Telegram Web Link
🗞 شعر

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌پزشک. تجربه‌ها

غمینم...
غمین چون موسیقی موریکونه
غمین چون پروست در اتاق تاریک خانه
غمینم
چون گلستان وقتی که فروغ دیگر نمی‌خواند
غمین چون آیدا آن گاه که شاملو نمی‌سراید
غمینم
چو آیدین رها شده بر تل کتاب‌های سوخته
چو اورهان خیره با نگاهی به در دوخته
غمینم
چون مسافری جا مانده از پرواز
غمین چون خنیاگری ملول و شکسته ساز
غمینم
چو برزگری در تمنای آب
غمین چو تشنه‌لبی در بیابان به جستجوی سراب
غمین چو دریاچه‌ای که خشک شده
غمین چو زمینی که خالی از کشت شده
غمینم
چون اخوان در غم و اندوه دخترش
غمین چو سایه در تنهایی‌ روزهای آخرش
غمینم
چو بوسنیچ رها شده در زمان پسین
غمین چو زیدان پس از ترک زمین
غمینم
چو حامد در انتظار ریرایش
غمین چو مادری در اندوه ژینایش....

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 دیدگاه

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌پزشک. تجربه‌ها

گوش‌سپاری همدلانه

🧷‌‌ سناریوی اول
مکان: بخش روان‌پزشکی در یک بیمارستان عمومی
زمان: اوایل صبح

دکتر الف با قدم‌های تند و محکم در حالی که مستقیم به جلو خیره است وارد بخش می‌شود‌. زیرلبی جواب سلام پرستار را می‌دهد و وارد اولین اتاق می‌شود. روی تخت اول مردی میان‌سال و لاغراندام با محاسنی چند روزه و قیافه‌ی خواب‌آلوده در لباس بیمارستان نشسته است. دکتر الف از روی شانه نگاهی به پشت سر انداخته و از پرستاری که پرونده به دست پشت سر او ایستاده می‌پرسد: چطوره؟ آروم‌تر شده؟ قبل از این که پرستار لب به سخن باز کند مرد می‌گوید: اقای دکتر این چه وضعشه چرا کسی اینجا به حرف من گوش نمی‌ده‌. سه روزه اینجا بستری هستم. من که چیزیم نیست. بی‌خودی من را اینجا اسیر کردید. دیروز به پرستار گفتم می‌خواهم به زنم زنگ بزنم هیچ‌کس محل نگذاشت.
صدای مرد آرام آرام بالا می‌رود و به فریاد می‌رسد. دکتر می‌گوید: اگر به داد زدن ادامه بدی می‌گویم در اتاق ایزوله به تخت ببندنت. پرستار می‌گوید دکتر این را اون دو تا مریض اتاق بغلی تحریک می‌کنند. این حرف‌ها مرد را عصبانی‌تر می‌کند و به سمت دکتر هجوم می‌آورد. دکتر دو پرستار مرد را به کمک می‌خواهد. آن‌ها دست و پای مرد را گرفته و به طرف اتاق ایزوله می‌برند‌ صدای دکتر شنیده می‌شود که از فردا برایش الکتروشوک شروع کنید....

🧷سناریوی دوم: همان زمان و مکان

دکتر الف با گام‌هایی آرام وارد بخش می‌شود. وارد ایستگاه پرستاری شده و با پرسنل بخش خوش و بش می‌کند‌. می‌پرسد که اوضاع بخش چطور است؟ جواب می‌شنود که آرام است. بعد به همراه یکی از پرستاران به سمت اتاق اول می‌رود. تخت اول مردی میان‌سال و لاغراندام با محاسنی چند روزه و قیافه‌ی خواب‌آلوده در لباس بیمارستان نشسته است. دکتر رو به او می‌کند و می‌گوید: خوب آقای .... امروز روز سومه که اینجا هستی؟ درسته؟ دیشب چطور خوابیدی؟ مرد به سردی و با اعتنایی می‌گوید: دکتر من که گفتم من را بی‌خودی اینجا آوردند. من هیچیم نیست. باید هرچه زودتر بروم خانه. اینجا اصلا به آدم رسیدگی نمی‌شود. حتی اجازه نمی‌دهند آدم به خونه زنگ بزنه..... صدای مرد آرام آرام بالا می‌رود. دکتر به آرامی می‌گوید: آقای.... به نظر می‌رسد امروز عصبانی هستی. اجازه بده من مریض‌های دیگر را که دیدم بعدش می‌رویم در اتاق مصاحبه با هم حرف می‌زنیم ببینیم چی اینقدر عصبانیت کرده و چه می‌تونیم بکنیم‌. من هم دوست دارم زودتر بتونم مرخصت کنم.

یکی از اصول اولیه و بنیادین ارتباط با بیمار روان‌پزشکی "گوش‌سپاری همدلانه" Empathic listening است. این اصل در هر رابطه‌ی انسانی کاریرد دارد و یکی از حلقه‌های مفقوده‌ی روابط در جامعه‌ی امروز ما است. نسل جوان ما مشابه نسل پدران و پدربزرگهایش به ارتباط تحکمی پاسخ نمی‌دهد. او نیاز به رابطه‌ی اقناعی دارد و شنیده شدن اولین گام در این مسیر است. گاه لازم است پیش از آن که فکر کنیم چه باید بگوییم گوش‌های خود را مهیای شنیدن کنیم.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
نامه انجمن روان‌درمانی در مورد کنگره پیش روی سالیانه انجمن روانپزشکی ایران
جناب آقای دکتر صادقی
رییس محترم انجمن علمی روان‌پزشکان ایران

با سلام

احتراما؛ ما در کمیته‌ی روان‌درمانی انجمن بر این باوریم که در شرایط کنونی که جامعه با زخم‌ها و دردهایی بسیار دست در گریبان است،

برگزاری همایش سالیانه انجمن روانپزشکان ایران، متناسب ترین و بهترین اقدام نیست.
بعید میدانیم که امکان و فضایی برای شنیدن صدای جامعه در همایش پدید بیاید، و احتمالا بیم‌ها مانع سخن‌ها می‌شود.
سکوت احتمالی ما و فقط پرداختن به مسائل علمی میتواند نادیده گرفتن مسائل واقعی اجتماع و  بی‌احترامی به جامعه‌ی نادیده گرفته شده‌ای باشد که سهم خود را از زندگی با دستان خالی طلب می‌کند.



کمیته رواندرمانی انجمن علمی روانپزشکان ایران


دکتر محمد صنعتی
دکتر مهدیه معین
دكتر مهرداد افتخار
دكتر امير حسين جلالي
دكتر والنتين ارتونيان
دكتر فرزين رضاعي
دكتر محسن حافظي
دكتر ايده غفور
دكتر شهاب شيرخدا
دكتر سولماز اعلائي
دكتر الهام اسمعيلي شاندير
دكتر آتيه چاپاري
دكتر عاطفه رضايي
دکتر حنانه صفرزاده
دکتر شبنم نوحه سرا
دكتر نسيم نكويي
دكتر امين صلحي
دكتر مهسا مهدوي نسب
دكتر رضا احمدي
دكتر مسعود دوست حسيني
دكتر اناهيتا رحمني
دکتر مسعود جباری مورویی
دكتر شقايق جواديان
دكتر مهسا برادران
دكتر نرگس نجاتي فرد
دكتر مريم معصومي
دكتر حميده صدرعاملي
دكتر آرش رضائي
دكتر ريحانه بلوكات
دكتر سعيده نگهبان
دكتر مجيد نورمحمدي
دكتر اعظم شفيعي نيا
دكتر الهه ساگارت
دكتر عاصفه احمدي
دكتر عباس ناظميان
دكتر زهرا رضايي
دكتر علي عاليشاه
دكتر بهناز بنويدي
دكتر سوسن موعودي
دكتر سميه تات
دكتر افسانه محمد زاده
دكتر آرمان دهقان
دكتر فاطمه فرهودي
دكتر زهرا مهدي پور
دكتر ستاره بابايي راد
دكتر نگار سيفي مقدم
دكتر اشرف روح بخش
دكتر هديه عرشياني
دكتر پژمان هادي نژاد
دكتر رضا فقيه نصيري
دکتر آیدا باوند
دکتر کیانوش کاوه
دکتر آناهیتا صالحی
دكتر ستاره آرام
دكتر عقيله موسوي
دکتر سروناز صدری
دکتر ساناز جعفر زاده
دكتر فائزه شيخ مونسي
دكتر زهرا اميني
دکتر نسیبه ساداتی
دکتر امیرحسین حیدری پور
دكتر عباس مسعود زاده
دكتر آزاده خردمند
دكتر عاطفه كمالو
دكتر ديانوش ثقه مجتهدي
دكتر مينا بيگدلي
دكتر فرانك صديقي تنكابني
دكتر الهام مه تيان
دكتر سمانه محمودي
دكتر سولماز بذر افشان
دكتر بتول عامي زاده
دكتر علي فيروزآبادي
دكتر عاطفه محمد جعفري
دكتر سامان توكلي
دكتر مريم فارسي نژاد
دكتر آناهيتا ذوالفقاري
دكتر هلن شاه خواه
🗞 پرونده‌ی سواستفاده از روان‌پزشکی. ۴

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک. تجربه‌ها

یک جرم یک انحراف از استانداردهای رفتاری به رسمیت شناخته شده‌است که به شکل شایع ناشی از اختلال روان است. آیا ما در اتحاد جماهیر شوروی در میان جامعه کمونیستی چنین افرادی را داریم؟ بله. اگر چنین است که است، همراه با آن قانون‌شکنی‌هایی را نیز خواهیم داشت که مشخصه افراد مبتلا به اختلال روان هستند... می‌توانیم چنین بگوییم که وضعیت ذهنی آنهایی که در این شرایط با کمونیسم مخالفت می‌کنند طبیعی نیست.
نیکیتا خروشچوف  ۱۹۵۹

سواستفاده‌ب سیاسی از روان‌پزشکی استفاده نابجا از تشخیص، درمان و محدودیت افراد در جهت سلب حقوق اساسی انسانی آن‌ها در یک جامعه است‌. نگارنده پیش از این در پرونده‌ای که تجربه‌ها در این مورد منتشر کرد به این پدیده پرداخته است و خواننده برای دریافت نگاهی جامع‌تر می‌تواند به این پیوند مراجعه کند. این سیاست به شکل شایع در رژیم‌های تمامیت‌خواه در طول قرن گذشته به کار گرفته شد اما محدود به این کشورها نبوده است‌. در رژیم نازی تخمین زده شده که ۹۰۰۰۰ فرد مبتلا به اختلال روان از بین برده شدند‌. در ۲۰۱۴، کمیته‌ی منتخب سنای ایالات متحده گزارش مفصلی در مورد استفاده از تکنیک‌های روانی در برنامه‌های شکنجه سیستماتیک حکومتی از سوی سازمان سیا خبر داد. شواهد بیانگر این هستند که پس از فروپاشی رژیم گذشته در روسیه کنونی نیز سواستفاده از روان‌پزشکی کم و بیش ولی نه به صورت سیستماتیک به یکی از انواع زیرصورت گرفته است:
استفاده از یک تشخیص ساختگی یا اغراق شده روان‌پزشکی برای محدود کردن حقوق افراد
استفاده از درمان‌های غیرضروری و حبس کردن در بیمارستان روان‌پزشکی
استناد به گزارش پزشکی قانونی برای حبس غیرقانونی
رد کردن درخواست خدمات روان‌پزشکی ضروری برای مخالفین سیاسی

در این میان نواحی خاکستری نیز وجود دارند که در آن‌ها با افرادی سروکار داریم که  دارای مشکلات روانی جزیی هستند اما نه به اندازه‌ای که به بستری شدن نیازمند باشند‌. چنین سواستفاده‌ای از وضعیت روانی مخالفین سیاسی در چین گزارش شده است.
بعضی بیان کرده‌اند که سواستفاده از روان‌پزشکی به استفاده نادرست از تشخیص‌های روان‌پزشکی مربوط نمی شود بلکه به قدرت سیاسی برمی‌گردد که ذاتی نقش اجتماعی است که در جوامع امروزی به روان‌‌پزشکان داده شده است‌ و مختص جامعه و نظام سیاسی خاصی نیست.  این متفکرین بر این باورند که قدرت نهفته در ذات روان‌پزشکی و نه سواستفاده تشخیصی از آن است که به کاربردهای نابجای آن دامن می‌زند. حرفه‌ی روان‌پزشکی یک امر عملی است تا تئوریک. کارل یاسپرس چنین می‌گوید که: بستری در بیمارستان اغلب برخلاف میل و اراده بیمار انجام می‌شود و این امر روان‌‌پزشکان را در موقعیتی متفاوت از دیگر پزشکان قرار می‌دهد‌. روان‌‌پزشکان تلاش می‌کنند این تفاوت را جزیی قلمداد کنند و بگویند که رویکردی خالصانه و پزشکی نسبت به بیمار دارند اما بیماران در بسیاری از اوقات در برابر چنین مداخله‌ای مقاومت دارند و بیان می‌کنند که سالم هستند.
امری که روان‌پزشکی را آسیب‌پذیر می‌کند ماهیت ذهنی ارزیابی‌های روان‌پزشکانه در مقایسه با دیگر رشته‌های پزشکی است. جراح پلاستیک نمی‌تواند بیمار را بدون رضایتش عمل کند بنابراین این رشته نمی‌تواند مورد سواستفاده سیاسی قرار گیرد. نقش روان‌پزشک مشابه نقش پلیس یا زندانبان است. پلیس باید تخطی‌کنندگان از قانون را دستگیر کند و نگهبان مسئول مراقبت از زندانیان است صرف نظر از این که قانونی که از آن تخطی شده خوب یا بد باشد. به طرزی مشابه روان‌‌پزشکان هم مجبور به متابعت از قانون سلامت روان جامعه خود هستند و در بعضی موارد چنین قوانینی راه را برای استفاده نادرست از روان‌پزشکی باز می‌کند. جامعه‌ی روان‌‌پزشکی برای آن که احتمال سواستفاده از رشته‌ را کمتر کند چه می‌تواند کرد؟

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🩸خشونت و تفکر دوقطبی

❌️خشونت پدیده‌ای شایع و قابل توجه از نظر روانی و اجتماعی-فرهنگی است‌. عوامل برانگیزاننده آن متفاوت و متعدد هستند و  زمینه‌های محیطی، زیستی، فرهنگی و شخصیتی را در بر می‌گیرند.

❌️برخی محققین به فرایند پردازش اطلاعات در ذهن فرد اشاره کرده‌ و بیان می‌کنند که تلاش فرد در فرایند حل مسئله در جریان تعاملات اجتماعی می‌تواند عاملی موثر در دامن زدن به خشونت باشد. تعبیر و تفسیر فرد از سرنخ‌های محیطی به شکل‌گیری طرح‌های ذهنی برای هدایت رفتار و دست زدن به عمل بر پایه تعبیر رفتار دیگران منجر می‌شود.

❌️تفکر دو قطبی یا سیاه و سفید به شکل‌گیری تفسیرهایی دامن می‌زند که احتمال پرخاشگری را بالا می برد. این شیوه تفکر از نظر تکاملی مزیت‌هایی چون تصمیم‌گیری سریع و لحظه‌ای را داشته و در روند رشد کودک نیز در ابتدا به او کمک می‌کند تا بتواند جهان را صرف نظر از پیچیدگی‌های آن طبقه‌بندی و تفسیر کند. لما رشد طبیعی روان و رسیدن به ذهنیت بالغانه مستلژم نگاهی طیفی به دنیا برای درک پیچیدگی‌های آن است. تفکر دوقطبی می‌تواند به واکنش شدید هیجانی و اختلال در پردازش مناسب هیجانات منجر شود‌ این شکل تفکر را در بعضی  تیپ‌های شخصیتی بیشتر می‌بینیم.

❌️سن و جنس از عوامل تعدیل کننده تفکر دو‌قطبی هستند‌ توافق‌پذیری aggreableness که بیانگر پرخاشگری کمتر است با افزایش سن یالا می‌رود و تکانشوری و جستجوی محرک نیز با بالا رفتن سن کاهش می‌بابد.

❌️پژوهش‌گران ۴ نوع خشونت مختلف را از هم تغکیک کرده‌اند:
فیزیکی، کلامی، خشم، خصومت
هدف خشونت فیزیکی و کلامی صدمه‌ زدن به دیگری است و جنبه رفتاری دارد‌. خشم به برانگیختگی فیزیولوژیک و آمادگی برای رفتار پرخاشگرایانه اشاره دارد. خصومت، به احساس ناتوانی در اعمال اراده فردی در رویارویی با بی‌عدالتی بر می‌گردد و جنبه عقلانی و شناختی پرخاشگری را می‌سازد

❌️تفکر دوقطبی با تمام ابعاد پرخاشگری کم و بیش رایطه دارد. با افزایش سن رابطه میان آن و ابعاد خصومت و خشم کاهش یافته ولی با اشکال مستقیم بروز خشونت یعنی خشونت فیزیکی و کلامی بدون تغییر می‌ماند. این امر بیانگر آن است که فرایندهای هیجانی و عقلانی پرخاشگری در جریان رشد فردی تعدیل می‌شوند.

https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
❌️مقابله موثر با تروما

🔺️از دهه ۱۹۹۰ به بعد شاهد پیشرفت قابل‌توجهی در ارزیابی و درمان اختلالات مرتبط با تروما بوده‌ایم. بخش بزرگی از این پیشرفت ریشه در ارتقا فهم ما از چگونگی تاثیر تروما بر مغز در حال رشد و ادراک فرد از خویشتن خویش دارد. درمان موثر باید شامل موارد زیر باشد: ۱) آموختن تحمل حس‌ها و احساسات از طریق افزایش ظرفیت درون‌نگری. ۲) آموختن تعدیل برانگیختگی. ۳) یادگیری این که پس از تجربه درماندگی فیزیکی ضروری است که به کنش‌های موثر رو بیاوریم

🔺️توضیح‌دادن تجارب آسیب‌زا در قالب درمان سنتی کلامی خطر فعال کردن سیستم حافظه تلویحی مرتبط با حس‌های فیزیکی برخاسته از تروما و در غلتیدن فرد به سوی برانگیختی بیش از حد یا کمتر از حد را دارد. سخن گفتن نابهنگام از خاطرات آسیب می‌تواند قربانی آسیب را دچار حس ترس و ناامنی کند‌‌ و این منجر به تقویت حس درماندگی، شرم و خشم او گردد. تروما در وهله اول به شکل داستانی منسجم به یاد آورده نمی‌شود بلکه در ذهن و مغز به صورت تصاویر، صداها، بوها و حس‌های بدنی ذخیره می‌شود. سخن گفتن در مورد تروما ضرورتا به مغز اجازه انسجام بخشی به این جنبه‌های گسسته را نمی‌دهد و به رویکردهای دیگری نیاز است

🔺️در غرب به شکل سنتی افراد برای تنطیم هیجانات خود به الکل روی می آورند ‌و مواد مخدر دیگر نیز در طول سال‌ها به آن اضافه شده است. اما در شرق سنت کهنی در استفاده از روش های تن‌ارامی، مراقبه و آرامش‌بخشی وجود داشته است که می‌توان قربانیان آسیب را به استفاده از آنها ترغیب کرد. داروهای مناسب که تاثیری متفاوت از مواد مخدر دارند نیز می‌توانند در این میان کمک‌کننده باشند. روشهای تنفسی، حرکات موزون، سرود‌خوانی و فعالیت‌های ریتمیک به اتفاق افراد دیگر تاثیری ژرف بر سیستم برانگیختگی فیزیولوژیک دارند. شواهدی از تاثیر یوگا در درمان اسیب‌های پیچیده وجود دارد.

🔺️افراد آسیب دیده مستعد تجربه زمان حال با حس‌های فیزیکی و هیجاناتی هستند که به گذشته پر‌آسیب آنها پیوند خورده است. به بیمار باید کمک کرد تا خود را در زمان حال و در ارتباط با محرک‌های کنونی زندگی خود تعریف کند و این در پرتو در ییش گرفتن کنش‌هایی فعالانه ممکن می‌شود.

🔺️به تدربج یاداوری گذشته با هیجانات ویرانگری که فرد را در خود غرق می‌کنند همراه نخواهد بود‌ و فرد کنترل بهتری بر روی هیجانات و بدن خود پیدا خواهد کرد.


https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🗞 روزها

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک. تجربه‌ها

جوانی چنان‌که افتد و دانی

در خبرها آمده بود که در خلال برگزاری جشن هالووین بیش از صد جوان که در میان آن‌ها نام چند ایرانی نیز به چشم می‌خورد کشته شدند. جوانی آن‌چنان که اریکسون روانکاو نامدار دانمارکی- آلمانی می‌گوید دوران هویت‌یابی و یافتن نقش اجتماعی است که با عبور از آن فرد به توان برقراری رابطه‌ی صمیمانه با دیگری می‌رسد. در جریان این هویت‌یابی او بسیاری از اصول پیشین را به زیر سوال می‌برد و همین به زیر سوال بردن ورزشی فکری برای کورتکس در حال تکامل او است که بتواند تسلط بیشتری بر نواحی زیرقشری اعمال کند. اما این تسلط هنوز به دست نیامده و هیجانات هنوز بر رفتار او غلبه دارند. این هیجانات در کره در قالب جشن هالووین این نسل را به کام مرگ برد و در شرایط و مقاطع دیگر می‌تواند در قالب‌های دیگری همین نقش را ایفا کند.

این که رفتار هیجانی این نسل در یک مقطع خاص گروهی از ما بزرگترها را خوش بیاید و حرف‌هایی را که خود جرات زدن آن‌ها را نداشته‌ایم از حنجره‌ی آن‌ها در آید دلیلی بر تشویق و ترغیب آنان به چنین رفتارهایی نیست.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
یادداشت اخیر در کانال تجربه‌های روانپزشکانه بحث‌های چندی را برانگیخت‌. بازنشر بخشی از ان گفت و گو در اینجا شاید به خوانندگان این کانال نیز در جهت روشن شدن و تبیین بیشتر مطلب کمک کند
🗞 نقد و نظر

#دکتر_ونداد_شریفی. روان‌‌پزشک. تهران

تعریضی بر یادداشت آقای دکتر فیروزآبادی

یادداشت دکتر فیروزآبادی را خواندم. به نظرم دیدگاه ایشان درباره تشویق کردن یا نکردن جوانان به اعتراضی که آن را «هیجانی» می‌خوانند، نظری شخصی است و قابل تامل و احترام، و شایستۀ بحث و نقد از منظر اخلاقی و اجتماعی؛ اما به نظرم ارتباط مستقیمی با روان‌پزشکی و «تجربه‌های روان‌پزشکانه» ندارد. نقد من نه به نظر شخصی ایشان، بلکه به دیدگاهی است که اعتراض جوانان (و نه حتی نوجوانان) را ناشی از هیجانی می‌داند که باید علاج شود یا نشان از عملکرد مغزی رشد نیافته (غیربزرگسال) که باید تکامل یابد.این بحث تفکیک هیجان و عقل هم خود بحث دامنه‌داری است و فکر می‌کنم در این اشتراک نظر داشته باشیم که عموم تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای ما «بزرگسالان» هم چقدر آمیخته با هیجان‌، یافتار، و سوگیری است و همیشه هم این «تفکر سریع» (با الهام از کانمان) ناکارآمد نیست، هرچند نیاز به مراقبت دارد.
از سوی دیگر، نگرانم چنین دیدگاهی زمینه‌ساز استفاده از روان‌پزشکی و روان‌درمانی برای «درمان» اعتراض جوانان باشد. همان دیدگاهی که برخی مسؤولان بر زبان می‌آورند و بسیاری از ما به آن نقد داریم. به هر حال ممنون از گشودن باب این بحث.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 توضیح #دکتر_علی_فیروزآبادی

یادداشت #دکتر_ونداد_شریفی مرا بر آن داشت که جهت هرگونه سوبرداشت از اظهاراتم توضبحاتی را بیان کنم.

ضمن اشاره به نقش هیجانات در رفتار آدمی و ارجاع به کانه‌من در ادامه می‌افزایند که "همیشه هم این تفکر سریع ناکارآمد نیست ولی نیاز به مراقبت دارد".
سخن من چیزی جز اهمیت این مراقبت نبود‌. هیچ روان‌پزشکی نمی‌تواند و نباید اهمیت هیجانات را در رفتار و بقای نوع آدمی نادیده بگیرد. مهم اما، مراقبتی است که هریک از ما در فضایی که حال کمتر کسی خوب است باید برای هدایت و کنترل مناسب هیحانات خود به خرج دهد. نسلی که من به آن تعلق دارم از بازی با هیجانات خود در مقطعی مهم از تاریخ این سرزمین کم آسیب ندیده است و اکنون باید نگران تکرار وسواس‌گونه‌ی دوباره آن باشد. در گروهی مجازی متشکل از همکاران، یکی از آن‌ها نگرانی خود را از خشمی که در فضای جامعه موج می‌زند بیان کرد و همکاری دیگر آن را به جایجایی خشمی که نمی‌تواند متوجه هدف واقعی خود شود نسبت داد. مراقبت به معنی نظارتی است که کورتکس تعقل کننده ما باید بر تظاهرات واکنش‌های سریع مناطق زیرقشری اعمال کند و از نسل دیروز نیز انتظار می‌رود همین نقش را برای نسل امروزی داشته باشد و بی‌آن‌که مطالبات او را نادیده گرفته و آن را سرکوب کند مراقب باشد تا همراه با فرزندان خود اسیر امواجی نشود که می‌تواند تمامیت این سرزمین را تهدید کند.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 نگاهی دیگر

#دکتر_مرتضی_نخستین. روان‌‌پزشک. تجربه‌ها

درباره‌ی روان‌پزشکانه بودن یادداشت دکتر فیروزآبادی



همکار محترم #دکتر_ونداد_شریفی تعریضی بر یادداشت دکتر فیروزآبادی نوشته و آن را سخنی غیر روان‌پزشکانه و از سنخ نظر شخصی خوانده و نهایتا درباره‌ی امکان سوء استفاده از آن هشدار داده اند.
در اینجا نمی‌خواهم وارد مبحث ارشادی دکتر فیروزآبادی شوم، بلکه تمرکزم روی آن خواهد بود تا روان‌پزشکانه بودن نظر ایشان را بررسی کنم. نهایتا بر عهده‌ی خواننده خواهد بود تا ببیند این سیر تفکر را با آن وجه ارشادی مشفقانه نسبتی هست یا نه؟
دکتر فیروز آبادی نقطه‌ی ثقل یادداشت خود را روی هیجان و Emotion قرار داده‌اند، اما شاید بشود فرمول‌بندی منقح‌تری از آن سیر تفکر به دست داد و البته نهایتا ایشان می‌توانند نظر دهند که صورت‌بندی جدید حق مطلب مورد نظرشان را ادا کرده یا به‌کلی چیز دیگری است.
ابتدا اجازه دهید اشاره ای به تراژدی فستیوال هالووین کره جنوبی داشته باشیم. رابطه‌ای که دکتر فیروزآبادی بین این حادثه و آنچه در خیابان‌های ما و بین نسل جدید جامعه می‌گذرد بر قرار کرده، قدرت و انرژی هیجان است و شاید همین نکته باعث سوء تفاهم شود. آنچه برای من حیرت‌انگیزتر بوده این است که در همان زمان که حدود ۳۰۰ نفر بیجان و نیمه جان در خیابان افتاده بودند، چند متر آن‌طرف‌تر همچنان جمعیت به رقص و آواز خود با آهنگ مسخ کننده‌شان ادامه می‌دادند. اینجاست که به گمانم تأکید محوری از هیجان به مفهوم «تسری هیجان»
Emotional contagion
تبدیل می‌شود و سفر فکری ما هم از همینجا آغاز می‌شود .
در ۱۹۸۵ گوستاو لوبون، پزشک، جامعه شناس و روان‌شناس فرانسوی کتابی نوشت با عنوان « روان‌شناسی توده‌ها». در صفحه‌ی ۹۰ و ۹۱ ترجمه‌ی فارسی جنین می‌خوانیم:
«پس این خود واقعیت‌ها نیستند که تخیل ملت را بر‌می‌انگیزند، بلکه نحوۀ وقوع آنهاست که برانگیزاننده است.این واقعیت، اگر بشود گفت در اثر تراکم، تصویری تکان‌دهنده ایجاد می‌کند که ذهن را اشغال و آن را تسخیر می‌نماید. هنر تحریک کردن قوه تصور توده‌ها، با هنر فرمانروایی بر ایشان برابر است»
و در صفحه‌ای ۵۸:
«آنجا که محرک‌های موثر بر توده‌ها بسیار متغیرند و توده‌ها پیوسته از آنها اطاعت می‌نمایند، طبیعتا دگرگونی بسیاری نیز پیدا می‌کنند. از همین رو می‌بینیم که این محرک‌ها حتی در جریان یک فاجعۀ خونین رنگ عوض می‌کنند و صورت عملی قهرمانانه یا ایثارگونه به خود‌ می‌گیرند. توده به آسانی جلاد از آب درمی‌آید و به همان آسانی هم شهید می‌شود. بنابراین نزد توده، هیچ چیز از پیش محاسبه نشده است. توده‌ها می توانند تحت تاثیر محرک‌های آنی به یک سلسله از احساسات متضاد دچار شوند»
حالا این حرفهای گوستاو لوبون و آن حادثه‌ای هالوین ما را به یاد کدام مفهوم روان‌پزشکانه می‌اندازد؟
پدیده‌ی ترانس و هیپنوز.

🔑 لطفاً ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 ادامه‌ی نقد #دکتر_مرتضی_نخستین

هیستری و هیپنوز همان چیزی است که در انتهای قرن نوزدهم در جامعه‌ی پزشکی و روان‌پزشکی فرانسه بسیار مورد استعمال بود. خصوصا از جانب ژان مارتین شارکو که با مطالعاتش در هیستری، مسمریسم و ترومای سایکوژنیک مدعی بود که هیپنوز نوعی استعداد بیولوژیکال است.
اما نظرات گوستاو لوبون بیشتر برگرفته از رقیب شارکو یعنی هیپولیت برنهایم بود.
برنهایم هیپنوز را نوعی تلقین پذیری
می دانست و آنرا خاصیتی جهانی در نظر می‌گرفت.
مثلا عنوان یکی از مقالات او چنین بود:
« در جهت اثبات تشابه تلقين‌پذيرى در حالات هيپنوتيک و بيداری»
تلقین، عملی بود که ایده ها توسط آن در مغز جای می گرفتند و پذیرفته می‌شدند. این تلقین پذیری یا به شکل Heterosuggestion بود یا Autosuggestion.
اولی زمانی بود که ایده توسط جامعه یا شخص دیگری وارد ذهن شود و دومی در صورتی که خودبخودی در ذهن فرد جای گرفته و احساسات و تصاویر و افکار مرتبطی را ایجاد کند. برده‌ایم این نوع دوم را با ایجاد علایم سایکوسوماتیک مرتبط می دانست. اما گوستاو لوبون همان مفهوم را گرفت و در کتابش پروراند.
تا اینجا معلوم شد که اگر بخواهیم از سرایت هیجانی و هیپنوز برای توجیه رفتارهای توده وار استفاده کنیم، اتفاقا بسیار وامدار تاریخ روان‌پزشکی است.
لوبون سه خاصیت محوری تصدیق، تکرار و سرایت را برای این وجه هتروساژسشن برنهایمی در نظر می گیرد.
اما قضیه‌ی دراز دامن لوبون و تلقین به همینجا ختم نمی شود.
فروید در ۱۹۲۱ رساله‌ای دارد با عنوان :
« Group psychology and the analysis of the ego»
و در آن اشارات صریحی به کتاب روان‌شناسی توده‌های لوبون کرده و مورد نقد قرار داده است.
از منظر فروید صرفا پدیده‌ی تلقین یا ترنس برای توجیه رفتار گروهی کافی نیست بلکه فرایند آرمان گرایی را در شکل دادن به روانشناسی خاص توده مهم می شمارد.
تا اینجا اگر خلاصه کنیم، مرکز ثقل یادداشت دکتر فیروزآبادی را از هیجان به تسری هیجان منتقل کردیم و آنگاه معلوم شد که اتفاقا تمام این فرایند و مطالعات علمی آن در مرکز روان‌پزشکی علمی از انتهای قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم بوده است.
اکنون سؤال این نیست که آیا یادداشت دکتر فیروزآبادی روان‌پزشکانه یا تجربه‌ای روانپزشکانه است- که نشان دادیم هست- بلکه پرسش اینجاست که چرا به نظر رسیده که نیست و از سنخ نظریات شخصی است؟
آیا ما نگاه تاریخی به رشته‌ی خود را از یاد برده ایم یا آن مفاهیم تلقین و هیپنوز اکنون چنان زیر خروارها نظریه‌ی جدیدتر دفن شده اند که از آنها آشنا-زدایی شده است؟
به گمانم هیچ‌کدام! بلکه زمانه، زمانه‌ی دیگری است و پارادایم های علمی چنان تغییر کرده‌اند که ما ناگزیر از روزن آنها به واقعیت ها نگاه می‌کنیم.
در زمانه‌ی شارکو و برنهایم و لوبون، اصولی بر تفکر روانشناسانه حاکم بود که می توانیم آنها را ذهن-۱ بنامیم؛ مثلا اعتقاد بر این بود که ذهن حاکم بر بدن است و چونان صحنه‌ی نمایش یا تآتر آگاهی( ویلیام جیمز) است.
انسانها ذاتا عقلانی رفتار می‌کنند و آنچه باعث و انگیزه‌ای رفتار آن‌هاست، جستن لذت و پرهیز از رنج است.
و هیچ راهی برای درک این ذهن‌ها از هم وجود ندارد. هر کدام چونان رابینسون کروزو در جزیره‌ی جدامانده‌ی خودیم و جز از طریق نمادها و ژست ها و علایم غیر کلامی ، صحنه‌ی تآتر آگاهی مان فقط برای خویشتن نمایش می دهد.
در مقابل در زمانه‌ی جدید، مفهوم ذهن-۲ جایگزین شده است. یعنی ذهن را خاصیت عرضی و نوپیدا و اپی فنومن یک مغز اجتماعی می دانند که گرچه همان لذت جویی و درد گریزی بر آن حاکم است، اما از طریق رزونانس نورونی، نورونهای آینه‌ای و امپاتی می‌توانند از درونیات هم با خبر شوند.
حالا شاید ارزش کار برنهایم و شارکو و‌ لوبون مشخص‌تر شود. آنها در زمانه‌ای که ذهن گرایی و راسیونالیسم و فردیت‌گرایی پارادایم حاکم بوده، سخن از تلقین پذیری و تأثیر و تأثر ناخودآگاه اذهان از یکدیگر کرده و مطالعه‌ی روانشناسانه‌ی رفتار توده‌وار برایشان اهمیت داشت.
اما برای ما در زمانه‌ی پارادایم مغز اجتماعی Social cognitive neuroscience و Affective neuroscience و دورانی که ژان بودریار آنرا حاکمیت نشانها و فرا واقعیت می داند، حتی صحبت از تسری عواطف و هیجانات، غیر روان‌پزشکانه به نظر می‌رسد.

🔑 پایان

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 پاسخ به نقد #دکتر_ونداد_شریفی

#دکتر_مرتضی_نخستین. روان‌‌پزشک. تجربه‌ها

از آقای #دکتر_ونداد_شریفی سپاسگزارم که با ادامه‌ی بحث به روشن‌تر شدن زوایای این مسأله‌ی مهم اجتماعی کمک می‌کنند. ایشان در ابتدای یاداشت اخیر خود، نوشته‌ی بنده را تلاش برای روان‌پزشکی خواندن مبحث ارشادی یا تجویزی دکتر فیروزآبادی خواندند. اما همان سطور اولیه آنچه‌ نوشتم، غرض را هویدا می‌کند:
«در اینجا نمی‌خواهم وارد مبحث ارشادی دکتر فیروزآبادی شوم، بلکه تمرکزم روی آن خواهد بود تا روان‌‌پزشکانه بودن نظر ایشان را بررسی کنم. نهایتا بر عهده‌ی خواننده خواهد بود تا ببیند این سیر تفکر را با آن وجه ارشادی مشفقانه نسبتی هست یا نه؟»
هدف بنده این بود که زمینه و زمانه‌ی سخن دکتر فیروزآبادی را در تاریخ روان‌پزشکی جستجو کنم و نشان دهم که صرفا حرفی ذوقی و شخصی نیست و بر بنیان‌هایی بنا شده است.
با مطالعه‌ی یادداشت اخیر دکتر شریفی مشخص شد که نه تنها آن نظریات در توجیه سرایت هیجانی وجود داشته‌اند، بلکه نظریات متأخری هم در این زمینه موجود است و اتفاقا تصریح صورت گرفته که در زمانه‌ی علوم اعصاب شناختی-اجتماعی مساعی زیادی برای تبیین چنین پدیده‌ای صورت گرفته است. هر چند پرسش انتهایی یادداشت بنده اکنون پر رنگ‌تر است که چه انگیزه‌ای باعث می‌شود ما چنین شواهدی را نبینیم و روان‌پزشکانه ندانیم و اکنون که معلوم شد از شروع روان‌پزشکی علمی در مجامع پژوهشی چنین بحثی وجود داشته، می‌گوییم بله اینها بوده و همچنان هم با تئوری‌های جدید استمرار یافته است.
اما نقد دکتر شریفی چنانکه من می‌فهمم دو وجه اصلی دارد؛
اول اینکه استفاده از استعاره‌ها و زبان پزشکی راه را برای سوء استفاده از روان‌پزشکی باز می‌کند.
و دوم اینکه از تمام این توصیفات نمی‌توان به تجویز دست یافت و « بهتر است از تجویز رفتار اجتماعی شایسته پرهیز کنیم».
پیش از هر بحثی در این دو موضوع، یک نقد منطقی به ساختار این دو گزاره دارم.
نقد ایشان معطوف به این است که در اولی، توصیف استعاری لزوما به سوء استفاده ختم شده و خطرناک است ولی در دومی نمی‌توان و نباید از توصیف به تجویز رسید.
در واقع در گزاره‌ی اول می‌پذیرند که «باید» از « هست» بر می‌خیزد ولی در دومی می‌فرمایند که « باید» از « هست» بر نمی‌خیزد!
من نقد اول را جدی‌تر و مشفقانه و با هشداری به اصول حرفه‌ای می‌بینم و سعی می‌کنم با نظر نویسنده همدل‌تر باشم چرا که خطرش را آسیب‌رسان‌تر به کلیت حرفه‌ی روان‌پزشکی می‌بینم.
ولی آن گزاره باگ‌هایی هم دارد که می تواند به انفعال در نظریه‌پردازی و تعطیلی اندیشه‌‌ورزی ختم شود.
اول اینکه به قول آلفرد کورزبینسکی، واضع سمانتیک عمومی، نقشه غیر راه است؛
The map is not the territory
و به زعم جرج لیکاف زبان شناس، ما استعاری می‌اندیشیم و استعاره‌های ما بدن‌مند هستند.
پدیده‌ی هیپنوز یا تلقین‌پذیری، استعاره و مدلی برای تبیین یک قسم از رفتارهای اجتماعی ما است و نه تمامی آن.
می توان به آن نقد داشت یا ناکافی‌اش دانست اما نمی‌شود این قسمت مهم تبار اندیشه‌ی روان‌پزشکانه را منکر شد یا با توجیه سوء استفاده از آن تخطئه‌اش کرد.
اما چگونه اشتباه گرفتن نقشه با راه و مدل‌سازی تبیینی با تمامی واقعیت، می‌تواند اشتباه به بار آورد؟ مثال می‌زنم. آیا اینکه می‌گویم در گزاره‌ی شما باگ وجود دارد، یعنی مشکلی نرم افزاری یا مربوط به علوم کامپیوتر در استدلال شما هست و راه را برای متخصصین کامپیوتر در آنالیز استدلال‌ها گشوده‌ام؟
در علوم ارتباطات استعاره‌ای وجود دارد که فلان پیام وایرال شده است که اتفاقا استعاره‌ای پزشکی است. آیا معنی‌اش این است که ویروس‌ها به ذهن نفوذ کرده و راه را برای ویروس‌درمانی مردم توسط طبیبان باز کرده‌ایم؟

🧷 لطفا ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 ادامه‌ی پاسخ به نقد #دکتر_ونداد_شریفی

#دکتر_مرتضی_نخستین. روان‌‌پزشک. تجربه‌ها

درباره‌ی نقد دوم که باید از است بر نمی‌خیزد و توصیف را راهی به تجویز نیست و باید از توصیه رفتار شایسته اجتماعی دست کشید، هر چند ممکن است با روحیه‌ی علمی تناسبی داشته باشد ولی لزوما با مسؤولیت‌شناسی علمی و اجتماعی نسبتی ندارد.
چه چیز باعث می‌شود که نویسنده‌ی محترم نگران سوء استفاده از روان‌پزشکی باشد؟ همان عامل باعث می‌شود تا دکتر فیروزآبادی درباره‌ی جولان دادن هیجانات و تسری آنها هشدار دهد.
و همان عامل است که نویسنده‌ی این سطور را نسبت به تسری هیجانی نگران می‌کند، خاصه وقتی می‌بینم حوادثی چون خشونت نازی‌آباد و حمله و شکنجه‌ی آرمان علی‌وردی اتفاق افتاده و رسانه‌ی جریان غالب معترضین را به همراه داشتن سلاح و آسیب به دیگران ترغیب می‌کنند. آیا گزاف است که چنین خشونت‌های جمعی را تسخیر لیمبیک بنامیم؟ آنچه باعث می‌شود تا فرد بدون بررسی شواهد و تحت تأثیر رسانه جهت‌گیری کرده و دست به خشونت بزند چطور؟ و آنگاه چرا برای روان‌پزشکی که سر فصل درسی‌اش خشونت، تحلیل و درمان آن است زیبنده ندانیم که رفتار اجتماعی شایسته را تجویز کند؟
آیا این عدم تجویز خود نوعی تجویز منفعلانه نیست؟

اگر تذکر نسبت به سوء استفاده از روان‌پزشکی عملی حرفه‌ای است، هشدار نسبت به برانگیختگی هیجانی و خشونت توده‌وار و جمعی متعاقب آن نیز عملی حرفه‌ای است و نمی‌توان یکی را به نفع آن دیگری نادیده گرفت. به ویژه که ما هنوز شواهدی از اولی نیافته‌ایم ولی دومی به عینه در خیابان‌ها و اخبار حاضر است.
واقعیت این است که جامعه بهای بی‌سوادی هیجانی را می‌پردازد که بطور اولیه رسالتی روان‌پزشکانه محسوب می‌شود. خطر بوجود نیامده را دیدن و مغاکی که به دیدگان خیره شده را نادیدن، شرط هشیاری علمی نیست. حتی اگر قضیه را صرفا سیاسی و اجتماعی ببینیم، باز هم بررسی ادراکات و عواطفی که این بین در داد و ستدند، عملی روان‌پزشکانه است.
چرا که به قول لئو اشتراوس:
«فلسفه‌ی سیاسی پیش از هر چیز در پیوند با عمل است و عمل پیش از هر چیز در پیوند با ادراک است.»
در واقع ادراک ما از خوب و بد است که پایه‌های عمل سیاسی را می‌سازد. خوب و بد چگونه در ذهن ادراک می شوند؟ آیا ممکن نیست که شاکله‌ی ذهن درکی واژگون از مفاهیم و ارزش‌ها داشته باشد؟ اگر پاسخ این سوال مثبت باشد، آنگاه توصیف نحوه‌ی ادراک و هیجانات ما یعنی شناخت و عاطفه، راهی به عالم سیاست و اجتماع می‌یابند.

🧷 پایان

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 اطلاعیه‌ی تجربه‌ها

محکومیت ایجاد مزاحمت برای همکاران پزشک

در روزهای اخیر گروهی تلگرامی به زعم خود با انتشار اسامی پزشکانی که در روزهای فراخوان تعطیلی کسب و کارها، مطب خود را تعطیل نکرده‌اند به آنها برچسب خائن زده و تهدید به افشاگری بیشتر در روزهای اینده در صورت تکرار کرده است.
ماهیت رشته‌ی پزشکی که با تسکین آلام و درد و رنج مردم سروکار دارد با بقیه‌ی کسب و کارها آن‌چنان متفاوت است که به جرات می‌توان گفت در این روزهای پرالتهاب گاهی باز بودن مطب کاری مردمی است. تجربه‌های روانپزشکانه این اقدام را در راستای رو در رو قرازدادن بخشی از مردم در مقابل بخشی دیگر می‌داند و ان را محکوم می‌کند. امیدواریم گردانندگان این کانال در این اقدام تجدیدنظر بنمایند.

#پاینده_ایران

تحریریه‌ی #تجربه‌های_روان‌پزشکانه
۲۵ آبان ۱۴۰۱
⭕️ پیامدهای روانشناختی خشونت سازمان‌یافته نسبت به کودکان

✖️پژوهش در مورد تبعات خشونت سازمان‌یافته نسبت به کودکان تازه نیست. پس از جنگ دوم جهانی، آنا فروید به بررسی اثار اسارت در کمپهای اسرا بر کودکان بازمانده و تاثیر بمباران لندن و جدایی از والدین پرداخت. پس از ان مطالعات زیادی اقدام به بررسی رابطه خشونت سازمان‌یافته و اختلالات روان در کودکان کردند. هرچند مطالعات اولیه بر اختلال استرس پس از آسیب PTSD متمرکز بودند بررسی‌های بعدی مقوله سخت‌جانی و تاب‌اوری کودکان را نیز مدنظر قرار دادند.

✖️نشان داده شده که افرادی که در زمان کودکی در معرض ۴ یا بیشتر از تجارب شدید ناخوشایند قرار داشته‌اند احتمال درگیرشدن در رفتارهای خشونت‌آمیز در زمان بزرگسالی در انها ۷-۸ برابر شده و احتمال خودکشی در آنها ۳۰ برابر می شود.

✖️خشونت سازمان‌یافته هرشکلی از خشونت است که به شکل مستقیم از سوی حکومت یا ارگان‌های مربوطه به علت دیدگاه سیاسی، منشا قومی، جنسیت و جهت‌گیری جنسیتی یا مذهبی افراد انجام می‌شود. این همچنین شامل مواردی نیز می‌شود که حکومت از شهروندان خود در برایر خشونت دفاع نکرده و حقوق انسانی ان‌ها را به گونه‌ای زیرپا می‌گذارد که به یک خشونت ساختار یافته می‌انجامد.

✖️دسته وسیعی از مطالعات در کشورهایی که با خشونت هر روزه روبرو بوده‌اند مانند غزه، موصل، دارفور و بوسنی به شیوع بالای مشکلات روانشناختی در کودکان از قبیل PTSD، جسمی‌سازی، افسردگی و اضطراب اشاره داشته‌اند.

✖️اجماعی کلی در مورد اهمیت وجود یک الگوی دلبستگی و همچنین مهم بودن تروماتیزه شدن والدین به اندازه برخورد مستقیم با تروما برای کودکان وجود دارد‌. نشان داده شد که خشونت خانگی در سری‌لانکا با قرارداشتن در معرض خشونت جنگی و مصرف مواد مخدر در والدین مرتبط بوده که به نوبه خود به افسردگی و PTSD در کودکان انجامیده است. در غزه مطالعات حاکی از این بوده‌اند که دریافت حمایت از سوی والدین عاملی تعیین کننده برای جلوگیری از رفتار پرخاشگرایانه در کودکان است. در بوسنی کودکانی که با هردو والدشان بزرگ شده بودند میزان خیلی پایین‌تری از PTSD را نشان دادند‌ بنابراین می‌توان چنین گفت که خانواده هم به عنوان لنگرگاهی امن برای حفاظت از خشونت بیرونی و هم عاملی خطر زمانی که نتواند این حمایت را عطا کند عمل می‌کند.

✖️بررسی در مورد کودک سربازان در افریقا نشان داده که یک‌سوم انها به PTSD مبتلا بوده و شدت علایم با حس انتقامی که این کودکان داشتند ارتباط نزدیکی نشان داده است.

✖️پاسخ به تروما اغلب پیچیده بوده و عوامل زیادی در ان دخالت می‌کنند‌ خشونت سازمان‌یافته نه تنها فرد بلکه جامعه را درگیر می‌کند. پیامد تروما را نمی‌توان تنها با رجوع به سایکوپاتولوژی فردی توضبح داد. درمانی که تنها بر فرد متمرکز باشد می‌تواند تاثیر تروما را تقویت کرده و فرد را در نقش قربانی رها کند و ارتباط وی را با ساختارهای گسترده‌تر جامعه نادیده بگیرد.

✖️سخن گفتن از تجربه تروما در محیطی امن و فراهم کردن امکان برای قربانیان خشونت در جهت بیان تجارب خود بخشی مهم از فرایند درمان است. کنکاش در معنا و چشم‌انداز درک شده از خشونت در کودکان همچنین احساس انها نسبت به جدایی اهمیتی به سزا دارد.

https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
⭕️ ترومای گروهی، تغییر جهت اجتماعی و انتقال بین‌نسلی

✖️زمانی که یک گروه با ترومایی جمعی روبرو می شود افراد درگیر در آن سه نوع تاثیر روانشناختی  را از سر می‌گذرانند. اول، تجربه اختلالات روانشناختی پس از اسیب، دوم بروز فرایندهای نوین اجتماعی و رفتارهای مشترک در میان گروه و سوم انتقال سازوکارهای ناتمام روانشناختی در نسل اسیب دیده به نسل بعدی.

✖️تجربه مشترک آسیب از طرق مختلف روی می‌دهد. برخی ناشی از حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله هستند و برخی رویدادهایی که بشر در ان دخالت دارد مانند سانحه چرنویل در ۱۹۸۶.
زمانی که طبیعت یا سانحه‌ای اتفاقی دست‌اندرکار است پاسخ افراد با سوانحی که در ان احساس می‌کنند به شکلی عامدانه دردی و رنجی به انها تحمیل شده است متفاوت خواهد بود. تروماهایی که در جنگ، خشونت‌های قومی و مذهبی و تروریستی رخ می‌دهند تنها انواعی هستند که برانگیزاننده مشکلات و مسائل هویتی درون‌گروهی هستند‌.

✖️ زمانی که تعارض میان گروه‌های متخاصم در یک جامعه رخ می‌دهد پیوستگی درون‌گروهی تقویت می شود و یک سرمایه‌گذاری خودشیفتگانه در گروه خودی صورت می‌پذیرد. تحت شرایط استرس‌زا هویت فردی تحت‌الشعاع هویت جمعی قرار می‌گیرد.

✖️رابطه میان انسان‌ها در دو گروه بزرگ متخاصم از سوی دو اصل اساسی متاثر می‌شود:
حفظ حد و مرز روانشناختی میان دو گروه به هر قیمتی
حفاظت و حمایت از هویت درون‌گروهی و متمایز کردن ان از هویت خصم
کشیدن حد و مرز میان خود و دیگری فضا را برای فرافکن کردن جنبه‌های ناخواستنی و منفی خود به سوی دیگری و تهی‌کردن آنها از ویژگی‌های انسانی Dehumanizing  فراهم می‌شود‌.

✖️زمانی که یک گروه گروه دیگر را قربانی می‌کند قربانیان برخلاف سوانح طبیعی نمی‌توانند آن را به خواست و مشیت الهی مرتبط کرده و بار استرس خود را کاهش دهند‌‌ آن‌ها در عوض سرشار از حس خشم و تمایل به انتقام می‌شوند. اگر فضا برای انتقام و تلافی فراهم نباشد این خشم بدل به یک درماندگی شده که هویت جمعی و "ما بودن" اعضای گروه را تقویت می‌کند

✖️ زمانی که گروهی از سوی گروهی دیگر اسیب می بیند برای مقایله با درماندگی، سرخوردگی و خشم خود و طی فرایند فقدان و سوگواری به ایین‌ و رسومی رو می‌اورد که با رسوم کهن و سنتی متفاوت هستند. ایین‌های کهن گاه نمی‌توانند نیازهای نوین را براورده کنند‌ این می‌تواند موجب یک تغییر در رسوم اجتماعی شود.

✖️هرگاه یک گروه بزرگ آسیب‌دیده نتواند حس سرخوردگی و تحقیر خود را حل و فصل کرده و فرایند سوگواری خود را به شکلی موثر طی نکند این پرونده‌های بسته نشده به نسل آینده منتقل می‌‌‌شود. انواع مختلفی از این انتقال بین‌نسلی می‌تواند رخ دهد‌ علاوه بر اضطراب، افسردگی، خشم و ترس، افراد می‌توانند تصویر رنج‌کشیده و اسیب دیده خود را و گاه تصویر جلادان را به کودکان خود تزریق کرده و رسالتی خاص را در آینده برای او تعریف کنند که به تداوم چرخه آسیب بیانجامد.


https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
⭕️ از عصر توده‌ها تا دوران جهانی‌شدن

سیاست راهی عقلانی برای به خدمت گرفتن رفتار غیرعقلانی توده‌ها است
    موسکویچی   شناخت توده‌ها


✖️رفتار توده‌ها بخشی کلیدی در تغییرات بنیادین اجتماعی در طول تاریخ جهان به ویژه در دوران مدرن بوده است. فرانسه در طول یک قرن طوفان‌های انقلابی پی‌درپی را پشت سر گذاشت و اشکال حکومتی مختلف و قانون‌اساسی‌های گوناگون را به خود دید (مونارشی، جمهوری، دیکتاتوری ....). عصری که با انقلاب کبیر در ۱۷۸۹ شروع شده و با دیکتاتوری ناپلئون کمی پس از ان به اوج رسیده و به کمون پاریس و سپس سقوط ان در ۱۸۷۱ می‌پیوندد.

✖️علیرغم این اوج و فرودها و خون‌هایی که ریخته شدند، عقلای قوم پیشرفتی اندک در جامعه فرانسه در قیاس با رقبای انگلیسی و آلمانی خود می‌دیدند که به روشنی دستاوردهای مهمی از نظر سیاسی و اقتصادی در طول این مدت داشتند. این امر انگیزه‌ای برای منفکرینی چون گوستاو لوبون شد تا در روانشناسی توده‌ها به تفکر و تعمق بپردازد.

✖️در اثر مشهور خود روانشناسی توده‌ها لوبون اصولی را در مورد رفتار توده‌ها مطرح می‌کند که دولتمردان باید به آن‌ها توجه کنند. شبیه همان اصولی که ماکیاولی در شهریار بیان کرده بود اما در اینجا این صدای توده‌ها است که رفتار و صدای شاهان را دیکته می‌کند نه برعکس. جامعه توده‌ای از نظر لوبون محصول شهری‌شدن، تغییرات شگرف اجتماعی و بهبودی در شیوه‌های ارتباطی بود که مردم را از قید اقتدار سنتی ازاد کرد و به انها قدرتی سیاسی بخشید.

ا✖️ز دید لوبون و بسیاری دیگر رفتار توده‌ها لزوما خشونت‌امیز و غیرعقلانی نیست و گاهی رفتارهای قهرمانانه و ایثارگرایانه عمیقی را می‌توان در ان دید. نکته کلیدی در رفتار توده‌ای این است که این رفتار از سوی فرهنگ فرد و نه عقلانیت مجرد او شکل داده می‌شود.  زمانی که فرد تنها است می‌تواند در برابر بعضی اعمال مقاومت کند اما در دل جماعت گریزی از ارتکاب به آن ندارد.

✖️مفهوم تلقین در دل رفتار توده‌ای جا دارد. لوبون با تکیه بر مغهوم هیپنوتیرم که در ان زمان به تازگی داشت شکلی علمی به خود می‌گرفت بیان کرد که رابطه رئیس گروه و بدنه آن به نوعی شبیه هیپنوتیرم کننده و هیپنوتیرم شونده‌ای است که می‌تواند جمع را وادار به هرکاری کرده و به هر باوری رهنمون شود. پشت این کنش‌های تلقینی مانند خود هیپنوتیزم می‌تواند هیچ خاطره هشیارانه‌ای از تلفیناتی که فرد دریافت کرده نباشد. توده نه از طریق استدلال بلکه به واسطه نماد‌ها و تصاویری که به شکل مستقیم با نواحی زیر‌قشری مغز ارتباط می‌گیرند تحت تاثیر واقع می‌شود. عدد و رقم و آمار و احتمالات برای توده‌ها مفهومی ندارد. آن‌ها به دنبال کسی می‌روند که برای مسائل پیچیده پاسخی سرراست و صریح داشته یاشد  توده‌ها از ابهام گریزان هستند. دیواری که از سوی ترامپ در مرز مکزیک کشیده شد مثالی از یک تصویر ملموس و مشخص است که در ذهن توده به عنوان یک راه‌حل نمود پیدا می‌کند. شعار چنین رهبرانی این جمله مارک تواین است: تا حقیقت بخواهد پاشنه کفش خود را بکشد دروغ نصف زمین را پیموده

✖️برای آن که تصویری بتواند تاثیری موفق به جا بگذارد لازم است که با ایده‌هایی که به شکل عمیق در فرهنگ و سنت و تاریخ توده جای گرفته‌اند رایطه برقرار کند.  به همین دلیل لوبون می‌گوید که توده‌ها به طور ذاتی محافظه‌کار هستند و ایده‌های بنیادینی را با خود حمل می‌کنند که علیرغم تغییرات سطحی که گاه در این جوامع می‌بینیم باز به همان پله اول برمی‌گردند. این ایده‌های بنیادین چه هستند؟

....ادامه دارد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
⭕️حافظه و فراموشی

✖️دکتر حالا که من دیگه خوب شدم چه لزومی دارد که اون خاطرات دردناک همچنان یادم باشه. چرا من را هیپنوتیرم نمی‌کنید که آن‌ها از ذهنم پاک بشود.

✖️یکی از دلایل خوب شدنت به خاطر آوردن آن زمان‌های دردناک و درک و هضم کردن آنها است‌ اگر فراموششان کنی احتمال آن که دوباره درگیر همان اتفاقات بشوی بالا می‌رود

✖️مثل همون مثالی که برام درمورد ژاپن زدید؟

✖️بله، آفرین، ملت ژاپن با سهمگین‌ترین بمباران‌های تاریخ روبرو و دو تا شهرش با خاک یکسان شدند. اما خودش را بازسازی کرد. گذشته‌اش را هم نه تنها از یاد نبرده بلکه هرسال به یادبود آن مراسمی هم برگزار می‌کند. آلمانی‌ها هم همین‌طور‌. فکر این که دنبال انتقام و تلافی هم باشند نبودند‌ بلکه در مسیر سازندگی خودشان قدم برداشتند بدون آن که ذهنشان را درگیر دیگری و تلافی گذشته کنند.

✖️بله، الان که فکر می‌کنم می‌بینم ملت‌هایی که گذشته خودشان را از یاد بردند باز گرفتار همان مشکلات سابق شدند. ولی برعکس کشورهایی که سعی در حفظ تاریخ گذشته خود و یادآوری آن دارند پیشرفت کردند

✖️دقیقا. پس از این به بعد در مورد فراموشی حرف نزن‌. در فراموشی هیچ چیز خوبی چه برای من و تو به عنوان فرد و چه برای ملت‌ها وجود ندارد.

https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
2025/02/23 16:57:14
Back to Top
HTML Embed Code: