✖️شخصیت خودتخریب گر
🔺چرا بعضی از انسانها بدون این که خود چندان آگاه باشند در زندگی رفتاری خودتخریبی و برعلیه خویش در پیش می گیرند؟ این می تواند به شکلی تکرار شود که آنها را به این نتیجه برساند که به طور کلی ادمهای بدبیاری هستند. حتی وقتی درحال رسیدن به یک موفقیت هستند گویی به خود پشت پا می زنند. نیاز ناخودآگاه به کیفردادن خود می تواند پشت برخی از این رفتارهای خودتخریبی قرار داشته باشد که ریشه در احساس گناهی دارد که به علت تمایلات تخریبی و پرخاشگرایانه ای که از روابط کودکی آنها نشات می گیرد حاصل شده است.حالت تسلیم و رضای آنها نقابی است که تمایلات سادیستیکی را پوشش می دهد که هدفش را از طریق القا احساس گناه و اعمال کنترل برطرف مقابل براورده می کند. آنها به انکارخود، فداکاری و ایثار و چشم پوشی از لذات زندگی افتخار کرده و معمولا راههای سخت تر را برای رسیدن به هدف انتخاب می کنند. فرمان برداری و تسلیم و اطاعت یک سازوکار دفاعی (واکنش سازی) برای عدم اگاهی یافتن از تمایلات خصمانه است.
🔺سوپرایگوی آنها درهمانندسازی با پرخاشگر شکل گرفته و این سوپرایگو هرچه سادیستیک تر باشد ایگو را بیشتر به سوی رفتارهای مازوخیستیک سوق می دهد. ریاضت خودشیفتگانه narcissistic mortification اصطلاحی است که برای توصیف رفتار آنها از سوی برخی محققین به کار گرفته شده است. سرخوردگی در سرمایه گذاری بر روی ابژه عشق اولیه منجر به برگرفته شدن این سرمایه از او و شکل گرفتن خشم خودشیفتگانه ای می شود که هدفش از بین بردن و نابودی ابژه است. تفاوت آن با سوگواری دراین است که در سوگواری ابژه اولیه رها نمی شود بلکه در درون فرد همچنان تقدیس می شود. در زمان کودکی آنها تنها به قیمت تسلیم و سازش کامل در برابر مراجع قدرت والدانه قادر بوده اند توجه و محبت آنها را جلب کنند و این خشمی را در درون آنها انباشته می کند که نه تنها مجال بروز آن را به خود نمی دهند بلکه آگاهی یافتن از ان به احساس گناه منجر می شود.
🔺تصویر درونی شده از والد ناامیدکننده به جذب انرژی پرخاشگری و لیبیدوی نارسیسیستیک ادامه می دهد. اما این نمی تواند تا ابد دوام داشته باشد و درفرایندی که می توان آن را به عنوان رهاسازی امردرونی شده نامید به سوی افرادی واقعی در زندگی فعلی فردمتوجه شده و رابطه اولیه بازسازی می شود. ایگو در روندی که از احساس گناه تغذیه می شود ضعفی کودکانه و توام با خواری به نمایش می گذارد و درعین حال ابژه های پیرامونی را قدرتمند می بیند . این یک موقعیت متناقض می سازد که ایگو محبت و توجه را از کسی طلب می کند که از او خشم و نفرت دارد. در روابط بین فردی با آن که بارها آزار دیده و طرد می شوند نمی توانند از فردی که به او وابسته شده اند خود را رها کنند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺چرا بعضی از انسانها بدون این که خود چندان آگاه باشند در زندگی رفتاری خودتخریبی و برعلیه خویش در پیش می گیرند؟ این می تواند به شکلی تکرار شود که آنها را به این نتیجه برساند که به طور کلی ادمهای بدبیاری هستند. حتی وقتی درحال رسیدن به یک موفقیت هستند گویی به خود پشت پا می زنند. نیاز ناخودآگاه به کیفردادن خود می تواند پشت برخی از این رفتارهای خودتخریبی قرار داشته باشد که ریشه در احساس گناهی دارد که به علت تمایلات تخریبی و پرخاشگرایانه ای که از روابط کودکی آنها نشات می گیرد حاصل شده است.حالت تسلیم و رضای آنها نقابی است که تمایلات سادیستیکی را پوشش می دهد که هدفش را از طریق القا احساس گناه و اعمال کنترل برطرف مقابل براورده می کند. آنها به انکارخود، فداکاری و ایثار و چشم پوشی از لذات زندگی افتخار کرده و معمولا راههای سخت تر را برای رسیدن به هدف انتخاب می کنند. فرمان برداری و تسلیم و اطاعت یک سازوکار دفاعی (واکنش سازی) برای عدم اگاهی یافتن از تمایلات خصمانه است.
🔺سوپرایگوی آنها درهمانندسازی با پرخاشگر شکل گرفته و این سوپرایگو هرچه سادیستیک تر باشد ایگو را بیشتر به سوی رفتارهای مازوخیستیک سوق می دهد. ریاضت خودشیفتگانه narcissistic mortification اصطلاحی است که برای توصیف رفتار آنها از سوی برخی محققین به کار گرفته شده است. سرخوردگی در سرمایه گذاری بر روی ابژه عشق اولیه منجر به برگرفته شدن این سرمایه از او و شکل گرفتن خشم خودشیفتگانه ای می شود که هدفش از بین بردن و نابودی ابژه است. تفاوت آن با سوگواری دراین است که در سوگواری ابژه اولیه رها نمی شود بلکه در درون فرد همچنان تقدیس می شود. در زمان کودکی آنها تنها به قیمت تسلیم و سازش کامل در برابر مراجع قدرت والدانه قادر بوده اند توجه و محبت آنها را جلب کنند و این خشمی را در درون آنها انباشته می کند که نه تنها مجال بروز آن را به خود نمی دهند بلکه آگاهی یافتن از ان به احساس گناه منجر می شود.
🔺تصویر درونی شده از والد ناامیدکننده به جذب انرژی پرخاشگری و لیبیدوی نارسیسیستیک ادامه می دهد. اما این نمی تواند تا ابد دوام داشته باشد و درفرایندی که می توان آن را به عنوان رهاسازی امردرونی شده نامید به سوی افرادی واقعی در زندگی فعلی فردمتوجه شده و رابطه اولیه بازسازی می شود. ایگو در روندی که از احساس گناه تغذیه می شود ضعفی کودکانه و توام با خواری به نمایش می گذارد و درعین حال ابژه های پیرامونی را قدرتمند می بیند . این یک موقعیت متناقض می سازد که ایگو محبت و توجه را از کسی طلب می کند که از او خشم و نفرت دارد. در روابط بین فردی با آن که بارها آزار دیده و طرد می شوند نمی توانند از فردی که به او وابسته شده اند خود را رها کنند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
این یادداشت را مدتی پیش در همین کانال به اشتراک گذاشته بودم. از آنجا که به نوعی تکمیل کننده یادداشت بالا است بازنشرش میکنم
📎 درک خودتخریبی: چرا ما زیرآب خود را میزنیم؟
🔴 یکی از معماهای وجود ما درگیر کردن خود در رفتارهایی است که به نحوی از انحا زیانمند و آسیبزا هستند. از رفتارهای کوچک مثل عدم رعایت رژیم غذایی مناسب تا رفتارهای پیچیده ای مانند ورود به رابطهای که سرانجامی ناخوشایند دارد و کنشهای شدیدترین چون دست زدن به کارهای خطرناک یا اعتیاد. چرا خود را در چرخه ناسالمی گرفتار میکنیم که از آن رهایی نداریم؟
🔸 به نظر میرسد درون ما درگیر نبردی میان دو نیروی مخالف باشد. یکی که ما را به سوی رشد سوق داده و دیگری که هر تلاشی را در این زمینه خنثی میکند. فروید این پدیده را چنین توضیح داد که همگی ما از سوی دو غریزه متضاد هدایت میشویم. غریزه زندگی که حاوی نیرویی است که رو به سوی رشد و نمو دارد و غریزه مرگ که به سوی ویرانی و تخریب متمایل است. او به مفهوم غریزه مرگ از طریق بررسی رفتارهای مازوخیستی و آنچه که وی از آن به عنوان تکرار وسواسگونه یاد میکرد رسید. این رفتار تکراری به شکلی ناخودآگاه موجب فکندن فرد در دام موقعیتهای دردسرآفرین و دردناک میشود.
☑️ میتوان برای رفتارخودتخریبی معانی و دلایل مختلفی را جستجو کرد. آنها اغلب ناخودآگاه هستند و بخشی از درمان روانکاوانه به درک چنین دلایلی اختصاص پیدا میکند
1️⃣ وفاداری رواننژندانه: برخی افراد، به هردلیلی، پدر یا مادر خود را به عنوان افراد ناتوان و ضعیفی میبینند و به نوعی درگیر بیعتی ناخودآگاه با آنها شدهاند که اجازه نمیدهد از والدین خود فراتر بروند. رشد و ترقی در ذهن آنها به معنی عدم وفاداری معنی میشود و زاینده حس گناه خواهد بود. در حقیقت به خود چنین میگوید که من نباید بهتر از پدر و مادرم شوم.
2️⃣ مجازات: خودتخریبی گاهی نوعی مجازات خویش است. اما مجازات برای چه؟ برای داشتن تمایلات و افکار و احساسات ممنوعه که فرد را وادار میکند آنها را از حوزه آگاهی خود براند. خودتخریبی در این معنی کتش سوپرایگوی سختگیری است که فرد را در دادگاه خود محاکمه، محکوم و مجازات میکند. شخصیتهای وسواسی در این مقوله قرار میگیرند.
3️⃣ احساس همهتوانی و قدرقدرتی: گاه خودتخریبی دفاعی در برابر ترس ناخودآگاه از رسیدن به توان و قدرت زیادی است که مهار را از تمایلات تخریبی و پرخاشگرایانه فرد بردارد. در این حالت خودتخریبی به منزله یک سیستم امنیتی درونی عمل میکند که در خدمت محافظت فرد قرار میگیرد. به طور مثال فردی که از ترس آسیب رساندن به معشوق از نظر جنسی ناتوان میشود.
4️⃣ عقبنشینی: گاهی رفتار خودتخریبی یک نوع عقبنشینی در برابر احساسات دردسرآفرینی است که از روابط واقعی منشا میگیرند. برای جلوگیری از قراردادن خود در برابر مشکلات و مصایب رابطه واقعی، فرد دست به انتخاب راهی می.زند که زیان کمتری داشته باشد.
5️⃣ تسلط: فروید تکرار وسواسگونه را به کوشش برای چیرگی بر موقعیتهای دردناک گذشته میدانست. بنابراین خودتخریبی گاهی شکل یک تلاش برای کنترل درد و رنج به خود میگیرد. در اینجا فرد به تکرار موقعیت دردناک گذشته و بازسازی سناریوی آسیب دست میزند با این تفاوت که اکنون نقش بازیگری فعال و کنترل کننده را به عهده میگیرد تا جبرانی باشد بر ضعف و انفعالی که در گذشته در مقام یک کودک ناتوان داشته است تا شاید از این طریق بر موقعیت آسیبزا مسلط شود.
6️⃣ حفاظت: گاه خودتخریبی شکل به درون برگشته تمایل به تخریب و نابودی دیگری است و از این طریق دیگری را در برابر تکانههای ناخودآگاه خود حمایت میکنیم. این اغلب در افسردگی دیده میشود که خشم و نفرت نسبت به دیگران به سمت خود برمیگردد. در این موارد پرسش اصلی این است: هدف فرد از طریق برگرداندن خشم به درون، آسیب رساندن به چه کسی است؟
7️⃣ ترس از فروپاشی: گاه ساختار ضعیف ذهنی فرد باعث میشود در برابر هر تغییری که تعادل وی را به هم بزند مقاومت کرده و تمایل به حفظ وضع موجود و ساختاری داشته باشد که هرچند ضعیف تا به حال موجب بقای وی شده است. در این حال خودتخریبی دفاعی در برابر هر چیزی است که سیستم را تهدید کند
8️⃣ مازوخیسم: در اینجا به معنی ارضا از طریق رنج کشیدن است و با یک لذت انحرافی روبرو هستیم که از طریق حمله به خویش حاصل میشود.
🔸خودتخریبی ویرانگر و در همان حال یک دفاع است. تا زمانی که فرد به درک زمینههای زیرین رفتار خود قادر نشود به تکرار ادامه داده و در چرخه.ای تکراری اسیر میشود.
Ref: Allan Gois: The Psychotherapist, Understanding self-sabotage: Why do we undermine ourselves? March 14, 2014
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔴 یکی از معماهای وجود ما درگیر کردن خود در رفتارهایی است که به نحوی از انحا زیانمند و آسیبزا هستند. از رفتارهای کوچک مثل عدم رعایت رژیم غذایی مناسب تا رفتارهای پیچیده ای مانند ورود به رابطهای که سرانجامی ناخوشایند دارد و کنشهای شدیدترین چون دست زدن به کارهای خطرناک یا اعتیاد. چرا خود را در چرخه ناسالمی گرفتار میکنیم که از آن رهایی نداریم؟
🔸 به نظر میرسد درون ما درگیر نبردی میان دو نیروی مخالف باشد. یکی که ما را به سوی رشد سوق داده و دیگری که هر تلاشی را در این زمینه خنثی میکند. فروید این پدیده را چنین توضیح داد که همگی ما از سوی دو غریزه متضاد هدایت میشویم. غریزه زندگی که حاوی نیرویی است که رو به سوی رشد و نمو دارد و غریزه مرگ که به سوی ویرانی و تخریب متمایل است. او به مفهوم غریزه مرگ از طریق بررسی رفتارهای مازوخیستی و آنچه که وی از آن به عنوان تکرار وسواسگونه یاد میکرد رسید. این رفتار تکراری به شکلی ناخودآگاه موجب فکندن فرد در دام موقعیتهای دردسرآفرین و دردناک میشود.
☑️ میتوان برای رفتارخودتخریبی معانی و دلایل مختلفی را جستجو کرد. آنها اغلب ناخودآگاه هستند و بخشی از درمان روانکاوانه به درک چنین دلایلی اختصاص پیدا میکند
1️⃣ وفاداری رواننژندانه: برخی افراد، به هردلیلی، پدر یا مادر خود را به عنوان افراد ناتوان و ضعیفی میبینند و به نوعی درگیر بیعتی ناخودآگاه با آنها شدهاند که اجازه نمیدهد از والدین خود فراتر بروند. رشد و ترقی در ذهن آنها به معنی عدم وفاداری معنی میشود و زاینده حس گناه خواهد بود. در حقیقت به خود چنین میگوید که من نباید بهتر از پدر و مادرم شوم.
2️⃣ مجازات: خودتخریبی گاهی نوعی مجازات خویش است. اما مجازات برای چه؟ برای داشتن تمایلات و افکار و احساسات ممنوعه که فرد را وادار میکند آنها را از حوزه آگاهی خود براند. خودتخریبی در این معنی کتش سوپرایگوی سختگیری است که فرد را در دادگاه خود محاکمه، محکوم و مجازات میکند. شخصیتهای وسواسی در این مقوله قرار میگیرند.
3️⃣ احساس همهتوانی و قدرقدرتی: گاه خودتخریبی دفاعی در برابر ترس ناخودآگاه از رسیدن به توان و قدرت زیادی است که مهار را از تمایلات تخریبی و پرخاشگرایانه فرد بردارد. در این حالت خودتخریبی به منزله یک سیستم امنیتی درونی عمل میکند که در خدمت محافظت فرد قرار میگیرد. به طور مثال فردی که از ترس آسیب رساندن به معشوق از نظر جنسی ناتوان میشود.
4️⃣ عقبنشینی: گاهی رفتار خودتخریبی یک نوع عقبنشینی در برابر احساسات دردسرآفرینی است که از روابط واقعی منشا میگیرند. برای جلوگیری از قراردادن خود در برابر مشکلات و مصایب رابطه واقعی، فرد دست به انتخاب راهی می.زند که زیان کمتری داشته باشد.
5️⃣ تسلط: فروید تکرار وسواسگونه را به کوشش برای چیرگی بر موقعیتهای دردناک گذشته میدانست. بنابراین خودتخریبی گاهی شکل یک تلاش برای کنترل درد و رنج به خود میگیرد. در اینجا فرد به تکرار موقعیت دردناک گذشته و بازسازی سناریوی آسیب دست میزند با این تفاوت که اکنون نقش بازیگری فعال و کنترل کننده را به عهده میگیرد تا جبرانی باشد بر ضعف و انفعالی که در گذشته در مقام یک کودک ناتوان داشته است تا شاید از این طریق بر موقعیت آسیبزا مسلط شود.
6️⃣ حفاظت: گاه خودتخریبی شکل به درون برگشته تمایل به تخریب و نابودی دیگری است و از این طریق دیگری را در برابر تکانههای ناخودآگاه خود حمایت میکنیم. این اغلب در افسردگی دیده میشود که خشم و نفرت نسبت به دیگران به سمت خود برمیگردد. در این موارد پرسش اصلی این است: هدف فرد از طریق برگرداندن خشم به درون، آسیب رساندن به چه کسی است؟
7️⃣ ترس از فروپاشی: گاه ساختار ضعیف ذهنی فرد باعث میشود در برابر هر تغییری که تعادل وی را به هم بزند مقاومت کرده و تمایل به حفظ وضع موجود و ساختاری داشته باشد که هرچند ضعیف تا به حال موجب بقای وی شده است. در این حال خودتخریبی دفاعی در برابر هر چیزی است که سیستم را تهدید کند
8️⃣ مازوخیسم: در اینجا به معنی ارضا از طریق رنج کشیدن است و با یک لذت انحرافی روبرو هستیم که از طریق حمله به خویش حاصل میشود.
🔸خودتخریبی ویرانگر و در همان حال یک دفاع است. تا زمانی که فرد به درک زمینههای زیرین رفتار خود قادر نشود به تکرار ادامه داده و در چرخه.ای تکراری اسیر میشود.
Ref: Allan Gois: The Psychotherapist, Understanding self-sabotage: Why do we undermine ourselves? March 14, 2014
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
📎 ژانه و فروید (۱)
Boland R, Verduin ML: Comprehensive textbook of psychiatry (2025)
فروید و ژوزف برویر با ارجاع به کارهای ژانه درکتاب مطالعاتی درمورد هیستریا (1893) و همچینین با نام بردن از اصطلاحاتی چون “حالتهای هیپنوییدی“، ”ایده های ثابت” و “سبب شناسی آسیب شناسانه“ به ژانه ادای احترام کردند. به ویژه دراین کتاب درمورد آنا او، نمونه کهن الگویی هیستریک فرویدی، به وجود یک هشیاری دوگانه و مجموعه ای ازعلائم تجزیه ای ازقبیل فراموشی های پیچیده نسبت به تجارب حال و گذشته، واپس روی زمانی خودبخودی و حالتهای خلسه، مسخ شخصیت، نوسان و تغییردرنوشتن، استفاده ازدست و زبان و حالتهای متغیرهشیاری اشاره شده بود.
فروید درادامه، ایده های اولیه تجزیه ای خود را رد کرد ازجمله این دیدگاه که هیستریا وحالتهای مرتبط با آن به دلیل خشونت های فیزیکی و جنسی زمان کودکی رخ می دهند (فرضیه اغوا).
روانکاوان بعدی علیرغم این که اثار ژانه زودتر منتشر شده و فروید و برویر به این اثار درکتاب خود ارجاع داده بودند، چنین گفتند که ژانه به شکلی غیرصادقانه مدعی اولویت دردیدگاه های خود درمورد هیستریا شده است. ژانه به نوبه خود از به رسمیت شناخته نشدن کارهای خود خشمگین شد ودرطول عمر حرفه ای خود منتقد فروید و روانکاوی باقی ماند.
علیرغم حضور ردپای ایده های ژانه درکارهای اولیه فروید درمورد هیستریا، تا به امروز، روانکاوی در به حساب آوردن پدیده تجزیه درمعادلات خود اکراه داشته است. شاگرد فروید، شادندورفرنتزی مقالاتی را نوشت که درآن ها به پیامدهای آسیب های جنسی کودکی و تاثیرآن دربه وجود آمدن انشقاق درشخصیت اشاره کرد که با توصیفات امروزین درمورد اختلال تجزیه ای هویت قابل مقایسه است. پافشاری فرنتزی براهمیت آسیب واقعی درشکل گیری آسیب شناسی روانی به علاوه عوامل دیگر، به رانده شدن وی ازمحافل روانکاوی منجرشد. روانکاوان بریتانیایی پیرو مکتب ارتباط با ابژه، هری گونتریپ و رونالد فایربیرن، با کودکان آسیب دیده ازنظرجنسی سروکارداشتند. آنها بردوپاره شدن ایگو درنتیجه این آسیب های اولیه تاکید داشتند. بنابراین، اصطلاح روانکاونه انشقاق به شکلی شایع علیرغم موضع انتقادی برخی روانکاوان درمورد مادیت دادن به استعاره انشقاق واشکال درهم ترازکردن طیف پدیده های تجزیه ای با چنین مفهومی ، با تجزیه مترادف شد.
دیوید راپوپورت، مرتون جیل، مارگارت برنمن، چارلزفیشر و الیزابت گلیرد و دیگران اثار روانکاوانه مهمی درمورد گریز، فراموشی، هیپنوتیزم و تجزیه دردهه های 40 و 50 خلق کردند. راپوپورت با دنبال کردن ایده های ژانه به شکلی آینده نگرانه به تفاوت های مفهومی و پدیدارشناسانه سرکوبی و تجزیه اشاره کرد. با این وجود، متفکرین روانکاوی تا حد زیادی این کارها را نادیده گرفتند چرا که با فرضیات روانکاوی معاصر که باورداشت گزارش های زنای با محارم ازفانتزی های کودک منشا گرفته و هیپنوتیزم امری مطرود در روان درمانی تحلیلی است و فروید آن را درکارهای اولیه خود رد کرده است، همخوانی نداشت. درسال های اخیر، بسیاری از روانکاوان واقعیت آسیب های کودکی و بزرگ سالی را به رسمیت شناخته اند. آنها تلاش کرده اند تا تجزیه را دوباره وارد تفکر روانکاوانه کنند. با این وجود، این امرمساله سازاست چرا که هنوزمیرات مفهومی انشقاق و اشکال درقراردادن تام و تمام طیف آسیب شناسی تجزیه ای دراین یا دیگر ساختارهای روانکاوانه به حیات خود ادامه می دهد. روانکاوان مکتب ارتباطی، مانند فیلیپ برومبرگ مفهوم تجزیه را به حدی وسعت بخشیدند که آن را به عنوان ویژگی فرایند های روانشناختی انسانی به شکل کلی و تجربه روانکاودرتمام روان درمانی ها ونه تنها درمان افراد مبتلا به اختلال تجزیه ای درنظرمی گیرد.
باعث تاسف است که نزاع برسرتقدم ایده ها میان فروید و ژانه منجر به گسست میان پیروان فروید و ژانه شد. مفهوم پردازی های نوین از اختلالات تجزیه ای اغلب حاوی تلفیقی ازایده های ژانه ای و فرویدی است. به طورمثال، فرضیات معاصر درمانی دربرگیرنده دیدگاه ژانه درمورد کارنظام مند با خاطرات آسیب، استفاده کمکی از روش های هیپنوتیزمی و تجسمی و به چالش کشیدن تحریفات شناختی پس ازآسیب است که درآنها از روان درمانی شناختی و رفتاری، آموزش و ارتقا مهارت زندگی استفاده می شود. مفاهیم روانکاوانه انتقال، ضدانتقال، ارتباط با ابژه، همانند سازی فرافکنانه، دفاع های درون روانی و تعارض نیزعناصری ضروری دردرک درمان های نوین اختلالات تجزیه ای هستند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Boland R, Verduin ML: Comprehensive textbook of psychiatry (2025)
فروید و ژوزف برویر با ارجاع به کارهای ژانه درکتاب مطالعاتی درمورد هیستریا (1893) و همچینین با نام بردن از اصطلاحاتی چون “حالتهای هیپنوییدی“، ”ایده های ثابت” و “سبب شناسی آسیب شناسانه“ به ژانه ادای احترام کردند. به ویژه دراین کتاب درمورد آنا او، نمونه کهن الگویی هیستریک فرویدی، به وجود یک هشیاری دوگانه و مجموعه ای ازعلائم تجزیه ای ازقبیل فراموشی های پیچیده نسبت به تجارب حال و گذشته، واپس روی زمانی خودبخودی و حالتهای خلسه، مسخ شخصیت، نوسان و تغییردرنوشتن، استفاده ازدست و زبان و حالتهای متغیرهشیاری اشاره شده بود.
فروید درادامه، ایده های اولیه تجزیه ای خود را رد کرد ازجمله این دیدگاه که هیستریا وحالتهای مرتبط با آن به دلیل خشونت های فیزیکی و جنسی زمان کودکی رخ می دهند (فرضیه اغوا).
روانکاوان بعدی علیرغم این که اثار ژانه زودتر منتشر شده و فروید و برویر به این اثار درکتاب خود ارجاع داده بودند، چنین گفتند که ژانه به شکلی غیرصادقانه مدعی اولویت دردیدگاه های خود درمورد هیستریا شده است. ژانه به نوبه خود از به رسمیت شناخته نشدن کارهای خود خشمگین شد ودرطول عمر حرفه ای خود منتقد فروید و روانکاوی باقی ماند.
علیرغم حضور ردپای ایده های ژانه درکارهای اولیه فروید درمورد هیستریا، تا به امروز، روانکاوی در به حساب آوردن پدیده تجزیه درمعادلات خود اکراه داشته است. شاگرد فروید، شادندورفرنتزی مقالاتی را نوشت که درآن ها به پیامدهای آسیب های جنسی کودکی و تاثیرآن دربه وجود آمدن انشقاق درشخصیت اشاره کرد که با توصیفات امروزین درمورد اختلال تجزیه ای هویت قابل مقایسه است. پافشاری فرنتزی براهمیت آسیب واقعی درشکل گیری آسیب شناسی روانی به علاوه عوامل دیگر، به رانده شدن وی ازمحافل روانکاوی منجرشد. روانکاوان بریتانیایی پیرو مکتب ارتباط با ابژه، هری گونتریپ و رونالد فایربیرن، با کودکان آسیب دیده ازنظرجنسی سروکارداشتند. آنها بردوپاره شدن ایگو درنتیجه این آسیب های اولیه تاکید داشتند. بنابراین، اصطلاح روانکاونه انشقاق به شکلی شایع علیرغم موضع انتقادی برخی روانکاوان درمورد مادیت دادن به استعاره انشقاق واشکال درهم ترازکردن طیف پدیده های تجزیه ای با چنین مفهومی ، با تجزیه مترادف شد.
دیوید راپوپورت، مرتون جیل، مارگارت برنمن، چارلزفیشر و الیزابت گلیرد و دیگران اثار روانکاوانه مهمی درمورد گریز، فراموشی، هیپنوتیزم و تجزیه دردهه های 40 و 50 خلق کردند. راپوپورت با دنبال کردن ایده های ژانه به شکلی آینده نگرانه به تفاوت های مفهومی و پدیدارشناسانه سرکوبی و تجزیه اشاره کرد. با این وجود، متفکرین روانکاوی تا حد زیادی این کارها را نادیده گرفتند چرا که با فرضیات روانکاوی معاصر که باورداشت گزارش های زنای با محارم ازفانتزی های کودک منشا گرفته و هیپنوتیزم امری مطرود در روان درمانی تحلیلی است و فروید آن را درکارهای اولیه خود رد کرده است، همخوانی نداشت. درسال های اخیر، بسیاری از روانکاوان واقعیت آسیب های کودکی و بزرگ سالی را به رسمیت شناخته اند. آنها تلاش کرده اند تا تجزیه را دوباره وارد تفکر روانکاوانه کنند. با این وجود، این امرمساله سازاست چرا که هنوزمیرات مفهومی انشقاق و اشکال درقراردادن تام و تمام طیف آسیب شناسی تجزیه ای دراین یا دیگر ساختارهای روانکاوانه به حیات خود ادامه می دهد. روانکاوان مکتب ارتباطی، مانند فیلیپ برومبرگ مفهوم تجزیه را به حدی وسعت بخشیدند که آن را به عنوان ویژگی فرایند های روانشناختی انسانی به شکل کلی و تجربه روانکاودرتمام روان درمانی ها ونه تنها درمان افراد مبتلا به اختلال تجزیه ای درنظرمی گیرد.
باعث تاسف است که نزاع برسرتقدم ایده ها میان فروید و ژانه منجر به گسست میان پیروان فروید و ژانه شد. مفهوم پردازی های نوین از اختلالات تجزیه ای اغلب حاوی تلفیقی ازایده های ژانه ای و فرویدی است. به طورمثال، فرضیات معاصر درمانی دربرگیرنده دیدگاه ژانه درمورد کارنظام مند با خاطرات آسیب، استفاده کمکی از روش های هیپنوتیزمی و تجسمی و به چالش کشیدن تحریفات شناختی پس ازآسیب است که درآنها از روان درمانی شناختی و رفتاری، آموزش و ارتقا مهارت زندگی استفاده می شود. مفاهیم روانکاوانه انتقال، ضدانتقال، ارتباط با ابژه، همانند سازی فرافکنانه، دفاع های درون روانی و تعارض نیزعناصری ضروری دردرک درمان های نوین اختلالات تجزیه ای هستند.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
ژانه و فروید (۲)
Boland R, Verduin ML: Comprehensive textbook of psychiatry (2025
برپایه کاربا بیماران شدید درسالپتریه، ژانه بیماران هیستریک را افرادی مستعد ازهم پاشیدگی روانی درشرایط استرس زا ارزیابی کرد. فروید، که با بیماران ثروتمند بورژوا درمطب خصوصی خود کار می کرد به این افراد به عنوان افرادی قوی از نظر روانشناختی که تلاش برای غلبه برتعارضات شدید بیماری زا داشتند نگاه می کرد. هردوی این دیدگاه ها با مفاهیم نوین مرتبط با اختلالات تجزیه ای و درمان آنها سازگاری دارند
پژوهش ها نشان دهنده این بوده اند که بیماران تجزیه ای اغلب ازعلائم شدید مختل کننده دررنج هستند. با این وجود، مطالعات بیانگراین نیز بوده اند که تجزیه دراوایل زندگی می تواند عاملی دربالا بردن تاب آوری فرد باشد به ویژه درشدیدترین اختلال تجزیه ای یعنی اختلال تجزیه ای هویت. فضاسازی(Compartmentalization) اولیه روانشناختی تجارب آسیب زا ظاهرا به تکوین طبیعی تر و حفظ توانایی های شناختی وخلاقانه به همراه ظرفیت برای شوخ طبعی، امید، بینش و دلبستگی انسانی علیرغم تاریخچه آسیب های مکرر کودکی مجال می دهد.
هرچند برای پرداختن به این موضوع فضایی بیشتراز اینجا لازم است، درمانگران و محققین به شکل عمده زمانی که به ذهن فکرمی کنند با دخالت دادن استعاره های فیزیکی مانند انشقاق، فضا سازی و... راحت نیستند. این می تواند موجب جسمیت بخشیدن به ذهن شود و شاید مشکلی عمده درمفهوم سازی تجزیه و اختلالات تجزیه ای به ویژه اختلال تجزیه ای هویت باشد.
ژانه تا زمان مرگش در 1947 در حوزه های روانشناسی و روانپزشکی فعال باقی ماند و درمورد موضوع های متنوع بالینی، تئوریک و فلسفی مطالب گوناگونی نوشت. او هرگز یک مکتب رسمی روانشناسی را بنا و یا پیروانی وفادار به راه و رسمش را تربیت نکرد. او به شدت دل مشغول حفظ محرمیت بیماران خود بود که شاید بتوان آن را واکنشی به زیادروی های دوران شارکو دانست. به همین دلیل، او کتابخانه حاوی شرح حال های دقیقش را که شامل مشهورترین موارد هیستریک های کلاسیک بود پیش از مرگش نابود کرد. به این علت و شاید به علت تفوق ایده های روانکاوانه درسالهای باقی مانده قرن بیستم، کارهای وی به میزان زیادی تا سالهای اخیرکه توجه به تجزیه بازهم جلب شد موردغفلت قرارگرفت.
سهم ژانه درفرضیات مدرن تجزیه ای را می توان به ترتیب زیرخلاصه کرد:1) شناسایی نقش علی آسیب در تجزیه درقالب یک مدل آسیب پذیری-استرس. 2) رویکردی تاکسونومیک- ژانه باورداشت که تجزیه را نباید دریک پیوستارکه دنباله تجارب معمول روانشناختی است درنظرگرفت. 3) شناسایی این مطلب که سازوکارهای ذهنی اختلالات شبه جسمی و تجزیه ای مشابه هستند. 4) نقش ایده های ثابت دراختلالات تجزیه ای و تلاش دردرک بنیادی ترین ایده های مشکل سازکه رفتار بیمار را تحت تاثیر قرار می دهند 5) درمان با استفاده ازیک رویکرد چندوجهی به کمک روشهای هیپنوتیزمی و متمرکز برآسیب که با شناخت درمانی، رفتاردرمانی و آموزش مهارتهای زندگی ترکیب می شد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Boland R, Verduin ML: Comprehensive textbook of psychiatry (2025
برپایه کاربا بیماران شدید درسالپتریه، ژانه بیماران هیستریک را افرادی مستعد ازهم پاشیدگی روانی درشرایط استرس زا ارزیابی کرد. فروید، که با بیماران ثروتمند بورژوا درمطب خصوصی خود کار می کرد به این افراد به عنوان افرادی قوی از نظر روانشناختی که تلاش برای غلبه برتعارضات شدید بیماری زا داشتند نگاه می کرد. هردوی این دیدگاه ها با مفاهیم نوین مرتبط با اختلالات تجزیه ای و درمان آنها سازگاری دارند
پژوهش ها نشان دهنده این بوده اند که بیماران تجزیه ای اغلب ازعلائم شدید مختل کننده دررنج هستند. با این وجود، مطالعات بیانگراین نیز بوده اند که تجزیه دراوایل زندگی می تواند عاملی دربالا بردن تاب آوری فرد باشد به ویژه درشدیدترین اختلال تجزیه ای یعنی اختلال تجزیه ای هویت. فضاسازی(Compartmentalization) اولیه روانشناختی تجارب آسیب زا ظاهرا به تکوین طبیعی تر و حفظ توانایی های شناختی وخلاقانه به همراه ظرفیت برای شوخ طبعی، امید، بینش و دلبستگی انسانی علیرغم تاریخچه آسیب های مکرر کودکی مجال می دهد.
هرچند برای پرداختن به این موضوع فضایی بیشتراز اینجا لازم است، درمانگران و محققین به شکل عمده زمانی که به ذهن فکرمی کنند با دخالت دادن استعاره های فیزیکی مانند انشقاق، فضا سازی و... راحت نیستند. این می تواند موجب جسمیت بخشیدن به ذهن شود و شاید مشکلی عمده درمفهوم سازی تجزیه و اختلالات تجزیه ای به ویژه اختلال تجزیه ای هویت باشد.
ژانه تا زمان مرگش در 1947 در حوزه های روانشناسی و روانپزشکی فعال باقی ماند و درمورد موضوع های متنوع بالینی، تئوریک و فلسفی مطالب گوناگونی نوشت. او هرگز یک مکتب رسمی روانشناسی را بنا و یا پیروانی وفادار به راه و رسمش را تربیت نکرد. او به شدت دل مشغول حفظ محرمیت بیماران خود بود که شاید بتوان آن را واکنشی به زیادروی های دوران شارکو دانست. به همین دلیل، او کتابخانه حاوی شرح حال های دقیقش را که شامل مشهورترین موارد هیستریک های کلاسیک بود پیش از مرگش نابود کرد. به این علت و شاید به علت تفوق ایده های روانکاوانه درسالهای باقی مانده قرن بیستم، کارهای وی به میزان زیادی تا سالهای اخیرکه توجه به تجزیه بازهم جلب شد موردغفلت قرارگرفت.
سهم ژانه درفرضیات مدرن تجزیه ای را می توان به ترتیب زیرخلاصه کرد:1) شناسایی نقش علی آسیب در تجزیه درقالب یک مدل آسیب پذیری-استرس. 2) رویکردی تاکسونومیک- ژانه باورداشت که تجزیه را نباید دریک پیوستارکه دنباله تجارب معمول روانشناختی است درنظرگرفت. 3) شناسایی این مطلب که سازوکارهای ذهنی اختلالات شبه جسمی و تجزیه ای مشابه هستند. 4) نقش ایده های ثابت دراختلالات تجزیه ای و تلاش دردرک بنیادی ترین ایده های مشکل سازکه رفتار بیمار را تحت تاثیر قرار می دهند 5) درمان با استفاده ازیک رویکرد چندوجهی به کمک روشهای هیپنوتیزمی و متمرکز برآسیب که با شناخت درمانی، رفتاردرمانی و آموزش مهارتهای زندگی ترکیب می شد.
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from عکس نگار
📎 کورنلیا ویلبور و سیبل
دوران معاصردرمطالعه اختلال تجزیه ای هویت با کارهای آرنولد لودویگ و همکارانش شامل کورنلیا ویلبوردر دانشگاه کنتاکی دردهه 70 آغازشد که به طورعمده برتمایزروانی-زیستی میان شخصیت های مختلف این اختلال متمرکزشد.کورنلیا ویلبورکه نامش با مورد سیبل گره خورد نقشی تاثیرگذاردرتوصیف ویژگی های بالینی ساختار نوین اختلال تجزیه ای هویت و شناسایی نقش آسیب های کودکی به منزله عاملی مهم درسبب شناسی این اختلال داشت. درمیانه قرن بیستم، ویلبور، که یک روانکاو بود به توصیف چند مورد اختلال تجزیه ای هویت دست زد که همگی سیستم های شخصیتی پیچیده تری نسبت به موارد کلاسیک دو یا چندشخصیتی های پیشین داشته و درهمه آن ها تاریخچه بدرفتاری های شدید زمان کودکی شامل زنای با محارم داشتند. با این وجود، نوشته های اوازسوی نشریات روانکاوی به دلیل روح حاکم برتفکرآن زمان که می پنداشتند اختلال چندشخصیتی و زنای با محارم یک دریک میلیون احتمال رخداد دارد و گزارش زنان از تجارب جنسی زمان کودکی همگی ازفانتزی های اودیپی آنها منشا می گیرد، رد شد. درنهایت، ویلبورر مورد سی بل را به شکل یک کتاب منتشرکرد درحالی که حتی انتظارخوانده شدن آن را نداشت چه برسد به آن که بتواند استقبالی چشمگیرازآن را پیش بینی کند.
منبع:
Comprehensive textbook of psychiatry, the last edition
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
دوران معاصردرمطالعه اختلال تجزیه ای هویت با کارهای آرنولد لودویگ و همکارانش شامل کورنلیا ویلبوردر دانشگاه کنتاکی دردهه 70 آغازشد که به طورعمده برتمایزروانی-زیستی میان شخصیت های مختلف این اختلال متمرکزشد.کورنلیا ویلبورکه نامش با مورد سیبل گره خورد نقشی تاثیرگذاردرتوصیف ویژگی های بالینی ساختار نوین اختلال تجزیه ای هویت و شناسایی نقش آسیب های کودکی به منزله عاملی مهم درسبب شناسی این اختلال داشت. درمیانه قرن بیستم، ویلبور، که یک روانکاو بود به توصیف چند مورد اختلال تجزیه ای هویت دست زد که همگی سیستم های شخصیتی پیچیده تری نسبت به موارد کلاسیک دو یا چندشخصیتی های پیشین داشته و درهمه آن ها تاریخچه بدرفتاری های شدید زمان کودکی شامل زنای با محارم داشتند. با این وجود، نوشته های اوازسوی نشریات روانکاوی به دلیل روح حاکم برتفکرآن زمان که می پنداشتند اختلال چندشخصیتی و زنای با محارم یک دریک میلیون احتمال رخداد دارد و گزارش زنان از تجارب جنسی زمان کودکی همگی ازفانتزی های اودیپی آنها منشا می گیرد، رد شد. درنهایت، ویلبورر مورد سی بل را به شکل یک کتاب منتشرکرد درحالی که حتی انتظارخوانده شدن آن را نداشت چه برسد به آن که بتواند استقبالی چشمگیرازآن را پیش بینی کند.
منبع:
Comprehensive textbook of psychiatry, the last edition
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
عنوان کارگاه : ترومای نیابتی و خودمحافظتی درمانگر
مدرسین : دکتر علی فیروزآبادی ، دکتر عاطفه کمالو
مدت کارگاه : سه ساعت
ترومای نیابتی اولین بار بهعنوان واکنشهای استرس پس از ترومای درمانگران در اثر شنیدن داستانهای مراجعان و دانستن واکنشها و صدمات پس از ترومای آنها و از تعامل با افراد دچار تروما، توصیف و تعریف شد (مک کان و پرلمن، ۱۹۹۰؛ پرلمن و مکیان، ۱۹۹۵؛ پرلمن، ۱۹۹۵؛ پرلمن، ۱۹۹۵ و ساکویتنه، ۱۹۹۵). از چندین اصطلاح مرتبط برای توصیف تأثیر روانشناختی درمان بازماندگان تروما استفادهشده است، ازجمله خستگی غمخواری ، ترومای ثانویه و فشار همدلی.
تجربه تروما در زندگی کودک او را در موقعیت یک قربانی قرار میدهد که هدف رفتار آسیب زای فردی دیگر است. او به دنبال مفری است که از آسیب رهایی یابد پس در آرزوی رسیدن منجی است که بر آسیب او نقطه پایانی بگذارد. او به واسطه کودک بودنش ناتوان از تغییر سرنوشت خویش است پس در چرخه ایفای نقشهای سه گانه قربانی-مرتکب-منجی اسیر شده و روابطش حول این سه نقش سازمان می یابد.
هدف اصلی درمان، جلوگیری از تکرار چنین نقشهای ناخوداگاه منفعلانه در روابط بین فردی و بیرون آمدن از چرخه تکراری است که او را به ایفای هرازگاه این سه نقش سوق میدهند. فضای درمان بستری مناسب برای درگیر شدن در این نقشها فراهم کرده و درمانگر در معرض این قرار می گیرد که از سوی مراجعش به درون این چرخه کشیده شود.
تجارب تروماتیک به شهادت یافته های تجربی و آماری شیوع قابل توجهی دارند و اگر درمانگر خود قربانی ترومایی در گذشته باشد چنین تصویری پیچیدگی بیشتری نیز به خود می گیرد. تمامی رویکردهای رواندرمانی با تروماهای بیمار سر و کار دارند و هیچ درمانگری از آسیب نیابتی مصون نیست.
درمانگر چه سیاستی میتواند اتخاذ کند تا بیانکه خود آسیب ببیند (که به آسیب دیدن مراجعش هم منجر میشود)، به فرد تروماتیزه کمک کند تا گذشته پردرد و رنج خود را پشت سر گذاشته و در مقام انسان بالغ رفتاری مسئولانه و کارا در پیش گیرد؟ او با احساسهای درونی خویش که بخشی به گذشته خودش و بخشی به دنیای درونی مراجع که بر او فرافکنده می شود مرتبط هستند چه باید بکند؟
همانطور که بازماندگان میتوانند به دنبال عواقب آسیبها رشد و تکامل پیدا کنند، متخصصانی که با این بازماندگان کار میکنند نیز میتوانند رشد کنند.
اصطلاح » تابآوری پس از آسیب » برای توصیف مزایای بالقوۀ تجربۀ این نوع آسیب نیابتی برای متخصصین ابداع شده است.
در این کارگاه به ابزارهای محافظتی می پردازیم که درمانگران را در برابر ترومای نیابتی مجهز کرده و همچنین برای محافظت از مراجع و کسب دستاوردهای مثبت درمانی ضروری اند.
مباحث مورد نظر کارگاه:
-چگونه درمانگر از "خود" برای درمان استفاده میکند و این استفاده از خود چه ابعاد جسمی و روانی ای دارد؟
-آیا سبک دلبستگی درمانگر در درمان بیمار تروما و تجزیه مهم است؟
-انتقال و انتقال متقابل در درمان پست تروماتیک چه تاثیری دارد؟
مدرسین : دکتر علی فیروزآبادی ، دکتر عاطفه کمالو
مدت کارگاه : سه ساعت
ترومای نیابتی اولین بار بهعنوان واکنشهای استرس پس از ترومای درمانگران در اثر شنیدن داستانهای مراجعان و دانستن واکنشها و صدمات پس از ترومای آنها و از تعامل با افراد دچار تروما، توصیف و تعریف شد (مک کان و پرلمن، ۱۹۹۰؛ پرلمن و مکیان، ۱۹۹۵؛ پرلمن، ۱۹۹۵؛ پرلمن، ۱۹۹۵ و ساکویتنه، ۱۹۹۵). از چندین اصطلاح مرتبط برای توصیف تأثیر روانشناختی درمان بازماندگان تروما استفادهشده است، ازجمله خستگی غمخواری ، ترومای ثانویه و فشار همدلی.
تجربه تروما در زندگی کودک او را در موقعیت یک قربانی قرار میدهد که هدف رفتار آسیب زای فردی دیگر است. او به دنبال مفری است که از آسیب رهایی یابد پس در آرزوی رسیدن منجی است که بر آسیب او نقطه پایانی بگذارد. او به واسطه کودک بودنش ناتوان از تغییر سرنوشت خویش است پس در چرخه ایفای نقشهای سه گانه قربانی-مرتکب-منجی اسیر شده و روابطش حول این سه نقش سازمان می یابد.
هدف اصلی درمان، جلوگیری از تکرار چنین نقشهای ناخوداگاه منفعلانه در روابط بین فردی و بیرون آمدن از چرخه تکراری است که او را به ایفای هرازگاه این سه نقش سوق میدهند. فضای درمان بستری مناسب برای درگیر شدن در این نقشها فراهم کرده و درمانگر در معرض این قرار می گیرد که از سوی مراجعش به درون این چرخه کشیده شود.
تجارب تروماتیک به شهادت یافته های تجربی و آماری شیوع قابل توجهی دارند و اگر درمانگر خود قربانی ترومایی در گذشته باشد چنین تصویری پیچیدگی بیشتری نیز به خود می گیرد. تمامی رویکردهای رواندرمانی با تروماهای بیمار سر و کار دارند و هیچ درمانگری از آسیب نیابتی مصون نیست.
درمانگر چه سیاستی میتواند اتخاذ کند تا بیانکه خود آسیب ببیند (که به آسیب دیدن مراجعش هم منجر میشود)، به فرد تروماتیزه کمک کند تا گذشته پردرد و رنج خود را پشت سر گذاشته و در مقام انسان بالغ رفتاری مسئولانه و کارا در پیش گیرد؟ او با احساسهای درونی خویش که بخشی به گذشته خودش و بخشی به دنیای درونی مراجع که بر او فرافکنده می شود مرتبط هستند چه باید بکند؟
همانطور که بازماندگان میتوانند به دنبال عواقب آسیبها رشد و تکامل پیدا کنند، متخصصانی که با این بازماندگان کار میکنند نیز میتوانند رشد کنند.
اصطلاح » تابآوری پس از آسیب » برای توصیف مزایای بالقوۀ تجربۀ این نوع آسیب نیابتی برای متخصصین ابداع شده است.
در این کارگاه به ابزارهای محافظتی می پردازیم که درمانگران را در برابر ترومای نیابتی مجهز کرده و همچنین برای محافظت از مراجع و کسب دستاوردهای مثبت درمانی ضروری اند.
مباحث مورد نظر کارگاه:
-چگونه درمانگر از "خود" برای درمان استفاده میکند و این استفاده از خود چه ابعاد جسمی و روانی ای دارد؟
-آیا سبک دلبستگی درمانگر در درمان بیمار تروما و تجزیه مهم است؟
-انتقال و انتقال متقابل در درمان پست تروماتیک چه تاثیری دارد؟
🔹انجمن علمی رواندرمانی ایران برگزار میکند:
📚شروع ثبتنام دورهی آموزشی
« مبانی و مقدمات رواندرمانی تروما و تجزیه، پاییز و زمستان ۱۴۰۳»
مدرسین:
دکتر علی فیروزآبادی ، روانپزشک و عضو بازنشسته هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
دکتر علی ثاقبی ، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
دکتر عاطفه کمالو ، روانپزشک و رواندرمانگر تروما
------------------
🔹🔹🔹زمان شروع دوره:
پنجشنبه، ۲۴ آبان ۱۴۰۳
زمان جلسات:
پنجشنبهها ساعت ۱۶ تا ۱۹
🔹 تعداد جلسات: ۱۲ جلسه (شامل جلسات تئوری و سمینارهای بالینی)
---------------------
🔹 شرایط شرکت در دوره:
🌀 دستیاران روانپزشکی و روانپزشکان
🌀 دانشجویان یا دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای روانشناسی بالینی و روانشناسی سلامت
🌀 دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای روانشناسی عمومی
-------------
🔹 هزینهی ثبتنام:
✅ افرادی که عضو انجمن نیستند: ۱۰،۸۰۰،۰۰۰ تومان
قابل پرداخت در سه قسط ، در ابتدای دوره و سپس بعد از ۴ جلسه و بعد از ۸ جلسه
قسط اول: ۴،۸۰۰،۰۰۰ تومان
قسط دوم و سوم هر کدام: ۳۰۰۰،۰۰۰ تومان
----------------
✅ اعضای پیوسته و وابستهی انجمن: ۸،۶۴۰،۰۰۰ تومان
قابل پرداخت در سه قسط، در ابتدای دوره و سپس بعد از ۴ جلسه و بعد از ۸ جلسه
قسط اول: ۳،۸۴۰،۰۰۰ تومان
قسط دوم و سوم هرکدام: ۲،۴۰۰،۰۰۰ تومان
----------------
💻 روش برگزاری: آنلاین و از طریق پلتفرم اسکایپ
✅ شماره تلفنهای دفتر انجمن علمی رواندرمانی ایران:
021-88223292
021-88336726
✅ حساب بانکی برای پرداخت هزینهی ثبت نام:
شماره کارت انجمن علمی رواندرمانی ایران:
۵۰۲۲۲۹۷۰۰۰۳۱۴۵۹۶
شماره واتساپ مسئول ثبتنام:
+982188223292
📚شروع ثبتنام دورهی آموزشی
« مبانی و مقدمات رواندرمانی تروما و تجزیه، پاییز و زمستان ۱۴۰۳»
مدرسین:
دکتر علی فیروزآبادی ، روانپزشک و عضو بازنشسته هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
دکتر علی ثاقبی ، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
دکتر عاطفه کمالو ، روانپزشک و رواندرمانگر تروما
------------------
🔹🔹🔹زمان شروع دوره:
پنجشنبه، ۲۴ آبان ۱۴۰۳
زمان جلسات:
پنجشنبهها ساعت ۱۶ تا ۱۹
🔹 تعداد جلسات: ۱۲ جلسه (شامل جلسات تئوری و سمینارهای بالینی)
---------------------
🔹 شرایط شرکت در دوره:
🌀 دستیاران روانپزشکی و روانپزشکان
🌀 دانشجویان یا دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای روانشناسی بالینی و روانشناسی سلامت
🌀 دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای روانشناسی عمومی
-------------
🔹 هزینهی ثبتنام:
✅ افرادی که عضو انجمن نیستند: ۱۰،۸۰۰،۰۰۰ تومان
قابل پرداخت در سه قسط ، در ابتدای دوره و سپس بعد از ۴ جلسه و بعد از ۸ جلسه
قسط اول: ۴،۸۰۰،۰۰۰ تومان
قسط دوم و سوم هر کدام: ۳۰۰۰،۰۰۰ تومان
----------------
✅ اعضای پیوسته و وابستهی انجمن: ۸،۶۴۰،۰۰۰ تومان
قابل پرداخت در سه قسط، در ابتدای دوره و سپس بعد از ۴ جلسه و بعد از ۸ جلسه
قسط اول: ۳،۸۴۰،۰۰۰ تومان
قسط دوم و سوم هرکدام: ۲،۴۰۰،۰۰۰ تومان
----------------
💻 روش برگزاری: آنلاین و از طریق پلتفرم اسکایپ
✅ شماره تلفنهای دفتر انجمن علمی رواندرمانی ایران:
021-88223292
021-88336726
✅ حساب بانکی برای پرداخت هزینهی ثبت نام:
شماره کارت انجمن علمی رواندرمانی ایران:
۵۰۲۲۲۹۷۰۰۰۳۱۴۵۹۶
شماره واتساپ مسئول ثبتنام:
+982188223292
📎دوره آموزشی کاربرد هیپنوتیزم در درمان
(دوره مقدماتی)
🔺مدرس: دکتر علی فیروزآبادی ، روانپزشک و درمانگر تحلیلی
🔺زمان شروع: جمعه دوم آذر
زمان جلسات: جمعهها ۱۰ تا ۱۲ صبح
تعداد جلسات: ۱۰ جلسه
🔺شرایط شرکتکنندگان:
دستیاران روانپزشکی و روانپزشکان
دانشجویان یا دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای روانشناسی بالینی و روانشناسی سلامت
🔺هزینه ثبتنام: ۶۰۰۰۰۰۰ تومان قابل پرداخت در سه قسط
🔺روش برگزاری: آنلاین و از طریق پلتفرم اسکایپ
شماره واتساپ مسئول ثبتنام:
+98 917 739 4735
(دوره مقدماتی)
🔺مدرس: دکتر علی فیروزآبادی ، روانپزشک و درمانگر تحلیلی
🔺زمان شروع: جمعه دوم آذر
زمان جلسات: جمعهها ۱۰ تا ۱۲ صبح
تعداد جلسات: ۱۰ جلسه
🔺شرایط شرکتکنندگان:
دستیاران روانپزشکی و روانپزشکان
دانشجویان یا دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای روانشناسی بالینی و روانشناسی سلامت
🔺هزینه ثبتنام: ۶۰۰۰۰۰۰ تومان قابل پرداخت در سه قسط
🔺روش برگزاری: آنلاین و از طریق پلتفرم اسکایپ
شماره واتساپ مسئول ثبتنام:
+98 917 739 4735
📎سرفصلهای دوره آموزشی کاربرد هیپنوتیزم در درمان (دوره مقدماتی)
تاریخچه کهن و مدرن هیپنوتیزم
هیپنوتیزم و روانکاوی
هیپنوتیزم چیست: برداشتهای عوامانه و نادرست در برابر نگرش علمی
تلقین و تلقین پذیری
اندازه گیری تلقین پذیری هیپنوتیزمی
هیپنوتیزم چگونه کار میکند
مشاهدهگر پنهان :ژانه و هیلگارد
هیپنوتیزم و مدل تاثیر اجتماعی
آزمونهای تلقین پذیری
القا هیپنوتیزم
عمیقتر کردن هیپنوتیزم
پدیدههای هیپنوتیزمی
خودهیپنوتیزم و کاربردهای آن
هیپنوتیزم از راه دور، هیپنوتیزم گروهی و نمایشی
هیپنوتیزم در پزشکی قانونی
هیپنوتیزم در ورزش و آموزش
هیپنوتیزم در کودکان
کاربردهای هیپنوتیزم در اختلالات روانپزشکی
کاربردهای هیپنوتیزم در سایر بیماریها
تاریخچه کهن و مدرن هیپنوتیزم
هیپنوتیزم و روانکاوی
هیپنوتیزم چیست: برداشتهای عوامانه و نادرست در برابر نگرش علمی
تلقین و تلقین پذیری
اندازه گیری تلقین پذیری هیپنوتیزمی
هیپنوتیزم چگونه کار میکند
مشاهدهگر پنهان :ژانه و هیلگارد
هیپنوتیزم و مدل تاثیر اجتماعی
آزمونهای تلقین پذیری
القا هیپنوتیزم
عمیقتر کردن هیپنوتیزم
پدیدههای هیپنوتیزمی
خودهیپنوتیزم و کاربردهای آن
هیپنوتیزم از راه دور، هیپنوتیزم گروهی و نمایشی
هیپنوتیزم در پزشکی قانونی
هیپنوتیزم در ورزش و آموزش
هیپنوتیزم در کودکان
کاربردهای هیپنوتیزم در اختلالات روانپزشکی
کاربردهای هیپنوتیزم در سایر بیماریها
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
🗞 درنگ
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
ماهیت یا محیط؟
با نگاهی به مورد دختر علوم-تحقیقات
چه چیز تعیین کننده رفتار انسان است؟ ذات یا محیط ؟
دیدگاه سنتی به کیفیتهای ذاتی باور دارد که به کنش انسانی منجر میشود: ساختار وراثتی، صفات شخصیتی، اراده آزاد و .... این دیدگاه برای پاسخ به رفتارهای نابهنجار آدمی به درون انسان رجوع میکند. نهادهای اجتماعی مانند دستگاه قضایی، سیستم پزشکی و مذهب، رفتارهای نابهنجار را به قصور، بیماری یا گناه نسبت میدهند. این دیدگاه انسانها را به دو دسته تقسیم میکند. یک دسته از انسانها به گروه مجرمین، بیماران و گناهکاران متعلقند و خط مشخصی آنها را از افراد بهنجارجدا میکند. این دیدگاه پرسش را با "چه کسی" شروع میکند و رفتارهای نابهنجاری را که از سوی افرادی که در خدمت نهادهایی چون پلیس، وکلا، قضات و پزشکان سر میزند به معدود افراد آلودهای که ربطی به بقیه ندارند نسبت میدهد(همانند سیبهای کرمو در یک صندوق) اینها افرادی هستند که به گروه شر متعلق بوده و دیگران به گروه انسانهای خوب متعلق هستند. این دیدگاه خود صندوق و شرایط حاکم بر آن را از یاد میبرد. جا دارد این پرسش را مطرح کرد که شکل طراحی صندوق از سوی سیستم و نهادهای قدرت چگونه است.
از آن سو روانشناسی اجتماعی پرسش خود را با "چه" آغاز میکند. چه شرایطی میتواند به برخی کنشها بیانجامد؟ فرد کنشگر از موقعیتی که در آن قرار گرفته چه برداشتی داشته است؟ تا چه اندازهای میتوان کنشهای فردی را به عواملی خارج از کنشگر مربوط دانست؟
بسیاری از ما گرایش به تخمین بیش از حد ویژگیهای ذاتی و شخصیتی خود و دست کم گرفتن عوامل موقعیتی داریم. واقعیت این است که انسانها و شرایط در یک رابطه پویا قرار دارند. تصور شخصیتی باثبات در طول زمان و مکان از واقعیت فاصله دارد. همه ما تحت شرایطی میتوانیم دست به رفتارهای غیرمعمول بزنیم. تفاوتهای فردی همچنان که موقعیت شدیدتر میشود کمرنگتر میشوند. در چنین موقعیتهایی متخصصین علوم رفتار میتوانند با دقت بالا پیشبینی کنند که گروه چه میکند بیآنکه چیزی در مورد ویژگیهای افراد خاص در این گروه بدانند.
سخن کوتاه، ماهیت و محیط در یک تعامل پویا و مستمر تعیین کننده رفتار ما در زمانها و مکانهای مختلف هستند. هیچکدام از ما مصون از افتادن به دام رفتارهای نابهنجار نیستیم اما میتوانیم با شناخت همه جانبه این عوامل و بالا بردن حس همدلی و درک خود از دنیای انسانی دیگر گامی دیگر به سمت رفتن به سوی جامعهای سالمتر برداریم.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
ماهیت یا محیط؟
با نگاهی به مورد دختر علوم-تحقیقات
چه چیز تعیین کننده رفتار انسان است؟ ذات یا محیط ؟
دیدگاه سنتی به کیفیتهای ذاتی باور دارد که به کنش انسانی منجر میشود: ساختار وراثتی، صفات شخصیتی، اراده آزاد و .... این دیدگاه برای پاسخ به رفتارهای نابهنجار آدمی به درون انسان رجوع میکند. نهادهای اجتماعی مانند دستگاه قضایی، سیستم پزشکی و مذهب، رفتارهای نابهنجار را به قصور، بیماری یا گناه نسبت میدهند. این دیدگاه انسانها را به دو دسته تقسیم میکند. یک دسته از انسانها به گروه مجرمین، بیماران و گناهکاران متعلقند و خط مشخصی آنها را از افراد بهنجارجدا میکند. این دیدگاه پرسش را با "چه کسی" شروع میکند و رفتارهای نابهنجاری را که از سوی افرادی که در خدمت نهادهایی چون پلیس، وکلا، قضات و پزشکان سر میزند به معدود افراد آلودهای که ربطی به بقیه ندارند نسبت میدهد(همانند سیبهای کرمو در یک صندوق) اینها افرادی هستند که به گروه شر متعلق بوده و دیگران به گروه انسانهای خوب متعلق هستند. این دیدگاه خود صندوق و شرایط حاکم بر آن را از یاد میبرد. جا دارد این پرسش را مطرح کرد که شکل طراحی صندوق از سوی سیستم و نهادهای قدرت چگونه است.
از آن سو روانشناسی اجتماعی پرسش خود را با "چه" آغاز میکند. چه شرایطی میتواند به برخی کنشها بیانجامد؟ فرد کنشگر از موقعیتی که در آن قرار گرفته چه برداشتی داشته است؟ تا چه اندازهای میتوان کنشهای فردی را به عواملی خارج از کنشگر مربوط دانست؟
بسیاری از ما گرایش به تخمین بیش از حد ویژگیهای ذاتی و شخصیتی خود و دست کم گرفتن عوامل موقعیتی داریم. واقعیت این است که انسانها و شرایط در یک رابطه پویا قرار دارند. تصور شخصیتی باثبات در طول زمان و مکان از واقعیت فاصله دارد. همه ما تحت شرایطی میتوانیم دست به رفتارهای غیرمعمول بزنیم. تفاوتهای فردی همچنان که موقعیت شدیدتر میشود کمرنگتر میشوند. در چنین موقعیتهایی متخصصین علوم رفتار میتوانند با دقت بالا پیشبینی کنند که گروه چه میکند بیآنکه چیزی در مورد ویژگیهای افراد خاص در این گروه بدانند.
سخن کوتاه، ماهیت و محیط در یک تعامل پویا و مستمر تعیین کننده رفتار ما در زمانها و مکانهای مختلف هستند. هیچکدام از ما مصون از افتادن به دام رفتارهای نابهنجار نیستیم اما میتوانیم با شناخت همه جانبه این عوامل و بالا بردن حس همدلی و درک خود از دنیای انسانی دیگر گامی دیگر به سمت رفتن به سوی جامعهای سالمتر برداریم.
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تجربههای روانپزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پیشگامان آسیب و تجزیه: شاندور فرنتزی
شاندور فرنتزی (۱۹۳۱-۱۸۷۳) روانکاو مجاری، یکی از تاثیرگذارترین روانکاوان حلقه اولیه فرویدی بود که علیرغم همراهی و همکاری نزدیک او با فروید در سالهای اولیه شکلگیری روانکاوی به دلیل تاکید بر ماهیت واقعی آسیبهای نقل شده از بیماران (به جای همراه شدن در تجدید نظر فروید در فرضیه اغوای خود و منتسب کردن این خاطرات به فانتزیهای اودیپی بیماران), از جامعه روانکاوی رانده شد و انتشار آثار او تا دهه ۸۰ متوقف ماند. دیدگاههای فرنتزی سهمی به سزا در صورتبندی فرضیات درمانی معاصر در بیماران آسیبدیده و مبتلا به اختلالات تجزیهای دارد. سرگذشت زیر در یکی از آثار او نقل شده است
زمانی برای یکی از بیماران افسرده ام داستانی را که از یک شکارچی بومی آمریکایی شنیده بودم نقل کردم:
شاهینی را دیدم که برای شکار پرندهای کوچک شیرجه میرود. پرنده ترسان و لرزان پس از گذشت چند لحظه مستقیما به سوی منقار شاهین رفت و از سوی او بلعیده شد. پیشبینی مرگ محتوم آنچنان اضطرابزا است که مرگ واقعی راهی نجات در مقایسه با آن به نظر میرسد.
فرنتزی به بیمارش چنین میگوید: اما فکر میکنی پرنده کوچک چه احساسی میداشت اگر که درست در زمانی که به سوی منقار صیادش میرفت دوست شکارچی من شاهین را به تیر خود گرفتار میکرد؟ او پس از گذشت دقایقی دوباره به سوی آسمان بال میگشود اما آن لحظاتی که به خودکشی اقدام کرده بود تبدیل به یک خاطره تجزیه شده میشد. اگر آن پرنده یک بیمار آسیب دیده بود، چنین میگفت: آن بخش تجزیه شده بخش بزرگی از روان من را نمایندگی میکند و حتی اگر شما از من بخواهید -که امیدوارم نخواهید- هرگز نباید تلاش برای آگاهانه کردن آن بخش از شخصیتم را هرچند دردناک متوقف کنم
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
شاندور فرنتزی (۱۹۳۱-۱۸۷۳) روانکاو مجاری، یکی از تاثیرگذارترین روانکاوان حلقه اولیه فرویدی بود که علیرغم همراهی و همکاری نزدیک او با فروید در سالهای اولیه شکلگیری روانکاوی به دلیل تاکید بر ماهیت واقعی آسیبهای نقل شده از بیماران (به جای همراه شدن در تجدید نظر فروید در فرضیه اغوای خود و منتسب کردن این خاطرات به فانتزیهای اودیپی بیماران), از جامعه روانکاوی رانده شد و انتشار آثار او تا دهه ۸۰ متوقف ماند. دیدگاههای فرنتزی سهمی به سزا در صورتبندی فرضیات درمانی معاصر در بیماران آسیبدیده و مبتلا به اختلالات تجزیهای دارد. سرگذشت زیر در یکی از آثار او نقل شده است
زمانی برای یکی از بیماران افسرده ام داستانی را که از یک شکارچی بومی آمریکایی شنیده بودم نقل کردم:
شاهینی را دیدم که برای شکار پرندهای کوچک شیرجه میرود. پرنده ترسان و لرزان پس از گذشت چند لحظه مستقیما به سوی منقار شاهین رفت و از سوی او بلعیده شد. پیشبینی مرگ محتوم آنچنان اضطرابزا است که مرگ واقعی راهی نجات در مقایسه با آن به نظر میرسد.
فرنتزی به بیمارش چنین میگوید: اما فکر میکنی پرنده کوچک چه احساسی میداشت اگر که درست در زمانی که به سوی منقار صیادش میرفت دوست شکارچی من شاهین را به تیر خود گرفتار میکرد؟ او پس از گذشت دقایقی دوباره به سوی آسمان بال میگشود اما آن لحظاتی که به خودکشی اقدام کرده بود تبدیل به یک خاطره تجزیه شده میشد. اگر آن پرنده یک بیمار آسیب دیده بود، چنین میگفت: آن بخش تجزیه شده بخش بزرگی از روان من را نمایندگی میکند و حتی اگر شما از من بخواهید -که امیدوارم نخواهید- هرگز نباید تلاش برای آگاهانه کردن آن بخش از شخصیتم را هرچند دردناک متوقف کنم
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from هفدهمین کنگره دانش اعتیاد
محمد قدیری وصفی
علي فيروزابادي
مينو هاشمي
عاطفه كمالو
ارغوان فریبرزفر
سالن ۵
@ascongressorg
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کنگره دانش اعتیاد.pptx
6.9 MB
I am sharing 'کنگره دانش اعتیاد' with you