Telegram Web Link
در انتشار کتاب‌های کودکان سخت‌گیری‌های سانسور چند برابر کتاب‌های بزرگسالان است. اتفاق جالبی است که تصاویر (حتی گرافیکی) #مریم_میرزاخانی و #توران_میرهادی در این مجموعه بدون قواعد مرسوم حجاب مجوز انتشار گرفته‌اند.

حسین جاوید
@Virastaar
#احمد_سمیعی_گیلانی، نویسنده و مترجم و ویراستار پیشگام، در ۱۰۳ سالگی درگذشت.

خدایش بیامرزاد که «جهان خورد و کارها راند»، و «عاقبت کار آدمی مرگ است»...

حسین جاوید
@Virastaar
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱):

تاریخ اساطیری ایران

@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱): تاریخ اساطیری ایران @Virastaar
تاریخ اساطیری ایران
عسکر بهرامی
انتشارات ققنوس
چاپ چهارم/ ۱۴۰۰

«اسطوره» را شاید بتوان «باورپذیرترین روایت‌ باورنکردنی» معرفی کرد. بشر پیش از دوران مدرن مقهور جهان و وقایعی بود که به‌درستی از آن‌ها سر درنمی‌آورد و در پی تسکین خویش در فجایعی مثل مرگ و قحطی و بیماری و ستم‌کشی و نیز یافتن پاسخ برای سؤالات فلسفی و وجودی‌اش بود. اسطوره‌ها از دل نادانسته‌ها زاده شدند و دل‌گرمی و سرگرمی آفریدند و از سردرگمی کاستند، تا اینکه در آستانه‌ی پایان جهان باستان با تاریخ واقعی گره خوردند و مغلوب آن شدند. همین اساطیر، به‌نوعی، پایه‌گذار ادیان هم بوده‌اند و به متون مقدس ــ ازجمله، در ایران، به اوستا ــ راه یافته‌اند.
   
سرزمین ما گره‌خورده با اسطوره است. نجدی است اساطیری، پهلوان‌پرور، و اسطوره‌دوست. سده‌های متمادی شاهنامه‌ی فردوسی، یکتا گنجینه‌ی اساطیر ایران، گرامی داشته شده و مردم به تاریخ و پیروزی‌های اساطیری‌شان بالیده‌اند و با تراژدی‌های آن گریسته‌اند؛ رستم نماد پهلوانی مانده و سیاوش نماد مظلومیت، ستم‌های ضحاک فراموش نشده و مرگ دردناک سهراب و دیر رسیدن نوشدارو هنوز مایه‌ی دریغ است...  

باری، از اسطوره‌ها بسیار گفته‌‌اند و نوشته‌اند، اما اغلب منابع پراکنده‌گو یا تخصصی‌اند. کتاب تاریخ اساطیری ایران نوشته‌ی عسکر بهرامی این حسن را دارد که اثری عمومی‌تر و با زبان و ساختمان آسان‌یاب است، طوری که حتی نوجوان‌ها هم می‌توانند آن را بخوانند و استفاده کنند. بهرامی دکتر در فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران است و اشراف خوبی به متن‌های اوستایی و پهلوی و مانوی و سغدی و... دارد و بر این اساس بر پایه‌ی متن‌های دست اول پیش رفته و کار درخوری نوشته است.

تاریخ اساطیری ایران در شش فصل تدوین شده است: «آفرینش»، «پیشدادیان و تشکیل حکومت»، «عصر پهلوانان»، «کیانیان و اوج عصر پهلوانان»، «زردشت و دین او» و «بازسازی جهان». از بی‌زمان و بی‌کران روایت می‌کند تا جدال اورمزد و اهریمن، از پدید آمدن نخستین آفریدگان و گیاهان و اولین انسان (کیومرث) تا شکل‌گیری حکومت و ظهور پادشاهان و پهلوانان، و از زاده شدن زردشت و شکوفایی و گسترش دین او تا آنجا که تاریخ اسطوره‌ای با تاریخ واقعی پیوند می‌خورد. اطلاعات فشرده و مفیدی درباره‌ی دین زردشتی و باورها و جهان‌بینی زردشتیان هم ارائه شده است.

نقطه‌ی ضعف اثر این است که نویسنده در تنه‌ی پژوهش بیش از اندازه غرق شاهنامه شده و به‌نوعی به خلاصه‌نویسی داستان‌های فردوسی روی آورده و از ریل تاریخ‌نویسی اسطوره خارج شده است. می‌شد، مثل کتاب‌های مهرداد بهار یا تاریخ اساطیری ایران نوشته‌ی ژاله آموزگار، بیشتر به آبشخورهای مشترک اسطوره‌های اقوام هندوایرانی و دیگر مردمان باستان پرداخت.

در انتهای کتاب دو فهرست شامل معرفی منابع و کتاب‌های مرتبط نیز آمده که به‌خصوص برای خوانندگان نوآموز می‌تواند نقشه‌راه مطالعه‌ی عمیق‌تر درباره‌ی تاریخ، ادیان و اسطوره‌های ایرانی باشد.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱)

حسین جاوید
@Virastaar
نیمه‌ی اول دهه‌ی نود قرن پیشین شمسی سال‌های شکوفایی چاپ دیجیتال در صنعت نشر ایران بود. جامعه نو و ابزارهای ارتباطی و سرگرمی گسترده شده بودند و نیاز به کتاب‌هایی با موضوعات متنوع‌تر و با تیراژهای محدودتر و اقتصادی احساس می‌شد. چاپ افست، با آن هزینه‌های زینک و لیتوگرافی و دورِ چاپ و...، دیگر نمی‌صرفید؛ این بود که چاپخانه‌های دیجیتال رونق گرفتند و، در گشایش نیم‌بند روابط خارجی در دوره‌ی ریاست جمهوری حسن روحانی، دستگاه‌ها و ماشین‌آلات جدیدی هم به ایران وارد شدند.

اتفاق عجیب اما جای دیگری رقم خورد. در آن سال‌ها می‌شد با سرمایه‌ای حدود صد تا سیصد میلیون تومان یک خط تولید کتاب دیجیتال راه انداخت. در روزگار خودش، پول کمی نبود اما رقمی هم نبود که ناشران، به‌خصوص جاافتاده‌ترها، نتوانند تأمینش کنند. این شد که خیلی از مؤسسات انتشاراتی حتی معتبر به فکر این افتادند که دست‌کم بعضی از عناوین کم‌تیراژشان را خودشان تولید کنند؛ این آغاز سقوط کیفیت چاپ دیجیتال بود. گو اینکه خیلی از اپراتورهای این چاپخانه‌‌های «از تولید به مصرف» کارمندان همان ناشر بودند که تخصص نداشتند و آموزش مختصری می‌دیدند و به شیوه‌ی سعی و خطا می‌ایستادند پشت دستگاه‌های چاپ! ــ کتاب‌ها کچل شد (متن آن‌ها کم‌رنگ بود)، برش‌ها از ظرافت افتاد، صحافی‌ها آبکی شد و خطاهای تولیدی و چاپی از شمار گزیرناپذیر فزونی گرفت.

در حال حاضر، خوشبختانه، خیلی از این خطوط جمع شده‌اند و دوباره چاپخانه‌های حرفه‌ای و تخصصی بار اصلی چاپ کتاب‌‌های دیجیتال را به دوش می‌کشند. هزینه‌ی راه‌اندازی ساده‌ترین خط تولید دیجیتال ــ حتی با دستگاه‌های اصطلاحاً «استوک» یا دست‌دوم ــ هم چیزی بین دو تا سه میلیارد تومان شده که از توان خیلی از ناشرها خارج است و دیگر چندان بصرفه هم نیست.

بزرگ‌ترین مؤسسات انتشاراتی دنیا نیز اغلب خودشان چاپخانه نمی‌زنند (البته، می‌شود که سهامدار چاپخانه‌ها باشند) و کار را به کاردان می‌سپارند. ناشر باید تمرکزش روی حرفه‌ی خودش باشد. چاپخانه‌داری کاری جداست و تمرکز ناشر را به هم می‌ریزد. هر بخش از زنجیره‌ی تولید باید وظیفه‌ی تخصصی خودش را انجام دهد. شما بخواهید مرغ سوخاری بفروشید، مزرعه‌ی گندم و مرغداری می‌زنید؟!

حسین جاوید
@Virastaar
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۲)

بازمانده‌های زندگی مانی

@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۲) بازمانده‌های زندگی مانی @Virastaar
بازمانده‌های زندگی مانی
کورنلیا رومر/ لدویگ گئینون
ترجمه‌ی امیرحسین شالچی
نشر آتیه
چاپ اول/ ۱۳۷۸

ریزترین کتاب جهان باستان که به دست ما رسیده یک دست‌نویس #مانوی در شرح زندگی #مانی است، با برگ‌های پوستین در ابعاد ۳/۵ در ۴/۵ سانت که هر یک ۲۳ سطر دارد، و در روزگاری نوشته شده که هنوز ذره‌بین هم اختراع نشده بوده! می‌توانید تصور کنید خلق چنین اثر هنری فاخری چه دقت و ظرافت و زمانی می‌خواسته؟ همان موقع هم کتاب نفیسی بوده که احتمالاً یک مؤمن مانوی سرمایه‌ی زیادی خرج تولیدش کرده. دلیلش چه می‌توانسته باشد؟ برای برد و آورد راحت؟ برای پنهان کردن؟ (گو اینکه مانویان سال‌ها در سرزمین‌هایی تکفیر می‌شده‌اند و تحت تعقیب بوده‌اند)؛ نمی‌دانیم. پذیرفتنی‌تر این است که آن را همچون «تعویذ» می‌دیده‌اند و قرار بوده با زنده یا مرده‌ای همراه شود و توشه‌ی معنوی او را پربار کند، چون حتی خواندن عادی چنین متنی به‌آسانی شدنی نبوده است.

باری، این دست‌نویس که به خط و زبان یونانی و احتمالاً در سده‌ی پنجم در مصر نوشته شده اکنون همچون بسیاری از گنجینه‌های مانوی در آلمان (در دانشگاه کلن) نگه‌داری می‌شود. هرچند برگ‌هایی از آن تا خورده و آسیب دیده و ناخوانا شده، آنچه باقی مانده (عمدتاً تا پیش از پیش آمدن سفر مانی به هند) خرده‌روایت‌هایی است شامل اطلاعاتی ذی‌قیمت درباره‌ی زندگی و باورهای مانی. این‌ها عمدتاً «تقریرات» مانی است، شامل یادداشت‌برداری‌ها و روایات شاگردانی مانی از گفته‌های او. کتاب بازمانده‌های زندگی مانی درواقع ترجمه‌ی دست‌نویس موصوف است و شامل مقدمه‌‌ای روشنگر از مترجمان متن یونانی به آلمانی و مؤخره‌ا‌ی از ژوزف زودبراک.

دین مانی از موفق‌ترین دین‌های عالم بود. مانی در میان فرقه‌ا‌ی از مغتسله (مرتبط با کیش گنوسی) و با آموزه‌های مسیحی ـ یهودی پرورش یافته بود و ادیان دیگر، همچون دین زردشت و دین بودا، را هم بسیار خوب می‌شناخت. او چهره‌ی روحانی تیزبین، خوش‌فکر، خوش‌بیان و هنرمندی بود که موفق شد با ترکیب آموزه‌های چند دین مختلف و نوعی شمنیسم دین جدیدی بیاورد و به‌تدریج پیروانی قدرتمند و پرشمار بیابد. بعضی دین‌آوران مدعی آوردن دین و آیین کاملاً نو هستند و برخی خود را کامل‌کننده‌ی ادیان پیشین می‌دانند. مانی در زمره‌ی گروه دوم بود و خود را «حواری مسیح» و کامل‌کننده‌ی دین‌ها می‌دانست و، از میان دین‌آوران پیشین، زردشت و بودا و عیسی را پیشگام خود می‌خواند. از رموز موفقیت او می‌توان به جهان‌بینی نوینی که ارائه می‌کند و نیز شیوه‌ی ارائه‌ی آن اشاره کرد. مانویان هنرمندانی طرازاول بودند و چون گروه برتر آن‌ها، «برگزیدگان»، درواقع حتی تلاشی برای معاش نداشتند و خوراک آن‌ها را «نیوشایان»، طبقه‌ی پایین‌تر دینوران مانوی، فراهم می‌آوردند، فرصت کافی برای رونویسی و نگارگری و برگردان متون مقدس خود داشتند.

بازمانده‌های زندگی مانی برای علاقه‌مندان ایران‌پژوهی و فرهنگ و ادیان باستان کتاب مفید و کارآمدی است. پاره‌ای از آنچه در آن دست‌نویس می‌توان یافت یکسر نو است و پاره‌ای دیگر، هرچند به گونه‌های مختلف در مابقی آثار برجامانده از مانویان دریافتنی‌ است، آن میزان روشنگر است که ارزش متن را مضاعف کند. از یاد نبریم که روزگاری دین مانی گستره‌ی شرق و غرب را درنوردیده بود و چه‌بسا پیروزترین دین فاقد پشتیبانی حکومتی گسترده بود. هنوز بسیار چیزها از این دین و دین‌آور و دینوران آن نمی‌دانیم و کشفیات و پژوهش‌های آتی می‌توانند شگفت‌انگیز باشند.

ترجمه‌ی متن خیلی دلچسب نیست و مترجم از نوعی زبان سره استفاده کرده که کار را از آهنگ انداخته و گاهی هم با ترمینولوژی متون مانوی آشنا نبوده، مثلاً «همزاد» را که به «نرجمیگ» گفته می‌شود «دوقلو» ترجمه کرده است، و خیلی از بخش‌های پیشین و پسین هم برگردانی دارد که می‌توانست شیواتر و گویاتر باشد.

نشر آتیه، ناشر کتاب، از ناشران فعال نیمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد بود. اگر خاطرتان باشد، چاپ اول رمان معروف رضا قاسمی، همنوایی شبانه‌ی ارکستر چوب‌ها، را هم این نشر درآورد. آتیه ظاهراً در سال‌ ۸۱ تعطیل شده و بازمانده‌های زندگی مانی هم به همین یک چاپ منحصر مانده است.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۲)

حسین جاوید
@Virastaar
گمان نکنید جلسات نقد و بررسی کتاب فقط در ایران از رونق افتاده‌اند. این توییت یک نویسنده‌ی نسبتاً شناخته‌شده است درباره‌ی جلسه‌ی رونمایی کتاب تازه‌اش.

@Virastaar
درباره‌ی «عقد آریایی»

چند سالی است که باب شده در جشن‌های ازدواج برخی طبقات اجتماعی ــ در کنار خطبه‌ی عقد اسلامی که شرعاً و قانوناً جاری است ــ نوعی مراسم نمادین با نام ساختگی «عقد آریایی» هم برگزار می‌شود. در خطبه‌ی «عقد آریایی» زوجین با جملاتی سست‌مایه، شبیه جملات صفحات زرد انگیزشی، و با لحن و آهنگی آبکی، با یکدیگر عهد و پیمان می‌بندند که در سختی و خوشی کنار هم باشند.

خلاصه و شفاف بگویم: در هیچ مقطع و نقطه‌‌ از سرزمین ما، از بدو ورود اقوام آریایی یا هندوایرانی به نجد ایران تا ظهور و سقوط سلسله‌های گوناگون شاهنشاهی، چیزی به نام «عقد آریایی» یا شبیه به آن وجود نداشته است و ابداع این رسم و تحریر خطبه‌ی آن قطعاً‌ کار گروهی شوونیست است. برخی به خیال اینکه این عقد «باکلاس» و «ایرانی» است و برخی دیگر هم برای مدرن‌نمایی و نشان دادن مخالفت خود با رسوم اسلامی از آن استفاده می‌کنند.

احتمالاً کسانی که «عقد آریایی» را برای مراسم ازدواجشان در نظر می‌گیرند نشده که در عمرشان کتاب‌های تاریخی را ورق بزنند و چیزکی درباره‌ی نهاد خانواده در تاریخ آریاییان و دیگر اقوام بخوانند! ازدواج، طی هزاره‌های متوالی، صرفاً پیمانی اجتماعی بوده برای تداوم نسل با هدف تولید نیروی کار و نیز حفظ منابع محدود خانواده و قوم و قبیله در درون آن. بشر، تا همین اواخر، درواقع عمدتاً در پی راه‌های «زنده ماندن» و «دوام آوردن» بوده، نه اینکه، به خیال بعضی‌ها، «ازدواج رمانتیک آریایی» کند و زوج و زوجه با هم بنشینند در کافه و درباره‌ی سفر به دور دنیا و فرستادن بچه‌ها به مدرسه‌ی دوزبانه و راه‌اندازی استارت‌آپ گپ بزنند!

فقط در نظر بگیرید در دین زردشتی ــ دین رسمی سرتاسر دوره‌ی ساسانیان ــ ازدواج با محارم جزو سنت‌های توصیه‌شده و پسندیده بوده است، چنان‌که فرضاً ویراز (از بزرگ‌ترین موبدان زردشتی) هفت خواهر دارد که هر هفت تای آن‌ها همسر او هستند (رجوع کنید به متن پهلوی ارداویراف‌نامه). قوانین مربوط به زن و ازدواج که در کتب فقهی زردشتی، در نوشته‌های کسانی چون آذرفرنبغ فرخزادان، آمده نیز کاملاً نمایانگر تفاوت نگاه مدرن به ازدواج با نگاه انسان دین‌ورز سده‌های پیشین است. با تأکید می‌گویم که غرض از بیان این نکته انتقاد به دین زردشت نیست و ضمناً هر آیین را باید در ظرف زمانه‌ی خود دید و سنجید؛ غرض این است که روشن شود ازدواج در آیین باستان چنان نبوده که برخی می‌پندارند و بر اساس آن بدعت‌هایی چون «عقد آریایی» را پایه می‌گذارند.

حسین جاوید
@Virastaar
«حسن، بیا برویم.»
«بیا برویم حسن.»

به دو جمله‌ی بالا نگاه کنید. تفاوت آن‌ها چیست؟ هر دو منادا دارند اما منادای یکی در ابتدای جمله و منادای دیگری در انتهای آن است (می‌توانید اینجا درباره‌ی word order بخوانید). 

در کتاب‌های ویرایش، ذیل بحث «نشانه‌گذاری»، یکی از کاربردهای ویرگول را «پس از منادا» دانسته‌اند اما اشاره نکرده‌اند که وقتی منادا در انتهای جمله قرار می‌گیرد چه باید کرد. 

منادا مناداست و باید متمایز باشد، چه در ابتدای جمله و چه در انتهای جمله.‌ چنانچه منادا در انتهای جمله باشد، ویرگول پیش از آن و چسبیده به کلمه‌ی قبل قرار می‌گیرد.

«بیا برویم، حسن.»

حسین جاوید
@Virastaar
این افست، آن افست!

«افست» (Offset) نوعی تکنیک چاپ است که در آن از نوشته‌هایی که باید در قالب روزنامه یا مجله یا کتاب و... به چاپ برسند فیلم و زینک تهیه می‌شود و زینک‌ها، به کمک سیلندرهای ماشین‌های چاپ افست، متن‌ها و تصاویر را با مرکب به روی کاغذ منتقل می‌کنند (غیرتخصصی بگویم: از نوشته عکس می‌گیریم، عکس را روی یک صفحه‌ی فلزی حک می‌کنیم، آن صفحه‌ی فلزی را روی ماشین چاپ می‌بندیم و بر کاغذ می‌غلتانیم تا نوشته‌ها به کمک مرکب روی کاغذ بیفتند).

چاپ افست، در برابر انواع دیگر چاپ که این روزها متداول‌اند (نظیر چاپ دیجیتال، چاپ ریسوگراف و...)، چاپ مرغوب و گران‌قیمتی است و برای انتشار آثاری با تیراژ و کیفیت بالا استفاده می‌شود.

این توضیح را داشته باشید تا به موضوع دیگری بپردازیم.

در سال‌های پس از انقلاب چاپ بسیاری از آثار مهم و محبوب (همچون همسایه‌ها، صد سال تنهایی و...) قدغن شد و چون این‌ کتاب‌ها خواستاران پرشماری داشتند، کسانی پیدا شدند که آن‌ها را غیرقانونی و با کیفیت پایین منتشر و با بساط‌گستری در خیابان انقلاب و... یا در مغازه‌های دست‌دوم‌فروشی عرضه می‌کردند.

شگفت اینکه این نسخه‌های غیرقانونی (که اغلب با ماشین‌‌های ارزان‌قیمتی «کپی» شده بودند) هم به «نسخه‌های افستی» یا، کوتاه‌تر، «افست» معروف شدند! «افست» در این معنا متضاد «اصل» بود، یعنی فرضاً‌ از فروشنده می‌پرسیدید «فلان کتاب نسخه‌ی اصلی است؟» و پاسخ می‌شنیدید که «نه، افست است».

این «افست» با آن «افست» متفاوت است! یکی عیار کیفیت است و دیگری معیار تقلب! پس وقتی می‌شنویم که چاپ فلان کتاب «افست» است، باید حواسمان به بافت کلام و وضعیت باشد و این دو را با یکدیگر اشتباه نگیریم.

حسین جاوید
@Virastaar
امضای بزرگانی چون احمد تفضلی، عبدالحسین زرین‌کوب، محمد دبیرسیاقی، جعفر شهیدی، سیمین بهبهانی، کریم امامی و...


برگرفته از کتاب لوح احترام، کیوان سپهر، نشر کتاب پرواز، چاپ اول، اردیبهشت ۱۳۷۰ 

حسین جاوید
@Virastaar
#معرفی_کتاب_پنجشنبه‌ (۳)

شاهنامه‌ی ابومنصوری

@Virastaar
ویراستار
#معرفی_کتاب_پنجشنبه‌ (۳) شاهنامه‌ی ابومنصوری @Virastaar
شاهنامه‌ی ابومنصوری
محمد دهقانی
نشر نی
چاپ دوم/ ۱۳۹۹

ابومنصور محمد بن عبدالرزاق از کارگزاران عصر سامانیان بود که روزگاری در طوس و نیشابور دستگاهی به فر و شکوه داشت، اما به این قانع نبود، بلندپروازی‌های سیاسی داشت و می‌خواست نامی درکند و اعتباری به هم بزند و لابد بر سرزمین‌های بیشتری حکم براند. این را از کارنامه‌اش می‌توان فهمید که مشحون است از ستیز و سازش با چهره‌های گوناگون و اقدامات متنوع نظامی و فرهنگی. 

ابومنصور از گام‌های شاهان و بزرگان خبر داشت و می‌دانست که کلیله و دمنه و رام و رامین و چنان‌ها بر سر زبان‌ها افتاده‌اند و نیکنامی بانیان را در پی داشته‌اند. نیز می‌دانست که مردم ایران، به‌رغم شکست خوردن از اعراب و مسلمان شدن ناراستین یا راستین، همچنان دل در گروی شکوه عصر ساسانی دارند و تاریخ و قهرمانان خود را گرامی می‌دارند. برای همین، ابومنصور مَعمَری، دستور خود، را مأمور ساخت تا «خداوندگاران کتب» را از جای‌جای ایران گرد آورد و شاهنامه‌ا‌ی بپردازد. پیش‌تر، در روزگار ساسانی، خدای‌نامه‌ای در دست بود که ظاهراً در روزگار ابومنصورها فقط سینه‌به‌سینه نقل می‌شد و پراکنده بود. بنا بود متنی منثور پرداخته شود و این روایت‌ها را یکجا سازد. 

ابومنصور معمری چهار تن را گرد آورد که از نامشان پیداست هر چهار زردشتی بوده‌اند و اینان شاهنامه‌ی منثور ابومنصوری را از روی منابع پهلوی و اوستایی و آنچه از خدای‌نامه‌ها باقی مانده بود مدون ساختند. خود ابومنصور معمری هم مقدمه‌ای بر این کتاب نوشت. آن‌طور که در مقدمه آمده، تاریخ تدوین اثر محرم سال ۳۴۶ قمری است.

این شاهنامه‌ی ابومنصوری‌ همان متن مهمی است که تاریخ ایران را تحت تأثیر قرار داد. ابتدا دقیقی، به تشویق نوح دوم سامانی، کوشید آن را به نظم درآورد، اما دشنه‌ی غلامش امان نداد. نوبت به فردوسی رسید و او کاری کرد کارستان و، به یاری آن، شاهنامه‌ای منظوم پرداخت که پرآوازه‌ترین اثر ادبی تاریخ ایران شد.

آنچه امروز در دست ماست همان مقدمه‌‌ی کوتاه ابومنصور معمری است و تا کنون کهن‌ترین نثر مدون فارسی است که به دست ما رسیده است. پیداست که مقدمه‌نویس که مقامی سیاسی و در حکم نماینده‌ی کارفرمای اثر بوده نقشی در نگارش تنه‌ی اثر نداشته و از مقدمه برای معرفی خودش و کارفرما و تمجید از او بهره برده، چنان‌که امروزه نیز در انتشار برخی آثار رسم است که مدیران دولتی یادداشتی در ابتدا می‌نویسند؛ این را از اشتباهات تاریخی عجیبی که در مقدمه دیده می‌شود هم می‌توان دریافت.

اهمیت این متن، ازجمله، در این است که نشان می‌دهد فارسی در سده‌های نخست پس از تازش اعراب هنوز هم آمیختگی زیادی با عربی نیافته بوده، هرچند واژه‌ها دیگر شبیه واژه‌های دوره‌های میانه نیست و ویژگی‌های سبکی هم دیده می‌شوند.

باری، شاهنامه‌ی ابومنصوری نشر نی کتابی است از مجموعه‌ی «تاریخ و ادبیات ایران» که شامل مقدمه‌ی موصوف است. این مقدمه پیش‌تر هم در کتاب‌های دیگر منتشر شده اما دکتر دهقانی آن را به‌شکل کتابی مستقل درآورده‌ و یادداشتی کوتاه اما روشنگر هم بر آن نوشته‌ است که خواننده را با وضعیت کلی ایرانیان در قرون پس از شکست ساسانیان از اعراب و چگونگی سامان یافتن این اثر مهم آشنا می‌سازد.

نقطه‌ی ضعف کتاب توضیحاتی است که برای متن نوشته شده؛ مقایسه کنید با شرحی که محمد دبیرسیاقی در کتاب برگزیده‌ی نثر فارسی (کتاب‌فروشی زوار، چاپ اول، ۱۳۳۲) بر این مقدمه نوشته و بسیار مفیدتر و تخصصی‌تر است. اینکه کلماتی مثل «چون» (مانند) و «کز» (که از) و «بهر» (بخش و قسمت) را معنی کنیم به‌نوعی دست‌کم گرفتن مخاطبان چنین آثاری است. 

مقدمه‌ی شاهنامه‌ی ابومنصوری نخستین و واپسین ساغر است از صراحی‌ای شکسته. ابومنصور می‌خواست با این کتاب نام خود را بلند کند؛ اصل شاهنامه‌‌اش از بین رفت، اما ــ قضا را ــ بیش از هزار سال است که این متن خوانده می‌شود و نام او را بر ذهن‌ها و زبان‌ها جاری می‌کند. کسی چه می‌داند؟ شاید روزی بخش‌های دیگری از شاهنامه‌ی ابومنصوری هم از پستوهای کتابخانه‌ای مدفون بیرون کشیده شد و ارزش این متن و آبشخور شاهنامه‌ی فردوسی را نکوتر نمود...

#معرفی_کتاب_پنجشنبه‌ (۳)

حسین جاوید
@Virastaar
داشتم فیلم‌نامه‌ی فیلم سوپ اردک، با ترجمه‌ی کامبیز کاهه، را می‌خواندم. این کتاب جزو مجموعه‌ی «۱۰۰ سال سینما، ۱۰۰ فیلمنامه» بود که زیر نظر هوشنگ گلمکانی منتشر می‌شد. بنا بر عادت شخصی، بعد از خواندن متن اصلی آمدم سراغ مقدمه‌ی دبیر مجموعه و با شگفت‌انگیزترین مقدمه‌‌ای مواجه شدم که تا به حال دیده‌ام:

«مترجم این کتاب... یکی از منتقدان بااستعداد نسلی است که در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۳۶۰ پا به عرصه گذاشت و خوش درخشید اما متأسفانه خود را درگیر مسائل حاشیه‌ای کرد... تماشای بیراهه‌ رفتنش تلخ و غم‌انگیز است.» (سوپ اردک، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۶)

معمولاً ناشرها و سرویراستارها و دبیران مجموعه‌ها از یادداشت آغازین برای تعریف و تمجید بهره می‌گیرند، نه برای بدگویی از زندگی شخصی مترجم!

حسین جاوید
@Virastaar
در فعل فرانسوی «aies» چهار حرف نماینده‌ی تنها یک آوا هستند: /ɛ/! درواقع، تلفظ این واژه مثل صدای کسره « -ِ » (e) در زبان فارسی است.

آن‌وقت بعضی تا یک «و» نماینده‌ی املای تاریخی در کلماتی مثل «خواهر» و «خواستن» می‌بینند به سرشان می‌زند خط فارسی مشکل دارد و باید عوض شود!

حسین جاوید
@Virastaar
زبان «لوترا» زبانی ساختگی است، از آن نوع زبان‌ها که بین عوام به «زبان زرگری» معروف است و درواقع با پس و پیش کردن واژه‌ها و با دستور و لحن و نحو و ساختمانِ قراردادی بین گروه کوچکی از پیشه‌وران یا اهالی یک منطقه یا قبیله به کار می‌رود و دیگران از آن سر درنمی‌آورند.

قدیمی‌ترین اشاره‌ای که به وجود لوترا در بین زبان‌های ایرانی شده در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب، از مؤلفی ناشناخته، مربوط به سال ۳۷۲ هجری قمری است:

«استراباد شهری است بر دامن کوه نهاده و با نعمت و خرم و آب‌های روان و هوای درست و ایشان به دو زبان سخن گویند، یکی به لوترا استرابادی و دیگر به پارسی گرگانی...» (حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوشش منوچهر ستوده، کتابخانه‌ی طهوری، ۱۳۶۲، ص ۱۴۴)

درواقع، بیش از هزار سال پیش و پیش‌تر از ابداع قدیمی‌ترین لوتراهای لهجه‌ی کاکنی شرق لندن (که در کتاب‌های زبان‌شناسی به آن‌ها زیاد اشاره می‌شود)، مردمان هوشمندی در ایرانشهر زبان ساختگی پرداخته بوده‌اند!

حسین جاوید
@Virastaar
حالا که از کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب سخن رانده شد، نکته‌ای بگویم. وقتی می‌خواستم شاهد «لوترای استرآبادی» را در این کتاب پیدا کنم، رفتم سراغ نمایه‌ی دقیق و کامل آن (که تصویرش را می‌بینید) و در کمتر از یک دقیقه به صفحه‌ی مد نظرم رسیدم. 

چقدر جای این «نمایه»های کامل و کاربردی در کتاب‌های پژوهشی جدید خالی است. تهیه‌ی نمایه کاری دشوار و زمان‌بر و هزینه‌بردار است و، متأسفانه، خیلی از پژوهشگرها و ناشرها قیدش را زده‌اند.

حسین جاوید
@Virastaar
کدام ناحیه بیشترین زبان‌های شناخته‌شده‌ی دنیا را دارد؟
Anonymous Quiz
8%
جزایر اقیانوس آرام
15%
قاره‌ی اروپا
57%
قاره‌ی آسیا
6%
قاره‌ی آمریکا
14%
قاره‌ی آفریقا
خبرگزاری فارس: «به‌طور میانگین، درآمد یک نویسنده در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۶ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان بود و با یک حساب سرانگشتی درآمد ماهیانه نیز برابر با ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان است.»

چه بگوییم، جز اینکه «هنر خوار شد، جادویی ارجمند...»؟

حسین جاوید
@Virastaar
2024/10/03 17:15:14
Back to Top
HTML Embed Code: