Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 درنگ
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
پیرامون لیست زرد سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
برای هر مسالهی پیچیدهای پاسخی وجود دارد که شفاف، ساده و نادرست است.
اچ.ال. منکن
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیهای اسامی برخی افراد و گروههایی را که در فضای مجازی فعال هستند منتشر کرده و با اشاره به این مطلب که این افراد فاقد شماره نظام روانشناسی هستند از آنها سلب صلاحیت کرده و از مردم خواسته تا از مراجعه به آنها خودداری کنند. تلاش بر حفظ معیارها و استانداردهای حرفهای و تعریف چارچوب مناسب برای آن از سوی هر نهاد و سازمانی امری نیست که بتوان با آن مخالفت کرد. اما پرسشی که پس از اعلام این فهرست پیش میآید این است که ایا چنین سیاست سلبی که به نداشتن معیارهای حرفهای در این افراد اشاره میکند نباید با رویکردی ایجابی همراه باشد که در آن معیارهای روانشناسی علمی و وجوه افتراق آن با شبهعلم و رفتارهای عوامگرایانه به شکلی شفاف برای مردم توضیح داده شده و در این جهت روشنگری شود؟ آیا خود سازمان نظام روانشناسی نظارتی کافی بر عملکرد اعضای خود داشته و آیا آنهایی که از سوی این سازمان پروانه و مجوز کار دریافت میکنند حداقلهای لازم را برای ورود به این حوزه دارا هستند؟ به طور مثال میتوان این پرسشها را مطرح کرد که چه درصدی از روانشناسانی که از سوی سازمان مجوز رواندرمانی دریافت میکنند در طول دوران تحصیل خود تجربه و فرصت مصاحبه مستقیم و بالینی را با بیماران داشتهاند؟ چه تعداد از روانشناسانی که اکنون به عنوان رواندرمانگر به کار مشغولند به رشتهی روانشناسی سلامت یا بالینی تعلق دارند؟ آیا فارغالتحصیلان شاخههای دیگر روانشناسی مجاز به کار به عنوان رواندرمانگر هستند؟ این یادداشت نگاهی دارد به مقولهی روانشناسی زرد و دلایل اقبال به آن در میان تودهها و لزوم شفافسازی خط و مرزهایی که آن را از رویکرد اصیل علمی جدا میکند.
روانشناسی حضوری گسترده و دایمی در تمامی حوزههای زندگی ما دارد. جوانی و پیری، یادآوری و فراموشی، خواب و رویا، عشق و نفرت، شادی و غم، اختلالات روان و رواندرمانی و.....
خوب یا بد و اغلب از هردو وجه، روانشناسی با زندگی امروز ما تنیده شده است. تقریبا به شکل هر روزه، رسانهها، تلویزیون و فضای مجازی ما را با ادعاهای گوناگون بمباران میکنند. عملکرد مغز، ذهنخوانی، تجارب خروج از بدن و نزدیک به مرگ، آزمونهای روانشناختی، روابط عاطفی، والدگری، آزار جنسی، اختلالات روان، قتلهای ناموسی و زنجیرهای، خشونت خانگی.... تنها نمونههای از این موضوعهای متنوع هستند. نگاهی سطحی به یک کتابفروشی، حجم زیادی از کتابهای خودیاری را نشان میدهد که به ما وعدهی تغییر سریع و یکشبه میدهند. صنعت روانشناسی عوامانه در دوران ما فضای رسانهای را به حد اشباع رسانده است.
اما در کمال شگفتی حجم زیادی از آنچه به خورد ما داده میشود درست نیستند. حجم اطلاعات غلط در خوشبینانهترین حالت به همان اندازهی اطلاعات درست است. شوربختانه منابع اندکی وجود دارند که بتوانند به ما در تفکیک سره از ناسره کمک کنند. پیامد این وضع گرفتار شدن هرچه بیشتر جامعه در چنگ گردانندگان گروهها و فرقههایی است که شکل مار میکشند. آنها دیگ درهمجوشی از مواد سالم و ناسالم و مجموعهای از حقایق نصفه نیمه و دروغهای آشکار را تحویل میدهند. بدون مسلح شدن به دانشی که بتواند گوهر گرانبها را از خرمهرههای رنگارنگ تمیز دهد ما در خطر گم شدن در این جنگل انبوه هستیم. بسیاری از افسانههایی که روانشناسی عوامانه به خورد ما میدهد نه تنها ما را در مورد طبیعت و ماهیت آدمی گمراه میکند بلکه این خطر را دارد که افراد را به سوی تصمیمهای غیرعاقلانه در زندگی سوق دهند.
ذهن انسان تمایل زیادی به توجیههای ساده و تکعاملی برای توصیف پدیدهها دارد. چنین توجیههایی راحتتر از دلیلپردازیهای پیچیده از سوی ذهن پذیرفته میشوند. بخش عمدهی روانشناسی عوامانه از آن مطالبی تشکیل شدهاند که بر پایهی حس شهودی و درونی شکل گرفتهاند. حس شهودی برای شکل دادن به فرضیهها مفید است اما زمانی که این برداشتهای شهودی که از سوی عقل سلیم حمایت میشوند به محک بررسی علمی زده شوند مشخص میشود که بسیاری از آنها نادرست هستند. ( مانند حسی که زمانی به بشر میگفت زمین زیر پای او مسطح و صاف است و یا این خورشید است که به گرد زمین میگردد). راز استقبال از روانشناسی عوامانه در تکیه کردن آن بر همین برداشتهای سطحی و شهودی است.
🔻لطفا ورق بزنید. ۱/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
پیرامون لیست زرد سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
برای هر مسالهی پیچیدهای پاسخی وجود دارد که شفاف، ساده و نادرست است.
اچ.ال. منکن
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیهای اسامی برخی افراد و گروههایی را که در فضای مجازی فعال هستند منتشر کرده و با اشاره به این مطلب که این افراد فاقد شماره نظام روانشناسی هستند از آنها سلب صلاحیت کرده و از مردم خواسته تا از مراجعه به آنها خودداری کنند. تلاش بر حفظ معیارها و استانداردهای حرفهای و تعریف چارچوب مناسب برای آن از سوی هر نهاد و سازمانی امری نیست که بتوان با آن مخالفت کرد. اما پرسشی که پس از اعلام این فهرست پیش میآید این است که ایا چنین سیاست سلبی که به نداشتن معیارهای حرفهای در این افراد اشاره میکند نباید با رویکردی ایجابی همراه باشد که در آن معیارهای روانشناسی علمی و وجوه افتراق آن با شبهعلم و رفتارهای عوامگرایانه به شکلی شفاف برای مردم توضیح داده شده و در این جهت روشنگری شود؟ آیا خود سازمان نظام روانشناسی نظارتی کافی بر عملکرد اعضای خود داشته و آیا آنهایی که از سوی این سازمان پروانه و مجوز کار دریافت میکنند حداقلهای لازم را برای ورود به این حوزه دارا هستند؟ به طور مثال میتوان این پرسشها را مطرح کرد که چه درصدی از روانشناسانی که از سوی سازمان مجوز رواندرمانی دریافت میکنند در طول دوران تحصیل خود تجربه و فرصت مصاحبه مستقیم و بالینی را با بیماران داشتهاند؟ چه تعداد از روانشناسانی که اکنون به عنوان رواندرمانگر به کار مشغولند به رشتهی روانشناسی سلامت یا بالینی تعلق دارند؟ آیا فارغالتحصیلان شاخههای دیگر روانشناسی مجاز به کار به عنوان رواندرمانگر هستند؟ این یادداشت نگاهی دارد به مقولهی روانشناسی زرد و دلایل اقبال به آن در میان تودهها و لزوم شفافسازی خط و مرزهایی که آن را از رویکرد اصیل علمی جدا میکند.
روانشناسی حضوری گسترده و دایمی در تمامی حوزههای زندگی ما دارد. جوانی و پیری، یادآوری و فراموشی، خواب و رویا، عشق و نفرت، شادی و غم، اختلالات روان و رواندرمانی و.....
خوب یا بد و اغلب از هردو وجه، روانشناسی با زندگی امروز ما تنیده شده است. تقریبا به شکل هر روزه، رسانهها، تلویزیون و فضای مجازی ما را با ادعاهای گوناگون بمباران میکنند. عملکرد مغز، ذهنخوانی، تجارب خروج از بدن و نزدیک به مرگ، آزمونهای روانشناختی، روابط عاطفی، والدگری، آزار جنسی، اختلالات روان، قتلهای ناموسی و زنجیرهای، خشونت خانگی.... تنها نمونههای از این موضوعهای متنوع هستند. نگاهی سطحی به یک کتابفروشی، حجم زیادی از کتابهای خودیاری را نشان میدهد که به ما وعدهی تغییر سریع و یکشبه میدهند. صنعت روانشناسی عوامانه در دوران ما فضای رسانهای را به حد اشباع رسانده است.
اما در کمال شگفتی حجم زیادی از آنچه به خورد ما داده میشود درست نیستند. حجم اطلاعات غلط در خوشبینانهترین حالت به همان اندازهی اطلاعات درست است. شوربختانه منابع اندکی وجود دارند که بتوانند به ما در تفکیک سره از ناسره کمک کنند. پیامد این وضع گرفتار شدن هرچه بیشتر جامعه در چنگ گردانندگان گروهها و فرقههایی است که شکل مار میکشند. آنها دیگ درهمجوشی از مواد سالم و ناسالم و مجموعهای از حقایق نصفه نیمه و دروغهای آشکار را تحویل میدهند. بدون مسلح شدن به دانشی که بتواند گوهر گرانبها را از خرمهرههای رنگارنگ تمیز دهد ما در خطر گم شدن در این جنگل انبوه هستیم. بسیاری از افسانههایی که روانشناسی عوامانه به خورد ما میدهد نه تنها ما را در مورد طبیعت و ماهیت آدمی گمراه میکند بلکه این خطر را دارد که افراد را به سوی تصمیمهای غیرعاقلانه در زندگی سوق دهند.
ذهن انسان تمایل زیادی به توجیههای ساده و تکعاملی برای توصیف پدیدهها دارد. چنین توجیههایی راحتتر از دلیلپردازیهای پیچیده از سوی ذهن پذیرفته میشوند. بخش عمدهی روانشناسی عوامانه از آن مطالبی تشکیل شدهاند که بر پایهی حس شهودی و درونی شکل گرفتهاند. حس شهودی برای شکل دادن به فرضیهها مفید است اما زمانی که این برداشتهای شهودی که از سوی عقل سلیم حمایت میشوند به محک بررسی علمی زده شوند مشخص میشود که بسیاری از آنها نادرست هستند. ( مانند حسی که زمانی به بشر میگفت زمین زیر پای او مسطح و صاف است و یا این خورشید است که به گرد زمین میگردد). راز استقبال از روانشناسی عوامانه در تکیه کردن آن بر همین برداشتهای سطحی و شهودی است.
🔻لطفا ورق بزنید. ۱/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 درنگ پیرامون فهرست زرد سازمان نظام روانشناسی. بخش دوم
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
بسیاری از سخنرانیها، سمینارهای و گفتارهای تد که درباره موضوعهای خاص برگزار میشوند نشات گرفته از تاثیر پول و قدرتی است که در پشت پرده وجود دارد. اگر طبقهای که قدرت و پول را در اختیار دارد تصمیم به تقویت برخی ایدهها بگیرد آن را توسعه میدهد و وقتی خریداران یک کالا به دنبال نوعی خاص از آن باشند فروشندگان نیز برای بردن سود بیشتر به عرضه همان کالا اقدام میکنند.
در این جا میتوان با آلن سوکال همراه شد آنجا که میگوید: زودباوری در حوزههای کماهمیت اذهان انسانی را برای فریب خوردن در جنبههایی که از اهمیت بیشتری برخوردارند فراهم میکنند و از آن سو مجهز شدن به تفکر انتقادی که علم را از شبهعلم جدا کند به فرد قدرت مقابله با دروغهای قدرتمداران را میبخشد.
شتاب فزایندهی تحولات در دنیای امروز و افزایش روزافزون شکاف طبقاتی که محصول رقابت بیرحمانهی سیستم حاکم سرمایهداری است زمینهی مناسبی را برای رازورزی فراهم میکند. فرد مایل میشود که واقعیت را برای خود به هر شکل قابل فهم نماید و این او را به سوی ساده کردن بیش از حد مسائل و کنار گذاشتن تفکر نقادانه سوق میدهد. تفکر نقادانه و علمی قرار نیست خود به خود به وجود آید. این مهارتی است که نیازمند آموزش و ممارست است. ما همواره نیاز داریم تا بر تمایل خود به کنترل تام و تمام اوضاع و گرایش درونیمان برای يافتن راه حلهایی ساده و بدون زحمت برای يک مساله غلبه كنيم.
آموزش و اگاهیبخشی در این زمینه نیاز روزافزون جامعهی در حال گذار ما است. مراجع علمی که معیارهای صلاحیت حرفهای شاغلین در این حوزهها را تعیین میکنند وظیفه و رسالتی بسیار فراتر از اعلام فهرستی دارند که میتواند در این فضای غبارآلود گاه با نقض غرض به تبلیغی برای بعضی افراد بدل شود. به جای پرداختن به این پرسش که چه کسی صلاحیت دخالت در امور روانشناسانه را ندارد بهتر است به این موضوع پرداخت که چه افرادی دارای صلاحیت در این زمینه هستند. سازمان نظام روانشناسی باید به مردم نشان دهد که چه تفاوت معنیداری میان افرادی که فهرست آنها را منتشر کرده با کسانی که از نظر این سازمان دارای صلاحیت حرفهای هستند وجود دارد. آیا همه چیز در داشتن یک شماره خلاصه میشود؟ با پرداختن به این موضوع و آگاه کردن جامعه در مورد معیارهای علمی صلاحیت حرفهای عرصه خودبخود بر دغلبازان و فریبکاران تنگ میشود.
🔻پایان. ۲/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
بسیاری از سخنرانیها، سمینارهای و گفتارهای تد که درباره موضوعهای خاص برگزار میشوند نشات گرفته از تاثیر پول و قدرتی است که در پشت پرده وجود دارد. اگر طبقهای که قدرت و پول را در اختیار دارد تصمیم به تقویت برخی ایدهها بگیرد آن را توسعه میدهد و وقتی خریداران یک کالا به دنبال نوعی خاص از آن باشند فروشندگان نیز برای بردن سود بیشتر به عرضه همان کالا اقدام میکنند.
در این جا میتوان با آلن سوکال همراه شد آنجا که میگوید: زودباوری در حوزههای کماهمیت اذهان انسانی را برای فریب خوردن در جنبههایی که از اهمیت بیشتری برخوردارند فراهم میکنند و از آن سو مجهز شدن به تفکر انتقادی که علم را از شبهعلم جدا کند به فرد قدرت مقابله با دروغهای قدرتمداران را میبخشد.
شتاب فزایندهی تحولات در دنیای امروز و افزایش روزافزون شکاف طبقاتی که محصول رقابت بیرحمانهی سیستم حاکم سرمایهداری است زمینهی مناسبی را برای رازورزی فراهم میکند. فرد مایل میشود که واقعیت را برای خود به هر شکل قابل فهم نماید و این او را به سوی ساده کردن بیش از حد مسائل و کنار گذاشتن تفکر نقادانه سوق میدهد. تفکر نقادانه و علمی قرار نیست خود به خود به وجود آید. این مهارتی است که نیازمند آموزش و ممارست است. ما همواره نیاز داریم تا بر تمایل خود به کنترل تام و تمام اوضاع و گرایش درونیمان برای يافتن راه حلهایی ساده و بدون زحمت برای يک مساله غلبه كنيم.
آموزش و اگاهیبخشی در این زمینه نیاز روزافزون جامعهی در حال گذار ما است. مراجع علمی که معیارهای صلاحیت حرفهای شاغلین در این حوزهها را تعیین میکنند وظیفه و رسالتی بسیار فراتر از اعلام فهرستی دارند که میتواند در این فضای غبارآلود گاه با نقض غرض به تبلیغی برای بعضی افراد بدل شود. به جای پرداختن به این پرسش که چه کسی صلاحیت دخالت در امور روانشناسانه را ندارد بهتر است به این موضوع پرداخت که چه افرادی دارای صلاحیت در این زمینه هستند. سازمان نظام روانشناسی باید به مردم نشان دهد که چه تفاوت معنیداری میان افرادی که فهرست آنها را منتشر کرده با کسانی که از نظر این سازمان دارای صلاحیت حرفهای هستند وجود دارد. آیا همه چیز در داشتن یک شماره خلاصه میشود؟ با پرداختن به این موضوع و آگاه کردن جامعه در مورد معیارهای علمی صلاحیت حرفهای عرصه خودبخود بر دغلبازان و فریبکاران تنگ میشود.
🔻پایان. ۲/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from اتچ بات
📎 ساختار رویا: علایم و نمادها
🔺 یونگ و فروید هردو به معنای نمادین تصاویر موجود در رویا باور داشتند. اما یونگ فراتر از فروید نمادها را در لایههای مختلف معنایی تفسیر میکرد. یونگ به فروید این انتقاد را وارد میکرد که برداشت محدودی در این مورد داشته و این نمادها را تنها به شکل جنسی و ارضا کننده سایقهای غریزی میبیند. از دید یونگ برخی تصاویر موجود در رویا ماهیتی جهانی و همگانی داشته و میراث مشترک اجدادی ما هستند.
مثال زیر بیان کننده آن است که چگونه میتوان تصاویر متجلی شده در رویا را منطبق با شرایط بیمار تفسیر کرد :
یک بیمار به شکل مکرر رویای سفر با قطار میبیند. سفر اغلب خوشایند است اما بعضی مشکلات در آن وجود دارد: سوار شدن به قطار اشتباهی، تعویض به موقع قطار، دغدغه جاشدن وسایل.
🔺 درمانگر رویا را براساس سفر شخصی و سفردرمانی او تفسیر میکند: آیا او به همان جایی که میخواهد میرسد؟ ایا در مسیر درست قرار دارد؟ بر سر وسایلش چه می آید( افکاری که با خود به اتاق درمان آورده است).
🔺 این مراجع، خانمی بود که از روابط نزدیک فردی دوری می کرد چرا که از تاثیر بدی که دیگران ممکن است بر او اعمال کنند هراسان بود. فکر میکرد در تنهایی بهتر میتواند "خودش" باشد. "میتوانید هر زمان که خواستید از قطار پیاده یا سوار آن شوید اما کنترلی بر جایی که میرود ندارید".
🔺 شروع دیدن رویاهایی که در حال رانندگی با اتوموبیل خودش بود همزمان با برقراری روابط صمیمانه بیشتر در زندگی او بود. او یاد گرفت به جای آن که به سادگی قطار خود را زمانی که اوضاع در مسیر درست نیست تعویض کند، چالش بیشتری با خود داشته باشد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 یونگ و فروید هردو به معنای نمادین تصاویر موجود در رویا باور داشتند. اما یونگ فراتر از فروید نمادها را در لایههای مختلف معنایی تفسیر میکرد. یونگ به فروید این انتقاد را وارد میکرد که برداشت محدودی در این مورد داشته و این نمادها را تنها به شکل جنسی و ارضا کننده سایقهای غریزی میبیند. از دید یونگ برخی تصاویر موجود در رویا ماهیتی جهانی و همگانی داشته و میراث مشترک اجدادی ما هستند.
مثال زیر بیان کننده آن است که چگونه میتوان تصاویر متجلی شده در رویا را منطبق با شرایط بیمار تفسیر کرد :
یک بیمار به شکل مکرر رویای سفر با قطار میبیند. سفر اغلب خوشایند است اما بعضی مشکلات در آن وجود دارد: سوار شدن به قطار اشتباهی، تعویض به موقع قطار، دغدغه جاشدن وسایل.
🔺 درمانگر رویا را براساس سفر شخصی و سفردرمانی او تفسیر میکند: آیا او به همان جایی که میخواهد میرسد؟ ایا در مسیر درست قرار دارد؟ بر سر وسایلش چه می آید( افکاری که با خود به اتاق درمان آورده است).
🔺 این مراجع، خانمی بود که از روابط نزدیک فردی دوری می کرد چرا که از تاثیر بدی که دیگران ممکن است بر او اعمال کنند هراسان بود. فکر میکرد در تنهایی بهتر میتواند "خودش" باشد. "میتوانید هر زمان که خواستید از قطار پیاده یا سوار آن شوید اما کنترلی بر جایی که میرود ندارید".
🔺 شروع دیدن رویاهایی که در حال رانندگی با اتوموبیل خودش بود همزمان با برقراری روابط صمیمانه بیشتر در زندگی او بود. او یاد گرفت به جای آن که به سادگی قطار خود را زمانی که اوضاع در مسیر درست نیست تعویض کند، چالش بیشتری با خود داشته باشد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
📋 درنگ
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
جراحت برخاسته از خیانت (Betrayal Trauma)
در باب روزگارانی که ناامنی، روزمره شده
جراحت (تروما) روانی را میتوان چنین تعریف کرد: هر گونه رویداد استرسزایی که فرد نتواند بر آن با سازوکارهایی که پیش از این برای مقابله با فشار استفاده میکرده است غلبه کند. تروما به اتفاقی اشاره میکند که باعث وقفهای در تجارب عادی زندگی روزمره شده و مغز ولو به شکل موقت در درک و هضم آن دچار مشکل میشود. بسته به موقعیت و شرایطی که تروما در آن اتفاق میافتد و شدت خود جراحت میتوان آن را به دستههای مختلف تقسیم کرد. بدیهی است که از دست دادن یک عزیز در اثر یک بیماری طولانی در سن بالا و فقدان ناگهانی عضوی از خانواده در سنین جوانی جراحتهایی با شدت متفاوت هستند. بعضی از انواع جراحت به شکل جمعی وارد شده و یک گروه و یا جمعیتی بزرگ را درگیر میکنند.( سیل، زلزله یا جنگ) و بعضی به شدت انفرادی بوده و یک فرد را هدف قرار میدهند ( تجاوز جنسی یا زورگیری). در بعضی انواع جراحت، انسان با عوامل ماوراطبیعی روبرو است ( زلزله و سیل) و در برخی آسیبها انسان دخالتی مستقیم دارد ( از ریل خارج شدن یک قطار یا فروریختن یک ساختمان). چنین متغیرهایی بر رویکردهای درمانی نسبت به این آسیبها تاثیر میگذارد. یکی از مهمترین خطوط تمایزی که میتوان تروما را براساس آن تقسیم کرد در مفهوم جراحت برخاسته از خیانت betrayal trauma نهفته است. مطالعات کنترل شده نشان دادهاند که قرارگرفتن در معرض چنین جراحتی به شکلی معنیدار احتمال ابتلا به اختلالات روان را در آینده نسبت به بقیه دیگر جراحتها بالا میبرد. منظور از جراحت برخاسته از خیانت درکی است که فرد قربانی از ماهیت آسیب در ذهن خود پیدا میکند. زمانی که عامل آسیب، فرد یا سیستمی باشد که کودک یا فرد بالغ به شکل طبیعی به عنوان منبع محبت، مراقبت، امنیت و حمایت به آن نگاه میکند با چنین جراحتی سروکار داریم. پدر و مادر، سایر اعضای خانواده، معلمین... منابعی هستند که به قاعده باید تقویت کننده اعتماد کودک باشند. حال در شرایطی که همین منابع اعتماد به منبع آسیب و جراحت بدل شوند با معمای پیچیدهای در ذهن روبرو میشویم که درک آن به سادگی ممکن نیست. زمانی که فرد صبح از خواب برخاسته و به ناگهان با از دست رفتن اندوخته یک عمر خود در اثر سرقت از بانکی روبرو میشود که شعار اصلی آن اعتماد است و زمانی که به ناگهان ساختمانی بلندمرتبه که به ظاهر استوار به نظر میرسد فرو میریزد با چنین آسیبی روبرو هستیم. اعتماد آسیب دیده تقویت کننده احساس ناامنی است و ناامنی تمرکز و آرامش جامعه را سلب کرده و بستری مناسب برای شکل گیری آسیبهای دیگر فراهم میکند. ترمیم اعتماد خدشهدار شده به آسانی ترمیم و بازسازی اوارها و به خط برگرداندن دوباره قطار به ریل نیست. کمی در این باره بیاندیشیم و به راههایی فکر کنیم که از طریق آنها بتوان بر چنین جراحتهایی مرهم گذاشت. اعتماد ملاطی است که اجزا و آحاد جامعه را به یکدیگر بسته و متصل نگاه میدارد و تک تک ما در قبال حفظ و تقویت آن مسولیم
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
جراحت برخاسته از خیانت (Betrayal Trauma)
در باب روزگارانی که ناامنی، روزمره شده
جراحت (تروما) روانی را میتوان چنین تعریف کرد: هر گونه رویداد استرسزایی که فرد نتواند بر آن با سازوکارهایی که پیش از این برای مقابله با فشار استفاده میکرده است غلبه کند. تروما به اتفاقی اشاره میکند که باعث وقفهای در تجارب عادی زندگی روزمره شده و مغز ولو به شکل موقت در درک و هضم آن دچار مشکل میشود. بسته به موقعیت و شرایطی که تروما در آن اتفاق میافتد و شدت خود جراحت میتوان آن را به دستههای مختلف تقسیم کرد. بدیهی است که از دست دادن یک عزیز در اثر یک بیماری طولانی در سن بالا و فقدان ناگهانی عضوی از خانواده در سنین جوانی جراحتهایی با شدت متفاوت هستند. بعضی از انواع جراحت به شکل جمعی وارد شده و یک گروه و یا جمعیتی بزرگ را درگیر میکنند.( سیل، زلزله یا جنگ) و بعضی به شدت انفرادی بوده و یک فرد را هدف قرار میدهند ( تجاوز جنسی یا زورگیری). در بعضی انواع جراحت، انسان با عوامل ماوراطبیعی روبرو است ( زلزله و سیل) و در برخی آسیبها انسان دخالتی مستقیم دارد ( از ریل خارج شدن یک قطار یا فروریختن یک ساختمان). چنین متغیرهایی بر رویکردهای درمانی نسبت به این آسیبها تاثیر میگذارد. یکی از مهمترین خطوط تمایزی که میتوان تروما را براساس آن تقسیم کرد در مفهوم جراحت برخاسته از خیانت betrayal trauma نهفته است. مطالعات کنترل شده نشان دادهاند که قرارگرفتن در معرض چنین جراحتی به شکلی معنیدار احتمال ابتلا به اختلالات روان را در آینده نسبت به بقیه دیگر جراحتها بالا میبرد. منظور از جراحت برخاسته از خیانت درکی است که فرد قربانی از ماهیت آسیب در ذهن خود پیدا میکند. زمانی که عامل آسیب، فرد یا سیستمی باشد که کودک یا فرد بالغ به شکل طبیعی به عنوان منبع محبت، مراقبت، امنیت و حمایت به آن نگاه میکند با چنین جراحتی سروکار داریم. پدر و مادر، سایر اعضای خانواده، معلمین... منابعی هستند که به قاعده باید تقویت کننده اعتماد کودک باشند. حال در شرایطی که همین منابع اعتماد به منبع آسیب و جراحت بدل شوند با معمای پیچیدهای در ذهن روبرو میشویم که درک آن به سادگی ممکن نیست. زمانی که فرد صبح از خواب برخاسته و به ناگهان با از دست رفتن اندوخته یک عمر خود در اثر سرقت از بانکی روبرو میشود که شعار اصلی آن اعتماد است و زمانی که به ناگهان ساختمانی بلندمرتبه که به ظاهر استوار به نظر میرسد فرو میریزد با چنین آسیبی روبرو هستیم. اعتماد آسیب دیده تقویت کننده احساس ناامنی است و ناامنی تمرکز و آرامش جامعه را سلب کرده و بستری مناسب برای شکل گیری آسیبهای دیگر فراهم میکند. ترمیم اعتماد خدشهدار شده به آسانی ترمیم و بازسازی اوارها و به خط برگرداندن دوباره قطار به ریل نیست. کمی در این باره بیاندیشیم و به راههایی فکر کنیم که از طریق آنها بتوان بر چنین جراحتهایی مرهم گذاشت. اعتماد ملاطی است که اجزا و آحاد جامعه را به یکدیگر بسته و متصل نگاه میدارد و تک تک ما در قبال حفظ و تقویت آن مسولیم
#تجربههای_روانپزشکانه
📎 دکتر چرا من خوب نمیشوم؟
🔺 سلام دکتر، این بار سوم است که پیش شما می ایم چرا خوب نمی شوم
🔸 فکر می کنی هیچ چیزی در تو تغییری نکرده؟
🔺نه، همون افسردگی و بی حالی و بی انگیزگی همیشگی، حال هیچ کاری ندارم
🔸خودت هیچ فکری در مورد این که چرا با وجودی که سه بار داروهات را عوض کردم هیچ فرقی نکردی نداری؟
🔺نه چیزی به ذهنم نمی رسد
🔸 از زمان های دور چطور؟، از زمان بچگی، چیزی هست که وقتی بهش فکر می کنی اذیتت بکنه
🔺بله یک چیزهایی هست. اتفاقاتی که فکر می کنم در ان زمان به من آسیب زده
🔸.... و تو الان که به آن ها فکر می کنی حس عصبانیت و خشم به تو دست می دهد؟
🔺 بله من ادم عصبانی هستم
🔸فکر نمی کنی یکی از دلایل بهتر نشدنت همین حس خشم باشد؟ یعنی به عبارتی از دنیا قهر کردی. یک جورهایی می گی حالا که دنیا با من به این ترتیب تا کرده پس من هم کاری به کارش ندارم. مثل بچه ای که ازسفره غذا قهر می کند. یک حسی در درون تو انگار نمی خواد خوب شود.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 سلام دکتر، این بار سوم است که پیش شما می ایم چرا خوب نمی شوم
🔸 فکر می کنی هیچ چیزی در تو تغییری نکرده؟
🔺نه، همون افسردگی و بی حالی و بی انگیزگی همیشگی، حال هیچ کاری ندارم
🔸خودت هیچ فکری در مورد این که چرا با وجودی که سه بار داروهات را عوض کردم هیچ فرقی نکردی نداری؟
🔺نه چیزی به ذهنم نمی رسد
🔸 از زمان های دور چطور؟، از زمان بچگی، چیزی هست که وقتی بهش فکر می کنی اذیتت بکنه
🔺بله یک چیزهایی هست. اتفاقاتی که فکر می کنم در ان زمان به من آسیب زده
🔸.... و تو الان که به آن ها فکر می کنی حس عصبانیت و خشم به تو دست می دهد؟
🔺 بله من ادم عصبانی هستم
🔸فکر نمی کنی یکی از دلایل بهتر نشدنت همین حس خشم باشد؟ یعنی به عبارتی از دنیا قهر کردی. یک جورهایی می گی حالا که دنیا با من به این ترتیب تا کرده پس من هم کاری به کارش ندارم. مثل بچه ای که ازسفره غذا قهر می کند. یک حسی در درون تو انگار نمی خواد خوب شود.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎 راههای گریز
🔺تعارضهای وجودی آدمی برای او موجد اضطراب و بیقراری میشوند. برای مقابله با این اضطراب که گاه خود انسان نیز از ماهیت واقعی آن بیخبر است، فرد به تمهیدات مختلفی دست میزند تا بر ناآرامی وجود خود غلبه کند و آبی بر آتش درون خویش بریزد. رفتن به سوی مواد مخدر یکی از انواع چنین رفتارهایی است که در آن اضطراب و ناآرامی وجودی به شکلی مستقیم هدف قرار میگیرد. اما افسوس که اثر این مواد موقتی هستند و خود پس از مدتی به عاملی برای ناآرامی بدل میشوند. راههای غیرمستقیمی نیز برای کاهش اضطراب به کار گرفته میشوند که در این جا به دو مورد از شایعترین آنها اشاره میشود:
🔸 حرکت مستمر، کار و فعالیت بدنی مداوم: انسانی که به شکل افراطی بدن خود را درگیر فعالیت میکند در واقع از این هراس دارد که ایستادن، سکون و کاهش حرکت موجب بیدار شدن افکاری شوند که او نمیخواهد به آنها بیاندیشد. غرق شدن در فعالیت، ذهن را از افکار پریشان منحرف میکند. سکون باعث افزایش بیقراری و اضطراب میشود.
🔸 در بعضی دیگر، خود تفکر است که بدل به هدف میشود. در این جا با فردی سروکار داریم که به شکلی وسواس گونه درگیر برخی افکار که گاه ماهیتی فلسفی و پیچیده هم پیدا میکنند میشود. چنین افکاری در حقیقت پوششی برای پنهان کردن افکار اضطرابزایی هستند که او تلاش برای گریز از آنها دارد. در حقیقت او از فکرکردن برای فکر نکردن استفاده میکند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺تعارضهای وجودی آدمی برای او موجد اضطراب و بیقراری میشوند. برای مقابله با این اضطراب که گاه خود انسان نیز از ماهیت واقعی آن بیخبر است، فرد به تمهیدات مختلفی دست میزند تا بر ناآرامی وجود خود غلبه کند و آبی بر آتش درون خویش بریزد. رفتن به سوی مواد مخدر یکی از انواع چنین رفتارهایی است که در آن اضطراب و ناآرامی وجودی به شکلی مستقیم هدف قرار میگیرد. اما افسوس که اثر این مواد موقتی هستند و خود پس از مدتی به عاملی برای ناآرامی بدل میشوند. راههای غیرمستقیمی نیز برای کاهش اضطراب به کار گرفته میشوند که در این جا به دو مورد از شایعترین آنها اشاره میشود:
🔸 حرکت مستمر، کار و فعالیت بدنی مداوم: انسانی که به شکل افراطی بدن خود را درگیر فعالیت میکند در واقع از این هراس دارد که ایستادن، سکون و کاهش حرکت موجب بیدار شدن افکاری شوند که او نمیخواهد به آنها بیاندیشد. غرق شدن در فعالیت، ذهن را از افکار پریشان منحرف میکند. سکون باعث افزایش بیقراری و اضطراب میشود.
🔸 در بعضی دیگر، خود تفکر است که بدل به هدف میشود. در این جا با فردی سروکار داریم که به شکلی وسواس گونه درگیر برخی افکار که گاه ماهیتی فلسفی و پیچیده هم پیدا میکنند میشود. چنین افکاری در حقیقت پوششی برای پنهان کردن افکار اضطرابزایی هستند که او تلاش برای گریز از آنها دارد. در حقیقت او از فکرکردن برای فکر نکردن استفاده میکند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗒 روزها
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
در باب مهاجرت، و مهاجران
جهان در سالهای آخر هزاره گذشته شاهد بیشترین حجم مهاجرت در طول تاریخ بشری بود و با ورود به هزاره سوم از این حجم نه تنها کاسته نشده که در برخی مناطق افزایش نیز داشته است. تعداد زیادی از این مهاجرین در معرض شرایط نابهنجار زیستی، استثمار اقتصادی و برخوردهای تبعیضآمیز و نژادپرستانه قرار میگیرند. نگاه بسیاری از مهاجرین به مقاصد خود به عنوان لنگرگاههایی امن است که موجب برطرف شدن شر طوفانهای زندگی آنها میشود اما در بسیاری از موارد دستکم در کوتاهمدت ناچار به دست و پنجه نرم کردن با خیزش امواج تازهای خواهند شد. انسانی که خود را ناچار به پشتسر گذاشتن هر آنچه که داشته میشود چگونه انسانی خواهد شد؟ او فشارهای جسمی و روانی فرایند مهاجرت را چگونه از سر میگذراند؟ درمانگران چه مداخلاتی میتوانند برای این جماعت در جهت سازگاری با محیط میزبان انجام داده و آنها را به سوی یک زندگی مولد سوق دهند؟
مهاجرت به شکلی اجتنابناپذیر با فشارهای انطباقی همراه است. تاثیر چنین فشاری بر سلامت روان پیچیده و متغیر است. اختلالات اضطرابی، افسردگی، سو مصرف مواد و علایم اختلال استرس پس از آسیب PTSD و اختلالات شدیدتر روان در مهاجرین گزارش شده است. برخی چنین گفتهاند که نه مهاجرت به تنهایی بلکه رویدادهای آسیبزایی که فرد قبل، در حین و پس از مهاجرت متحمل میشود در بروز مشکلات روان دخالت دارند.
محققین به چهار مرحله در مهاجرت که به شکل بالقوه در بروز علایم اختلالات روان میتوانند دخالت داشته باشند اشاره کردهاند:
۱) آسیبهای پیش از مهاجرت
۲) رویدادهای آسیبزایی که در حین حرکت به سوی مقصد جدید تجربه میشوند
۳) تداوم فشار روانی در جریان طی فرایند پذیرفته شدن در محیط جدید
۴) شرایط نابسامان و زیر سطح استاندارد در محیط جدید که ناشی از بیکاری، عدم حمایتهای کافی و شرایط تبعیضآمیز نسبت به اقلیتها است.
فردی که تصمیم به مهاجرت میگیرد در بسیاری از موارد چنین کاری را برای تغییر شرایطی انجام میدهد که از تحمل وی خارج شده است. این شرایط فشار روانی را به وی تحمیل کرده که سلامت روان او به نحوی از انحا از آن متاثر شده است. بنابراین میتوان چنین فرض کرد که تعدادی نه چندان اندک از مهاجرین حتی پیش از آن که مهاجرت را آغاز کنند از برخی اختلالات روانپزشکی در رنج هستند.
در جریان مهاجرت تعدادی از مهاجرین جان خود را از دست داده و تعدادی نیز در معرض فشارهای مختلف از جمله زیادهخواهیهای قاچاقچیان انسان، تعرضهای جنسی، مرگ نزدیکان و بیماریهای مختلف جسمی قرار میگیرند.
کشور میزبان همیشه محیطی پذیرا برای مهاجرین نیست؛ به ویژه اگر این کشور تحت فشار اقتصادی و پیش از این نیز شاهد مهاجرین زیادی بوده باشد. زندگی در اردوگاههای پناهندگی با اضطراب زیاد، ترس از دست دادن و بازگردانده شدن همراه است و گزارشهای زیادی از بروز اختلالات روانپزشکی در این اردوگاهها وجود دارد. افراد در این مناطق گاه تا چندین سال باید منتظر پاسخ درخواست خود بمانند.
پس از ورود به جامعه جدید مقولههایی چون یافتن کار مناسب، شرایط نامساعد زندگی و نیاز به بازسازی شبکهی روابط اجتماعی از عوامل عمدهی ایجاد فشار روانی برای مهاجرین هستند. چنین شرایطی به شکلی دردناک بار مضاعفی بر دوش آنهایی میگذارد که پیش از این فشارهای جانکاه مراحل قبلی را متحمل شدهاند.
پژوهشها بیانگر این بودهاند که فشار روانی وارد شده بر مهاجرین اثر تجمعی داشته و در طول زمان احتمال بروز اختلال استرس پس از آسیب و افسردگی را افزایش میدهد. گزارش شده که شرایط نابسامان پیش از مهاجرت پیشبینی کنندهی نیرومندی برای بروز اختلالات روانپزشکی در طول پنج سال پس از مهاجرت است.
انگیزهی مهاجرت و ترک موطن خویش هرچه که باشد فعال کنندهی یک فرایند سوگواری در فرد مهاجر است. از دست رفتن بوها، صداها، طعمها و ریتم زندگی که به شکلی عمیق به زندگی او ساختار میدادند و حسی که از خویشتن خویش در مسیر رشد و بزرگ شدن خود داشته است از عمیقترین این فقدانها هستند. فرد نه تنها به سوگ افراد و مکانهایی مینشیند که با آنها آشنایی داشته بلکه دچار یک سوگ فرهنگی میشود. این سوگ فرهنگی به تمهیداتی دامن میزند که از طریق آنها سوگ انکار، ترمیم یا حتی کمرنگ شود. این فرایند از چنان عمقی برخوردار است که برخی به مهاجرین سوگواران همیشگی نام دادهاند. فرایند سوگواری فرد را درگیر شکل دادن دوباره به دنیای درون و تجلیات ذهنی ابژهها میکند. این سفر بینفرهنگی ایجاد کنندهی یک بحران رشدی است که در آن فرد باید فرایند ادغام و انسجام ارزشهای فرهنگی جدید را با آنچه پیش از این در سرزمین خود از والدین و جامعه خویش کسب کرده طی کند.
🧷 لطفا ورق بزنید، پایان بخش ۱/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
در باب مهاجرت، و مهاجران
جهان در سالهای آخر هزاره گذشته شاهد بیشترین حجم مهاجرت در طول تاریخ بشری بود و با ورود به هزاره سوم از این حجم نه تنها کاسته نشده که در برخی مناطق افزایش نیز داشته است. تعداد زیادی از این مهاجرین در معرض شرایط نابهنجار زیستی، استثمار اقتصادی و برخوردهای تبعیضآمیز و نژادپرستانه قرار میگیرند. نگاه بسیاری از مهاجرین به مقاصد خود به عنوان لنگرگاههایی امن است که موجب برطرف شدن شر طوفانهای زندگی آنها میشود اما در بسیاری از موارد دستکم در کوتاهمدت ناچار به دست و پنجه نرم کردن با خیزش امواج تازهای خواهند شد. انسانی که خود را ناچار به پشتسر گذاشتن هر آنچه که داشته میشود چگونه انسانی خواهد شد؟ او فشارهای جسمی و روانی فرایند مهاجرت را چگونه از سر میگذراند؟ درمانگران چه مداخلاتی میتوانند برای این جماعت در جهت سازگاری با محیط میزبان انجام داده و آنها را به سوی یک زندگی مولد سوق دهند؟
مهاجرت به شکلی اجتنابناپذیر با فشارهای انطباقی همراه است. تاثیر چنین فشاری بر سلامت روان پیچیده و متغیر است. اختلالات اضطرابی، افسردگی، سو مصرف مواد و علایم اختلال استرس پس از آسیب PTSD و اختلالات شدیدتر روان در مهاجرین گزارش شده است. برخی چنین گفتهاند که نه مهاجرت به تنهایی بلکه رویدادهای آسیبزایی که فرد قبل، در حین و پس از مهاجرت متحمل میشود در بروز مشکلات روان دخالت دارند.
محققین به چهار مرحله در مهاجرت که به شکل بالقوه در بروز علایم اختلالات روان میتوانند دخالت داشته باشند اشاره کردهاند:
۱) آسیبهای پیش از مهاجرت
۲) رویدادهای آسیبزایی که در حین حرکت به سوی مقصد جدید تجربه میشوند
۳) تداوم فشار روانی در جریان طی فرایند پذیرفته شدن در محیط جدید
۴) شرایط نابسامان و زیر سطح استاندارد در محیط جدید که ناشی از بیکاری، عدم حمایتهای کافی و شرایط تبعیضآمیز نسبت به اقلیتها است.
فردی که تصمیم به مهاجرت میگیرد در بسیاری از موارد چنین کاری را برای تغییر شرایطی انجام میدهد که از تحمل وی خارج شده است. این شرایط فشار روانی را به وی تحمیل کرده که سلامت روان او به نحوی از انحا از آن متاثر شده است. بنابراین میتوان چنین فرض کرد که تعدادی نه چندان اندک از مهاجرین حتی پیش از آن که مهاجرت را آغاز کنند از برخی اختلالات روانپزشکی در رنج هستند.
در جریان مهاجرت تعدادی از مهاجرین جان خود را از دست داده و تعدادی نیز در معرض فشارهای مختلف از جمله زیادهخواهیهای قاچاقچیان انسان، تعرضهای جنسی، مرگ نزدیکان و بیماریهای مختلف جسمی قرار میگیرند.
کشور میزبان همیشه محیطی پذیرا برای مهاجرین نیست؛ به ویژه اگر این کشور تحت فشار اقتصادی و پیش از این نیز شاهد مهاجرین زیادی بوده باشد. زندگی در اردوگاههای پناهندگی با اضطراب زیاد، ترس از دست دادن و بازگردانده شدن همراه است و گزارشهای زیادی از بروز اختلالات روانپزشکی در این اردوگاهها وجود دارد. افراد در این مناطق گاه تا چندین سال باید منتظر پاسخ درخواست خود بمانند.
پس از ورود به جامعه جدید مقولههایی چون یافتن کار مناسب، شرایط نامساعد زندگی و نیاز به بازسازی شبکهی روابط اجتماعی از عوامل عمدهی ایجاد فشار روانی برای مهاجرین هستند. چنین شرایطی به شکلی دردناک بار مضاعفی بر دوش آنهایی میگذارد که پیش از این فشارهای جانکاه مراحل قبلی را متحمل شدهاند.
پژوهشها بیانگر این بودهاند که فشار روانی وارد شده بر مهاجرین اثر تجمعی داشته و در طول زمان احتمال بروز اختلال استرس پس از آسیب و افسردگی را افزایش میدهد. گزارش شده که شرایط نابسامان پیش از مهاجرت پیشبینی کنندهی نیرومندی برای بروز اختلالات روانپزشکی در طول پنج سال پس از مهاجرت است.
انگیزهی مهاجرت و ترک موطن خویش هرچه که باشد فعال کنندهی یک فرایند سوگواری در فرد مهاجر است. از دست رفتن بوها، صداها، طعمها و ریتم زندگی که به شکلی عمیق به زندگی او ساختار میدادند و حسی که از خویشتن خویش در مسیر رشد و بزرگ شدن خود داشته است از عمیقترین این فقدانها هستند. فرد نه تنها به سوگ افراد و مکانهایی مینشیند که با آنها آشنایی داشته بلکه دچار یک سوگ فرهنگی میشود. این سوگ فرهنگی به تمهیداتی دامن میزند که از طریق آنها سوگ انکار، ترمیم یا حتی کمرنگ شود. این فرایند از چنان عمقی برخوردار است که برخی به مهاجرین سوگواران همیشگی نام دادهاند. فرایند سوگواری فرد را درگیر شکل دادن دوباره به دنیای درون و تجلیات ذهنی ابژهها میکند. این سفر بینفرهنگی ایجاد کنندهی یک بحران رشدی است که در آن فرد باید فرایند ادغام و انسجام ارزشهای فرهنگی جدید را با آنچه پیش از این در سرزمین خود از والدین و جامعه خویش کسب کرده طی کند.
🧷 لطفا ورق بزنید، پایان بخش ۱/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗒 روزها
یادداشت #دکتر_علی_فیروزآبادی. بخش ۲/۲
به عبارتی دیگر، جنبههای تحولی و رشدی تجربهی مهاجرت به شکل ضروری به تغییر در ساختار شخصیتی فرد منجر شده که به نوبهی خود فعال کنندهی فرایند سوگ است.
بخشی از این فرایند به سوگواری برای بخشی از خویشتن خویش بر میگردد که فرد آن را در موطن خود به جا گذاشته است. روند سوگواری با دورهای از آشفتگی، درد و سرخوردگی به عنوان بخشی از فرایند مهاجرت همراه است. مهاجرت نه تنها فرد را از محیط خود جابجا میکند بلکه باعث گسستگی در تداوم و پیوستگی تجربهی فرد از خود میشود و زمانی که با آسیبهای قابل توجه نیز همراه باشد میتواند برانگیزانندهی از دست رفتن تماس هشیارانه با جنبههای شخصیتی Self-states فرد شود و این جنبههای تجزیه شده در قالب علایم بالینی اختلالات تجزیهای نمود پیدا کنند. مثالی از این روند گسستگی در تداوم تجربه فرد از خود را بولانگر Boulanger در ۲۰۰۴ در بیمار ۲۹ سالهی خود مطرح میکند که در ۱۱ سالگی از کوبا به ایالات متحده آمده بود. او به شکلی مداوم میان هویتهای پیش و پس از مهاجرت خود نوسان میکرد. من اینجا چه میکنم؟ چه کسی این را باور میکند؟ و چطور به اینجا رسیدم؟ پرسشهایی بود که او به شکلی مداوم از خود میپرسید. او از یک دختر پسرنمای سرکش که در خانوادهای شلوغ بزرگ شده بود به سوی نقش کودکی چاق و تنها در خانه حرکت کرده بود و میپنداشت که دیگران از او انتظار دارند نقش طبقاتی سطح پایین و منشا کوبایی خود را دور بریزد.
فرایند جذب شدن در فرهنگی دیگر یک روند یکنواخت و گریزناپذیر نیست بلکه روندی پویا است. حل شدن در فرهنگ جدید و دست کشیدن از فرهنگ خویش، ادغام در فرهنگ نو با حفظ جنبههایی از فرهنگ خود، جدایی (حفظ فرهنگ خودی و طرد فرهنگ نو) و حاشیهنشینی (طرد فرهنگ خودی و نو هردو) از جملهی این واکنشها هستند.
مهاجرت چه به شکل خودخواسته یا به صورت اجباری و تحمیلی همراه با فشار روانی زیادی است که حتی در بهترین و خوشبینانهترین شرایط نیز تاثیر خود را بر سلامت روان افراد اعمال میکند. بر دستاندرکاران بهداشت روان است که با گفت و گو در مورد ابعاد مختلف این پدیده و شناسایی جنبههای مختلف آن به افزایش آگاهی در مورد آن که بخشی انکارناپذیر از زندگی امروزه ما است یاری رسانند.
🗞 پایان ۲ از ۲
#دکتر_علی_فیروزآبادی
#فیروزآبادی
#روزها
#مهاجرت
#تجربههای_روانپزشکانه
یادداشت #دکتر_علی_فیروزآبادی. بخش ۲/۲
به عبارتی دیگر، جنبههای تحولی و رشدی تجربهی مهاجرت به شکل ضروری به تغییر در ساختار شخصیتی فرد منجر شده که به نوبهی خود فعال کنندهی فرایند سوگ است.
بخشی از این فرایند به سوگواری برای بخشی از خویشتن خویش بر میگردد که فرد آن را در موطن خود به جا گذاشته است. روند سوگواری با دورهای از آشفتگی، درد و سرخوردگی به عنوان بخشی از فرایند مهاجرت همراه است. مهاجرت نه تنها فرد را از محیط خود جابجا میکند بلکه باعث گسستگی در تداوم و پیوستگی تجربهی فرد از خود میشود و زمانی که با آسیبهای قابل توجه نیز همراه باشد میتواند برانگیزانندهی از دست رفتن تماس هشیارانه با جنبههای شخصیتی Self-states فرد شود و این جنبههای تجزیه شده در قالب علایم بالینی اختلالات تجزیهای نمود پیدا کنند. مثالی از این روند گسستگی در تداوم تجربه فرد از خود را بولانگر Boulanger در ۲۰۰۴ در بیمار ۲۹ سالهی خود مطرح میکند که در ۱۱ سالگی از کوبا به ایالات متحده آمده بود. او به شکلی مداوم میان هویتهای پیش و پس از مهاجرت خود نوسان میکرد. من اینجا چه میکنم؟ چه کسی این را باور میکند؟ و چطور به اینجا رسیدم؟ پرسشهایی بود که او به شکلی مداوم از خود میپرسید. او از یک دختر پسرنمای سرکش که در خانوادهای شلوغ بزرگ شده بود به سوی نقش کودکی چاق و تنها در خانه حرکت کرده بود و میپنداشت که دیگران از او انتظار دارند نقش طبقاتی سطح پایین و منشا کوبایی خود را دور بریزد.
فرایند جذب شدن در فرهنگی دیگر یک روند یکنواخت و گریزناپذیر نیست بلکه روندی پویا است. حل شدن در فرهنگ جدید و دست کشیدن از فرهنگ خویش، ادغام در فرهنگ نو با حفظ جنبههایی از فرهنگ خود، جدایی (حفظ فرهنگ خودی و طرد فرهنگ نو) و حاشیهنشینی (طرد فرهنگ خودی و نو هردو) از جملهی این واکنشها هستند.
مهاجرت چه به شکل خودخواسته یا به صورت اجباری و تحمیلی همراه با فشار روانی زیادی است که حتی در بهترین و خوشبینانهترین شرایط نیز تاثیر خود را بر سلامت روان افراد اعمال میکند. بر دستاندرکاران بهداشت روان است که با گفت و گو در مورد ابعاد مختلف این پدیده و شناسایی جنبههای مختلف آن به افزایش آگاهی در مورد آن که بخشی انکارناپذیر از زندگی امروزه ما است یاری رسانند.
🗞 پایان ۲ از ۲
#دکتر_علی_فیروزآبادی
#فیروزآبادی
#روزها
#مهاجرت
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from اتچ بات
تلسکوپ وب: الهامبخش امید در زمانهای که بیش از همه وقت به آن نیاز داریم
ترجمه آزاد از:
Allen R. McConnell: Webb telescope can inspire hope when we need it most, Psychology Today, July 2022
در جهانی که سرشار از خبرهای بد است، در روزهای گذشته ناسا برای ما فراهمکننده یک تقویتگر روانی از طریق به اشتراکگذاری تصاویر تلسکوپ جیمز وب بود. افراد با جهانبینیهای متفاوت با واکنشی هیجانی و توام با حیرت نسبت به این تصاویر واکنش نشان دادند. تلسکوپ وب به نحوی ما انسانها را علیرغم نیروهای متنوعی که در جهت جدایی آدمیان کار میکنند به هم نزدیکتر کرده است. در دنیایی چند قطبی رویدادی که بتواند به شکلی همزمان حس عقلانی و علمی، زیباییشناسانه و هنرمندانه و معنوی و مذهبی آدمیان را تحریک کند نادر است. این احساسات مشترک به ما یادآوری میکند که ما انسانها اشتراکات میان خود را در گرد و غبار برخاسته از هرج و مرجی که میانمان جدایی انداخته از یاد بردهایم. به عبارتی، در درون همه ما یک دانشمند، یک هنرمند و یک باورمند حضور دارد. در دنیایی که اغلب به گونهای عمل میکند که ما را در برابر دیگری قرار میدهد چنین نقطه اشتراکی برای رسیدن به همدلی با دیگری و کنار گذاشتن پیشداوریها اهمیتی اساسی دارد.
یکی از شایعترین واکنشها نسبت به تصاویر وب حس مواجهه با هیبت کائنات است. یک حس مقهورشدگی سرشار از شگفتی است که در برابر نیرویی بینهایت عظیمتر که وجود ما را در بر میگیرد رخ میدهد. حقارت و کوچکی ما در برابر آن نمایان شده و این میتواند تقویتکننده رفتاری اجتماعی در جهت نزدیک شدن و همدلی با دیگری و حس از خود فراروندگی ما باشد ( تمرکز بر دیگری به جای خود) .
درک این که زمین تنها ذرهای غبار در کهکشان ما است و وب صدها کهکشان را در یک قاب تصویرش به ما نشان میدهد به ما میگوید که خودمان، ایگوهای ما و جاهطلبی های ما در زمینه چنین دنیای وسیعی تا چه حد حقیر و کوچکاند و زمانی که کوچکی خود را دریافتیم احتمال این که درگیر توهم بزرگمنشانه و خودشیفتگانه شویم کمتر میشود.
علاوه بر این پروژه وب حاصل همکاری تعداد زیادی دانشمند از ناسا، آژانس فضایی اروپا و کانادا بود. این فقط یک پیروزی آمریکایی نیست بلکه تلاشی مشترک از سوی بیش از ۱۰۰۰ دانشمند است که به دهها کشور مختلف متعلق هستند.
طراحی یک ماهواره شش تنی امریکایی که بتواند بر یک راکت اروپایی سوار شده و به نقطهای در فاصله یک میلیون مایلی ارسال شود که دارای سپر محافظتی پنج لایه هر کدام به وسعت یک زمین بسکتبال است و کارکرد اینههای آن را در دمای منفی ۳۷۰ درجه فارنهایت تضمین کند تنها یک موفقیت تکنولوژیک نیست. این موفقیت مستلزم همکاری انسانهایی در سراسر جهان است که شکست هرکدام میتوانست این پروژه ده میلیارد دلاری را بدل به پرهزینهترین شکست علمی بشر کند. این پروژه تجلی شگفتآور همکاری و ارتباط بود که میتواند در ما امید حل بسیاری از مشکلات زمین را زنده نگه دارد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
ترجمه آزاد از:
Allen R. McConnell: Webb telescope can inspire hope when we need it most, Psychology Today, July 2022
در جهانی که سرشار از خبرهای بد است، در روزهای گذشته ناسا برای ما فراهمکننده یک تقویتگر روانی از طریق به اشتراکگذاری تصاویر تلسکوپ جیمز وب بود. افراد با جهانبینیهای متفاوت با واکنشی هیجانی و توام با حیرت نسبت به این تصاویر واکنش نشان دادند. تلسکوپ وب به نحوی ما انسانها را علیرغم نیروهای متنوعی که در جهت جدایی آدمیان کار میکنند به هم نزدیکتر کرده است. در دنیایی چند قطبی رویدادی که بتواند به شکلی همزمان حس عقلانی و علمی، زیباییشناسانه و هنرمندانه و معنوی و مذهبی آدمیان را تحریک کند نادر است. این احساسات مشترک به ما یادآوری میکند که ما انسانها اشتراکات میان خود را در گرد و غبار برخاسته از هرج و مرجی که میانمان جدایی انداخته از یاد بردهایم. به عبارتی، در درون همه ما یک دانشمند، یک هنرمند و یک باورمند حضور دارد. در دنیایی که اغلب به گونهای عمل میکند که ما را در برابر دیگری قرار میدهد چنین نقطه اشتراکی برای رسیدن به همدلی با دیگری و کنار گذاشتن پیشداوریها اهمیتی اساسی دارد.
یکی از شایعترین واکنشها نسبت به تصاویر وب حس مواجهه با هیبت کائنات است. یک حس مقهورشدگی سرشار از شگفتی است که در برابر نیرویی بینهایت عظیمتر که وجود ما را در بر میگیرد رخ میدهد. حقارت و کوچکی ما در برابر آن نمایان شده و این میتواند تقویتکننده رفتاری اجتماعی در جهت نزدیک شدن و همدلی با دیگری و حس از خود فراروندگی ما باشد ( تمرکز بر دیگری به جای خود) .
درک این که زمین تنها ذرهای غبار در کهکشان ما است و وب صدها کهکشان را در یک قاب تصویرش به ما نشان میدهد به ما میگوید که خودمان، ایگوهای ما و جاهطلبی های ما در زمینه چنین دنیای وسیعی تا چه حد حقیر و کوچکاند و زمانی که کوچکی خود را دریافتیم احتمال این که درگیر توهم بزرگمنشانه و خودشیفتگانه شویم کمتر میشود.
علاوه بر این پروژه وب حاصل همکاری تعداد زیادی دانشمند از ناسا، آژانس فضایی اروپا و کانادا بود. این فقط یک پیروزی آمریکایی نیست بلکه تلاشی مشترک از سوی بیش از ۱۰۰۰ دانشمند است که به دهها کشور مختلف متعلق هستند.
طراحی یک ماهواره شش تنی امریکایی که بتواند بر یک راکت اروپایی سوار شده و به نقطهای در فاصله یک میلیون مایلی ارسال شود که دارای سپر محافظتی پنج لایه هر کدام به وسعت یک زمین بسکتبال است و کارکرد اینههای آن را در دمای منفی ۳۷۰ درجه فارنهایت تضمین کند تنها یک موفقیت تکنولوژیک نیست. این موفقیت مستلزم همکاری انسانهایی در سراسر جهان است که شکست هرکدام میتوانست این پروژه ده میلیارد دلاری را بدل به پرهزینهترین شکست علمی بشر کند. این پروژه تجلی شگفتآور همکاری و ارتباط بود که میتواند در ما امید حل بسیاری از مشکلات زمین را زنده نگه دارد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
📎دردسرهای فضای مجازی: اقیانوسی به عمق چندین سانتی متر
🔺 دکتر من چند روز قبل پیش شما امدم یکی از قرص هایی که به من دادید بیپریدین بود. در اینترنت جستجو کردم دیدم نوشته داروی ضد پارکینسون. من که پارکینسون ندارم.
🔸آن چیزی که در اینترنت دیدید نادرست نیست. اما یک سوال از شما می پرسم. آیا ما از بادمجان تنها برای درست کردن حلیم بادمجان استفاده می کنیم؟ داروها هم در پزشکی موارد مصرف مختلف و متعدد دارند. به طور مثال داروی پروپرانولول هم یک داروی پایین آورنده فشارخون است و هم در پیشگیری از سردردهای میگرنی کاربرد دارد هم برای تخفیف علائم بدنی اضطراب داده می شود. می بینید که این موارد مصرف خیلی متعدد و متنوع هستند. بیپریدین هم در شما برای جلوگیری از بروز عوارض برخی داروهای دیگر داده شده است.
☑️ داشتن اطلاعات ناقص در یک مورد می تواند عوارض بیشتری نسبت به نداشتن اطلاعات داشته باشد. فضای مجازی دریای عظیمی از اطلاعات است که همه می توانند در آن شنا کنند و داده های زیادی که در آن عرضه می شود به انواع و اقسام مختلف تفسیر شود. این اطلاعات گاه می توانند گمراه کننده باشند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺 دکتر من چند روز قبل پیش شما امدم یکی از قرص هایی که به من دادید بیپریدین بود. در اینترنت جستجو کردم دیدم نوشته داروی ضد پارکینسون. من که پارکینسون ندارم.
🔸آن چیزی که در اینترنت دیدید نادرست نیست. اما یک سوال از شما می پرسم. آیا ما از بادمجان تنها برای درست کردن حلیم بادمجان استفاده می کنیم؟ داروها هم در پزشکی موارد مصرف مختلف و متعدد دارند. به طور مثال داروی پروپرانولول هم یک داروی پایین آورنده فشارخون است و هم در پیشگیری از سردردهای میگرنی کاربرد دارد هم برای تخفیف علائم بدنی اضطراب داده می شود. می بینید که این موارد مصرف خیلی متعدد و متنوع هستند. بیپریدین هم در شما برای جلوگیری از بروز عوارض برخی داروهای دیگر داده شده است.
☑️ داشتن اطلاعات ناقص در یک مورد می تواند عوارض بیشتری نسبت به نداشتن اطلاعات داشته باشد. فضای مجازی دریای عظیمی از اطلاعات است که همه می توانند در آن شنا کنند و داده های زیادی که در آن عرضه می شود به انواع و اقسام مختلف تفسیر شود. این اطلاعات گاه می توانند گمراه کننده باشند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎 بیماری روان: افسانه یا واقعیت؟
🔺دکتر من امروز به همراه مادرم امدم چون نگرانش هستم می خواهم ببینم که این داروهایش را تا چه مدت باید مصرف کند؟
🔸 می توانم بپرسم علت نگرانیتان چی است؟ و چرا این سوال ر امی کنید؟
🔺خوب اقای دکتر، این داروها زیادیش خوب نیست. من می ترسم عادت کند تا اخر عمر مجبور بشود بخورد
🔸 مادرتان داروهای دیگری هم می خورد؟
🔺بله داروهای فشارخون و قند
🔸چرا این سوال در مورد ان داروها برایتان پیش نمی اید؟
🔺خوب آخر روان فرق می کند
🔸چه فرقی؟ این داروها هم مثل هر دارویی دیگر هستند. بیماری روان حاصل اختلال در عملکرد مغز است. همان طور که بیماری قلبی از اختلال در عملکرد قلب منشا می گیرند.
🔺نه منظور من این است که پیاده روی کند، ورزش کند، به خودش برسد این قرص ها را کنار بگذارد. خودش می تواند به خودش کمک کند
🔸حالا که مادر شما ناراحتی قلبی یا دیابت دارد آیا همین توصیه را به او می کنید ؟ به او می گویید رژیم بگیر، قند نخور، نمک نخور، پیاده روی کن و قرص هات را کنار بگدار؟ هرچیزی به جای خودش. همان طور که در بیمار قلبی یا مبتلا به دیابت رعایت رژیم غذایی و ورزش جای خوردن دارو را نمی گیرد در این جا هم همین موضوع صادق است. مادر شما افسردگی دارد و افسردگی هم بیماری است که درمان دارویی و غیردارویی هر دو در آن باید به کار گرفته شود
☑️ در فرهنگ ما بیماری به معنی آن است که امری قابل مشاهده در انسان اتفاق بیفتد. جایی بشکند، دچار خونریزی شود، یا شواهدی در تصویربرداری و آزمایش دال بر تغییراتی در بدن باشد. بیماری های روانپزشکی از آن جا که امر ملموس و قابل مشاهده ای ارائه نمی کنند به عنوان بیماری به رسمیت شناخته نمی شوند و این جمله را بارها از زبان اطرافیان می شنویم که : ادم باید بتواند خودش به خودش کمک کند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺دکتر من امروز به همراه مادرم امدم چون نگرانش هستم می خواهم ببینم که این داروهایش را تا چه مدت باید مصرف کند؟
🔸 می توانم بپرسم علت نگرانیتان چی است؟ و چرا این سوال ر امی کنید؟
🔺خوب اقای دکتر، این داروها زیادیش خوب نیست. من می ترسم عادت کند تا اخر عمر مجبور بشود بخورد
🔸 مادرتان داروهای دیگری هم می خورد؟
🔺بله داروهای فشارخون و قند
🔸چرا این سوال در مورد ان داروها برایتان پیش نمی اید؟
🔺خوب آخر روان فرق می کند
🔸چه فرقی؟ این داروها هم مثل هر دارویی دیگر هستند. بیماری روان حاصل اختلال در عملکرد مغز است. همان طور که بیماری قلبی از اختلال در عملکرد قلب منشا می گیرند.
🔺نه منظور من این است که پیاده روی کند، ورزش کند، به خودش برسد این قرص ها را کنار بگذارد. خودش می تواند به خودش کمک کند
🔸حالا که مادر شما ناراحتی قلبی یا دیابت دارد آیا همین توصیه را به او می کنید ؟ به او می گویید رژیم بگیر، قند نخور، نمک نخور، پیاده روی کن و قرص هات را کنار بگدار؟ هرچیزی به جای خودش. همان طور که در بیمار قلبی یا مبتلا به دیابت رعایت رژیم غذایی و ورزش جای خوردن دارو را نمی گیرد در این جا هم همین موضوع صادق است. مادر شما افسردگی دارد و افسردگی هم بیماری است که درمان دارویی و غیردارویی هر دو در آن باید به کار گرفته شود
☑️ در فرهنگ ما بیماری به معنی آن است که امری قابل مشاهده در انسان اتفاق بیفتد. جایی بشکند، دچار خونریزی شود، یا شواهدی در تصویربرداری و آزمایش دال بر تغییراتی در بدن باشد. بیماری های روانپزشکی از آن جا که امر ملموس و قابل مشاهده ای ارائه نمی کنند به عنوان بیماری به رسمیت شناخته نمی شوند و این جمله را بارها از زبان اطرافیان می شنویم که : ادم باید بتواند خودش به خودش کمک کند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from اتچ بات
📎 انسان طراز نوین نیچه
با نگاهی به :
Nietzsche’s Ubermensch: The New Human، Bruce McGraw, Jun 17, 2022, Medium.Com
🔺 فردریک نیچه، فیلسوف آلمانی، حدود صد و پنجاه سال پیش از بحران ها و مصایبی که پیش روی بشریت است سخن گفت. او از مشکلات آب وهوایی و گرم شدن زمین یا جنگ هسته ای خبری نداشت اما بشر را در سراشیبی سقوط می دید و در این اندیشه بود که این در نهایت می تواند به نابودی او بیانجامد.
🔺تنها راه حلی که برای جلوگیری از این اضمحلال به ذهن نیچه رسید فراتر رفتن او به سوی ایجاد گونه ای نوین از انسانیت است که آن را ابرمرد Ubermensch نامید. این اصطلاح همانند بسیاری دیگر از واژه های المانی در ترجمه به زبان دیگر دچار آسیب شده است. مترجمین انگلیسی آن را به سوپرمن برگردانند و ترجمه فارسی نیز از روی این اصطلاح انگلیسی انجام شده است. واژه آلمانی Uberwinden به معنی تفوق و چیرگی است. شاید انسان چیره بر خویش نزدیک ترین ترجمه به اصطلاخ نیچه باشد
🔺به عبارتی انسان طراز نوین انسانی است که به شکلی مستمر و پیوسته در حال غلبه بر شک و ترسهایش، ناامنی هایش، خشم و گناهش و تمامی احساسات ویرانگرش است و بارها و بارها خود را از نو ساخته و پوست می اندازد. برای حرکت به سوی جلو این کار لازم است. به باور نیچه، ما دارای یک خویشتن ثابت نیستیم. ما تنها با تجربه ها روبروییم و همانطور که لباس های مختلفی امتحان کرده تا آن لباسی را که به تن ما می اید انتخاب کنیم خویشتن های مختلف خود را نیز باید ازمایش کنیم. اگر خویشتنی را بیابیم که متناسب باشد یعنی به ما احساس خوبی داده و موجب تقویت اعتماد به نفس ما شود آن را برای مدتی حفط می کنیم. اما در نهایت هر لباسی عمری دارد و نیاز به لباس نو دیر یا زود مطرح می شود. بنابراین نمی توان به خویشتن خود برای مدت زمان زیادی چسبید. باید به موقع پوست انداخت.
🔺زندگی به شکلی مداوم ما را در برابر موقعیتهایی قرار میدهد که میتواند به این پوستاندازی کمک کرده یا پوست ما را بکند علامت چینی ها برای نشان دادن آشفتگی و بی نظمی دو معنی متضاد دارد: فرصت و تهدید. هر بحرانی فرصتی برای تعریف دوباره خود و به تن کردن لباسی نو است. اما بسیاری از ما به باورهای کهنه خود چسبیده و از تغییر هراس داریم. در عوض، ترجیح میدهیم آزادی خود و مسیولیت عمل را به دیگرانی تفویض کنیم که به جای ما تصمیم بگیرند. نیچه به این انسانها فروبشر underman میگوید که همانند حیوانات به شکل گلهای رفتار میکنند. آنها قدرت تفکر برای خود و خلق خود را ندارند. از آن چه که هستند در هراسند. پس به دست دیگری نگاه کرده تا از آن تقلید کنند. از آن سو ابر مرد نیچه به درجهای از فردیت رسیده که بتواند بر ناامنی و ترسهای خود غلبه کند و در هر زمان خویشتن خویش را از نو بسازد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
با نگاهی به :
Nietzsche’s Ubermensch: The New Human، Bruce McGraw, Jun 17, 2022, Medium.Com
🔺 فردریک نیچه، فیلسوف آلمانی، حدود صد و پنجاه سال پیش از بحران ها و مصایبی که پیش روی بشریت است سخن گفت. او از مشکلات آب وهوایی و گرم شدن زمین یا جنگ هسته ای خبری نداشت اما بشر را در سراشیبی سقوط می دید و در این اندیشه بود که این در نهایت می تواند به نابودی او بیانجامد.
🔺تنها راه حلی که برای جلوگیری از این اضمحلال به ذهن نیچه رسید فراتر رفتن او به سوی ایجاد گونه ای نوین از انسانیت است که آن را ابرمرد Ubermensch نامید. این اصطلاح همانند بسیاری دیگر از واژه های المانی در ترجمه به زبان دیگر دچار آسیب شده است. مترجمین انگلیسی آن را به سوپرمن برگردانند و ترجمه فارسی نیز از روی این اصطلاح انگلیسی انجام شده است. واژه آلمانی Uberwinden به معنی تفوق و چیرگی است. شاید انسان چیره بر خویش نزدیک ترین ترجمه به اصطلاخ نیچه باشد
🔺به عبارتی انسان طراز نوین انسانی است که به شکلی مستمر و پیوسته در حال غلبه بر شک و ترسهایش، ناامنی هایش، خشم و گناهش و تمامی احساسات ویرانگرش است و بارها و بارها خود را از نو ساخته و پوست می اندازد. برای حرکت به سوی جلو این کار لازم است. به باور نیچه، ما دارای یک خویشتن ثابت نیستیم. ما تنها با تجربه ها روبروییم و همانطور که لباس های مختلفی امتحان کرده تا آن لباسی را که به تن ما می اید انتخاب کنیم خویشتن های مختلف خود را نیز باید ازمایش کنیم. اگر خویشتنی را بیابیم که متناسب باشد یعنی به ما احساس خوبی داده و موجب تقویت اعتماد به نفس ما شود آن را برای مدتی حفط می کنیم. اما در نهایت هر لباسی عمری دارد و نیاز به لباس نو دیر یا زود مطرح می شود. بنابراین نمی توان به خویشتن خود برای مدت زمان زیادی چسبید. باید به موقع پوست انداخت.
🔺زندگی به شکلی مداوم ما را در برابر موقعیتهایی قرار میدهد که میتواند به این پوستاندازی کمک کرده یا پوست ما را بکند علامت چینی ها برای نشان دادن آشفتگی و بی نظمی دو معنی متضاد دارد: فرصت و تهدید. هر بحرانی فرصتی برای تعریف دوباره خود و به تن کردن لباسی نو است. اما بسیاری از ما به باورهای کهنه خود چسبیده و از تغییر هراس داریم. در عوض، ترجیح میدهیم آزادی خود و مسیولیت عمل را به دیگرانی تفویض کنیم که به جای ما تصمیم بگیرند. نیچه به این انسانها فروبشر underman میگوید که همانند حیوانات به شکل گلهای رفتار میکنند. آنها قدرت تفکر برای خود و خلق خود را ندارند. از آن چه که هستند در هراسند. پس به دست دیگری نگاه کرده تا از آن تقلید کنند. از آن سو ابر مرد نیچه به درجهای از فردیت رسیده که بتواند بر ناامنی و ترسهای خود غلبه کند و در هر زمان خویشتن خویش را از نو بسازد
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
📎 رفتن سایه
بعضی آدمها محدود در خودشان نیستند. اینها برای ما به منزلهی ستونی هستند که بودنمان بدون آنها ناقص به نظر میرسد. مثل حضور پدر و مادر برای بچه که سازنده و تثبیتکننده هویت او است و همذاتپنداری با آنها به این هویت انسجام میدهد. در مقیاس اجتماعی و ملی نیز ملتها به چنین انسانهایی نیاز دارند. سایه از جنس همین آدمها بود. انسانی که دنیا را مهربانانهتر میخواست و کوشید با هنر خود کمی از خشونت آن بکاهد. این که این نیت تا چه حد عملی شد اهمیتی ثانوی دارد. یادش پایدار.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
بعضی آدمها محدود در خودشان نیستند. اینها برای ما به منزلهی ستونی هستند که بودنمان بدون آنها ناقص به نظر میرسد. مثل حضور پدر و مادر برای بچه که سازنده و تثبیتکننده هویت او است و همذاتپنداری با آنها به این هویت انسجام میدهد. در مقیاس اجتماعی و ملی نیز ملتها به چنین انسانهایی نیاز دارند. سایه از جنس همین آدمها بود. انسانی که دنیا را مهربانانهتر میخواست و کوشید با هنر خود کمی از خشونت آن بکاهد. این که این نیت تا چه حد عملی شد اهمیتی ثانوی دارد. یادش پایدار.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
attach 📎
📎ده راهی که آسیب میتواند روابط شما را به شکلی منفی تحت تاثیر قرار دهد
برگرفته از :
Amanda Ann Gregory: Psychology Today, August 2022
✔️آسیب رشدی Developmental Trauma اصطلاحی است که در ادبیات روانشناسی برای توضبح یک تجربه ناخوشایند شدید از قبیل بدرفتاری بدنی، جنسی، هیجانی یا غفلت و یا هرگونه اسیب عمیق که در زمان کودکی در مدت مراحل حباتی تکوین شناختی، هیجانی و اجتماعی رخ میدهد به کار گرفته میشود. چنین تجاربی میتواند بر روابط فرد در دوران بزرگسالی تاثیر بگذارد. قربانیان آسیب برای بقا ناچار به استفاده از سازوکارهای دفاعی پیچیدهای میشوند. حتی زمانی که یک قربانی آسیب در یک رابطه امن به سر می برد برای او دشوار است که از عادات گذشته خود علیرغم تاثیر متفی که بر رابطه اعمال میکند دست بکشد .
در اینجا به ده مسیری که اسیب رشدی میتواند بر روابط فرد تاثیر بگذارد اشاره میکنیم:
🔺ترس از رهاشدن : آسیب رشدی با اختلال در فرایند دلبستگی همراه است. تجربه بدرفتاری موجب ترسی عمیق از رهایی می شود. به عنوان یک فرد بالغ، فرد در پیوستن و اعتماد به دیگری دچار مشکل میشود. حس مالکیت شدید و حسادت بر روابط او سایه میاندازد. بعضی از آنها به شکلی ناخوداگاه فرار به جلو کرده و از ترس رهاشدن از جانب دیگری رابطه را تخریب میکنند. اصرار آنها برای دریاقت تایید و توجه طرف مقایل که از ترس عمیقشان منشا میگیرد میتواند به کلافهشدن دیگری و افتادن در همان مسیری منجر شود که از ان هراس داشتند.
🔺تعارض مداوم: به علت نفس کشیدن در فضایی پر تعارض و پرتنش در زمان کودکی، گاه فرد تنها راه تعامل با دیگران را در بازسازی همان شکل از روابط میبیند. به عبارتی این تنها راه تعاملی است که یاد گرفته است. ( به طور مثال عادت به سخن گفتن با صدای بلند )
🔺دوری از تعارض: برخی از قربانیان ممکن است برعکس از تعارض دوری کنند. تمامی روابط سالم نیز درجاتی از تعارض در خود دارند که فرصتی را برای تثبیت و ترمیم رابطه فراهم میکند. کودکی را در نظر بگیرید که به هنگام کشمکش و درگیری میان والدین به اتاق خود پناه برده و دستها را روی گوش خود گذاشته است. در زمان بزرگسالی او میتواند از هر تعارضی از ترس رسیدن به چنین سرانجامی دوری کند
🔺دشواری در کمک خواستن از دیگری: زمانی که در کودکی کسی را نداشتی که به وی تکیه کرده و بر روی کمک او حساب کنی در زمان بزرگسالی نیز کمک گرفتن از دیگری با دشواری روبرو میشود. گویی شعار زندگی او چنین میشود: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
🔺اختلال در تثبیت حد و مرز در روابط: انها در تنظیم فاصله با دیگران و پاسخ مناسب زمانی که دیگران از مرزهای انها عبور میکنند دچار اشکال میشوند چرا که تجربه مناسبی از حد و مرز در زمان کودکی نداشتهاند.
🔺اختلال در احترام گذاشتن به حد و مرز دیگری: آنها در به رسمیت شناختن و پذیرش مرزهای دیگران نیز دچار اختلال میشوند
🔺نباز به مراقبت و کمک به دیگران: قربانیان اسیب در زمان کودکی گاه با وارونه شدن نقشها روبرو هستند. به عبارتی مجبور بودهاند در زمانهایی نقش مراقبتگر والدین خود را بازی کنند. در زمان بزرگسالی آنها میتوانند به شکلی افراطی به روابطی کشیده شوند که طرف مقایل به نوعی نیاز به کمک دارد. به طور مثال زنی که جذب مردی با اعتیاد شدید میشود به این امید که او را از دامن اعتیاد بیرون بکشد
🔺دشواری در پایان دادن به رابطه: قربانیان اسیب در روابطی که ناامن، سمی و مخرب است گیر میکنند. کودک نمیتواند رابطه با فرد بالغ را علیرغم اسیبزا بودن رابطه خاتمه دهد و در نتیجه چنین مهارتی در زمان بزرگسالی به دست نمیآید. یک رابطه سمی و مخرب برای قربانی سابق میتواند طبیعی جلوه کند و نتواند بداند که چه زمان باید به ان خاتمه دهد همچنین به علت ترس از تنهایی و رها شدن گاه ماندن در یک رابطه اسیبزننده برای آنها ارجح به نظر میرسد.
🔺نیاز به فضای امن: گاه فرد نیاز به یک فضای فیزیکی امن پیدا میکند که اوضاع را تحت کنترل داشته باشد یک اتاق خالی، یک مکان خلوت
🔺نیاز به دوری از اغیار و فاصله گرفتن از بقیه: قربانیان اسیب گاه برای کاستن بار فشار بر روی خود به این نیاز دارند که مدتی فاصله و دوری از دیگران پیشه کنند
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
برگرفته از :
Amanda Ann Gregory: Psychology Today, August 2022
✔️آسیب رشدی Developmental Trauma اصطلاحی است که در ادبیات روانشناسی برای توضبح یک تجربه ناخوشایند شدید از قبیل بدرفتاری بدنی، جنسی، هیجانی یا غفلت و یا هرگونه اسیب عمیق که در زمان کودکی در مدت مراحل حباتی تکوین شناختی، هیجانی و اجتماعی رخ میدهد به کار گرفته میشود. چنین تجاربی میتواند بر روابط فرد در دوران بزرگسالی تاثیر بگذارد. قربانیان آسیب برای بقا ناچار به استفاده از سازوکارهای دفاعی پیچیدهای میشوند. حتی زمانی که یک قربانی آسیب در یک رابطه امن به سر می برد برای او دشوار است که از عادات گذشته خود علیرغم تاثیر متفی که بر رابطه اعمال میکند دست بکشد .
در اینجا به ده مسیری که اسیب رشدی میتواند بر روابط فرد تاثیر بگذارد اشاره میکنیم:
🔺ترس از رهاشدن : آسیب رشدی با اختلال در فرایند دلبستگی همراه است. تجربه بدرفتاری موجب ترسی عمیق از رهایی می شود. به عنوان یک فرد بالغ، فرد در پیوستن و اعتماد به دیگری دچار مشکل میشود. حس مالکیت شدید و حسادت بر روابط او سایه میاندازد. بعضی از آنها به شکلی ناخوداگاه فرار به جلو کرده و از ترس رهاشدن از جانب دیگری رابطه را تخریب میکنند. اصرار آنها برای دریاقت تایید و توجه طرف مقایل که از ترس عمیقشان منشا میگیرد میتواند به کلافهشدن دیگری و افتادن در همان مسیری منجر شود که از ان هراس داشتند.
🔺تعارض مداوم: به علت نفس کشیدن در فضایی پر تعارض و پرتنش در زمان کودکی، گاه فرد تنها راه تعامل با دیگران را در بازسازی همان شکل از روابط میبیند. به عبارتی این تنها راه تعاملی است که یاد گرفته است. ( به طور مثال عادت به سخن گفتن با صدای بلند )
🔺دوری از تعارض: برخی از قربانیان ممکن است برعکس از تعارض دوری کنند. تمامی روابط سالم نیز درجاتی از تعارض در خود دارند که فرصتی را برای تثبیت و ترمیم رابطه فراهم میکند. کودکی را در نظر بگیرید که به هنگام کشمکش و درگیری میان والدین به اتاق خود پناه برده و دستها را روی گوش خود گذاشته است. در زمان بزرگسالی او میتواند از هر تعارضی از ترس رسیدن به چنین سرانجامی دوری کند
🔺دشواری در کمک خواستن از دیگری: زمانی که در کودکی کسی را نداشتی که به وی تکیه کرده و بر روی کمک او حساب کنی در زمان بزرگسالی نیز کمک گرفتن از دیگری با دشواری روبرو میشود. گویی شعار زندگی او چنین میشود: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
🔺اختلال در تثبیت حد و مرز در روابط: انها در تنظیم فاصله با دیگران و پاسخ مناسب زمانی که دیگران از مرزهای انها عبور میکنند دچار اشکال میشوند چرا که تجربه مناسبی از حد و مرز در زمان کودکی نداشتهاند.
🔺اختلال در احترام گذاشتن به حد و مرز دیگری: آنها در به رسمیت شناختن و پذیرش مرزهای دیگران نیز دچار اختلال میشوند
🔺نباز به مراقبت و کمک به دیگران: قربانیان اسیب در زمان کودکی گاه با وارونه شدن نقشها روبرو هستند. به عبارتی مجبور بودهاند در زمانهایی نقش مراقبتگر والدین خود را بازی کنند. در زمان بزرگسالی آنها میتوانند به شکلی افراطی به روابطی کشیده شوند که طرف مقایل به نوعی نیاز به کمک دارد. به طور مثال زنی که جذب مردی با اعتیاد شدید میشود به این امید که او را از دامن اعتیاد بیرون بکشد
🔺دشواری در پایان دادن به رابطه: قربانیان اسیب در روابطی که ناامن، سمی و مخرب است گیر میکنند. کودک نمیتواند رابطه با فرد بالغ را علیرغم اسیبزا بودن رابطه خاتمه دهد و در نتیجه چنین مهارتی در زمان بزرگسالی به دست نمیآید. یک رابطه سمی و مخرب برای قربانی سابق میتواند طبیعی جلوه کند و نتواند بداند که چه زمان باید به ان خاتمه دهد همچنین به علت ترس از تنهایی و رها شدن گاه ماندن در یک رابطه اسیبزننده برای آنها ارجح به نظر میرسد.
🔺نیاز به فضای امن: گاه فرد نیاز به یک فضای فیزیکی امن پیدا میکند که اوضاع را تحت کنترل داشته باشد یک اتاق خالی، یک مکان خلوت
🔺نیاز به دوری از اغیار و فاصله گرفتن از بقیه: قربانیان اسیب گاه برای کاستن بار فشار بر روی خود به این نیاز دارند که مدتی فاصله و دوری از دیگران پیشه کنند
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from روانپزشکی پویاییشناختی
🔆 نودویکمین جلسه از وبینارهای روانپزشکیِ پویاییشناختی
📝 روانکاوی و صداهای سرکوبشده (١):
اندیشههای شاندور فرنتزی
👤 دکتر علی فیروزآبادی
👥 پنل:
دکتر علی فیروزآبادی و دکتر عاطفه کمالو
🗓 پنجشنبه، ١٠ شهریورماه ١۴٠١
ساعت ٢٢:٠٠ تا ٢۴:٠٠
🔴 لطفن دقت داشته باشید که جلسهی این هفته، استثنائن، پنجشنبه برگزار میشود.
(حضور در جلسات وبینارهای روانپزشکی پویاییشناختی برای روانپزشکان و دستیاران روانپزشکی که عضو «گروه مطالعات روانپزشکی پویاییشناختی» شدهاند ممکن است.)
🔉 کانال تلگرامی سلامت روان و جامعه
🌄 صفحهی اینستاگرامی سلامت روان و جامعه
.
📝 روانکاوی و صداهای سرکوبشده (١):
اندیشههای شاندور فرنتزی
👤 دکتر علی فیروزآبادی
👥 پنل:
دکتر علی فیروزآبادی و دکتر عاطفه کمالو
🗓 پنجشنبه، ١٠ شهریورماه ١۴٠١
ساعت ٢٢:٠٠ تا ٢۴:٠٠
🔴 لطفن دقت داشته باشید که جلسهی این هفته، استثنائن، پنجشنبه برگزار میشود.
(حضور در جلسات وبینارهای روانپزشکی پویاییشناختی برای روانپزشکان و دستیاران روانپزشکی که عضو «گروه مطالعات روانپزشکی پویاییشناختی» شدهاند ممکن است.)
🔉 کانال تلگرامی سلامت روان و جامعه
🌄 صفحهی اینستاگرامی سلامت روان و جامعه
.
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗞 روزها
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
رئیس هیات عالی جذب هیات علمی کشور طی نامهای، خبر از ارزیابی شخصیتی متفاضیان عضویت در هیات علمی دانشگاهها داده است. دارا بودن معیارهای حداقلی سلامت روان برای بسیاری از شغلها اهمیتی اساسی دارد که محدود به اعضای هیات علمی نمیشود. رانندههای حرفهای، پلیسها، قضات، معلمین و.... از جمله حرفههایی هستند که سلامت روان فرد نقشی بسزا در ایفای مناسب مسئولیتهای حرفهای او دارد.
🧷 یک آزمون واحد شخصیتی تا چه حد میتواند هدف سیاستگزاران را برآورده کند و تا چه اندازه میتوان به آن اعتماد کرد؟
از عمر پرسشنامههای شخصیتی تقریبا یک قرن میگذرد. در جنگ جهانی اول برای ارزیابی مشکلات شخصیتی و سلامت روان افراد طراحی شدند. ارتش ایالات متحده به شکل خاص مایل بود افرادی را که برای خدمت در نیروی هوایی مناسب نبودند غربال کند. در نیمهی اول قرن بیستم بسیاری از مراکز علمی شروع به طراحی سنجههای مختلف شخصیتی کردند. جیم بوچر استاد بازنشسته دانشگاه مینهسوتا چنین میگوید که مشکل این آزمونها آن بود که براساس احساس درونی و ذهنی آفرینندگان آنها از شخصیت خلق شده بودند و پرسشهایی در مورد اینکه آیا این آزمونها واقعا آنچه را که ادعا میکنند میسنجند؟ آیا آنها پایایی و روایی کافی دارند مطرح شدند.
🗞 در کشور ما چند سالی است برخی از سازمانها و نهادها در چارچوب بررسیهای استخدامی افراد را برای انجام ازمون شخصیتی مینهسوتا MMPI ارجاع میدهند. در حالی که کاریرد چنین ازمونی تناسبی با هدف مورد نظر ندارد.
آزمونهای روانشناختی مانند تستهای آزمایشگاهی یا تصویربرداری هستند که پزشکان برای بیماران خود درخواست میکنند. تست باید متناسب با سوالی که در ذهن است انتخاب شود و پس از آن فردی که صلاحیت لاژم را دارد به تفسیر آن اقدام کند و در نهایت در کنار سایر اطلاعاتی که از طریق مصاحبه و معاینه تشخیصی به دست میآیند گذاشته شود تا نتیجه مناسب حاصل شود. قضاوت در مورد افراد تنها براساس نتیجهی یک آزمون که گاه پایایی و روایی آن زیر سوال است و در یک مقطع زمانی خاص نمیتواند ارزیابی معتبری در مورد وضعیت روانی افراد به دست دهد.
تجربهای که در مورد یکی از آزمونهای روانشناختی رخ داد شاید به درک مطلب کمک کند.یک مدل شخصیتی که نقدهای علمی را در خلال قرن بیستم تاب آورد مدل پنج عاملی شخصیت است که در ۱۹۶۱ در نیروی هوایی امریکا جرقهی آن زده شد و در سالهای بعد توسط روانشناسان تکامل پیدا کرد. محققین تلاش کردند تا از اشتباهات و مشکلات سایر آزمونها احتراز کنند. از قبیل انتخاب شاخصها براساس شهود طراحان و محققین.
مدل پنج عاملی، پرسشهای ساده و سرراستی را مطرح میکند. براساس پاسخهای داده شده در تحقیق اولیه محققین از روشهای آماری برای دستهبندی صفات شخصیتی در قالب ۵ مقوله عمده استفاده کردند. برونگرایی، وجدانگرایی، قابلیتتوافق، رواننژندی و گشودگی نسبت به تجارب.
یک مدل دیگر HEXACO model که در سال ۲۰۰۰ طراحی شد که یک مقوله اضافی داشت: صداقت/ فروتنی.
جنبهی کلیدی مدل پنج عاملی سادگی آن است. در آن افراد به یک “نوع” خاص نسبت داده نمیشوند. فقط به فرد گفته میشود که او در کجای طیف صفات شخصیتی قرار میگیرد. هیچ جنبهی عجیب و غریب و پنهانی وجود ندارد که آزمون از آن پرده بردارد. برخی میگویند که این شاید تا حدی ناامیدکننده باشد چرا که چیزی را به شما نخواهد گفت که شما از پیش در مورد خودتان نمیدانستید و دقت آن به تمامی از این امر منشا میگیرد که فرد تا چه حد با صداقت و روشنی به پرسشها پاسخ گفته است. در بهترین حالت شما میتوانید از آن به عنوان یک ابزار مقایسهای استفاده کنید که میزان برونگرایی خود را با افراد دیگر در کفه ترازو قرار دهید.
🧷 لطفا ورق بزنید... ۱/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
رئیس هیات عالی جذب هیات علمی کشور طی نامهای، خبر از ارزیابی شخصیتی متفاضیان عضویت در هیات علمی دانشگاهها داده است. دارا بودن معیارهای حداقلی سلامت روان برای بسیاری از شغلها اهمیتی اساسی دارد که محدود به اعضای هیات علمی نمیشود. رانندههای حرفهای، پلیسها، قضات، معلمین و.... از جمله حرفههایی هستند که سلامت روان فرد نقشی بسزا در ایفای مناسب مسئولیتهای حرفهای او دارد.
🧷 یک آزمون واحد شخصیتی تا چه حد میتواند هدف سیاستگزاران را برآورده کند و تا چه اندازه میتوان به آن اعتماد کرد؟
از عمر پرسشنامههای شخصیتی تقریبا یک قرن میگذرد. در جنگ جهانی اول برای ارزیابی مشکلات شخصیتی و سلامت روان افراد طراحی شدند. ارتش ایالات متحده به شکل خاص مایل بود افرادی را که برای خدمت در نیروی هوایی مناسب نبودند غربال کند. در نیمهی اول قرن بیستم بسیاری از مراکز علمی شروع به طراحی سنجههای مختلف شخصیتی کردند. جیم بوچر استاد بازنشسته دانشگاه مینهسوتا چنین میگوید که مشکل این آزمونها آن بود که براساس احساس درونی و ذهنی آفرینندگان آنها از شخصیت خلق شده بودند و پرسشهایی در مورد اینکه آیا این آزمونها واقعا آنچه را که ادعا میکنند میسنجند؟ آیا آنها پایایی و روایی کافی دارند مطرح شدند.
🗞 در کشور ما چند سالی است برخی از سازمانها و نهادها در چارچوب بررسیهای استخدامی افراد را برای انجام ازمون شخصیتی مینهسوتا MMPI ارجاع میدهند. در حالی که کاریرد چنین ازمونی تناسبی با هدف مورد نظر ندارد.
آزمونهای روانشناختی مانند تستهای آزمایشگاهی یا تصویربرداری هستند که پزشکان برای بیماران خود درخواست میکنند. تست باید متناسب با سوالی که در ذهن است انتخاب شود و پس از آن فردی که صلاحیت لاژم را دارد به تفسیر آن اقدام کند و در نهایت در کنار سایر اطلاعاتی که از طریق مصاحبه و معاینه تشخیصی به دست میآیند گذاشته شود تا نتیجه مناسب حاصل شود. قضاوت در مورد افراد تنها براساس نتیجهی یک آزمون که گاه پایایی و روایی آن زیر سوال است و در یک مقطع زمانی خاص نمیتواند ارزیابی معتبری در مورد وضعیت روانی افراد به دست دهد.
تجربهای که در مورد یکی از آزمونهای روانشناختی رخ داد شاید به درک مطلب کمک کند.یک مدل شخصیتی که نقدهای علمی را در خلال قرن بیستم تاب آورد مدل پنج عاملی شخصیت است که در ۱۹۶۱ در نیروی هوایی امریکا جرقهی آن زده شد و در سالهای بعد توسط روانشناسان تکامل پیدا کرد. محققین تلاش کردند تا از اشتباهات و مشکلات سایر آزمونها احتراز کنند. از قبیل انتخاب شاخصها براساس شهود طراحان و محققین.
مدل پنج عاملی، پرسشهای ساده و سرراستی را مطرح میکند. براساس پاسخهای داده شده در تحقیق اولیه محققین از روشهای آماری برای دستهبندی صفات شخصیتی در قالب ۵ مقوله عمده استفاده کردند. برونگرایی، وجدانگرایی، قابلیتتوافق، رواننژندی و گشودگی نسبت به تجارب.
یک مدل دیگر HEXACO model که در سال ۲۰۰۰ طراحی شد که یک مقوله اضافی داشت: صداقت/ فروتنی.
جنبهی کلیدی مدل پنج عاملی سادگی آن است. در آن افراد به یک “نوع” خاص نسبت داده نمیشوند. فقط به فرد گفته میشود که او در کجای طیف صفات شخصیتی قرار میگیرد. هیچ جنبهی عجیب و غریب و پنهانی وجود ندارد که آزمون از آن پرده بردارد. برخی میگویند که این شاید تا حدی ناامیدکننده باشد چرا که چیزی را به شما نخواهد گفت که شما از پیش در مورد خودتان نمیدانستید و دقت آن به تمامی از این امر منشا میگیرد که فرد تا چه حد با صداقت و روشنی به پرسشها پاسخ گفته است. در بهترین حالت شما میتوانید از آن به عنوان یک ابزار مقایسهای استفاده کنید که میزان برونگرایی خود را با افراد دیگر در کفه ترازو قرار دهید.
🧷 لطفا ورق بزنید... ۱/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗞روزهای دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱
ادامهی یادداشت #دکتر_علی_فیروزآبادی
مطالعاتی بیانگر آن بودهاند که برخی از عوامل آزمون با برخی پیامدها ارتباط دارند. وجدانگرایی با طول عمر و یا برونگرایی با میزان فروش بیشتر برای تجار. اما این به آن معنی نیست که فردی که برونگرایی بیشتر دارد لزوما فروشندهی بهتری میشود. این فقط یک ارتباط است نه رابطهی علت و معلولی. اما آزمونهای تجاری به میزان زیادی بر این ارتباطها تکیه میکنند. این آزمونها به ویژه آنهایی که برای استخدام افراد استفاده میشوند، پردهبرداری از جنبهای پنهان در وجود فرد را هدف میگیرند. رندی اشتین در دانشگاه ایالتی پلیتکنیک کالیفرنیا میگوید: اینها چنین فرض میکنند که جوهری در وجود شما و همچنین در یک حرفهی خاص موجود است و اگر این دو با یکدیگر هماهنگ شوند به استخدام فرد مناسب منجر خواهد شد. اما من فکر نمیکنم جنبهای پنهان در کار باشد و اگر هم در کار باشد یک آزمون شخصیتی قادر به پردهبرداری از آن نیست.
هیچ آزمون شخصیتی نمیتواند چیزهایی را نشان دهد که شما به شکل آشکار و صریح در پرسشنامه به آن پاسخ نداده باشید. اشتین چنین میگوید که برخی آزمونهای تجاری پرسشهای عجیب و غریبی را مطرح میکنند: آیا هیچوقت خودتان را جای یک مار گذاشتید؟ نسبت به یک رنگ خاص چه واکنشی نشان میدهید؟ از نظر وی این بیانگر چیزی جز شبه علم نیست
منبع
Angus Chen: How accurate are personality tests? Scientific American Mind, JAN 2019
🧷 پایان. ۲/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
ادامهی یادداشت #دکتر_علی_فیروزآبادی
مطالعاتی بیانگر آن بودهاند که برخی از عوامل آزمون با برخی پیامدها ارتباط دارند. وجدانگرایی با طول عمر و یا برونگرایی با میزان فروش بیشتر برای تجار. اما این به آن معنی نیست که فردی که برونگرایی بیشتر دارد لزوما فروشندهی بهتری میشود. این فقط یک ارتباط است نه رابطهی علت و معلولی. اما آزمونهای تجاری به میزان زیادی بر این ارتباطها تکیه میکنند. این آزمونها به ویژه آنهایی که برای استخدام افراد استفاده میشوند، پردهبرداری از جنبهای پنهان در وجود فرد را هدف میگیرند. رندی اشتین در دانشگاه ایالتی پلیتکنیک کالیفرنیا میگوید: اینها چنین فرض میکنند که جوهری در وجود شما و همچنین در یک حرفهی خاص موجود است و اگر این دو با یکدیگر هماهنگ شوند به استخدام فرد مناسب منجر خواهد شد. اما من فکر نمیکنم جنبهای پنهان در کار باشد و اگر هم در کار باشد یک آزمون شخصیتی قادر به پردهبرداری از آن نیست.
هیچ آزمون شخصیتی نمیتواند چیزهایی را نشان دهد که شما به شکل آشکار و صریح در پرسشنامه به آن پاسخ نداده باشید. اشتین چنین میگوید که برخی آزمونهای تجاری پرسشهای عجیب و غریبی را مطرح میکنند: آیا هیچوقت خودتان را جای یک مار گذاشتید؟ نسبت به یک رنگ خاص چه واکنشی نشان میدهید؟ از نظر وی این بیانگر چیزی جز شبه علم نیست
منبع
Angus Chen: How accurate are personality tests? Scientific American Mind, JAN 2019
🧷 پایان. ۲/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗞 روایتهای بالینی
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
اضطراب دارم، نوار مغزی گفت
- سلام آقای دکتر!
# سلام! بفرمایید.
- آقای دکتر من مدتی است بیخوابی دارم، بدنم مور مور میشود، سرگیجه دارم. احساس بیحوصلگی و بیحالی میکنم.
# حدودا چه مدتی است؟
- دو ماهی میشود؟
# دو ماه پیش چه اتفاقی افتاد؟
- دخترم ازدواج کرد و من در خانه تنها شدم. قبل از شما پیش یک دکتر دیگر هم رفتم. از من نوار مغز گرفت. گفت اضطراب داری.
# آن نوار مغز به خاطر کم بودن تعرفهی ما پزشکان گرفته میشود که تا حدی این کمبود را جبران کند. نوار مغز برای تشخیص اضطراب و شدت و حدت آن کارایی ندارد......
شما بگویید: عمل کدام پزشک غیراخلاقی است؟
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
اضطراب دارم، نوار مغزی گفت
- سلام آقای دکتر!
# سلام! بفرمایید.
- آقای دکتر من مدتی است بیخوابی دارم، بدنم مور مور میشود، سرگیجه دارم. احساس بیحوصلگی و بیحالی میکنم.
# حدودا چه مدتی است؟
- دو ماهی میشود؟
# دو ماه پیش چه اتفاقی افتاد؟
- دخترم ازدواج کرد و من در خانه تنها شدم. قبل از شما پیش یک دکتر دیگر هم رفتم. از من نوار مغز گرفت. گفت اضطراب داری.
# آن نوار مغز به خاطر کم بودن تعرفهی ما پزشکان گرفته میشود که تا حدی این کمبود را جبران کند. نوار مغز برای تشخیص اضطراب و شدت و حدت آن کارایی ندارد......
شما بگویید: عمل کدام پزشک غیراخلاقی است؟
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗞 روزها
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
نگاهی روانپزشکانه بر احوال خیابان، این روزها
رویدادهایی که در روزهای اخیر جامعه ما را متاثر کرده است فارغ از هیجانات کوتاهمدتی که از هر سو برانگیخته میکند میتواند درسهای ارزشمندی برای آینده این مرز و بوم داشته باشد. هیجانات اغلب بر رفتار آدمی تاثیری بیشتر از عقل دارند. سرکوبی هیجانات در طول زمان قابلیت این را دارند که انسانها را به نارنجکی آماده انفجار بدل کند. در روزهای گذشته ما با نسلی روبرو هستیم که مطالبات انباشتهای در طول سالیان در دل حمل کردهاند و این مطالبات انرژی سهمگینی چون انرژی آب پشت یک سد دارد. این انرژی را میتوان به کار گرفت و در خدمت زایش و خلاقیت قرار داد در غیر این گگصورت بیم آن میرود که سیلی ویرانگر به راه بیفتد که هرچیزی را بر سر راه خود به ویرانی بکشد. دستی که مشت شده و در هوا به گردش در میآید قدرت خود را از سد شدن انرژی میگیرد که میتوانست سمت و سویی خلاقانه پیدا کند. افراد مولد و خلاق در بستر جامعهای شکل میگیرند که به افراد خود حس هدفمندی و آزادی بدهد. اگر این فرایند سد شود با تخریب روبرو میمشویم که تنها جایگزین خلاقیت است. چنین انرژی را باید به رسمیت شناخت و به آن حرمت گذاشت.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
نگاهی روانپزشکانه بر احوال خیابان، این روزها
رویدادهایی که در روزهای اخیر جامعه ما را متاثر کرده است فارغ از هیجانات کوتاهمدتی که از هر سو برانگیخته میکند میتواند درسهای ارزشمندی برای آینده این مرز و بوم داشته باشد. هیجانات اغلب بر رفتار آدمی تاثیری بیشتر از عقل دارند. سرکوبی هیجانات در طول زمان قابلیت این را دارند که انسانها را به نارنجکی آماده انفجار بدل کند. در روزهای گذشته ما با نسلی روبرو هستیم که مطالبات انباشتهای در طول سالیان در دل حمل کردهاند و این مطالبات انرژی سهمگینی چون انرژی آب پشت یک سد دارد. این انرژی را میتوان به کار گرفت و در خدمت زایش و خلاقیت قرار داد در غیر این گگصورت بیم آن میرود که سیلی ویرانگر به راه بیفتد که هرچیزی را بر سر راه خود به ویرانی بکشد. دستی که مشت شده و در هوا به گردش در میآید قدرت خود را از سد شدن انرژی میگیرد که میتوانست سمت و سویی خلاقانه پیدا کند. افراد مولد و خلاق در بستر جامعهای شکل میگیرند که به افراد خود حس هدفمندی و آزادی بدهد. اگر این فرایند سد شود با تخریب روبرو میمشویم که تنها جایگزین خلاقیت است. چنین انرژی را باید به رسمیت شناخت و به آن حرمت گذاشت.
#تجربههای_روانپزشکانه