آلترناتیو
عرب_و_اسرائیل_از_ماکسیم_رودنسون_ترجمه_رضا_براهنی.pdf
«کار از کار گذشته است.»*
اسرائیل به وسیله گروهی که مظهرش یک مرد یعنی دیوید بن گوریون بود تشکیل شد، راز پیروزی بن گوریون در این نهفته بود که رفتار و مبارز او با رفتار منطق نهضت صهیونیست هماهنگی کامل داشت....
مثل سایر رهبران بزرگ لحظاتی فرا می رسد که او شاید تصور می کرد که همان راه انتخاب شده خود ممکن است بن بستی بیش نباشد ولی مردان عمل نمی توانند رد پای خود را گرفته و به سوی عقب برگردند و نمی توانند تردیدی به خود راه دهند، آنها از داخل آب و آتش به دنبال هدف خود می گردند، تصمیم نهایی بر عهده ی تاریخ است.
دیوید بن گوریون مثل سایر اعضای گروه خود یک سوسیالیست غیر مارکسیست بود ولی برای آنها سوسیالیسم یک وسیله بود نه هدف. رویای آنها عبارت از این نبود که برای تمام مردم اجتماعی عادلانه تر و آزادتر به وجود بیاورند بلکه آنها می خواستند تولد مجدد مردم یهود را در چارچوب یک دولت یهودی امکان پذیر گردانند. در میان یهودیان آنهایی که بیش از همه شایسته همدردی بودند و قدرت آن را داشتند که طرح مردم یهود را بفهمند، کارگران بودند. قرار بود اجتماع یهود در آینده عبارت باشد از یک اجتماع مطلقا کارگری که بر آن هیچگونه طبقه ی عاطل و باطلی حکومت نکند، اجتماعی باشد که فقط کارگران بتوانند حفظش کنند، به دلیل اینکه آنها توانسته بودند آن را خلق کنند.
ناشکیبایی و حتی تنفر بن گوریون نسبت به صهیونیست های طبقه ی متوسط که معمولا حاضر نبودند در فلسطین دست به سیاه و سفید بزنند و خود را آلوده کنند قابل توجیه بود....
عرب و اسرائیل
#ماکسیم_رودنسون
ترجمه #رضا_براهنی
*اسم رمز عملیات صهیونیستها به رهبری بن گوریون
لینک کتاب
@SocialistL
اسرائیل به وسیله گروهی که مظهرش یک مرد یعنی دیوید بن گوریون بود تشکیل شد، راز پیروزی بن گوریون در این نهفته بود که رفتار و مبارز او با رفتار منطق نهضت صهیونیست هماهنگی کامل داشت....
مثل سایر رهبران بزرگ لحظاتی فرا می رسد که او شاید تصور می کرد که همان راه انتخاب شده خود ممکن است بن بستی بیش نباشد ولی مردان عمل نمی توانند رد پای خود را گرفته و به سوی عقب برگردند و نمی توانند تردیدی به خود راه دهند، آنها از داخل آب و آتش به دنبال هدف خود می گردند، تصمیم نهایی بر عهده ی تاریخ است.
دیوید بن گوریون مثل سایر اعضای گروه خود یک سوسیالیست غیر مارکسیست بود ولی برای آنها سوسیالیسم یک وسیله بود نه هدف. رویای آنها عبارت از این نبود که برای تمام مردم اجتماعی عادلانه تر و آزادتر به وجود بیاورند بلکه آنها می خواستند تولد مجدد مردم یهود را در چارچوب یک دولت یهودی امکان پذیر گردانند. در میان یهودیان آنهایی که بیش از همه شایسته همدردی بودند و قدرت آن را داشتند که طرح مردم یهود را بفهمند، کارگران بودند. قرار بود اجتماع یهود در آینده عبارت باشد از یک اجتماع مطلقا کارگری که بر آن هیچگونه طبقه ی عاطل و باطلی حکومت نکند، اجتماعی باشد که فقط کارگران بتوانند حفظش کنند، به دلیل اینکه آنها توانسته بودند آن را خلق کنند.
ناشکیبایی و حتی تنفر بن گوریون نسبت به صهیونیست های طبقه ی متوسط که معمولا حاضر نبودند در فلسطین دست به سیاه و سفید بزنند و خود را آلوده کنند قابل توجیه بود....
عرب و اسرائیل
#ماکسیم_رودنسون
ترجمه #رضا_براهنی
*اسم رمز عملیات صهیونیستها به رهبری بن گوریون
لینک کتاب
@SocialistL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مردم انقلابی کردستان در آویهنگ سرخ ، از ناحیه ژوارود سنندج با شعار #ژن_ژیان_ئازادی به استقبال از نورز
مردمی که با پرچمهای سرخشان، حافظ ارمانها و انقلاب بوده اند.
@SocialistL
مردمی که با پرچمهای سرخشان، حافظ ارمانها و انقلاب بوده اند.
@SocialistL
گفتنِ این که توجّه به سبکهای غیرطبقاتیِ سیاست تا حدودی واکنشی آگاهانه یا ناآگاهانه به دشواریهای فعلیِ آرمانهای سیاسیِ سنّتیتر است بههیچوجه بهمعنای دستکمگرفتنِ اهمیتِ ذاتیِ این جنبشهای بدیل نیست. هر نوع پروژهی دگرگونیِ سوسیالیستی که امیدوار باشد بدونِ اتّحاد با چنین جریانهایی که استقلالشان را کاملاً به رسمیت میشناسد به موفقیّت دست پیدا کند، تنها به شَبَحِ مُضحکی از رهاییِ انسان میانجامد. اما توضیحِ استقبال از سیاستهای بدیل به واسطهی شرایطِ دشوارِ عملِ سیاسی در واقع یادآوریِ این نکته به خودمان است که همانطور که راهبردی سوسیالیستی که تأثیری بر زندگیِ آنهایی که به خاطرِ نژاد یا جنسیتشان سرکوب شدهاند نمیگذارد به وضوح توخالی است، این اَشکالِ سرکوب نیز نهایتاً تنها میتوانند در بسترِ پایانبخشیدن به روابطِ اجتماعی سرمایهدارانه مُلغا شوند. به وجهِ اولِ ماجرا این روزها عموماً به اندازهی کافی توجه میشود اما وجه دوم در خطرِ ابهام و فراموشی قرار دارد. قلّت تفکرِ سوسیالیستی در ایالاتِ متحده به طور خاص، یعنی در جامعهای که حجم عمدهای از نظریهی فرهنگیِ رهاییبخش در آن شکل یافته است، به طرز وخیمی به این مشکلِ عام شدّت بخشیده است. از میان دغدغههای سهگانهی چپ ( یعنی طبقه، جنسیّت و نژاد) بدونِ تردید مقولهی طبقهی اجتماعی است که در این محافل عمدتاً موضوع اشاراتی مؤدبانه و سرسری قرار میگیرد، چنان که در اصطلاحِ آمریکاییِ کمبُنیهی «طبقهگرایی» انعکاس یافته است. اما این مشکل در اروپا نیز به شدت احساس میشود. حالا ما نسلی از نظریهپردازان و دانشجویان چپگرایی به وجود آوردهایم که به دلایلی که تقصیرشان بههیچوجه بر گردن آنها نیست، عموماً از حافظهی سیاسی یا آموزشِ سوسیالیستیِ اندکی برخوردارند: حافظهی سیاسی به این معنا که نسلِ رادیکالهای مابعدِ ویتنام در محدودهی کشورهای غربی اغلب محتوای فعالیتِ سیاسیِ رادیکال چندانی برای به خاطر آوردن ندارند؛ و آموزش سوسیالیستیِ اندک، از این نظر که در حال حاضر آخرین چیزی که میتوان وجود آن را بدیهی گرفت آشناییِ دقیق با تاریخ پیچیدهی سوسیالیسم بینالمللی و مباحثات نظری مرتبط با آن است. ما در جوامعی زندگی میکنیم که هدف آنها صرفاً مقابله با ایدههای رادیکال - که به راحتی میتوان انتظارش را داشت ـ نیست، بلکه پاککردنِ آن از حافظهی زندهی افراد است: ایجاد شرایطی یادزدوده که در آن به نظر میرسد چنین انگارههایی هیچگاه وجود نداشتهاند و بیرونراندنِ این ایدهها خارج از دامنهی توان مفهومپردازیِ ما. در چنین موقعیتی كاملاً حیاتی است که اجازه ندهیم اشکالِ اخیراً برجستهتر درگیریِ سیاسی، میراثهای غنیِ جنبشِ سوسیالیستیِ بینالمللی را حذف و تحریف کنند يا تحتالشعاع قرار دهند. من به عنوان کسی این جملات را مینویسم که در یک سنت سوسیالیستیِ طبقهی کارگر به دنیا آمده و پرورش یافته است، کسی که از دوران نوجوانی کم و بیش در چنین سیاستی فعالیت داشته است و باور دارد که امروز هر شکل از رادیکالیسم سیاسی که سعی کند آن پیشینه را دور بزند، کممایه خواهد شد. در حال حاضر، عمدتاً در ایالات متحده، اما همچنین در بسیاری بخشهای اروپا، کسانی وجود دارند که رادیکالیسم تردیدناپذیر آنها در برخی مسائل سیاسی با نوعی لاقیدی و بیخبری سنخنمای طبقه متوسطیهای حومهنشین نسبت به مبارزات سوسیالیستی جمع آمده است؛ و من فکر نمیکنم که مردان و زنان سوسیالیست باید از ترس این که فرقهگرا یا اُمّل به نظر برسند، به این بی تفاوتی گردن بگذارند.
تری ایگلتون
ایدئولوژیِ زیباییشنایی
ترجمهی مجید اخگر
#تری_ایگلتون
@SocialistL
تری ایگلتون
ایدئولوژیِ زیباییشنایی
ترجمهی مجید اخگر
#تری_ایگلتون
@SocialistL
گرمای دستانی که به یادم نهال کاشتند و دستانی که یاد من را بر دیوارهای شهر زنده نگه داشتند را بر سینهام حس میکنم، صدای کسانی که شب یلدا و زادروزم را تبریک گفتند و یا برای آزادیام فریاد کشیدند هنوز هر روز روحم را جلا میدهد. من اینجا تنها نیستم چرا که تنهایم نگذاشتید، من اینجا در کنار شما به یاد روزهای شادتر از امروزمان و به امید آیندههای روشنتر از همه این سالهایمان، سال نو را با لبخند غرور و افتخار جشن میگیرم و همچنان همراه با شما مقاومت میکنم.
نوروزتان فرخنده، زنده باد ۵۵۲ روز مقاومت شکوهمند انقلاب زن زندگی آزادی.
- توماج صالحی (زندان دستگرد اصفهان)
#توماج_صالحی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@SocialistL
نوروزتان فرخنده، زنده باد ۵۵۲ روز مقاومت شکوهمند انقلاب زن زندگی آزادی.
- توماج صالحی (زندان دستگرد اصفهان)
#توماج_صالحی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@SocialistL
بهاران خجسته باد.
روزگار بدی است و همه چیز تیره و تار. با این وجود ، سرتان را به طرف بالا نگه دارید و از هر آسمان ابری زیبا و از شکوفه دادن هر گلی در چمنزار لذت ببرید.
رزا
نامه به سوفیا-زندان ۱۹ یولی ۱۹۱۸
#رزا_لوکزامبورگ
@SocialistL
روزگار بدی است و همه چیز تیره و تار. با این وجود ، سرتان را به طرف بالا نگه دارید و از هر آسمان ابری زیبا و از شکوفه دادن هر گلی در چمنزار لذت ببرید.
رزا
نامه به سوفیا-زندان ۱۹ یولی ۱۹۱۸
#رزا_لوکزامبورگ
@SocialistL
بهار
خورشید می درخشد
مرغزاران پر شکوفه می شوند
روزهای ملایم و سرشار از شکوفه از راه می رسند
شبانگاهان شکوفه می دهد و روزهای روشن می روند
از آسمان فرو می پاشند
آنجا که روز تازه بر می خیزد
سال در هنگامه اش پدیدار میشود
همچون شکوهی
در ضیافتی که دامن گسترده است
انسانها کارشان را با هدف های نو می آغازند
“معجزات بسیار”
اینچنن است نشانه های این جهان
هولدرین
ترجمه: نریمان
(امروز زادروز هولدرین و اولین روز بهار است)
Die Sonne glänzt, es blühen die Gefilde,
Die Tage kommen blütenreich und milde,
Der Abend blüht hinzu, und helle Tage gehen
Vom Himmel abwärts, wo die Tag´ entstehen.
Das Jahr erscheint mit seinen Zeiten
Wie eine Pracht, wo sich Feste verbreiten,
Der Menschen Tätigkeit beginnt mit neuem Ziele,
So sind die Zeichen in der Welt, der Wunder viele.
Hölderlin
@SocialistL
خورشید می درخشد
مرغزاران پر شکوفه می شوند
روزهای ملایم و سرشار از شکوفه از راه می رسند
شبانگاهان شکوفه می دهد و روزهای روشن می روند
از آسمان فرو می پاشند
آنجا که روز تازه بر می خیزد
سال در هنگامه اش پدیدار میشود
همچون شکوهی
در ضیافتی که دامن گسترده است
انسانها کارشان را با هدف های نو می آغازند
“معجزات بسیار”
اینچنن است نشانه های این جهان
هولدرین
ترجمه: نریمان
(امروز زادروز هولدرین و اولین روز بهار است)
Die Sonne glänzt, es blühen die Gefilde,
Die Tage kommen blütenreich und milde,
Der Abend blüht hinzu, und helle Tage gehen
Vom Himmel abwärts, wo die Tag´ entstehen.
Das Jahr erscheint mit seinen Zeiten
Wie eine Pracht, wo sich Feste verbreiten,
Der Menschen Tätigkeit beginnt mit neuem Ziele,
So sind die Zeichen in der Welt, der Wunder viele.
Hölderlin
@SocialistL
.حسین دولت آبادی نوشته است:
.. سی و یک سال پیش من در کانون نویسندگان ایران «در تبعید» مسؤلیت داشتم، دبیر، منشی و حسابدار « کانون!!» بودم، اگر اشتباه نکنم، در آن روزگار به یاد و بزرگداشت ابوالقاسم لاهوتی نامه ای به سسیلیا لاهوتی، همسر زنده یاد نوشتم و آن بانوی بزرگوار پاسخی مهرآمیز به فارسی نوشت و یک نسخه از برگزیدۀ اشعار او را که به همت خودش فراهم آمده بود، «به دوستداران شعر استاد» هدیه کرد. متأسفانه به نامه دستنویس خودم دسترسی ندارم، چون درآن زمان کامپیوتر نداشتم، گیرم نامۀ سسیلیا لاهوتی را مدتها پیش در میان نامه ها و اسناد «کانون» پیدا کردم و امروز به فکر افتادم پیش از شروع کار تازه ام، آن را تایپ کنم. ابوالقاسم لاهوتی در سال 1335 شمسی از دنیا رفت و در گورستان مشهور «نوودِ ویچئی» به خاک سپرده شده و این دو بیت را بر لوح مزار او حک کردند
آتش اگر چه سوخت تن ناتوان من
گل کرد عشق و ماند به عالم نشان من
.
ادیب ارجمند حسین دولت آبادی
امیدوارم گناه مرا ببخشید، زودتر نتوانستم به مکتوب و هدیۀ ... شما جواب بنوبسم. اینچنین خطاهای مکتوب مرا از لطف معذرت بنمائید
از سخن های پر مهر شما راجع به استاد لاهوتی بی اندازه ممنون و متشکرم. کتاب شما را پس از خواندن به مسکو به دخترم خواهم فرستاد؛ او شرق شناس است. من متخصص نیستم، ولی به گمانم اثر شما خاصیت های حیات ایران را خوب نشان می دهد، زبانش هم روان و ثروتمند است.
اسناد لاهوتی هم مثل شما تبعید شده بود، سختی زندگی شما و نزدیکان شما را می فهمم، کاش این دورۀ سیاه بزدودی تمام شود. وصیت شوهرم این بود که خاک او در وطن جا یابد. شما جوانید؛ امیدوارم که آن روز را خواهید دید. اگر روزی راهتان به « Grenoblle» بیفتد، امید است ملاقات کرده از استاد لاهوتی، از وطن او و شما، از ادبیات آن کشور صحبت کنیم. از زندگی و آثار دیگرتان نقل شما را بشنوم
آرزومند سلامتی و پیشرفت شما
سسیلیا، بانو لاهوتی12/01/93
@SocialistL
.. سی و یک سال پیش من در کانون نویسندگان ایران «در تبعید» مسؤلیت داشتم، دبیر، منشی و حسابدار « کانون!!» بودم، اگر اشتباه نکنم، در آن روزگار به یاد و بزرگداشت ابوالقاسم لاهوتی نامه ای به سسیلیا لاهوتی، همسر زنده یاد نوشتم و آن بانوی بزرگوار پاسخی مهرآمیز به فارسی نوشت و یک نسخه از برگزیدۀ اشعار او را که به همت خودش فراهم آمده بود، «به دوستداران شعر استاد» هدیه کرد. متأسفانه به نامه دستنویس خودم دسترسی ندارم، چون درآن زمان کامپیوتر نداشتم، گیرم نامۀ سسیلیا لاهوتی را مدتها پیش در میان نامه ها و اسناد «کانون» پیدا کردم و امروز به فکر افتادم پیش از شروع کار تازه ام، آن را تایپ کنم. ابوالقاسم لاهوتی در سال 1335 شمسی از دنیا رفت و در گورستان مشهور «نوودِ ویچئی» به خاک سپرده شده و این دو بیت را بر لوح مزار او حک کردند
آتش اگر چه سوخت تن ناتوان من
گل کرد عشق و ماند به عالم نشان من
.
ادیب ارجمند حسین دولت آبادی
امیدوارم گناه مرا ببخشید، زودتر نتوانستم به مکتوب و هدیۀ ... شما جواب بنوبسم. اینچنین خطاهای مکتوب مرا از لطف معذرت بنمائید
از سخن های پر مهر شما راجع به استاد لاهوتی بی اندازه ممنون و متشکرم. کتاب شما را پس از خواندن به مسکو به دخترم خواهم فرستاد؛ او شرق شناس است. من متخصص نیستم، ولی به گمانم اثر شما خاصیت های حیات ایران را خوب نشان می دهد، زبانش هم روان و ثروتمند است.
اسناد لاهوتی هم مثل شما تبعید شده بود، سختی زندگی شما و نزدیکان شما را می فهمم، کاش این دورۀ سیاه بزدودی تمام شود. وصیت شوهرم این بود که خاک او در وطن جا یابد. شما جوانید؛ امیدوارم که آن روز را خواهید دید. اگر روزی راهتان به « Grenoblle» بیفتد، امید است ملاقات کرده از استاد لاهوتی، از وطن او و شما، از ادبیات آن کشور صحبت کنیم. از زندگی و آثار دیگرتان نقل شما را بشنوم
آرزومند سلامتی و پیشرفت شما
سسیلیا، بانو لاهوتی12/01/93
@SocialistL
ادیب ارجمند حسین دولت آبادی
امیدوارم گناه مرا ببخشید، زودتر نتوانستم به مکتوب و هدیۀ ... شما جواب بنوبسم. اینچنین خطاهای مکتوب مرا از لطف معذرت بنمائید
از سخن های پر مهر شما راجع به استاد لاهوتی بی اندازه ممنون و متشکرم. کتاب شما را پس از خواندن به مسکو به دخترم خواهم فرستاد؛ او شرق شناس است. من متخصص نیستم، ولی به گمانم اثر شما خاصیت های حیات ایران را خوب نشان می دهد، زبانش هم روان و ثروتمند است.
اسناد لاهوتی هم مثل شما تبعید شده بود، سختی زندگی شما و نزدیکان شما را می فهمم، کاش این دورۀ سیاه بزدودی تمام شود. وصیت شوهرم این بود که خاک او در وطن جا یابد. شما جوانید؛ امیدوارم که آن روز را خواهید دید. اگر روزی راهتان به « Grenoblle» بیفتد، امید است ملاقات کرده از استاد لاهوتی، از وطن او و شما، از ادبیات آن کشور صحبت کنیم. از زندگی و آثار دیگرتان نقل شما را بشنوم
آرزومند سلامتی و پیشرفت شما
سسیلیا، بانو لاهوتی12/01/93
@SocialistL
امیدوارم گناه مرا ببخشید، زودتر نتوانستم به مکتوب و هدیۀ ... شما جواب بنوبسم. اینچنین خطاهای مکتوب مرا از لطف معذرت بنمائید
از سخن های پر مهر شما راجع به استاد لاهوتی بی اندازه ممنون و متشکرم. کتاب شما را پس از خواندن به مسکو به دخترم خواهم فرستاد؛ او شرق شناس است. من متخصص نیستم، ولی به گمانم اثر شما خاصیت های حیات ایران را خوب نشان می دهد، زبانش هم روان و ثروتمند است.
اسناد لاهوتی هم مثل شما تبعید شده بود، سختی زندگی شما و نزدیکان شما را می فهمم، کاش این دورۀ سیاه بزدودی تمام شود. وصیت شوهرم این بود که خاک او در وطن جا یابد. شما جوانید؛ امیدوارم که آن روز را خواهید دید. اگر روزی راهتان به « Grenoblle» بیفتد، امید است ملاقات کرده از استاد لاهوتی، از وطن او و شما، از ادبیات آن کشور صحبت کنیم. از زندگی و آثار دیگرتان نقل شما را بشنوم
آرزومند سلامتی و پیشرفت شما
سسیلیا، بانو لاهوتی12/01/93
@SocialistL
یادداشت کوتاه محمد قراگوزلو از مراسم خاکسپاری پرویز بابایی
امروز ساعت ده صبح در میان انبوهی از سوگواران، اعضای خانواده، همرزمان، دوستداران و ناشران و نویسندگان و فعالان چپ و سوسیالیست پیکر رفیق نازنینمان پرویز بابایی را با دریغ و درد در بهشت سکینه به خاک سپردیم. حضور صدها نفر در روز غیرتعطیل موید جایگاه اجتماعی رفیق زندهیاد پرویز جان بابایی بود.
ابتدا و پس از آوای نی، اکبر معصومبیگی از طرف کانون خاطراتی را با جمعیت در میان گذاشت. سپس بیانیه کانون از سوی رضا خندان خوانده شد. پس از خوانش شعری از بهار و ابوالقاسم لاهوتی و خسرو گلسرخی و قطعهیی کوتاه، من دقایقی با سوگواران سخن گفتم.
ابتدا فقدان رفیق را به خانواده گرامی پرویز و طبقه کارگر ایران و جنبش کارگری سوسیالیستی تسلیت گفتم. سپس با ذکر خاطرهیی کوتاه از پرویز عزیز و یادی از استادم اسماعیل شاهرودی به این نکته پرداختم که با ظهور انقلاب رهایی بخش بلشویکی خیلیها از جمله عارف و بهار به لنین و سوسیالیسم گرویدند. سپس با طرح این نکته که پرویز بابایی یک کارگر کمونیست چاپخانه و یک روشنفکر سوسیالیست طبقه کارگر بود تاکید کردم اهمیت پرویز بابایی فقط در کتابهای وی نبود و نیست. هرچند ما شناخت جورج نواک را مدیون او هستیم. ارزش و جایگاه بی بدیل پرویز زمانی دانسته میآید که در دوران پسافروپاشی بسیاری از سوسیالیستهای قدیمی لیبرال شدند اما او تا واپسین لحظه زندگی پر بارش کمونیست باقی ماند. مراسم با قطعهیی موسیقی و وداع با خانواده رفیق پرویز در ساعت دوازده پایان یافت.
در میان برنامه آقای لطفالله میثمی فرصتی یافت که عقدههای قدیمی را با رفیق ما تقی شهرام تصفیه کند و خزعبلاتی ضدکمونیستی ببافد.
شرمنده لطف و محبت همه رفقای عزیزی هستم که پس از صحبتهایم با آغوش گرم خستگی را از تن من تکاندند.
یاد و خاطره رفیق نازنینمان پرویز بابایی به سوسیالیسم و جنبش طبقه کارگر پیوند خورده است و هرگز فراموش نخواهد شد.
♻️ نقل از اینستاگرام دکتر #محمد_قراگوزلو
#پرویز_بابایی
@SocialistL
امروز ساعت ده صبح در میان انبوهی از سوگواران، اعضای خانواده، همرزمان، دوستداران و ناشران و نویسندگان و فعالان چپ و سوسیالیست پیکر رفیق نازنینمان پرویز بابایی را با دریغ و درد در بهشت سکینه به خاک سپردیم. حضور صدها نفر در روز غیرتعطیل موید جایگاه اجتماعی رفیق زندهیاد پرویز جان بابایی بود.
ابتدا و پس از آوای نی، اکبر معصومبیگی از طرف کانون خاطراتی را با جمعیت در میان گذاشت. سپس بیانیه کانون از سوی رضا خندان خوانده شد. پس از خوانش شعری از بهار و ابوالقاسم لاهوتی و خسرو گلسرخی و قطعهیی کوتاه، من دقایقی با سوگواران سخن گفتم.
ابتدا فقدان رفیق را به خانواده گرامی پرویز و طبقه کارگر ایران و جنبش کارگری سوسیالیستی تسلیت گفتم. سپس با ذکر خاطرهیی کوتاه از پرویز عزیز و یادی از استادم اسماعیل شاهرودی به این نکته پرداختم که با ظهور انقلاب رهایی بخش بلشویکی خیلیها از جمله عارف و بهار به لنین و سوسیالیسم گرویدند. سپس با طرح این نکته که پرویز بابایی یک کارگر کمونیست چاپخانه و یک روشنفکر سوسیالیست طبقه کارگر بود تاکید کردم اهمیت پرویز بابایی فقط در کتابهای وی نبود و نیست. هرچند ما شناخت جورج نواک را مدیون او هستیم. ارزش و جایگاه بی بدیل پرویز زمانی دانسته میآید که در دوران پسافروپاشی بسیاری از سوسیالیستهای قدیمی لیبرال شدند اما او تا واپسین لحظه زندگی پر بارش کمونیست باقی ماند. مراسم با قطعهیی موسیقی و وداع با خانواده رفیق پرویز در ساعت دوازده پایان یافت.
در میان برنامه آقای لطفالله میثمی فرصتی یافت که عقدههای قدیمی را با رفیق ما تقی شهرام تصفیه کند و خزعبلاتی ضدکمونیستی ببافد.
شرمنده لطف و محبت همه رفقای عزیزی هستم که پس از صحبتهایم با آغوش گرم خستگی را از تن من تکاندند.
یاد و خاطره رفیق نازنینمان پرویز بابایی به سوسیالیسم و جنبش طبقه کارگر پیوند خورده است و هرگز فراموش نخواهد شد.
♻️ نقل از اینستاگرام دکتر #محمد_قراگوزلو
#پرویز_بابایی
@SocialistL