سعی نکن همیشه مثبت فکر کنی! نمیگویم منفی فکر کن. منظورم این است که مغز ما کارخانه بدون توقفِ فکر است و روزانه در مغز ما هزاران فکر میآید و میرود و ما نمیتوانیم کنترلی بر آنها داشته باشیم و اتفاقاً این اجبار که من باید حتماً مثبت فکر کنم؛ باعث میشود به روشهای مختلف اجتنابی مثل جایگزینی با افکار دیگر، بیتوجهی، حواسپرتی، انکار، فرافکنی، سرکوب یا رفتارهایی مثل اعتیاد به دخانیات، مواد مخدر، الکل و...از افکار منفی یا واقعیتها فرار کنیم!
اما این اجتناب و فرار همیشگی و غیرمقطعی از افکار ناخوشایند یا ناخواستنی، در تمام موقعیتها، در ما تبدیل به عادت شده و اتقاقا باعث میشود بیشتر به سمت این افکار، کشیده شویم و این افکار در ما تشدید و تکرار شوند؛ در ضمن، گاهی افکار منفی، نشان از واقعیت بد یا خطرناک میدهند و ما نباید آنها را نادیده بگیریم و یا اینکه باعث میشود از تجربهی چالشها و موقعیتهای ضروری زندگی، حذر کنیم و فرصتهای رشد و پیشرفت را از دست بدهیم.
اجتناب، باعث میشود در برابر پذیرش آنچه اکنون و اینجا از تجربه آن، ناگزیر هستیم؛ مقاومت کنیم و رویدادهای ذهنی و عاطفی خود را سرکوب کنیم یا خود را سرزنش کنیم که چرا ما این افکار و احساسات را داریم! پذیرش، لزوما به معنای دوست داشتن یا خواستن آنچه هست و در حال تجربه آن هستیم؛ نیست؛ بلکه مشاهدهی کامل، بدون قضاوت و بدون مقاومت رویداد اینجا و اکنون است!
پس ما در برابر افکارمان، چه باید کنیم؟ میتوانیم آگاه و هوشیار باشیم که چه افکاری هستند و چگونه بر ما تاثیر میگذارند؟ چقدر آنها را باور کرده و با آنها همراه شدهایم؟ چقدر آنها را به خود، نسبت دادهایم و آنها را حقیقت محض، فرض کردهایم؟
وقتی آگاه از افکار خود شویم میتوانیم کنترل قضاوت و رفتار خود را بدست بگیریم و اختیار خود را بدست هر فکری ندهیم!
@SchemaTherap
اما این اجتناب و فرار همیشگی و غیرمقطعی از افکار ناخوشایند یا ناخواستنی، در تمام موقعیتها، در ما تبدیل به عادت شده و اتقاقا باعث میشود بیشتر به سمت این افکار، کشیده شویم و این افکار در ما تشدید و تکرار شوند؛ در ضمن، گاهی افکار منفی، نشان از واقعیت بد یا خطرناک میدهند و ما نباید آنها را نادیده بگیریم و یا اینکه باعث میشود از تجربهی چالشها و موقعیتهای ضروری زندگی، حذر کنیم و فرصتهای رشد و پیشرفت را از دست بدهیم.
اجتناب، باعث میشود در برابر پذیرش آنچه اکنون و اینجا از تجربه آن، ناگزیر هستیم؛ مقاومت کنیم و رویدادهای ذهنی و عاطفی خود را سرکوب کنیم یا خود را سرزنش کنیم که چرا ما این افکار و احساسات را داریم! پذیرش، لزوما به معنای دوست داشتن یا خواستن آنچه هست و در حال تجربه آن هستیم؛ نیست؛ بلکه مشاهدهی کامل، بدون قضاوت و بدون مقاومت رویداد اینجا و اکنون است!
پس ما در برابر افکارمان، چه باید کنیم؟ میتوانیم آگاه و هوشیار باشیم که چه افکاری هستند و چگونه بر ما تاثیر میگذارند؟ چقدر آنها را باور کرده و با آنها همراه شدهایم؟ چقدر آنها را به خود، نسبت دادهایم و آنها را حقیقت محض، فرض کردهایم؟
وقتی آگاه از افکار خود شویم میتوانیم کنترل قضاوت و رفتار خود را بدست بگیریم و اختیار خود را بدست هر فکری ندهیم!
@SchemaTherap
6️⃣شکست:
وقتی این طرحواره وجود داشته باشد فرد احساس میکند که به اندازه دیگران در زندگی پیشرفت نکرده است. به اندازه دیگران باهوش نیست. او مدام خود را با دیگران مقایسه میکند و در این مقایسه خود را بیکفایت میبیند. خود را نالایق، بیاستعداد، نادان یا ناموفق در نظر میگیرد.
@SchemaTherap
وقتی این طرحواره وجود داشته باشد فرد احساس میکند که به اندازه دیگران در زندگی پیشرفت نکرده است. به اندازه دیگران باهوش نیست. او مدام خود را با دیگران مقایسه میکند و در این مقایسه خود را بیکفایت میبیند. خود را نالایق، بیاستعداد، نادان یا ناموفق در نظر میگیرد.
@SchemaTherap
7️⃣ وابستگی/بیکفایتی:
اگر فردی این طرحواره را داشته باشد معقتد است که از عهدهی انجام هیچ کاری بر نمیآید، خود را ناتوان و درمانده میبیند و نیاز دارد کسی باشد تا نیازهای او را برآروده کند. حتی نمیتواند برای کارهای معمولی زندگی روزمره خود نیز برنامهریزی کند. احساس میکند از پس زندگی، درآمد، کار، شغل و …. بر نخواهد آمد. به تصمیمهای خود اعتمادی ندارد. از این رو به دنبال کسی میگردند که بتواند این کارها را انجام دهد. وقتی چنین فردی پیدا شد شدیداً به او وابسته میشوند.
@SchemaTherap
اگر فردی این طرحواره را داشته باشد معقتد است که از عهدهی انجام هیچ کاری بر نمیآید، خود را ناتوان و درمانده میبیند و نیاز دارد کسی باشد تا نیازهای او را برآروده کند. حتی نمیتواند برای کارهای معمولی زندگی روزمره خود نیز برنامهریزی کند. احساس میکند از پس زندگی، درآمد، کار، شغل و …. بر نخواهد آمد. به تصمیمهای خود اعتمادی ندارد. از این رو به دنبال کسی میگردند که بتواند این کارها را انجام دهد. وقتی چنین فردی پیدا شد شدیداً به او وابسته میشوند.
@SchemaTherap
8️⃣آسیبپذیری نسبت به ضرر و بیماری:
کسانی که همیشه در انتظار وقوع یک فاجعه هستند معمولاً طرحوارهی آسیب پذیری دارند. از همه چیز میترسند از بلایای طبیعی گرفته تا احتمال حملهی آدم فضاییها به زمین، از بیماری ساده گرفته تا بیماری لاعلاج. بنابراین مدام در اضطراب به سر میبرند.
@SchemaTherap
کسانی که همیشه در انتظار وقوع یک فاجعه هستند معمولاً طرحوارهی آسیب پذیری دارند. از همه چیز میترسند از بلایای طبیعی گرفته تا احتمال حملهی آدم فضاییها به زمین، از بیماری ساده گرفته تا بیماری لاعلاج. بنابراین مدام در اضطراب به سر میبرند.
@SchemaTherap
9️⃣ گرفتار/خودتحول نیافته:
وقتی کسی این طرحواره را داشته باشد هویت محکمی ندارد. او اغلب در دیگران ذوب میشود مانند پدر، مادر، دوست، معلم، استاد و حتی درمانگر. در واقع میتوان گفت این افراد به اندازه کافی رشد نکردهاند و به فردیت کامل نرسیدهاند. جلوی رشد اجتماعی آنها گرفته شده است. احساس میکند که با کسی که در او ذوب شده است دو روح در یک بدن هستند.
@SchemaTherap
وقتی کسی این طرحواره را داشته باشد هویت محکمی ندارد. او اغلب در دیگران ذوب میشود مانند پدر، مادر، دوست، معلم، استاد و حتی درمانگر. در واقع میتوان گفت این افراد به اندازه کافی رشد نکردهاند و به فردیت کامل نرسیدهاند. جلوی رشد اجتماعی آنها گرفته شده است. احساس میکند که با کسی که در او ذوب شده است دو روح در یک بدن هستند.
@SchemaTherap
✍🏻افرادی که حداقل 2یا3 مورد از این علائم را در خود میبینند دچار طرحواره #نقص_و_شرم هستند. میتوانند برای کسب آگاهی نسبت به این طرحواره به کتاب (زندگی خود را دوباره بیافرینید) مراجعه کنند و از یک مشاور برای برطرف شدن این طرحواره کمک بگیرند.
@SchemaTherap
@SchemaTherap
0️⃣1️⃣اطاعت:
اگر این طرحواره وجود داشته باشد فرد به منظور اجتناب از تنبیه شدن توسط دیگران به حرفهای آنها گوش میکند و سلطهی خود را به دست آنها میدهد. این فرد نیازها و هیجانهای خود را نادیده میگیرد تا به نیازها و هیجانهای دیگران رسیدگی کند. او فکر میکند که خواستههای خودش هیچ ارزشی ندارند و آنچه که مهم است نیازهای دیگران است.
@SchemaTherap
اگر این طرحواره وجود داشته باشد فرد به منظور اجتناب از تنبیه شدن توسط دیگران به حرفهای آنها گوش میکند و سلطهی خود را به دست آنها میدهد. این فرد نیازها و هیجانهای خود را نادیده میگیرد تا به نیازها و هیجانهای دیگران رسیدگی کند. او فکر میکند که خواستههای خودش هیچ ارزشی ندارند و آنچه که مهم است نیازهای دیگران است.
@SchemaTherap
1️⃣1️⃣ خود قربانگری:
وقتی فردی طرحواره قربانگری خود را داشته باشد با تمایل خودش و با میل خویش به دنبال ارضای نیازهای دیگران است. سرلوحه زندگی او ارضا کردن داوطلبانه نیازهای دیگران است. او فردی بسیار دلسوز و مهربان و غمخوار است. او اگر به کسی کمک نکند احساس خودخواهی و غرور میکند. از رنج بردن دیگران به شدت ناراحت میشود. البته خیلی خوب است که ما نسبت به نیازهای دیگران احساس مسئولیت بکنیم اما کسی که طرحواره قربانگری داشته باشد خود را در این راه فدا میکند.
@SchemaTherap
وقتی فردی طرحواره قربانگری خود را داشته باشد با تمایل خودش و با میل خویش به دنبال ارضای نیازهای دیگران است. سرلوحه زندگی او ارضا کردن داوطلبانه نیازهای دیگران است. او فردی بسیار دلسوز و مهربان و غمخوار است. او اگر به کسی کمک نکند احساس خودخواهی و غرور میکند. از رنج بردن دیگران به شدت ناراحت میشود. البته خیلی خوب است که ما نسبت به نیازهای دیگران احساس مسئولیت بکنیم اما کسی که طرحواره قربانگری داشته باشد خود را در این راه فدا میکند.
@SchemaTherap
2️⃣1️⃣ تأییدطلبی:
وقتی این طرحواره وجود داشته باشد فرد مدام به دنبال تأیید دیگران است. او هر کاری میکند و خود را به آب و آتش میزند که دیگران تأییدش کنند. اگر دیگران او را تأیید نکنند به شدت غمگین و افسرده میشود. در این راه ممکن است نیازهای هیجانیاش را نادیده بگیرد. فرد دارای این طرحواره دوست دارد که همه او را دوست داشته باشند. او به دنبال تأیید و جلب توجه دیگران است. تا وقتی دیگران تأیید میکنند او احساس خوبی درباره خودش دارد.
@SchemaTherap
وقتی این طرحواره وجود داشته باشد فرد مدام به دنبال تأیید دیگران است. او هر کاری میکند و خود را به آب و آتش میزند که دیگران تأییدش کنند. اگر دیگران او را تأیید نکنند به شدت غمگین و افسرده میشود. در این راه ممکن است نیازهای هیجانیاش را نادیده بگیرد. فرد دارای این طرحواره دوست دارد که همه او را دوست داشته باشند. او به دنبال تأیید و جلب توجه دیگران است. تا وقتی دیگران تأیید میکنند او احساس خوبی درباره خودش دارد.
@SchemaTherap
3️⃣1️⃣ بازداری هیجانی:
افرادی که طرحوارهی بازداری هیجانی دارند هیجانات خود را ابراز نمیکنند و تا بتوانند از موقعیتهای هیجانی و صحبت کردن درباره هیجانهای خود فرار میکنند. آنها به شدت از نظر هیجانی خشک و بیعاطفهاند. نه دلسوزی، نه محبت و نه پرخاشگری خود را ابراز میکنند. بازداری هیجانی از آن طرحواره های ناسازگار است که مانع ابراز محبت و همدلی به دیگران میشود.
@SchemaTherap
افرادی که طرحوارهی بازداری هیجانی دارند هیجانات خود را ابراز نمیکنند و تا بتوانند از موقعیتهای هیجانی و صحبت کردن درباره هیجانهای خود فرار میکنند. آنها به شدت از نظر هیجانی خشک و بیعاطفهاند. نه دلسوزی، نه محبت و نه پرخاشگری خود را ابراز میکنند. بازداری هیجانی از آن طرحواره های ناسازگار است که مانع ابراز محبت و همدلی به دیگران میشود.
@SchemaTherap
”بزرگترین امتیازی که میتوانید در طول زندگی از آن بهرهمند گردید، این است که خود حقیقیتان باشید.” یونگ
🔺خودی که سالهاست، از ترس قضاوت ها پنهان شده؛ پس توانمندی هایش هم پنهان شده. پس فرصت هایی که برای این "خود" وجود داشته هم پنهان شده، فرصت هایی مثل کاری که فقط او باید انجام دهد، برکتی که فقط متعلق به اوست ولی چون او پنهان شده همه چیز برایش پنهان است. شاید دلیل بسیاری از نشدن ها در زندگیمان همین باشد.
@SchemaTherap
🔺خودی که سالهاست، از ترس قضاوت ها پنهان شده؛ پس توانمندی هایش هم پنهان شده. پس فرصت هایی که برای این "خود" وجود داشته هم پنهان شده، فرصت هایی مثل کاری که فقط او باید انجام دهد، برکتی که فقط متعلق به اوست ولی چون او پنهان شده همه چیز برایش پنهان است. شاید دلیل بسیاری از نشدن ها در زندگیمان همین باشد.
@SchemaTherap
یکی از کهن الگوهای یونگ،پرسونا یا نقاب است.نقاب آن تصویری است که دوست داریم به دیگران نشان دهیم .آنجور که دوست داریم دیگران درباره ی ما قضاوت کنند.
همان تصویری که مایلیم از ما در ذهنشان بماند.
نقاب را همه دارند و این لازمه زندگی اجتماعی است اما مشکل آنجاست که ما نقاب را با حقیقت خود اشتباه بگیریم.
فکر کنیم نقابی که به چهره زده ایم حقیقت وجودی ماست.
بدترین و مخرب ترین نقابی که ممکن است باورش کنیم،نقاب دانایی است،
تقریبا همگی هم مبتلایش هستیم. تک و توک آدمی یافت می شودکه بداند نمی داند.
کسی مثل سقراط جرات زل زدن به نادانی اش را داشته باشد.
نادرند آدم هایی که این شجاعت را داشته باشند.
📚جهل مرکب
👤سقراط
@SchemaTherap
همان تصویری که مایلیم از ما در ذهنشان بماند.
نقاب را همه دارند و این لازمه زندگی اجتماعی است اما مشکل آنجاست که ما نقاب را با حقیقت خود اشتباه بگیریم.
فکر کنیم نقابی که به چهره زده ایم حقیقت وجودی ماست.
بدترین و مخرب ترین نقابی که ممکن است باورش کنیم،نقاب دانایی است،
تقریبا همگی هم مبتلایش هستیم. تک و توک آدمی یافت می شودکه بداند نمی داند.
کسی مثل سقراط جرات زل زدن به نادانی اش را داشته باشد.
نادرند آدم هایی که این شجاعت را داشته باشند.
📚جهل مرکب
👤سقراط
@SchemaTherap
هر کس به طریقی دوست داشتنش را ابراز میکند.
به طریقی که برای خودش راحت است، به طریقی که خودش دوست داشتن را
در گذشته دریافت کرده است.
و هر کس به اندازه ی امنیتی که در رابطه اش دریافت میکند همان دوست داشتنِ مخصوص را به طرفش نشان میدهد.
پدرهایی را میشناسم که دوست داشتن خود را با پول به فرزندانشان نشان میدهند.
یا با اخمی تصنعی و صدایی محکم جمله ای تکراری را هر شب از فرزندشان میپرسند" چه خبر؟"
مادرانی را میشناسم که با هر روز صبحانه چیدن دوست داشتن را نشان میدهند، یا با اتو کردن لباسها و یا با صدها تماس تلفنی و چک کردن فرزندان.
اگر روشهای مخصوص دوست داشتن آدمهای اطرافتان را میبینید، به روش های آنها احترام بگذارید. همه به روش شما نمیتوانند ابراز احساسات کنند.
آدمها به روشهایی که زخمی شده اند، امن ترین روشِ دوست داشتن را انتخاب میکنند تا کمترین ریجکت شدن را در رابطه تجربه کنند.
اگر آنقدر عمیق میتوانید به آدمها و نحوه ی عشق ورزیشان نگاه کنید، پس میتوانید درک کنید که چرا اینقدر "جمله ی دوستت دارم " را در هزار رفتار و کلمه میپیچند و به شما تحویل میدهند.
@SchemaTherap
به طریقی که برای خودش راحت است، به طریقی که خودش دوست داشتن را
در گذشته دریافت کرده است.
و هر کس به اندازه ی امنیتی که در رابطه اش دریافت میکند همان دوست داشتنِ مخصوص را به طرفش نشان میدهد.
پدرهایی را میشناسم که دوست داشتن خود را با پول به فرزندانشان نشان میدهند.
یا با اخمی تصنعی و صدایی محکم جمله ای تکراری را هر شب از فرزندشان میپرسند" چه خبر؟"
مادرانی را میشناسم که با هر روز صبحانه چیدن دوست داشتن را نشان میدهند، یا با اتو کردن لباسها و یا با صدها تماس تلفنی و چک کردن فرزندان.
اگر روشهای مخصوص دوست داشتن آدمهای اطرافتان را میبینید، به روش های آنها احترام بگذارید. همه به روش شما نمیتوانند ابراز احساسات کنند.
آدمها به روشهایی که زخمی شده اند، امن ترین روشِ دوست داشتن را انتخاب میکنند تا کمترین ریجکت شدن را در رابطه تجربه کنند.
اگر آنقدر عمیق میتوانید به آدمها و نحوه ی عشق ورزیشان نگاه کنید، پس میتوانید درک کنید که چرا اینقدر "جمله ی دوستت دارم " را در هزار رفتار و کلمه میپیچند و به شما تحویل میدهند.
@SchemaTherap
نمیشود ما بخواهیم هم یک زندگی معنادار و با اهداف ارزشمند را تجربه کنیم و هم از چالشهای واقعی زندگی و از روبرو شدن با افکار و هیجانات ناخوشایند خودمان، فرار کنیم! مثلا اگر شما تله رهاشدگی داشته باشید؛ نمیتوانید رنج هیجانات ناشی از تنهایی یا طردشدن را حذف کنید و برای فرار از این رنجها، وارد رابطهای شوید که شما را هر چه بیشتر در رنج طردشدگی قرار میدهد!
بالاخره بایستی با این رنجی که از کودکی و نوجوانی با شماست؛ روبرو شوید و آن را بپذیرید تا از آن بگذرید؛ وگرنه در هر موقعیت تنشزای رابطه، مثل انتقاد، ناامیدی، دوری، بیخبری، طردشدگی و... تحریک شده و دچار تنش فراوان میشوید.
رنجی که شما از باورهای خود از کودکی میبرید؛ رنجی غیرقابل اجتناب و غیر قابل کنترل است و بهتر است آن را بپذیرید و نسبت به آن آگاه باشید تا کمتر و قابل کنترل شود اما رنجی که شما میبرید تا از رنج اجتناب ناپذیر اولیه فرار کنید یا آن را کنترل کنید؛ رنجی غیرضروری است که شما خودتان آن را ایجاد میکنید!
بنابراین لازم است با رنج ناشی از تلهها یا طرحوارههای ناسازگار اولیهتان روبرو شوید و واکنشهایی تکراری و مقابلهای که این باورها را اتقاقا بیشتر تحریک و تقویت میکنند یا باعث میشوند از هیجانات رنجآور ناشی از آنها فرار کنید را بشناسید و تغییر دهید.
رنجهای اجتناب ناپذیر اولیه را مشاهده کنید بدون اینکه سعی کنید با رفتارهای مقابلهای، آنها را سرکوب یا از آنها فرار کنید و بدانید که این رنجهای هیجانی، موقتی و گذرا هستند؛ پس سعی نکنید با آنها جنگ کنید یا با افکار مثبت بر آنها غلبه کنید! زیرا شما برای روبرو شدن با چالشهای یک زندگی ارزشمند و معنادار، به تجربه متعادل تمام هیجانات، احتیاج دارید...
@SchemaTherap
بالاخره بایستی با این رنجی که از کودکی و نوجوانی با شماست؛ روبرو شوید و آن را بپذیرید تا از آن بگذرید؛ وگرنه در هر موقعیت تنشزای رابطه، مثل انتقاد، ناامیدی، دوری، بیخبری، طردشدگی و... تحریک شده و دچار تنش فراوان میشوید.
رنجی که شما از باورهای خود از کودکی میبرید؛ رنجی غیرقابل اجتناب و غیر قابل کنترل است و بهتر است آن را بپذیرید و نسبت به آن آگاه باشید تا کمتر و قابل کنترل شود اما رنجی که شما میبرید تا از رنج اجتناب ناپذیر اولیه فرار کنید یا آن را کنترل کنید؛ رنجی غیرضروری است که شما خودتان آن را ایجاد میکنید!
بنابراین لازم است با رنج ناشی از تلهها یا طرحوارههای ناسازگار اولیهتان روبرو شوید و واکنشهایی تکراری و مقابلهای که این باورها را اتقاقا بیشتر تحریک و تقویت میکنند یا باعث میشوند از هیجانات رنجآور ناشی از آنها فرار کنید را بشناسید و تغییر دهید.
رنجهای اجتناب ناپذیر اولیه را مشاهده کنید بدون اینکه سعی کنید با رفتارهای مقابلهای، آنها را سرکوب یا از آنها فرار کنید و بدانید که این رنجهای هیجانی، موقتی و گذرا هستند؛ پس سعی نکنید با آنها جنگ کنید یا با افکار مثبت بر آنها غلبه کنید! زیرا شما برای روبرو شدن با چالشهای یک زندگی ارزشمند و معنادار، به تجربه متعادل تمام هیجانات، احتیاج دارید...
@SchemaTherap
🔰یکی از اصول روابط انسانی این است که #نیاز های ما معمولاً با نیازهای دیگران متعارض است بطور مثال:
➖شما میخواهید فلان پیراهن را ارزانتر بخرید ولی فروشنده میخواهد تا جای ممکن جنسش را گرانتر به شما بفروشد .
➖سر سفره شما می خواهید ته دیگ بزرگتر و برشته تر را بردارید ولی دیگران امیدوارند به آن دست نزنید تا خودشان آن را بردارند
➖شما منتظرید شب که همسرتان به خانه برگشت پای صحبت شما بنشیند و وقایع روز را برایش تعریف کنید درحالیکه همسرتان وقتی به خانه بر میگردد نیازش این است که درک کنید خسته است و می خواهد استراحت کند.
🔸همانطور که میبینید حتی نیازهای عزیزترین افراد زندگیمان هم با ما متعارض است. پس چطور انتظار داریم کاری کنیم یا تصمیمی بگیریم که همه خوشحال و راضی باشند؟!
✴️ درست مثل بازی الاکلنگ که در آن نمیتوانید هم خودتان و هم نفر مقابلتان همزمان بالا باشید در زندگی واقعی هم نمیتوانید همه را خوشحال و راضی نگهدارید و همزمان خودتان هم راضی باشید.
⚜️بنابراین اگر بنا بر اصرار مادرتان به دیدن فامیل دوری که علاقهای به دیدن او ندارید بروید خودتان اذیت میشوید ولی مادرتان راضی است و اگر همراه آنها نروید شما راضی هستید ولی باید تحمل اخم و ناراحتی مادرتان را هم داشته باشید .
🌱 در واقع بطور اجتناب ناپذیری در هر موقعیتی که قرار میگیرید یکنفر بالای الاکلنگ قرار میگیرد و راضی است و آن دیگری پایین الاکلنگ است و طبیعتاً ناراضی است. اما حواستان باشد که بازی الاکلنگ وقتی جالب است که تعادل در آن حفظ شود یعنی یک نفر مدام بالا و یک نفر مدام پایین باقی نماند.
@SchemaTherap
➖شما میخواهید فلان پیراهن را ارزانتر بخرید ولی فروشنده میخواهد تا جای ممکن جنسش را گرانتر به شما بفروشد .
➖سر سفره شما می خواهید ته دیگ بزرگتر و برشته تر را بردارید ولی دیگران امیدوارند به آن دست نزنید تا خودشان آن را بردارند
➖شما منتظرید شب که همسرتان به خانه برگشت پای صحبت شما بنشیند و وقایع روز را برایش تعریف کنید درحالیکه همسرتان وقتی به خانه بر میگردد نیازش این است که درک کنید خسته است و می خواهد استراحت کند.
🔸همانطور که میبینید حتی نیازهای عزیزترین افراد زندگیمان هم با ما متعارض است. پس چطور انتظار داریم کاری کنیم یا تصمیمی بگیریم که همه خوشحال و راضی باشند؟!
✴️ درست مثل بازی الاکلنگ که در آن نمیتوانید هم خودتان و هم نفر مقابلتان همزمان بالا باشید در زندگی واقعی هم نمیتوانید همه را خوشحال و راضی نگهدارید و همزمان خودتان هم راضی باشید.
⚜️بنابراین اگر بنا بر اصرار مادرتان به دیدن فامیل دوری که علاقهای به دیدن او ندارید بروید خودتان اذیت میشوید ولی مادرتان راضی است و اگر همراه آنها نروید شما راضی هستید ولی باید تحمل اخم و ناراحتی مادرتان را هم داشته باشید .
🌱 در واقع بطور اجتناب ناپذیری در هر موقعیتی که قرار میگیرید یکنفر بالای الاکلنگ قرار میگیرد و راضی است و آن دیگری پایین الاکلنگ است و طبیعتاً ناراضی است. اما حواستان باشد که بازی الاکلنگ وقتی جالب است که تعادل در آن حفظ شود یعنی یک نفر مدام بالا و یک نفر مدام پایین باقی نماند.
@SchemaTherap
❌مهرطلب ها و تنهايي طلب ها❌
📗بسیاری از کودکان در مرحله تکاملی زندگی شان نیاز و کشش درونی به استقلال و خود مختاری دارند. در این دوران، کودک علاقه زیادی به کشف دنیای پیرامون خود و هر آنچه فراسوی پدر و مادرش باشد نشان می دهد. او تاتی تاتی کنان از اتاق خارج می شود. بسیاری از کودکان، در این مرحله تکاملی زندگی شان دچار سرخوردگی می شوند. بعضی، والدینی دارند که استقلال آنها را مختل می کنند. بعضی اوقات نه بچه، این مادر یا پدر هستند که وقتی کودک دور از چشم شان است، احساس نا امنی می کنند. بنا به دلایلی که خود ریشه در کودکی والدین دارد، پدر یا مادر نیاز دارد که کودک وابسته باقی بماند. آنها در فرزند خود احساس نا امنی از رفتن ایجاد می کنند. کودک بر می گردد اما در زیر این پوشش اطاعت و حرف شنوی ترسیده است. نیاز و کشش درونی او به استقلال و خود مختاری نادیده گرفته شده است. این ترس کودک از "از دست دادن آزادیش" و برده شدن بی آنکه بداند، بخش کلیدی از شخصیت او می شود و در سال های آتی زندگیش، او را به شخصی بدل می کند که در اینجا او را شخصیت "تنهایی طلب" می نامیم. شخصی که به طرزی ناخودآگاه، دیگران را پس می زند. او از مردم کناره گیری می کند، زیرا نیاز به آزادی و فضای زیادی برای خویش دارد. او نیاز دارد هر جور که دوست دارد بیاید و برود. دوست ندارد او را در یک رابطه قفل و زنجیر کنند. در زیر این ظاهر بیرونی آرام، سرد و بی تفاوت، دختر بچه یا پسر بچه دو ساله ای هست که به او هرگز اجازه داده نشد تا نیاز طبیعی خود را به استقلال ارضا کند.
📕پاره ای دیگر از کودکان، با والدینی کاملا متفاوت بزرگ می شود. والدینی هستند متعاقب آن که کودک، برای کمی استراحت دوان دوان به سوی آنها بر می گردد، مجددا او را از خود می رانند :"برو کار دارم "برو با اسباب بازی هایت بازی کن" "اینقدر به من نچسب" چنین والدینی هرگز آموزش ندیده اند که چگونه به غیر از نیازهای خودشان به چیز دیگری توجه نشان دهند. فرزندان چنین والدینی با یک احساس طرد شدگی عاطفی بزرگ می شوند. چنین کودکانی وقتی بزرگ می شوند "مهر طلب" خواهند شد. کسانی که نیاز مبرم و ارضا ناشدنی ای به نزدیکی و صمیمیت با دیگران دارند. فکر طلاق ،لرزه بر اندام شان می اندازد. تشنه محبت جسمانی و اطمینان خاطر هستند و می بایست دیگران در تماس کلامی دایم با آنها باشند.
مهر طلب ها و تنهایی طلب ها مستعد آنند که در بزرگی با یکدیگر ازدواج کنند و بدین ترتیب یک بازی آزاردهنده و اعصاب خرد کن (بکش_بکش) را از سر بگیرند که رضایت و خوشبختی هیچ یک از آنها را در بر ندارد.
📚بازگشت به عشق
✏️نويسنده: هارويل هندريكس
✏️ترجمه: هادي ابراهيمي
📌انتشارات نسل نوانديش
@SchemaTherap
📗بسیاری از کودکان در مرحله تکاملی زندگی شان نیاز و کشش درونی به استقلال و خود مختاری دارند. در این دوران، کودک علاقه زیادی به کشف دنیای پیرامون خود و هر آنچه فراسوی پدر و مادرش باشد نشان می دهد. او تاتی تاتی کنان از اتاق خارج می شود. بسیاری از کودکان، در این مرحله تکاملی زندگی شان دچار سرخوردگی می شوند. بعضی، والدینی دارند که استقلال آنها را مختل می کنند. بعضی اوقات نه بچه، این مادر یا پدر هستند که وقتی کودک دور از چشم شان است، احساس نا امنی می کنند. بنا به دلایلی که خود ریشه در کودکی والدین دارد، پدر یا مادر نیاز دارد که کودک وابسته باقی بماند. آنها در فرزند خود احساس نا امنی از رفتن ایجاد می کنند. کودک بر می گردد اما در زیر این پوشش اطاعت و حرف شنوی ترسیده است. نیاز و کشش درونی او به استقلال و خود مختاری نادیده گرفته شده است. این ترس کودک از "از دست دادن آزادیش" و برده شدن بی آنکه بداند، بخش کلیدی از شخصیت او می شود و در سال های آتی زندگیش، او را به شخصی بدل می کند که در اینجا او را شخصیت "تنهایی طلب" می نامیم. شخصی که به طرزی ناخودآگاه، دیگران را پس می زند. او از مردم کناره گیری می کند، زیرا نیاز به آزادی و فضای زیادی برای خویش دارد. او نیاز دارد هر جور که دوست دارد بیاید و برود. دوست ندارد او را در یک رابطه قفل و زنجیر کنند. در زیر این ظاهر بیرونی آرام، سرد و بی تفاوت، دختر بچه یا پسر بچه دو ساله ای هست که به او هرگز اجازه داده نشد تا نیاز طبیعی خود را به استقلال ارضا کند.
📕پاره ای دیگر از کودکان، با والدینی کاملا متفاوت بزرگ می شود. والدینی هستند متعاقب آن که کودک، برای کمی استراحت دوان دوان به سوی آنها بر می گردد، مجددا او را از خود می رانند :"برو کار دارم "برو با اسباب بازی هایت بازی کن" "اینقدر به من نچسب" چنین والدینی هرگز آموزش ندیده اند که چگونه به غیر از نیازهای خودشان به چیز دیگری توجه نشان دهند. فرزندان چنین والدینی با یک احساس طرد شدگی عاطفی بزرگ می شوند. چنین کودکانی وقتی بزرگ می شوند "مهر طلب" خواهند شد. کسانی که نیاز مبرم و ارضا ناشدنی ای به نزدیکی و صمیمیت با دیگران دارند. فکر طلاق ،لرزه بر اندام شان می اندازد. تشنه محبت جسمانی و اطمینان خاطر هستند و می بایست دیگران در تماس کلامی دایم با آنها باشند.
مهر طلب ها و تنهایی طلب ها مستعد آنند که در بزرگی با یکدیگر ازدواج کنند و بدین ترتیب یک بازی آزاردهنده و اعصاب خرد کن (بکش_بکش) را از سر بگیرند که رضایت و خوشبختی هیچ یک از آنها را در بر ندارد.
📚بازگشت به عشق
✏️نويسنده: هارويل هندريكس
✏️ترجمه: هادي ابراهيمي
📌انتشارات نسل نوانديش
@SchemaTherap
4️⃣1️⃣ استانداردهای سفتوسخت/انتقادجویی:
یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار که آدمهای کمالگرا به خاطر داشتن آن به شدت به دنبال رسیدن به استاندارهای بسیار بالا هستند و در این راه جان و مال و لذت و شادی خود را فدا میکنند طرحوارهی استانداردهای سفت و سخت است. زمانی که به این استاندارها دست پیدا نمیکنند به شدت خودشان را سرزنش و از خود انتقاد میکنند. آنها با «زمان» اشتغال ذهنی دارند. همیشه از کمبود زمان شاکی هستند.
@SchemaTherap
یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار که آدمهای کمالگرا به خاطر داشتن آن به شدت به دنبال رسیدن به استاندارهای بسیار بالا هستند و در این راه جان و مال و لذت و شادی خود را فدا میکنند طرحوارهی استانداردهای سفت و سخت است. زمانی که به این استاندارها دست پیدا نمیکنند به شدت خودشان را سرزنش و از خود انتقاد میکنند. آنها با «زمان» اشتغال ذهنی دارند. همیشه از کمبود زمان شاکی هستند.
@SchemaTherap
5️⃣1️⃣ منفی گرایی/بدبینی:
یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار ، منفیگرایی و بدبینی است. درست است که زندگی جنبههای منفی مانند درد، بیماری، فقدان، ناامیدی، خیانت و …. دارد، اما وقتی کسی یکی از طرحواره های ناسازگار به نام طرحوارهی بدبینی و منفیگرایی داشته باشد صرفاً بر همین جبنههای منفی تأکید میکند. او حتی وقتی زندگیاش در وضعیت مناسبی قرار دارد باز هم بر همین جنبههای منفی زندگی تأکید میکند. در واقع او فقط نیمهی خالی لیوان را میبیند.
@SchemaTherap
یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار ، منفیگرایی و بدبینی است. درست است که زندگی جنبههای منفی مانند درد، بیماری، فقدان، ناامیدی، خیانت و …. دارد، اما وقتی کسی یکی از طرحواره های ناسازگار به نام طرحوارهی بدبینی و منفیگرایی داشته باشد صرفاً بر همین جبنههای منفی تأکید میکند. او حتی وقتی زندگیاش در وضعیت مناسبی قرار دارد باز هم بر همین جنبههای منفی زندگی تأکید میکند. در واقع او فقط نیمهی خالی لیوان را میبیند.
@SchemaTherap
6️⃣1️⃣ تنبیهگرایی:
یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار اولیه تنبیهگرایی است که اگر وجود داشته باشد وای به حال دیگرانی که با این فرد در رابطه هستند. او دیگران را به خاطر اشتباهات حتی خیلی کوچک شدیداً تنبیه میکند. در بسیاری موارد این اشتباهات کوچک صرفاً برداشت شخصی فردِ دارای طرحوارهی تنبیهگرایی است. اما به هر حال او دیگران را سرزنش میکند، انتقاد میکند و یا به روشهای دیگری آنها را تنبیه میکند. آنها حتی خودشان را نمیبخشند چه برسد به دیگران. هیچ عذر و بهانهای حتی از نوع موجه نیز قابل قبول نیست. آنها نقصها و محدودیتهای انسانی را نمیپذیرند و معقتدند که هر اشتباهی نتیجه کمکاری است و باید تنبیه شود. رحم و بخشش در مرام آنها نیست. اگر با کسی در رابطه باشند ممکن است از اهرم قهر کردن برای تنبیه او استفاده کنند و جان عاشق بیچاره را به لب میرسانند.
@SchemaTherap
یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار اولیه تنبیهگرایی است که اگر وجود داشته باشد وای به حال دیگرانی که با این فرد در رابطه هستند. او دیگران را به خاطر اشتباهات حتی خیلی کوچک شدیداً تنبیه میکند. در بسیاری موارد این اشتباهات کوچک صرفاً برداشت شخصی فردِ دارای طرحوارهی تنبیهگرایی است. اما به هر حال او دیگران را سرزنش میکند، انتقاد میکند و یا به روشهای دیگری آنها را تنبیه میکند. آنها حتی خودشان را نمیبخشند چه برسد به دیگران. هیچ عذر و بهانهای حتی از نوع موجه نیز قابل قبول نیست. آنها نقصها و محدودیتهای انسانی را نمیپذیرند و معقتدند که هر اشتباهی نتیجه کمکاری است و باید تنبیه شود. رحم و بخشش در مرام آنها نیست. اگر با کسی در رابطه باشند ممکن است از اهرم قهر کردن برای تنبیه او استفاده کنند و جان عاشق بیچاره را به لب میرسانند.
@SchemaTherap