Forwarded from کتاب سده
نسخهی الکترونیک آیین بودایی در دوران معاصر منتشر شد
در پلتفرم طاقچه «آیین بودایی در دوران معاصر» را جستوجو کنید یا از پیوند زیر بهره بگیرید:
https://b2n.ir/Modern.Buddhism
آیین بودایی در دوران معاصر
(آموزههای کهن بودا برای انسان معاصر)
دون چیس/ ترجمهی سعید رفسنجانینژاد
چاپ اول: بهار ۱۴۰۲
کتاب سده
پس از مرگ بودا، آموزههای او رفتهرفته به دین تبدیل شد. بودا به دین و معبد و نیایش تعلق خاطری نداشت؛ او تنها جستوجوگر حقیقت بود. جهان آموزههای او را به چیز دیگری تبدیل کرد که بعضاً دیگر سودی برای انسان ندارد.
آیین بودایی در دوران معاصر آموزههای بودا را بهگونهای شرح میدهد که انسان معاصر بتواند از آن بهره ببرد. افزونبراین، به روشنگری دربارهی آن دسته از برداشتهای نادرست از آیین بودایی میپردازد که از طریق تفسیرها و ترجمههای اشتباه وارد این آیین کهن شده است.
@SadePub
در پلتفرم طاقچه «آیین بودایی در دوران معاصر» را جستوجو کنید یا از پیوند زیر بهره بگیرید:
https://b2n.ir/Modern.Buddhism
آیین بودایی در دوران معاصر
(آموزههای کهن بودا برای انسان معاصر)
دون چیس/ ترجمهی سعید رفسنجانینژاد
چاپ اول: بهار ۱۴۰۲
کتاب سده
پس از مرگ بودا، آموزههای او رفتهرفته به دین تبدیل شد. بودا به دین و معبد و نیایش تعلق خاطری نداشت؛ او تنها جستوجوگر حقیقت بود. جهان آموزههای او را به چیز دیگری تبدیل کرد که بعضاً دیگر سودی برای انسان ندارد.
آیین بودایی در دوران معاصر آموزههای بودا را بهگونهای شرح میدهد که انسان معاصر بتواند از آن بهره ببرد. افزونبراین، به روشنگری دربارهی آن دسته از برداشتهای نادرست از آیین بودایی میپردازد که از طریق تفسیرها و ترجمههای اشتباه وارد این آیین کهن شده است.
@SadePub
امروز سالگرد درگذشت #بدرالزمان_قریب است ــ نفر اول مطالعات زبان #سغدی در ایران و از معدود زبانشناسان ایرانی که وجههی جهانی هم دارد.
جالب اینکه دکتر قریب هرگز ازدواج نکرد؛ کمابیش شبیه #مری_بویس، دانشمند درجهیک مطالعات زرتشتی، که معتقد بود ازدواج مانع کار آکادمیک و روال پژوهشیاش است.
تا هستند کسانی که عمر خود را صرف کاویدن زبانهای کهن و خاموش ایرانی میکنند نام #بدرالزمان_قریب هم بر زبانها و قلمها جاری خواهد بود. یادش گرامی.
حسین جاوید
@Virastaar
جالب اینکه دکتر قریب هرگز ازدواج نکرد؛ کمابیش شبیه #مری_بویس، دانشمند درجهیک مطالعات زرتشتی، که معتقد بود ازدواج مانع کار آکادمیک و روال پژوهشیاش است.
تا هستند کسانی که عمر خود را صرف کاویدن زبانهای کهن و خاموش ایرانی میکنند نام #بدرالزمان_قریب هم بر زبانها و قلمها جاری خواهد بود. یادش گرامی.
حسین جاوید
@Virastaar
وزیر محترم چنان فرمودهاند «۴۰۰ نیروی جوان حزباللهی تا پایان تابستان وارد این وزارتخانه میشوند تا تغییر در بدنه به وجود آید» که انگار تا به امروز شاگردان هایدگر و هابرماس به سرپرستی لوس ایریگاری وزارتخانه را اداره میکردهاند! :)
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
اولین چاپخانهی ایران در سال ۱۱۹۵ شمسی در تبریز راه افتاده و خیلی پیشتر هم در جلفای اصفهان کتابهایی به چاپ رسیده است، اما همین امروز ناشر تبریزی یا ناشر اصفهانی مجبور است برای چاپ درجهیک آثارش به تهران مراجعه کند و از چاپخانهها و صحافیهای پایتخت یاری بگیرد ــ چه برسد به ناشران شهرهای دیگر.
دریغا. کاش صنعت نشر ما اینقدر مرکزگرا نبود.
حسین جاوید
@Virastaar
دریغا. کاش صنعت نشر ما اینقدر مرکزگرا نبود.
حسین جاوید
@Virastaar
واژهی «پیک» (payk، با تلفظ نوی peyk) واژهای بسیار کهن است که از هزارههای پیشین تا کنون در زبانهای ایرانی و نیز، با تغییرات اندک آوایی، در زبانهایی چون سنسکریت و سریانی و ارمنی به کار رفته و حتی بهشکل «بیک» در زبان عربی نیز کاربرد دارد.
معنی نخست آن، احتمالاً، «سرباز پیاده» بوده که سپستر گسترش معنایی یافته و «چاپار» و «پیامگزار» و «فرستاده» شده است.
حالا چنین واژهی فارسی زیبایی، با این تلفظ آسان و پیشینهی دیرین، دارد با تلاش نابجای برنامههای مسافررسانی و باررسانی ــ همچون #اسنپ و #تپسی و #الوپیک ــ جای خود را به واژهی عربی «سفیر» میدهد :«سفیر رسید»،
«ثبتنام سفیران»، «سفیر طلایی» و...
«پیک» چه ایرادی دارد که برویم سراغ «سفیر» (واژهای که پیشتر تخصیص معنایی یافته و بیشتر «فرستادهی سیاسی» را به ذهن متبادر میکند)؟
حسین جاوید
@Virastaar
معنی نخست آن، احتمالاً، «سرباز پیاده» بوده که سپستر گسترش معنایی یافته و «چاپار» و «پیامگزار» و «فرستاده» شده است.
حالا چنین واژهی فارسی زیبایی، با این تلفظ آسان و پیشینهی دیرین، دارد با تلاش نابجای برنامههای مسافررسانی و باررسانی ــ همچون #اسنپ و #تپسی و #الوپیک ــ جای خود را به واژهی عربی «سفیر» میدهد :«سفیر رسید»،
«ثبتنام سفیران»، «سفیر طلایی» و...
«پیک» چه ایرادی دارد که برویم سراغ «سفیر» (واژهای که پیشتر تخصیص معنایی یافته و بیشتر «فرستادهی سیاسی» را به ذهن متبادر میکند)؟
حسین جاوید
@Virastaar
اگر حتی یک بار کتاب صوتی شنیده باشید، احتمالاً متوجه ایرادهایی شدهاید: تلفظ اشتباه بعضی لغات، انتخاب لحن و زیروبم و تکیهی نادرست (که گاه منجر به تغییر معنای جمله میشود)، مکثهای بیجا، جا انداختن و...
با گسترش تولید کتابهای صوتی و نیز استقبال مخاطبان از آنها، به نظر میرسد نیاز به شغلی به نام «ویراستار صوتی» هم داریم ــ نه کسی که صدا را از نظر فنی بررسی کند (چنین کسانی اکنون هم مشغولاند)، بلکه کسی که روخوانی درست را بررسی و مشکلات آن را گوشزد کند.
حسین جاوید
@Virastaar
با گسترش تولید کتابهای صوتی و نیز استقبال مخاطبان از آنها، به نظر میرسد نیاز به شغلی به نام «ویراستار صوتی» هم داریم ــ نه کسی که صدا را از نظر فنی بررسی کند (چنین کسانی اکنون هم مشغولاند)، بلکه کسی که روخوانی درست را بررسی و مشکلات آن را گوشزد کند.
حسین جاوید
@Virastaar
من سعی میکنم ضربالمثلها و گفتههای مشهوری را که برگرفته از فرهنگ سنتی یا مردسالار هستند یا به نقصهای ناخواستهی دیگران ارجاع دارند بههیچوجه به کار نبرم.
«سیب سرخ و دست چلاق!»
«هزار تا دختر کور و کچل داشته باشم...»
«مگه خودم اینجوریام؟»
«یه وجب قد داره...»
«عقل سالم در بدن سالمه.»
وضعیت ناخواسته یا بیماریهای افراد نباید دستمایهی عبرت یا شوخی و تمسخر باشد.
حسین جاوید
@Virastaar
«سیب سرخ و دست چلاق!»
«هزار تا دختر کور و کچل داشته باشم...»
«مگه خودم اینجوریام؟»
«یه وجب قد داره...»
«عقل سالم در بدن سالمه.»
وضعیت ناخواسته یا بیماریهای افراد نباید دستمایهی عبرت یا شوخی و تمسخر باشد.
حسین جاوید
@Virastaar
«مورد بررسی قرار دادن»: «بررسی کردن»/ «بررسیدن»
بافت غیرادبی:
❌ لازم است تبعات اقتصادی ممنوعیت واردات مورد بررسی قرار بگیرد.
✅ لازم است تبعات اقتصادی ممنوعیت واردات بررسی شود.
بافت ادبی:
❌ هوشنگ گلشیری در کتاب جدال نقش با نقاش آثار سیمین دانشور را مورد بررسی قرار داده است.
✅ هوشنگ گلشیری در کتاب جدال نقش با نقاش آثار سیمین دانشور را بررسیده است.
حسین جاوید
@Virastaar
بافت غیرادبی:
❌ لازم است تبعات اقتصادی ممنوعیت واردات مورد بررسی قرار بگیرد.
✅ لازم است تبعات اقتصادی ممنوعیت واردات بررسی شود.
بافت ادبی:
❌ هوشنگ گلشیری در کتاب جدال نقش با نقاش آثار سیمین دانشور را مورد بررسی قرار داده است.
✅ هوشنگ گلشیری در کتاب جدال نقش با نقاش آثار سیمین دانشور را بررسیده است.
حسین جاوید
@Virastaar
این یادداشت را مهرداد فرهمند در کانالش قرار داده است. در گروه «اخبار کتاب» نظرهای خوبی راجع به آن ارائه شد که فکر کردم شاید برای مخاطبان محترم کانال «ویراستار» هم مفید باشد. بنابراین، آنها را ــ بدون دخل و تصرف ــ در فرستهی بعدی قرار میدهم.
لینک پیوستن به گروه «اخبار کتاب»:
https://www.tg-me.com/+KH-eXu_HT5oyNzU0
حسین جاوید
@Virastaar
لینک پیوستن به گروه «اخبار کتاب»:
https://www.tg-me.com/+KH-eXu_HT5oyNzU0
حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
این یادداشت را مهرداد فرهمند در کانالش قرار داده است. در گروه «اخبار کتاب» نظرهای خوبی راجع به آن ارائه شد که فکر کردم شاید برای مخاطبان محترم کانال «ویراستار» هم مفید باشد. بنابراین، آنها را ــ بدون دخل و تصرف ــ در فرستهی بعدی قرار میدهم. لینک پیوستن…
❇️ نظر جناب آقای احمد عبداللهزاده:
«این داوری بهگمانم چندان درست نیست. در زبان فارسی سیاره را بیشتر در همان فضای دانش فیزیک و ستارهشناسی به کار میبریم، نه در کاربرد عمومی. ما آسمان را پرستاره میخوانیم، نه پرستارهوسیاره. چیزهای درخشان (چه ظاهری و چه معنایی) را به ستاره مانند میکنیم، نه سیاره. افراد مشهور را ستاره مینامیم، نه سیاره. آدم بینوا را کسی میخوانیم که در آسمان یک ستاره هم ندارد، نه یک سیاره.
بنابراین ستارۀ شرق در برابر کوکب الشرق ترجمهای مناسب است. واژۀ کوکب هم گرچه در فارسی شناختهشده است، آن درخشش و برجستگی ستاره را ندارد.»
❇️ نظر جناب آقای کیوان آقابابایی سامانی:
در «کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت»، کوکب بخت را همگان ستارهٔ اقبال میدانند نه سیارهٔ اقبال.
سیارهٔ زهره هم در برخی متون ستارهٔ بامدادی خوانده شده نه سیارهٔ بامدادی.
❇️ نظر جناب آقای رحمان افشاری:
آقایِ مهردادِ فرهمند در این اظهارنظرِ خود مرتکبِ چند خطا شده است:
۱. او چون زبانِ عربی میداند، گمان کرده است این صلاحیت را دارد که دربارهٔ ترجمه نیز اظهارِنظر کند. این خطایی است عمومی و عدهای بر همین اساس حتی به ترجمه نیز اقدام میکنند.
۲. ظاهراً عربیدانیِ او نیز، همانطور که یکی از دوستان نوشته است، محلِ تردید است؛ به گواهِ فرهنگهایِ یکزبانه و دوزبانه "کوکب" به معنایِ "ستاره" نیز هست.
۳. نگاهِ او به ترجمه نگاهی پیشاعلمی و متمایل به ترجمهٔ تحتاللفظی است. او "کوکب الشرق" را لفظبهلفظ ترجمه کرده و چنین نتیجه گرفته است: چون "کوکب" به معنایِ "سیاره" است، پس "کوکب الشرق" را باید "سیارهٔ شرق" ترجمه کرد؛ اما متوجه است که "سیارهٔ شرق" بههیچوجه به معنایِ "کوکب الشرق" نیست، بنابراین پیشنهاد کرده است که آن را اصلاً ترجمه نکنیم، بلکه همان "کوکبِ شرق" را بهکار بریم، زیرا "کوکب در فارسی رایج است و نیازی به ترجمه ندارد".
میدانیم که "کوکب" در فارسی به معنایِ "ستاره" است و نه "سیاره" (نک فرهنگِ بزرگِ سخن). بنابراین در فارسی اختلافی بین "ستارهٔ شرق" و "کوکبِ شرق" وجود ندارد، تا یکی را نادرست و دیگری را درست بدانیم.
۴. اما خطایِ جدیِ او این است که احتمالاً تشخیص نداده "کوکب الشرق" یک استعاره (metaphor) است و "کوکب" در آن معنایِ مجازی دارد. استعارهها را معمولاً حتی با دیدِ ترجمهٔ تحتاللفظی لفظبهلفظ ترجمه نمیکنند. معنایِ مجازیِ "کوکب" در این استعاره همان است که در فارسی به آن «ستاره» میگوییم. در عربی "ستارهٔ سینما" را "کوکب سینمایی" نیز میگویند. هم "ستاره" و هم "کوکب" در این نوع ترکیبها به معنایِ مجازی است نه حقیقی.
@Virastaar
«این داوری بهگمانم چندان درست نیست. در زبان فارسی سیاره را بیشتر در همان فضای دانش فیزیک و ستارهشناسی به کار میبریم، نه در کاربرد عمومی. ما آسمان را پرستاره میخوانیم، نه پرستارهوسیاره. چیزهای درخشان (چه ظاهری و چه معنایی) را به ستاره مانند میکنیم، نه سیاره. افراد مشهور را ستاره مینامیم، نه سیاره. آدم بینوا را کسی میخوانیم که در آسمان یک ستاره هم ندارد، نه یک سیاره.
بنابراین ستارۀ شرق در برابر کوکب الشرق ترجمهای مناسب است. واژۀ کوکب هم گرچه در فارسی شناختهشده است، آن درخشش و برجستگی ستاره را ندارد.»
❇️ نظر جناب آقای کیوان آقابابایی سامانی:
در «کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت»، کوکب بخت را همگان ستارهٔ اقبال میدانند نه سیارهٔ اقبال.
سیارهٔ زهره هم در برخی متون ستارهٔ بامدادی خوانده شده نه سیارهٔ بامدادی.
❇️ نظر جناب آقای رحمان افشاری:
آقایِ مهردادِ فرهمند در این اظهارنظرِ خود مرتکبِ چند خطا شده است:
۱. او چون زبانِ عربی میداند، گمان کرده است این صلاحیت را دارد که دربارهٔ ترجمه نیز اظهارِنظر کند. این خطایی است عمومی و عدهای بر همین اساس حتی به ترجمه نیز اقدام میکنند.
۲. ظاهراً عربیدانیِ او نیز، همانطور که یکی از دوستان نوشته است، محلِ تردید است؛ به گواهِ فرهنگهایِ یکزبانه و دوزبانه "کوکب" به معنایِ "ستاره" نیز هست.
۳. نگاهِ او به ترجمه نگاهی پیشاعلمی و متمایل به ترجمهٔ تحتاللفظی است. او "کوکب الشرق" را لفظبهلفظ ترجمه کرده و چنین نتیجه گرفته است: چون "کوکب" به معنایِ "سیاره" است، پس "کوکب الشرق" را باید "سیارهٔ شرق" ترجمه کرد؛ اما متوجه است که "سیارهٔ شرق" بههیچوجه به معنایِ "کوکب الشرق" نیست، بنابراین پیشنهاد کرده است که آن را اصلاً ترجمه نکنیم، بلکه همان "کوکبِ شرق" را بهکار بریم، زیرا "کوکب در فارسی رایج است و نیازی به ترجمه ندارد".
میدانیم که "کوکب" در فارسی به معنایِ "ستاره" است و نه "سیاره" (نک فرهنگِ بزرگِ سخن). بنابراین در فارسی اختلافی بین "ستارهٔ شرق" و "کوکبِ شرق" وجود ندارد، تا یکی را نادرست و دیگری را درست بدانیم.
۴. اما خطایِ جدیِ او این است که احتمالاً تشخیص نداده "کوکب الشرق" یک استعاره (metaphor) است و "کوکب" در آن معنایِ مجازی دارد. استعارهها را معمولاً حتی با دیدِ ترجمهٔ تحتاللفظی لفظبهلفظ ترجمه نمیکنند. معنایِ مجازیِ "کوکب" در این استعاره همان است که در فارسی به آن «ستاره» میگوییم. در عربی "ستارهٔ سینما" را "کوکب سینمایی" نیز میگویند. هم "ستاره" و هم "کوکب" در این نوع ترکیبها به معنایِ مجازی است نه حقیقی.
@Virastaar
پیش از اینکه «کراش» و «کراش زدن» اینطور سر زبانها بیفتد، ما در لایههای عامیانهتر زبان فارسی «تو نخ کسی بودن» و «تو کف کسی بودن» را داشتیم که اتفاقاً هم خوش آمدن و آرزومندی را میرساند و هم بهطور ضمنی به بیاطلاعی طرف مقابل از این علاقه اشاره داشت!
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
دستکم وقتی تتو میزنید حواستان باشد ویرگول اضافه به کار نبرید، چون نمیشود ویرایشش کرد! :)
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
وقتی از «مادر حسنک وزیر» مینویسید که «زنی بود سخت جگرآور»، حواستان باشد این «حسن بن محمد میکالی» آنچنان هم «امامزاده و محتشم و فاضل» نبود و در روزگار صدارتش کم ستم و خودکامگی نکرد.
کشتن حسنک (با اتهام قرمطیگری) بهنوعی تسویهحساب سیاسی بود و حسنک آن مظلومی نیست که مینماید.
حسین جاوید
@Virastaar
کشتن حسنک (با اتهام قرمطیگری) بهنوعی تسویهحساب سیاسی بود و حسنک آن مظلومی نیست که مینماید.
حسین جاوید
@Virastaar
این ظاهراً اولین ترجمهی #شنل گوگول است. تاریخ چاپ ندارد اما میشود حدس زد در دههی سی شمسی منتشر شده ــ هم از مختصات چاپ و هم از آنجا که روی جلد و پشت جلد آن از تصاویر فیلم ایتالیایی Il Cappotto استفاده شده که در سال ۱۹۵۲ بر اساس داستان #شنل ساخته شده است.
این از آندست کتابهایی است که درواقع میتوان «ترجمهی بازاری آثار درخشان ادبی» دانست و از همان دههها در بازار کتاب ایران باب شد. مترجم کتاب، احتمالاً محمد آسیم (۱۲۸۹ـ۱۳۸۰)، حسابی در داستان دست برده و چیزهایی را جا انداخته، افزوده یا حتی بهکل اشتباه متوجه شده!
حسین جاوید
@Virastaar
این از آندست کتابهایی است که درواقع میتوان «ترجمهی بازاری آثار درخشان ادبی» دانست و از همان دههها در بازار کتاب ایران باب شد. مترجم کتاب، احتمالاً محمد آسیم (۱۲۸۹ـ۱۳۸۰)، حسابی در داستان دست برده و چیزهایی را جا انداخته، افزوده یا حتی بهکل اشتباه متوجه شده!
حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
@Virastaar
#مهدی_قانونی، مدیر جوان صحافی رئوف، که بر اثر سقوط از طبقهی دوم به اغما رفته بود، درگذشت. بهترین کتابهای جلد سخت ایران از خط تولید صحافی رئوف میآمد: آثار ناشرانی مثل سایان، ماهی، بیدگل، هرمس، افق، مرکز، نی و...
صحافی رئوف بهتازگی جای جدیدی را تجهیز کرده بود و قصد داشت با کلی امید و برنامه به آن نقل مکان کند و فعالیتش را بیش از پیش گسترش دهد. مرحوم قانونی چند روز پیش فیلمی از این سولهی جدید در اینستاگرامش گذاشت و حسابی سرکیف بود که کارها روی روال است. در جریان همین جابهجایی بوده که حادثهی شوم به وقوع پیوسته و این هنرمند صحاف را از صنعت نشر ایران دریغ کرده است.
من هر وقت خبر مرگ غیرمنتظرهای را میشنوم یاد این تکه از کتاب #رنت نوشتهی #چاک_پالانیک با ترجمهی #سونیا_رزمجویی (که خودش هم بیگاه و جوان از دست رفت) میافتم:
«رانندهای که مسته براش مهم نیست سالهاست نقاشی میکنی و تازه بعد از اینهمه سال اولین نمایشگاهت هفتهی دیگه افتتاح میشه. چه چرتوپرتهایی! یه گوزن شمالی هزار و پونصد کیلویی لبهی جاده توی سایهی درختها وایساده و منتظره که بپره وسط جاده، روحش هم خبر نداره که بچهی شما قراره هفتهی دیگه به دنیا بیاد. یا مثلاً لنت ترمز روغنگرفتهی ماشینت یا وقتی که داری تو رانندگی با تلفنت حرف میزنی...
مهرهی شلشدهی پیچ چرخ ماشین یا رانندهی کامیون خوابآلود...
انگار دنیا به هیچجاش نیست که سه سال تمامه پاکِ پاکی یا بالاخره به تناسب اندام رسیدی و تو مایوی دوتکه خوب به نظر میرسی یا درنهایت اون آدمی رو که همیشه تو زندگیت دنبالش بودی ملاقات کردی و عمیقاً و بیحدومرز، با تمام وجودت، عاشقش شدی. امروز وقتی لباسهات رو از خشکشویی بگیری، گزارشهای روزانه رو فکس کنی، لباسهای شستهشده رو تا کنی، یا ظرفهای شام دیشب رو بشوری، چیزی که هیچوقت حتی فکرش رو هم نمیکردی جایی برات کمین کرده...»
خداوند مرحوم قانونی را بیامرزاد که بیشیلهپیله و آدمحسابی بود.
حسین جاوید
@Virastaar
صحافی رئوف بهتازگی جای جدیدی را تجهیز کرده بود و قصد داشت با کلی امید و برنامه به آن نقل مکان کند و فعالیتش را بیش از پیش گسترش دهد. مرحوم قانونی چند روز پیش فیلمی از این سولهی جدید در اینستاگرامش گذاشت و حسابی سرکیف بود که کارها روی روال است. در جریان همین جابهجایی بوده که حادثهی شوم به وقوع پیوسته و این هنرمند صحاف را از صنعت نشر ایران دریغ کرده است.
من هر وقت خبر مرگ غیرمنتظرهای را میشنوم یاد این تکه از کتاب #رنت نوشتهی #چاک_پالانیک با ترجمهی #سونیا_رزمجویی (که خودش هم بیگاه و جوان از دست رفت) میافتم:
«رانندهای که مسته براش مهم نیست سالهاست نقاشی میکنی و تازه بعد از اینهمه سال اولین نمایشگاهت هفتهی دیگه افتتاح میشه. چه چرتوپرتهایی! یه گوزن شمالی هزار و پونصد کیلویی لبهی جاده توی سایهی درختها وایساده و منتظره که بپره وسط جاده، روحش هم خبر نداره که بچهی شما قراره هفتهی دیگه به دنیا بیاد. یا مثلاً لنت ترمز روغنگرفتهی ماشینت یا وقتی که داری تو رانندگی با تلفنت حرف میزنی...
مهرهی شلشدهی پیچ چرخ ماشین یا رانندهی کامیون خوابآلود...
انگار دنیا به هیچجاش نیست که سه سال تمامه پاکِ پاکی یا بالاخره به تناسب اندام رسیدی و تو مایوی دوتکه خوب به نظر میرسی یا درنهایت اون آدمی رو که همیشه تو زندگیت دنبالش بودی ملاقات کردی و عمیقاً و بیحدومرز، با تمام وجودت، عاشقش شدی. امروز وقتی لباسهات رو از خشکشویی بگیری، گزارشهای روزانه رو فکس کنی، لباسهای شستهشده رو تا کنی، یا ظرفهای شام دیشب رو بشوری، چیزی که هیچوقت حتی فکرش رو هم نمیکردی جایی برات کمین کرده...»
خداوند مرحوم قانونی را بیامرزاد که بیشیلهپیله و آدمحسابی بود.
حسین جاوید
@Virastaar
ما در فارسی، همچون بسیاری از زبانهای دیگر، از اسامی تحبیبی استفاده میکنیم. مثلاً، به «ابراهیم» میگویم «ابی» یا حتی «ایبیش» و به «زهرا» میگوییم «زری» و طیف وسیعی از نامهایی را که با «ال» شروع میشوند («الناز»، «المیرا»، «الهه» و...) «الی» میخوانیم و...
در انگلیسی نیز اسامی تحبیبی کاربرد زیادی دارند و گاهی، برخلاف آنچه معمولاً در فارسی شاهدیم، صورت تحبیبی نام شباهت چندانی به صورت رسمی آن ندارد. مترجمها و ویراستارها در یکدستسازی اسامی و پیگیری خط داستانی باید حواسشان به این مورد باشد تا شخصیتها را قاتی نکنند.
برخی از نامهای تحبیبی انگلیسی:
❇️ ویلیام: بیل
❇️ رابرت: باب
❇️ ریچارد: دیک
❇️ چارلز: چاک
❇️ ان: ننسی
❇️ ادوارد: تد
❇️ هلن: نلی
❇️ مارگارت: دیزی/ پگی
❇️ سارا: سلی
❇️ مری: پاولی
❇️ هنری: هنک
❇️ جان: جک
حسین جاوید
@Virastaar
در انگلیسی نیز اسامی تحبیبی کاربرد زیادی دارند و گاهی، برخلاف آنچه معمولاً در فارسی شاهدیم، صورت تحبیبی نام شباهت چندانی به صورت رسمی آن ندارد. مترجمها و ویراستارها در یکدستسازی اسامی و پیگیری خط داستانی باید حواسشان به این مورد باشد تا شخصیتها را قاتی نکنند.
برخی از نامهای تحبیبی انگلیسی:
❇️ ویلیام: بیل
❇️ رابرت: باب
❇️ ریچارد: دیک
❇️ چارلز: چاک
❇️ ان: ننسی
❇️ ادوارد: تد
❇️ هلن: نلی
❇️ مارگارت: دیزی/ پگی
❇️ سارا: سلی
❇️ مری: پاولی
❇️ هنری: هنک
❇️ جان: جک
حسین جاوید
@Virastaar
سخنگوی دولت: «نگاه دولت این بوده است که قیمت نان در سطح ملی تغییر نیابد. قیمتها متناسبسازی شده است.»
یاد آن تکه از رمان ۱۹۸۴ #جرج_اورول افتادم که در آن «وزارت حقیقت» در بیانیهای اعلام میکند سهمیهی شکلات هر نفر از ۳۰ گرم در روز به ۲۰ گرم در روز «افزایش یافت»!
#در_باب_بازی_با_کلمات
حسین جاوید
@Virastaar
یاد آن تکه از رمان ۱۹۸۴ #جرج_اورول افتادم که در آن «وزارت حقیقت» در بیانیهای اعلام میکند سهمیهی شکلات هر نفر از ۳۰ گرم در روز به ۲۰ گرم در روز «افزایش یافت»!
#در_باب_بازی_با_کلمات
حسین جاوید
@Virastaar