Telegram Web Link
در سفری که به‌تازگی به شمال غرب کشور داشتم دو واژه‌ی جدید توجهم را جلب کرد: «رمکه» (ramke) و «ریکه» (reike).

❇️ «رمکه» قاب یا همان «شانه»‌ی چوبینی است که دور موم عسل قرار گرفته است.

❇️ «ریکه» جعبه‌ی چوبینی است که تعدادی رمکه (معمولاً ده تا) در آن قرار دارد.

این واژه‌ها در مناطق ترک‌زبان شمال غرب رواج دارند و، از طریق واژگان مختص به دادوستد، کم‌کم دارند به فارسی هم راه می‌جویند.

تا جایی که شناخت من از زبان ترکی قد می‌دهد، این دو واژه ریشه‌ی ترکی ندارند و حدسم این است که از نواحی تالش و زبان‌ها و گویش‌های رایج در آنجا به نواحی شمال غربی راه پیدا کرده‌اند.

در تصویر بالا هر یک از شانه‌هایی که در جعبه قرار دارد «رمکه» و هر یک از جعبه‌ها «ریکه» است.

حسین جاوید
@Virastaar
در متون کلاسیک ادبیات فارسی گندم⁩ در تقابل با جو غله‌ی ارزشمندتر و برتر است. طی تاریخ هم فقرا نان جو می‌خورده‌اند و اغنیا نان گندم.

چند سالی است که اوضاع کاملاً برعکس شده؛ نان جو نان گران‌قیمت‌تری است و رفته در سبد اغنیا!

این هم از آن اتفاقات جالب‌ تاریخ غذاست.

حسین جاوید
@Virastaar
«مومیایی» ماده‌‌ی معدنی کمیاب و گران‌قیمتی است که اصل آن از کوه‌ها و چشمه‌ها استخراج می‌شد و از آن ضماد می‌ساختند و به اعضا و جوارح شکسته و آسیب‌دیده می‌مالیدند یا معجونش را سرمی‌کشیدند و معتقد بودند بیماری‌های گوناگونی را درمان می‌کند. این ماده جز آن مواد شیمیایی چندگانه‌ای است که مثلاً مصریان باستان از آن برای حفظ اجساد بهره می‌جستند و نباید با آن اشتباه گرفته شود.

در این سال‌ها «مومیایی» به‌شکل قطعات بلورمانند زرد و سیاه به فروش می‌رسد و کاربرد اصلی آن از بین بردن «ترس» است. چنان‌که پیش‌تر رایج بود به افرادی که ترسیده‌اند «آب طلا» بدهند، «مومیایی» را هم در چنین مواقعی استفاده می‌کنند و وقتی خبر بدی (مثل خبر مرگ یا تصادف) را برای کسی می‌برند یا با فردی مواجه می‌شوند که بر اثر حادثه‌ای شوکه شده یا ترسیده به او مقدار بسیار کمی «مومیایی» می‌خورانند.

به این کاربرد اخیر، تا جایی که من بررسیده‌ام، در هیچ‌یک از فرهنگ‌های معتبر فارسی اشاره‌ای نشده است. قطعاً فرهنگ‌نویسان آتی باید مدخل کردن «مومیایی» با این معنی را هم در نظر داشته باشند.

حسین جاوید
@Virastaar
#طنز

حسین جاوید
@Virastaar
ما «Nike» را دهه‌ها «نایک» نوشتیم و خواندیم اما، شاید به همت نسل زد، چند سالی است ضبط و تلفظ «نایکی» دارد بسامد بیشتری می‌یابد و‌ جای «نایک» را می‌گیرد.

این مصداقی است که نشان می‌دهد نسل جدید در به‌کارگیری اسامی خارجی «آوانگاری» را به «حرف‌نگاری» ترجیح می‌دهد.

حسین جاوید
@Virastaar
«آیتم»

استفاده از وام‌واژه‌ی «آیتم» («item») در سال‌های اخیر و در راستای بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی بسامد بالایی یافته است. پیش‌تر این واژه یک واژه‌ی به‌نسبت تخصصی و کم‌بسامد بود و نهایتاً از زبان مجریان تلویزیونی برای اشاره به «میان‌برنامه» شنیده می‌شد.

❇️ «یه آیتم ببینیم و برگردیم به استودیو.»

این روزها مدام در صفحات اجتماعی رستوران‌ها و فروشگاه‌ها و از زبان بلاگرها «آیتم» را می‌بینیم و می‌شنویم.

❇️ «این آیتممون خیلی خوشمزه است.»
❇️ «آیتم‌های پاییزی‌مون شارژ شدن.»
❇️ «آیتم‌های متنوعی در فروشگاه موجودن.»

دلیل رواج این واژه می‌تواند این باشد که شمول عام دارد و هر نوع چیز قابل فروش، از کار دست‌ساز هنری گرفته تا کفش و کلاه و غذا و نوشیدنی و...، را در بر می‌گیرد. بااین‌حال، همیشه معادل‌های متناسبی در زبان فارسی داشته‌ایم و، بسته به بافت و نیاز، از آن‌ها بهره گرفته‌ایم.

«این غذامون خیلی خوشمزه است.»
«محصولات پاییزی‌مون رو دوباره آوردیم.»
«کالاهای مختلفی در فروشگاه موجودن.»

حسین جاوید
@Virastaar
«اهل کتاب»

✔️ «اهل کتاب» («أهل الکتاب») اصطلاحی مستخرج از قرآن است و سده‌ها، در برابر مشرکان و بت‌پرستان، به کسانی اطلاق می‌شده که به یهودیت و مسیحیت و حتی ــ از دید برخی فقها ــ به زردشتی‌گری باور داشته‌اند.

❇️ «اگر که اهل کتاب بگرویدند و بپرهیزیدند، بازگردانیدیمی از ایشان بدی‌های ایشان.» (تفسیر طبری، قرن چهارم هجری)

❇️ «در مغان همه‌ی سنت‌های اهل کتاب نگاه دارید الّا دو چیز، یکی آن‌ که از ایشان زن مخواهید و دیگر از کُشته‌ی ایشان مخورید.» (بیان الأدیان، ابوالمعالی علوی، قرن پنجم هجری)

❇️ «نزول این آیت در شأن قومی است که ایمان آوردند از هر دو فریق، از اهل کتاب و مشرکان قریش.» (کشف‌ الأسرار و عدة الأبرار، میبدی، قرن ششم هجری)

❇️ «در جوار او مردی بود از اهل کتاب و نعمتی فاخر داشت و ثروتی به کمال...» (جوامع الحکایات و لوامع الروایات، محمد عوفی، قرن هفتم هجری)

❇️ «عمّ او را پیش مردی از اهل کتاب آورد که در مکه به طبیبی مشغول بودی.» (نهایة المسئول فی روایة الرسول، ابرقوهی، قرن هشتم هجری)

❇️ «اهل کتاب را مهلت داد و مشرکان را مهلت نداد.» (تفسیر گازر، ابوالمحاسن جرجانی، قرن نهم هجری)

❇️ «حرام است کشته و صید بت‌پرست و آتش‌پرست و مرتد و سایر کفار غیر اهل کتاب، هر کیش و روش که داشته باشد.» (صیدیه، لسان طبسی، قرن دهم هجری)

❇️ «جایز نیست از برای مرد مسلمان نکاح کردن غیر اهل کتاب.» (ترجمه‌ی شرایع، ابوالقاسم یزدی، قرن چهاردهم هجری)

✔️ در دهه‌های اخیر این عبارت، با بسامد بالا، مجازاً به کسانی اطلاق می‌شود که کتاب‌خوان‌اند و به مطالعه علاقه دارند.

❇️ «گاهی هم چون خود را همنشین و انیس و جلیس اشخاصی می‌دید که همه اهل کتاب و شعر و ادب بودند، قاطر لنگ طبعش او را برمی‌داشت.» (آسمان‌ریسمان، محمدعلی جمال‌زاده، ۱۳۴۲)

❇️ «زنم سیمین دانشور است که می‌شناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته‌ی زیبایی‌شناسی و صاحب تألیف‌ها و ترجمه‌های فراوان.» (یک چاه و دو چاله، جلال آل‌احمد، ۱۳۴۶)

❇️ «هنگامی ‌که شیخ دریافت که میرزا اهل کتاب و علم است و از تربیت فرزندانش غفلت نمی‌ورزد درباره‌ی فرزندان او بیشتر پرسید.» (شب هول، هرمز شهدادی، ۱۳۵۷)

❇️ «این هر دو سفرکرده و اهل کتاب و شعر بودند و با جوّ فکری شهر آشنایی داشتند.» (روزها، محمدعلی اسلامی ندوشن، ۱۳۶۳)

❇️ «مردی اهل کتاب و بحث‌و‌فحص بود.» (روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده، محمود دولت‌آبادی، ۱۳۷۴)

❇️ «چون‌که جنون خوندن شبانه‌روز، دیگه اون‌جور چون می‌خوند، زده ‌بود به ‌سرش. قبلش هم اهل کتاب بود.» (شرق بنفشه، شهریار مندنی‌پور، ۱۳۷۷)

❇️ «قرآن حتی ما را به گفت‌وگو با کفار و اهل کتاب و منکران خدا و نبوت و معاد فرامی‌خوانَد.» (شوکران اصلاح، عبدالله نوری، ۱۳۷۸)

* شاهدمثال‌ها از پیکره‌ی زبانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی استخراج شده است.

حسین جاوید
@Virastaar
در فرانسه قهوه‌هایی با نام و نگاره‌ی اونوره دو بالزاک عرضه شده است.

چه جذاب!

از دوست گرامی‌ام جناب آقای نجابتی بابت ارسال تصاویر سپاسگزارم.

حسین جاوید
@Virastaar
حالا کاری به ایرادهای نگارشی و ویرایشی این پوستر دانشگاه تهران ندارم، اما مگر «بومی» چه اشکالی دارد که نوشته‌اند «نیتیو»؟ بگذریم از اینکه خود «چینی» هم منظور را می‌رساند.

حسین جاوید
@Virastaar
هکسره‌ی نیم‌فاصله‌دار دیده بودید؟ :)

حسین جاوید
@Virastaar
به بهانه‌ی اول مهر :)

اینجا کلاس دوم دبستان هستم و آن خانم هم ناظم مدرسه‌اند.

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
نادر ابراهیمی عادت داشته کارهایی را که برای یک سال برنامه‌ریزی می‌کرده با خط خوش و درشت می‌نوشته و روی دیوار اتاقش می‌زده. این یادداشتی است که اواخر عمرش نوشته تا به مفاد آن پایبند باشد، و چقدر جالب است. (این یادداشت اکنون در موزه‌ی نادر ابراهیمی قرار دارد.)…
انتشارات روزبهان امتیاز نشر آثار‌ ⁧ #نادر_ابراهیمی⁩ را به انتشارات امیرکبیر واگذار کرده است.

اتفاق بسیار عجیبی است، چون این عملاً یعنی پایان گردش مالی میلیاردی این کتاب‌ها و خاموشی روزبهان.

زنده‌یاد جلال فهیم هاشمی، بنیادگذار انتشارات روزبهان، کارمند امیرکبیرِ جعفری بود.

‏باید منتظر جزئیات بیشتر ماند.

حسین جاوید
@Virastaar
در حوزه‌ی زبان‌شناسی پیکره‌ای (Corpus Linguistics) ما پیکره‌های متنی محدودی داریم و همان‌ها هم معمولاً روزآمد نیستند، ویژگی «نمایندگی کردن» در آن‌ها کم‌رنگ است و دسترسی بهشان دشوار است، اما در بخش پیکره‌های گفتاری واقعاً دستمان خالی است.

در آثار زبان‌شناسان خارجی مدام می‌بینیم که مثلاً به گفت‌وگوهای عادی در یک کافه‌ی محلی یا حرف زدن دو زن از پشت تلفن یا گفت‌وگوی یک مشتری با یک شرکت یا شیوه‌ی بیان یک استاد مرد در کلاس درس شیمی و... اشاره می‌شود اما ما فاقد چنین داده‌هایی هستیم. حتی به دیالوگ‌ها و اصطلاحات سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی و مستندها هم دسترسی سامانمند نداریم.

به‌ویژه اکنون که هوش مصنوعی دسترسی به داده‌ها و تحلیل آن‌ها را آسان‌‌تر کرده، جا دارد پیکره‌های گفتاری بیشتری تهیه شود و در دسترس قرار گیرد. نوشتار همیشه از گفتار عقب است و فرضاً ممکن است کاربردی که ما از فلان ساخت یا واژه در رمان‌های دهه‌ی پنجاه شمسی می‌بینیم از دهه‌ی سی یا چهل شمسی در محاوره رواج یافته باشد. ضمناً، ماهیت گفتار چنان است که جنبه‌هایی جدا از نوشتار را هم به نمایش می‌گذارد و به بافت طبیعی زبان نزدیک‌تر است.

حسین جاوید
@Virastaar
امروزه رسم است که اگر جوانی در راه اعتقادات جانش را از دست بدهد (یا به تعبیری «شهید» شود) بزرگان سیاسی و دینی به منزل بازماندگان می‌روند و تسلیت می‌گویند و دلداری می‌دهند که جای عزیز ازدست‌رفته‌ی آن‌ها در بهشت است. شاید برایتان جالب باشد که این سنت، با همین تشریفات و تعارفات امروز، دست‌کم دو هزار سال دیرینگی دارد!

در یکی از متون مانوی، به زبان پارتی، مانی به خانه‌ی پیرزنی به نام «خبرا آسیگ» رفته است که به‌تازگی پسرش، «داراوپور»، را از دست داده. خبرا خود از نیوشایان است. هرچند این قطعه‌ی مانوی، موسوم به «رویدادی در یکی از سفرهای مانی»، بسیار آسیب دیده و خواندن کامل آن ناممکن است، از چند سطری که باقی مانده و سخنان مانی می‌توان حدس زد که داراوپور جایگاه والایی بین مبلغان مانوی داشته و احتمالاً جانش را در راه دین از دست داده است.

مانی در خانه‌ی خبرا «روانگان» («خیرات») می‌خورد (همین خوراک خوردن در خانه‌‌ی کسی در دین مانی نشانه‌‌ای است پراهمیت از جایگاه او) و سه بار نماز می‌برد و داراوپور را دعا می‌کند و وقتی ملازمان از او می‌پرسند «چرا نماز بردی»، پاسخ می‌دهد «آرزوی من برآورده و دعای شما پذیرفته شد و فرشتگان روان داراوپور را در برابر من آوردند و دیدم که به جامه‌ی شاهان آراسته است» (استعاره از اینکه اوضاع خوبی دارد و، به تعبیر خود مانویان، لابد در «بهشت روشنی» خواهد بود).

حسین جاوید
@Virastaar
خبر روز:

دزدها به یک کتاب‌فروشی در تهران زده‌اند، از شکلات‌های روی‌ میز خورده‌اند و سیگار کشیده‌اند، هفتاد میلیون لوازم التحریر و کیف و‌ کوله برداشته‌اند و‌ برده‌اند، اما… بله، حتی به یک کتاب دست نزده‌اند!

حسین جاوید
@Virastaar
نه سال پیش، در یکی از همین روزهای مهرماه، فتح‌الله بی‌نیاز از بین ما رفت، مردی آرام و مهربان و دست‌به‌خیر. در دانشگاه آریامهر (شریف) درس خوانده بود و در حرفه‌اش، مهندسی، کاردان و نخبه بود، اما عشق به ادبیات همیشه بخش پررنگی از شخصیت او را شکل می‌داد. حالا که مدت‌هاست این جنوبی خون‌گرم در میان ما نیست، شاید گفتنش بی‌ایراد باشد که او پنهانی و بدون خودنمایی، به خیلی از جوان‌های ادبیاتی کمک می‌رساند و چند جایزه‌ی ادبی را هم تأمین مالی می‌کرد. سرش به کار خودش بود و واقعاً در عمرم کمتر کسی را دیده‌ام که این‌چنین از کینه خالی باشد و مالامال از مهر. چند سال افتخار آشنایی و دوستی با او را داشتم و خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم و دریغا می‌گویم. شاید نویسنده‌ی طرازاولی نبود، اما قطعاً انسان طرازاول و کم‌نظیری بود. خدایش بیامرزاد.

زنده‌یاد بی‌نیاز در سال‌های آخر عمرش چند فهرست از کتاب‌های پیشنهادی‌اش آماده کرده بود و برای من، و طبعاً بعضی دوستان دیگر، فرستاده بود. گفتم شاید بد نباشد در این روزهای سالگرد درگذشت او این فهرست‌ها را منتشر کنم. آقای بی‌نیاز در سال ۹۴ بر مرکب چوبین نشستند و ناگفته پیداست که کتاب‌های پیشنهادی ایشان مربوط به سال‌های پیش از این تاریخ هستند.

این چهار فهرست را با همان رسم‌الخط و صورتی که زنده‌یاد بی‌نیاز آماده کرده بود در فرسته‌ی بعدی کانال قرار می‌دهم و بار دیگر یاد این انسان رنج‌کشیده و خوش‌قلب را گرامی می‌دارم.

حسین جاوید
@Virastaar
2024/11/16 07:48:13
Back to Top
HTML Embed Code: