This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°•
قال رسول اللّه(ﷺ)
اَلعَهد الّذِی بَینَنَا و بَینَهُم الصَّلاَةُ؛ فَمَن تَرَکَهَا فَقَد کَفَرَ»
«مشخصه ی ما و آنها (کفار و مشرکین) نماز است. هر کس آن را ترک کند کافر میشود».
رواه احمد شماره ۵/٣۴۶
اولین فرق بین ما وڪفار #نماز است
ڪفار هم درظاهر مانند ما زندڪَـے مے ڪند میخورد مـے خوابد ومـے میرد اما درآخرسر باڪفر مے میرد چون نه دستورات اللّه ﷻ ونه پیامبرے محمد(ﷺ)ونه وجود قرآن را تایید نڪرده است .
برادر وخواهر عزیز پس اڪَرمسلمانـے، اسلام را قلبا و با اعمالت بپذیر اگر هم ڪفارے، راهت را تغییر بده چون نماز اطاعت وعبادت الهـے است و اولین قدم پذیرفتن اسلام است
❌☜نمازت را بخوان قبل ازاینڪه بررویت نماز بخوانند ☞❌
@allah_1000
قال رسول اللّه(ﷺ)
اَلعَهد الّذِی بَینَنَا و بَینَهُم الصَّلاَةُ؛ فَمَن تَرَکَهَا فَقَد کَفَرَ»
«مشخصه ی ما و آنها (کفار و مشرکین) نماز است. هر کس آن را ترک کند کافر میشود».
رواه احمد شماره ۵/٣۴۶
اولین فرق بین ما وڪفار #نماز است
ڪفار هم درظاهر مانند ما زندڪَـے مے ڪند میخورد مـے خوابد ومـے میرد اما درآخرسر باڪفر مے میرد چون نه دستورات اللّه ﷻ ونه پیامبرے محمد(ﷺ)ونه وجود قرآن را تایید نڪرده است .
برادر وخواهر عزیز پس اڪَرمسلمانـے، اسلام را قلبا و با اعمالت بپذیر اگر هم ڪفارے، راهت را تغییر بده چون نماز اطاعت وعبادت الهـے است و اولین قدم پذیرفتن اسلام است
❌☜نمازت را بخوان قبل ازاینڪه بررویت نماز بخوانند ☞❌
@allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍امام خطابی رحمه الله میگوید:
✨حکمت گفتن تکبیر در این روزها این است که مردم دوران جاهلیت در این روزها برای بتهای خود قربانی میکردند،
✨بنابراین تکبیر گفتن در این ایام اشاره به این دارد که حیوان فقط برای الله و به نام او قربانی شود.
📚فتح الباري لابن حجر (٥٣٥/٢)
@allah_1000
✨حکمت گفتن تکبیر در این روزها این است که مردم دوران جاهلیت در این روزها برای بتهای خود قربانی میکردند،
✨بنابراین تکبیر گفتن در این ایام اشاره به این دارد که حیوان فقط برای الله و به نام او قربانی شود.
📚فتح الباري لابن حجر (٥٣٥/٢)
@allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#محبت_الله
🌸﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ ٱللَّهِ ۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ﴾
🖋بدان که اگر محبت الله در دل جای گیرد آثار آن بر جوارح آشکار میگردد که برخی از این آثار عبارتند از:
🍃فرمانبرداری بیشتر از الله،
🍃نشاط در خدمت او تعالی،
🍃اشتیاق برای کسب خوشنودی او سبحانه،
🍃لذت بردن از مناجات با او،
🍃رضایت از قضا و قدرش،
🍃شوق به دیدار او،
🍃انس گرفتن با ذکرش،
🍃رمیدن از غیر او،
🍃فرار از مردم،
🍃عبادت در خلوتها،
🍃خروج دنیا از دل،
🍃محبت هر آن چه که الله دوست دارد
🍃و ترجیح الله بر هر آن چه غیر اوست.
📚[تفسیر ابن جزی: ۱ / ۹۲]
@allah_1000
🌸﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ ٱللَّهِ ۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ﴾
🖋بدان که اگر محبت الله در دل جای گیرد آثار آن بر جوارح آشکار میگردد که برخی از این آثار عبارتند از:
🍃فرمانبرداری بیشتر از الله،
🍃نشاط در خدمت او تعالی،
🍃اشتیاق برای کسب خوشنودی او سبحانه،
🍃لذت بردن از مناجات با او،
🍃رضایت از قضا و قدرش،
🍃شوق به دیدار او،
🍃انس گرفتن با ذکرش،
🍃رمیدن از غیر او،
🍃فرار از مردم،
🍃عبادت در خلوتها،
🍃خروج دنیا از دل،
🍃محبت هر آن چه که الله دوست دارد
🍃و ترجیح الله بر هر آن چه غیر اوست.
📚[تفسیر ابن جزی: ۱ / ۹۲]
@allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°•
🔹️از حسین بن علی رضی الله عنهما روایت است که گفت:
🌸🍃اللهم ارزُقنِي الرّغبةَ في الآخِرة حتى أعرِفَ
صِدقَ ذلك في قلبِي بِالزّهادَةِ مِنِّي في دُنيايَ،
🌸🍃اللهم ارزُقنِي بَصَرًا في أمرِ الآخِرة حتى أَطلُبَ
الحسنات شَوْقًا، وأفِرَّ مِنَ السيِّئات خَوْفًا.
🌼🍃بار الها! مرا به آخرت چنان علاقهمند بگردان که راستی این شیفتگی را در دلم با بیعلاقه بودن به دنیا احساس کنم،
🌼🍃بار الها! مرا در امر آخرت بصیرت بده تا نیکیها وخوبیها را با شوق بجویم واز بدیها با هراس بگریزم.
📚الزهد لابن ابی الدنیا ٣٧/٢٠٤
@allah_1000
🔹️از حسین بن علی رضی الله عنهما روایت است که گفت:
🌸🍃اللهم ارزُقنِي الرّغبةَ في الآخِرة حتى أعرِفَ
صِدقَ ذلك في قلبِي بِالزّهادَةِ مِنِّي في دُنيايَ،
🌸🍃اللهم ارزُقنِي بَصَرًا في أمرِ الآخِرة حتى أَطلُبَ
الحسنات شَوْقًا، وأفِرَّ مِنَ السيِّئات خَوْفًا.
🌼🍃بار الها! مرا به آخرت چنان علاقهمند بگردان که راستی این شیفتگی را در دلم با بیعلاقه بودن به دنیا احساس کنم،
🌼🍃بار الها! مرا در امر آخرت بصیرت بده تا نیکیها وخوبیها را با شوق بجویم واز بدیها با هراس بگریزم.
📚الزهد لابن ابی الدنیا ٣٧/٢٠٤
@allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌 #داستان_لذت_ایمان
🌼🍃یکی از دعوتگران میگفت:
برای معالجه به بریتانیا سفر کردم... مرا به یکی از بیمارستانهای معروف آنجا بردند که معمولا بزرگان و وزراء برای علاج به آنجا میآمدند... هنگامیکه پزشک وارد شد و قیافهی من را دید گفت: مسلمانی؟
گفتم: بله.
🌼🍃گفت: مشکلی دارم که از وقتی خودم را شناختهام باعث حیرتم شده... ممکن است آن را بشنوی؟
گفتم: بله.
گفت: من وضع مالیام خوب است... کار خوبی دارم... با تحصیلات بالا... همهی خوشیها را امتحان کردم... انواع خمر... زنا... به کشورهای زیادی سفر کردم... اما با این وجود احساس دلتنگی همیشگی دارم و از این لذتها خسته شدهام... تا جایی که پیش روانپزشک رفتم و چند بار به فکر خودکشی افتادم، شاید زندگی دیگری پس از مرگ باشد که آنجا خستگی و دل زدگی نباشد... تو هم این احساس دلتنگی و دل زدگی را داری؟!
🌼🍃گفتم: نه... من در خوشبختی دائمی هستم، و تورا به حل این مشکل راهنمایی میکنم، اما قبل از آن به سوالات من پاسخ بده...
اگر بخواهی با چشمانت لذت ببری چکار میکنی؟
گفت: به زنی زیبا نگاه میکنم یا به یک منظرهی زیبا...
گفتم: اگر بخواهی با گوشهایت لذت ببری چکار میکنی؟
گفت: به موسیقی آرام گوش میدهم...
🌼🍃گفتم: اگر بخواهی با بینیات لذت ببری چه؟
گفت: عطری را بو میکنم، یا به یک باغ پرگل میروم...
گفتم: خوب... اگر بخواهی با چشمانت لذت ببری، چرا موسیقی گوش نمیدهی؟
از حرفم تعجب کرد و گفت: ممکن نیست، چون این لذت مخصوص گوش هست.
🌼🍃گفتم: حالا اگر بخواهی با بینیات لذت ببری، چرا به یک منظرهی زیبا نگاه نمیکنی؟
بیشتر تعجب کرد و گفت: چون امکان ندارد! این لذت مخصوص چشم هست... بینی نمیتواند از آن لذت ببرد...
گفتم: خوب... به جایی رسیدیم که میخواستم...
این احساس تنگنا و دلزدگی را با چشمانت احساس میکنی؟
گفت: نه... گفتم: توی چشمانت؟ یا بینیات؟ یا دهانت؟ یا پاهایت؟
گفت: نه، توی قلبم احساسش میکنم، توی سینه...
🌼🍃گفتم: تو داری توی قلبت این را احساس میکنی... و قلب لذت مخصوص به خودش را دارد... ممکن نیست با خوشی دیگر اعضای بدن لذت ببرد... باید بدانی قلب با چه چیزی لذت میبرد، چون تو با شنیدن موسیقی و نوشیدن خمر و نگاه به زنان و زنا، به قلبت لذت ندادهای بلکه دیگر اعضای بدنت لذت بردهاند...
تعجب کرد و گفت: درست است... اما چطور میتوانم به قلبم لذت بدهم؟
🌼🍃گفتم: با گفتن: #أشهدأنلاإلهإلاالله و #أشهدأنمحمدارسولالله... و سجده در برابر آفریدگار و شکایت بردن از غمها و غصهها به نزد الله... اینطور میتوانی در آسایش و آرامش و خوشبختی زندگی کنی...
🌼🍃سرش را تکان داد و گفت: چند کتاب دربارهی اسلام به من بده و برایم دعا کن... مسلمان خواهم شد...
راست گفت خداوند متعال، آنجا که میفرماید:
❣﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ ٥٨﴾ [یونس: 57-58].
«ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینههاست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان آمده است (57) بگو به فضل و رحمت الله است که باید شاد شوند، و این از هر آنچه گرد میآورند، بهتر است».
🌼🍃شگفت است کار کسانی که آرامش و گشادگی سینه و سعادت را در راهی دیگر میجویند، در حالیکه خداوند متعال میفرماید:
❣﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِينَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّئَِّاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ كَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡيَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٢١﴾ [الجاثیة: 21].
«آیا کسانیکه مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند [به طوری که] زندگی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند».
❣بنا براین خداوند میان زندگی سعادتمندان و نگون بختان هم در زندگی و هم در مرگ تفاوت نهاده است...
@Allah_1000
🌼🍃یکی از دعوتگران میگفت:
برای معالجه به بریتانیا سفر کردم... مرا به یکی از بیمارستانهای معروف آنجا بردند که معمولا بزرگان و وزراء برای علاج به آنجا میآمدند... هنگامیکه پزشک وارد شد و قیافهی من را دید گفت: مسلمانی؟
گفتم: بله.
🌼🍃گفت: مشکلی دارم که از وقتی خودم را شناختهام باعث حیرتم شده... ممکن است آن را بشنوی؟
گفتم: بله.
گفت: من وضع مالیام خوب است... کار خوبی دارم... با تحصیلات بالا... همهی خوشیها را امتحان کردم... انواع خمر... زنا... به کشورهای زیادی سفر کردم... اما با این وجود احساس دلتنگی همیشگی دارم و از این لذتها خسته شدهام... تا جایی که پیش روانپزشک رفتم و چند بار به فکر خودکشی افتادم، شاید زندگی دیگری پس از مرگ باشد که آنجا خستگی و دل زدگی نباشد... تو هم این احساس دلتنگی و دل زدگی را داری؟!
🌼🍃گفتم: نه... من در خوشبختی دائمی هستم، و تورا به حل این مشکل راهنمایی میکنم، اما قبل از آن به سوالات من پاسخ بده...
اگر بخواهی با چشمانت لذت ببری چکار میکنی؟
گفت: به زنی زیبا نگاه میکنم یا به یک منظرهی زیبا...
گفتم: اگر بخواهی با گوشهایت لذت ببری چکار میکنی؟
گفت: به موسیقی آرام گوش میدهم...
🌼🍃گفتم: اگر بخواهی با بینیات لذت ببری چه؟
گفت: عطری را بو میکنم، یا به یک باغ پرگل میروم...
گفتم: خوب... اگر بخواهی با چشمانت لذت ببری، چرا موسیقی گوش نمیدهی؟
از حرفم تعجب کرد و گفت: ممکن نیست، چون این لذت مخصوص گوش هست.
🌼🍃گفتم: حالا اگر بخواهی با بینیات لذت ببری، چرا به یک منظرهی زیبا نگاه نمیکنی؟
بیشتر تعجب کرد و گفت: چون امکان ندارد! این لذت مخصوص چشم هست... بینی نمیتواند از آن لذت ببرد...
گفتم: خوب... به جایی رسیدیم که میخواستم...
این احساس تنگنا و دلزدگی را با چشمانت احساس میکنی؟
گفت: نه... گفتم: توی چشمانت؟ یا بینیات؟ یا دهانت؟ یا پاهایت؟
گفت: نه، توی قلبم احساسش میکنم، توی سینه...
🌼🍃گفتم: تو داری توی قلبت این را احساس میکنی... و قلب لذت مخصوص به خودش را دارد... ممکن نیست با خوشی دیگر اعضای بدن لذت ببرد... باید بدانی قلب با چه چیزی لذت میبرد، چون تو با شنیدن موسیقی و نوشیدن خمر و نگاه به زنان و زنا، به قلبت لذت ندادهای بلکه دیگر اعضای بدنت لذت بردهاند...
تعجب کرد و گفت: درست است... اما چطور میتوانم به قلبم لذت بدهم؟
🌼🍃گفتم: با گفتن: #أشهدأنلاإلهإلاالله و #أشهدأنمحمدارسولالله... و سجده در برابر آفریدگار و شکایت بردن از غمها و غصهها به نزد الله... اینطور میتوانی در آسایش و آرامش و خوشبختی زندگی کنی...
🌼🍃سرش را تکان داد و گفت: چند کتاب دربارهی اسلام به من بده و برایم دعا کن... مسلمان خواهم شد...
راست گفت خداوند متعال، آنجا که میفرماید:
❣﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ ٥٨﴾ [یونس: 57-58].
«ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینههاست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان آمده است (57) بگو به فضل و رحمت الله است که باید شاد شوند، و این از هر آنچه گرد میآورند، بهتر است».
🌼🍃شگفت است کار کسانی که آرامش و گشادگی سینه و سعادت را در راهی دیگر میجویند، در حالیکه خداوند متعال میفرماید:
❣﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِينَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّئَِّاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ كَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡيَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٢١﴾ [الجاثیة: 21].
«آیا کسانیکه مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند [به طوری که] زندگی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند».
❣بنا براین خداوند میان زندگی سعادتمندان و نگون بختان هم در زندگی و هم در مرگ تفاوت نهاده است...
@Allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسم الله الرحمن الرحیم
این ها چه انسان هایی هستند!
عبدالله بن مسعود رضی الله عنه بیمار شد، عثمان رضی الله عنه به عیادتش رفت و گفت:
از چه شکایت می کنی؟
گفت: از گناهانم.
گفت: چه اشتها داری؟
گفت: رحمت پروردگارم.
گفت: آیا دستور دهم پزشکی برای معاینه ات بیاید؟
گفت: پزشک مرا بیمار کرده است.
گفت: آیا دستور عطیه و بخششی برایت بدهم.
گفت: من به آن نیازی ندارم[1].
عمرو بن عاص رضی الله عنه یکی از تیزهوشان عرب بود و همواره می گفت: شگفتا از کسی که مرگ به سراغش آمده و عقل با اوست، چگونه نمی تواند آن را توصیف کند.
وقتی مرگ به سراغش آمد، خیلی بی تابی کرد. پسرش سخنش را به یادش آورد و گفت: پدر جان، مرگ را برای من توصیف کن.
گفت: فرزندم، مرگ بزرگ تر از آن است که توصیف شود.
ولی من آن را به ذهن تو نزدیک خواهم کرد. من به گونه ای هستم که گویا سلسله جبال رضوی روی گردنم است، گویا در شکمم خار است و به گونه ای هستم که گویا جانم از سوراخ سوزنی خارج می شود[2].
پسرش عبدالله رضی الله عنه به او گفت: پدر جان این بی تابی چیست؟ درحالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم تو را به خود نزدیک می کرد و تو را به عنوان کارگزار انتخاب نمود؟
گفت: فرزندم، این در گذشته بود. به تو خواهم گفت. به الله سوگند من نمی دانم این به خاطر محبت بود یا به خاطر تألیف و به دست آوردن دل[3].
وقتی فشار بر او زیاد شد دستش را بر چانه اش گذاشت و گفت: بارالها! تو به ما دستور دادی و ما ترک کردیم، ما را نهی کردی و ما انجام دادیم و چیزی جز مغفرتت به درد مان نمی خورد.
سپس شروع کرد به تکرار لا إله إلا الله تا روحش از بدنش خارج شد و از دنیا رفت[4].
اما عمر بن عبدالعزیز؛ همسرش فاطمه دختر عبدالملک گفته است: شنیدم که عمر در بستر مرگش می گوید: بارالها! حتی برای یک ساعت هم که شده مرگم را از آنان مخفی بدار.
وقتی بیماری اش شدت گرفت به او گفتم: آیا از نزدت خارج شوم، چون تو نخوابیده ای؟
خارج شدم و جلوی در اتاق نشستم. شنیدم که این فرموده ی الله تعالی را می خواند: {تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}[5] ترجمه: اين سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهيم که در زمین نه خواهان برتری جويی هستند ونه خواهان فساد و سرانجام نيک برای پرهيز گاران است.
بارها آن را تکرار کرد تا اینکه صدایش کم شد و سکوت کرد. بر او وارد شدیم، دیدم جان داده است درحالی که صورتش را به طرف قبله نموده و یکی از دست هایش را بر روی دهانش و دیگری را بر روی چشمانش گذاشته بود[6].
اما ابن عساکر، امامی که نماز ظهر را خواند و منتظر نماز عصر بود، وضو گرفت و درحالی که نشسته بود شهادتین را گفت و فرمود: راضی هستم از این که الله، پروردگار من است، اسلام دین من است و محمد صلی الله علیه وسلم رسول من است. بارالها! حجتم را به من تلقین کن، لغزشم را استوار دار و به غربتم رحم کن.
سپس چشمش را بالا گرفت و گفت: و علیکم السلام.
و جان داد[7].
این ها چه انسان هایی هستند که در وقت مرگ، سرور و خوشحالی آنان را فرا می گیرد؟!
یا شکر گزار است یا ناسپاس:
{إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}[8] ترجمه: همانا ما راه را به او نشان داديم خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس.
برگرفته از کتاب "سفر به آسمان" با عنوان اصلی "رحلة إلی السماء" نوشته ی دکتر محمد العریفی. با ترجمه ی دکتر محمد ابراهیم ساعدی رودی، با اندکی تصرف
@Allah_1000
این ها چه انسان هایی هستند!
عبدالله بن مسعود رضی الله عنه بیمار شد، عثمان رضی الله عنه به عیادتش رفت و گفت:
از چه شکایت می کنی؟
گفت: از گناهانم.
گفت: چه اشتها داری؟
گفت: رحمت پروردگارم.
گفت: آیا دستور دهم پزشکی برای معاینه ات بیاید؟
گفت: پزشک مرا بیمار کرده است.
گفت: آیا دستور عطیه و بخششی برایت بدهم.
گفت: من به آن نیازی ندارم[1].
عمرو بن عاص رضی الله عنه یکی از تیزهوشان عرب بود و همواره می گفت: شگفتا از کسی که مرگ به سراغش آمده و عقل با اوست، چگونه نمی تواند آن را توصیف کند.
وقتی مرگ به سراغش آمد، خیلی بی تابی کرد. پسرش سخنش را به یادش آورد و گفت: پدر جان، مرگ را برای من توصیف کن.
گفت: فرزندم، مرگ بزرگ تر از آن است که توصیف شود.
ولی من آن را به ذهن تو نزدیک خواهم کرد. من به گونه ای هستم که گویا سلسله جبال رضوی روی گردنم است، گویا در شکمم خار است و به گونه ای هستم که گویا جانم از سوراخ سوزنی خارج می شود[2].
پسرش عبدالله رضی الله عنه به او گفت: پدر جان این بی تابی چیست؟ درحالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم تو را به خود نزدیک می کرد و تو را به عنوان کارگزار انتخاب نمود؟
گفت: فرزندم، این در گذشته بود. به تو خواهم گفت. به الله سوگند من نمی دانم این به خاطر محبت بود یا به خاطر تألیف و به دست آوردن دل[3].
وقتی فشار بر او زیاد شد دستش را بر چانه اش گذاشت و گفت: بارالها! تو به ما دستور دادی و ما ترک کردیم، ما را نهی کردی و ما انجام دادیم و چیزی جز مغفرتت به درد مان نمی خورد.
سپس شروع کرد به تکرار لا إله إلا الله تا روحش از بدنش خارج شد و از دنیا رفت[4].
اما عمر بن عبدالعزیز؛ همسرش فاطمه دختر عبدالملک گفته است: شنیدم که عمر در بستر مرگش می گوید: بارالها! حتی برای یک ساعت هم که شده مرگم را از آنان مخفی بدار.
وقتی بیماری اش شدت گرفت به او گفتم: آیا از نزدت خارج شوم، چون تو نخوابیده ای؟
خارج شدم و جلوی در اتاق نشستم. شنیدم که این فرموده ی الله تعالی را می خواند: {تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}[5] ترجمه: اين سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهيم که در زمین نه خواهان برتری جويی هستند ونه خواهان فساد و سرانجام نيک برای پرهيز گاران است.
بارها آن را تکرار کرد تا اینکه صدایش کم شد و سکوت کرد. بر او وارد شدیم، دیدم جان داده است درحالی که صورتش را به طرف قبله نموده و یکی از دست هایش را بر روی دهانش و دیگری را بر روی چشمانش گذاشته بود[6].
اما ابن عساکر، امامی که نماز ظهر را خواند و منتظر نماز عصر بود، وضو گرفت و درحالی که نشسته بود شهادتین را گفت و فرمود: راضی هستم از این که الله، پروردگار من است، اسلام دین من است و محمد صلی الله علیه وسلم رسول من است. بارالها! حجتم را به من تلقین کن، لغزشم را استوار دار و به غربتم رحم کن.
سپس چشمش را بالا گرفت و گفت: و علیکم السلام.
و جان داد[7].
این ها چه انسان هایی هستند که در وقت مرگ، سرور و خوشحالی آنان را فرا می گیرد؟!
یا شکر گزار است یا ناسپاس:
{إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}[8] ترجمه: همانا ما راه را به او نشان داديم خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس.
برگرفته از کتاب "سفر به آسمان" با عنوان اصلی "رحلة إلی السماء" نوشته ی دکتر محمد العریفی. با ترجمه ی دکتر محمد ابراهیم ساعدی رودی، با اندکی تصرف
@Allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زن_پیروز_بر_شیطان
در زمان حضرت عیسی ( ع ) زنی بود که شیطان نمی توانست به هیچ عنوان فریبش دهد . روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد . دست از کار کشید و مشغول نماز شد.در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش برود.رفت و به درون تنور افتاد . بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن . زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد زن پیروز بر شیطان اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد . حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست . شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور و زن در حال خواندن بچه را درآورد . نمازاست . بچه سالم است و نمی سوزد . دست به درون تنور برد و مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد . حضرت عیسی به خ دادخانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی ؟
زن پاسخ داد
۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم .
۲ از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم
۳ همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم
۴ اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا ومی گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم
۵ در کارهایم به قضای الهی راضیم
۶ سائل را از در خانه ام مأیوس نمی کنم . - نماز شب را ترک نمی نمایم حضرت عیسی فرمود اگر این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند
@Allah_1000
در زمان حضرت عیسی ( ع ) زنی بود که شیطان نمی توانست به هیچ عنوان فریبش دهد . روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد . دست از کار کشید و مشغول نماز شد.در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش برود.رفت و به درون تنور افتاد . بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن . زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد زن پیروز بر شیطان اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد . حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست . شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور و زن در حال خواندن بچه را درآورد . نمازاست . بچه سالم است و نمی سوزد . دست به درون تنور برد و مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد . حضرت عیسی به خ دادخانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی ؟
زن پاسخ داد
۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم .
۲ از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم
۳ همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم
۴ اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا ومی گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم
۵ در کارهایم به قضای الهی راضیم
۶ سائل را از در خانه ام مأیوس نمی کنم . - نماز شب را ترک نمی نمایم حضرت عیسی فرمود اگر این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند
@Allah_1000
⚡️ تاریخ هجری؛ شاهکاری ماندگار، از عُمَر فرمانروای نامدار
✍️ عبدالستار حسینبر
در زمان پیش از اسلام و صدر اسلام مردم برای مشخص کردن روزها و سالها، از مهمترین رویدادهایی که در جامعه آنان رخ داده بود، تاریخ را حساب میکردند که برخی از حادثهی فیل و بعضی از جنگهای فجار و .... سالها را بر میشمردند. ایرانیان و رومیان نیز تاریخهای خاص خودشان را داشتند و میطلبید تا مسلمانان نیز برای خویش تاریخی اختصاصی داشته باشند؛ اما در زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه این فرصت فراهم نیامد تا برای این موضوع چارهاندیشی شود.
زمانی که حضرت عمر فاروق رضی الله عنه به جای ابوبکر صدیق رضی الله به خلافت رسید، پس از گذشت حدود دو و نیم سال از خلافت، روزی سندی را به نزد ایشان آوردند که سررسید آن ماه شعبان بود. عمر فاروق رضی الله عنه پس از مشاهدهی آن، فرمود: منظور کدام ماه شعبان است؟ شعبان پارسال، یا امسال یا سال آینده؟
عمر رضی الله عنه برای حل این مشکل دستور داد که سران مهاجرین و انصار به مجلس مشورتی ایشان حاضر شوند و در این مورد بحث نمایند. پس آن که مشاوران ایشان گردهم آمدند، خطاب به آنان فرمود: برای مردم تاریخی را مقرر نمایید تا بر اساس آن کارهای خویش را تنظیم نمایند.
صحابه نیز در این مورد به بحث پرداختند. یکی گفت: از تاریخ رومیها استفاده نمایید!
اما سایر صحابه با این پیشنهاد مخالفت کردند و گفتند: تاریخ آنها طولانی است؛ زیرا مبدأ تاریخ آنان زمان ذوالقرنین است.
دیگری پیشنهاد استفاده از تاریخ ایرانیان را داد، اما سایرین مخالفت کرده و گفتند: آنان تاریخ خود را با روی کار آمدن پادشاهان تنظیم مینمایند و هر پادشاهی که بیاید، تاریخ قبلی از اعتبار میافتد.
آنگاه حضرت علی بن ابیطالب رضی الله عنه که مشاور ارشد خلیفه بود، پیشنهاد داد: مبدأ تاریخ اسلام را از هجرت پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم از مکه به مدینه منوره قرار دهید.
حضرت عمر رضی الله عنه پس از بررسی این موضوع، سرآغاز تاریخ اسلامی را هجرت پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم از مکه به مدینه تعیین کرد و آن سال همین تاریخ برای برنامهها و کارهای حکومتی و اسلامی به کار برده شد.
در مورد این که چرا محرم به عنوان نخستین ماه سال هجری مشخص گردید، حافظ ابن حجر عسقلانی در این باره میگوید: در مورد آغاز تاریخ اسلامی چهار چیز پیش روی صحابه بود که عبارتاند از: میلاد رسول خدا، مبعث، هجرت و وفات ایشان. از تعیین میلاد و مبعث به خاطر اختلاف نظر در مورد تاریخ دقیق وقوع آنها، صرف نظر کردند و تاریخ وفات آنحضرت صلى الله علیه وسلم را به این خاطر که یادآور خاطرهی تلخی بود، نیز تعیین نکردند. بنابراین بهترین گزینه برای این منظور هجرت آنحضرت صلى الله علیه وسلم بود. و چون رسول خدا صلى الله علیه وسلم پس از بیعت عقبهی دوم و در آغاز ماه محرم ارادهی هجرت نمود، ماه محرم را آغاز سال هجری قرار دادند.
به راستی هجرت سرآغاز اسلام بود؛ زیرا پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه وسلم به مدینه منوره بود که اسلام قدرت یافت و توانست بذر توحید و یگانگی را در سراسر جهان گسترش دهد. هجرت سرآغاز تحولی عظیم در تاریخ بشریت بود که جانی دیگر به کالبد مردهی انسانیت بخشید. هجرت مسیری برای رسیدن به خدا بود.
@allah_1000
✍️ عبدالستار حسینبر
در زمان پیش از اسلام و صدر اسلام مردم برای مشخص کردن روزها و سالها، از مهمترین رویدادهایی که در جامعه آنان رخ داده بود، تاریخ را حساب میکردند که برخی از حادثهی فیل و بعضی از جنگهای فجار و .... سالها را بر میشمردند. ایرانیان و رومیان نیز تاریخهای خاص خودشان را داشتند و میطلبید تا مسلمانان نیز برای خویش تاریخی اختصاصی داشته باشند؛ اما در زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه این فرصت فراهم نیامد تا برای این موضوع چارهاندیشی شود.
زمانی که حضرت عمر فاروق رضی الله عنه به جای ابوبکر صدیق رضی الله به خلافت رسید، پس از گذشت حدود دو و نیم سال از خلافت، روزی سندی را به نزد ایشان آوردند که سررسید آن ماه شعبان بود. عمر فاروق رضی الله عنه پس از مشاهدهی آن، فرمود: منظور کدام ماه شعبان است؟ شعبان پارسال، یا امسال یا سال آینده؟
عمر رضی الله عنه برای حل این مشکل دستور داد که سران مهاجرین و انصار به مجلس مشورتی ایشان حاضر شوند و در این مورد بحث نمایند. پس آن که مشاوران ایشان گردهم آمدند، خطاب به آنان فرمود: برای مردم تاریخی را مقرر نمایید تا بر اساس آن کارهای خویش را تنظیم نمایند.
صحابه نیز در این مورد به بحث پرداختند. یکی گفت: از تاریخ رومیها استفاده نمایید!
اما سایر صحابه با این پیشنهاد مخالفت کردند و گفتند: تاریخ آنها طولانی است؛ زیرا مبدأ تاریخ آنان زمان ذوالقرنین است.
دیگری پیشنهاد استفاده از تاریخ ایرانیان را داد، اما سایرین مخالفت کرده و گفتند: آنان تاریخ خود را با روی کار آمدن پادشاهان تنظیم مینمایند و هر پادشاهی که بیاید، تاریخ قبلی از اعتبار میافتد.
آنگاه حضرت علی بن ابیطالب رضی الله عنه که مشاور ارشد خلیفه بود، پیشنهاد داد: مبدأ تاریخ اسلام را از هجرت پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم از مکه به مدینه منوره قرار دهید.
حضرت عمر رضی الله عنه پس از بررسی این موضوع، سرآغاز تاریخ اسلامی را هجرت پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم از مکه به مدینه تعیین کرد و آن سال همین تاریخ برای برنامهها و کارهای حکومتی و اسلامی به کار برده شد.
در مورد این که چرا محرم به عنوان نخستین ماه سال هجری مشخص گردید، حافظ ابن حجر عسقلانی در این باره میگوید: در مورد آغاز تاریخ اسلامی چهار چیز پیش روی صحابه بود که عبارتاند از: میلاد رسول خدا، مبعث، هجرت و وفات ایشان. از تعیین میلاد و مبعث به خاطر اختلاف نظر در مورد تاریخ دقیق وقوع آنها، صرف نظر کردند و تاریخ وفات آنحضرت صلى الله علیه وسلم را به این خاطر که یادآور خاطرهی تلخی بود، نیز تعیین نکردند. بنابراین بهترین گزینه برای این منظور هجرت آنحضرت صلى الله علیه وسلم بود. و چون رسول خدا صلى الله علیه وسلم پس از بیعت عقبهی دوم و در آغاز ماه محرم ارادهی هجرت نمود، ماه محرم را آغاز سال هجری قرار دادند.
به راستی هجرت سرآغاز اسلام بود؛ زیرا پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه وسلم به مدینه منوره بود که اسلام قدرت یافت و توانست بذر توحید و یگانگی را در سراسر جهان گسترش دهد. هجرت سرآغاز تحولی عظیم در تاریخ بشریت بود که جانی دیگر به کالبد مردهی انسانیت بخشید. هجرت مسیری برای رسیدن به خدا بود.
@allah_1000
✨﷽✨
✍ سه چیز مانع نزدیکی ما به پروردگار میشود
1⃣ شهوت :
🔰 آن شهوتی که میان تو و الله حائل میگردد .اگر توان ازدواج داری ازدواج کن والا روزه بگیر، چون روزه شهوت را ضعیف ، شرمگاه را از حرام حفظ و چشم را پایین نگه میدارد.
2⃣ شیطان :
🔥 شیطان دو نوع است :
➊شیطان انسی : آنانکه تو را از رحمت الله مایوس می سازند . و راه های نیکی را برایت معرفی نمی کنند و تو را از پروردگارت دور می کند و با دوستان ناباب وصلت می کند .
➋شیطان جنی : آن وسوسه هایی است که می گوید صبر کن عجله نکن ! زندگی کن، از شهوات و لذت ها فایده بگیر ، زندگی دراز است و...
تا اینکه تو را به جهنم میرساند .
3⃣ گمان بد در مورد خداوند و مایوس شدن از او :
👈نگو : فلان گناه را نمی توانم ترک کنم! علما می گویند : اگر کسی بگوید نمیتوانم'پس نخواهد توانست.
🌸چرا که خداوند می فرماید : من نزد بنده ام به گمانش هستم .
✍ پس به خداوند گمان بد نکن و از رحمت خداوند مایوس نباش چون اگر گناهانت به اندازه کوه ها هم که باشد, بدان که رحمت خداوند به مراتب بزرگتر از آنها است،.
@Allah_1000
✍ سه چیز مانع نزدیکی ما به پروردگار میشود
1⃣ شهوت :
🔰 آن شهوتی که میان تو و الله حائل میگردد .اگر توان ازدواج داری ازدواج کن والا روزه بگیر، چون روزه شهوت را ضعیف ، شرمگاه را از حرام حفظ و چشم را پایین نگه میدارد.
2⃣ شیطان :
🔥 شیطان دو نوع است :
➊شیطان انسی : آنانکه تو را از رحمت الله مایوس می سازند . و راه های نیکی را برایت معرفی نمی کنند و تو را از پروردگارت دور می کند و با دوستان ناباب وصلت می کند .
➋شیطان جنی : آن وسوسه هایی است که می گوید صبر کن عجله نکن ! زندگی کن، از شهوات و لذت ها فایده بگیر ، زندگی دراز است و...
تا اینکه تو را به جهنم میرساند .
3⃣ گمان بد در مورد خداوند و مایوس شدن از او :
👈نگو : فلان گناه را نمی توانم ترک کنم! علما می گویند : اگر کسی بگوید نمیتوانم'پس نخواهد توانست.
🌸چرا که خداوند می فرماید : من نزد بنده ام به گمانش هستم .
✍ پس به خداوند گمان بد نکن و از رحمت خداوند مایوس نباش چون اگر گناهانت به اندازه کوه ها هم که باشد, بدان که رحمت خداوند به مراتب بزرگتر از آنها است،.
@Allah_1000
🔴 این حکایت را تا آخر بخوانید 🔴
شهوت پنهان 😔 (حکایتی واقعی )
یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم، تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم،
پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
درراه یکی از دوستانم به اسم ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبر ساختم.
پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت :
برو و به خانواده ات بده.
به طرف خانه به راه افتادم ...
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت :
این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .
گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه بر می گشتم .
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است...
گفتم: سبحان الله... از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد، و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است، پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده...
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی نیاز ساختم.
درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم،
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد.
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند ، و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند ...
گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند،
کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد...
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه "شهوت پنهانی" وجود داشت،
از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم...
چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم: آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده ...
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت :
نجات یافت . . . . . . .
خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد،
پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کارخیری را خالصانه وصرفا برای الله تعالی انجام دهیم .
کتاب "وحی القلم"
🟢 مثال ڪسے ڪہ پروردگارش را ذڪر مےڪند و ڪسے ڪہ پروردگارش را ذڪر نمےڪند، مانند شخص زنده و مرده است.
صحـیح بخــارے:6407
@Allah_1000
شهوت پنهان 😔 (حکایتی واقعی )
یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم، تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم،
پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
درراه یکی از دوستانم به اسم ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبر ساختم.
پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت :
برو و به خانواده ات بده.
به طرف خانه به راه افتادم ...
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت :
این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .
گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه بر می گشتم .
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است...
گفتم: سبحان الله... از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد، و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است، پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده...
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی نیاز ساختم.
درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم،
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد.
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند ، و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند ...
گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند،
کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد...
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه "شهوت پنهانی" وجود داشت،
از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم...
چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم: آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده ...
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت :
نجات یافت . . . . . . .
خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد،
پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کارخیری را خالصانه وصرفا برای الله تعالی انجام دهیم .
کتاب "وحی القلم"
🟢 مثال ڪسے ڪہ پروردگارش را ذڪر مےڪند و ڪسے ڪہ پروردگارش را ذڪر نمےڪند، مانند شخص زنده و مرده است.
صحـیح بخــارے:6407
@Allah_1000
🌹🍃
🌹خــــواص آیـه الکـــرسی🌹
1⃣👈 هنگام خارج شدن از منزل ↯
هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود
2⃣👈هنگام ورود به منزل ↯
قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد
3⃣👈بعد از وضو ↯
هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد
4⃣👈قبل از خواب ↯
فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند
5⃣👈بعد از نماز واجب
فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود
📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
@Allah_1000
🌹خــــواص آیـه الکـــرسی🌹
1⃣👈 هنگام خارج شدن از منزل ↯
هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود
2⃣👈هنگام ورود به منزل ↯
قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد
3⃣👈بعد از وضو ↯
هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد
4⃣👈قبل از خواب ↯
فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند
5⃣👈بعد از نماز واجب
فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود
📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
@Allah_1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM