Telegram Web Link
آلترناتیو
کارل_مارکس_و_لودویگ_ویتگنشتاین_از_دیوید_روبینشتاین.pdf
بازنمایی_و_ژرفا_نزد_مارکس_و_ویتگنشتاین_آلفونسو_مائوریتسیو_لوکانو.pdf
1.3 MB
بازنمایی و ژرفا نزد مارکس و ویتگنشتاین

آلفونسو مائوریتسیو لوکانو
ترجمه‌ی: میلاد عزیزی

چکیده: هم مارکس و هم ویتگنشتاین فرضِ معرفت‌شناختیِ دکارتی و متعلّق به دورانِ رنسانس را رد می‌کنند؛ فرضی که با اختراع پرسپکتیوِ خطّی متولد شد و بر اساسِ آنْ ژرفا با فاصله تلازم دارد و دانش بر مطابقتِ میان سوژه و ابژه استوار است. بنابر توضیحِ کارل مارکس در بابِ چیستیِ سرشت بُت‌واره‌ا‌ی کالا «اشیاء همان‌گونه پدیدار می‌شوند که هستند». اگر چنین باشد، حقیقت در ساختارهای ظواهر است که یافتنی‌ست، همان‌گونه که ژرفا را باید در سطح کشف کرد. هوگو فون هوفمان‌شتال اعلام می‌کند: «ژرفا باید پنهان باشد. ژرفا کجاست؟ بر سطح.» و ایتالو کالوینو این مشاهده را با گفته‌ی ویتگنشتاین مقایسه می‌کند: «آن‌چه پنهان است، برای ما اهمیتی ندارد.» بنابراین ژرفا در پس‌زمینه جا خوش نکرده است، بلکه در طرح‌هایی پنهان‌شده که می‌توان گفت، آن‌چه را در پیش‌زمینه قابل مشاهده است، می‌سازد. این همان کاری است که سِزان و کوبیست‌ها انجام دادند؛ آن‌ها ژرفا را حذف کردند و شیوه‌های بازنمایی را که در توهّمِ پرسپکتیو پنهان شده بود، به پیش‌زمینه آوردند.
@SocialistL
ترانه‌ی شرقی
 فدریکو گارسیا لورکا

به فارسی  احمد شاملو

در انار ِ عطرآگين
آسمانى متبلور هست.
هر دانه
ستاره‌يى است
هر پرده
غروبى.
آسمانى خشك و
گرفتار در چنگ ساليان.
انار پستانى را ماند
كه زمانش پوستوارى كرده است
تا نوكش به ستاره‌يى مبدل شود
كه باغستان‌ها را
روشنى بخشد.
كندويى‌ست خُرد
كه شان‌اش از ارغوان است:
مگسان عسل آن را
از دهان زنان پرداخته‌اند.
چون بتركد خنده‌ى هزاران لب را
رها خواهد كرد!
انار دلى را ماند
كه بر كشتزارها مى‌تپد،
دلى شريف و خوار شمار
كه در آن، پرنده‌گان به خطر نمى‌افتند.
دلى كه پوست‌اش
به سختى، همچون دل ماست،
اما به آن كه سوراخ‌اش كند
عطر و خون ِ فروردين را هِبِه مى‌كند.
انار
گنج جَنّ ِ سالخورده‌ى چمنزاران سرسبز است
كه در جنگلى پرت‌افتاده
با پريزادى از آن نگهبانى مى‌كند. –
جنّ ِ سپيد ريش
جامه‌يى عقيقى دارد.
انار گنجى است
كه برگ‌هاى سبز درخت نگهبانى مى‌كنند:
در اعماق، احجار گران‌بها
و در دل و اندرون، طلايى مبهم.
سنبله، نان است:
مسيح متجسِّد، زنده و مرده.
درخت زيتون
شور ِ كار است و توانايى‌ست.
سيب ميوه‌ى شهوت است
ميوه – ابوالهول ِ گناه.
چكاله‌ى قرن‌هاست
كه تماس با شيطان را حفظ مى‌كند.
نارنج
از اندوه پليد گل‌ها سخنى مى‌گويد،
طلا و آتشى است كه در پاكى ِ سپيد ِ خويش
جانشين يكديگر مى‌شوند.
تاك پرستش شهوات است
كه به تابستان منجمد مى‌شود
و كليسايش تعميد مى‌دهد
تا از آن شراب مقدس بسازد.
شابلوطها آرامش خانواده‌اند.
به چيزهاى گذشته مى‌مانند.
هيمه‌هاى پيرند كه ترك برمى‌دارند
و زائرانى را مانند
كه راه گم كرده باشند.
بلوط شعر است،
صفاى زمان‌هاى از كار رفته.
و به – پريده رنگ طلايى –
آرامش سازگارى‌ست.
انار اما، خون است
خون قدسى ِ ملكوت،
خون زمين است
مجروح از سوزن سيلاب‌ها،
خون تند ِ بادهاست كه مى‌آيند
از قله‌ى سختى كه بر آن چنگ درافكنده‌اند،
خون اقيانوس ِ برآسوده و
خون درياچه‌ى خفته.
ماقبل تاريخ ِ خونى كه در رگ ما جارى‌ست
در آن است.
انگاره‌ى خون است
محبوس در حبابى سخت و ترش
كه به شكلى مبهم
طرح دلى را دارد و هيأت جمجمه‌ى انسانى را.
انار شكسته!
تو يكى شعله‌يى در دل ِ شاخ و برگ،
خواهر جسمانى ِ ونوسى
و خنده‌ى باغچه در باد!
پروانه‌گان به گرد تو جمع مى‌آيند
چرا كه آفتاب‌ات مى‌پندارند،
و از هراس آن كه بسوزند
كرمكان حقير از تو دورى مى‌گزينند.
تو نور ِ حياتى و
ماده‌گى، ميان ميوه‌ها.
ستاره‌يى روشن، كه برق مى‌زند
بر كناره‌ى جويبار عاشق.
چه قدر بى‌شباهتم به تو من
اى شهوت شراره افكن بر چمن
@SocialistL
«در حال حرکت به سمت قتل‌عامی جدید هستیم؛ قتل‌عام علیه خلق کورد. قتل‌عام خلق فلسطین کفایت نکرد.»

رئیس جمهور کلمبیا: دولت ترکیه خبرنگاران را به قتل می‌رساند
گوستاوو پِدرو، رئیس جمهور کلمبیا، به قتل دو خبرنگار کورد واکنش نشان داد و گفت: «در حال حرکت به سمت قتل‌عامی جدید هستیم؛ قتل‌عام خلق کورد. ما خواستار حمایت از خلق کورد هستیم.»

جمعه, ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴
گوستاوو پِدرو، رئیس جمهور کلمبیا، در حساب xخود پیام ائتلاف زنان کورد برای روزنامه‌نگاری (CFWIJ) در مورد قتل دو خبرنگار کورد از سوی دولت اسلامی حاکم بر ترکیه را بازنشر نمود و‌چنین نوشت:

«امروز دو خبرنگار آزاد کورد به قتل رسیدند.

من سران دولت‌های روسیه، ایران، ترکیه، اسرائیل و آمریکا را فرا می‌خوانم که مانع از تجزیه سوریه شوند.

در حال حرکت به سمت قتل‌عامی جدید هستیم؛ قتل‌عام علیه خلق کورد. قتل‌عام خلق فلسطین کفایت نکرد.

سوریه باید به شکل یک جمهوری بر مبنای ساختاری چند ملیتی و خودمدیریتی عمیق این ملت‌ها به موجودیت خویش ادامه دهد.

حال که برای کشورهای جهان درخواست انتخابات آزاد می‌شود، اجازه دهید این امر در سوریه محقق شود. خلق سوریه این حق را دارد که برای آینده خود تصمیم بگیرد. لذا برای انتخابات آزاد، باید اجازه داده شود که خلق سوریه آینده خود را رقم زند.

ما از کلمبیای دور از خاورمیانه، همانطور که در طول تاریخ نیز چنین کرده‌ایم، از تمامی خلق‌ها و دولت‌های جهان درخواست می‌کنیم که از خلق کورد در سوریه دفاع کرده و از آنان حمایت کنند؛ این خلق با زنان مسلح و دموکراسی خویش، موفق به شکست دادن دولت اسلام‌گرای رادیکال و فاشیسم تمام عیار شد.
@SocialistL
خواب یلدا
خسرو گلسرخی

شب كه مي آيد و مي كوبد پشت در را
به خودم مي گويم
من همين فردا
كاري خواهم كرد
كاري كارستان

و به انبار كتان فقر كبريتي خواهم زد
تا همه نارفيقان من و تو بگويند
فلاني سايه ش سنگينه
پولش از پارو بالا ميره
و در آن لحظه من مرد پيروزي خواهم بود
و همه مردم ، با فداكاري يك بو تيمار
كار و نان خود را در دريا مي ريزند
تا كه جشن شفق سرخ گستاخ مرا
با زلال خون صادقشان
بر فراز شهر آذين بندند

و به دور نامم مشعل ها بفروزند
و بگويند:
خسرو از خود ماست
پيروزي او دربست بهروزي ماست
و در اين هنگام است
و در اين هنگام است
كه به مادر خواهم گفت
غير از آن يخچال و مبل و ماشين
چه نشستي دل غافل ، مادر
خوشبختي ، خوشحالي اين است
كه من و تو
ميان قلب پر مهر مردم باشيم
و به دنيا نوري ديگر بخشيم

شب كه مي آيد و مي كوبد
پشت در را
به خودم مي گويم
من همين فردا
به شب سنگين و مزمن
كه به روي پلك همسفرم خوابيده ست
از پشت خنجر خواهم زد
و درون زخمش
صدها بمب خواهم ريخت
تا اگر خواست بيازارد پلك او را
منفجر گردد ، نابود شود
من همين فردا
به رفيقانم كه همه از عرياني مي گريند
خواهم گفت
گريه كار ابر است
من و تو با انگشتي چون شمشير
من و تو با حرفي چون باروت
به عرياني پايان بخشيم
و بگوييم به دنيا ، به فرياد بلند
عاقبت ديديد ما ، ما صاحب خورشيد شديم
و در اين هنگام است
و در اين هنگام است
كه همان بوسه ي تو خواهم بود
كز سر مهر به خورشيد دهي

و منم شاد از اين پيروزي
به حميده روسري خواهم داد
تا كه از باد جدايي نهراسد
و نگويد هواي سردي است
حيف شد مويم كوتاه كردم

شب كه مي آيد و مي كوبد پشت در را
به خودم مي گويم
اگر از خواب شب يلدا ما برخيزيم
اگر از خواب بلند يلدا ، برخيزيم
ما همين فردا
كاري خواهيم كرد
كاري كارستان
@SocialistL
وقتی چند روز پیش محمد جولانی (احمد الشرع) گفت “انقلاب ما پیروز شده است..” جمله‌ درخشان چرچیل را به خاطر می‌آورد که زمانی گفته بود: “در سیاست مسئله این نیست که بدانیم در پشت پرده مبهم و ناپیدا چه می‌گذرد، مسئله این است که ببینیم آشکارا در پیش رو چه می‌گذرد..” حرف او به مذاق اکنون ما بیشتر خوش می‌آید، اگر بیاد بیاوریم که زمانی در دنیای سیاست و تحلیل‌های سیاسی اشتیاقی به تئوری‌های رازآلود و‌ پشت پرده وجود داشتند، اینک اما در وقایع سوریه هیچکدام از این‌ تئوری‌های توطئه و پنهانی جایی ندارند.. زیرا که همه چیز آشکار و برملا است.. دیگر برای درک مفهوم چیستی سیاست نه ارسطو لازم است و نه آموزه‌هایی که بیش از بیست قرن پس از او دانشکده‌های غرب را انبار نظریه‌های سیاسی کردند.. اکنون سیاست هیچ فلسفه‌ای در خور و فاخری ندارد.. سیاست فقط یک بازی مسخره است.. و شخصیت‌ها همان مهره‌ها و مترسک‌های بی‌اراده‌ای هستند که به دوربین‌ها لبخند می‌زنند.. همه کاملا متوجه‌اند که ما در سوریه در حال تماشای یک بازی مضحک سیاسی هستیم نه رویداد شگرف تاریخی.. اما پرسش اساسی که اینک بر اذهان عمومی سنگینی می‌کند این است: آیا در گذشته ابناء بشر نیز سیاست در این اندازه مضحک بوده است..؟! آیا چیزی که ما آن را مفکوره عظیم تاریخ می‌خوانیم همان بازیگوشی و مجلس نا-درخور مترسک‌گردانی نبوده است..؟! پس آنچه را که جولانی “انقلاب” می‌نامد و آنچه را که ما بعنوان “فلسفه تاریخ” می‌شناسیم چیستند..؟! نمی‌دانم.. خدا می‌داند چه بر ما گذشته است و مفاهیم و مقولات دیگر چه اندازه بی‌پایه‌اند..
الوار قولیوند
@SocialistL
با حملات نظامی ترکیه علیه کردها در سوریه مخالفت کنید.
جوزيف ضاهر
در هفته‌های اخیر، ارتش ملی سوریه، ائتلافی از گروه‌های مسلح که عمدتاً شامل گروه‌های سابق ارتش آزاد سوریه و گروه‌های اسلامی است و از زمان تأسیس آن در سال ۲۰۱۷ به‌عنوان نیروی نیابتی ترکیه در سوریه فعالیت کرده و از آنکارا تأمین مالی، آموزش و پشتیبانی نظامی دریافت می‌کند، با حمایت ارتش ترکیه حملات مرگباری را علیه مناطق تحت کنترل اداره خودمختار شمال و شرق سوریه به رهبری کردها و نیروهای مسلح آن‌ها، یعنی نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF)، آغاز کرده است. در ۲۳ دسامبر، نیروهای دموکراتیک سوریه حمله‌ای متقابل را علیه ارتش ملی سوریه انجام داده و آن‌ها را وادار به عقب‌نشینی از مناطقی کردند که طی هفته‌های گذشته تصرف کرده بودند و تا حومه شهر منبج پیشروی کردند.

حملات ارتش ملی سوریه به مناطق با اکثریت کرد
حمله کنونی علیه مناطق با اکثریت کرد که تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه است، تقریباً در همان بازه زمانی آغاز شد که حمله نظامی منجر به سقوط نظام پیشین اسد شروع شد. ارتش ملی سوریه با حمایت ارتش ترکیه بر شهرهای تل رفعت و منبج در شمال سوریه تسلط یافت و بیش از ۱۵۰ هزار غیرنظامی را آواره کرد و موارد متعددی از نقض حقوق بشر را مرتکب شد. در پی این حملات، ارتش ملی سوریه عملیات نظامی خود علیه نیروهای دموکراتیک سوریه در سد "تشرین" را برای بیش از یک هفته ادامه داد. این سد روی رود فرات واقع شده و بالادست بسیاری از شهرها و روستاها و همچنین مراکز شهری مانند رقه و پایین‌دست شهر مرزی کوبانی قرار دارد. سد "تشرین" برق بخش عمده‌ای از شمال و شرق سوریه تحت کنترل اداره خودمختار را تأمین می‌کند. نیروهای دموکراتیک سوریه از سال ۲۰۱۵ پس از اخراج داعش با کمک نیروهای نظامی آمریکایی، این تأسیسات را کنترل کرده‌اند. علاوه بر این، ارتش ترکیه منطقه اطراف کوبانی را بمباران کرده و خسارات جانی و مادی، از جمله حمله به یک مرکز ذخیره‌سازی غلات در جنوب کوبانی که به نابودی ۳۰۰ تن گندم منجر شد، ایجاد کرده است.

نقش مخرب ترکیه در سوریه و ارتباط با "هیئت تحریر الشام"
پس از سقوط نظام اسد، ترکیه به مهم‌ترین بازیگر منطقه‌ای در کشور تبدیل شد. علاوه بر حمایت مداوم از نیروی نیابتی خود، یعنی ارتش ملی سوریه، حمایت آنکارا از هیئت تحریر الشام به‌منظور تقویت نفوذش در سوریه از طریق همکاری با این گروه در مرحله گذار صورت گرفته است. ترکیه سه هدف اصلی در سوریه دارد: بازگرداندن اجباری پناهجویان سوری در ترکیه به کشور، بهره‌برداری از فرصت‌های اقتصادی در مرحله بازسازی سوریه، و جلوگیری از تحقق آرمان‌های خودمختاری کردها.

کمبود مخالفت مردمی با حملات ترکیه
به‌طور کلی، مشکل اصلی در فقدان نسبی حمایت‌های سازمان‌یافته از حملات نظامی ترکیه علیه مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه نهفته است. اپوزیسیون سوریه نیز به دلیل سیاست‌های عرب‌محور خود، نتوانسته است حمایت لازم را جلب کند.

نیاز به همبستگی میان کردها و اعراب
مبارزه برای همبستگی میان کردها و اعراب، به‌ویژه در چارچوب نیروهای مترقی و دموکراتیک، برای آینده سوریه امری ضروری است. پروژه اداره خودمختار شمال و شرق سوریه، با حفاظت از مردم کرد و ایجاد یک مدل حکومتی چندگانه، می‌تواند به الگویی برای آینده کشور تبدیل شود.
@SocialistL
در محکومیت گفتمان جدید فاشیستی


در هفته‌های اخیر شاهد تشدید روند نگران‌کننده‌ای در شبکه‌های اجتماعی بوده‌ایم که به نظر می‌رسد طی چندسال اخیر نطفه‌های آن از طریق برخی رسانه‌های خارج از کشور و به‌اتکای حضور سازمان‌یافته در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته است. گروه‌هایی که عمدتاً خود را به جریانی سیاسی در اپوزیسیون منسوب می‌کنند، در سطح گسترده‌ای با حملات لفظی، بهره‌برداری بی‌شرمانه از الفاظ رکیک و فحاشی‌های چاله‌میدانی در قبال منتقدان و مخالفان سیاسی خود، بی‌وقفه و بی‌پروا درصدد ترویج یک گفتمان فاشیستی جدید هستند. آنان با استفاده از الفاظ رکیک و انواع شیوه‌های ترور شخصیت، هتاکانه آزادی‌خواهان و مبارزان و روشنفکران و زندانیان سیاسی دیروز و امروز را موردحمله قرار می‌دهند.

در جدیدترین برآمد این موج فاشیستی در هفته‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که این موج هتاکی دیگر کم‌وبیش شامل هر کسی می‌شود که جرأت اندیشیدن و طرح پرسش درباره‌ی «مقدسات» جریان سلطنت‌طلب را داشته است.

پیش‌تر در دهه‌های گذشته شاهد بهره‌برداری از گفتمان فاشیستی علیه روشنفکران در روزنامه‌ی کیهان و نشریات همسو با آن در داخل کشور بوده‌‌ایم، اما امروز این موج تسری یافته و فضای شبکه‌های اجتماعی و برخی رسانه‌های خارج از کشور را نیز دربرگرفته است و همین امر بر نگرانی‌ها درباره‌ی سرنوشت مبارزات دموکراتیک مردم ایران می‌افزاید.

به نظر می‌رسد این جریان خواهان هموارسازی راهی بدون دست‌اندازِ هرگونه نقد و مخالفت در رسیدن به قدرت است و در گام اول با هتاکی، ترور شخصیت و حتی فحاشی‌های رکیک قصد دارد مخالفان خود را خاموش سازد. این همان تاکتیک همیشگی جریان‌های فاشیستی برای تسخیر قدرت بوده است تا بتوانند با سرکوب و ارعاب آزادیخواهان بر امواج آزادی‌خواهانه سوار شوند و یک دستگاه جدید استبدادی را بازسازی کنند.

روشنفکری ایران پیشینه‌ی بیش از یک قرن مبارزات پیگیر و آزادی‌خواهانه دارد و هیچ‌گاه در برابر سازوبرگ‌های سرکوب و فشار و اختناق عقب ننشسته است؛ و از این پس نیز عقب نخواهد نشست. آنان پیشگامان تمامی مبارزات دموکراتیک یک قرن اخیر بوده‌اند و خواهند بود و روشن است که تسلیم این امواج جدید فشار سازمان‌یافته در شبکه‌های اجتماعی و برخی رسانه‌ها نخواهند شد. روشنفکری مترقی و آزادی‌خواه ایران از تجربیات گذشته درس آموخته است و در برابر این موج جدید گفتمان فاشیستی دست‌بسته نخواهد نشست تا باز شاهد باشیم جلادانی دیگر به سلاخی دگراندیشان آمده‌اند.

به‌خوبی می‌دانیم فاشیسم زبانی می‌تواند پیش‌درآمد بازسازی یک دستگاه جهنمی سرکوب دیگر باشد. ازاین‌رو، در برابر این گفتمان مقاومت می‌کنیم و پای می‌فشاریم که این گفتمان هرگز نمی‌تواند ذره‌ای بر مبارزات آزادی‌خواهانه و دموکراتیک روشنفکران و آزادیخواهان ایران تأثیر بگذارد. گسترش حملات سازمان‌یافته و هدفمند به روشنفکران و اندیشمندان تنها عزم ما را در مبارزات متحد و همبسته‌ی آزادی‌خواهانه در برابر این فاشیسم نوظهور راسخ‌تر خواهد کرد و هشداری است برای ما که بیش از پیش بر اصول اولیه‌ی آزادی بیان بی‌حصر و استثنا تاکید کنیم.
امضاها

@SocialistL
" پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک، در کتاب خاطرات خود، درباره روشنفکران و نویسندگان دوران پهلوی می‌نویسد. خاطراتی که اکثرا غیر واقعی و بیشتر بازتابنده‌ی ذهن آشفته دستگاه سرکوب‌ است. ثابتی از گلستان می‌نویسد و در انتها نبوغ او را می‌ستاید. احمدرضا احمدی را نویسنده‌ای بی‌خطر و بی‌آزار می‌خواند. تقریبا هر کس را که نقد می‌کند همچون بازجویی با انصاف در چند عبارت ضمنی او را ستایش هم می‌کند. به جز یک نفر: غلامحسین ساعدی. به او که می‌رسد دیوانه می‌شود:"...... غلامحسين ساعدي (گوهر م...راد) بود كه فردي آنارشيست و بي‌بند و بار و بي‌پرنسيب بود. نوشته‌هاي او پر از تنفيذ از اوضاع و در جهت بدبين كردن مردم و جوانان نسبت به رژيم بود. ". ثابتی، ناخواسته، بهترین توصیفات را برای ساعدی به کار می‌برد. غلامحسین ساعدی. استخوانی دردناک توی گلوی ادبیات ایران. نویسنده‌ی ازکوره‌در‌رفته‌ای که یک پروانه‌ در جوانی او را از خودکشی نجات می‌دهد تا شاهد روزگاران رنج باشد و سپس در آن "اتاق یک متری" توی پاریس بمیرد. یک چمدان مشکی توی دست پر از نامه‌های بی‌برگشت به طاهره. یک مطب کوچک توی خیابان دلگشا با ویزیت‌های رایگان. حمید نفیسی درباره او می‌نویسد که ساعدی، آواره‌ترین فیگور هنرمند تاریخ مغاصر ایران‌ست، حتی آواره‌تر از شهید‌ثالث. نویسنده‌ای که همیشه در تبعید زندگی کرد. وقتی به فارسی می‌نوشت از فشار زبان آذری به گلویش گله می‌کرد و وقتی به فرانسه تبعید شد، از درد زبان فارسی توی استخوان‌هایش می‌نالید. از سرطان بزرگ. در مصاحبه‌ای در پاریس از او می‌پرسند چرا به زبان فرانسه نمی‌نویسد. ساعدی یک‌باره از کوره در می‌رود و با عصبانیت فریاد می‌کشد که از چه حرف می‌زنی؟ من دیگر حتی حرف زدن را فراموش کرده‌ام. پاریس بزرگ، آن شهر رویایی نویسندگان مدرن، برایش چیزی نیست جز یک کارت‌پستال. "این‌جا از دو چیز می‌ترسم: خوابیدن و بیدار شدن". او یک بی‌خواب ابدی‌ست. همچون شخصیت‌های آلن رنه، مسافری از دنیای مردگان. نویسنده‌‌ی گورستان." مرگِ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است". در جوانی عادت داشت که هر بار از زندان آزاد می‌شد به گورستان برود. از یک لامکان به لامکان دیگر. یک‌بار که میان گورها قدم می‌زند، می‌نشیند و خاک روی یک سنگ گور را پاک می‌کند. به گمانش که قبر مرده‌ای‌ست که زندگان فراموشش کرده باشند. خاک را کنار می‌زند. روی سنگ نوشته :"گوهر دختر مراد". از آن پس حس می‌کند که به گوهرمراد تبدیل شده. احضار ارواح. جادوگری نوشتار. یک شبح در ادبیات فارسی. نویسنده‌ای که تنها دلیل زنده ماندنش را اضطرار نوشتن می‌دانست. اضطرار زندان و تبعید. یکی از دفعاتی که شکنجه می‌شود، دستش را با سیگار می‌سوزانند. همان دستی که با آن می‌نوشت. بیرون که می‌آید ناچار می‌شود با دست دیگرش بنویسد. درست همچون کافکا که با یک دست می‌نوشت و دست دیگرش را از هراس روی چشمانش می‌گذاشت. دستانی سبک،زخمی و همیشه لرزان. همان دستانی که شاملو روزی به قرض می‌گیرد تا شعری برای ساعدی بنویسد:" به نو کردن ماه/بر بام شدم". آسمان همچنان ظلمات است و آن ماه نو هنوز بر بالای بام، درخشان. امروز سیزدهم دی است . تولدت مبارک جناب دکتر.‌ای آرامش همیشگی در حضور دیگران."
حسام امیری

تولد گوهر مراد ما ۲۴ دی ۱۳۱۴ است و ما پیشاپیش آنرا تبریک می گویم، تولدی که باید گرامی داشت، چرا که بدون گوهر مراد هنر نمایش و نمايشنامه نویسی، ادبیات و فرهنگ و درایت و شجاعت و فعالیت سیاسی و روشنفکری در ایران فاقد یکی از ستون های محکم اش بود.
#غلامحسین_ساعدی
@SocialistL
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «آزادی و دیگر رنج‌ها»

1️⃣ قسمتاول
کاری از شیرین سقایی

درباره‌ی زندگی دکتر #غلامحسین_ساعدی

@SocialistL
هاآرتص | اخبار اسرائیل
"ما نتوانستیم گرم بمانیم": سه نوزاد در غزه ظرف 48 ساعت یخ زدند و جان خود را از دست دادند.
مقامات پزشکی در غزه می گویند این مرگ و میر غم انگیز شرایط دشوار صدها هزار فلسطینی را نشان می دهد.

@SocialistL
کاروان سفیران خدیو مصر.pdf
2.4 MB
کاروان سفیران خدیو مصر
نوشته غلامحسین ساعدی
# غلامحسین_ساعدی
#رمان #ادبیات
@SocialistL
مهربانِ من!
بگو سلاح مرا بیاورند
آن دشنه‌ی دو دَم را بیاورند
می‌خواهم این نان را
بی یک‌ذره کم‌ وُ کاست
میانِ همسایگانم، قسمت کنم.
نترس!
من اهلِ کُشتن نیستم،
من اهل کِشت وُ کارم،
من
فقط الفبای عشق را
نمی‌دانم از کجا و چگونه از بَر کردم،
من
فقط بلدم بگویم:
چه می‌شد اگر همه
همدیگر را
دوست می‌داشتند!

من اهل کُشتن نیستم،
من شاعرِ تمامیِ دست‌های پینه‌بسته‌ام،
من شاعر شمایانم
ای کارگران و زحمتکشانِ سراسر دنیا،
متحد شوید
که من اهل کُشتن نیستم،
من
خصم خائنان به خلق‌های روی زمینم،
و باید هم این‌چنین باشد.
آه... شاعران جهان متحد شوید،
ور نه از گُلِ میخک
و غمزه‌ی معشوق سرودن
آسان است!

سید علی صالحی

@SocialistL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاکسپاری زنده‌ یاد رفیق منصور یاقوتی
" آن چراغی که بر فراز مادیان کوه روشن است با رفتن او نیز خاموش نمی شود.بدرود یاقوت ادبیات ایران !"
#منصور_یاقوتی
@SocialistL
Gh.Saedi-chub_be_dast haye_varazil.pdf
1.2 MB
نمایشنامه چوب بدستهای ورزیل
اثر گوهرمراد

درباره نمایشنامه چوب بدسنهای ورزیل :
چوب بدستهای ورزیل نمایشنامه ای است به دور از هرگونه پیچیدگی و ابهام در ساختار روایت. اثری است عمیق به لحاظ فهم تاریخی و ساده به مفهوم دوری جستن از زبانِ فاخر رایج که معمولا برای نمایشنامه هایی از این دست به کار برده می شود. زبان استعاره چنان واضح و بی تکلف است که خواننده خود را کاراکتری بیرون از نمایشنامه می بیند و با اینحال همراه و همسو با فضای آن که آمیخته ای از تخیل و واقعیت است. نگاه ساعدی به روایت تاریخی نه تنها محدود به زمان گذشته نمی شود بلکه لنگری به جهان فردا نیز می اندازد. آینده نزد او بازتاب وضعیت کنونی است با در نظر گرفتن رخداد تاریخی.
درک زنده یاد ساعدی از زمانه خودش از آن جنبه حائز اهمیت است که می کوشد خواننده را به جهان دیگری ورای تعلقاتش ببرد و او را با مفهومی نو از تاریخ آشنا سازد. تاریخی که اگر خیالی و موهوم هم باشد از واقعیت جدا نیست.( و اگر واقعی هم باشد به زعم خواننده) بدان معنا نیست که عنصر خیال در آن نقش ندارد.
#غلامحسین_ساعدی
نگین ساسان فر
@SocialistL
ادامه...
تقابل عنصر خیال و واقعیت تاریخی در نمایشنامه چوب بدستهای ورزیل فضایی متفاوت خلق می کند و آن قداست زدایی از تاریخی است که ممکن است مملو از آزمون و خطا باشد. بر همین اساس جهانبینی نویسنده حول محور آگاهی است که انسان دغدغه مند در کشاکش تاریخ به مثابه الگوی ذهنی و اعتقادی به نوعی خودباوری دست یابد که دچار جزم اندیشی نشود.
پژواک اعتراضِ ساعدی در این اثر آنچنان پرطنین است که خواننده در عین حال که همسو با فضای نمایشنامه می شود ناگزیر به اندیشه ای تن می دهد که باید تاریخ را آنگونه که بوده، قضاوت کرد و این قضاوت و داوری مستلزم فهم پرسشگرانه است.
موضوع استعمار بیگانگان،جهل و خرافات در جامعه ی بومی و سنتی آمیخته با مذهب و همچنین حکومتی خودکامه و بی کفایت از نکته های کلیدی در این نمایشنامه است. حتی نخبگانی که ساعدی در مورد آنان سخن می گوید انسان‌هایی هستند که دچار نوعی از استیصال و سردرگمی شده اند و همچون عوام به هر ناجی دروغینی دخیل می بندند تا که شاید نجات پیدا کنند. آنان در واقع  بی هویت هستند و ناتوان در یافتن راهی برای برون رفت از بحرانی که خود نیز در ایجاد آن سهیم هستند.
نمایش  چوب بدستهای ورزیل نگاهی اعتراضی و کنشگرانه دارد  به شرایط سیاسی سال  (۱۳۴۵) و شاید به توان به زمانه قبل و بعد آن نیز تکثیرش کرد. گویی ساعدی می دانسته که این تاریخ سیاه در بی مکانی و بی زمانی منحط به دنبال کورسوی امیدی می گردد.
آنچه که ساعدی بزرگ را رنج می دهد جامعه ای است که درکی از شرایط خود را ندارد و به قدری در آن ساختار پیچیده خود را مایوس و تنها می بیند که اندیشیدن و آگاهی را خطری برای خود و بنیان های فرهنگی می داند.
نکته مهم دیگری هم هست و آن مربوط به مکان اتفاقات داستان است که روستایی است کوچک با جمعیتی کم و این روستا در واقع نماد یک کشور است و آدم های آن با همه تنوعی که دارند را می توان به مردم یک کشور تعمیم داد. زیرکی و تبحر نویسنده در خلق چنین فضای بکری باعث شده که خواننده با خواندن این نمایشنامه پی حاشیه ها نرود.
یکی دیگر از استعاره های درون متن که در نام اثر هم به آن اشاره شده آن است که مردم آبادی دائما چوب و چماق بدست می‌گیرند و ادای اعتراض را در می آورند اما جرات اعتراض را ندارند. ساعدی در این اثر فوق العاده به شیوه ای بسیار خلاقانه از زبان و گویش بومی استفاده کرده است و این یکی از مسائلی است که بر زیبایی آن افزوده.
نکته ای که در این نمایشنامه برای من بسیار جذاب است،خلق شخصيت های چوب بدستهای ورزیل است که هر کدامشان نماد طبقه و قشری از جامعه ایران هستند. نمایشنامه ای با تنوع و کثرت بسیار منظم و زیرکانه که فراتر از یک روستا و یک شهر است. تیپ هایی متضاد و متفاوت از آدم هایی که بنا به منفعت یا جبر و عادت در روستایی خیالی زندگی می کنند و جایگاه و منافع طبقاتی جداگانه و مشخصی دارند ولی با این وصف در شرایط و وضعیتی مشابه بسر می برند. این روستای خیالی تنها حقیقت گمشده و نهانی است که در مقیاسی بزرگتر دیده می شود. این مکان می تواند هر نام و هویتی داشته باشد. اصلا شناسنامه ی آن می تواند متعلق به مکان های دیگری خارج از آن جغرافیا نیز باشد ولی آنچه اهمیت دارد تمامی شخصيت های نمایشنامه را می شناسیم. کشف این نمادها و فهم استعاره هایی که در این نمایشنامه هست برای خواننده ایرانی اصلا سخت نیست‌.
این نمایشنامه‌ی تمثیلی برای اولین بار در سال ۱۳۴۴ به کارگردانی جعفر والی به روی صحنه رفته است. ساعدی در این نمایشنامه از ایرانی می‌گوید که توسط مسیوها و گرازها چپاول می‌شود و همزمان جان مردمش نیز در امان نیست. جلال آل‌احمد پس از ديدن نمايش چوب بدستهای ورزیل می نويسد: «اینجا دیگر ساعدی یک ایرانی برای دنیا حرف زده است.

اگر خرقه بخشیدن در عالم قلم رسم بود و اگر لیاقت و حق چنین بخششی می یافتم، من خرقه ام را به دوش غلامحسین ساعدی می افکندم».
باری! زبان قدرتمند این اثر کم از بکت ندارد. نویسنده در این نمایشنامه از گونه های مختلف زمان بهره برده است و این بر جذابیت اثر افزوده است. نکته قابل اتکا پیرامون ساختار نمایشنامه مذکور این است که به سبب ساختار مدرن آن ، همسانی زمانی از بسامد بیشتری برخوردار است و زمان پریشی نیز در متن دیده نمیشود.
این نمایشنامه چند صدایی از زنده یاد ساعدی را باید در زمره آثار درجه یک ادبیات نمایشی ایران قرار داد.
___
نگین ساسان فر

#غلامحسین_ساعدی
@SocialistL
دلگرم، پابه‌راه، پرچم بر دوش،
پیشِ رویِ ما پیداست.
به بعضی بگو
گُنده‌تر از شما
نتوانست ترانهٔ آزادی را
راه بر گلویِ بُریده ببندند.

زنهار
بعد از این همه ظلمتِ مظنون
هنوز هم روشن‌ترین رؤیاها
پیشِ رویِ ما پیداست:
دلگرم، پابه‌راه، پرچم بر دوش.

سیدعلی صالحی

@SocialistL
2025/01/09 06:26:44
Back to Top
HTML Embed Code: