Forwarded from تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه (abbas ali mansory)
🍃الهیات و دین شناسی طرفداران دکتر جلیلی
👌میزان تلاش و جهاد برخی از طرفداران دکترجلیلی و ادبیات خاص ایشان، این سوال را مطرح میکند که ریشهی این همه تلاش و این ادبیات خاص (ادبیات کفر و ایمان) چیست؟
این یادداشت تلاشی برای پاسخ به این پرسش است و بیشتر یک بحث الهیاتی است تا سیاسی و ناظر به تمام رای دهندگان به دکتر جلیلی نیست بلکه ناظر به یک گروه خاص از رای دهندگان به دکتر جلیلی است که من آنها را رایدهندگان فکری مینامم.
👌رای دهندگان فکری به دکتر جلیلی
رای دهندگان فکری دو گروه هستند:
الف: گروهی که واقعا تحلیل سیاسی- اقتصادی ایشان این است که برنامه و رویکردهای کلان تیم جلیلی و دولت او به نفع ایران است که محل بحث این یادداشت نیست.
ب: گروهی که بخاطر یک تحلیل دینی به دکتر جلیلی رای دادند.
یعنی دلیل اصلی ایشان برای رای دادن به دکتر جلیلی، نه شخصیت خاص دکتر جلیلی، نه اعتقاد به برنامه داشتن او، نه توانمند دانستن تیم او، نه اعتقاد به بی برنامه بودن رقیب یا ناتوانی تیم اوست؛ بلکه علت اصلی رای دادن ایشان به دکتر جلیلی، فهم و قرائت خاص ایشان از دین است.
فهم ایشان از دین اینگونه است که نقش فقه ،مناسک و صورت گرایی و سیاست در آن بسیار فربه است و نگاه عرفانی-معنوی و وزن عقل گرایی برون دینی، در آن نحیف است. این قرائت از دین بر حفظ فرم و صورت اصرار دارد به گونهای که قالب بر محتوا و گوهر غلبه پیدا میکند. لذا نمود آن ظاهر گرایی در دینداری و کنار نیامدن با تغییرهاست.
در این فهم و قرائت از دین سیاست و قدرت ابزار نیست بلکه بخشی از هدف و بلکه گاه خود هدف است. سیاست در این قرائت از دین، در حکم ناموس است و از دست دادن آن مساوی با از بین رفتن دین انگاشته میشود.
لازم است تصریح و تاکید کنم که منظورم این نیست که ایشان سیاست و قدرت را بخاطر منافع مادی و قدرت طلبی میخواهند. اتفاقا بسیاری از ايشان نه تنها کلاهی از نمد قدرت و سیاست نبافتند بلکه در این راه هزینه هم میدهند(البته روشن است که مراد من مخلصان این گروه است )
سیاست در قرائت ایشان از دین، چنان محوری و پر رنگ است که حتی حاضر هستند عدالت،اخلاق و فقه و حتی باورها را در پای آن ذبح کنند(به همین خاطر است که بخش زیادی از بدنهی حوزه و دینداران با ایشان موافق و همراه نیستند). البته خودشان این را قبول ندارند و آن را تهمت مخالفان میدانند اما تجربه نشان داده است که پایش که بیفتد همین کار را میکنند.
در قرائت ایشان از دین، مساله صرفا این نیست که سیاست از دیانت جدا نیست و سکولاریسم سیاسی نادرست است بلکه مساله این است که سیاست ناموس دین است. لذا حتی اگر مطمئن باشند که جریان رقیب نگاه سکولار به دین ندارد اما قائل به رابطه حداقلی است، به آن رضا نمی دهند و در مواجهه با رقیب اساسا در پس ذهن ایشان این نیست که دو گروه مسلمان هستند که در فهم دین اختلاف نظرهایی دارند. بلکه نگاه ایشان جبهه حق و باطل و اسلام و کفر است.
از آنجایی که مساله اصلی طرفدارن این قرائت از دین اقتصاد یا بحرانهای کشور نیست. حتی مساله ایشان دین به معنای عامتر آن نیست بلکه مساله ایشان قرائت خاصشان از دین است، حتی اگر بدانند برنامه و تیم دکتر جلیلی به لحاظ بهبود بخشیدن به اقتصاد بسیار ضعیف تر از برنامه و تیم رقیب است، دست از حمایت دکتر جلیلی بر نمی دارد زیرا منشا حمایت ایشان چیز دیگری است و آن نگرانی بابت قرائت خاصشان از دین است.
من گاهی با برخی از دوستان که فکرشان چنین است به شوخی میگویم: اگر روزی برسد که من از شدت گرسنگی و برای نجات از مرگ به شما پناه ببرم که آب و نانی به من برسانید، حتی در آن روز هم از فهمتان در باب حکومت و سیاست دفاع میکنید زیرا معیار شما ابطال پذیر نیست.
👌تجربه برای شخص بنده اینگونه بوده است که بحث نظری با این گروه به ندرت فایده دارد.زیرا از ابتدا از موضع بالا به طرف گفتگو می نگرند، فهم خود از دین را سنجه و معیار حق می دانند، از ابتدا پیش قضاوت و پیش داوری می کنند و نسبت به نیت تو بدبین هستند، حتی مقاومت طرف در ادامه گفتگو را توهین به خود یا دین تلقی میکنند.
ایشان فقط هنگامی میتوانند به معنای واقعی کلمه وارد گفتگو شوند که به صورت نسبتا طولانی با طرف گفتگوی خود تعامل زنده داشته باشند و از قبل به هر دلیلی(دوستی، همکاری، فامیلی و....) به او اعتماد کرده باشند. یعنی بدانند که هر دو واقعا دغدغه دین دارند.
👌تعداد این گروه دوم در حالت بسیار خوشبینانه ۴ میلیون از ۱۳ میلیون و در واقع ۴میلیون از ۶۱ میلیون واجد حق رای است.اما معمولا ۹میلیون دیگه به اسم ایشان مصادره میشود و مشکل اینجاست که این ۴میلیون، تعداد خودشان را واقعا ۱۳ میلیون حساب میکنند
✍ عباسعلی منصوری
https://www.tg-me.com/spirituality_philosophy
👌میزان تلاش و جهاد برخی از طرفداران دکترجلیلی و ادبیات خاص ایشان، این سوال را مطرح میکند که ریشهی این همه تلاش و این ادبیات خاص (ادبیات کفر و ایمان) چیست؟
این یادداشت تلاشی برای پاسخ به این پرسش است و بیشتر یک بحث الهیاتی است تا سیاسی و ناظر به تمام رای دهندگان به دکتر جلیلی نیست بلکه ناظر به یک گروه خاص از رای دهندگان به دکتر جلیلی است که من آنها را رایدهندگان فکری مینامم.
👌رای دهندگان فکری به دکتر جلیلی
رای دهندگان فکری دو گروه هستند:
الف: گروهی که واقعا تحلیل سیاسی- اقتصادی ایشان این است که برنامه و رویکردهای کلان تیم جلیلی و دولت او به نفع ایران است که محل بحث این یادداشت نیست.
ب: گروهی که بخاطر یک تحلیل دینی به دکتر جلیلی رای دادند.
یعنی دلیل اصلی ایشان برای رای دادن به دکتر جلیلی، نه شخصیت خاص دکتر جلیلی، نه اعتقاد به برنامه داشتن او، نه توانمند دانستن تیم او، نه اعتقاد به بی برنامه بودن رقیب یا ناتوانی تیم اوست؛ بلکه علت اصلی رای دادن ایشان به دکتر جلیلی، فهم و قرائت خاص ایشان از دین است.
فهم ایشان از دین اینگونه است که نقش فقه ،مناسک و صورت گرایی و سیاست در آن بسیار فربه است و نگاه عرفانی-معنوی و وزن عقل گرایی برون دینی، در آن نحیف است. این قرائت از دین بر حفظ فرم و صورت اصرار دارد به گونهای که قالب بر محتوا و گوهر غلبه پیدا میکند. لذا نمود آن ظاهر گرایی در دینداری و کنار نیامدن با تغییرهاست.
در این فهم و قرائت از دین سیاست و قدرت ابزار نیست بلکه بخشی از هدف و بلکه گاه خود هدف است. سیاست در این قرائت از دین، در حکم ناموس است و از دست دادن آن مساوی با از بین رفتن دین انگاشته میشود.
لازم است تصریح و تاکید کنم که منظورم این نیست که ایشان سیاست و قدرت را بخاطر منافع مادی و قدرت طلبی میخواهند. اتفاقا بسیاری از ايشان نه تنها کلاهی از نمد قدرت و سیاست نبافتند بلکه در این راه هزینه هم میدهند(البته روشن است که مراد من مخلصان این گروه است )
سیاست در قرائت ایشان از دین، چنان محوری و پر رنگ است که حتی حاضر هستند عدالت،اخلاق و فقه و حتی باورها را در پای آن ذبح کنند(به همین خاطر است که بخش زیادی از بدنهی حوزه و دینداران با ایشان موافق و همراه نیستند). البته خودشان این را قبول ندارند و آن را تهمت مخالفان میدانند اما تجربه نشان داده است که پایش که بیفتد همین کار را میکنند.
در قرائت ایشان از دین، مساله صرفا این نیست که سیاست از دیانت جدا نیست و سکولاریسم سیاسی نادرست است بلکه مساله این است که سیاست ناموس دین است. لذا حتی اگر مطمئن باشند که جریان رقیب نگاه سکولار به دین ندارد اما قائل به رابطه حداقلی است، به آن رضا نمی دهند و در مواجهه با رقیب اساسا در پس ذهن ایشان این نیست که دو گروه مسلمان هستند که در فهم دین اختلاف نظرهایی دارند. بلکه نگاه ایشان جبهه حق و باطل و اسلام و کفر است.
از آنجایی که مساله اصلی طرفدارن این قرائت از دین اقتصاد یا بحرانهای کشور نیست. حتی مساله ایشان دین به معنای عامتر آن نیست بلکه مساله ایشان قرائت خاصشان از دین است، حتی اگر بدانند برنامه و تیم دکتر جلیلی به لحاظ بهبود بخشیدن به اقتصاد بسیار ضعیف تر از برنامه و تیم رقیب است، دست از حمایت دکتر جلیلی بر نمی دارد زیرا منشا حمایت ایشان چیز دیگری است و آن نگرانی بابت قرائت خاصشان از دین است.
من گاهی با برخی از دوستان که فکرشان چنین است به شوخی میگویم: اگر روزی برسد که من از شدت گرسنگی و برای نجات از مرگ به شما پناه ببرم که آب و نانی به من برسانید، حتی در آن روز هم از فهمتان در باب حکومت و سیاست دفاع میکنید زیرا معیار شما ابطال پذیر نیست.
👌تجربه برای شخص بنده اینگونه بوده است که بحث نظری با این گروه به ندرت فایده دارد.زیرا از ابتدا از موضع بالا به طرف گفتگو می نگرند، فهم خود از دین را سنجه و معیار حق می دانند، از ابتدا پیش قضاوت و پیش داوری می کنند و نسبت به نیت تو بدبین هستند، حتی مقاومت طرف در ادامه گفتگو را توهین به خود یا دین تلقی میکنند.
ایشان فقط هنگامی میتوانند به معنای واقعی کلمه وارد گفتگو شوند که به صورت نسبتا طولانی با طرف گفتگوی خود تعامل زنده داشته باشند و از قبل به هر دلیلی(دوستی، همکاری، فامیلی و....) به او اعتماد کرده باشند. یعنی بدانند که هر دو واقعا دغدغه دین دارند.
👌تعداد این گروه دوم در حالت بسیار خوشبینانه ۴ میلیون از ۱۳ میلیون و در واقع ۴میلیون از ۶۱ میلیون واجد حق رای است.اما معمولا ۹میلیون دیگه به اسم ایشان مصادره میشود و مشکل اینجاست که این ۴میلیون، تعداد خودشان را واقعا ۱۳ میلیون حساب میکنند
✍ عباسعلی منصوری
https://www.tg-me.com/spirituality_philosophy
Telegram
تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه
عباسعلی منصوری
عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی
[email protected]
عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی
[email protected]
🖋بیانیه جمعی از نواندیشان دینی در اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی
📍حکم ناباورانهی اعدام خانم شریفه محمدی، تلخکامی مکرری را در ذهن آزادیخواهان و عدالتطلبان ایرانی ایجاد کرد. شریفه محمدی، فعال کارگری ۴۴ ساله در ۱۴ آذر ۱۴۰۲ در شهر رشت دستگیر، ابتدا به زندان لاکان رشت و سپس به زندان سنندج منتقل شد.
🔻شریفه محمدی به «عضویت در گروه کومله» و «بغی علیه نظام» متهم شده است. این اتهامات در شرایطی به ایشان زده میشود که یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این فعال کارگری به هرانا گفته است «شریفه تا سال ۱۳۹۲ عضو انجمن تشکلهای کارگری بوده و این انجمن هیچ ارتباطی با گروه کومله ندارد» و نیز خانم ویدا محمدی، دختر عمه شریفه محمدی در گفتگو با رادیو فردا از «آزار و شکنجه او زمانی که به مدت دو ماه به زندان سنندج منتقل شده بود» خبر داده است. او گفته که زندانیان حاضر در سلولهای دیگر بارها دیدهاند که خانم محمدی شکنجه شده است. به گفته ویدا محمدی، شریفه تا ۱۰ سال پیش عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، تشکلی مستقل و قانونی، بود اما از آن زمان دیگر عضو این تشکل نبوده است . او تاکید کرده که خانم محمدی «به هیچ تشکل سیاسی در داخل یا خارج از کشور وابستگی ندارد و صرفا فعالیتهای مستقل برای زنان یا در حمایت از کارگران داشته است». حزب کومله نیز در بیانیهای «عضویت شریفه محمدی دراین حزب» و نیز «تعلق این تشکل کارگری به خود» را تکذیب کرده است.
🔻کارزار دفاع از شریفه محمدی نیز تاکید کرده است که به رغم «فشارهای جسمی و روانی شدید»، «هیچ اقرار یا اعترافی» در پرونده شریفه محمدی وجود ندارد و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی «بدون هیچ سند و مدرکی» به او اتهام «عضویت در گروه کومله مسلح» زده و از آن «قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی ( بغی )» را استنتاج کردهاند.
🔺بنابراین، ما امضاء کنندگان این بیانیه معتقدیم از آنجا که اتهامات وارد شده به خانم شریفه محمدی به هیچ عنوان وارد نیست حکم اعدام خانم شریفه محمدی باید از سوی دیوان عالی کشور فوراً لغو شود. از آزادیخواهان و عدالتطلبان ایرانی میخواهیم در مقابل این حقکشی آشکار ساکت ننشینند و نگذارند خون مادری مظلوم از طبقهی زحمتکشِ کارگر به ناحق ریخته شود.
محمدجواد اکبرین
حسن یوسفی اشکوری
عبدالعلی بازرگان
میثم بادامچی
رضا بهشتی معز
سروش دباغ
علیرضا رجایی
ژیلا موحد شریعتپناهی
رضا علیجانی
احمد علوی
رحمان لیوانی
عبدالله ناصری طاهری
داریوش محمدپور
یاسر میردامادی
مهدی ممکن @YMirdamadi
📍حکم ناباورانهی اعدام خانم شریفه محمدی، تلخکامی مکرری را در ذهن آزادیخواهان و عدالتطلبان ایرانی ایجاد کرد. شریفه محمدی، فعال کارگری ۴۴ ساله در ۱۴ آذر ۱۴۰۲ در شهر رشت دستگیر، ابتدا به زندان لاکان رشت و سپس به زندان سنندج منتقل شد.
🔻شریفه محمدی به «عضویت در گروه کومله» و «بغی علیه نظام» متهم شده است. این اتهامات در شرایطی به ایشان زده میشود که یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این فعال کارگری به هرانا گفته است «شریفه تا سال ۱۳۹۲ عضو انجمن تشکلهای کارگری بوده و این انجمن هیچ ارتباطی با گروه کومله ندارد» و نیز خانم ویدا محمدی، دختر عمه شریفه محمدی در گفتگو با رادیو فردا از «آزار و شکنجه او زمانی که به مدت دو ماه به زندان سنندج منتقل شده بود» خبر داده است. او گفته که زندانیان حاضر در سلولهای دیگر بارها دیدهاند که خانم محمدی شکنجه شده است. به گفته ویدا محمدی، شریفه تا ۱۰ سال پیش عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، تشکلی مستقل و قانونی، بود اما از آن زمان دیگر عضو این تشکل نبوده است . او تاکید کرده که خانم محمدی «به هیچ تشکل سیاسی در داخل یا خارج از کشور وابستگی ندارد و صرفا فعالیتهای مستقل برای زنان یا در حمایت از کارگران داشته است». حزب کومله نیز در بیانیهای «عضویت شریفه محمدی دراین حزب» و نیز «تعلق این تشکل کارگری به خود» را تکذیب کرده است.
🔻کارزار دفاع از شریفه محمدی نیز تاکید کرده است که به رغم «فشارهای جسمی و روانی شدید»، «هیچ اقرار یا اعترافی» در پرونده شریفه محمدی وجود ندارد و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی «بدون هیچ سند و مدرکی» به او اتهام «عضویت در گروه کومله مسلح» زده و از آن «قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی ( بغی )» را استنتاج کردهاند.
🔺بنابراین، ما امضاء کنندگان این بیانیه معتقدیم از آنجا که اتهامات وارد شده به خانم شریفه محمدی به هیچ عنوان وارد نیست حکم اعدام خانم شریفه محمدی باید از سوی دیوان عالی کشور فوراً لغو شود. از آزادیخواهان و عدالتطلبان ایرانی میخواهیم در مقابل این حقکشی آشکار ساکت ننشینند و نگذارند خون مادری مظلوم از طبقهی زحمتکشِ کارگر به ناحق ریخته شود.
محمدجواد اکبرین
حسن یوسفی اشکوری
عبدالعلی بازرگان
میثم بادامچی
رضا بهشتی معز
سروش دباغ
علیرضا رجایی
ژیلا موحد شریعتپناهی
رضا علیجانی
احمد علوی
رحمان لیوانی
عبدالله ناصری طاهری
داریوش محمدپور
یاسر میردامادی
مهدی ممکن @YMirdamadi
Forwarded from مكتبة ميزوبوتاميا Mesopotamia Library
تراجيديا كربلاء ( سوسيولوجيا الخطاب الشيعي ) تأليف د . إبراهيم الحيدري
( مكتبة مؤمن قريش )
( مكتبة مؤمن قريش )
Forwarded from حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی (Yaser Mirdamadi)
«گویی_دنیایی_نبوده»؛_شرحی_بر_کوتاهترین_نامهی_منسوب_به_امام_حسین.pdf
468.4 KB
🔺به تاریخ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹ خورشیدی (بیستم محرم ۱۴۲۲ قمری) به دعوت کانون «بعثت اخلاق» در مشهد به صورت مجازی در صفحهی اینستاگرام این کانون، گفتاری ارائه کردم با عنوان «گویی دنیایی نبوده؛ شرحی بر کوتاهترین نامهی منسوب به امام حسین». متن این گفتار را میتوانید اینجا بیابید و نسخهی تصویری آنرا اینجا. نسخهی پیدیاف آن هم ضمیمه است 👆. #معرفیاثر @YMirdamadi
Forwarded from Fallosafah | فلسفه محمد سعید حنایی کاشانی (M. Saeed H. Kashani)
🔷 قاتلان خدا!
🔶 یکی از پدیدارهای شگفتانگیز «اسلامگرایی» در «نظام ولایت فقیه» و «آخوندسالاری» برخاسته از آن «غیبت خدا» از «گفتار دینی» در مقام «فرمانروای جهان هستی» و «ارزشگذار مطلق» است، توگویی در «اسلامگرایی» مدعیان «ولایت فقیه» اولین «ولایتی» که حذف میشود «ولایت الله» است و دیگر نه «تقوا» (ترس یا شرم از خدا) مهم است و نه «خشنودی یا رضای خدا»، چون ولی فقیه دیگر اکنون تنها «مجتهدی» نیست که استنباط ظنی خودش از احکام «شریعت» را بیان میکند تا «مقلدان» بنا به انتخاب خود از آن پیروی کنند. خیر، «ولی فقیه» دیگر «مجتهد» نیست، او اکنون در مقام «سلطان» حتی از «ظلالله» هم فراتر رفته است و با اتکا به «زر و زور» و «ولایت خودخواندهاش در شریعت» چیزهایی به نام «دین» و «شریعت» میگوید و به دیگران تحمیل و اجبار میکند که هیچ بدعتگذاری در دین هم تاکنون جسارت گفتن آن را نداشته است. «زر و زور» چقدر گستاخی بخشیده است! بیشک، این از برکات اجتماع «زر و زور و تزویر» در یک شخص است، چیزی که در گذشته دست کم در دست سه گروه متفاوت بود و به همین دلیل همواره یکی میتوانست در برابر دیگری بایستد! برای اینکه ببینیم چگونه «خدا» از «زبان دینی» حذف شد، یا به تعبیر نیچهای «خدا کشته شد»، یا به تعبیر شایع از صاحب المیزان «اسلام نخستین شهید انقلاب» شد، سخنانی که اهل خطابه و منبر و دینداران به اصطلاح حزباللهی در تهدید و تحمیل و اجبار (دیگر جایی برای ترغیب و تشویق نمانده است) زنان به «حجاب» میگویند از همان نخستین روزهای انقلاب تا امروز گواه خوبی است. اکنون به یک نمونهٔ اخیر آن توجه میکنیم تا ببینیم جای «خدا» در این «شریعت خودپسندانه و زورگویانهٔ» مدعیان متکی به «زر و زور و تزویر» در دین کجاست؟
تحمیل و اجبار «حجاب» با «تهدید» به «تعرض»!
بیشک از شگفتیهای «آخرالزمان» و از «علائم ظهور» (فساد در عقیده و دین تا کجا. فساد در امانت و اقتصاد و کشورداری را که میدانیم!) است که زنی محجبه و وابسته به جریانی حاکم و دارای «زر و زور بسیار» در «نظام مقدس اسلامی» ولایت فقیه بیآنکه نامی از «خدا» بیاورد یا با استفاده از مفاهیمی مانند «گناه» و «وعد و وعید الهی» و «ترس از خدا» یا «قرب به خدا» کسی را تشویق به حجاب کند (بشارت دهد) یا از «بیحجابی» بر حذر دارد (انذار دهد) یا دست بالا دست به دامن قوانین دولتی و محاکم قضایی شود «پای گرگها» را به «مسئله» باز میکند تا به جای آنکه دولت و دستگاه قضایی و انتظامی دستشان آلوده شود «لاتها» و «اراذل و اوباش» به میان آیند و «حجاب با ترس از تجاوز و تعرض» را به جای «حجاب با ترس از خدا» یا «حجاب برای رضای خدا» را بر سر دختران جوان و زنان کنند؟ بیشک جامعهای که نتواند «خویشتنداری» را در مردان خود پرورش دهد و آنان را مجاز به ارضای تمایلات و شهوات خود در هر حالتی بداند، چگونه خواهد توانست آنان را از اختلاس و دزدی و رشوهگیری و خیانت در امانت باز دارد؟ مگر تنها میل جنسی است که «شهوت» است؟ آیا حب جاه و مقام و ثروت و دیگر چیزها «شهوت» نیست؟ آیا کسی میتواند ماشین یا پول یا اموال کسی را بدزدد چون نتوانسته جلو میل خود را بگیرد و «تحریک» و دستخوش «شهوت» شده است؟ این مغزها را چه کسی تربیت کرده است؟ این چه دینی است که اینها آموختهاند؟ آیا خدا از داشتن چنین مؤمنانی خشنود است؟ آیا چنین افرادی «مسلمان» یا «شیعه»اند؟ «طاغوت» کیست؟ «ابلیس» کیست؟ خدایا ما که زورمان نمیرسد تو به فکر «دین» خودت باش!
جمعه، ۲۲ تیر، ۱۴۰۳
@fallosafahmshk
🔶 یکی از پدیدارهای شگفتانگیز «اسلامگرایی» در «نظام ولایت فقیه» و «آخوندسالاری» برخاسته از آن «غیبت خدا» از «گفتار دینی» در مقام «فرمانروای جهان هستی» و «ارزشگذار مطلق» است، توگویی در «اسلامگرایی» مدعیان «ولایت فقیه» اولین «ولایتی» که حذف میشود «ولایت الله» است و دیگر نه «تقوا» (ترس یا شرم از خدا) مهم است و نه «خشنودی یا رضای خدا»، چون ولی فقیه دیگر اکنون تنها «مجتهدی» نیست که استنباط ظنی خودش از احکام «شریعت» را بیان میکند تا «مقلدان» بنا به انتخاب خود از آن پیروی کنند. خیر، «ولی فقیه» دیگر «مجتهد» نیست، او اکنون در مقام «سلطان» حتی از «ظلالله» هم فراتر رفته است و با اتکا به «زر و زور» و «ولایت خودخواندهاش در شریعت» چیزهایی به نام «دین» و «شریعت» میگوید و به دیگران تحمیل و اجبار میکند که هیچ بدعتگذاری در دین هم تاکنون جسارت گفتن آن را نداشته است. «زر و زور» چقدر گستاخی بخشیده است! بیشک، این از برکات اجتماع «زر و زور و تزویر» در یک شخص است، چیزی که در گذشته دست کم در دست سه گروه متفاوت بود و به همین دلیل همواره یکی میتوانست در برابر دیگری بایستد! برای اینکه ببینیم چگونه «خدا» از «زبان دینی» حذف شد، یا به تعبیر نیچهای «خدا کشته شد»، یا به تعبیر شایع از صاحب المیزان «اسلام نخستین شهید انقلاب» شد، سخنانی که اهل خطابه و منبر و دینداران به اصطلاح حزباللهی در تهدید و تحمیل و اجبار (دیگر جایی برای ترغیب و تشویق نمانده است) زنان به «حجاب» میگویند از همان نخستین روزهای انقلاب تا امروز گواه خوبی است. اکنون به یک نمونهٔ اخیر آن توجه میکنیم تا ببینیم جای «خدا» در این «شریعت خودپسندانه و زورگویانهٔ» مدعیان متکی به «زر و زور و تزویر» در دین کجاست؟
تحمیل و اجبار «حجاب» با «تهدید» به «تعرض»!
بیشک از شگفتیهای «آخرالزمان» و از «علائم ظهور» (فساد در عقیده و دین تا کجا. فساد در امانت و اقتصاد و کشورداری را که میدانیم!) است که زنی محجبه و وابسته به جریانی حاکم و دارای «زر و زور بسیار» در «نظام مقدس اسلامی» ولایت فقیه بیآنکه نامی از «خدا» بیاورد یا با استفاده از مفاهیمی مانند «گناه» و «وعد و وعید الهی» و «ترس از خدا» یا «قرب به خدا» کسی را تشویق به حجاب کند (بشارت دهد) یا از «بیحجابی» بر حذر دارد (انذار دهد) یا دست بالا دست به دامن قوانین دولتی و محاکم قضایی شود «پای گرگها» را به «مسئله» باز میکند تا به جای آنکه دولت و دستگاه قضایی و انتظامی دستشان آلوده شود «لاتها» و «اراذل و اوباش» به میان آیند و «حجاب با ترس از تجاوز و تعرض» را به جای «حجاب با ترس از خدا» یا «حجاب برای رضای خدا» را بر سر دختران جوان و زنان کنند؟ بیشک جامعهای که نتواند «خویشتنداری» را در مردان خود پرورش دهد و آنان را مجاز به ارضای تمایلات و شهوات خود در هر حالتی بداند، چگونه خواهد توانست آنان را از اختلاس و دزدی و رشوهگیری و خیانت در امانت باز دارد؟ مگر تنها میل جنسی است که «شهوت» است؟ آیا حب جاه و مقام و ثروت و دیگر چیزها «شهوت» نیست؟ آیا کسی میتواند ماشین یا پول یا اموال کسی را بدزدد چون نتوانسته جلو میل خود را بگیرد و «تحریک» و دستخوش «شهوت» شده است؟ این مغزها را چه کسی تربیت کرده است؟ این چه دینی است که اینها آموختهاند؟ آیا خدا از داشتن چنین مؤمنانی خشنود است؟ آیا چنین افرادی «مسلمان» یا «شیعه»اند؟ «طاغوت» کیست؟ «ابلیس» کیست؟ خدایا ما که زورمان نمیرسد تو به فکر «دین» خودت باش!
جمعه، ۲۲ تیر، ۱۴۰۳
@fallosafahmshk
Telegram
سهام نیوز
✅بخشی از اظهارات مریم اشرفی گودرزی، نماینده ستاد جلیلی در مناظره با میترا جلوداری، نماینده ستاد پزشکیان: «اگر بدون حجاب آمدی بیرون و مورد تعرض قرار گرفتی، خودت مقصری»
@Sahamnewsorg
@Sahamnewsorg
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌 "The immediate political threat to liberal values comes from the right – I mean basically stealing the next presidential election – that's pretty serious." Francis Fukuyama (in a March 2022 debate with John Gray entitled "Is Liberalism Dead?") @YMirdamadi
Forwarded from MH MJaami
حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی
Audio
🔷روایت واقعه کربلا
🔹خواننده : فاروق فقیری
🔹دوتار : عبدالله عبدی
🔹 دف : رضا بصیر
🔹 شاعر : مرحوم قاضی جلال الدین فقهی سلجوقی
🔹خواننده : فاروق فقیری
🔹دوتار : عبدالله عبدی
🔹 دف : رضا بصیر
🔹 شاعر : مرحوم قاضی جلال الدین فقهی سلجوقی
Forwarded from MH MJaami
حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی
🔷روایت واقعه کربلا 🔹خواننده : فاروق فقیری 🔹دوتار : عبدالله عبدی 🔹 دف : رضا بصیر 🔹 شاعر : مرحوم قاضی جلال الدین فقهی سلجوقی
آنچه دید از دشمنان در کربلا آل حسین
گر بگویم سنگ می گرید به احوال حسین
وای ز آن شامی که سرداران شوم شامیان
سوی ملک شام می بردند اطفال حسین
آسمان زد نعره یالیتنی کنت تراب
تا هماغوش زمین شد جسم پامال حسین
یا محمد در قیامت سر برون آری زخاک
سر برون آر و نظر فرمای بر حال حسین
گوشوار عرش اعظم را به خاک انداختند
ای حسن آخر کجائی ای پر و بال حسین
عزم خاک کربلا کن حال فرزندت ببین
یا امیرالمؤمنین ای بخت و اقبال حسین
روح خاتون قیامت مشت بر سر میزند
از مدینه می رود تا شام دنبال حسین
ای جلال الدین یقین می دان که بی حکمت نبود
در حق آن دشمنان اهمال و امهال حسین
مولانا قاضی جلال الدین فقهی
گر بگویم سنگ می گرید به احوال حسین
وای ز آن شامی که سرداران شوم شامیان
سوی ملک شام می بردند اطفال حسین
آسمان زد نعره یالیتنی کنت تراب
تا هماغوش زمین شد جسم پامال حسین
یا محمد در قیامت سر برون آری زخاک
سر برون آر و نظر فرمای بر حال حسین
گوشوار عرش اعظم را به خاک انداختند
ای حسن آخر کجائی ای پر و بال حسین
عزم خاک کربلا کن حال فرزندت ببین
یا امیرالمؤمنین ای بخت و اقبال حسین
روح خاتون قیامت مشت بر سر میزند
از مدینه می رود تا شام دنبال حسین
ای جلال الدین یقین می دان که بی حکمت نبود
در حق آن دشمنان اهمال و امهال حسین
مولانا قاضی جلال الدین فقهی
📌 فصلنامهی «نقد اندیشه» در شمارهی بهار ۱۴۰۳ی خود بخشی دارد در باب «فلسفهی ایرانی». با اعاظمی از داخل و خارج مصاحبه کرده که هر کدام به نوعی از «فلسفهی ایرانی» دفاع کردهاند. دیوژنِ بحث اما ضیاء موحد است که در این مصاحبه آب پاکی را روی دست مصاحبهکننده ریخته و گفته جمع کنید! @YMirdamadi