوری از : استاد آرکاداش ، گروه پرنیان خیال

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#واژگان‌_شناسی
#پیکره_corpus_و_انواع_آن

پیکره (corpus)
مجموعه‌ای به شکل الکترونیکی شامل متون زبانی که به‌طور طبیعی تولید شده باشند. غالباً براساس معیارهای خاصِ طراحی گردآوری می‌شود و نوعاً شامل میلیون‌ها کلمه است.

🔶 انواع پیکره

🟠 پیکرۀ پایشی (monitor corpus)
پیکره‌ای که شامل نمونه‌هایی از زبان است که از دوره‌های مختلفی گرفته شده است (و در حالت آرمانی به‌طور منظم به‌روز می‌شود) و‌ لذا به مطالعۀ تحول زبان کمک می‌کند.

🟠 پیکرۀ ترجمه (corpus translation)
پیکره‌ای که حاوی متن اصلی و دست‌کم یک ترجمه از آن به زبانی دیگر است؛ نیز رک. پیکرۀ موازی.

🟠 پیکرۀ فرصت‌طلبانه (opportunistic corpus)
پیکره‌ای که از منابع موجود و سهل‌الوصول استفاده می‌کند، ادعای فراگیربودن ندارد و حاکی از این فرض است که هر پیکره‌ای ناگزیر نامتوازن است.

🟠 پیکرۀ مرجع (reference corpus)
پیکره‌ای که هدفش متوازن‌بودن و انعکاس‌دادن زبان روز است.

🟠 پیکرۀ موازی (parallel corpus)
پیکره‌ای که حاوی متون معادل و معمولاً هم‌ردیف شده به دو یا چند زبان است؛ گاهی آن را پیکرۀ ترجمه هم می‌نامند ولی همیشه شامل متن اصلی علاوه‌بر ترجمۀ آن نیست.

🟠 پیکرۀ ویژه (special corpus)
پیکره‌ای که برای هدف پژوهشی خاصی ساخته شده باشد.

م.ا.ک.هلیدی و کولین یالوپ، ۱۳۹۶ش، درآمدی کوتاه بر واژگان‌شناسی، ترجمه بابک شریف، تهران: کتاب بهار، ص۷۹ و ۸۰.

گردآورنده: فریده آرامیده
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
2025/01/15 03:27:36
Back to Top
HTML Embed Code: