Telegram Web Link
📎 اندیشه‌هایی حاصل گفت‌وگو با مراجعی که در معنا و مفهوم عشق سرگردان بود

وقتی ادمی می‌گوید چیزی یا کسی را دوست دارد چگونه می‌توان این دوستی را سنجید و محک زد؟
شاید کمتر واژه‌ای باشد که به اندازه عشق دستمایه تعبیر و تفسیرهای گوناگون از سوی انسان از مردم عادی کوچه و بازار تا فلاسفه قرار گرفته باشد‌ صداقت در دوست داشتن را چگونه می‌توان به آزمون گذاشت؟

شاید اشاره به دو معیار درونی و بیرونی، یا ذهنی و عینی بتواند به این پرسش پاسخ دهد.

- خون‌دل خوردن: معیاری درونی که در آن ادمی در تب و تاب نیک‌بودی، سرزندگی، سلامت و بالندگی ابژه عشق خویش است و این در او اضطراب و تنشی ایجاد می‌کند که نسبت به "گل" خود به قول شازده کوچولو احساس مسئولیت کند‌.

- از خود‌گذشتگی: معیاری بیرونی که در آن ادمی حاضر است برای اسایش و رضایتمندی ابژه عشق، قربانی بدهد. این تا حد گذشتن از جان هم می‌تواند پیش برود.

این دو معیار را می‌توان در مورد هر رابطه‌ای که دوست‌داشتن در ان مطرح است به کار برد. رابطه زن و شوهر، والدین و فرزند، ادمی و وطنش، انسان و حیوان دست‌اموزش.

از خود بپرسیم زمانی که ادعای دوست داشتن چیزی یا کسی را داریم تا چه حد برای ان خون دل خوردیم و تا چه میزان حاضر به گذشتن از خود برای او (آن) هستیم.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🗞 نگاه

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

از تجزیه به سوی انسجام
در مورد فهرست برای کیان روان‌‌پزشکی ایران

انسان موجودیت خود را در این دنیا نه در قالب یک هویت منسجم و یک دست که به شکل بسته‌ها یا سیستم‌های مشخص رفتاری آغاز می‌کند (Discrete Behavioral System) آن که اکنون گرسنه است، با آن که سیر شده، با آن که دل‌درد ازارش می‌دهد، با آن که در اغوش مادر خفته همه حاکی از این سیستم‌های جدا از هم رفتاری هستند‌ که تنها با گذشت زمان و نشو و نمو در محیطی به اندازه کافی مناسب است که می‌توانند در قالب یک کل منسجم به شکل‌گیری یک هویت انسانی بیانجامند. این در نهایت در قالب احساسی که فرد بالغ از من بودن خویش دارد نمایان می‌شود.

در اختلال تجزیه‌ای هویت به دلیل آسیب‌هایی که فرد در کودکی پیش از ان که بتواند به این انسجام هویتی دست یابد متحمل می‌شود چنین امری محقق نمی‌شود و این سیستم‌های مجزای رفتاری در قالب یک کل گرد‌ هم نمی‌آیند‌‌ و این سیستم‌ها زمینه‌ساز شکل‌گیری نیمه‌هویت‌هایی می‌شوند که شخصیت‌های متفاوت این اختلال را می سازند‌. ( که در حقیقت هیچ‌یک شخصیت‌هایی کامل نیستند)

در انتخابات کنونی انجمن‌ علمی روان‌‌پزشکان گروهی از همکاران با نیت دفاع از کیان جامعه‌ی روان‌پزشکی ائتلافی را شکل داده و سیستم‌های پیش از این گسسته و جدای خود را در کنار هم قرار داده به این امید که در نهایت انسجام و هویت درخور را به جامعه‌ی روان‌پزشکی برگردانند.

حرکت از گسستگی به سوی وحدت، از تجزیه به سوی انسجام بی‌شک یک‌شبه و به شکلی دستوری و مصنوعی حاصل نخواهد شد. برای به انسجام رسیدن قابلمه آش رشته‌ای که بر روی گاز در حال جوشیدن است نیز زمان مناسب باید سپری شود تا رشته و نخود و لوبیا و سبزی که از هم جدا هستند تحت‌تاثیر حرارت آتش به تدریج به انسجام مناسب دست یابند. هریک از این اجزا خصلت‌های خاص خود را دارند اما در قالب آش رشته به هویت واحدی می‌رسند که نام خاص خود را دارد‌. اگر آن را زودهنگام از شعله آتش برداریم به هماهنگی لازم نخواهد رسید. انسان سالم نیز در درون خود من‌های مختلف با صداها و تمایلات گاه متفاوت دارد اما می‌تواند آنها را در قالب هویتی به انسجام برساند که برآیند تعامل آنها به حرکت و رشد صحیح وی منجر شود‌. در اختلال تجزیه‌ای هویت میان این بخش‌ها دیوار فراموشی کشیده می شود به گونه‌ای که این بخش‌ها از هم خبر نداشته و با هم بیگانه‌اند بنابراین بازدهی فرد به شدت کاهش پیدا می‌کند‌. جنبه‌های تجزیه شده (تجزیه مانده) اسب‌های درشکه‌ای را می‌مانند که هریک به راه خود می‌روند و هدف درمان غلبه بر این سد فراموشی و رساندن فرد به هماهنگی میان اجزای شخصیتی خویش است.

امید که حرکت همکاران ما در جهت بازگرداندن انسجام و هویت خلاقانه به انجمن علمی روان‌‌پزشکان به برداشته شدن دیوارهای تجزیه و تعاملی پویا میان بخش‌هایی منجر شود که در عین حفظ ویژگی‌های خویش به یک هویت یگانه بیاندیشند که از کیان آن در برابر رویدادهای تروماتیک زمانه پرآشوبی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم دفاع کنند.


این بی‌شک یک نقطه‌ی آغاز است و رسیدن به چنین انسجامی نیازمند بردباری و تلاشی است که انرژی خود را از همان منبعی می‌گیرد که در اتاق‌درمان به ما نیرو می‌دهد‌‌.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
معرفی برنامه‌های علمی
چهارمین کنگره‌ی روانکاوی و روان‌درمانی پویای ایران

#چهارمین_کنگره_روانکاوی
Audio
فرقه‌ی روانکاوی

سخنرانی دکتر علی فیروزآبادی
جلسه‌ی دوم صبح روز اول

#چهارمین_کنگره_روانکاوی
دکتر علی فیروزآبادی
روز اول
سالن اصلی

#چهارمین_کنگره_روانکاوی
خلاصه سخنرانی ارائه شده در چهارمین کنگره روانکاوی و روان‌درمانی پویا- تهران شهریور ۱۴۰۲


روانکاوی به مثابه یک فرقه

روانکاوی در بدو پیدایش و دردهه های اولیه نشو و نمای خویش تاثیری عظیم نه تنها بر پزشکی و روانشناسی که بر هنر، جامعه شناسی، سیاست و حتی زندگی روزمره افراد داشت. پس از روانکاوی نگاه بشر به خود نگاه دیروز نبود. در نامه ای که فروید به دوستش فلیس می نویسد ازاین امر شکایت می کند که مجبور است به یک روانشناسی پادرهوا بدون اساسی فیزیولوژیک بپردازد. کوشش او در “پروژه” درجهت بناکردن اساسی زیست شناختی برای روانکاوی به علت سطح نازل پیشرفت علوم عصبی درآن زمان محکوم به شکست بود. اما او آینده ای را نوید می دهد که محدودیت های توصیفی  از بین رفته و اصطلاحات روانشناسی با واژه های فیزیولوژیک و شیمیایی جایگزین شوند. در دهه های انتهایی قرن بیستم ازآهنگ پیشرفت روانکاوی کاسته شد و تا حدی از همراهی با پیشرفت های علمی در زمینه علوم اعصاب بازماند.. اتوکرنبرگ روانکاو برجسته چنین می گوید که “ باور من این است که مرزهای روانکاوی شانه به شانه مرزهای فلسفه می ساید و این حوزه خطری را شکل می دهد که می تواند آن را در نفس خود به یک جهان بینی بدل کند که با روح کنکاشگرایانه علمی روانکاوی در تعارض و تناقض قرار دارد”.  

جدا شدن روانکاوی از ریشه های زیست شناختی خود در طول زمان آن را در معرض بدل شدن به یک فرقه و گروه ایدئولوژیک قرارداده است. این با هدفی که در ذهن بنیانگزار دورآندیش آن جریان داشت درتضادی اساسی قرار دارد. درافتادن به چنین مسیری مایه تاسف خواهد بود چرا که از دید بسیاری از صاحب نظران ”روانکاوی هنوز منسجم ترین و از نظر عقلانی ارضا کننده ترین دیدگاهی است که درمورد ذهن وجود دارد” (اریک کندل). در این نوشتاربا نگاهی به تاریخ روانکاوی تلاش می شود به واکاوی دراین مفهوم  بپردازیم که همان گونه که برتولت برشت زمانی متذکر شد چرا آنان که تلاش برای ساختن جهانی مهربانانه دارند گاه خود قادربه دستیابی به مهربانی نیستند و آنان که باید مایه وموجد آرامش باشند چرا گاه چنین ناآرامند؟

https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🗞 یادداشت

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

ذهن ادمی در برخورد با دنیای پیرامون خویش فعالیتی دائمی دارد تا جهان و روابط حاکم بر آن را برای خود قابل درک و فهم کند. پرسش از چرایی چیزها و چگونگی اتفاق افتادن آنها ناارامی و بی‌قرلری را بر وجود انسان تحمیل می‌کند که تا یافتن پاسخ ا‌و را رها نمی‌کند. این بی‌قراری در انسانهای مختلف شدت و درجات متفاوتی دارد که ان را در مفهوم ابهام‌پذیری بیان کرده‌‌اند. نیرویی که بعضی انسان‌ها را در جهت رسیدن به قرار و ارامش و یافتن جواب به پیش می‌راند گاه آن جنان نیرومند است که فرد پاسخ هذیانی روان‌پریشانه را به ناارامی بی‌پاسخی ترجیح می‌دهد.

دنیای ذهنی کودک و نوجوان پیش از رسیدن مغز به تکاملی درخور که به ان اجازه درک پیچیدگی‌های دنیا را بدهد به ناچار رویکردی سیاه و سفید، دوقطبی و این یا ان دارد. این شیوه تفکر مبتنی بر انشقاق splitting به ذهن ساده و خام انسان جوان مجال تفسیر دنیا و رهایی از اضطراب برخاسته از ابهام را در موقعیتی پارانویید-اسکیزویبد می‌دهد. انسان اولیه نیز بر همین مبنا جهان خویش را تفسیر و ان را در قالب نبرد نیروهای خیر و شر می دید. آن که نتوانسته از مرحله جدابی- فردیت عبور کرده و هویتی مستقل برای خویش دست و پا کند به ناچار در دنیای مرزی شقه‌شده‌اش باقی می‌ماند. انسان بالغ و مدرن اما می‌داند که دنیای واقعی چنین نیست‌. او یاد می‌گیرد که جهان و رویدادهای آن را به شکلی خاکستری و در طیفی گسنرده ببیند که رنگ‌ها به ارامی جای خود را به دیگری می‌دهند‌. در این جهان طیفی جایی برای احکام مطلق‌گرایانه و "یا با من یا برعلیه من" نیست‌. دو سر طیف صرفا موقعیت‌هایی خبالی هستند که در دنبای واقعی مابه‌ازایی ندارند. هرچه هست در این "وسط" جاری است و این ما هستیم که با ظرافت خاص یک پزشک، یک روانپزشک یا روانکاو باید بدانیم و تشخیص دهیم که نقطه مرزی میان سلامت و بیماری (یا درست و نادرست) را کجا و به چه ترتیب قرار دهیم. نگاه طیفی به هیچ‌وجه به معنای نسبی‌گرایی افراطی نیست. بلکه به ما یاری می‌کند که با یکدیگر سلوکی کمی مهربانانه تر داشته باشیم و با نگاهی مطلق‌گرایانه خود را سفید ‌و هر آن که را اندکی متفاوت از ما می‌اندیشد سیاه نپنداریم‌‌. دنیای امروز ما بیش از هرچیز به تساهل، تسامح و بردباری و شنیدن حرف یکدیگر نیاز دارد. شنیدن همان نقطه قوت ما روان‌درمانگرانی است که برپایه ان همدلی خود را به مراجعینمان تقدیم می‌کنیم و جای افسوس دارد که این همدلی را در درک دنبای همکاران خود از یاد ببریم‌. گاه ان که را روبروی خویش قرار می‌دهیم همانی است که می‌تواند در کنار ما و شانه به شانه ما علیرغم تفاوت‌هایش با ما قدرتمان را در جهت غلبه بر جهل، نادانی، بیماری و نادرستی افزایش دهد‌

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
چهارشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۲
پنجشنبه بیستم مهرماه ۱۴۰۲
Forwarded from اتچ بات
📎 سوگواری: سالم یا ناسالم

🔺زیست‌مایه یا لیبیدو از دید روانکاوی انرژی یا سرمایه روانی است که انسان با ان قدم به دنیا گذاشته و در طی فرایندی که به ان کتکسیس Cathexis گفته می‌شود به گردش و چرخش در آمده و به ابژه‌های مشخص پیوند خورده و در تعامل با این ابژه‌ها فرایند دینامیکی را ایجاد می‌کند که به بالندگی و رشد قوای روانی انسان منجر می‌شود‌ .

🔺چنین فرایندی از مراحل مختلفی گذشته و در هر مرحله‌ای شیوه و محملی خاص برای به گزدش در‌امدن و سرمایه‌گذاری وارد عمل می‌شود‌ به طور مثال در ماه‌های اول تولد،  مادر مهمترین ابژه برای سرمایه‌گذاری و شیوه دهانی برجسته‌ترین راهی است که از طریق ان چنین تعاملی برای نوزاد اتفاق می افتد. لیبیدو به جریان سیال خود در طول زندگی ادامه داده و از ابژه‌ای به ابژه دیگر حرکت کرده و شیوه‌های ازضای آن نیز با رشد فرد تغییر می‌کند. به طور مثال در زمانی که پدر بدل به ابژه ای مهم در زندگی کودک می‌شود بابد بخشی از انرژی که در وجود مادر سرمایه‌گذاری شده برگرفته شده و بر روی پدر سرمایه‌گذاری شود‌ این اتفاق در مراحل بعدی زندگی در مورد خواهر و برادرها، دوستان، معلمین، همسر و گروههای که فرد به انها دلبسته می‌شود نیز رخ می‌دهد.

🔺 این برگرفته شدن لیبیدو گاه امری ناگزیر است که با فقدان ابژه مورد نظر پیش می‌اید. سوگواری پس از ان بخشی از فرایند رشد انسان است و به دنبال ان سرمایه خود را به ابژه‌ای دیگز منتقل کرده و به لیبیدوی خود اجازه می‌دهد تا جریان سیالش را تداوم بخشد. مشکل آنجا پیش می‌آید که فرد قادر به بازپس‌گیری سرمایه خود نشده و چون سرمایه‌داری ورشکسته قسمتی از سرمایه خود را همراه با ابژه از دست رفته تلف شده می‌بیند‌ گویی با مرگ ابژه سرمایه ذخیره شده در او نیز مرده و نابود شده است.  فرایند گسستن و پیوستن در سوگواری طبیعی تا حد زیادی به راحتی صورت می‌گیرد‌. با گذشت زمان ارام ارام روند جابجایی لیبیدو رخ داده و سرمایه فرد به شکل مجدد وارد جریان داد و ستد احساسی با دیگرانی که دوستشان دارد می‌شود. اما در سوگواری پاتولوژیک این گسستن ناممکن می‌نماید. همانند کسی که یارای برخاستن از ویرانه‌های خانه‌ای را که سیل آن را در هم شکسته  ندارد، فرد سوگوار قادر به اعاده دوباره سرمایه خود نیست. اتوموبیلی را می‌ماند که سوخت یا روغن یا اب لازم را برای حرکت چرخهایش ندارد. ناتوان، درمانده و بی‌انرژی برجای مانده یا از این ناتوانی خود دچار خشم می‌شود خشم گاهی ابژه از دست رفته را نیز هدف می‌گیرد که چرا سرمایه او را با خود برده و تلف کرده است‌. مجموعه این شرایط رودخانه سیال و خروشان لیبیدو را به مردابی راکد بدل می‌کند که قابلیت بالندگی و خلاقیت و رشد را از فرد می‌گیرد.

🔺فقدان ابژه محبوب گاه می‌تواند آن چنان بر تو اثر کند که فرصت صد‌ساله‌ای را که به تو برای بالندگی و خلق اثر داده شده هنوز به نیمه راه نرسیده از دست بدهی و پس از ان به انسانی خشمگین، سرخورده و پرخاشگر بدل شوی که برای در امان ماندن از خود و دیگران به تبعیدی خودساخته در قصر تنهایی‌ات پناه ببری و چنین فرض کنی که هیچ ابژه‌ دیگری نمی‌تواند فروغی دوباره بر تاریکی درونت بیافکند.

https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Forwarded from اتچ بات
✔️خودشیفته: آینه‌جو-آینه‌گریز

🔺در داستان مشهور نارسیسوس، نیمه‌خدای یونانی با شخصیتی روبروییم که به دنبال نفرین زئوس-خدای خدایان- با دیدن تصویر خویش در آب دل به خود می بازد. سرانجام این اسطوره را همه می‌دانیم و اگر از پوسته روایت گذر کرده به مغز آن نظر کنیم می‌بینیم که حتی یونانیان باستان نیز خودشیفتگی را نفرینی می بینند که سرانجام آن مرگ است‌. به شکلی بارزتر و زیباتر در داستان خلقت انسان می بینیم که خداوند تنهایی را مجازاتی فراتر و بالاتر از مرگ برای ابلیس که از سر خودشیفتگی از فرمان او سرپیچید می‌داند و درخواست ملائکه برای نابودی ابلیس را رد کرده و به آنان می‌گوید شما از آن چه من می دانم آگاه نیستید.

🔺جولیا ویکرز در زندگی‌نامه لو اندریاس سالومه چنین می‌گوید که او از همان کودکی از آینه گریزان بود‌. چون به زعم سالومه آینه تصویری ناقص و محدود از او به نمایش می‌گذاشت در حالیکه او خود را موجودی با قدرت و توانایی نامحدود می‌دید‌. او با چنین تصویر نامحدودی همانندسازی کرده و از روبرو شدن با محدودیت انسانی خود گریزان بود. داستان زندگی او نیز سرشار از استفاده از دیگران به عنوان آینه‌ای مجازی و بزرگ برای نشان دادن توان و قدرت او به خودش بود‌ (در عین حال که از آینه واقعی دوری می‌کرد) او حتی در روابط نزدیک خود با مردان هم نیاز به نفر سومی داشت که موفقیت و پیروزی و قدرتش را به نظاره بنشیند. نیچه- پل‌ره، اندریاس(همسرش)-ریلکه، فروید- تاوسک تنها سه نمونه برجسته از چنین روابطی در طول حیات او هستند.

🔺صاحب‌نظرانی چون میلون و گابارد این دو وجه خودشیفتگی را در قالب انواع بی‌اعتنا Oblivious  (همانند نارسیسوس که به درخواست عشق هیچ یک از نیمه‌خدایان مونث وقعی نمی‌گذاشت و فقط به خود اعتنا داشت) و زیاده‌حساس Hypervigilant (که گوش به زنگ توجه و اعتنای دیگران است) توصیف کرده‌اند. خودشیفته‌های بی‌اعتنا هیچ توجهی به تاثیری که بر روی بقیه می‌گذارند ندارند و به نیازهای دیگران بی‌توجهند‌ آنها تنها فرستنده هستند، گیرنده‌ای ندارند. اما خودشیفته‌های زیاده‌حساس بسیار به واکنش‌های دیگران حساسند. همانند افراد پارانویید به دقت به دیگران گوش می‌دهند تا شواهدی ولو اندک دال بر تحویل گرفته نشدن و انتقاد در کلام پیدا کنند‌. آنها ترجیح می‌دهند تصویر ایده‌ال خیالی را که برای خود ساخته‌اند در ذهن حفظ کنند و آنرا به محک واقعیت نگذارند مبادا خدشه‌ای به آن وارد شود. هر دو نوع تلاش در جهت حفظ اعتماد به نفس خود دارند که ریشه در حس حقارتی پنهان دارد اما هریک به شیوه خویش این کار را انجام می‌دهند.

https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🗞 معرفی کتاب

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

خرس‌های رقصان
نویسنده: ویتولد شابوفسکی
مترجم: آیدین رشیدی
تهران، نشر گمان  ۱۳۹۸

کتاب نوشته و گزارشی است از خبرنگاری لهستانی درباره کولی‌های منطقه‌ی بالکان و خرس‌های دست آموزشان که چگونه آن‌ها را با مهارتی مثال‌زدنی وادار به شیرین‌کاری و انواع و اقسام شعبده می‌کنند.
" کولیان سال‌های دراز این خرس‌ها را برای رقص تعلیم می‌دادند و با آن‌ها بسیار بی‌رحمانه رفتار می‌کردند. صاحبان خرس‌ها آن‌ها را در خانه نگه داشته و از بچگی با کتک بهشان رقصیدن می‌آموختند. دندانشان را می‌کشیدند تا مبادا خرس‌ها ناگهان به یاد ییاورند که از مربیانشان قوی‌ترند. ..... با الکل مستشان می‌کردند‌ بعد آن‌ها را مجبور می‌کردند برای گردشگران شیرین‌کاری کنند".
پس از فروپاشی حکومت‌های شرق اروپا نگهداری خرس غیرقانونی می‌شود. خرس‌ها از اسارتشان رهایی می‌یابند. حیواناتی که هیچوقت آزاد نبودند اکنون به آزادی رسیده بودند. اما این گامی بود که باید گام به گام و بسیار محتاطانه برداشته می‌شد. آنها باید یاد می‌گرفتند که چطور آزادانه به این ور و آن ور بروند. چطور به خواب زمستانی فرو روند، چگونه جفت‌گیری کرده یا غذا پیدا کنند. این آزادی تازه یافته رفتارهای متناقضی را در برداشت.
" آزادی خرس‌ها را به تدربج بهشان می‌دهند. با دوزهای کم. نمی‌شود آزادی را یکباره به خرس‌ها داد و گرنه اوردوز می‌کنند".
" آزادی محدودیت‌های خودش را دارد. برای خرس‌ها این محدودیت حصاری برق دار است".
"برای هر خرس رقصنده بازنشسته گاهی لحظه‌ای پیش می‌اید که آزادی دردناک می‌شود. آن‌گاه چه می‌کند؟ روی پاهای عقبش بلند می‌شود و شروع می‌کند به رقصیدن. ..... گویی ترجیح می‌دهد که مربی برگردد و دوباره مسئولیت زندگی‌اش را به عهده بگیرد........".

خرس‌ها در معرض همان واکنشی قرار داشته‌اند که اریک فروم روانکاو برجسته به آن "گریز از آزادی" می‌گوید. هرگاه فرایند رشد روانی انسان دچار اختلال شود و کودک به جای حمایت و مهر، دریافت کننده تحقیر ، خشونت و غفلت باشد، نتیجه آن ظهور انسان نابالغی است که به قول فروم یا به سمت بافتن دوباره‌ی رشته‌های وابستگی خود رفته یا به سوی تخریب‌گری و ویرانی می‌رود. فروم به سه ساز و کار اساسی روانشناختی برای فرار از این جنبه های منفی آزادی و به دست اوردن امنیت از دست رفته اشاره می کند:
اقتدارگرایی Authoritarianism
تخریب  Destructiveness
همرنگی ماشینی Automaton Conformity

به نظر فروم انسان باید بتواند ‘آزادی از’ را به “آزادی برای” تبدیل کند. غلبه بر اضطراب ناشی از تنهایی که انسان با هشیار شدنش به آن دچار می‌شود جز با مرتبط شدن با دیگر انسان‌ها و عشق بارورانه ممکن نیست. این خود را به شکل تلاشی مشترک برای زایندگی و خلاقیت نشان می‌دهد. با قطع ریشه‌های انسان از طبیعت او باید بتواند ریشه‌هایی تازه برای خود جستجو کند و احساس همبستگی و خویشاوندی با دیگر انسان‌ها (نه فقط گروهی از آنها) بالغانه ترین شکل پیوند است. چنین شخصیتی را فروم شخصیت بارور می‌نامد که قادر به استفاده از ظرفیتهای درونی خود برای تحقق بخشیدن به استعدادهای خود می‌شود.اما برای بعضی، بار آزادی چنان گران است که راهی جز گریز از آن ندارند.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Forwarded from عاطفه كمالو
دکتر فیروزآبادی
سخنرانی ارائه شده در سمپوزیوم ترمیم روان زخم‌خورده در همایش انجمن روانپزشکی مهرماه ۱۴۰۲👆
🗞 دیدگاه

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

کودکان و جنگ

جنگ تاثیرات روانی عمیقی بر کودکان به جا می‌گذارد. کودکان در زمان جنگ با دو نوع آسیب روبرو می شوند. نوع اول: رویداد ناگهانی و حاد آسیب‌ نوع دوم: برخورد دنباله‌دار با رویدادهای آسیب‌زا که موجب بروز سازوکارهای سازگارانه‌ی ناکارآمد می شود. در نتیجه، احتمال بروز اختلالاتی چون اختلال استرس پس از آسیبPTSD، اختلالات تجزیه‌ای و اضطرابی و افسردگی و مشکلات رفتاری (پرخاشگری، رفتارهای مجرمانه و مصرف مواد) در آنها بالا می‌رود‌.

هرچه مدت زمان برخورد با رویدادهای آسیب‌زا بیشتر باشد تاثیرات روانی مخرب آن بر روان کودکان شدیدتر است‌‌‌. مهمترین‌ متغیرهای که تعیین‌کننده‌ی تاثیر آسیب بر کودکان هستند عبارتند از: محرومیت از منابع بنیادین(آب، غذا، سرپناه، مدرسه...‌‌)، گسسته شدن پیوندهای خانوادگی، تبعیض و استیگما، داشتن چشم‌انداز تیره از آینده و عادی‌شدن خشونت‌.

در ۲۰۱۶ گزارش کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل حاکی از آن بود که نزدیک ۶۰ میلیون نفر در جهان به اجبار از خانه و کاشانه خود رانده شده‌اند که بیش از نیمی از آن‌ها زیر ۱۸ سال داشتند.
رویکرد درمانگران غربی نسبت به درمان کودکان در شرایط نابهنجار در سال‌های اخیر به علت نادیده گرفتن جنبه‌های فرهنگی و قومی و همچنین دست کم گرفتن عاملیت و قدرت تاب‌آوری کودکان زیر سوال رفته است. کودکان قربانیان منفعلی نیستند که خشونت بر آنها اعمال می‌شود، بلکه مشارکت‌کننده‌های فعالی در جامعه هستند که راه‌های خاص خود را برای سازگاری و بقا به کار می‌گیرند و قادر به انتخاب مقاومت یا شرکت در نزاع هستند. علیرغم برخورد با شرایط غیرانسانی، کودکان می‌توانند درجه‌ی بالایی از تاب‌آوری(سخت‌جانی) را نشان داده که به رشد روانی آنها به گونه‌ای منجر شود که آن‌ها را بدل به بالغینی کارا در آینده نماید. سازوکارهایی که به چنین مسیر مثبتی کمک می‌کنند عبارتند از: سیستم باورها، روابط سالم خانوادگی و دوستانه‌ و سازوکارهای سازگارانه‌ی مناسب‌. فقر، شرایط نامساعد در خانه، خشونت خانگی و تبعیض و طرد اجتماعی از عواملی هستند که پیش‌آگهی فرد را نامطلوب می‌کنند.

وسعت تاثیر جنگ به رویدادهای پس از آن نیز بستگی دارد به ویژه موفقیت در بازسازی و بهبودی شرایط اقتصادی-اجتماعی پس از جنگ. در کل، تجارب نامساعد زمان کودکی احتمال بروز افسردگی را ۵-۴ برابر و خودکشی را ۱۲ برابر در آینده می‌نماید. پس از ۱۱ سپتامبر ۱۵ درصد از کودکان مدرسه‌ای نیویورک از مکان‌هراسی (اگوروفوبیا)، ۱۲ درصد از اضطراب جدایی و ۹ درصد از اختلال هراس در رنج بودند‌. جالب توجه است که برخورد غیرمستقیم از طریق رسانه‌ها و اینترنت نیز تبعات متفی قابل توجهی بر روان کودکان نشان داده است.

مداخلات درمانی باید به شکل چندلایه به جامعه، خانواده و افراد داده شود. امنیت، ارتباط و امید باید به جامعه بازگردانده شود. در وهله اول باید کمک کرد که پیوند‌های خانوادگی به طور مجدد برقرار شوند. نیاز است که زیرساخت‌هایی چون مدرسه در اسرع وقت دوباره سرپا شوند‌. آن‌هایی که در مواجهه‌ی مستقیم با کودکان قرار دارند مانند معلمان، پلیس، اتش‌نشان‌ها و کارکنان درمانی باید در مورد تاثیرات تروما بر کودکان اموزش ببینند. روش‌های غربالگری برای شناسایی بچه‌ها و خانواده‌های در معرض خطر نقشی مهم در پیشگیری از اختلالات آینده دارند. در نهایت آن‌هایی که دچار علایم فعال روان‌پزشکی هستند باید تحت درمان سریع قرار گیرند.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 دیدگاه

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

انسانیت‌زدایی: بخش تاریک وجود انسان

انکار صریح ویژگی‌های انسانی دیگر انسان‌ها تشکیل دهنده‌ی فصول تاریکی از تاریخ بشری بوده است‌. توصیف آن دیگری که مثل ما نیست (نژاد، مذهب، قومیت و جنسیتی دیگر) به مثابه میمون، حیوان، کرم و وحشی نه تنها با تاریخ استعمار و برده‌داری و نسل‌کشی همراه بوده بلکه این فرایندها را تسهیل کرده است‌. امروزه ما تمایل به این داریم که چنین رفتاری را به گذشته‌ی دور تاریخ انسانی مرتبط بدانیم اما شواهدی روشن وجود دارند که چنین نگاه خوش‌بینانه‌ای را به پرسش می‌کشند‌. مشاهدات مکرر نشان می‌دهند که انسانیت‌زدایی آشکار همچنان به حیات خود در جوامع کنونی ادامه داده و توجه به آن می‌تواند به ما در شناسایی انواع پنهان و زیرپوستی آن و پاسخ دادن به این پرسش که چگونه، چرا و در چه موقعیت‌هایی دیگر گروه‌ها را کمتر از خود واجد صفات انسانی می بینیم کمک کند.

در جریان جنگ دوم جهانی پژوهش‌های روان‌شناختی به سوی بررسی این موضوع متوجه شد که چگونه انسانیت‌زدایی آشکار موجب تقویت وحشت‌ برخاسته از جنگ و نسل‌کشی می‌شود. کلمان (۱۹۷۶) به این اشاره می‌کند که این پدیده چگونه محدودیت‌هایی را که انسان برای اعمال سبعانه خود دارد تضعیف می‌کند‌‌ و دیگری را به توده‌ای نامتمایز تنزل می‌دهد.

پژوهش‌های بعدی به سوی نشان دادن این رفتار در زندگی روزمره رفت و له‌ینز (Leyens) و همکارانش (۲۰۰۲) شواهدی را آشکار کردند که بیانگر این بود که افراد گرایش به این دارند که هیجانات پیچیده‌ای چون شرم و غرور را بیشتر به گروه خودی نسبت دهند اما در مورد هیجانات ساده‌ی بنیادین مانند خشم و شادی چنین تمایزی قایل نبودند‌ همچنین نشان داده شد که ما تمایل به این داریم که دیگری را فاقد توانایی‌های انسانی چون عاملیت ببینیم‌.

بررسی‌های جدید در مورد انسانیت‌زدایی بیانگر این بوده‌اند که در بعضی موارد این پدیده به شکل ناخودآگاه صورت گرفته و شناخت آن دشوارتر است. از طریق بعضی آزمون‌ها مانند تست تداعی تلویحی که به سنجش تداعی‌های مرتبط با گروه خودی در مقایسه با گروه‌های دیگر در رابطه با ویژگی‌های انسانی و حیوانی می‌پردازد می‌توان به این جنبه‌های پنهان دست یافت. به طور مثال نشان داده شد که شهروندان آمریکایی به شکل تلویحی افریقایی‌تبارها را با میمون تداعی می‌کنند.

برای سنجش انسانیت‌زدایی آشکار و خشن محققین در دانشگاه پنسیلوانیا دست به آزمون جالبی زدند‌. تصویر معروف عروج انسان را به گروه‌های مختلف نشان دادند و این پرسش را مطرح کردند که به یک گروه دیگر فرضی در این طیف از صفر تا ۱۰۰ چه رتبه‌ای می‌دهند. از انسان میمون‌نما تا انسان پیشرفته‌ی مدرن. نتایج حاکی از آن ان بودند که آمریکایی‌ها، به خود، اروپایی‌ها، ژاپنی‌ها و استرالیایی‌ها نمره‌ای بالاتر از ۹۰ می‌دهند. اما به مهاجرین مکزیکی، مسلمان‌ها و عرب‌ها ۱۰ تا ۱۵ درجه پایین‌تر نمره می‌دهند‌. به طرزی مشابه مسلمان‌ها از سوی مجارها و انگلیسی‌ها انسانیت‌زدایی شدند‌. در مجارستان، به کولی‌ها نمر‌ه‌ای در میانه داده شد. اسراییلی‌ها فلسطینی‌ها را در جایگاهی نزدیک انتهای چپ طیف قرلر دادند. نیمی از بریتانیایی‌ها، به مسلمانان نمره‌ای پایین‌تر از ۷۴/۵ دادند و یک چهارم امریکایی‌ها مسلمانان را زیر ۶۰ ارزیابی کرده بودند.

انسانیت‌زدایی از دیگر گروه‌ها راه را برای اعمال خشونت نسبت به دیگری که مثل ما نیست هموار می‌کند. در این مسیر، فرد بی‌‌آنکه دچار سرزنش وجدان خود شود می‌تواند سبعانه‌ترین رفتارها را از خود نشان دهد و در همان حال در دایره‌ی گروه خودی دیگران تصویر فردی از او داشته باشند که آزارش به گنجشک هم نمی‌رسد. انسانیت‌زدایی از دیگری گام اول در افتادن به مسیر حیوانیت است.

منبع

Nour S.Kteily, Emile Bruneu, 2017: Darker demons of our nature: The need to refocus attention on blatant forms of dehumanization. Current direction in psychological science, 26(6), 487-494

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Photo from Ali Firoozabadi
2025/02/23 06:09:52
Back to Top
HTML Embed Code: