«گارسه»، «رانگا» و «اشبون» سه واژهی خاطرهبرانگیزی هستند که دههها پیش جزو واژههای پربسامد در صنعت چاپ و نشر بودند و اکنون، جز معدوی متخصص، کسی آنها را به یاد و زبان نمیآورد.
✅ #گارسه میز یا جعبهای چوبی بود شامل ۱۱۴ خانه که حروف سربی را در آن میریختند و حروفچینها، با حوصله و با مشقت بسیار، حرف به حرفِ هر واژه را از آن درمیآوردند و کنار هم میچیدند. اصطلاح «حروفچینی» هم از همین جا آمده است.
✅ #رانگا، که صحیحتر آن باید «رانکا» باشد، سینی آهنینی بود شامل صفحات چیدهشدهی حروف که آن را زیر ماشین چاپ میبردند. درواقع، حروف ابتدا به ظرفی فلزی به نام «ورساد» و سپس به رانگا منتقل میشد. کاربرد (و نه شکل و ماهیت) رانگا تقریباً شبیه به کاربرد «اوزالید» هم بود و در این مرحله غلطگیری انجام میشد.
✅ #اشبون یک قطعهی سربی در اندازههای متفاوت بود که مبنای کار حروفچینی دستی قرار میگرفت و طول آن بر حسب واحد «کوادراد» تعیین میشد. این اندازهها برای حروفچینها مشخص بود. مثلاً، برای قطع رقعی از اشبون ۶ کوادرادی و برای قطع وزیری از اشبون ۷ کوادرادى استفاده میشد.
هر سه کلمه روسی هستند و احتمالاً همراه با دستگاههای چاپ از روسیه به ایران وارد شده بودند.
با آمدن ماشینآلات و تکنیکهای مدرن آمادهسازی و چاپ کتاب، شیوههای قدیمی از یاد رفتهاند، اما هنوز حتی شنیدن نام این واژهها میتواند یادآور فضای گرم و شلوغ چاپخانهها و زحمات کارگران و چاپچیهای ماهری باشد که با کمترین امکانات آثار درخشانی منتشر کردند و نیروی جوانی و سلامتیشان را پای توسعهی فرهنگ گذاشتند.
حسین جاوید
@Virastaar
✅ #گارسه میز یا جعبهای چوبی بود شامل ۱۱۴ خانه که حروف سربی را در آن میریختند و حروفچینها، با حوصله و با مشقت بسیار، حرف به حرفِ هر واژه را از آن درمیآوردند و کنار هم میچیدند. اصطلاح «حروفچینی» هم از همین جا آمده است.
✅ #رانگا، که صحیحتر آن باید «رانکا» باشد، سینی آهنینی بود شامل صفحات چیدهشدهی حروف که آن را زیر ماشین چاپ میبردند. درواقع، حروف ابتدا به ظرفی فلزی به نام «ورساد» و سپس به رانگا منتقل میشد. کاربرد (و نه شکل و ماهیت) رانگا تقریباً شبیه به کاربرد «اوزالید» هم بود و در این مرحله غلطگیری انجام میشد.
✅ #اشبون یک قطعهی سربی در اندازههای متفاوت بود که مبنای کار حروفچینی دستی قرار میگرفت و طول آن بر حسب واحد «کوادراد» تعیین میشد. این اندازهها برای حروفچینها مشخص بود. مثلاً، برای قطع رقعی از اشبون ۶ کوادرادی و برای قطع وزیری از اشبون ۷ کوادرادى استفاده میشد.
هر سه کلمه روسی هستند و احتمالاً همراه با دستگاههای چاپ از روسیه به ایران وارد شده بودند.
با آمدن ماشینآلات و تکنیکهای مدرن آمادهسازی و چاپ کتاب، شیوههای قدیمی از یاد رفتهاند، اما هنوز حتی شنیدن نام این واژهها میتواند یادآور فضای گرم و شلوغ چاپخانهها و زحمات کارگران و چاپچیهای ماهری باشد که با کمترین امکانات آثار درخشانی منتشر کردند و نیروی جوانی و سلامتیشان را پای توسعهی فرهنگ گذاشتند.
حسین جاوید
@Virastaar
املای درست کلمهی «حلیم» (به معنای خوراکی که بر پایهی گندم و گوشت میپزند) به همین صورت است و نوشتن آن بهشکل «هلیم» نادرست است. البته، من هم میدانم که تا همین اواخر این واژه را بهشکل «هلیم» هم در فرهنگها ضبط میکردهاند، اما نباید فراموش کرد که چنین رویکردی دربارهی بعضی کلمات دیگر هم وجود داشته و دارد. مثلاً، کلمهی «صد» (نمایانگر عدد ۱۰۰) دیرزمانی بهشکل «سد» نوشته میشده و همچنان املای تاریخی خود را در کلماتی همچون «سده» حفظ کرده است، اما امروزه نوشتن آن بهشکل «سد» درست نیست.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
املای درست کلمهی «قاتی» به همین شکل است و نباید این کلمه را «قاطی» نوشت.
مثال درست:
✅ همهچیز قاتیپاتی شده بود.
✅ یقهی فروشنده را چسبیده بود و حسابی قاتی کرده بود.
✅ رفته قاتی مرغها.
✅ همهی مواد را با هم قاتی میکنیم.
حسین جاوید
@Virastaar
مثال درست:
✅ همهچیز قاتیپاتی شده بود.
✅ یقهی فروشنده را چسبیده بود و حسابی قاتی کرده بود.
✅ رفته قاتی مرغها.
✅ همهی مواد را با هم قاتی میکنیم.
حسین جاوید
@Virastaar
هنگام استفاده از ویژگی جستوجو (Search) در نرمافزار ورد (Word) دقت داشته باشید که اگر «ی»ها و «ک»ها عربی و بهشکل «ي» و «ك» تایپ شده باشند و شما آنها را بر اساس حروف فارسی بجویید، نرمافزار قادر به شناسایی و یافتن واژههای مد نظر شما نخواهد بود. حتی اگر بخشی از متن این مشکل را داشته باشد، آن بخش در جستوجوی شما مغفول خواهد ماند. بنابراین، توصیه میشود همان ابتدا و پیش از راهاندازی تغییرنگار (Track Changes) دو حرف «ي» و «ك» را جستوجو و آنها را با «ی» و «ک» جایگزین کنید.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
#ورای_ممکن
(زندگی من در محدودهی مرگ)
#نیرمال_پورجا
ترجمهی #شهاب_رئیسی_اسکویی
#نشرنون
#معرفی_کتاب
@NoonBook
@Virastaar
(زندگی من در محدودهی مرگ)
#نیرمال_پورجا
ترجمهی #شهاب_رئیسی_اسکویی
#نشرنون
#معرفی_کتاب
@NoonBook
@Virastaar
ویراستار
#ورای_ممکن (زندگی من در محدودهی مرگ) #نیرمال_پورجا ترجمهی #شهاب_رئیسی_اسکویی #نشرنون #معرفی_کتاب @NoonBook @Virastaar
چطور میشود پسری از فقیرترین روستاهای نپال به آرزوهایش برسد و بعد آرزوهایش را برای رؤیاهایش فراموش کند و سپس رؤیاهایش را به واقعیت پیوند بزند؟
#نیرمال_پورجا (معروف به #نیمسدای و #نیمس) ابرانسانی است که در شش ماه و شش روز به چهارده قلهی هشت هزار متری جهان صعود کرد، درحالیکه رکورد قبلی حدود هشت سال بود! #ورای_ممکن روایت تبدیل این ناممکن به ممکن است. #نیرمال، با تلاش بسیار، به هنگ گورخاها و ارتش بریتانیا پیوسته بود و درحالیکه شغلی با درآمد خوب و آیندهای مطمئن انتظارش را میکشید، از همهچیز دست شست تا به رؤیایی جامهی واقعیت بپوشاند که زبدهترین کوهنوردهای جهان با لبخندی استهزاآمیز به استقبالش میرفتند.
در #ورای_ممکن ما قدمبهقدم با این اعجوبه همراه میشویم و پروژهی صعود به هر چهارده قله را با چالشها و تلخیها و لذتهای هر کدام پی میگیریم. نیرمال زیاد اهل حاشیه رفتن نیست و ریتم کتاب هم تند است. ماجرا با اولین صعود او به #اورست و کشف توان و استعداد شگرفش در کوهنوردی آغاز میشود و با پیریزی #پروژه_ی_ممکن، استعفا از ارتش، گردآوری همنوردان و شروع صعودها ادامه مییابد. بارها و بارها عوامل متعددی (از آبوهوای نامساعد گرفته تا مشکلات صدور ویزا و مسائل امنیتی و مالی) اتمام پروژه را نزدیک جلوه میدهند، اما نیرمال مرگ را به تسلیم ترجیح میدهد و راهی برای ادامه دادن مییابد.
این روزها، متأسفانه جامعهی کوهنوردی دنیا با معضل اخلاقی بزرگی دستوپنجه نرم میکند و آن همانا رسیدن به قله به هر قیمت ممکن است. نمونهاش اتفاقی است که اخیراً برای دوست شاعر و حقوقدانمان #مهری_جعفری رخ داد و، طبق روایتها، گروهی از کوهنوردها با اینکه او را ازپاافتاده و افگار دیده بودند، به مسیرشان ادامه دادند تا قله را فتح کنند و این بیتوجهی به قیمت جان مهری تمام شد. صعود به قلههای مرتفع جهان هزاران دلار هزینه دارد و فرصت و توان برای صعود محدود است؛ آسان نیست که از اینها گذشت و قهرمان واقعی بود. از درسهای ارزندهی #ورای_ممکن این است که #نیرمال_پورجا هیچگاه اخلاق را قربانی رکوردشکنی و موفقیت نمیکند و بارها پیش میآید که صعودش را نیمهتمام میگذارد یا جانش را به خطر میاندازد تا کوهنورد درراهماندهای را به کمپ منتقل کند و از مرگ نجات دهد.
مترجم کتاب، آقای #شهاب_رئیسی_اسکویی، از اعضای سابق تیم ملی کوهنوردی ایران است و اشراف ایشان به ژانر کتاب باعث شده ترجمهی اصطلاحات تخصصی دقیق باشد و حالوهوای متن اصلی بهخوبی به خوانندهی فارسیزبان منتقل شود.
#ورای_ممکن برای دوستداران کوه و کوهنوردی کتابی است بسیار آموزنده، اما درعینحال میتواند برای همهی کتابخوانها جذاب باشد و تحولی در بینش ما ایجاد کند؛ نه مثل کتابهای زرد که «پا شو به زندگی لبخند بزن» و اینها را تجویز میکنند! بل کتابی که بعد از خواندنش تلنگری احساس میکنید و شاید برای رسیدن به دلخواستههایتان راسختر شوید، اما با پایی در واقعیت و با تلاش سخت و نه با رؤیابافی و فریب دادن خود. #ورای_ممکن نشان میدهد رسیدن به موفقیت از مسیر بدترین دشواریها و بلاها میگذرد و بهای سنگینی دارد، اما شدنی است.
#ورای_ممکن را #نشر_نون منتشر کرده است.
@NoonBook
@Virastaar
#نیرمال_پورجا (معروف به #نیمسدای و #نیمس) ابرانسانی است که در شش ماه و شش روز به چهارده قلهی هشت هزار متری جهان صعود کرد، درحالیکه رکورد قبلی حدود هشت سال بود! #ورای_ممکن روایت تبدیل این ناممکن به ممکن است. #نیرمال، با تلاش بسیار، به هنگ گورخاها و ارتش بریتانیا پیوسته بود و درحالیکه شغلی با درآمد خوب و آیندهای مطمئن انتظارش را میکشید، از همهچیز دست شست تا به رؤیایی جامهی واقعیت بپوشاند که زبدهترین کوهنوردهای جهان با لبخندی استهزاآمیز به استقبالش میرفتند.
در #ورای_ممکن ما قدمبهقدم با این اعجوبه همراه میشویم و پروژهی صعود به هر چهارده قله را با چالشها و تلخیها و لذتهای هر کدام پی میگیریم. نیرمال زیاد اهل حاشیه رفتن نیست و ریتم کتاب هم تند است. ماجرا با اولین صعود او به #اورست و کشف توان و استعداد شگرفش در کوهنوردی آغاز میشود و با پیریزی #پروژه_ی_ممکن، استعفا از ارتش، گردآوری همنوردان و شروع صعودها ادامه مییابد. بارها و بارها عوامل متعددی (از آبوهوای نامساعد گرفته تا مشکلات صدور ویزا و مسائل امنیتی و مالی) اتمام پروژه را نزدیک جلوه میدهند، اما نیرمال مرگ را به تسلیم ترجیح میدهد و راهی برای ادامه دادن مییابد.
این روزها، متأسفانه جامعهی کوهنوردی دنیا با معضل اخلاقی بزرگی دستوپنجه نرم میکند و آن همانا رسیدن به قله به هر قیمت ممکن است. نمونهاش اتفاقی است که اخیراً برای دوست شاعر و حقوقدانمان #مهری_جعفری رخ داد و، طبق روایتها، گروهی از کوهنوردها با اینکه او را ازپاافتاده و افگار دیده بودند، به مسیرشان ادامه دادند تا قله را فتح کنند و این بیتوجهی به قیمت جان مهری تمام شد. صعود به قلههای مرتفع جهان هزاران دلار هزینه دارد و فرصت و توان برای صعود محدود است؛ آسان نیست که از اینها گذشت و قهرمان واقعی بود. از درسهای ارزندهی #ورای_ممکن این است که #نیرمال_پورجا هیچگاه اخلاق را قربانی رکوردشکنی و موفقیت نمیکند و بارها پیش میآید که صعودش را نیمهتمام میگذارد یا جانش را به خطر میاندازد تا کوهنورد درراهماندهای را به کمپ منتقل کند و از مرگ نجات دهد.
مترجم کتاب، آقای #شهاب_رئیسی_اسکویی، از اعضای سابق تیم ملی کوهنوردی ایران است و اشراف ایشان به ژانر کتاب باعث شده ترجمهی اصطلاحات تخصصی دقیق باشد و حالوهوای متن اصلی بهخوبی به خوانندهی فارسیزبان منتقل شود.
#ورای_ممکن برای دوستداران کوه و کوهنوردی کتابی است بسیار آموزنده، اما درعینحال میتواند برای همهی کتابخوانها جذاب باشد و تحولی در بینش ما ایجاد کند؛ نه مثل کتابهای زرد که «پا شو به زندگی لبخند بزن» و اینها را تجویز میکنند! بل کتابی که بعد از خواندنش تلنگری احساس میکنید و شاید برای رسیدن به دلخواستههایتان راسختر شوید، اما با پایی در واقعیت و با تلاش سخت و نه با رؤیابافی و فریب دادن خود. #ورای_ممکن نشان میدهد رسیدن به موفقیت از مسیر بدترین دشواریها و بلاها میگذرد و بهای سنگینی دارد، اما شدنی است.
#ورای_ممکن را #نشر_نون منتشر کرده است.
@NoonBook
@Virastaar
«برانداز کردن»، «برانداخت کردن» و «ورانداز کردن»، هر سه، به معنی «به دقت نگریستن» و «سنجیدن» و «تخمین زدن» هستند و درستاند.
شواهدی برگرفته از لغتنامهی دهخدا:
✅ «بر اندازهای کن برانداز خویش/ که باشد میانه، نه اندک، نه بیش.» (نظامی)
✅ «برانداختی کردم از رای چست/ که این مملکت از که آید درست.» (نظامی)
✅ «مهندس خانهای ورانداز کند و خیال بندد که عرض چندین باشد و طولش چندین.» (مولانا، فیه ما فیه)
حسین جاوید
@Virastaar
شواهدی برگرفته از لغتنامهی دهخدا:
✅ «بر اندازهای کن برانداز خویش/ که باشد میانه، نه اندک، نه بیش.» (نظامی)
✅ «برانداختی کردم از رای چست/ که این مملکت از که آید درست.» (نظامی)
✅ «مهندس خانهای ورانداز کند و خیال بندد که عرض چندین باشد و طولش چندین.» (مولانا، فیه ما فیه)
حسین جاوید
@Virastaar
✅ «بورس» نوعی «مقرری» است و درواقع کمکهزینهای است که بعضی دانشگاهها برای دانشجویان عمدتاً مستعد و آیندهدار در نظر میگیرند.
✅ «بورسیه» کسی است که از «بورس» استفاده میکند.
پس دانشگاه «بورسیه» نمیدهد، بلکه «بورس» میدهد و دانشجو هم «بورس» نمیشود، بلکه «بورسیه» میشود.
سابقهی بورس دادن به علمآموزان بسیار دراز است و ازجمله میدانیم که #سعدی هم در نظامیهی بغداد بورسیه بوده است:
✅«مرا در نظامیه ادرار بود/ شب و روز تلقین و تکرار بود.» (باب هفتم بوستان)
در بیت بالا «ادرار» تقریباً به معنی «بورس» به کار رفته است.
حسین جاوید
@Virastaar
✅ «بورسیه» کسی است که از «بورس» استفاده میکند.
پس دانشگاه «بورسیه» نمیدهد، بلکه «بورس» میدهد و دانشجو هم «بورس» نمیشود، بلکه «بورسیه» میشود.
سابقهی بورس دادن به علمآموزان بسیار دراز است و ازجمله میدانیم که #سعدی هم در نظامیهی بغداد بورسیه بوده است:
✅«مرا در نظامیه ادرار بود/ شب و روز تلقین و تکرار بود.» (باب هفتم بوستان)
در بیت بالا «ادرار» تقریباً به معنی «بورس» به کار رفته است.
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#کتاب_سده منتشر کرد
#تختخواب_دیگران
#آیدا_مرادی_آهنی
چاپ دوم: تابستان ۱۴۰۰ (چاپ اول: بهار ۱۴۰۰)/ ۳۸۴ صفحه (با تصاویر رنگی)/ ۱۰۰۰ نسخه/ ۱۲۰۰۰۰ تومان
«سفرْ جنون شیرینی را هدیه میکند؛ انگار کسی که عاشقش هستیم در یک بهار سودازده، با وجدی دیوانهوار، جواب عشق و شور و تبمان را میدهد. میدانیم ماندنی نیست، میدانیم میرود، اما میدانیم که تا حد مرگ میخواهیمش؛ خودش را و آن لحظهها را...»
خرید مستقیم با ارسال رایگان:
@Nashresade
@SadePub
#تختخواب_دیگران
#آیدا_مرادی_آهنی
چاپ دوم: تابستان ۱۴۰۰ (چاپ اول: بهار ۱۴۰۰)/ ۳۸۴ صفحه (با تصاویر رنگی)/ ۱۰۰۰ نسخه/ ۱۲۰۰۰۰ تومان
«سفرْ جنون شیرینی را هدیه میکند؛ انگار کسی که عاشقش هستیم در یک بهار سودازده، با وجدی دیوانهوار، جواب عشق و شور و تبمان را میدهد. میدانیم ماندنی نیست، میدانیم میرود، اما میدانیم که تا حد مرگ میخواهیمش؛ خودش را و آن لحظهها را...»
خرید مستقیم با ارسال رایگان:
@Nashresade
@SadePub
املای درست واژهی «بچگانه» به همین شکل است و نوشتن آن بهشکل «بچهگانه» درست نیست.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
مخاطبشناسی و نقش آن در شیوهی آمادهسازی و عرضهی کتاب از نکات مغفول در بازار نشر ایران است. مثلاً، ناشران ما عمدتاً یک فونت و شمارهی قلم ثابت دارند و در همهی کتابهایشان از آن بهره میگیرند، درحالیکه فرضاً طیف مخاطب بیست و سی ساله با طیف مخاطب پنجاه سال به بالا متفاوت است. گروه اول شاید نوشتههای ریزتر را هم بدون مشکل بخوانند، اما گروه دوم عمدتاً نیاز دارند با نوشتههای درشتتر و فونتهای خواناتر طرف باشند. بنابراین، اگر قرار است یک رمان روز را برای طیف مخاطب جوان به بازار بفرستیم، میتوانیم از قلمهای ریزتر هم بهره بگیریم، اما اگر میخواهیم کتابی برای مخاطبان پختهتر چاپ کنیم (مثلاً، خاطرات سیاسی، نوشتههای تاریخی و امثالهم)، باید کلمهها درشتتر باشند و فاصلهی بین سطور بیشتر.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
✅ تلفظ کلمهی «مُفاد» به ضم میم و بهشکل mofādd/ mofād است.
❌ این کلمه را به فتح میم هم تلفظ میکنند که درست نیست.
✅ تلفظ کلمهی «سَفته» به فتح سین و بهشکل safte است.
❌ این کلمه را به ضم یا کسر سین هم تلفظ میکنند که درست نیست.
حسین جاوید
@Virastaar
❌ این کلمه را به فتح میم هم تلفظ میکنند که درست نیست.
✅ تلفظ کلمهی «سَفته» به فتح سین و بهشکل safte است.
❌ این کلمه را به ضم یا کسر سین هم تلفظ میکنند که درست نیست.
حسین جاوید
@Virastaar
«قسی» کلمهای عربی به معنی «سنگدل» و «بیرحم» است و صفت «قسیالقلب» هم که به فارسی نوشتاری راه یافته همین معانی را میرساند. برخی این ترکیب را بهشکل «قصیالقلب» مینویسند که اشتباه است.
حسین جاوید
@Virastaar
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
نخستین نقد انگلیسی منتشرشده دربارهی کتاب #تختخواب_دیگران نوشتهی #آیدا_مرادی_آهنی.
چاپ دوم #تختخواب_دیگران هفتهی گذشته و در روز توزیع تمام شد و چاپ سوم آن هفتهی آتی به بازار عرضه میشود.
https://minorliteratures.com/2021/10/07/untranslated-other-peoples-beds-by-aida-moradi-ahani-siavash-saadlou/
@SadePub
چاپ دوم #تختخواب_دیگران هفتهی گذشته و در روز توزیع تمام شد و چاپ سوم آن هفتهی آتی به بازار عرضه میشود.
https://minorliteratures.com/2021/10/07/untranslated-other-peoples-beds-by-aida-moradi-ahani-siavash-saadlou/
@SadePub
minor literature[s]
Untranslated: Other People’s Beds by Aida Moradi Ahani — Siavash Saadlou
Aida Moradi Ahani is far from the archetypal Iranian author. Unlike many of her fellow writers who adamantly avoid routines, choosing coffee shops with rowdy crowds and blasting music as their writ…
Forwarded from کتاب سده
جلسهی این هفتهی پنجشنبهصبحهای #بخارا به دیدار و گفتوگو با #بهروز_صفرزاده اختصاص دارد.
#کتاب_سده کتاب کاربردی #دستنامه_ی_ویرایش را از ایشان منتشر کرده که با استقبال خوبی مواجه شده و بهزودی #چاپ_پنجم آن به بازار عرضه میشود.
@SadePub
#کتاب_سده کتاب کاربردی #دستنامه_ی_ویرایش را از ایشان منتشر کرده که با استقبال خوبی مواجه شده و بهزودی #چاپ_پنجم آن به بازار عرضه میشود.
@SadePub
توزیع کتاب در ایران (بخش اول)
لابد شما هم زیاد شنیدهاید که نویسنده یا مترجمی مدعی است ناشرش «پخش ندارد» یا کتابش را «خوب پخش نکرده». آیا این حرف درست است؟ گرههای کار کجاست؟
سعی میکنم مختصر و مفید در این باره توضیح بدهم. مطمئناً آشنایی با نظام توزیع کتاب در ایران هم برای ویراستارها و هم، بهویژه، برای نویسندهها و مترجمها سودمند خواهد بود.
✅ پخش یعنی چه و مؤسسهی پخش چیست؟
📌 «موزع»، «پخشگر»، «پخشی»، «مؤسسهی پخش» و نامهای مشابه به حلقهای از زنجیرهی تولید و فروش کتاب اشاره دارد که واسطهی بین ناشر و کتابفروش است. درواقع، نظام پخش یک تجارت B to B یا Business to Business Marketing است و با مصرفکنندهی نهایی (End User) ــ در اینجا خوانندهی هر کتاب ــ در ارتباط مستقیم نیست. ناشر نمیتواند کتابش را مستقیم به چند هزار کتابفروش در سراسر کشور بفروشد و پولش را تکبهتک وصول کند. کتابفروش هم نمیتواند با چند صد ناشر در تماس باشد و دانهبهدانه از آنها کتاب بخرد و در قفسه بچیند. اینجا مؤسسات پخش به میان میآیند، با دهها و صدها ناشر و کتابفروش قرارداد میبندند، کتابها را از ناشرها میگیرند و با پخش مویرگی به کتابفروشیهای سراسر ایران میرسانند. در قبال این خدمت، درصدی از قیمت پشت جلد کتاب به پخشی تعلق میگیرد.
✅ چند مؤسسهی پخش داریم؟
📌 تعداد مؤسسات پخش زیاد نیست و بعضی پخشها هم تخصصی ــ مثلاً، فقط در زمینهی کتابهای آموزشی یا کتابهای هنری ــ کار میکنند و بعضی ناشرها هم پخش اختصاصی برای عرضهی کتابهای خودشان دارند. شاید بشود گفت کمابیش پنجاه مؤسسهی پخش داریم، اما حرفهایترها حدود بیست تا هستند.
📌 پخشهای عمومی شناختهشدهتر در ایران عبارتاند از: «ققنوس»، «گسترش مطالعات و فرهنگ» (مشهور به «گسترش»)، «صدای معاصر»، «دوستان»، «چشمه»، «مکتوب»، «هیرمند»، «آثار»، «سرزمین کتاب»، «میعاد»، «ماهریس» و...
✅ پخشها چطور کار میکنند؟
📌 در دهههای پیش، ویزیتورها نسخهی فیزیکی کتابها را با خود به کتابفروشیهای شهرهای بزرگ میبردند و برای شهرهای کوچک با تلفن، یا از طریق پست و باربری، بازاریابی میکردند.
📌 با اندک پیشرفتهای فنی دههی شصت و همچنین رشد چشمگیر تعداد عناوین جدید، عملاً بازاریابی با نسخهی فیزیکی کتابها یا ارائهی توضیح تلفنی دربارهی همهی کتابها مقدور نبود. کمکم آلبوم عکسهای جلد در شهرهای بزرگ و فکس کردن تصاویر جلد برای کتابفروشیهای شهرهای کوچک جای بازاریابی با نسخهی اصلی کتاب را گرفت.
📌 امروزه، سایتها، کانالهای تلگرامی، گروههای واتساپی و صفحات اینستاگرامی تا حدود زیادی جای شیوههای سنتی را گرفتهاند. عناوین جدید در صفحات موزعان نمایش داده میشوند و کتابفروشها آنها را میبینند و در جریان قرار میگیرند. البته، در کنارش بازاریابی حضوری (با ابزارهای نوین همچون تبلت) و بازاریابی تلفنی هم هست، اما دارد کمرنگ میشود.
✅ ویزیت یعنی فروش؟
📌 خیر. ویزیتور یا مؤسسهی پخش، به شیوههایی که گفته شد، انتشار یا بازنشر هر کتاب را به اطلاع کتابفروش میرساند. کتابفروش میبیند و بر اساس شناختش از بازار، نوع مشتریهایش، متوسط فروشش، نقدینگیاش و... کتابهایی را که فکر میکند زود فروش میروند یا ارزش بودن در کتابفروشیاش را دارند به تعداد مورد نیاز سفارش میدهد.
📌 روزانه دهها کتاب جدید منتشر میشود و دهها اثر هم بازنشر. تعداد کتابفروشیها در ایران متناسب با تعداد زیاد ناشرها و کتابها نیست و قفسههای کتابفروش و بودجهی او هم محدود است. پس نمیتواند همهی کتابها را سفارش دهد. شما اگر کتابفروش بودید، حاضر بودید کتابهایی را که ریسک رسوب بیشتری دارند بخرید و در قفسه بچینید؟ یا اینکه ترجیح میدادید کتابهایی را بخرید که خوشفروشاند و هر روز کلی نقدینگی راهی صندوق شما میکنند؟ خطر بزرگ و اصلی هم در کمین است؛ چه خطری؟...
📢 (ادامهی یادداشت را در پست بعدی بخوانید.)
حسین جاوید
@Virastaar
لابد شما هم زیاد شنیدهاید که نویسنده یا مترجمی مدعی است ناشرش «پخش ندارد» یا کتابش را «خوب پخش نکرده». آیا این حرف درست است؟ گرههای کار کجاست؟
سعی میکنم مختصر و مفید در این باره توضیح بدهم. مطمئناً آشنایی با نظام توزیع کتاب در ایران هم برای ویراستارها و هم، بهویژه، برای نویسندهها و مترجمها سودمند خواهد بود.
✅ پخش یعنی چه و مؤسسهی پخش چیست؟
📌 «موزع»، «پخشگر»، «پخشی»، «مؤسسهی پخش» و نامهای مشابه به حلقهای از زنجیرهی تولید و فروش کتاب اشاره دارد که واسطهی بین ناشر و کتابفروش است. درواقع، نظام پخش یک تجارت B to B یا Business to Business Marketing است و با مصرفکنندهی نهایی (End User) ــ در اینجا خوانندهی هر کتاب ــ در ارتباط مستقیم نیست. ناشر نمیتواند کتابش را مستقیم به چند هزار کتابفروش در سراسر کشور بفروشد و پولش را تکبهتک وصول کند. کتابفروش هم نمیتواند با چند صد ناشر در تماس باشد و دانهبهدانه از آنها کتاب بخرد و در قفسه بچیند. اینجا مؤسسات پخش به میان میآیند، با دهها و صدها ناشر و کتابفروش قرارداد میبندند، کتابها را از ناشرها میگیرند و با پخش مویرگی به کتابفروشیهای سراسر ایران میرسانند. در قبال این خدمت، درصدی از قیمت پشت جلد کتاب به پخشی تعلق میگیرد.
✅ چند مؤسسهی پخش داریم؟
📌 تعداد مؤسسات پخش زیاد نیست و بعضی پخشها هم تخصصی ــ مثلاً، فقط در زمینهی کتابهای آموزشی یا کتابهای هنری ــ کار میکنند و بعضی ناشرها هم پخش اختصاصی برای عرضهی کتابهای خودشان دارند. شاید بشود گفت کمابیش پنجاه مؤسسهی پخش داریم، اما حرفهایترها حدود بیست تا هستند.
📌 پخشهای عمومی شناختهشدهتر در ایران عبارتاند از: «ققنوس»، «گسترش مطالعات و فرهنگ» (مشهور به «گسترش»)، «صدای معاصر»، «دوستان»، «چشمه»، «مکتوب»، «هیرمند»، «آثار»، «سرزمین کتاب»، «میعاد»، «ماهریس» و...
✅ پخشها چطور کار میکنند؟
📌 در دهههای پیش، ویزیتورها نسخهی فیزیکی کتابها را با خود به کتابفروشیهای شهرهای بزرگ میبردند و برای شهرهای کوچک با تلفن، یا از طریق پست و باربری، بازاریابی میکردند.
📌 با اندک پیشرفتهای فنی دههی شصت و همچنین رشد چشمگیر تعداد عناوین جدید، عملاً بازاریابی با نسخهی فیزیکی کتابها یا ارائهی توضیح تلفنی دربارهی همهی کتابها مقدور نبود. کمکم آلبوم عکسهای جلد در شهرهای بزرگ و فکس کردن تصاویر جلد برای کتابفروشیهای شهرهای کوچک جای بازاریابی با نسخهی اصلی کتاب را گرفت.
📌 امروزه، سایتها، کانالهای تلگرامی، گروههای واتساپی و صفحات اینستاگرامی تا حدود زیادی جای شیوههای سنتی را گرفتهاند. عناوین جدید در صفحات موزعان نمایش داده میشوند و کتابفروشها آنها را میبینند و در جریان قرار میگیرند. البته، در کنارش بازاریابی حضوری (با ابزارهای نوین همچون تبلت) و بازاریابی تلفنی هم هست، اما دارد کمرنگ میشود.
✅ ویزیت یعنی فروش؟
📌 خیر. ویزیتور یا مؤسسهی پخش، به شیوههایی که گفته شد، انتشار یا بازنشر هر کتاب را به اطلاع کتابفروش میرساند. کتابفروش میبیند و بر اساس شناختش از بازار، نوع مشتریهایش، متوسط فروشش، نقدینگیاش و... کتابهایی را که فکر میکند زود فروش میروند یا ارزش بودن در کتابفروشیاش را دارند به تعداد مورد نیاز سفارش میدهد.
📌 روزانه دهها کتاب جدید منتشر میشود و دهها اثر هم بازنشر. تعداد کتابفروشیها در ایران متناسب با تعداد زیاد ناشرها و کتابها نیست و قفسههای کتابفروش و بودجهی او هم محدود است. پس نمیتواند همهی کتابها را سفارش دهد. شما اگر کتابفروش بودید، حاضر بودید کتابهایی را که ریسک رسوب بیشتری دارند بخرید و در قفسه بچینید؟ یا اینکه ترجیح میدادید کتابهایی را بخرید که خوشفروشاند و هر روز کلی نقدینگی راهی صندوق شما میکنند؟ خطر بزرگ و اصلی هم در کمین است؛ چه خطری؟...
📢 (ادامهی یادداشت را در پست بعدی بخوانید.)
حسین جاوید
@Virastaar
توزیع کتاب در ایران (بخش دوم)
✅ خطر کتابهایی که خاک میخورند
📌 پخشی کتابها را معمولاً با ۴۰ درصد تخفیف به نسبت پشت جلد و بهشکل امانی از ناشر میگیرد و با ۲۵ درصد تخفیف و با فروش قطعی به کتابفروش میدهد ــ البته، گاهی تخفیفی که ناشر به پخش میدهد بیشتر یا کمتر است، یا فروش ناشر به پخشی هم قطعی است، اما ما وضعیت غالب را در نظر گرفتیم.
📌 قضیه را پیچیده نکنیم؛ فرض کنید شما کتابفروش هستید و روی هر کتاب ۲۵ درصد سود میکنید. اگر چهار کتاب بخرید و سه تا از آنها را بفروشید و فقط یکیشان روی دستتان بماند، عملاً سود آن سه کتاب را صرف نگهداری یک کتاب در قفسه کردهاید و از دست دادهاید. خب، نتیجه چیست؟ محتاط میشوید.
✅ میشود ناشری پخش نداشته باشد؟
📌 خیر، مگر اینکه ناشری بسیار کوچک، تازهکار یا غیرحرفهای باشد. هر ناشر حداقل با یکی، دو مؤسسه قرارداد دارد و ناشرهای بزرگتر تقریباً با همهی مؤسسات خوب. بدیهی است که بعضی ناشرهای ضعیفتر، حداقل در سالهای شروع کارشان، نمیتوانند بعضی پخشهای بزرگتر را راضی به همکاری کنند و قافیه را میبازند، اما این به معنی «نداشتن پخش» نیست.
✅ پس چه اتفاقی میافتد؟
📌 خیلی از کتابها هم به دست پخش میرسند و هم ویزیت میشوند، اما فروش چشمگیری ندارند. خیلی وقتها مشکل در نظام توزیع نیست. کُمیت ناشر در تولید شایسته و تبلیغات بایسته میلنگد. درنتیجه، تقاضای چندانی وجود ندارد که طرفهای عرضه (پخش و کتابفروش) بخواهند آن را پاسخ بگویند.
📌 گذشته از این، مگر میشود همهی کتابها پرفروش باشند؟ مثل هر بازار تولیدی دیگری، تعدادی کالای محدود فروش چشمگیر پیدا میکنند و خیلی دیگر سربهسر پیش میروند یا با ضرر و زیان همراهند. مشکلاتی هم که پیشتر به آنها اشاره شد مانع میشوند کتابفروش با دست باز همهی کتابها را سفارش دهد و عرضه کند.
✅ اوضاع فقط در ایران اینطور است؟
📌 خیر. در همهجای دنیا اوضاع کمابیش به همین منوال است و خیلی از نویسندههای خارجی ــ حتی در آمریکا ــ از این شکایت دارند که ناشرشان کتابشان را خوب توزیع نمیکند و فقط پی کتابهایی را میگیرد که پرفروشاند. در همین روزهای اخیر، نوشتهی تند یک نویسندهی آمریکایی را دربارهی ناشرش میخواندم (نقل به مضمون): «ناشرها مقداری ماکارونی به سمت دیوار پرت میکنند تا ببینند کدام رشته به دیوار میچسبد؛ رشتههایی که روی زمین میافتند فراموش میشوند!»
✅ جمعبندی
گمان میکنم حالا برایتان روشن شده باشد که جملاتی مثل «ناشر کتابم را پخش نکرده» خیلی درست نیست و شاید بهتر باشد گلایهها را اینطور اصلاح کنیم که «ناشر کتابم را خوب تولید نکرده و برای آن تبلیغات و بازاریابی مناسب نداشته». از طرفی، با این جوالدوز، میشود یک سوزن هم به خودمان بزنیم که «شاید کتابم پتانسیل فروش بالا ندارد»!
* مؤسسات توزیع و کارمندان آنها از مهمترین و زحمتکشترین حلقههای صنعت نشر هستند اما معمولاً زحماتشان آنطور که باید به چشم نمیآید. در پایان این یادداشت بر خود فرض میدانم از همهی این عزیزان تشکر کنم.
حسین جاوید
@Virastaar
✅ خطر کتابهایی که خاک میخورند
📌 پخشی کتابها را معمولاً با ۴۰ درصد تخفیف به نسبت پشت جلد و بهشکل امانی از ناشر میگیرد و با ۲۵ درصد تخفیف و با فروش قطعی به کتابفروش میدهد ــ البته، گاهی تخفیفی که ناشر به پخش میدهد بیشتر یا کمتر است، یا فروش ناشر به پخشی هم قطعی است، اما ما وضعیت غالب را در نظر گرفتیم.
📌 قضیه را پیچیده نکنیم؛ فرض کنید شما کتابفروش هستید و روی هر کتاب ۲۵ درصد سود میکنید. اگر چهار کتاب بخرید و سه تا از آنها را بفروشید و فقط یکیشان روی دستتان بماند، عملاً سود آن سه کتاب را صرف نگهداری یک کتاب در قفسه کردهاید و از دست دادهاید. خب، نتیجه چیست؟ محتاط میشوید.
✅ میشود ناشری پخش نداشته باشد؟
📌 خیر، مگر اینکه ناشری بسیار کوچک، تازهکار یا غیرحرفهای باشد. هر ناشر حداقل با یکی، دو مؤسسه قرارداد دارد و ناشرهای بزرگتر تقریباً با همهی مؤسسات خوب. بدیهی است که بعضی ناشرهای ضعیفتر، حداقل در سالهای شروع کارشان، نمیتوانند بعضی پخشهای بزرگتر را راضی به همکاری کنند و قافیه را میبازند، اما این به معنی «نداشتن پخش» نیست.
✅ پس چه اتفاقی میافتد؟
📌 خیلی از کتابها هم به دست پخش میرسند و هم ویزیت میشوند، اما فروش چشمگیری ندارند. خیلی وقتها مشکل در نظام توزیع نیست. کُمیت ناشر در تولید شایسته و تبلیغات بایسته میلنگد. درنتیجه، تقاضای چندانی وجود ندارد که طرفهای عرضه (پخش و کتابفروش) بخواهند آن را پاسخ بگویند.
📌 گذشته از این، مگر میشود همهی کتابها پرفروش باشند؟ مثل هر بازار تولیدی دیگری، تعدادی کالای محدود فروش چشمگیر پیدا میکنند و خیلی دیگر سربهسر پیش میروند یا با ضرر و زیان همراهند. مشکلاتی هم که پیشتر به آنها اشاره شد مانع میشوند کتابفروش با دست باز همهی کتابها را سفارش دهد و عرضه کند.
✅ اوضاع فقط در ایران اینطور است؟
📌 خیر. در همهجای دنیا اوضاع کمابیش به همین منوال است و خیلی از نویسندههای خارجی ــ حتی در آمریکا ــ از این شکایت دارند که ناشرشان کتابشان را خوب توزیع نمیکند و فقط پی کتابهایی را میگیرد که پرفروشاند. در همین روزهای اخیر، نوشتهی تند یک نویسندهی آمریکایی را دربارهی ناشرش میخواندم (نقل به مضمون): «ناشرها مقداری ماکارونی به سمت دیوار پرت میکنند تا ببینند کدام رشته به دیوار میچسبد؛ رشتههایی که روی زمین میافتند فراموش میشوند!»
✅ جمعبندی
گمان میکنم حالا برایتان روشن شده باشد که جملاتی مثل «ناشر کتابم را پخش نکرده» خیلی درست نیست و شاید بهتر باشد گلایهها را اینطور اصلاح کنیم که «ناشر کتابم را خوب تولید نکرده و برای آن تبلیغات و بازاریابی مناسب نداشته». از طرفی، با این جوالدوز، میشود یک سوزن هم به خودمان بزنیم که «شاید کتابم پتانسیل فروش بالا ندارد»!
* مؤسسات توزیع و کارمندان آنها از مهمترین و زحمتکشترین حلقههای صنعت نشر هستند اما معمولاً زحماتشان آنطور که باید به چشم نمیآید. در پایان این یادداشت بر خود فرض میدانم از همهی این عزیزان تشکر کنم.
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
#کتاب_سده منتشر کرد
کانون وکلا در گذر زمان
(خاطرات نیم قرن وکالت)
سید محمد جندقی کرمانیپور
چاپ اول: پاییز ۱۴۰۰/ ۴۵۸ صفحه (با تصاویر گلاسهی رنگی)/ قطع وزیری/ جلد سخت/ ۱۰۰۰ نسخه
سید محمد جندقی کرمانیپور نخستین رئیس انتخابی کانون وکلا پس از انقلاب است و بیشترین و طولانیترین دورهی ریاست را بر این نهاد مدنی تجربه کرده است. او در این کتاب خاطرات بیش از نیم قرن فعالیت خود در حوزهی وکالت را روایت میکند. اسناد و تصاویر زیادی هم ضمیمهی کتاب هستند که برخی از آنها برای اولین بار منتشر میشوند.
@SadePub
کانون وکلا در گذر زمان
(خاطرات نیم قرن وکالت)
سید محمد جندقی کرمانیپور
چاپ اول: پاییز ۱۴۰۰/ ۴۵۸ صفحه (با تصاویر گلاسهی رنگی)/ قطع وزیری/ جلد سخت/ ۱۰۰۰ نسخه
سید محمد جندقی کرمانیپور نخستین رئیس انتخابی کانون وکلا پس از انقلاب است و بیشترین و طولانیترین دورهی ریاست را بر این نهاد مدنی تجربه کرده است. او در این کتاب خاطرات بیش از نیم قرن فعالیت خود در حوزهی وکالت را روایت میکند. اسناد و تصاویر زیادی هم ضمیمهی کتاب هستند که برخی از آنها برای اولین بار منتشر میشوند.
@SadePub
این تیتر اصلی امروز یکی از خبرگزاریهاست، «ریزش خیرهکنندهی بورس»!
بعضی از صفتها بار معنایی مثبت دارند و نباید آنها را در جملاتی با بار معنایی منفی به کار برد. موصوف «خیرهکننده» میتواند «جهش» باشد یا «رشد» یا نظایر اینها. پیشنهاد من مثلاً تیتری مثل «ریزش شدید بورس» یا، اگر بخواهیم ادبیتر باشد، «ریزش ناامیدکنندهی بورس» است.
پیشنهاد شما چیست؟
(نیازی نیست پیشنهادها را برای من ارسال کنید.)
حسین جاوید
@Virastaar
بعضی از صفتها بار معنایی مثبت دارند و نباید آنها را در جملاتی با بار معنایی منفی به کار برد. موصوف «خیرهکننده» میتواند «جهش» باشد یا «رشد» یا نظایر اینها. پیشنهاد من مثلاً تیتری مثل «ریزش شدید بورس» یا، اگر بخواهیم ادبیتر باشد، «ریزش ناامیدکنندهی بورس» است.
پیشنهاد شما چیست؟
(نیازی نیست پیشنهادها را برای من ارسال کنید.)
حسین جاوید
@Virastaar