حدود دو سال است که وزارت ارشاد، به بهانهی نبود بودجه، هیچ خریدی برای کتابخانههای مدارس و کتابخانههای عمومی کشور انجام نداده، اما الحمدلله برای راهاندازی سامانهی نظارت مردمی و سختگیری بیشتر بر ناشران، و بهتبع آن معیشت دستاندرکاران تولید در صنعت نشر، پول مکفی دارند!
راستی، طبق اصل ۲۴ قانون اساسی، «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی باشند».
حسین جاوید
@Virastaar
راستی، طبق اصل ۲۴ قانون اساسی، «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی باشند».
حسین جاوید
@Virastaar
#مانی کتاب جدیدی است که از استاد گرانقدرم #زهره_زرشناس منتشر شده است.
این روزها این کتاب را در دست دارم و میخوانم و میآموزم.
حسین جاوید
@Virastaar
این روزها این کتاب را در دست دارم و میخوانم و میآموزم.
حسین جاوید
@Virastaar
سازمان اسناد و کتابخانهی ملی ایران دارد «جشنوارهی هوش مصنوعی و آیندهی پژوهش» برگزار میکند.
همزمان، دو هفته است که خطوط تلفنی این سازمان ایراد پیدا کرده و نمیشود با آنها تماس گرفت!
میخواهی حالا اول همین چهار تا سیم معمولی را وصل کن، هوش مصنوعی را هم در کنارش ادامه بده!
حسین جاوید
@Virastaar
همزمان، دو هفته است که خطوط تلفنی این سازمان ایراد پیدا کرده و نمیشود با آنها تماس گرفت!
میخواهی حالا اول همین چهار تا سیم معمولی را وصل کن، هوش مصنوعی را هم در کنارش ادامه بده!
حسین جاوید
@Virastaar
از ۲۴ تا ۳۰ آبان ۱۴۰۲، به مناسبت هفتهی کتاب، تخفیف هماهنگ ۱۰ تا ۲۰ درصدی در کتابفروشیهای کشور ارائه میشود.
این رویداد را مؤسسات پخش، کتابفروشیها و ناشرها برنامهریزی کردهاند و هیچ نوع دخالت دولتی در آن نیست ــ یک کار صنفی تروتمیز که منافع آن هم به مخاطب و هم به همهی حلقههای صنعت نشر میرسد.
کاش روزی همین الگوی درست جایگزین نمایشگاههای کتاب هم بشود.
حسین جاوید
@Virastaar
این رویداد را مؤسسات پخش، کتابفروشیها و ناشرها برنامهریزی کردهاند و هیچ نوع دخالت دولتی در آن نیست ــ یک کار صنفی تروتمیز که منافع آن هم به مخاطب و هم به همهی حلقههای صنعت نشر میرسد.
کاش روزی همین الگوی درست جایگزین نمایشگاههای کتاب هم بشود.
حسین جاوید
@Virastaar
یک #ایرج_افشار داریم و یک #ایرج_افشار_سیستانی، که اتفاقاً حوزهی کارشان شبیه است و هر دو پرکار بودهاند.
طبعاً باید دقت داشت که این دو یا آثارشان را اشتباه نگرفت.
حسین جاوید
@Virastaar
طبعاً باید دقت داشت که این دو یا آثارشان را اشتباه نگرفت.
حسین جاوید
@Virastaar
«ایران» و «ایرانی بودن» در ذهن انسان ایرانی پیشامدرن و باشندگان دورزمان ایرانزمین با این نیرویی که امروزه در ذهن ما در جریان است جاری نبوده و افراد هویت خود را اغلب در خانواده و قوموقبیلهشان تعریف میکردهاند و میدیدهاند؛ این را میتوان در رواج ازدواجهای خویشاوندی، جنگهای حیدری ـ نعمتی چندسدهای، اختلافات قومی ـ قبیلهای و... ردیابی و تأیید کرد. توصیههای دینی در گرامیداشت خویشان هم نیروبخش چنین رویکردهایی بوده است.
آنچه از این موضوع به کار ما میآید این بخش است که طبعاً روابط خانوادگی در چنین جامعهای در اولویت قرار دارد و اهمیت زیادی مییابد. بازتاب زبانی این روابط چنین است: اختصاص یافتن واژگان پرشمار به بستگان.
مثلاً، برخلاف انگلیسیزبانها که cousin را به طیف گستردهای از فرزندان خویشاوندان اطلاق میکنند، ما واژگان متنوعی شامل «پسرخاله»، «دخترخاله»، «پسرعمه»، «دخترعمه»، «پسرعمو»، «دخترعمو» و «پسردایی»، «دختردایی» داریم. یا فرضاً ما «باجناق» و «برادرزن» و «برادرشوهر» و «شوهرخواهر» را متمایز میکنیم و انگلیسیزبانها به همهی اینها، و بعضاً به اقوام دورتری جز اینها، میگویند «brother in law». از این مثالها زیاد است.
باری، مترجم و ویراستار باید بکوشند تا جای ممکن این روابط را کشف و معادلسازی کنند و عنوان درست در زبان مبدأ را جایگزین سازند. فرضاً، وقتی سخن از مادر شخصیت اصلی یک داستان است و نیز پای یک «aunt» هم در میان است، اگر ببینیم که این دو در یک خانه و با یک پدر و مادر رشد یافتهاند و خطوربط دارند، بدیهی است که میفهمیم معادل درست باید «خاله» باشد، نه «عمه» یا حتی «زندایی» یا «زنعمو».
علاوه بر آنچه گفته شد، گاهی هم در کتابهای غیرداستانی اطلاعات فرامتنی به یاری مترجم میآیند. مثلاً، بهتازگی کتابی در دست چاپ داشتیم و نمیدانستیم منظور نویسنده این است که «دایی»اش بودایی است یا «عموی» او؛ به سایت او مراجعه کردیم و دیدیم که توضیح داده خانوادهی مادریاش بوداییاند، و توانستیم به معادل دقیق دست یابیم.
حسین جاوید
@Virastaar
آنچه از این موضوع به کار ما میآید این بخش است که طبعاً روابط خانوادگی در چنین جامعهای در اولویت قرار دارد و اهمیت زیادی مییابد. بازتاب زبانی این روابط چنین است: اختصاص یافتن واژگان پرشمار به بستگان.
مثلاً، برخلاف انگلیسیزبانها که cousin را به طیف گستردهای از فرزندان خویشاوندان اطلاق میکنند، ما واژگان متنوعی شامل «پسرخاله»، «دخترخاله»، «پسرعمه»، «دخترعمه»، «پسرعمو»، «دخترعمو» و «پسردایی»، «دختردایی» داریم. یا فرضاً ما «باجناق» و «برادرزن» و «برادرشوهر» و «شوهرخواهر» را متمایز میکنیم و انگلیسیزبانها به همهی اینها، و بعضاً به اقوام دورتری جز اینها، میگویند «brother in law». از این مثالها زیاد است.
باری، مترجم و ویراستار باید بکوشند تا جای ممکن این روابط را کشف و معادلسازی کنند و عنوان درست در زبان مبدأ را جایگزین سازند. فرضاً، وقتی سخن از مادر شخصیت اصلی یک داستان است و نیز پای یک «aunt» هم در میان است، اگر ببینیم که این دو در یک خانه و با یک پدر و مادر رشد یافتهاند و خطوربط دارند، بدیهی است که میفهمیم معادل درست باید «خاله» باشد، نه «عمه» یا حتی «زندایی» یا «زنعمو».
علاوه بر آنچه گفته شد، گاهی هم در کتابهای غیرداستانی اطلاعات فرامتنی به یاری مترجم میآیند. مثلاً، بهتازگی کتابی در دست چاپ داشتیم و نمیدانستیم منظور نویسنده این است که «دایی»اش بودایی است یا «عموی» او؛ به سایت او مراجعه کردیم و دیدیم که توضیح داده خانوادهی مادریاش بوداییاند، و توانستیم به معادل دقیق دست یابیم.
حسین جاوید
@Virastaar
وزیر محترم ارشاد فرمودهاند «فروش کتاب در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۴۰۰ معادل ۲۴۷ درصد رشد داشته است، در همین ۸ ماه تا آبان هم نسبت به کل سال ۱۴۰۱ معادل ۵۸ درصد رشد فروش داشتهایم»!
شما یک بوقلمون شکمپر روز شکرگزاری را از فر دربیاور، این جملات را برایش بازگو کن، اگر به اذن خدا زنده نشد و نخندید، هر چه دلت میخواهد به من بگو!
حسین جاوید
@Virastaar
شما یک بوقلمون شکمپر روز شکرگزاری را از فر دربیاور، این جملات را برایش بازگو کن، اگر به اذن خدا زنده نشد و نخندید، هر چه دلت میخواهد به من بگو!
حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۹) هفت گفتار دربارهی ترجمه @Virastaar
هفت گفتار دربارهی ترجمه
دکتر کورش صفوی
نشر مرکز
چاپ سیزدهم/ ۱۳۹۷
اول این که این کتاب با تقدیمنامهی زیبایی از دکتر کورش صفوی شروع میشود: «تقدیم به مادرم که به هر تار سپید مویش هزاران دین دارم.» دودیگر، شاید بشود آن را از سادهترین کتابهای دکتر صفوی دانست، کتابی که برای عموم علاقهمندان به مباحث مربوط به زبان و ترجمه و نیز بهویژه برای مترجمها و ویراستارهای جوان مفید خواهد بود.
هفت گفتار دربارهی ترجمه شامل هفت مقاله و یک مؤخره است که هر یک به موضوع و دغدغهای در باب ترجمه میپردازد: نسبیت زبانی، ترجمهناپذیری، اختیارات مترجم و بایدونبایدهای ترجمه، سبک در ترجمه و... ــ البته، از آنجا که معناشناسی حیطهی علاقه و تخصص دکتر صفوی بود، در همهی مقالات بهنوعی مباحث بر پایهی قواعد و مفروضات معناشناختی بسط داده شده است.
مقالات خیلی کوتاه و سرراستاند اما مطالبی که بهاجمال در آنها بررسی شده در را به دنیایی از ظرافتها و جزئیات و جذابیتهای زبانی باز میکند، مثلاً این که چرا سرهگرایی نمیتواند منطقی باشد، چرا در زبانهایی مثل فارسی و انگلیسی کلمات مترادف زیادند، ترجمهی ارتباطی چه است و ترجمهی معنایی چه، آیا متن ترجمهناپذیر داریم یا خیر، تفاوت فرهنگی جوامع چه نقشی در دایرهی واژگان آنها دارد، و...
مقالات این کتاب در دههی شصت نوشته شدهاند و بدیهی است که بعضی موارد در آنها با آنچه امروزه دیدهایم، شناختهایم و به آن دست یافتهایم متفاوت است. بهعنوان نمونه، آنچه دربارهی ترجمهی ماشینی گفته شده بر اساس امکانات آن سالهاست و نه دستاوردهای نو چون هوش مصنوعی و... بااینحال، کلیت کار تازگی و استواری خود را حفظ کرده و بیانگر ذهن باز و نگاه جستوجوگر استادی است که شاید تا سالهای سال نظیرش را نداشته باشیم.
حسین جاوید
@Virastaar
دکتر کورش صفوی
نشر مرکز
چاپ سیزدهم/ ۱۳۹۷
اول این که این کتاب با تقدیمنامهی زیبایی از دکتر کورش صفوی شروع میشود: «تقدیم به مادرم که به هر تار سپید مویش هزاران دین دارم.» دودیگر، شاید بشود آن را از سادهترین کتابهای دکتر صفوی دانست، کتابی که برای عموم علاقهمندان به مباحث مربوط به زبان و ترجمه و نیز بهویژه برای مترجمها و ویراستارهای جوان مفید خواهد بود.
هفت گفتار دربارهی ترجمه شامل هفت مقاله و یک مؤخره است که هر یک به موضوع و دغدغهای در باب ترجمه میپردازد: نسبیت زبانی، ترجمهناپذیری، اختیارات مترجم و بایدونبایدهای ترجمه، سبک در ترجمه و... ــ البته، از آنجا که معناشناسی حیطهی علاقه و تخصص دکتر صفوی بود، در همهی مقالات بهنوعی مباحث بر پایهی قواعد و مفروضات معناشناختی بسط داده شده است.
مقالات خیلی کوتاه و سرراستاند اما مطالبی که بهاجمال در آنها بررسی شده در را به دنیایی از ظرافتها و جزئیات و جذابیتهای زبانی باز میکند، مثلاً این که چرا سرهگرایی نمیتواند منطقی باشد، چرا در زبانهایی مثل فارسی و انگلیسی کلمات مترادف زیادند، ترجمهی ارتباطی چه است و ترجمهی معنایی چه، آیا متن ترجمهناپذیر داریم یا خیر، تفاوت فرهنگی جوامع چه نقشی در دایرهی واژگان آنها دارد، و...
مقالات این کتاب در دههی شصت نوشته شدهاند و بدیهی است که بعضی موارد در آنها با آنچه امروزه دیدهایم، شناختهایم و به آن دست یافتهایم متفاوت است. بهعنوان نمونه، آنچه دربارهی ترجمهی ماشینی گفته شده بر اساس امکانات آن سالهاست و نه دستاوردهای نو چون هوش مصنوعی و... بااینحال، کلیت کار تازگی و استواری خود را حفظ کرده و بیانگر ذهن باز و نگاه جستوجوگر استادی است که شاید تا سالهای سال نظیرش را نداشته باشیم.
حسین جاوید
@Virastaar
این را دربارهی رویکرد خودم نمیگویم، اما بهتر است وقتی در اینستاگرام به ناشری پیشنهاد همکاری میدهید (پذیرش کتاب، ویراستاری، طراحی، صفحهآرایی، کارمندی و...) صفحهی او را دنبال کنید.
وقتی ناشر را فالو ندارید، احتمال دیده شدن پیامتان کمتر است و طبعاً نگاه ناشر و کارمندان تحریریهی نشر این است که تیرهایی در تاریکی به دهها هدف انداختهاید و شناخت خاصی از مؤسسهی آنها ندارید.
حسین جاوید
@Virastaar
وقتی ناشر را فالو ندارید، احتمال دیده شدن پیامتان کمتر است و طبعاً نگاه ناشر و کارمندان تحریریهی نشر این است که تیرهایی در تاریکی به دهها هدف انداختهاید و شناخت خاصی از مؤسسهی آنها ندارید.
حسین جاوید
@Virastaar
کتابفروشهای نایابفروش و کمیابفروش اخیراً سنت عجیبی پایه گذاشتهاند: چهار تا کتاب با موضوع مشابه پیدا میکنند و کنار هم میچینند و زیرش مینویسند فروش با هم، قیمت فلان!
مگر بازار میوه و ترهبار است که درهم بخریم؟!
حسین جاوید
@Virastaar
مگر بازار میوه و ترهبار است که درهم بخریم؟!
حسین جاوید
@Virastaar
در زبان وقتی از #مترادف حرف میزنیم عموماً تصویر سادهای از آن در ذهن داریم که ساختهوپرداختهی لغتنامهها و نیز نوع آموزش ادبیات در مدارس و دانشگاههاست: «مترادف یعنی هممعنی.»
درواقع، هیچ دو واژهای را نمیتوان یافت که همپوشانی کامل معنایی داشته باشند. مترادف را باید ذیل #بافت (#context) متن کاوید و دریافت. مترادفها واژههایی هستند که از چیزها، کنشها و مفاهیم مشابه در بافتهای متفاوت نمایندگی میکنند. آنچه نثر فنی کلیله و دمنه را از نثر مسجع گلستان سعدی، زبان اشعار کودکانهی عباس یمینی شریف را از زبان قصاید خاقانی، و متن اخبار روزنامهها را از متن ترجمهی کتاب مبانی فیزیک هالیدی متمایز میسازد همین بهظاهر «مترادف»ها هستند که البته با ابزار «نحو» (syntax) درآمیختهاند.
بیایید دو واژهی «چاقو» و «کارد» را در نظر بگیریم. در اغلب فرهنگها این دو واژه در مداخل مربوط به یکدیگر حضور دارند و #مترادف دانسته شدهاند. حالا بیایید کلمهها و ترکیبها و مثلهای زیر را در نظر بگیریم:
⏺️ چاقوکش
⏺️ چاقو ضامندار
⏺️ کاردآجین
⏺️ کبابکاردی
⏺️ کاردک
⏺️ کارد و پنیر
⏺️ کارد به استخوان رسیدن
⏺️ کارد بزنی خونش درنمیآید
⏺️ چاقو دستهی خود را نمیبُرد
خب، حالا «چاقو» و «کارد» را که ظاهراً دو واژهی #مترادف هستند با یکدیگر جایگزین کنیم:
⏺️ کاردکش
⏺️ کارد ضامندار
⏺️ چاقوآجین
⏺️ کبابچاقویی
⏺️ چاقوئک
⏺️ چاقو و پنیر
⏺️ چاقو به استخوان رسیدن
⏺️ چاقو بزنی خونش درنمیآید
⏺️ کارد دستهی خود را نمیبُرد
برای هر کس که فارسی زبان مادری اوست بدیهی است کلمات و ترکیبها و مثلهای دومین بیکاربرد و نامتعارفاند؛ گویشور میداند در هر بافت از کدام معادل استفاده کند که غریب ننماید. تازه، «چاقو» و «کارد» را کنار «تیغ» و «خنجر» و «سنان» و حتی «چاکو» قرار دهید تا ببینید ابعاد این مفهوم چقدر گسترده است.
«امیر شبگیر برنشست» و «سلطان سحرگاه سوار شد» و «شاه دم صبحی پرید بالا» در سه بافت متفاوت قرار دارند و پیداست که مترادف بودن واژههای آنها فقط «پوسته» است.
حسین جاوید
@Virastaar
درواقع، هیچ دو واژهای را نمیتوان یافت که همپوشانی کامل معنایی داشته باشند. مترادف را باید ذیل #بافت (#context) متن کاوید و دریافت. مترادفها واژههایی هستند که از چیزها، کنشها و مفاهیم مشابه در بافتهای متفاوت نمایندگی میکنند. آنچه نثر فنی کلیله و دمنه را از نثر مسجع گلستان سعدی، زبان اشعار کودکانهی عباس یمینی شریف را از زبان قصاید خاقانی، و متن اخبار روزنامهها را از متن ترجمهی کتاب مبانی فیزیک هالیدی متمایز میسازد همین بهظاهر «مترادف»ها هستند که البته با ابزار «نحو» (syntax) درآمیختهاند.
بیایید دو واژهی «چاقو» و «کارد» را در نظر بگیریم. در اغلب فرهنگها این دو واژه در مداخل مربوط به یکدیگر حضور دارند و #مترادف دانسته شدهاند. حالا بیایید کلمهها و ترکیبها و مثلهای زیر را در نظر بگیریم:
⏺️ چاقوکش
⏺️ چاقو ضامندار
⏺️ کاردآجین
⏺️ کبابکاردی
⏺️ کاردک
⏺️ کارد و پنیر
⏺️ کارد به استخوان رسیدن
⏺️ کارد بزنی خونش درنمیآید
⏺️ چاقو دستهی خود را نمیبُرد
خب، حالا «چاقو» و «کارد» را که ظاهراً دو واژهی #مترادف هستند با یکدیگر جایگزین کنیم:
⏺️ کاردکش
⏺️ کارد ضامندار
⏺️ چاقوآجین
⏺️ کبابچاقویی
⏺️ چاقوئک
⏺️ چاقو و پنیر
⏺️ چاقو به استخوان رسیدن
⏺️ چاقو بزنی خونش درنمیآید
⏺️ کارد دستهی خود را نمیبُرد
برای هر کس که فارسی زبان مادری اوست بدیهی است کلمات و ترکیبها و مثلهای دومین بیکاربرد و نامتعارفاند؛ گویشور میداند در هر بافت از کدام معادل استفاده کند که غریب ننماید. تازه، «چاقو» و «کارد» را کنار «تیغ» و «خنجر» و «سنان» و حتی «چاکو» قرار دهید تا ببینید ابعاد این مفهوم چقدر گسترده است.
«امیر شبگیر برنشست» و «سلطان سحرگاه سوار شد» و «شاه دم صبحی پرید بالا» در سه بافت متفاوت قرار دارند و پیداست که مترادف بودن واژههای آنها فقط «پوسته» است.
حسین جاوید
@Virastaar
ــ طی پنج سال، قیمت کاغذ را بیست برابر، هزینههای چاپ و صحافی را پانزده برابر، هزینههای اجارهی دفترها و انبارهای ناشرها را پانزده برابر و دستمزد کارکنان را ده برابر کردهایم و قدرت خرید مردم را هم کاهش دادهایم تا کالاهای فرهنگی از سبدشان خارج شود، ولی باز هم اینها دارند یک چیزهایی چاپ میکنند؛ چه کنیم؟
ــ معافیت مالیاتیشان را لغو کن!
حسین جاوید
@Virastaar
ــ معافیت مالیاتیشان را لغو کن!
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
کتاب سده منتشر کرد
انگار آنجا نیستم
اسلاونکا دراکولیچ
ترجمهی حدیث حسینی
چاپ اول/ پاییز ۱۴۰۲/ ۲۴۶ صفحه/ ۱۹۹۰۰۰ تومان
انگار آنجا نیستم شاهکاری ادبی است که در اکثر فهرستهای معتبر جزو رمانهای برتر جهان است. نویسندهی آن، اسلاونکا دراکولیچ، در ایران با آثاری چون کمونسیم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم، کافه اروپا و بالکان اکسپرس به شهرت رسیده است.
«اس» دختری جوان است که در دهکدهای در بوسنی زندگی میکند. روزی سربازی وارد آپارتمانش میشود و خیلی زود او خود را گرفتار چرخدندههای ماشین جنگ و تجاوز و تحقیر و کشتاری میبیند که صربها به راه انداختهاند. روزهایی عجیب را پشت سر میگذارد و سرانجام کودکی در بطن دارد که احساساتی متناقض را در وجودش میپرورد و او باید برای سرنوشتش تصمیم بگیرد...
انگار آنجا نیستم داستانی است از یأس و امید و قربانی شدن همیشگی زنان در آتشافروزیهای مردان ــ کتابی که ماجرایش فراموشناشدنی است.
@SadePub
انگار آنجا نیستم
اسلاونکا دراکولیچ
ترجمهی حدیث حسینی
چاپ اول/ پاییز ۱۴۰۲/ ۲۴۶ صفحه/ ۱۹۹۰۰۰ تومان
انگار آنجا نیستم شاهکاری ادبی است که در اکثر فهرستهای معتبر جزو رمانهای برتر جهان است. نویسندهی آن، اسلاونکا دراکولیچ، در ایران با آثاری چون کمونسیم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم، کافه اروپا و بالکان اکسپرس به شهرت رسیده است.
«اس» دختری جوان است که در دهکدهای در بوسنی زندگی میکند. روزی سربازی وارد آپارتمانش میشود و خیلی زود او خود را گرفتار چرخدندههای ماشین جنگ و تجاوز و تحقیر و کشتاری میبیند که صربها به راه انداختهاند. روزهایی عجیب را پشت سر میگذارد و سرانجام کودکی در بطن دارد که احساساتی متناقض را در وجودش میپرورد و او باید برای سرنوشتش تصمیم بگیرد...
انگار آنجا نیستم داستانی است از یأس و امید و قربانی شدن همیشگی زنان در آتشافروزیهای مردان ــ کتابی که ماجرایش فراموشناشدنی است.
@SadePub
اگر کتابخوان حرفهای باشید، احتمالاً هفتهای ۱ کتاب خواهید خواند ــ میکند حدود سالی ۵۰ تا.
۳۰ سال دیگر فرصت داشته باشید هر سال ۵۰ کتاب بخوانید، میشود ۱۵۰۰ تا!
البته، در واقعیت، شاید رسیدن به این ۱۵۰۰ هم رؤیایی باشد. پس قدر این ۱۵۰۰ کتاب باقیمانده را بدانید و هوشمندانه انتخاب کنید!
حسین جاوید
@Virastaar
۳۰ سال دیگر فرصت داشته باشید هر سال ۵۰ کتاب بخوانید، میشود ۱۵۰۰ تا!
البته، در واقعیت، شاید رسیدن به این ۱۵۰۰ هم رؤیایی باشد. پس قدر این ۱۵۰۰ کتاب باقیمانده را بدانید و هوشمندانه انتخاب کنید!
حسین جاوید
@Virastaar
https://www.science.org/doi/10.1126/sciadv.adj3524
دهههاست که بر پایهی مطالعات زیستشناختی و انسانشناختی و نیز آرای دانشمندان زبانشناس همچون #چامسکی میدانیم که نوزاد انسان با توانایی غریزی و ویژه در آموختن زبان به دنیا میآید. حالا این پژوهش جالب به این نتیجه رسیده است که زبانآموزی درواقع از دوران جنینی و در پیکر مادر آغاز میشود و جنین از همان لحظه که اصوات زبان مادری را برای نخستین بار میشنود کسب مهارت در زبانورزی را آغاز میکند.
به نظر من، چنین یافتههایی ــ در صورت اثبات قطعی ــ میتوانند تقویتکنندهی این رای باشند که زبان نه چند بار و در چند جای مختلف بلکه یک بار و در یک جا پدید آمد و سپس قوام یافت و شاخهشاخه شد.
حسین جاوید
@Virastaar
دهههاست که بر پایهی مطالعات زیستشناختی و انسانشناختی و نیز آرای دانشمندان زبانشناس همچون #چامسکی میدانیم که نوزاد انسان با توانایی غریزی و ویژه در آموختن زبان به دنیا میآید. حالا این پژوهش جالب به این نتیجه رسیده است که زبانآموزی درواقع از دوران جنینی و در پیکر مادر آغاز میشود و جنین از همان لحظه که اصوات زبان مادری را برای نخستین بار میشنود کسب مهارت در زبانورزی را آغاز میکند.
به نظر من، چنین یافتههایی ــ در صورت اثبات قطعی ــ میتوانند تقویتکنندهی این رای باشند که زبان نه چند بار و در چند جای مختلف بلکه یک بار و در یک جا پدید آمد و سپس قوام یافت و شاخهشاخه شد.
حسین جاوید
@Virastaar
Science Advances
Prenatal experience with language shapes the brain
Newborns' brain activity shows increased temporal organization after hearing speech in the prenatal language, suggesting learning.
Forwarded from کتاب سده
کتاب سده منتشر کرد
کتابخانهی نیمهشب
مت هیگ
ترجمهی گیتا گرکانی
چاپ اول/ پاییز ۱۴۰۲/ ۳۷۲ صفحه/ ۲۴۹۰۰۰ تومان
مت هیگ را اولین بار گیتا گرکانی با ترجمهی رمانی از او به ایرانیها شناساند و اکنون این نویسندهی انگلیسی یکی از مشهورترین نامهای بازار کتاب ماست. کتابخانهی نیمهشب جدیدترین کار هیگ است که با ترجمهی این مترجم به بازار عرضه میشود.
جایی فراتر از محدویتهای کائنات، کتابخانهای با بینهایت کتاب وجود دارد که هر کدام داستان واقعیتی متفاوت از یک زندگی را روایت میکنند. میتوانید برای داستان زندگیتان بهترین روایت را انتخاب کنید. کتابخانهی نیمهشب داستان شگفتانگیزی است که بهتر شدن روحیهتان را تضمین میکند.
❇️ صادقانه با شما همراهان فرهیختهی سده: کتاب سده جزو اولین ناشرانی بود که کتابخانهی نیمهشب را به وزارت ارشاد ارائه داد و مجوز آن را در سال ۱۴۰۰ گرفت، اما بعدتر، و با مشاهدهی مسابقهی ناشرها، به روال همیشگی خود صبوری کرد تا در فرصت مناسب آن را به بازار عرضه کند. تمرکز سده بر معرفی نویسندگان شایسته و انتشار آثار باکیفیت است و هرگز در پی بازترجمهی آثار پرفروش نبوده است و نخواهد بود.
@SadePub
کتابخانهی نیمهشب
مت هیگ
ترجمهی گیتا گرکانی
چاپ اول/ پاییز ۱۴۰۲/ ۳۷۲ صفحه/ ۲۴۹۰۰۰ تومان
مت هیگ را اولین بار گیتا گرکانی با ترجمهی رمانی از او به ایرانیها شناساند و اکنون این نویسندهی انگلیسی یکی از مشهورترین نامهای بازار کتاب ماست. کتابخانهی نیمهشب جدیدترین کار هیگ است که با ترجمهی این مترجم به بازار عرضه میشود.
جایی فراتر از محدویتهای کائنات، کتابخانهای با بینهایت کتاب وجود دارد که هر کدام داستان واقعیتی متفاوت از یک زندگی را روایت میکنند. میتوانید برای داستان زندگیتان بهترین روایت را انتخاب کنید. کتابخانهی نیمهشب داستان شگفتانگیزی است که بهتر شدن روحیهتان را تضمین میکند.
❇️ صادقانه با شما همراهان فرهیختهی سده: کتاب سده جزو اولین ناشرانی بود که کتابخانهی نیمهشب را به وزارت ارشاد ارائه داد و مجوز آن را در سال ۱۴۰۰ گرفت، اما بعدتر، و با مشاهدهی مسابقهی ناشرها، به روال همیشگی خود صبوری کرد تا در فرصت مناسب آن را به بازار عرضه کند. تمرکز سده بر معرفی نویسندگان شایسته و انتشار آثار باکیفیت است و هرگز در پی بازترجمهی آثار پرفروش نبوده است و نخواهد بود.
@SadePub
مُفاد یا مَفاد؟
«مُفَاد» واژهای عربی است در طیف معنایی «مفهوم»، «فحوا» و «مضمون». به نظر میرسد این واژه از دوران قاجار بهشکل وامواژه در اسناد فارسی رواج یافته و راه خود را سپس و پررنگتر به متون حقوقی و سپستر و کمرنگتر به متون عمومی گشوده است. تلفظ آن طبق اصل عربیاش باید قاعدتاً به ضم میم، یعنی «mofād»، باشد، اما از همان سالهای دور آن را به فتح میم، یعنی «mafād»، هم تلفظ کردهاند ــ محمد معین در فرهنگ فارسی ذیل مدخل «مفاد» آورده است که «در تداول بهغلط mafād(d) تلفظ شود».
نگاه من چنین نیست که یکی از این دو تلفظ را کاملاً غلط بدانیم. واژههایی پرشمار، و بعضاً پرکاربرد، داریم که تلفظ آنها به دلایل و بر اساس قاعدههای آوایی گوناگون دگرگونی یافته است. مثلاً، «گُمان» («gomān») بهشکل «گَمان» («gamān») و «گُواهی» («govāhī»)بهشکل «گَواهی» («gavāhī») هم رواج دارد. فرهنگ فارسی معین دستکم نیم قرن پیش تدوین شده است؛ پس دستکم نیم قرن است که برخی فارسیزبانان دارند از تلفظ «مَفاد» بهجای تلفظ «مُفاد» استفاده میکنند. بنابراین، این را دیگر نمیتوان بهسادگی و با یک برچسب «غلط» از زبان بیرون انداخت.
به نظر میرسد کمکم تلفظ «مَفاد» را هم باید درست بدانیم. زبان به ما نشان داده است برخی صورتها و تلفظهای جدید که در ابتدا آنها را «نادرست» میدانیم اندکاندک خود را به گویشوران پرشمارتری تحمیل میکنند و روزگاری، با مرگ آخرین نفری که صورت یا تلفظ بهظاهر «درست» پیشین را به کار میبرد، صورت کاملاً پیروز و غالب خواهند بود یا دستکم صورت پیشین را صورت کمبسامد و آرکائیک خواهند ساخت.
بد نیست این نکته را هم در نظر داشته باشیم که «مفاد» در زبان فارسی عمدتاً با واژههای «قرارداد» و «توافقنامه» و «موافقتنامه» «باهمآیی» («collocation») دارد:
⏺️ روسیه مفاد موافقتنامهی آتشبس را نقض کرده است.
⏺️ مفاد قرارداد شامل مدتزمان اجارهی ملک و مبلغ اجاره است.
⏺️ بعضی مفاد توافقنامهی برجام تفسیرپذیر است.
حسین جاوید
@Virastaar
«مُفَاد» واژهای عربی است در طیف معنایی «مفهوم»، «فحوا» و «مضمون». به نظر میرسد این واژه از دوران قاجار بهشکل وامواژه در اسناد فارسی رواج یافته و راه خود را سپس و پررنگتر به متون حقوقی و سپستر و کمرنگتر به متون عمومی گشوده است. تلفظ آن طبق اصل عربیاش باید قاعدتاً به ضم میم، یعنی «mofād»، باشد، اما از همان سالهای دور آن را به فتح میم، یعنی «mafād»، هم تلفظ کردهاند ــ محمد معین در فرهنگ فارسی ذیل مدخل «مفاد» آورده است که «در تداول بهغلط mafād(d) تلفظ شود».
نگاه من چنین نیست که یکی از این دو تلفظ را کاملاً غلط بدانیم. واژههایی پرشمار، و بعضاً پرکاربرد، داریم که تلفظ آنها به دلایل و بر اساس قاعدههای آوایی گوناگون دگرگونی یافته است. مثلاً، «گُمان» («gomān») بهشکل «گَمان» («gamān») و «گُواهی» («govāhī»)بهشکل «گَواهی» («gavāhī») هم رواج دارد. فرهنگ فارسی معین دستکم نیم قرن پیش تدوین شده است؛ پس دستکم نیم قرن است که برخی فارسیزبانان دارند از تلفظ «مَفاد» بهجای تلفظ «مُفاد» استفاده میکنند. بنابراین، این را دیگر نمیتوان بهسادگی و با یک برچسب «غلط» از زبان بیرون انداخت.
به نظر میرسد کمکم تلفظ «مَفاد» را هم باید درست بدانیم. زبان به ما نشان داده است برخی صورتها و تلفظهای جدید که در ابتدا آنها را «نادرست» میدانیم اندکاندک خود را به گویشوران پرشمارتری تحمیل میکنند و روزگاری، با مرگ آخرین نفری که صورت یا تلفظ بهظاهر «درست» پیشین را به کار میبرد، صورت کاملاً پیروز و غالب خواهند بود یا دستکم صورت پیشین را صورت کمبسامد و آرکائیک خواهند ساخت.
بد نیست این نکته را هم در نظر داشته باشیم که «مفاد» در زبان فارسی عمدتاً با واژههای «قرارداد» و «توافقنامه» و «موافقتنامه» «باهمآیی» («collocation») دارد:
⏺️ روسیه مفاد موافقتنامهی آتشبس را نقض کرده است.
⏺️ مفاد قرارداد شامل مدتزمان اجارهی ملک و مبلغ اجاره است.
⏺️ بعضی مفاد توافقنامهی برجام تفسیرپذیر است.
حسین جاوید
@Virastaar
وقتی فعلمان منفی است، نمیتوانیم از «تمام» در ساختارهایی مشابه جملات نخستین مثالهای زیر بهره بگیریم:
❌ در تمام مسیر تابلوی راهنما دیده نمیشود.
✅ در هیچجای مسیر تابلوی راهنما دیده نمیشود.
❌ در تمام دورههای تاریخ آزادی واقعی را تجربه نکردهایم.
✅ در هیچیک از دورههای تاریخ آزادی واقعی را تجربه نکردهایم.
❌ در تمام بازیهای امروز لیگ فوتبال گلی رد و بدل نشده است.
✅ در هیچکدام از بازیهای امروز لیگ فوتبال گلی رد و بدل نشده است.
حسین جاوید
@Virastaar
❌ در تمام مسیر تابلوی راهنما دیده نمیشود.
✅ در هیچجای مسیر تابلوی راهنما دیده نمیشود.
❌ در تمام دورههای تاریخ آزادی واقعی را تجربه نکردهایم.
✅ در هیچیک از دورههای تاریخ آزادی واقعی را تجربه نکردهایم.
❌ در تمام بازیهای امروز لیگ فوتبال گلی رد و بدل نشده است.
✅ در هیچکدام از بازیهای امروز لیگ فوتبال گلی رد و بدل نشده است.
حسین جاوید
@Virastaar