امروزه، بولد (توپر) و ایرانیک (خمیده) کردن از ابزارهای برجستهسازی کلمات و عبارات است. در سدههای پیش که نشانهها و قراردادهای نگارشی ابداع نشده یا تکوین نیافته بودند، کاتبان خوشذوق از «شنگرف» برای نوشتن تیترها یا کلمات و جملات مهم بهره میبردند.
صاحب فرخنامه (در سال ۵۸۰ هجری) دربارهی شنگرف مینویسد: «رنگش سرخ است که از زیبق [جیوه، سیماب] کنند.» (فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، جلد چهارم، انتشارات فرهنگ ایرانزمین، ۱۳۴۶)
در تصویر بالا نمونهای از کاربرد شنگرف در کتابت صفحهای از #اوستا را میبینید.
حسین جاوید
@Virastaar
صاحب فرخنامه (در سال ۵۸۰ هجری) دربارهی شنگرف مینویسد: «رنگش سرخ است که از زیبق [جیوه، سیماب] کنند.» (فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، جلد چهارم، انتشارات فرهنگ ایرانزمین، ۱۳۴۶)
در تصویر بالا نمونهای از کاربرد شنگرف در کتابت صفحهای از #اوستا را میبینید.
حسین جاوید
@Virastaar
ساندویچی باز و کتابفروشیها بسته!
بقیهی مشاغل هم که ظاهراً #کرونا را پشت کرکرههای نیمهپایین گیر انداختهاند و فقط کتابفروشها ماندهاند و حوضشان!
@Virastaar
بقیهی مشاغل هم که ظاهراً #کرونا را پشت کرکرههای نیمهپایین گیر انداختهاند و فقط کتابفروشها ماندهاند و حوضشان!
@Virastaar
اگر دقت کرده باشید، همیشه کلمهی «فرم» (form) را به همین شکل مینویسیم، مثلاً «کارمندان لباس فرم پوشیده بودند» یا «فرم صورتش خاص بود» یا «فرمگرایی در هنر»؛ پس چرا وقتی به کلمهی uniform میرسیم اغلب آن را بهشکل «یونیفورم» مینویسیم، نه «یونیفرم»؟
این «فرم» هم همان «فرم» است و، بر اساس اصل یکدستی، باید حواسمان باشد درست ضبطش کنیم.
حسین جاوید
@Virastaar
این «فرم» هم همان «فرم» است و، بر اساس اصل یکدستی، باید حواسمان باشد درست ضبطش کنیم.
حسین جاوید
@Virastaar
نکاتی دربارهی #شابک
✅ «شابک» سرواژهای است برگرفته از «شمارهی استاندارد بینالمللی کتاب». معادل انگلیسی آن سرواژهی ISBN برگرفته از International Standard Book Number است. شابک، در حال حاضر، یک عدد سیزده رقمی است. این عدد را با کمک نرمافزار به بارکد تبدیل میکنند و غالباً پشت جلد کتاب میگذارند.
✅ کاربرد اصلی شابک در شبکهی توزیع و فروش کتاب است. هر کتاب (مثل هر کالای دیگر) نیاز به مشخصهای دارد که بتوان پخش، انبارداری و فروش آن را کنترل کرد.
✅ در ایران بخش ویژهای به نام مؤسسهی شابک در مؤسسهی خانهی کتاب و ادبیات ایران (زیرمجموعهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) متصدی اختصاص و صدور شابک است.
✅ هر ناشر، پیش از ارسال هر کتاب برای دریافت مجوز انتشار، از پنل ویژهی خود یک شابک اختصاصی برای هر کتاب دریافت میکند. هیچ کتابی نیست که در سالهای اخیر و قانونی منتشر شده باشد و شابک نداشته باشد.
✅ هر کتاب فقط یک شابک دارد که در همهی چاپهای آن تکرار میشود. اگر از یک کتاب واحد چند نسخهی متفاوت (فرضاً جلد سخت و جلد نرم، قطع جیبی و قطع رقعی، نسخهی الکترونیک، ویراست جدید و...) منتشر شود، هر کدام از آنها نیاز به یک شابک جداگانه دارند.
✅ آن دسته از کتابهای دو یا چند جلدی که قیمت واحد دارند و بهصورت یکجا فروخته میشوند همهی جلدهایشان یک شابک مشابه دارد. آن دسته از کتابهای دو یا چند جلدی که هر جلدشان قیمت خاص خود را دارد و جداگانه هم به فروش میرسد بهازای هر جلد یک شابک جداگانه دارند.
حسین جاوید
@Virastaar
✅ «شابک» سرواژهای است برگرفته از «شمارهی استاندارد بینالمللی کتاب». معادل انگلیسی آن سرواژهی ISBN برگرفته از International Standard Book Number است. شابک، در حال حاضر، یک عدد سیزده رقمی است. این عدد را با کمک نرمافزار به بارکد تبدیل میکنند و غالباً پشت جلد کتاب میگذارند.
✅ کاربرد اصلی شابک در شبکهی توزیع و فروش کتاب است. هر کتاب (مثل هر کالای دیگر) نیاز به مشخصهای دارد که بتوان پخش، انبارداری و فروش آن را کنترل کرد.
✅ در ایران بخش ویژهای به نام مؤسسهی شابک در مؤسسهی خانهی کتاب و ادبیات ایران (زیرمجموعهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) متصدی اختصاص و صدور شابک است.
✅ هر ناشر، پیش از ارسال هر کتاب برای دریافت مجوز انتشار، از پنل ویژهی خود یک شابک اختصاصی برای هر کتاب دریافت میکند. هیچ کتابی نیست که در سالهای اخیر و قانونی منتشر شده باشد و شابک نداشته باشد.
✅ هر کتاب فقط یک شابک دارد که در همهی چاپهای آن تکرار میشود. اگر از یک کتاب واحد چند نسخهی متفاوت (فرضاً جلد سخت و جلد نرم، قطع جیبی و قطع رقعی، نسخهی الکترونیک، ویراست جدید و...) منتشر شود، هر کدام از آنها نیاز به یک شابک جداگانه دارند.
✅ آن دسته از کتابهای دو یا چند جلدی که قیمت واحد دارند و بهصورت یکجا فروخته میشوند همهی جلدهایشان یک شابک مشابه دارد. آن دسته از کتابهای دو یا چند جلدی که هر جلدشان قیمت خاص خود را دارد و جداگانه هم به فروش میرسد بهازای هر جلد یک شابک جداگانه دارند.
حسین جاوید
@Virastaar
همانطور که در تصویر میبینید، بعضی از فونتهای فارسی نمیتوانند تای تأنیث (ة) را بهدرستی نشان دهند و بهجای آن «ه» با سریا (هٔ) نمایش میدهند. باید حواسمان باشد آن دسته از وامواژهها یا نامهای عربی که در متن فارسی میآیند و تای تأنیث دارند بدون اشکال نوشته شده باشند. بنابراین، لازم است (دستکم برای این کلمات) فونتی انتخاب شود که قادر به نمایش صحیح این نویسه باشد.
توصیه میشود ویراستارها یا سرویراستارها این موارد را به اطلاع صفحهبند برسانند و در نمونهخوانی نهایی هم دقت کنند که خطایی رخ نداده باشد.
بعضی هم کار خودشان را راحت میکنند و بهجای این تای تأنیث (ة) از «ه» استفاده میکنند (مثلاً، مینویسند «دایره المعارف») که آن هم اشتباه است و باید ازش پرهیز کرد.
حسین جاوید
@Virastaar
توصیه میشود ویراستارها یا سرویراستارها این موارد را به اطلاع صفحهبند برسانند و در نمونهخوانی نهایی هم دقت کنند که خطایی رخ نداده باشد.
بعضی هم کار خودشان را راحت میکنند و بهجای این تای تأنیث (ة) از «ه» استفاده میکنند (مثلاً، مینویسند «دایره المعارف») که آن هم اشتباه است و باید ازش پرهیز کرد.
حسین جاوید
@Virastaar
برای اینکه بتوانید «بیهوش» و «بیهوش» را تشخیص بدهید و درست بنویسید یک نکته را به یاد داشته باشید: «بیهوشی» وضعیتی پزشکی است و «بیهوشی» حالتی خلسهوار است، یا بیحواسی.
اگر با تزریق دارو یا بر اثر ضربه از حال رفتید، «بیهوش» شدهاید، و اگر مثلاً مسکرات شما را ازخودبیخود کرد یا ناراحتی و دلآزردگی باعث شد به محیط اطرافتان بیتوجه شوید، «بیهوش»!
مثالهای درست:
✅ بلافاصله پس از سقوط، بیهوش شد.
✅ او را بیهوش کردند و به اتاق عمل فرستادند.
✅ چنان بیهوش بود که متوجه حضور ادوارد در اتاق نشد.
✅ «ز بس نعمت، چون مستان گشت بیهوش.» (فخرالدین اسعد گرگانی)
حسین جاوید
@Virastaar
اگر با تزریق دارو یا بر اثر ضربه از حال رفتید، «بیهوش» شدهاید، و اگر مثلاً مسکرات شما را ازخودبیخود کرد یا ناراحتی و دلآزردگی باعث شد به محیط اطرافتان بیتوجه شوید، «بیهوش»!
مثالهای درست:
✅ بلافاصله پس از سقوط، بیهوش شد.
✅ او را بیهوش کردند و به اتاق عمل فرستادند.
✅ چنان بیهوش بود که متوجه حضور ادوارد در اتاق نشد.
✅ «ز بس نعمت، چون مستان گشت بیهوش.» (فخرالدین اسعد گرگانی)
حسین جاوید
@Virastaar
✅ بهتر است از اصطلاحات «پانوشت» یا «پانویس» برای اشاره به توضیحات یا عباراتی استفاده کنیم که در پایین صفحات کتاب میآیند.
✅ «زیرنویس» به معنای ترجمهی دیالوگهای فیلم یا سریال است که پایین تصویر نمایش داده میشود.
✅ «پاورقی» در معنی شرح و توضیحی که ذیل اوراق میآید در فرهنگها مضبوط است و اشتباه نیست، اما در سالهای اخیر تقریباً تخصیص معنایی پیدا کرده و بیشتر یادآور داستانهای دنبالهداری است که روزگاری نهچندان دور در نشریات منتشر میشد.
✅ «پینوشت» یا «پینویس» معرف توضیحات یا عباراتی است که نه در پایین صفحه بلکه در پایان فصل یا کتاب میآیند و نباید با «پانوشت» یا «پانویس» اشتباه گرفته شود.
حسین جاوید
@Virastaar
✅ «زیرنویس» به معنای ترجمهی دیالوگهای فیلم یا سریال است که پایین تصویر نمایش داده میشود.
✅ «پاورقی» در معنی شرح و توضیحی که ذیل اوراق میآید در فرهنگها مضبوط است و اشتباه نیست، اما در سالهای اخیر تقریباً تخصیص معنایی پیدا کرده و بیشتر یادآور داستانهای دنبالهداری است که روزگاری نهچندان دور در نشریات منتشر میشد.
✅ «پینوشت» یا «پینویس» معرف توضیحات یا عباراتی است که نه در پایین صفحه بلکه در پایان فصل یا کتاب میآیند و نباید با «پانوشت» یا «پانویس» اشتباه گرفته شود.
حسین جاوید
@Virastaar
ویراستار
#ما_و_جهان_اساطیری گفتوگوی #هوشنگ_گلشیری با #مهرداد_بهار #انتشارات_نیلوفر #معرفی_کتاب @Virastaar
دکتر مهرداد بهار، فرزند #ملک_الشعرای_بهار، اسطورهشناس بزرگ ایرانی است که نهتنها نان نام پدرش را نخورد، بلکه مایهی آبرو و اعتبار بیشتر ایشان شد. او سالها، بیحاشیه و بیتوقع، در عرصههای زبانی و فرهنگی و بهخصوص دربارهی اسطوره و حماسه خواند و نوشت و تدریس کرد و میراث گرانبهایی از خود بهجا گذاشت که فانوس راه پژوهشگران جوان است. بهار از معدود پژوهندگانی بود که نه مقلد غربیان، بلکه ادامهدهندهی مسیر درست آنها بود، و نه ترجمان یافتهها و گفتههای ایرانشناسان فرنگی که محققی طرازاول و اندیشهورز بود.
یک سال قبل از مرگ بهار، هوشنگ گلشیری، به همراه دوستش فریدون مختاریان، چندین جلسه با بهار برگزار میکنند و دربارهی مباحث مختلف، با محوریت اسطوره، سخن میگویند. این گفتوگوها روی یازده نوار کاست ضبط شده و در سال ۹۷ با عنوان #ما_و_جهان_اساطیری به چاپ رسیده است.
صادقانه بخواهم بگویم، گلشیری هرچند نویسندهی خوبی است، در عرصهی زبان و اسطوره اطلاعات خاصی ندارد و جز کلیاتی دربارهی تاریخ و بهخصوص شخصیتهای #شاهنامه، چیزی برای عرضه در چنتهاش نیست. این است که بحثها اغلب مسیر مشخص و مدونی ندارد و اگر نبود اقیانوس دانش دکتر بهار، قطعاً کار چنین گرانسنگ نمیشد. درواقع، گلشیری فقط تسهیلگر است، نه هدایتگر؛ و همین هم البته ارزش خاص خود را دارد.
خیلی از بحثها مفصلاً در دیگر کتابهای بهار آمده، اما اینجا اینکه دو چهرهی سرشناس مقابل هم نشستهاند و خودمانی سخن میگویند و گاهی زنگ در زده میشود و گاهی سخن از آوردن چای است و... بحث را حسابی شیرین و جذاب میکند و انگار عصارهای از کارنامهی پژوهشی بهار به دست میدهد.
شاید بیش از یکسوم مباحث کتاب، مستقیم یا غیرمستقیم، حول محور #شاهنامه و شخصیتهای آن میچرخد، اما کلیت کار فراتر از این است. درواقع، این گفتوگوها مرور فشردهی بهار است بر تاریخ حقیقی و تاریخ اساطیری ایران و خاستگاههای رفتارهای دینی، اجتماعی و سیاسی حاکمان و باشندگان فلات ایران در درازنای تاریخ. با تعاریف اسطوره و حماسه آشنا میشویم و شخصیتهای مشهوری چون جمشید و ضحاک و سیاوش و... را تا گذشتههای دور و تولد و بالندگیشان در آسیای غربی تعقیب میکنیم. بهار نشان میدهد که نمیتوان تاریخ و فرهنگ و اساطیر ایران را مجزا از هند و آسیای غربی دید و پژوهید.
از جذابیتهای کتاب این است که بهار هم گذشتهی سیاسی خودش را ــ در مقام یک تودهای ــ نقد میکند و هم گذشتهی پژوهشیاش را. مثلاً، فلان حرکت بهاصطلاح حزبیاش را خامی میداند، یا میگوید بهمان مقالهی قدیمیاش را دیگر قبول ندارد یا اینکه، متواضعانه، کتاب #واژه_نامه_ی_بندهش (اولین کتابش) را فاقد ارزش علمی میداند.
فصل آخر کتاب شامل اطلاعات خوبی دربارهی زندگی و آثار مهرداد بهار است. در اینجا با جوان دانشجویی سودایی آشنا میشویم که حتی در گروگانگیری استادان دانشگاه تهران حضور دارد و در وقایع سفر هریمن به تهران، در تیرماه ۱۳۳۰، در تجمع اعتراضی حزب توده تیر میخورد و زخمی میشود. این جنبه از شخصیت بهار، دستکم برای من، مستور بوده و شنیدن روایتش از زبان خود او دوچندان خوش است. افسوس که بیماری سرطان خون، زودتر از آنچه باید، مهرداد بهار را به جهان اسطورهها کوچاند، و گلشیری هم نابهنگام شکار مرگ شد.
فریدون مختاریان، دوست گلشیری، که در گفتوگو حضور دارد هفت، هشت جمله بیشتر نمیگوید، ولی هر هفت، هشت تا یا اظهارنظرهایی بهکلی اشتباه هستند یا میتوانند بحث را از مسیر اصلیاش منحرف کنند، که البته بهار با هوشیاری پاسخ میدهد و جلوی این اتفاق را میگیرد.
این نوارها را باربد گلشیری، فرزند هوشنگ گلشیری، پیاده و مدون و آمادهی انتشار ساخته و برای من ارزشمند بود که برخلاف آنچه بسیاری در موارد مشابه میکنند، نام خود را روی جلد کتاب نیاورده و فقط در شناسنامه قید شده که اثر «به کوشش» او منتشر شده است.
#ما_و_جهان_اساطیری کتابی است که برای همهی علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایران و مباحث اسطورهشناختی مفید و جذاب است و خواندنش را توصیه میکنم. این کتاب را #انتشارات_نیلوفر منتشر کرده است. دریغ است اینکه آثاری اینچنین در سالهای اخیر بین انبوه مزخرفاتی چون «خودت را بشور، دختر جان» و «خودت را به خریت نزن، پسر جان» گم میشوند!
حسین جاوید
@Virastaar
یک سال قبل از مرگ بهار، هوشنگ گلشیری، به همراه دوستش فریدون مختاریان، چندین جلسه با بهار برگزار میکنند و دربارهی مباحث مختلف، با محوریت اسطوره، سخن میگویند. این گفتوگوها روی یازده نوار کاست ضبط شده و در سال ۹۷ با عنوان #ما_و_جهان_اساطیری به چاپ رسیده است.
صادقانه بخواهم بگویم، گلشیری هرچند نویسندهی خوبی است، در عرصهی زبان و اسطوره اطلاعات خاصی ندارد و جز کلیاتی دربارهی تاریخ و بهخصوص شخصیتهای #شاهنامه، چیزی برای عرضه در چنتهاش نیست. این است که بحثها اغلب مسیر مشخص و مدونی ندارد و اگر نبود اقیانوس دانش دکتر بهار، قطعاً کار چنین گرانسنگ نمیشد. درواقع، گلشیری فقط تسهیلگر است، نه هدایتگر؛ و همین هم البته ارزش خاص خود را دارد.
خیلی از بحثها مفصلاً در دیگر کتابهای بهار آمده، اما اینجا اینکه دو چهرهی سرشناس مقابل هم نشستهاند و خودمانی سخن میگویند و گاهی زنگ در زده میشود و گاهی سخن از آوردن چای است و... بحث را حسابی شیرین و جذاب میکند و انگار عصارهای از کارنامهی پژوهشی بهار به دست میدهد.
شاید بیش از یکسوم مباحث کتاب، مستقیم یا غیرمستقیم، حول محور #شاهنامه و شخصیتهای آن میچرخد، اما کلیت کار فراتر از این است. درواقع، این گفتوگوها مرور فشردهی بهار است بر تاریخ حقیقی و تاریخ اساطیری ایران و خاستگاههای رفتارهای دینی، اجتماعی و سیاسی حاکمان و باشندگان فلات ایران در درازنای تاریخ. با تعاریف اسطوره و حماسه آشنا میشویم و شخصیتهای مشهوری چون جمشید و ضحاک و سیاوش و... را تا گذشتههای دور و تولد و بالندگیشان در آسیای غربی تعقیب میکنیم. بهار نشان میدهد که نمیتوان تاریخ و فرهنگ و اساطیر ایران را مجزا از هند و آسیای غربی دید و پژوهید.
از جذابیتهای کتاب این است که بهار هم گذشتهی سیاسی خودش را ــ در مقام یک تودهای ــ نقد میکند و هم گذشتهی پژوهشیاش را. مثلاً، فلان حرکت بهاصطلاح حزبیاش را خامی میداند، یا میگوید بهمان مقالهی قدیمیاش را دیگر قبول ندارد یا اینکه، متواضعانه، کتاب #واژه_نامه_ی_بندهش (اولین کتابش) را فاقد ارزش علمی میداند.
فصل آخر کتاب شامل اطلاعات خوبی دربارهی زندگی و آثار مهرداد بهار است. در اینجا با جوان دانشجویی سودایی آشنا میشویم که حتی در گروگانگیری استادان دانشگاه تهران حضور دارد و در وقایع سفر هریمن به تهران، در تیرماه ۱۳۳۰، در تجمع اعتراضی حزب توده تیر میخورد و زخمی میشود. این جنبه از شخصیت بهار، دستکم برای من، مستور بوده و شنیدن روایتش از زبان خود او دوچندان خوش است. افسوس که بیماری سرطان خون، زودتر از آنچه باید، مهرداد بهار را به جهان اسطورهها کوچاند، و گلشیری هم نابهنگام شکار مرگ شد.
فریدون مختاریان، دوست گلشیری، که در گفتوگو حضور دارد هفت، هشت جمله بیشتر نمیگوید، ولی هر هفت، هشت تا یا اظهارنظرهایی بهکلی اشتباه هستند یا میتوانند بحث را از مسیر اصلیاش منحرف کنند، که البته بهار با هوشیاری پاسخ میدهد و جلوی این اتفاق را میگیرد.
این نوارها را باربد گلشیری، فرزند هوشنگ گلشیری، پیاده و مدون و آمادهی انتشار ساخته و برای من ارزشمند بود که برخلاف آنچه بسیاری در موارد مشابه میکنند، نام خود را روی جلد کتاب نیاورده و فقط در شناسنامه قید شده که اثر «به کوشش» او منتشر شده است.
#ما_و_جهان_اساطیری کتابی است که برای همهی علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایران و مباحث اسطورهشناختی مفید و جذاب است و خواندنش را توصیه میکنم. این کتاب را #انتشارات_نیلوفر منتشر کرده است. دریغ است اینکه آثاری اینچنین در سالهای اخیر بین انبوه مزخرفاتی چون «خودت را بشور، دختر جان» و «خودت را به خریت نزن، پسر جان» گم میشوند!
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#کتاب_سده منتشر کرد
#تختخواب_دیگران
#آیدا_مرادی_آهنی
چاپ اول: ۱۴۰۰/ ۳۸۴ صفحه (با تصاویر رنگی)/ ۱۰۰۰ نسخه/ ۹۸۰۰۰ تومان
«سفرْ خوردن عقربهای کوچک و لبخند پهن آدمهای فضای مجازی نیست. گاه نیش پشهی دراکولا، تب مالت و ویروسهای اسهال و استفراغ بنگالی است، و گاه یک درد طولانی از عشقی که جا مانده؛ همان که میماند و مثل یک گربه به درِ اتاقمان چنگ میزند.
رمانتیکها شاید اینطور توصیفش میکردند: وقتی تن غریبهای در شهری غریب وطنت بشود و تو ترکش کنی...»
📌 توزیع سراسری این کتاب از ۱ خردادماه آغاز میشود، اما میتوانید با پیام به @NashreSade کتاب را زودتر تهیه و با پست رایگان دریافت کنید.
#شهرهای_گمشده #گلف_روی_باروت
@SadePub
#تختخواب_دیگران
#آیدا_مرادی_آهنی
چاپ اول: ۱۴۰۰/ ۳۸۴ صفحه (با تصاویر رنگی)/ ۱۰۰۰ نسخه/ ۹۸۰۰۰ تومان
«سفرْ خوردن عقربهای کوچک و لبخند پهن آدمهای فضای مجازی نیست. گاه نیش پشهی دراکولا، تب مالت و ویروسهای اسهال و استفراغ بنگالی است، و گاه یک درد طولانی از عشقی که جا مانده؛ همان که میماند و مثل یک گربه به درِ اتاقمان چنگ میزند.
رمانتیکها شاید اینطور توصیفش میکردند: وقتی تن غریبهای در شهری غریب وطنت بشود و تو ترکش کنی...»
📌 توزیع سراسری این کتاب از ۱ خردادماه آغاز میشود، اما میتوانید با پیام به @NashreSade کتاب را زودتر تهیه و با پست رایگان دریافت کنید.
#شهرهای_گمشده #گلف_روی_باروت
@SadePub
Forwarded from کتاب سده
«سفرْ جنون شیرینی را هدیه میکند؛ انگار کسی که عاشقش هستیم در یک بهار سودازده، با وجدی دیوانهوار، جواب عشق و شور و تبمان را میدهد. میدانیم ماندنی نیست، میدانیم میرود، اما میدانیم که تا حد مرگ میخواهیمش؛ خودش را و آن لحظهها را...»
توزیع سراسری #تختخواب_دیگران نوشتهی #آیدا_مرادی_آهنی از #پخش_ققنوس آغاز شد.
این کتاب را میتوانید از کتابفروشیهای سراسر کشور تهیه کنید.
@SadePub
توزیع سراسری #تختخواب_دیگران نوشتهی #آیدا_مرادی_آهنی از #پخش_ققنوس آغاز شد.
این کتاب را میتوانید از کتابفروشیهای سراسر کشور تهیه کنید.
@SadePub
وجه افتراق دو واژهی «تنباکو» و «توتون» چیست و آیا میتوان این دو را بهجای یکدیگر به کار برد؟
«توتون» و «تنباکو» هر دو گیاه هستند و درواقع «توتون» هم نوعی «تنباکو» است.
در ایران و بین مصرفکنندگان مواد دخانی، از دیرباز، «تنباکو» برای قلیان و «توتون» برای سیگار و چپق کاربرد دارد، چنانکه در شاهدمثال دهخدا در لغتنامه (به نقل از فرهنگ آنندراج) میتوان دید:
آن یکی پهلو زند کاینک به سر قلیان ناز
کردهام تنباکوی لطفی که از من نگذری
(فوقی یزدی)
اگر از کتابهای درسی در خاطرتان باشد، فتوای میرزای شیرازی هم چنین بود: «الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است» ــ یعنی کاربرد تنباکو و توتون مجزا و با ابزار مختلف بوده است.
حسین جاوید
@Virastaar
«توتون» و «تنباکو» هر دو گیاه هستند و درواقع «توتون» هم نوعی «تنباکو» است.
در ایران و بین مصرفکنندگان مواد دخانی، از دیرباز، «تنباکو» برای قلیان و «توتون» برای سیگار و چپق کاربرد دارد، چنانکه در شاهدمثال دهخدا در لغتنامه (به نقل از فرهنگ آنندراج) میتوان دید:
آن یکی پهلو زند کاینک به سر قلیان ناز
کردهام تنباکوی لطفی که از من نگذری
(فوقی یزدی)
اگر از کتابهای درسی در خاطرتان باشد، فتوای میرزای شیرازی هم چنین بود: «الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است» ــ یعنی کاربرد تنباکو و توتون مجزا و با ابزار مختلف بوده است.
حسین جاوید
@Virastaar
«سرویراستار» کسی است که در حال حاضر در یک مؤسسهی انتشاراتی مشغول به کار است و هدایت امور تحریریه را، زیر نظر ناشر، در دست دارد. «سرویراستاری» مدرک تحصیلی نیست که آن را کسب کنید و همیشه داشته باشید! خیلیها را میبینم که خود را «سرویراستار» معرفی میکنند اما هیچجا مشغول به کار نیستند! (بماند که اصلاً تعریف کار «سرویراستار» را میدانند یا صلاحیت «سرویراستاری» دارند یا خیر). پزشکی را در نظر بگیرید که مدتی رئیس یک بیمارستان شده؛ آیا شغل او تا آخر عمر «ریاست بیمارستان» است؟! «سرویراستاری» یک موقعیت شغلی است، نه عنوان دائمی.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
این چند صفحه از ترجمهی جدیدی است که #نشر_نگاه از #هاکلبری_فین نوشتهی #مارک_تواین منتشر کرده. نمونهای از افراط در #شکستهنویسی که نه با متن اصلی کتاب سازگار است و نه با خط و زبان فارسی.
آش آنقدر شور بوده که خودشان مجبور شدهاند معادل منطقی بعضی کلمات را در قلاب بیاورند!
حسین جاوید
@Virastaar
آش آنقدر شور بوده که خودشان مجبور شدهاند معادل منطقی بعضی کلمات را در قلاب بیاورند!
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
«فردا، همین فردا، میتوانستی فکر کنی همهی این ساحل یک رؤیا بوده. رؤیای شب نیمهی تابستان. مخصوصاً وقتی از سمت آب ــ که در شب غرق بود ــ صدای خندهی زنی و کلمات نامفهوم مردی را میشنیدی و نمیدانستی از کجا.
غادة السمان گفته بود در تاریکی شبْ نورهای بیروت به جواهرِ زنی جادوگر میماند که برای آبتنی به میان آب رفته، و گفته بود پاتوق این آدمها در خیابان متنبی است. اما فوکو به این آدرسها کار نداشت. یک آدرس سرراست داشت برای جاهایی که ناکامی و کامجویی با هم در آن لانه دارند...»
نسخهی الکترونیک کتاب #تختخواب_دیگران نوشتهی #آیدا_مرادی_آهنی را میتوانید در #طاقچه بخوانید:
https://bit.ly/3uwYKa0
@SadePub
غادة السمان گفته بود در تاریکی شبْ نورهای بیروت به جواهرِ زنی جادوگر میماند که برای آبتنی به میان آب رفته، و گفته بود پاتوق این آدمها در خیابان متنبی است. اما فوکو به این آدرسها کار نداشت. یک آدرس سرراست داشت برای جاهایی که ناکامی و کامجویی با هم در آن لانه دارند...»
نسخهی الکترونیک کتاب #تختخواب_دیگران نوشتهی #آیدا_مرادی_آهنی را میتوانید در #طاقچه بخوانید:
https://bit.ly/3uwYKa0
@SadePub
هر ناشر، با توجه به زمینهی کارش، کتابهایی در حوزههای خاص منتشر میکند و ممکن است مایل باشد این کتابها همگی در یک سلسله شمارهگذاری و چاپ شود، یعنی مثلاً همهی رمانهای خارجیاش ذیل مجموعهای به اسم «داستان آنها» باشد و همهی آثار علمیاش ذیل مجموعهای به اسم «جهان علم».
اشتباهی که بعضی ناشرها و طراحان گرافیک مرتکب میشوند این است که شمارهی این کتابها در مجموعهی مورد نظر را با فونت درشت روی جلد یا روی عطف کتاب میآورند. دراینصورت، چه اتفاقی میافتد؟ خواننده ممکن است گمان کند با یک مجموعهی واحد اما چندجلدی طرف است و مثلاً خواندن کتاب شمارهی ۳ منوط به این است که کتابهای ۱ و ۲ مجموعه را هم خوانده باشد و کتابهای بعدی را نیز بخواند، و این قطعاً به ضرر کتاب است و به استقلال عناوین آسیب میزند.
فقط وقتی میتوان روی جلد کتابها بر شمارهی آنها تأکید کرد که یک سریکتاب با یونیفرم و چارچوب واحد داشته باشیم. مثلاً، دانشگاه آکسفورد مجموعهای با نام Very Short Introductions منتشر کرده که شامل کتابهایی مستقل اما در قالبی مشابه دربارهی موضوعات گوناگون است؛ روشن است که میتوان کتابهای چنین مجموعهای را با تأکید بر شمارهی هر مجلد منتشر کرد.
البته، آوردن شمارهی هر کتاب در شناسنامه یا در کادری کوچک در پشت جلد موردی ندارد.
حسین جاوید
@Virastaar
اشتباهی که بعضی ناشرها و طراحان گرافیک مرتکب میشوند این است که شمارهی این کتابها در مجموعهی مورد نظر را با فونت درشت روی جلد یا روی عطف کتاب میآورند. دراینصورت، چه اتفاقی میافتد؟ خواننده ممکن است گمان کند با یک مجموعهی واحد اما چندجلدی طرف است و مثلاً خواندن کتاب شمارهی ۳ منوط به این است که کتابهای ۱ و ۲ مجموعه را هم خوانده باشد و کتابهای بعدی را نیز بخواند، و این قطعاً به ضرر کتاب است و به استقلال عناوین آسیب میزند.
فقط وقتی میتوان روی جلد کتابها بر شمارهی آنها تأکید کرد که یک سریکتاب با یونیفرم و چارچوب واحد داشته باشیم. مثلاً، دانشگاه آکسفورد مجموعهای با نام Very Short Introductions منتشر کرده که شامل کتابهایی مستقل اما در قالبی مشابه دربارهی موضوعات گوناگون است؛ روشن است که میتوان کتابهای چنین مجموعهای را با تأکید بر شمارهی هر مجلد منتشر کرد.
البته، آوردن شمارهی هر کتاب در شناسنامه یا در کادری کوچک در پشت جلد موردی ندارد.
حسین جاوید
@Virastaar
"He was experienced enough to…"
مترجمهای کمتجربهتر در ترجمهی چنین عبارتهایی معمولاً برای enough معادل «به اندازهی کافی» را در نظر میگیرند که نه سلیس است و نه با سیاق زبان فارسی همخوانی دارد:
❌ «به اندازهی کافی باتجربه بود که...»
در فارسی میتوان معادلهایی آشناتر و کاربردیتر برای این جملات در نظر گرفت:
✅ «به حدی تجربه داشت که...»
✅ «آن اندازه تجربه داشت که...»
✅ «آنقدر پخته بود که...»
حسین جاوید
@Virastaar
مترجمهای کمتجربهتر در ترجمهی چنین عبارتهایی معمولاً برای enough معادل «به اندازهی کافی» را در نظر میگیرند که نه سلیس است و نه با سیاق زبان فارسی همخوانی دارد:
❌ «به اندازهی کافی باتجربه بود که...»
در فارسی میتوان معادلهایی آشناتر و کاربردیتر برای این جملات در نظر گرفت:
✅ «به حدی تجربه داشت که...»
✅ «آن اندازه تجربه داشت که...»
✅ «آنقدر پخته بود که...»
حسین جاوید
@Virastaar
کلمات جدیدی که ساخته میشوند و به زبان فارسی راه مییابند با خودشان خطاهای جدید هم همراه میآورند. امروز در یک اعلان دولتی این #حشو را دیدم:
پادکست صوتی!
حسین جاوید
@Virastaar
پادکست صوتی!
حسین جاوید
@Virastaar
در فارسی رسمی و مؤدبانه، بعضی از افعال فقط برای دومشخص و سومشخص به کار میروند. مثلاً، «فرمودن»، «میل کردن»، «تشریف بردن»، «عنایت کردن» و... اگر بگوییم «میفرمودم» یا «تشریف بردم» یا «میل میکنم» و...، غریب و حتی طنزآمیز است.
شما چه افعال مشابهی میشناسید؟
(نیازی نیست پاسخ را برای من بفرستید.)
حسین جاوید
@Virastaar
شما چه افعال مشابهی میشناسید؟
(نیازی نیست پاسخ را برای من بفرستید.)
حسین جاوید
@Virastaar