Telegram Web Link
درباره_کار_مولّد_و_غير_مولّد_کارل_مارکس_ترجمه_ی_منصور_حکمت_.docx
1 MB
درباره کار مولّد و غير مولّد
کارل مارکس
ترجمه ی منصور حکمت
دستنوشته‌هاى اقتصادى: تئوري هاى‌ارزش اضافه
ضميمه به بخش اول (١١ و ١٢)
@SocialistL
Assange is free🚩
جولیان آسانژ آزاد شد!
زنده باد آزادی
شرم بر زندانبانان
@SocialistL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جولیان آسانژ انگلستان را ترک کرد تا به این آزادی خود و پیروزی خود و همه حامیان و در یک کلام یک پیروزی بزرگ برای آزادی و آزادی بیان و دسترسی همگان به اطلاعات را جشن بگیرد!
@SocialistL
دوست نازنینی با اشاره به پیروزی احتمالیِ دکتر پزشکیان در دور اول انتخابات، "کارشناسان" شبکه های معاند را به سخره گرفته و تاکید کرده بودند که: این کارشناسان مدعی بودند که رای "آن والا مقام" که ارواحنا له الفداه، با قالیباف است. اما دیدید که انتخابات واقعی است و اساسا قالیباف از دور رقابت ها خارج شد. در پاسخ عرض کردم:

من البته نمی دانم واقعا چه کارشناسی چنین حرفی را زده ولی کلا این حرف خیلی احمقانه است. بعد از سال هشتاد و هشت، نظام پشت دستش را داغ کرد که دیگر در نتیجه آرا و انتخابات دستکاری نکند. بجای آن، از همان ابتدا با نظارت استصوابی کسانی را که" مایل" به پذیرششان نیست را رد صلاحیت می کنند.
نکته اساسی تر این است که دهه سیاه نود، برای راس هرم قدرت و ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بسیار حیاتی بود. چون بالاخره در روند چند دهه ای تمرکز و تثبیت قدرت در راس هرمِ آن، به جایی رسیدیم که رئیس دولت و نیز مجلس "مطلقا" هیچ سهمِ "واقعی" ای از قدرت ندارند. این دقیقا همان نکته به شدت ترسناک و تراژیکی است که رای دهندگان به پزشکیان هنوز توان پذیرش و هضمش را ندارند.

حق هم دارند البته. واقعیت بسیار هولناکی است. می دانید مثل چه می ماند؟ مثل اینکه شما سوار یک هواپیما باشید، یک هایجکر و.... در "کاکپیت" درب را به روی راکبین طیّاره بسته و خودش را در آن اتاقک محبوس کرده و تمام کنترل هواپیما را در دست گرفته باشد و بدانید که قرار است هواپیما را به کوه بکوبد(این را از نحوه خلبانی و حرکت هایش فهمیده اید). بعد یک بچه سه ساله با فرمان پلاستیکی اسباب بازی اش مدعی می شود که چرخاندن فرمان می تواند تاثیری حداقلی روی حرکت هواپیما داشته باشد.
واقعیت این است که شرایط آنقدر ترسناک است که عده ای به این نتیجه می رسند که " امتحانش که ضرری ندارد..... دارد؟" و خب شروع می کنند به بازی بازی با فرمان پلاستیکی. این شما هستید. عده ای دیگر می گویند: فایده ای ندارد. بهتر است یا تلاش کنیم در را بشکنیم یا سقوط محتوم را بپذیریم و از این ساعات آخر لذت ببریم. این ما هستیم.

پ.ن: نکته ناراحت کننده تری هم در این تمثیل وجود دارد. آن هم اینکه آن کسی که خودش را در کابینِ خلبان محبوس کرده موتلفینی در بین مسافران دارد و هربار که هواپیما حرکتی ناگهانی می کند و سر و کله مسافرین به در و دیوار می خورد، آن عده ای می گویند: "همه اش تقصیر شماست دیگر. شما کنترل هواپیما را در دست دارید. داریم می بینیم دیگر. شما دارید خیلی بد هواپیما را کنترل می کنید". یک مهندس پرواز هم اتفاقا در بین مسافرین هست که به نوعی همین را تایید می کند و در تماس با برج های کنترل مختلف بیان می کند که همه مسافران این هواپیما در کنترل آن شریک هستند. ما یک خلبانی مردم سالارانه داریم. در نتیجه هر حرکت ناگهانی و مهلکی که می بینید، محصول انتخاب راکبین طیّاره است. مسافران خودشان انتخاب کرده اند که اینطوری پرواز کنند. جالب اینکه همین مهندس پرواز بازنشسته و از کار بی کار شده، هی راکبین را تشویق می کند تا فرمان اسباب بازی را اینطرف و آن طرف کنند و تهدید می کند که مبادا آنرا رها کنند که هواپیما به دست نا اهلان می افتد و سقوط می کند. یه همچین وضعی داریم خلاصه.
سروش آریا
@SocialistL
جدول مشارکت در انتخابات بر اساس تقسیم بندی استانی
توجه کنید که به جز استان تهران و نه در تهران ( که همراه با کردستان کمترین نرخ مشارکت را دارد) و اندکی در قم، در سراسر ایران تعداد رای دهندگان طبق آمار رسمی پایین تر از سه سال پیش که خود یکی از پایین ترین مشارکت ها را داشت می باشد.
@SocialistL
شريفه محمد ی، عضو پيشين كميته هماهنگی براي ايجاد تشكلهای كارگری، يك روز پيش از انتخابات رياست جمهوری به اتهام بغی به اعدام محكوم شد.

او كه از هفت ماه پيش تاكنون در بازداشت بسر ميبرد، اين حكم را براساس عضويت ده سال پيش اش در كميته هماهنگی برای ايجاد تشكلهای كارگری كه علنی بوده گرفته است.
#تحريم_انتخابات
#شريفه_محمدی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_به_اعدام
@SocialistL
با عدم شرکت در انتخابات، رفراندم جمهوری اسلامی را به شکست بکشانیم‌!
دور اول انتخابات به اصلاح ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی پوزه اش به سنگ خورد. اینبار هم باید ان را به خاک مالید.
بعد از عروج موج های اعتراضی و انقلابی مردم ایران و کشتار #آبان‌ماه۹۸ و سرکوب وحشیانه در جریان جنبش #زن_زندگی_آزادی، جمهوری اسلامی نیاز دارد، نمایش انتخابات ریاست جمهوری را به نمایش مشروعیت نسبی خویش تبدیل کند. به همین دلیل با بازگرداندن مهره‌های سوخته و جناح های تاریخ دررفته، سعی در بازارگرمی دیگری دارند و در این میان هم دریوزگانی را همراه با خود کرده و تلاش می کنند تا با تحمیق و فریب و بی شرافتی، سرکوب، خفقان و اعدام و بی حقوقی و فقر مطلق را برای دوره ای دیگر مشروع جلوه دهند.
با عدم شرکت در انتخابات کذایی‌شان، برنامه هایشان را به هم بزنیم و اراده خود را با بازی نگرفته شدن و تلاش برای سازماندهی های اجتماعی بیشتر برای حرکت به سوی جامعه ای متفاوت به کار بیاندازیم.
آلترناتیو
#تحریم_انتخابات
@SocialistL
نام همه انسان هایی که برای رهایی طبقه کارگر می کوشند، شریفه است.
نام همه انسان‌هایی که ترجمه "توان دوست داشتن و دوست داشته شدن" هستند، شریفه است.
نام همه انسان‌هایی که از دوران اسپارتاکوس تا کمون پاریس در مقابل بردگی ایستادند و "تجسد انسان زاده شدن" را به ما آموختند، شریفه است.
نام همه سوسن ها و زنبق ها و لاله ها و آلاله ها و بنفشه ها، شریفه است.
نام همه کارگرانی که در میدان شوش و خانی آباد و دروازه غار سرِ خستگی بر تکه دستمالی نهاده اند، شریفه است.
نام زیباترین مادر، مسئول ترین پدر، شایسته ترین دختر و فداکارترین رفیق عصر ما، شریفه است.
شریفه نازنین🌻
نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می گذرد. متبرک باد نام تو
#شریفه_محمدی #freesharifehmohammadi
#محمد_قراگوزلو
@SocialistL
در گرامی‌داشت احمد شاملو

تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چراکه تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود :
_ آزادی!

بیست و چهار سال از خاموشی شاعر بزرگ آزادی و انسان، احمد شاملو، می‌گذرد اما جان خروشان او در تار و پود شعرهای پُرشور و امیدآفرین و اندیشه‌ی ارجمند و انسان‌مدارش جاری‌ست و تاهنوز به بانگ بلند غریو غرّای آزادی را به لبان برآماسیده گل سرخی پرتاب می‌کند. او که روزگار بی‌قرارش را در کشاکش با دو استبداد زیسته بود، به پشت‌داریِ مردم هرگز سرِ تمکین و طاعت در برابر هیچ قدرتی فرود نیاورد چه ازآن‌گونه که خود سروده بود: عدو نه! که انکار خودکامگان دوران بود.

بامداد شاعر به‌تحقیق تجسم و نماد روشنفکری مستقل، آزادی‌خواه و برابری‌جو بود که دشواری وظیفه را در پای‌بندی به آرمان‌های بلند انسانی و مبارزه با تمامی اشکال حصر و حذف و سانسور می‌جست. او از اعضای دیرین و متعهد کانون نویسندگان ایران بود و در این راستا با آغاز دومین دوره فعالیت کانون در سال ۱۳۵۸ به عضویت در هیئت دبیران وقت برگزیده شد و از هیچ کوششی در راه اعتلای آرمان‌های کانون نویسندگان و صیانت از منشور و اساس‌نامه‌ی آن در برابر تقلیل و ابتذال فروگذار نکرد.

شاملو با امضای بیانیه‌ی «ما نویسنده‌ایم»، مشهور به «متن ۱۳۴ نویسنده»، اعتراض آشکار خود را با هرگونه حصر و حذف و سانسور و اعتقاد استوارش به آزادی اندیشه و بیان بی‌هیچ حصر و استثناء برای همگان را بار دیگر بی‌پرده ابراز داشت.

او هدف شعر را تغییر جهان و شاعر را عمیقاً متعهد به انسان می‌دانست. هم ازاین روی جهان واژگانش آن‌چنان به روی ذهن و زبان مردم آغوش گشوده بود که هرچه دستگاه اهریمنی سانسور بر اشعار و نوشتار او بیش‌تر می‌تاخت، بر ارج و ورج شاعر و گستره‌ی محبوبیت و نفوذ کلامش در میان مردم افزوده می‌شد.

در هنگامه‌ای که جان ِ رنج‌آشیان ِکارگر و گلوی زخمی حامیانش را طعمه‌ی تاراج و طناب می‌خواهند و تاب ِ گیسوهای رها را تاب نمی‌آورند، در وانفسایی که بغض سفره‌‍‌‍‌های خالی در غم نان می‌شکند و جان و جهان ِ مردمان ِ اعماق بر سر بازار سودا به یغما می‌رود، در روزگاری که اردوکشی خیابانی برای سرکوب زنان و پرونده‌سازی‌های امنیتی برای فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، دگراندیشان، فعالان رسانه‌ها و اهالی فکر و فرهنگ فزونی یافته هر روز جلوه‌های فاجعه‌بارتر و جان‌گزاتری به خود می‌گیرد، در ایام امتداد فریب و احتضار فضیلت، یاد و یادگاران او بیش از پیش خاطره‌نشین و خاطرنشان‌مان می‌شود:

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند.....
آری شاملو نماد آنانی‌ست که رویای زیبای آزادی را به هزار زبان فریاد می‌کنند و مزارش میعادگاه مردمانی که انسان را بر سریر ِسرنوشت خویش آراسته و ارجمند می‌خواهند.
ادای احترام به او، تجلیل از آزادی‌ست و تقدیر از آزادی‌خواهی‌ که تا واپسین نفس جز در سمت مردم نایستاد و سر بر صف هیچ قدرتی ننهاد.

در بیست‌و چهارمین سالگرد فقدان احمد شاملو، اعضای کانون نویسندگان ایران به‌همراه یاران و دوستداران بامداد شاعر، هم‌چون سالیان گذشته، روز سه‌شنبه دوم مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۵ عصر در گورستان امامزاده طاهر کرج، با شاخه‌های گل سرخ در دست، گرد هم می‌آیند تا مزارش را گل‌باران کنند.

کانون نویسندگان ایران
۳۱ تیر ۱۴۰۳
@SocialistL
چرا اسماعیل هنیه؟ چرا تهران؟
چرا اسماعیل هنیه؟ چرا تهران؟
حمله زمینی به غزه قرار بود بیشتر از سه هفته طول نکشد. نتانیاهو وعده داد که خیلی سریع گروگانها را آزاد خواهند نمود، کلَکِ حماس را خواهند کند و کار را یکسره خواهند کرد. حمله زمینی به غزه در 27 اکتبر 2023 شروع شد، امروز چهارمِ آگوستِ 2024 است و با وجود اقدام به یک نسل کشیِ تمام عیار در غزه حتی یک تَک مورد از وعده های نتانیاهو تحقق نیافته است. تداوم اعتراضات مردم در سراسرِ جهان به جنایاتِ ارتشِ اسرائیل در غزه، نارضایتی شهروندان اسرائیلی و اعتراضات گسترده در شهرهای مختلف اسرائیل به بی کفایتی دولت و ارتشِ این کشور و همچنین درآمدنِ صدایِ بخشِ زیادی از متحدین دیرینه اسرائیل که امیدوار بودند قبل از طولانی شدنِ ماجرا و بالا آمدنِ گندِ کار قضیه خاتمه یابد، نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل را با یک بحرانِ جدی و بی سابقه روبرو ساخته است.
حالا فکر میکنید نتانیاهو در چنین شرایطی چکار میکند؟ استعفا میدهد؟ دستها را بالا میبرد میگوید بیایید مرا دادگاهی بکنید؟. نه، او همان کاری را میکند که همه فاشیستها در چنین شرایطی میکنند؛ یافتنِ راهی برای گسترش جنگ به قصدِ عبور از بحران و توجیه نسل کشی و جنایاتی که همین امروز دارند مرتکب میشوند.
چرا هنیه؟
دو گرایشِ اصلی در رهبری حماس از مدتها قبل وجود داشته که در مواردی کارشان به حذف و تصفیه همدیگر هم کشیده است. یک گرایش که مخالفِ هرگونه مذاکره و سازش با اسرائیل است و بخشی از رهبران باصطلاح نظامی در داخل و همچنین جناحِ مشعل در خارج از غزه رهبریش میکنند. و دیگری که معتقد است برای حفظِ حماس که اوجبِ واجبات است ناچارَن باید یک جاهایی تن به مذاکره و حتی سازش هم داد. اسماعیل هنیه نماینده اصلیِ این گرایش در حماس بود. تمامی مذاکراتِ 10 ماهِ گذشته حماس با اسرائیل هم زیر نظرِ مستقیم او انجام میگرفت. اگر حتی نصف وعده هایی که نتانیاهو در شروعِ حمله زمینی به غزه داد متحقق شده بودند، منافع هیئتِ حاکمه اسرائیل ایجاب میکرد که هنیه آخرین نفری باشد که نقشه حذفش را بکِشند. جالب اینکه اولین عکس العملِ حماس و حزب الله بعد از کشته شدنِ هنیه هم تعلیق مذاکراتشان با اسرائیلیها بود.
و بلاخره اینکه چرا تهران؟
هنیه سالها مقیمِ قطر بود، بارها به مصر و همچنین ترکیه سفر کرده و مهمانِ مقامات رسمیِ این کشورها بوده است. چرا او را در این کشورها نکشتند؟. اردوغان میگوید: اول اینکه چفت و بستِ دستگاههای امنیتیِ آنها محکم تر از مالِ ایرانیهاست و دوم و مهمتر اینکه جرأتش را نداشتند. در اینکه دستگاهِ امنیتیِ ایران همچون اتوبان دوطرفه ای محلِ تردد و یارگیریِ سرویسهای جاسوسی کشورهای گوناگون و بطورِ اخص اسرائیل است تردیدی نیست؛ این را دیگر خودِ سرانِ رژیم هم میگویند. در اینکه ترورِ هنیه نیز با همکاریِ مقاماتِ امنیتی در سطوح خیلی بالا به نتیجه رسیده باز تردیدی نیست. اما این واقعیتها در این موردِ مشخص امورِ ثانویه هستند و چنانچه اشاره شد، قتل هنیه قرار است به یک پروژه نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل برای عبور از یک بحرانِ جدی کمک کند. نتانیاهو به دنبال گسترش جنگ است و کشتن هنیه در قطر که یک متحد جدیِ امریکا در منطقه است، یا مصر که روابطِ نسبتن حسنه ای با امریکا و غرب و همچنین با اسرائیل دارد و در ترکیه که عضو ناتو است به این امر کمک نمیکرد. قتلِ هنیه در تهرانِ تحت حاکمیتِ جمهوریِ اسلامی اما به دلائل متعددی که بر کسی پوشیده نیستند میتواند نتانیاهو را یک گامِ بزرگ بسوی عبور از بحرانِ فعلی یاری دهد و حتی اگر رژیم باز نرمشِ قهرمانانه نشان دهد و وارد جنگ نشود نتانیاهو با کشتنِ هنیه در قلبِ تهران موفق به کسبِ اعتباری اگرچه موقت در داخل اسرائیل شده است.
حالا باید دید جمهوری اسلامی که طیِ چند سالِ اخیر به کرات از جانب اسرائیل تحقیر شده است چه عکس العملی به قتل هنیه که مهمانِ رسمیشان در جریانِ تحلیفِ پزشکیان بود نشان خواهد داد. قدرِ مسلم اینکه رژیم اینبار گزینه های چندانی برای طفره رفتن ندارد. حالا دیگر بحث بر سرِ اعتبارش در میانِ بدنه اصلی و طرفدارانش در داخل ایران و همچنین میانِ اقمارش در منطقه است.

آرام صدر کاوه
@SocialistL
فوری 

گفته می‌شود سکوهای گاز اسرائیل در دریای مدیترانه منهدم شدند
نمیتوانم تاریخی را دوست بدارم
که تنها بوی سوختن تن و زلف زن بدهد
نمیتوانم آینه‌ای را دوست بدارم
که شبانه روز آلبومهای خون و انتقامم نشان دهد
نمیتوانم پدری را دوست بدارم
که برای گذشته زندگی کند و بمیرد
نه، من نمیتوانم!

من اکنون وطنم را یافته‌ام
وطن تازه من دختریست که هیچ شباهتی به وطن پیر و عبوس شما ندارد
آب میخواهید؟
زلالترین آب در چشمان اوست
عطرِ درخت و گل و گیاه و بویِ کوه و کمر میخواهید؟
در گردن و شانه‌ها و سینه‌های او بجوییدش
دیگر نمیخواهم این وطنِ بی رویایِ شما موطنم باشد
من میخواهم
به جهان هزار رنگ و سبزقبا گونه این دختر،
این جادو
هجرت کنم
در آنجا رویا ببینم
شعر بنویسم
بخوانم
و در همانجا بر کرانه‌های اطمینان قدم بزنم
هم در آنجا لم دهم و به بارش برف و پروانه بنگرم
عشق را لمس کنم و ببویمش
میخواهم به قلبِ غُوزه آشتی هجرت کنم
در آنجا زندگی کنم و همانجا هم بمیرم.

[شیرکو بیکس / #شێرکۆ_بێکەس]

ترجمه [شتابزده] کامران متین
#ژن_ژیان_ئازادی
#آهو_دریایی
#دختر_علوم_تحقیقات
#شێعری_کوردی
#وەرگێڕان
#ترجمه
#ترجمه_از_کُردی
@SocialistL
درباره رمان قلمرو برزخ

از دوستی خواسته بودم چند رمان از نویسندگان امریکای لاتین برایم بفرستد. او هم نزدیک به ده فایل از جدیدترین رمان‌های این قاره را ارسال کرد. معمولا شب‌ها قبل از خواب داستانی می‌خوانم. این ده فایل را نگاه می‌کردم تا تصادفا چشمم به رمان The Twilight Zone افتاد. رمان داستان زندگی نویسنده را همراه با داستان کودتای ۱۹۷۳ پینوشه تعریف می‌کرد. حوادث کتاب را واقعی نمی‌دانستم چرا که هرگز در اطلاعات قبلی‌ام نمی‌دانستم ماموری از سازمان اطلاعات مخوف شیلی بوده که روزی به اختیار خود مدتها قبل از سرنگونی پینوشه نزد روزنامه‌نگاری اعتراف می‌کند. خود این موضوع برایم جالب بود و نه واقعی بودنش. از سالها قبل دغدغه‌ی ذهنی‌ام این بود که شکنجه‌گران چه تیپ انسان‌هایی‌اند؟ زندگی روزمره انها چگونه می‌گذرد؟ بر اعصاب خود چگونه مسلط می‌شوند؟ خواب‌های ترسناک می‌بینند؟ از آینده خود بیم دارند؟ چگونه دو نقش مرد خانواده و شکنجه‌گر سفاک را ایفا می‌کنند؟ کتاب در واقع یک جور پاسخ به همین سوالات کذایی بود. البته نه کامل اما به هر حال به بخشی پاسخ می‌داد.

من اصلا گمان نمی‌کردم که اقای سیبیلویی که در عکس بالا می‌بینید و من مدتها بعد پیداش کردم وجود خارجی دارد. به هر حال با جلو رفتن در متن داستان احساس کردم این داستان باید به نوعی همزادی در واقعیت داشته باشد. کتاب را رها کردم و یک هفته تمام ساعتها دیوانه وار اینترنت را شخم زدم. نه تنها این فرد واقعی بود بلکه اعترافات او در دادگاه پینوشه یکی از مهم‌ترین نقش‌ها را داشت.

اما سوای این موضوع به اطلاعات بسیار زیادی درباره شیلی دست پیدا کردم. مثلا یک نمونه بی‌بدیل ان نهادی بود به نام معاونت همبستگی که کلیسای اسقفی برزیل با همکاری جریکهای میر و حزب کمونیست شیلی و نیز حزب سوسیالیست شیلی پیرامون دستگیری‌ها و ناپدیدسازی‌های عامدانه ایجاد کردند. از روز اول کودتا تا روز دادگاه پینوشه تمام اطلاعات روز به روز افراد دستگیرشده غیب شده و بعدها اعدام شده گرداوری می‌شد. بیش از ۳۴ هزار گزارش مربوط به شکنجه در طی این سالها ارام ارام تهیه شد. معاونت همبستگی از هزاران نفر مرد و زن ناشناس استفاده می‌کرد تا تک تک شکنجه‌گران و بازجویان و سرکوبگران را شناسایی کند. فراری‌ها و تحت‌تعقیب‌ها در طی این سالها در شبکه‌هایی مخفی با کمک انواع نهادهای مدنی یاری داده شدند.

موضوع دیگری که باید اشاره کنم شکل مبارزه خانواده‌های مفقودان بود. از سال سوم کودتا وقتی مشخص شد بیش از ده هزار نفر ناپدید شدند خانواده‌های انها هر هفته جلوی کاخ ریاست جمهوری جمع می‌شدند فقط با یک سوال بچه‌های ما کجا هستند. حدود ۱۴ سال از ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ بی‌وقفه زیر هجوم اوباش رژیم، دستگیری‌ها، قتل‌ها، اب‌پاش‌های رژیم ایستادگی کردند و همیشه با این سوال که فرزندان ما کجا هستند.

نکته مهم دیگر این است که در سال ۱۹۸۳ بعد از فشار امریکا برای اعمال نوعی "شبه‌دمکراسی‌" در شیلی و فضایی نیمه دمکراتیک بیش از ۴۰۰۰ عضو و هوادار سازمان چریکی میر و حزب کمونبست شیلی از تبعید مخفیانه به شیلی بازگشتند. بخشی از کتاب مربوط به همین ماجراست. بسیاری از انها بعدها دستگیر و کشته شدند و تعدادی با هر تلاشی که ممکن بود شبکه‌های مخفی مبارزانی را تشکیل دادند که در دوران دادگاه پینوشه و مبارزات بعد از ان در احیای جنبش سوسیالیستی نقش کلیدی داشتند.
حسن مرتضوی
@SocialistL
2025/01/10 08:44:57
Back to Top
HTML Embed Code: