Telegram Web Link
اسپانیا، ایرلند و نروژ رسماً فلسطین را کشور خواندند

🔹مقام‌های ارشد سه کشور اسپانیا، ایرلند و نروژ اعلام کردند که فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت می‌شناسند.

🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
BREAKING:

🇪🇸🇺🇲
اسپانیا با انگشت وسط به آمریکا

ما کشور فلسطین را با پایتختی بیت المقدس شرقی به رسمیت می شناسیم.

🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
«"اسدالله علم" خیلی اصرار داشت وزارت کشور را به من بدهد ولی زیر بار نرفتم و آخرش ناچار وزارت فرهنگ را قبول کردم. تمامِ وقتِ من در وزارت فرهنگ صرف چیزی می شد که اعتقاد داشتم برای مملکت لازم است و آن مسئله، حداقل تعلیم و تربیت برای تمام افراد کشور بود که این کار یک نوع دفاع ملی است، سپاه دانش را به این قصد تأسیس کردم...همه مخالف آن بودند.
ساواک و در درجه ی اول شاید آمریکایی ها هم در این مخالفت مؤثر بودند، چون خیال می کردند اگر مردم باسواد شوند کمونیست می شوند.»

#پرویز_ناتل_خانلری


@mosighi_andishe
دستخط "علامه على اكبر دهخدا":
«اگر با سرنیزه می شد سلطنتی را حفظ کرد، "سلطان عبد الحميدها"، "نیکلاها"، "فاروق ها"، حالا بر تخت خود مستقر بودند».

@mosighi_andishe
خاطره‌ای از به‌آذین، نویسنده، و مترجم ایرانی از زبان هوشنگ ابتهاج

■ ۱۰ خرداد سالروز درگذشت به‌آذین است.

....فقری که "به‌آذین" کشید کمتر کسی کشید… خانومِ "به‌آذین" از اقوامِ نزدیکِ اون چهاردهی‌هاست که از مالکانِ بزرگ لاهیجان بودن. "به‌آذین" رابطه‌ی خودشو با خواهرها و برادرهای خودش قطع کرد. چرا؟برای این‌که یکی‌شون سرهنگ بود، یکی‌شون مدیر بود. البته شغل‌های معمولی داشتند. اون زاهدوارگی عجیب و غریبِ "به‌آذین" رو نداشتند. بعد "به‌آذین" از "اقدس" خانوم(همسرش) هم خواسته بود که با خانواده‌اش رابطه نداشته باشه چون اونا به قول " به آذین" مرتجع بودن، مالک بودن و از این حرفا. واقعا " به آذین " با اعتقاد زندگی کرد. حالا این که این اعتقاد درست یا نادرسته بحث دیگه ایه.

ظاهرا یه روزی دیگه به تنگ اومده و برای نونِ شبشون هم محتاج شدن. نشسته با خودش حساب کرده که خُب من خواستم این‌طوری زندگی کنم، زن و بچه‌ام چه گناهی کردن؛ من اگه نباشم اینا به طور طبیعی برمی‌گردن به خانواده‌شون و در نتیجه تصمیم می‌گیره خودشو بکشه. بعد بچه‌ها رو می‌فرسته بیرون که برن پارک و بعد وصیتشو می‌نویسه و سفره رو پهن می‌کنه و لگن میاره و می‌شینه و تیغِ ریش‌تراشو آماده می‌کنه که رگشو بزنه. در همین لحظه زنگ می‌زنن، مردد می‌شه که چی‌کار کنه. زنگ دوم و سوم؛ می‌ره درو باز می‌کنه که می‌بینه آقای "آل رسول " از انتشاراتِ "نیل" اومده که بهش پیشنهادِ ترجمه رمانِ "ژان کریستف " رو می‌کنه و یه پولی بهش میده…..

از کتاب:
پیر پرنیان اندیش (خاطرات هوشنگ ابتهاج - ه . الف. سایه)

○محمود اعتماد زاده ( به‌آذین)
تولد: ۱۲۹۳ رشت
مرگ : ۱۳۸۵ تهران.

@Saeed_Maadani
هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره ۱۰۸۳

@Saeed_Maadani
nasim1083.pdf
854.5 KB
nasim1083.pdfنسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۸۳

🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*

زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)

تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹

@Saeed_Maadani
کتیبه

سعید معدنی

شعر "کتیبه"ی شاعر و ادیب بزرگ مهدی اخوان ثالث، از آن شعرهایی است که اگر خوانده شود مضمون آن دیگر فراموش نخواهد شد، و شما به مناسبت‌های مختلف از این سروده یاد خواهید کرد. بسیاری نیز ابن شعر را حفظ کرده‌اند و هرازگاهی با یاد آن گویی به یک کشف و شناختی نایل آمده و سپس یاسی عمیق شما را فرا می‌گیرد.

من با خواندن این شعر خیلی چیزها را به یاد میآورم. از جمله: چریک‌های مبارز دوره شاه، افسانه سیزیف آلبرکامو، برخی اشعار خیام، نوعی نهیلیسم که ناامیدی عمیقی به بار نمی آورد! و....

   محور اصلی شعر فراز زیر است:
"کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند"
این فراز در شعر دو بار تکرار می شود. در بار نخست شما را همراه با شاعر به وجد می آورد و بار دوم به یاس می افکند.

داستان کتیبه اخوان ثالث از این قرار است که عده ای که پاهایشان با زنجیر به هم وصل شده در پای یک بلندی ایستاده اند به زحمت بالا می روند و می بینند روی صخره‌ی سنگی (کتیبه) نوشته شده "کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند"
با هزار زحمت همراه با صحنه های زیبایی که اخوان برای ما تصویر می کند و می سازد صخره را با مشقت فراوان بر می گردانند و می بینند روی دیگر آن نیز همان نوشته است.
"کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند"!

ظاهرا زندگی نیز همین است!
شاید بی‌شمار انسان در طول تاریخ همه عمر تلاش کرده اند که این کتیبه راز آلود را برگردانند. و دیده‌اند آن سوی ماجرا هم همان است و رازی وجود ندارد.

حافظ نیز می‌گوید: همه جهان و کار جهان "هیچ در هیچ است" و حتی می گوید نه یکبار بلکه  هزار بار تحقیق کرده‌ام، تا به این نتیجه رسیده ام:
جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق


‐‐--------^^^^^----------'^^^^^-----

متن شعر "کتیبه"

سروده: مهدی اخوان ثالث

فتاده تخته سنگ آن سوی‌تر، انگار کوهی بود.
و ما این سو نشسته، خسته انبوهی

زن و مرد و جوان و پیر

همه با یکدیگر پیوسته لیک از پای

و با زنجیر

اگر می کشیدت سوی دلخواهی
به سویش می توانستی خزیدن، لیک تا آنجا که رخصت بود
-تا زنجیر-

ندانستیم
ندایی بود در رؤیای خوف و خستگیهامان
و یا آوایی از جایی، کجا؟ هرگز نپرسیدیم.

چنین می گفت:
" فتاده تخته سنگ آن سوی، وز پیشینیان پیری
بر او رازی نوشته است، هر کس جفت...."

چنین می گفت چندین بار

صدا، و آنگاه چون موجی که بگریزد ز خود در خاموشی
می خفت.

و ما چیزی نمی گفتیم.
و ما تا مدتی چیزی نمی گفتیم .

پس از آن نیز تنها در نگه مان بود اگر گاهی
گروهی شک و پرسش ایستاده بود.
و دیگر سیل و خیل خستگی بود و فراموشی
و حتی در نگه مان نیز خاموشی
و تخته سنگ آن سو اوفتاده بود.

شبی که لعنت از مهتاب می بارید
و پاهامان ورم می کرد و می خارید
یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود
لعنت کرد گوشش را و نالان
گفت: «باید رفت.»

و ما با خستگی گفتیم: «لعنت بیش بادا!
گوشمان را چشممان را نیز باید رفت»

و رفتیم و خزان رفتیم تا جایی که تخته سنگ آنجا بود
یکی از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت آنگه خواند:
ـ «کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند.
»

و ما با لذتی بیگانه این راز غبارآلود را
مثل دعایی زیر لب تکرار می کردیم.

و شب شط جلیلی بود پر مهتاب
هلا یک...دو ....سه......دیگر بار
هلا، یک، دو، سه، دیگر بار
عرق ریزان، عزا، دشنام ـ گاهی گریه هم کردیم
هلا، یک، دو، سه، زینسان بارها بسیار
چه سنگین بود اما سخت شیرین بود پیروزی
و ما با آشناتر لذتی، هم خسته هم خوشحال
ز شوق، و شور مالامال

یکی از ما که زنجیرش سبک تر بود
به جهد ما درودی گفت و بالا رفت
خط پوشیده را از خاک و گل بسترد و با خود خواند

(و ما بی تاب)

لبش را با زبان تر کرد(ما نیز آنچنان کردیم)
و ساکت ماند
نگاهی کرد سوی ما و ساکت ماند
دوباره خواند، خیره ماند، پنداری زبانش مرد
نگاهش را ربوده بود ناپیدای دوری، ما خروشیدیم

«بخوان!» خیره به ما ساکت نگا می کرد
فرود آمد، گرفتیمش که پنداری که می افتاد
نشاندیمش
به دست ما و دست خویش لعنت کرد.

ـ چه خواندی، هان؟»

مکید آب دهانش را و گفت آرام:

ـ «نوشته بود

همان،

کسی راز مرا داند،
که از این رو به آن رویم بگرداند


نشستیم
و
به مهتاب و شب روشن نگه کردیم
و شب شط علیلی بود.

( مکان و زمان سرودن شعر؛ تهران - خرداد 1340)

@Saeed_Maadani
#داش_فریدصلواتی

همیشه برایم این سوال بوده که : #داش_فرید چطور می شود در یک کشور دو میلیارد جمعیتی چون چین ، که تاریخش گواه از اختراع کاغذ ، نقاشی ، و اندیشه زیبای کونفوسیوسی و هزاران دست از این موارد میدهد در این زمانه حال ، هیچگاه حتی یک مورد کوچک هم نمی شنویم که این کشور ، هنرمند ، ادیب ، عالم ، متفکر ، نویسنده ، موسیقیدان ، فیلسوف و ... از خود تربیت کرده و به جهانیان معرفی کرده باشد.
چه شد ملتش تبدیل به انسانهای مصرفی شدند؟
دقت کرده اید کشور کوچکی چون تاجیکستان با جمعیتی کمتر از هشت میلیون نفر چقدر زیبا هویت و فرهنگش را به جهانیان معرفی میکند ؟
متولیان فرهنگی و برنامه ریزانشان نگذاشتند موسیقی شان فراموش شود.
کره جنوبی با آن همه تکنولوژی راه چین کمونیست را در پیش نگرفت و با ساخت سریالها ، فیلمها و موسیقی های متفاوت ، نگذاشت فرهنگ و هویتش به فراموشی سپرده شود.
ملتش تبدیل به آدمهای مصرفی نشدند
گروه موسیقی پسران بی تی اس ، نمونه همین ارائه کردن موسیقی به جهانیان است .
کشور همسایه #کره_شمالی راه اندیشه #کمونیست را در پیش گرفت و به ناکجااباد رسید .
نه عالمی ، نه هنرمندی ، نه نویسنده و متفکری ، هیچ و هیچ .
ملتش تنها ادمهای مصرفی ، بی خاصیت ، خالی از محتوا ، نوکر ، مجیزگو و بله قربان گو.
کشوری چون روسیه که روزگاری ادبیاتش با نام بزرگانی چون #شولوخوف ، #پوشکین، لرمانتف، #چخوف ، #نیکلای_گوگول ، #ماکسیم_گورکی ، #تولستوی ، الکساندر گریبایدوف عجین شده و معماری و موسیقی اش چون #دریاچه_قو  اثر جاودانه #پیوتر_ایلیچ_چایکوفسکی که جزو یکی از بی نظیرهای عرصه موسیقی است حال تبدیل به جامعه مصرفی شده .
حاکمینش ، ملت روسیه را به سمت و سویی سوق دادند که دیگر حرفی از تحول اندیشه و نواوری نیست .
هر کجا سفر می کنی فاحشه های روسی و چینی زبان زد عام و خاص هستند .
گویا اندیشه های کونفوسیوس چینی و ادبیات چخوف روسی هیچگاه در این جوامع وجود نداشتند .
زمانی #داش_فریدصلواتی با سینمای بی نظیر روسیه شور و حال میکرد.
در سال‌های قبل از فروپاشی روسیه صنعت فیلم این کشور در عرصه بین‌المللی شناخته شده بود.
بارها فیلم رنگ انار #پاراجانف را دیدم و هر بار از این فیلم نکاتی آموختم .
تاجیکستانی که روزگاری جزو شوروی سابق بود ، حاکمینش تلاش کردند غرق در افکار روسیه و چین نشوند ، که اگر به کمونیست جدید و اندیشه هایش اعتماد می کردند دیگر چیزی به عنوان هویت تاجیکی باقی نمی ماند.
و تبدیل به جامعه مصرفی می شدند که قیافه شان نماد انسانیست داشت .
و رفتارشان چون حیوان بود که تنها می خورد ، می خوابد ، کار می کند و تولید مثل انجام می دهد.
اگر حرف #داش_فرید را باور ندارید به رفتارهای ملت چین ، روسیه ، کوبا ، ونزوئلا ، کره شمالی نظری بیندازید تا منظورم را متوجه شوید.
روزگاری تجارت سکس در نروژ و سوئد فراوان بود و حال شنیدم اگر دولتشان بفهمد کسی در این زمینه فعالیت می کند جریمه خواهد شد .
تحقیق کنید برخی برای امرار معاش در ونزوئلا و کوبا دست به چه کارها می زنند ؟
کیفیت زندگی ما را دو چیز تعیین میکند:
۱. کتابهایی که میخوانیم
۲. انسانهای که ملاقات میکنیم
امیدوارم مسئولان ما دقت کرده و مراقب عملکردها و اهداف این دو کشور چین و روسیه باشند . بارها ثابت شده قابل اعتماد نیستند .
اینها به ملت خود رحم نمیکنند چه انتظاریست منافع ما ایرانیان را در نظر بگیرند ؟
مراقب باشید هویت و فرهنگمان را چون ملتشان نگیرند و ما را چون ملتشان تبدیل به آدمهای مصرفی کنند که تنها دغدغه شان خرید ارزان مرغ ، گوشت و دستمال دستشوییست.


ارتباط با #داش_فرید
@DashFaridSalavati
کانال #داش_فریدصلواتی
https://www.tg-me.com/farid_salavati
اینستاگرام #داش_فرید
http://www.instagram.com/faridsalavati
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ رضا بابایی

🖊 آلزایمر ملی!


🔺بسیاری از مردم به‌تقریب می‌دانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان، اما من دانشجویانی را دیده‌ام که نمی‌دانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا پسرش.. ایرانیان، قطعه‌هایی از تاریخ را هزار بار شنیده‌اند و می‌دانند، اما تمایلی به شنیدن مهم‌ترین بخش‌‌های تاریخ معاصرشان ندارند.
🆔 @sokhanranihaa
🔺نام تمام جنگ‌های صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را می‌دانند ولی اگر از آنان بپرسند که استبداد صغیر مربوط به چه دوره‌ای است و چرا آن را «صغیر» می‌نامند، مات و مبهوت به پرسش‌گر نگاه می‌کنند. آیا در صد و بیست سال گذشته ، یک ایرانی را می‌توانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله اشک ریخته باشد؟ نه..! چرا؟ چون ایرانی نمی‌داند او کیست!

🔹او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، می‌خواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماه‌ها در سیاه چال قجری ، کتک خورد.. شکنجه‌گر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند. آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.

🔹این روضه‌های جانسوز در تاریخ ما کم نیست. کسی می‌داند محمدعلی شاه، روزنامه‌نگارانی همچون صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟ آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند، شکنجه‌گران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه نداشتند.

🔸به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها، کلمۀ مشروطه و عدالت‌خانه و آزادی را فریاد کشیدند. آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت. چون باورش نمی‌شد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.

🔸ایرانیان از شیخ فضل‌الله نوری بیش از این نمی‌دانند که نام یکی از بزرگ‌راه‌های تهران است، و از جنس اختلافات او با روشنفکران و آخوند خراسانی (رهبر معنوی مشروطه) در بی‌خبری محض به سر می‌برند.
ایرانی نمی‌تواند دربارۀ رژیم پهلوی که آن را برانداخت، بر پایۀ منابع و آگاهی‌های مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛ اما از حرمسرای یزید و حیله‌های معاویه بی‌خبر نیست.

🔺آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران ، بیشتر می‌داند یا دربارۀ قیام مختار؟
چند ایرانی را می‌شناسید که نام تیمورتاش و علی‌اکبر داور را شنیده باشد؟ و چند ایرانی را می‌شناسید که نام خواجه نظام‌الملک طوسی را نشنیده‌ باشد؟

🔺کسی که نمی‌داند علی‌اکبر داور کیست؟ نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم. کسی که زندگی تیمورتاش را نداند، از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟ کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ معاصر، مهم‌ترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟

🔹چند ايرانی را می‌شناسيد كه بداند چرا در مجلس پنجم ِ مشروطه از پيشنهاد رضاخان، مبنی بر تغيير سلطنت قاجار به جمهوری، استقبال نشد؟ چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكی از امامزاده‌های كاشان نيست؟ آيا مردم ايران می‌دانند چرا انگليسی‌ها رضاشاه را تبعيد كردند؟ آيا كسی می‌داند چرا ناصرالدين شاه مخالف تدريس جغرافيای بين‌الملل در دارالفنون بود؟ اين دانستنی‌ها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است.

🔹مدرسه به معنای امروزین آن، به همت میرزا حسن رشدیه و کسانی همچون میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.. پیش از او و هم‌فکرانش ، فرزندان ایران در مکتب‌ خانه‌ها «الف دو زَبَر اَن ، دو زیر اِن ، دو پیش اُن» می‌خواندند.. او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر..! قبر او در یکی از قبرستان ‌های قم است.

🔸نوروز امسال برای زیارت قبر او به آنجا رفتم. هر چه گشتم قبرش را نیافتم. هیچ کس هم نام او را نشنيده بود و نشانی قبرش را نمی‌دانست. در همان قبرستان، مردی عامی ولی صاحب کرامات دفن است. می‌گویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که می‌دید، می‌شناخت..!
بر مزار او مقبره‌ای ساخته‌اند و مردم نیز گروه‌گروه به زیارتش می‌روند.

🔸اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است!
آلزایمر ملی، این سرمایۀ سرنوشت‌ساز را بر باد داده‌ است. کتاب‌های درسی و رسانه‌ها به ‌ویژه‌ صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشته‌اند.

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
بالاتر از سیاهی: نماز سرخ

یکی از بدیع‌ترین و بعیدترین جلوه‌های "اتحاد" در تاریخ معاصر ایرانیان "نماز سرخ" است: پرفورمنسی تمام‌عیار از نماز خواندن کمونیست‌ها پشت سر ممد رینگو!

تلخی میوۀ این "اتحاد" هرگز نمی‌تواند و نباید جنبۀ شمایل‌گونۀ آن را به حاشیه ببرد. تصاویر باقی مانده از این اجرا هرگز به شایستگی به چشم نیامده، قدر ندیده و تشریح نشده، اما بازیابی و بازخوانی آنها بیننده را با مصداق کامل کمدی‌ـ تراژدی‌هایی آشنا می‌کند که  تنها در وضعیت‌های انقلابی بر روح آشفتۀ افراد و روان گسیخته از رنج جوامع مستولی می‌شود.

در مهر ۱۳۵۶ کلیسای سن‌ماری در پاریس محل اجرای اعتراضی عجیبی بود: در نماز جماعتی به تدارک محمد منتظری، پسر آیت‌الله منتظری، مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها پشت سر روحانیون مبارز قامت بستند، با لب‌های تشنه و دهان‌های گرسنه از اعتصاب غذا تکبیر گفتند و نماز خواندند. این نمایش اثرگذار و غریب از "اتحاد" از هر حیث شایستگی مطالعه‌ای نقادانه دارد: از حیث دینی، تاریخی، اجتماعی، ژورنالیستی و بالاخص از جنبۀ هنری و پرفورماتیو:

در فیلم آسوشیتد پرس، ابتدا نمای بیرونی کلیسا نشان داده می‌شود: در و دیوار کلیسای مسیحیان با عکس‌هایی از روحانیون (طالقانی، مدرس، خمینی و ...)، مخالفان رژیم شاه و زندانیان سیاسی چپ، علامت «ستارۀ سرخ» و نوشته‌هایی از علی شریعتی و آیات قرآن پوشانده شده است. آیۀ ۵۸ سورۀ حج با نظر به مبارزات ایرانیان دایاسپورا و احتمالاً شخص آیت‌الله خمینی انتخاب شده که آن زمان در عراق بود: وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.
صدای ارگ کلیسا می‌آید و دوربین آرام‌آرام پایین می‌کشد تا جماعت را نشان دهد: عده‌ای با نقاب سرخ زیر پتوی پلنگی نشسته‌اند. نقاب عبارت است از بریده‌پارچه‌ای سرخ که بی‌عمامه‌ها با کش بسته‌اند پس کلّه‌ و آخوندها بندَش کرده‌اند به عمامه. جای چشم‌ها و دهان‌ها سوراخ است و بعضی عینکشان را روی نقاب سوار کرده‌اند. لختی شعار می‌دهند، پس به نماز می‌ایستند. پیش‌نماز، در فضایی مطلقاً آبزورد، روی پوست ببر، می‌ایستد و صدای الله اکبرش به نوای سحرانگیز ارگ کلیسا می‌آمیزد.

شاید کمتر اعلان "اتحاد سیاسی"ای را بتوان یافت که، چنین جنبۀ بصری و مفهومیِ ارگانیکی داشته باشد‌_ اجرایی رئال که قرار است معناآفرینی کند، اما چنان روی صحنه معصوم و برهنه می‌گردد که خود به مصداقی بدل می‌شود برای اشاره به معناباختگی مطلق.

#سایه_اقتصادی_نیا


@mosighi_andishe
اسپانیا از دادگاه سازمان ملل می خواهد که به پرونده آفریقای جنوبی که اسرائیل را به نسل کشی در غزه متهم می کند، بپیوندد. چندین کشور غیر اروپایی قبلاً این درخواست را مطرح کرده اند

🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
گاهی تشویق به فرزند آوری جنایت است

سعید معدنی

هفته گذشته که موج گرمای غیر قابل تحملّی آسیا را فرا گرفت ۱۵ نفر در هند از گرما مردند. البته این نوع حوادث در کشورهای پرجمعیت مثل هند عادی است. بعضاً اتفاق افتاده که بر اثر بارندگی و سیل صدها و شاید هزاران نفر کارتن خواب مرده‌اند. اما هند کشوری است که با قدرت دمکراسی‌اش، سیاست تنش‌زدایی و داشتن روابط حسنه با کشورهای قدرتمند شرق و غرب، گام‌های مؤثری در جهت توسعه و پیشرفت برداشته است. گزارش‌ها و بررسی‌ها نشان می‌دهد دولت‌مردان این کشور در دهه‌های اخیر با برنامه‌ریزی بیش از ۳۰۰ میلیون نفر (چهار برابر جمعیت کشور ما) را از فقر نجات داده است. با اینکه در این کشور یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفری وضعیت مردم نسبت به سال‌‌های دور بسیار بهتر شده اما هنوز مردمان زیادی خیابان خواب هستند. حتی عده‌ای در خیابان به دنیا می‌آیند، در خیابان بزرگ می شوند و در خیابان نیز می‌میرند.
هند امروز در بسیاری زمینه‌ها پیشرفت شایانی کرده اما زاد و ولد و رشد جمعیت بالا، آن هم از سوی اقشار فقیر و درمانده اجازه ریشه‌کن کردن فقر را نمی‌دهد. این کشور همچنان درگیر فقر و فقرا و خیابان‌خوابی انبوه هست. نیازی به گفتن نیست که منشأ بسیاری از جرم و جنایت‌ها و قتل و سرقت و انواع انحرافات فقر است.

در یادداشتی که اخیراً به قلم محمدرضا سرگلزایی خواندم مادر ترزا این راهبه مسیحی آلبانی‌تبارِ انسان دوست، بیش از ۶۰ دهه زندگی خود را با ایجاد سازمان خیریه‌ای در جهت کمک به فقرای هند گذراند، و برای این کار هم جایزه صلح نوبل گرفت و هم از سوی پاپ به عنوان قدیس شناخته شد.‌ با‌ وجود همه فداکاری‌های هفتاد ساله در هند و کارهای خیرش، انتقادات زیادی هم به وی و عمل‌کرد سازمان خیریه‌اش وارد شده، یکی از اشتباهات مهلک ایشان کمک به تولید و باز تولید فقر در هند است. ماجرا از این قرار است که از آن‌جا که وی به فقه مسیحیت و تقدیرگرایی مذهبی اعتقاد داشت، سقط جنین را گناه می‌دانست و به کسانی که از روی فقر می‌خواستند فرزند را سقط کنند، کمک می‌کرد تا فرزندشان به دنیا بیاورند. ظاهراً کارکردِ پنهان این نوع دل‌سوزی این بود که به فرزندان فقرای بی‌آینده روز به روز افزوده می‌شد. آقای سرگلزایی اشاره می‌کند "یک فیلسوف هندی گفته است اگر مادر ترزا این هزینه را صرف آموزش و جلوگیری از بارداری می‌کرد، بیشتر به هندی‌ها کمک کرده بود".

وقتی شما مردمان جامعه‌ای از جمله جهان سومی را تشویق به فرزندآوری می‌کنید، معمولاً اقشار فقیر و کم درآمد دست به این کار می‌زنند. اقشار متوسط و مرفّه، فرزندآوری را یا در برنامه خود ندارند و یا به یک یا دو فرزند اکتفا می‌کنند. به همین دلیل در دنیای مدرن دو گروه فرزندان کمتری دارند؛ شهرنشینان طبقه متوسط به بالا و تحصیل‌کرده‌ها.
سه گروه تمایل زیادی به فرزندآوری دارند: روستانشینان دارای فرهنگ و اقتصاد روستایی، فقرای شهری و کسانی که تحصیلات پایین دارند. به عبارتی تشویق به فرزندآوری در برخی کشورهای عقب‌مانده جهان سومی همچون هند و تداوم تولید فقر اشتباه بزرگی است. اگر آلمان و ژاپن و ایتالیا و بلژیک و سوئد و امثالهم تشویق به فرزندآوری می‌کنند، رشد جمعیت آن‌ها صفر یا منفی بوده و بیشتر مردم‌شان از رفاه کافی برخوردارند. اما در کشورهای عقب‌مانده که مردم نان شب‌شان را به زور درمی‌آورند و گرانی و تورّم و بی‌کاری و فقر بیداد می‌کند، تشویق به فرزندآوری نوعی جنایت است. تشویق‌ها و ترغیب‌های بی‌رویه‌ی مادرترزاهای دیروز، مرگ‌های فقیرانه‌ امروز را در گرمای تابستان و سرمای زمستان در خیابان‌ها رقم می‌زنند.

کسانی که به صورت کلامی و به ویژه مالی به فرزندآوری در جهان سوم تشویق می‌کنند، بدانند غالب مخاطبانی که تحت تأثیر تبلیغات قرار می‌گیرند و از آن استقبال می‌کنند، فقرا هستند. به عبارتی با این‌ کار به نوعی فقر را در کشورهای جهان سوم تولید و بازتولید می‌کنند.

دو نکته هم در انتها بگویم؛
اول اینکه جامعه هند کشوری با فرهنگ‌های متعدّد و متنوّع است. ممکن است برخی باورهای تقدیرگرایانه و رهبانیت در این فقیرانه زیستن تأثیر داشته باشد. وظایف دولت‌هاست که روی آن خرافه‌ها کار کنند که دولت هند در این راستا تلاش می‌کند.
دوم آنکه ممکن است کسانی هم شهرنشین بوده و با داشتن تحصیلات عالیه، دارای فرزندان زیادی باشند. این‌ها استثنا بوده و در علوم اجتماعی استثنا قاعده نیست.

۱۸ خرداد ۱۴۰۳

#سعید_معدنی
#مادر_ترزا
#باروری
#مرگ
#جهان_سوم
#هند

@Saeed_Maadani
هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره ۱۰۸۴

@Saeed_Maadani
nasim1084.pdf
1.3 MB
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۸۴

🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*

زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)

تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹

@Saeed_Maadani
بالاخره فهمیدم من و خیلی از ما شبیه چه چیزی هستیم، ما دقیقا شبیه یک سکانس خیلی خوب از یک فیلم هستیم که سانسور یا حذف شده، ما هرگز به نمایش در نیامدیم، ما ممیزی شدیم، می توانستیم یک‌ سکانس درخشان باشیم، علاوه بر اینکه دیده شویم و تحسین بیننده را توی سینما یا تلویزیون بر انگیزیم، آن فیلم می توانست فقط به خاطر آن سکانس حذف شده ی ما، سیمرغ یا اصلا اسکار بگیرد، اصلا همه ی منظور نویسنده و کارگردان، ما بودیم در همان سکانس حذف شده، می توانستیم تا مدتها به مناسبت‌های مختلف در شبکه های اجتماعی به مدت یکی‌ دو‌ دقیقه با کپشن های خوشگل دیده شویم و مردم انگشت مبارکشان را تحت عنوان لایک‌ روی صورتمان بکشند، برایمان کامنت بگذارند، هر جا که کسی شکست عشقی می خورد یا از زندگی سیر می شد، هر جا کسی دلتنگ می شد سکانس حذف شده را در صفحه ای پست می کرد، مثل سکانس خسرو شکیبایی در هامون که به بیتا فرهی می‌گوید: «من اگه اونی باشم که تو می خوای دیگه من، من نیست، منه خودم نیست». اما در عوض یک سکانس حذف شده شدیم، یک سکانس حذف شده، هیچ‌کس ما را ندید، انگار که اصلا وجود نداشته ایم.
.
.
.
.
.

#پویا_میرزاپور

@mosighi_andishe
Forwarded from عکس نگار
«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»

🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.

🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰

محمدحسن علایی
🔰آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه‌شناختی
@sociologicalperspectives

نعمت الله فاضلی
🔰تحلیل فرهنگی جامعه ایران
@Drnematallahfazeli

بی‌تا مدنی
🔰فمینیسم تفسیری پرگمتیستی
@sociology_of_sport

فریبا نظری
🔰جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
@Sociologyofsocialgroups

مصلح فتاح پور
🔰تحلیل آسیب های اجتماعی
@Analysisisocialproblems

ح.ا.تنهایی
🔰جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
@hatanhai

عادل سجودی
🔰جستاری در جامعه شناسی
@GILsociologist

احمد فعال
🔰تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
@bayane_azadi

سعید معدنی
🔰هفت اقلیم
@Saeed_Maadani

علی نوری
🔰خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
@iranian_familyy

حسین شیران
🔰جامعه‌شناسی شرقی
@OrientalSociology

اصغر ایزدی جیران
🔰آکادمی مردم‌شناسی
@IzadiJeiran

هادی خانیکی
🔰مجله رسانه فرهنگ
@resanefarhang

مسعود زمانی مقدم
🔰نوشته‌ها، مقالات و دوره‌های آموزشی
@masoudzamanimoghadam

مریم زارعیان
🔰ایران ما
@maryamzareian97

آرش احدی مطلق
🔰جامعه شناسی و اخلاق
@Sociology_of_Ethics

کاوه فرهادی
🔰انسان‌شناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیست‌بوم‌داری
@kaveh_farhadi

مسعود زمانی مقدم
🔰روش و پژوهش کیفی
@qualitative_methodology

🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰

🔘Click here to join us:

@madanibita
@dr_shirinvalipouri
@Mohamadzeinaliunari
وزیر نمی شدید...!

در دهه ۵۰ - ۱۳۴۰ خورشیدی نصرت رحمانی - شاعر معاصر - کار خبری و خبرنگاری هم می کرد. وی به صراحت‌بیان و رک‌گویی معروف بود. روزی به دفتر یکی از وزرا جهت مصاحبه می رود. پشت سر وزیر یک قفسه بزرگ کتاب پر از کتاب‌های قطور با جلد شکیل و نفیس بود. در حین مصاحبه نصرت رحمانی به کتاب ها اشاره می کند و از وزیر می پرسد این کتاب‌ها را خوانده‌اید؟ وزیر می‌گوید نه. نصرت رحمانی میگوید می دانستم. اگر می خواندید وزیر نمی شدید!

● ۲۷ خرداد سالروز در گذشت شاعر نوگرا نصرت رحمانی (۱۳۷۹- ۱۳۰۸) است.

#سعید_معدنی
#نصرت_رحمانی
#شاعر
#صراحت_بیان

@Saeed_Maadani
2024/11/16 13:59:16
Back to Top
HTML Embed Code: