Telegram Web Link
👆👆👆

♦️آن‌چه تا کنون در باره‌ی دکتر تنهایی گفته و نوشته ام: برای ایشان آرزوی سلامتی و توفیق دارم!

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱ اسفند ۱۴۰۲


بخشی از آن‌چه در باره‌ی دکتر تنهایی گفته و نوشته ام، در نتیجه‌ی برخی ادعاهای مطرح شده از سوی ایشان بوده که از نظر من ناصواب بوده و سکوت در برابر آن را صلاح ندانسته ام.

باقی‌ی مطالب هم بحث دانش‌پژوهانه بوده که نخستین آن‌ها را بعد از کسب اجازه از خود ایشان منتشر کرده و بعد از انتشار نیز نسخه‌ای به ایشان تقدیم کرده ام.

موارد زیادی دیگری هم هست که شاید روزی مجال گفتن و نوشتن‌شان را بیابم؛ از جمله داستان شنیدنی‌ی اعتراض یک خانم دانش‌جوی کرد در سر کلاس جامعه‌شناسی‌ی دین در دانش‌گاه علوم و تحقیقات در باره‌ی این‌که چرا می‌گویی مارکس ضد دین است، در حالی که دکتر تنهایی می‌گوید مارکس دین‌دار است.

داستان پرونده‌سازی‌ی برخی افراد قدرت‌طلب (به‌خاطر منصب ناچیز ریاست دانش‌کده) برای ایشان و تلاش برای عزل وی از ریاست دانش‌کده هم داستان دردناکی است و من به خاطر آن، به حراست دانش‌گاه احضار شدم و البته اجازه ندادم مرا ابزار این کار قرار دهند و دکتر تنهایی را از ماجرا مطلع ساختم.

مطالب زیر از جدید به قديم درج شده اند. یک یادداشت نیز در نقد یکی از کتاب‌های ایشان در دهه‌ی هشتاد در یکی از روزنامه‌ها نوشته ام که اکنون در دست‌رس من قرار ندارد.

باری، برای دکتر تنهایی و همه‌ی هم‌کاران دیگر ام آرزوی سلامتی و کام‌یابی دارم! مقام نقد برای من ورای دوستی‌ها و دشمنی‌ها قرار دارد و می‌کوشم نقد (خواه نقد اندیشه، خواه نقد شخصیت، خواه نقد کنش) را به دوستی و دشمنی آلوده نکنم.

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10214

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10214

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/5522

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/5329

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/5298

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/5297

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/5281

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/5268



#نقد
#دکتر_تنهایی

@NewHasanMohaddesi
@Saeed_Maadani
 در تاریخ می‌خوانیم؛
رضا شاه و مشورت خواهی در آغاز راه

در ششم اسفند  سال 1302 ژنرال رضاخان پهلوي رئيس الوزراء از دكتر مصدق و شش رجل سياسي ديگر كه شهرت ميهندوستي داشتند خواست كه در امور مملكتي كه وطن مشترك است نظر و اندرز دهند و دعوت او را به مشورت بپذيرند. در اين کابينه، ژنرال رضاخان (بعدا رضاشاه پهلوي) خود سمت وزير جنگ را برعهده داشت. سلطان احمدشاه قاجار در اروپا بود. رضاخان از آبانماه اين سال رئيس الوزراء شده بود و برنامه دولت خود را بر اين اصول قرار داده بود:
ـ حفظ منافع كشور.
ـ رعايت قانون در همه شئون.
ـ تقويت هرچه بيشتر بنيه دفاعي و نيروهاي انتظامي كشور.
در كابينه قبلي، دكتر مصدق وزير امورخارجه بود و با رضاخان كه وزير جنگ بود در يك رديف قرارداشتند. رضاخان از کودتای سوم اسفند 1299 با داشتن عنوان سرداری سپه (نیروهای مسلح) قدرت اصلي ایران بشمار مي آمد.

منبع:iranianshistoryonthisday.com
@Saeed_Maadani
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ محمدرضا اسلامی

🖊روز مهندس و مهندسین آینده؟
!


🔵 روز مهندس است و تجسم اینکه فرزندم مهندس شود برایم مثل یک کابوس است. فکر اینکه محل امرار معاشش از مهندسی باشد برایم یک علامت سوال بزرگ است. ولی همزمان، تجسم اینکه مهندس «نشود» هم غیرممکن است!
@sokhanranihaa
بخش اصلی ایام عمر در مهندسی گذشته و دوست دارم در این روزِ ‌مهندس برای فرزندم آرزو کنم:

آرزو می کنم که فرزندم مهندس شود چرا که زیباییِ یک مفهوم درخشنده را می بیند: اینکه چطور ریاضیات و فیزیک به حل مشکلات جوامع بشری کمک می کنند. دوست دارم ذهن او در برابر این جلوه ی شگفت از تمدن و دانش انسانی قرار گیرد. اینکه چطور «انسان» توانست بُرشهای مجزا از ریاضی و فیزیک را سرهم کند و علوم مهندسی را به عنوان «کاربردِ ریاضیات ‌و فیزیک» به خدمتِ «جوامع انسانی» بنشاند.

ولی همزمان برای برخورداری از یک زیستِ با اقتصاد سالم برای نسل بعدی مهندسین دغدغه/سوال دارم.

امروز که اینها را می نویسم در دپارتمان عمران دانشگاه Cal Poly حدود هزار و دویست دانشجو در حال آموختن درسهای مهندسی عمران می باشند. همین تعداد و کمی بیشتر در دانشگاه برکلی. همین تعداد کمی کمتر در دانشگاه استنفورد. همین تعداد در دانشگاه جنوب کالیفرنیا. و همین طور در دانشگاه سن دیِگو و… و لذا فقط در یک ایالت کالیفرنیا امروز چندین هزار دانشجوی تازه نفس در حال تربیت و آماده ورود به بازار مهندسی عمران هستند. سوال مشخص اینجاست که اساسا آیا «بازار کار» ظرفیت این تعداد مهندس که دانشگاهها پرورش می دهند را دارد؟
و آیا کشاندن فرزندانمان به سمت «وادی مهندسی» امر صحیحی هست؟
آیا اساسا امرار معاش در حوزه مهندسی را برای نسل آینده باید بازنگری کنیم؟

همیشه ضروری است که به آمارها و ارقام رجوع و توجه کنیم:

1️⃣-در کشور آمریکا حدود ۸۰۰هزار مهندس عمران دارای مهر نظام مهندسی هستند (+). در اصطلاح مهر PE.
2️⃣- جمعیت آمریکا حدود ۳۳۴ میلیون نفر است.
3️⃣- ابعاد بازار مسکن و ساخت و ساز در آمریکا حدود ۲۰۰۰ (دوهزار) میلیارد دلار است (حدود ده درصد اقتصاد کشور). لینک آمار رسمی+.


همین سه آمار شاخص را در مورد کشور ایران نگاه کنیم:

1️⃣- در ایران حدود ۶۵۰هزار مهندس عمران عضو سازمان نظام مهندسی هستند.(!)
2️⃣- جمعیت ایران حدودا ۸۰ میلیون نفر (یعنی کمتر از یک چهارم آمریکا) است.
3️⃣- ابعاد بازار مسکن و ساخت و ساز در کشور ایران حدود ۲۲ میلیار دلار است.

یعنی در آمریکا برای ساخت ۱ میلیون و ۳۹۰هزار واحد مسکونی در طول یک سال (طبق آمار رسمی پروانه پایان کار+) حدود ۸۰۰ هزار مهندس عمران مشغول به کار هستند که اینها در یک بازار حدودا ۲۰۰۰ میلیارد دلاری کار می کنند. در حالی که در ایران با فرض ساخت سالیانه ۶۰۰ هزار واحد مسکونی (که البته این رقم برای یکسال خوشبینانه است) حدود ۶۵۰ هزار مهندس عضو سازمان نظام مهندسی هستند که اینها در یک بازارِ حدودا ۲۲ میلیارد دلاری کار می کنند.
600,000*100m^2*20,000,000T/55,000$ = 21.8 B$
(یا ۱۲۰۰ همت تقسیم بر قیمت دلار)

اعداد سخن می گویند!

🔵 مشابه همین بحث را می توان در سایر حوزه های مهندسی هم داشت (مهندسی مکانیک، کامپیوتر و …).

با این اوصاف آیا هدایت فرزندانمان به سمت عرصه مهندسی صحیح است؟
آیا امروزه شغل مهندسی (با توجه به این خط تولید تربیت مهندس در دانشگاهها) ظرفیتِ درآمدزایی و ساختن یک زندگی با اقتصاد سالم را دارد؟

🔵 اینها سوالات جدی ای است که در روز مهندس باید درباره آنها سخن بگوییم نه اینکه با پیامهای کلیشه ای روز مهندس را تبریک گفت.

🔵 دوست دارم که فرزندانم مهندس شوند تا ذهن آنها در برابر این تجلی زیبایی قرار گیرد. اینکه Von Mises و Tresca چطور به بیان مکانیزم خرابی مواد و مصالح تحت نیروها پرداختند و این چگونه باعث شد تا فضل الرحمن خان تئوریهای احداث برجهای صدوپنجاه طبقه را در برابر زلزله صورتبندی کند… دوست دارم فرزندانم این زیبائیها را بچشند. اما به رغم این زیباییها برای زندگی اقتصادی مهندسین نسل آینده سوالات جدی در ذهن دارم.
همچنین علاوه بر این دغدغه، امیدوارم که اگر روزی مهندس شوند، ذهن آنها «فقط» درگیرِ وادی مهندسی نباشد. ذهنِ مهندسیِ آنها همچون علی اکبر معین فر شود:
سیاست را بفهمد، دغدغه امر اجتماعی داشته باشد، قدرت دوست ساختن (Make friend) و دوست نگه داشتن (Keep friend) داشته باشد، شیفته هنر/ادبیات باشد و تا آخرین روزهای پیری و واپسین ساعات عمر، در یک زیستِ اجتماعیِ پویا حضور داشته باشد. (لینک گفتگوی دکتر محسن رنانی با مهندس معین فر). برای مهندسین نسل آینده ذهنی زیبا (Beautiful Mind) همچون ذهن معین فر را آرزومندم.

روز مهندس مبارک.
۱۴۰۲/۱۲/۵


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @solseghalam
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
4_5924566192630010800 (1).pdf
1.1 MB
☸️تأملی کوتاه بر یافته های موج چهارم پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان

✍️محمدباقر تاج الدین


@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️تأمّلی کوتاه بر یافته های موج چهارم پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان

✍️محمدباقر تاج الدین

موج چهارم پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان که به طور عمده در خصوص وضعیت دینداری ایرانیان است و در سال 1402 انجام شد منتشر شده است. مبتنی بر نتایج این پیمایش در مجموع دینداری ایرانیان به لحاظ کمّی و کیفی رو به کاهش گذارده و حتی در پرسشی که مطرح شد بیش از 80 درصد از پاسخ گویان گفته اند که دینداری در ایران باز هم رو به کاهش خواهد گذاشت. اما در این زمینه چند نکتۀ قابل تأمّل وجود دارد که به شرح زیر مطرح می شود:
1.مطالعۀ دقیق و همه جانبه دربارۀ وضعیت دینداری در ایران کار دشواری است چرا که به دلیل وجود حساسیت های زیاد هر پرسشی و یا مصاحبه ای را نمی توان انجام داد. برای مثال اگر پرسشنامه ای در زمینۀ وضعیت دینداری کارکنان سازمان های دولتی در بین آنان توزیع شود به احتمال زیاد درصد زیادی از آنان به تمام سئوالات پاسخ مثبت خواهند داد چرا که گمان شان بر این است که اگر پاسخ های واقعی بدهند ممکن است برخی مشکلات اداری برای آنان بروز کند. لذا چنین پاسخ هایی چندان قابل اعتنا نیستند. ضمن این که اساساً در جامعۀ ایران روش های کمّی مانند پیمایش برای بررسی دینداری ایرانیان چندان مناسب به نظر نمی رسد چرا که به دلیل وجود حساسیت های موضوع بخشی از پاسخ ها را نمی توان چندان دقیق و نزدیک به واقعیت تلقی کرد.

2.اینجانب با توجه به این که چندین سال است درس جامعه شناسی دین را به همراه دوست و همکار فرهیخته و دانشمندم جناب دکتر محدثی تدریس می کنم و چندین پایان نامه و رساله در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا با روش کیفی و در میان گروه های مختلف را راهنمایی کرده ایم نتایج نشان از کاهش قابل ملاحظۀ دینداری در بین این گروه ها دارد و روند سکولار شدن جامعه هر بار شدت بیش تری به خودش می گیرد. این موضوع به ویژه در بین متولدین دهۀ 1370 به بعد نسبت به متولدین دهه های پیشین شدت بیش تری دارد. ضمن این که بخش قابل ملاحظه ای از متولدین دهه های 1360 و 1350 و حتی ماقبل آن ها نیز تجدید نظرهایی در دینداری شان صورت گرفته است که با مصاحبه های عمیقی که با آنان انجام شده عمق موضوع قابل بررسی است.

3.در نتایج همین پیمایش که به صورت رسمی انجام شده است به خوبی نشان می دهد که نوعی مدارا در جامعه به خوبی شکل گرفته به گونه ای که در برخی مسائل مانند بحث حجاب یا موسیقی و یا جشن های خاص بیش تر پاسخ گویان گفته اند کاری به این مسائل ندارند و دخالتی هم نمی کنند. ضمن این که اگرچه هنوز بیش تر پاسخ گویان در دینداری اعتقادی در حد به نسبت بالایی قرار دارند اما به لحاظ دینداری مناسکی کاهش قابل ملاحظه ای صورت گرفته است که نشان از فردی شدن دینداری می دهد. از همه مهم تر در بحث جدایی دین از سیاست بود که حدود 75 درصد از پاسخ گویان خواهان این جدایی هستند.

4.در مجموع چنین پیمایش ها و سایر پیمایش ها و پژوهش های کمی و کیفی مشابه در خصوص وضعیت دینداری ایرانیان نشان از تحولات وسیع و عمیقی می دهد که ضرورت دارد دست اندرکاران امور در حوزه هایی چون آموزش و پرورش، آموزش عالی، رسانه ها، فرهنگ و سایر امور با دقت نظر در این نتایج در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های شان تجدید نظرهای اساسی داشته باشند و دریابند که با چه تحولات بنیادینی مواجه هستند. اما هزاران دریغ و درد که توجهی ندارند و با ذهنیت های خودشان دست به سیاستگذاری و برنامه ریزی می زنند که البته عموماً هم بی نتیجه است!!!

#دینداری
#پیمایش_دینداری
#تحولات_دینداری

@tajeddin_mohammadbagher
بازگشت به #یادداشت_جناب_آقای_دکتر_معدنی گرامی

درودبر دانشجویان، همکاران و همیاران من که‌ مخاطب همکار محترم و پيشين من، جناب آقای دکتر #سعید_معدنی، در یادداشت اخير ايشان بوده‌اید، و انتظار ايشان برای پاسخگویی شمایان گرامی: سرکار خانم‌های دکتر شکربیگی، شیری، و مدنی، به برخی از نقدها.
من همیشه خودم و تمام دانشجویان یا همراهان خودم را از پاسخ به (#باصطلاح_نقد) برحذر داشته‌ام. و هنوز هم براساس #قواعد_نقد در کتاب #جامعه‌شناسی_نظری بر همين باور هستم. جناب آقای عبدی، دانشجوی قدیم وهمکار جدید من، یک‌بار از اين قاعده مستثنی شد، زيرا به من گفت (اگر شما نمی‌نویسید من می‌نویسم)، من هم ايشان را مختار دانستم.
اما تنها کسی که در این مدت به وادی #باصطلاح_نقد وارد نشد و دست کم اخلاق #نقد_علمی را در نوشتار رعایت کرد جناب آقای دکتر #سعید_معدنی پس از مراسم نکوداشت من بوده است.
بنابراین هم برای نشان دادن احترام به #اخلاق_نقد، و هم به‌همین دليل احترام #پيروان_پارادایم_شیکاگویی، که‌ شماها هستید، به #اخلاق_نقد که در یادداشت جناب آقای دکتر معدنی ديده شد، اين بار نوشتن‌ پاسخ به یادداشت ايشان را کاری درست و الزامی می‌دانم. بدليل چندنکته‌ مهم:
۱- گفتم الزامی، زيرا پاسخ به‌ زبان #اخلاق_نقد اخلاقا الزامی است. من هیچکدام از همراهان خودم را ملزم نکرده‌ام، گفتم‌ الزامی است زيرا شما را با زبان و ادبیاتی محترمانه مخاطب قرار داده‌اند. شایسته نیست ادب ايشان نامودبانه بی‌پاسخ بماند.
۲- گفتم پيروان پارادایم، نه پيروان یا #باصطلاح_مرید_تنهایی، زيرا شما هیچکدام مرید و پیرو من نیستید، شما هرکدام از کارهایی که‌ من‌ معرفی نمودم بخشی را بیشتر بولد کرده‌اید و بخشی را کمتر، و هميشه راه خودتان را در پارادایم رفته‌ و مرا هم در جلسات‌ درونی نقد کرده‌اید، رویه‌ای که کاملآ درست و مورد تایید منست. تأیید از اين نظر که‌ شما نباید کپی من‌ باشید، و خوشبختانه نیستید، بلکه باید شاخه‌ای از درخت پارادایمی باشید که‌ من‌ در ايران کاشتم، ادامه‌ شاخه‌ی پارادایم شیکاگویی ایرانی، که‌ من ايجاد کردم‌، یا ادامه‌ شیکاگوی اول‌ یا دوم.
۳- به‌همین دلیل است که شما مرید من نیستید و نبوده‌اید، بلکه پيروان صمیمی پارادایم شیکاگویی بوده‌ و هستید، نه پيرو یا #باصطلاح_مرید تنهائی، و همين درست است، تنها وقتی پیرو من هستید، و نه مرید، که مانند من درستی تمامی دستگاه نظری بلومر را درست بدانید، همانند بلومر که‌ تمامی دستگاه نظری استادش مید را درست می‌دانست، و البته‌هرکدام کوشیدیم راه استادمان را توسعه‌داده و بر آن بیفزاییم، من يک بلومرین هستم، همانطور که بلومر هم یک میدی بود، و به آن افتخار کرده‌ایم. هرکداممان در درخت دستگاه نظری استادمان شاخه‌ای تنومند شديم،  که‌ ناقدان #باصطلاح_نقد ، محترمانه اگر بگويم، دقایق آن‌را درست درنیافتند و با زبانی نامرتبط با #اخلاق_نقد خود را آزرده خاطر کردند.
۴- بنابراین شما تا وقتی تمامی دستگاه نظری مرا نپذیرفته اید، درواقع، تنها #پيروان_پارادایم_شیکاگویی هستید، نه پيروان تنهائی، و اگر به‌دقت معنای درست #مرید_مراد که فقط در ادبيات #دستگاه_عرفان_عملی قابل‌ اطلاق است را درست بفهميم، نه شما مرید بوده‌اید، مطلقاوابدا،  و نه من درخور و سزاوار یا شایسته‌ مراد بودن، مطلقاوابداواصلا.
۵- بنابراین برخلاف تصور پيروان #باصطلاح_نقد،  شما نه مرید من‌، که احتمالا و به‌نسبت‌، پيروان پارادایمی من هستید، زيرا در دایره‌ روش‌شناختی شیکاگویی، به‌دلیل نفی قياس و تأکید بر استقرای ابداکتی، نمی‌توانید مرید کسی یا چیزی باشید،  جز تجربه‌ ابداکتی، بلکه تنها پیروانی هستید، که در قلمرو پارادایمی ضمن دنبال کردن راه  خودتان‌، از  پيروان و اندیشمندان همين پارادایم نیز به‌شمار می‌آیید.
۶- پیرامون موضوع نکوداشت من در هفته‌ پیش تنها به‌یک نکته‌ اشاره می‌کنم.
من در عرایض کوتاهم در مراسم‌، تأکید کردم‌ که‌ برگزاری اين مراسم‌ را به‌این دلیل پذیرفتم که آن‌را مراسمی نمادی برای نکوداشت پارادایم تفسیری و پیروان آن می‌دانم،  و نه‌ نکوداشت تنهائی، من نماینده‌ای بودم از طرف بلومر و پارادایم شیکاگویی.
اين نکوداشت با پیشنهادواجرای خانه‌ اندیشمندان و همکاری انجمن جامعه‌شناسی ایران انجام شد. زمان پیشنهاد جناب آقای دکتر زعیم، دبیر محترم گروه علوم‌ اجتماعی خانه‌ اندیشمندان چندین نام مانند جناب آقای دکتر ازکیا ذکر شد، با تأکید عرض کردم‌: جناب آقای دکتر ازکیا پیشکسوت هستند، نخست مراسم ایشان برگزار شود،  اما به هردلیل نامساعدی، قرعه اولين نکوداشت به‌نام من افتاد. بدین‌وسیله از هردو نهاد سپاسگزارم.
ارادت
ح.ا.تنهایی
#hatanhai
#ح_ا_تنهایی #اخلاق_نقد #باصطلاح_نقد #مرید_مراد #پيروان_پارادایم_شیکاگویی #دستگاه_عرفان_عملی #سعید_معدنی #جامعه‌شناسی_تفسیری #باصطلاح_مرید #جامعه‌شناسی_نظری #باصطلاح_مرید_تنهائی #تنهائی #ازکیا #نکوداشت
Audio
🎶 پوشه شنیداری آیین نکوداشت استاد فرزانه دکتر حسین ابوالحسن تنهایی

🗓 شنبه 28 بهمن 1402

💢انجمن جامعه شناسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht
🔸سخنان «یووال آبراهام» فیلمساز اسرائیلی مقیم اورشلیم و برنده جایزه بهترین مستند، درباره «باسل آدرا» همکار فلسطینی‌اش در مراسم اختتامیه جشنواره برلین در شبکه‌های اجتماعی فراگیر شده است. کارگردان فیلم «سرزمین دیگری نیست» پس از دریافت جایزه بهترین مستند گفت: ما ۲ نفر در برابر شما ایستاده‌ایم. هم‌سن هستیم. من اسراییلی هستم، باسل فلسطینی. ۲ روز آینده به سرزمینی برمی‌گردیم که آنجا دیگر برابر نیستیم. من تحت قوانین شهروندی زندگی می‌کنم؛ باسل تحت قوانین نظامی. محل سکونت ما ۳۰ دقیقه با هم فاصله دارد اما من حق رای دادن دارم، باسل حق رای دادن ندارد. آزادم در این سرزمین هرجا بخواهم بروم ولی باسل، مثل میلیون‌ها فلسطینی، در کرانه باختری اشغالی محبوس است. این موقعیت آپارتاید میان ما، نابرابرای است، باید تمام شود.

این کارگردان جوان فردای روز اهدای جوایز نوشت یکی از شبکه‌های تلویزیونی اسراییل با پخش بخشی از سخنرانی وی درباره فیلم، این سخنان را «یهود ستیزانه» نامید. وی گفت: من از آن پس تهدید به قتل می‌شوم، اما پای حرف‌هایم ایستاده‌ام.
@sahandiranmehr
تفکر سنتی، قتل ناموسی؛
و جابه‌جایی نقش جنسیت


سعید معدنی

شاید یکی از سوال های ذهنی بسیاری این است که اگر نقش و جایگاه جنسیت در جامعه عوض می شد‌ جهان چگونه جهانی بود؟ در دهه ۶۰ محسن مخملباف کتابی با عنوان "نوبت عاشقی" چاپ کرد که فیلمی هم بر اساس آن ساخته است، در این قصه جای عاشق‌ها عوض می شود و عاشق قبلی که توسط شوهر معشوقه‌اش کشته شده حالا در اپیزود بعدی زن خودش با همان قاتل رابطه عاشقانه دارد. در همان زمان که کتاب را خواندم، متوجه شدم "تصور جابه‌جایی نقش ها در جامعه" ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است.
اگر در سایر امور عادی هم جابه‌جایی نقش ‌داشتیم چه اتفاقی می‌‌افتاد. مثلا مثل برخی هندی‌ها، دختران به خواستگاری پسران می‌رفتند و یا به جای اصطلاح "دختر فراری"، "پسر فراری" داشتیم! این علامت تعجب را به این خاطر می‌گذارم که‌من هم جزوی از این جامعه هستم و به سنت و فرهنگ آن عادت کرده‌ام و فکر می‌کنیم آنچه عادی است درست است. وقتی به این موضوعات می‌اندیشم و تخیل می‌کنم، می‌بینم نظم جامعه به هم ریخته و تصور جامعه اینچنینی برایم دشوار است. در فرهنگ سنتی ما این پدر و برادران و شوهر هستند که به ناموس خود حساس‌اند و حتی به خاطر خبطی که از زن، دختر و یا خواهر سر زده و یا حتی سر نزده و شایعه است، جنس مونث مجازات می‌‌شود.

اخیرا در خبرها خواندم که در ایران از اول سال ۱۴۰۲ تا آخر دی ماه  یعنی در عرض ۱۰ ماه، بیش از ۱۰۰ زن توسط مردان خانواده کشته شده اند. این صد زن با چه رنجی جان داده‌اند. جهان امروز مردان متعصب و غیرتی را به قانون دعوت می‌کند؛ اینکه جامعه دادگاه و قاضی و وکیل و قانون و قانونگذار دارد، و حق ندارید خودسرانه زنان را شکنجه کنید یا بکشید. البته آمار ذکر شده- هر سه روز یک قتل- فقط تعداد قتل‌های گزارش شده است. معلوم نیست چه تعداد قتل گزارش نشده و چه تعداد زنان و دختران توسط مردان خانواده آسیب جسمی و روانی دیده اند. شکنجه و کتک زدن دختر نافرمان و هنجارشکن یکی از موارد عادی در زندگی سنتی است.

در رمان کلیدر نوشته‌ی محمود دولت‌آبادی که‌ ماجرای داستان در اواخر دهه ۱۳۲۰ شمسی می گذرد، خواهر قهرمان داستان با پسر مورد علاقه اش فرار می کند. این فرار بالطبع ننگی برای خانواده است. خواهر پس از فرار با مرد مورد علاقه اش ازدواج می‌کند اما در این زندگی جدید هم روز خوشی ندارد و همراه با شوهر برای ارباب کار و کلفتی می کند و آب خوشی از گلویش پایین نمی‌رود. اما یکی از برادران، باید خواهر را پیدا کند و به یکی از شیوه‌های رایج فرهنگ مردانه‌! تنبیه کند، تا مردانگی مردان خانواده ثابت شود. یکی از برادران به نام بیگ محمد این مسئولیت را به عهده می‌گیرد. او خواهر را پیدا می کند، گیس خواهر را می‌برد و با خود می‌آورد و قهرمانانه جلو پدر می‌اندازد. حالا دیگر مسئولیت تاریخی، جغرافیایی و قومی و عشیره‌ای خود را انجام داده است.

دولت آبادی این صحنه گیس بریدن را به زیبایی و هنرمندانه توصیف می کند. طوری که انگار شما هم در ذهن نویسنده، همراه با برادر در این جنگ و گریز شاهد رنج های دختر هستید:
«کارد بر دست راست، بیگ محمد پنجه چپ پیش برد و گلیه گیسوان خواهر به چنگ آورد. آن را به دور دست پیچاند و تیزی کارد بر گلوی خواهر گذاشت و از او خواست همچنان لال بماند پس به تندی آذرخش در یک پلک برهم زدن گلیه چپ گیسو را برید، زیر سینه قبای خود جای داد و شیرو [خواهر وی] را کف خانه فروانداخت! ....بیگ محمد با پوزه پا به سینه خواهر کوفت، او را پس انداخت و ناگهان تازیانه از پر کمر بر کشید و فروکوفت. شیرو چون مار حلقه زد و جیغ برکشید. بیگ محمد بار دل خود را با ضربه‌های پی در پی شلاق بر پشت و شانه‌های شیرو فروریخت. تن له شده خواهر را که رنجموره‌ای از آن به گوش می رسید کف خانه به جا گذاشت و بیرون آمد.»
از این صحنه تلخ فاصله بگیریم و برگردیم به سوال اول یادداشت اینکه اگر جا به جایی نقش داشتیم جهان چگونه بود؟ تصور کنید در این صحنه خواهر غیرتی در پی برادر می‌رفت و او را می‌یافت، کتکش می‌زد، بخشی از مثلا گوشش را می‌برید و می‌آورد و جلو مادرش می‌انداخت تا غیرت خواهری را نشان دهد. به این فراز از یادداشت نخندید. بلکه به این فکر کنید چه کسی این مسئولیت را به مردان داده که به جای زنان تصمیم بگیرند و آنها را کتک بزنند و یا بکشند؟ همچنین به جای یکصد زن و دختری که به دلایل ناموسی کشته شده اند، یکصد مرد توسط زنان به دلایل ناموسی کشته می‌شدند. گرچه مردانی هم توسط همسران شان کشته می‌شوند اما دلایل ناموسی و فرهنگی ندارد بلکه علت و انگیزه های دیگری دارد.
باید به مردان فهماند در جامعه جدید زن دارای حقوق فردی و اجتماعی است. هر کس نمی تواند خودسرانه تصمیم به مجازات بگیرد، اما ظاهرا تا رسیدن به این بلوغ فکری و اجتماعی راه درازی داریم.

۸ اسفند ۱۴۰۲

#سعید_معدنی
#زن
#قتل_ناموسی
#کلیدر

@Saeed_Maadani
مانده تا برفِ زمین آب شود

مانده تا برفِ زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفرِ وارونه ی چتر
ناتمام است درخت
زیرِ برف است
تمنای شنا کردنِ کاغذ در باد
و فروغِ ترِ چشمِ حشرات 
و طلوعِ سرِ غوک
از افقِ درکِ حیات

مانده تا سینیِ ما پر شود از صحبتِ سمبوسه و عید
در هوایی که نه افزایشِ یک ساقه، طنینی دارد 
و نه آوازِ پری می‌رسد از روزنِ منظومه ی برف
تشنه ی زمزمه‌ام

مانده تا مرغِ سرِ چینه ی هذیانیِ اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم
من که در لخت‌ترین موسمِ بی‌چهچهِ سال 
تشنه ی زمزمه‌ام؟

بهتر آن است که برخیزم 
رنگ را بردارم 
روی تنهاییِ خود، نقشه ی مرغی بکشم.

سهراب_سپهری

@Saeed_Maadani
هانتر شفر، هنرپیشه آمریکایی، ستاره «بازی‌های گرسنگی و تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها» در حالی که روز دوشنبه در یک تظاهرات حامی فلسطین که خواستار آتش‌بس فوری در غزه بود، دستگیر شد.
https://www.middleeastmonitor.com/20240228-hunger-games-actress-arrested-at-a-protest-calling-for-an-immediate-gaza-ceasefire/

🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
🔴کمیسر آنروا:

یک روز جهنمی دیگر در غزه و تعداد کشته‌شدگان در نوار غزه به رقم بی‌سابقه‌ای رسیده است.


کشته شدگان غزه به شدت در تلاش بودند تا کمک های بشردوستانه نجات دهنده را به دست آورند.

نه آنروا و نه هیچ یک از آژانس های سازمان ملل متحد در روند توزیع کمک شرکت نکردند، پس کی این جنون پایان خواهد یافت؟


🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☸️درد و رنج ناشی از سیل زدگی شهروندان محروم استان سیستان و بلوچستان

✍️محمدباقر تاج الدین


@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️درد و رنج ناشی از سیل زدگی شهروندان محروم استان سیستان و بلوچستان

✍️محمدباقر تاج الدین

همان گونه که در خبرها آمده است سیلی ویرانگر استان سیستان و بلوچستان محروم و ستم دیده را در نوردیده و موجب بروز خسارت های فراوانی هم شده است. دربارۀ عوامل گوناگون بروز چنین حوادثی در کشور کارشناسان محترم بارها تحلیل های کارشناسی خود را ارائه کرده اند و آن چه البته به جایی نرسد فریاد است. به نظر می رسد که مهم ترین بُعد انسانی و اجتماعی حوادثی از این دست بازتولید درد و رنج مربوط به پیامدهای مخرب آن باشد که این پیامدها می تواند شامل قربانی شدن جان انسان های گرفتار در سیل و همچنین خسارت های مادی و معنوی فراوانِ دیگر باشد. خانواده هایی که تمام یا بخش مهمی از سرمایه های مادی آنان طعمۀ سیل می شود ضمن این که در غم و درد ناشی از دست دادن اعضای خانواده خود ناله ها سر می دهند و اشک ماتم می ریزند شوربختانه با نداری و بی خانمان و بی چیز شدن ناشی از سیل نیز باید دست و پنجه نرم کنند. تاب آوری و تحمل چنین درد و رنج هایی حقیقتا آسان نیست و آن چنان گران بار و خُرد کننده است که تمام زندگی سیل زدگان را تا مدت های طولانی و بلکه تا آخر عمرشان تحت تأثیر قرار می دهد.

✳️تصور کنید که مردمانی محروم و فقیر مشغول زندگی عادی و روز مرّه خود باشند و ناگهان سیلی ویرانگر اندک دار و ندار و هستی شان را ببرد و نابود کند و در لحظاتی کوتاه زحمات چندین و چند سالۀ آنان را به باد فنا و نیستی بسپرد. می ماند این پرسش کُشنده که حالا تا کی و چگونه باید تمام آن دارایی ها و سرمایه های مادی و معنوی خویش را دوباره باز یابی کنند و به زندگی عادی خویش برگردند؟ به ویژه این که استان سیستان و بلوچستان در حالت عادی نیز یکی از محروم ترین استان های ایران است که شهروندان عزیزش درد و رنج های فراوانی را تحمل می کنند از فقر و محرومیت گسترده گرفته تا بیکاری و عدم برخورداری از امکانات و خدمات اقتصادی و اجتماعی که در مقایسه با سایر استان های کشور در گرفتاری ها و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند. بنده دوبار به این استان محروم سفر کردم و هر آن چه دیدم فقر و محرومیت بود که از در و دیوار این استان می بارید. اکنون هم که گرفتار سیلی ویرانگر شده است و نیازمند کمک های انسان دوستانۀ شهروندان.

#سیستان_و_بلوچستان
#سیل
#سیل_زدگی
#محرومیت
#فقر
#همدردی


@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from BBCPersian
🔻چرا یک بیماری قابل پیشگیری باعث مرگ هزاران نفر می‌شود؟

🖊 کندی گوندوه, بی‌بی‌سی، لوساکا:


اولین باری که اندرو کزادی را دیدم، تازه خواهرزاده ۲۶ ساله‌اش را به دلیل وبا در یک مرکز درمانی در لوزاکا، پایتخت زامبیا ازدست‌داده بود. او عمیقاً به خاطر این مرگ متأثر و در شوک بود.

آقای کزادی گفت: «به ما گفتند دنبال تابوت بگردیم و اگر دیر کنیم، آن‌ها خواهرزاده‌ام را همان‌طور دفن می‌کنند.» آنچه تعریف می‌کند خاطره بعضی از محدودیت‌هایی که دولت‌ها در دوران همه‌گیری کرونا اعمال می‌کردند را زنده می‌کند.

وبا یک عفونت باکتریایی است که به دلیل آب و غذای آلوده ایجاد می‌شود. این روزها این بیماری در زامبیا زندگی‌ها را سیاه کرده است. تاکنون بیش از ۱۵۰۰ مورد ابتلا به بیماری و ۶۰۰ مورد مرگ گزارش‌ شده است. بیشتر این موارد در منطقه لوزاکا و از زمان شروع فصل باران از ماه اکتبر ثبت‌ شده‌اند.

ادامه گزارش را بخوانید:

https://bbc.in/4bUWUXh
@BBCPersian
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاسمین مقبلی، فضانورد آمریکایی ایرانی‌تبار، ویدیویی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده که بیش از صد نقاشی از کودکان ایران که برای او ارسال شده را در ایستگاه بین‌المللی فضایی نمایش داده است.

خانم مقبلی که در حال حاضر در ایستگاه فضایی به سر می‌برد در توضیح این ویدیو نوشته است: «باعث افتخار من است که بیشتر از صد نقاشی از کودکان ایران بدستم رسیده. ممنون که به فکر من هستید. امیدوارم بتوانید به تمام آرزوهایتان برسید».

شهریور ماه امسال یاسمین مقبلی، همراه با سه فضانورد دیگر از سه کشور مختلف، در ماموریت ناسا با راکت فالکون شرکت اسپیس‌اکس راهی ایستگاه فضایی بین‌المللی شدند.

بخشی از ویدیو منتشر شده را ببینید
@BBCPersian
مراسم نکوداشت
جناب آقای دکتر مصطفی ازکیا
استاد دانشگاه تهران

زمان:
سه‌شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان:
خیابان استاد نجات‌الهی(ویلا)، بوستان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی


@Saeed_Maadani
نکاتی پيرامون #اخلاق_نقد و #قواعد_نقد
خوشحال هستم که همکاران و دانشجویان قدیم من درخواست مرا برای پاسخگویی به یادداشت مبتنی بر #اخلاق_نقد همکار محترم جناب آقای دکتر معدنی پذیرفته‌ و در حال  تنظیم شرح‌های خودشان شده‌اند.
لازم ديدم تا آن زمان به چند نکته، به‌صورت فشرده پيرامون موارد ذکر شده‌ در پست قبلی بپردازم.
نخست چند پرسش:
۱- تفاوت‌های #نقد یا #نقد_علمی و #باصطلاح_نقد کدامند؟
۲- آیا هر #نقد یا #باصطلاح_نقد باید الزاما پاسخی از طرف فرد نقد شده‌ به‌دنبال داشته باشد؟
۳- برای مثال، چرا نقد میلز از پارسنز در منابعی مختلف آمده‌ اما از پاسخ پارسنز به میلز هيچ نشانی نیست؟ و شاید من نديده باشم.
۴- آیا اگر کسی پاسخ هر نقدی، چه #نقد و چه #نقد_علمی یا #باصطلاح_نقد  را ندهد سزاوار هجمه‌هایی مملو از صفت‌هایی بی‌مصداق است؟ آیا نسبت‌ صفاتی که بیان آن‌ها در محکمه‌ای عادلانه اثبات‌ نشده، گونه‌ای از #بی‌اخلاقی نیست؟
۵- چرا #باصطلاح_ناقدان من، نقد مبتنی بر #اخلاق_نقد میان من و مخاطبان و ناقدان مرا بياد نمی‌آورند؟ برای مثال نگاه شود به کانال من hatanhai@ در مستندات ۱۱ تا ۱۳ مارس  ۲۰۱۷ در پرسش و پاسخ انتقادی با جناب آقای دکتر قانعی راد و جناب آقای دکتر معین، و نیز مستندات در ۲۸ ژانویه‌ی ۲۰۱۷ در hatanhai@،
۶- آيا اين درست نیست که پاسخ به هر نقدی مبتنی بر #اخلاق_نقد، نه بنابر وظیفه، که بنابر رعايت احترام و تحلیل موقعیت، انتخابي اخلاقی است، و نه وظیفه‌ای اجباری؟
۷- یادآوری این نکته را برای مخاطبان مفید می‌دانم که بنابر رعايت #اخلاق_نقد، در گفت‌وگوی ميان من‌ و جناب آقای دکتر قانعی راد، نقد نوشتم، پاسخ گرفتم، پاسخ دادم و دانشجویان آن زمانم را نیز از شرکت‌ در مباحث و نوشتن پرهيز ندادم. مستندات در همان‌ تاریخ ۱۱ تا ۱۳ مارس ۲۰۱۷ نشان می‌دهد که دو نفر از شاگردانی که همکار من هم بوده‌اند، سرکار خانم‌های دکتر مریم السادات حسینیفر و ژاله توکلی والا، در فرایند نقد من‌ و جناب آقای دکتر قانعی راد شرکت‌ و با همان‌ #اخلاق_نقد مواردی را شرح داده‌اند.
دوم چند قاعده:
یادآوری برخی از #قواعد_نقد که فراگرفته‌ام و در کتاب #جامعه‌شناسی_نظری آورده‌ام:
۱- پرهیز از نقد عامیانه، نقد مکتبی و نقد نامستند،
۲- نقد براساس مستندات شفاف و با #ادبیات_اخلاق‌مدارانه، و به‌ویژه مبتنی بر #مفاهیم_تحلیلی و #بنیان‌های_فرامکتبی،
۳- ديدن هر دو #نیمه‌ی_خالی و #نیمه‌ی_پر لیوان‌های موضوع نقد. ديدن فقط نیمه‌ی خالی، حاکی از میل به تخريب دیگران، تعصب یا گرایش‌های غير حرفه‌ای و یا خودبرتربینی در رویکرد #باصطلاح_ناقد است.
۴- بدیهی است در لیوان متون‌ من یا استادان من، يا ديگر استادان نظریه‌پرداز بخش‌هایی از لیوان‌های ما خالی بوده‌ باشد، اين از مسلمات تاريخ علم و فلسفه است، اما برخورد با اين نیمه‌های خالی لیوان‌ها، به‌راستی، در تاریخ علم و فلسفه، چگونه پر شده‌اند؟
ح.ا.تنهایی
@hatanhai
#اخلاق_نقد #نقد_علمی #نقد  #قواعد_نقد #باصطلاح_نقد #باصطلاح_ناقدان #مفاهیم_تحلیلی #بنیان‌های_فرامکتبی #جامعه‌شناسی_نظری #ادبیات_اخلاق‌مدارانه #نیمه‌ی_خالی #نیمه‌ی_پر #قانعی_راد #معین #تنهایی #ح_ا_تنهایی
«آغاز بخش نخست»
قلمرو علمی نیاز به شخصیت علمی، زبان علمی و تفکر علمی دارد.
(در پاسخ به #دکتر_سعید_معدنی)
🖋الناز شیری
۱۲ اسفند ۱۴۰۲

اگر تاکنون در دفاع از پارادایمی که به آن تعلق فکری دارم، هیچ متنی منتشر نکرده‌ام چند دلیل اساسی دارد:
یکم؛ تصورم بر این است که اگر نوشته‌های علمی بدون سوگیری خوانده شوند و قصد مخاطب استخراج یک یا چند جمله برای تخریب دیگری نباشد، پاسخ بسیاری از نقدها به دست می‌آید. اما این نگاه به #جامعه‌ی_آکادمیک_ایران کمی دور از ذهن است و هر چه جلوتر می‌روم، وضعیت نابسامان‌تر می‌شود.
دوم؛ در جامعه‌ی آکادمیک جهان مدرن، بر اساس متون خوانده‌شده، پرسش‌هایی طرح می‌شوند و نگارنده بر اساس تمایل خویش به آن پاسخ می‌دهد. اما در #جامعه‌ی_علمی_ایران، نقد با توهین و دادن نسبت‌های ناروا (اگر نگوییم یکسان پنداشته شده) آمیخته شده است و من در #جامعه‌شناسی_نظری آموختم که باید نقدهای علمی را از #نقدهای_خرافی جدا کرد. بنابراین هر نقدی نیاز به پاسخ ندارد، زیرا #باصطلاح_نقد است.

اگر تاکنون پاسخی به فرد خاصی نداده‌ام، نیز چند دلیل دارم:
یکم؛ زمانی که زبان استاد تنهایی به مراتب‌تر علمی‌تر از من است، بر اساس منطق علمی، پاسخگویی به نقدها (و نه #باصطلاح_نقدها) را به او واگذار کردم. حالا که مخاطب قرار گرفته‌ام و از شما، #دکتر_معدنی چیزی جز احترام و انصاف به یاد ندارم، وظیفه‌ی خود می‌دانم که پاسخ بدهم.
دوم؛ زمانی که در سال‌های گذشته، آقای عبدی پاسخ یکی از نقدهای منتقدین را داد، #باصطلاح_ناقدین از این پاسخگویی رنجیده شدند و هنوز هم افراد مختلف در موقعیت‌های متفاوت به آن پاسخ رجوع می‌کنند. درواقع از آن دستاویزی برای #باصطلاح_نقدهای دیگر ساخته‌اند. بدین سبب از پاسخگویی دوری می‌کردم، اما حال که مخاطب اساتید هستم، لازم دانستم در برابر بزرگواری آنان رسم ادب را به جا بیاورم.
سوم؛ زمانی که در سال ۱۳۹۵ در دفتر پژوهش دانشکده‌ی علوم اجتماعی (مجتمع ولیعصر، اتاق ۴۱۱۰، کنار اتاق دفاع) با یک استاد هیئت علمی درباره‌ی #جامعه‌شناسی_دین و #جامعه‌شناسی_دینی گفتگو کردیم، من به آن استاد گفتم: «استاد تنهایی معتقدند برخی جامعه‌شناسان مانند شلر و برگر در #هستی‌شناسی خود از دیدگاه‌های دینی تأثیر گرفته‌اند. جامعه‌شناسی این نظریه‌پردازان #جامعه‌شناسی_دینی است. ولی #تبارهای_هستی‌شناسی نظریه‌پردازانی مانند دورکهیم متأثر از دین نیست و این جامعه‌شناسان #جامعه‌شناسی_دین را مطرح می‌کنند». استاد محترم در پاسخ گفتند: «یعنی برگر و شلر می‌توانند به این پرسش پاسخ دهند که خدا چیست؟». من از شنیدن این جمله هم متعجب شدم و هم متأسف!! زیرا هنوز #قلمرو_پرسش_علمی و #پرسش_فلسفی و الاهیاتی نزد آن استاد محترم روشن نبود و من این را به او گفتم. بنابراین الزامی برای قانع کردن فردی که #قلمروی_علمی را با قلمروهای دیگر در آمیخته وجود ندارد.
چهارم؛ به یاد دارم در کارگاه زمستانه‌ای که زمستان ۱۳۹۶ در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شده بود و افتتاحیه‌ی این کارگاه با سخنرانی مرحوم دکتر #منوچهر_آشتیانی برگزار شد، در روز سوم و پس از کارگاه‌هایی در شاخه‌های مختلف با اساتید متفاوت، روز جمعه که روز پایانی بود، نشستی با حضور مرحوم #دکتر_قانعی‌راد و #استاد_تنهایی درباره‌ی «تحلیل مسائل اجتماعی ایران» برگزار شد. در آن نشست که بیش از ۶۰ مخاطب داشت، استاد تنهایی در میان مطالب خود گفتند: «من #بنیان‌گذاران را از #کلاسیک‌ها تفکیک می‌کنم» و بعد سخنان خود را ادامه دادند. #دکتر_قانعی‌راد در آغاز سخنان خود از #استاد_تنهایی پرسیدند: «تفاوت میان #بنیان‌گذار و #کلاسیک را در چه می‌دانید؟» و #استاد_تنهایی به ارائه‌ی دلایل خود پرداختند که یکی از آن‌ها شکل‌گیری یک پارادایم جامعه‌شناختی بر اساس نظریه می‌تواند دلیلی بر بنیان‌گذار بودن نظریه‌پرداز باشد مانند نظریه‌ی دورکهیم، وبر، مارکس و مید. نظریه‌هایی هم وجود دارند که مهم هستند و در زمان خود به تحلیل مسائل اجتماعی پرداخته‌اند، اما پارادایمی بر اساس آن نظریه شکل نگرفته است، مانند نظریه‌ی اسپنسر. #دکتر_قانعی‌راد در حضور همه‌ی مخاطبان فرمودند: «این موضوع بسیار مهمی است و من تا به حال به آن توجه نکرده بودم». در آنجا نه‌تنها شأن ایشان زیر سؤال نرفت، بلکه #شخصیت_علمی او بیشتر به چشم آمد. #استاد_تنهایی نیز همیشه از ایشان به‌عنوان فردی با #زبان_و_منش_علمی یاد می‌کند و از دانشجویان وی نیز شنیدم که توصیه به شرکت در کلاس‌های #استاد_تنهایی داشتند. این همان گفتگویی است که بسیاری در جستجوی آن هستند، گفتگویی انتقادی که میان دو استاد وجود داشت و هر دو به پرسش‌ها و #نقدهای یکدیگر پاسخ می‌دادند و #زبان_علمی را به خرافه‌ها نیالودند.

پایان بخش نخست

#ح_ا_تنهایی
#جامعه‌شناسی_تفسیری
#جامعه‌شناسی_نظری
#جامعه‌شناسی_درمانی
#جامعه‌شناسی_شیکاگویی
#دکتر_سعید_معدنی
#دکتر_قانعی‌راد
@hatanhai
«آغاز بخش دوم»
چیستی نکوداشت؟! چیستی گفتگوی انتقادی؟! (قسمت ۱)
(در پاسخ به #دکتر_سعید_معدنی)
🖋الناز شیری
۱۳ اسفند ۱۴۰۲

نکته‌ی نخستِ متن #دکتر_معدنی به چرایی نبود انتقاد در سخنان #دانشجویان_استاد_تنهایی در مراسم #نکوداشت ایشان مربوط است. گذشته از اینکه ماهیت #مراسم_نکوداشت #گفتگوهای_انتقادی را شامل نمی‌شود، یادآوری خاطره‌ای می‌تواند پاسخ این پرسش را بدهد. در سال ۱۳۹۸ پس از سال‌ها تحریم نام #دکتر_آریان‌پور، تصمیم به برگزاری #نکوداشت_استاد_آریان‌پور گرفتیم. استادی که ما او را #بنیان‌گذار_پارادایم_تضادگرایی_در_ایران می‌دانیم و حق او به جا آورده نشده است. اما به دلیل شیوع کووید ۱۹ این نشست به تعویق افتاد و تصمیم به برگزاری این مراسم در هشتم اسفند ۱۴۰۰ همزمان با زادروز ایشان گرفته شد. در فرایند انتخاب سخنرانان، یکی از اساتید پیشنهادشده از سوی #هیئت_مدیره‌ی_انجمن_جامعه‌شناسی_ایران، #دکتر_احمد_اشرف بودند. حضور و سخنرانی ایشان برای هر #نکوداشت_علمی مغتنم است و #استاد_تنهایی نیز به‌عنوان #مدیر_گروه_علمی_تخصصی_جامعه‌شناسی_نظری تماسی تلفنی با ایشان داشتند و گفتگوی مفصلی درباره‌ی کتاب‌ها و تحلیل‌های #استاد_آریان‌پور میان این دو استاد انجام شد. نتیجه‌ی گفتگوی #استاد_تنهایی و #دکتر_اشرف این بود که به دلیل انتقاد #دکتر_اشرف به برخی تحلیل‌های #دکتر_آریان‌پور و همسویی نظرات #استاد_تنهایی و #دکتر_اشرف درباره‌ی #نقد_مارکسیسم_ارتدکس، از سخنرانی #دکتر_اشرف در مراسم دیگری بهره‌مند گردیم که #ماهیت_انتقادی داشته باشد. زیرا قصد ما #نکوداشت_آریان‌پور بود نه نقد ایشان. به همین دلیل در همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره‌ی جامعه‌ی ایران از #دکتر_اشرف دعوت کردیم و ایشان نیز مقاله‌ی خود را ارسال کرده و نقدهایشان را نیز در مقاله آورده بودند. بنابراین #مراسم_نکوداشت و #سخنرانی_انتقادی را از هم تفکیک می‌کنیم و ما هنوز #گفتگوهای_انتقادی زیادی را که با استاد تنهایی داریم را منتشر نکرده‌ایم. بنا نیست من به‌عنوان #دانشجوی_استاد_تنهایی از او کپی‌برداری کنم و مانند پیروان ادیان با ایشان بیعت کنم. همانطور که در #نکوداشت_استاد_تنهایی نیز اشاره کردم، ایشان مفاهیم، اصول و قواعد علم جامعه‌شناسی را در اختیار دانشجویانش قرار داد و در زبان عامیانه، «به دانشجویان ماهی نداد، به آنان ماهیگیری یاد داد» و من خود را نه مرید #استاد_تنهایی، بلکه #پیرو_پارادایمی می‌دانم که به آن تعلق فکری دارم و وظیفه‌ی گسترش آن را دارم؛ کاری که #استاد_تنهایی انجام می‌دهد و با گسترش پارادایم استادش #هربرت_بلومر بر اساس تاریخ جوامع شرقی سعی دارد از #تلفیق_نظری استفاده کند و جامعه‌ی ایران را مطالعه نماید.

نکته‌ی دوم که جای تعجب است، به تجربه‌های #باصطلاح_ناقدین مربوط می‌شود که گویا بیشتر از #استاد_تنهایی با #هربرت_بلومر بحث و گفتگو داشته‌اند و زوایایی از شخصیت و نظرات ایشان را که #استاد_تنهایی در طول دوره‌ی تحصیل خود نتوانسته‌اند کشف کنند را آنان کشف کرده‌اند!! چنانچه یکی از #باصطلاح_ناقدین می‌نویسد: «او ادعا می‌کند که یک بلومری است، اما دین و عرفان هیچ سهمی در جامعه‌شناسی‌ بلومر ندارد». این اساتید که جز کتاب یان کرایب، ریتزر و اسکیدمور را نخوانده‌اند، نظراتی می‌نویسند که نشان از رابطه‌ای عمیق میان آنان و #پرفسور_هربرت_بلومر دارد که البته پرسش‌برانگیز است!!!

نکته‌ی سوم؛ ما #نقد_پارادایمی را #نقد_علمی نمی‌دانیم، بدین معنا که وقتی من از دریچه‌ای #معرفت‌شناختی به جهان پیرامون خود می‌نگرم که تعلق نظری‌ام را در #پارادایم_تفسیرگرایی تعریف می‌کند، از همین دریچه‌ی #معرفت‌شناختی #عوامل‌گرایانی مانند دورکهیم به صورت کاملا طبیعی پذیرفته نمی‌شوند. برای نقد باید سکوی #معرفت‌شناختی را تغییر داد، برای نقد دورکهیم باید از نگاه دورکهیم به جهان نگریست. زمانی که در سال ۱۳۹۸ آقای ذوالفقاری دبیر وقت #گروه_جامعه‌شناسی_ایران از من خواستند که شماره‌ی تلفن #استاد_تنهایی را برای شرکت در نشست نقد کتاب‌های #دکتر_آزاد_ارمکی در اختیار ایشان قرار دهم، پاسخ استاد به آقای ذوالفقاری پاسخی کاملا منطقی بود: «من همه‌ی آثار #دکتر_آزاد_ارمکی را نخوانده‌ام و با #دستگاه_نظری ایشان آشنا نیستم. درست نیست که با نگاه به یک متن در کتاب یا مقاله، بر کرسی #نقد ایشان بنشینم». #نقدهایی که در #جامعه‌ی_آکادمیک_ایران در قالب کتاب منتشر می‌شوند، هیچکدام #دستگاه_نظری را با نشستن بر سکوی معرفتی نظریه‌پرداز #نقد نکرده‌اند و #باصطلاح_ناقدین به #نقدهای_خرافی خود استناد می‌کنند.

پایان بخش دوم

#ح_ا_تنهایی
#جامعه‌شناسی_تفسیری
#جامعه‌شناسی_نظری
#جامعه‌شناسی_درمانی
#جامعه‌شناسی_شیکاگویی
#دکتر_سعید_معدنی
#دکتر_آریان‌پور
#دکتر_احمد_اشرف
@hatanhai
2024/11/17 09:35:46
Back to Top
HTML Embed Code: