Telegram Web Link
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۷) فارسی شکسته @Virastaar
فارسی شکسته
(دستور خط و فرهنگ املایی)
امید طبیب‌زاده
انتشارات کتاب بهار
چاپ اول/ ۱۳۹۸


راست است که در مواجهه با موضوعات مختلف همین که صورت مسئله را درست درک کنیم نیمی از مسیر حل مسئله را پیموده‌ایم. اگر کتاب فارسی شکسته را فقط منبعی برای طرح مسئله‌ی غامض شکسته‌نویسی در فارسی هم در نظر بگیریم، باز هم می‌توانیم بگوییم که مرجع خوب و مفیدی است. در این کتاب در ۳۵ پرسش و پاسخ مهم و دقیق به ابهامات و گرفتاری‌های پیرامون شکسته‌نویسی در متون فارسی پرداخته شده و بهترین ویژگی آن ــ چنان که گفته شد ــ همین است که مسئله و مسیر را نشان می‌دهد. 

اما چرا شکسته‌نویسی حکم «چراغی در راه» را پیدا کرده و نه نقش «کلید» را؟ چون  اشکالات پرشمار و بعضاً عجیبی هم در آن به چشم می‌خورد، هم مصداقی و هم، از آن مهم‌تر، تکنیکی. نویسنده بر مبنای یک پیکره‌ی مستخرج از صد کتاب به این پژوهش دست یازیده و دست‌کم در دو جا ادعا می‌کند که تعداد صورت‌های شکسته محدود است و تقریباً همان‌ است که در کتاب خودش آورده است. 

نخست باید اشاره شود که برای درک دقیق شکسته‌نویسی و حل موضوع آن باید کار میدانی (ضبط محاورات) و لابراتواری (ضبط جزئیات اصوات) هم انجام شود و نمی‌توان بر اساس یک پیکره‌ی محدود به حکم‌های کلی رسید. شکسته‌نویسی بازتاب شیوه‌ی سخن گفتن مردم در کوچه و بازار و محل کار و نزد دوستان و خانواده و... است و هویت مستقل ندارد. بنا بر ماهیت پویاتر زبان محاوره، طبیعتاً تغییرات در آن هم سریع‌تر از تغییر در زبان رسمی است و فرضاً بعضی از صورت‌هایی که پیش‌تر شکسته می‌شده‌اند امروزه دیگر شکسته به کار نمی‌روند و برعکس. اگر هم بنا به کار پیکره‌ای باشد، صد کتاب اصلاً هیچ است و به پیکره‌ی بسیار گسترده‌تر و روزآمدتری نیاز داریم.

دودیگر آن که خیلی از صورت‌هایی که نویسنده ضبط کرده صورت شکسته نیستند و مقلوب یا مربوط به لحن صحبت طبقات خاصی از اجتماع‌اند، نه گویشوران فارسی معیار (فرضاً، «عرذ» و «کوجا» به‌جای «عذر» و «کجا»). یا صورت‌هایی مثل «نهار» یا «فلاکس» که صورت‌های نادرست هستند به‌عنوان صورت سالم مدخل شده‌اند و صورت‌های درست و سالم آن‌ها یعنی «ناهار» و «فلاسک» به‌عنوان صورت‌های شکسته! اسامی تحبیبی هم جزو صورت‌های شکسته آمده‌اند، که محل بحث است، و حتی اگر قرار است این‌ها ضبط شوند، با سه، چهار نمونه مثل «اسی» و «فاطی» و... کار به جایی نمی‌رسد و صدها مورد مشابه داریم که در این فرهنگ نیامده‌اند. خیلی از املاها و ضبط‌ها دوگانه‌اند و توضیحی درباره‌شان داده نشده. مثلاً، چرا «می» در «می‌سپرین» با نیم‌فاصله است ولی در «میشمرین» پیوسته؟ 

درباره‌ی بعضی مسائل مهم و تغییراتی جز تغییرات ساده (مثل تبدیل «an» به «un» در شکسته‌نویسی) نیز هیچ سخنی گفته نشده است. مثلاً، «سانتال‌مانتال» به‌جای «سانتی‌مانتال» یا «بشمار» به‌جای «بیش باد» و ده‌ها مورد این‌چنینی چه ماهیتی دارند و در مواجهه با آن‌ها چه باید کرد. ادعاهایی که درباره‌ی محررها یا نقش استبداد ادبی در جلوگیری از شکسته‌نویسی در قرن‌های پیش شده هم خیلی ساده‌انگارانه است و بحث ترانه ــ که در بررسی زبان محاوره و شکسته‌نویسی بسیار مهم است ــ در یک جمله و با اشاره‌ا‌ی گذرا برگزار شده است.
 
پرسش‌ها و خلأهایی که در بالا به آن‌ها اشاره شد (به‌عنوان نمونه، وگرنه بسیار بیشترند) روشن می‌کند که اطلاق «فرهنگ املایی» به این کتاب (در عنوان آن) و ادعای کامل بودن نسبی آن (در متن) مقداری بزرگ‌نما و گمراه‌کننده است. 

البته که بررسی دقیق‌تر این کتاب یادداشت مفصل‌تری می‌طلبد و اینجا جایش نیست. اگر بیشتر کتاب‌هایی مشابه این کتاب داشته باشیم که شامل نظرات متنوع صاحب‌نظران و پژوهشگران دانشگاهی باشد، در درازمدت می‌توانیم به تدوین یک فرهنگ کامل شکسته‌نویسی برسیم. به رغم ایرادهایی که به آن‌ها اشاره شد، نکات مفید کتاب هم کم نیست و من به همه‌ی آموزندگان و علاقه‌مندان ویرایش توصیه می‌کنم فارسی شکسته را بخوانند ــ البته، نقادانه، نه به‌عنوان مرجع.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۷)

حسین جاوید
@Virastaar
بعد از انواع کیف و کفش و کاسه‌بشقاب و بدلیجات و قاب موبایل و خوشبوکننده‌ی دستشویی و... امروز در یک کتاب‌فروشی چشمم به جمال استندِ فروش #نبات (با انواع نبات شاخه‌ای و چوبی و کادویی) روشن شد!

لوازم‌التحریر و اقلام فرهنگی در کتاب‌فروشی‌های همه‌ی دنیا پیدا می‌شود، اما اینکه ماهیت و شأن کتاب‌فروشی خدشه‌دار شود آسیب‌زا است. این‌طور پیش برود، کم‌کم برای خرید سیسمونی بچه و مصالح ساختمانی و سیب‌زمینی پشندی و خربزه‌ی مشهدی هم می‌توانیم به کتاب‌فروشی‌‌های بزرگ مراجعه کنیم!

حسین جاوید
@Virastaar
کمابیش ۳۰۰ تا ۵۰۰ ناشر جدی و معتبر در کشور داریم که به معنای واقعی «ناشر» هستند و کتاب‌هایشان در شبکه‌ی توزیع وارد می‌شود و به کتاب‌فروشی‌ها می‌رسد. از این‌ها حدودی ۱۰۰ ناشر بزرگ، نسبتاً بزرگ یا مشهور هستند. از این ۱۰۰ ناشر مهم‌تر، طبق آخرین مشاهدات و اطلاعات من، دست‌کم ۵۰ نشر در بخش حضوری نمایشگاه کتاب امسال ثبت‌نام نکرده‌اند یا از غرفه گرفتن انصراف داده‌اند. البته، این ناشرها اعلام کرده‌اند که تصمیمشان دلایل اقتصادی دارد. چنین غیابی در این ۳۴ دوره برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران سابقه نداشته است.*

* داده‌های این پست بر اساس تخمین شخصی من است و اطلاعات رسمی نیست.

حسین جاوید
@Virastaar
چرا کسی نبود به خانم #هایده و آقای #نادر_گلچین بگوید در تصنیف «ناوک مژگان...» «ناوک» را باید navak بخوانند، نه navok؟!

این «ــَـ ک» (ak) پسوند تصغیر و نسبت است.

حسین جاوید
@Virastaar
«ما، بدون دستمزد، وقت گذاشته‌ایم و کتاب شما را خوانده‌ایم و از جنبه‌های مختلف بررسی کرده‌ایم؛ به فلان دلایل، این اثر از استاندارد چاپ به‌دور است.»
پاسخ: گاهی دری‌وری و ایجاد دشمنی و انتظار برای انتقام.

«پذیرش اثر نداریم.»
پاسخ: «خیلی ممنون. لطف فرمودید.»

حسین جاوید
@Virastaar
این کتاب اخیراً به شبکه‌ی توزیع وارد شده است و همان‌طور که می‌بینید، روی جلد آن «نویسنده: فرزند ایشان» آمده و مقداری جلوتر نام اصلی نویسنده («شمس‌الدین رشدیه») دیده می‌شود.

نخست، نام کتاب‌ها و نویسنده‌ها باید کاملاً خنثی و از هر گونه جهت‌گیری (با به‌کارگیری کلماتی چون «استاد»، «علامه»، «مرحوم»، «ایشان» و...) بری باشد. دودیگر، اگر هم قرار است از چنین عبارتی استفاده شود، باید زیرتیتر کتاب چنین چیزی باشد: «آنچه بر میرزا حسن رشدیه گذشت به قلم فرزند ایشان.» سه‌دیگر، اگر اسم کتاب فرضاً «میرزا حسن رشدیه» بود، می‌شد پایینش نوشت «نویسنده: فرزند ایشان» (هرچند، نامناسب می‌نمود)، اما الان «فرزند ایشان» به کل اسم کتاب و زیرتیتر آن اشاره دارد و خود خواننده باید مرجع ضمیر «ایشان» را حدس بزند!

ناشر می‌توانست در پرانتزی مقابل نام نویسنده نسبت او با میرزا حسن رشدیه را مشخص کند یا، بهتر از آن، در توضیحات پشت جلد.

حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#سده منتشر کرد:
آن‌چنان‌تر
(مجموعه‌داستان)
هاجر رزم‌پا
چاپ اول/ بهار ۱۴۰۲/ ۱۳۰ هزار تومان

«همیشه اختلاف داشتیم. دعوا از اولین شب زندگی مشترکمان شروع شد. ده‌‌ تا از همکلاسی‌های سوده و سه تا از مهندس‌های شرکت را از محضر برده بودیم رستوران تا شاهد پیوندمان باشند. یکی از همکارهایم که نوشابه‌ی بقیه را پر می‌کرد مرتب می‌زد روی شانه‌ی سوده و می‌گفت: پنجاه سال اولش سخته. اما این متاع که اسمش آن‌چنان‌تره قابل تحمل می‌کندش...»

عرضه در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، راهروی ۱۴، غرفه‌ی ۱۵، کتاب سده

@SadePub
ویراستار
#سده منتشر کرد: آن‌چنان‌تر (مجموعه‌داستان) هاجر رزم‌پا چاپ اول/ بهار ۱۴۰۲/ ۱۳۰ هزار تومان «همیشه اختلاف داشتیم. دعوا از اولین شب زندگی مشترکمان شروع شد. ده‌‌ تا از همکلاسی‌های سوده و سه تا از مهندس‌های شرکت را از محضر برده بودیم رستوران تا شاهد پیوندمان…
هرچند گفته‌اند «خوش‌تر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته‌ آید در حدیث دیگران»، من مقداری ناپرهیزی می‌کنم و نه به‌عنوان ناشر این کتاب، بلکه به‌عنوان یک کتاب‌خوان و علاقه‌مند می‌گویم که انتشار مجموعه‌داستان آن‌چنان‌تر در حوزه‌ی داستان فارسی یک «اتفاق» است ــ مجموعه‌ای پخته، با نثر و زبان شسته‌رفته و پی‌رنگ‌های حساب‌شده و جذاب و کاراکترهایی که طعنه به کاراکترهای رمان‌ها می‌زنند. واقعاً این کتاب را دوست دارم و می‌‌دانم که به آنچه شایسته‌اش است دست خواهد یافت.

حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#سده منتشر کرد 

آیین بودایی در دوران معاصر 
(آموزه‌های کهن بودا برای انسان معاصر) 
دون چیس/ ترجمه‌ی سعید رفسنجانی‌نژاد 
چاپ اول/ بهار ۱۴۰۲/ ۷۰ هزار تومان 
 
پس از مرگ بودا، آموزه‌های او رفته‌رفته به دین تبدیل شد. بودا به دین و معبد و نیایش تعلق خاطری نداشت؛ او تنها جست‌و‌جوگر حقیقت بود. جهان آموزه‌های او را به چیز دیگری تبدیل کرد که بعضاً دیگر سودی برای انسان ندارد. 
 
آیین بودایی در دوران معاصر آموزه‌های بودا را به‌گونه‌ای شرح می‌دهد که انسان معاصر بتواند از آن بهره ببرد. افزون‌براین، به روشنگری درباره‌ی آن دسته از برداشت‌های نادرست از آیین بودایی می‌پردازد که از طریق تفسیرها و ترجمه‌های اشتباه وارد این آیین کهن شده ‌است. 
 
عرضه در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، راهروی ۱۴، غرفه‌ی ۱۵، کتاب سده 
 
@SadePub
Forwarded from کتاب سده
غرفه‌ی #سده در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران:

مصلی تهران، شبستان، راهروی ۱۴، شماره‌ی ۱۵

صفحه‌ی #سده در نمایشگاه مجازی کتاب:
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=409&publisher-name=%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D8%B3%D8%AF%D9%87

@SadePub
امسال در بخش مجازی نمایشگاه کتاب تهران گزینه‌ای فعال شده که به خریدار اجازه می‌دهد، با زدن یک تیک و به‌صورت رایگان، تقاضای ضمیمه شدن فاکتور رسمی ناشر به سفارشش را داشته باشد. خوب، وقتی امکانی رایگان است، ناخودآگاه، بدمان نمی‌آید امتحانش کنیم، حتی اگر سازمان یا شرکت رسمی نباشیم و هیچ نیازی به فاکتور نداشته باشیم. تقریباً نیمی از سفارش‌هایی که ما در این روزها دریافت داشته‌ایم با چنین گزینه‌ای وصول شده بود و مجبور شدیم علاوه بر کاغذ A5 مخصوص پُست، برای همه‌ی آن‌‌ها روی یک برگ کاغذ A4 یک فاکتور رسمی هم چاپ و امضا و ممهور کنیم و در پاکت بگذاریم.

فقط بحث نشر ما نیست. صدها انتشارات و کتاب‌فروشی در نمایشگاه مجازی حضور دارند و با فاکتورهای بعضاً بی‌استفاده‌ای که باید صادر کنند متأسفانه ده‌ها هزار صفحه کاغذ هدر می‌رود. اگر در روزهای آتی قصد خرید از نمایشگاه مجازی را دارید و واقعاً نباید فاکتور به حسابداریِ جایی ارائه کنید، لطفاً از این گزینه استفاده نفرمایید.

حسین جاوید
@Virastaar
#فردوسی بزرگ است و عزیز، اما کسانی را که می‌گویند اگر فردوسی نبود فارسی از بین رفته بود و ما عرب‌زبان شده بودیم و چه و چه درک نمی‌کنم. این باور عوامانه و ناپذیرفتنی است. اصولاً ایجاد تحولات زبانی یا جلوگیری از آن‌ها کار یک نفر نیست. تازه، فراموش نکنیم که فردوسی در عصر غزنویان می‌زیست و در آن موقع امکان نسخه‌برداری از کتاب‌ها بسیار کم بود و آثار ادبی غالباً فقط در دسترس صاحب‌منصبان و نخبگان جامعه قرار داشت. آن‌چنان که تاریخ برای ما روایت کرده، فردوسی ــ برخلاف شاعرانی مثل عنصری ــ به‌هیچ‌وجه محبوب غزنویان نبوده و بی‌مهری سلطان محمود به او زبانزد است. بنابراین، قدرت نفوذ فردوسی حتی به اندازه‌ی یک شاعر صله‌بگیر دیوانی هم نبوده است. این پندار که یک کتاب بتواند جامعه‌ای را به شیوه‌ی نوینی از نوشتن یا سخن گفتن برساند باطل است و هیچ خردمندی که با مباحث زبان‌شناختی آشنایی داشته باشد آن را نمی‌پذیرد. صدها شاعر و ادیب و نویسنده‌ی گران‌قدر سده‌ها سروده‌اند و نوشته‌اند و فارسی میراث گران‌بهای همه‌ی آن‌هاست.

حسین جاوید
@Virastaar
فرهنگستان زبان و ادب فارسی در بزرگ‌ترین کشور فارسی‌زبان دنیا توان ندارد که یک کتاب ساده را خودش چاپ کند و می‌رود با ناشرهای دیگر قرارداد همکاری می‌بندد تا شراکتی کتاب را منتشر کنند! چهار تا کتابی هم که خودش زده با تیراژهای اسف‌بار ۱۰۰ تا یا ۲۰۰ تاست و همان‌ها هم مدت‌ها روی دستش باد می‌کند و سال‌ها در انبارش می‌ماند!

یک ریال بودجه نمی‌خواهد. فقط همان ساختمان فرهنگستان را با حق انتفاعش بدهید دست من یا یک ناشر خصوصی دیگر؛ برایتان دست‌کم سالی ۵۰ تا کتاب فاخر با تیراژ هر یک ۱۰۰۰ نسخه چاپ می‌کنیم!

#اقتصاد_دولتی

حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۸) زمان زرتشت @Virastaar
زمان زرتشت
جمشید کاووسجی کاتراک
ترجمه‌ی کیخسرو کشاورزی
[تهران ـ چاپ رنگین]
چاپ اول/ ۱۳۴۵

آفت اصلی مطالعات ایران‌شناختی در ایران را شاید بتوان این دانست که گاهی در طول سال‌ها ــ به‌ویژه در دوره‌ی سلطنت و با پشتیبانی حکومتی ــ با میهن‌پرستی افراطی خلط شده و نتیجتاً کسانی پنداشته‌اند هر چه گذشته‌ی شکوهمندتری برای ایران متصور شوند، بیشتر به کشورشان خدمت کرده‌اند. بعضاً تمجید آمیخته به تحریف را تا آنجا پیش برده‌اند که ایران را تنها مهد تمدن دنیا و ایرانیان را برترین ملت جهان دانسته‌اند که بقیه‌ی فرهنگ‌ها و ملت‌ها از آن منشعب شده‌اند.

البته که ایران از شکوهمندترین تمدن‌های باستانی است و ایران باستان مایه‌ی فخر و مباهات ماست، اما باید دانست که پژوهش علمی را مستندات تاریخی، باستان‌شناختی و انسان‌شناختی پیش می‌برد و وطن‌دوستی باید در پژوهش‌های واقعی برای شناساندن ایران تجلی یابد، نه در «ساختن» تاریخ. اصولاً هم کشور و فرهنگ باستانی ما چنان غنی و فخرآور است که نیازی به بزرگ‌نمایی و تاریخ‌تراشی ندارد.

نویسنده‌ی زمان زرتشت از پارسیان هند است و همین جا اولین زنگ خطر آکادمیک به صدا درمی‌آید؛ شما اگر زرتشتی باشید، باید #اوستا را قبول داشته باشید و درنتیجه هر آنچه در #اوستا آمده برایتان اطلاعات متقن تاریخی و قابل استناد است. وقتی #اوستا را متنی خدشه‌ناپذیر ببینید، مجبورید بقیه‌ی داده‌هایتان را با آن بسنجید و رد کنید یا بپذیرید. این است که کتاب زمان زرتشت دو ایراد مهم و عمده دارد که البته در راستای هم هستند: یک، نتوانسته بین تاریخ اسطوره‌ای و تاریخ روایی تفاوت قائل شود؛ دو، نتوانسته بین دین و آیین و پژوهش علمی تفاوت قائل شود. اساساً نویسنده ابتدا «نتیجه‌گیری قطعی» داشته و بعد سراغ اثبات آن رفته، به‌جای اینکه ابتدا شواهد و داده‌ها را بیاورد و بعد به نتیجه برسد! به این می‌ماند که یک عدد بزرگ در نظر بگیرید و بکوشید دریابید می‌تواند حاصل‌جمع چه اعدادی باشد!

لب کلام کتاب این است که تاریخ ظهور #زرتشت را به حدود شش تا ده هزار سال پیش از میلاد ارتباط می‌دهد ــ چیزی که یافته‌ها و پژوهش‌های جدید کاملاً آن را رد می‌کنند. شاید حتی نیاز به کشفیات باستان‌شناختی و انسان‌شناختی نباشد و داده‌های زبان‌شناختی وضعیت را روشن می‌‌سازد. با بررسی پیوندهای #سنسکریت و #اوستایی از یک سو و #فارسی_باستان و #اوستایی از دیگر سو، نیز با بررسی بخش‌های قدیمی‌تر #اوستا (یعنی #گاهان) و بخش‌های جدیدتر آن، به‌آسانی می‌توان دریافت که ناممکن است فرضاً پنج یا شش هزاره بین این زبان‌ها فاصله بوده باشد ــ بگذریم از داده‌های عجیب‌وغریب دیگری که در کتاب برای اثبات فرض نویسنده آمده است.

یک مقدمه‌ی مفصل از نویسنده‌ای به اسم #مراد_اورنگ هم در کتاب چاپ شده که یکسر ذوقی و شوونیستی است و مستند نیست. این نامِ اخیر گویا سرگردی بوده در ارتش شاهنشاهی که کتاب‌های پرشماری درباره‌ی تاریخ و فرهنگ ایران باستان نوشته و شیوه‌اش همین بزرگ‌نمایی و شکوه‌تراشی است.

زمان زرتشت با سرمایه‌ی مترجم آن به چاپ رسیده بوده و، تا جایی که بررسیده‌ام، اولین و آخرین چاپ آن همین است. می‌شود گمان داشت از آنجا که سودمند و علمی نبوده، ناشری رغبت نکرده آن را بازچاپ کند.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۸)

حسین جاوید
@Virastaar
«ممنوع‌الکار» را به قیاس «ممنوع‌‌الفعالیت» ساخته‌اند و ترکیب نادرستی است. عده‌ای تلاش کردند آن را با «ممنوع از کار» جایگزین کنند، که نشد. به نظرم شاید صفت «کارممنوع» شانس بیشتری برای جایگزینی آن داشته باشد.

رضا صادقی کارممنوع شد.
ادامه‌ی کارممنوع شدن هنرمندان معترض.

حسین جاوید
@Virastaar
فقط در دوره‌ی ما نیست که کتاب را اصطلاحاً «قاچاق» می‌کنند، یعنی کپی غیرمجاز می‌گیرند و می‌فروشند؛ پشت جلد کتاب درسی شرعیات سال اول و دوم، نوشته‌ی #میرزا_حسن_رشدیه، چاپ «شوال المکرم سنه‌ی ۱۳۲۹ [قمری]»، هشدار داده شده است که «همه‌جا بی مُهر دستی رشدیه ضبط نظمیه است»!

پیداست کسانی نسخه‌هایی غیرمجاز از کتاب تهیه می‌کرده‌اند و می‌فروخته‌اند، آن هم در روزگاری که تعداد دستگاه‌های چاپ در ایران را شاید می‌شد با انگشتان دست شمرد!

حسین جاوید
@Virastaar
کسی که لهجه دارد «دو» زبان نمی‌داند!

چند سال است، بنا به تغییرات اجتماعی، ضرورت احترام به گوناگونی‌ها در زمینه‌های مختلف درک شده است و جامعه می‌کوشد خود را از بار خاطر نابرابری‌های گذشته آسوده کند. یکی از تغییرات مهم هم به رسمیت شناخته شدن لهجه‌های مختلف است (سن‌وسال‌دارها به‌ خاطر می‌آورند که تا همین یکی، دو دهه‌ی پیش داشتن لهجه عمدتاً دستمایه‌ی شوخی و تمسخر بود و هنوز هم پس‌مانده‌های آن رویکرد رواج دارد).

باری، در این راستا، گزاره‌ای سر زبان‌ها افتاده به این شکل که «کسی که لهجه دارد دست‌کم دو زبان می‌داند». این گزاره برای احترام گذاشتن به لهجه‌ها و لهجه‌دارها باب شده، اما لزوماً نمی‌تواند درست باشد. بله، کسی که لهجه‌ی ترکی یا کردی دارد قاعدتاً «دو» زبان می‌داند (یکی فارسی و دیگری ترکی یا کردی) اما فرضاً کسی که لهجه‌ی اصفهانی یا یزدی یا مشهدی و... دارد «دو» زبان نمی‌داند، او فقط «فارسی» می‌داند ــ کما اینکه حتی یک فرد تهرانی هم «لهجه» دارد و درواقع لهجه‌ی او «لهجه‌ی تهرانی» است که به «لهجه‌ی معیار» زبان فارسی بدل شده است.

فراموش نکنیم که «لهجه» به تفاوت‌های آوایی و آهنگین در گونه‌های «یک زبان واحد» گفته می‌شود و با «زبان» و حتی «گویش» تفاوت دارد. البته، برای بررسی مرزهای «زبان»، «گویش» و «لهجه» به توضیحات مفصل‌تری نیاز است.

حسین جاوید
@Virastaar
2024/10/03 11:12:46
Back to Top
HTML Embed Code: