Telegram Web Link
سؤال: می‌شود هم نویسنده و هم ویراستار کتاب خودم باشم؟

پاسخ: خیر! همان‌طور که نمی‌شود هم مادر یا پدر فرزند خود بود و هم هم‌زمان مادرخوانده یا پدرخوانده‌ی او! :)

وقتی متنی را می‌نویسید یا ترجمه می‌کنید، فرض بدیهی این است که با نهایت توانایی‌هایتان پیش می‌روید. هر چقدر دقت به خرج دهید و هر چه را اصلاح کنید و هر چند بار که متن را بخوانید و صیقل دهید، چیزی جز «وظیفه‌تان» انجام نداده‌اید؛ نهایتاً نویسنده یا مترجم زبردستی شناخته می‌شوید که کارش ویرایش سبُکی نیاز دارد یا، در بهترین حالت و در موارد استثنایی، ویرایش خاصی نیاز ندارد ــ شما همچنان «نویسنده» یا «مترجم» متن خود هستید، نه «ویراستار» آن.

حسین جاوید
@Virastaar
‏برای red flag معادل فارسی می‌خواهید؟ «زنگ خطر»!

❇️‏ «این‌‌همه زنگ خطر رو دیدی و توجه نکردی؟»

❇️‏ «پرخاشگری یه زنگ خطره.»

❇️‏ «خیلی زنگ خطر داره. بهتره باهاش قرار‌ نذاری.»

❇️ «توده‌های کوچک می‌توانند زنگ خطر ابتلا به بیماری‌های جدی تلقی شوند.»

‏ و…

حسین جاوید
@Virastaar
از همه زیبایی‌های تاریخی #کاروانسرا را جور‌‌ دیگر دوست دارم. شاید در زندگی پیشینم تاجری یا ساربانی بوده‌ام خسته و‌ تشنه، سرگردان در کویر و‌ در جست‌وجوی مسیر، دود آتش مطبخ کاروانسرایی را دیده‌ام، جان دوباره‌ای گرفته‌ام، قدم‌ تند کرده‌ام و شب را در پناه دیوارهای سنگی‌اش آسوده‌ام!


تصویر: کاروانسرای ساسانی قصر بهرام، پارک ملی کویر

عکس و متن: حسین جاوید

@Virastaar
از بهترین پروژه‌هایی که در چند وقت اخیر به ما ارجاع شد پروژه‌ی ویرایش یک «بازی» جذاب بود، بله، «بازی»!

برای خود من بسیار جالب بود که مجموعه‌ای چنین بینش درستی نسبت به حقوق مخاطب دارد و می‌داند هر چیز که در قالب نوشتار عرضه می‌شود باید پاکیزه و درست باشد. قطعاً مخاطبانی که بازی را انجام خواهند داد از اینکه توضیحات و راهنماهای هر مرحله از بازی با فارسی سلیس و لحن مناسب و رسم‌الخط استاندارد عرضه شده است لذت خواهند برد.

کاش این بینش بین همه‌ی تولیدکنندگان وجود داشته باشد. حتی، به عقیده‌ی من، باید الزامی باشد که قواعد درست‌نویسی در نوشته‌های همه‌ی کالاهای تولیدی رعایت شود. فارسی را باید درست نوشت، چه در برگردان کتاب هستی و زمان هایدگر و چه در توضیحات پشت یک شیشه‌ی خیارشور!

حسین جاوید
@Virastaar
این‌ سو و آن سو زیاد می‌بینم «پز» بازسازی #ارگ_بم را می‌دهند که در زلزله‌ی سال ۱۳۸۲ آسیب شدیدی دیده بود.

اول اینکه به‌به‌وچه‌چه‌ها الکی است و تشریف که ببرید می‌بینید چقدر باسمه‌ای بازسازی شده؛ دوم اینکه سؤال اساسی این است: بازسازی‌اش چه سودی دارد؟ یعنی الان مثلاً برویم #تخت_جمشید را هم سقف و ستون بزنیم و دیوار بکشیم و کامل کنیم؟! #ویرانی هم جزو تاریخ طبیعی هر بناست. باید باقی‌مانده‌ها را حفظ کرد.

کاش مسئولان بفهمند این‌دست بازسازی‌ها فقط به درد ساخت بوم‌گردی می‌خورد! خرابه‌ی اصیل از آبادی جعلی ارزشمندتر است.

حسین جاوید
@Virastaar
روسیه به اوکراین یورش می‌برد، #دلار و بعد #کاغذ در ایران گران می‌شود، فلسطین به اسرائیل پاتک می‌زند، #دلار و بعد #کاغذ در ایران گران می‌شود، یقین دارم اگر پس‌فردا شهاب‌سنگی به بلندی‌های ماچوپیچو در پرو بخورد، باز هم ترکش آن به‌نوعی به ما می‌رسد! این‌طور مواقع یاد شعر #انوری می‌افتم:

«هر بلایی کز آسمان آید، گرچه بر دیگری قضا باشد
نارسیده بر زمین پرسد، خانه‌ی انوری کجا باشد؟!»

حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
نسخه‌ی الکترونیک «آیین بودایی در دوران معاصر» در کتابراه منتشر شد

حتماً در لحظاتی از زندگی‌تان عمیقاً طعم خشنودی را چشیده‌اید. ترفیع رتبه گرفته‌اید یا سرانجام از رشته‌ای که به آن علاقه‌مند بوده‌اید فارغ‌التحصیل شده‌اید و یا موفقیت ریز و درشتی دیگری در زندگی‌تان بوده که دست‌کم چند لحظه حس خشنودی را در قلبتان بیدار کند. بااین‌حال، باید بگوییم چنین خشنودی‌هایی ناپایدارند. این نوع از خشنودی‌ها به‌جای اینکه با حس رضایت همراه باشند، بیشتر موجب نارضایتی و زیاده‌‌خواهی می‌شوند. هر قدر بیشتر به دنبال خشنودی باشید، خشنودی بیشتر از شما فاصله می‌گیرد. زمانی خواهید توانست از دام خشنودی‌های زودگذر رها شوید و حقیقتاً خوشبختی و رضایت را به زندگی‌تان وارد کنید که کلید خشنودی پایدار را به دست بیاورید: همان کلیدی که بودیسم قرن‌ها پیش در اختیار پیروانش قرار داده بود.

خواندن آیین بودایی در دوران معاصر یعنی زدن دو نشان با یک تیر! هم با چندوچون یکی از کهن‌ترین ادیان جهان آشنا خواهید شد و هم با به‌کارگیری تعالیم آن معنویت و سعادت را به زندگی‌تان دعوت خواهید کرد.

دانلود کتاب آیین بودایی در دوران معاصر:
B2n.ir/Buddhism

@SadePub
Forwarded from کتاب سده
‏«پیکر یک زن هیچ‌وقت واقعاً از آن او نیست. پیکرش به دیگران تعلق دارد، به مردها، به کودکان، به خانواده. و در زمان جنگ به سربازها...»

‏⁧ #انگار_آنجا_نیستم
#اسلاونکا_دراکولیچ

به‌‌زودی در کتاب سده

@SadePub
بی‌نهایت غمگینم که کارگردان برخی از محبوب‌ترین فیلم‌هایم را در خون خود غلتانده‌‌اند. دوره‌ی غول‌ها تمام شده و میان‌مایگی میان‌دار است؛ دیگر هیچ‌وقت کسی مثل #داریوش_مهرجویی را نخواهیم داشت که این‌قدر خوب هم ادبیات را بشناسد و هم سینما را ــ قصه‌های کوتاه غلامحسین ساعدی را بکند فیلم‌های فراموش‌ناشدنی #گاو و #دایره_ی_مینا، نمایشنامه‌ی علی نصیریان را با #آقای_هالو ماندگار کند، کاراکتر بی‌نظیری چون «تقی» #پستچی را بر اساس نمایشنامه‌ی #ویتسک جان بدهد، جان‌مایه‌ی #بوف_کور و #آسیا_در_برابر_غرب شایگان را بکند #هامون که خاطره‌ی مشترک یک نسل است، #مهمان_مامان مرادی کرمانی را به دل‌انگیزترین مهمانی تاریخ سینمای ایران بدل سازد، #فرنی_و_زویی سلینجر را با #پری به ما بشناساند، با #درخت_گلابی داستان گلی ترقی را زنده کند و روح #خانه_ی_عروسک ایبسن را در #سارا بدمد... کسی که حتی فیلم‌های غیراقتباسی‌اش با شعر و داستان و فلسفه و روان‌کاوی عجین باشد، به‌موقع بخنداند، به‌موقع بگریاند، و به‌موقع به فکر فرو ‌برد...

این‌همه سال در اوج ماندن و این‌همه فیلم خوب ساختن نشان از نبوغی تکرارناپذیر دارد. در دنیا هیچ عدالتی وجود ندارد و هیچ‌وقت مسببان مرگ هولناک #مهرجویی تاوان واقعی کارشان را پس نخواهند داد. ما فقط رنج می‌کشیم و می‌گذریم، تا کی مرگ تلخ دیگری از راه برسد و درد را با درد جایگزین کند...

حسین جاوید
@Virastaar
وزیر ارشاد «فقدان» داریوش مهرجویی را تسلیت گفته و معاون پارلمانی رئیس‌‌جمهور «درگذشت» او را. لابد در روزهای آتی هم صاحب‌منصبان بیشتری به جمع تسلیت‌گویان می‌پیوندند. داریوش مهرجویی نه دچار «فقدان» شده و نه «درگذشته»، او «کشته شده»، «به قتل رسیده»! در «فقدان» و «درگذشتن» عاملیت بیرونی و ارادی دیگران وجود ندارد، اما در «کشته شدن» چرا. «کشته» و «مرده» برابر نیستند؛ بر «مرده» باید فقط سوگواری کرد و بر «کشته» پرسشگری. پس اگر تسلیت‌گویی‌تان حقیقی است، «کشته شدن» داریوش مهرجویی را تسلیت بگویید، نه «درگذشت» او را!

حسین جاوید
@Virastaar
در این یکی، دو روز که از قتل داریوش مهرجویی می‌گذرد هزاران بار پست و استوری شد «خواب می‌دیدم که در یک سردابه‌ی قرون وسطایی سلاخی می‌شوم» و آن را به فیلم #هامون نسبت دادند. پیداست که همه این جمله را از یک مرجع کپی کرده‌اند و هیچ‌کس دقت نکرده که چنین جمله‌ای در #هامون نیامده و درواقع فقط این نریشن همراه با تصویر متن را (در حدود دقیقه‌ی ۴۷ فیلم) داریم: «چند شب پیش خواب دیدم که در یک سردابه‌ی قرون وسطایی روی یک تخته‌سنگ مجروحی خوابیده است. جراحان و پرستاران دوروبرش حلقه زده‌اند...»

حسین جاوید
@Virastaar
در این روزهای اندوه‌بار مدام به این جملات #کنراد_لورنتس، رفتارشناس‌ برجسته‌ی اتریشی، در کتاب مُهر سلیمان می‌اندیشم:

«انسان تنها جانداری است که سلاح دفاعی‌اش خارج از بدن او قرار دارد… ما سلاح‌های مرگبارمان‌ را از طبیعت نگرفته‌ایم، بلکه با اراده و ابتکار خودمان ساخته‌ایم، بی‌آنکه طبیعت و غریزه‌‌‌ فرصت پیدا کنند بازدارندگی لازم را هم در ما به وجود آورند».


نمی‌دانم اگر #رابیندرانات_تاگور زنده بود، باز هم می‌سرود «خدا هنوز از انسان ناامید نیست» یا خیر.

حسین جاوید
@Virastaar
«نوروش» اسم خاص است و درواقع نام مؤلف این فرهنگ. عنوان کتاب را، به ظن قوی، به ماشین‌های ترجمه داده‌اند و «نوروش» هم به «New Method» برگردان شده و پشت جلد کتاب نشسته!

به این می‌ماند که لغت‌نامه‌ی دهخدا را Village Headman Dictionary ترجمه کنیم! :)

حسین جاوید
@Virastaar
برخلاف آن زمینی که مفت فروخته شده، اغلب ایرانی‌ها یک یا چند جلد کتاب قدیمی در خانه‌ دارند که از نسل‌های قبلشان به ارث رسیده و دنبال این‌اند که ته‌وتوهش را دربیاورند چند میلیارد می‌ارزد. ۹۹ درصد این‌ها هم کتاب‌های (عمدتاً مذهبی) چاپ سنگی دوره‌ی قاجارند که بین ۲۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومان قیمت دارند! :)

حسین جاوید
@Virastaar
شاعری که بیش از نیم قرن در محاق بود!

این روزها کتابی چاپ شده که ماجرای انتشارش خیلی عجیب و البته جالب‌ است!

خلاصه کنم، داستان از این قرار است که دفتر شعری با خط پاکیزه و جلد سیاه و عنوان «مروا ـ برگی و ستاره» سال‌ها در آرشیو انتشارات مروارید خاک می‌خورده و نه ناشر از ماجرا و سراینده‌ی آن اطلاع دقیق داشته و نه حتی خود شاعر می‌دانسته دفتر شعرش کجاست!

کامیار عابدی همت می‌کند و، با جست‌وجوهای مفصل، پس از حدود نیم قرن درمی‌یابد این دفتر درواقع سروده‌ی خانم مروا نبیلی است؛ مروا از شاگردان فریدون رهنما و از شاعران موج نو بوده ــ کمابیش هم‌زمان با برآمدن احمدرضا احمدی، هوشنگ چالنگی، بیژن الهی، پرویز اسلام‌پور، بهرام اردبیلی و...

رهنما، بی‌آنکه مروا نبیلی هنوز مطلع باشد، قصد داشته این کتاب را در نشر مروارید چاپ کند؛ اجل به رهنما فرصت نمی‌دهد و مروا هم از ایران می‌کوچد و سینما را پی می‌گیرد. این می‌شود که آن دفتر شعر دهه‌های متوالی به خواب خوش خود در قفسه‌های دفتر نشر مروارید ادامه می‌دهد!

عابدی این‌چنین مروا را توصیف کرده: «شاعری جامانده از دهه‌ی چهل و حلقه‌ی مفقوده‌ای از شعر موج نو.»

حسین جاوید
@Virastaar
سلامتی. یه کتاب داریم مجوز داره، فیپا نداره!

@Virastaar
«رُستری موومان، لاینِ سوبر، رُست مدیومی داره، اسیدیته‌ی پایینی داره و سوئیت‌نس بیشتری داره.»
(برگرفته از ویدیوی اینستاگرامی یک قهوه‌فروشی)

خارجی‌ها با آموختن حروف ربط و چند تا فعل می‌توانند در قهوه‌فروشی‌ها و کافه‌های ایران کارشان را راه بیندازند!

حسین جاوید
@Virastaar
گروه «اخبار کتاب» از بیستم دی‌ماه ۱۳۹۴ تا کنون محفلی است برای صدها ناشر و نویسنده و مترجم و دوست‌دار کتاب؛ از طریق لینک زیر می‌توانید به ما بپیوندید:

https://www.tg-me.com/+KH-eXu_HT5oyNzU0

امکان پیوستن به «اخبار کتاب» فقط در ۲۴ ساعت آینده فراهم است و پس از آن، به روال همیشه و برای حفظ فضای خوب گروه، دست‌کم تا پایان سال ۱۴۰۲ امکان پیوستن به گروه وجود نخواهد داشت.

حسین جاوید
@Virastaar
مسئول‌ بی‌خردی فرموده‌اند که ما پیش از اسلام شعر نداشته‌ایم!

محض نمونه، یکی از قدیمی‌ترین و زیباترین نمونه‌های «جناس» در پهنه‌ی ادب ایرانشهر در پیش از اسلام‌ را در تصویر آورده‌ام، تا ببینند که نه‌تنها شعر که صور‌ خیال هم داشته‌ایم.

گشتاسب‌شاه ــ پادشاه ایران ــ می‌خواهد به جنگ ارجاسب ــ پادشاه خیونان ــ برود. او دستور می‌دهد همه‌ی مردان، از ده ساله تا هشتاد ساله، آماده‌ی نبرد شوند و با «دار» (یعنی شمشیر و سلاح جنگی) به حضور او برسند، وگرنه آن‌ها را به «دار» خواهد آویخت.

اگر عروض بدانید، می‌توانید آهنگ زیبای مستور در پس این سطور را هم دریابید.

این بخشی از منظومه‌ی زیبای «یادگار زریران» است که از روزگار اشکانی به روزگار ساسانی و از آن به دست ما رسیده است. «یادگار زریران» از معدود متون غیردینی پهلوی است که از گزند روزگار در امان مانده و نیز از نمونه‌های اعلا و کم‌نظیر نثر مسجع یا شعر پهلوی است.

حسین جاوید
@Virastaar
2024/11/16 12:44:33
Back to Top
HTML Embed Code: