.
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
روزی نو
آغازی نو
جغرافيای بوسهی من،
کجايی؟
تا در سپيدههای تو پهلو گيرم
عطر گل شببو کجايی؟
شمس لنگرودی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آغازی نو
جغرافيای بوسهی من،
کجايی؟
تا در سپيدههای تو پهلو گيرم
عطر گل شببو کجايی؟
شمس لنگرودی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
هوشنگ ابتهاج
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
هوشنگ ابتهاج
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی میکشم از پنجره سر
اندوه، که خورشید شدی، تنگِ غروب
افسوس، که مهتاب شدی وقت سحر
فریدون مشیری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی میکشم از پنجره سر
اندوه، که خورشید شدی، تنگِ غروب
افسوس، که مهتاب شدی وقت سحر
فریدون مشیری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
خیام نیشابوری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
خیام نیشابوری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که می میرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا، که می میرم
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بخوان مرا و مخوان جز مرا که می میرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا، که می میرم
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را
خواهد داشت
و همان حرف تو را
خواهد زد
ولی من او را
نخواهم شناخت.
بیژن_جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را
خواهد داشت
و همان حرف تو را
خواهد زد
ولی من او را
نخواهم شناخت.
بیژن_جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
هرچند ز کار خود خبر دار نیم
بیهوده تماشاگر گلزار نیم
بر حاشیهی کتاب چون نقطهی شک
بیکار نیم اگر چه در کار نیم
.
امروز در این شهر چو من یاری نی
آورده به بازار و خریداری نی
آنکس که خریدار بدو رایم نی
وانکس که بدو رای خریدارم نی
ابوسعیدابوالخیر
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بیهوده تماشاگر گلزار نیم
بر حاشیهی کتاب چون نقطهی شک
بیکار نیم اگر چه در کار نیم
.
امروز در این شهر چو من یاری نی
آورده به بازار و خریداری نی
آنکس که خریدار بدو رایم نی
وانکس که بدو رای خریدارم نی
ابوسعیدابوالخیر
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
میگذرند...
زودتر از آنکه فکر کنی میگذرند
عشقها
اضطرابها
هیجانها
باد و بارانهای یک تابستانند.
رسول_یونان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
میگذرند...
زودتر از آنکه فکر کنی میگذرند
عشقها
اضطرابها
هیجانها
باد و بارانهای یک تابستانند.
رسول_یونان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد
سرتا بپای خویشم از یاد رفته باشد
- فیض کاشانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
سرتا بپای خویشم از یاد رفته باشد
- فیض کاشانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
و آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.
یک شب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
میبینم.
نیما یوشیج
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.
یک شب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
میبینم.
نیما یوشیج
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهای من بازخواهی گشت
سید علی صالحی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهای من بازخواهی گشت
سید علی صالحی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
رهی_معیری
.
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
رهی_معیری
.
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
اینجایی تو
در آتش دستهای من
و تشنه و بیامان میباری
میباری
و تسکینم میدهی
شمس لنگرودی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اینجایی تو
در آتش دستهای من
و تشنه و بیامان میباری
میباری
و تسکینم میدهی
شمس لنگرودی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
سایهی زنی همراه من است
که نشانی از همهی زنها دارد
و شاید آنگاه که
با تاریکیها یکی شدم
این سایه
نورانی شود
و مرا در آغوش خود بپذیرد
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
سایهی زنی همراه من است
که نشانی از همهی زنها دارد
و شاید آنگاه که
با تاریکیها یکی شدم
این سایه
نورانی شود
و مرا در آغوش خود بپذیرد
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
شاید همهچیز
در خواب یک نفر میگذرد
و تنهاییِ واقعی
آن زمان پیش خواهد آمد
که او بیدار شود.
| شهرام شیدایی |
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شاید همهچیز
در خواب یک نفر میگذرد
و تنهاییِ واقعی
آن زمان پیش خواهد آمد
که او بیدار شود.
| شهرام شیدایی |
■ شعرخوانی
● @Reading_poem