در گوشه این اتاق تاریک
یک باغ نشستهاست بیدار
از دوست ندیده جز مذلت
از غیر کشیده رنج بسیار
در ریشه هر گیاه سبزش
انبوه کسالت است و دیوار
بر بام بلند ابرهایش
خورشید نمیشود پدیدار
هر ثانیه اش هزار سال است
در فاصله نگاه و دیدار
این باغ منم که خسته از خویش
در خویش خزیدهام دوصد بار
عشق است که میدهد خزانم
عشق است که میکند گرفتار
فریدون فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
یک باغ نشستهاست بیدار
از دوست ندیده جز مذلت
از غیر کشیده رنج بسیار
در ریشه هر گیاه سبزش
انبوه کسالت است و دیوار
بر بام بلند ابرهایش
خورشید نمیشود پدیدار
هر ثانیه اش هزار سال است
در فاصله نگاه و دیدار
این باغ منم که خسته از خویش
در خویش خزیدهام دوصد بار
عشق است که میدهد خزانم
عشق است که میکند گرفتار
فریدون فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو گل سرخ مني
تو گل ياسمني
تو چنان شبنم پاك سحري ؟
- نه؟
از آن پاكتري .
تو بهاري ؟
- نه،
- بهاران از توست .
از تو مي گيرد وام،
هر بهار اينهمه زيبايي را .
هوس باغ و بهارانم نيست
اي بهين باغ و بهارانم تو!
حمید مصدق
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو گل ياسمني
تو چنان شبنم پاك سحري ؟
- نه؟
از آن پاكتري .
تو بهاري ؟
- نه،
- بهاران از توست .
از تو مي گيرد وام،
هر بهار اينهمه زيبايي را .
هوس باغ و بهارانم نيست
اي بهين باغ و بهارانم تو!
حمید مصدق
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مگو در کوی او شب تا سحر بهر چه می گردی
که دل گم کرده ام آنجا و می جویم نشانش را
فروغی بسطامی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مگو در کوی او شب تا سحر بهر چه می گردی
که دل گم کرده ام آنجا و می جویم نشانش را
فروغی بسطامی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
زيرا گريه
صداى اين درياست
كه نوشته نمىشود با نُت
نواخته نمىشود با ساز
مگر با زخمهها و زخم
بر استخوان كسی.
بيژن نجدى
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
صداى اين درياست
كه نوشته نمىشود با نُت
نواخته نمىشود با ساز
مگر با زخمهها و زخم
بر استخوان كسی.
بيژن نجدى
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی...
سیمین بهبهانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شروع شادی و پایان انتظار تویی...
سیمین بهبهانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
تنهای ما
در یکدیگر
پناهی میجویند
و از تنهاییِ خویش
بیرون میآیند
و در تنهاییِ دیگری
غرقه میشوند
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تنهای ما
در یکدیگر
پناهی میجویند
و از تنهاییِ خویش
بیرون میآیند
و در تنهاییِ دیگری
غرقه میشوند
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
هر چند جهان با تب و آغوش عجین است
آغوش تو آرام ترین جای زمین است...
امیر_اکبرزاده
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آغوش تو آرام ترین جای زمین است...
امیر_اکبرزاده
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
ارامتر از آهو بی باک ترم از شیر
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر
مولانا
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ارامتر از آهو بی باک ترم از شیر
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر
مولانا
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
تنت بوی کاج میداد. عطر نمیزدی. پناهم بده به آن تاریکی خیس سوزنده. پناهم بده به آن بهترین تاریکیها...
رضا قاسمی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تنت بوی کاج میداد. عطر نمیزدی. پناهم بده به آن تاریکی خیس سوزنده. پناهم بده به آن بهترین تاریکیها...
رضا قاسمی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
.
ما راه میرفتیم و
زندگی نشستن بود
ما میدویدیم و
زندگی راه رفتن بود
ما میخوابیدیم و
زندگی دویدن بود
نه!
انسان، هیچگاه برای خود
مأمن خوبی نبوده است.
حسین پناهی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ما راه میرفتیم و
زندگی نشستن بود
ما میدویدیم و
زندگی راه رفتن بود
ما میخوابیدیم و
زندگی دویدن بود
نه!
انسان، هیچگاه برای خود
مأمن خوبی نبوده است.
حسین پناهی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تنهای ما
در یکدیگر
پناهی میجویند
و از تنهاییِ خویش
بیرون میآیند
و در تنهاییِ دیگری
غرقه میشوند
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در یکدیگر
پناهی میجویند
و از تنهاییِ خویش
بیرون میآیند
و در تنهاییِ دیگری
غرقه میشوند
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
Forwarded from Amir Azadi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Amir Azadi - Gandomzar (Video)
Music & Lyrics: Kaveh Afagh
Arrangement & Mix: Arman Mehrban
Director: Morteza Pezhvak
@amirrazadi
Music & Lyrics: Kaveh Afagh
Arrangement & Mix: Arman Mehrban
Director: Morteza Pezhvak
@amirrazadi
_
زندگی؟
زندگی را دیدی گفت که: من دلّالم
دربهدر در پی بدبختیها میگردید
تا اسارت بخرد؟
راستی را که گدایی میکرد
و فریب که خدایی میکرد
آه
دیدی؟ دیدی؟
"نصرت رحمانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
زندگی؟
زندگی را دیدی گفت که: من دلّالم
دربهدر در پی بدبختیها میگردید
تا اسارت بخرد؟
راستی را که گدایی میکرد
و فریب که خدایی میکرد
آه
دیدی؟ دیدی؟
"نصرت رحمانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بنویس اکنون کجاست رویامان،
کجاست؟
کجاست بندبند استخوانهامان،
کجاست؟
کجاست حرفهای گمشده
که میخواست گوش دنیا را کر کند؟
محمد مختاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
کجاست؟
کجاست بندبند استخوانهامان،
کجاست؟
کجاست حرفهای گمشده
که میخواست گوش دنیا را کر کند؟
محمد مختاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم،باده خوردم،خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگی ها،بی قراری ها ؟
تو مه ، بی مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید
دلم در دوریت خون شد ، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید
مهدی اخوان ثالث
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم،باده خوردم،خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگی ها،بی قراری ها ؟
تو مه ، بی مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید
دلم در دوریت خون شد ، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید
مهدی اخوان ثالث
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
سعدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
سعدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem