Audio
غزل شماره ۱۷۸ حضرت حافظ
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
#فاطمه_زندی
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
#فاطمه_زندی
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۱۷۸
با صدای مهربانو فرزانه جمشیدی
با صدای مهربانو فرزانه جمشیدی
Qazal 178 Hafez
Modares Zadeh
فایل صوتی غزل شماره ۱۷۸
با صدای مهربانو مدرس زاده
با صدای مهربانو مدرس زاده
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۱۷۸
با صدای استاد موسوی گرما رودی
با صدای استاد موسوی گرما رودی
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️
۲۵ دی زادروز صدیق تعریف
(زاده ۲۵ دی ۱۳۳۵ سنندج) خواننده و ردیفدان
او در دوران فعالیت هنریاش با هنرمندان بسیاری از جمله: محمدرضا لطفی در آلبوم چاووش ۱۰ "بهیاد طاهرزاده" جلال ذوالفنون در آلبوم "شیدایی" حسین علیزاده، فرهاد فخرالدینی و حسین یوسفزمانی همکاری داشته است. وی تصنیفهای زیبایی را نیز تاکنون اجرا کرده که از جمله آنها تصنیف «یاران» با شعر فریدون مشیری در آلبوم شیدایی است.
او از دوران دبیرستان در تئاترهای دانشآموزی علاوه بر کارگردانی و بازی در پشت صحنه و یا روی صحنه آواز هم میخواند و از ایرج و گلپایگانی تقلید میکرد. در سال ۱۳۵۴ به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۵۹ در رشته کارگردانی هنرهای نمایشی فارغالتحصیل شد. از جمله استادانش در دانشکده: بهرام بیضایی، هوشنگ گلشیری، شمیم بهار، گلی ترقی، میرفندرفسکی، حمید سمندریان، غفار حسینی و داریوش آشوری بودند.
اولین آلبوم وی به "یاد طاهرزاده" است که توسط گروه شیدا و عارف به سرپرستی محمدرضا لطفی اجرا شده است. او پس از درگذشت لطفی در یکی از مصاحبههایش یادآور بود که: "در سال ۱۳۶۳ یعنی قریب به چهل سال پیش، لطفی مرا برای همکاری دعوت کرد و به قول معروف «دستم بگرفت و پا بهپا برد» و آن کار سنگین و سترگ بهیاد طاهرزاده را با دقت و صبوری و عشق به من آموخت." او در آن مصاحبه، لطفی را مصداق «استاد کامل» نامیده است. این اثر ابتدا توسط کانون چاووش منتشر شد که در فهرست مجموعه ۱۰ آلبوم چاووش قرار دارد که بعدها توسط مؤسسه فرهنگی و هنری آوای شیدا زیر نظر لطفی بازنشر شده است.
وی همزمان با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ نزد محمود کریمی به فراگیری آواز پرداخت و همچنین از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ نزد نورالدین رضوی سروستانی با مکتب و شیوه آوازی طاهرزاده به روایت نورعلی برومند آشنا شد. پس از آن در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۴ در کانون فرهنگی و هنری چاووش به یاری نصراله ناصحپور با شیوه و سبک آوازی عبداله دوامی آشنا شد. در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ با شیوه و مکتب حسین طاهرزاده به اهتمام لطفی آشنایی بیشتری پیدا کرد که حاصل آن اجرای اولین کنسرت رسمیاش «به یاد استاد طاهرزاده» شد.
وی در سال ۱۳۶۴ چند تصنیف کوتاه بر روی رباعیات ابوعلی سینا در سریال ابنسینا با آهنگسازی فرهاد فخرالدینی اجرا کرد و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ به فراگیری قطعات و تصانیف استادان قدیمی نزد علیاصغر بهاری پرداخت و در از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۳ از طریق مجید کیانی با مکاتب و شیوههای آوازخوانان قدیمی ایران آشنایی بیشتری پیدا کرد، از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ نیز از رجب امیریفلاح از همعصران قمرالملوک وزیری هم بهره برد. وی از سال ۱۳۶۴ تا به امروز به تعلیم و آموزش شاگردان بسیاری مشغول است و همچنین از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ در دانشکده تئاتر و سینمای دانشگاه سوره و دانشکده موسیقی دانشگاه هنر به تدریس موسیقی و آواز پرداخته است.
او در طول کار حرفهایاش با موسیقیدانان: محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، حسین دهلوی، فرهاد فخرالدینی، جلال ذوالفنون، حمید متبسم، مجید درخشانی، یوسفزمانی، گروه همنوازان و گروه کامکارها همکاری داشت.
وی سالها کنسرتهای متعددی در کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، انگلستان، ایتالیا، سویس، آلمان و همچنین اجرای برنامههای کنسرت در اقلیم کردستان عراق داشته است.
آلبومهایش تاکنون به ترتیب عبارتند از:
به یاد طاهرزاده، گلگشت، ابنسینا "آثاری از حسین دهلوی" شیدایی، شوردشت، فراق، امام علی، آبگینه، ماهبانو، کُردانه، ماهعروس، مهتاب، خیالانگیز و عارف شیدا بوده است.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#صدیق_تعریف
۲۵ دی زادروز صدیق تعریف
(زاده ۲۵ دی ۱۳۳۵ سنندج) خواننده و ردیفدان
او در دوران فعالیت هنریاش با هنرمندان بسیاری از جمله: محمدرضا لطفی در آلبوم چاووش ۱۰ "بهیاد طاهرزاده" جلال ذوالفنون در آلبوم "شیدایی" حسین علیزاده، فرهاد فخرالدینی و حسین یوسفزمانی همکاری داشته است. وی تصنیفهای زیبایی را نیز تاکنون اجرا کرده که از جمله آنها تصنیف «یاران» با شعر فریدون مشیری در آلبوم شیدایی است.
او از دوران دبیرستان در تئاترهای دانشآموزی علاوه بر کارگردانی و بازی در پشت صحنه و یا روی صحنه آواز هم میخواند و از ایرج و گلپایگانی تقلید میکرد. در سال ۱۳۵۴ به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۵۹ در رشته کارگردانی هنرهای نمایشی فارغالتحصیل شد. از جمله استادانش در دانشکده: بهرام بیضایی، هوشنگ گلشیری، شمیم بهار، گلی ترقی، میرفندرفسکی، حمید سمندریان، غفار حسینی و داریوش آشوری بودند.
اولین آلبوم وی به "یاد طاهرزاده" است که توسط گروه شیدا و عارف به سرپرستی محمدرضا لطفی اجرا شده است. او پس از درگذشت لطفی در یکی از مصاحبههایش یادآور بود که: "در سال ۱۳۶۳ یعنی قریب به چهل سال پیش، لطفی مرا برای همکاری دعوت کرد و به قول معروف «دستم بگرفت و پا بهپا برد» و آن کار سنگین و سترگ بهیاد طاهرزاده را با دقت و صبوری و عشق به من آموخت." او در آن مصاحبه، لطفی را مصداق «استاد کامل» نامیده است. این اثر ابتدا توسط کانون چاووش منتشر شد که در فهرست مجموعه ۱۰ آلبوم چاووش قرار دارد که بعدها توسط مؤسسه فرهنگی و هنری آوای شیدا زیر نظر لطفی بازنشر شده است.
وی همزمان با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ نزد محمود کریمی به فراگیری آواز پرداخت و همچنین از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ نزد نورالدین رضوی سروستانی با مکتب و شیوه آوازی طاهرزاده به روایت نورعلی برومند آشنا شد. پس از آن در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۴ در کانون فرهنگی و هنری چاووش به یاری نصراله ناصحپور با شیوه و سبک آوازی عبداله دوامی آشنا شد. در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ با شیوه و مکتب حسین طاهرزاده به اهتمام لطفی آشنایی بیشتری پیدا کرد که حاصل آن اجرای اولین کنسرت رسمیاش «به یاد استاد طاهرزاده» شد.
وی در سال ۱۳۶۴ چند تصنیف کوتاه بر روی رباعیات ابوعلی سینا در سریال ابنسینا با آهنگسازی فرهاد فخرالدینی اجرا کرد و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ به فراگیری قطعات و تصانیف استادان قدیمی نزد علیاصغر بهاری پرداخت و در از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۳ از طریق مجید کیانی با مکاتب و شیوههای آوازخوانان قدیمی ایران آشنایی بیشتری پیدا کرد، از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ نیز از رجب امیریفلاح از همعصران قمرالملوک وزیری هم بهره برد. وی از سال ۱۳۶۴ تا به امروز به تعلیم و آموزش شاگردان بسیاری مشغول است و همچنین از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ در دانشکده تئاتر و سینمای دانشگاه سوره و دانشکده موسیقی دانشگاه هنر به تدریس موسیقی و آواز پرداخته است.
او در طول کار حرفهایاش با موسیقیدانان: محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، حسین دهلوی، فرهاد فخرالدینی، جلال ذوالفنون، حمید متبسم، مجید درخشانی، یوسفزمانی، گروه همنوازان و گروه کامکارها همکاری داشت.
وی سالها کنسرتهای متعددی در کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، انگلستان، ایتالیا، سویس، آلمان و همچنین اجرای برنامههای کنسرت در اقلیم کردستان عراق داشته است.
آلبومهایش تاکنون به ترتیب عبارتند از:
به یاد طاهرزاده، گلگشت، ابنسینا "آثاری از حسین دهلوی" شیدایی، شوردشت، فراق، امام علی، آبگینه، ماهبانو، کُردانه، ماهعروس، مهتاب، خیالانگیز و عارف شیدا بوده است.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#صدیق_تعریف
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۵ دی زادروز شهاب طلوعی
(زاده ۲۵ دی ۱۳۵۳ لاهیجان) آهنگساز، خواننده و نوازنده گیتار
او در کودکی نوازندگی آکوردئون را فراگرفت و پس از مدتی گیتار را به عنوان ساز اصلیاش برگزید و در ۱۲ سالگی برای نخستین بار با موسیقی فلامنکو آشنا شد و از ۱۴ سالگی به نواختن گیتار الکتریک پرداخت.
در دانشگاه چالوس در رشته مهندسی صنایع چوب تحصیل کرد و در سالهای نخستین دانشجویی به پژوهش در سبک فلامنکوی سنتی پرداخت و تفاوتهای تکنیکی استادان این سبک را مورد بررسی قرار داد. در همین سالها به سازمان «انجمن هنرمندان نیکوکار ایران» پیوست و با کمک این انجمن کنسرتهایی برای یاری کودکان بی سرپرست اجرا کرد. بیشتر کنسرتهای آن دوره تکنوازی یا دونوازی گیتار بود که با فرهاد فقیهنیا، آرش صیادی، کامران کامکار، نیما کامکار، کامبیز رحمانی و فرهاد نهقصر، همنوازی کرد.
پس از پایان دانشگاه، برای ادامه فراگیری موسیقی به اسپانیا رفت و در مدرسه گیتار در شهر سویل در جنوب اسپانیا (آندالوسیا) و نزد فرناندو لوپز ماریا د. آرو معروف به ال د. ماریا، به آموختن دوره پیشرفته گیتار پرداخت و موفق به دریافت دیپلم درجه بالا یا نیوِل آلتو شد.
پس از بازگشت در حدود دو سال در ایران بود و تنها موفق به دریافت مجوز اجرای یک کنسرت در دانشگاه صنعتی شریف شد و در این مدت همچنین به تدریس هنرجویان موسیقی پرداخت و کتابی را نیز به نام «شما هم میتوانید گیتار بنوازید» به فارسی برگرداند و به چاپ رساند.
در سال ۱۳۸۲ دوباره به اروپا بازگشت و تا به امروز در شهر پراگ (پایتخت جمهوری چک) زندگی میکند.
گروه موسیقی:
در آغار سال ۱۳۹۶ گروه شهاب بار دیگر به فرم تریو بازگشت و گاوریلو الکسیچ نوازنده گیتار بیس از یوگسلاوی سابق و پیتر هادر نوازنده درامز از کشور چک را بهعنوان نوازندگان رسمی و ثابت گروه را اعلام کرد. این گروه با همین شکل ثابت تا به امروز فعال است و کنسرتهای بسیاری در کشورهای متعدد اجرا کرده است.
حضور در برنامه فارسی بیبیسی:
وی در سال ۱۳۸۷ به همراه گروه ۳ نفرهاش در لندن، دو ترانه به نامهای جنگل بارانی و تانگو پرسو را در برنامه کوک بیبیسی فارسی اجرا کردند. در این ترانهها او به تلفیق سازهای گیتار، سهتار، تنبک و کاخون پرداخت و اشعاری از مولانا، حافظ و فردوسی را در ترانههایش به کار برد.
بیبیسی پارسی بار دیگر سال ۱۳۹۲ اینبار در پراگ چهار قسمت برنامه دیگر تهیه کرد که دو قسمت آن به موسیقی شهاب طلوعی و گروه او اختصاص داشت.
آلبومها:
تانگو پرسو (۲۰۰۹)
تِرا مدیترانهآ (۲۰۲۱).
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#شهاب_طلوعی، ز
۲۵ دی زادروز شهاب طلوعی
(زاده ۲۵ دی ۱۳۵۳ لاهیجان) آهنگساز، خواننده و نوازنده گیتار
او در کودکی نوازندگی آکوردئون را فراگرفت و پس از مدتی گیتار را به عنوان ساز اصلیاش برگزید و در ۱۲ سالگی برای نخستین بار با موسیقی فلامنکو آشنا شد و از ۱۴ سالگی به نواختن گیتار الکتریک پرداخت.
در دانشگاه چالوس در رشته مهندسی صنایع چوب تحصیل کرد و در سالهای نخستین دانشجویی به پژوهش در سبک فلامنکوی سنتی پرداخت و تفاوتهای تکنیکی استادان این سبک را مورد بررسی قرار داد. در همین سالها به سازمان «انجمن هنرمندان نیکوکار ایران» پیوست و با کمک این انجمن کنسرتهایی برای یاری کودکان بی سرپرست اجرا کرد. بیشتر کنسرتهای آن دوره تکنوازی یا دونوازی گیتار بود که با فرهاد فقیهنیا، آرش صیادی، کامران کامکار، نیما کامکار، کامبیز رحمانی و فرهاد نهقصر، همنوازی کرد.
پس از پایان دانشگاه، برای ادامه فراگیری موسیقی به اسپانیا رفت و در مدرسه گیتار در شهر سویل در جنوب اسپانیا (آندالوسیا) و نزد فرناندو لوپز ماریا د. آرو معروف به ال د. ماریا، به آموختن دوره پیشرفته گیتار پرداخت و موفق به دریافت دیپلم درجه بالا یا نیوِل آلتو شد.
پس از بازگشت در حدود دو سال در ایران بود و تنها موفق به دریافت مجوز اجرای یک کنسرت در دانشگاه صنعتی شریف شد و در این مدت همچنین به تدریس هنرجویان موسیقی پرداخت و کتابی را نیز به نام «شما هم میتوانید گیتار بنوازید» به فارسی برگرداند و به چاپ رساند.
در سال ۱۳۸۲ دوباره به اروپا بازگشت و تا به امروز در شهر پراگ (پایتخت جمهوری چک) زندگی میکند.
گروه موسیقی:
در آغار سال ۱۳۹۶ گروه شهاب بار دیگر به فرم تریو بازگشت و گاوریلو الکسیچ نوازنده گیتار بیس از یوگسلاوی سابق و پیتر هادر نوازنده درامز از کشور چک را بهعنوان نوازندگان رسمی و ثابت گروه را اعلام کرد. این گروه با همین شکل ثابت تا به امروز فعال است و کنسرتهای بسیاری در کشورهای متعدد اجرا کرده است.
حضور در برنامه فارسی بیبیسی:
وی در سال ۱۳۸۷ به همراه گروه ۳ نفرهاش در لندن، دو ترانه به نامهای جنگل بارانی و تانگو پرسو را در برنامه کوک بیبیسی فارسی اجرا کردند. در این ترانهها او به تلفیق سازهای گیتار، سهتار، تنبک و کاخون پرداخت و اشعاری از مولانا، حافظ و فردوسی را در ترانههایش به کار برد.
بیبیسی پارسی بار دیگر سال ۱۳۹۲ اینبار در پراگ چهار قسمت برنامه دیگر تهیه کرد که دو قسمت آن به موسیقی شهاب طلوعی و گروه او اختصاص داشت.
آلبومها:
تانگو پرسو (۲۰۰۹)
تِرا مدیترانهآ (۲۰۲۱).
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#شهاب_طلوعی، ز
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۲۵ دی سالروز درگذشت بهمن جلالی
(زاده ۷ بهمن ۱۳۲۳ تهران – درگذشته ۲۵ دی ۱۳۸۸ تهران) عکاس مطرح ایران
او تحصیلاتش را در دانشگاه ملی در رشته اقتصاد به پایان رساند و عکاسی را به صورت تجربی آموخت. نخستین بار در مجله تماشا متعلق به رادیوتلویزیون ایران، با قباد شیوا، گرافیست سرشناس به همکاری پرداخت. مدتی برای آموزش عکاسی به انگلستان رفت و در استودیوی جان ویکرز آغاز به کار کرد و همکاریاش به عضویت او در انجمن سلطنتی عکاسان انگلستان منجر شد. پیش از انقلاب چند نمایشگاه برگزار کرد که نخستین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۵۰ و مهمترین آن در سال ۱۳۵۶ برپا شد. در سال ۱۳۵۵ و با ورود اسد بهروزان ایرانشناس سرشناس به ایران بازگشت و در پروژهای با او به همکاری پرداخت. سپس حاصل عکاسی از هفت کشور قاره آفریقا را در مجموعهای با عنوان «کتاب هنر آفریقای سیاه» به چاپ رساند. در جریان وقایع انقلاب ۱۳۵۷ و نیز جنگ هشت ساله ایران و عراق به عکاسی پرداخت که این دو دوره، از مهمترین فعالیتهای هنری وی بهشمار میروند.
در سال ۸۶ نمایشگاهی بزرگ از آثارش در بنیاد تاپیس شهر بارسلون اسپانیا برگزار کرد که مورد توجه قرارگرفت و این نمایشگاه را مهمترین اتفاق زندگیاش پس از چهل سال عکاسی میدانست. مدیریت هنری نمایشگاه ۱۶۵ سال عکاسی ایران که پاییز ۱۳۸۸ در پاریس برگزار شد، برعهده وی بود. آخرین فعالیت وی ۲۱ آذر ماه و سخنرانی در پیش همایش عکاسی قاجار در فرهنگستان هنر تهران بود. او بیش از ۵۰ نمایشگاه عکس در ایران، فرانسه، آلمان، مجارستان، چکسلواکی سابق، فنلاند، اسپانیا، استرالیا و سایر کشورها برگزار کرد.
او در تولید فیلمهای مستند همچون «روایت شهری که بود» نیز فعالیت داشت و چندین سال به گردآوری و اصلاح نگاتیوهای شیشهای کاخ گلستان پرداخت و آثاری را با اِعمال تغییرات در عکسهای قاجاری خلق کرد. مجموعه این نگاتیوها در کتاب گنج پیدا چاپ شده است.
وی با پروژه چاپ کتاب عکس ایران در آلمان همکاری داشت. وی عکسخانه ایران را بنیان گذاشت و سردبیر فصلنامه عکسنامه نیز بود.
در سال ۲۰۰۹ از سوی بنیاد نیدرزاکسن برنده جایزه «سپکتروم» شد. قرار بود این جایزه به مبلغ ۱۵ هزار یورو، در ژانویه ۲۰۱۱ با برپایی یک نمایشگاه و چاپ کتابی از آثارش در موزه اشپرنگل آلمان به او اهدا شود.
کتابها:
"هنر آفریقای سیاه" ناشر: سروش ۱۳۵۶
"روزهای خون، روزهای آتش" انتشارات زمینه ۱۳۵۷
"آبادان که میجنگد" انتشارات زمینه ۱۳۶۰
"عکاسی سیاه و سفید" باهمکاری کرم امامی و گلی امامی، انتشارات زمینه ۱۳۶۰
"خرمشهر" انتشارات سروش ۱۳۶۱
"عکاسان و عکاسی" با همکاری وازریک درساهاکیان، انتشارات سروش ۱۳۶۴
"باغ مصور عکاسی" با همکاری رعنا جوادی، انتشارات سروش ۱۳۶۴
"ایران سرزمین نور و رنگ" به زبان انگلیسی، دفتر پژوهشهای فرهنگی ۱۳۷۰
"گنج پیدا، مجموعهای از عکسهای آلبوم خانه کاخ گلستان به کوشش بهمن جلالی" دفتر پژوهشهای فرهنگی ۱۳۷۷
"بهمن جلالی (مجموعه آثار به زبان انگلیسی و اسپانیایی، بنیاد آنتونی تاپیس، اسپانیا ۱۳۸۶
بهمن جلالی (مجموعه آثار) به زبان انگلیسی و آلمانی، موزه اشپرینگل، هانوور آلمان ۱۳۹۰.
🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#بهمن_جلالی،
۲۵ دی سالروز درگذشت بهمن جلالی
(زاده ۷ بهمن ۱۳۲۳ تهران – درگذشته ۲۵ دی ۱۳۸۸ تهران) عکاس مطرح ایران
او تحصیلاتش را در دانشگاه ملی در رشته اقتصاد به پایان رساند و عکاسی را به صورت تجربی آموخت. نخستین بار در مجله تماشا متعلق به رادیوتلویزیون ایران، با قباد شیوا، گرافیست سرشناس به همکاری پرداخت. مدتی برای آموزش عکاسی به انگلستان رفت و در استودیوی جان ویکرز آغاز به کار کرد و همکاریاش به عضویت او در انجمن سلطنتی عکاسان انگلستان منجر شد. پیش از انقلاب چند نمایشگاه برگزار کرد که نخستین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۵۰ و مهمترین آن در سال ۱۳۵۶ برپا شد. در سال ۱۳۵۵ و با ورود اسد بهروزان ایرانشناس سرشناس به ایران بازگشت و در پروژهای با او به همکاری پرداخت. سپس حاصل عکاسی از هفت کشور قاره آفریقا را در مجموعهای با عنوان «کتاب هنر آفریقای سیاه» به چاپ رساند. در جریان وقایع انقلاب ۱۳۵۷ و نیز جنگ هشت ساله ایران و عراق به عکاسی پرداخت که این دو دوره، از مهمترین فعالیتهای هنری وی بهشمار میروند.
در سال ۸۶ نمایشگاهی بزرگ از آثارش در بنیاد تاپیس شهر بارسلون اسپانیا برگزار کرد که مورد توجه قرارگرفت و این نمایشگاه را مهمترین اتفاق زندگیاش پس از چهل سال عکاسی میدانست. مدیریت هنری نمایشگاه ۱۶۵ سال عکاسی ایران که پاییز ۱۳۸۸ در پاریس برگزار شد، برعهده وی بود. آخرین فعالیت وی ۲۱ آذر ماه و سخنرانی در پیش همایش عکاسی قاجار در فرهنگستان هنر تهران بود. او بیش از ۵۰ نمایشگاه عکس در ایران، فرانسه، آلمان، مجارستان، چکسلواکی سابق، فنلاند، اسپانیا، استرالیا و سایر کشورها برگزار کرد.
او در تولید فیلمهای مستند همچون «روایت شهری که بود» نیز فعالیت داشت و چندین سال به گردآوری و اصلاح نگاتیوهای شیشهای کاخ گلستان پرداخت و آثاری را با اِعمال تغییرات در عکسهای قاجاری خلق کرد. مجموعه این نگاتیوها در کتاب گنج پیدا چاپ شده است.
وی با پروژه چاپ کتاب عکس ایران در آلمان همکاری داشت. وی عکسخانه ایران را بنیان گذاشت و سردبیر فصلنامه عکسنامه نیز بود.
در سال ۲۰۰۹ از سوی بنیاد نیدرزاکسن برنده جایزه «سپکتروم» شد. قرار بود این جایزه به مبلغ ۱۵ هزار یورو، در ژانویه ۲۰۱۱ با برپایی یک نمایشگاه و چاپ کتابی از آثارش در موزه اشپرنگل آلمان به او اهدا شود.
کتابها:
"هنر آفریقای سیاه" ناشر: سروش ۱۳۵۶
"روزهای خون، روزهای آتش" انتشارات زمینه ۱۳۵۷
"آبادان که میجنگد" انتشارات زمینه ۱۳۶۰
"عکاسی سیاه و سفید" باهمکاری کرم امامی و گلی امامی، انتشارات زمینه ۱۳۶۰
"خرمشهر" انتشارات سروش ۱۳۶۱
"عکاسان و عکاسی" با همکاری وازریک درساهاکیان، انتشارات سروش ۱۳۶۴
"باغ مصور عکاسی" با همکاری رعنا جوادی، انتشارات سروش ۱۳۶۴
"ایران سرزمین نور و رنگ" به زبان انگلیسی، دفتر پژوهشهای فرهنگی ۱۳۷۰
"گنج پیدا، مجموعهای از عکسهای آلبوم خانه کاخ گلستان به کوشش بهمن جلالی" دفتر پژوهشهای فرهنگی ۱۳۷۷
"بهمن جلالی (مجموعه آثار به زبان انگلیسی و اسپانیایی، بنیاد آنتونی تاپیس، اسپانیا ۱۳۸۶
بهمن جلالی (مجموعه آثار) به زبان انگلیسی و آلمانی، موزه اشپرینگل، هانوور آلمان ۱۳۹۰.
🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#بهمن_جلالی،
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۵ دی سالروز درگذشت محمد احمدپناهی سمنانی
(زاده ۱۹ مهر ۱۳۱۳ سمنان -- درگذشته ۲۵ دی ۱۳۹۵ کانادا) نویسنده، پژوهشگر ادبیات فولکلور، تاریخنگار و کارشناس تاریخ
او در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه تربیت معلم لیسانس تاریخ گرفت و نخستین مجموعه شعرش را با نام «از دی که گذشت» در سال ۱۳۶۰ و منظومه «شاعر و پری» را در ۱۳۶۷ منتشر کرد.
شاعر و پری براساس قصهای از کاتول مندس، ادیب آرمانگرای فرانسوی (۱۹۰۹–۱۸۴۱) طراحی شده بود که در یک مثنوی دویست و چند بیتی ساخت و دیگر دنبال سرودن شعر نرفت.
اما او یک پژوهش ادبی را آغاز کرد که حاصل آن کتاب «شعر کار در ادب فارسی، بازتاب کار در شعر شاعران گذشته و معاصر» بود و در سال ۱۳۶۹ چاپ شد.
وی در فرهنگ عامه بیشتر پیرامون ترانه کار کرد و نخستین کتابش در این زمینه «ترانههای ملی ایران» است که در آن گونههای متنوع و مختلف و رنگارنگ شعر عامه ایران یکجا گرد آورده شده است و کتاب «ترانه و ترانهسرایی در ایران» از انتشارات سروش که تاکنون دوبار چاپ شده است.
در همین زمینه، دو کتاب دیگر با نامهای «تاریخ در ترانه» و «ترانههای دختران حوا» نیز منتشر شدهاست.
بخش دیگری از کوششهای او در فرهنگ عامه ایران، مربوط به گویشها در فرهنگ بومی ایران است که گنجینهای غنی و پربار از هنرهای گوناگون خاصه شعر و موسیقی میان اقوام مختلف ماست.
در کتاب «فرهنگ سمنانی» وی نمونههای شعر شاعران بومی سرای سمنانی را با ترجمه و آوانوشت آوردهاست و در کتاب «دوبیتیهای بومی سرایان ایران» هم نمونههای زیبایی از اندیشهها و تفکرات ناب فلسفی، اجتماعی که قالب دلچسب دوبیتی، محبوبترین شیوه بیان شاعرانه است، فراهم آورده است.
از او به خاطر آثارش تشویقها و تقدیرهای فراوانی شدهاست که مهمترین آنها عبارتند از:
لوح سپاس از سوی شورای کتاب کودک بهخاطر پیام بهجشن ایرانی هانس کریستین آندرسن.
اعطای تندیس آندرسن فروردین ۱۳۸۴.
لوح تقدیر بهپاس یک عمر تلاش در جهت اشاعه موسیقی بومی و تعمیق و تلطیف فضای فرهنگی زادگاهش از سوی پانزدهمین جشنواره موسیقی ذاکرین، استان گلستان
اردیبهشت ۱۳۸۴.
دریافت لوح تقدیر از سوی دانشگاه سمنان بهخاطر کوشش در شناسایی و پاسداری گویش کهن سمنانی.
لوح سپاس برای ارائه مقاله و شرکت در سومین همایش قومس شناسی.
سپاس نامه و تقدیر در آیین آوای دوست، نکوداشت استاد بیژن ترقی و یادمان استاد علی تجویدی به خاطر تألیف کتاب «ترانه و ترانهسرایی در ایران» خردادماه ۱۳۸۵.
آثار:
شاه عباس کبیر، مرد هزارچهره.
شاه اسماعیل صفوی، مرشد سرخ کلاهان.
لطفعلیخان زند، از شاهی تا تباهی.
نادرشاه، بازتاب حماسه و فاجعه ملی.
تیمورلنگ، چهره هراسانگیز تاریخ.
حسن صباح، چهره شگفتانگیز تاریخ.
امیرکبیر، تجلی افتخارات ملی.
کریمخان زند، نیکوترین زمامدار تاریخ ایران.
چنگیز، چهره خونریز تاریخ.
ترانههای ملی ایران، سیری در ترانه و ترانسرائی در ایران.
فتحعلیشاه قاجار سقوط در کام استعمار.
آغا محمدخان قاجار، چهره حیلهگر تاریخ.
امیر اسماعیل سامانی، فرمانروای بزرگ و عادل.
ستارخان، سردار ملی و نهضت مشروطه.
🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#محمد_احمد_پناهی_سمنانی
۲۵ دی سالروز درگذشت محمد احمدپناهی سمنانی
(زاده ۱۹ مهر ۱۳۱۳ سمنان -- درگذشته ۲۵ دی ۱۳۹۵ کانادا) نویسنده، پژوهشگر ادبیات فولکلور، تاریخنگار و کارشناس تاریخ
او در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه تربیت معلم لیسانس تاریخ گرفت و نخستین مجموعه شعرش را با نام «از دی که گذشت» در سال ۱۳۶۰ و منظومه «شاعر و پری» را در ۱۳۶۷ منتشر کرد.
شاعر و پری براساس قصهای از کاتول مندس، ادیب آرمانگرای فرانسوی (۱۹۰۹–۱۸۴۱) طراحی شده بود که در یک مثنوی دویست و چند بیتی ساخت و دیگر دنبال سرودن شعر نرفت.
اما او یک پژوهش ادبی را آغاز کرد که حاصل آن کتاب «شعر کار در ادب فارسی، بازتاب کار در شعر شاعران گذشته و معاصر» بود و در سال ۱۳۶۹ چاپ شد.
وی در فرهنگ عامه بیشتر پیرامون ترانه کار کرد و نخستین کتابش در این زمینه «ترانههای ملی ایران» است که در آن گونههای متنوع و مختلف و رنگارنگ شعر عامه ایران یکجا گرد آورده شده است و کتاب «ترانه و ترانهسرایی در ایران» از انتشارات سروش که تاکنون دوبار چاپ شده است.
در همین زمینه، دو کتاب دیگر با نامهای «تاریخ در ترانه» و «ترانههای دختران حوا» نیز منتشر شدهاست.
بخش دیگری از کوششهای او در فرهنگ عامه ایران، مربوط به گویشها در فرهنگ بومی ایران است که گنجینهای غنی و پربار از هنرهای گوناگون خاصه شعر و موسیقی میان اقوام مختلف ماست.
در کتاب «فرهنگ سمنانی» وی نمونههای شعر شاعران بومی سرای سمنانی را با ترجمه و آوانوشت آوردهاست و در کتاب «دوبیتیهای بومی سرایان ایران» هم نمونههای زیبایی از اندیشهها و تفکرات ناب فلسفی، اجتماعی که قالب دلچسب دوبیتی، محبوبترین شیوه بیان شاعرانه است، فراهم آورده است.
از او به خاطر آثارش تشویقها و تقدیرهای فراوانی شدهاست که مهمترین آنها عبارتند از:
لوح سپاس از سوی شورای کتاب کودک بهخاطر پیام بهجشن ایرانی هانس کریستین آندرسن.
اعطای تندیس آندرسن فروردین ۱۳۸۴.
لوح تقدیر بهپاس یک عمر تلاش در جهت اشاعه موسیقی بومی و تعمیق و تلطیف فضای فرهنگی زادگاهش از سوی پانزدهمین جشنواره موسیقی ذاکرین، استان گلستان
اردیبهشت ۱۳۸۴.
دریافت لوح تقدیر از سوی دانشگاه سمنان بهخاطر کوشش در شناسایی و پاسداری گویش کهن سمنانی.
لوح سپاس برای ارائه مقاله و شرکت در سومین همایش قومس شناسی.
سپاس نامه و تقدیر در آیین آوای دوست، نکوداشت استاد بیژن ترقی و یادمان استاد علی تجویدی به خاطر تألیف کتاب «ترانه و ترانهسرایی در ایران» خردادماه ۱۳۸۵.
آثار:
شاه عباس کبیر، مرد هزارچهره.
شاه اسماعیل صفوی، مرشد سرخ کلاهان.
لطفعلیخان زند، از شاهی تا تباهی.
نادرشاه، بازتاب حماسه و فاجعه ملی.
تیمورلنگ، چهره هراسانگیز تاریخ.
حسن صباح، چهره شگفتانگیز تاریخ.
امیرکبیر، تجلی افتخارات ملی.
کریمخان زند، نیکوترین زمامدار تاریخ ایران.
چنگیز، چهره خونریز تاریخ.
ترانههای ملی ایران، سیری در ترانه و ترانسرائی در ایران.
فتحعلیشاه قاجار سقوط در کام استعمار.
آغا محمدخان قاجار، چهره حیلهگر تاریخ.
امیر اسماعیل سامانی، فرمانروای بزرگ و عادل.
ستارخان، سردار ملی و نهضت مشروطه.
🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#محمد_احمد_پناهی_سمنانی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۵ دی سالروز درگذشت کریم مجتهدی
(زاده ۱۰ شهریور ۱۳۰۹ تبریز _ درگذشته ۲۵ دی ۱۴۰۳) فیلسوف و استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران
او تحصیلات دبیرستانی را در «فیروز بهرام» و کالج «البرز» بهپایان رساند و در ۱۸ سالگی به دانشگاه «سوربن» فرانسه رفت و به تحصیل فلسفه پرداخت. وی در آن زمان تنها ایرانی بود که از عهده امتحان عمومی ورودی «پروپتودیک» برآمد و در سالهای بعد بهجای چهار «سرتیفیکا» لازم برای گرفتن کارشناسی، هفت «سرتیفیکا» گرفت. دوره کارشناسی ارشد را نیز در همان دانشگاه بهپایان رساند. عنوان رسالهاش «بررسی تحلیل استعلایی کانت» با راهنمایی استاد «ژان وال» بود.
سپس به مدت کوتاهی به ایران بازگشت و در دانشسرایعالی آن زمان به تدریس پرداخت و دوباره برای گرفتن دکترا به پاریس بازگشت. استاد راهنمای دکترای او پروفسور «گوندیاک» بود و رساله او جنبه فلسفه تطبیقی داشت و با فلسفههای شرق مربوط بود.
از این لحاظ پس از مشورت با پروفسور «هانری کربن» فیلسوف و شرقشناس فقید، دو رساله از «افضلالدین کاشانی» را بهزبان فرانسه ترجمه کرد و در یک شرح تفصیلی به مقایسه افکار نوافلاطونیان متاخر با سنتهای اسلامی پرداخت. برخی از متفکران افلاطونی دوره متاخر از لحاظ فرهنگی واقعاً مرز مشترک میان فلسفههای شرق و غرب محسوب میشوند.
وی در سال ۱۳۴۳ دکترا گرفت و در گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدریس شد و تا سال ۱۳۸۲ به کار ادامه داد. او چند دوره نیز زبان و ادبیات فرانسه را در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران تدریس کرده است.
را
آثار:
فلسفه نقادی کانت، انتشارات امیرکبیر
فلسفه در قرون وسطی، انتشارات امیرکبیر
فلسفه تاریخ، انتشارات سروش
دکارت و فلسفه او، انتشارات امیرکبیر
پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل، انتشارات علمی و فرهنگی
دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر، انتشارات سروش
جمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید، انتشارات تاریخ ایران
فلسفه و تجدد، انتشارات امیرکبیر
نگاهی به فلسفههای جدید و معاصر در جهان غرب مجموعه مقالات، انتشارات امیرکبیر
درباره هگل و فلسفه او "مجموعه مقالات" انتشارات امیرکبیر
فلسفه و فرهنگ، انتشارات کویر
داستایفسکی: آثار و افکار، انتشارات هرمس
افکار کانت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
«مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی، ملاصدرا» (ترجمه) هانری کربن و امامقلی بنمحمدعلی عمادالدوله
فلسفه و غرب (مجموعه مقالات) انتشارات امیرکبیر
فلسفه در آلمان
چند بحث کوتاه فلسفی
مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی
افکار هگل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
لایب نیتس و مفسران فلسفه او، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
فلسفه در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
سهروردی و افکار او (تأملی در منابع فلسفه اشراق)،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
افلاطونیان متأخر (از ادریوس تا ویکتور کوزن) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#کریم_مجتهدی،
۲۵ دی سالروز درگذشت کریم مجتهدی
(زاده ۱۰ شهریور ۱۳۰۹ تبریز _ درگذشته ۲۵ دی ۱۴۰۳) فیلسوف و استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران
او تحصیلات دبیرستانی را در «فیروز بهرام» و کالج «البرز» بهپایان رساند و در ۱۸ سالگی به دانشگاه «سوربن» فرانسه رفت و به تحصیل فلسفه پرداخت. وی در آن زمان تنها ایرانی بود که از عهده امتحان عمومی ورودی «پروپتودیک» برآمد و در سالهای بعد بهجای چهار «سرتیفیکا» لازم برای گرفتن کارشناسی، هفت «سرتیفیکا» گرفت. دوره کارشناسی ارشد را نیز در همان دانشگاه بهپایان رساند. عنوان رسالهاش «بررسی تحلیل استعلایی کانت» با راهنمایی استاد «ژان وال» بود.
سپس به مدت کوتاهی به ایران بازگشت و در دانشسرایعالی آن زمان به تدریس پرداخت و دوباره برای گرفتن دکترا به پاریس بازگشت. استاد راهنمای دکترای او پروفسور «گوندیاک» بود و رساله او جنبه فلسفه تطبیقی داشت و با فلسفههای شرق مربوط بود.
از این لحاظ پس از مشورت با پروفسور «هانری کربن» فیلسوف و شرقشناس فقید، دو رساله از «افضلالدین کاشانی» را بهزبان فرانسه ترجمه کرد و در یک شرح تفصیلی به مقایسه افکار نوافلاطونیان متاخر با سنتهای اسلامی پرداخت. برخی از متفکران افلاطونی دوره متاخر از لحاظ فرهنگی واقعاً مرز مشترک میان فلسفههای شرق و غرب محسوب میشوند.
وی در سال ۱۳۴۳ دکترا گرفت و در گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدریس شد و تا سال ۱۳۸۲ به کار ادامه داد. او چند دوره نیز زبان و ادبیات فرانسه را در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران تدریس کرده است.
را
آثار:
فلسفه نقادی کانت، انتشارات امیرکبیر
فلسفه در قرون وسطی، انتشارات امیرکبیر
فلسفه تاریخ، انتشارات سروش
دکارت و فلسفه او، انتشارات امیرکبیر
پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل، انتشارات علمی و فرهنگی
دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر، انتشارات سروش
جمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید، انتشارات تاریخ ایران
فلسفه و تجدد، انتشارات امیرکبیر
نگاهی به فلسفههای جدید و معاصر در جهان غرب مجموعه مقالات، انتشارات امیرکبیر
درباره هگل و فلسفه او "مجموعه مقالات" انتشارات امیرکبیر
فلسفه و فرهنگ، انتشارات کویر
داستایفسکی: آثار و افکار، انتشارات هرمس
افکار کانت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
«مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی، ملاصدرا» (ترجمه) هانری کربن و امامقلی بنمحمدعلی عمادالدوله
فلسفه و غرب (مجموعه مقالات) انتشارات امیرکبیر
فلسفه در آلمان
چند بحث کوتاه فلسفی
مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی
افکار هگل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
لایب نیتس و مفسران فلسفه او، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
فلسفه در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
سهروردی و افکار او (تأملی در منابع فلسفه اشراق)،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
افلاطونیان متأخر (از ادریوس تا ویکتور کوزن) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#کریم_مجتهدی،
Telegram
attach 📎
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️
۲۵ دی سالروز درگذشت مهدی سمسار
(زاده ۲۵ اسفند ۱۳۰۷بوشهر – درگذشته ۲۵ دی ۱۳۸۱ فرانسه) مترجم و روزنامهنگار پیشکسوت
او پس از تحصیل در رشته داروسازی در دانشگاه تهران (۱۳۴۵) به تحصیل در رشته روزنامه نگاری در همین دانشگاه پرداخت و در سال ۱۳۴۸ برای ادامه تحصیل به انیستیتو «فرانس دوپرس» دانشگاه پاریس رفت و کارشناسی ارشد گرفت. بعدها در نیمه اول دهه ۵۰ نیز از همین دانشگاه دکترای روزنامه نگاری گرفت. رساله وی درباره «روزنامه نگاری در ایران بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲» و «روزنامههای ایران در دوره جنگ دوم جهانی» بود.
او در دهه ۱۳۳۰ در حوزه پارلمانی روزنامه کیهان فعالیت کرد و سپس مسئول سرویس خارجی آن و معاون سردبیر کیهان شد. در همین زمان به تدریس رشته داروسازی در دانشگاه تهران نیز میپرداخت که در سال ۱۳۵۳ خود را با رتبه هشت دانشیاری از دانشگاه بازنشسته کرد. از سوی دیگر نیز به دلیل فشارهای سیاسی، به وی اجازه ادامه کار در روزنامه کیهان داده نشد اما سردبیر روزنامه رستاخیز شد.
حدود ۴۰ اثر ترجمه چاپ شده و در حال چاپ از وی باقی ماندهاست.
آرامگاه وی در گورستان مونپارناس فرانسه است.
بزرگداشت و جایزه روزنامهنگاری امید: وی را از پیشگامان روزنامهنگاری نوین در ایران میدانند. با تلاش گیتی سمسار (همسر زندهیاد مهدی سمسار) و دو فرزندشان به نامهای شهرزاد و شیرین، بنیاد دکتر مهدی سمسار با هدف گرامیداشت یاد و خاطره او شكل گرفت. این بنیاد از سال ۱۳۸۵ اقدام به اهدای جایزه امید به روزنامهنگاران مستقل و جوان كشور کرده تا راه این مرحوم را كه همیشه حامی خوبی برای جوانان روزنامهنگار بود ادامه دهد.
کتابشناسی:
چه باید کرد؟/جنگ داخلی اسپانیا/فلسفه انقلاب مصر/انقلاب آلمان/هیتلر در قدرت/از مسکو تا برلین/فرار رودلف هس/توطئه علیه هیتلر/روابط پاپ با هیتلر/قیام در اردوگاه مرگ/گورینگ معاون هیتلر/یادداشتهای منشی هیتلر/سفری در گردباد/ماجرای توخاچفسکی/ودکاکولا/عصر متوسطها/جهان در میان دو جنگ/مادراپور/آفرینش/پرستار فرانسوی/عطر/استالین/راسپوتین/ زیباترین افسانه جهان/امپراتوری هخامنشی/کشفیات تازه در فیزیک نجومی/آهنگ پنهان (تاریخ پیدایش جهان) جنی مارکس/دنیای سوفی/نجات اصفهان/آن زمان که ژوکوند حرف میزند/قرن روشنفکران/پیکاسو آفریننده و ویران کننده/پیکاسو و دورامار (یک عشق غیرممکن) بالزاک و دخترک چینی/لنین.
کتاب هنر جنگ اثر سون تزو در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات جامی منتشر شد.
🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#مهدی_سمسار،
۲۵ دی سالروز درگذشت مهدی سمسار
(زاده ۲۵ اسفند ۱۳۰۷بوشهر – درگذشته ۲۵ دی ۱۳۸۱ فرانسه) مترجم و روزنامهنگار پیشکسوت
او پس از تحصیل در رشته داروسازی در دانشگاه تهران (۱۳۴۵) به تحصیل در رشته روزنامه نگاری در همین دانشگاه پرداخت و در سال ۱۳۴۸ برای ادامه تحصیل به انیستیتو «فرانس دوپرس» دانشگاه پاریس رفت و کارشناسی ارشد گرفت. بعدها در نیمه اول دهه ۵۰ نیز از همین دانشگاه دکترای روزنامه نگاری گرفت. رساله وی درباره «روزنامه نگاری در ایران بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲» و «روزنامههای ایران در دوره جنگ دوم جهانی» بود.
او در دهه ۱۳۳۰ در حوزه پارلمانی روزنامه کیهان فعالیت کرد و سپس مسئول سرویس خارجی آن و معاون سردبیر کیهان شد. در همین زمان به تدریس رشته داروسازی در دانشگاه تهران نیز میپرداخت که در سال ۱۳۵۳ خود را با رتبه هشت دانشیاری از دانشگاه بازنشسته کرد. از سوی دیگر نیز به دلیل فشارهای سیاسی، به وی اجازه ادامه کار در روزنامه کیهان داده نشد اما سردبیر روزنامه رستاخیز شد.
حدود ۴۰ اثر ترجمه چاپ شده و در حال چاپ از وی باقی ماندهاست.
آرامگاه وی در گورستان مونپارناس فرانسه است.
بزرگداشت و جایزه روزنامهنگاری امید: وی را از پیشگامان روزنامهنگاری نوین در ایران میدانند. با تلاش گیتی سمسار (همسر زندهیاد مهدی سمسار) و دو فرزندشان به نامهای شهرزاد و شیرین، بنیاد دکتر مهدی سمسار با هدف گرامیداشت یاد و خاطره او شكل گرفت. این بنیاد از سال ۱۳۸۵ اقدام به اهدای جایزه امید به روزنامهنگاران مستقل و جوان كشور کرده تا راه این مرحوم را كه همیشه حامی خوبی برای جوانان روزنامهنگار بود ادامه دهد.
کتابشناسی:
چه باید کرد؟/جنگ داخلی اسپانیا/فلسفه انقلاب مصر/انقلاب آلمان/هیتلر در قدرت/از مسکو تا برلین/فرار رودلف هس/توطئه علیه هیتلر/روابط پاپ با هیتلر/قیام در اردوگاه مرگ/گورینگ معاون هیتلر/یادداشتهای منشی هیتلر/سفری در گردباد/ماجرای توخاچفسکی/ودکاکولا/عصر متوسطها/جهان در میان دو جنگ/مادراپور/آفرینش/پرستار فرانسوی/عطر/استالین/راسپوتین/ زیباترین افسانه جهان/امپراتوری هخامنشی/کشفیات تازه در فیزیک نجومی/آهنگ پنهان (تاریخ پیدایش جهان) جنی مارکس/دنیای سوفی/نجات اصفهان/آن زمان که ژوکوند حرف میزند/قرن روشنفکران/پیکاسو آفریننده و ویران کننده/پیکاسو و دورامار (یک عشق غیرممکن) بالزاک و دخترک چینی/لنین.
کتاب هنر جنگ اثر سون تزو در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات جامی منتشر شد.
🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#مهدی_سمسار،
📝📝📝
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
🛑نگاهی به یک غزل حافظ
✍حسن حاج صدری
👈قسمت اول
حافظ غزلی رندانه و پرمغز دارد به مطلع :
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
این غزل که در بحر مجتث مثمن مخبون محذوف (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) سروده شده غزلی است مردف و در واقع حسب حال خود حافظ است
این غزل را می توان در زمره غزلهای رندانه حافظ به شمار آورد حافظ در این غزل با زبانی طعنه آمیز و گزنده در پی آن است که ثابت کند عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد و هر مدعی پرگویی از پس این وادی پر خطر و پر رمز و راز برنمیآید
برخی از مفسرین غزل های حافظ این غزل را ناظر به شکست شاه شجاع و تسلط شاه محمود در شیراز دانسته اند و حافظ چون نسبت به شاه شجاع علاقه و ارادت داشته با زبانی گزنده و تلخ به محمود اندرز می دهد که شرط اول جهانداری کارآمدی و شایستگی و دادگستری است نه کسب قدرت با هر شرایطی
اما به نظر می رسد این دیدگاه حدس و گمانی بیش نباشد چون قرائن متقن و دلایل محکم برای آن که بتوان به آن استناد کرد و این غزل را با این واقعه تاریخی پیوند داد وجود ندارد
🔰بیت اول:
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
حافظ در این بیت طعنهای گزنده و آگاهی بخش به ظاهر فریبان و تزویر گرایان دارد که با وسایل مصنوعی چهرهای درخشنده و ظاهر فریب برای خود می آرایند تا مردم را فریب دهند اما به لوازم دلبری آشنا نیستند
آنانی که لیاقت و شایستگی راهبری ندارند اما با تبلیغات و ساختن آینه های دروغین خود را همپای اسکندر فرض می کنند
زیرا:
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری
جان کلام حافظ این است که هر مقام و جایگاهی لیاقت و کارآمدی و شایستگیهای خود را میطلبد و چنانچه با فریبکاری سعی در تحمیق دیگران داشته باشیم به زودی دست مارو خواهد شد و ماهیت فریبکار ما آشکار خواهد گردید
اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست
رهروی باید جهانسوزی نه خامی بی غمی
🔰بیت دوم:
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
حافظ مفهوم بیت اول را با تعابیر و مضامینی دیگر در این بیت هم تکرار کرده است
کج نهادن کلاه و تند نشستن رفتاری از سر غرور و خود بزرگ بینی است که اگر از جانب معشوق باشد شیفتگی زیبایی و حسن خود شدن است و بی اعتنایی به عاشق که البته به قصد دلبری بیشتر صورت میگیرد
و اگر از جانب اصحاب زور و زر صورت گیرد غرور و خودپسندی ابلهانه است که به منظور موجه جلوه دادن خود است حافظ در غزلی دیگر گفته است:
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
عطار هم همین مضمون را در اشعارش آورده است:
عاشقان را جامه می گردد قبا
توکله بنهاده کژ خوش می روی
آنهایی که بی لیاقتی و ناتوانی خود را در پشت این غرور و خودپسندی ابلهانه می پوشانند و بی اعتنا به درد و رنج مردم مغروری پیشه می کنند در واقع بی هویتی و بی شخصیتی خود را مفتضحانه به رخ میکشند
آیین سروری و راهبری این اعمال را نمیپسندد چون هم خود را خوار و بیمقدار میکنند و هم دیگران را به عسرت و سختی دچار خواهند کرد
ای مگس عرصهٔ سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
🔰بیت سوم:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
شرط بندگی عشق و علاقه به معشوق است نه آنکه با محبوب وارد معامله شدن و تقاضای مزد و مواجب داشتن همانگونه که بسیاری از مومنان معامله تاجر مآبانه با خداوند می کنند و امر خیر خود را منوط به پاداش آخرت میکنند
اگر توجه به معشوق و بندگی او به دور از ریا و با اخلاص و یکرنگی باشد و عاشقانه به جمال و جلال محبوب دل ببندند دوست هم روش بنده پروری را میداند به قول مرصاد العباد :
«عبادت و عبودیت از بهر بهشت و دوزخ مکن چون مزدوران»
حافظ گفته است:
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک در میکده عشق را زیارت کرد
اما خامان ره نرفته که گرفتار خودپرستی و خودخواهی هستند ذوق این عشق ورزی زیبا را چه میدانند
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
آنهایی که بویی از عشق به مشامشان نرسیده و رمزی از پردههای آن نفهمیده اند هرگز بهرهای از وصال محبوب نخواهند برد
نشان مرد خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهراین نشان نمی بینم
🌀🌀ادب واندیشه🌀🌀
🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
🛑نگاهی به یک غزل حافظ
✍حسن حاج صدری
👈قسمت اول
حافظ غزلی رندانه و پرمغز دارد به مطلع :
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
این غزل که در بحر مجتث مثمن مخبون محذوف (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) سروده شده غزلی است مردف و در واقع حسب حال خود حافظ است
این غزل را می توان در زمره غزلهای رندانه حافظ به شمار آورد حافظ در این غزل با زبانی طعنه آمیز و گزنده در پی آن است که ثابت کند عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد و هر مدعی پرگویی از پس این وادی پر خطر و پر رمز و راز برنمیآید
برخی از مفسرین غزل های حافظ این غزل را ناظر به شکست شاه شجاع و تسلط شاه محمود در شیراز دانسته اند و حافظ چون نسبت به شاه شجاع علاقه و ارادت داشته با زبانی گزنده و تلخ به محمود اندرز می دهد که شرط اول جهانداری کارآمدی و شایستگی و دادگستری است نه کسب قدرت با هر شرایطی
اما به نظر می رسد این دیدگاه حدس و گمانی بیش نباشد چون قرائن متقن و دلایل محکم برای آن که بتوان به آن استناد کرد و این غزل را با این واقعه تاریخی پیوند داد وجود ندارد
🔰بیت اول:
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
حافظ در این بیت طعنهای گزنده و آگاهی بخش به ظاهر فریبان و تزویر گرایان دارد که با وسایل مصنوعی چهرهای درخشنده و ظاهر فریب برای خود می آرایند تا مردم را فریب دهند اما به لوازم دلبری آشنا نیستند
آنانی که لیاقت و شایستگی راهبری ندارند اما با تبلیغات و ساختن آینه های دروغین خود را همپای اسکندر فرض می کنند
زیرا:
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری
جان کلام حافظ این است که هر مقام و جایگاهی لیاقت و کارآمدی و شایستگیهای خود را میطلبد و چنانچه با فریبکاری سعی در تحمیق دیگران داشته باشیم به زودی دست مارو خواهد شد و ماهیت فریبکار ما آشکار خواهد گردید
اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست
رهروی باید جهانسوزی نه خامی بی غمی
🔰بیت دوم:
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
حافظ مفهوم بیت اول را با تعابیر و مضامینی دیگر در این بیت هم تکرار کرده است
کج نهادن کلاه و تند نشستن رفتاری از سر غرور و خود بزرگ بینی است که اگر از جانب معشوق باشد شیفتگی زیبایی و حسن خود شدن است و بی اعتنایی به عاشق که البته به قصد دلبری بیشتر صورت میگیرد
و اگر از جانب اصحاب زور و زر صورت گیرد غرور و خودپسندی ابلهانه است که به منظور موجه جلوه دادن خود است حافظ در غزلی دیگر گفته است:
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
عطار هم همین مضمون را در اشعارش آورده است:
عاشقان را جامه می گردد قبا
توکله بنهاده کژ خوش می روی
آنهایی که بی لیاقتی و ناتوانی خود را در پشت این غرور و خودپسندی ابلهانه می پوشانند و بی اعتنا به درد و رنج مردم مغروری پیشه می کنند در واقع بی هویتی و بی شخصیتی خود را مفتضحانه به رخ میکشند
آیین سروری و راهبری این اعمال را نمیپسندد چون هم خود را خوار و بیمقدار میکنند و هم دیگران را به عسرت و سختی دچار خواهند کرد
ای مگس عرصهٔ سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
🔰بیت سوم:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
شرط بندگی عشق و علاقه به معشوق است نه آنکه با محبوب وارد معامله شدن و تقاضای مزد و مواجب داشتن همانگونه که بسیاری از مومنان معامله تاجر مآبانه با خداوند می کنند و امر خیر خود را منوط به پاداش آخرت میکنند
اگر توجه به معشوق و بندگی او به دور از ریا و با اخلاص و یکرنگی باشد و عاشقانه به جمال و جلال محبوب دل ببندند دوست هم روش بنده پروری را میداند به قول مرصاد العباد :
«عبادت و عبودیت از بهر بهشت و دوزخ مکن چون مزدوران»
حافظ گفته است:
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک در میکده عشق را زیارت کرد
اما خامان ره نرفته که گرفتار خودپرستی و خودخواهی هستند ذوق این عشق ورزی زیبا را چه میدانند
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
آنهایی که بویی از عشق به مشامشان نرسیده و رمزی از پردههای آن نفهمیده اند هرگز بهرهای از وصال محبوب نخواهند برد
نشان مرد خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهراین نشان نمی بینم
🌀🌀ادب واندیشه🌀🌀
🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌸🌸
🔵نگاهی به یک غزل حافظ
✍حسن حاج صدری
👈قسمت دوم
🔰بیت چهارم:
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
وفای به عهد و ایستادگی بر سر پیمان توصیه حافظ نیکونهاد است اما شرط لازم آن قلبی سخن پذیر است
بسیاری از انسانها میتوانند بالقوه ستمگر واقعی باشند چنانچه شرایط و وسایل آن آماده گردد آنچه میتواند انسان را از این ورطه خطرناک رهایی بخشد تربیت معنوی و عدم امکان اجتماعی است
ظالم و ستمگر میتواند در هر لباسی جلوه کند ولی ظالمان باید بدانند هرگز بار خود را به منزل نخواهند رساند زیرا:
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل
ستمگران با فریب و خدعه برقدرت چنگ می اندازند اما هرگز نام نیکی از خود به یادگار نخواهند گذاشت
🔰 بیت پنجم:
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه ای شیوه پری داند
به باورحافظ معشوق علی رغم آنکه به خوبی شیوه پریان که فریبندگی و افسونگری است می داند وجودی است که از هر عیبی مبراست و خواستههایی فراتر از خواسته های انسان دارد
آن یار کزاو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
بدین گونه عاشق دیوانه وار به او دل می بندد و از خود می گذرد اما این دل باختن مستلزم آن است که معشوق را با دیده ای پاک بنگرد و غبار خودبینی و خودنگری از دیدگان بشوید تا معشوق را بدون نقاب بنگرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
چرا که:
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوهٔ آن ماهپاره نیست
در این راه پر خطر دریا دلی و دلیری می طلبد زیرا خامان هرگز ذوق عشق را در نمی یابند و به وصال نخواهند رسید
خامان ره نرفته چه داند ذوق عشق
دریادلی بجوی، دلیری ،سرآمدی
🔰بیت ششم:
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
در نظر حافظ همت ، توجه ویژه سالک است به عالم معنا و سیر بی وقفه در راه حق و او به ستایش و تمجید طبع بلند و معنوی این سالک میپردازد و مناعت و سیر چشمی اورا میستاید
این رند عافیت سوز که حافظ اورا میستاید خودبینی و خودخواهی را پشت سر گذاشته زیرا در مذهب و مرام او خودبینی و خودرایی کفر محسوب میشود
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
این رند هیچگاه دام تزویر چون شیادان و فریبکاران بر سر راه مردم نمی گسترد زیرا معتقد است
نفاق زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
این روند پاکباز چهار تکبیر بر علایق دنیایی زده و آسایش و حرمت دنیایی خود را در راه هدف معنوی میسوزاند
او به ظاهر اگر درویش است و از جاه و تجمل به دور است اما کیمیاگری هنرمند است که می تواند مس بی ارزش وجود را به زر با ارزش تبدیل کند
اوتردستی زبده است و می تواند کاری کارستان کند گدایی در میخانه اکسیری است که آن را یافته و با آن به کیمیاگری میپردازد
🔰بیت هفتم :
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند
نکته های باریکی که حافظ از آن سخن می گوید رمز و راز هایی است که درک و دریافت آنها و شرح و تفسیر آنها برای ذهن های ساده امکان پذیر نیست بلکه باید دل در سلوک معنوی از زنگارها صیقل داده شود تا این رمز و رازها آشکار گردد
حافظ برای آنکه این نکته را تفهیم نماید مصداقی میآورد که به یک رسم صوفیانه و عارفانه بازمیگردد
موی تراشیدن رسمی در بین فرقه ای از عرفا که به قلندران معروف هستند نسبت داده شده است و آن باز میگردد به شخصیتی به نام شیخ جمال الدین ساوهای مجرد که مفتی دمیاط مصر بود و بسیار صاحب جمال و کمال بود
او همچون یوسف که مورد توجه و علاقه زلیخا قرار گرفت طرف توجه یکی از زنان اشراف قرار گرفت این زن شوهر داشت اما شیخ جمال خویشتن داری پیشه می کند و عفاف می ورزد اما زن از او دست برنمیدارد شیخ جمال برای آنکه خود را از چشم زن بیندازد سر و صورت و ابروهای خود را میتراشد تا در نظر زن زشت روی و غیرقابل تحمل گردد
این رسم بعد از آن در بین فرقهای از صوفیه و عرفا رایج میشود که آنها را قلندر می نامند
حافظ با اشاره به این رسم بر این نکته مهم پای می فشرد که باید باطن و اندیشه انسان سلامت و بی عیب باشد نه آنکه هر کسی ظواهری آراسته ایجاد کرد شایستگی و لیاقت دارد به قول سعدی:
اگر زمغزحقیقت به پوست خرسندی
تو نیز جامه ازرق بپوش و سر بتراش
از نظر حافظ مسئله بسیار مهم تر از آراستن ظاهر است و چنانچه انسان بخواهد به حقیقت دست یابد باید شایستگی باطنی و معنوی به دست آورد
🌀🌀ادب واندیشه🌀🌀
🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌸🌸
🔵نگاهی به یک غزل حافظ
✍حسن حاج صدری
👈قسمت دوم
🔰بیت چهارم:
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
وفای به عهد و ایستادگی بر سر پیمان توصیه حافظ نیکونهاد است اما شرط لازم آن قلبی سخن پذیر است
بسیاری از انسانها میتوانند بالقوه ستمگر واقعی باشند چنانچه شرایط و وسایل آن آماده گردد آنچه میتواند انسان را از این ورطه خطرناک رهایی بخشد تربیت معنوی و عدم امکان اجتماعی است
ظالم و ستمگر میتواند در هر لباسی جلوه کند ولی ظالمان باید بدانند هرگز بار خود را به منزل نخواهند رساند زیرا:
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل
ستمگران با فریب و خدعه برقدرت چنگ می اندازند اما هرگز نام نیکی از خود به یادگار نخواهند گذاشت
🔰 بیت پنجم:
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه ای شیوه پری داند
به باورحافظ معشوق علی رغم آنکه به خوبی شیوه پریان که فریبندگی و افسونگری است می داند وجودی است که از هر عیبی مبراست و خواستههایی فراتر از خواسته های انسان دارد
آن یار کزاو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
بدین گونه عاشق دیوانه وار به او دل می بندد و از خود می گذرد اما این دل باختن مستلزم آن است که معشوق را با دیده ای پاک بنگرد و غبار خودبینی و خودنگری از دیدگان بشوید تا معشوق را بدون نقاب بنگرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
چرا که:
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوهٔ آن ماهپاره نیست
در این راه پر خطر دریا دلی و دلیری می طلبد زیرا خامان هرگز ذوق عشق را در نمی یابند و به وصال نخواهند رسید
خامان ره نرفته چه داند ذوق عشق
دریادلی بجوی، دلیری ،سرآمدی
🔰بیت ششم:
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
در نظر حافظ همت ، توجه ویژه سالک است به عالم معنا و سیر بی وقفه در راه حق و او به ستایش و تمجید طبع بلند و معنوی این سالک میپردازد و مناعت و سیر چشمی اورا میستاید
این رند عافیت سوز که حافظ اورا میستاید خودبینی و خودخواهی را پشت سر گذاشته زیرا در مذهب و مرام او خودبینی و خودرایی کفر محسوب میشود
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
این رند هیچگاه دام تزویر چون شیادان و فریبکاران بر سر راه مردم نمی گسترد زیرا معتقد است
نفاق زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
این روند پاکباز چهار تکبیر بر علایق دنیایی زده و آسایش و حرمت دنیایی خود را در راه هدف معنوی میسوزاند
او به ظاهر اگر درویش است و از جاه و تجمل به دور است اما کیمیاگری هنرمند است که می تواند مس بی ارزش وجود را به زر با ارزش تبدیل کند
اوتردستی زبده است و می تواند کاری کارستان کند گدایی در میخانه اکسیری است که آن را یافته و با آن به کیمیاگری میپردازد
🔰بیت هفتم :
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند
نکته های باریکی که حافظ از آن سخن می گوید رمز و راز هایی است که درک و دریافت آنها و شرح و تفسیر آنها برای ذهن های ساده امکان پذیر نیست بلکه باید دل در سلوک معنوی از زنگارها صیقل داده شود تا این رمز و رازها آشکار گردد
حافظ برای آنکه این نکته را تفهیم نماید مصداقی میآورد که به یک رسم صوفیانه و عارفانه بازمیگردد
موی تراشیدن رسمی در بین فرقه ای از عرفا که به قلندران معروف هستند نسبت داده شده است و آن باز میگردد به شخصیتی به نام شیخ جمال الدین ساوهای مجرد که مفتی دمیاط مصر بود و بسیار صاحب جمال و کمال بود
او همچون یوسف که مورد توجه و علاقه زلیخا قرار گرفت طرف توجه یکی از زنان اشراف قرار گرفت این زن شوهر داشت اما شیخ جمال خویشتن داری پیشه می کند و عفاف می ورزد اما زن از او دست برنمیدارد شیخ جمال برای آنکه خود را از چشم زن بیندازد سر و صورت و ابروهای خود را میتراشد تا در نظر زن زشت روی و غیرقابل تحمل گردد
این رسم بعد از آن در بین فرقهای از صوفیه و عرفا رایج میشود که آنها را قلندر می نامند
حافظ با اشاره به این رسم بر این نکته مهم پای می فشرد که باید باطن و اندیشه انسان سلامت و بی عیب باشد نه آنکه هر کسی ظواهری آراسته ایجاد کرد شایستگی و لیاقت دارد به قول سعدی:
اگر زمغزحقیقت به پوست خرسندی
تو نیز جامه ازرق بپوش و سر بتراش
از نظر حافظ مسئله بسیار مهم تر از آراستن ظاهر است و چنانچه انسان بخواهد به حقیقت دست یابد باید شایستگی باطنی و معنوی به دست آورد
🌀🌀ادب واندیشه🌀🌀
🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
ناهید
🔸واژهٔ «ناهید» در فارسی صورت تحولیافتهٔ «اَناهتیا/آناهیتا» در زبان فارسی باستان است و این صورتِ باستانی در فارسی نو هم دیده میشود.
🔸واژهٔ «اَناهیتا» [anāhita] از سه جزء تشکیل شده: a-n-āhita. در فارسی باستان a- پیشوند منفیساز به معنای «-نا» و -n- همخوان (صامت) میانجی (در واژههایی که با واکه شروع میشوند) و āhita به معنای «عیب و آلودگی و آلایش». بنابراین اناهیتا یعنی «پاک و بیعیب و بیآلایش».
🔸در فارسی میانه، واژهٔ āhid به معنای «عیب و آلودگی» است و -n- همخوان (صامت) میانجی (در واژههایی که با واکه شروع میشوند) و a- پیشوند نفی. بنابراین اَناهید همان معنای اَناهیتا را میدهد: «پاک و بیعیب و بیآلایش».
🔸واژهٔ «ناهید» در فارسی نو صورت تحولیافتهٔ «اَناهید» است که a- از ابتدای آن حذف شده است، نظیر «امرداد» و «اناب»، که تبدیل شدهاند به «مرداد» و «ناب».
🔸با توجه به توضیحات بالا، شاید بتوانیم سیر تحول این واژه را اینچنین ترسیم کنیم:
اَناهیتا (فارسی باستان) ← اَناهید (فارسی میانه) ← ناهید (فارسی نو)
🔸ناهید یا اَناهید یا آناهیتا یکی از خدایان ایرانی است، الههٔ بارندگی و رویش و زایندگی. به روایت کتاب دکتر ژاله آموزگار، قدمت ستایش ناهید بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زردشت میرسد. ناهید همتای ایزدبانو سَرَسوَتی در آیین ودایی، افرودیت، الههٔ عشق و زیبایی در یونان، و ایشتر، الههٔ بابلی، است. ناهید در بالاترین طبقهٔ آسمان جای گزیده است و به فرمان اورمزد باران و برف و تگرگ را فرومیباراند. (تاریخ اساطیری ایران، ذیل مدخل «ناهید/اَناهید»).
📎این روزها به اسطورهها بسیار میاندیشم و به تعبیر جوزف کمبلِ اسطورهشناس در کمند آن اسیر شدهام.
#ریشهشناسی #اسطوره
✍سجاد سرگلی
کانال زبانشناسیک
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
🔸واژهٔ «ناهید» در فارسی صورت تحولیافتهٔ «اَناهتیا/آناهیتا» در زبان فارسی باستان است و این صورتِ باستانی در فارسی نو هم دیده میشود.
🔸واژهٔ «اَناهیتا» [anāhita] از سه جزء تشکیل شده: a-n-āhita. در فارسی باستان a- پیشوند منفیساز به معنای «-نا» و -n- همخوان (صامت) میانجی (در واژههایی که با واکه شروع میشوند) و āhita به معنای «عیب و آلودگی و آلایش». بنابراین اناهیتا یعنی «پاک و بیعیب و بیآلایش».
🔸در فارسی میانه، واژهٔ āhid به معنای «عیب و آلودگی» است و -n- همخوان (صامت) میانجی (در واژههایی که با واکه شروع میشوند) و a- پیشوند نفی. بنابراین اَناهید همان معنای اَناهیتا را میدهد: «پاک و بیعیب و بیآلایش».
🔸واژهٔ «ناهید» در فارسی نو صورت تحولیافتهٔ «اَناهید» است که a- از ابتدای آن حذف شده است، نظیر «امرداد» و «اناب»، که تبدیل شدهاند به «مرداد» و «ناب».
🔸با توجه به توضیحات بالا، شاید بتوانیم سیر تحول این واژه را اینچنین ترسیم کنیم:
اَناهیتا (فارسی باستان) ← اَناهید (فارسی میانه) ← ناهید (فارسی نو)
🔸ناهید یا اَناهید یا آناهیتا یکی از خدایان ایرانی است، الههٔ بارندگی و رویش و زایندگی. به روایت کتاب دکتر ژاله آموزگار، قدمت ستایش ناهید بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زردشت میرسد. ناهید همتای ایزدبانو سَرَسوَتی در آیین ودایی، افرودیت، الههٔ عشق و زیبایی در یونان، و ایشتر، الههٔ بابلی، است. ناهید در بالاترین طبقهٔ آسمان جای گزیده است و به فرمان اورمزد باران و برف و تگرگ را فرومیباراند. (تاریخ اساطیری ایران، ذیل مدخل «ناهید/اَناهید»).
📎این روزها به اسطورهها بسیار میاندیشم و به تعبیر جوزف کمبلِ اسطورهشناس در کمند آن اسیر شدهام.
#ریشهشناسی #اسطوره
✍سجاد سرگلی
کانال زبانشناسیک
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
پنجاه واژه در عبری و عربی
🔸در مدتی که در حال یادگیری زبان عبری هستم، دائماً به کلماتی برمیخورم که قبلاً آنها را جایی دیدهام. تعداد این کلمات بسیار زیاد و قابل توجه است. زبانشناسها زبانهای دنیا را به خانوادههایی تقسیم میکنند. هر زبان براساس ملاکهایی در یکی از این خانوادهها جای میگیرند. زبان عبری و عربی در خانوادۀ بزرگ هندواروپایی جای ندارند، بلکه متعلق به خانوادۀ زبانهای سامی هستند و خانوادۀ سامی متعلق به خانوادۀ بزرگترِ آفروآسیایی است. این است که عبری و عربی از جهات مختلفِ زبانی اشتراکاتی دارند.
🔸در این نوشته، بیشتر درصدد هستم که همسانیهای واژگانی این دو زبان را نشان دهم. بنابراین دستکم پنجاه واژه را، که برای ما فارسیزبانها مأنوستر است و در عبری و عربی تفاوت عمدهای پیدا نکرده، در اینجا جمع کردهام. برای خوانده شدنِ بهتر و شلوغ نشدن متن، املای عبری کلمات را نیاوردم.
۱. شلوم: سلام (سلام، خداحافظ، صلح)
۲. مَلْکَه: ملکه (پادشاه)
۳. کُل: کُل (هر)
۴. یَد: یَد (دست)
۵. اَخ: أَخ (برادر)
۶. اَخُت : أُخت (خواهر)
۷. بِن: إبن/بن (پسر)
۸. اَو / اَبَ: أَب (پدر)
۹. اِم / ایما: أُم (مادر)
۱۰. کِلِو / کَلبَه: کَلب (سگ)
۱۱. مائیم: ماءٍ (آب)
۱۲. طهاره (و مشتقاتش): طهارة (پاکی)
۱۳. ما: ما (چیست؟)
۱۴. اَنی: أنا (من)
۱۵. هی: هیَ (او: مؤنث)
۱۶. هُو: هُوَ (او: مذکر)
۱۷. اِل: إلی (بهسوی)
۱۸. مِرکَز: مَرکَز (مرکز)
۱۹. بَعَل: بَعْل (شوهر)
۲۰. لَیلَه: لَیلَه (شب)
۲۱. یَمین: یَمین (راست)
۲۲. یَم: یَم (دریا)
۲۳. اَربَع: اَربَع (چهار)
۲۴. خامِش: خامِس (پنج)
۲۵. شاکِت: ساکت (ساکت)
۲۶. عَین: عَین (چشم)
۲۷. اشمی: اِسمی (نام من)
۲۸. لَشُن: لِسان (زبان)
۲۹. یُم: یوم (روز)
۳۰. دَم: دَم (خون)
۳۱. نَهَر: نَهر (رودخانه)
۳۲. خَزیر: خِنزیر (خوک)
۳۳. مِهَندِس: مُهَندِس (مهندس)
۳۴. خَلُم: حِلم (خواب)
۳۵. شِمِش: شَمس (خورشید)
۳۶. سکین: سِکّین (چاقو)
۳۷. عِظم: عَظِم (استخوان)
۳۸. عَسِر: عَشر (ده)
۳۹. سِعَر: شَعر (مو)
۴۰. زمَن: زَمان (زمان)
۴۱. رِجِل: رِجل (پا)
۴۲. اُفِک: أُفُق (خط افق)
۴۳. هَندَسَه: هندسه (هندسه)
۴۴. صبّار: صَبّار (کاکتوس)
۴۵. ریشمی: رَسمی (رسمی)
۴۶. رَصین: رَصین (جدی و محکم)
۴۷. بَیت: بَیت (خانه)
۴۸. عُلَم: عالَم (جهان)
۴۹. مِذبِئَخ: مَذبَح (قربانگاه)
۵۰. اُذِن: أُذُن (گوش)
📎دربارۀ تشابهات واژههای عبری و فارسی نیز خواهم نوشت. برای نمونه، کلمۀ زمان، که در هر دو زبانِ عبری و عربی حضور دارد، احتمال زیاد از زبان فارسی وارد آرامی شده و سپس به عبری و عربی راه یافته. اگر منابعی در این زمینهها سراغ داشتید، خوشحال میشوم معرفی کنید.
#واژگان #قرضگیری #عبری #عربی
✍سجاد سرگلی
زبانشناسیک
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
🔸در مدتی که در حال یادگیری زبان عبری هستم، دائماً به کلماتی برمیخورم که قبلاً آنها را جایی دیدهام. تعداد این کلمات بسیار زیاد و قابل توجه است. زبانشناسها زبانهای دنیا را به خانوادههایی تقسیم میکنند. هر زبان براساس ملاکهایی در یکی از این خانوادهها جای میگیرند. زبان عبری و عربی در خانوادۀ بزرگ هندواروپایی جای ندارند، بلکه متعلق به خانوادۀ زبانهای سامی هستند و خانوادۀ سامی متعلق به خانوادۀ بزرگترِ آفروآسیایی است. این است که عبری و عربی از جهات مختلفِ زبانی اشتراکاتی دارند.
🔸در این نوشته، بیشتر درصدد هستم که همسانیهای واژگانی این دو زبان را نشان دهم. بنابراین دستکم پنجاه واژه را، که برای ما فارسیزبانها مأنوستر است و در عبری و عربی تفاوت عمدهای پیدا نکرده، در اینجا جمع کردهام. برای خوانده شدنِ بهتر و شلوغ نشدن متن، املای عبری کلمات را نیاوردم.
۱. شلوم: سلام (سلام، خداحافظ، صلح)
۲. مَلْکَه: ملکه (پادشاه)
۳. کُل: کُل (هر)
۴. یَد: یَد (دست)
۵. اَخ: أَخ (برادر)
۶. اَخُت : أُخت (خواهر)
۷. بِن: إبن/بن (پسر)
۸. اَو / اَبَ: أَب (پدر)
۹. اِم / ایما: أُم (مادر)
۱۰. کِلِو / کَلبَه: کَلب (سگ)
۱۱. مائیم: ماءٍ (آب)
۱۲. طهاره (و مشتقاتش): طهارة (پاکی)
۱۳. ما: ما (چیست؟)
۱۴. اَنی: أنا (من)
۱۵. هی: هیَ (او: مؤنث)
۱۶. هُو: هُوَ (او: مذکر)
۱۷. اِل: إلی (بهسوی)
۱۸. مِرکَز: مَرکَز (مرکز)
۱۹. بَعَل: بَعْل (شوهر)
۲۰. لَیلَه: لَیلَه (شب)
۲۱. یَمین: یَمین (راست)
۲۲. یَم: یَم (دریا)
۲۳. اَربَع: اَربَع (چهار)
۲۴. خامِش: خامِس (پنج)
۲۵. شاکِت: ساکت (ساکت)
۲۶. عَین: عَین (چشم)
۲۷. اشمی: اِسمی (نام من)
۲۸. لَشُن: لِسان (زبان)
۲۹. یُم: یوم (روز)
۳۰. دَم: دَم (خون)
۳۱. نَهَر: نَهر (رودخانه)
۳۲. خَزیر: خِنزیر (خوک)
۳۳. مِهَندِس: مُهَندِس (مهندس)
۳۴. خَلُم: حِلم (خواب)
۳۵. شِمِش: شَمس (خورشید)
۳۶. سکین: سِکّین (چاقو)
۳۷. عِظم: عَظِم (استخوان)
۳۸. عَسِر: عَشر (ده)
۳۹. سِعَر: شَعر (مو)
۴۰. زمَن: زَمان (زمان)
۴۱. رِجِل: رِجل (پا)
۴۲. اُفِک: أُفُق (خط افق)
۴۳. هَندَسَه: هندسه (هندسه)
۴۴. صبّار: صَبّار (کاکتوس)
۴۵. ریشمی: رَسمی (رسمی)
۴۶. رَصین: رَصین (جدی و محکم)
۴۷. بَیت: بَیت (خانه)
۴۸. عُلَم: عالَم (جهان)
۴۹. مِذبِئَخ: مَذبَح (قربانگاه)
۵۰. اُذِن: أُذُن (گوش)
📎دربارۀ تشابهات واژههای عبری و فارسی نیز خواهم نوشت. برای نمونه، کلمۀ زمان، که در هر دو زبانِ عبری و عربی حضور دارد، احتمال زیاد از زبان فارسی وارد آرامی شده و سپس به عبری و عربی راه یافته. اگر منابعی در این زمینهها سراغ داشتید، خوشحال میشوم معرفی کنید.
#واژگان #قرضگیری #عبری #عربی
✍سجاد سرگلی
زبانشناسیک
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
فرنگی
🔸کمی پیشتر، مردم ما نسبت به زبان خودشان حساسیتهایی داشتند. وقتی کالا و محصولات و مواد غذایی از اروپا به ایران میآمد، شباهتی میان آن شیء با محصولی داخلی پیدا میکردند و با اضافه کردن صفت «فرنگی» به آن اسم نامگذاریاش میکردند.
🔸اطلسیفرنگی، توالتفرنگی، توتفرنگی، فلفلفرنگی، کلاهفرنگی، گوجهفرنگی/بادنجانفرنگی، عروسکفرنگی، نخودفرنگی، هویجفرنگی نمونههایی از این نامگذاریاند.
🔸اما زمانیکه ماکارونی و گریپفروت و مانند آن وارد ایران شدند، مردم با اینکه میتوانستند برایشان «رشتهفرنگی» و «دارابیفرنگی» و مانند آن بسازند، ترجیح میدادند واژهٔ خارجیاش را به کار ببرند. فرهنگستان از این صفت چند واژه ساخته: رشتهفرنگی، حلیمفرنگی، سربندی فرنگی.
🔸فرنگی منسوب به فرنگ است. فرنگ یا فرنگستان یعنی اروپا؛ فرنگی یعنی اروپایی. فرنگ از واژهٔ فرانسویِ Franc گرفته شده. «فرانک» به معنای قوم ژرمن است. از آنجا که فرانکها سالها در اروپا غلبه داشتند، ایرانیان و هندیان و عربها مردم اروپا را فرانکی میدانستند. در فارسی: فرنگی؛ در هندی: feringhi؛ در عربی: الإفرنجي و الفرنجي.
🔸احتمالاً این واژه چنین مسیری را طی کرده باشد:
فرانک Franc (فرانسوی باستان) ← افرنج/فرنج (عربی) ← فرنگ (فارسی)
🔸ابوسعیدابوالخیر، خاقانی، نظامی، سعدی، مولانا، شیخ بهایی، هاتف اصفهانی، اوحدی مراغهای، صائب تبریزی و بسیاری دیگر از ادیبان و شاعران در آثار خود از واژهٔ «فرنگ» استفاده کردهاند. برای نمونه، ابوسعید ابوالخیر میگوید:
از باده به روی شیخ رنگ آوردن
اسلام ز جانب فرنگ آوردن
ناقوس به کعبه در درنگ آوردن
بتوان، نتوان تو را به چنگ آوردن
#واژهگزینی #واژهگزینی_مردمی #ریشهشناسی
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
✍سجاد سرگلی
از کانال زبانشناسیک
🔸کمی پیشتر، مردم ما نسبت به زبان خودشان حساسیتهایی داشتند. وقتی کالا و محصولات و مواد غذایی از اروپا به ایران میآمد، شباهتی میان آن شیء با محصولی داخلی پیدا میکردند و با اضافه کردن صفت «فرنگی» به آن اسم نامگذاریاش میکردند.
🔸اطلسیفرنگی، توالتفرنگی، توتفرنگی، فلفلفرنگی، کلاهفرنگی، گوجهفرنگی/بادنجانفرنگی، عروسکفرنگی، نخودفرنگی، هویجفرنگی نمونههایی از این نامگذاریاند.
🔸اما زمانیکه ماکارونی و گریپفروت و مانند آن وارد ایران شدند، مردم با اینکه میتوانستند برایشان «رشتهفرنگی» و «دارابیفرنگی» و مانند آن بسازند، ترجیح میدادند واژهٔ خارجیاش را به کار ببرند. فرهنگستان از این صفت چند واژه ساخته: رشتهفرنگی، حلیمفرنگی، سربندی فرنگی.
🔸فرنگی منسوب به فرنگ است. فرنگ یا فرنگستان یعنی اروپا؛ فرنگی یعنی اروپایی. فرنگ از واژهٔ فرانسویِ Franc گرفته شده. «فرانک» به معنای قوم ژرمن است. از آنجا که فرانکها سالها در اروپا غلبه داشتند، ایرانیان و هندیان و عربها مردم اروپا را فرانکی میدانستند. در فارسی: فرنگی؛ در هندی: feringhi؛ در عربی: الإفرنجي و الفرنجي.
🔸احتمالاً این واژه چنین مسیری را طی کرده باشد:
فرانک Franc (فرانسوی باستان) ← افرنج/فرنج (عربی) ← فرنگ (فارسی)
🔸ابوسعیدابوالخیر، خاقانی، نظامی، سعدی، مولانا، شیخ بهایی، هاتف اصفهانی، اوحدی مراغهای، صائب تبریزی و بسیاری دیگر از ادیبان و شاعران در آثار خود از واژهٔ «فرنگ» استفاده کردهاند. برای نمونه، ابوسعید ابوالخیر میگوید:
از باده به روی شیخ رنگ آوردن
اسلام ز جانب فرنگ آوردن
ناقوس به کعبه در درنگ آوردن
بتوان، نتوان تو را به چنگ آوردن
#واژهگزینی #واژهگزینی_مردمی #ریشهشناسی
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
✍سجاد سرگلی
از کانال زبانشناسیک
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
آرایه های پرکاربرد عبارتند از:
#حسن_تعلیل: حرفی گفته شود و دلیل ادبی آورده شود،مانند : پلک دلم میپرد شنیده ام کسی می آید به مهمانی(دلیل اینکه پلک دلم میپرد این است که کسی به مهمانی می آید)
در حسن تعلیل: استعاره، تشخیص(جان بخشی به اشیاء) و اغراق وجود دارد.
در بیت بالا: پلک دل استعاره از دلهره و هیجان داشتن( همچنین دل پلک ندارد پس تشخیص هم هست) و پریدن پلک دل اغراق محسوب میشود.
#اسلوبمعادله: ضد حسن تعلیل است. مصراع های یک بیت که هیچ ربطی به هم ندارند و معمولا ضرب المثلند. مانند:هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هر که بی روزیست روزش دیر شد
#استعاره:تشبیهی که یک طرفش(مشبه، مشبه به یا وجه شبه) حذف شده باشد یا کسی را صدا بزنیم. مانند: بت من، گل من.
#مجاز: نماد کردن چیزی که حقیقی نیست.مانند: برزیل، ایتالیا را برد.(تیم ورزشی برزیل، تیم ورزشی ایتالیا را برد)
#تلمیح:(دو حالت دارد) 1- اشاره به حدیث و آیه. مانند: بسم الله.
2-اشاره به داستان: من فرهاد و تو شیرین.
#تضمین:(دو حالت دارد) 1- آوردن آیه کامل: بسم الله الرحمن الرحیم(حروف مقطعه نیز تضمینند مانند الف لام میم)
2-یک سخن از دیگری:مانند به قول معروف
#طباق(تضاد): دو کلمه ضد هم با فاصله بیایند: هیچ سیر را طاقت گرسنه نیست(سیر و گرسنه متضادند)
#پارادوکس(یا متناقض نما) 1-دو کلمه ضد هم کنارهم بیایند: دولت فقر(دولت به معنی ثروت است)
2-دو کلمه ضد هم با فاصله که بشود کنار هم آورد(مثلا متمم اسم بینشان باشد) جمعیت از آن زلف پریشان
#اغراق(مبالغه یا غلو): بزرگنمایی. مانند: فلانی خدای فوتبال است.
#تناسب(#مراعات.نظیر): حداقل 3 کلمه در یک ردیف(مربوط): شمع گل پروانه
#واج.آرایی(نغمه حروف): حداقل 3 حرف در یک ردیف: باغ بی برگی(واج ب)
#حسآمیزی: مخلوط کردن 2حس با یکدیگر: صدا شنیدن،شور دیدن.
#کنایه: جمله ای با طعنه. مانند: کمیتش لنگه. شاخ شمشاده. فلانی ریش سفیده
#تشبیه:(4حالت دارد):
1- عادی:تمام ادات تشبیه باشند: سرزمین من مانند زمرد است.
2-بلیغ: به زبان گفتاری: سرزمین من زمرده.
3-#اضافه_تشبیهی(از فرمول "این آن است، آن این است" استفاده می کنیم،اگر جواب درست بود تشبیهی و اگر نبود استعاری است) مانند: آتش عشق(عشق آتش است، آتش عشق است. بلی پس اضافه، تشبیهی است)
4- #اضافه_استعاری: مانند: دست ادب(ادب دست ندارد،دست ادب ندارد. جواب خیر، پس اضافه،استعاری است)
جناس:(2حالت دارد) 1-#جناس.تام: دو کلمه با دو معنی متفاوت با املا یکسان: داد مرا داد(سهم مرا به من داد).
2-#جناسناقص: دو کلمه که یک حرف با هم اختلاف داشته باشند. مانند: جام و بام. خدا و جدا.
#ایهام: یک کلمه در دو معنی متفاوت. مانند: آهو کشی آهویی بزرگ است.( آهوی اول= حیوان و آهوی دوم=جرم، گناه)
فارسی ونگارش فنی وحرفه ای
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿*
*🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ٖٖٖٖٖٖٖ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ ❄️☃️❄️ ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🦅*
🕊️*🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*🕊️
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
بامداد چهارشنبه (تیرشید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۱۷۹
🍃🌷🎼🌷🍃🌷🎼🌷🍃🌷🎼🌷🍃
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
معنی لغات غزل:
چنان نماند:ايّام شادي پايدار نماند.
چنين نيز هم نخواهدماند:اين ايام غم هم بر قرار نخواهد ماند.
خاكسار: زبون، افتاده ، فروتن ، مانند خاكي بي مقدار.
رقيب:مراقب ، نگهبان ، مدعي.
پرده دار:در بان ، حاجب ، مأمور مراقب كنار پرده ، حاجب حرم.
حريم: محدوده اطراف حرم كه تابع ضوابط حفاظتي است
حرم:داخل خانه و محوطه داخلي امكنه مقدس زيارتي.
صحيفه هستي: صفحه هستي، حوزه حيات جهاني دنيا.
رقم:نشان ، خط.
جمشيد - جم:جم مخفف جمشيد و او از پادشاهان سلسله پيشدادي ( بروروايت تاريخي شاهنامه) كه در زمان اوشراب كشف و بسياري از لوازم زندگي ايجاد شد و جشن نوروز به او منسوب است.
غنيمتي شمر:گرامي دار ، مغتنم شمار .
معامله:داد وستد ، باهم عمل كردن و كار كردن، دادو ستد عاشقانه.
رواق:طاق، سقف مقدّم خانه، ايوان بالا خانه.
زَبَر جد: نام نوعي زمرد به رنگ سبز زيتوني.
رواقِ زبرجد : سقف زبرجدي رنگ و نيلگون آسمان.
اهل كرم: . مردم كريم ، بخشندگان .
جانان: معشوق با جان برابر ، كنايه از عزيزترين معشوق ومحبوب
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۱۷۹
🍃🌷🎼🌷🍃🌷🎼🌷🍃🌷🎼🌷🍃
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
معنی لغات غزل:
چنان نماند:ايّام شادي پايدار نماند.
چنين نيز هم نخواهدماند:اين ايام غم هم بر قرار نخواهد ماند.
خاكسار: زبون، افتاده ، فروتن ، مانند خاكي بي مقدار.
رقيب:مراقب ، نگهبان ، مدعي.
پرده دار:در بان ، حاجب ، مأمور مراقب كنار پرده ، حاجب حرم.
حريم: محدوده اطراف حرم كه تابع ضوابط حفاظتي است
حرم:داخل خانه و محوطه داخلي امكنه مقدس زيارتي.
صحيفه هستي: صفحه هستي، حوزه حيات جهاني دنيا.
رقم:نشان ، خط.
جمشيد - جم:جم مخفف جمشيد و او از پادشاهان سلسله پيشدادي ( بروروايت تاريخي شاهنامه) كه در زمان اوشراب كشف و بسياري از لوازم زندگي ايجاد شد و جشن نوروز به او منسوب است.
غنيمتي شمر:گرامي دار ، مغتنم شمار .
معامله:داد وستد ، باهم عمل كردن و كار كردن، دادو ستد عاشقانه.
رواق:طاق، سقف مقدّم خانه، ايوان بالا خانه.
زَبَر جد: نام نوعي زمرد به رنگ سبز زيتوني.
رواقِ زبرجد : سقف زبرجدي رنگ و نيلگون آسمان.
اهل كرم: . مردم كريم ، بخشندگان .
جانان: معشوق با جان برابر ، كنايه از عزيزترين معشوق ومحبوب
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
معنی غزل شماره ۱۷۹
(۱) بشارت داده شد كه روزگار غم پايدار و هميشگي نخواهد بود و همانطور كه روزهاي شادي و دوام نياورد ايام غم نيز برقرار نخواهد ماند.
(۲) هر چند من از چشم بار افتاده و زبون شدم ، رقيب مدعي هم اينگونه محترم نمي ماند.
(۳) وقتي در بان و حاجب درگاه همه را با شمشير مي زند و دور مي كند ، ديگر كسي در محدوده حرم باقي نمي ماند.
(۴) وقتي كه اثري از كسي بر صفحه روزگار باقي نمي ماند براي چه از نقش نيك و بد روزگار ، شكر وشكايت داشته باشم.
(۵) مي گويند معناي سرودي كه در مجلس جمشيدي مي خواندند اين بود كه شراب بياور كه جمشيد عمر جاويدان ندارد.
(۶) اي شمع ، زمان كوتاه وصال پروانه را گرامي دار كه اين رويداد تا بامدادان بيشتر دوام نخواهد يافت.
(۷) اي ثروتمند،اي بي نوايان پيرامون خود دلجويي كن خزينه طلا و نقدينه هاي اندوخته شده و داوم نمي آورد.
(۸) با خط طلايي بر پيشاني اين ايوان نيلگون سپهر نوشته اند كه در اين عالم غير از كار نيك نيكوكاران و ذكر خير آنان چيزي باقي نخواهد ماند.
(۹) حافظ، از مهر و محبت محبوب نوميد مشو كه به زودي اثار جور وستم از ميان مي رود و نقش محبت پديدار مي شود.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
(۱) بشارت داده شد كه روزگار غم پايدار و هميشگي نخواهد بود و همانطور كه روزهاي شادي و دوام نياورد ايام غم نيز برقرار نخواهد ماند.
(۲) هر چند من از چشم بار افتاده و زبون شدم ، رقيب مدعي هم اينگونه محترم نمي ماند.
(۳) وقتي در بان و حاجب درگاه همه را با شمشير مي زند و دور مي كند ، ديگر كسي در محدوده حرم باقي نمي ماند.
(۴) وقتي كه اثري از كسي بر صفحه روزگار باقي نمي ماند براي چه از نقش نيك و بد روزگار ، شكر وشكايت داشته باشم.
(۵) مي گويند معناي سرودي كه در مجلس جمشيدي مي خواندند اين بود كه شراب بياور كه جمشيد عمر جاويدان ندارد.
(۶) اي شمع ، زمان كوتاه وصال پروانه را گرامي دار كه اين رويداد تا بامدادان بيشتر دوام نخواهد يافت.
(۷) اي ثروتمند،اي بي نوايان پيرامون خود دلجويي كن خزينه طلا و نقدينه هاي اندوخته شده و داوم نمي آورد.
(۸) با خط طلايي بر پيشاني اين ايوان نيلگون سپهر نوشته اند كه در اين عالم غير از كار نيك نيكوكاران و ذكر خير آنان چيزي باقي نخواهد ماند.
(۹) حافظ، از مهر و محبت محبوب نوميد مشو كه به زودي اثار جور وستم از ميان مي رود و نقش محبت پديدار مي شود.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)