Telegram Web Link
Forwarded from BBCPersian
مسعود آذر
بی‌بی‌سی

گرد و غبار بالگرد حامل ابراهیم رئیسی کنار رفته و خبرهای سوز و گداز برای کشته شدن آقای رئیسی وهمراهانش فروکش کرده است. مرور گفته‌ها و نوشته‌ها در روزهای گذشته نشان می‌دهد که انگار با یک «ابراهیم رئیسی» جدید روبرو هستیم که کارنامه قضایی و سیاسی او «بازنویسی» شده است. او اینک در چشم طرفدارانش هم‌سنگ یک «قدیس» و «معصوم» است. و نزدیکانش «نگران» هستند که در انتخابات ریاست جمهوری از نام و جایگاه او «سو استفاده» شود.

برای رئیس جمهور دیروز، روایت پشت روایت از امام اول و دوازدهم شیعیان منتشر شد و گام به گام این تعاریف و تمجیدها را چنان بالا بردند که در نهایت وعده دادند که ابراهیم رئیسی همچون مسیح «رجعت» خواهد کرد و «با سپاهی از شهیدان خواهد آمد».

این قدسی سازی از کجا می‌آید؟ و چرا بخصوص روحانیون و مراجع تقلید با چنین القاب و عناوینی که «شبهه برانگیز» است و به عنوان خرافات و بدعت شناخته می‌شود، برخورد نمی‌کنند و سکوت اختیار کرده‌اند.
@BBCPersian
Audio
▶️ فایل صوتی
مبانی فلسفی ایمان به غیب
با سخنرانی #ارش_نراقی
هشتم جوون ۲۰۲4
#حلقه_دیدگاه_نو
@didgahenochannel
کاش نیامده بودند
حضور مردم
و
نگرانی‌های جنتی

پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ ناظران داخلی و خارجی را شگفت‌زده کرد.

در ابتدا کمتر کسی می‌توانست احتمال پیروزی خاتمی را بدهد. نامزد اصلی جناح چپ، میرحسین موسوی بود که با کناره‌گیری او، سیدمحمد خاتمی در حالی پا به عرصه‌ی انتخابات گذاشت که حتی خود او و اطرافیانش امید چندانی به پیروزی‌اش در انتخابات نداشتند.

رهبر هم با روی باز از نامزدی سیدمحمد خاتمی استقبال کرد. خاتمی وزیر ارشادی بود که یکی از دلایل اصلی استعفایش از وزارت ارشاد در سال ۷۱، فشارهایی بود که از ناحیه‌ی سخنان رهبر بر او وارد می‌شد.

آیا رهبری احتمال پیروزی خاتمیِ کمتر شناخته‌شده را می‌داد؟ اگر چنین احتمالی می‌داد، چگونه حاضر شده بود خاتمی پا به عرصه‌ی رقابتی بگذارد که برنده‌ی آن، نه‌تنها همان وزارتخانه، بلکه ده‌ها وزارتخانه‌ی دیگر را نیز به دست می‌گرفت؟ چند ماه بعد، با نزدیک شدن به روز انتخابات، بسیاری پیروزی خاتمی را قطعی می‌دیدند، اما آن‌گونه که هاشمی از دیدارش با رهبری روایت کرده است، ۳۰ اردیبهشت، سه روز مانده به برگزاری انتخابات، رهبری «هنوز ناطق را جلو می‌داند، اما فکر می‌کردند به مرحله‌ی دوم می‌رسد.»

رهبر کمی پس از انتخابات گفت که ماه‌ها پیش از برگزاری انتخابات و آغاز رقابت‌های تبلیغاتی، کسانی «از بزرگان و عزيزان و برجستگان كشور» نزد او رفته بودند؛ «مكرّر به من می‌گفتند كه اگر شما به شخص خاصى براى رياست‌جمهورى نظر داريد، آن را به ما بگوييد تا ما اوضاع و احوال را هموار كنيم و مردم را هدايت نماييم كه همان انجام گيرد. من به آن‌ها گفتم آن‌چه من از خدا خواسته‏‌ام، ۳۰ ميليون رأى است. در طول اين چند ماه قبل از انتخابات، هرچه اصرار شد، آقايان محترم مسئولان برجسته‏‌ى كشور و ديگران، غير از همين حرف، چيزى از من نشنيدند.» اما آیا آیت‌الله خامنه‌ای در انتخابات به کسی نظر نداشت؟

تنور رقابت‌های انتخاباتی سال ۷۶ به تدریج داغ‌تر می‌شد و مردم زیادی آماده‌ی رأی دادن می‌شدند. آیت‌الله خامنه‌ای، در سخنرانی ۲۳ اردیبهشت، با اشاره به این موضوع که «گفته می‌شود رهبری به هیچ یک از نامزد‌ها نظری ندارد»، گفت: «مگر می‌شود به کسی نظر نداشت؟ من گمان نمی‌کنم کسی به قدر من، این آقایان نامزدها را بشناسد. من برخی را از دوران مبارزه و برخی دیگر را از آغاز پیروزی انقلاب می‌شناسم، بنابراین انتخاب اصلح امری طبیعی است.» پس از این سخنرانی بسیاری تحلیل کردند که نظر رهبری قطعا ناطق‌نوری است. رهبری عملکرد صداوسیما را هم تایید کرده بود. این در حالی بود که رقبای ناطق‌نوری به آن‌چه در صداوسیما می‌گذشت معترض بودند.

علی لاریجانی، رئیس صداوسیما، دلش برای راست‌ها می‌تپید و نگران موفقیت خاتمی و چپ‌ها بود؛ شنبه ۶ اردیبهشت ۷۶، چند هفته پیش از انتخابات، هاشمی نوشته است: «عصر دکتر [علی] لاریجانی، [رئیس سازمان صداوسیما] آمد. نتیجه‌ی افکارسنجی انتخابات را آورد که نشان می‌دهد، به موازات پایین آمدن شانس آقای ناطق‌نوری، شانس آقای خاتمی بالا می‌رود؛ اظهار نگرانی نمود و از من استمداد کرد.» (انتقال قدرت، ص۹۸)

در آستانه‌ی انتخابات، آیت‌الله مهدوی کنی هم جمله‌ای گفت که تیتر یک روزنامه‌ی ابرار شد؛ «حدس می‌زنیم نظر مقام معظم رهبری به آقای ناطق‌نوری است.» هرچند رهبری نام نامزد مورد نظرش را به کسی نگفته بود اما فضای انتخابات به گونه‌ای بود که حتی سردار رفیق‌دوست پس از سال‌ها در خاطراتش تاکید می‌کند: «همه می‌دانستند نظر مقام معظم رهبری آقای ناطق است.» (برای تاریخ می‌گویم، ص۳۱۸)

اما مردم در دوم خرداد ۱۳۷۶ خاتمی را انتخاب کردند و معادله‌ی جدیدی را رقم زدند. چهار سال پیش از آن، در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۲، کمتر از ۱۷ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند.

در انتخابات سال ۷۶، نزدیک به ۳۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. آرای خاتمی حدود دو برابر منتخب دوره‌ی پیش بود. حدود ۴ میلیون رأی بیش از کل مشارکت سال ۷۲ تنها به خاتمی رسید.

سال ۷۷، یک سال بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری، بنا بود انتخابات خبرگان رهبری برگزار شود. هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ نوشته که احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، به او گفته است: «نیازی به تبلیغ زیاد و رقابت و وسعت حضور مردم در پای صندوق‌های رأی نیست.» و گفت کاش این کار در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ هم نشده بود. (در جستجوی مصلحت، ص۳۲۹)

https://www.tg-me.com/jafarshiralinia
Forwarded from نشر نو
مشهورترین و برجسته‌ترین دشمن تصویر افلاطونی از عقل و احساس، هنوز که هنوز است، کسی نیست جز فیلسوف اسکاتلندیِ قرن هجدهم میلادی دیوید هیوم. از نظر هیوم، عقل بر انسان‌ها حاکم نیست، بلکه چیزی حاکم است که او آن را «انفعالات» و «احساس» می‌نامید. نکته‌پردازی هیوم روشن و واضح است ــ  و این ویژگی نوشته‌های هیوم است: «عقلْ بردۀ انفعالات است و باید که چنین باشد و هرگز نتواند که مقام دیگری جز خدمت به انفعالات و فرمانبرداری از آن‌ها بر خود ببندد.»

تصویر هیوم از چگونگی ربط و نسبت عقل و احساسْ همان ایدۀ اثرگذار دیگری است که در بالا ذکر کردم. از یک حیث، تصویر هیوم دقیقاً در نقطۀ مقابل تصویر افلاطونی از عقل قرار می‌گیرد. از نظر هیوم علت افعال ما احساسات است، نه عقل. تقریری از این ایده آن است که عقل فقط می‌تواند به تعیین ابزار ما کمک کند و نه به غایاتِ کنش‌های ما. عقل می‌تواند به ما بگوید: «اگر می‌خواهی x را انجام دهی، آن‌گاه y را انجام بده.» اما بدون شور و در فقدان میل، عقل نمی‌تواند قدم از قدم بردارد. عقل و تجربه می‌توانند به ما اطلاعات بدهند؛ به ما بگویند که، به تعبیری، ما روی نقشه کجا قرار داریم. اما عقل نمی‌تواند به ما بگوید کجا می‌خواهیم برویم و یا ما را از روی نیمکت بلند کند و بیرون بکشاند. برای این کار ما به میل، احساس یا انفعال نیاز داریم. ما باید آن را بخواهیم.

از نظر هیوم، ریاضی و منطق حیطۀ شایستۀ عقل است. هیوم این‌گونه می‌اندیشید که این رشته‌های علمی چیزی در مورد جهان به ما نمی‌گویند، بلکه به ما چیزی دربارۀ «رابطه میان ایده‌هایمان» می‌گویند. تجربۀ حسی در مورد جهانِ اطرافمان با ما سخن می‌گوید ــ  یا دست‌کم هدف آن چنین است   ــ اما هیوم رسوای جهان است به این اندیشه که هر برداشتی که ما از این تجربه به عمل ‌آوریم مستعد آن است که عقلاً ناموجه باشد. اکثرِ این نتیجه‌گیری‌ها ــ مانند این فرض که خورشید فردا طلوع خواهد کرد زیرا در گذشته هر روز طلوع کرده است   ــ از نظر هیوم، درواقع، نتیجۀ «رسم و عادت»‌‌اند و هنگام بحث از تصمیم‌گیری در باب آنچه باید انجام داد، به تعبیر دیگر هنگام بحث از ارزش‌گذاری داوری‌ها، نقش عقل به‌شدت محدود است. امور ارزشی امور قلبی‌اند.

در ستایش عقل | مایکل پ. لینچ | ترجمهٔ‌ یاسر میردامادی | نشرنو، چاپ دوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، هجده + ۱۸۲ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
♦️ برای دقیق‌خوانی یک اثر پژوهشی (کتاب، فصلِ کتاب، مقاله و غیره) باید از شفته‌خوانی پرهیز کرد. برای دقیق‌خوانی و پرهیز از شفته‌خوانی باید دست‌کم پنج مرحله را ازسرگذراند: ۱. شمّ‌خوانی، ۲- نیم‌خوانی ۳. تمام‌خوانی، ۴. بازخوانی و ۵. مرورنگاری.
🌿 ۱. شمّ‌خوانی: فهرست اثر، عنوان بخش‌ها یا فصل‌های اثر را مرور تأمل‌آمیز کرد و نویسنده‌ی (یا نویسندگان)‌ اثر را شناخت و با آثار مشابه این اثر آشنایی دست‌کم اجمالی یافت. هدف شمّ‌خوانی این است که در یک کلام شمّ اثر را به دست آورد و از این رهگذر خواننده بتواند در این باب داوری اولیه کند که آیا اثر به شبه-مسأله پرداخته یا خیر، که اگر پرداخته از خواندن‌اش همان ابتدا پرهیز کرد و نیز این‌که اثر کیفیت محققانه‌ی لازم را دارد یا خیر.
🌿 ۲. نیم‌خوانی: پس از این‌که در مرحله‌ی شم‌ّ‌خوانی به این نتیجه رسیدیم که اثر ارزش خواندن دارد، مقدمه و بخش خلاصه‌ی هر فصل/بخش را به دقت خواند و در ربط آن‌ها تأمل کرد تا برداشتی اجمالی از ادعای اصلی آن فصل/بخش به دست آید. هدف از نیم‌خوانی این است که ادعای کلی اثر به دست آید پیش از آن‌که با استدلال‌های کل اثر آشنا شد.
🌿 ۳. تمام‌خوانی: تمام بخش‌های مرتبط با حلّ مسأله را خواند، خط کشید و حاشیه زد. هدف از این مرحله فهم مسأله/های اصلی نویسنده و فهم شیوه حل مسأله (استدلال‌ها) است.
🌿 ۴. بازخوانی: خط‌کشیده‌ها و حاشیه‌ها را مرور کرد.
🌿 ۵. مرورنگاری: هدف اصلی از مرورنگاری داوری انتقادی در این باب است که آیا نویسنده توانسته‌اند مسأله‌/ها را حلّ کند. 📌 حذف هر کدام از این پنج مرحله می‌تواند به شفته‌خوانی یا خواندن کتاب بی‌ربط/بی کیفیت منتهی شود. @YMirdamadi
Forwarded from F Razi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجتماع سی و پنج هزار نفری یهودیان ضد اسرائیلی و ضد صهیونیسم در فیلادلفیا
سی و پنج هزار یهودی ضدصهیونیست دیروز تجمع کردند. در این نشست بزرگ سخنانی در خصوص مبارزه یهودیان با ارتش اسرائیل بیان شد. در کنفرانسی با حضور بیش از ۳۵ هزار یهودی ضدصهیونیست در فیلادلفیا برای حفظ تورات خاخام موشه هیلل هیرش از لیکوود یشیوا، اعلام کرد که پیوستن یهودیان در سرزمین مقدس به ارتش صهیونیستی خلاف تورات است. خدمت به اسرائیل مخالف یهودیت بود. او گفت اسرائیل یک کشور یهودی نیست. صهیونیسم یهودیت نیست.
به اشغال 🇵🇸💔 فلسطین و نسل کشی اسرائیل در 🇵🇸💔 غزه پایان دهید.
🔻چرا مسلمان‌ام؟
یاسر میردامادی

✔️ من، تا حدودی، از صدقه‌سرِ موسیقی مسلمان‌ام؛ به ویژه موسیقیِ صوفیانهٔ سنتی ایرانی با سرپنجهٔ زنده‌یاد محمدرضا لطفی (۱۳۲۵-۱۳۹۳ خورشیدی). نوازندگیِ استثنایی، استادانه و روح‌افزای لطفی (تار، سه‌تار، کمانچه و دَف) و نیز صدای گرم و نافذش به هنگام خواندن اشعار عرفانی فارسی، به ویژه اشعار مولانا و حافظ، همیشه مرا طمأنینهٔ وجودی و الهام‌آور عطا کرده و قوت قلب‌ام بخشیده که هستی الهی است و فرهنگ‌های مسلمان ریشهٔ الهی دارند...
📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین‌آنلاین
https://www.dinonline.com/43456/

🆔 @dinonline
Forwarded from گفتارها - ا. منصوری (ا. منصورى)
اندکی #سیاست-3

📍پارادوکس تحریم/مشارکت
اردشیر منصوری - 4 تیر 1403

اگر نه از دو منظرِ «حاکمیت» و نیز «براندازان»، بلکه از منظر دو جناحِ اصلاح‌خواه: یعنی الف) «گذرطلبان/ اصلاح‌ساختاری‌ها» و ب) «روزنه-راه‌گشایان»، به این سؤال بنگریم که: شرکت در انتخابات خدمت است یا خیانت؟ به موردی جالب برای اهالی منطق می‌رسیم و اینجا سروکلۀ یک پارادوکس سیاسی آشکار می‌شود.

سؤال دقیقاً این است: آیا (چنانکه طرفداران مشارکت می‌گویند) الف: تحریم صندوق، کمکی است غیرمستقیم به برآمدن امثال جلیلی و قالیباف که کشور را به سوی فلاکت/ تشدید فساد می‌برند، و اگر پزشکیان بیاید فساد کمتر می‌شود و افق برای تغییرات تدریجی باز؛ یا (چنانکه تحریمی‌ها می‌گویند) ب: مشارکت در انتخاباتِ غیررقابتی و ناسالم نوعی مشروعیت‌بخشیدن به ساختار حاکمیتی است که رییس جمهوری در آن کاره‌ای نیست جز تدارکاتچیِ حاکمیتی تمامیت‌خواه-غیردموکراتیک که صندوق را به مکانیزم بیعت تقلیل داده است و حتی به ریاست رسیدن فردی سالم (گیریم پزشکیان) در آن نمی‌تواند به سود آرمان‌های آزادی و عدالتخواهی باشد؟

پاسخی که طرفین، یعنی «گذرطلبان» و «روزنه‌گشایان» به این پرسش می‌دهند، شباهت جالبی دارد با یک پارادوکس مشهور مانده از یونان قدیم:
▫️در آتن دوهزاروپانصد سال پیش، مادری بود و پسری. مادر به پسر می‌گوید: «چرا به مدرسه نمی‌روی؟»
-پسر: در مدرسه یا به من «حقیقت می‌آموزند» یا «دروغ» را. و ای مادر، تو همیشه می‌گفتی «مردم غالباً دروغ می‌پسندند و خدایان حقیقت را». پس چرا به مدرسه بروم که اگر حقیقت بیاموزم مطرود مردم خواهم بود و اگر دروغ بیاموزم مطرود خدایان. پس به مدرسه رفتن درهرحال نتیجه‌ای جز مطرود شدن ندارد و این یعنی حاصل مدرسه جز ضرر نیست.
-مادر: پسرم، فرض کنیم چنین باشد؛ یعنی مردم غالباً دروغ می‌پسندند و خدایان حقیقت را. و مدرسه نیز چنانکه گفتی یا دروغ می‌آموزد یا حقیقت. ازاین‌رو معقول است که به مدرسه بروی؛ چرا که اگر حقیقت بیاموزی خدایان از تو راضی‌اند و اگر دروغ بیاموزی مردم. پس در هر حال نتیجۀ مدرسه جلب رضایت یکی از طرفین است و به‌مدرسه‌رفتن سودمند است.

ماجرای انتخابات ریاست جمهوری در 1403 ایران نیز بی‌شباهت با داستان مادر و پسر یونانی نیست. بازسازیِ دو سوی ماجرای انتخابات ریاست جمهوری پیشِ‌رو چنین است:
🔸زبانِ حال گذرطلبانِ تحریمی: چرا در انتخاباتیِ غیررقابتی در ساختار حاکمیت غیردموکراتیک شرکت کنیم که دو سرش باخت است؟ اگر پزشکیان رأی بیاورد، نظر به اذعان خودش که جز برای اجرای فرامین (برنامه‌های ابلاغی، گرچه اجرای سالم و فسادزدودۀ آن) نیامده؛ مردم را امیدی به تحقق آرمان‌های آزادی در سبک زندگی و عدالت و رفع تبعیض نیست. زیرا که در برنامه‌ها و فرامین، نه تنها ردی از آرمان‌هایی مانند آزادیِ عقیده و بیان و سبک زندگی و حتی حق دادخواهی و محاکمۀ عادلانه در دادرسی‌ها نیست، بلکه بر اساس اخبار قابل اعتنا، اموری مانند «حجاب»، «رفع حصر»، «هسته‌ای» و «رابطه با آمریکا» خط قرمز اعلام شده‌اند، و حتی هیچ نشانی از «باز بودن دست رییس‌جمهوری در انتخاب وزرا» و «عدم مداخلۀ نهادهای نظامی در اقتصاد و فرهنگ» و مانند اینها نیست، و این یعنی باختِ مردم. و اگر پزشکیان رأی نیاورد که باختش آشکار است؛ حاکمیت خواهد گفت در انتخاباتی که همۀ جناح‌ها نامزد داشتند، تغییرخواهان شکست خوردند.

🔹زبان حال روزنه-راه‌گشایان: کار درست مشارکت است؛ چرا که اگر اکثریت بیایند پای صندوق، پزشکیان رأی می‌آورد و نظر به سلامتش جلو بسیاری کژی‌ها را خواهد گرفت و راه برای ورود بهترها (نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی) به قدرت باز می‌شود. اگر هم به هر علت اکثریت نیایند پای صندوق و کسی غیراز پزشکیان به قدرت برسد، گرچه این نتیجه بسیار نامطلوب است، اما باز کار صواب مشارکت است. زیرا به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی حالاحالاها سرِ برافتادن ندارد، در این صورت آنها که با صندوق قهر نکردند، امکان فعالیت برای تغییر بلندمدت را چهارچوب همین نظام، بیش از کسانی خواهند داشت که با پذیرش گزینۀ تحریم برای همیشه از ایفای نقش مؤثر در چارچوب این نظام طرد شده‌اند.
👈نتیجه: بد نیست فارغ از التهاب‌های میدانِ سیاست، اهالی تأمل و دقت، محکوم‌کردنِ شتابزدۀ مخالف سیاسی را به تعلیق درآورند و از نزاع‌های انتخاباتی فرصت بسازند برای تمرین تحلیل منطقیِ مواضع گوناگون سیاسی، و گفتگو در عرصۀ عمومی.
@ardeshirmansouri
Forwarded from انصاف نیوز
🔺لزوم و فایده انحای الهیات

▫️ یاسر میردامادی، پژوهشگر دینی، در یادداشتی در فیسبوک نوشت:

کمتر رشته‌ معرفتی‌ای وجود دارد که اصل مشروعیت‌اش زیر سؤال باشد. حتی فلسفه، که مشروعیت‌ آن دشمنانی در میان خود فیلسوفان دارد و هم در میان دانشمندان و غیر دانشگاهیان، از بحران مشروعیتِ دوسه دهه پیش، که از جمله ریچارد رورتیِ فیلسوف سردمدار آن بود، کم‌و‌بیش سرفراز بیرون آمد.

اما دین‌پژوهی به طور عامّ، و به ویژه مادر این رشته یعنی الهیات، وضع به مراتب بحرانی‌تری دارند. در مورد فلسفه دین (که تازه وضع بهتری از الهیات دارد) این تردید جدّی وجود دارد که برای فیلسوفان زیاده دینی است و برای متدینان زیاده فلسفی.

اما حتی اگر فلسفه دین هم از بحران مشروعیت رهایی یابد الهیات دیگر در وسط بحران است؛ زیرا حتی متدینان هم به آن بی اعتنا هستند. برای آن‌ها که دین‌دارند الهیات در خوشبینانه‌ترین حالت «زائد» به نظر می‌رسد و در بدبینانه‌ترین حالت «مضرّ» به حال ایمان. برای آن‌ها که دین‌دار نیستند هم الهیات در بدبینانه‌ترین حالت، خطرناک و یا بدتر: بی‌معنا است و در خوشبینانه‌ترین حالت صرفا یک بازی ذهنی. انتقاد مشهور ریچارد داوکینز همین بود که چرا باید در عصر هوش مصنوعی در دانشگاه معتبری چون آکسفورد هنوز دانشکده «قرون وسطایی» الهیات وجود داشته باشد.
این بحران‌ها اما، تا جایی که من خبر دارم، گرچه منجرّ به شکل‌گیری شاخه‌ای نوپدید به نام «فرا-الهیات» (meta-theology) یا «فلسفه الهیات» (philosophy of theology)، عمدتاً در ده سال گذشته، شده اما بحث‌های این شاخه، دست‌کم تا کنون، بیشتر بر سر روش‌شناسی و معرفت‌شناسی الهیات بوده است و نه بر سر اصل نیاز به الهیات.
نکته نهایی این‌که درست همان‌طور که در درون فلسفه فیلسوفانی ضد فلسفه مثل رورتی وجود دارند در درون الهیات هم الهیات‌دان‌هایی ضد الهیات (دست‌کم ضد الهیات طبیعی) وجود دارند، مانند کارل بارث.

بر این اساس، اگر این نوشته می‌خواست عنوانی برای خود دست‌وپا کند آن عنوان می‌توانست این باشد: «به سوی فلسفه‌ الهیاتی که به لزوم و فایده انحای الهیات می‌پردازد».

http://www.ensafnews.com/208824/
@ensafnews
Forwarded from آزاد | Azad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📌 شگفتی این انتخابات تنها مشارکت نزدیک به ۴۰ درصد نبود، از آن مهم‌تر شکست این ایده‌ی مورد علاقه‌ی هسته‌ی سخت حکومت بود که «مشارکت اگر پایین بیاید به نفع نامزد حکومت است». هم تحریم پیروز شد و هم پزشکیان اول. حکومت در خلوت‌خانه‌ی خود هم شکست ‌خورد. @YMirdamadi
📌 Thaddeus J. Kozinski. Political Problem of Religious Pluralism: And Why Philosophers Can’t Solve It. Lexington Books, 2012, ix. @YMirdamadi
📌 در بحث‌های فکری (در فضای مجازی، گپ‌های خصوصی، مناظره‌های رسمی یا نیمه‌رسمی و نیز در کلاس‌های درس) بارها با این دیدگاه مواجه شده‌ام که می‌گوید خداناباوری پدیده‌ها را ساده‌تر از خداباوری تبیین می‌کند پس خداناباوری اثبات می‌شود و خداباوری ابطال. کِوین وَلی‌یِر، استاد فلسفه‌ی دانشگاه ایالتی باولینگ گرین این نکته را در این نوشته‌ی کوتاه نقد می‌کند. ترجمه‌ی آن‌را می‌توانید این‌جا بخوانید. فایل پی‌دی‌اف آن در فرسته‌ی بعد می‌آید. @YMirdamadi
📌ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است

🖋 یاسر میردامادی

📍در بیست سال گذشته تنها در سه انتخابات رأی داده‌ام: ۱۳۸۴ (فقط دور اول به مصطفی معین، دور دوم شرکت نکردم)، ۱۳۸۸ (به میرحسین موسوی) و ۱۳۹۲ (به حسن روحانی). دور اول انتخابات اخیر هم رأی ندادم. در سه انتخابات اخیر در زمره‌ی تحریمی‌های فعال بودم و بیانیه‌هایی در تحریم انتخابات امضا کردم.

🔻بیش از ۶۰ درصد عدم شرکت در دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر پیروزی بزرگی برای منتقدان جمهوری اسلامی بود. تحریم حالا یک گزینه‌ی جدی روی میز سیاست ایران است و می‌شود حدس زد در آینده نیز چنین خواهد بود. اما اگر عدد تحریمی‌ها قدری بیشتر شده بود حالا سعید جلیلی رییس جمهور بود. در دور دوم بخش قابل توجهی از رأی‌های قالیباف پشت سر جلیلی خواهد رفت و خطر انتخاب شدن جلیلی حتی از دور اول جدی‌تر است. برای این‌که پیروزیِ تحریمِ گسترده تبدیل به تلخی ریاست جمهوری جلیلی نشود، منِ تحریمی پس از تأمل بسیار با اجازه‌ی بزرگ‌ترها موقتاً ترک تحریم می‌کنم و برای دفع خطر جلیلی روز جمعه به پزشکیان رأی خواهم داد (ایزد اگر مدد کند).

🔻رأی من برای اصلاح ساختاری نظام نیست زیرا می‌دانم که نظام همانا اصلاح(-ِ ساختاری)‌پذیر نیست. حتی اصلاحات غیر ساختاری هم چندان میسر نیست. تلاش دولت خاتمی برای اصلاح نظام اطلاعاتی (که دست به قتل‌های زنجیره‌ای زده بودند و خودسر هم نبودند) و تلاش دولت روحانی برای جلوگیری از چپاول مؤسسات اعتباریِ تفنگ‌به‌دست‌ها (که دست به قتل اقتصادی زده بودند و خودسر هم نبودند) هزینه‌ی بسیاری بر دولت‌های خاتمی و روحانی بار کرد و آن‌‌ها را با بحران‌های حکومت‌‌ساز بسیاری مواجه ساخت.

🔻تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. بالای سیاهی بسا رنگ‌ها است. به براندازی هم در کوتاه یا میان‌مدت امیدی نیست. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. ممکن نبودن آن در چهل و اندی سال گذشته آشکارا ثابت شده است. تا اطلاع ثانوی مطلوب هم نیست، زیرا جریان اصلی مخالفان خارج از کشور (اپوزیسیون)، به ویژه مجاهدین و پهلوی‌طلب‌ها، یا مستقل نیستند، یا دموکرات نیستند یا حقوق بشری نیستند یا هیچ کدام نیستند. رضا پهلوی که دخیل به نتانیاهو و راست افراطی آمریکا بسته و مریم رجوی هم به عربستان، اسراییل و راست افراطی در هر جای دنیا دخیل بسته است. تک‌چهره‌های ملی، مستقل، دموکرات و حقوق بشری بی شک در میان مخالفان وجود دارند و اگر کورسوی امیدی به اپوزیسیون خارج از کشور در آینده‌ی دور باشد به همین‌‌ها است، اما این چهره‌ها هنوز تبدیل به جریان نشده‌اند یا در نهایت جریان حاشیه‌ای اند.

🔻«بگذار جلیلی رییس جمهور شود تا نظام را نابود کند». این را با رأی ندادن به هاشمی در دور دوم انتخابات ۱۳۸۴ آزمودیم و حسابی پوچ از کار در آمد. نظام نابود نشد مردم نابود شدند. بلای احمدی‌نژاد و پول سرسام‌آور نفتی که او به باد داد و قطع‌نامه‌هایی که به بار آورد هنوز با ما است. راه دیگری باید جست.

🔻«بگذار حکومت، یک‌دست، دست خود اصول‌گراها باشد خودشان هم توافق می‌کنند هم اقتصاد را اصلاح». این را هم با تحریم ریاست‌جمهوری سه سال پیش آزمودیم و دیدیم که این‌کاره نیستند. نه اف‌اِی‌تی‌اِف را تصویب کردند نه برجام را احیا. تورم هم سرسام‌آور بالا رفت. ترمیم رابطه با عربستان هم لرزان و فاقد عوائد اقتصادی از کار در آمد. این‌کاره نیستند. حتی عباس عبدی و زیدآبادی که طراح ایده‌ی «خروج از حاکمیت» بودند از این نظر بازگشته‌اند.

🔻آیا انتخاب میان بد و بدتر معقول است؟ آیا استمرار تحریمی که حالا به بیش از شصت درصد رسیده، بهتر نیست؟ پاسخ این است که حتی در دموکراسی‌های مستقر دنیا بسا اوقات انتخاب میان بد و بدتر است. همین حالا در انتخابات آمریکا گزینه‌ها میان مرده‌ای متحرک (بایدن) و فردی با اختلال شدید شخصیتی (ترامپ) است. «عاقل آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد. عاقل آن است که بهترین بد را بشناسد» (حدیث منسوب به حضرت امیر). ما به احتمال زیاد دیگربار در آینده‌ی نزدیک باید به سیاست تحریم باز گردیم تا به حکومت برای تغییر رویّه فشار آوریم اما هیچ شیوه‌ای یک‌بار برای همیشه نیست. شیوه‌ها اصالت ندارند هدف‌ها اصالت دارند. هدف همانا بهبود وضع ایران است و اگر تحریم در مقطعی سودی به این هدف نرساند بایستی موقتاً کنار گذاشته شود. 👇🏿
👆🏿بد اندر بدتر در وضع کنونی ریاست جمهوری جلیلی است و بهترین بد همانا دفع جلیلی است. خطر جلیلی جدی است، لولوخرخره نیست. جلیلی را باید از روی مثلث مقتداهای فکری او شناخت: محمدتقی مصباح یزدی، احمد علم الهدی و محمدمهدی میرباقری. سه روحانی افراطی که هر سه تقدیس‌گر خشونت اند (مصباح یزدی حتی به صراحت و رسماً توجیه‌گر احیای برده‌داری در جهان مدرن بوده است). مثلث مزبور دیگری‌ستیز، تنوع‌هراس، جنگ‌طلب و پوچ‌داننده‌ی رأی مردم اند. این جریان وقتی از مردم سخن می‌گوید منظورش تنها طرفداران خودش است. به تکثر باور ندارد. به گشت ارشاد باور دارد. به فیلترینگ دوقفله باور دارد (طوری فیلتر کنند که نشود بازش کرد)، سرکوب شیوه‌ی آن‌ها است، سرکوب عریان نشد سرکوب پنهان. 🔻هر کس که سخن از کارِ کارشناسی و تعامل با دنیا بزند او را «غرب‌گدا» می‌خوانند و وقتی خودشان از کارِ کارشناسی سخن می‌گویند منظورشان جلسه‌های بی خاصیت، پر تعارف و شعاری با اعضای بسیج دانشجویی است، بسیجیانی که در دانشگاه کارشان پرونده‌سازی برای دانشجویان معترض و سرکوب آن‌ها بوده است و در مقابل، شغل و پول جایزه می‌گرفتند. جلیلی توهم عقل کل بودن دارد. جلسه‌های متعدد با بسیجی‌های ناکارشناس یا کارشناسان نامرتبط جلیلی را به توهم برنامه‌نویسی و خبرگی کشانده است. او به دنبال بستن درهای ایران به روی دنیا است. او جنگ‌طلب است. محور مقاومت برای او چیزی در مایه‌های کره‌ی شمالی‌سازی ایران است. با او یک دنیا توهم و یک ایران تورم در انتظار ماست.

🔻پزشکیان چنین توهم‌هایی ندارد. او وضع را بهتر هم نکند احتمالا بدتر نخواهد کرد. متخصصان کاربلدی دور او هستند. این‌که چقدر از این متخصصان استفاده کند و به چه روشی مشاوره‌های تخصصی متنوع و احیاناً متضاد را مدیریت کند هنوز مبهم است، اما می‌شود امید بست که تیم متنوع اما منسجمی از متخصصان را روش‌مندانه به کار گیرد.

🔻آیا او به قدر کافی شجاع است که با هسته‌ی سخت قدرت تعامل انتقادی کند و تسلیم آن‌ها نشود؟ آیا به قدر کافی صادق است که اگر تعامل انتقادی و مقاومت او به ثمر نرسید با مردم در میان بگذارد؟ این آزمونی بزرگ پیش روی پزشکیان است. باید به او فرصت داد. یک بار دیگر اعتماد می‌کنیم. شاید این بار جام اعتماد هر بار شکسته‌ی ما بند زده شد. آیا با شکستن تحریم و رأی به پزشکیان مشروعیت نظام افزون نمی‌شود؟ حاکمیت حس دوگانه‌ای نسبت به رأی اعتراضی دارد. با دست آن را پس می‌زند و با پا پیش می‌کشد. تردیدی نیست که رأی به پزشکیان تا حدودی به سود نظام است. نظام اما مام وطن را در گروگان دارد. باید گروگان زنده بماند تا روزی آزاد شود. ما برای زنده ماندن گروگان رأی می‌دهیم نه مشروعیت‌بخشی به گروگان‌گیر. رأی ما را تأیید نظام می‌خوانند اما رأی ندادن ما نیز منجر به ریاست‌جمهوری جلیلی می‌شود و باز هم تثبیت نظام است. زیرا آن‌گاه رییس‌جمهور جلیلی (سعیدِ‌ جمهور) تحریم را ناشی از عملکرد دولت‌های اصلاح‌طلب و میانه‌رو می‌داند، آن را به نفع خود تعبیر می‌کند و کوس پیروزی می‌نوازد.

🔺در پایان این را هم بگویم که رأی دادن در خارج از کشور یک‌پا جهاد است. کار چنان بالا گرفته که حالا پلیس لندن برای مزاحمان انتخاباتی پرونده‌ گشوده است. برای رأی دادن باید شورت آهنی پوشید (تا بلایی که پهلوی‌طلب‌ها سر عالی‌پیام در لندن درآوردند سر آدم نیاید)، زره آهنی به تن کرد، کلاه‌خود فلزی و گوش‌خفه‌کن گذاشت و با خانواده آفتابی نشد. اگر قرار باشد که تحریم به مرده‌ریگ اوباش مجاهد، اراذل پهلوی‌چی و جماعت مستأصلِ جلسه‌به‌هم‌زنِ کمونیست کارگری تبدیل شود در برّندگی دائمیِ چاقوی تحریم تردید باید کرد. @YMirdamadi
2024/11/15 16:04:38
Back to Top
HTML Embed Code: