انگار درست بودن هرچیزی با حفظ تعادل میسر میشه. بخوام از طبیعت مثال بزنم؛ اگر زمین رو زیاد شخم بزنی، خاک فقیر میشه، اگر کم شخم بزنی کیفیت خاک در سطح بالا میره و ناحیه ریشه باز فقیر خواهد بود. پشت سرهم محصول بکاری، زمین آلوده میشه، انجام ندی شاید نتونی شکم مردم رو سیر کنی. زیاد الکل بنوشی، کبد رو از دست میدی، اگر ننوشی شاید لذتها و معاشرتهای دلخواهی رو از دست بدی. کم درخت بکاری محیط زیست به سمت نیستی حرکت میکنه، زیاد درخت بکاری جا برای گونههای بومی و وحشی تنگ میشه و طبیعت از اون حالت بکر بودن خودش درمیاد. زیاد فکر کنی نمیتونی درست زندگی کنی، فکر نکنی زندگیت هرز رشد میکنه. نکته تمام زندگی تعادله. که حفظ کردن این تعادل سختترین کاریه که میشه یاد گرفت. کیه که میدونه کجا باید سکوت کنه و کجا حرف بزنه و کجا به ابرها نگاه کنه و از زندگی آرومش لذت ببره؟
@radio_caption
@radio_caption
من از تو جدا شدم دیگه هرچیزی رو میتونم رها کنم. خانواده، کار، شهر،دوست هرچیزی.
میتونم هرچیزیو ا خودم جدا کنم
آدم ترسناکی شدم عزیزدلم بعد تو.نهایتا یه روز گریه میکنم و تمام.
چون تو همه چیز من بودی و هستی، تو عشق من خانواده من شهر من وطن من تو تمام من بودی و هستی
و من از تو جدا شدم
@radio_caption
میتونم هرچیزیو ا خودم جدا کنم
آدم ترسناکی شدم عزیزدلم بعد تو.نهایتا یه روز گریه میکنم و تمام.
چون تو همه چیز من بودی و هستی، تو عشق من خانواده من شهر من وطن من تو تمام من بودی و هستی
و من از تو جدا شدم
@radio_caption
بهنظرم این خیلی قشنگه که آدمها سراغ تورو از من بگیرن اما تراژدی وقتی اوج میگیره که حتی منم ازت خبر نداشته باشم. همرنگ آدمها بودن خیلی غمانگیزه اونم درست وقتی که من تورو جدا از همهی آدمها میدیدم.
@radio_caption
@radio_caption
یکم دیگه دلت تنگ نشه، نصف شب با یه «سلام خوبی؟» دوباره شروعش میکنم و گند میزنم به تمام مدتی که مواظب سلامت روانم بودم.
@radio_caption
@radio_caption
یه روز تراپیستم بهم گفت:
«بس کن سوگواری برای احتمالات رو»
این درستترین جملهای بود که میتونستم از دهن یکی بشنوم…
@radio_caption
«بس کن سوگواری برای احتمالات رو»
این درستترین جملهای بود که میتونستم از دهن یکی بشنوم…
@radio_caption
نیاز آدما به صرفاً شنیدهشدن دهها برابر بیشتر از نیازشون به شنیدهشدن و نظردادهشدنه.
@radio_caption
@radio_caption