Telegram Web Link
آکشاردام دهلی و مصلّی‌ی تهران
( وقتی ایمان معبد می‌سازد)

سعید معدنی
(یادداشت)

باز نشر:
به بهانه ساخت مسجد در پارک قیطریه‌ی تهران   👇👇


#سعید_معدنی
#مصلی_تهران
#آکشاردام_دهلی
#معبد
#ایمان
#مومنان

@Saeed_Maadani
آکشاردام دهلی و مصلّی‌ی تهران
( وقتی ایمان معبد می‌سازد)


سعید معدنی

در یکی از کانال های تلگرامی خواندم که "ساخت مصلی نا تمام تهران ۴۰ ساله شد".  آنچه که در سایت‌ها آمده ظاهرا ایده‌‌ی اولیه این بود که یک مصلی‌ی ساده و بی‌پیرایه که یادآور مساجد صدر اسلام باشد، ساخته شود! اما بعدها هدف پروژه عوض شد و چهل سال است که این مجموعه بودجه عمومی می‌بلعد و هنوز  تمام نشده است. در سال ۱۳۹۹ گفتند ۸۰ درصد مجموعه ساخته شده و تا  دو سال دیگر پروژه تمام می شود. ولی الان که سال ۱۴۰۲ است هنوز خبری از اتمام کامل پروژه نیست.

زمانی که ایده ساخت این عبادتگاه یا نمایشگاه مطرح شد، بیش از  ۷۰ درصد مردم ایران به دنیا نیامده بودند و بسیاری از طرح دهندگان اولیه آن الان در قید حیات نیستند! احتمالا زمانی که اتمام کامل آن اعلام شود سازه‌های اولیه رو به فرسودگی رفته و نیاز به بازسازی و شاید بازسازی‌های مجدد داشته باشند و دوباره و چند باره بودجه بخواهند.

نمی‌دانم چرا با خواندن مطلب بالا یاد یک معبد عظیم، جذاب و توریستی در هند افتادم که بسیار دیرتر از مصلی‌ی تهران شروع شد و بسیار  زودتر از آن خاتمه یافت. این معبد زیبا، که ساخت آن فقط پنج سال طول کشید، الان انبوهی توریست را به خود جذب می‌کند و ظاهرا ۷۰ درصد توریست هایی که به هند می‌روند از این معبد چشم‌نواز دیدار می‌کنند.

معبد بزرگ و با عظمت آکشاردام دهلی به یکی از فرقه‌‌های دین هندو تعلق دارد. ساخت این معبد در سال ۲۰۰۰(‌۱۳۷۹شمسی) شروع شد و در زمینی به مساحت ۳۰۰ هزار متر مربع با کمک و همکاری ۱۱۰۰۰ استاد کار به همراه ۳۰۰۰ معمار و کارگر داوطلب هندی  به سر انجام رسید. هم چنین تعداد زیادی کشاورز و هزاران زن محلی به واسطه کار بر روی این پروژه عظیم کسب در آمد کردند. سرانجام معبد آکشاردام در ۶ نوامبر سال ۲۰۰۵ میلادی (۱۳۸۴ شمسی) توسط ماهاراجه پرامونی سووآمی افتتاح شد و آغاز به کار کرد. در مراسم افتتاحیه این معبد هندو، نخست وزیر مانموهان سینگ از اقلیت سیکهای هند و رئیس جمهور مسلمان ابوبکر زین العابدین عبدالکلام حضور داشتند،  نمایشی از همزیستی مسالمت آمیز مذاهب و وآیین‌ها را در هند نمایش گذاشتند. آدم از این همه نهادینه شدن تساهل و تسامح  و درایت و دمکراسی لذت می‌برد؛ راهی که هند فقر زده اوایل قرن بیستم را به  سوی توسعه‌یافتگی امروزی رهنمون کرده است. این معبد بدون اختصاص بودجه دولتی با همت و کمک مومنان به آیین هندو ساخته شده است. چنانکه عبدالکلام در سخنرانی افتتاحیه گفت:
"آکشاردام در سحرگاه قرن 21 با وفاداری و ایثار 1 میلیون داوطلب بپا خاست. اتفاقی که امروز در آکشاردام صورت پذیرفته مرا به وجد آورده و به من اطمینان داده که ما می توانیم با کمک میلیون‌ها مغز متفکری مانند شما به کشوری پیشرفته‌تر تا قبل از سال 2020 دست یابیم."

بازدید از این معبد دیدنی رایگان است. اما از قِبَل آن هزاران نفر کسب درآمد می کنند. یک معبد سنگی  به سبک بناهای باستانی که در عرض پنج سال ساخته شده. مقایسه کنید باساخت ناتمام و چهل ساله‌ی مصلی تهران که با بودجه دولتی ساخته می شود و تمامی ندارد. این یک مورد می‌تواند یکی از علل عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ما در عصری باشد که بسیاری از کشورهای سابقاً جهان سوم   عقب مانده مثل ویتنام و سنگاپور و مالزی و هند و امارات و... به سوی توسعه یافتگی گام برداشته‌اند. آنجا که پول دولت هست ممکن است حفره های فساد هم وجود داشته باشد. در طی ساخت مصلی تهران  بسیاری از  ایرانی‌ها زاده شده اند و از دنیا رفته‌اند، اما مراسم اتمام ساخت آنرا ندیده‌اند! شاید اگر همان سالهای نخست انقلاب که شور انقلابی همه را فرا گرفته بود، اراده می‌کردند، این بنا داوطلبانه و برپایه‌ی ایمان مومنان زودتر تمام می‌شد. اما بعدها که بوی پول آنهم پول دولتی به مشام رسید، این پروژه طولانی و فرسایشی شده است. بدین ترتیب ساخت طولانی مدت "مصلی امام خمینی تهران" هم به درازای عمر انقلاب اسلامی شده است درحالی که بنا به دستور بنیانگذار جمهوری اسلامی قرار بود بنایی ساده و مومنانه همچون مساجد صدر اسلام برای نماز باشد که نشد و برای آن کاربری‌های متفاوتی تعریف کردند. این پروژه هنوز پول می‌خواهد. در حالی که‌معبد آکشاردام هند را ایمان پیروانش در عرض پنج سال ساخت.

#سعید_معدنی
#مصلی_تهران
#آکشاردام_دهلی
#معبد
#ایمان
#مومنان

@Saeed_Maadani
Forwarded from سایه‌سار (Sayeh Eghtesadinia)
فرامرز اصلانی

در نخستین روز سال ۱۴۰۳ آوای ایرانی پاکی از صحنۀ صداهای زنده جدا شد؛ صدایی تمیز و تازه که، مثل روی فرشتگان سحر، شیشه‌ای و شسته و شفاف بود و، مثل گوهر ناب، براق و بی‌ادعا.

آواز او سهل‌ممتنع بود: آنقدر سبک و رها می‌خواند که هرکس را به این پندار باطل می‌انداخت که چنان خواندنی از همه برمی‌آید، اما القای چنان درجه‌ای از سادگی و بی‌ریایی خود استعدادی بود که از عهدۀ سرهای سنگین و جان‌های گران و گلوهای آکنده از بغض برنمی‌آمد.

خواندنش روح را راحت می‌کرد، انگار گلی صحرایی که بی‌زحمت باغبان رسته و بی‌منت نیسان شکفته. گیتارش، حتی وقتی خودش دیگر جوان نبود هم صدای جوانی می‌داد؛ صدای ریختن آبشار درکه بر شانه‌های لاغر دانشجوها، روی هم غلتیدن یخ‌‌ها در همهمۀ جام‌های مهمانی‌ها، و جرقه‌های بی‌هوای آتش‌های افروخته در بیداری ساحل‌ها. صدای راندن در جاده‌ها، گریستن بر شانه‌ها، ماندن در خیابان‌ها، بیدار شدن در بوی بندر‌ها، رفتن‌ها و بازگشتن‌ها، بازگشتن‌ها، بازگشتن‌ها....

قطعۀ «آهوی وحشی» مثل اعلای استفادۀ مدرن از سنت است: محتوای شعری از قرن هشتم چنان طبیعی و زنده به فرمی نو و حتی بی‌سابقه از موسیقی آمیخته می‌‌شود که گویی از اصل حافظ این گل را برای همین گلدان کاشته بود. این قطعه خود به‌تنهایی سرمشقی است برای هنرمندان جوانی که ارتباط خود با سنت شعری فارسی را به بهانۀ نوگرایی به‌کلی گسسته‌اند. مثنوی حافظ و گیتار: بوطیقایی عتیق که هرچند بر سازی غربی نشسته، هنوز، بس‌بسیار ایرانی است. هنرآفرینی‌های دیگرش با اشعار حافظ نیز همگی مصداق کاربرد نوآورانۀ سنت‌اند و خط بطلانی بر ادعای بی‌هنرانی که تنگدستی خود را به پای شعر فارسی می‌نویسند.

فرامرز اصلانی گاه با ادای دیگرگونِ بعضی الفاظ و کلمات یا حذف بعضی واژه‌ها یا رفت‌وآمد میان زبان گفتار و نوشتار در هنجارِ زبانی ترانه‌هایش دستکاری‌هایی می‌کرد، پیمانه و شیرین. مثلاً در «اگه یه روز» کلمۀ «نام» را به شکل غیرمتعارف و شاید به لهجۀ تهرانی «نوم» می‌خواند، در «پرستوهای خسته» مفهوم «اما» را از سطر «من همیشه دلم می‌خواست چراغونی، به جز اشکم نیومد به مهمونی» جا انداخته بود و در «دل اسیره» به‌جای «دلم آروم نمی‌گیره» می‌گفت «دلم آروم نگیره» (وجه التزامی به‌جای اخباری). در این مورد آخر، وزن دست‌وپای او را نبسته بود چون می‌توانست بخواند «دل آروم نمی‌گیره» و هنوز وزن درست باشد، اما به نظرم عامدانه این طرز فراروی‌ها از هنجار را در آوازش می‌گنجاند تا تفاوتی نمکین با زبان روزمره ایجاد کند. او در این بازی افراط نمی‌کرد، تکرار مکرر نمی‌کرد و حدی نگه می‌داشت که سبک‌آفرین بود.

حفظ حد هرچیز اساساً یکی از رموز وقار شخصیت خود او هم بود: به‌اندازه می‌خواند، به‌اندازه مصاحبه می‌کرد، به‌اندازه اظهارنظر می‌کرد، به‌اندازه سیاسی بود و، مهم‌تر از همه، به‌اندازه ایرانی بود.

https://www.tg-me.com/Sayehsaar
📔نوروز؛ از دیروز تا امروز
(دیدار نوروزی اهالی علوم اجتماعی)

سخنرانان:
#دکتر_داریوش_رحمانیان
#دکتر_نعمت_الله_فاضلی
#دکتر_مقصود_فراستخواه
#دکتر_حکمت_الله_ملاصالحی

🔹همراه با:
*بیان خاطرات نوروزی
* اجرای موسیقی سنتی
 
🗓 سه شنبه 28 فروردین 1403 ساعت 17

🏡  سالن فردوسی

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

💢انجمن جامعه شناسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔
@iranianhht
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران

با حمایت انجمن جامعه شناسی، از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید.
کنجکاو شدم و کتاب "توپ مرواری" را خواندم!

سعید معدنی

صادقانه بگویم تا سال ۱۳۹۱ اطلاع نداشتم که صادق هدایت کتابی به نام "توپ مرواری" دارد. شاید هم شنیده بودم اما در خاطرم نمانده بود.
تا اینکه در آبان ماه ۱۳۹۱ آقای علی موسوی گرمارودی در مراسمی که به رونمایی و  معرفی کتاب "سه کاهن" مجید قیصری اختصاص داشت، به کتاب "توپ مرواری" اشاره کرد.
در این مراسم که همزمان با ایام محرم بود گرمارودی "با اشاره به پیراهن مشکی که  پوشیده بود، عنوان کرد: شرم می‌کردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمی‌فرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن! او با اعتقاد به این‌که نویسنده‌ی «توپ مرواری»(صادق هدایت)توهین‌های زشتی به امام حسین(ع) کرده است، اظهار کرد: وظیفه‌ی هر قلم به دستِ اهل قبله می‌دانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بی‌شرف‌هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسم‌شان هم صادق بود و هدایت مردم را برعهده داشتند."(ایسنا)

پس از این اظهارات بود که کنجکاو شدم و گشتم و متن الکترونیکی کتاب را در همان سال ۱۳۹۱ در اینترنت پیدا کردم و خواندم. کتاب با توجه به توهین‌هایی که به دین می‌کند، در زمان هدایت و حتی بعد مرگش، هیچ ناشری ریسک نمی‌کرد آن را چاپ کند؛ تا اینکه در سال ۱۳۵۸ در بحبوحه ماه‌های نخست انقلاب، بدون ویرایش و با اغلاط زیاد چاپ می‌شود. خود هدایت هم که کتاب را سال ۱۳۲۶ نوشته بود خواسته بود که با نام مستعار "هادی صداقت" چاپ شود.

بهر حال لعن موسوی گرمارودی بر هدایت و این کتاب در آن سال باعث کنجکاویم شد و مشتاق شدم  آن‌ را بخوانم که بفهمم که آیا مستوجب لعن هست یا نه؟! شاید دیگرانی هم  مثل من بعد از سخنان موسوی گرمارودی کنجکاو شدند و کتاب را خوانده باشند.

البته امروزه دسترسی به کتاب و سایر وسایل ارتباطی در فضای مجازی بسیار آسان‌تر شده و کتاب‌ها و فیلم‌ها و تصاویر بسیار تندتر و توهین‌آمیزتر از کتاب هدایت نسبت به دین و مقدسات در دنیای مجازی همه‌روزه به وفور پخش و دست به دست می‌شود و دیگر نمی‌توان مثل سابق سانسور کرد و جلو نشر مطالب را گرفت.

بدگویی از یک نویسنده و یا یک اثر گاهی نتیجه برعکس می دهد و موجب تبلیغ و تشویق و توجه بیشتر به آن فرد یا اثر می‌ شود. همچنین لعن و نفرین صرف، شاید  برای آخرت ثواب داشته باشد، اما در این جهان کارساز نیست. موثرترین شیوه در عرصه‌ی اندیشه و قلم تحلیل و نقد است. اگر به باورتان اثری ارزش نقد و تحلیل ندارد بهتر است بی اعتنا از کنارش رد شوید.

● ۱۹ فروردین سالروز مرگ صادق هدایت( ۱۲۸۱- ۱۳۳۰) است.


#سعید_معدنی
#علی‌موسوی‌گرمارودی
#صادق‌هدایت
#توپ‌‌مرواری
#لعن

@Saeed_Maadani
تولد و آغاز یک سفر

سعید معدنی

روز جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ نویسنده شهیر جلال آل احمد سفری را آغاز می‌کند که بعدها گزارش این سفر را می‌نویسد و نامش را می‌گذارد « خسی در میقات». اما بنا به کتاب جدیدی که توسط محمد حسین دانایی (خواهر زاده آل احمد) در سال ۱۴۰۲ چاپ شده، با توجه به دست نوشته های آل احمد وی اشاره می کند نام کتاب ابتدا عنوان گزنده‌ی «گذری به بدویّت -بدویت موتوریزه» بوده، ولی در مرحله چاپ کتاب به نام زیبا و دلربای « خسی در میقات» ختم می‌شود.

جالب آنکه روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ روز تولد نگارنده این سطور نیز هست!....

ادامه‌ی یادداشت
👇👇



۲۱ فروردین ۱۴۰۳

#سعید_معدنی
#جلال_آل‌احمد
#محمد‌حسین_دانایی
#خسی_در_میقات
#راز_حج_جلال

@Saeed_Maadan
تولد و آغاز یک سفر

سعید معدنی

روز جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ نویسنده شهیر جلال آل احمد سفری را آغاز می‌کند که بعدها گزارش این سفر را می‌نویسد و نامش را می‌گذارد «خسی در میقات». اما بنا به کتاب جدیدی که توسط محمد حسین دانایی (خواهرزاده آل احمد) در سال ۱۴۰۲ چاپ شده، با توجه به دست نوشته‌های آل احمد وی اشاره می‌کند نام کتاب ابتدا عنوان گزنده‌ی «گذری به بدویّت - بدویّت موتوریزه» بوده، ولی در مرحله چاپ کتاب به نام زیبا و دلربای «خسی در میقات» ختم می‌شود.

جالب آنکه روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ روز تولد نگارنده این سطور نیز هست! یعنی روزی که آل احمد وارد فرودگاه مهرآباد شده، عزم سفر می‌کند و قلم در دست می‌گیرد و گزارشش از حجاج در حال سوار شدن به هواپیما را آغاز می‌کند من در یکی از روستاهای ساوجبلاغ به نام هیو (heev) در استان البرز متولد شده‌ام!

۶۰ سال پیش جلال سفری آغاز می‌کند که حاصل آن به باور نگارنده برای تاریخ سفرنامه‌نویسی ایران و تاریخ ادبیات فارسی ارزشمند است و از جمله آثاری است که در آینده این سرزمین به یک اثر کلاسیک تبدیل شده و نسل‌های پیاپی این اثر را خوانده و درک و برداشت دقیق‌تری از حج زمان آل احمد خواهند داشت. آنچنانکه ما امروز توصیفات ناصر خسرو را در هزار سال پیش از حج را می‌خوانیم و زندگی اجتماعی آن زمان را درک می‌کنیم و لذت می‌بریم. البته به باور این‌جانب طبعاً اثر آل احمد قوی‌تر و ماندگارتر است. به قول دکتر شریعتی آدم حیرت می‌کند چگونه یک فرد راهی و مسافر این‌گونه دقیق و روزبه‌روز و حتی گاهی ساعت‌به‌ساعت تمامی جزئیات را یادداشت و توصیف کرده است. با توجه به توضیحات محمد حسین دانایی، بخش‌هایی از این کتابِ چاپ شده و در دسترس ما،حذف شده تا از اداره سانسور پهلوی رد شود. ولی باز هم دستگاه تفتیش عقاید حکومت به آن اتهام "ضاله" می‌زند!

۶۰ سال قبل از این روزها که جنگ حماس و جنایت‌های حیرت انگیز اسرائیل بر مردمان بی‌پناه غزه را شاهد هستیم، جلال آل احمد در مکه با جوانان عربی گفت‌وگو می‌کند که علاقه‌مند به جمال عبدالنّاصر هستند و روزهای اوج اقتدار و محبوبیت جمال عبدالنّاصر در جهان عرب است. جوانان عرب امید فراوانی به رهبری ناصر دارند تا شر اسرائیل را دفع کند. اما درست ۴ سال بعد از آن تاریخ در سال ۱۹۶۷ میلادی در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل پایگاه‌های هوایی و هواپیماهای جنگی مصر توسط اسرائیل بمباران می شود و اعراب شکست سختی می‌خورند.

آل احمد همه چیز را با قلم سخت‌گیرانه، دقیق و گاهی گزنده خود توصیف می کند. به باور اینجانب شاید برخی از آثار آل احمد مشمول زمان شود اما کتاب «خسی در میقات» در کنار آثار تک نگاری های وی از منظر علوم اجتماعی و جامعه شناسی می‌ماند و از منابع مفید برای محققان مردم شناس و جامعه شناس خواهد بود.

به جوانان علاقه مند و کسانی که هنوز کتاب «خسی در میقات» را نخوانده اند توصیه می‌کنم کتاب «راز حج جلال» نوشته محمد حسین دانایی که توسط انتشارات رشدیه چاپ شده، تهیه کنند که هم متن کامل کتاب آل احمد و هم توضیحات و توصیفات روشنگرانه و ارزشمند آقای دانایی از روی دست‌نوشته های ال احمد را به همراه دارد.

۲۱ فروردین ۱۴۰۳

#سعید_معدنی
#جلال_آل‌احمد
#محمد‌حسین_دانایی
#خسی_در_میقات
#راز_حج_جلال

@Saeed_Maadani
✔️جنگ، داستان همیشه دلفریب الهه مرگ
✍️سهند ایرانمهر

🔸جنگ‌ از نگاه برخی سیاستمداران و شاید قاطبه نظامیان به جز جنبه‌های سیاسی‌اش، موضوعی هیجان‌انگیز هم می‌تواند باشد زیرا کمتر کسی می‌تواند جنگ را از منظر قربانیان اصلی آن تصور کند.
مکس هاستینگ درصفحه ۶۲ کتاب Bomber Command جمله قابل تاملی دارد:«فکر می کردم چه خوب است آن هایی که دستور بمباران را می‌دهند و کسانی که بمباران می‌کنند گاهی بر روی زمین قدم بزنند و ببینند این پایین چطور است».
این پایین، جنگ یعنی تباهی زیرساخت‌های یک کشور، جابجایی های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بنیان‌برافکن ، سال های سال زخم ناسور مجروحان، چشم های همیشه منتظر پدران و مادران که یا به تکه استخوانی گره زده می‌شود یا به نابود شدن خانواده‌ها می‌انجامد.

این همه تلخی در سالهای آغازین هیچ جنگ برای طیف وسیعی از مردم به این اندازه ملموس نیست زیرا در همه جنگ‌ها، صنعتی به موازات شبح شوم جنگ شکل می‌گیرد که کارش« بَزَک کردن» است، صنعت متبرک کردن سیاستمداران با نمادهای باستانی یا آرمان‌های به ظاهر ملی یا نژادی یا حتی دینی، به قول مارتین بل، خبرنگار بی‌بی‌سی در کتاب
In Harms Way: Reflections of a War Zone Thugun :
« برای اینکه مبادا مردم ناراحت شوند، جنگ را بهداشتی و تزیین می‌کردیم . انگار که جنگ شیوه عاقلانه حل اختلاف بود و قربانیانش به جای اینکه خونریزی کنند یا تکه پاره شوند با شکوه و وقار از صحنه نمایش خارج می‌شدند. در حقیقت اما جنگ هولناک بود. جنگ تجارت چندش‌آوری است».

«پيش از هر جنگی بايد خشم عليه دشمن را برانگيزيد اول ميان مردم و سپس در ميان سربازانتان» این بخشی از کتاب«‌قواعد رزم سون تزو»ست.

به قول«دبلیو بی ییتس»در کتاب«تاملات جنگ داخلی»: «دل‌هایمان پر بود از اشتیاق کشتن و کشته‌شدن و ذهن‌مان پر از رویاء و قلب‌مان، سخت و دشمنی‌ها، مایه‌دار‌تر از عشق‌مان».

🔸این از خصایص پیش از شروع هرجنگی است که اغراق ها زیاد می‌شوند، تحلیل‌ها به سمتی می‌روند که هرگونه مذاکره و تعامل و یا حتی تلاش برای متوقف کردن جنگ، معادل خیانت و بلاهت معرفی می‌شود و گاه این جریان در سال‌های بعد از جنگ نیز به این شیوه تمسک می‌جوید، از همه اینها ناگوارتر«سندرمی» است که پیش از جنگ عود می‌کند و چنان هیجانی را برمی‌انگیزاند که بی‌اعتنایی بدان دشوار به نظر می‌رسد و دراین چارچوب، تفاوتی میان نخبگان و مردم کوچه و بازار نیست چنانکه پرفسور «پیتر گودهیو» Peter Goodhew در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ و پیش از آغاز جنگ اول خلیج‌فارس در ایندیپندنت نوشت:
«با جنگ در خلیج فارس مخالفم ولی چشم اندازش مرا هیجان زده می‌کند نکند بیمارم؟ یا شاید هزاران نفر دیگر هم به درد من مبتلا هستند؟ چه باید کرد؟».

جالب آنکه سیاستمدار خونسرد و زیرکی همچون چرچیل هم به چنین وضعیتی مبتلاست او در آستانه جنگ اول جهانی در نامه‌ای به همسرش می‌نویسد:«همه چیزبه سمت فاجعه پیش می‌رود و من خوشحالم؟! این احساسات به نظرت وحشتناک نیست؟ خدا مرا بخاطر این احساسات سبکسرانه ببخشاید».
(نامه ۲۸ جولای ۱۹۱۴ از کتاب Letters to Venetia Stanley).

هم او در پایان این جنگ نوشت:
«هر دستاوردی هم که به دست آورده باشیم چه برای ما و چه برای طرف بازنده، جبران بهایی نیست که ملت‌مان پرداختند».

🔸پیش از هرجنگی همه ناممکن‌ها ممکن نمایانده می‌شود، قدرت‌ها از توان نظامی و موافقین دخالت نظامی از روزهای گل و سبزه که لاجرم برای رسیدن به آن باید به خون و ویرانی رضا داد خلاصه همه چیز آسان و جنگ، راه رستگاری است به قول «باربارا تاکمن» در کتاب ارزشمند:«توپ های ماه اوت»:
به سربازها می‌گفتند که :«مردان بزرگ! پیش بروید و مطمئن باشید که قبل از زرد شدن برگ‌ها پیروزمندانه به خانه بر می گردید».از همان جنگ‌ها که به قول «زیگفرید ساسون» در کتاب :
«Memoris of an Infantry Officer»:
«آنچه قبلا ستون‌های پر افتخار داوطلبان بود، اکنون دسته‌های قربانیان است».

🔸با این همه تاریخ هیچ‌گاه در بیان تلخی جنگ‌ها و آثار شوم‌شان تسلیم این هیجانات نشده است. جنگ تلخ است. جنگ نیستی است، جنگ راهی به سوی دوزخ است و هیچ بهشتی با فراهم کردن آتش دوزخ بنا نشده است.
#بازنشر
@sahandiranmehr
تصویری تلخ و فراگیر شده از سرباز روس که لحظاتی پیش از مرگ توسط پهپاد ضدنفر اوکراینی برای نجات جان خود التماس می‌کند.
@sahandiranmehr
Forwarded from Zgordan🍂 (Zohre Gordan)
@zohrereporter
در تقابل سنت و مدرنتیه، کدام پیروز می شود؟
با سپاس فراوان از استاد تاج الدین و استاد معدنی دو جامعه شناس عزیز و گرامی که این موضوع را واکاوی کردند.
لینک گزارش👇
https://ettelaat.com/fa/publication/content/496/10082
https://ettelaat.com/fa/publication/content/496/10082


.....سعید معدنی دکترای جامعه شناسی هم تحولات   جامعه ایرانی را نتیجه مدرنتیه می‌داند و در واکاوی موضوع می‌گوید: مدرنیته به باور من سرنوشت محتوم همه جوامع  است و هر کشوری برای پیشرفت باید آن را بپذیرد. توجه داشته باشید که موضوعاتی همچون تفکیک قوا، پزشکی نوین، صنعت نوین، دانش نوین و علوم نوین همه محصول مدرنیته هستند که ما اکنون با آن‌ها زندگی می کنیم، پس کاملا طبیعی است که ما نمی‌توانیم  جلوی مدرنیته را بگیریم.
به گفته این استاد دانشگاه، مشکلی که اکنون ما در جامعه با آن مواجه هستیم این است که در مدرنیته، فرد اولویت پیدا می‌کند. 

وی در توضیح سخنانش می‌گوید: در جامعه سنتی، جمع اهمیت دارد. خانواده، طایفه یا ایل برای فرد شغل و همسر انتخاب می‌کنند، جمع تعیین می‌کند که فرد کجا زندگی کند و سبک زندگی‌اش چگونه باشد و در واقع تصمیم کلی را جمع می‌گیرد، اما در عصر مدرنیته، فرد مهم‌تر از جامعه می‌شود و خودش برای خودش تصمیم می گیرد. اساسا در تقابل سنت و مدرنیته، فردگرایی چه در سطح خانواده، چه در سطح جامعه و چه در سطح حکومت موضع چالش می‌شود.

غرب‌زدگی یا مدرنتیه؟
به گفته معدنی  ، ته مانده‌های ذهنیِ ترس از غرب و غرب‌زدگی هنوز باقی است. او می‌گوید: در دهه‌های 30 و 40 شمسی، عده‌ای تصور می‌کردند که غرب قرار است بیاید و ما را نابود کند. این ترس به مدرنیته هم چسبید، عده‌ای می‌گفتند که که اگر این مدرنیته از راه برسد، زندگی ما نابود می‌شود. بعد از انقلاب اسلامی که حکومت دینی حاکم شد، در تقابل با دستاوردهای مدرنیته ایستاد و تصور کرد که در مقابل غرب قرار گرفته است، در حالی که مدرنیته غرب نیست. مدرنیته در غرب به وجود آمد، اما در جهان رها شد و همه در حال بهره‌مندی از مزایای آن 
هستند. 
اکنون کره جنوبی با استفاده از ابزار تلویزیون و ماهواره در حال تحمیل فرهنگ خود به جهان است. تعداد زیادی از جوانان ما علاقه‌مند به یادگیری زبان کره‌ای شده‌اند. هند از این تکنولوژی برای صدور فرهنگ، سنت، موسیقی، لباس و زبان هندی استفاده می‌کند. 
متاسفانه در ایران برخی هنوز مدرنیته را با غرب یکی می‌دانند و به تقابل با آن می‌پردازند. مثلا در دوره‌‌ای جلوی استفاده از ویدئو را می‌گرفتند، در دوره دیگر ماهواره را ممنوع کردند و در عصر دیگری برای اینترنت فیلترینگ در نظر می‌گیرند، در حالیکه هم‌اکنون تمامی جهان از دستاوردهای مدرنتیه برای صدور فرهنگ خود بهره می‌برد. آن زمان که ویدئو برای ما ممنوع بود، کشورهایی مثل ژاپن از این وسیله برای تدریس به دانش‌آموزان و دانشجویانشان استفاده می‌کردند.
نسل ما در دهه 60هزینه‌های زیادی را برای تقابل با مدرنیته پرداخت که باعث عقب ماندگی‌مان شد و این قصه همچنان ادامه دارد. اکنون که اینجا حضور داریم، ماهواره هنوز ممنوع است در حالیکه جوان امروزی به ندرت ماهواره نگاه می‌کند. همه آنچه که می‌خواهد از فیلم و موسیقی تا اخبار در پلتفرم‌های تلفن همراهش موجود
 است. 
داستان امروز متفاوت شده است، اما هنوز برخی از تصمیم‌گیران جامعه ما در دهه سی و چهل یا حداکثر دهه 60 مانده‌اند. همین‌ها  آب در هاون کوبیدن است.

با سنت‌ها چه کنیم؟
اینکه در دنیای مدرن، تکلیفمان با سنت‌ها چیست، پرسش بجایی است. معدنی، استاد دانشگاه می‌گوید: برخی از سنت‌ها مثل فرهنگ ملی و دینی‌مان، ارزش حفظ و ماندگاری دارند. لازم است از فضای مدرنیته برای تبلیغ این ارزش‌ها استفاده کنیم و باید برخی دیگر که ارزش ماندن ندارند را به فراموشی بسپاریم.
ایستادن جلوی مدرنیته مثل پاروزدن در مسیر مخالف رودخانه است. مدرنیته در جامعه ما حضور و نفوذ دارد و مخصوصا نسل جوان ما در حال زندگی با آن است.
 ما باید مثل سایر کشورها به اصطلاح از مدرنیته استقبال کنیم و در مسیر احیای فرهنگ و سنت خودمان از آن بهره ببریم.

روزنامه اطلاعات . ۲۶ فروردین ۱۴۰۳

@Saeed_Maadani
مفهوم ملیت و ایران در ادب فارسی

🔹 دریغ است ایران که ویران شود...

دکتر سیروس شمیسا

مفهوم ملیت و ایران را در آثار هیچ‌یک از شاعران کهن از جمله مولانا و سعدی و حافظ نمی‌توانیم حس کنیم، تنها شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی و از این قبیل را می‌بینیم. یکی از نمونه‌های درخشان آن وقتی است که رستم می‌خواهد اسبی برای خود برگزیند (رخش)، وقتی بهای آن را از چوپان می‌پرسد، چوپان (رمز نگاهبان ایران) به او می‌گوید قیمت آن تمام ایران است:

ز چوپان بپرسید کاین اژدها
به چندست و این را که خواهد بها؟
چنین داد پاسخ که گر رستمی
برو راست کن روی ایران زمی
مر این را بر و بوم ایران بهاست
بدین بر، تو خواهی جهان کرد راست

حتی در زمان خود فردوسی هم ایران یکپارچه نداشتیم، خراسان در دست محمود بود، ری در دست دیلمیان، اصفهان را بعدها مسعود پسر محمود گرفت. وقتی فردوسی از مازندران و اصفهان و سیستان سخن می‌گفت حس می‌کرد که وقتی همهٔ آنجاها ایران بوده است و دیگر نیست. شاید این‌گونه افکار در نزد شعوبیه رایج بوده است. اما در شاعران و نویسندگان آن دوره و ادوار بعد مرسوم نبود. مثلاً از نظر سعدی ایران مُلک فارس است و اتابک شاه فارس شاه ایران است. از نظر مولانا اساساً...

این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کان را نام نیست

حافظ ایران را یزد و شیراز و اصفهان و کرمان می‌دانست. اساساً واژهٔ ایران در این متون جز به ندرت به کار نرفته است. تنها فردوسی است که با این وسعت از ایران و ایرانیان و شاه ایران سخن می‌گوید چنان که در مرگ یزدگرد آخرین شاه ایران باستان می‌گوید:

فکنده تن شاه ایران به خاک
پر از خون و پهلو به شمشیر چاک

این اشعار فردوسی هنوز هم مو بر تن ایرانی راست می‌کند مخصوصاً اگر ایرانی - مانند بیشتر ادوار تاریخی _ ایرانی و ایران را در لبهٔ پرتگاه‌های خطرناک ببیند:

دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیز چنگ اژدهاست

برداشت از کانال تلگرامی مجله سیاست نامه

۲۷ فروردین ۱۴۰۳

ما قوم و قبیله نیستیم، ما ملتیم

🔗 البرز پژوهی @alborzology
▫️وبلاگ ۱▫️وبلاگ ۲▫️اینستاگرام▫️آپارات
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️من التماسِ یک زندگی معمولی را در چشمان و گفتار و رفتار اینان دیدم

✍️محمدباقر تاج الدین

امروز که سوار قطار شهری تهران(مترو) شدم جوانی در سالن های قطار با دفی که در دست داشت می نواخت و با صدایی زیبا به زبان دل نشین کردی می خواند و در آخر از مسافرین خواهش می کرد که به ایشان کمک کنند تا نیازهای اولیۀ زندگی را برآورده کند!!! در صحنه ای دیگر فردی میانسال با کلامی جانکاه می گفت که من بازنشسته ام و توان تامین هزینه های زندگی ام را ندارم و از شهروندان التماس می کرد که به او کمک کنند!1 اندکی بعد زنی به نسبت جوان به همراه فرزند بیمارش از شهروندان درخواست می کرد برای درمان فرزندش به او کمک کنند!!! موارد زیاد بود که البته همۀ ما هر روزه در کلان شهر تهران آن ها را مشاهده می کنیم و صد البته بر درد و رنج های مان نیز افزوده می شود!!!

✳️در یکی از ایستگاه ها از قطار شهری پیاده شدم که در خروجی مترو چندین جوان در حال نواختن موسیقی بودند که بسیار هم زیبا و دل نشین می نواختند و سبب شد تعدادی از شهروندان به تماشای این صحنه بایستند. این جوانان هنرمند به احتمال زیاد به دلیل بیکاری تن به چنین کاری داده بودند و با زبان بی زبانی به رهگذران می گفتند به ما کمک کنید تا اندکی از مشکلات زندگی خود را برطرف کنیم و شاید به یک زندگی معمولی دست یابیم!! در مسیری که پیاده می رفتم بیمارستانی قرار داشت که در محوطۀ آن همراهان بیماران نگران و دردمند التماس زندگی می کردند چرا که از شهرستان های دور برای درمان بیماران خود به تهران آمده بودند!!!

❇️به میدانی رسیدم که در کنارۀ میدان مردی دستفروش بساط کالاهای خود را پهن کرده بود و از رهگذران درخواست می کرد که از او خرید کنند تا او هم بتواند زندگی خود را سامان دهد!! با به گفتگو پرداختم و از زندگی دردناک خود و خانواده اش می گفت!!از یکی از شهرستان های استان لرستان به تهران آمده بود تا بلکه شغلی بیابد اما پس از مدتی کوشش و تقلّا و بی نتیجه ماندن این کوشش ها به ناچار به دستفروشی روی آورده بود!!!

اما چه فایده؟!! آنان که باید این التماس ها و خواهش های شهروندان فقیر و محروم و دردمند را ببینند شوربختانه فعلا گرفتار انجام امور دیگری هستند و فرصت دیدن و پرداختن به این مشکلات و مسائل را ندارند!!! تلخ تر و بدتر این که این گروه از شهروندان چقدر دچار تحقیر و درد و رنج می شوند تا بلکه به یک زندگی بسیار معمولی دست یابند!!تو گویی که به دست آوردن یک زندگی معمولی نیز برای اینان به آرزویی بزرگ و بس دور و دراز بدل شده است!!!! آه ای زندگی معمولی!! آه ای زندگی معمولی!!!
#زندگی_معمولی
#فقر
#محرومیت
#صدای_خاموش


@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from اتچ بات
«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»

🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.

   💌پنج شنبه ۱۴۰۳/۰۱/۳۰💌


ح.ا.تنهایی
💌جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai

احمد فعال
💌تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi

هادی خانیکی
💌مجله رسانه فرهنگ
🆔 @resanefarhang

کاوه فرهادی
💌انسان‌شناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیست‌بوم‌داری
🆔 @kaveh_farhadi

اصغر ایزدی جیران
💌آکادمی مردم‌شناسی
🆔 @IzadiJeiran

مسعود زمانی مقدم
💌پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology

فاطمه موسوی ویایه
💌کانال علمی مطالعات زنان
🆔 @womenstudiesisaorg

مسعود زمانی مقدم
💌نوشته‌ها، مقالات و دوره‌های آموزشی
🆔 @masoudzamanimoghadam

مهران صولتی
💌نقد رادیکال جامعه ایران
🆔 @solati_mehran

علی نوری
💌خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy

فاطمه موسوی ویایه
💌زنان و مسائل اجتماعی
🆔 @women_socialproblems

سعید معدنی
💌هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani

محمدحسن علایی
💌آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه‌شناختی
🆔 @sociologicalperspectives

حسین شیران
💌جامعه‌شناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology

حسین پرويز اجلالی
💌جامعه شناس ایرانی
🆔 @iransociologista

زهره دودانگه
💌شهر و نظریه اجتماعی
🆔 @urbansocialtheory

مینا شیروانی ناغانی
💌جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_development_economic

سیامک زندرضوی
💌جامعه شناسی مردم مدار
🆔 @szandrazavi

رضا تسلیمی طهرانی
💌جامعه شناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani

امیر رزاقی
💌جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_economic_development

آرش احدی مطلق
💌جامعه‌شناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics

بی‌تا مدنی
💌مطالعات فمینیستی تفسیری پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport

سودابه حیدری
💌رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔 @Radio_Log

حجت اله عباسی
💌مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔 @mediaresearches

مصلح فتاح پور
💌تحلیل آسیب‌های اجتماعی
🆔 @Analysisisocialproblems

نعمت الله فاضلی
💌تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @Drnematallahfazeli

فریبا نظری
💌جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
🆔 @Sociologyofsocialgroups

عادل سجودی
💌جستاری در جامعه شناسی
🆔 @GILsociologist

شیرین ولی پوری
💌جامعه شناسی جنایی،فقه الاجتماع
🆔 @criminalsociology

💌💌💌💌

🔗Click here to join us:

🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliun
زندگی جنگ و دیگر هیچ
لیلی گلستان
🎧 لیلی گلستان درباره‌ی خودش و پدرش ابراهیم گلستان و از جمله ترجمه‌ی کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ  نوشته‌ی اوریانا فالاچی ترجمه لیلی (۱۳۵۰) و نیز شوهرش ( نعمت حقیقی فیلمبردار معروف و پدر مانی حقیقی) و طلاق‌اش و اشتغال‌اَش در کتاب فروشی و تاسیس گالری نقاشی گفته است.
این سخنرانی در سال ۱۳۸۱ انجام شده. گلستان متولد ۱۳۲۳ است..
@uniartplus
@Saeed_Maadani
هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره ۱۰۷۸

@Saeed_Maadani
nasim1078.pdf
827.3 KB
nasim1078.pdf

نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۷۸

🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*

زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)

تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
خانم تذکّر دهنده‌!

سعید معدنی

دیروز در یکی از ایستگاههای مترو تهران خسته و کوفته از میان انبوه مسافر رد می‌شدم. دیدم یک خانم چادری به دختر نوجوانی گفت: "خانمم حجابت رو مراعات کن!". من و بسیاری نگاه‌مان به سوی آن‌دو برگشت. دختر که روسری‌اش بر شانه‌هایش افتاده بود انگار در گوش‌اش هدفون بود و فارغ از هر چیز در دنیای خود سیر می‌کرد و صدای تذکّر دهنده را نشنید. دوباره خانم تذکّر دهنده داد زد. دختر دهه هشتادی و شاید هم دهه نودی همچنان به راه خود ادامه داد. تا آخر خانم "حجاب‌بان" بر روی شانه‌ی دختر نوجوان دست گذاشت گفت: "خانم با تو هستم". دختر هاج و واج به او نگاه کرد. همه ما خیره بودیم که چه می‌شود. از نگاه دختر می‌شد خواند که او نمی‌داند چرا باید حجاب مورد نظر تذکر دهنده را مراعات کند؟!

بخشی از نسل امروز که شاید اکثریت جامعه را دربر بگیرد، بسیار متفاوت از نسل‌های گذشته است. فرهنگ‌اش جهانی است و بیش از مدرسه و صدا و سیما و خانواده، از جهان پیرامونش تأثیر می‌پذیرد و مذهب هزار ساله‌ی پدران‌اش را هم مشتی ریاکار سودجو با ظاهر مذهبی به باد حراج داده‌اند. او نمی‌داند چرا باید آن روسری که بر دوشش افتاده را بر روی سر بیاورد. من از نگاه دختر نوجوان این را فهمیدم. به فرض، دختر روسری را سر می‌کرد. باز دوباره چهار قدم آن‌طرف‌تر آن را بر روی شانه می‌انداخت. چون او از درون اعتقادی به پوشاندن موی سر ندارد و اجبار ۴۵ ساله هم جواب نداده و نمی‌دهد.

در مقابل بانوی تذکّر دهنده هم نمی‌داند آیا پوشاندن سر با پارچه، اعتقادی است یا قانونی. اگر اعتقادی است که نیاز به اجبار نیست و اگر قانونی است باید ابتدا قانون را ترویج کرد و در صورت پذیرش از سوی اکثریت مردم، آن را اجرایی کرد. ولی ظاهراً از اول انقلاب به این‌طرف، اکثریت زنان و به ویژه دختران جوان نسبت به این قانون - حداقل در شهرها - بی‌اعتنا و بی‌اعتناتر شده‌اند.

من فقط این را می‌‌فهمم که برای دینی کردن جامعه چاره و راه‌کار این نیست. دین‌دار کردن جامعه با زور و تنبیه و بازداشت نتیجه‌ی کاملاً برعکس دارد.

۳۱ فروردین ۱۴۰۳

#سعید_معدنی
#تذکر
#پوشش
#حجاب
#دین
#اعتقاد
#قانون

@Saeed_Maadani
از کتاب گلستان سعدی :
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را

ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار

به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری

اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی

@Saeed_Maadani
 
2024/11/17 03:33:02
Back to Top
HTML Embed Code: