Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️گزارشی میدانی از شکاف طبقاتی در ایران در دو پرده
✍️محمدباقر تاج الدین
✅پردۀ نخست: جنوب شهر سمنان؛ منطقۀ جنوبی این شهر که عمدۀ ساکنین آن را مهاجرین افغانی، زابلی،کرد، و شهروندان سایر شهرهای ایران تشکیل می دهند منطقه ای با بافت قدیمی و البته بسیار نامناسب برای زندگی است به گونه ای که دارای کوچه های باریک و خانه های با بافت فرسوده و فاقد کمترین امکانات زندگی است. در هر خانه ای برای مثال چندین خانوار زندگی می کنند که هر خانوار یک اتاق را در اختیار گرفته با سرویس بهداشتی و آشپزخانه در حیاط ساختمان که به صورت مشترک استفاده می شود. این خانه ها اغلب فاقد حمام بوده و ساکنین برای شست وشوی خودشان از توالت استفاده می کنند. ساکنین این خانه ها با فقر و محرومیتی عمیق و گسترده دست و پنجه نرم می کنند. شغل بیش تر افرادی که در این منطقه زندگی می کنند کار در معادن و برخی کارخانجات سمنان است. البته برخی افراد نیز دارای مشاغل کاذب مانند دستفروشی هستند. زنگ یکی از خانه ها را می زنم و خانمی مسن بیرون می آید که خودم را معرفی می کنم و ایشان مرا به داخل حیاط خانه هدایت می کند. خانه ای بسیار قدیمی و فرسوده با کم ترین امکانات لازم برای یک زندگی معمولی. ایشان مادر خانواده ای است با 5 فرزند که سه دختر و دو پسر دارد و اهل زابل هستند. این مادر با بیماری سختی هم دست و پنجه نرم می کند و ضمناً همسرشان نیز چند سالی است فوت شدند!! درآمدشان از طریق کار دختران در خانه های مردم به دست می آید که برای تأمین هزینه های 6 نفر بسیار ناچیز است. برای اثبات فقر و بدبختی شان یخچال شان را که قدیمی و کهنه است نشان می دهد که به جز چند بطری آب و مقداری گوجه و خیار و یک قالب پنیر دیگر هیچ چیز ارزشمندی برای گذران زندگی شان در آن وجود ندارد!!! نه خبری از گوشت و مرغ است و نه میوه و نه سایر نیازمندی های یک خانوار!! نگاهی به اتاق شان می اندازم که موکتی کهنه و پاره کف آن را پوشانده با چند پشتی کهنه و تلویزیونی قدیمی!! این تمام دارایی شان است که اگر محاسبۀ سر انگشتی کنیم شاید بشود 20 میلیون تومان!!!
✳️پردۀ دوم: خزر شهر در بابلسر؛ به واسطۀ حضور و سکونت یکی از دوستان نزدیکم در ویلای دایی شان که فرزندان شان در آمریکا ساکن هستند بعد از عمری برای نخستین بار وارد این شهرک اشرافی و اعیانی می شوم که در واقع ورود به آن جا از آرزوی های دست نیافتنی بسیاری از ایرانیان است!!! در این شهرک که دو بخش خزرشهر شمالی و جنوبی دارد قمیت ویلاها از 50 میلیارد تومان تا 200 میلیارد تومان است با تمام امکانات لازم!! خودروهای مورد استفاده توسط مالکان این ویلاها تماماً خودروهای خارجی و روز دنیا با قیمت های چند میلیارد تومانی است!! ورود به این شهرک فقط با کارت شخصی مالکان یا اجازۀ یکی از آن ها امکان پذیر است!! محوطۀ این شهرک دارای طراحی های مدرن و پوشیده از فضاهای سبز و درختان و گل ها و گیاهان زینتی بسیار زیبا است. همچنین فضاهای ورزشی و تفریحی گوناگون مانند زمین تنیس، والیبال، فوتبال، مسیر دوچرخه سواری، پیاده روهای سرسبز و زیبا، کافی شاپ ها و رستوران های لوکس برای مالکین طراحی شده است!! برای مثال استفاده از هر میز کافی شاپ با انواع نوشیدنی ها تا مبلغ 5 میلیون تومان هزینه در بر دارد!!! ضمن این که هر یک از مالکین در ویلاهای شان دارای تمام امکانات لازم از استخر و سونا و جکوزی گرفته تا انواع لوزام بازی و سرگرمی و تفریح هستند!! اجارۀ هر ویلا در روزهای تعطیل مثلا عید نوروز شبی 50 میلیون تومان است!! از پسری که با موتور سیکلت چهارچرخ برند خاصی در حال تردد بود پرسیدم قیمت این موتور چند است؟گفت: چیزی نیست فقط 2 میلیارد تومان!!! راست می گفت برای اینان که ویلای مثلا 200 میلیارد تومانی و خودروی 20 میلیارد تومانی و زندگی فوق لاکچری دارند 2 میلیارد تومان پولی نیست!! فروشگاه شهرک انواع کالاها و نوشیدنی ها و اغذیه های خارجی را به فروش گذاشته که خرید یک سبد کوچک از کالاهای مورد اشاره ممکن است چیزی حدود 10 میلیون تومان برای خریدار آب بخورد!!! در این گشت و گذار چند ساعته در این شهرک چیزها دیدم که برایم بسیار عجیب و غیرقابل باور بود که نوشتن تمام آنها در این جا امکان پذیر نیست!! خلاصه زندگی فوق لاکچری ای در این جا به نمایش گذاشته می شود که در مقایسه با نمونه ای که از فقرای جنوب شهر سمنان بیان کردم شکاف طبقاتی عظیمی را نشان می دهد!! آن فقیر تمام دارایی اَش 20 میلیون تومان هم نمی شود و این مولتی میلیاردر دارایی های اَش سر به فلک می زند!! آن فقیر نمی داند چگونه شکم خالی فرزندان خود را سیر کند و این مولتی میلیاردر از زیادی پول و ثروت و از سرِ شکم سیری نمی داند از کدام یک از فرصت ها و امکانات فراوان تفریحی ای که در اختیار دارد استفاده کند!! قصّۀ بسیار دردناک و تلخی است!!!
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅پردۀ نخست: جنوب شهر سمنان؛ منطقۀ جنوبی این شهر که عمدۀ ساکنین آن را مهاجرین افغانی، زابلی،کرد، و شهروندان سایر شهرهای ایران تشکیل می دهند منطقه ای با بافت قدیمی و البته بسیار نامناسب برای زندگی است به گونه ای که دارای کوچه های باریک و خانه های با بافت فرسوده و فاقد کمترین امکانات زندگی است. در هر خانه ای برای مثال چندین خانوار زندگی می کنند که هر خانوار یک اتاق را در اختیار گرفته با سرویس بهداشتی و آشپزخانه در حیاط ساختمان که به صورت مشترک استفاده می شود. این خانه ها اغلب فاقد حمام بوده و ساکنین برای شست وشوی خودشان از توالت استفاده می کنند. ساکنین این خانه ها با فقر و محرومیتی عمیق و گسترده دست و پنجه نرم می کنند. شغل بیش تر افرادی که در این منطقه زندگی می کنند کار در معادن و برخی کارخانجات سمنان است. البته برخی افراد نیز دارای مشاغل کاذب مانند دستفروشی هستند. زنگ یکی از خانه ها را می زنم و خانمی مسن بیرون می آید که خودم را معرفی می کنم و ایشان مرا به داخل حیاط خانه هدایت می کند. خانه ای بسیار قدیمی و فرسوده با کم ترین امکانات لازم برای یک زندگی معمولی. ایشان مادر خانواده ای است با 5 فرزند که سه دختر و دو پسر دارد و اهل زابل هستند. این مادر با بیماری سختی هم دست و پنجه نرم می کند و ضمناً همسرشان نیز چند سالی است فوت شدند!! درآمدشان از طریق کار دختران در خانه های مردم به دست می آید که برای تأمین هزینه های 6 نفر بسیار ناچیز است. برای اثبات فقر و بدبختی شان یخچال شان را که قدیمی و کهنه است نشان می دهد که به جز چند بطری آب و مقداری گوجه و خیار و یک قالب پنیر دیگر هیچ چیز ارزشمندی برای گذران زندگی شان در آن وجود ندارد!!! نه خبری از گوشت و مرغ است و نه میوه و نه سایر نیازمندی های یک خانوار!! نگاهی به اتاق شان می اندازم که موکتی کهنه و پاره کف آن را پوشانده با چند پشتی کهنه و تلویزیونی قدیمی!! این تمام دارایی شان است که اگر محاسبۀ سر انگشتی کنیم شاید بشود 20 میلیون تومان!!!
✳️پردۀ دوم: خزر شهر در بابلسر؛ به واسطۀ حضور و سکونت یکی از دوستان نزدیکم در ویلای دایی شان که فرزندان شان در آمریکا ساکن هستند بعد از عمری برای نخستین بار وارد این شهرک اشرافی و اعیانی می شوم که در واقع ورود به آن جا از آرزوی های دست نیافتنی بسیاری از ایرانیان است!!! در این شهرک که دو بخش خزرشهر شمالی و جنوبی دارد قمیت ویلاها از 50 میلیارد تومان تا 200 میلیارد تومان است با تمام امکانات لازم!! خودروهای مورد استفاده توسط مالکان این ویلاها تماماً خودروهای خارجی و روز دنیا با قیمت های چند میلیارد تومانی است!! ورود به این شهرک فقط با کارت شخصی مالکان یا اجازۀ یکی از آن ها امکان پذیر است!! محوطۀ این شهرک دارای طراحی های مدرن و پوشیده از فضاهای سبز و درختان و گل ها و گیاهان زینتی بسیار زیبا است. همچنین فضاهای ورزشی و تفریحی گوناگون مانند زمین تنیس، والیبال، فوتبال، مسیر دوچرخه سواری، پیاده روهای سرسبز و زیبا، کافی شاپ ها و رستوران های لوکس برای مالکین طراحی شده است!! برای مثال استفاده از هر میز کافی شاپ با انواع نوشیدنی ها تا مبلغ 5 میلیون تومان هزینه در بر دارد!!! ضمن این که هر یک از مالکین در ویلاهای شان دارای تمام امکانات لازم از استخر و سونا و جکوزی گرفته تا انواع لوزام بازی و سرگرمی و تفریح هستند!! اجارۀ هر ویلا در روزهای تعطیل مثلا عید نوروز شبی 50 میلیون تومان است!! از پسری که با موتور سیکلت چهارچرخ برند خاصی در حال تردد بود پرسیدم قیمت این موتور چند است؟گفت: چیزی نیست فقط 2 میلیارد تومان!!! راست می گفت برای اینان که ویلای مثلا 200 میلیارد تومانی و خودروی 20 میلیارد تومانی و زندگی فوق لاکچری دارند 2 میلیارد تومان پولی نیست!! فروشگاه شهرک انواع کالاها و نوشیدنی ها و اغذیه های خارجی را به فروش گذاشته که خرید یک سبد کوچک از کالاهای مورد اشاره ممکن است چیزی حدود 10 میلیون تومان برای خریدار آب بخورد!!! در این گشت و گذار چند ساعته در این شهرک چیزها دیدم که برایم بسیار عجیب و غیرقابل باور بود که نوشتن تمام آنها در این جا امکان پذیر نیست!! خلاصه زندگی فوق لاکچری ای در این جا به نمایش گذاشته می شود که در مقایسه با نمونه ای که از فقرای جنوب شهر سمنان بیان کردم شکاف طبقاتی عظیمی را نشان می دهد!! آن فقیر تمام دارایی اَش 20 میلیون تومان هم نمی شود و این مولتی میلیاردر دارایی های اَش سر به فلک می زند!! آن فقیر نمی داند چگونه شکم خالی فرزندان خود را سیر کند و این مولتی میلیاردر از زیادی پول و ثروت و از سرِ شکم سیری نمی داند از کدام یک از فرصت ها و امکانات فراوان تفریحی ای که در اختیار دارد استفاده کند!! قصّۀ بسیار دردناک و تلخی است!!!
@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️نقد شکاف طبقاتی موجود در جامعه نقد سیاست ها و عملکردهای نادرست مراکز سیاستگذاری و برنامه ریزی است
✍️محمدباقر تاج الدین
✅پس از نگارش مقالۀ "گزارشی میدانی از شکاف طبقاتی در ایران در دو پرده" که طی آن دو مثال عینی و واقعی از دو منطقۀ ایران آوردم یکی از دوستان مورد اعتمادم به من اطلاع دادند که برخی مالکین شهرک خزرشهر مرا مورد نقد و در مواردی مورد شماتت قرار دادند که چرا از خزر شهر مثال و نمونه آوردم؟!! در پاسخ و برای روشن شدن مسأله ارائۀ چند نکتۀ مهم زیر ضرورت دارد:
1.نقد وضعیت وخیم شکاف طبقاتی موجود در جامعه در حقیقت نقد سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و عملکردهای نادرست دولت و حتی حاکمیت در زمینه های مختلف است که زمینه ساز بروز چنین وضعیتی اسف باری در جامعه شده است به گونه ای که چنین شکاف طبقاتی وحشتناک و باور نکردنی ای در جامعه بروز و ظهور نموده است!! آن دو نمونه ای که آوردم فقط برای درک و دریافت دقیق تر مشکل و مسأله بود و این در حالی است که نمونه های فراوان دیگری در سطح کشور وجود دارد.برای مثال کاخ های عجیب و غریبی که طی سال های گذشته در منطقۀ لواسان تهران توسط عده ای با پول های بادآورده ساخته شده است نیز نشان دهندۀ شکاف طبقاتی هولناک است!! یا کاخ هایی که در مناطقی چون نیاوران، الهیه، فرشته، زعفرانیه و سایر مناطق مشابه تهران ساخته شده است که قیمت های غیر قابل باور 500 میلیارد تومانی دارند همگی نشانه های آشکار از شکاف طبقاتی رو به افزایش در کشور دارد!!
2.در نوشتۀ مورد اشاره هرگز نویسنده نخواسته است بگوید که مالکین خزرشهر با پول های حاصل از رانت و اختلاس صاحب چنین ثروتی شده اند که البته ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد، بلکه سخن از وجود شکاف طبقاتی گسترده و عمیق در بین شهروندان جامعه است!! اما یک پرسش اساسی می ماند و آن این است که:چگونه در شرایط تحریم و رکود اقتصادی که میلیون ها نفر از شهروندان همین آب و خاک با دشواری های روزافزون روزگار خود را سپری می کنند عده ای اندک به چنین ثروت های افسانه ای دست می یابند؟!! در این جا هرگز روی سخن با کارآفرینان و مالکان کارخانه و کارگاه و سرمایه ای نیست که با دسترنج خود چنین ثروتی به دست آورده اند و از قضا با راه اندازی کسب و کار اقتصادی سبب به کار گیری نیروی کار می شوند و بیکاران جامعه را به نان و نوایی می رسانند!! اینان اگر در کاخ های پر زرق و برق زندگی کنند و زندگی لاکچری هم داشته باشند می گویم نوش جان شان چرا که از هیچ رانت و اختلاسی چنین ثروتی نیندوخته اند بلکه حاصل زحمات خودشان بوده است!! اما و هزار اما آنان که احیاناً در این آشفته بازار اقتصادی با رانت و اختلاس ثروت های باد آوردۀ خود را به رخ دیگران می کشند به هیچ وجه حق چنین کاری را ندارند و این عین بی عدالتی و بی اخلاقی است!!
3.فراوان دیده ایم و شنیده ایم که عده ای اندک با نزدیک شدن به مراکز قدرت و ثروت شوربختانه ثروت های افسانه ای جمع کرده و به زندگی فوق لاکچری نیز دست یافته اند که سخن اصلی این نوشته و نوشتۀ پیشین با این جماعت است!! و نیک می دانیم که تمام این ها محصول ساختاری معیوب و بیمار است که این گونه عده ای اندک می توانند فرصت های جمع آوری ثروت های افسانه ای را پیدا کنند و عده ای کثیر از شهروندان هیچ فرصتی برای برخورداری از یک زندگی معمولی را هم نداشته باشند!! شاه بیت سخن این جاست که چرا باید چنین ساختاری اصلاح نشود تا دیگر شاهد بروز شکاف طبقاتی دردناک در جامعه نباشیم!! این دیگر چندان به مالکان خزرشهر و دیگر مالکان کاخ های افسانه ای در لواسان و سایر مناطق کشور چندان مربوط نمی شود بلکه به سیاستگذاری ها و ساختارهاای فسادزایی بر می گردد که چنین وضعیت هولناک و زجرآوری را ایجاد کرده است!!
4.نکتۀ پایانی هم این است که مالکان ویلاها و کاخ های آن چنانی به لحاظ اخلاقی ضرورت دارد توجه کنند که در شرایطی که میلیون ها نفر از هم وطنان شان در وضعیت دشوار زندگی می کنند و به حداقل های زندگی معمولی دسترسی ندارند بهتر است که فکری دیگر کنند و برای کاهش شکاف طبقاتی در جامعه گامی اساسی بردارند و مسئولیت انسانی و اخلاقی خویش را فراموش نکنند!! نیک می دانم که فقط با توصیه های اخلاقی هرگز نمی توان مسائل و مشکلات گوناگون کشور را حل نمود و شکاف طبقاتی را کاهش داد اما به هر حال هر انسانی وظیفه و مسئولیت اخلاقی و انسانی خود را دارد !! اگر مالکان خزرشهر به این نکته توجه می کردند چنین برآشفته نمی شدند و نویسنده را مورد شماتت قرار نمی داند. نویسنده وظیفۀ روشنگری و حق طلبی خود را دارد و تا آن جا که ممکن است واقعیت های موجود جامعه را می گوید و به تصور می کشد و نه برای خوشایند وبدآیند فردی یا گروهی خاص!!!
#نقد_سیاستها
#نقد_عملکردها
#نقد_ساختاری
#نقد_شکاف_طبقاتی
#بازگویی_واقعیتها
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅پس از نگارش مقالۀ "گزارشی میدانی از شکاف طبقاتی در ایران در دو پرده" که طی آن دو مثال عینی و واقعی از دو منطقۀ ایران آوردم یکی از دوستان مورد اعتمادم به من اطلاع دادند که برخی مالکین شهرک خزرشهر مرا مورد نقد و در مواردی مورد شماتت قرار دادند که چرا از خزر شهر مثال و نمونه آوردم؟!! در پاسخ و برای روشن شدن مسأله ارائۀ چند نکتۀ مهم زیر ضرورت دارد:
1.نقد وضعیت وخیم شکاف طبقاتی موجود در جامعه در حقیقت نقد سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و عملکردهای نادرست دولت و حتی حاکمیت در زمینه های مختلف است که زمینه ساز بروز چنین وضعیتی اسف باری در جامعه شده است به گونه ای که چنین شکاف طبقاتی وحشتناک و باور نکردنی ای در جامعه بروز و ظهور نموده است!! آن دو نمونه ای که آوردم فقط برای درک و دریافت دقیق تر مشکل و مسأله بود و این در حالی است که نمونه های فراوان دیگری در سطح کشور وجود دارد.برای مثال کاخ های عجیب و غریبی که طی سال های گذشته در منطقۀ لواسان تهران توسط عده ای با پول های بادآورده ساخته شده است نیز نشان دهندۀ شکاف طبقاتی هولناک است!! یا کاخ هایی که در مناطقی چون نیاوران، الهیه، فرشته، زعفرانیه و سایر مناطق مشابه تهران ساخته شده است که قیمت های غیر قابل باور 500 میلیارد تومانی دارند همگی نشانه های آشکار از شکاف طبقاتی رو به افزایش در کشور دارد!!
2.در نوشتۀ مورد اشاره هرگز نویسنده نخواسته است بگوید که مالکین خزرشهر با پول های حاصل از رانت و اختلاس صاحب چنین ثروتی شده اند که البته ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد، بلکه سخن از وجود شکاف طبقاتی گسترده و عمیق در بین شهروندان جامعه است!! اما یک پرسش اساسی می ماند و آن این است که:چگونه در شرایط تحریم و رکود اقتصادی که میلیون ها نفر از شهروندان همین آب و خاک با دشواری های روزافزون روزگار خود را سپری می کنند عده ای اندک به چنین ثروت های افسانه ای دست می یابند؟!! در این جا هرگز روی سخن با کارآفرینان و مالکان کارخانه و کارگاه و سرمایه ای نیست که با دسترنج خود چنین ثروتی به دست آورده اند و از قضا با راه اندازی کسب و کار اقتصادی سبب به کار گیری نیروی کار می شوند و بیکاران جامعه را به نان و نوایی می رسانند!! اینان اگر در کاخ های پر زرق و برق زندگی کنند و زندگی لاکچری هم داشته باشند می گویم نوش جان شان چرا که از هیچ رانت و اختلاسی چنین ثروتی نیندوخته اند بلکه حاصل زحمات خودشان بوده است!! اما و هزار اما آنان که احیاناً در این آشفته بازار اقتصادی با رانت و اختلاس ثروت های باد آوردۀ خود را به رخ دیگران می کشند به هیچ وجه حق چنین کاری را ندارند و این عین بی عدالتی و بی اخلاقی است!!
3.فراوان دیده ایم و شنیده ایم که عده ای اندک با نزدیک شدن به مراکز قدرت و ثروت شوربختانه ثروت های افسانه ای جمع کرده و به زندگی فوق لاکچری نیز دست یافته اند که سخن اصلی این نوشته و نوشتۀ پیشین با این جماعت است!! و نیک می دانیم که تمام این ها محصول ساختاری معیوب و بیمار است که این گونه عده ای اندک می توانند فرصت های جمع آوری ثروت های افسانه ای را پیدا کنند و عده ای کثیر از شهروندان هیچ فرصتی برای برخورداری از یک زندگی معمولی را هم نداشته باشند!! شاه بیت سخن این جاست که چرا باید چنین ساختاری اصلاح نشود تا دیگر شاهد بروز شکاف طبقاتی دردناک در جامعه نباشیم!! این دیگر چندان به مالکان خزرشهر و دیگر مالکان کاخ های افسانه ای در لواسان و سایر مناطق کشور چندان مربوط نمی شود بلکه به سیاستگذاری ها و ساختارهاای فسادزایی بر می گردد که چنین وضعیت هولناک و زجرآوری را ایجاد کرده است!!
4.نکتۀ پایانی هم این است که مالکان ویلاها و کاخ های آن چنانی به لحاظ اخلاقی ضرورت دارد توجه کنند که در شرایطی که میلیون ها نفر از هم وطنان شان در وضعیت دشوار زندگی می کنند و به حداقل های زندگی معمولی دسترسی ندارند بهتر است که فکری دیگر کنند و برای کاهش شکاف طبقاتی در جامعه گامی اساسی بردارند و مسئولیت انسانی و اخلاقی خویش را فراموش نکنند!! نیک می دانم که فقط با توصیه های اخلاقی هرگز نمی توان مسائل و مشکلات گوناگون کشور را حل نمود و شکاف طبقاتی را کاهش داد اما به هر حال هر انسانی وظیفه و مسئولیت اخلاقی و انسانی خود را دارد !! اگر مالکان خزرشهر به این نکته توجه می کردند چنین برآشفته نمی شدند و نویسنده را مورد شماتت قرار نمی داند. نویسنده وظیفۀ روشنگری و حق طلبی خود را دارد و تا آن جا که ممکن است واقعیت های موجود جامعه را می گوید و به تصور می کشد و نه برای خوشایند وبدآیند فردی یا گروهی خاص!!!
#نقد_سیاستها
#نقد_عملکردها
#نقد_ساختاری
#نقد_شکاف_طبقاتی
#بازگویی_واقعیتها
@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
16 اردیبهشت سالروز درگذشت شاعر و عزلسرای نامی معاصر حسین منزوی است. به باور صاحبتظران، سروده های این شاعر بخشی از اعتبار غزل معاصر است. منزوی در اول مهر 1325 در زنجان به دنیا آمد و در 16 اردیبهشت 1383 در تهران، چشم از جهان فرو بست.
در ادامه یکی از سروده های ایشان را می خوانیم؛
دریا نبودم امّا طوفان سرشت من بود
گرداب خویش گشتن در سرنوشت من بود
چون موج در تلاطم ، در ورطه زنده بودن
هم سرنوشت من بود ، هم در سرشت من بود
تعلیق اگر چه سخت است ، اما گریختم من
از خویشتن که با خود برزخ بهشت من بود
تنها نه خود در افلاک ، بر خاک هم همیشه
ای میوه های ممنوع ، عصیان خورشت من بود
ناچار ساختم با هر دو که عقل و عشقم
چون پّر و پای طاووس ، زیبا و زشت من بود
جز سرنوشت محتوم ، در وی ندیدم . آری ،
در پیری و جوانی آیینه ، خشت من بود
#سعید_معدنی
#حسین_منزوی
#غزل
#شعر_پارسی
@Saeed_Maadani
در ادامه یکی از سروده های ایشان را می خوانیم؛
دریا نبودم امّا طوفان سرشت من بود
گرداب خویش گشتن در سرنوشت من بود
چون موج در تلاطم ، در ورطه زنده بودن
هم سرنوشت من بود ، هم در سرشت من بود
تعلیق اگر چه سخت است ، اما گریختم من
از خویشتن که با خود برزخ بهشت من بود
تنها نه خود در افلاک ، بر خاک هم همیشه
ای میوه های ممنوع ، عصیان خورشت من بود
ناچار ساختم با هر دو که عقل و عشقم
چون پّر و پای طاووس ، زیبا و زشت من بود
جز سرنوشت محتوم ، در وی ندیدم . آری ،
در پیری و جوانی آیینه ، خشت من بود
#سعید_معدنی
#حسین_منزوی
#غزل
#شعر_پارسی
@Saeed_Maadani
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
⭕️مردها فحاشی میکنند زنها را محروم میکنند. این خلاصه سیاستگذاری علیه زنان است.
خوب اگر جرات دارید مردان را محروم کنید.
@abdiabbas
خوب اگر جرات دارید مردان را محروم کنید.
@abdiabbas
Forwarded from BBCPersian
✍️آنخل برمودس
سرویس جهانی بیبیسی
«جو نسلکش، چند تا بچه را در غزه کشتی؟»
این فریاد یک فعال هوادار فلسطینیان، وقفه کوتاهی در سخنان جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا انداخت که در یک برنامه انتخاباتی در ایالت ویرجینیا در حال سخنرانی بود.
این اتفاق یک لحظه بیشتر طول نکشید، چون بلافاصله گروهی از فعالان حزبی که رئیس جمهور را روی صحنه همراهی میکردند، شروع به سر دادن این شعار «چهار سال دیگر، چهار سال دیگر» کردند و صدای معترض را در فریاد خود محو کردند.
این اتفاق روز ۲۳ ژانویه افتاد، وقتی که هنوز بایدن تمام آرای لازم در رایگیری درونحزبی دموکراتها برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر را کسب نکرده بود.
در آن زمان، جنگ اسرائیل و حماس در غزه به عنوان موضوعی مشکلساز در مسیر انتخاب دوباره رئیس جمهور در حال مطرح شدن بود.
📸GETTYIMAGES
https://bbc.in/3JQp34X
@BBCPersian⠀
سرویس جهانی بیبیسی
«جو نسلکش، چند تا بچه را در غزه کشتی؟»
این فریاد یک فعال هوادار فلسطینیان، وقفه کوتاهی در سخنان جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا انداخت که در یک برنامه انتخاباتی در ایالت ویرجینیا در حال سخنرانی بود.
این اتفاق یک لحظه بیشتر طول نکشید، چون بلافاصله گروهی از فعالان حزبی که رئیس جمهور را روی صحنه همراهی میکردند، شروع به سر دادن این شعار «چهار سال دیگر، چهار سال دیگر» کردند و صدای معترض را در فریاد خود محو کردند.
این اتفاق روز ۲۳ ژانویه افتاد، وقتی که هنوز بایدن تمام آرای لازم در رایگیری درونحزبی دموکراتها برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر را کسب نکرده بود.
در آن زمان، جنگ اسرائیل و حماس در غزه به عنوان موضوعی مشکلساز در مسیر انتخاب دوباره رئیس جمهور در حال مطرح شدن بود.
📸GETTYIMAGES
https://bbc.in/3JQp34X
@BBCPersian⠀
Forwarded from فراسوی سیاست (Abbas Khalaji)
🔷 آیا کمونیستها در حال تسخیر آمریکا هستند؟
👈 محمد طبیبیان، اقتصاددان لیبرال ایرانی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍️ اخیرا عناوین مختلفی در نشریات داخلی و شبکههای اجتماعی داخلی مطرح میشود که گویا کمونیستها در آمریکا مشغول قدرت گرفتن هستند و تظاهرات دانشجویی در حمایت از فلسطین هم نشان از عروج جنبشهای کمونیستی است و عنقریب سرنگونی سیستم سرمایهداری در امریکا است.
✍️ همچنین، مطرح میشود برخی از بخشهای حزب دموکرات را هم کمونیستها گرفتهاند و این دلیل دیگری بر اینکه یک جنبش کمونیستی سرمایهداری را سرنگون خواهد کرد (ایضا عدهای در داخل هم تصور میکنند آمریکا دچار جنگ داخلی و تجزیه خواهد شد).
✍️ این ارزیابیها تا چه حد صحیح و واقعی است؟ عرض کنم تا حد صفر. در داخل ایران عدهای منتظر نشستهاند تا سرنگونی نظام آمریکا را جشن بگیرند و از احساس خجالت از عملکرد خودشان فارغ شوند.
✍️ ده سال پیش یک روزنامهنگار در مصاحبهای از من پرسید همه سیستمهای سیاسی-اجتماعی یک عمری دارند و سیستم سرمایهداری هم باید عمری داشته باشد. عمر این سیستم به نظر شما کی سر میرسد؟ به آن مصاحبهکننده جوان عرض کردم بر اساس ارزیابی بنیادی بنده (که بحث آن در اینجا به درازا میکشد) در طی عمر بنده و شما (که ۲۵ سالی از من جوانتر بود) و فرزندان و نوههای شما هم چنین رخدادی تحقق نخواهد یافت. منتظران اکنون ۱۰ سال پیرتر شدهاند و برخی هم به جهان باقی شتافتهاند و در مقابل آن پرسش امروز هم همان ارزیابی را عرض میکنم.
✍️ همیشه در تاریخ آمریکا وقتی این کشور درگیر جنگ شده، مخالفتهای اجتماعی رخ داده است، این مخالفتها ابتدا هم در دانشگاهها ظاهر میشود. در زمان جنگ ویتنام و دوران نیکسون هم دانشگاهها دچار التهاب شد و زدوخورد پلیس با دانشچویان مکرر گردید و در دانشگاه ایالتی کنت یک دانشجو هم به قتل رسید که بار سیاسی کمرشکنی به دولت وقت تحمیل کرد و بحران اجتماعی دامنهدار و مخالفت و مقاومت داخلی و نه شکست نظامی بود که دولت امریکا را مجبور به عقبنشینی از ویتنام کرد.
✍️ هماکنون هم در مقابل حمایت امریکا از اسرائیل چنین بحرانی ظاهر شده است. طرفداران اسرائیل و راستگرایان افراطی همیشه با کارت کمونیسم بازی میکنند. برای متوحش کردن مردم و جلب همکاری جامعه، اینبار هم چنین است.
✍️ ترامپ مرتبا مخالفان خود را کمونیست معرفی میکند و جامعه را برای نجات از دست آنان به سوی حمایت از خودش دعوت میکند. در زمان ریاستجمهوری هم چنین سروصدایی راه انداخت که باید ورود و مهاجرت کمونیستها و کسانی که دشمن امنیت آمریکا هستند، قطع گردد.
✍️ نتیجه این سروصدا تبدیل شد به محدودیت مسلمین و آن هم نه عربها و پاکستانیها که از جمله مسئول عملیات تروریستی یازده سپتامبر هم بودهاند؛ بلکه ختم شد به ممنوعیت ورود ایرانیان که به اعتراف آمار بهترین مهاجرین به آمریکا هستند از نظر کیفیت تخصصی و علمی، کارآفرینی، فرهنگ و اجتناب از بزهکاری. بنابراین، نبایستی چشمبسته به این نوع تبلیغات دل داد.
✍️ واقع امر اینکه در آمریکا یک حزب کمونیست هم وجود دارد و آزاد است فعالیت کند. اما تعداد اعضای این حزب در حد ۱۵۰۰۰ نفر است. مسئولین حزب مدعی هستند که سالی دو هزار نفر به حزبشان اضافه میشود. از نظر فعالیت سیاسی در برخی مناطق توانستهاند مدیریت برخی مدارس را بهدست گیرند. حتی در حد مجالس شهرستان هم تاکنون نتوانستهاند نماینده انتخاب کنند. بنابراین، میتوان دریافت که ارزیابیهای داخلی خیالپردازانه تا چهحد از واقعیت فاصله دارد.
@javadrooh
#رویای_تسخیر_آمریکا
#توهم_تسخیر_آمریکا
@akhalaji
👈 محمد طبیبیان، اقتصاددان لیبرال ایرانی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍️ اخیرا عناوین مختلفی در نشریات داخلی و شبکههای اجتماعی داخلی مطرح میشود که گویا کمونیستها در آمریکا مشغول قدرت گرفتن هستند و تظاهرات دانشجویی در حمایت از فلسطین هم نشان از عروج جنبشهای کمونیستی است و عنقریب سرنگونی سیستم سرمایهداری در امریکا است.
✍️ همچنین، مطرح میشود برخی از بخشهای حزب دموکرات را هم کمونیستها گرفتهاند و این دلیل دیگری بر اینکه یک جنبش کمونیستی سرمایهداری را سرنگون خواهد کرد (ایضا عدهای در داخل هم تصور میکنند آمریکا دچار جنگ داخلی و تجزیه خواهد شد).
✍️ این ارزیابیها تا چه حد صحیح و واقعی است؟ عرض کنم تا حد صفر. در داخل ایران عدهای منتظر نشستهاند تا سرنگونی نظام آمریکا را جشن بگیرند و از احساس خجالت از عملکرد خودشان فارغ شوند.
✍️ ده سال پیش یک روزنامهنگار در مصاحبهای از من پرسید همه سیستمهای سیاسی-اجتماعی یک عمری دارند و سیستم سرمایهداری هم باید عمری داشته باشد. عمر این سیستم به نظر شما کی سر میرسد؟ به آن مصاحبهکننده جوان عرض کردم بر اساس ارزیابی بنیادی بنده (که بحث آن در اینجا به درازا میکشد) در طی عمر بنده و شما (که ۲۵ سالی از من جوانتر بود) و فرزندان و نوههای شما هم چنین رخدادی تحقق نخواهد یافت. منتظران اکنون ۱۰ سال پیرتر شدهاند و برخی هم به جهان باقی شتافتهاند و در مقابل آن پرسش امروز هم همان ارزیابی را عرض میکنم.
✍️ همیشه در تاریخ آمریکا وقتی این کشور درگیر جنگ شده، مخالفتهای اجتماعی رخ داده است، این مخالفتها ابتدا هم در دانشگاهها ظاهر میشود. در زمان جنگ ویتنام و دوران نیکسون هم دانشگاهها دچار التهاب شد و زدوخورد پلیس با دانشچویان مکرر گردید و در دانشگاه ایالتی کنت یک دانشجو هم به قتل رسید که بار سیاسی کمرشکنی به دولت وقت تحمیل کرد و بحران اجتماعی دامنهدار و مخالفت و مقاومت داخلی و نه شکست نظامی بود که دولت امریکا را مجبور به عقبنشینی از ویتنام کرد.
✍️ هماکنون هم در مقابل حمایت امریکا از اسرائیل چنین بحرانی ظاهر شده است. طرفداران اسرائیل و راستگرایان افراطی همیشه با کارت کمونیسم بازی میکنند. برای متوحش کردن مردم و جلب همکاری جامعه، اینبار هم چنین است.
✍️ ترامپ مرتبا مخالفان خود را کمونیست معرفی میکند و جامعه را برای نجات از دست آنان به سوی حمایت از خودش دعوت میکند. در زمان ریاستجمهوری هم چنین سروصدایی راه انداخت که باید ورود و مهاجرت کمونیستها و کسانی که دشمن امنیت آمریکا هستند، قطع گردد.
✍️ نتیجه این سروصدا تبدیل شد به محدودیت مسلمین و آن هم نه عربها و پاکستانیها که از جمله مسئول عملیات تروریستی یازده سپتامبر هم بودهاند؛ بلکه ختم شد به ممنوعیت ورود ایرانیان که به اعتراف آمار بهترین مهاجرین به آمریکا هستند از نظر کیفیت تخصصی و علمی، کارآفرینی، فرهنگ و اجتناب از بزهکاری. بنابراین، نبایستی چشمبسته به این نوع تبلیغات دل داد.
✍️ واقع امر اینکه در آمریکا یک حزب کمونیست هم وجود دارد و آزاد است فعالیت کند. اما تعداد اعضای این حزب در حد ۱۵۰۰۰ نفر است. مسئولین حزب مدعی هستند که سالی دو هزار نفر به حزبشان اضافه میشود. از نظر فعالیت سیاسی در برخی مناطق توانستهاند مدیریت برخی مدارس را بهدست گیرند. حتی در حد مجالس شهرستان هم تاکنون نتوانستهاند نماینده انتخاب کنند. بنابراین، میتوان دریافت که ارزیابیهای داخلی خیالپردازانه تا چهحد از واقعیت فاصله دارد.
@javadrooh
#رویای_تسخیر_آمریکا
#توهم_تسخیر_آمریکا
@akhalaji
Forwarded from موسیقی و اندیشه
«شعر عزیز فارسی»
کم نیستند ایرانیانی که دلبستگی هموطنان شان به شعر، خاصه شعر قدیم، را مایۀ عقبماندگی و نشانۀ واپسگرایی قلمداد میکنند و، جا و بیجا، سخن از تمدن و تجدد که میرود، لب به شکوه میگشایند که: همین است دیگر! این ملت قرنها قرن سرش را کرده در لاک شعر و تنهایی و عرفان و افیون! به جای جهد و مبارزه، به جای پیوند خوردن با مقتضیات جهان نو، نشسته کنج خلوت و شعر زمزمه کرده و از جهان گرد گردان جا مانده است.
اشکال تنها این نیست که این افراد بزرگان شعر فارسی و تاثیر شگرف آنها بر آمال و اندیشههای فرد ایرانی را نمیشناسند. عیب بزرگتر این است که اینان معاصران خویش را هم نمیشناسند. حتی معاصرانی که در نزدیکی آن ها زیسته و در نزدیکی آن ها درگذشتهاند را نمیشناسند. حتی معاصرانی که جهان _ لابد همان جهانی که اینها برایش سینه میزنند و گریبان میدرند_ به احترامشان کلاه از سر برداشته را هم نمیشناسند. حتی معاصرانی که برای مرگ غمبارشان تجمع میکنند و بیانیه امضا میکنند را هم نمیشناسند. تصدیع ندهم: اینها حتی "عباس کیارستمی" را هم نمیشناسند.
تنها پس از مطالعۀ کتاب ارزشمند و شیرین «سر کلاس با کیارستمی» است که میتوان فهمید دریچۀ اتصال این مرد بزرگ با جهان هنر چیزی نبوده است مگر شعر. دلانگیزترین بامی که "کیارستمی" بر فراز آن مینشسته و فیلم میساخته است، به تصریح و تاکید خودش شعر فارسی است. آنچه عصارهاش را در سینمایش ریخت و دنیا تا کمر برایش خم شد، از "سعدی" و "حافظ" و "مولانا" و "سپهری" در جانش ذخیره کرده بود. سر کارگاهش در نیویورک یک بچۀ آمریکایی را که آمده ده روزه فیلم ساختن یاد بگیرد، اینچنین به درنگ در پدیدههای اطراف فرا میخواند: «مولانا به آنهایی که میخواهند بهتر ببینند توصیه میکند که چشم دل بگشایند». برای اینکه آنان را با انواع تصادفات و احتمالاتی که بر سر راه فیلمسازی است آشنا کند و ترس را از جانشان بزداید میگوید: «حافظ به ما نشان میدهد که حوادث هم برای خودشان ارزش دارند. باید قدر تصادف و عناصر غیر قابل پیشبینی را دانست». به کارآموزی که چشمش را توی ویزور دوربین فرو کرده تا بتواند صحنۀ دلخواهش را بگیرد از "سهراب" نقل میکند که: «چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید». دیگر چه بگویم از لذت درک دنیای این مرد بزرگ. کتاب را بخوانید. لطفاً کتاب را بخوانید تا بدانید دنیا یک بار دیگر از طریق دوربین "کیارستمی" شعر فارسی را دید. از طریق تقدیر سینمای او، به شعر فارسی احترام کرد. معنویت نهفته در نگاه این انسان بزرگ، جهانبینی سراسر مدارا و انسانمدارش حاصل انس او با شعر بود. با شعر عزیز فارسی.
#سایه_اقتصادی_نیا
@mosighi_andishe
کم نیستند ایرانیانی که دلبستگی هموطنان شان به شعر، خاصه شعر قدیم، را مایۀ عقبماندگی و نشانۀ واپسگرایی قلمداد میکنند و، جا و بیجا، سخن از تمدن و تجدد که میرود، لب به شکوه میگشایند که: همین است دیگر! این ملت قرنها قرن سرش را کرده در لاک شعر و تنهایی و عرفان و افیون! به جای جهد و مبارزه، به جای پیوند خوردن با مقتضیات جهان نو، نشسته کنج خلوت و شعر زمزمه کرده و از جهان گرد گردان جا مانده است.
اشکال تنها این نیست که این افراد بزرگان شعر فارسی و تاثیر شگرف آنها بر آمال و اندیشههای فرد ایرانی را نمیشناسند. عیب بزرگتر این است که اینان معاصران خویش را هم نمیشناسند. حتی معاصرانی که در نزدیکی آن ها زیسته و در نزدیکی آن ها درگذشتهاند را نمیشناسند. حتی معاصرانی که جهان _ لابد همان جهانی که اینها برایش سینه میزنند و گریبان میدرند_ به احترامشان کلاه از سر برداشته را هم نمیشناسند. حتی معاصرانی که برای مرگ غمبارشان تجمع میکنند و بیانیه امضا میکنند را هم نمیشناسند. تصدیع ندهم: اینها حتی "عباس کیارستمی" را هم نمیشناسند.
تنها پس از مطالعۀ کتاب ارزشمند و شیرین «سر کلاس با کیارستمی» است که میتوان فهمید دریچۀ اتصال این مرد بزرگ با جهان هنر چیزی نبوده است مگر شعر. دلانگیزترین بامی که "کیارستمی" بر فراز آن مینشسته و فیلم میساخته است، به تصریح و تاکید خودش شعر فارسی است. آنچه عصارهاش را در سینمایش ریخت و دنیا تا کمر برایش خم شد، از "سعدی" و "حافظ" و "مولانا" و "سپهری" در جانش ذخیره کرده بود. سر کارگاهش در نیویورک یک بچۀ آمریکایی را که آمده ده روزه فیلم ساختن یاد بگیرد، اینچنین به درنگ در پدیدههای اطراف فرا میخواند: «مولانا به آنهایی که میخواهند بهتر ببینند توصیه میکند که چشم دل بگشایند». برای اینکه آنان را با انواع تصادفات و احتمالاتی که بر سر راه فیلمسازی است آشنا کند و ترس را از جانشان بزداید میگوید: «حافظ به ما نشان میدهد که حوادث هم برای خودشان ارزش دارند. باید قدر تصادف و عناصر غیر قابل پیشبینی را دانست». به کارآموزی که چشمش را توی ویزور دوربین فرو کرده تا بتواند صحنۀ دلخواهش را بگیرد از "سهراب" نقل میکند که: «چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید». دیگر چه بگویم از لذت درک دنیای این مرد بزرگ. کتاب را بخوانید. لطفاً کتاب را بخوانید تا بدانید دنیا یک بار دیگر از طریق دوربین "کیارستمی" شعر فارسی را دید. از طریق تقدیر سینمای او، به شعر فارسی احترام کرد. معنویت نهفته در نگاه این انسان بزرگ، جهانبینی سراسر مدارا و انسانمدارش حاصل انس او با شعر بود. با شعر عزیز فارسی.
#سایه_اقتصادی_نیا
@mosighi_andishe
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 ۱۶ سال پیش #رابرت_موگابه دیکتاتور حاکم بر زیمبابوه - برای #کنترل_گرانی دستور داد: «همه اجناس مغازهها به نصف قيمت فروخته شود»؛ مغازهها خالی شد اما گرانی کنترل نشد، بیکاری هم بالای ۸۰% شد.مثل خیلیها نمیدانست «اقتصاد علم است»/مدرسه علوم انسانی
T.me/bestdiplomacy
T.me/bestdiplomacy
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
"دکتر حشمت معتقد بود اگر انقلاب همیشه به دنبال شعارهای تند و ویرانگر برود، افتخاری برای خود ذخیره نخواهد کرد. وضع مردم را به بهانه انقلاب بدتر کردن هنر نیست و اگر ما توانستیم وضع مردم را بهتر بکنیم به بشریت خدمت کردهایم"
● ۲۱ اردیبهشت (۱۲۹۸) سالروز اعدام دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (حشمت الاطبا)، از یاران نهضت جنگل به دستور تیمورتاش حاکم گیلان است.
@Saeed_Maadani
● ۲۱ اردیبهشت (۱۲۹۸) سالروز اعدام دکتر ابراهیم حشمت طالقانی (حشمت الاطبا)، از یاران نهضت جنگل به دستور تیمورتاش حاکم گیلان است.
@Saeed_Maadani
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۸۱
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۸۱
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
nasim1081.pdf
696.1 KB
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۸۱
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۸۱
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
"درسهای فارسی"
و اختراع یک زبان!
✍سعید معدنی
اخیراً فیلمی در باره جنگ جهانی دوم و باز در باره کشتار یهودیان و هولوکاست دیدم.
نام فیلم "درسهای فارسی"
( Persian lessons)
ساخته "وادیم پرلمان"، سال ۲۰۲۰ است که از قرار معلوم سوژهی آن از یک اتفاق واقعی گرفته شده است.
داستان فیلم ماجرای یک اسیر یهودی است که بر اثر یک اتفاق خود را ایرانی، نامش را رضا معرفی میکند و فقط یک کلمه فارسی بلد است آن هم واژهی "بابا". در اردوگاه اسرای جنگی و کورههای آدم سوزی تصادفاً افسر فرماندهای حضور دارد که میخواهد فارسی یاد بگیرد و پس از جنگ به ایران برود. لذا این جوان را به وی معرفی می کنند. اما او که جز دو کلمه "رضا" که برای خود نام انتخاب کرده و "بابا" هیچ واژه فارسی دیگری نمیداند، شروع میکند به ساختن یک زبان جعلی تازه به نام فارسی و یاددادن به افسر اس اس!. "درسهای فارسی" فیلمی دلهرهآور و در برخی مواقع خندهدار بخصوص برای ما ایرانیان و فارسی زبانان است.
در اینجا قصد نقد این فیلم خوش ساخت و موفق در جذب مخاطب را ندارم، بلکه از این رهگذر میخواهم نقبی به جهان خلاقیت، ابتکار و خستگی ناپذیری مردمان یهود بزنم که هنوز پس از هفتاد و نه سال پس از جنگ دوم جهانی، باز سوژههای ناب فراوانی برای طرح دردها و رنجهای یهودیان دارند، به عبارتی خلاقیتشان تمام ناشدنی است.
در باره یهودیان همیشه این سوال وجود دارد که چرا این همه در عرصههای گوناگون موفق هستند؟ از قدیم الایام موفقیت یهودیان در حوزه تجارت زبانزد بوده، اما امروزه فقط در عرصه اقتصاد و تجارت سرآمد نیستند بلکه آنان با جمعیت اندک ۱۵- ۱۶ میلیون نفریشان در بسیاری از حوزههای علمی- اجتماعی وهنر بیش از پیروان سایر ادیان و نژادها حرف برای گفتن دارند.
آنان در علوم مختلف سرآمد هستند از انیشتن گرفته تا فروید و مارکس و دورکیم و ویکتور فرانکل و اروین یالوم، اعضای مکتب فرانکفورت و ....
تا به حال نظرات مختلفی در باره علل موفقیت یهودیان گفته شده اما یک محقق پاکستانی به دو دلیل اشاره میکند. یکی فرهنگ خانوادگی و نوع تربیت هدفمند از سوی خانوادههای یهودی، و دیگری آوارگی و تحت فشار دایمی بودن این اقلیت در سراسر جهان. قبل از تشکیل کشور اسرائیل از "تورشتاین وبلن" جامعه شناس معروف آمریکایی میپرسند آیا موافقی یک کشور یهود ایجاد شود وی می گوید خیر. چون رمز موفقیت ما در همین آوارگی و سختی کشیدن هاست.
فیلم "درسهای فارسی" باز هوشمندی یهودیان را از طرح مجدد مظلومیتشان در خلال جنگ جهانی دوم و کشتار توسط هیتلر را نشان میدهد. آن هم سالهاست دولت اسرائیل هر روز مردم تحت محاصره فلسطین را به خاک و خون میکشد و خانوادههای بسیاری را به عزای فرزندانشان می نشاند.
#سعید_معدنی
#درسهای_فارسی
#وادیم_پرلمان
#یهود
#جنگ_جهانی
#اسرائیل
#فلسطین
@Saeed_Maadani
و اختراع یک زبان!
✍سعید معدنی
اخیراً فیلمی در باره جنگ جهانی دوم و باز در باره کشتار یهودیان و هولوکاست دیدم.
نام فیلم "درسهای فارسی"
( Persian lessons)
ساخته "وادیم پرلمان"، سال ۲۰۲۰ است که از قرار معلوم سوژهی آن از یک اتفاق واقعی گرفته شده است.
داستان فیلم ماجرای یک اسیر یهودی است که بر اثر یک اتفاق خود را ایرانی، نامش را رضا معرفی میکند و فقط یک کلمه فارسی بلد است آن هم واژهی "بابا". در اردوگاه اسرای جنگی و کورههای آدم سوزی تصادفاً افسر فرماندهای حضور دارد که میخواهد فارسی یاد بگیرد و پس از جنگ به ایران برود. لذا این جوان را به وی معرفی می کنند. اما او که جز دو کلمه "رضا" که برای خود نام انتخاب کرده و "بابا" هیچ واژه فارسی دیگری نمیداند، شروع میکند به ساختن یک زبان جعلی تازه به نام فارسی و یاددادن به افسر اس اس!. "درسهای فارسی" فیلمی دلهرهآور و در برخی مواقع خندهدار بخصوص برای ما ایرانیان و فارسی زبانان است.
در اینجا قصد نقد این فیلم خوش ساخت و موفق در جذب مخاطب را ندارم، بلکه از این رهگذر میخواهم نقبی به جهان خلاقیت، ابتکار و خستگی ناپذیری مردمان یهود بزنم که هنوز پس از هفتاد و نه سال پس از جنگ دوم جهانی، باز سوژههای ناب فراوانی برای طرح دردها و رنجهای یهودیان دارند، به عبارتی خلاقیتشان تمام ناشدنی است.
در باره یهودیان همیشه این سوال وجود دارد که چرا این همه در عرصههای گوناگون موفق هستند؟ از قدیم الایام موفقیت یهودیان در حوزه تجارت زبانزد بوده، اما امروزه فقط در عرصه اقتصاد و تجارت سرآمد نیستند بلکه آنان با جمعیت اندک ۱۵- ۱۶ میلیون نفریشان در بسیاری از حوزههای علمی- اجتماعی وهنر بیش از پیروان سایر ادیان و نژادها حرف برای گفتن دارند.
آنان در علوم مختلف سرآمد هستند از انیشتن گرفته تا فروید و مارکس و دورکیم و ویکتور فرانکل و اروین یالوم، اعضای مکتب فرانکفورت و ....
تا به حال نظرات مختلفی در باره علل موفقیت یهودیان گفته شده اما یک محقق پاکستانی به دو دلیل اشاره میکند. یکی فرهنگ خانوادگی و نوع تربیت هدفمند از سوی خانوادههای یهودی، و دیگری آوارگی و تحت فشار دایمی بودن این اقلیت در سراسر جهان. قبل از تشکیل کشور اسرائیل از "تورشتاین وبلن" جامعه شناس معروف آمریکایی میپرسند آیا موافقی یک کشور یهود ایجاد شود وی می گوید خیر. چون رمز موفقیت ما در همین آوارگی و سختی کشیدن هاست.
فیلم "درسهای فارسی" باز هوشمندی یهودیان را از طرح مجدد مظلومیتشان در خلال جنگ جهانی دوم و کشتار توسط هیتلر را نشان میدهد. آن هم سالهاست دولت اسرائیل هر روز مردم تحت محاصره فلسطین را به خاک و خون میکشد و خانوادههای بسیاری را به عزای فرزندانشان می نشاند.
#سعید_معدنی
#درسهای_فارسی
#وادیم_پرلمان
#یهود
#جنگ_جهانی
#اسرائیل
#فلسطین
@Saeed_Maadani