Telegram Web Link
فیلم خواب زمستانی، ساخته‌ی نوری بیلگه جیلان (از فیلم‌سازان محبوبم)، در یکی از صحنه‌ها ارجاعی به بخشی از نمایشنامه‌ی ریچارد سوم شکسپیر دارد:

«وجدان کلمه‌ای است که ترسوها از آن استفاده می‌کنند و برای این ساخته شده که قدرتمندها را عقب نگه دارد. وجدان ما بازوهای توانمند ماست و قانون ما شمشیرهایمان.»

این تکه را خیلی می‌پسندم و بهش باور دارم. راستی، خود فیلم هم متأثر از داستان کوتاه «همسر» نوشته‌ی آنتوان چخوف است و گریزی هم به یکی از شاخه‌های فرعی برادران کارامازوف داستایوفسکی زده است.

حسین جاوید
@Virastaar
این عکس یک کتاب‌فروشی دانشگاهی در اردبیل پس از بارش‌های سنگین چند روز اخیر است. آن مسیر بازشده در برف‌ خیلی
حس‌ خوبی بهم منتقل کرد.

حسین جاوید
@Virastaar
در فروشگاه‌های بزرگی مثل وال‌مارت (در ایالات متحده) خیلی از کالاها به سفارش فروشگاه و با برند خود فروشگاه تولید شده و فروخته می‌شود. یعنی چه؟ مثلاً، شما مایونز یا زغال یا نوشیدنی یا دستمال‌کاغذی می‌خواهید و در قفسه‌ها انواع آن را با برند تولیدی خود فروشگاه می‌بینید، نه برندهای دیگر. در ایران هم، مثلاً، هایپراستار این کار را می‌کند و می‌توانید از کاغذ آچهار گرفته تا عسل و ناگت مرغ را با بسته‌بندی و نام هایپراستار تهیه کنید.

حالا ربطش به کار کتاب چیست؟

لب مطلب را بگویم: کتاب‌فروشی‌های بزرگ و زنجیره‌ای نه‌تنها کتاب‌فروشی‌های کوچک بلکه ناشرها و تولیدکننده‌های کوچک را هم خواهند بلعید.

وضعیت بازار کتاب در صنعت نشر ما طوری است که فروش ناشرها و مؤسسات پخش با چک و فروش کتاب‌فروش‌ها نقدی است. پس جریان نقدینگی دست کتاب‌فروشی‌هاست و مناسبات را آن‌ها تعیین می‌کنند. حالا چه شده؟ گردش نقدینگی در فروشگاه‌های زنجیره‌ای کتاب بسیار بالا رفته و آن‌ها مدام شعبه اضافه می‌کنند و برندهای جدید هم پا به میدان می‌گذارند. این بدین معنی نیست که مردم کتاب‌خوان‌تر شده‌اند، بلکه چون این فروشگاه‌ها دیگر فقط کتاب نمی‌فروشند و انواع و اقسام کالاهای تزئینی و کاربردی و بازی و نوشت‌افزار و... عرضه می‌کنند و خریدشان عمدتاً چکی و فروششان عمدتاً نقدی است، روزبه‌روز فربه‌تر می‌شوند (که البته نوش جانشان و قواعد بازار همین است)؛ نتیجه چه می‌شود؟ این‌ها با نقدینگی و رشد حاصل از آن ابتدا کتاب‌فروشی‌های کوچک را از دور خارج می‌کنند (همان‌طور که فروشگاه‌های زنجیره‌ای به بقالی‌ها و سوپرهای کوچک و محلی آسیب زدند) و در مرحله‌ی بعدی سراغ تولیدکننده‌ها می‌آیند. وقتی شما فروشگاهی دارید که مشتری دارد، چرا فلان کتاب یا تقویم یا دفتر یادداشت یا اسباب‌بازی را از من تولیدکننده یا واردکننده بگیرید و سی، چهل درصد سود هم به من بدهید؟ خب، خودتان تولید یا واردش می‌کنید (یا سفارش می‌دهید برایتان تولید یا وارد کنند) و در فروشگاهتان آن را می‌فروشید، با سود کاملی که در زنجیره‌‌ها تقسیم نشده و فقط به خودتان رسیده! این همان اتفاقی است که در وال‌مارت و هایپراستار و امثال آن‌ها رخ داده است.

ابتدا ناشرهای بزرگ میل داشتند کتاب‌فروشی بزنند و به فروش مستقیم رو بیاورند، حالا روال تقریباً برعکس شده! کتاب‌فروشی‌های بزرگ به نشر و تولیدات دیگر روی می‌آورند و کالای مورد نیازشان را خودشان تأمین می‌کنند! آن‌ها دقیقاً می‌دانند مشتری دنبال چه کتاب یا چه کالایی است، پس راحت‌تر ناشرها و تولیدکننده‌های کوچک را از دور خارج می‌کنند. ناشران هوشمند باید برای این آینده برنامه داشته باشند.

حسین جاوید
@Virastaar
برخی از ویراستاران انتشارات فرانکلین

چه نام‌هایی!

@Virastaar
در صف نان سنگک بودم که پیرمرد جلویی‌ام به شاطر‌ گفت: «دو تا کنجدی، #قندی.» پرسیدم قندی یعنی چه، گفتند یعنی «برشته».

نشنیده بودم و برایم جالب بود.

حسین جاوید
@Virastaar
حالا که سخن از قند رفت گریزی هم به «شکر» بزنیم!

از معانی «شکر» «چاک و تَرَک» است و این همان معنایی است که در ساخت صفت «لب‌شکری» به کار رفته است. «لب‌شکری» یعنی کسی که لب او شکافته و چاک‌دار باشد.

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
در صف نان سنگک بودم که پیرمرد جلویی‌ام به شاطر‌ گفت: «دو تا کنجدی، #قندی.» پرسیدم قندی یعنی چه، گفتند یعنی «برشته». نشنیده بودم و برایم جالب بود. حسین جاوید @Virastaar
بزرگواران جناب آقای علیرضا طاق‌دره، جناب آقای دکتر سلمان ساکت و جناب آقای غلامرضا عمرانی اشاره فرمودند که این «قندی» بودن نان احتمالاً برگرفته از این باور است که نان برشته‌تر قند کمتری دارد و برای بیماران دیابتی بهتر است (البته، از نظر پزشکی چنین دیدگاهی درست نیست و بحث ما باور عمومی است).

نکته‌ی دیگری هم به ذهن خودم رسید و این بود که ما «بادام‌قندی» هم داریم که نام دیگرش «بادام‌سوخته» است و چه‌بسا بتوان ارتباطی بین «قندی» بودن و کاراملی شدن یا برشته شدن یافت. قطعاً بیشتر بررسی خواهم کرد.

حسین جاوید
@Virastaar
خیلی است ها! نزدیک به نود سال از انتشار این شاهکار گذشته و نویسنده‌اش از بزرگ‌ترین نویسندگان تاریخ ادبیات ایران است، بعد ناشر در صفحه‌ی اول #بوف_کور نوشته «مترجم: صادق هدایت»!

یعنی در دم‌ودستگاه یک ناشر با چندین دهه سابقه‌ی فعالیت هیچ‌کس نبوده که این گاف بزرگ را بزداید؟

حسین جاوید
@Virastaar
در «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» یک نفر پیدا نمی‌شود که بداند خط فارسی واکه‌های کوتاه را نشان نمی‌دهد و در ترکیب‌های وصفی و‌ اضافی هم‌ نیازی به کسره نداریم؟

گمان کرده‌اند مخاطبشان شاگرد کلاس اکابر است و بدون کسره نمی‌تواند «ویراستار ادیب» را درست بخواند!

حسین جاوید
@Virastaar
در گروه ناشران نوشتم:

‏«دلار در فروردین حدود ۴۳ بود. اگر با همین نرخ ۶۰ هزار تومان هم سال تمام شود (که بعید است)، یعنی یک تورم حدوداً چهل درصدی. کل‌ سود چاپ کتاب تقریباً همین سی، چهل درصد است، یعنی از ابتدای سال همه‌ی ما ناشرها هر چی کار‌ کرده‌ایم خرج تورم و‌ چای دبش مسئولان محترم شد!» :)

حسین جاوید
@Virastaar
کتابی کار می‌کردیم درباره‌ی وضعیت زنان در هندوستان. بخشی از آن برای من خیلی جالب بود:

یک NGO کمک کرد که زن‌های هندوستانی در شهرهای کوچک و روستاها موتورسیکلت بخرند و برانند؛ نتیجه حیرت‌آور بود: افزایش امنیت، کاهش آمار خشونت و تجاوز، بهبود سطح درآمد و کمک به کاهش تنش‌های خانوادگی.

حسین جاوید
@Virastaar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سخن از دکتر محمد معین به میان آمد. این را هم بگویم:

می‌دانید که ایشان در سال ۱۳۴۵ در دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران سکته کردند و پنج سال آخر عمر پربارشان را در کما گذراندند. روایت رسمی این است که دکتر معین حین تدریس از حال رفته‌اند، اما روایت‌های غیررسمی حکایت از این دارند که این اتفاق بعد از مشاجره با یک دانشجوی گستاخ رخ داده است.

درهرحال، حواسمان باشد آدم‌های بی‌مایه‌ی زبان‌دراز را زیاد جدی نگیریم!

روح استاد شاد.

حسین جاوید
@Virastaar
ترک‌های استانبولی به ⁧ #دلفین⁩ می‌گویند ⁧ #یونس⁩!

حسین جاوید
@Virastaar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بحث سره‌گرایی نیست، بحث فارسی حرف زدن است!

واقعاً نمی‌شد به‌جای «لوف» نوشت «قرص» و به‌جای «اسلایس‌شده» نوشت «برش‌خورده»؟


حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#تجدید_چاپ شد

#ساعت_ستاره
#کلاریس_لیسپکتور
ترجمه‌ی #شکیبا_محبعلی
چاپ دوم: ۱۴۰۲/ ۹۹۰۰۰ تومان
#کتاب_سده

«همه‌چیز در دنیا با یک جواب مثبت شروع شد. مولکولی به مولکولی دیگر جواب مثبت داد و زندگی شکل گرفت. اما پیش از دوران ماقبل تاریخ دورانی قبل از ماقبل تاریخ وجود داشت و هیچ‌چیز نبود، و جواب مثبت بود. همیشه این‌گونه بود. نمی‌دانم چرا، اما می‌دانم جهان هرگز آغاز نشد...»


#ساعت_ستاره آخرین اثری است که از لیسپکتور در زمان حیاتش منتشر شده است. این رمان ماجرای دختری اهل شمال شرقی است که به‌تنهایی زندگی می‌کند، دختری چنان در حاشیه که تقریباً نادیدنی است. این دختر به‌رغم محرومیت از همه‌ی آنچه زندگی می‌نامیم، به‌طرز آزاردهنده‌ای شیفته‌ی زیستن است.

@SadePub
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/10/02 14:26:17
Back to Top
HTML Embed Code: