ای نوازندهی تار صوتی قوها!
چمدانی که از دریا
به دریا
میبندی
در وقتِ مرگ
از خورشید ورم خواهد کرد.
بیژن الهی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چمدانی که از دریا
به دریا
میبندی
در وقتِ مرگ
از خورشید ورم خواهد کرد.
بیژن الهی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
امروز
از تحت سینهام،
دستی
دریچهی مخفی را
آهسته باز کرد
در من،
تو را بیدار کردند.
رضا براهنی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
از تحت سینهام،
دستی
دریچهی مخفی را
آهسته باز کرد
در من،
تو را بیدار کردند.
رضا براهنی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در یکدیگر گریسته بودیم
در یکدیگر
تمام لحظهی بیاعتبارِ وحدت را
دیوانهوار زیسته بودیم.
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در یکدیگر
تمام لحظهی بیاعتبارِ وحدت را
دیوانهوار زیسته بودیم.
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اکنون با چمدانی در دست
و گل سرخی بر سینه
آوارهی جهان است و
رؤیت آنهمه زیبایی را هنوز
آینهای نیافته است.
عباس صفاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و گل سرخی بر سینه
آوارهی جهان است و
رؤیت آنهمه زیبایی را هنوز
آینهای نیافته است.
عباس صفاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو نمیمیری
همچون پرچمی که سربازان بسیاری در آن شلیک کرده باشند،
هر شب به هنگام باد
ماه را از خود عبور می دهی.
غلامرضا بروسان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
همچون پرچمی که سربازان بسیاری در آن شلیک کرده باشند،
هر شب به هنگام باد
ماه را از خود عبور می دهی.
غلامرضا بروسان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
کاش
تو بر دار
میکوفتی ای دارکوب
که بی دار مان کنی.
یاور مهدی پور
@yavarmehdipour
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو بر دار
میکوفتی ای دارکوب
که بی دار مان کنی.
یاور مهدی پور
@yavarmehdipour
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مگر جز دخترانگی
چه خواهشی از جهان داشتم
که خشمت
اسلحه را آبستن کرد
نوزادش
در گهواره ی چشمم زاده شد و
لبخندت شکفت...
پریزاد حیجوان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چه خواهشی از جهان داشتم
که خشمت
اسلحه را آبستن کرد
نوزادش
در گهواره ی چشمم زاده شد و
لبخندت شکفت...
پریزاد حیجوان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به همان سادگی
که کلاغ سالخورده
با نخستین سوت قطار
سقف واگن متروک را
ترک میگوید
دل،
دیگر
در جای خود نیست
به همین سادگی!
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
که کلاغ سالخورده
با نخستین سوت قطار
سقف واگن متروک را
ترک میگوید
دل،
دیگر
در جای خود نیست
به همین سادگی!
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مرگ
آنچنان به سایهات
آمیختهست
که روشنایی صد آفتاب نیز
از رگانت
بازش نمیشناسد.
محمد مختاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آنچنان به سایهات
آمیختهست
که روشنایی صد آفتاب نیز
از رگانت
بازش نمیشناسد.
محمد مختاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
این دستهای تو
پاسخ روز را خواهد داد
اگر گم شوند
همیشه در سایههای تابستان میمانم.
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
پاسخ روز را خواهد داد
اگر گم شوند
همیشه در سایههای تابستان میمانم.
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند...
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند...
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
با گریه مگر آتش دل را بنشانیم
ما را که نصیب از تو به جز چشمِ تری نیست
بیژن ترقی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ما را که نصیب از تو به جز چشمِ تری نیست
بیژن ترقی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اندوهاش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
همچنان که شادیاش
طلوعِ همه آفتابهاست
و صبحانه
و نان گرم.
احمد شاملو
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
همچنان که شادیاش
طلوعِ همه آفتابهاست
و صبحانه
و نان گرم.
احمد شاملو
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
نشستم،
باده خوردم،
خون گریستم،
کنجی افتادم
تحمل میرود
اما شبِ غم سر نمیآید.
مهدی اخوان ثالث
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
باده خوردم،
خون گریستم،
کنجی افتادم
تحمل میرود
اما شبِ غم سر نمیآید.
مهدی اخوان ثالث
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تنهایی مرا برگزیده است
و در رگهای من دویده است
چون خون من.
و در نگاهم نشسته است
و در کلامم شکفته است
چون شعر.
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و در رگهای من دویده است
چون خون من.
و در نگاهم نشسته است
و در کلامم شکفته است
چون شعر.
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اما دو دست جوانت
بشارت فردا،
هر سال سبز میشود
و با شاخههای زمزمهگر در تمام خاک
گل میدهد
گلی به سرخی خون.
خسرو گلسرخی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بشارت فردا،
هر سال سبز میشود
و با شاخههای زمزمهگر در تمام خاک
گل میدهد
گلی به سرخی خون.
خسرو گلسرخی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem