Telegram Web Link
توضیح زیادی نمی‌دهم، ولی چه خوب است که تصویر آدم‌ها روی جلد کتاب‌ها شبیه خود واقعی‌شان باشد، نه بزک‌دوزک‌شده.

حسین جاوید
@Virastaar
چاپ اول کتاب یاد صادق چوبک که منتشر شد (سال ۱۳۸۰) من شاگرد دبیرستان بودم. سوار اتوبوس شدم و رفتم از کتاب‌فروشی طهوری، جلوی دانشگاه تهران، خریدمش. قیمتش ۵۲۰۰ تومان بود.

امروز دیدم این کتاب تجدید چاپ شده، با قیمت ۵۵۰۰۰۰ تومان (که تازه قیمت واقعی‌اش نیست و ناشر قیمت منصفانه‌ای در نظر گرفته)؛ بیش از ۱۰۰ برابر افزایش قیمت کتاب طی ۲۲ سال!

در تاریخ این‌ها را می‌نویسند و می‌گویند اتفاقاً ایرانی‌ها خیلی کتاب‌دوست و کتاب‌خوان بودند که همچنان صنعت نشر داشتند!

حسین جاوید
@Virastaar
تا حالا از «میلان کوندار» کتابی خوانده‌اید؟!

#قاچاق_کتاب

@Virastaar
کتابی از یک کتاب‌فروشی خریدم ۱۵۰۰۰ تومان، هزینه‌ی ارسالش‌ ۵۵۰۰۰ تومان بود! یعنی قیمت ارسال ۳/۶ برابر قیمت خود کتاب است!

این بلایی است که اقتصاددان‌های نابغه‌ی‌ دولت بر‌ سر‌ فرهنگ کشور آورده‌اند.

حسین جاوید
@Virastaar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سامانه‌ی جامع امور ناشران، مربوط به وزارت ارشاد، نیاز به به‌روزسانی فنی داشته و وزارتخانه روز یکشنبه (از روزهای کاری ابتدای هفته) را برای این کار انتخاب و امروز سامانه را از دسترس ناشرها خارج کرده است! البته، از پیش و با پیامک اطلاع داده بودند، که نکته‌ی مثبتی است، اما سؤال اینجاست که نمی‌شد مثلاً روز پنجشنبه یا جمعه یا در یکی از تعطیلات رسمی این ماه یا ماه آتی چنین کاری را انجام داد تا کار ناشرها لنگ نماند؟

حسین جاوید
@Virastaar
واژه‌سازی گاه همین‌قدر طبیعی و دل‌نشین انجام می‌شود، از برگه‌ی ساده‌ای که چند کارگر روی در کارگاه کوچکی چسبانده‌اند.

«ناهاری» به معنی چاشتی بوده که صبح می‌خورده‌اند، سپس معنای همین «ناهار» امروزی را پیدا کرده، و اکنون دارد تخصیص معنایی می‌یابد: «ساعت استراحت و ناهار خوردن.»

حسین جاوید
@Virastaar
جایی می‌خواندم که مترجم محترمی از ناشر محترمی بابت تأخیر زیاد و چندین ساله در چاپ اثرش گلایه‌ی مفصلی کرده بود.

اگر انصاف داشته باشیم، می‌بینیم اکثر ما ناشرها کم‌وبیش این مشکل را داریم؛ بالاخره، از قدیم گفته‌اند «یک سوزن به خود، یک جوالدوز به دیگران».

ما ناشرها باید در سیاست پذیرش کتاب تجدید نظر کنیم و ورودی را با توان چاپ و سرمایه‌گذاری‌مان بسنجیم. الان، از آنجا که صرفاً پذیرش کتاب هزینه‌ی خاصی روی دست ما نمی‌گذارد، علاقه داریم ده‌ها و بلکه صدها قرارداد ببندیم و آثار و پدیدآوران را منتظر نگه داریم تا به‌ زعم خودمان شرایط و زمان مناسب برای نشر کتاب‌ها فراهم شود.

این کشور مملکت پیش‌بینی‌ناپذیرهاست، یک روز خروج ترامپ از برجام، یک روز کرونا و تعطیلی‌هایش، یک روز اعتراض‌ها، یک روز جهش قیمت ارز، یک روز نیزه‌پرانی بین قبایل بدوی آمازون... همه‌ی این‌ها روی اقتصاد و کار ما اثر می‌گذارد. خودمان می‌دانیم که مقصر نیستیم، اما از آن طرف هم باید شرایط روحی و مادی پدیدآورها را در اولویت قرار دهیم. شاید خیلی‌ها حتی از خیر حساب کردن روی بخش مالی قضیه گذشته باشند، اما دست‌کم، و بجا، انتظار دارند ثمره‌ی معنوی زحمات چندین ماهه و چندین ساله‌شان را ببینند و کتابشان چاپ شود. هر کتابی که در کشوی نشر ما خاک می‌خورد انگیزه‌ی پدید آمدن آثار دیگر را هم با خودش زیر خاک می‌برد.

سیاست معقول و شدنی به نظر من این است: بندهایی به قراردادهای انتشار کتاب اضافه شود و مثلاً یک بازه‌ی حداکثر دو ساله را برای انتشار کتاب در نظر بگیرد، به این صورت که اگر ناشر در این مدت کتاب را به چاپ نرساند، قرارداد به‌شکل خودکار ملغی شود و پدیدآور بتواند اثرش را به ناشر دیگری بسپارد. این‌‌چنین نه سیخ می‌سوزد و نه کباب.

حسین جاوید
@Virastaar
«تألیف و ترجمه:»، «گردآوری و ترجمه:»، «پژوهش و ترجمه:» و امثال آن‌ها پیام‌هایی هستند که از روی جلد کتاب با من سخن می‌گویند: «من را نخر! بعید است کار جدی و قابل اعتنایی باشم که ارزش صرف وقت و هزینه را داشته باشد!»

حسین جاوید
@Virastaar
زبان عامه‌ی مردم پر از لغات و اصطلاحاتی است که حتی در لغت‌نامه‌های بزرگ و روزآمد هم پیدا نمی‌شوند. این‌ها عمدتاً در زمان خاص و جغرافیای خاصی پدیدار می‌شوند و خیلی‌شان فرصت پیدا نمی‌کنند به گفتار نسل‌های بعد راه یابند و جایشان را به اصطلاحات عامیانه‌ی جدید می‌دهند.

نمونه‌های زیر به‌خوبی این تحول را نشان می‌دهد. واژه‌ی سمت راست ممیز اصطلاحی است که در دوره‌ی #قاجار به کار می‌رفته و واژه‌ی سمت چپ ممیز اصطلاحی است که امروزه و کمابیش با همان معنی رواج یافته است.

❇️ حلوا/ زن‌ذلیل
❇️ هاتان‌ماتان/ سوسول
❇️ تاطوله/ آبکی (شراب و عرق و ...)
❇️ پاچه‌فسفسی/ دَدَردودوری
❇️ قِولدِنگ/ ابنه‌ای
❇️ خرچه/ بچه‌خوشگل
❇️ قُوزولَی مُوزولَی/ لاغرمردنی
❇️ آش‌مال/ پاچه‌خوار
❇️ عیاش خر/ چس‌خور
❇️ قلیان دسته‌لق/ دراز بی‌قواره
❇️ چُرتی/ عملی
❇️ گورخر عبدالله‌خان/ درِ مسجد
❇️ بی‌بی‌بنفشه/ پخمه

حسین جاوید
@Virastaar
مرحوم مجتبی عبدالله‌نژاد یکی، دو ماه پیش از فوتش مهمان من بود در دفتر نشر. پیشنهاد جالبی داشت. می‌گفت: «برای همه‌ی ما پیش آمده که مجبور شده‌ایم فایل کتابی را از مراجع غیررسمی دانلود و استفاده کنیم و از این بابت عذاب وجدان هم داشته‌ایم. کاش ناشرها صفحه‌ی پرداخت مخصوصی در سایتشان بگذارند که بشود در این مواقع مراجعه کرد و مبلغی به دلخواه پرداخت.»

حسین جاوید
@Virastaar
انتخابات فقط انتخابات اخیر اتحادیه‌ی ناشران و کتاب‌فروشان تهران!

در کانال اتحادیه مدام اعلام می‌کردند «استقبال فلان است و بهمان»، «به‌علت استقبال بسیار زیاد تمدید شد» و… طوری که ما نگران شدیم خدای‌ناکرده همکاری در آن شلوغی زیر دست و‌ پا بماند! نیم ساعت بعد از پایان زمان رأی‌گیری، اعلام کردند انتخابات به حد نصاب نرسیده و رسمیت ندارد! :)

حسین جاوید
@Virastaar
گروه «اخبار کتاب» از بیستم دی‌ماه ۱۳۹۴ تا کنون محفلی است برای صدها ناشر و نویسنده و مترجم و دوست‌دار کتاب؛ از طریق لینک زیر می‌توانید به ما بپیوندید:

https://www.tg-me.com/+cY8_xkirnjM1MTU0

📣 امکان پیوستن به «اخبار کتاب» فقط در ۲۴ ساعت آینده فراهم است و پس از آن، به روال همیشه و برای حفظ فضای خوب جمع دوستانه‌مان، این امکان فراهم نیست. فرصت بعدی پیوستن به «اخبار کتاب» در روزهای پیش از شروع نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۴۰۳ خواهد بود.

حسین جاوید
@Virastaar
اتفاقی و از اکسپلور اینستاگرام، سر از صفحات فودبلاگرهای‌ ⁧ #مشهد⁩ درآوردم و در چند دقیقه فهمیدم تبلیغات اغلب رستوران‌های مشهدی روی ارائه‌ی دو امتیاز استوار است:

‏۱) سوپ رایگان
‏۲) «سرریز» رایگان (یعنی وقتی غذای داخل بشقابت تمام شد دوباره و مفتی برایت بکشند)

کاربرد واژه‌ی «سرریز» با چنین معنایی برایم جالب بود.

حسین جاوید
@Virastaar
«هزار سال بزی و هزار سال نوروز بخور او مهرگان. تا ناژ سبز و زاغ سیاه و فلک اندر گشتن و شب به بیرون شدن و روز به اندر آمدن، تنت درست باد و دلت شاد باد.»

قطعه‌ای از تفسیری کهن، محفوظ در کتابخانه‌ی خسروپاشا (ترکیه) 


نوروز مبارک☀️🌱

دوست‌دار همگی
حسین جاوید
@Virastaar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مصداق بارز دانش «سرچی» و «سطحی».

‏این که مثلاً بگوییم فلان واکه یا صدا را در فارسی (یا هر زبان دیگر) «زنده کنیم» کمابیش به این می‌ماند که بگوییم دوباره آبشُش درآوریم و برگردیم به اقیانوس!

‏کسی یک ترم در دانشگاه زبان‌شناسی خوانده باشد، کلیپ‌های این آقا برایش حکم استندآپ کمدی دارد!

حسین جاوید
@Virastaar
پدیدآورهای محترم معمولاً در جریان جزئیات زحمتی نیستند که برای اصلاح مکرر هر کار نیاز است. مثلاً، وقتی کتابی ویرایش و صفحه‌بندی شده، گاهی ــ فرضاً در فایل ایندیزاین ــ حتی افزودن و کاستن یکی، دو خط باعث می‌شود نظم صفحات و سطرهای بیوه و یتیم و... به هم بریزد و حجم کاری زیادی ایجاد شود. ضمناً، هر بار اصلاح ثانویه احتمال بروز خطا را بالا می‌برد و ممکن است چیزهایی جا بمانند یا مشکل پیدا کنند.

پدیدآورها باید همیشه «متن نهایی» را تحویل ناشر بدهند و به این امید نباشند که بازبینی و بازنگری اساسی را به مراحل بعدی موکول کنند. کتابی که ــ البته، به شیوه‌ی درستش ــ ویراسته و صفحه‌بندی می‌شود فقط در حد «غلط‌گیری» و زدودن اشتباهاتی که از چشم دور مانده‌اند «بازخوانی» می‌شود، اما برخی عادت کرده‌‌اند که چیز موقتی در اختیار ناشر قرار دهند و کارهای مهم را به بعد از دریافت مجوز و ویرایش و... موکول کنند. اگر هم ناشر مخالفت کند، دلخوری پیش می‌آید.

طبعاً هیچ پدیدآور کاربلدی نیست که از متنی که تحویل ناشر شده رضایت کامل و صددرصدی داشته باشد و تا آخرین لحظات چاپ کتاب (و حتی پس از آن) دلش نخواهد فلان جمله را بهتر بنویسد و فلان پانویس را بیفزاید و فلان معادل را عوض کند و...! اما باید دانست که «نمونه‌خوانی نهایی» با «بازنگری» و «بازنویسی» توفیر دارد و کار باید اول حسابی چوب بخورد و بعد به دست ناشر برسد.

حسین جاوید
@Virastaar
«اقتصاد» در اصل یعنی «میانه‌روی» و توسعاً یعنی «دخل و خرج را برابر نگه داشتن». «اقتصادی» یعنی «مربوط به اقتصاد» و در دهه‌های اخیر واژه‌ای تخصصی برای اشاره به علمی بوده که به نیازهای مادی بشر می‌پردازد.

❇️ «بحران‌های اقتصادی متوالیاً رخ می‌دهند.» (زمینه‌ی جامعه‌شناسی، امیرحسین آریانپور، ۱۳۴۴)

❇️ «سپاهیان دانش... مشوق و راهنمای روستاییان در فعالیت‌های اجتماعی، بهداشتی، عمرانی و اقتصادی باشند.» (آیین‌نامه‌ی دبستان‌ها، وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۵۱)

❇️ «این ارقام اقتصادی متعادل نیست.» (حماسه‌ی کویر، باستانی پاریزی، ۱۳۵۶)

چند سالی است یک معنای تازه هم سوار واژه‌ی «اقتصادی» شده است و روزبه‌روز بسامد بیشتری می‌یابد: «ارزان.»

از آنجا که فراخواندن مردم به خرید یک کالای ارزان یا رفتن به یک رستوران یا سفر ارزان و شبیه این‌ها به‌نوعی خفیف‌کننده است و ممکن است پس زده شود، «اقتصادی» پربسامد شده تا بدون اینکه احساسات افراد را جریحه‌دار کند، به آن‌ها بگوید لازم نیست برای فلان کالا یا خدمات پول زیادی بپردازند. آنجا که اذعان به استفاده از کالاها یا خدمات ارزان هم خجالت‌آور است «اقتصادی» می‌تواند به گوینده آسایش بیشتری بدهد.

❇️ «سالم، خوشمزه، اقتصادی.» (کمپین تبلیغاتی نودالیت، سال ۱۴۰۳)

این تغییر معنایی «اقتصادی» جزو موارد «حسن تعبیر» یا «به‌سازی» (euphemism) است. «به‌سازی» در زبان ما روزبه‌روز رواج بیشتری می‌یابد، چون ذاتاً ما جامعه‌ای تعارفی، پنهان‌کار و مهربان هستیم و ترجیح می‌دهیم مشکلات خودمان و دیگران را جار نزنیم.

حسین جاوید
@Virastaar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این اولین پست ویدیویی کانال ویراستار است.

در این پست به پرسش پرتکراری پاسخ داده‌ام: تعرفه‌ی ویرایش چطور‌ محاسبه می‌شود و برای سال جاری پرداخت یا دریافت چه دستمزدی منطقی و منصفانه است؟

اگر ناشر یا ویراستار هستید، این توضیحات، کاملاً کاربردی و با رقم مشخص، به شما کمک خواهد کرد.

حسین جاوید
@Virastaar
2024/10/02 16:35:19
Back to Top
HTML Embed Code: